استراتژی برنده شدن در بازی ۲۰۴۸

این بازی ۲۰۴۸ به هیجان ساکنین اینترنت و کابوس کارفرماها تبدیل شده چون حتی جدی ترین و منظم ترین و مسوولیت پذیرترین مدیری که من تا به حال داشتم هم الان دو میز اونطرف‌تر از من نشسته و داره تند تند رو گوشی‌اش سعی می کنه مربع‌های ۲ و ۴ رو به هم بچسبونه و وقتی به ۱۰۲۴ می‌رسه هیجان زده می شه.

این بازی ترکیبی از ریاضیات، هوش،‌ حوصله و شانس است و به همین خاطر شدیدا جذاب. از اونطرف باعث می شه شما حس کنین «باهوش‌» هستین و سعی کنین اول اینو به خودتون و بعدا به بقیه ثابت کنین و این انواع هورمون‌های جذاب رو ترشح می کنه و در نهایت هم از همه مهمتر اینکه شروع این بازی راحته و وقتی می بازین فکر می کنین «حالا یه دست دیگه رو هم شروع کنم و دیگه اون اشتباه رو نکنم ببینم چی می شه…»

اما استراتژی برنده در این بازی چیه؟ یک بازی نسبتا شانسی می تونه شما رو به کاشی‌هایی در حدود ۱۲۸ یا ۲۵۶ و امتیازهایی حدود ۵۰۰۰ برسونه. اما رسیدن به کاشی ۲۰۴۸ (که هدف بازی است) و امتیازهایی در رده ۲۰هزار نیازمند یک استراتژی منظم و دید در مورد بازی است.

اما اول یک دو جمله در مورد بازی بگم! در این بازی هر بار می شه یکی از چهار جهت رو فشار داد. مثلا فرض کنین اینجای بازی هستن:

2048start

اگر دگمه بالا رو بزنین، انگار همه کاشی ها رو به بالا فشار دادین. یعنی اون دو تا دوی سمت راست به بالا فشار داده می شن که چون هر دو عدد مشابهی هستن، با هم ترکیب می شن و می شن چهار و بقیه مهره‌ها دست نخورده می مونن چون نه می تونن با هم ترکیب بشن نه می تونن از این بالاتر برن. در ضمن یک ۲ یا ۴ اتفاقی هم در یکی از خونه‌های خالی ظاهر می شه. حالا چطوری می شه این رو به وضعیت برنده (ایجاد کاشی ۲۰۴۸ که حاصل فشار دادن دو تا کاشی ۱۰۲۴ است) رسوند؟

بعد از چهار روز بازی توسط تقریبا هفت نفر و چند بار برنده شدن دوست قهرمان ۲۰۲۴ فرید فرمول‌هاش رو بهم گفت که اینجا خلاصه می کنم:

2048

  • یک طرف رو انتخاب کنین و کاشی‌های بزرگ رو اونجا نگه دارین. فرید اینجا سمت چپ رو انتخاب کرده.

  • یک کلید رو کلا از بازی حذف کنین مگر اینکه اصلا راه دیگه ای نباشه. اینجا فرید اصلا به راست نمی ره تا کاشی ها سمت چپ جمع بشن.

  • اگر جایی مجبور شدین به سمتی که قرار بوده حذف شده برین (مثلا اگر در بازی بالا جایی مجبور شدین برین سمت راست) سریعا برگردین چون اگر یک ۲ در سمت چپ بازی بالا ظاهر بشه احتمالا برنده نخواهید شد. حتی در انتخاب حرکت ها هم مواظب باشین کاری نکنین که بعدا مجبور بشین دگمه ممنوعه رو فشار بدین.

  • ردیف سمت چپ چهار تا عدد داره که از کوچیک به بزرگ مرتب شدن. باید سعی کردن این عددها اونجا حفظ بشن و با هم ترکیب نشن. خطرناکترین چیز اینکه اینجا بشه سه تا و بعد مجبور بشیم بالا پایین کنیم و یک ۲ بیافته بالای ۱۲۸

  • در بقیه صفحه باید سعی کنیم تا جای ممکن ۲ها و ۴های بیشتری با هم ترکیب کنیم

  • اگر جایی حس می کنیم می شه هم به سمت چپ فشار داد هم به سمت بالا یا پایین بهتره بالا پایین کنیم و نذاریم عددهای ردیف چپ با هم قاطی بشن یا هی بزرگ بشن.

  • اگر عددهای ردیف سمت چپ با هم ترکیب شدن، بهتره سریعا سعی کنیم یک دو در پایینش اضافه کنیم که سوراخ باز نمونه و یکهو یک ۲ اون بالای ردیف سمت چپ درست نشه که بیچاره می شیم

  • تقریبا هر اشتباه برابر شکست نهایی است. با دقت بازی کنین!

2048win

شخصا شاهد بودم که این روش امکان برنده شدن خوبی داره و این شد که گفتم با دوستان به اشتراک بذارم. نه برای اینکه بازی رو لوس کنم بلکه به این دلیل که می تونیم بیشتر و بیشتر در موردش حرف بزنیم و استراتژی‌های همدیگه رو ببینیم. مطمئنا استراتژی‌ها می تونن متنوع باشن مثلا این پیاده سازی اتوماتیک با این ایده که تا حد ممکن فقط ۲ و ۴ با هم ترکیب کنیم و نگران گوشه و این چیزها نباشیم یا استراتژی شما که … راستی استراتژی شما چی می گه؟

پ.ن. یک نسخه دو نفره از بازی! زنده باد نرم افزارهای آزاد که اجازه پیاده شدن سریع چنین ایده‌هایی رو می دن و اینجا هم سه تا لینک اصلی مربوط به بازی.

ترجمه مهمان: مصاحبه با آرت؛ دانشجوی فلسفه موج نوی دانشگاه هیولاها

این مطلب قسمت دوم مطلبی است که امیر قبلا برامون در مورد روند شکل گیری شخصیت آرت فرستاده بود. توجه کنید به مصاحبه ای کوتاه از سایت دانشگاه با شخصیت آرت.

artinterviewنام: آرت
رشته: فلسفه موج نو

دانشگاه هیولاها (ام یو) مفتخر است به داشتن انواع مختلف دانشجوها، از مجهول الهویه گرفته تا تعریف ناپذیر. با آرت، دانشجوی رشته فلسفه موج نو همراه شدیم تا بیشتر درباره این دانشجوی برگزیده بدانیم.

به عنوان شخصیتی باز با روحی آزاد، آرت عقیده دارد تجربه‌های زندگی اگر نه بیشتر که به اندازه تجربه‌های کلاس درس مهم‌اند. «در واقع من خیلی سر کلاس نمی‌رم، چون که خودم رو دانشجوی دنیا میبینم. و همچنین به خاطر اینکه ۷ ماهِ که شهریه ندادم. ببینید، من به یه سیستم مبادله پایاپای عقیده دارم؛ سیستمی که تا حالا دانشگاه از پذیرفتنش سر باز زده.»

آرت به انجمن برادری‌اش، اوزما کاپا، بسیار متعهد و مشتاق به برقراری پیوندهای قوی با همکلاسی‌هایش در ام یو است. «من عاشق دوست شدن با افراد جدیدم. ولی شما واقعاً نمی‌تونید یه نفر رو بشناسید مگر اینکه با اون گریه کرده باشید؛ ترجیحاً از طریق یه خلسه مشترک عمیق و عاطفی، شاید هم از طریق یه مبارزه بکس حرفه‌ای در قفس.»

وقتی از او پرسیدیم زندگی خود را در ۵ سال آینده چگونه تصور می‌کند، با لبخندی الهام بخش پاسخ داد «من خودم رو تو یه مزرعه زیر نور خورشید می‌بینم در حالی که درامز می زنم، بعد یه قطعه خفن سولو با گیتار شعله‌ور می زنم. منظورم گیتارِ که آتیش گرفته نه خودم؛ هرچند اونم می‌تونه باحال باشه.»

وقتی از او پرسیدیم قبل از ام یو کجا بوده، فقط گفت «از نظر قانونی به من گفتن که حق دارم به این سؤال جواب ندم.»

آرت ممکن است برای بسیاری از دانشجویان ام یو شخصیتی اسرار آمیز باشد، ولی بعد از مدتی روحیه آزاد اندیش‌اش راهی خواهد یافت تا او را شخصیت محبوب دانشگاه کند. یکی از همکلاسی‌هایش به ما گفت «هنوز هیچ‌کس واقعاً اونو نمی‌شناسه. خیلی بانمکه، ولی یه جورایی ترسناک هم هست.»

  • منبع و حتماً یه سر به سایت این فیلم (سایت دانشگاه) بزنید. توجه به جزییات دیوانه کننده است: کلیپ تبلیغ دانشگاه؛ تقویم آموزشی؛ قوانین دانشجویی؛ اعضای هیأت علمی دانشگاه؛ صفحه‌های جداگانه برای دانشکده‌ها وحشت، مهندسی، هنرهای آزاد و وحشتناک، علوم و اقتصاد هر کدام با رشته‌های تحت پوشش، لیست دروس ارائه شده و اساتید هیأت علمی. بعضی از دانشگاه‌های ما سایتی به این خوبی ندارن!
  • اگر گفتین کدوم کشورها هستن که سرعت اینترنتشون از ایران هم بدتره؟

    internet_speed_ooklaبنا به نتایجی که اخیرا سایت اوکلا که شغلش سنجیدن سرعت اینترنت است منتشر کرده پنج کشور اول جهان از نظر متوسط سرعت دانلود اینها هستن:

    1. هنگ کنگ
    2. سنگاپور
    3. رومانی
    4. کره جنوبی
    5. ژاپن

    و جای کشور عزیز اسلامی مون هم رتبه ۱۶۶ ام است با سرعت متوسط دانلود ۲.۹۸ مگابیت بر ثانیه (؟! احتمالا فقط از ما بهتران با اوکلا سرعتشون رو می سنجن!) که باعث می شه ما با اختلاف زیر فلسطین (۱۶۲)، آنگولا (۱۵۳) و عراق (۱۴۳) باشیم.

    و البته مثل همیشه کسانی هم در جهان از ما بدتر هستن و اگر لازم باشه می تونیم خودمون رو با اونها بسنجیم و بگیم چقدر خوشبختیم (: برای نشون دادن موفقیت‌های کشور کافیه به اسم این کشورها اشاره کنیم: گابن، جزایر ماریانای شمالی، موزامبیک، کوت دیویر (ساحل عاج)، لبنان، آنگویلا، پاکستان، ازبکستان، مصر، سودان، بولیوی، ونزوئلا، سوریه، مالاوی، گوانا، بنین، آلجریا (الجزیره)، سوازیلند، گینه اکواتوریال (گینه استوایی)، کوبا، گامبیا، کنگو

    پ.ن. روحانی کجا گفت سرعت اینترنت شایسته ایرانی نیست؟ (: صداش رو برای رادیوی بعدی بذارم بد نیست (:

    صبح رو با استیون هاوکینگ شروع کنین که داره با ویلچرش پای جیم کری رو زیر می کنه

    stephen_jim

    استیون هاوکینگ در ویکیپدیای فارسی

    آپدیت: علیرضا مجیدی در گولاس تذکر داده که عکس قدیمی است و این آدم احتمالا دستیار جیم کری است نه خودش (:

    وبلاگستان به نفع خیریه‌ها

    بچه‌های وبلاگ ما دعوت کردن که از کمک به خیریه‌ها بنویسیم و از بقیه هم بخوایم در هفته‌های آخر سال کمکی بکنن به سازمان‌هایی که دارن تلاش می کنن در این اوضاع وضع بعضی‌ها رو کمی بهتر یا قابل تحمل‌تر کنن.

    من هم با افتخار جزو این حرکت هستم و البته مثل همیشه لازمه تکرار کنم که دراز بودن دست آدم‌ها به سمت خیریه ها در کشوری مثل ما که مالیات‌هاش به شکل دنیای پیشرفته غرب است (اگر آدم شریف و متخصصی باشین تا یک سوم حقوق و مالیات بر ارزش افزوده بر تقریبا همه چیزهای مصرفی) و منابع زیرزمینی اش به فرم عربستان و ادعای عدل و عدالتش در حد قهرمان جهان، داشتن اینهمه فقیر که برای درمان یا بهداشت یا مدرسه یا غذا یا سرپناه یا ازدواج نیازمند کار خیر من باشن مایه سرافکندگی است.

    در جامعه سالم هر انسان حق داره از حقوقی مثل غذا، بهداشت، آموزش، مسکن و حمل و نقل برخوردار باشه و راه حل هم «نیکوکاری فردی» نیست ولی به هرحال در همین وضع هم در این هفته قبل از عید کمک من و شما است که می تونه یک شخص رو خوشحال کنه – اما فراموش نکنیم که این کمک جامعه رو اصلاح نکرده.

    پیشنهاد من برای این کمک؟ پروژه خانه علم دروازه غار و کل موسسه امام علی و اگر حیوانات براتون اولویت دارن خانه وفا و یک جای خوب دیگه هم است که فعالیتی شفاف و خوب در مورد کاهش اعتیاد در محله‌های آسیب پذیر داره که البته سایت هرکدومشون از اونیکی داغونتره (: و تنها جایی که معتقدم اصلا نباید بهش کمک کرد بنیاد کودک است که بارها مورد ظن بوده.

    جمعه‌ها با کاندوم: هشت مارس روز جهانی زن مبارک

    Behdaasht

    امروز هشت مارس است، روزی که زنان جنگیدن تا به عنوان یک انسان شناخته بشن. اگر شما هم معتقد هستین که زن و مرد هر دو انسان هستن، یک فمنیست هستین (:

    برای دریافت کارت پستال‌های دیگه به سایت تغییر برای برابری مراجعه کنین.

    مرتبط

    خداحافظی قطعی با بانک سامانی که به خاطر راحتی خودم اگر از حسابم کمی پول بردارن دیگه بهم اسمس نمی ده

    saman

    واقعا عجیبه که چجوری یک سیستم که مشهور بود به بهترین بانک اینترنتی چجوری ممکنه یکهو از هم بپکه. اول که اون اشتباه‌های فاحش و بچگونه در تغییر سایت که مستقل از توان فنی، نشون دهنده نداشتن دید صحیح مدیریت پروژه و کار حرفه ای در یک تیم نرم افزاری بود و نشون می داد که پروژه ها می تونن بدون اینکه کسی اونها رو درست چک کنه و تایید بشن لانچ بشن. بعد هم مشکلات متنوع چندین روزه در بانکداری اینترنتی و در نهایت پیام «پول شما احتمالا منتقل شده» که بازم مستقل از همه چیز دیگه نشون می داد یکسری آدم که احتمالا تو خونه برنامه نویسی می کردن و هیچ وقت در هیچ پروژه ای در این سطح درگیر نبودن از نظر خودشون یکسری پیغام نوشتن بدون اینکه بدونن اینکار باید توسط متخصص جریان انجام بشه (بله. چنین پیغام هایی رو باید یک نفر که تخصصش اینه بنویسه. بهش می گن Copy Editor). و حالا هم که این:

    sanamnlessthan10000

    ظاهرا بانک نمی دونه یا خودش رو به ندونستن می زنه که اصولا کاربرد این پیامک ها چیه! این پیامک ها برای خنده نیستن بانک عزیز. اگر من پولی به یکی منتقل کنم از رو این پیامک مطمئن می شم که پول منتقل شده و اگر بخوام بدونم آیا فلان پول رو دادم یا نه می رم پیامک هام رو می بنیم و اگر بخوام بدونم الان تو حسابم دقیقا چقدر پول هست می رم سراغشون و اگر کسی اکانت من رو بدزده و روزی ۹ تومن ازش برداره با این پیامک ها قراره متوجه بشم و .. . اگر می خوای صرفه جویی کنی و فکر می کنی مثلا برای ۹ تومن انتقال پول نمی ارزه اسمس بدی من می رم یک بانک دیگه و اگر واقعا یکسری آدم فکر می کنن این اسمس ها مزاحمشون است می تونی گرفتن یا نگرفتنش رو انتخابی کنی. اگر واقعا دنبال راحتی ما هستیم این تبلیغات رو نفرست یا مثلا ي‌های عربی ات رو فارسی بنویس (ی):

    saman_spam

    بانک سامان واقعا در این مدت پشت سر هم ثابت کرده که دیگه بانک پیشروی دنیای الکترونیک من نیست و من شخصا تا این نظرم عوض نشه هیچ پول دیگه ای توی حسابش نخواهم ریخت.

    اسکرین شات اول از @shayan

    ترجمه مهمان: پیکسار و آفرینش شخصیت آرت

    امیر برامون نوشته که چند وقت قبل توی سخنرانی‌ای بود و اِد کاتمول رئیس پیکسار رو دید و با روند رسیدن به داستان و طرح‌های نهایی فیلم UP آشنا شد. نسخه اول ایده این فیلم در مورد یک شهر/دژ فضایی بود که با مردم روی زمین می‌جنگیدن و اگر فیلم رو دیده باشین می دونین که تنها چیزی که از این ایده در فیلم نهایی مونده، کلمه UP است. امیر از توجه به جزییات توی پیکسار هیجان زده بود و سراغش رفت و چیزهای متنوعی خوند دو مقاله خوب برای کیبورد آزاد نوشت در مورد شخصیت آرت در فیلم دانشگاه هیولاها که من در دو مطلب منتشرش می کنم. این اولی است.

    یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های فیلم جدید پیکسار، آرت هیولایِ هیپیِ صورتی با موهای بلند و دانشجوی رشته فلسفه موج نو است. آرت یکی از اعضای ناهمگون انجمن برادری اوزما کاپا است که مایک و سالی به آن ملحق شدند.
    آرت با ظاهر پهن و رنگین کمانی که دارد، از آن دسته دانشجوهایی است که دفتر رؤیا دارد و مشتاق است «تا با شما بخندد و با شما گریه کند.» شکل آرت، شخصیت بی دغدغه‌اش و نحوه حرکت کردن (و ترساندنش) چالش‌های طراحی این شخصیت بودند.

    artfirst

    سازندگان فیلم تلاش می‌کردند شخصیت‌هایشان بر اساس انواع دانشجوهایی باشد که معمولاً در دانشگاه با آنها روبرو می‌شویم؛ مثل ورزشکارها، بچه باحال‌ها، و خرخون‌ها. ولی به گفته کارگردان، دَن اسکانلون «ما نمی‌دانستیم آرت چه شکلی است. اون برای ما یه راز بود. و به طرز عجیبی همین شُد تعریف شخصیت آرت. بعداً متوجه شدیم که این خودش یک نوع از دانشجوهای دانشگاه است.»

    در ادامه کارگردان دَن اسکانلون، طراح کریس ساساکی و مدیر تولید ریکی نیروا درباره روند تکامل شخصیت آرت توضیح می‌دهند.

    artdouble

    آقای اسکانلون در ابتدا پیشنهاد کرد که آرت دانشجوی رشته تئاتر باشد. بنابراین آقای ساساکی با طرح روبرو شروع کرد که شبیه یک سوسمار بود با شال گردن. به گفته آقای ساساکی «ما روی این شخصیت دراز و بدون سینه کار می‌کردیم که خیلی تئاتری بود.» ولی داستان به سمت دیگری رفت و آرت شخصیت مرموزتری شد.

    در فرایند طراحی این شخصیت به استیصال رسیدم چون نمی‌دونستم به کدوم جهت باید ببرمش. یه بار صرف شوخی، حرف A رو کشیدم و دو نقطه به عنوان چشم گذاشتم وسطش. بعد به خودم گفتم هی! این به نظر بامزه میاد. شاید همه جاش فقط پاِ. بعد فکر کردم با یه همچین بدنی، حتماً راه رفتنش خیلی خنده‌دار می‌شه.

    خارج از فیلمنامه
    وقتی در فیلم احتمال بازداشت اعضای اوزما کاپا پیش می‌آید، آرت فریاد می‌زند «نمی‌تونم برگردم زندان!». تک جمله‌هایی مثل این کاراکتر آرت را پیچیده‌تر می‌کند و شناخت تماشاگر از کاراکتر را به چالش می‌کشد. آقای نیروا در طرح اولیه زیر سعی داشت شخصیت مرموز و عجیب آرت را به تصویر بکشد.

    artgray

    من فکر می‌کردم آرت دچار ریزش موِ. ولی بعداً این ایده رو کنار گذاشتیم چون نمی‌خواستیم که یه رد از خودش به جا بذاره. این از نظر تکنیکی چالش بزرگی می‌شد.» آقای نیروا افزود تیم فنی مقداری عصبی شد وقتی که این طرح را دید «همچنین من خیلی اون موی منگوله‌ای روی سرش رو دستکاری می‌کردم که این بیشتر تیم فنی رو عصبانی می‌کرد.

    رسیدن به شکل نهایی
    نقاشی زیر از کارگردان هنری دایس ساتسومی، چیزی است که طراح‌ها به آن می‌گویند «رنگی خام». این طرح نظر نهایی نسبت به شخصیت است بعد از ساخته شدی ماکت با گل رس.

    artbeforelast

    این ایده آقای ساتسومی بود که رنگ آرت صورتی باشد و نوارهای رنگی پیشنهاد آقای ساساکی بود. «یادمه می‌خواستم نواری‌اش کنم تا یه جورایی حس جوراب ساق بلند رو داشته باشه».

    ویژگی که در طول فرایند تکامل شخصیت آرت تغییر نکرد دهان بسیار بزرگش بود که بیشتر فضای صورتش را می‌پوشاند. گروه طراح همچنین نمی‌خواستند که دندان‌ها تیز باشند. به گفته آقای ساساکی «با این کار می‌خواستیم کمتر تهدید‌کننده به نظر بیاد و بیشتر خودمونی باشه. همچنین یه مقدار دندان‌ها رو جابجا کردیم تا یه دندون مرکزی نداشته باشه.»

    حرکت هیولا
    آرت در فیلم موجود پشمالویی است، مخصوصاً در پاها که کرک‌های ریزی با رنگ متفاوت هم دارد. سه منبع الهام شکل، حرکت و دست‌های آرت را تعریف کردند. اولین آنها حرکات عجیب گروه مامِنشانتس بود. به گفته آقای نیروا «به دَن چند ویدیو یوتوب درباره این گروه نشون دادم. مخصوصاً تو یکی از اجراها یه آدم تو یه لوله منعطف بزرگ بود. این لوله شخصیتی بود که با یه توپ بازی می‌کرد.»

    دومین منبع الهام نمایش ماپتس بود. پیکسار مایل بود که آرت و باقی هیولاها مثل کاراکترهای ماپتس دوست داشتنی، جذاب و نه خیلی ترسناک باشند. منبع سوم برنامه ساتوردی نایت با حضور کریس فارلی بود. به گفته آقای نیروا «نحوه ایستادن کریس فارلی برامون جالب بود. موقع حرف زدن، اون پاهاش رو باز می‌کرد و دست‌هاش رو بین پاهاش می‌ذاشت و ما عاشق احساس اون حالت بودیم.»

    artlast

    منبع