فتیش کلمه بسیار جالبیه و در جاهای مختلف کاربردهای فوق العاده داره. مثلا توی انسانشناسی، فتیش شیئی است که تصور می شه قدرتهای فوق طبیعی داره. توی خیلی از ادیان و باورها، چیزهایی که انسانها ساختن رو طوری نگاه میکنیم که انگار نیروی ماورای انسانها پیدا کرده. همین کلمه فتیش توی اقتصاد سیاسی به شکل فتیشیم کالایی دیده میشه. مفهومی که به یک پدیده عجیب اشاره میکنه: اینکه حین تولید یک کالا، ما کم کم فراموش می کنیم که کاربرد اون کارا برای انسانها چیه یا چطوری انسانها دست به دست هم می دن تا کالا رو برای مصرف تولید کنن و می ریم به سمت اینکه انگار اون کالا یه چیز مستقل است که خودش ارزشی مستقل داره؛ حتی شروع می کنیم به جای «حسین» میگیم «اونی که آیفون ایکس خریده».
اما این کلمه توی دنیای سکس هم هست. فتیش توی دنیای سکس هم تعریفی تقریبا مشابه داره: چیزی که ارزشی خاص پیدا می کنه. مثلا در حالت عادی بوسیدن پا یک بوسیدن ساده است ولی ممکنه این برای یک نفر فتیش جنسی باشه: بوسیدن پا تبدیل بشه به بخش خیلی مهمی از سکس یا یک علاقمندی که سکس رو خیلی جذابتر میکنه. آدم ها فتیشهای متنوعی دارن و کسی هم دقیقا نمی دونه چرا. مثلا اینها بعضی از فتیشهای مرسوم هستن:
علاقمندی خاص به پا
علاقمندی خاص به چرم
بازی با ادرار
فیلمگرفتن از رابطه
تظاهر به تفاوت سنی
روانشناسها برای اشاره به این ماجرا از پارافیلی استفاده میکنن که جزو بیماریها هم نیست و شرایط هر کس است. البته اگر از حد خاصی بگذره یا ناتوانی در رابطه غیرفتیش ایجاد کنه و غیره و غیره ممکنه نیازمند کمک گرفتنی جدیتر باشه.
اما برگردیم به فیلم. در این هفته فیلمی دست به دست میشه که توش خانمی در تلویزیون جمهوری اسلامی توضیح می ده که زن اگر میخواد مردی رو تا یک ماه شارژ کنه خوبه پاهای اون مرد رو ببوسه. اینکه این بحث ضد زن و زشت و مسخره است به کنار. اینها همه هست چون از تلویزیون رسمی به همه زن ها از طرف یک کارشناس توصیه می شه. اما نکته جالب این است که:
اگر شما فتیشی دارین، مطمئن باشین که اون فتیش منحصر به شما نیست. اما این رو هم بدونین که اون فتیش همه نیست. هر چقدر هم شما فکر کنین بهترین چیز دنیا است، از نظر بقیه ممکنه کاملا غیر سکسی و بیمزه و حتی توهین آمیز باشه.
در واقع کاملا ممکنه این خانم و شوهرش از اینکه خانم پای همسرش رو می بوسه به اوج لذت برسن و بینشون لینکی برقرار بشه که هیچ چیز دیگه نتونه باهاش رقابت کنه. اما مشکل اینجا ست که این خانم همین رو به همه توصیه میکنه، حتی به عنوان راه حل کسی که کتک می خوره. مشکل اصلی اینجاست که این خانم نمی دونه که این رابطه خاص خودش و شوهرش مربوط به خودشون دو تا است و ظاهرا غافل است از اینکه فتیش هر کس یه مساله شخصیه. این عمومی دونستن فتیش جنسی رو در جاهای دیگه هم میبینیم. مثلا یک زمانی رییس بگیر و ببند حجاب گفت که اگر خانمی چکمه بپوشه یعنی خیلی سعی کرده سکسی بشه و باید دستگیر بشه (همین ایشون بود که بعدا در حال نماز جماعت برگزار کردن با زنان برهنه دستگیر شد؟). یا حتی خارج از فضاهای سکسی، مثلا در جایی که یکی فکر می کنه اگر مثل سگ رفتار کنه، ارج و قرب زیادی پیدا میکنه و این رو به بقیه هم توصیه میکنه.
من و شما باید بدونیم که هر چقدر هم فتیش عجیبی داشته باشیم، حتما یکی دیگه هست که همون فتیش رو داره و ما هیچ وقت تو فتیشمون تنها نیستیم. اما بایدیادمون هم باشه که اگر چیزی برای ما به شکل خاص برانگیزاننده است، معنی اش این نیست که برای بقیه آدمها هم اینطوره. باید خودمون رو بشناسیم و با پارتنرمون یا شرایطمون هماهنگ بشیم؛ بدون تعمیم دادن علاقمندی شخصیمون به کل بشریت.
