دیروز مجلس نمایندگان آمریکا رای عجیبی داد؛ البته رای عجیبی که همه منتظرش بودن و میدونستن رای مییاره. طبق این رای قوانین قبلی مرتبط با پرایوسی و خلوت کاربران سرویس دهنده های اینترنت لغو شد. این مساله هفته قبل در مجلس سنا رای آورده بود و حالا برای نهایی شدن تنها نیازمند امضای ترامپ است؛ و ترامپ امضا می کنه.
بذارین ماجرا رو دقیقتر بگم. پارسال کمیسیون ارتباطات فدرال یک قانون تصویب کرد که طبق اون اگر یک سرویس دهنده اینترنت می خواست اطلاعات اینترنتگردی کاربرانش رو به تبلیغات چیها بفروشه، باید از کاربران اجازه میگرفت. تلاشها برای خنثی کردن این قانون توسط اوباما وتو شد و این قانون باقی موند. اما حالا که کاخ سفید و کنگره هر دو در دستهای جمهوری خواهها هستن، طبق قوانین آمریکا این قانون ملغی اعلام شده. البته به شرطی که ترامپ هم امضاش کنه.
اگر ترامپ این مصوبه رو امضا کنه، آی آس پیهای آمریکایی دیگه برای فروختن اطلاعات اینترنت گردی مشتریها به تبلیغاتچیها، نیازمند مجوز گرفتن از کاربران نیستن. این مصوبه توی مجلس با ۲۰۵ رای مخالف و ۲۱۵ رای موافق تصویب شد. حتی بعضی از خود جمهوری خواهها هم به این مصوبه رای منفی دادن. یکی از نماینده ها تو سخنرانیش گفت که «واقعا چی فکر می کنین که رای مثبت می دین؟ چی تو ذهنتونه؟ فقط یک دلیل خوب بیارین که کامکست باید مریضی مادر من رو بدونه. هفته پیش من تو اینرتنت لباس زیر خریدم، واقعا لازمه اطلاعات اینکه چه سایز و چه رنگی خریده ام رو آی اس پی بدونه و به بقیه بفروشه؟».
و البته اگر سواله باید بگم که چیزی مثل Incognito هم در این موارد موثر نیست و فقط رمزنگاری است که می تونه جلوی دیده شدن فعالیت های شمار و بگیره. اینکاگنیتو فقط باعث می شه براوزر کارهای شمار و به خاطر نسپرده و هیچ تاثیری روی آی اس پی عزیز که داره فعالیت های شما رو نگاه می کنه تا بعدا به تبلیغات چی ها بفروشه، نداره (:
تقریبا می شه گفت احمقانه ترین قانون که شاید فقط تصویب شده تا قدرتنمایی CRA و جمهوری خواهها در مقابل FCC و دموکراتهایی باشه که حالا دارن فکر می کنن «حالا چی می شه!».
این چند وقت ماجراهای نفوذ و دزدی اطلاعات و «هک» و فروش اطلاعات مردم و غیره خیلی زیاد بود. از کسی که افشای فیش حقوقی رانتی خودش رو «نقض حریم شخصی» اش می دونه تا دزدی که توی صدا و سیما هکر معرفی می شه تا اپراتورهایی که در مقابل فروش اطلاعات کاربرانشون ساکتن و اصولا خودشون رو موظف نمی دونن حتی بگن چی شده تا ما بدونیم با کی طرفیم و سیستم بگیر و ببندی که به جای دزد اصلی و بررسی اینکه چرا یک اپراتور باید اصولا همه اطلاعات کاربرانش یک جا لو بره و … می ره کسی رو می گیره که یک بات درست کرده رو این اطلاعات و احتمالا فردا هم… بگذریم.
من و شما می دونیم که هکر کسی است که با سواده، علاقمند به یاد گرفتن است و میتونه از چیزها جوری استفاده کنه که به عقل آدمهای دیگه نمیرسه.
بگذریم.. دیوونه خونه ای است (: بیاین این ویدئوی عالی رو ببینین از یکی از گروههای هکری فوق العاده به اسم لافت که از ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۰ کار میکردن و بعد به سمت یک شرکت کلاه سفید اومدن. این تیم گروهی بودن از هکرهای سخت افزاری و نرم افزاری که شهادت مشهور سال ۱۹۹۸ اونها جلوی گروهی از قانونگذارهای آمریکا بسیار تاثیر گذار بود. جذابیت این مساله هم به حرف ها است و هم اینکه چطور یک کشور وقتی می خواد در چنین مواردی تصمیم بگیره، بهترین های کشور رو صدا می کنه و ازشون می خواد توضیح بدن که این اینترنت که می گن چیه و چیکار می کنه و چه خطراتی داره و یک قانونگذار باید چه درکی داشته باشه از ماجراهایی که اونجا اتفاق می افته.
از چند وقت پیش برام سوال بود که لایسنس دقیقا چیه و چهجوری میشه یه لایسنس برای یه برنامه گرفت اما خیلی جدی دنبالش نبودم. امروز به طرز کاملا عجیبی برام مهم شد و بعد از کمی گوگل کردن فهمیدم که هیچی نمیفهمم! پس به یاد شما افتادم و با خودم گفتم اگه جادی یه مطلب در این باره بنویسه حتما میخونمش :)
وقتی نرمافزاری رو نصب می کنین معمولا قبلش یک «توافقنامه» رو امضا می کنین که مرتبط با شرایط استفاده از نرم افزار است. این لایسنس یا اجازهنامه به شما چیزهایی مثل این رو میگه که
کجا، چجوری، چه زمانی، در چه شراطی، چند بار و … اجازه دارین این نرم افزار رو نصب کنین
آیا اجازه دارین این برنامه رو برای خودتون یا یکی دیگه کپی کنین
آیا اجازه دارین برنامه رو تغییر بدین یا حداقل سورس اون رو ببینین
اطلاعاتی که این برنامه ذخیره می کنه از نظر قانونی چه وضعیتی دارن و آیا متعلق به شما هستن یا کس دیگه
…
در واقع اون YES که معمولا در انتهای متن «توافقنامه مجوز برنامه» یا به شکل خلاصه یولا (EULA) میزنیم دقیقا مشخص میکنه که استفاده از این نرمافزار چه حقوقی رو به ما میده و چه حقوقی رو از ما سلب میکنه؛ مثلا خیلی ها می گن «اگر این برنامه به شما صدمه زد، نویسنده برنامه مسوولیتی نداره» یا «من قبول می کنم که هیچ تلاشی برای نفوذ و مهندسی معکوس این برنامه نکنم». این لایسنس فقط و فقط با نوشتن اون توافقنامه در اول و امضا گرفتن از کاربر معتبر می شه یا حتی اگر نیازی به تایید کاربر نباشه، می شه فقط بالای برنامه نوشت که لایسنس این برنامه فلان است و این حقوق محفوظ و فلان حقوق واگذار شده یا حتی لینک داد به یک منبع دقیقتر به لایسنس.
