آهنگ سیویلایزیشن چهار برنده گرمی شد

این عالیه. امیدوارم بخشی از خواننده‌ها با بازی جذاب Civilization آشنا باشن. یک بازی استراتژی نوبتی (یعنی تند تند بازی کردن توش مهم نیست بلکه مثل شطرنج هر کس نوبت خودش رو برای بازی داره) که توش باید از یک کاروان کوچیک قدم به قدم یک تمدن بسازیم. من نسخه‌های قدیمی این بازی رو بازی کردم و همیشه یکی از بازی‌های محبوبم بوده که شب تا صبح رو پاش می‌شستم. یکبار کمونیسم رو کشف می‌کردم و بهش می‌چسبیدم و جامعه رو باهاش می‌ساختم و مثلا با سه تا شهر فضا رو تسخیر می‌کردم و بازی به آخر می‌رسید و یکبار سعی می‌کردم از طریق حکومت دیکتاتوری دنیا رو بگیرم تا یک جور برنده بشم و در حالت طبیعی هم سعی می‌کردم با یک حکومت دموکراتیک و با دوستی پیشرفت کنم و قبل از سال ۲۰۳۰ (فکر کنم) خودم رو به فضا برسونم.

این بازی جالب بود چون توش می‌شد چندین و چند مدل پیش رفت. علم‌ها رو کشف کرد، سرزمین‌ها رو گرفت و …

حالا خبر خاطره برانگیز برام این شد که موزیک نسخه ۴ این بازی که به اسم Baba Yetu شناخته می‌شه، امسال در یک آلبوم قرار گرفته و برنده یک جایزه گرمی شده!. باحال نیست؟ بهانه این پست هم اینه که یک دوست خیلی خوب این موزیک رو برام فرستاد. اگر پهنای باند قابل قبولی دارین اینجا روی یوتیوب ببینین و بشنوینش.

برای تجدید خاطره، اینهم اسکرین شاتی از نسخه‌ای که من بازی می‌کردم. در اینجا دارین انتخاب می‌کنین که علم بعدی که قراره کشف کنین چی باشه… انتخاب این آقا «مراسم دفن» است. احتمالا می‌خواد زودتر در شاخه مذهب پیشرفت کنه.

زندگی به مثابه بازی: خودروی سبز لیف نیسان

یک دیدگاه هست که می‌گه توی دنیا همه چیز در حال تبدیل شدن به یک بازی و رقابته. این موضوع جنبه‌های خوب و بد داره که می‌شه در موردشون خوند اما چیزی که عجیب می‌شه وقتی است که شروع می‌کنیم به دیدن این موضوع در اطرافمون. شاید اولین بارهایی که اینجور چیزها رو می‌بینیم، با خوشحالی بهش نگاه می‌کنیم ولی راستش رو بخواین من هربار که چنین چیزی می‌بینم بیشتر و بیشتر حس گیجی در مورد موضوع توم ایجاد می‌شه. در واقع گیج می‌شم از اینکه آیا تبدیل شدن همه چیز به یک بازی بزرگ، زیاد کردن لذت زندگی و تشویق انسان‌ها به انجام کارهای خوب است یا به مسخره گرفتن هر چیز آلترناتیو و رقابتی کردن یکسری مفهوم اساسا کم معنی در بین انسان‌ها و گرفتن لذت واقعی ازشون با تزریق القاب و جوایز بدون ارزش واقعی.

به هرحال… یکی از جدیدترین این ابتکارها که زندگی رو با زندگی پیوند زدن، خودروی لیف نیسان است. این ماشین سال ۲۰۱۰، یک ماشین سبز است که از نیروی برق استفاده میکنه و ظاهرا اولین ماشینی هم هست که در مقیاس بالا توسط یک تولید کننده مشهور خودرو ساخته شده. این خودرو که به خاطر کاملا برقی بودن اصولا اگزوز و گازهای آلاینده نداره، از حالا خودروی سال ۲۰۱۱ اروپا شناخته شده.

اما بحث من سر بازی بود و لیف یک بازی لحظه به لحظه است. ظاهرا خودوری سبز لیف نیسان یک سیستم جذاب برای گیک‌ها داره. این سیستم که CARWINGS اسم گذاری شده اطلاعات جالبی رو از ماشین جمع می‌کنه و در صورت درخواست اونها رو روی نمایشگر هفت اینچی خودرو نشونشون می‌ده. این اطلاعات شامل مسیر طی شده هستند و میزان انرژی مصرف شده برای هر مایل یا کیلومتر.