من مدتها بود که بخش زیادی از کتابهام رو روی کتاب خوان آمازون یا همون کیندل میخوندم و قبلا مفصل نظرم رو در مورد کیندل نوشتهام. چند وقت پیش دوستان فی بوک تماس گرفتن و گفتن علاقمند هستن یکی از دستگاههاشون رو با تخفیف قابل توجه (احتمالا بدون سود) بهم بدن تا هم استفاده کنم و هم نظرم رو در موردش بگم. تقریبا دو ماه قبل. منم قبول کردم چون وابستگی خاص کیندل به یک شرکت رو دوست ندارم و از اونطرف تجربههای جدید همیشه بامزه هستن.
مدلی که من خریدم ۶.۸ اینچ است به اسم +T76ML CARTA. این سایز خوبه چون هنوز به راحتی تو دست جا می شه ولی کمی از کیندل بزرگتره و کمی سازگارتر با پی دی اف خوندن و کارهای دیگه. به نظرم شخصی ام جعبه و بسته بندی قشنگه و از باز کردنش خوشتون مییاد.
اینجا دستگاه رو در کنار کیندل میبینین:
و البته اگر دقت کنین نکته حساس (منفی) این دستگاه اینه که روش نوشته Power Off. این دستگاههای کتابخون صفحههای eInk دارن که حسی نزدیک به کاغذ بهتون می ده و هیچ باتری ای هم برای روشن بودن استفاده نمیکنه و در نتیجه معمولا نیازی به «خاموش» شدن ندارن. پس چرا این خاموشه؟ جواب اینجاست:
دستگاه کتابخون اونیکس بوکس عملا یک تبلت اندرویدی 4.0.4 است که صفحه ای-اینک داره و اینترفیس و برنامهها و تنظیماتش برای کتاب خوندن تنظیم شده.
وقتی میگیم اندروید یعنی یکسری سرویس همیشه بالا هستن و دارن برق مصرف میکنن در نتیجه اگر کتابخون رو به حال خودش بذارین کماکان باتری اش خورد خورد کم می شه تا کلا تموم بشه (: کمی طول کشید من کشف کنم که بعد از هر بار پاور آف شدن، باید دگمه کوچیک پایینش رو چند ثانیه نگه دارم و بعد منتظر بشم تا بوت بشه (: این تقریبا منفیترین نکته این دستگاهه.
اما نکات مثبت خیلی زیاد هستن و در نهایت تبدیل شد به کتابخونی که من به جای کیندل دستم میگیرم. اصلی ترین نکته مثبت اینه:
چون با اندروید واقعی طرف هستیم، می شه توش برنامه نصب کرد و تقریبا تنها برنامه ای که جاش حسابی توی کیندل خالی بوده و با انواع ترفند سعی می کردم نبودنش رو جبران کنم حالا نصب شده: پاکت! پاکت اجازه می ده مقاله های خوب / طولانی که در وب میبینین رو ذخیره کنین تا بعدا بخونین و اگر بشه اینکار رو توی کتابخون کرد، عالیه. توی اونیکس می شه (: البته باید حسابی خودتون رو وشگون بگیرین که روش چیزهایی مثل ایمیل و چت و … نصب نکنین هرچند که بودن یک براوزر روی یک تبلت واقعی (حالا بگیریم سیاه و سفید و خیلی کند رفرش شونده ای اینک) گاهی حسابی به درد میخوره و کار رو راه میندازه. بذارین اینجوری جمع بندی کنم:
نکات مثبت
صفحه کمی بزرگتر
امکان نصب اپ که بخصوص Pocket بسیار مفیده برای من
براوزر واقعی گاهی کار راه می ندازه
نور پس زمینه که باعث می شه در تاریکی مطلق هم بشه صفحه رو خوند
صفحه لمسی
اون بیلبیلک پایین که امکان حرکت به چهار جهت و کلیک رو می ده
دگمه بک و منو سختافزاری به همراه کلید عقب جلو (کتاب) یا کم و زیاد (صدا) سخت افزاری بامزه هستن
امکان نصب برنامه اجازه میده که شما از برنامه کتابخونی که باهاش راحتین استفاده کنین
رزولوشن خوب. من فقط با چشم حس میکنم کیفیت / دقت بهتر از کیندل است. شاید اشتباه کنم
۱۶ گیگ حافظه و نمی دونم چقدر رم اجازه می دن پی دی اف های بزرگ رو هم خوند. اینکار تو کیندل به خاطر [احتمالا] کم اومدن رم ممکن نیست
در نهایت اینکه همه فرمت های کتاب قابل خوندن هستن؛ چون می شه برنامههای مختلف نصب کرد
نکات منفی
منفی ترین نکته برای من اینه که چون این کتابخون اندروید واقعی است، در حالت «اماده به کار» خیلی زودتر از کیندل باتری تموم میکنه. در نتیجه به شکل دیفالت خودش رو بعد از مدتی کاملا خاموش میکنه و برای روشن شدن به مثلا یک دقیقه زمان احتیاج داره. این باعث می شه وقتی من می خوام کتابخون رو بردارم و دو دقیقه کتاب بخونم (حدس می زنین کجا؟ (: )) بخشی از اون به روشن شدن بگذره
اون بیلبیلک پایین کمی لق به نظر می رسه. خیلی قرص و محکم نیست. شایدم این مدلش است
اینترفیس خیلی قشنگ نیست. زشت هم نیست ولی به نظرم می تونست کمی باحالتر باشه
کار کردن باهاش کمی عجیب بود برای من. مثلا برای روشن شدن باید دگمه پایین رو نگه داشت چند لحظه. شاید بدیهی به نظر برسه ولی برای من چند باری طول کشید بفهمم چی می شه. بخصوص که متوجه نبودم که کاملا خاموش شده
قیمت ارزون نیست. کتابخون کیندل در خارجه ۱۳۰ دلار درمیاد تقریبا (با مالیات و اینها) که خب میشه مثلا ۶۰۰. البته همون رو در ایران ۱۹۰۰ میفروشن ظاهرا. این مدل اونیکس بوکس که من خرید الان یک میلیون و ۱۵۰ است.
در نهایت میبینین که از نظر من نکات مثبت بیشتر از منفیها هستن و مهمتر! در نتیجه من کیندلم رو به نفع این اونیکس بوکس جدید کنار گذاشتهام؛ با خوشحالی! بخصوص چون در مقابل شن و ماسه هم مقاومت نسبی نشون داد (:
در نبود رسانه مورد اعتماد و قیمت های نجومی رسانه های انحصاری حکومت و ناکارایی فروختن گوشه و کنار و شهر، خیلی از تبلیغ دهنده ها دارن به تاثیرگذارها رو مییارن. کسانی که فالوئرهای نسبتا زیادی دارن یا فالوئرهای مرتبطی دارن و احتمالا اگر حرفی بزنن، آدم های زیادی اونو میبینن.
تبلیغ ها ممکنه از تخفیف توی فروختن یک چیز باشه تا رایگان دادن یک چیز دیگه برای بررسی یا حتی تبلیغ های خیلی مستقیم مثل اینکه «یک میلیون می دیم که بگی دستمال کاغذی فلان خیلی نرمه» و غیره و غیره. اما مشکل اینجاست که خط مرز اینکه چه چیزی تبلیغ است و چ چیزی نظر شخصی خود کسی که شما دوستش دارین، مشخص نیست. مثلا من دیروز یه لامپ هوشمند خریدم که می شه با ای پی آی کنترلش کرد و معلومه که اگر بگم کدوم لامپ رو خریدم و چرا به بقیه ترجیحش دادم، کسانی که منو دنبال می کنن یا کارهای فنی ام رو دوست دارن، با نگرانی کمتری اونو در مقابل رقبا انتخاب می کنن. اما چی می شه اگر پول بگیرم و چیزی که از نظر خودم عالی نیست رو «عالی» انتخاب کنم؛ چون به هرحال برای من فلان میلیون تومن سود داره اگر اینو بگم. همین اتفاق می تونه توی سایت های خبری بیافته یا اینستاگرام و هر چیز مشابه.
طبق قوانین جهانی، تبلیغ پولی باید از تبلیغ غیر پولی مشخص باشه. الان هم که در دنیا تاثیرگذارها دارن بیشتر می شن و یک ویدئوبلاگ ممکنه جای بسیار مناسبتری از تلویزیون برای تبلیغ فلان بیسکوییت باشه، Advertising Standards Authority (ASA) که قوانین تبلیغ رو مینویسه داره به این مساله توجه بیشتری میکنه. مثلا طبق قانون جدید هر ویدئوبلاگر یوتوبی که برای چیزی که می گه پول گرفته، باید این مساله رو در متن عنوان کنه. در موردی دیگه اینستاگرام هم اعلام کرده که هر وقت کسی محتوایی رو پست کنه که در قبالش پول گرفته باشه، لازمه با تگ این مساله رو مشخحص کنه.
اما جای این قانون در ایران بسیار خالیه و ما نمی دونیم که فلان سایت تکنولوژی که می گه فلان بلندگو خیلی خوبه، واقعا اونو بررسی کرده یا از کسی پول گرفته که اینوب گه. در مورد نشریات این مساله با تیتر «رپرتاژ آگهی» مشخص میشه و لازمه کشور ما هم قوانینی داشته باشه که تولید کنندههای دیجیتال رو هم موظف کنه اگر چیزی رو در قبال پول می گن، مساله رو برای مخاطبشون مشخص کنن. درست همونطور که تلویزیونها موظف هستن قبل از پخش آگهی ها اعلام کنن که «بخش آگهیها» شروع شده (:
موسسه ASA در توضیح قانون جدیدیش می گه:
مهم است که ما بدانیم که در حال دیدن یک تبلیغ هستیم. با دانستن این موضوع تصمیمات آگاهانهتری در مورد چیزهایی که میشنویم خواهیم گرفت. این روزها محتواهای تبلیغاتی آنلاین به شکلی عرضه میشوند که سابقا شکل شناخته شده تبلیغاتی نبودند و در نتیجه ما باید مشخصا از اینکه در حال دیدن یک تبلیغ هستیم آگاه شویم تا حق تصمیمگیری در مورد اینکه علاقمند به دنبال کردن آن هستیم یا نه را داشته باشیم. به عبارت سادهتر، عادلانه نیست که کالایی مخفیانه تبلیغ شود.
چنین قوانینی در بعضی کشورها هست و توی بعضی های دیگه تازه داره تصویب می شه (مثلا انگلستان) و طبق اون اگر کسی برای تولید یک محتوا یا گفتن چیزی پول گرفته، باید این مساله رو مشخص کنه. منطقی است در ایران هم چنین قوانینی باشه تا فضایی که مصرف کننده دائمی اش هستیم، شفاف تر و صادق تر باشه.
ما توی ایران قوانین اضافی خیلی خیلی زیاد داریم و در بسیاری موارد اگر درست بررسی کنیم که «راه حل فلان چیز چیه» به جواب «کم کردن قوانین و کنترل دولتی» میرسیم. دولت خوب دولتی است که دستش رو از زندگی مردم و اقتصاد کوتاه میکنه به جز در مواردی که چیزی باید در اختیار همه قرار بگیره و اشکالی هم نداره که کل سیستمش از نظر مالی ضرر ده باشه، مثلا بهداشت عمومی، حمل و نقل، آموزش، غذا و مسکن.
اما این وسط قوانینی هست که جاشون واقعا خالیه. امروز و فردا دوتاشون رو می نویسم. برای امروز لازمه قانونی داشته باشیم که در حوزه ما برسه به اینکه:
هیچ برنامهای اجازه ندارد بدون مجوز کاربر از منابع سیستم او استفاده کند.
البته قانون طول و دراز جرایم رایانه ای ما رو می شه به این چسبوند ولی جای یک قانون شفاف و درست و بدون طول و تفسیرهای اضافی خالیه. این مساله در دورانی که درگیر انواع بدافزار روی گوشی ها بودیم مهم بود و حالا که سایت ها می تونن با جاوااسکریپت انواع کارها رو کامپیوتر ما انجام بدن حتی مهمتره.
مثلا میلوکس تو وبلاگ اختاپوسش بررسی کرده که یک نفر هموطن عزیز کلی سایت با دامین ir. داره که اسکریپت کوین هایو رو یواشکی روی کامپیوتر کاربر اجرا میکنن یا کلی مورد مشابه داریم که یک اپ روی گوشی نصب می شه تا کار ایکس رو بکنه ولی در پشت صحنه کار ایگرگ رو هم بدون گفتن به کاربر انجام می ده (از ارسال سمس برای عضو کردن کاربر توی انواع سرویس ها تا استفاده از سی پی یو تا اطلاع دادن مکان و …). چنین چیزی بدون اطلاع کاربر باید ممنوع باشه چون کامپیوتر من متعلق به من است و اگر کسی مخفیانه چیزی رو روش اجرا کنه، در واقع داره از منابع من برای خودش استفاده می کنه. مثالش در دنیای فیزیکی شبیه این می شه که یکی بیاد به من بگه «با ماشین بیا پیشم که همدیگه رو ببینیم» و حینی که داریم گپ می زنیم از ماشین من بنزین برداره و بعد هم مدعی بشه «خودت اومده بودی تو پارکینگم» (:
گاهی اینقدر حرف زدن عقب افتاده که دیگه حرفی برای زدن نمی مونه. این از اون رادیوها است. آرش آزاده. کلی آدم کشته شدن. کمی از حرفهامون رو می زنیم تا بتونیم برگردیم روی مسیر مرسوم. ظاهرا اگر کلی حرف نزده بمونه، حرفی برای زدن نمی مونه
ایالت های آمریکا قانون کردن بی طرفی شبکه رو در دستور کار قرار می دن
[ اف سی سی رای به حذف بی طرفی داد. توضیح بی طرفی. اینکه چند ایالت از جمله کالیفرنیا و نویورک دارن قانونی می ذارن که طبق اون هیچ ارائه دهنده ای حق نداره سرویسی رو بلاک کنه یا کندتر کنه ]
صحبت های وزیر ارتباطات در مورد سرمایه گذاری روی استارتاپ ها
بپرسیم آیا آمریکا هم وزارت ارتباطات داره که با وزارت اقتصاد با وزارت کار هماهنگ کنن سعی کنن گوگل بسازن؟ یا چیزهای دیگه (آزادی/ زیرساخت/ حقوق فردی / ..) باعث شده؟
و جا داره اشاره کنیم به فیلتر جابینجا که استارتاپ موفق بود
و البته بحث اینکه چرا شرکت هایی کها از سوراخی شروع به پول درآوردن می کنن رو سریعا می دوشیم تا جایی که بتونیم؟ چرا مخابرات می گه باید ۳۰٪ سهام شرکت هایی که با زیرساخت های مخابرات پول در میارن به اون منتقل بشه و کلی سوال دیگه.
و البته حین این بحث های من و شما ترامپ با همه عجیبی اش فرمانی رو امضا کرد که توش شرکت ها اجبار می شن به مکان های دور افتاده آمریکا هم اینترنت پر سرعت برسونن. چون حق هر آدم و پیش نیاز پیشرفت است.
سوتی های مسوولین رو داشتیم که گریه داره نشستن رییس ما شدن (: از اون که مسوول پرورش کودکان است و صبح می گه زن ها که می رن سر کار ناراحتش می کنه تا اون که می گه بیت کوین یعنی ملکه بیت ها تا اون که می گه می گه بچه ده ساله اش رو تسلا می خواد استخدام کنه تا اونکه پول می گیره ما رو دارای فرهنگ کنه بعد توضیح یم ده که استارتاپ ویکند یعنی استارتاپ آزاد تا اون احمقی … لعنت به همه اینهمه بی سواد و بخصوص اونهایی که با این سوادهاشون برای ما تصمیم می گیرن. برو شیرازی رو که خنده بر لبانمان بنشانی.
در اعماق
باگ سخت افزاری عمیق اینتل: ملت داون و اسپکتره
که البته این دو تا هم نبودن. بیشتر هم شد. ماجرا این بود که در سطح سخت افزاری (سی پی یو) می شد بخشی دیگه از حافظه رو خوند. چه توی آرم چه توی ای ام دی و چه توی اینتل. توضیح خودم. بحث بامزه که گوگل کشف کرد و به مدیر عامل اینتل گفت و اونم ۲۴میلیون سهامش رو فروخت. یعنی صد در صد چیزی که می تونست بفروشه ((:
بیت کوین رو داشتیم
چند بحث باید بشه
۱- شما احتمالا پولدار نمی شدین: ۱- فقط اونی که مشهور شد رو می بینیم ۲- از دست می دادیمش
۲- ارزش معامله داره ولی ارزش مصرفی نداره + پیچیدگی های نقد کردن اگر پولدار بودین
۳- وقتی یک چیزی مد می شه دیگه خوب نیست. نمی شه اکثریت سود کنن
۴- تکنولوژی رو بچسبین
۵- زندگی رو فروختن یک بحث است و هزار دلار خریدنش یک بحث دیگه
شرکت کینگ اسکوپ این ربات ها رو می سازه. این ربات های تخم مرغی که شغلشون نگهبانی توی پارکینگ ها و مکان های ورزشی و محوطه شرکت های تکنولوژیک است اخیرا شروع کردن به مقابله با آدم های بیخانمانی که سعی می کنن اینجاها استراحت کنن. مثلا اخیرا شرکت SPCA که از عجب روزگار یک شرکت حمایت از حقوق حیوانات است یکی از این ربات ها رو استخدام کرده تا مواظب باشن که نکنه آدمی بدون خونه توی محوطه اونها اطراق کنه. درست یک هفته قبلتر شورای شهر سانفرانسیسکو اعلام کرد که این ربات ها حق ندارن در سطح شهر راه برن و هر روز راه رفتن اونها ۱۰۰۰ دلار جریمه داره. ادعای SPCA اینه که کارمدانش نمی تونن به خاطر بی خانمان ها رفت وآمد کنن و در نتیجه این شرکت مجبوره جلوی اونها رو بگیره. این ربات (مشهور به کی ۹)عکس یک سگ قشنگ جلوش داره و یه گربه ملوس پشتش و با لیزر و چشم الکترونیک اگر کسی رو ببینه که مشکوک به هوم لس بودنه، به مسوولین اطلاع می ده. اجاره چنین رباتی ساعتی ۷ دلار است که پایینتر از حداقل حقوق یک نگهبان انسانیه و به اوبر و مایکروسافت و جونیپر فروخته شده. البته معمولا عکس العمل آدم ها به این ربات ها خیلی مثبت نیست. تا اینجا موارد زیادی بوده که بهشون لگد زد. سنسورهاشون رو خراب کردن و اینجور چیزها. کسی دوست نداره همیشه یک پلیس بالا سرش باشه. پرایوسی آدم ها مهمه بخصوص و ظاهرا خیلی ها علاقمند هستن ازش دفاع کنن.
قسمت آخر
تلگرام
بحث رفتن همه ایران به سمت تلگرام و اشکالاتش (مهمترین اینکه نمی شه سرچش کرد)
بحث فیلتر شدن و ارتباط به خیزش مردمی (دلیلش فقر است و نارضایتی از شما نه تلگرام (: ))
اما یک خبر مهم بلاک چین بود و اینها. ماجرا چیه؟
اولا که در چند توییت بالاخره فیلتر شد. تلگرام گفت که حضار نیست سانسور رو قبول کنه و اگر کانالی با قوانینش (شامل عدم تبلیغ خشونت و نفرت و ..) تضاد داشته باشه اونو می بنده نه فقط با درخواست یک دولت. در این حین توییتی هم اومد که توش Durov می گفت به زودی بلاک چین به تلگرام اضافه می شه و این تکنولوژی قابل فیلتر شدن نیست.
اما ماجرا چیه! بذارین بریم سراغش. تلگرام می گه یک شبکه به اسم Telegram Open Network راه می ندازه که بلاکچینی با قابلیت های پیشرتفه تر است. به قول خوش نسل سوم! (بعد از بیت کوین و اتر). برای شروع هم ICO داره یا همون Initial Coin Offering که توش گروه ها / شرکت ها یا سازمان ها ها حاضر می شن پول بدن برای خریدن سکه ها. از اونجایی که در حال حاضر این برنامه حدود ۱۶۰میلیون کاربر داره و یکی از ابزارهای دست همه کسانی است که توی دنیای کریپتوکرنسی هستن، احتمالا اینجا هم موفق خواهد بود. راه انداختن این شبکه به تلگرام اجازه می ده سیستم پولی خودش رو راه بندازه و سکه هاش (که بهش می گه گرام) رو دست به دست کنه. این ممکنه به شکل پول سنتی باشه (یک مرکز که توش می گه هر کس چقدر پول داره) یا یک بلاک چین.. یا ادعایی که تلگرام کرده: ترکیبی از هر دو که البته توش بلاک چین می تونه چند شاخته هم بشه. احتمالا اینه که تحت عنوان «غیرقابل فیلتر» ازش حرف می زنن.
شایعات می گن که احتمالا تلگرام دنبال حدود ۵۰۰میلون دلار درآمد از فروش اولیه است و احتمالا ارزش کل سکه هاش سریعا به حدود ۳ تا ۵ میلیارد می رسه. این اتفاق احتمالا در حدود عید بیافته و ممکنه واقعا بزرگترین آی سی اوی تاریخ باشه. کسی که وارد این پروسه می شه، برای سرمایه گذاری اولیه احتمالا حداقل به ۲۰ میلیون دلار نیاز داره.
کاربردها احتمالا این می شه که من بتونم تو کانالم یک دگمه دریافت پول بذارم یا برای شما پیام رسمی «یک صدم سکه به من بده» بفرستم و شما بتونین اگر تو حسابتون این هست به من بدین. بحث بلاک چین هم در کنار سیستم مرکزی مطرح می شه [ایده خودم از این دو تا کنار هم رو بگم و در عین حال ۲ به توان ۹۲ بلاک چین ممکن رو].
تمام اینها در یک وایت پیپر ۱۳۲ صفحه ای تشریح شده که در چهار بخش توضیحات رو می ده:
۱. تون سرویس: پلتفرم 3rd partyها از هر نوعی که بتونن اپ های غیرمتمرکز یا قراردادهای هوشمند بنویسن
۲. تون دی ان اس: که بتونه به حساب ها و قراردادها و نود های شبکه اسم های آدم فهم بده
۳. تون پیمنت: پلتفرمی که انتقال پول رو ممکن کنه – چه بین آدم ها چه بین ربات ها
۴- تون بلاک چین: که ازش حرف زدیم و می تونه در سطحی بسیار گسترده حساب ها رو نگه داره که شامل چیزی به اسم تن هایپرکیوبت روتینگ هم هست که تضمین می کنه در صورت رشد زیاد، سیستم به مشکل نخوره.
همچنین این سیستم به جای پروف آو ورک از چیزی به اسم پروف آو استیک استفاده می کنه و می گه می تونه به یک میلیون تراکنش در ثانیه برسه! اوه.. و یادمون باشه که ۴ درصد کل سکه ها قراره به تیم توسعه تلگرام اختصاص پیدا کنه و کل سیستم هم حدود ۵۲درصد رو دستش نگه می داره تا مطمئن باشه که سیستم امن است و هیچ گروهی نمی تونه توش دستکاری کنه. انتظار می ره اواخر سال ۲۰۱۸ آدم ها بتونن ولت هاشون رو بسازن و واقعا پول جابجا کنن.
راستی! برادران دورف سایتی رو ساختن که به فیسبوک روسیه تبدیل شد اما بعدا با فشار آدم های متصل به پوتین مجبور شدن اونو خیلی ارزونتر از قیمت اصلی بفروشن و از روسیه تقریبا در برن. دورف ما با ۳۰۰میلیون دلار و ۲۰۰۰ بیت کوین اومد بیرون و پاسپورت سنت کیتس و نویس رو خرید که تو ماهواره تبلیغ می کنه (: الان در دوبی و لندن زندگی می کنن و گاهی روسیه و احتمالا این ماجرای بلاک چین و پول در تلگرام، سود سرشار دومی بهشون خواهد رسوند.
تبریک ها و تقبیح ها
تقبیح برای سانسورچی که از همیشه هارتر داره هر چی به دستش می رسه رو سانسور می کنه. امروز جابینجا فیلتر شد! قبلش تلگرام و اینستاگرام و سوتی های پی در پی دوستی که رییس شورایی است که حقوق می گیره برای ما فرهنگ سازی کنه و می گه ویکند یعنی باز (:
ابراز خوشحالی از آزادی آرش زاد مون و امید به آزادش دن هر کس که به خاطر عقیده و تبلیغ عقیده و دین و گرایش و هر چیز مشابه در بند است
ناراحتی از اینکه اینهمه آدم خوبی از پوینده تا مختاری بعد از مثله شدن راهی اون دنیا شدن و ابراز ناراحتی از کشوری که آدم هاش از زور خفقان و گرسنگی باید حرفشون رو با فریاد توی خیابون بزنن و بمیرن
و تسلیت به همه مون که بازم آدم هامون مردن. اینبار نه تو خیابون که تو نفتکشی که پنج روز سوخت تا بالاخره ظریف با چین صحبت کنه که اونها جعبه سیاه رو بردارن.. و البته با یک کشتی چینی تصادف کرده بودیم
و تسلیتی هم به تلگرام به معنی اون سیستم قدیم یارسال پیام با کاغذ چون بلژیک بالاخره تصمیم گرفت کلا سرویس تلاگرام دولتی اش رو جمع کنه (:
و گفتم ظریف.. تبریک به زنان عربستان که بعد از مبارزات طولانی حالا حق رانندگی دارن و حق استادیوم رفتن و یادآوری متلک ظریف که «زنان شما حتی حق ندارن رانندگی کنن» و یادآوری اینکه اصلاحات یعنی امسال از پارسال بهتر باشیم. یه چیز نام ببرین که بهتر شده؟ [کمی توضیح]
بات پیکسی که در تلگرام به آدرس https://t.me/PixiRobot در دسترسه و از بچههای خوب چاپچی است میتونه برای شما بدون محدودیت زمان و تعداد، پیکسل گردالی برای لباس و کوله و … سفارش بگیره.
امیرحسین هم برای درسش نیاز داره این پرسشنامه در مورد خرید از اینستاگرام بیشتر پر بشه، اگر حوصله کردین کمک کنین.
تئاتری روی صحنه است به اسم آبی مایل به صورتی. تقریبا همه چیز این تئاتر خوبه و می تونه اون رو به یکی از بهترین کارهایی که من در این دو سه سال دیدهام تبدیل کنه. دکور منحصر به فرده و خاص و موضوع هم کار شده و مبتنی بر واقعیتی که اطراف ما جریان داره ولی اونو نمیبینیم.
تخمین ها دقیق نیست ولی گفته میشه ترنسکشوالهایی که دنبال تغییر جنسیت هستن تقریبا ۱ نفر در هر ۵۰هزار جمعیت رو شامل میشن. یعنی در ایران حدود ۱۵۰۰ نفر. اما این آدمها کجان؟ اگر شما در طول همه سالهای زندگی تو خیابون متلک میشنیدین، توسط خانواده درک نمیشدین، تو مدرسه دست انداخته میشدین، بارها کاملا جدی تهدید به مرگ میشدین، پیدا شغل براتون بسیار سخت بود و تلاش میشد از چشم همه دور نگه داشته باشین و … به نظرتون زندگیتون چه فرقی میکرد؟ به زندگی یک ترنسکشوال که نگاه کنین، اینها رو میبینین.
کارگردان (ساناز بیان) در اول و آخر ماجرا به زور خودش و بچهاش رو مطرح کرده. چیزی که شاید بتونیم بهش بگیم شهوت دیده شدن (: مثلا با چراغ قوه رو صورت خودش نور می ندازه و وسط داستان حرف می زنه یا در اوج داستان میاد می گه «اتفاقا بچه منم که نقاشی می کشه اخیرا از مداد سفید خیلی استفاده می کنه و من با خودم فکر می کنم شاید…» ((: به نظرم اگر این تلاش گنجوندن خودش رو نمی کرد، بسیار تئاتر بهتری میشد
استریوتایپهایی مثل «اوا خواهر» بودن یکی از شخصیت ها اول در ذوق میزنه. بعد توضیحات بیشتری داده می شه ولی کماکان برای من حس خوبی نبود که مردی که می خواد زن باشه حتما با کلی عشوه و ادا صحبت کنه
و البته جا داره بگیم که اینجوری تا ته سالن رو پر کردن باید ممنوع باشه. حداقلش به خاطر امنیت. درسته که خیلی ها دوست دارن تئاتر رو ببینن ولی پر کردن کل راهرو و مسیر عبور و گوشه و کنار در و … با تماشاچیهایی که یه تشک دستشون دادن که هر جا رسیدن بشینن، خروج در مواقع بحران رو غیر ممکن خواهد کرد. بعد باید دو سال کمیته کارشناسی کار کنه تا کشف کنه که دلیل سوختن ۲۰۰ نفر در سالن تئاتر، مسدود بودن درهای خروجی به خاطر فروش خارج از ظرفیت سالن بوده.
یه سوال در مورد ترجمه کتاب داشتم. میخواستم ببینم فقط برای تفریح رو روی گیت ترجمه میکردی؟ من مشکلم اینه که اگه یه کسی آخر کار قبل ما نسخه رو برداره و چاپ کنه چی؟
در مورد خاص فقط برای تفریح که خب ترجمه روی گیت نبود ولی کتاب بعدا روی گیت گذاشته شد و تا مدت ها هم فقط اونجا بود تا اینکه انتشارات پژوهندگان راه دانش، تصمیم گرفت چاپش کنه و براش با من تماس گرفت. ولی کتابهای دیگه (مثلا این روزها اسنوکرش رو فصل به فصل روی گیت میذارم و خطری هم نداره به نظرم. به این دلایل:
نویسندههای مختلفی که کتابهاشون رو آزاد و آنلاین منتشر می کنن و همزمان نسخه قابل خریدن هم میذارن، تجربه خوبی از اینکار دارن. کسانی مثل کوری دکترو می گن اینکار فروش کتاب رو بالا برده. طبق تحقیقات در مورد گروههای موسیقی هم همینطوره و بودن آلبوم برای دانلود، درآمد کلی گروه رو بالا میبره.
کتاب در ایران بیزنس پرسودی نیست. اگر نویسنده شناخته شده ای نیستید، کتابتون رو باید با کلی تلاش و پیگیری به ناشرها بدین تا شاید بهش توجه نشون بدن و تقریبا می شه مطمئن بود که بدون رابطه، توجه نشون نخواهند داد. دوستی خیلی خوب برای همین کتاب فقط برای تفریح کلی تلاش کرد ولی هیچ کس چاپش نکرد (: در چاپ اخیر هم هزینه چاپ رو من پرداخت می کنم و انتشارات کار مجوز و چاپ رو بر عهده میگیره. اینطوری نیست که اگر یکهو ببینن کتاب شما آنلاین است، بردارن برای خودشون چاپش کنن (: مگر اینکه کتاب بسیار مشهوری در شرایط خاص باشه، مثلا کتاب زندگینامه استیو جابز که توی نارنجی ترجمه شد، بعد از فروپاشوندن نارنجی چندین بار به اسم های مترجمهای مختلف چاپ شد.
کتاب در ایران بیزنس پرسودی نیست؛ اینبار از طرف مترجم. شما با ترجمه/نوشتن کتاب پول خاصی درنمیارین در نتیجه حتی اگر کسی خودش چاپ و پخش کنه من که شخصا خوشحال هم می شم (: چون هدف من رسیدن به خواننده بیشتر است. از اونطرف محدود کردن کتاب به چاپ فیزیکی باعث می شه عملا تعدادی نزدیک به صفر واقعا به کتاب برسن، بگیریم حداکثر ۱۰۰۰ نفر (:
به خاطر همه این دلایل، من ترجیح می دم آنلاین منتشر کنم و اگر روزی شد، چاپ هم بکنم. مطمئنا برای خیلی از خواننده ها / دنبال کننده ها داشتن فیزیکی کتاب جذابیت خودش رو داره و خب حتی برای خودم هم خوندن کتاب کاغذی هنوز جذابتر از هر روش دیگه است.