حالا در دنیای نرم افزار آزاد ما انواعی از توافقنامه رو داریم که حقوق خیلی بیشتری به استفاده کننده میده. چهار حق اصلی که اگر داده بشن، یک برنامه آزاد خونده می شه (مثلا لایسنس جی پی ال) اینها هستن:
کاربران باید اجازه داشته باشند که نرمافزار مورد نظر را برای هر قصد و منظوری اجرا کنند.
کاربران باید اجازه داشته باشند نرمافزار را مطابق با نیازهای خود تغییر دهند. برای رسیدن به این هدف، کدهای منبع نرمافزار باید در اختیار کاربر قرار گیرد.
کاربران باید اجازه داشته باشند نرمافزار را مجدداً منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار دهند. این کار میتواند به صورت رایگان و یا در ازای دریافت مبلغی پول صورت گیرد.
اگر کاربری نرمافزار را تغییر داد، باید اجازه داشته باشد آن را مجدداً منتشر کرده و در اختیار دیگران قرار دهد. (در مورد نرمافزارهای کپیلفت، لازم است تا کدهای منبع نرمافزار تغییریافته نیز در اختیار کاربران دیگر قرار گیرد)
میبینین که در چنین لایسنسی، اگر کسی برنامه رو تغییر بده باید لینک های نفر اصلی رو حفظ کنه و همچنین تغییرات خودش رو هم به شکل آزاد برای دیگران منتشر کنه. البته گاهی این آزادی ها حتی بیشتر هم میشن و مثلا در چیزی مثل لایسنس MIT حتی این اجازه به تغییر دهنده سورس داده میشه که بعد از تغییر سورس رو ببنده. راستی! ذکر این نکته هم مهمه که همونطور که با تعمق توی آزادیها متوجه میشیم، مساله هیچ ربطی به پول نداره و من کاملا اجازه دارم یک سیستم لینوکس رو به شما بفروشم، برای توسعهاش پول بگیرم یا هر درآمد دیگهآی که آزادیهای بالا رو به خطر نندازه برای خودم فراهم کنم.
در نهایت دو نکته رو باید اضافه کنم. اولی اینکه هر وقت بحث از حقوق و قضاوت می شه، مساله بسیار پیچیده است. گفته میشه استالمن چهار حق بالا رو ابداع کرده و بعد پیش یک حقوق دادن برده و حقوق دان چند صفحه کاغذ بهش تحویل داده که سعی می کرده همین چهار خط رو به زبان مانع و جامع توضیح بده. نکته دوم هم اینه که لایسنسها بسیار زیاد هستن. اگر می خوایم در مورد یک لایسنس خاص و فرقش با یک لایسنس دیگه بدونیم باید سرچ کنیم یا به یک وکیل متخصص در این حوزه مراجعه کنیم. مثلا این وبلاگ با لایسنس کریتیو کامنز منتشر می شه که دراینجا راهنمای خوبی برای انتخاب یکی از انواع دقیقتر اون و همچنین توضیحات دقیقتری در موردش وجود داره.
چند وقت پیش با دوستمم سر اینکه آیا عکس یا فیلم گرفتن از مردم تو محیط عمومی مثل خیابون و اتوبوس و مترو و…. کار درستیه یا نه بحثم شد.اون اصرار داشت که کار درستیه و قانونیه و حریم خصوصی رو نقض نمیکنه ولی من مخالفش بودم.با این حال هیچ توجیه منطقی نداشتم که براش اثبات کنم.خواستم نظرتت و در این باره بگی.
اول باید بگم که جوابهای من جوابهای حقوقی نیستن. قانون ایران (اگر قانونی داشته باشیم) رو نمیدونم و کلا هم بحث دقیقا حقوقیاش از حوزه تخصصی من خارجه اما این سوال رو دوست دارم چون لایههای متنوعی داره.
در لایه حقوقی، در بسیاری از کشورها عکس گرفتن در محیطهای عمومی آزاده؛ همینطور عکسبرداری از جاهایی که از محیطهای عمومی قابل دیده شدن هستن و ذاتا خلوت آدمها به حساب نمییان. مثلا هر کس حق داره از خشونت پلیس در هر جایی عکس بگیره؛ یا از هر ساختمان دولتی یا هر کسی که توی خیابون داره هر کاری میکنه. این حقوق بخشی از حفظ دموکراسی هم هستن چون قرار نیست پلیس و حکومت چیزی بالاتر از بقیه باشه – اصولا پلیس و حکومت قرار نیست چیزی به جز خودم مردم باشه. اما همونطور که گفتم در مورد چیزهایی که ذاتا خلوت مردم به حساب مییان اما از خیابون قابل دیده شدن هستن (مثلا پنجره اتاق خواب) قوانین میگن نباید عکس گرفت. دقیقا همینطور است در مورد جاهایی که عمومی هستن ولی در حوزه خلوت شخصی افراد؛ مثلا دستشوییهای عمومی. اونجا هم بنا به تعریف مکان پرایوت است و عکس گرفتن ازش ممنوع – حتی گاهی داشتن دوربین در دستشویی هم ممنوعه.
بحث وقتی جالب میشه که یک نفر با رفتارش مکانی ذاتا عمومی رو، خصوصی اعلام میکنه. مثلا اگر من برم در یک اتاق جلسه و در رو ببندم اونجا در اون مدت خلوت من حساب میشه و کسی حق نداره بپره تو عکس بگیره!
اما در لایه اقتصادی، اگر شما دارین از عکس کسی استفاده اقتصادی میکنین، اون آدم باید راضی باشه. مثلا اگر من در خیابون از یک نفر که کنار ساحل لم داده عکس بگیرم و بخوام به یک آژانس عکس بفروشمش یا چاپش کنم، باید از اون آدم خاص رضایتنامه بگیرم چون موضوع عکس اونه. این مساله حتی در مورد استفادههای رسمی غیرتجاری هم لازمه. مثلا اگر قراره عکس یک بچه رو در یک مجله چاپ کنم باید از مسوولین قانونیاش اجازه نامه داشته باشم. به عنوان نکته بامزه بگم که فیلمبردارها گاهی برای سوژه دستی تکون میدن و اگر سوژه هم دست تکون داد به عنوان سند رضایت نسبی و آگاهی از مورد فیلمبرداری بودن، نگهش میدارن.
به جاش حوزه تخصصی من هم بحثهای جالبی داره: پرایوسی. مساله اصلی اینه که وقتی کسی وارد محیط عمومی میشه، بخشی از پرایوسیاش رو واگذار میکنه. اینجوری نیست که من بیام توی خیابون و بعد مدعی باشم که همه باید به پرایوسی من احترام بذارن. سطح پرایوسی افراد در جاهای مختلف، مختلف است. من حق دارم توی خونهام بگم هیچ کس اصولا حق نداره اعلام کنه توی خونه من است، توی کافه اعلام کنم نمی خوام ازم فیلم گرفته بشه و توی خیابون بگم کسی نباید به من تنه بزنه ولی نمیتونم بگم «چون من توی خیابون هستم، هیچ کس حق نداره فیلم بگیره»؛ این درست همون استدلال اشتباه «چون من تحریک میشم زنها نباید دیده بشن» است. آزادیهای من محترمه به شرطی که به آزادیهای دیگران حداقل صدمه رو بزنه و اگر با این مشکل دارم یعنی من باید چشم هام رو ببندم. اگر کسی واقعا نمی خواد هیچکس ازش عکس بگیره خب نباید بیاد توی خیابون. معلومه برای شخص من هم جذاب نیست وقتی توی خیابون یا پارک هستم یک دوربین به سمت من نشونه بره ولی این رو درک میکنم که در جامعه ای که توش اجازه عکاسی در خیابان وجود داره، بهتر از جامعه ای است که این حق از مردم سلب شده . فراموش نکنیم که در جوامعی که استدلال «باید آزادیها رو محدود کنیم تا امنیت حاصل بشه» تبلیغ می شه، معمولا استدلال کننده کسی است که داره بقیه رو کنترل می کنه ولی حاضر نیست خودش کنترل بشه یا حتی کمی شفاف عمل کنه. نتیجه چنین جوامعی همون می شه که توی خیابونش هزار مدل دوربین کار می ذارن ولی مثلا هیچ کس حق نداره بدونه توی یک اداره دولتی یا زندان چه بخره. نتیجه این جامعه، بده. وقتی از «حق عکس گرفتن» حرف می زنیم، منظورم عکس گرفتن مردم از مردم است و در جامعهای که حکومت چیزی به جز مردم نیست.
در آخر اضافه کنم که اینجا فقط بحث «عکاسی» است. عکس میتونه منجر به جرمهای دیگه بشه که اونها موضوع بحث نیستن. مثلا در خیلی کشورها اگر یک مرد مجرد از بازی بچههای کوچیک تو پارک عکس بگیره پلیس احتمالا مداخله میکنه تا هدفش رو بدونه (مثلا در انگلیس حساسیت زیادی نسبت به بچهدزدی یا جرایم جنسی علیه کودکان هست) یا اگر من زمین بخورم و شما از من عکس بگیرین و سعی کنین در اینترنت آبروی شخص من رو با اون عکس ببرین این دومی قابل پیگیری است و اینها جرایم مستقلی هستن که به خود اون عکس که شما حق داشتین بگیرین، ارتباطی ندارن.
جادی بیا فرض کنیم میخوایم یه پادکست بسازیم که توش قراره یه کتاب یا مجله رو معرفی کنیم. کتابِ مذکور هم از همون کتاباییه که جملهی «تمام حقوق برای ناشر محفوظ است.» رو نوشته اولش. چقدر از این کتاب رو میتونیم تو پادکستمون بخونیم از لحاظ «قانونی»؟ این فرض رو هم در نظر بگیر که دسترسی به ناشرش مقدور نیست برامون.
حالا بیا فرض کنیم قسمتی از یه آهنگ رو که یه تهیهکننده با مقاصد تجاری منتشرش کرده رو میخوایم برای استفاده و معرفی تو پادکستمون بیاریم. از این چقدرش رو میتونیم استفاده کنیم؟ یا اصلن میتونیم استفاده کنیم؟ یه آهنگ که به صورت رایگان توسط ناشرش پخش شده (مثلن محسن چاووشی بهصورت تکآهنگ داده بیرون و تکلیف قسمت NC و ND لایسنسش معلوم نیست) چی؟ در مورد قسمتی از فیلم که بهصورت صوتی پخشش میکنیم هم نظرتو بگو.
آخرشم اینکه میشه بگی خودت صداها و افکتهایی که میخوای رو از کجا میاری برای پادکستهات؟ و چقدر رعایت میکنی قوانین (بعضن دستوپاگیر و غیرمفید) رو راجع به حق مالکیتشون؟
سلام
به شکل خلاصه باید بگم که چیزی هست به اسم استفاده عادلانه یا fair use که به آدم ها اجازه می ده به دلایل عادلانه چیزها رو استفاده کنن – مثلا برای نقد، بررسی، …. و خب دقیقا همونی است که بعضی از دزدها استفاده می کنن و به اسم «نقد فیلم»کل فیلم رو نشون میدن و فقط وسطش هی حرف می زنن (: این قانون اجازه می ده من بخش هایی از موزیک یا کتاب رو پخش کنم یا استفاده کنم. قانون نسبی هم هست و بستگی به هیات منصفه داره که تشخیص بده فلان آهنگ وسط پادکست من استفاده منصفانه است یا سوء استفاده و نقض کپی رایت و در کشورهایی هم دقیقا گفتن اینقدر دقیقه یا این شکلی. در مورد اینکه آیا من حق دارم یک آهنگ کامل رو آخر پادکستم پخش کنم برای سرگرم کردن شنونده ها، نظری ندارم و نمی دونم از نظر حقوقی جزو استفاده منصفانه است (غیرتجاری؟) یا نه و همین سوال رو هم دارم در مورد مثلا یک ایستگاه رادیویی که موزیک یک خواننده رو پخش می کنه یا دی جی ای که توی پارتی از کسی موزیک می ذاره. بحث حقوقی اینها رو نمی دونم که مثلا من حق دارم توی نمایشگاه نقاشی ام موزیک ملایم فلانی رو به شکل سی دی بخرم و پخش کنم یا نه.
در مورد مشخص نبودن لایسنس که منطقا هر کس هر کاری می خواد می تونه بکنه – یعنی اگر طرف نگفته باشه این تحت فلان کپی رایت است ، هر استفاده یا مجازه. برای همین اصلا کپی لفت درست شد که بگیم «استفاده از این اثر آزاده ولی تحت این شرایط که اگر تغییر دادین بازم محصول آزاد باشه و بگین کار کی است و …»
و در نهایت من از سایت freesound.org و ساوندکلاود استفاده می کنم که تو اولی صداها آزاد هستن و دومی الزاما نه. در مورد کپی رایت هم معتقدم روش درست رعایت کردن خواست کسی است که محصول رو تولید کرده یا مبارزه واقعی و من که معتقدم کپی لفت و آزادی بهتره باید تبلیغش کنم و کارهای خودم رو تا حد ممکن کپی لفت بدم. نقض کپی رایت یک محصول و استفاده شخصی نه کار درستی است نه مبارزه ولی خب منم گاهی انجامش می دم بخصوص در مورد موزیک آخر (اگر گذاشتنش غیرقانونی باشه).
در ضمن! چون این سوال/جواب خوبیه می ذارمش تو سایت شاید از دوستان نظرات بهتری بگیری (:
جادی
دو نکته: ۱-مطالب قبلی در مورد کپی رایت بخصوص مطالب هفته کپی رایت رو نگاه بنداز ۲- دقت کن که من متخصص حقوقی کپی رایت نیستم، در کامنت ها هم همین مساله رو در نظر بگیر و هر چیز می خونی رو اگر لازمه با قانون و بالاتر از اون با عقل سلیم بسنج (:
توی کل سال یکسری از خوراکی ها ممنوع هستن و مجازات شلاق دارن و از فردا هم که کلا خوردن و نوشیدن هر چیزی در ساعتی که قانونگذار اعتقاد داره نباید چیزی خورد، به مجازات های متنوع می رسه. از اونطرف گی بودنی که در همه جوامع بوده و هست و خارج از انتخاب خود آدمه می تونه آدم رو پای چوبه دار ببره و سکس خارج از خانواده ای که از نظر قانونگذار تنها شکل رابطه پذیرفته شده دو تا آدم است هم که می تونه به سنگسار برسه. یکسری موسیقی هم هست که از نظر قانونگذار ممنوعه و نصف جمعیت کشور هم که حق ندارن آوازشون شنیده بشه. حالا هم که گیر دادن به این سوراخ جلوی ما و ظاهرا گفتن قراره اگر کسی به درخواست خودمون کاری کرد که بچه دار نشیم ۲ تا ۵ سال زندان داشته باشه. عملا دیگه تنها سوراخ مجازی که برای ما مونده دماغه که امیدوارم مجلسیان محترم یک قانون هم تصویب کنن و بگن عطر زدن توی خیابون مجازات شلاق داره که دیگه سوراخ بدون مجازات برامون نذاشته باشن (:
حالا اینا فدای سرمون… شما اصلا می دونستین انسان عملا یک چیزی شبیه لوله پولیکا است؟ یعنی در اصل یک سوراخ است که غذا و هوا و غیره از یکسرش وارد می شه و در دو مسیر مختلف حرکت می کنه و اعضای ما سعی می کنن دور این مسیر سنگر بگیرن و از مواد در حال حرکت یک چیزی جدا کنن؟ در این شرایط واقعا منطقی نیست که تمرکز خودمون رو بذاریم رو مجازات استفاده انتخابی از این سوراخ ها؟ معلومه که هست (:
توی یکی از پروازهای بینالمللی، مسافر کناری من قبول نمی کرد موبایلش رو خاموش کنه – یک سامسونگ گالاکسی که اومده بود تا گوشیهای اندرویدی رو به رقیب جدی آیفون تبدیل کنه و از تولباری که بالاش داشت می شد گوشی رو به Flight Mode برد. از مهماندار اصرار که گوشی باید خاموش بشه و از مسافر ابرام که این گزینه مخصوص هواپیما است و گوشی رو برای هواپیما بیخطر می کنه. در نهایت آقای مهماندار رفت و مجلهای رو آورد که در صفحه آخرش قوانین هواپیما نوشته شده بود و توش دقیقا ذکر شده بود که گوشیها باید ختما کاملا خاموش بشن و گزینه Flight Mode حین خیزش و فرود قابل قبول نیست. گفتن اینکه «اگر قبول نکنین باید به مامور امنیتی هواپیما اطلاع بدم» مشکل رو حل کرد.
اما این صحنهها ظاهرا قراره در طول زمان کم و کمتر بشن. در قدم اول FAA یا اداره پروازهای فدرال که این قوانین رو در آمریکا می ذاره و بعد بقیه جهان ازش پیروی می کنن گفته که از این به بعد استفاده از وسایل الکترونیک برای کارهایی مثل کتاب خوندن، بازی و موزیک گوش دادن مجازه. چه هواپیما روی زمین باشه، چه در حال بلند شدن، چه در کمتر از ارتفاع ۱۰۰۰۰ فوت و چه بالای اون (این همونجا است که چراغ «کمربندها رو ببندین خاموش می شه»). اما هنوزم کارهایی مثل خوندن ایمیل، اسمس دادن و حرف زدن از وقتی که درهای هواپیما بسته می شه تا وقتی به ارتفاع ۱۰۰۰۰ پایی برسیم ممنوعه. در ارتفاع ۱۰۰۰۰ شرکتهای هواپیمایی می تونن وای-وای خودشون رو روشن کنن ولی «صحبت کردن» با تلفن کماکان از نظر این کمیته ممنوع خواهد موند.
به رادیو گیک شماره ۲۳ خوش اومدین. توی این شماره با اخبار دنیای گیکها شروع می کنیم و بعد به اعماق مغز می ریم تا ببینیم چطوری دانشمندها تونستن احساسات و دستورهای عضلانی دو موش رو به هم وصل کنن تا یکیشون به عنوان کامپیوتر اون یکی کار کنه. آخر برنامه رو هم با دنیایی تموم می کنیم که توش نجارها همونطوری می رم مصاحبه استخدامی که برنامه نویس ها. این شما و این رادیو گیک شماره بیست و سه
سالن نمایشی که از شما میخواد توییت کنین اکثر تئاترها و سالنهای نمایش دوست ندارن کسی حین برنامه با موبایلش کار کنه ولی اخیرا مرکز نمایشهای هنری رود آیلند توی یک برنامه جالب، دو ردیف آخرش رو به اسم «ردیفهای توییت» نامگذاری کرده و با دادن بلیتهای مجانی به کسانی که دوست دارن نمایشها و برنامهها رو توییت کنن میده و اینکار رو تشویق هم می کنه. توی هر برنامه هشتگ برنامه اعلام می شه و آدم ها باید با استفاده از اون توییت هاش رو تگ بزنن تا بقیه بتونن پیداش کنن. البته این ایده جدید نیست ولی این سالن اولین سالنی است که صندلیها رو کاملا رایگان می ده. البته در این مورد هم که آیا اینکار خوبه یا نه نظرات مختلفی هست و بعضی کارگردانها یا مسوولین سالنهای نمایش میگن که وقتی کسی می یاد برای دیدن یک نمایش، بهتره که از قبل با توییتهای کلی آدم کلی ایده در مورد نمایش نداشته باشه و در پروسهای که کارگردان / نویسنده نمایش تصمیم گرفته، اونو ببینه.
پتنت ترولها علیه پادکسترها لغت ترول رو که بلدین، مزاحمی اینترنتی که هدفش اذیت کردن بقیه است. لغت پتنت هم تقریبا می شه به چیزی مثل مالکیت معنوی یا چنین چیزی ترجمه بشه. پتنت ترول میشه شرکتی که با داشتن چند تا پتنت یا حتی با خریدن پتنت از کس دیگه شروع می کنه به پول گرفتن از کسانی که از اون تکنولوژی استفاده می کردن. مثلا اپل می گه باید از سامسونگ پول بگیره چون «کاشف» یک دستگاه با گوشههای گرد بوده! خب این یک بحثه ولی فرض کنین یکی بیاد بگه که در سال ۱۹۹۶ پتنتی داشته تحت عنوان «ابزاری برای منتشر کردن چند قسمت از یک فایل صوتی روی اینترنت به شکلی که هر وقت منتشر شد، بیاد توی سیستم شما». این شرکت که این پتنت رو خریده حالا تلاش می کنه از پادکستهای مشهور دنیا پول بگیره با این عنوان که اونها ایده اش رو کپی کردن. [توضیحات خودم]
خودکار سه بعدی: ایدههایی که از کاغذ بیرون می زنن
[پرینترهای سه بعدی] و حالا یک محقق که از دانشگاه ام آی تی می یاد یک خودکار ساخته که می تونین باهاش اجسام سه بعدی بکشین. این خودکار که اسمش 3doodler است، این خودکار به جای جوهر از یک ترموپلاستیک استفاده می کنه که در لحظه خروج از نوک خودکار ۲۷۰ درجه حرارت داره اما سریع خنک می شه و شکلی که دارین می کشین رو توی فضا به خودش می گیره.
سایت مگا و پذیرش بیت کوین سایت مگا رو در شماره قبلی معرفی کردیم . [کیم دات کام و سایت جدیدش بعد از بسته شدن و این حرفها] [کمی هم بیت کوین] حالا هم سایت مگا، گفته که برای دریافت حق اشتراک، بیت کوین قبول می کنه. این سایت همچنین گفته که به زودی امکان ایمیل، چت، چت صوتی، تصویر و ساپورت از موبایل رو هم به سیستمش اضافه خواهد کرد. خلاصه و عالی. و البته اینو گفتیم اینم بگم که یکی از پیتزا فروشی های مورد علاقه من (دومینوز) رو هم حالا می شه با بیت کوین خرید. البته خود این شرکت بیت کوین قبول نمی کنه بلکه یک استارتاپ باهوش به اسم PizzaCoins کار واسطه رو انجام می ده و با گرفتن بیت کوین از هکرها و گیک های گرسنه، از پیتزا دومینوز براشون پیتزا سفارش می ده (:
تبلیغ نرد نیوز
نرد نیوز! نرد نیوز… http://nerdnews.ir/ یک سایت نزدیک به اسلش دات یا هکر نیوز که قراره با مشارکت آدم ها توش اخبار گیکی بره. سری بزنین و اگر وقت و حوصله دارین مشارکت کنین تو نوشتن. تبلیغ
دایناسورا دایناسورا! بالاخره کشف کشد: انقراض به خاطر اثابت سنگ آسمانی یک گروه از دانشمندهای آمریکایی و اروپایی مدعی شدن که جواب سوال اصلی دوران کودکی ما رو کشف کردن: یک سنگ آسمونی باعث از بین رفتن ۷۵٪ گونه های روی زمین از جمله دایناسورها بوده. این سنگ ناکس که باعث شد ما به جای دایناسور سگ و گربه نگه داریم تو خونههامون، ۶۶ میلیون سال قبل توی مکزیک به زمین خورده و آخرین دوران انقراض رو رقم زده و هومو ساپینس که همین اجداد بیشتر از ما میمون ما باشن رو گونه غالب کرده. این سنگ آسمونی احتمالا تقریبا ۱۵ کیلومتر بوده و برخوردش ۴۲۰ زتاژول انرژی آزاد کرده (تقریبا برابر ۱۰۰ تتراتن تی ان تی) یا اگر راحت ترین برابر دو میلیون برابر قدرت قوی ترین بمب کره زمین که همون بمب تزار روسیه است. تا حالا هیچ کس مطمئن نبود که آیا این واقعه دلیل اصلی انقراض بوده یا نه ولی الان تحقیقات این دانشمندها، انقراض دایناسورهای ناز دوست داشتین رو به گردن این سنگ خبیث انداخته.
کتابچه داوینچی روی اینترنت
کتابخونه بریتانیا توی یک حرکت عالی، شش تا از آثار منحصر بفردش رو با کیفیت بسیار خوب اسکن و برای دسترسی علاقمندان روی اینترنت گذاشته. مهمترین این آثار، کتابچه طرح ها و نوشتههای لئوناردو داوینچی است که تک تک صفحاتش به شکل تمام رنگی اسکن شدن و با امکان زوم کردن در دسترس علاقمندان هستن. [توضیحات خودم و ارزش علم و غیره]
همه وب در نوزده کلیکی شما یک تحقیق جدید نشون میده که حداکثر با نوزده کلیک می شه از هر سایتی که در اینترنت انتخاب کردین به یک سایت دیگه رسید. تازه این آمار در حالتیه که سایت های سرچ که همه چیز رو به همه چیز وصل می کنن رو در نظر نگیریم. این تحقیق رو آلبرت لازلو از دانشگاه نورت وسترن انجام داده که تخصص در نظریه شبکه در انسان و تکنولوژی داره. کل صفحات ۱۴ میلیارد تخمین زده شدن. اینکار بیتشر از همه توسط هفت تا سایت ممکن شده که بهترین خبرهای جهان رو جمع می کنن کنار همدیگه (مثلا هکر نیوز، دیگ و چنین چیزهایی).
به گزارش رویترز، احتمالا همون هکرهایی که به فیسبوک حمله کرده بودن حالا هم به اپل حمله کردن. این حمله از طریق مشکل جاوای اوراکل بوده. اول یک سایت توسعه نرم افزار آلوده شده و بعد کامپیوترهای اپل بعضی کارمندها که به اونجا سر زده بودن. یک مشاور امنیتی گفته حملهها پیچیده و از چین هستن و هنوز هم دارن از طریق اون سایت توسعه آیفون، کسانی که جاوا رو حذف نکردن رو آلوده می کنن. شرکت اف-سیکیور گفته که نمونه مشابهی از این حمله، کامپیوترهای ویندوزی رو تارگت قرار داده. این شرکت گفته که این بزرگترین حمله تاریخ به مک ها است. حملههای سایبری در حال بیتشر شدن هستن و هفته قبل، اوباما دستور جدیدی صادر کرده برای حفاظت بیشتر از شبکههای حیاتی کشورش. و البته در همین دو سه هفته هک توییتر رو هم داشتیم که احتمالا اکانت ۲۵۰ هزار کاربرش در دسترس هکرها بوده و ازشون خواسته شده پسوردها رو عوض کنن [مواظب صفحات فیشینگ باشین، از براوزرهای آپدیت استفاده کنین، هیچ جای ناشناسی پسورد واقعی رو ندین، سرتیفیکیت الکی نصب نکنین]
کلاس برنامه نویسی از کلاس اول تا کلاس آخر: ایول استونی
دنیایی رو تصور کنین که توش تقریبا همه کارها وابسته به نرم افزار شده و خیلی از افراد جامعهاش به نوعی در طول روز زندگی اشون به نرم افزارهای مختلف ربط داره. آیا در چنین جامعهای اهمیت درک اینکه کامپیوترها چطور کار می کنن اهمیتی شبیه ریاضی و خوندن نوشتن داره؟ اگر نظرتون «بله» است، با مسوولین کشور استونی هم نظر هستین. کشوری که داره سعی می کنه یکی از مهدهای تکنولوژی اطلاعات جهان بشه. این کشور حالا از کلاس اول تا کلاس دوازدهم (یعنی از اول دبستان تا آخر دبیرستان) کلاس برنامه نویسی رو به برنامه مدارس اضافه کرده. این کشور در حال حاضر یکی از سریعترین دسترسی های به اینترنت در تمام جهان رو داره و هدفش اینه که از طریق مجهز کردن همه افراد کشور به برنامه نویسی، استارتاپ ها رو پیش ببره که به نوبه خودشون اقتصاد آینده کشور رو پیش خواهند برد.
دادگاه انگلستان و اجبار حذف سه سایت تورنت یک دادگاه توی انگلستان رای داده که سه سایت تورنت باید توسط همه آی اس پی های کشور بلاک بشن: به خاطر نقض کپی رایت فیلمها و موسیقیها. بعد از شکایت British Phonographic Industry، که این سایتها ناقض عمده کپی رایت هستن، کیک اس تورنت، H33t و Fenopy از دسترسی مشتری های آی اس پی ها خارج خواهند شد. هین شرکت در سال قبل فشار زیادی به دادگاهها آورده بود تا قانون مشابهی رو برای پایرت بی تصویب کنن [نظرات خودم – بد بودن نقض کپی رایت و بدتر بودن فشارهای این شکلی توسط لابی های بزرگ رسانه ]
هک آوداسیوس و نامههای شخصی خانواده بوش هاهاها… ظاهرا کلی اکانت هک شدن و کلی از ایمیلهای شخصی خانواده بوش هم به سرقت رفته از جمله خود شخص رییس جهمور سابق. سارق که ایمیلها و تصاویر رو در یک اکانت هک شده دیگه آپلود کرده تا کارش رو اثبات کنه، گفته که به حجم زیادی ایمیل و «مطالب جذاب» دیگه هم دسترسی پیدا کرده از جمله بیماری اخیر جرج دبلیو بوش. در یکی از تصاویر هم بوش برای خواهرش ایمیلی رو فرستاده حاوی نقاشیاش که داشته از خودش توی حموم میکشیده (: هکر گفته که پلیس ها از مدت ها پیش دنبالش هستن و صدها اکانت رو تا حالا هک کرده.
پتنت دیکتاتوری دیجیتال! هاها.. از پتنتها در اینجا معمولا بد گفتیم چون بازدارنده خلاقیت و بالا برنده قیمت ها بودن ولی این یکی پتنت خیلی بامزه است: یکی توی آمریکا این رو پتنت کرده «دولتی که توش هر کس بخواد با اینترنت کار کنه باید یک کد مشخص بگیره و فقط از اون طریق به اینترنت وصل بشه. این کد قابل انتقال به هیچ کس دیگه نیست و هر کس بخواد شروع به کار با اینترنت بکنه باید درخواست دریافت کد شخصی اش رو بکنه و نرم افزارهایی که فقط با این کد اجازه ورود به اینترنت رو می دن و دیتابیس اینکه کی کجا به چی وصل شده و چیکار کرده رو در اختیار پلیسها و دولت میذارن» ((((: باحالیش چیه؟ ایده اش اینه که اگر فردا دولت آمریکا هم شروع کرد از این دیکتاتور بازی ها در آوردن، اونها می تونن شکایت کنن که این پتنت رو دارن و به جز اونها هیچ کس حق نداره چنین دولتی تشکیل بده ((((: به این می گن پتنت کردن دیکتاتوری تا دیگ هیچ کس حق نداشته باشه دیکتاتوری کنه (((:
در یک مقاله خیلی جذاب، می تونین بخونین که چطور ارتش آمریکا از آی آر سی به عنوان اصلی ترین روش ارتباطات در میدون های جنگ استفاده می کنه. این سیستم متنی ساده از ۱۹۹۰ در ارتش بوده و حتی الان هم با کنار زدن ارتباطات مبتنی بر صدا و تصویر، به عنوان اصلیترین روش دریافت وضعیت جبهه استفاده می شه. شماره ژانویه ۲۰۱۲ Air Land Sea ارتش می گه که این روش بهترین شیوه ارتباطی میدانهای با پهنای باند کمه که سربازها توش دائما از خط های ارتباط قطع و وصل می شن. همچنین رساله دکترایی توی ۲۰۰۶ مدعی شده که آی آر سی اصلی ترین روش ارتباطی command and control ارتش آمریکا است هر چند که وزارت دفاع داره روی برنامه ای مبتنی بر پروتکل XMPP کار می کنه تا اون رو جایگزین این کنه. برای اطلاعات بیشتر و یک اسکرین شات باحال از کلی برنام آی آر سی به لینک توی مطلب مراجعه کنین. دیدن آی آر سی هر جایی لذت بخشه.
[توضیح معاملات های فرکانس] بحث خبرنامه EIA در مورد وضعیت بازارهای گاز و نفت در ده و نیم منتشر می شه. و شرکتی که ۴۰۰ میلی ثانیه زودتر معامله رو شروع می کنه و پلیس که قبول نمی کنه جریان رو دنبال کنه.
و با دو تا مطلب در مورد مغز این بخش رو تموم می کنیم
مطلب اول که عنوانش هست «مغز ماشینی قابل محاسباتی شدن نیست» توسط یکی از رده بالاترین نوروساینتیستهای جهان نوشته شده. میگوئل نیکوللیس Miguel Nicolelis, از دانشگاه دوک با انتقاد از سینگولاریتی و عقاید کروزویل می گه که کامپیوتر هیچ وقت نخواهند تونست کارکرد مغز رو شبیه سازی کنن و سینگولاریتی چیزی به جز جو سازی پر هیجان نیست. اون می گه مهندس ها هیچ وقت نخواهند تونست چیزی شبیه مغز بسازن. سینگولاریتی که دیگه برای شنونده ها آشنا است (اگر نیست شماره یک رو گوش بدین! بسیارمهمه!) : لحظه ای که ماشین ها از مغز جلو می زنن و اتفاقات غیرقابل تصور و عجیبی در جامعه ، علم، پزشکی و همه چیزهای دور و بر ما اتفاق می افته. یکی از اصلی ترین شخصیتهای دنیای سینگولاریتی، ری کروزویول حالا به گوگل رفته تا با داشتن منابع نزدیک به بینهایت، روی پروژههاش کار کنه. البته میگوئل هم خودش از متخصصین بزرگ حوزه خودشه ولی بر خلاف سینگولاریتی دوست ها که می گن ماشین خواهد تونست ما رو شبیه سازی کنه، روی این کار می کنن که ما هر چه نزدیکتر و نزدیکتر ماشین ها رو کنترل کنیم… مثلا اینکه ما بتونیم با ذهن ماشین ها رو کنترل کنیم یا توی فضاهای مجازی زندگی کنیم. دانشگاه دوک توی جدیدترین آزمایشش توی مغز یک میمون الکترودهایی گذاشتن که بهش اجازه می ده یک بدن رباتیک رو کنترل کنه. به عبارت دیگه توی طرح اونها، مغز انسان خواهد تونست مدل ها و ابزارهایی داشته باشه که ماشین ها رو کنترل می کنن و در سطح بعدی با داشتن ایمپلنت های مغزی این کنترل بدون واسطه انجام خواهد شد.
پروفسور میگوئل نیکولسیس از دانشگاه دوک (آنا نیست؟!) ثابت کردن که مغز دوم واقعا این سیگنال ها رو درک می کنه. اونها اول موشی رو آموزش دادن که با فشار دادن یک اهرم خاص، در لحظه ای که لامپش روشن میشه، به کمی آب برسن و تشنگی شون رو برطرف کنن. بعد موش دیکد کننده … [موزیک ترسناک!] که تشنه اش می شده یک احساسی داشته. این احساس توسط سیم از مغزش به موشی که راه حل تشنگی رو بلد بوده منتقل می شده و مغز موش دوم که تشنگی رو حس می کرده دستور فشار دادن اهرم چراغ دار رو صادر می کرده و این دستور از طریق سیمی به ضخامت یک صدم موی انسان به مغز موش دوم منتقل می شده و موش دوم بدون اینکه بدونه چرا، با دریافت دستور فشار اهرم توسط مغز، اون رو فشار می داده و در کمال تعجب تشنگی اش بر طرف می شده! ترسناک نیست؟ اینترنت رو بذارین این وسط تا بشه همین آزمایش رو با هزاران کیلومتر فاصله با دانشگاه وارویک انجام داد… و حالا با داشتن این اینترفیس مستقیم مغز به مغز… شاید روزی بتونیم بدون فشردن یک کلید یا هر چیز مشابه، افکار و احساساتمون رو به میلیون ها نفر منتقل کنیم یا دریافت کننده میلیون ها احساسات آدم های جهان باشیم.
تبریکها و تقبیحها
ولنتاین رو تبریک می گم! (((: درسته که گذشته ولی خب بدون تبریک که نمی شه همین یک تبریک رو داشته باشین تا برم سراغ نامهها که خیلی طولانیه
نامه ها
[بخونم ]
بخش آخر
داستان کوتاه «اگر نجارها همونطوری استخدام می شدن که برنامه نویس ها استخدام می شن»
این داستان رو من ننوشتم. من ترجمه کردم و کمی تغییر دادم ولی چون نویسنده اصلی اش مشخص نیست لینکی هم ندارم که بهش استناد کنم به عنوان نویسنده. اگر کسی نویسنده رو می شناخت خوشحال می شم بهم معرفی کنه. برای پیدا کردن داستان کافیه گوگل کنین «If Carpenters Were Hired Like Programmers».
[ آهنگ ]
اگر نجارها رو هم مثل برنامه نویسها استخدام میکردن
مصاحبه گر: خب… ظاهرا شما یک نجار هستین. درسته؟
نجار: بله. دقیقا من یک نجارم
م: چند وقته که نجاری می کنین؟
ن: ده سال
م: عالیه. این خیلی خوبه. حالا چند تا سوال فنی می پرسم که ببینم برای کار ما مناسب هستین یا نه
ن: بله حتما . با کمال علاقه
م: اول بگم که ما روی تزیینات داخلی کلی ساختمون کار می کنیم که رنگ قهوه ای توشون زیاده. قبلا کار تزیینات داخلی با چوب قهوه ای کردین؟
ن: خب… من یک نجارم و مشخصه که کلی کار چوب کردم. بعدش هم هر کس هر رنگی که بخواد می تونه به کارهام بزنه.
م: بله. متوجه این هستم. ولی ما دقیقا دنبال کسی هستیم که با چوب های قهوه ای تجربه داشته باشه. شما داشتین؟ تقریبا چند ماه کار قهوه ای کردین؟
ن: خب. واقعا دقیق نمی تونم بگم. من معمولا کارهام رو می سازم و مصرف کننده نهاییه که به رنگی که دوست داره رنگش میکنه. اصلا مهم نیست که چه رنگی استفاده می کنن. شاید مثلا شش ماه محصولات من رو قهوه ای رنگ کرده باشن.
م: شیش ماه؟ خب ما دنبال کسی هستیم که تجربه بیشتری داشته باشه اما بذارین کمی مصاحبه رو جلوتر ببریم.
ن: امیدوارم متوجه این جریان باشین که رنگ رنگه. توی نجاری تاثیری نداره
م: بله. ولی رنگ گردویی چطور؟
ن: چی چطور؟ یعنی منظورم اینه که چی رنگ گردویی چطور؟
م: کاری انجام دادین که گردویی رنگ شده باشه؟
ن: بله. من همه رنگ کاری داشتم. گردویی، خرمایی، صورتی، آبی. هر رنگی بگین کارهام رو رنگ کردن
م: ولی دقیقا چقدر سابقه کار گردویی دارین؟
ن: اوه.. واقعا نمی دونم. واقعا باید میشمردم که چند تا از کارهام رو گردویی رنگ کردن؟
م: تعداد نه. زمان. می تونین تقریبا بگین که چند ماه کارهاتون گردویی رنگ شده؟
ن: اگر اصرار دارین… مثلا یک سال و نیم.
م: از نظر خودتون توی ارائه کارهای گردویی رنگ، یک حرفه ای هستین یا مبتدی؟
ن: حرفه کار گردویی رنگ؟ یعنی چی؟ خب بله من یکسری از کارهام رو گردویی رنگ کردن و فروختن.
م: یعنی مدعی نیستین که یک گردویی کار حرفه ای هستین.
ن: ببینین.. من یک نجارم. من با همه مدل چوبی کار کردم. چوب ها کمی با هم فرق دارن ولی یک نجار می تونه با همه اونها کار کنه ولی جریان اینکه آخرش چه رنگی به کار بزنن یک سماله…
م: بله بله.. ولی ما گردویی کار می کنیم. این از نظر شما مشکلی نداره؟
ن: نخیر. از نظر من خوبه. من یک نجارم و رنگ به من ربط چندانی نداره
م: گردویی تیره چطور؟
ن: چی گردویی تیره چطور؟
م: خب ما توی مصاحبه های قبلی به کسایی رسیدیم که تجربه زیادی با گردویی داشتن ولی متاسفانه هیچ کدوم قبلا کاری رو به رنگ گردویی تیره نفروخته بودن. شما هیچ تجربه ای با گردویی تیره دارین؟
ن: بله. تا حدی. رنگی نیست که همه بخوان ولی به هرحال من چند تا کار داشتم .. تو رزومه ام هست.
م: پس یک لحظه صبر کنین من بنویسم که با گردویی تیره کار کردین
ن: بفرمایین
م: و یک نکته دیگه. ما اینجا از سنگ نسخه ۵.۱ برای میخ کوبیدن استفاده می کنیم. شما هیچ وقت با قلوه سنگ نسخه ۵.۱ میخ کوبیدین؟
ن: [سعی در کنترل صدا] خب… من میدونم که کسایی هستن که میخ رو با سنگ می کوبن ولی اگر بخوام راستش رو بگم من همیشه از چکش و این اواخر از چکش بادی استفاده کردم و می کنم. با سنگ ممکنه به انگشتهامون صدمه بزنیم. حتی اگر روی انگشت هم نزنیمش چون گرفتنش راحت نیست دستی که باهاش میخ رو می کوبیم حتما ناراحت می شه.
م: ولی ما شرکتهای خوبی رو میشناسیم که با سنگ میخ می کوبن. شما میگین سنگ کار نمی کنه؟ یا شما بلد نیستین با سنگ کار کنین؟
ن: نه نمی گم کار نمی کنه. فقط می گم چکش یا چکش بادی راحت تر و بهتره.
م: همه سیستم آنالیستهای ما میخهاشون رو از همون اول با سنگ کوبیدن و الان هم باهاش راحتن و میگن خوبه.
ن: بله. ممکنه برای بعضی ها راحت باشه. بخصوص اگر با چیز دیگه کار نکرده باشن یا هفته ای فقط یکی دو تا میخ بکوبن ولی من که کارم در طول روز کوبیدن میخه،… [زمزمه با خود که کار رو می خوام]… ببینین… من مشکلی با کوبیدن میخ با سنگ ندارم. اگر شما اینو ترجیح میدین من هم میتونم با همین تکنولوژی کار کنم.
م: بسیار خوب. خوشحالم که هماهنگ هستین و انعطاف پذیر. ما چند تا کاندیدای دیگه هم داریم. خوشحال شدم از وقتی که به ما دادین و حتما تا یک هفته بعد باهاتون تماس میگیریم
ن: ممنون و متشکر. منتظر تماس شما هستم.
[صدای ساعت]
دو هفته بعد
[زنگ تلفن]
م: سلام بفرمایین
ن: سلام. من نجاری هستم که برای مصاحبه اومده بود پیشتون. چون تماسی نگرفتین گفتم خودم یک پیگیری بکنم برای اون شغل مربوط به کارهایی که قرار بود گردویی تیره رنگ بشن. در این مورد تصمیمتون رو گرفتین؟
م: اوه بله بله. چطورین؟ راستش در اون مورد.. بله تصمیم گرفتیم
ن: اوه خوشحالم. خب چه کسی رو انتخاب کردین
م: در واقع ما از شما راضی بودیم. در کل انتخاب خوبی بودین ولی در نهایت تصمیم گرفتیم با کسی کار کنیم که تجربه اش با رنگ گردویی خیلی زیاد بود و بهمون هم گفت که همیشه در زندگی میخ رو با سنگ کوبیده.
ن: واقعا؟ پس من کار رو نگرفتم. چون به اندازه کافی رو قهوهای تجربه نداشتم؟
م: خب بله تا حدی. ولی کسی رو که گرفتیم حقوق خیلی کمتری از شما هم درخواست کرده بود.
ن: با وجود تجربه زیادش؟
م: بله. یک فروشنده جای شناسنامه که توی مترو کار می کنه رو استخدام کردیم. دوازده ساله اونجاست.
ن: فروشنده دوره گرد توی مترو به عنوان یک نجار؟
م: بله بله. ولی کلی تجربه فروش قهوه ای داره. حتی گفت که در سی درصد موارد مشتری ها به جای قهوه ای ازش درخواست قهوه ای تیره دارن. دقیقا کسی بود که ما لازم داشتیم. آخه ما هم کمدهای قهوهآی لازم داریم
ن: [قطع کردن تلفن]