در این قسمت از رادیو گیک جوراب شلواری، سراغ چیزی می ریم که بخش قابل توجهی از ما رو درگیر خودش می کنه: جنس، جنسیت، هویت جنسی و گرایش جنسی. در یک برنامه بالای ۱۳ سال، از تفاوت سکس و جنسیت می گیم و ربط اونها به جامعه و برداشت خودمون از خودمون. در این شماره کلماتی مثل اندام جنسی، لیدی بوی و غیره استفاده می شه و اگر باهاش راحت نیستین، بهتره بهش گوش ندین. اطلاعات عجیبی هم رد و بدل نمی شه، فقط گپی کوتاه می زنیم در مورد این مفاهیم تا با خودمون راحتتر باشیم و زندگی مون سالمتر باشه.
وزارت مخابرات [و بقیه چیزها] به شدت داره فشار میاره که تعرفه های به اصطلاح نامحدود جدید رو به همه شرکت ها و مشتری ها اجبار کنه. این فشار تا جایی زیاده که وزیر شخصا در نقش روابط عمومی دو سه شرکت بزرگ، فهرست تعرفه هاشون رو توی صفحه اینستاگرامش منتشر می کنه در حالی که هنوز خود این شرکت دارن سعی می کنن به راه حل معقولی برای کنار اومدن با این اجبار برسن.
این تعرفه ها که مثلا قراره نامحدود باشن همه شون سقفی دارن که اتفاقا چندان هم بالا نیست و عملا فقط به درد کاربران خانگی مرسوم می خوره و مثلا اگر مشتری های وب باشین، در کل امکان داشتن اینترنتی بیشتر از ۱۶۰ گیگ در ماه رو ندارین، یعنی روزی حدود ۵ گیگ که اگر بذارینش مثلا کنار ۲۰ نفر آدم شرکت یا ۵ گیگ آپدیت های سیرا معلومه چه وضعی پیش میاد.
اما چرا؟ تقریبا مدت ها بود که همه بدون غر زدن داشتن سرویس های اینترنتشون رو استفاده می کردن و هر کسی کشف کرده بود چی براش مناسبه. این سرویس های جدید چی ممکنه داشته باشه که یکهو کل وزارت خونه بسیج شده تا اجبارش کنه؟ اگر قرار بود واقعا اینترنت نامحدود باشه که همه خوشحال می شدیم ولی الان چیزی که داره اجبار می شه، اینترنت با سقف مصرف ماهیانه محدود است که فقط تو سیستم های تحت ریاست می شه بهش گفت نامحدود (:
این حجم محدود ماهیانه قراره بین ترافیک داخلی و ترافیک خارجی تقسیم بشه. یعنی مثلا اگر شما ایکس تومن پول بدی در ماه، حق داری آ گیگ ترافیک سایت های تایید شده توسط دوستان رو استفاده کنی و ب گیگ ترافیک بقیه اینترنت رو. و حالا غول نقض کننده شبکه بی طرف ظاهر می شه: وزارت خونه می گه اگر از سایت های مورد تایید ما استفاده کردی، ما برات نصف حساب می کنیم ولی اگر رفتی سراغ سایت هایی که ما شخصا تاییدشون نکرده ایم، دو برابر سهم ازت کم می کنیم.. اینطوری در واقع دارن به ما می گن که «پول ثابتی می دین ولی اگر شروع کردین به استفاده از اینترنت جهانی، زودتر اینترنت شمار و قطع می کنیم» و خب معلومه که من مجبورم برای رسوندن اینترنت به آخر ماه برم سراغ چیزی که دوستان تایید کردن که اتفاقا «سایت های داخلی» هم نیست و دقیقا «سایت های مورد تایید خودمون» است. فرض کنین دو ماه بعد بگن
ایران خودرو و سایپا رو دیدین که محصولاتشون چقدر با کیفیت و ارزونه؟ برای رسوندن شرکت های آی تی ایرانی به همون سطح، لازمه ازشون حمایت بشه پس از این ماه نسبت ترافیک سایت های مورد تایید به نسبت اینترنت واقعی رو ۴ به یک می کنیم.
و این یعنی اگر کسی خبط کنه و از اینترنت واقعی استفاده کنه، سهم استفاده از اینترنتش خیلی خیلی زودتر از کسی تموم می شه که فقط از سایت های مورد تایید استفاده کرده و هیچ روشی هم برای دادن پول بیشتر و گرفتن سهم بیشتر وجود نداره. چه سانسوری کاراتر از این؟
در جهان کشورهای خیلی کمی هستن که اینترنت رو به شکل گسترده سانسور می کنن. چند کشور مثل کره شمالی و کوبا اصولا اینترنت عمومی ندارند و چند کشور هم مانند ایران و چین به شکل گسترده با سانسور و محدود کردن دسترسی جلوی دسترسی شهروندان به اطلاعات رو می گیرن. حالا چین یک قدم برداشته که حداقل تا چند وقت اونو در صدر سانسورچی ها نگه داره: قانون ممنوعیت ارسال بدون اسم.
طبق این قانون سرویسها موظف می شن که کامنت یا پستی رو بدون اسم واقعی افراد منتشر نکنن. بر اساس این قوانین شرکت های اینترنتی مسوول چک کردن هویت تک تک کاربران هستند و باید هر پست غیرقانونی اونها رو گزارش کنن. این قانون رو اضافه کنین به قانونی که کمی پیش تصویب شد که طی اون همه سرویس دهنده ها مجبور هستن اطلاعات گسترده ای از فعالیت کاربران رو ضبط کنن. با اینکار کسانی که از طبق قانون سال ۲۰۰۰ مجرم شناخته می شن، به راحتی قابل تعقیب و شناسایی خواهند بود. قانون سال ۲۰۰۰ می گه:
موارد زیر اجازه ندارند در شبکه های کامپیوتری توزیع شوند. ۱) مواردی که قانون اساسی را زیر سوال برند ۲) مواردی که امنیت ملی را به خطر بیاندازند ۳) مواردی که افتخار یا منافع ملی را به خطر بیاندازند ۴) نفرت ملی یا نژادی تبلیغ کنند یا وحدت ملی را زیر سوال ببرند ۵) سیاست های دینی کشور را نقد کنند ۶) شایعه بسازند یا نشر اکاذیب کنند یا نظم اجتماعی را به هم بزنند ۷) پورنوگرافی، قمار، … ۸) توهین به دیگران ۹) هرچیز دیگری که طبق قانون ممنوع باشد.
اگر به نظرتون خیلی شبیه است دلیلش اینه که چین کشور دوست و برادر و همدین ما در دنیای سانسور است (: و خب مشخصا اینها یعنی «حرفی به جز اونی که ما میزنیم نباید باشه».
حالا باید منتظر باشیم ببینیم در دوران اعتدال، این بخش از سانسور چین رو هم کپی خواهیم کرد یا باید بیشتر صبر کنیم تا به «ممنوعیت ارسال هر مطلب بدون اسم حقیقی» یا «شناسه ملی اتصال به اینترنت» برسیم (:
موسسه ای اف اف یکی از اصلی ترین محافظان آزادی دیجیتال در دنیاست. جایزه پیشگامان این موسسه که به پیش برندگان آزادی اهدا می شه امسال به سه نفر داده شده؛ مطلع ساز مشهور چلسی منینگ، ادیتور تک درت مایک منسیک و مدافع آزادی بیان آنی گیم.
چلسی منینگ متخصص امنیتی است که با انتشار اسناد جنگ عراق، فساد دولت آمریکا و رفتارهای ضد حقوق بشری ای رو افشا کرد. چلسی بعدها در زندان تغییر جنسیت داد و از این نظر هم خبرساز بود و مقاله هاش در نیویورک تایمز هم حقوق این اقلیت رو دفاع کرد و هم حق شهروندان از رفتارهای حاکمانشان رو.
مایک مسنیک هم موسس و نویسنده بلاگ تک درت و فعال حقوق دیجیتال است. کسی که ۲۰ سال تقاطع تکنولوژی، سیاست و حقوق شهروندی رو مطرح کرد و صدایی قوی علیه قوانین از بین برنده حقوق مردم نسب به شبکه جهانی اینترنت بود.
انی گیم هم مدیر آیفکس است که شبکه ای از ۱۱۵ سازمان خبرنگارانه یا آزادی های مدنی است و سعی می کنه از حقوق خبرنگاران در جهان دفاع کنه یا حداقل فشارهای اونها رو نشون بده. انی برای ۱۰ سال آیفکس رو رهبری کرد تا شهروند خبرنگارها و گزارشگرهای کشورهای مختلف احساس امنیت بیشتری بکنن.
هانی یک ایمیل مفصل زده و خاطره اش رو گفته از اولین و آخرین روزش از کار در یک شرکت نرم افزاری. بعد از همه مصاحبه ها و مراحل اداری در نهایت رفته اون شرکت و لپ تاپش رو گرفته. لپ تاپ ویندوزی بدون پسورد ادمین و نیازمند مجوز برای نصب هر برنامه اضافی. به گفته خودش حدود ۱۵ نفر دیگه بدون هیچ مشکلی اونجا کار می کردن ولی هانی مجبور شده همون روز بگه که دیگه نمی یاد.
این شرایط برای خیلی از ما غیرعادی نیست. اینترنت محدود. کامپیوترهایی که دوست نداریم. سیستم عامل نخواستنی. اجازه نداشتن برای نصب برنامه و … جزو فضاهای کاری خیلی از شرکت ها هستن. حتی چیزهای حادی تر مثل دوربین یا عدم اجازه صحبت با موبایل یا حتی چک کردن اون در پشت میز تا مجوز تنها دو تا چایی سر ساعت معین در طول روز.
با اینها باید چیکار کرد؟ هانی استعفا داده. بقیه کار کردن. من الان در شرکت جدیدم با مک کار می کنم چون نیاز شرکت است ولی مثلا تو شرکتی که دوربین کار گذاشتن، استعفام رو همون روز دادم. اینجا دو جور جواب می شه داد:
انتخاب های شخصی هر فرد
اون پونزده نفری که راحت اونجا کار می کردن واقعا شاید هیچ مشکلی حس نکنن. یکی هست با ویندوز راحته. یکی هست که اصولا ساعت کاری براش ۸ ساعتی است که می فروشه که حقوق بگیره و اینکه اینترنت داره یا نه اصلا براش مهم خاصی نیست. من که تو شرکت جدید باید با مک کار کنم اینو یه فرصت می بینم برای طرفدار افراطی چیزی نبودن و تجربه کردن و دیدن تکنولوژی ها (حین غر زدن!) و همین غر من شاید برای یکی دیگه فرصت باحالی باشه که فکر کنه «ایول این شرکت مکبوک می ده!».
انتخاب های شخصی افراد به خودشون مربوطه و ممکنه برای بعضی هامون بسیار عجیب باشه و برای بعضی هامون اصلا به چشم نیاد. مثلا من اگر مجبور بودم با ویندوز هم کار می کردم ولی غیر ممکن بود روی پیشرفته ترین لینوکس حاضر باشم کار کنم بدون اینکه پسورد ادمین بهم بدن یا مثلا محدودیتی روی نصب برنامه که هیچ، روی انتخاب تم برام بذارن.
من شخصا در این موارد خط قرمزهام مشخصه. محدودیت اینترنت، نظارتی مثل دوربین یا نرم افزار چک کردن مصرف و …، محدودیت دیوایس، نداشتن کنترل صد در صد روی کامپیوترم و .. باعث می شه همون روز تصمیم بگیرم از جایی که هستم برم.
در چنین مواردی اولین قدم مطرح کردن مشکل است. گاهی در سازمان ها پذیرفته است که سیاست ها مورد علاقه من نباشن ولی بتونن تغییر کنن. مثلا در یک سازمان ۳۰۰ نفری من انتظار ندارم که آی تی به همه پسورد ادمین بده ولی انتظار دارم به بخش فنی یا حتی کسی که درخواست کنه اینو بده. مثلا در نوکیا اینطوری بود که شما در حالت پسورد ادمین نداشتین و فقط اجازه نصب برنامه های مرسوم از طریق پورتال بود. ولی خب این امکان هم وجود داشت که یکی بگه خودش مسوولیت رو قبول می کنه و هر چی می خواد نصب می کنه؛ مثلا من می تونستم لینوکس نصب کنم ولی دیگه آی تی شرکت فقط در حد مسائل کلی مثل تعریف ایمیل و اینها پاسخگو باشه نه تنظیمات و مشکلات روزمره من.
انتخاب های گروهی
اینجا مساله فرق می کنه. ما به عنوان مهندس کامپیوتر، برنامه نویس، آی تی کار یا هر چی که هستیم باید یکسری حمایت های گروهی از هم بکنیم. مثلا می شه گفت اگر کسی جایی کار می کنه اونجا باید ابزار کار در اختیارش بذاره. ایده اینکه «لپ تاپ خودت رو میاری دیگه؟» مثل اینه که به یک کارگر کارخونه بگیم موقع اومدن باید آچار فلان رو بخره بیاره سر کار یا اگر قراره من از خونه کار کنم باید شرکت هزینه اینترنت خونه رو بده یا اگر قراره با تلفن با من تماس بگیرن اصلا غیرعادی نیست که هزینه های تلفن رو بتونم بگیرم. این هنوز به اندازه کافی جا نیافتاده تو ایران و لازمه روش کار کنیم.
در واقع بازهم یم گم که ما توی ایران باید چیزی داشته باشیم به اسم سندیکای برنامه نویسان و مدیران سیستم که به شکل جمعی توش عضو باشیم و حق عضویت بدیم و در مقابل حمایت های حقوقی و غیره بگیریم. مثلا ما نیازمند یک شکل از قرارداد هستیم که یک وکیل از طرف ما تاییدش کرده باشه و هر کس عضو اتحادیه است با اون قرارداد استخدام بشه. در چنین قراردادی درخواست سفته موقع استخدام ممنوعه منطقا و توش اضافه کاری و کار از خونه و تلفن نصفه شب که می گه سرور خراب شده لطفا ریستش کن و … دقیقا بر اساس قانون کار حقوق میگیره. چنین سندیکایی می تونه علیه کارفرمایی که بالا سر برنامه نویس ها دوربین نصب می کنه شکایت کنه و سعی کنه تو دادگاه برنده بشه و اگر شد اینکار همه جا غیرقانونی باشه و این حرفها.
به نظرم این تیپ چیزها یک گروه جدا هستن که باید در موردشون به بلوع برسیم و در نهایت بپذیریم که فلان چیز خط قرمز همه برنامه نویس ها است و مثلا اگر شرکتی هست که می گه باید لپ تاپ خودتون رو برای کار بیارین، ما توش کار نمی کنیم. حتی اگر بعد از گرفتن لپ تاپ هم به دلایل بسیار متنوع تصیمم بگیریم با لپ تاپ خودمون کار کنیم (کاری که من معولا می کنم).
چیزی مثل امضای سفته در مقابل استخدام برای منم پیش اومده و بسیار برخورنده بوده ولی در نهایت قبول کردم چون به نظرم چاره ای دیگه ای نبود. اینه که می گم خوبه با هم حرف بزنیم سر این چیزها. حداقلش اینه که می تونیم بگیم تا شنیده بشه یا کارفرماها شناخته بشن. گفتن تجربیات و خوب و بد اولین قدم درمان یک چیزه. شما چطور؟ چیزی هست که حس کنین لازمه به این متن اضافه بشه؟ شرط عجیبی که تجربه کرده باشین؟ شیوه برخوردتون باهاش چی بوده؟ برام جالبه مجموعه ای جمع کنیم که حداقل به بقیه ایده بده.
وقتی رادیو گیک سری جوراب شلواری مربوط به پریود رو منتشر کردم چندین بازخورد داشتم. یکی از دقیق هاش این بود که «بالا پایین شدن هورمون» یک اصطلاح م رسومه و از نظر فنی درست نیست. یکی دیگه این بود که «کلیت پی ام اس از نظر علمی زیر سواله» که خب درسته و در بخشی از رادیو در موردش حرف زدیم و یک فیدبک مهم دیگه هم این کتاب بود:
خلاصه اینکه پیشنهاد می کنم چه بچه ای در اطرافتون هست که این کتاب رو لازم داره چه بچه ای نیست که این کتاب رو لازم داره، کتاب کودکان – دانشنامه پریود و قاعدگی رو دانلودی بکنین و ورقی بزنین. احتمالا به شکلی به دردتون خواهد خورد.. چه اطلاعاتش، چه سبکش، چه بودنش و چه دونستن اینکه هست و می شه به کسی معرفی اش کرد.
توی رادیو گیک قبلی از برنامه ای حرف زدیم که توی دادگاه در مورد زندان رفتن محکومین نظر می ده و سرش بحث و گفتگو بود که اصولا آیا می شه کسی رو با یک برنامه بسته و انحصاری که از ساز و کارش سر در نمیاریم به زندان بفرستیم یا نه. حالا مساله جنبه جدیدی هم پیدا کرده. دیروز قاضی دادگاه جلوی درخواست اصلاح برنامه احتمالا مشکل دار مورد نظر رو گرفته.
مدعی العموم (که در جهان از حق کلیت مردم دفاع می کنه) می گه که از دسامبر ۲۰۱۶ که این برنامه آپدیت شده، اشتباه هاش بیشتر شده. قبلا یک قاضی درخواست اصلاح برنامه رو رد کرده بود در حالی که مدی العموم می گه بعد از آپگرید آخر، چندین نفر بدون اینکه واقعا نیازی باشه به زندان فرستاده شدن، یا دستگیر شدن یا حتی اشتباها به عنوان مزاحم جنسی شناخته شدن – البته اینجا نرم افزار فقط این رو بر عهده داشته که به قاضی کمک کنه تصمیم بهتری بگیره و مستقیما تصمیم نمیگرفته.
مساله اصلی اینه که وقتی ما کارهای مهمتر و مهمتر رو می دیم دست نرم افزارها اولا باید کاملا از نحوه کار اونها سر در بیاریم و گروهی مشخص باید بتونین در این مورد که این نرم افزار صحیح کار می کنه یا نه اظهار نظر کنن و از اونطرف باید حق تک تک شهروندان و سازمان ها باشه که به سورس و الگوریتم های تشخیصی چنین چیزی دسترسی داشته باشن.
شماره ۷۴ رادیو گیک مفصل است و پر از خبر. از خبرهای مرسومی مثل پلیس های رباتیک و کرم واناکرای راحت نمی گذریم به حواشی شون می پردازیم و سرکی می کشیم به هر خبری که یک گیک ممکنه دوستش داشته باشه. از ماده های قابل برنامه ریزی تا برد گیم تا کابوس جدیدی که داره می یاد تا ما رو ببلعه! با ما باشین که جهان نیاز به تعمیر داره.
پنج سال که کروم بوک معرفی شد خیلی جدی گرفته نشد و می خریدن که روش چیزهای دیگه نصب کنن. ولی ضعیف بودن و اسپک های پایین حتی این رو هم بی مزه می کرد. اما حالا بعد از پنج سال تقریبا ۲ میلیون کروم بوک سه ماهه اول سال فروش رفته که بخش بزرگی اش مربوط به مدارس است. در حال حاضر مدارس آمریکا ۵۸٪ کروم بوک هستن، ۲۲ درصد ویندوز و همه مک ها با هم ۱۹ درصد. ۲ سال قبل تقریبا ۵۰٪ این بازار در دست اپل بود.
این مقاله جالبی است که که سعی می کنه به سوال کلاسیک دنیای ما جواب بده «آیا سن و توان برنامه نویسی یا یادگرفتن چیزهای جدید رابطه دارن؟» (کمی توضیح در مورد رابطه). گفته می شه ۱۰هزار ساعت تمرین هر چیزی شما رو به یکی از خوب هاش تبدیل می کنه و در برنامه نویسی هماینطوره. اما بعد از اون چی می شه. آیا بازم پیشرفت می کنیم؟ برای جواب به مساله، دو تا محقق به دیتاهایی که از استک اور فلو جمع کردن نگاه کردن. سن و حوزه ها و امتیازهاشون. یکی از سوال های تحقیق هم این بوده که آیا سواد کماکان گسترش پیدا می کنه یا نه تا بشه تصمیم گرفت در موردپیشرفت شغلی. نتیجه ها گفتن که اعتبار و امتیاز یک برنامه نویس با با سنش ارتباط مستقیم داره و ظاهرا با بالارفتن سن، اعتبار و مهارت هم افزایش پیدا می کنه و این مساله تا دهه پنجاه هم صادقه. همچنین نتیجه دیگه می گه ک برنامه نویسان در دهه ۳۰ زندگیشون در مسائل کمتری مهارت دارن تا در ده های بعدی ولی در نهایت رابطه معنادار قوی ای بین سن و امتیاز در یک حوزه خاص دیده نشده.
کمی توضیح در مورد بورد گیم ها. اشاره به کنفرانس گیم. اتاقی که سی آی ای داره بازیهاش رو نمایش می ده کلابر که سنیور سی آی است است یه تاس ۱۰ وجهی بر می داره و می ریزه. حدود ۱۰۰ تا قطعه جواهر جلوشه و حدود ۱۰۰ تا کارت که برای همین بازی پرینت شدن. اونها با تیمشون دارن سعی می کنن ال چاپو، سلطان مواد مخدر رو دستگیر کنن. کمی اونطرف تر یک گروه دیگه دارن بازی می کنن. بازی ای در جریانه که شاید عجیب ترین تمرین سی آی ای باشه. این بازی از ۲۰۰۸ شروع شده که توش مدیر مدیر کلابر ازش خواست ابزارهای آموزشی جدید درست کنه . ابزارهایی که حوصله سر بر نباشن و حالا توی این کنفرانس عمومی اونها دارن بخشی از بازی هاشون رو نشون می دن. البته اجازه عکس گرفتن بسیار محدوده و راهنماها و قوانین بازی چاپ نشدن. بازی کالکشن اینجوریه که بازیکن ها باید سه مشکل اصلی جهان رو حل کنن. چیزی نزدیک به پاندمیک. توی این بازی باید بازیکن ها اینقدر اطلاعات مفید جمع کنن و مبادله کنن که بشه مشکلات رو حل کرد. سه نقش اصلی تحلیلگر سیاسی، تحلیلگر نظامی و تحلیلگر اقتصادی است. پیشنهاد می کنم از توضیحات رادیو گیک روی لینک کلیک کنین تا صفحه ها و بعضی از کارت ها که ازشون عکس هست رو ببینین. ایده جالبی است و اهمیت بازی رو هم نشون می ده.
سویلنت در این هفته اعلام کرد که ۵۰ میلیون دلار سرمایه گذاری دریافت کرده. الان در کل ۷۴ میلیون دلار روی این شرکت سرمایه گذاری شده و امیدوارم ادامه دار باشه. سویلنت غذای آزادی بخش است. تو شعارش می گه ما هر روز بدن رو پر از غذا می کنیم و اینکار سخته. سویلنت این مشکل رو حل می کنه. در واقع ادعای غذای ۲ داره.
باج افزار واناکرای
[توضیح کلی] [مفهوم رنسام ور] [دنیای جدید که خونه اجازه نمی ده وارد بشین ] [ بیت کوین ] [مراقبت اصلی: آپدیت و بک آپ ]
درمورد ماشین های خودران زیاد حرف می زنیم. یک تحقیق جدید می گه این ماشین ها می تونن توی تنظیم کردن ترافیک خیابون ها بسیار مثبت باشن. حتی قبل از اینکه ما کلی از آدم گوشی های تصادف کننده رو با کلی از این ماشین ها جایگزین کنیم. [اشاره به تست دایره و حضور یک ماشین خودران ] و اشاره به اینکه شاید مثبت باشن در ترافیک شهری ولی تا اون موقع باید کاری برای این کشور داغون کرد و اشاره به دوچرخه و مترو.
راحتتر شدن ورود سربازهای سایبری به دپارتمان دفاع آمریکا
این رو هم خلاصه بگم که دپارتمان دفاع آمریکا ورود سربازهایی که قراره در بخش های سایبری کار کنن رو بسیار ساده تر کرده. در جلسه آخر تصمیم گرفته شد که افرادی که برای سایبر وریرو ها استخدام می شن مجبور نباشن تمام مراحل آموزشی رو مثل دیگران بگذرونن و همچنین در مورد تحصیلات و غیره شون هم سخت گیری کمتری بشه. [ یک توضیح سریع در مورد جنگ سایبری + پیچیدگی های ارتش ]
در واقع تیتر رو بد گفتم، حکم جلبی که صادر شده بود پس گرفته شده و دیگه سوئد به دنبال دستیگر کردن آسانژ نیست. آسانژ که ویکیلیسکس رو راه انداخته بود و کلی از اسناد سری سیاستمدران رو منتشر کرد از ۲۰۱۲ توی سفارت اکوادور در لندن پناه گرفته. در پی رفع شدن این حکم جلب، اکوادور درخواست داد تا یک کانال امن به آسانژ داده بشه تا کشور رو ترک کنه که مورد موافقت قرار نگرفته چون آسانژ به اتهام های بی مزه دیگه ای مثل مقاومت در برابر دستگیری و عدم حضور در تاریخ مقرر در دادگاه تحت تعقیب است.
قاضی ارشد آمریکایی داشت در یک دانشگاه حرف می زد که سوال عجیبی مطرح شد «آیا روزی رو پیش بینی می کنید که توش یک نرم افزار در دادگاه مشغول فکت چک کردن اطلاعات داده شده باشه یا حتی در روند تصمیم گیری مشارکت کنه؟». جواب از سوال بسیار عجیب تر بود. «اون روز رسیده. و تاثیر زیادی هم در روند قضایی داره». شاید اشاره به اریک ال لومیس است که با نرم افزار بسته و انحصاری یک شرکت تجاری محکوم به ۶ سال زندان شد. اون مدعی بود که این پروسه غیرقانونی است ولی در نهایت رای علیه اش صادر شد. در این مورد حکم اصلی آقای لومیس صادر شده بود ولی اون مدعی بود که می تونه درخواست بده که به زندان نره. اما بر اساس ریپورت یک نرم افزار به اسم کامپس، به زندان رفت. کامپس با چند تا چارت و نمودار نشون می داد که آقای لومیس ممکنه دوباره مرتکب جرم بشه. البته برای خودشون هم این کار شاید خیلی راحت نبود و در چندین مورد توی دادگاه در این مورد بحث شد و در نهایت هم رای دادگاه عالی این بود که اون آدن به زندان می ره چون اون جرم رو انجام داده و این ربطی به گزارش کامپس نداره. در مقابل استدلال می شد که اگر گزارش کامپس مثبت بود ، این آدم به زندان نمی رفت و وقتی ما حتی الگوریتمی که اون گزارش رو تولید کرده رو در اختیار نداریم، نیم تونیم ازش در سیستم قضایی کشور استفاده کنیم. مثلا در مورد یک پرونده ۱۹۷۷ در نهایت دادگاه عالی گفت نمی شه کسی رو به اعدام محکوم کرد در حالی که بخش هایی از پرونده اش محرمانه باقی بمونه. یعنی اگر همه چیز شفاف نباشه، اجازه مجازات نداریم. اما خب انگار در این مورد پذیرفته ایم که کامپیوترها بدون اینکه ما بدونیم تصمیم نهایی رو بگیرن.
از دیروز دوبی پلیس های رباتیکش رو واقعا به خدمت گرفته. البته فعلا بسیار ابتدایی هستن ولی قراره تا ۲۰۳۰ حداقل ۲۵٪ نیروی پلیس امارات باشن و بتونن خلافکارها رو دنبال کنن و حتی دستگیر! کتاب علمی تخیلی اینطوری که خیلی داریم. آدم هایی که از ربات ها قایم می شن و ربات هایی که کنترل نظم و امنیت قبرستانی رو بر عهده دارن (توضحیش). این ربات ها از نوع ریم هستن که شبیه آدم است و آدم ها می تونن بهش گزارش جرایم رو بدن و ثبت می کنه و گزارش می کنه به مرکز. این ربات ها همچنین می تونن جواب سوالات آدم ها رو بدن یا جرایم رو دریافت کنن. در مرحله اول در مراکز توریستی و مال ها مستقر می شن و می تونن چهره ها رو تشخیص بدن و تا ۸۰٪ حالت اون رو درست حدس بزنن. احتمالا فعلا تبلیغاتی و توریستی است ولی مطمئنا راه رو هموار می کنه برای سال های بعد که روبات های خشن تری قراره مواظبمون باشن. و البته مسائل پیچیده تر هم هست. مثلا اینکه چطوری می تونین مطمئن بشیم یک ربات اگر دستور بگیره مثلا نذاره من برم توی مال،بهم صدمه نمی زنه حین این پروسه. اتفاقی که ۲۰۱۶ توسط یک ربات تخم مرغ شکل افتاد و ربات صدمه بسیار جزیی به یک کودک زد ولی این سوال از همیشه جدی تر مطرح شد.و البته فکر کنین به اینکه در چه تاریخی اسلحه می دیم دست ربات های پلیس و …
بحث آینده است خلاصه بگم که آلفا گوی گوگل در اولین بازی اش بهترین بازیکن گوی چین رو هم شکست داد. قبلا در مرودش زیاد گفته ایم. فقط نکته بامزه این سری این بود که ظاهرا چین پخش مستقیم رو قطع کرده.. شاید دوست نداشتن قهرمان ملی شون به گوگل آمریکای جنایتکار ببازه. البته باخته، دوست نداشتن جهان بدونن (:
گفتم گوگل؟گوگل داره خرید های آفلاین ما رو هم ترک می کنه. حتی خریدهایی که شخصا از طریق مغازه انجام می دین.. البته آمریکایی ها رو از طریق گرفتن این اطلاعات به شکل کلی از بانک ها – نه جزییاتش. کمی توضیح در مورد تلاش های مشابه در ایران.
[صحبت از سرمایه داری، تقدس پول، الگوریتم ها و اینکه ما داریم دائما با هم دشمن می شیم]. سایت رنت بری شروع به کار کرده . فقط در شهرهای خاص برای تست کردن سیستم حالا قراره به ۱۰۰۰ شهر آمریکا توسعه پیدا کنه و آدم های بشیتری رو شاکی. چرا شاکی؟ فرض کنین در موضوعی مثل اوبر، عرضه و تقاضا برعکس باشه. شما ماشین لازم دارین و بدون ماشین زنده نمی مونین ولی ماشین کافی نیست…. روشی برای تحریم و پاک کردن هم ندارین. اگر کسی خونه ای برای اجاره داره می ذاره اونجا و بقیه قیمت می دن. اتوماتیک قیمت دائما می ره بالا تا بالاترین حدی که ممکنه یکی برای اون خونه بده و بعد اجاره می ره برای مدتی. در این مدت احتمالا یکی دیگه پول بیشتری پیدا می کنه و سال دیگه اجاره بالاتر می ره و … در حال حاضر برای عضو شدن باید ۲۵ دلار بدین ولی در آینده می خواد ۲۵٪ قیمت پیشنهادی اولیه و قیمت نهایی رو بگیره! هر ماه! [آهنگ ترسناک]. اصطلاحی هست تحت عنوان دست نامرئی بازار که انتظار می ره تنظیم کنه و در بعضی شهرها گرونتر بشه در بعضی شهرها ارزونتر ولی … یادتون باشه ما در جامعه ای هستیم که یک شرکت یک شبه تصمیم گرفت قیمت یک داروی ایدز رو ۴۰ برابر کنه و هیچ کس هم چیزی نمی تونست بگه.
ماده قابل برنامه ریزی
این رو هم باید اشاره کنیم که بدونیم هست و دنبالش کنیم ولی فعلا چیز خیلی عجیبی در موردش نداریم.. البته داریم دیگه! خودش خیلی عجیبه. ایده ماده قابل برنامه ریزی programmable matter اینه که ماده ای داشته باشیم که بتونیم بهش دستور بدیم چه شکلی باشه! [تفاوت با پرینتر سه بعدی] فعلا سه ایده اصلی هست: درست کردن میدان های الکترومغناطیسی و مواد فرومگنتیک. روش دوم claytronic است (بین کلی و ترونیک) که عملا با استفاده از نانوتکنولوژی موادی داریم تشکیل شده از موتورهای بسیار بسیار کوچک که می تونن به خودشون شکل بدن و در نهایت پلاستیک هوشمند که می تونن با دریافت دستورات، مثل عضلات بدن کش بیان یا بسته بشن و شکل مورد نظر رو بسازن. یه چشممون باید به این باشه که شاید کلا پرینترهای سه بعدی رو کنار زدن!
فیسبوک طبق یک قرارداد از یکسری تولید کننده ویدئو می خره. یعنی اینجوری که اگر ویدئوها اول به فیسبوک داده بشه و اونجا منتشر بشه برای ویدئوهای بلندتر ۲۵۰هزار دلار و برای ویدئوهای کوتاهتر که حتی صاحبش هم خود فیسبوک نخواهد شد مبلغ کمتری پرداخت می کنه. کلیت خبر تا اونجا که خرید و فروش است خیلی به ما مربوط نیست، حتی به اخبار چه برسه به در اغماق ولی مساله وقتی فوق العاده می شه که یکبار دیگه خبر رو بخونیم «فیسبوک ویدئو می خره».. این رو بذارین کنار چند وقت قبلمون که توش سرویس های استریم محتوا داشتن خودشون سریال می ساختن و می بینیم که چیا داره تغییر می کنه. تولید کننده های کلاسیک دارن کانال ها رو واگذار می کنن به استریم کننده ها و پخش کننده های مدرن و اینها خودشون وارد بازار تولید هم می شن.
موسیقی
شروع با صدای محمد مختاری. از بهترین های ایران. اگر نمی شناسین سرچ کنین