بازی از وقتی شروع می‌شه که شما شروع می‌کنید به مقایسه شدن با بقیه راننده‌های لیف. کسی که لیف خریده احتمالا یک آدم سبز است و حداقل از نمودار بالا که به نظر می‌یاد افراد می‌تونن با بهینه کردن مصرف به جام پلاتینی لیف برسن. در عین حال شما این امکان رو دارین که خودتون رو توی نمودارهای مختلف با دارندگان دیگه لیف توی محل خودتون، شهر خودتون، قاره خودتون یا کل جهان مقایسه کنین و ببینین از نظر مصرف انرژی کجا ایستادین. مشخصه که در هر منطقه، شهر، کشور یا کل جهان ممکنه شما قهرمان باشین یا نباشین. البته هنوز مشخص نیست که نیسان برای برنده‌های محلی یا جهانی این بازی سبز گره خورده با زندگی جایزه‌ای هم خواهد فرستاد یا نه ولی واقعا اگر بفرسته من اصلا تعجب نمی‌کنم چون هر روز دارم می‌بینم که زندگی اطرافم بیشتر و بیشتر داره تبدیل به یک بازی بزرگه می‌شه.

از یک رسانه ملی چه انتظاری دارید؟

بلاگنوشت من رو دعوت کرده به بازی وبلاگ فانوس آزاد در این باره که «از یک رسانه ملی چه انتظاری دارید؟»

سوال سختیه و خیل گسترده. اما نظر من اینه که:

از یک رسانه ملی انتظار دارم وجود نداشته باشه.

سیستم ها دائما تمایل پیدا می کنن به سمتی که پول ازش تو می‌یاد و رسانه ملی در کشوری مثل کشور ما امکان وجود نداره و فقط بهانه‌ای است برای خفه کردن بقیه رسانه‌ها. به نظر من رسانه‌ها باید آزاد باشن و هر کس باید بتونه رسانه خودش رو تاسیس کنه. اصولا عبارت «ملی» در ایران تبدیل شده به یک حرف بی‌معنی برای جایی که حرفی با معنی برای زدن نداریم. از خودروی ملی گرفته تا سیستم عامل ملی و کامپیوتر ملی همه و همه دروغ‌هایی هستن برای انحصار قدرت و پول در دست یک عده.

من شخصا، رسانه ملی نمی‌خوام. اگر در یک کشور درست آزاد بودم شاید یک رسانه محدود و کوچیک دولتی که به احزاب و گروه‌ها و اندیشه‌ها زمان صحبت با مردم رو بده خوشحالم می‌کرد ولی توی یک حکومت انحصاری و سرکوبگر، حتی تیم ملی هم به سختی توی کتم می‌ره چه برسه به سیستم‌عامل ملی و رسانه ملی.

زیباترین بازی جهان

از دیروز مشغول بازی Numpty Physics هستم. یک بازی خیلی کوچک ۲۵۰ کیلوبایتی با یک ایده خیلی بزرگ و یک معماری بسیار جذاب. نویسنده بازی، با ترکیب موتور دو بعدی Box2D با یک محیط گرافیکی خلاقانه یک شاهکار بازمتن تولید کرده که نمونه خوبی هم هست از امکاناتی که ابزارهای بازمتن به یک برنامه نویس خلاق می‌دن.

محیط این بازی، نقاشی‌هایی ساده است و هدف بازی رسوندن توپ قرمز به ستاره زرد. چیزی که کل بازی رو جذاب می‌کنه اینه که شما می‌تونین اجزایی به نقاشی اضافه کنین و کل اجزا تحت تاثیر قوانین فیزیک با هم برهمکنش دارند. مثلا این صحنه از بازی من است:

همونطور که می‌بینین برای رسوندن توپ قرمز به ستاره زرد،‌ اول یک میله بین دو تا سطح کشیدم و بعد یک مثلث بزرگ رو از بالای آسمون ول کردم روی سرشون تا گوشه‌اش بخوره به توپ و توپ رو در مسیر میله به پایین قل بده. شکی نیست که مراحل خیلی زیاد دیگه‌ای هم وجود داره و آدم‌ها هم می‌تونن مراحل خودشون رو به بازی اضافه کنن.

بازی بسیار کم حجم، بازمتن و قابل اجرا روی تقریبا همه سیستم عامل‌ها است (از مک و لینوکس و بی اس دی گرفته تا سولاریس و حتی ویندوز)

زنان بازیکنان بازی‌های چند نفره آنلاین، ۵ برابر احتمال بیشتری دارد که دوجنسگرا باشند

بنا به تحقیقی که امروز نتایجش چاپ شده، زنانی که در بازی‌های آنلاین چند نفره بازی می‌کنند، ۵ برابر بیشتر از جمعیت کل، احتمال دارد که دوجنسگرا باشند (می‌دانیم که یک آدم دوجنسگرا، آدمی است که هم به جنس موافق کشش دارد و هم به جنس مخالف).

این تحقیق که روی ۲۴۰۰ نفر انجام شده، نشان می‌دهد که ۴۰٪ بازیکنان زن هستند و کسانی که در این بازی‌ها شرکت می‌کنند، به شکلی غیرطبیعی احتمال بیشتری دارد که دوجنسگرا باشند.

