چند ماه قبل من از دیجیکالا یک تبلت سامسونگ خریدم و حینی که داشتم بازش می کردم کاملا مشخص بود که قبلا باز و دوباره بسته شده. چسبهای کج و کوله و کثیف و جای انگشت روی صفحه. این رو توییت کردم و خودشون تماس گرفتن و کمی پیگیری کردن ولی عملا ایده شون این نبود که «ببخشید که باز شده. حتما عوض می کنیم». منم حوصله پیگیری جدی نداشتم و گفتم با بددلی نسبی ازش استفاده می کنم.
مطمئنا هنوز خرید اینترنتی برای من جذابتره و دیجیکالا هم یکی از معدود گزینهها و بد هم کار نمی کنن در نتیجه دوباره دو هفته قبل فکر کردم برای رادیوگیک و جادی تی وی یک میکرووفن خوب بخرم و یک میکروفون و پایه که کلا میشدن حدود هشتصد تومن رو به دیجی کالا سفارش دادم.
بازم هر دو باز شده بودن ): میکرووفن کاملا باز شده و داخل جعبه اش پاره بود و پایهاش هم در شرایطی عجیب بود که برچسب دیجیکالا زیر شرینک خورده بود. یعنی منطقا توی دیجی کالا بسته بندی شده بود؟ این به نظرم غیرممکنه. شایدم یکی برگردونده بود به مغازه و همونجا دوباره دورش سلفون کشیده بودن و تحویل دیجیکالا داده بودن.
خوشبختانه اینبار به توصیه یک نفر در مورد قبلی عمل کردم: «اینبار حین باز کردن فیلم بگیر که مدرک باشه».
زنگ زدم به دیجی کالا گفتم و گفتن پنجشنبه ظهر گذشته و شنبه تماس بگیرم برای پیگیری. توییت کردم که بازم کالا دست دوم است و منطقا دوباره تعداد زیادی تجربههای مشابهشون رو گفتن و همون موقع دیجیکالا ریپلای زد و بعدش هم زنگ برای پیگیری. فیلم ها رو فرستادم. گفتن شنبه کالا رو بفرستم. به نظرم معقول بود که پایه رو نگه دارم و فقط میکرووفن رو عوض کنم. شنبه پیک خودشون اومد و میکرووفن رو گرفت و برد و اعلام کردن باز شده بودن میکروفون قابل قبوله و میکروفون جدید رو ندارن و پول رو پس دادن.
نتیجه؟ من بعد از یک هفته که از سفارش گذشت، یک پایه دارم بدون میکرووفن و پولم برگشته به حسابم (: من ناراضی هستم چون چیزی که می خواستم رو نگرفتم، دیجی کالا ناراضی است چون برای برندش خوب نیست، پیک ناراضیه چون دو سه بار اومده و یک جایی یک نفر داره سعی می کنه یک میکرووفن باز شده رو به یکی دیگه بفروشه.
ولی حرفهایی هست که باید زده بشه
کسی از دیجیکالا انتظار نداره پرفکت باشه. همه جا اشتباه پیش مییاد. ما بازار رو درک میکنیم و پیچیدگی کاری مثل کار دیجی کالا در ایران رو. چیزی که حساس است دو تاست.
اولی اینکه اتفاق افتادن دو بار پشت سر هم این مساله برای من (و در کل سه محصول) از نظر آماری خیلی عجیبه. بخصوص که همه در مورد چیزهایی بودن که نسبتا گرون حساب می شن، فروشنده های خاص مشخص دارن و منطقا باید نظم بیشتری داشته باشن.
دومین نکته هم اینه که دیجی کالا باید در این موارد فعال، جوابگو و مثبت باشه. هر دو مکالمه من نکته های منفی داشت. در مورد اول طرف چیزی مثل این ازم پرسید که آیا حالا با کالا مشکلی دارم یا نه. خب منطقا وقتی من می گم کالا دست دوم است دیگه این سوال جایی برای پرسیدن نداره. در مورد دوم خیلی دوستانه سعی شد بهم بگه که بهتره از مراجع مرسوم پیگری کنم و ناراحتی تلویحی داشت از اینکه چرا در توییتر بحث مطرح شده. تکرار می کنم که طرف بسیار دوستانه و محترم بود اما خب سعی کرد این حرف رو بزنه. از معدود دفعاتی که من ممکنه عصبانی بشم. جدی و عصبانی بهش توضیح دادم که اگر نگران برند هستن باید در مورد تحویل کالا دقت بیشتری بکنن یا مثلا جبران کنن اشتباه رو (چیزی بیشتر از پس گرفتن کالا و برگردوندن پول). اینکه بد باشه و ما نگیم، باعث خوب شدن اونها نمی شه بلکه پذیرفتن اشتباه و اصلاح اون است که باعث می شه چهره شون نه فقط بد نشه که حتی بهتر هم بشه. این مورد پر رنگ تر است در مورد آدم هایی که شاید تو توییتر نباشن و سعی می کنن با تلفن پیگیری کنن – حداقل در مورد من که تلفن بسیار کندتر بود و در جواب توییت من هم خیلی ها مشکلاتشون رو گفتن که ظاهرا به اندازه مورد من بهشون توجه نشده بود. بهتر کردن این تاثیری فوق العاده در وجهه دیجی کالا یا هر فروشگاه دیگه خواهد داشت.
طبق قانون عجیب ایران که کسانی مینویسنش که سواد کافی در این حوزه ندارن، هر کالای خریداری شده از اینترنت رو می تونین تا هفت روز پس بدین! ای مساله نه ربطی به دیجیکالا داره نه لطفی است به خریدار از طرف فروشنده. این یک قانون اشتباهه. من حق دارم لباس رو بخرم، بپوشم و بعد بدون ارائه دلیل پس بدم پولم رو پس بگیرم! این قانون بدی است ولی خب وجود داره پس اینکه کالایی پس گرفته می شه، حق منه نه لطف فروشنده. مشکل این قانون اینه که هیچ حقی به فروشنده نداده و من می تونم اگر می خوام برم کوه یکسری کوله و کفش بخرم برم کوه بیام و بعد پس بدم. این قانون اینقدر یکطرفه و ناکارا نوشته شده که عملا دیگه رعایت نمی شه و فروشگاه هایی که کالاها فقط در صورتی که بپذیرن مشکل اونها است پس می گیرن هم فکر می کنن دارن لطف می کنن – یا حداقل اینطوری مدعی می شن. یک قانون درست و خوب در چنین وضعیتی به نفع همه ما خواهد بود.
اما گره اصلی ماجرا اینجاست که در اکوسیستم ایران هستیم. بحث اینه که در نهایت هر کالایی که باز می شه باید به همراهش پولی هم رد و بدل بشه. اینو اضافه کنین به حق من در پس دادن هر چیزی بدون دلیل! در یک کشور درست و درمون اگر کالایی به دلیل منطقی پس داده بشه، در نهایت به کارخونه تولید کننده می رسه و «ضرر» رو کارخونه می ده ولی تو ایران چی؟ توی ایران این میکروفون باز شده و براش پولی داده نشده. این پول رو بالاخره یکی باید بده. منطقا دیجی کالا برای من می فرسته شاید غر نزدم و پولش رو دادم و از دستش راحت شدن. بعد شاید پس بده به فروشنده و فروشنده سعی کنه اونو به یکی که رفته توی مغازه اش غالب کنه – با تکنیک «باز کردن» شرینک در زیر میز و بعد اوردن کالا روی کانتر. اگر اون نتونه بفروشه احتمالا می ده به همکارش تو مغازه بغلی که دوباره بفرسته دیجی کالا و … و در نهایت یک نفر باید پول این کالای باز شده رو بده چون امکان پس دادن اون به کار خونه Rode وجود نداره و وارد کننده هم اینو وارد نکرده حتی روی یکش هم یک قرون ضرر کنه (: این اکو سیستم همه رو مجبور می کنه که در نهایت این رو مثل یک اسکناس پاره اینقدر بچرخونن تا بالاخره یکی قبولش کنه.
برای حل مساله بالا امثال دیجی کالا می تونن نگه دارن هر کالا رو از کجا گرفتن و حداقل تو قرارداد جریمه بذارن براشون در مقابل چنین کاری یا دیگه ازشون نخرن. احتمالا خیلی زیاد کار نمی کنه چون به هرحال فروشنده ها هم همین ها هستن ولی خب … شاید بهتر بشه.. یا مثلا در مورد چیزی مثل تبلت سامسونگ بعیده براش جای معتبر و غیر دروغگو پیدا نشه. احتمالا مساله بیشتر وابسته است به فاکتورهایی که کسی مثل مامور خرید برای محل خریدش انتخاب می کنه.
و در نهایت.. من از دیجی کالا خریدم می کردم / می کنم برای اینکه مطمئن باشم درگیر اون کلاه برداری های توی مغازه هایی که کالای باز شده رو خودشون باز می کنن می دن دستم نباشم. در واقع تنها دلیل من برای اینکه از دیجی کالا – علی رغم گرونتر بودن نسبی اش – می خرم مطمئن بودن از اصالت و نو بودن کالا است. اگر قرار باشه هر بار ریسک کنم و اگر نو نبود محبور بشم بعد از یک هفته تلفن و پیک پولم رو پس بگیرم و در جای قبلی باشم و ذوقم از بین رفته باشه، ترجیح می دم بازم برم مغازه و مواظب باشم که حتما نو می خرم. من بازم به دیجی کالا فرصت می دم چون حس می کنم تلاششون رو می کنن اما خب پروسه فیلم گرفتن از «آنباکسینگ» رو ادامه می دم و انتظار هم دارم اونها هم برای خودشون در قبال چنین «اشتباهاتی» جریمه هایی در نظر بگیرن.
این شماره از رادیو گیک نه فقط پر است از هک، بلکه در دو مورد چیزهایی رو به شما می گه که چند سال بتونین بگین «اوه.. اینو تو رادیوم گفته بود قبلا!». در شماره شصت و چهار این حرکتگاه رادیویی، ما جشن بازگشت دوران طلایی رو میگیریم و مطمئن میشیم که حتی اگر آرش زاد هم نباشه، ما می تونیم هوش مصنوعی های خبیث رو متوقف کنیم! با ما باشین که دنیای بهتر، فقط یک قدم اونطرفتره!
توضیح در مورد دوران طلایی و اینکه چرا دوران طلایی بود. توضیح در مورد امن شد. توضیح در مورد مونگو و جدیدها و نسل جدید. حالا یک گروه هکری به اسم TeamGhostShell برای ثابت کردن این مساله و جلب توجه عمومی به ماجرا، ۳۶ میلیون اکانت مربوط به انواع شبکه هایی که از مونگو دی بی استفاده می کردن رو منتشر کردن. البته منتشر که نه.. جمع. در واقع هنوز این اطلاعات منتشر نشده بود و یک گروه امنیتی دیگه به اسم HackRead به یک آی پی برخورد که در فولدرهای مختلفش که هر کدوم یک آی پی بوده که توش دیتای مونگوی اون آی پی دامپ شده بود. شرکت هک دی بی کارش اینه که کراولرهایی داره که دیتاهای متنی که توسط هکرها در اینترنت یا دارک نت منتشر می شه رو پیدا و افشا می کنه. در این مورد هم از پسورد و غیره هست تا آدرس و اطلاعات عمومی مردم. [اشاره به ادعای یک هکر برای فروش دیتابیس همراه اول روی فیسبوک و تلگرام و لزوم عکس العمل بهش – حق شخصی منه بدونم وضعیتم چیه – نمی تونن دروغ بگن چون جرم است . باید به من بگن دیتام در چه وضعیه ] و البته حینی که رادیوگیک در حال ضبط بود خبر دیگه ای گفت که ۳۲ میلیون اکانت توییتر هم روی اینترنت برای فروش قرار گرفته و از اونطرف هم تویتر مارک زوکربرگ هک شده – مستقل از این ماجرا. خلاصه محشری است کبرا!
اخبار هک شدن ایران و عربستان و کشمکش ها و نظرات خودم در مورد خیلی چیزها و اشاره به گمرک یکی از استان ها
دگ کیتلاس و آدام چیر که هوش مصنوعی پشت سیری رو طراحی کرده بودن [کمی توضیح. اولین رابط واقعی و خوب و…] حالا بعد از چهار سال کار بی سر و صدا روی نسخه بعدیشون، ویو رو معرفی کردن viv. همیار هوش مصنوعی صوتی جدید. تلاش این بود که همیاری ساخته بشه که از سیری گسترده تر باشه و بتونه چیزهای بیشتری رو هندل کنه و هی نره سراغ یک سرچ ساده توی اینترنت. توی جلسه ۲۰ دقیقه ای نمایش ویو در هفته جاری توی نیویورک، ویو تونست بدون مشکل به همه درخواست های پرسیده شده جواب بده. این ایده نزدیکتر است به ایده الکسای آمازون و فیسبوک مسنجر که امکان اتصال به ترد پارتی ها رو فراهم میکنن و در نتیجه حتی می تونن هتل رزرور کنن یا باهاشون ناهار سفارش بدین. انتقاد اصلی؟ اینکه یک برنامه باید متمرکز بشه و فقط یک کار رو خیلی خوب انجام بده یا سعی کنیم همه کار رو از یک برنامه بخوایم و بک اندش متنوع باشه! تلاش شده طراحی ویو مستقل از دستگاهی که روش ران می شه باشه و هر کس اونو نصب کنه روی هر چیزی بتونه به همه سرویس های پشتش وصل بشه.. اونهم شخصی شده برای شخص خودش. مساله اصلی اینه که ویو باید بتونه با چیزهایی مثل بات اینجین مایکروسافت یا فیسبوک رقابت کنه که کار عظیمی است و خب.. مثل همیشه شاید هم یکی ایده رو بخره (به جای اینکه مثل این اطراف کپی کنه!)
اوه خبر ریز همراه هم اینه که اپل هم داره سیری رو از طریق اس دی کی باز می کنه .. احتمالا برای زنده موندن منشی صوتی اش در این دنیای پر تلاطم! [اس دی کی رو توضیح بدم؟ آهان بله… بله بله شما که عینک زدی میگی توضیح بده.. باشه!]
در واقع در علم / نجوم رازی هست ناشی از کم شدن نور یک ستاره. الان کلی از ستاره شناس های دنیا دوربین هاشون رو تنیظم کردن روی ستاره کیک ۸۴۶۲۸۵۲ تا در لحظه ای که نورش کم و زیاد شد، شاهد عینی ماجرا باشن. این کم شدن نور در چند سال گذشته هم بارها اتفاق افتاده و در مواردی تا ۲۲ درصد روشنایی پایین اومده. دلیلش چی می تونه باشه؟ نظریه هیجان انگیز مساله یک جور ابرسازه در اطراف این ستاره است! انتظار می ره با این هماهنگی و با نگاه دقیق به انواع طیف های نوری این ستاره که در فاصله ۱۵۰۰ سال نوری ما است اینبار بتونیم بگیم مساله چیه. این کم شدن نور از ۲۰۰۹ به بعد توسط تلسکوپ فضایی کپلر اتفاق افتاده و حجمش اینقدر زیاده که به عقیده بسیاری از ستاره شناس ها بعیده مربوط به یک سیاره در اطراف این ستاره باشه. نظریه بعدی یعنی تشکیل شدن یک سیاره دیسکی هم رد می شه چون ستاره کاملا بالغه و اگر سیاره ای هم داشته باشه، تا حالا کاملا شکل گرفته. نظریه بعدی هیجان انگیزتره و هنوز رد نشده: یک مگا استراکچر فضایی و مصنوعی که به دلیل دور اون خورشید می گرده، مثلا جذب انرژی یا بازتابوندن انرژی به یک نقطه دیگه. درسته که احتمال چنین کشف عظیمی فعلا خیلی پایینه ولی کاملا معقوله که بگیم چون باید یادتون باشه که این رادیو گیکه که از آینده به شما خبر می ده!
چون از این حرف زدم که تو رادیو قراره چیزهای آینده رو جلو جلو ببینیم، اینم بگم که صدای و متن آشنایی است که می گه «رمز خود را وارد کنید». «رمز شما اشتباه است» و … قراره غیب بشن! گوگل در کنفرانس اخیر گوگل آی او گفت که این دوران در حال پایانه. دنیل کافمن مدیر تکنولوژی و پروژههای پیشرفته گوگل گفته که تراست ای پی آی قراره این مساله رو حل کنه. تراست ای پی آی با خوندن اطلاعات حیاتی زیادی از شما (از شیوه راه رفتن تا چهره تا حتی شیوه تایپ و غیره) حدس می زنه که شما خودتون هستین و وضعیت عادی است و به شکل خودکار می تونه گوشی رو آنلاک کنه یا به اپ ها اجازه بده مطمئن باشن که شما جادی هستین (یا هر کی هستین!). معلومه که در صورتی که در طول روز کاری بکنین یا در همون لحظه اتفاقی بیافته که سیستم نتونه مطمئن بشه شما خودتون هستین، باید از روش های دیگه (شاید پسورد) هویت خودتون رو احراز کنین. سیستم چیزی در ادامه همین اسمارت لاک است که الان رو گوشی ها داریم و اجازه می ده با ضربه زدن به چند جای صفحه یا نشون دادن خودمون به دوربین ثابت کنیم که خودمون هستیم. خیلی هم پیچیده نیست و کش و تفصیل نمی خواد… مهم اینه که از حالا بدونیم یه کم دیگه چی تو دستمونه!
هوم.. البته خبر اینو می گه.. خب بیست و پنج میلیارد دلار رو بدزده بریزه کجاش؟ البته.. بازم خنگیم ما.. دوستانی که می دزدن راحت مصرفش می کنن و هیچ گیری هم نداره. یک محقق امنیتی توی هند به اسم ساتیا پراکاش حین بررسی نرم افزار موبایل بانک یک بانک دو تا مشکل بزرگ کشف کرد: مکانیزم سرتیفیکیت پینینگ وجود نداشت و ساختار لاگین هم مشکل داشت. با ترکیب این دو اون کاملا می تونست با پین کردن سرتیفیکیت در هر تماس به بانک بگه که رمزنگاری بهتره به مکانیزم پایینتری انتقال داده بشه (مثلا متن خالص) و بعد با مکانیزم اشتباه پیاده شده لاگین (که وقتی خودمون می نویسیم تقریبا همیشه به نوعی پیش می یاد) می تونست کارهای مهم رو به اسم دیگران انجام بده.. مثلا دیدن بالانس یا انتقال پول به شیوه ای کاملا قانونی به هر حسابی که می خواد. برای نشون دادن نمونه حتی چند کرل منتشر شده که پول منقل می کنه (: به همین خوبی. فقط با پنج خط کد اصلی! قبول نیست؟ ای پی آی کال حتی پین وارد شده رو هم چک نمی کنه و دستور انتقال رو مستقیم می زنه به شبکه بانکی (: اون اول برای کسب اطمینان از موضوعی به این عجیبی چند انتقال به فامیل و از حساب فامیل به همدیگه انجام داده و بعد به بانک خبر داده و اونها هم چند روز بعد مشکل رو حل کردن… بانکی های ما یاد بگیرن و جایزه درست و حسابی هم بدن (: نه سکه! ((:
ایلان ماسک در این ویدئو به این سوال جواب میده که «آیا به نظر شما ما در یک جهان شبیه سازی شده زندگی میکنیم؟». جواب بر اساس استدلال یک در چند میلیارد است. در واقع هر تمدن به اندازه کافی پیشرفته به جایی خواهد رسید که میتونه یک جهان رو شبیه سازی کنه و منطقا در اون مرحله چند میلیارد شبیه سازی مختلف اجرا خواهد شد. از نظر ریاضی احتمال اینکه ما دنیای اصلی (و نه یکی از اون شبیهسازیها) باشیم، یک به چند میلیارد است!
این نظریه با عنوان اصلی «فرضیه جهان سیموله شده» است که در ۲۰۰۳ توسط فیلسوف انگلیسی نیکولاس بوستروم مطرح شده و بر اساس سه این استدلال کار می کنه که یکی از سه ادعای زیر باید درست باشه:
ما واقعا در حال زندگی رو یک سیمولاتر تمدن هستیم
تمدنهای بسیار پیشرفته نسبت به اینکه سیمولاتورهایی بسازن که تمدن رو شبیه سازی کنه بی علاقه هستن
کسی هست که هر تمدن رو پیش از اینکه به مرحله ای برسه که بتونه شبیه سازیای بالا رو اجرا کنه، نابود میکنه
وقتی در مورد آینده هوش مصنوعی حرف می زنیم، دو جبهه در کشمکش با هم هستن. گروه اول که تولید کننده های فعلی مثل گوگل و آمازون و مایکروسافت هستن و فکر میکنن هی باید سیستم ها رو هوشمندتر کنیم و اونطرف متفکرینی به بزرگ ایلان ماسک و هاوکینگز هستن که می گن شای ما داریم با اینکار خودمون رو تسلیم شیطان می کنیم! اما حالا گروه اول هم نشونه های جالبی نشون دادن: گوگل اعلام کرده که در بزرگترین سیستم هوش مصنوعی یعنی دیپ مایند مکانیزمی تعبیه کرده تا «در لحظه ای که رباتی به شکل نامناسب عمل می کند بتوان آن را کنترل کرد»! شاید مقاله گوگل همه مثال هاش از ربات هایی باشن که در ماشین رو برعکس به ماشین وصل می کنن اما شاید پشت پرده بحث تفنگ هایی باشن که قراره خودکار به «به اصطلاح تروریستها» شلیک کنن یا رباتهایی که شروع به قتل عام آدم ها کنن. این مقاله ترکیب کار تیم دیپ مایند در گوگل و تیم «موسسه آینده بشریت» دانشگاه آکسفورده. مقاله با عنوان «کارگزارن مطمئنا قابل متوقف شدن» بد گفتم.. safely interruptable agents با ریاضیاتی که احتمالا ۹۹٪ شنونده ها و صد در صد گوینده های رادیو گیک متوجه نمی شن می گه که چطور یک دستگاه باید قابل خاموش شدن در زمانی باشه که یک اپراتور تشخیص می ده رفتارش اشتباهه. در واقع پیچیدگی اینجاست: این ماشین ها قراره از ما چیز یاد بگیرن و این ریاضیات می خوان جوری اونها رو محدود کنن که اونها یاد نگیرن که چطوری می تونن جلوی خاموش شدن خودشون رو بگیرن! الان شاید کمی عجیب باشه ولی به این فکر کنین که به زودی نرم افزارهای هوش مصنوعی شروع می کنن به نوشتن برنامه های هوش مصنوعی جدیدتر و دخالت ما هی کمتر و کمتر می شه و … [صدای تبر!]
دوست خوبم هوشمند که چند باری ازش حرف زدم یک مطلب طولانی و بسیار خوب نوشته در مورد پشت پرده پیامک هک تلگرام که گرفته بوده.. کمی توضیحات خودم و سفارش به سرچ کردن و دیدنش با تمرکز روی اینکه جلوی اینها باید گرفته بشه نه بچه های توی مجتمع خرید (:
گوگل بده؟ فیسبوک خبیثه؟ اینها رو فراموش کنین! حالا یک گروه روسی یک تکنولوژی تشخیص چهره به اسم findface راه انداختن که کلا پرایوسی رو برای خیلی ها به یک آرزو تبدیل می کنه. فایند فیس اجازه می ده شما از هر غریبه ای عکس بگیرن (که خودش کار بدیه اگر اجازه نداشته باشین!) و بعد پروفایل های اجتماعی صاحب این عکس رو در شبکه های اجتماعی مختلف به شما نشون می ده .. و منطقا اسم و مشخصاتش رو دیگه! هوم.. در تست ها هفتاد درصد موفقیت کسب شده. این برنامه دو ماه بیشتر نیست که اومده و تقریبا نیم میلیون کاربر داره و ۳ میلیون سرچ انجام داده. صاحبش؟ دو تا پسر ۲۶ و ۲۹ ساله. خبر خوب؟ فعلا فقط به پروفایل های روسی جواب می ده. خبر بد؟ «فعلا» فقط به پروفایل های روسی جواب می ده! این یک دنیای جدیده. نه اینکه خوب باشه ولی داریم به این سمت می ریم. شاید تعریف پرایوسی عوض بشه و شاید .. نمی دونم. به هرحال بخش هایی اش به نفع ما است و بخش هایی به ضرر ما. فرار کردن یا حمله کردن به معنی سنتی فایده نداره بلکه باید شناخت و آگاهی کسب کرد و آگاهی رو به دیگران هم داد. کسپرسکی در حال حاضر برای «جلوگیری» از این جریان به کاربران پیشنهاد داده عکس هاشون رو پرایوت کنن! خسته نباشه با اون ویروس هاش (:
ترکیبی از دانشمندان گوگل، دانشگاه باسک کانتری، دانشگاه کالیفرنیا و ایکرابسک و موسسه علوم باسک به روشی دست پیدا کردن که هر دو ایده اصلی کامپویترهای کوانتوم رو توی یک دستگاه با هم ترکیب می کنه – این احتمالا نوید بخش نزدیکتر شدن عملیاتی شدن کامپیوترهای کوانتومی است – مقاله توی نیچر چاپ شده [ اشاره به تعداد مراکز علمی در این مورد]. طبق معمول می گم که باید در مورد کامپیوترهای کوانتومی در آینده یک پادکست ویژه بدیم ولی مساله اینه که کامپیوترهای کوانتومی فقط سریعتر نیستن بلکه شکلی از مسائل که الان غیرقابل حل هستن رو هم انتظار می ره بتونن مورد بررسی قرار بدن. اما ایده های پشتشون هنوز تئوری است و ما کار داریم تا یک کامپیوتر کوانتومی عملیاتی ببینیم. هر چند که این تحقیق واقعا تونسته چیزی رو بسازه که دو ایده اصلی توش استفاده شده باشن. ایده اول اینه که ما با منطق همین گیت هایی که داریم پیش بریم، جایی که کیوبت ها (بیت های کوانتومی که پایه اصلی کامپیوترهای کوانتومی هستن) به شکلی به هم وصل می شن که مدارهای پایه ای منطق رو درست کنن. این روش باعث می شه هر گیت بتونه یک نوع کار رو انجام بده و منطقا هم معلومه که باید از قبل برنامه ریزی بشه. در نوع دوم کامپیوترهای کوانتومی تلاش می شه کیوبیت ها به هنگام نیاز به حل یک مساله خاص به شکلی که اون مساله خاص رو حل می کنه با هم ترکیب بشن – این سیستم ها تا حدی ساخته شدن ولی انتظار نمی ره که تمام قدرت کامپیوترهای کوانتومی رو به ما بدن. حالا توی تلاش جدید گوگل و دیگران کامپیوتری ساختن که جنبه های مثبت هر کدوم از این دو روش رو میگیره و با هم ترکیب می کنه. این کامپیوتر ۹ کیوبیت داره که ۱۰۰۰ گیت منطقی رو پیاده سازی می کنن تا این کیوبیت ها با هم ارتباط داشته باشن و همچنین می شه اونها رو در صورت نیاز از همدیگه قطع یا به همدیگه وصل کرد. تیم تحقیق می گه نتیجه کامپیوتری است که بر خلاف کامپیوترهای قبلی می تونه مسائل سابقا پیچیده برنامه نویسی رو حل کنه. انتظار می ره این ماشین ابزار تحقیقاتی ای بشه برای پیشرفت علم کامپیوترهای کوانتوم و امکان ساخت پله های بعدی رو به ما بده. [توضیح اینکه اگر واضح نبود یعنی باید یک شماره ویژه بدیم و خلاصه اش اینه که واقعا کم مونده کامپیوتر کوانتومی بسازیم!]
تبریک و تقبیح
تقبیحی داریم برای مهمل هایی که می گن یک لحظه مدیر سیستم غفلت کرد و باعث شد عربستانی ها هک کنن ما رو (: سانسور کننده داک داک گو که باید خجالت بکشه
خجالتی هم برای ایران داریم و شبکه اش و بحث بی طرفی شبکه که تو دنیا معنی خاصی داره و اینجا دیکه کلا گندش رو در آوردن.
و تسلیتی هم داریم به شرکت لنوو که توی گزارش سالیانه سه ماه اش شدیدا ابراز نارضایتی کرده از خرید موتورولا و گفته که وضعشون خرابه. نکته جالبش اینه که قرار شده دو تا مدیر داشته باشن و دو برند مختلف رو با دو استراتژی مختلف پیش ببرن. اگر از این به بعد اسم لپ تاپ های زوک رو شنیدین، بدونین همون لنووی … شاخه ارزون همون لنووی سابقه.. و چینی تر!
تبریکی به کسانی که چهارشنبه فال آوت ۴ رو مجانی روی ایکس باکس خریدن. اپراتور اشتباه قیمت رو وارد کرده بود و به جای ۱۱۰ دلار، قیمت شده بود ۰ دلار و تا مایکروسافت بفهمه…. تبریک به خریداران (:
نامه ها
مهرادم، که یه بار آهنگ هادی پاکزاد رو واسه رادیو گیک معرفی کردم
میخواست بگم تو رادیو گیک بعدی خبر درگذشتشونو بگید خیلی خوب میشه چون واقعا حقش این نبود
آشتوم:
در مورد “باس میتونه به عنوان آنتن عمل کنه”
چون ممکن هست اکثر مخاطب هاتون و شاید هم خودتون :D به اشتباه افتاده باشید .
درسته هرکجا نوسان جریان داشته باشیم تابش الکترومغناطیس هم داریم (مثلا باس انتقال اطلاعات) اما مسئله این هست که اونقدر این توان تابش شده کم هست که در فاصله خیلی کمی از اون خط سیگنال تابش شده زیر نویز محیط قرار میگیره و از نویز قابل تمایز نیست .
یعنی میشه اطلاعات رو جمع آوری کرد به شرط اینکه گیرنده در حد میلی متر یا حتی میکرو متر به اون باس نزدیک باشه . که عملا دیگه همون تماس فیزیکی میشه :D
قضیه زیر نویز قرار گرفتن مثل اینکه تو ورزشگاه آزادی با 100 هزار تا تماشاگر از وسط زمین دنبال صدای دوستمون بگردیم ?
البته اگه وارد جزئیات فنی بشیم اساس کار یک فرستنده رادیویی متمرکز کردن پهنای باند رو یک سنتر فرکانسی هست مثلا توی 802.11 n میشه 20 مگاهرتز پهنای باند رو چنل یک , سنترفرکانسی 2.412 گیگاهرتز رو خواهد داشت . اما توی یک باس هیچ وقت این اتفاق نمیفته و پهنای باند از DC تا بالاترین فرکانس موجود هستش که این دریافتش به صورت بیسیم رو غیر ممکن میکنه .
علاوه بر این خط هایی که روی برد های پی سی بی سیگنال رو عبور میدن امپدانس دو سرشون تا حد خیلی زیادی مچ هست و عملا هرچی پاور از ورودی میگیرن به خروجی میدن و مقدار خیلی کمی از اون تلف میشه ( تابش میشه ) .
درست مثل کابل شبکه rj45 که دیفرنشیال و به هم تابیده شده با امپدانس 100 اهم .
رفتم مقاله رو خوندم ، منظور مقاله در این مورد هست که بعد از هک و نصب نرم افزار مخرب با رد و بدل کردن توالی تکراری از صفر و یک ها از باس رم . توان رادیویی تابش شده رو در محدوده فرکانسی خواصی متمرکز میکنند تا قابل دریافت بشه . یعنی به صورت تکراری اطلاعاتی رو از رم میخونه و مینویسه که توالیشون تکراری هست مثلا 01010101 و اینجوری باعث میشه اکثر توان رادیویی توی فرکانس اون توالی تابش بشه و طبق گفته خودشون تا حدود یک متر نسبت سیگنال به نویز مثبت داشتند یعنی میتونستن یک چیزایی بفرستن .
البته به بدنه کیس مادربورد , محیط و کلی چیز دیگه بستگی داره اما عملا تونستن یک ارتباط یک طرفه بی سیم به بیرون داشته باشن . (فقط کامپیوتر میتونه اطلاعات رو به بیرون بفرسته از بیرون چیزی نمیشه فرستاد) . با برد یک متر و سرعت تغریبا 2 بیت بر ثانیه که برای کار های خبیثانه تغریبا کافی به نظر میرسه ? .
موسیقی
آهنگ یاغی به پیشنهاد حسین
به پیشنهاد بردیا Noche Acosador – Minutes To Metal N Rock
شرکت راهکارهای همراه رامند یک شرکت نرمافزاری در حوزه تولید نرم افزارهای انتشار محتوا و تولید بازی بر بستر موبایل و وب است. ما برای گسترش تیم تولید نرمافزارمون به چند همکار جدید خوش فکر و با انگیزه در این حوزهها نیاز داریم.
برنامه نویس اندروید
برنامه نویس iOS
برنامه نویس Unity
برنامه نویس وب (Asp.net ،MVC، سی شارپ)
برنامه نویس سمت سرور (Node.js & MongoDB)
گرافیست و طراح تم سایت و اپلیکیشن موبایل
برنامه نویس سمت سرور (مایکروسافت اسکوئل و سی شارپ)
مدیر محصول اسکرام
این شرکت به تمامی حقوق قانونی همکاران و توافقات مالی و همین طور فراهم کردن امکانات و محیط کاری مناسب متعهد است. ما دنبال برنامه نویس با سابقه کار هستیم ولی اگر فکر می کنین توان یادگیری سریع و درگیر شدن در کار واقعی رو دارین اما هنوز شرکتی رو تجربه نکردین هم تردید نکنین که رزومه فرستادن به ما شروع خوبیه.
محل شرکت در محدوده یوسف آباد تهران است.
خوشحال می شیم رزومه خودتون رو به آدرس technical@ramand.ir بفرستین.
یکسال از برگزاری زیکانف ۶ که با ارائهها، دورهمیها، پادکستها، شبکهسازیها و اتفاقات خوب همراه بود گذشت!
زیکانف ۷ با حضور شما و تلاش بیشتر ما پرقدرتتر و با لحظههایی بهتر از گذشته در تاریخهای ۱۸ و ۱۹ شهریور برگزار خواهد شد. ثبتنام شروع شده و افرادی که حداکثر تا یکم شهریور ثبتنام کنند از تخفیف ۵۰٪ برخوردار خواهد شد.
اگر تمایل به ارائه سمینار دارید شرایط ارسال مقاله در سایت هست. خوشحال میشیم امسال شما یکی از سخنرانان زیکانف باشید.
ایلان ماسک در این ویدئو به این سوال جواب میده که «آیا به نظر شما ما در یک جهان شبیه سازی شده زندگی میکنیم؟». جواب بر اساس استدلال یک در چند میلیارد است. در واقع هر تمدن به اندازه کافی پیشرفته به جایی خواهد رسید که میتونه یک جهان رو شبیه سازی کنه و منطقا در اون مرحله چند میلیارد شبیه سازی مختلف اجرا خواهد شد. از نظر ریاضی احتمال اینکه ما دنیای اصلی (و نه یکی از اون شبیهسازیها) باشیم، یک به چند میلیارد است! از زبان ماسک بشنوید:
متاسفانه این ویدئو گم شده و منم منبع اش رو ندارم دیگه (: حالا خیلی هم مهم نیست چون استدلال رو در مطلب نوشته م
این نظریه با عنوان اصلی «فرضیه جهان سیموله شده» است که در ۲۰۰۳ توسط فیلسوف انگلیسی نیکولاس بوستروم مطرح شده و بر اساس سه این استدلال کار می کنه که یکی از سه ادعای زیر باید درست باشه:
ما واقعا در حال زندگی رو یک سیمولاتر تمدن هستیم
تمدنهای بسیار پیشرفته نسبت به اینکه سیمولاتورهایی بسازن که تمدن رو شبیه سازی کنه بی علاقه هستن
کسی هست که هر تمدن رو پیش از اینکه به مرحله ای برسه که بتونه شبیه سازیای بالا رو اجرا کنه، نابود میکنه
این مفهوم رو یکبار هم در رادیو گیک مطرح کردیم و اینجا هم ایلان ماسک با اشاره به همین مفهوم، می گه که به احتمال چند میلیارد به یک ما در یک جهان شبیهسازی شده زندگی میکنیم چون منطقا قبل از ما تمدنی به مرحلهای رسیده که بتونه شبیهسازی تمدنها رو اجرا کنه و احتمال اینکه ما دقیقا اولین تمدن باشیم که به این مرحله رسیده تقریبا برابر صفر است.
آپدیت: جایی در ویدئو به اشتباه نوشتم که ایلان ماسک یک به چند میلیون معتقده… عبارت صحیح اینه که ایلان ماسک چند میلیون به یک احتمال می ده ما در یک شبیه سازی باشیم
دو نفر رو در نظر بگیرین. اولی از لینوکس هیچ چیزی نمیدونه جز اسمش و میخواد تازه یاد گرفتنش رو شروع کنه و حسابی توش پیش بره. نفر دوم ده سال است که مدیر سیستمهای بزرگ و پیچیده است و میخواد چند قدم جلوتر بیاد تا به یکی از بهترینهای موجود تبدیل بشه. این مطلب سعی میکنه گپی در این مورد باشه که «لینوکس رو از کجا شروع کنم و چجوری توش پیش برم». مطمئنا نفر اول مطلب مفید خیلی بیشتری در این نوشته پیدا می کنه و نفر دوم در نهایت به اینجا می رسه که لازمه کامنت بذاره و چیزهایی مهمی رو اضافه کنه که من توی متن جا انداختم. من، در طول زمان این مطلب رو تکمیل خواهم کرد و توضیحات دوستان رو بهش اضافه تا همیشه منبع خوبی باشه برای کسی که می خواد لینوکس یاد بگیره.
آشنایی اولیه
قدم صفر اینه که بدونیم لینوکس چیه، از کجا اومده و به کجا می ره و چرا باید یادش گرفت. همینطور باید دید داشته باشیم در مورد مطالب مرتبط با این دنیا. در این لحظه پیشنهاد من اینها هستن:
از اونطرف کتاب فقط برای تفریح / داستان یک انقلابی اتفاقی داستان پیدایش لینوکس است و تاریخچه زندگی نویسنده اون یعنی لینوس توروالدز. خوندن این کتاب هم می تونه دید خوبی در مورد دنیای لینوکس به شما بده.
در این مرحله شما مهمه که بدونین چرا دارین لینوکس رو یاد میگیرین. همینجا می تونم بگم که اگر فکر می کنین قراره یاد گرفتن لینوکس شما رو با کلاس کنه یا بتونین باهاش همه چیز رو هک کنین یا باعث بشه دیگه کلا با کامپیوترتون مشکلی نداشته باشین، بهتره کلا بیخیال یاد گرفتن بشین (: لینوکس هم یک سیستم عامله و مثل همه نرم افزارها اشکالاتی داره، شغل هاش گاهی خسته کننده است، گاهی شما رو محدود می کنه و هیچ جای دنیا هم نیست که با یک دانش ثابت بشه بهش نفوذ کرد (: اگر دنبال این چیزها نیستین و مثلا می خواین مدیر سیستم بشین یا کنجکاو هستین مثل یک شمشیرباز بتونین با اسلحه تون کار کنین یا برای پروژه به لینوکس احتیاج دارین، با ما باشین!
کمی ور رفتن با لینوکس
بهترین روش برای تجربه اولیه با لینوکس، تجربه کردن اونه. توزیع هایی مثل لینوکس اوبونتو شروع خوبی هستن. کافیه ایزو رو دانلود کنین و به روش های گفته شده بوت کنین و باهاش کمی بازی کنین. معلومه که اگر از یک ماشین مجازی مثل virtualbox استفاده کنین زندگی راحتتره ولی کیفیت و سرعتش بدتر و در قدم بعدی می تونین با یک سی دی لایو سیستم رو بوت کنین و تجربه واقعی تری داشته باشین. گفته میشه که یاد گرفتن کلاسیک کاری حوصله سر بر و سخته پس بهتره قبل از شروع کتابهای عجیب غریب و چیزهایی مثل «راهنمای جامع لینوکس برای سوپر حرفه ای ها» به سراغ سر و کله زدن بامزه و خوشحال با لینوکستون باشین. اینجوری هم با موضوع مورد مطالعه بیشتر آشنا می شین و هم کشف می کنین که احتمالا دوست دارین چه چیزهایی یاد بگیرین و سوالهاتون چه چیزهایی هستن.
مجموعه ویدئویی لینوکس دسکتاپ برای آدم های شاد میتونه کمک خوبی برای شما در این مرحله باشه که نصب اول و دوال بوت کردن و غیره رو به شما نشون می ده.
مشارکت در جامعه
لینوکس به جامعه اش زنده است. باید بتونین انگلیسی سرچ کنین و جواب هاتون رو پیدا کنین. همچنین خیلی خوبه در جوامع فارسی زبانی مثل انجمن فارسی اوبونتو عضو باشین و سرچ کنین و جواب ها رو بخونین و سوال بپرسین و به زودی جواب هم بدین. همچنین حضور در همایش ها و برنامه های جامعه لینوکس می تونه کمک خوبی باشه برای شناختن بیشتر این فضاها. دقت کنین که لینوکس برای خیلی از طرفدارانش یک شکل از فکر کردن است؛ اونها می گن چیزی که دوست دارن لینوکس یا حتی گنو/لینوکس نیست بلکه تفکر آزاد است. شما باید درک کنین که بخشی از یک فرهنگ هستین و اینطوری خیلی راحتتر می تونین چیز یاد بگیرین. اصطلاحات مهم که میشنوین رو دنبال کنین و با حوصله در موردشون چیز یاد بگیرین. اگر قراره حرفه ای باشین باید زیر پاتون محکم باشه؛ پس دیدن هر چیز که نمی دونین یک فرصت بزرگه برای اینکه زیر پای خودتون رو محکمتر کنین. یادتون باشه که در طول یادگیری لینوکس قراره به شما خوش بگذره!
لینوکس دسکتاپ برای آدم های شاد
این یک مجموعه فیلم است که من دارم ضبط می کنم و آزاد منتشر می کنم. لینوکس دسکتاپ برای آدم های شاد ایده اش به گفتن مسائل اولیه است. معلومه که برای رسیدن به جایی که از کامپیوتر استفاده می کنین و غیره دو سه جلسه کافیه. جلسات بعدی سراغ مفاهیم عمیق تر می ره که انتظار داره درک شما از کلیت مفهوم اینترنت و لینوکس و سیستم عامل و غیره رو بهبود بده. اینها رو ببینین و درک کنین چرا ما لینوکس رو دوست داریم و شما چه کارهایی می تونین بکنین که علاوه بر چیز یاد گرفتن، خوشحالتون هم بکنه. شخصی سازی در لینوکس هیجان انگیزه پس سعی کنین سیستم هاتون رو درست جوری بسازین که خودتون دوست دارین.
پروژه های پیشنهادی در این سطح میتونن اینها باشن:
– درست کردن یک توزیع شخصی با استفاده از ابزارهای ریمسترینگ مثلا اوبونتو
– تست کردن چند توزیع لینوکس مرسوم و ور رفتن با اونها، مثلا اوبونتو، فدورا، کوبونتو و مینت
مدیریت سیستم مقدماتی
برای یک مدیر سیستم دوره ای وجود داره به اسم الپیک که در سطح اول چیزهای خیلی زیادی از زندگی روزمره یک مدیر سیستم رو به شما نشون می ده. من یک کتاب آزاد هم در این مورد دارم که اینجاست و همچنین یک مجموعه رایگان فیلم که کل دوره امتحان ۱۰۱ و ۱۰۲ رو توضیح می ده و البته کاملش روی یوتوب. این مجموعه احتمالا می تونه باعث بشه شما به راحتی امتحان الپیک ۱ رو پاس کنین و مدرک مدیریت رو بگیرین. هرچند که گرفتن این مدرک اجباری نیست (: خیلی ها هستن که مسائل رو بلدن بدون اینکه ۳۰۰ دلار پول مدرک پنج ساله رو داده باشن. به هرحال داشتن مدرک بهتر از نداشتنش است ولی فکر نکنین گرفتن مدرک تضمین شغل است یا مشخص کننده حقوق. در نهایت سواد و تلاش شما است که با شانستون همراه می شه و وضعیت شما رو مشخص می کنه.
در این مرحله میشه این پیشنهادها رو برای تمرین مطرح کرد:
– نصب و کار جدی با توزیعهای کمی غیرمرسوم مثل آرچ یا جنتو
– راه اندازی وب سرور روی کامپیوتر شخصی یا به شکل بهتر نصب یک وردپرس روی کامپیوتر لوکال
در واقع وقتی به اینجا رسیدین تا حد زیادی می تونین راه خودتون رو پیدا کنین. معلومه که یک قدم استاندارد خوندن الپیک ۲ از کتاب های مرجعش است. از نظر من خیلی خوبه که شروع کنین به امتحان کردن چند لینوکس مرسوم (مثل سنت او اس و دبیان و اوبونتو سرور) و یادگیری جدی تر اونها. همچنین مهمه که از اینجا به بعد وارد لایههای عمیق تر بشین. همونطور که بالاتر گفتم اگر در این مرحله هر چیزی دیدین که در موردش دقیق نمی دونستین، با فرصت جدیدی برای حرفه ای شدن روبرو هستین. مثلا اگر درمورد exim شنیدین، خیلی خوشحال باشین چون موضوع جدیدی دارین که در موردش سرچ کنین و چیز یاد بگیرین یا اگر جایی دیدین که از globbing حرف زده شاید واقعا چیز جدیدی باشه یا اسم واقعی چیزی که شما همین حالا هم بلدینش – شاید هم نصف و نیمه! در این مرحله باید هی زیر پای خودتون رو محکم کنین و مطمئن بشین چیزی که می دونین رو واقعا میدونین.
یک ایده هم انجام پروژههایی مثل اینها است:
راه اندازی یک وب سرور خونگی برای خودتون (سطح بعدی:بشه از اینترنت هم بهش وصل شد)
ساخت سرتیفیکت های ssl
درست کردن یک فایل سرور که همه بتونن باهاش فایل جابجا کنن
درک کردن کامل selinux
نصب پروژه های بزرگ مثل owncloud، docker، دیتابیسهای جدید مثل مونگو، هدوپ، … و کار کردن با اونها برای آزمایش اینکه چطوری کار می کنن و نصب می شن
نصب لینوکس روی دیوایس های غیر پی سی کلاسیک که ساده ترینش چیزهایی مثل رزبری پای ها هستن و پیچیدهتر ها مثل گوشیها و تبلتها
کار با لینوکس های خاص منظوره مثل clearOS
در چنین مرحله ای لازمه شما درک خوبی از شبکه داشته باشین، منطقا باید در حد +Network بلد باشین و اگر می خواین واقعا فرق کنین CCNA خونده باشین.
در سطح مدرک و دانش دقیق و سیستماتیک هم در این سطح الپیک های بعدی رو داریم. مثلا الپیک ۲ که توی مباحث خیلی دقیق تر می شه. فیلم های رایگان الپیک ۲ جادی رو می تونین از اینجا ببینین.
قدمهای بعدی
سایتهای آموزشی زیادی وجود دارن که آموزش های مرتبط مختلفی دارن. می تونین توی جاهایی مثل یوداسیتی و کورسرا دورههای فنی مرتبط بگذرونین یا مدهای روز مثل بیگ دیتا رو چک کنین و در مورد Virtualization و جزییات پروتکلهای مختلف چیزهای متنوع یاد بگیرین.
در این مرحله لازمه شما سواد ترکیبی داشته باشین و دیگه فقط متخصص سیستم عامل نباشین. بلد بودن یک زبان اسکریپت نویسی یا برنامه نویسی مثل پایتون شما رو به یک اسلحه جدید برای جنگ با مشکلات مجهز می کنه!
همونطور که گفتم این مطلب قراره دائما به روز نگه داشته بشه. خوشحال می شم اگر چیزی به نظرتون می رسه که باید به متن اضافه بشه یا سوالی هست که دقیقا به این بحث مرتبطه ولی جواب داده نشده، در کامنت ها ذکر کنین.
سیمولاتور و امولاتور عبارتی که زیاد اونها رو میشنویم بدون اینکه به شکل دقیق تفاوتشون رو بدونیم؛ بخصوص هنگام ترجمه یک چیزی مثل «شبیه ساز» رو برای هر دو استفاده میکنیم و کلا بحث قاطی میشه. علی اکبر نوروزی توی یک ایمیل این رو پرسیده و لینکی به جواب ها هم داده و گفته بد نیست تو وبلاگ ازش بنویسم تا برای بقیه هم روشنتر باشه. منم موافقم؛ نمیشه ندونیم سیمولاتور و امولاتور چه فرقی با هم دارن که!
سیمولاتور
وقتی میگیم چیزی سیموله می شه (simulation) یعنی داریم می گیم سیستمی شبیه به سیستم دیگه عمل میکنه ولی پیاده سازیاش کاملا متفاوت است. توی سیمولیشن ما داریم عملکرد پایهای سیستم رو تکرار میکنیم اما الزاما به تمام قواعد چیزی که شبیهسازیاش کردیم پایبند نیستیم. با استفاده از شبیهساز ما میتونیم دیدی خوب در مورد نحوه عملکرد یک سیستم پیدا کنیم.
برای مثلا شبیهساز هواپیما سعی میکنه در یک چیزهایی کاملا مثل یک هواپیما باشه ولی اصلا سعی نمیکنه واقعا پرواز کنه. یک شبیه ساز برای آموزش ساخته شده و علاوه بر اهرمها و پدالها ممکنه کل پنجره رو هم شبیه سازی کنه ولی هیچ نیازی نمیبینه واقعا قابلیت پرواز داشته باشه و گاهی حتی قبول می کنه قواعد اصلی پرواز رو هم برای کسب تجربه یا هر دلیل دیگه بشکنه. مثلا ممکنه تصمیم بگیرین با یک هواپیمای مسافربری به شکل عمود پرواز بلند بشین تا ببینین چی می شه یا جاذبه رو خیلی کمتر از حد واقعی تعریف کنین و تجربه جدیدی داشته باشین. اینجا ما بخشی از قواعد رو ثابت نگه داشتیم و سعی می کنیم با Simulation فیزیکی پرواز، بدون پرواز کردن به یکی خلبانی یاد بدیم.
امولاتور
در مقابل امولاتورها سعی می کنن با تقلید (؟) یا همون Emulate کردن یک سیستم، در همه جنبهها مثل اون سیستم کار کنن. یک امولاتور تا جای ممکن تک تک قابلیت های سیستم مورد تقلید رو تکرار میکنه و در بهترین حالت تبدیل میشه به کپی دقیق از اون سیستم. در دنیای کامپیوتر امولاتورها تا جایی پیش میرن که در سطح باینری با سیستم اصلی سازگار هستن و مثلا میتونین با یک امولاتور آمیگا، برنامههای کامیپوتر آمیگا رو روی لینوکس اجرا کنین. این امولاتور با وجود اینکه در محیطی متفاوت از سیستم اصلی اجرا میشه، در سطح ورودی و خروجی کاملا سازگار با سیستم اصلی است. در یک امولاتور کلیه قوانین کاملا ثابت هستن و تغییر اونها باعث خراب شدن کل سیستم امولاتور میشه.
مثالی خوب از امولاتورها، امولاتورهای بازی در محیطهای کامپیوتری هستن. برای نمونه پروژه M.A.M.E سعی می کنه امولاتور چندین سخت افزار قدیمی بازی باشه تا از این طریق بتونیم برنامه اون سختافزارها رو مستقیما روی این سیستم اجرا کنیم و به این طریق تاریخ بازی های کامپیوتری رو یکجا در دسترس داشته باشیم.
به عبارت دیگه میتونیم اینطوری بگیم که در یک سیمولیشن ما کاملا آگاهانه و با کنترل بخشهایی از سیستمی که میخوایم رو شبیه سازی میکنیم در حالی که در امولاتور سعی میکنیم به شکلی کور و تا آخرین قانون مطابق با محیطی باشیم که داریم سعی می کنیم شبیه سازی / تقلیدش کنیم.
من الان تقریبا دو سه ساله که یک کیندل دارم. شایدم بیشتر؛ شایدم کمتر. مطمئن نیستم راستش. کیندل من مدل Paperwhite است با بک لیت و یک اکانت آمازون. از نظر من این ابزار فوق العاده است و خیلی هم زیاد ازش استفاده کردهام و امروز میخوام بعد از مدتها داشتنش نظرم رو در موردش بگ تا بقیه دید یک ایرانی فارسی زبان در مورد این دستگاه رو داشته باشن. اما اول یک بحث مهم داریم: کدوم کیندل!
کدوم کیندل
کیندل انواع مختلفی داره. حتی تبلت های اندرویدی کیندل هم وجود دارن که صفحه شون رنگی است و اصولا چیزی که بهش می گیم کتابخون نیستن. به نظر من اگر می خواین کیندل بخرین حتما باید به انواعی که صفحه نمایشی مشابه کاغذ دارن مراجعه کنین و بین اونها هم به نظر شخصی من حتما باید چیزی بخرین که از خودش نور داشته باشه تا توی تاریکی هم بشه کتاب خوند – حداقل در مورد من که اینطوره چون من خیلی از کتابهام رو زیر پتو می خونم! ولی واقعا من متوجه نمی شم چرا کسی باید سراغ کیندل جدید ۲۸۹ دلاری بره که به جز باتری بزرگتر از نظر من هیچ فرقی جدی ای با کیندل قبلی نداره! من یک کیندل پیپر وایت دارم و به نظرم هنوزم این کیندل ۱۲۰ دلاری دارای وایرلس و نور شخصی یکی از بهترین گزینه ها است برای کسی که براش مهمه چقدر پول می ده و چی می گیره.
همچنین بین گزینه «موقع لاک بودن دستگاه تبلیغ نشون بدن» یا «تبلیغ نداشته باشم ولی بشیتر پول بدین»، گزینه اول بسیار جذابتره. هم ارزونتره هم کیندل شما هر بار یک کتاب خوب به شما معرفی می کنه (:
نکات مثبت
کیندل دیوایس ارزونی است. اگر بتونین از کسی بخواین براتون بیاره واقعا عددی مثل صد و بیست دلار قیمت بالایی نیست.
باتری فوق العاده. تکنولوژی ePaper تقریبا باتری مصرف نمی کنه (: صفحه کیندل فقط موقع تغییر کردن برق مصرف می کنه و در نتیجه کیندل شما به راحتی هفته ها با یک شارژ به شما امکان کتاب خوندن می ده. من نور صفحه رو کم می ذارم و خیلی گاه گداری پیش می یاد که بخوام کیندلم رو شارژ کنم.
دسترسی زیاد به کتابها..= با کیندل شما واقعا به کتابهای جهانی دسترسی دارین. من سال ها حین سفر یک عالمه کتاب می خریدم تا توی ایران بتونم بخونم ولی بودن کیندل کاملا به من اجازه می ده که کتابها رو بدزدم و روی دیوایسم بخونم یا واقعا اکانت آمازونم رو با انواع راه ها شارژ کنم و چیزی که می خوام رو بخرم.
وزن و اندازه عالی. کیندل به راحتی به شما اجازه میده همیشه اونو همراه داشته باشین و هر وقت لازم داشتین با یک دست اونو داشته باشین و بخونین. این در وهله اول شاید خیلی مهم نباشه ولی سریعا متوجه میشین که یک تبلت ۱۰ اینچی رو آدم خیلی وقت ها نمیتونه همراهش ببره در حالی که کیندلش همیشه می تونه یک جایی جا داده بشه.
فقط کتابخون. این یکی از اصلیترین دلایل خریدن کیندل توسط من بود. من دوست نداشتم موبایل همیشه تو تختم باشه. چه به عنوان یک دستگاه الکترونیک و چه به عنوان یک منبع نوتیفیکیشن. وقتی کیندلم دستمه فقط دارم کتاب می خونم در حالی که حتی وقتی دارم توی گوشی شطرنج بازی می کنم هم نوتیفیکیشن اینکه فلان تو تلگرام فکر کرده خوبه شما فلان چیز رو بخونین یا اینقدر پول براتون واریز شده یا فلانی خواسته با شما حرف بزنه ولم نمی کنه. من این کیندل رو خیلی دوست دارم که فقط کتابخون است و نه هیچ چیز دیگه
صفحه مشابه کاغذ. هنوزم که هنوز کتاب کاغذی هیجان و دسترسی بهتری به آدم می ده ولی خب کیندل هم با توجه به تکنولوژی صفحه اش تا حد زیادی احساسی مشابه کتاب به چشم و مغز منتقل می کنه. من هیچ وقت احساس نکردم با خوندن از موبایل یا تبلت چشم هام خسته می شن یا ازشون اشک می یاد ولی به هرحال حس خوندن رو کیندل به نظرم کلاسیک تر و بهتر از خوندن روی موبایل و تبلت است.
نسبتا باز بودن. کیندل یه جایی بین آزادی نرم افزار آزاد و زندان سابقا-طلایی مک ایستاده. حداقل نکته مثبت برای من اینه که سخت گیری خاصی نیست به اینکه من این مطلب رو از کجا آورده ام یا کتاب رو صاحبم یا به چه روشی می خوام کپی اش کنم روی کیندل. به راحتی می شه کیندل رو وصل کرد به یک کامپیوتر و روش فایل کپی کرد و بعد خوند.
ارسال اسناد به کیندل. این یکی دیگه از قابلیت های فوق العاده کیندل است. من می تونم هر مطلبی که می خوام بخونم (متن خالص، ورد، پی دی اف، کتاب، …) رو به یک آدرس ایمیل کنم و چند لحظه دیگه اون متن توی کیندل ظاهر می شه.
نکات منفی
پی دی اف. کیندل برای خوندن پی دی اف های مرسوم که برای کاغذ آ۴ درست شدن مناسب نیست. اندازه کیندل اندازه کاغذ آ۵ است (یعنی نصف آ۴) و در نتیجه اکثر پی دی اف ها روی اون یا خیلی ریز می شن یا نیازمند اسکرول. اگر قراره از کیندل استفاده کنین بهتره فقط به فکر کتاب هایی باشین که نسخه واقعی ایبوک ریدر دارن.
فارسی. روی کیندل می شه فارسی خوند. اگر کتاب دیجیتال فارسی درست داشته باشین تا حد خیلی زیادی قابل خوندن روی کیندل است. من حتی خیلی از متن های مورد علاقه ام رو شخصا به کتاب تبدیل می کنم که بتونم روی کیندل بخونم. همچنین می شه پی دی اف های آ۵ ساخت که تقریبا معقول روی کیندل قابل خوندن هستن. اما در کل اگر به فکر خوندن اونهمه کتاب پی دی اف شده روی اینترنت هستین بهتره خیلی به فکر کیندل نباشین چون همونطور که در مورد قبلی گفتم خوندن آ۴ روی کیندل نیازمند اسکرول چپ و راست و اینها است و خیلی جذاب نیست. هرچند که با گیک بازی می شه اینو تا حدی حل کرد. عکس بالای مطلب صفحه ای از کتاب نسخه دیجیتال مخصوص کتابخون فقط برای تفریح است که روی کیندل باز شده.
گرافیک پایین. به هرحال بهترین کیندل هم کیفیت تصویر پایینتری از اکثر تبلت های امروزی داره و همچنین سیستم ePaper هم سیاه و سفیده. نتیجه این مساله اینه که کتاب هایی که چیزی بیشتر از متن دارن در کیندل خیلی جذاب نشن. از جمله کتاب های ریاضی، فیزیک، شطرنج و حتی گاهی برنامه نویسی. برای من کاربرد اصلی کیندل در خوندن رمان بوده و هست.
آزاد نبودن. در بخش قبلی گفتم که کیندل خیلی هم بسته نیست ولی خب در مقایسه با خیلی از کتابخون های دیگه (مثلا نوک ها] تا جایی که شنیده ام آزادی بیشتری به کاربر می دن.
عدم پشتیبانی از همه فرمتهای کتاب دیجیتال. کیندل رو شرکت امازون ساخته و از فرمت های کتاب خودش پشتیبانی میکنه. شما روی کیندل نمی تونین فرمت بسیار مرسوم epub رو بخونین بلکه اول باید با استفاده از یک سیستم (مثلا برنامه calibre) کتابتون رو به mobi تبدیل کنین و بعد اونو بخونین. هرچند که این مشکل حادی نیست ولی جذاب هم نیست.
عدم امکان تورق علمایی! تورق کتاب کار جذابیه.. شما کتاب رو دستتون می گیرین و مثل زمان هایی که قراره نقاشی متحرکی که کنار دفتر کشیدین رو نشون بدین، صفحه ها رو از زیر انگشت ها رد می کنین. یا یک کم می یاین عقب و می بینین سه صفحه قبل ماجرا چی بوده یا چقدر مونده و چی مونده از جلوتر کتاب و … اینکار توی داکیومنت دیجیتال بسیار بسیار سخته.
جمع بندی و یک نکته خیلی مهم
کیندل دیوایس خوبیه. اگر کتاب انگلیسی می خونین – بخصوص در حوزه متنی مثل رمان – به نظر می تونه کمک خیلی خوبی باشه. حتی خریدن کتاب اصل هزینه عجیبی نداره چون دادن مثلا ۸ دلار برای یک رمان که یک ماه شما رو مشغول می کنه برای اکثر ما سخت نیست. اگر کسی اهل کتاب است و دسترسی به یک آرشیو بزرگ و همچنین راحتی یک کتاب خون ای-ریدر رو می خواد به نظرم کیندل می تونه همراه خوبی باشه.
اما نکته خیلی خیلی مهم اینه که این حرف و نوشته و اونهمه تبلیغات دیگه اصلا به این معنی نیست که کسی برای کتاب خوندن نیاز به یک کیندل یا نوک یا تبلت یا هر چیزی داره. اکثر ما کتاب نمی خونیم چون کتاب نمی خونیم (: دلیل کتاب نخوندن اکثر ما این نیست که چون کیندل نداریم کتاب نمی خونیم و اگر کیندل بخریم حتما کتابخون می شیم. ممکنه هیجان اول باعث بشه یکی دو کتاب رو بخونین ولی در نهایت این اشتباه رو نکنین که داشتن یک کیندل باعث می شه آدمی که تا دیروز کتاب نمی خونده کتابخون بشه… شایدم بشه ها (: ولی علت کم بودن کتاب در جامعه ما چیزهای خیلی بیشتر از نداشتن کیندل است.