کایزن منتشر شد: پیشرفت دائمی در تمام جنبه‌های زندگی

کایزن (یا 改 善) در فلسفه ژاپنی، تمرکز بر پیشرفت دائمی بهبود مستمر در تمام جنبه‌های زندگی است. اما از دیروز، با دیکته Caizen اسم رمزی است، الهام گرفته شده از آزادی: اسم رمز میز کار کی دی ای ۴.۳. این میز کار در طول ۶ ماه گذشته، بدون تعارف برای یک آدم معمولی، چندان قابل استفاده نبوده. باگ های زیادی داشته و پایایی کافی هم نداشته. اما حالا بعد از گذشت شش ماه و حل شدن تقریبا ۱۰ هزار باگ و اضافه شدن ۶۰۰ قابلیت جدید نزدیک به ۶۰۰۰ درخواست تغییر و امکان جدید ارسال شده که چیزی در حدود ۲۰۰۰ تای اونا روی این نسخه اعمال شدن و … به نظر من وقت آن رسیده که دوباره و به شکل جدی به این میزکار نگاه کنید. البته اگر چندان جنگجو نیستید، منطقی است که چند ماه دیگر هم صبر کنید تا با یک ابزار کامل مواجه که خود توزیع برایتان نصب می‌کند مواجه شوید ولی اگر علاقمند به حداقلی از سر و کله زدن هستید، الان وقت تست میزکار کی دی ای نسخه ۴.۳ رسیده است. حدس می‌زنم تا یکسال دیگر، کاربران میزکارهای دیگر هم، کی دی ای را با هیجانی بیشتر از قبل، نگاه کنند.

در حال حاضر این میزکار کایزن من است:

به احتمال زیاد یکی از قوی‌ترین و زیباترین میزکارهایی که تا به حال داشته‌ام. برای اطلاعات بیشتر به سایت تازه تاسیس، کی دی ای کاران فارسی زبان، مراجعه کنید.

چسباندن به سقف

راستش بعد از سخنرانی اخیر احمدی‌نژاد که گفته بود سر مخالفان رو می‌چسبونه به سقف، برام جالب شد که ببینم اصلا همچین اصطلاحی در فارسی هست یا نه. این رو قبلا توی برره شنیده بودم و به نظرم جالب بود بدونم ریاست جمهوری اسلامی فارسی حرف می زنه یا برره‌ای (:

مثل بقیه چیزها، مراجع جذابی نداریم ولی سعی کردم توی فرهنگ اصطلاحات فارسی و بعدش هم توی فرهنگ دهخدا نگاه کنم. توی هیچ کدوم اصطلاحی تحت عنوان «چسباندن [سر] به سقف» یا مشابه وجود نداشت. توی اینترنت هم که سرچ کردم، چیزی ندیدم. به کتاب کوچه دسترسی ندارم و نتونستم چک کنم ولی منطقا نتیجه این شده که رییس دولت جمهوری اسلامی احتمالا ادبیاتش رو از برره آورده نه از فارسی (:

خوشحال می‌شم اگر کسی نقضش رو بگه چون کورسوی امیدی خواهد بود برای فرهنگ این کشور.

ATM تقلبی در کنفرانس هکرها

آپدیت: با تشکر از محمد که تذکر داد، بعضی‌ منابع خبری می‌گن که این رو تبهکارها گذاشته بودن تا اطلاعات مهمون‌های هتل رو بدزدن ولی از بدشانسی‌شون همزمان شده با کنفرانس هکرها.

دفکن یا همون DefCon، کنفرانس سالیانه هکرها در لاس وگاس است. هر ساله هکرها دور هم جمع می‌شوند و آخرین دستاوردهای همدیگر را به اشتراک می‌گذارند.

در کنفرانس اخیر، یک دستگاه اتوماتیک دریافت پول در لابی هتل قرار داده شد و احتمالا اطلاعات کارت و رمز کلی از شرکت‌کنندگانی که در هتل ریورا کازینو اقامت کرده بودند را خواند و بعدش هم پیام داد که «متاسفانه انجام عملیات مورد نظر در این لحظه مقدور نمی‌باشد.». بنا به گفته مسوول امنیتی هتل، پلیس این ماشین ATM را توقیف کرده به دلیل مکان خاص قرارگیری آن که خارج از دید دوربین‌های امنیتی بوده، هنوز کسی نمی‌داند که قبل از توقیف شدن توسط پلیس، چه مدت این دستگاه در لابی بوده و چه کسانی از آن استفاده کرده‌اند. همینطور هنوز مشخص نیست که این دستگاه توسط هکرهای شرکت کننده در کنفرانس در آنجا گذاشته شده یا توسط افرادی با نیت سوء در خارج از کنفرانس.

مسوول ایمنی هتل می‌گوید وقتی به این دستگاه مشکوک شد که با چراغ‌قوه به دوربین ایمنی آن نگاه کرد. او می‌گوید که به جای دوربین ایمنی، یک کامپیوتر پی سی که به یک کارت خوان متصل بود در پشت چشمی قرار داشت.

لینوکس در هفته سی و یکم

تهیه پشتیبان با دستور dd

dd یک دستور بیش از حد قوی، بیش از حد ساده، بیش از حد کارا و بیش از حد خطرناک است. دستور dd این قابلیت‌ را دارد که فایل‌ها را کپی کند و فرمت آن‌ها را تغییر دهد. همین! آنهم به این شکل:

dd if=INPUT of=OUTPUT

پس چرا اینقدر از آن تعریف کردم؟ چون ورودی و خروجی می‌توانند چیزهای عجیبی باشند و انواع و اقسام گزینه‌ها هم برای کنترل و تبدیل فرمت وجود دارد. خوشبختانه ما با ساده‌ترین حالت dd کار تهیه پشتیبان را پیش می‌بریم.

می‌دانیم که در لینوکس دیسک‌های سخت، با اسامی‌ای مثل sda و sdb شناخته می‌شوند. پارتیشن‌های روی آن ها هم با اسم‌هایی مثل sda0 و sda1 و … و همه این سخت‌افرازها، مثل بقیه سخت‌افزارها در شاخه dev/ قرار دارند.

حالا هر چیزی که برای بک‌آپ گرفتن از لینوکستان را لازم دارید، بلدید. برای گرفته یک کپی برابر اصل از هاردی که همین الان به کامپیوترتان وصل است (که می‌شود dev/sda/) روی هارد اکسترنالی که همین الان به کامپیوتر وصل کرده‌اید (یعنی dev/sdb/)، کافی است بزنید:

dd if=/dev/sda of=/dev/sdb

و هارد اکسترنال دقیقا به شکل هارد اینترنال درخواهد آمد.

اگر شما هم مثل من یک هارد اکسترنال خیلی بزرگتر داشته باشید و بخواهید هربار فقط یک تصویر از هارد فعلی روی آن کپی کنید، کافی در بخش خروجی دستور dd اسم یک فایل را بدهید. مثلا روی شاخه‌ای که روی هارد اکسترنال هست بروید و بزنید:

dd if=/dev/sda of=./backup_10mordad.img

جذاب نیست؟ هر وقت هم خواستید آن را برگردانید می‌زنید:

dd if=./backup_10mordad.img if=/dev/sda

dd if=./backup_10mordad.img of=/dev/sda

و آن بک‌آپ روی هارد برگردانده می‌شود.

به راحتی حدس می‌نید (و درست هم هست) که برای کلون کردن فقط یک پارتیشن کافی است بزنید:

dd if=/dev/sda5 of=./mydisk_partition5.img

جذاب نیست؟ (:‌ به همین سادگی. البته به شرطی که این چند نکته را هم رعایت کنید:

  • این دستور خطرناک است. کپی پارتیشن‌ها می‌تواند کل اطلاعات را از بین ببرد. اگر شک دارید، اول دقیق یاد بگیرید.
  • dd در سطح خیلی پایین کار می‌کند و فهمی از محتوای فایل و این چیزها ندارد بلکه فقط بایت‌ها را می‌خواند و کپی می‌کند.
  • این دستور باید با دسترسی روت اجرا شود. sudo کنید.
  • منبع نباید تغییر کند. روی هارد ماونت شده کار نکنید. با سی دی لایو بوت کنید و روی سخت‌افزارهایی که ماونت نشده‌اند کار کنید.

ساختمون کسی رو شکنجه نمی‌کنه

من خبرها رو چندان دنبال نمی‌کنم ولی ظاهرا یک بازداشتگاه «غیراستاندارد» که توش مردم شکنجه می شدن تعطیل شده. شکنجه توسط ساختمون اعمال نمی شه. مردم هم حق ندارن مردم دیگه رو بگیرن و شکنجه کنن. اگر واقعا سیستمی می‌خواد بگه که با شکنجه مخالفه باید سازمانی که می‌تونه مردم رو بدون شاهد و مدرک دستگیر کنه و ببره جایی شکنجه کننده رو تعطیل کنه نه ساختمونی که یکی از شکنجه‌گاه‌ها بوده رو. اگر کسی می‌خواد شکنجه رو کمتر کنه باید کسی که شکنجه کرده رو در دادگاهی آزاد محکوم کنه، حرف‌های کسانی که شکنجه شده‌اند رو بشنوه و پخش کنه، سیستمی که برای موندن خودش نیازمند شکنجه‌است رو ملغی کنه و …

ساختمون کسی رو شکنجه نمی‌کنه که تعطیل کردن یک ساختمون، چیزی رو حل کنه.

نصب و استفاده از فرترن تحت لینوکس

برای نصب فرترن، مثل هر برنامه دیگه کافیه وارد مدیر بسته‌هاتون بشه (توی اوبونتو Add / Remove Software) و فرترن رو جستجو کنین، کنارش تیک بزنین و اوکی کنین (: به همین سادگی. من خط فرمان رو ترجیح می‌دم. فرترن یک پیاده سازی آزاد و گنو داره به اسم gfortran که از جدیدترین تغییرات این زبان هم پشتیبانی می‌کنه. برای نصبش کافیه بزنیم:

sudo aptitude install gfortran

و فرترن نصب شده (: یکبار با خودمون تکرار می‌کنیم که «لینوکس ساده ترین روند نصب نرم‌افزار رو داره» و می‌ریم سراغ نوشتن یک برنامه. برنامه «سلام دنیا» رو می‌نویسیم که ساده‌ترین برنامه دنیا است. بعد کمپایل و اجراش می‌کنیم:

نقد ترجمه: «ناهار در کافه گوتم»


مشخصات کتاب (به نقل از مترجم)

نام کتاب: ناهار در کافه گوتم

نویسنده: استیون کینگ

مترجم: ماندانا قهرمانلو

ویراستار: حمید خادمی

چاپ اول: بهار ۸۳

آی اس بی ان: ۹۶۴۷۳۸۰۲۶۷

نشر مس


همکارم داشت می‌رفت کتابفروشی و ازش خواستم ترجمه کتاب Cell (نوشته استفان کینگ) رو برام بخره. کتاب رو به انگلیسی خونده بودم و علاقمند بودم ببینم مترجم چیکار کرده. کتاب هنوز به بازار نیومده و به جاش، کتاب «ناهار در کافه گوتم» از همون نویسنده رو خریده بود.

کتابی به این اسم در اینترنت وجود نداشت و کاشف به عمل اومد که این یک داستان کوتاه از کتاب «شش داستان کوتاه» است که در ایران به عنوان یک کتاب مستقل چاپ شده (برای سود بیشتر و سریعتر؟).

کتاب با متن انگلیسی‌ای که من دارم تفاوت‌های جدی داره. خیلی‌ جاها کلمات، جملات و حتی پاراگراف‌ها غیب شدن. تا جایی که من کاملا شک دارم که متن انگلیسی‌ای غیر از متنی که من در اختیار دارم وجود داشته باشه که مترجم از اون استفاده کرده. در نتیجه سراغ این بخش نمی‌ریم و فقط در دو سطح بحث می‌کنم: خیلی کل‌نگر و خیلی جزء نگر.

اگر خیلی کل‌نگر نگاه کنیم، ترجمه بده. کاملا از روح یک داستان ترسناک به دوره و اصلا تعلیق و فشار ذهنی‌ای که توی داستان اصلی هست رو منتقل نمی‌کنه. در داستان اصلی، دوری از نیکوتین و عشق به موازات هم به سمت تخریب یک آدم پیش می‌رن و این به ناگهان با اتفاقات عجیبی که توی یک کافه می‌افته تکمیل می‌شه. ترجمه این حس رو منتقل نمی‌کنه. در واقع بخشی از تلاش خواننده باید صرف تمرکز روی جملات و درک معنی اونها بشه و این جلوی غرق شدن در متن رو می‌گیره. با دوست دیگه‌ای که این رمان رو خونده بود و می‌گفت «که چی؟» صحبت می‌کردم. توافق داشتیم که نوشته‌های کینگ معمولا «محتوای» عظیمی ندارن بلکه زیباییشون در توانایی قلم کینگ است. استفن کینگ مثل یک ماشین نویسندگی می مونه که کافیه توش یک موضوع متوسط بذارین تا بهتون یک داستان ترسناک تحویل بده. ترجمه بد، این خصوصیت رو از این داستان کوتاه گرفته و وقتی در یک داستان ژانر وحشت غرق نشین، لذتی از اون نخواهید برد.

برای نشون دادن منظورم بذارین یک مثال بزنم. مثلا در ترجمه می‌خونید:

هامبولت گفت «مرتیکه احمق خرفت! این طرف را نگاه کن!» و سپس رو به روی او قرار گرفت. سرپیشخدمت دست چپیش را از پشت بدن خود بیرون آورد. بزرگ‌ترین چاقوی قصابی‌ای را که در طول تمام عمرم دیده‌ام در دست داشت. چاقویی بود حدودا به درازای دو فوت، البته با احتساب قسمت بالای چاقو، یعنی دسته آن. چاقویی بود با تیغه‌ای بران که کم کم پهن می‌شد،‌درست ماننده قمه‌هایی (شمشیرهایی کوچک) که دزدان دریایی در فیلم‌های قدیمی از آن استفاده می‌کردند.

اولا که ضرباهنگ متن انگلیسی گرفته شده و کمی تفسیر و فحش هم به متن اضافه شده! (: چرا؟ متن انگلیسی هست

‘See here, you idiot,’ Humboldt said, turning to face him, and the maitre d’ brought his left hand out from behind his back. In it was the largest butcher knife I have ever seen. It had to have been two feet long, with the top part of its cutting edge slightly belled, .like a cutlass in an old pirate movie.

که ترجمه‌اش منطقا نزدیک است به

هامبولت به سمت او چرید و گفت «اینجا را نگاه کن احمق.». پیشخدمت دست چپش را از پشتش بیرون آورد. بزرگترین چاقوی قصابی که در زندگی‌ام دیده‌ام در آن بود. یک چاقوی شصت سانتی که قسمت انتهایی‌اش خمیده بود، مثل قمه‌ یک دزد دریایی در فیلمی قدیمی.

در سطح خرد هم ترجمه بده. در مورد امانتداری که کاملا شک دارم ولی سراغش نمی‌رم چون حدس می‌زنم مترجم از متنی به جز متن مورد رجوع من استفاده کرده باشه چون تفاوت خیلی زیاده. بذارین به چند جمله نگاه کنیم:

در ترجمه آیدا قهرمانلو می‌خونیم:

سرپیشخدمت همانطور که حرف می‌زد نعره می‌کشید؛ سعی کردم او را نشان بدهم، اما دسته‌ای از پیشخدمت‌های به هم فشرده مانع از این شده بودند که صدا با کیفیت خوبی به گوش من برسد.

بدون نیاز به مراجعه به متن اصلی، کنار متن یک تیک می زنم تا بعدا اینجا رو مقایسه کنم. بدون شک نویسنده ننوشته که کسی نعره می‌کشیده و شخصیت اول سعی نکرده نعره کشنده رو «نشون بده» و در نهایت چیزی که از همه محالتره، اینه که «دسته ای از پیشخدمت‌های به هم فشرده» مانع رسیدن صدا با کیفیت خوب به گوش شده باشند (: متن اصلی اینه:

He was screaming as well as talking, and I’ve tried to indicate that. but a bunch of e’s strung together can’t really convey the quality of that sound.

ترجمه باید چیزی نزدیک به این باشد:

نعره کشیدن و حرف زدنش یکی شده بود و من تلاش کردم این را نشان بدهم اما کلی صدای «ای» به هم چسبیده نمی‌توانند کیفیت نعره او را بیان کنند. (توجه کنید که در بقیه کتاب دائما حرف ای ی ی ی ی ی ی از پیشخدمت به گوش می‌رسد).

یا مثلا مترجم عبارت It made a sound like someone whacking a pile of towels with a cane رو «شبیه به صدایی بود که در اثر محکم کوبیدن با چوب به تعداد زیادی حوله ایجاد می‌شود.» ترجمه کرده. ترجمه‌ای خیلی لفظ به لفظ و مبتنی بر لغتنامه که کل روح اثر رو از بین می‌بره. شاید بشه به جای اون عبارت گفت «صدایی مانند برخورد چوب با یک کپه حوله».

این هم نیازمند گفتن است که در یک مورد اسم خاص «ایزاک سینگر» به «ایزاک خواننده» ترجمه شده.

در چندین جای اثر هم مترجم ساختار جملات یا توصیف‌ها رو تغییر داده. این همون چیزیه که بهش می‌گم «کشتن روح اثر». مثلا عبارت ساده‌ای مثل «پیشخدمت فریاد کشید ٬ای ای ی ی ی ی ی ی ی.. ٬ و با چاقویی که در هوا می‌گرداند، حمله کرد» به این صورت ترجمه شده که «سر پیشخدمت فریاد زد: «ای ی ی ی ی ی ی!» و همان‌طور که با خشونت چاقو را در هوا می‌چرخاند، به طرفم حمله‌ور شد. این بار گویی نیرویی تازه یافته و تجدید قوا کرده بود. » ! احتمالا متن استفن کینگ، «جو» لازم رو نداشته (:

در اواخر داستان، ترجمه انگار سریعتر شده. به راحتی با خوندن کتاب می‌شه حدس زد که کجاها ترجمه اشتباهه:‌ دقیقا جاهایی که جملات بی‌معنی و بی ربط هستند. مثلا در ترجمه می‌خونید:

از عرض خیابان گذاشتم و پشت سر دایان قرار گرفتم. فکر بهتری هم داشتم: تصمیم گرفتم نام او را صدا بزنم. او مسیر حرکتش را عوض کرد. چشمانش از فرط ترس و حیرت، بی‌سو، و مات شده بودند.

متن انگلیسی هست:

I went across the street, reached for her shoulder, thought better of it. I settled for calling her name instead. She turned around, her eyes dulled with horror and shock.

و ترجمه باید نزدیک باشه به:

از عرض خیابان گذشتم و دستم را به سمت شانه او دراز کردم، اما فکر بهتری به ذهنم رسید. تصمیم گرفتم نامش را صدا بزنم. برگشت؛ چشمانش از شوک و ترس، خیره بود.

به نظر خودم که همین یک جمله تا حدی حس ترس رو القا می‌کنه (:

اگر به شکل خلاصه نظر من رو در مورد این ترجمه بخواین، می‌گم که این کتاب رو با این ترجمه نخونین. پیشنهادم به ناشر و مترجم هم اینه که

  1. حتما متن رو با متن اصلی مقابله کنه
  2. از یک ویراستار حرفه‌ای استفاده کنه

با این دو تا توصیه، این کتاب می‌تونه یک کتاب جذاب بشه (: