میمون ها، قفس، موز و شوک آب سرد؛ به عادت هایمان فکر کنیم


جادی

این آزمایش تقریبا واقعی است. مشخصه که اینجا خیلی ساده شده ولی اصلش رو استفنسون در سال ۱۹۶۷ انجام داده به این مرجع:

Stephenson, G. R. (1967). Cultural acquisition of a specific learned response among rhesus monkeys. In: Starek, D., Schneider, R., and Kuhn, H. J. (eds.), Progress in Primatology, Stuttgart: Fischer, pp. 279-288.

اپلیکیشن «کاندوم فایندر» در روز ولنتاین برای ویندوز و بلک‌بری هم عرضه شد

روز ولنتاین، در بعضی کشورهای جهان روز ملی آگاهی از کاندوم هم اعلام شده و شهر نیویورک به مناسبت این روز اپلیکیشن «کاندوم یاب»ش که از طرف اداره بهداشت نوشته شده رو آپدیت کرده. تا قبل از این فقط کسانی که اندروید یا اپل داشتن می تونستن از این اپلیکیشن استفاده کنن اما حالا روی ویندوز و بلک‌بری هم می‌شه اونو نصب کرد. بنا به بیانیه مطبوعاتی:

این برنامه به کاربران اجازه خواهد داد تا از طریق سیستم GPS یا وارد کردن اطلاعات مکانی خود، محل نزدیکترین مرکز تهیه کاندوم و مسیر رسیدن به آن از طریق پیاده‌روی، وسایل نقلیه عمومی یا رانندگی را بیابند. همچنین برنامه می‌تواند بر اساس انواع روش‌های پیشگیری، دنبال مراکز مختلف بگردد و اطلاعاتی هم در مورد روش‌های صحیح استفاده در اختیار کاربر بگذارد. با داشتن این برنامه شهروندان نیویورک به بیش از هزار مرکز فروش دسترسی خواهند داشت و در هیچ شرایطی بهانه ای برای عدم پیشگیری از بیماری‌های قابل انتقال از طریق رابطه جنسی (مانند ایدز) و بارداری‌های ناخواسته نخواهند داشت.

جالب بود؟ دنبال NYC Condom در اپ‌استور اپل جستجو کنید یا آن را در اندروید مارکت ببینید. طبق نمودار زیر که اندرویدی های نیویورک به خوبی در روزهای گذشته از آن استقبال کرده‌اند (:

البته حداقل در تهران نیازی به چنین برنامه‌ای نیست چون نه فقط از داروخانه‌ها و سوپرمارکت‌ها که حتی از بقالی‌ها هم می‌شود کاندوم را تهیه کرد.


(توزیع رایگان کاندوم در ولز شمالی به مناسبت ولنتاین)

اصل اول جادی: در مسابقه ای که شرکت نکرده‌اید، برنده نمی شین

دوستی ایمیل کناری رو به همین شکل عکس دریافت کرده و برای من فوروارد کرده و پرسیده که به نظرش این جریان فیک (fake یا تقلبی) است و نظر من چیه.

نظر من که معلومه… می دونم که نظر شما هم معلومه ولی می خوام یک راهنمایی کوچیک بکنم که بتونین راحت همه اینها رو تشخیص بدین.

ذهن توانایی قوی ای داره توی دروغ گفتن به خودش و گول زدن خودش. اما یک روش هست که جلوی اینکار رو می گیره: تکرار شفاف فاکت ها. فاکت چیزی است که بهش اطمینان داریم… حینی که ذهن داره می گه شاید واقعا شما ۸۰۰۰۰۰ پوند برنده شده باشین و زندگیتون عوض شده باشه و غیره یک لحظه توقف کنین و واقعیت هایی که ازشون اطمینان دارین رو تکرار کنین. اینکار معمولا می تونه جلوی هر گول خوردنی رو بگیره. من این واقعیت ها رو می بینم:

من یک ایمیل دریافت کردم از یک فرستنده ناشناس که توش یک عکس اتچ شده که دوبار عکس لوگوی گوگل توش هست و توش نوشته که من به مناسبت پونزدهمین سال گوگل به شکل اتفاقی انتخاب شدم تا ۸۰۰ هزار پوند بگیرم و برای اینکار فقط کافیه که مشخصات فردی خودم رو برای فرستنده ایمیل که درست هم نمی دونم کی است ارسال کنم. راستی! من قبل از این عکس که به عنوان ایمیل برام فرستاده شده نه چیزی از پونزده سالگی گوگل و دادن چند میلیون پوند جایزه به اون دلیل شنیده بودم و نه توی هیچ مسابقه ای شرکت کرده بودم.

جواب من به دوستم یک خط بیشتر نبود و اونم با خنده مطمئن شد که تشخیص خودش درست بوده و این تقلبی است:

به اصل اول مقابله با دروغ های اینترنتی رجوع کن: محاله کسی در مسابقه ای که شرکت نکرده، برنده بشه.

اسمش رو هم بذارین اصل اول جادی (: درسته که این مسابقه نیست ولی گوگل اگر می خواست چند میلیون پوند جایزه بده، مطمئن باشین با سر و صدای خیلی بیشتری اینکار رو می کرد و اینجوری نبود که شما هیچ چیز نشنیده باشین و یکهو یک عکس براتون ایمیل بشه که با دو بار تکرار لوگوی گوگل (که البته یک علامت قفل هم بهش اضافه شده یعنی خیلی امنه!) یواشکی بگه شما برنده شدین و حالا باید مشخصات فردی و مشخصات حساب بانکی خودتون رو برای اونها بفرستین.

اما چرا؟

اگر ده سال پیش بود، بهتون می گفتن که سریع مشخصات بانک و پسورد اینترنتی اونو براشون بفرستین تا پول رو به حسابتون بریزن. الان همه می دونن که نباید پسورد اینترنتی بانک یا مشخصات کارت اعتباری رو به کسی بدن پس در قدم اول کسی از شما اینو نمی خواد تا مغزتون بتونه شما رو گول بزنه. وقتی مغز گولتون زد و یکسری مشخصات نیمه بی ضرر مثل آدرس و اسم و حساب بانکی و اینها رو بهشون دادین، می گن «اوه! ما اومدیم پول رو بریزیم ولی بانک گفت این حساب مشکوکه و باید پسوردش رو هم بدین، پس ممکنه پسورد اینترنتی تون رو هم لطف کنین؟» یا شاید هم اگر طمع کمتری داشته باشن بگن «اوه! ما اومدیم پول رو بریزیم ولی طبق مقررات گفتن که هزینه انتقال هشتصد هزار پوند انگلیس به حساب شما تقریبا چهار هزار دلار مالیات می خوره. ما این رو پیش بینی نکرده بودیم و براش بودجه نداریم پس خوشحال می شم اگر لطف کنین و این چهار هزار دلار رو به حساب ما بریزین تا ما سریعا یک ساعت بعدش هشتصد هزار تا رو منتقل کنیم. اگر امروز نتونین اینکار رو بکنین شاید فردا گوگل کلا با انتقال مخالف کنه».

و اگر فکر می کنین همین که چهار هزار تا رو ریختین اینها غیب می شن اشتباه می کنین! بعد از ریختن چهار هزار تا یکی دو روز ازشون خبری نمی شه و بعد می گن «اوه! حساب منتقل شده اما بلاک است چون شما برای انتقال از حساب دیگه ای استفاده کردین و اون چهار هزار تا هم بلاک شده. لطف کنین هشت هزار تای دیگه از همین حسابی که دریافت کننده پول است منتقل کنین تا ما بتونیم همه پول که الان در حساب شما است ولی بلاک شده رو آزاد کنیم»

و اگر فکر می کنین بعد از این هشت هزار تای دوم اینها غیب می شن بازهم اشتباه می کنین… این ماجرا تا لحظه که شما به امید برگردوندن پول اولیه و بعد به امید حداقل برگشت پول دوم و غیره و غیره در حال واریز پول هستین ادامه خواهد داشت… پس از همین اول، اصل اول جادی در کلاهبرداری‌های اینترنتی رو فراموش نکنین: محاله کسی در مسابقه ای که شرکت نکرده، برنده بشه.

چرا گنو/لینوکس رو دوست دارم: یک ستونه کردن یک پی دی اف تصویری دو ستونه

بازم با یک سوال بسیار جذاب طرف هستیم: یک دوست خوب یک کتاب که منتظرش بودم بخونم رو بهم داده. پی دف اسکن شده. متاسفانه پی دی اف اسکن شده دو ستونه است و خوندنش روی دیوایس‌هایی با صفحه کوچیک سخت. این شکلی:

من می خوام اینها یک ستونه باشن. کار هم نشد نداره… بخصوص وقتی ابزار خوب دارین. قدم اول اینکه هر پی دی اف رو به یکسری عکس های مستقل با کیفیت خوب تبدیل کنم. می‌زنم:

$ convert -verbose -colorspace GRAY -interlace none -density 150 1.pdf 1.png

مشخصه: تغییر بده -حرف زیاد بزن -خاکستری -کیفیت ۱۵۰ فایل یک.پی‌دی‌اف رو روی فایل‌هایی به اسم ۱.پی‌ان‌جی.

نتیجه؟ بعد از رسیدن دمای سی پی یو به ۸۵ سانتی‌گراد، به چیزی شبیه این می‌رسیم:

کلی فایل دارم که دو ستونه هستن. حالا من یک چیزی می‌خوام که هر عکس رو به دو ستون مختلف تبدیل کنه. بازم جادوی convert. اینبار مثلا برای به دست آوردن سمت چپ صفحه بیست و پنج جلد یک اینطوری کار می کنیم:

$ convert 1-25.png -crop 1240×17540+0+0 +repage 1-25b.png

یعنی تغییر بده -فلان صفحه رو -ببر از گوشه سمت چپ بالا به عرض ۱۲۴۰ پیکسل (نصف عرض تصویر) و ارتفاع 1754 و نتیجه رو بریز توی فایلی با همون اسم که کنارش یک b است. در ضمن یک repage هم اضافه داره که باعث می شه موقع نوشتن تصویر جدید،‌ بیخیال این بشیم که قبلا این تصویر چه ابعادی داشته و کلا یک تصویر جدید با این اطلاعات جدید بسازیم.

برای سمت راست هم:

$ convert 1-25.png -crop 1240×1754+1240+0 +repage 1-25a.png

که خب مثل قبلی است ولی می گه از وسط عرض شروع کنه به بریدن که در نتیجه خروجی می شه ستون سمت راست (اسمش رو می ذاریم a).

حالا که با یک صفحه تونستم اینکار رو بکنم، باید با همه صفحات بتونم. کافیه دستور find که می تونه یکسری فایل رو بهم بده رو تست کنم:

$ find . -name “1-*” -exec convert \{\} -crop 1240×1754+0+0 +repage \{\}b.png \;

دستور فایند همه فایل های توی این شاخه که اسمشون شبیه اسم کتاب من هست رو پیدا می کنه و بعد در بخش exec اونها رو یکی یکی می ده به دستوری که بالا داشتیم (کانورت). حالا عین همین رو بعد از جدا کردن فایل های تازه وارد، برای صفحات سمت راست هم اجرا می کنم:

$ find . -name “1-*” -exec convert \{\} -crop 1240×1754+1240+0 +repage \{\}a.png \;

و بعد می رسم به مجموعه ای فایل‌ها که به ترتیب حروف الفبا،‌ صفحات کتاب هستن:

حالا کافیه مثلا مجموعه همه فایل‌هایی که با ۱ شروع می‌شن رو به هم بچسبونم و یک پی دی اف درست کنم تا به کتاب یک ستونی جلد یک برسم. اما یک سوال مطرحه! باید بتونیم ترتیب این فایل ها رو مشخص کنیم. اگر به سادگی بزنیم

$ convert 1*png jeld1.pdf

اوه شکست موقت خوردیم! ترتیب صفحات قاطی پاتی شده. من دقیق نمی‌دونم باید چیکار کنم پس یک راه کثیف سریع که بلدم رو استفاده می کنم! می دونم دستور دایرکتوری گیری یک سوییچ داره به اسم v که به ترتیب معقول مثل آدم سورت می کنه (پس بیخود نبود که از اسم a و b برای ستون راست و چپ استفاده کردیم ;) ). حالا ls رو با v به همراه سوییچ 1 که هر فایل رو در یک خط نشون می ده می زنم و خروجی رو می دم به xargs echo که کل اینها رو پشت هم نشون بده. می شه این:

می دونم کثیفه ولی یکبار در تاریخ می شه تحملش کرد و تازه جا داره دوستان پیشنهادات بهتر بدن! حالا کافیه این تیکه رو کپی پیست کنم جلوی یک دستور کانورت و آخرش هم اسم فایل خروجی رو بدم.. داریم:

$ convert 1-0.pnga.png 1-0.pngb.png 1-1.pnga.png 1-1.pngb.png 1-2.pnga.png 1-2.pngb.png 1-3.pnga.png 1-3.pngb.png 1-4.pnga.png 1-4.pngb.png 1-5.pnga.png 1-5.pngb.png 1-6.pnga.png 1-6.pngb.png 1-7.pnga.png 1-7.pngb.png 1-8.pnga.png 1-8.pngb.png 1-9.pnga.png 1-9.pngb.png 1-10.pnga.png 1-10.pngb.png 1-11.pnga.png 1-11.pngb.png 1-12.pnga.png 1-12.pngb.png 1-13.pnga.png 1-13.pngb.png 1-14.pnga.png 1-14.pngb.png 1-15.pnga.png 1-15.pngb.png 1-16.pnga.png 1-16.pngb.png 1-17.pnga.png 1-17.pngb.png 1-18.pnga.png 1-18.pngb.png 1-19.pnga.png 1-19.pngb.png 1-20.pnga.png 1-20.pngb.png 1-21.pnga.png 1-21.pngb.png 1-22.pnga.png 1-22.pngb.png 1-23.pnga.png 1-23.pngb.png 1-24.pnga.png 1-24.pngb.png 1-25.pnga.png 1-25.pngb.png 1-26.pnga.png 1-26.pngb.png 1-27.pnga.png 1-27.pngb.png 1-28.pnga.png 1-28.pngb.png 1-29.pnga.png 1-29.pngb.png 1-30.pnga.png 1-30.pngb.png 1-31.pnga.png 1-31.pngb.png 1-32.pnga.png 1-32.pngb.png 1-33.pnga.png 1-33.pngb.png 1-34.pnga.png 1-34.pngb.png 1-35.pnga.png 1-35.pngb.png 1-36.pnga.png 1-36.pngb.png 1-37.pnga.png 1-37.pngb.png 1-38.pnga.png 1-38.pngb.png 1-39.pnga.png 1-39.pngb.png 1-40.pnga.png 1-40.pngb.png 1-41.pnga.png 1-41.pngb.png 1-42.pnga.png 1-42.pngb.png 1-43.pnga.png 1-43.pngb.png 1-44.pnga.png 1-44.pngb.png 1-45.pnga.png 1-45.pngb.png 1-46.pnga.png 1-46.pngb.png 1-47.pnga.png 1-47.pngb.png 1-48.pnga.png 1-48.pngb.png 1-49.pnga.png 1-49.pngb.png 1-50.pnga.png 1-50.pngb.png 1-51.pnga.png 1-51.pngb.png 1-52.pnga.png 1-52.pngb.png 1-53.pnga.png 1-53.pngb.png 1-54.pnga.png 1-54.pngb.png 1-55.pnga.png 1-55.pngb.png 1-56.pnga.png 1-56.pngb.png 1-57.pnga.png 1-57.pngb.png 1-58.pnga.png 1-58.pngb.png 1-59.pnga.png 1-59.pngb.png 1-60.pnga.png 1-60.pngb.png 1-61.pnga.png 1-61.pngb.png 1-62.pnga.png 1-62.pngb.png 1-63.pnga.png 1-63.pngb.png 1-64.pnga.png 1-64.pngb.png 1-65.pnga.png 1-65.pngb.png 1-66.pnga.png 1-66.pngb.png 1-67.pnga.png 1-67.pngb.png 1-68.pnga.png 1-68.pngb.png 1-69.pnga.png 1-69.pngb.png 1-70.pnga.png 1-70.pngb.png 1-71.pnga.png 1-71.pngb.png 1-72.pnga.png 1-72.pngb.png 1-73.pnga.png 1-73.pngb.png 1-74.pnga.png 1-74.pngb.png 1-75.pnga.png 1-75.pngb.png 1-76.pnga.png 1-76.pngb.png 1-77.pnga.png 1-77.pngb.png 1-78.pnga.png 1-78.pngb.png 1-79.pnga.png 1-79.pngb.png 1-80.pnga.png 1-80.pngb.png 1-81.pnga.png 1-81.pngb.png 1-82.pnga.png 1-82.pngb.png 1-83.pnga.png 1-83.pngb.png 1-84.pnga.png 1-84.pngb.png 1-85.pnga.png 1-85.pngb.png 1-86.pnga.png 1-86.pngb.png 1-87.pnga.png 1-87.pngb.png 1-88.pnga.png 1-88.pngb.png 1-89.pnga.png 1-89.pngb.png 1-90.pnga.png 1-90.pngb.png 1-91.pnga.png 1-91.pngb.png 1-92.pnga.png 1-92.pngb.png 1-93.pnga.png 1-93.pngb.png 1-94.pnga.png 1-94.pngb.png 1-95.pnga.png 1-95.pngb.png 1-96.pnga.png 1-96.pngb.png 1-97.pnga.png 1-97.pngb.png 1-98.pnga.png 1-98.pngb.png 1-99.pnga.png 1-99.pngb.png 1-100.pnga.png 1-100.pngb.png 1-101.pnga.png 1-101.pngb.png 1-102.pnga.png 1-102.pngb.png 1-103.pnga.png 1-103.pngb.png 1-104.pnga.png 1-104.pngb.png 1-105.pnga.png 1-105.pngb.png 1-106.pnga.png 1-106.pngb.png 1-107.pnga.png 1-107.pngb.png 1-108.pnga.png 1-108.pngb.png 1-109.pnga.png 1-109.pngb.png 1-110.pnga.png 1-110.pngb.png 1-111.pnga.png 1-111.pngb.png 1-112.pnga.png 1-112.pngb.png 1-113.pnga.png 1-113.pngb.png 1-114.pnga.png 1-114.pngb.png 1-115.pnga.png 1-115.pngb.png 1-116.pnga.png 1-116.pngb.png 1-117.pnga.png 1-117.pngb.png 1-118.pnga.png 1-118.pngb.png 1-119.pnga.png 1-119.pngb.png 1-120.pnga.png 1-120.pngb.png 1-121.pnga.png 1-121.pngb.png 1-122.pnga.png 1-122.pngb.png 1-123.pnga.png 1-123.pngb.png 1-124.pnga.png 1-124.pngb.png 1-125.pnga.png 1-125.pngb.png 1-126.pnga.png 1-126.pngb.png 1-127.pnga.png 1-127.pngb.png 1-128.pnga.png 1-128.pngb.png 1-129.pnga.png 1-129.pngb.png 1-130.pnga.png 1-130.pngb.png 1-131.pnga.png 1-131.pngb.png 1-132.pnga.png 1-132.pngb.png 1-133.pnga.png 1-133.pngb.png 1-134.pnga.png 1-134.pngb.png 1-135.pnga.png 1-135.pngb.png 1-136.pnga.png 1-136.pngb.png 1-137.pnga.png 1-137.pngb.png 1-138.pnga.png 1-138.pngb.png 1-139.pnga.png 1-139.pngb.png 1-140.pnga.png 1-140.pngb.png 1-141.pnga.png 1-141.pngb.png 1-142.pnga.png 1-142.pngb.png 1-143.pnga.png 1-143.pngb.png 1-144.pnga.png 1-144.pngb.png 1-145.pnga.png 1-145.pngb.png 1-146.pnga.png 1-146.pngb.png jeld1.pdf

و حالا بعد از نیم ساعت کار یک کتاب دارم که جوری است که راحت می تونم بخونمش (:

صاحب ابزار خوب بودن فوق العاده نیست؟

توضیح لازم

من وقتی شروع می کنم به چنین کاری دقیقا نمی‌دونم چجوری و با چه ابزاری و با چه جزییاتی قراره انجام بشه.اما می‌دونم که اینکار چیزی پیچیده تر از تبدیل یکسری فرمت به همدیگه و بریدن و چسبوندن و اتوماتیک کردن این پروسه‌ها نیست و مطمئن هستم که فلسفه سیستم عامل من (گنو/لینوکس و فلسفه پوزیکس) دقیقا بر اساس همین ایده ابزارهای کوچیک و کارا که می شه به خوبی باهم ترکیبشون کرد ساخته شده پس مطمئن هستم که اینکار عملیه. در حین انجامش راهنما نگاه می کنم و سوییچ‌ها رو تجربه می کنم و کار پیش می ره و با هم لذت می بریم. قرار نیست کسی اینها رو حفظ باشه. چیزی که مهمه درک فلسفه پوزیکس است.

کتاب داستان پداگوژیکی است، که تا مدت محدودی برای دانلود می ذارمشون اینجا: جلد یک و جلد دو

جدی می گی نیکون؟

نیکون واقعا نمی دونم این سبک بازاریابی در نهایت چقدر موفقه ولی من که هیچ خوشم نمی یاد. منظورت رو نمی فهمم راستش… سه نفر بیان تا جایی که می تونن لخت بشن که من دوربینت رو بخرم؟ اینکه هر سه نفر خانوم هستن یعنی قرار نیست از بین خانم‌ها مشتری جذب کنی؟ اینها مدل حرفه ای هستن اما آیا حرف هم می زنن؟‌ مثلا می تونم در مورد دوربین سوال کنم؟ یا نقش مانکن دارن فقط؟

درسته که بهشون خوب خقوق می دی و درسته که من معتقد نیستم باید قانون جلوی حضورشون رو بگیره ولی لازم دیدم بهت بگم که از نظر من یکی که اصلا جذاب نیست و حتی اگر در لایه های پایینی اثر بذاره، مطمئن هستم که از چنین غرفه ای خرید نمی کنم.

مجوز عکس: Models pose with Nikon digital cameras during the 2012 International Consumer Electronics Show in Las Vegas. (REUTERS)

منبع و منبع

کشف بقیه وب

برای خیلی ها کل اینترنت خلاصه می شه توی وب. برای خیلی ها خود وب هم خلاصه می شه توی وب فارسی و خب افرادی هم هستن که وب فارسی هم براشون خلاصه می شه به چند تا سایت. حالا اینجا در مورد کسانی که وب براشون خلاصه می شه به فیسبوک چیزی نمی گم ولی واقعیت اینه که اینترنت جای بزرگی است.

اما اتفاق جالبی که الان در حال وقوعه، کشف گسترده‌تر بقیه وب توسط گروهی از ایرانی ها و کپی کردن اون بخش توی وبی است که افراد بیشتری می شناسن. فعلا 9gag روی بورس است و حتی بعضی‌ها شروع می کنن به ترجمه کردنش میم‌هاش برای رونق دادن به سایت‌های خودشون و حرفه‌ای ترها هم سراغ جاهایی مثل Shit Brix می‌رن.

این اتفاق خیلی خوبیه. حالا مستقل از افرادی که سعی می کنن با کپی پیست خودشون رو مشهور کنن یا باحال باشن، در نهایت این اتفاق باعث می شه ما کم کم به دنیا بپوندیم. من خوشحالم که داره اتفاق می افته و سرعتش کاملا نشون دهنده اینه که چقدر بیشتر از قبل با دنیا در حال پیوند خوردن هستیم.

اینکه گفتم کسانی سعی می کنن خودشون رو مشهور کنن اصلا منظورم این اسکرین شات ها نیست بلکه سایت هایی است که بدون گفتن اینکه اینها رو از کجا کپی پیست می کنن کل کارشون شده نمایش اینها، ترجمه های بدشون و چسبوندن یک لوگوی گنده کنارشون بدون اینکه توجه کنن اصولا توی این خرده‌فرهنگ، سازنده اثر هم امضاش نمی کنه چه برسه به مترجمش (: البته اضافه کنم که این کار الزاما ایرانی بازی هم نیست (: ما هم کمابیش مردمی هستیم شبیه بقیه مردم. گاهی دوست داریم مشهور بشیم گاهی دوست داریم چیزهایی که خوشمون اومده رو با بقیه به شراکت بذاریم ولی منبع رو بیخیال می شیم و گاهی هم به شکل معقول مردم رو در منبعی که پیدا کردیم و باحاله شریک می کنیم.

حرفم اینجا اینه که این اتفاق، اتفاق بسیار خوبیه. ما باید جزوی از جهان باشیم و به هر شکلی پیوند فرهنگی خوردن با دنیا جذابه (:

ترجمه فارسی کتاب زندگی نامه استیو جابز رو رایگان از نارنجی دانلود کنین

سایت خوب نارنجی اخیرا یک حرکت عالی انجام داده: انتشار کتاب زندگی‌نامه استیو جابز به شکل دیجیتال و رایگان اما با امکان و در خواست کمک مالی مستقیم به مترجم.

این حرکت از چند نظر خیلی خوبه:

  • این کتاب کتاب خوبیه. دقیقا اگر فن-بوی اپل نباشین خیلی مفیده اگر این کتاب رو بخونین. من قبلا بعضی بخش هایی که دوست داشتم بقیه بخونن رو ترجمه کرده بودم و الان خوشحالم که همه امکان خوندن فارسی اش رو دارن.
  • انتشار دیجیتال باعث می شه سانسور حذف بشه. ایران جزو معدود کشورهایی است که برای انتشار هر کتاب یک نفر دیگه باید اول اونو بخونه و در موردش نظر بده و بخش هایی که به نظر شخصی خودش خوب نیست رو برای کل مردم سانسور کنه. انتشار دیجیتال این داستان ها رو نداره. این کتاب صحنه های سکسی و سیاسی نداره ولی کل این حرکت نویدبخش خوندن واقعی تر آثار است
  • کتاب رایگان گذاشته شده با امکان کمک مالی به مترجم. این هم خیلی خوبه. جنبش «اگر از کتاب خوشتون اومد به اندازه پول یک پیتزا کمک کنین» جنبش خوبیه (: احتمالا درآمد مترجم به راحتی به درآمدی که ازناشر می گرفت می رسه و مردم هم راحت تر هستن
  • ترجمه این کتاب بسیار خوبه. من به ترجمه حساسم ولی ترجمه و ویراستاری این کتاب به نظرم کاملا خوب اومد
  • بخش سانسور کتاب وزارت ارشاد اسلامی یک سیستم بسیار کند است. حتی من وقتی حاضر شدم کتاب توروالدز رو بهشون بدم برای بررسی تقریبا هشت یا ده ماه طول کشید تا بگن غیرقابل چاپ است (: بعد هم کتاب می ره توی صف انتشاراتی ها و بی کاغذی و بعد سیستم پخش و غیره تا بالاخره با تیراژ اسم مثلا ۱۵۰۰ نسخه منتشر بشه (: دنیای دیجیتال بیخیال همه اینها می شه

خلاصه اینکه من از این حرکت واقعا خوشم اومد و ازش استقبال می کنم و دو تا کتابی که خودم دارم رو هم می دم به سایت نارنجی تا اگر صلاح دونستن منتشر کنن. اگر هم نه، خودم همینجا اینکار رو می کنم. بالاخره! بعد از دو سه سال ! (((:

اوه راستی! یک بحث جانبی هم درگرفت که نارنجی با اینکار حق کپی رایت رو نقض کرده. این حرف تا حدی درسته. نه مترجم این کتاب تونست از ایمیل‌هایی که به نویسنده و ناشر زد جوابی بگیره و نه من تونستم در مورد دو کتابی که ترجمه کردم از ناشر یا نویسنده اصولا جواب بگیرم (مستقل از منفی یا مثبت). این از نظر من در سطح اخلاقی یعنی مراعات نکردن کپی رایت (بحث اخلاقی دارم. در سطح قانونی ایران نیازی نداره قانون کپی رایت کشور آمریکار و رعایت کنه).

خب اگر اینطور نبود بهتر بود ولی بین نخوندن این کتاب و ترجمه بدون اجازه از ناشرش من دومی رو انتخاب می کنم (: اگر کسی معتقده اولی رو باید انتخاب کنه و هر چیزی که ناشرش اصولا نمی دونه باید به یک درخواست ترجمه از ایران چجوری جواب بده (چون هیچ روابط تجاری ای با هم نداریم)، باید در مورد کتاب های دانشگاهی، کتاب های دیگه که می خره، برنامه‌ها و نرم افزارهایی که استفاده می کنه یا توصیه می کنه، موزیک و فیلم و غیره هم تجدید نظر کنه. حداقل جریان این است که یک نفر زمان طولانی گذاشته و کلمه به کلمه این متن رو ترجمه کرده. این هنوز از نظر اخلاقی نقض کپی رایت است ولی بسیار بسیار محترمتر و بهتر از اینکه کسی برنامه قفل شکسته بفروشه، کتاب انگلیسی رو افست کنه یا موسیقی و فیلم رو کپی کنه.

راستش من مشکلی ندارم… منهم تلاش کردم از ناشر یا حداقل نویسنده کتاب هایی که ترجمه کردم اجازه بگیرم ولی هیچ کدوم حتی جواب هم ندادن بهم و من هم کتاب‌هام رو ترجمه کردم و خیلی هم افتخار می کنم که رایگان بذارم توی اینترنت و درخواست کنم که اگر کسی خواست حمایت کنه کمک مالی کنه – تقریبا به اندازه پول یک وعده غذاش (از ساندویچ دل و جیگر تا پیتزای پپرونی).

تا اینجا با من بودین؟ خسته نباشین ولی خلاصه بحث همین بود: سایت نارنجی ترجمه فارسی کتاب زندگی نامه استیو جابز رو منتشر کرده و می تونین نسخه دیجیتالش رو دانلود کنین و اگر علاقمند بودین، برای مترجم کمک مالی بفرستین.

(اگر هنوز حوصله دارین، بقیه نوشته های من در مورد جابز اپل و غیره رو بخونین کلیک کنین (: )

اخبار دنیای آزاد در هفته گذشته

پادکست چهارشنبه های وبلاگینا که حاوی اخبار دنیای آزاده رو از اینجا دانلود کنین یا از تو سایت خودش بهش گوش بدین

کنونیکال و کوبونتو
جاناتان ردیل اعلام کرده «کنونیکال بعد از کوبونتوی ۱۲.۰۴ دیگه کار من روی کوبونتو رو حمایت مالی نخواهد کرد و این شرکت با کوبونتو هم مثل یک توزیع مبتنی بر جامعه دیگه و درست مثل لوبونتو، ادوبونتو، زوبونتو و غیره رفتار خواهد کرد. این یک چالش بزرگ برای کوبونتو است و اینکه آیا می تونه مبتنی بر جامعه به حیاتش ادامه بده یا نه». جاناتان ریدل از توسعه دهنده های مهم کوبونتو است که تا این نسخه از کنونیکال حقوق می گرفت ولی حالا کنونیکال تصمیم گرفته پیشرفت این شاخه قدیمی اوبونتو رو به جامعه اش واگذار کنه. مطمئن هستیم که کوبونتو زنده می مونه و شاد (: کسی چه می دونه… حتی شاید بهتر هم بشه (:

آیا کامپیز در حال مرگه؟
حالا که صحبت احتضار شد، از کامپیز هم بگیم. بعضی ها می گن رو تخت مرگ خوابیده. فدورا اعلام کرده که اونو از نسخه ۱۷ حذف می‌کنه، جنتو کنار گذاشته‌ش و اوپن زوزه هم همین خبر رو داده. باگ هاش هنوز زیادن، آپ استریم نداره و توسعه دهنده اصلی‌اش ماه قبل توی وبلاگش نوشته بود که به خاطر شکست پروژه معذرت خواهی می‌کند و می‌دونه که دیگه پروژه هدف خاصی نداره، توسعه پیدا نمی‌کنه و پایدارتر هم نشده. الان گنوم۳ کامپوزیتینگ خودش رو داره، کی دی ای با کی.وین خوشحاله و تنها مشتری کامپیتز، اوبونتو است و یونیتی؛ هرچند که همین یک مشتری می‌تونه یک پروژه رو به پیش ببره.

فروخته شدن دسکتاپ لینوکس دات کام و لینوکس دیوایسز دات کام
زیف دیویس که نویسنده اصلی و صاحب سایت‌های لینوکس دیوایسز و دسکتاپ لینوکس است گفته که اونها رو به یک شرکت کالیفرنیایی که اسمش گفته نشده ولی حدس زده می شه کویین استریت باشه، فروخته. این خبر جالبیه. مستقل از اینکه این سایت ها چی می شن نشون داده که اگر کسی سریع به ارزش تجاری لینوکس پی برده باشه و وبلاگ های بسیار ساده ای راه انداخته باشه که اخبار اونو پوشش می دن، حالا برنده می بوده. شاید اینکار نویدبخش یک سایت حرفه ای اخبار لینوکس باشه.

به زودی روی پی سی هامون اندروید ران خواهیم کرد
خب من مستقیم از مصاحبه گرگ کی.اچ که از آدم های مشهور دنیای لینوکسه نقل می کنم «کرنل ۳.۳ به شما اجازه خواهد داد کامپیوترتون رو مستقیم در یوزراسپیس اندرویدی بوت کنید اما مشکلات مدیریت انرژی خواهیم داشت که البته تا حد زیادی در کرنل ۳.۴ حل خواهد شد.» این جریان حاصل اینه که گوگل دوبار تر و تمیز کدهای مربوط به اندروید رو توی کرنل اضافه کرده. توروالدز که کرنل رو نگهداری می کنه هم از این جریان استقبال کرده و می گه از فورک قبلی کرنل هم خوشحال بوده اما حالا که کدها برگشتن به کرنل نشون دهنده اینه که کرنل قبول کرده که مسیر حرکت گوگل خوبه و با خوشحالی کدها رو به خودش برگردونده.»

ردهت و پشتیبانی ۱۰ ساله از رل ۵ و ۶
ردهت اعلام کرده که ساپورت رل ۶ و رل ۵ رو سه سال افزایش می ده و حالا شما اگر تصمیم بگیرین یکی از دو گزینه رو روی سرورهاتون نصب کنین، ده سال با خوشحالی از اون استفاده خواهید کرد. این یک قدمه برای مناسب‌تر شدن نسبت به سرورهای دیگه برای استفاده تجاری و طولانی مدت. همه کامپیوترها وب سرور نیستن که همیشه بشه از روشون مهاجرت کرد یا ارتقاء شون داد. ما یک کامپیوتر رو یک جا نصب می کنیم و انتظار داریم تا مدت ها امن باشه بدون اینکه سراغش بریم. برنامه‌هایی هم که روش قراره اجرا بشن رو نمی‌خوایم دائما تنظیم کنیم تا با نسخه‌های جدید هم سازگار باشن پس پشتیبانی ده ساله یک نیاز خیلی طبیعی در بازار سرورها است که الان ردهت بهش پاسخ داده. تو پرانتز بگم که من هنوز مدیر سیستمی هستم که یک ردهت نسخه ۳ روش نصبه که چهار سال بیشتر ساپورت نداشته و الان مدت ها است که بدون آپدیت شدن به زندگی خطرناکش ادامه می ده.

پادکست چهارشنبه های وبلاگینا که حاوی اخبار دنیای آزاده رو از اینجا دانلود کنین یا از تو سایت خودش بهش گوش بدین