البته من مردد بودم این مطلب را بنویسم یا نه. مطلبی که باعث شد حتما ذکرش کنم، شیوه بامزه نظرسنجی بود. برای این نظرسنجی چند خط کد به برنامه‌های بازی اضافه شد. در این بازی‌های آنلاین شما یک شخصیت هستید که در یک فضای مجازی حرکت و فعالیت می‌کنید. در یک جای خاص بازی، از شما پرسیده می‌شود که آیا علاقمند به شرکت در یک نظرسنجی درباره گرایش جنسی‌تان هستید؟ در ازای شرکت، زندگی بیشتر، طلا، اسلحه و اینجور چیزها جایزه خواهید گرفت. جالب نیست؟ یک روش تازه از نظر سنجی در یک محیط مجازی (:

منبع: بی بی سی

من دیگر بایت فایت بازی نمی‌کنم


تبلیغ بایت فایل را این روزها زیاد دیده‌ایم. من اولین بار که تبلیغ فارسی را دیدم، شوکه شدم و بنا به علاقه همیشگی‌ام به بازی‌های ایفای نقش با بازیکنان خیلی زیاد یا به قول خارجی‌های Mass Multi Player Role Playing Game یا همان MMPORPG تصمیم به بازی گرفتم و عضو شدم (:

بازی ماجرای جنگ بین خون‌آشام‌ها و گرگ‌نماها است. من گرگ نما را انتخاب کردم و شدم «گرگ‌نمای Jadi». بازی کاملا مبتنی بر مرورگر و متنی است. در واقع هیچ اکشنی وجود ندارد. از منو به «شهر» می‌روید و از آنجا به «میخانه» و در میخانه کلیک می‌کنیم که می‌خواهیم یک ماموریت آسان داشته باشیم. در ماموریت نوشته «به غار برو و با نگهبان حرف بزن». از منو (یا با کلیک روی عکس) به غار می‌رویم و فقط یک جای کلیک هست: صحبت با نگهبان.

کلیک می‌کنیم و صفحه بعد نوشته:

نگهبان به تو می گوید که باید یک غول بکشی‌

غول ها در غار هستند پس دوباره روی غار کلیک می‌کنیم و «۱۰ دقیقه مبارزه» را انتخاب می‌کنیم. یک شمارنده شروع می‌شود و ده دقیقه را می‌شمارد. بعد از ده دقیقه، باید به صفحه پیام‌ها برویم و بخوانیم که شکست خورده‌ایم یا پیروز شده‌ایم. اگر پیروز شده باشیم باید از منو پیش نگهبان غار برویم و بخوانیم:

تشکر! تو یک غول را کشتی. این هم پاداشت.

و بعد مثلا ۱۰۰ سکه به پولمان اضافه می‌شود. می‌توانیم از منو روی خانه کلیک کنیم و بعد روی تمرین کلیک کنیم و از منوی بعدی، کلیک کنیم که ۹۰ سکه خرج افزایش توانایی ما بکند. حالا توانایی به جای ۵ شده است ۶ و احتمال پیروزی بیشتر است. حالا باید به میخانه برویم و روی ماموریت کلیک کنیم یا روی شکار کلیک کنیم و ۱۰ دقیقه دیگر بیاییم ببینیم پیروز شده‌ایم یا شکست خورده ایم یا روی قبرستان کلیک کنیم و ۱ ساعت دیگر بیاییم و ۱۰۰ تا به پولمان اضافه شده باشد.

بی‌مزه است؟ بعله (: ولی نکته جذاب این است که بقیه «آدم‌ها» هم مشغول همین کار هستند و بازی هم اعتیاد آور است. آدم می‌گوید یک روز دیگر هم بازی کنم و فلان سلاح را بخرم که ۱۰ تا به توانایی حمله اضافه می‌کند. بعد می‌گوید حالا یک تمرین دیگر هم بکنم و ۱ دانه به قدرت دفاعی اضافه کنم و …

اما من دیگر بازی نمی‌کنم. الان رتبه خوبی دارم (رتبه ۱۵) ولی بازی وافعا بی‌نمک است. مشکل این بازی در مقایسه با بازی‌های مشابه این است که هیچ خلاقیت یا استراتژی‌ای ندارد. روند بازی کاملا ثابت است و چه باهوش باشید و چه خنگ، چه علاقمند به جادوگری باشید و چه اهل مبارزه، چه بخواهید شرافتمندانه جلو بروید و چه از طریق حیله گری و حمله به دیگران ودزدیدن پولشان، … در واقع انتخابی ندارید. یک روند معقول بازی هست که همه همان را جلو می‌روند و تنها نکته که بعضی ها را جلوتر و بعضی‌ها را عقب می‌اندازد این است که بعضی‌ها زودتر شروع کرده‌اند و بعضی‌ها دیرتر و بعضی‌ها روزی ۲ ساعت وقت برای بازی می‌گذارند و بعضی‌ها بعضی روزها سر نمی‌زنند. این است که من بعد از حدود دو هفته بازی، کنارش می‌گذارم (: البته فقط همین هم نیست. یکی دیگر از دلایل این است که مترجمین فارسی تصمیم گرفته‌اند اسم «میخانه» را به «چایخانه» عوض کنند و این به نظر من مسخره است (: بخصوص وقتی عکس صفحه چایخانه یک گارسون چاق و دوست داشتنی باشد که دو لیوان یک لیتری آبجو در دست دارد (:


خداحافظ بایت فایت (: