کرونا باعث شد کلی مدرسه به اصطلاح آنلاین بشن. تمام اون گروه عظیمی که زیرساخت و ابزار مورد نیاز آنلاین شدن رو ندارن به کنار ولی بقیه از تکنیکهای مختلف برای آنلاین شدن استفاده می کنن؛ از یه سیستم آموزش راه دور نسبتا قابل دفاع گرفته تا اجبار به نصب برنامه زوری شاد تا دزدیدن انواع سیستمهای آزاد و کمی فارسیسازی و قالب کردنش به اسم افتخار ملی و تولید وطن و دانش بنیان و بقیه چیزها. اما چیزی که توی همه اینها مشترکه اینه: یه معلم سعی میکنه درس رو به شکل فایل صوتی و تصویری و بقیه چیزها ارائه کنه و بعد بچهها اونو دانلود میکنن و تمرین و مشق و غیره رو با معلم چک میکنن و پیش میرن.
میدونیم که مشخصه دنیای دیجیتال صفر بودن هزینه بازتولید است و اتفاقا سودش هم توی همینه. اینهمه شرکت نرمافزاری به سرعت به غولهای اقتصادی تبدیل شدن چون هزینه بازتولید نرم افزار صفر است. یعنی کافیه یک نسخه از یه برنامه تهیه کنین و بعد هر نسخه جدیدی که ازش تهیه می کنین تقریبا رایگان تهیه شده. این کاملا مخالف وضعیت مثلا خودروسازی یا لپتاپ سازی یا پالایشگاه یا کارخونه پفک است. در دنیای صفر و یک، همین که اولین نسخه رو ساختین، میلیونها کپی از اون هم که بگیرین هزینهتون بالاتر نمیره.
حالا اینو ربط بدین به این آنلاین کردن مدارس. چرا به جای تلاش هر معلم برای ساخت محتوای درسی کلاس خودش، آموزش و پرورش یا هر ارگان دیگه نمیاد به بهترین مدرسها ابزار و زمان بده تا یک آموزش خوب و کامل از درس خودش بسازه؛ مثلا خانم فارسی ممکنه فارسی کلاس چهارم دبستان رو بهتر از همه درس داده باشه و همین ضبط بشه و در اختیار همه باشه. یا حتی بهتر از اون مثلا از هر درس هر پایه، ۱۰ استاد منتخب دوره بسازن و همه یکجا قرار بگیرن. بعد دانش آموزها یا حتی معلمها هستن که می تونن توی کل کشور اگر خواستن خودشون درسشون رو ضبط کنن یا به بچه ها پیشنهاد بدن که فلان استاد رو نگاه کنن یا اگر بچه استادی رو دوست نداشت یا روشش براش مناسب نبود، خودش یک استاد دیگه رو تست کنه.
اینطوری با یه بار هزینه تولید، همه بچه هایی که در همه کشور به یه گوشی و سیم کارت و موارد مشابه دسترسی دارن می تونن از بهترین معلمها درس بگیرن. معلمهای خودشون هم بیکار نمیشن چون می تونن وقتشون رو بیشتر برای توصیه اینکه چی بخونین و تمرین و حل مشکل و اینجور چیزها بذارن بدون اینکه درگیر بحث های مسخره ای بشن که هیچ وقت هم براش آموزش ندیدن و ابزار نگرفتن. چیزهایی مثل شیوه ضبط و شیوه ادیت و شیوه کم کردن حجم و … بشن. از اونطرف کشور می تونه ادعا کنه که تمام دروس تمام سال ها برای تمام بچهها قابل دسترسی است – اونم از طریق بهترین معلمها. اگرم معلمی بهتر درس داد می تونه درسش اضافه بشه به اونجا. هیچ ضرری حتی برای هر درس هزار نفر معلم هم درس داده باشن و بچه ها باشن که رای بدن یا انتخاب کنن.
معلومه که در این سیستم مدرسههایی که برای داشتن فلان معلم کلی پول میگیرن ضرر می کنن ولی اتفاقا این فایده همین سیستمه.
لینوس توروالدز خالق لینوکس یکبار گفته بود که اگر روزی مایکروسافت برای لینوکس برنامه بنویسه، اون پیروز شده. حالا نه فقط مایکروسافت ادیتوری مثل vscode رو در دنیای لینوکس هم منتشر کرده و نه فقط اجازه می ده فضای لینوکسی به سیستم عامل خودش راه پیدا کنه، که این هفته اعلام کرد که عضو شبکه اختراع آزاد شده (OIN یا هر ترجمه دقیق دیگه ای که داره). این کنسرسیوم کارش اینه که پتنتهای آزاد هر شرکت رو در اختیار بقیه شرکتها بذاره در مقابل اینکه پتنتهای بقیه شرکتها هم برای این شرکتها آزاد بشه.
شبکه Open Invention Network حدود ۲۶۵۰ عضو که توشن اسمهایی مثل گوگل، آی بی ام، ردهت و سوزه به چشم میخورن. مدیر عامل این شبکه اعلام کرده که «مایکروسافت هر چیزی که داره رو آورده. چه تکنولوژی قدیمیترش مثل اندروید و کرنل لینوکس و اوپن استک و چه تکنولوژیهای جدیدترش مثل LF Energy و هایپرلجر و همه قبلیها و بعدیهاشون».
تعداد پتنتهایی که مایکروسافت آورده حدود ۶۰هزار تا است و خوبه یادمون باشه که درآمد مایکروسافت فقط از پتنتهای اندروید حدود ۳.۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ بوده. معلومه که همه شک شدن. مایکروسافت مدعی است که دچار یک تغییر فلسفی بنیادی شده و از جایی که با جامعه آزاد دوست نبوده در حرکت به سمت اون است و با این کار نشون داده که این حرکت جدی و مصممه. مدیر اجرایی مایکروسافت میگه که دنبال بهتر کردن وضعیت توسعه دهندهها است و کاری نداره که اونها رو لینوکس کار می کنن یا ویندوز و از دات نت استفاده می کنن یا جاوا.
این تغییر مدتی طولانی است که در شرکت مایکروسافت دیده می شه و دلیلش هم به احتمال زیاد درک این مساله است که دنیای آینده دنیای باز است. جایی که واقعا ایده ها رقابت می کنن و کسانی که در دنیای باز باشن، دسترسی بیشتری به ایدههای متنوع و همچنین دسترسی بیشتری به خلاقیت خواهند داشت. اتفاق بسیار بزرگیه و من هم هنوز بهش شک دارم؛ هی فکر میکنم شاید جایی از خبر رو نفهمیدم یا نکته پنهانی داره که من نمی دونم. اما به هرحال به نظر می رسه مایکروسافت بیشتر از ۶۰هزار پتنتش رو از این به بعد برای دنیای آزاد، رایگان کرده.
اینکه ساعت های کاری ما محدود به حدود ۴۰ ساعت در هفته است، اینکه روزهای مشخص تعطیل داریم، اینکه حق مرخصی داریم، اینکه بیمه بیکاری داریم و غیره و غیره همه حاصل دههها مبارزه نیروهای چپ در جهان است. اما اینجایی که الان هستیم هم بس نیست. بخصوص که توی ایران هنوز خیلی جاها در هفته ۶ روز کاری دارن که عملا زمانی برای زندگی باقی نمیذاره. از نظر من حداقل دو روز تعطیل لازمه، یک روز برای استراحت و یک روز برای تفریح و کارها. اما نظر خیلیها فرق داره؛ از جمله نظر نیوزلندیها.
یک ترند جدید دنیای برنامه نویسی پیشنهاد میده که به جای ۵ روز کار و ۲ روز تعطیل، ۴ روز کار و ۳ روز تعطیل داشته باشیم و برای حفظ تعادل، توی هر کدوم از اون ۴ روز، ۱۰ ساعت کار کنیم. اینجوری هم کماکان ۴۰ ساعت کار خواهیم کرد، هم زمانی که تمرکز کردیم و کار رو شروع کردیم می تونیم طولانیتر از تمرکز و جریان سیال ذهن استفاده کنیم و بهتر پیش بریم و هم ۳ روز تعطیل خواهیم داشت که به نفع استراحتمون است و در نهایت هم منابع کمتری رو در شرکت تلف میکنه (مثلا نور و سرمایش و گرمایش).
احتمالا این روش به درد تمام صنایع نمی خوره ولی توی نیوزلند شرکت پرپچوال گاردین با ۲۵۰ کارمند این رو تست کرده و نتایجش رو مبثت ارزیابی کرده. کسانی که این آزمایش رو زیر نظر داشتن میگن که سطح استرس در دفاتر این شرکت در همه کشور پایینتر بوده، کارمندان رضایت شغلی بیشتری داشتن و برداشتشون از تعادل کار و زندگی شون، بهتر بوده.
البته معلومه که این تیپ کار، ممکنه برای بعضی ها مناسب نباشه و در نتیجه فعلا این شرکت به آدمها اجازه انتخاب داده و شما می تونین به شکل سنتی ۵ روز در هفته کنین. مدیر این شرکت گفته که هدف از برنامه رسیدن به بهرهوری بیشتر است و در طول برنامه نکته منفیای مشاهده نشده. وزیر روابط محیط کار نیوزلند گفته که یافتههای این تحقیق بسیار قابل توجه است و این وزارتخانه علاقمنده با شرکت هایی که میخوان این مفهوم جدید رو تست کنن، همکاری کنه.
همونطور که گفتم ایده هفته با ۴ روز کاری بخصوص توی دنیای کامپیوتر که کارشون نیازمند یک جور تمرکز دقیق است در حال رایجتر شدنه چون به دست آوردن اون تمرکز ممکنه به تنهایی ۲ ساعت از وقت روز رو بگیره و منطقیتره که با هر بار به دست آوردن این تمرکز، ۸ ساعت کار کنیم تا ۶ ساعت. و البته یک روز بیشتر به خودمون و زندگیمون اختصاص بدیم. این ایده از ۲۰۰۸ توی ادارات دولتی یوتا تست شده تا هزینههای اداره دفاتر دولتی کمتر بشه یا حتی در مواردی واقعا یک روز کم شده و ساعتهای کار هفتگی به ۳۲ رسیده به این امید که آدم ها اون ۳۲ ساعت رو عالی کار کنن. نمیدونم در ایران چنین تجربهای داریم یا نه ولی اگر چنین چیزی رو تجربه کردین خوشحال میشم تجربهتون رو بدونم.
جمع کردن و به اشتراک گذاشتن اطلاعات چیزی است که در فرهنگ ما خیلی مرسوم نیست و وقتی مواردش پیش میاد، لذت بخش و خوبه. مثلا یک راننده اسنپ در این پست اطلاعات کاملی از تجربه اش نوشته که به ما پرسپکتیو این شرکت رو از صندلی راننده نشون میده.
میبینید که حدود درآمد برای هر ساعت، ۱۳ هزار تومن است و رحیم آقا روزی حدود ۵ ساعت کار میکرده. این درآمد ناخالص است یعنی هزینه خرید موبایل، خودرو، بنزین و تعمیرات خودرو و غیره به حساب نیومدن. قابل درک است که برای کاری به سختی رانندگی تاکسی. بد نیست برای نتیجه گیری دقیقتر نگاهی هم به درآمد پرکارترین راننده تپسی بندازیم. این نمودار پردرآمدترین راننده تپسی است در چند ماه گذشته:
البته لازم به ذکره که خود تپسی میگه این راننده یا به قول خودشون سفر، روزی ۱۰ ساعت برای رسیدن به این درآمد کار کرده. حتما میدونین که ذات کار کردن روزانه ۱۰ ساعت در قانون ما و اکثر جهان ممنوعه چون از یکطرف برای کارگر صدمه زننده است و از اونطرف بخصوص در چنین شغلی، برای من مسافر هم امنیت رو پایین میاره.
اما اصلیترین بخش این مطلب، اینه که این آدمها بخشی از شرکتهاشون نیستن. اگر من در تپسی راننده هستم، جزو شرکت تپسی نیستم بلکه رابطهام با شرکت تقریبا چیزی مشابه یک مسافر تپسی است. همین مساله در مورد همه سیستمهای دیگه هم صادقه و بحث یک شرکت نیست.
بحث اینه که در شرکتهای جدید تا جایی که بشه کارمندها، تولید کنندهها و تولید کنندگان اصلی ثروت از دایره شرکت بیرون نگه داشته میشن. در این سیستمها شما آدمهایی هستید کاملا مستقل که درست مثل مصرف کننده، از این سیستم استفاده می کنین تا درآمدی موقف داشته باشین. نه ربطی به شرکت دارین، نه بیمه هستین، نه می تونین گواهی اشتغال به کار بگیرین، نه هیچ حق قانونی دارین و هر روزی که سرحال و سالم بودین کار می کنین و حقوق می گیرین و هر روزی که مریض بودین یا امکان کار نداشتین، پول هم نخواهید داشت.
این کاملا متفاوت است با مفهوم کارمندی/کارگری/حقوق بگیری که توش شما حقوق ثابتی دارید و در صورت مریض بودن مرخصی با حقوق دارید و حتی برای تفریح هم اجازه دارین سالی نزدیک یک ماه سر کار نرین ولی حقوق بگیرین.
در این شرایط حداقل چیزی که لازمه، فشار بیشتر به این شرکتها توسط سازمانهای حمایت از کارگران است تا تضمین کنن که با رعایت ساعت کاری می تونین به حدود حداقل درآمد برسن و حقوقی مثل بیمه بیکاری و غیره رو داشته باشن. در سطحی بهتر لازمه چنین قشری از جامعه امکان داشتن یک سندیکا رو داشته باشن تا حداقل در مورد شکل قرارداد و غیره با هم به نتیجه ای مشترک برسن و در اون مورد با کارفرما چونه زنی کنن.
نخست وزیر کانادا از روزی که انتخاب شد، خبرساز بود؛ بخصوص سر جورابهاش. اگر میخواین بدونین چرا خبرساز بود می شه مثلا به دوتاش اشاره کرد. صحبتش در مورد آزاد شدن ماری جوانا در کانادا که خب از نظر پزشکی جدید چیز مضری که نیست هیچ، خیلی هم مفیده یا مثلا این تتو روی بازوی چپش:
و بله. دقیقا نخست وزیر کانادا است قبل از مسابقه بوکس به نفع خیریه! اما این باحالی به طور خاص توی جورابها دنبال شده و خیلی وقتها آقای جاستین ترودو با جورابهای باحالش سعی کرده پیامی مرتبط برسونه. مثلا این جورابها رو در گی پراید کانادا پوشیده تا بگه طرفدار عشق بین آدم ها است و خود آدم ها هستن که انتخاب می کنن عاشق کی بشن:
یا مثلا در روز ۴ می، جورابی با عکس ربات های جنگ ستارگان (آر ۲ دی ۲ و سی ۳ پی او) پوشیده بود و غیره و غیره. این مساله در داووس امسال هم تکرار شد؛ با این جوراب:
و البته در حضور ملاله، برنده جایزه نوبل از افغانستان. با توجه به اینکه نخست وزیر کانادا سابقا هم مثلا در نشست حقوق زنان جوراب با لوگوی فمنیستی میپوشید و در ملاقات آمریکا جوراب با لوگو و عدد مرتبط، ربط این جوراب کودکانه هم احتمالا برمیگرده به حضور ملاله و حق تحصیل و آموزش که موضوع پنل بوده. اما توی ایران وقتی میخوایم از این خبر بسازیم میشه این:
چرا؟ چون فکر میکنیم حتما باید یک دلیل دراماتیک وجود داشته باشه تا کسی کار باحالی بکنه!
آدم های باحالی هستن که کارهایی می کنن که قرار نیست پاداش اخروی/به رخ کشیدن انسانیت/معنای عمیق پشتشون باشه. آدم ها باحال هستن و کارهای باحال میکنن به همین سادگی. تو این شرایط اتفاقا مایی که تلویزیونمون و پوسترهای شهری مون بهمون می گن هر کاری حتما باید پشتش یک دلیل خیلی خفن باشه، کسانی هستیم که کمتر کارهای خفن می کنیم. بازم غر بزنم؟ دقیقا مایی که اینهمه فحش می دیم و بد حرف می زنیم همین هایی هستیم که فکر می کنیم عبارت «اینترنت چیزها» بی ادبی است و باید اصطلاح غلط «اینترنت اشیاء» رو استفاده کنیم یا مثلا به «بازی کردن» بگیم «بازی رو انجام دادن» ((:
حالا که اینجا رسیدیم، بذارین در مورد معلولیت هم یک غر بزنم. من یک معلول رو میارم تلویزیون که همدلی جمع کنم یا یک شرکت می گه ساپورت می کنه که مشهور بشه. معلول هم مثل ما انسانه و اگر چیزی می سازه که خوبه من می خرم و استفاده می کنم و اگر چیزی می سازه که برای من خوب نیست، فقط چون معلوله ازش نمی خرم. با تبعیض مثبت موافقم و معتقدم همه حق دسترسی به نیازهای پایهای رو دارن ولی اینکه بگم چون یکی معلوله من باید الکی ازش خرید کنم در نهایت اون آدم رو به سمت فروختن چیزهای غیرمفید میبره و اجازه نمیده عضو مفیدی از جامعه باشه. واقعیت اینه که اتفاقا این شکل از کمک کردن جامعه رو تبدیل میکنه به جامعهای طبقه طبقه که وظیفه طبقات پایین اینه که با گرفتن کمک از طبقه بالا، به اونها حس مثبت بدن. در چنین جامعهای چیزی به شکل جدی حل نمیشه و پولدارها پولدارتر میشن اما گاه گداری سهمی به فقرا میدن تا حس خوبی بهشون دست بده. خلاصه من که هیچ خوشم نمیاد (:
فتیش کلمه بسیار جالبیه و در جاهای مختلف کاربردهای فوق العاده داره. مثلا توی انسانشناسی، فتیش شیئی است که تصور می شه قدرتهای فوق طبیعی داره. توی خیلی از ادیان و باورها، چیزهایی که انسانها ساختن رو طوری نگاه میکنیم که انگار نیروی ماورای انسانها پیدا کرده. همین کلمه فتیش توی اقتصاد سیاسی به شکل فتیشیم کالایی دیده میشه. مفهومی که به یک پدیده عجیب اشاره میکنه: اینکه حین تولید یک کالا، ما کم کم فراموش می کنیم که کاربرد اون کارا برای انسانها چیه یا چطوری انسانها دست به دست هم می دن تا کالا رو برای مصرف تولید کنن و می ریم به سمت اینکه انگار اون کالا یه چیز مستقل است که خودش ارزشی مستقل داره؛ حتی شروع می کنیم به جای «حسین» میگیم «اونی که آیفون ایکس خریده».
اما این کلمه توی دنیای سکس هم هست. فتیش توی دنیای سکس هم تعریفی تقریبا مشابه داره: چیزی که ارزشی خاص پیدا می کنه. مثلا در حالت عادی بوسیدن پا یک بوسیدن ساده است ولی ممکنه این برای یک نفر فتیش جنسی باشه: بوسیدن پا تبدیل بشه به بخش خیلی مهمی از سکس یا یک علاقمندی که سکس رو خیلی جذابتر میکنه. آدم ها فتیشهای متنوعی دارن و کسی هم دقیقا نمی دونه چرا. مثلا اینها بعضی از فتیشهای مرسوم هستن:
علاقمندی خاص به پا
علاقمندی خاص به چرم
بازی با ادرار
فیلمگرفتن از رابطه
تظاهر به تفاوت سنی
روانشناسها برای اشاره به این ماجرا از پارافیلی استفاده میکنن که جزو بیماریها هم نیست و شرایط هر کس است. البته اگر از حد خاصی بگذره یا ناتوانی در رابطه غیرفتیش ایجاد کنه و غیره و غیره ممکنه نیازمند کمک گرفتنی جدیتر باشه.
اما برگردیم به فیلم. در این هفته فیلمی دست به دست میشه که توش خانمی در تلویزیون جمهوری اسلامی توضیح می ده که زن اگر میخواد مردی رو تا یک ماه شارژ کنه خوبه پاهای اون مرد رو ببوسه. اینکه این بحث ضد زن و زشت و مسخره است به کنار. اینها همه هست چون از تلویزیون رسمی به همه زن ها از طرف یک کارشناس توصیه می شه. اما نکته جالب این است که:
اگر شما فتیشی دارین، مطمئن باشین که اون فتیش منحصر به شما نیست. اما این رو هم بدونین که اون فتیش همه نیست. هر چقدر هم شما فکر کنین بهترین چیز دنیا است، از نظر بقیه ممکنه کاملا غیر سکسی و بیمزه و حتی توهین آمیز باشه.
در واقع کاملا ممکنه این خانم و شوهرش از اینکه خانم پای همسرش رو می بوسه به اوج لذت برسن و بینشون لینکی برقرار بشه که هیچ چیز دیگه نتونه باهاش رقابت کنه. اما مشکل اینجا ست که این خانم همین رو به همه توصیه میکنه، حتی به عنوان راه حل کسی که کتک می خوره. مشکل اصلی اینجاست که این خانم نمی دونه که این رابطه خاص خودش و شوهرش مربوط به خودشون دو تا است و ظاهرا غافل است از اینکه فتیش هر کس یه مساله شخصیه. این عمومی دونستن فتیش جنسی رو در جاهای دیگه هم میبینیم. مثلا یک زمانی رییس بگیر و ببند حجاب گفت که اگر خانمی چکمه بپوشه یعنی خیلی سعی کرده سکسی بشه و باید دستگیر بشه (همین ایشون بود که بعدا در حال نماز جماعت برگزار کردن با زنان برهنه دستگیر شد؟). یا حتی خارج از فضاهای سکسی، مثلا در جایی که یکی فکر می کنه اگر مثل سگ رفتار کنه، ارج و قرب زیادی پیدا میکنه و این رو به بقیه هم توصیه میکنه.
من و شما باید بدونیم که هر چقدر هم فتیش عجیبی داشته باشیم، حتما یکی دیگه هست که همون فتیش رو داره و ما هیچ وقت تو فتیشمون تنها نیستیم. اما بایدیادمون هم باشه که اگر چیزی برای ما به شکل خاص برانگیزاننده است، معنی اش این نیست که برای بقیه آدمها هم اینطوره. باید خودمون رو بشناسیم و با پارتنرمون یا شرایطمون هماهنگ بشیم؛ بدون تعمیم دادن علاقمندی شخصیمون به کل بشریت.
بعد از پست قبلی، عارف با هیبت مهیبش این متن رو برام فرستاد:
چند ساعت پیش به محض دیدن پست جدیدت یکی از این سیخچه سلفیها برای خودم ساختم!
درواقع چند سال پیش یه سهپایه برای دوربین آنالوگم خریده بودم که با اومدن گوشیهای موبایل و عکسهای با کیفیتشون و گرفتن جای دوربینهای آنالوگ (حداقل بین عموم مردم) اون سهپایه هم کنار گذاشته شد…
اما الان با دیدن این عکسها یه فکر جالب به ذهنم رسید…
یادم اومد چند تا چوب که مربوط به یه بنر میشد تو زیرزمین افتاده… این شد که گرفتمش و سهپایه رو با لنت چسبوندم بهش و در نهایت اینی شد که میبینی…
باهاش خانوادگی کلی سلفی گرفتیم و واقعاً حال داد…
به این تیپ چیزها در دنیا می گن DIY یا Do It Yourself: خودت انجامش بده یا خودت بسازش… این یک فلسفه است که علیه سرمایه داری هم به کار می ره. سرمایه داری ما رو از همدیگه، خودمون، طبیعت و در اینجا وسایل اطراف (بخونین گجتها) «بیگانه» می کنه. انگار گجت چیزی بیرونی است که من در مقابل چیزی که در مقابل کار بهم دادن می تونi در اختیارش بگیرم. یک جور «فتیشیم کالایی»: این مفهوم که کالاها چیزی بیرون از من هستن که در مقابل پول می تونم مبادله شون کنم. یعنی به جای اینکه کار من به کالا تبدیل بشه، به پول تبدیل می شه و من می تونم پول رو در مقابل کالا (محصول کار یک نفر دیگه مبادله کنم) ولی این مفهوم این وسط گم می شه که همه کالاها محصول کار انسان ها هستن.
اصلا پیچیده نیست. بذارین دوباره بگم!
فتیش به معنی پرستش یا وابستگی شدید به یک جسم شناخته می شه و گاهی جایگزین شدن این چیز به جای چیزی دیگه. مثلا یک قبیله سرخپوست به خفاش فتیش داره به معنی اینکه از نظرش خفاش به دلیل نگهبان شب بودنش، اهمیت بسیار زیادی داره یا وقتی می گیم یک نفر فوت-فتیش داره یعنی نه فقط علاقه شدید به پا داره، که این علاقه براش جایگزین علاقه دیگه ای است. در مسائل جنسی این «جایگزین شدن» خیلی مورد تاکید است و مثلا اگر شما از لباسی خاص خوشتون می یاد به معنی «فتیش» نیست تا وقتی که این خوش اومدن به امری بسیار مهم در رابطه تبدیل بشه.
کالا رو هم که می دونیم: محصول کار انسان.
و حالا می تونیم متوجه بشیم که فتیشیم کالایی اشاره می کنه به تقدسی که کالا در زندگی ما پیدا می کنه و فاصله ای که بین کالا و ما می افته و فراموش می کنیم که کالا محصول کار ما است و فکر می کنیم عنصری بیرونی در جهانه که می تونیم با پول تصاحبش کنیم.
این وسط آدم شاد کسی است که بتونه این تضاد رو درک کنه و درگیری اش با فتیشیم کالایی رو به حداقل برسونه؛ چیزی شبیه همون جنبش DIY. نمیگم خریدن چیز بدی است ولی «ساختن» مشخصا لذت بخش تر و گیکی تر است و معلومه که خریدن هیچ چیز هیچ وقت باعث نمی شه شما گیت، باحال، خوشحال، خوشبخت و … باشین (: در پستی دیگه به مفهوم شادی می پردازیم (:
رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل بهمان چیز فرقش با اون یکی مدل اون یکی کارخونه چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل مثلا خفنترش بیاد نیست و ترجیح میدن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغههای انسانیشون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.
و سورپرایز این هفته: اپلیکیشن اندروید رادیو گیک! با تشکر از احد بیرنگ که براش وقت گذاشته و این رو برامون ساخته و مطمئنا نظرات و پیشنهادهای شما بهترش هم می کنه. از اینجا می تونین کامنت بذارین یا نظر بدین یا مشکلات رو بگین: http://farnabaz.4paye.ir/radiogeek. در ضمن ! من توی رادیو احتمالا گفتم «احمد» که همینجا معذرت خواهی رسمی می کنم.
توی رادیو بارها در مورد آمازون گفتم. شرکتی که معتقدم اگر در دنیایی آزاد زندگی می کردم یا اگر جزو دنیا بودیم، من حتما بخش بزرگی از پس اندازم رو صرف خرید سهامش می کردم. این شرکت با شعبه های واقعی فروش و وبسایت عظیمش شدیدا در حال گسترش و بزرگ شدن است. الان هم صاحبش با ۲۵۰ میلیون دلار، روزنامه واشنگتن پست رو خریده. پولی که تقریبا ۱٪ ثروت شخصی اش است. این خرید اینقدر مخفی بوده که حتی خود کارمندان روزنامه که شغلشون افشا کردن بزرگترین چیزهای مخفی تاریخ است (مثلا ۱۹۷۲ و واترگیت) هیچ خبری ازش نداشتن.
سازمانهای جاسوسی انگلیس، استرالیا، نیوزیلند، کانادا و آمریکا استفاده از پیسیهای لنوو را در داخل این سازمانها و توسط کارکنانشان ممنوع کردهاند. این سازمانها از آسیبپذیریهای امنیتی و رخنههایی که طی بررسیها در این پیسیها پیدا شده است و منجر به دسترسی از راه دور یا ریموت شدن به پیسیهای لنوو میشود، واهمه دارند.
البته کشورهای غربی مدتهاست که دچار فوبیای محصولات چینی شدهاند، پیش از این، آنها شرکتهای هواوی و ZTE را هم متهم کرده بودند.
در حول و حوش سال ۲۰۰۵ بود که بعد از بررسیهای دقیق، پیسیهای لنوو از نظر امنیتی در آزمایشات سربلند بیرون نیامدند و «درهای پشتی» در سختافزار و آسیبپذیریها در نرمافزار آنها پیدا شد.
صحبت در مورد سرمایه داری و دست اهنین ولی نگهداشتن چیزهایی مثل کارخونه های ساخت آی سی در دست های دولت.
ایران دارایکندتریناینترنت در بين۲۴۳کشورجهان!
به گزارش مهر، موسسه آکامی در گزارش جدید ۲۰۱۳ خود درباره وضعیت اینترنت جهانی آورده است که هنگ کنگ، ژاپن، رومانی و کره جنوبی در صدر پرسرعت ترین اینترنتهای دنیا قرار می گیرند و پس از این ۸ مورد ایالات متحده آمریکا در جایگاه نهم قرار دارد که خدمات اینترنتی آن نسبت به سایر کشورهای دارای فناوری با قیمت بیشتر و سرعت کمتر عرضه می شود.
در این گزارش هنگ کنگ بار دیگر با سرعت ۶۳.۶ مگابایت سرعت و افزایش ۹ درصدی نسبت به سه ماه گذشته در صدر جدول قرار گرفت. در سه ماه نخست امسال کره جنوبی با سرعت ۴۴.۸ مگابایت به رده چهارم سقوط کرد و از ژاپن و رومانی با سرعت اینترنتهای ۵۰ و ۴۷.۹ مگابایت در ثانیه عقب ماند. در جدول امسال جایگاه آمریکا و سوئد تغییر کرده است، سال گذشته سوئد در رده نهم و آمریکا در رده هشتم قرار داشت. ما هم که از همه داغون تر. خسته نباشن مسوولین گرامی و همچنان همه جا رو سانسور کنن و وقتی فقط خودشون موندن توضیح بدن که ما چقدر پیشرفته هستیم.
تحقیق جدیدی که موسسه دیپ فیلد انجام داده و مانی.کام منشرش کرده، می گه که یک چهارم ترافیک اینترنت در آمریکای شمالی مربوط به گوگل است و این آمار یعنی گوگل به تنهایی بزرگتر از فیسبوک، نت فلیکس و توییتره. البته در ساعتهای کوتاهی نت فلیکس که ویدئو استریم می کنه از گوگل پیشی می گیره اما در کل روز، گوگل کاملا جلوتره. نکته جذاب دیگه این گزارش اینه که رشد گوگل از رشد اینترنت سریعتره و این یکی نکته که در سال ۲۰۱۰، گوگل تنها صاحب ۶٪ ترافیک کل اینترنت بود. بخش عظیمی از این آمار به دستگاه های پرتابل بر می گرده. از گوشی ها گرفته پخش کننده های ویدئو و کنسول های بازی.
این خبر که گوگل بزرگه خبر قدیمی است ولی حالا که ابعاد بزرگی این شرکت رو می دونیم، منطقی است تعجب کنیم. سخنگوی گوگل در این مورد کامنتی نداده ولی آمار دیپ فیلد نباید اشتباه باشه. خوبه بدونیم که دیپ فیلد تقریبا یک پنجم ترافیک کل اینترنت در جهان رو زیر نظر داره تا بتونه چنین آمارهایی بده.
نویسنده کوچکترین قرآن دنیا ومخترع ایرانی۲۷4 اثر در تبریز از طراحی ماشين بدون سوخت براساس آيات قرآن خبر داد. به گزارش روابط عمومی سازمان جهادکشاورزی استان، دکتر روح الله شریفی مخترع ماشین بدون سوخت و قرآن۷ میلی متری و۲۷۲ اختراع دیگر در جمع کارکنان سازمان، با بیان اینکه ماشين بدون سوخت را براساس يك آيه از قرآن طراحي كرده است گفت: تاکنون 274 اختراع قرآني داشته است كه همگي از قرآن و روايات استخراج شده است. این استاد دانشگاه بابيان اينكه توانسته است قانون تشكيل تصويردر ميكروسكوپ را تغييردهد افزود: ميكروسكوپهاي كنوني با دولنزكار ميكنند، درحالي كه ميكروسكوپ ساخته وی صرفاً با يك لنزطراحی شده که دارای قدرت بسيارعجيبي است. وی با بيان اينكه يكي از شاگردان انيشتن كه هم دوره دكتر حسابي بوده است با وي تماس گرفت و از وجود ميكروسكوپي با يك لنز اظهار تعجب كرد گفت: وي پس از ديدن اين ميكروسكوپ آن را به معجزهاي شبيه دانست واظهار داشت در صورتي كه پشتيباني علمي نياز باشد ما حاضر به خدمت به شما هستيم.من دکترای مکانیک ندارم ولی توانستم ماشینی بسازم که نه آب، نه برق، نه انرژی خورشیدی، هیچ سوختی نیاز ندارد، بلکه براساس انرژی جاذبه زمین حرکت میکند
توی خیابونهای چین غذایی فروخته می شه به اسم Shaobing. یک جور نون پهن خوشمزه و سیر کننده و ارزون که لاش یک چیزی می ذارن و تو چرخ دستی می فروشن. خبر بامزه هفته این بود که یک برنامه نویس بازی در شنزن که مرکز تکنولوژی مخابراتی چین هم به حساب می یاد، کارش رو ول کرده و تو خیابون شائوبینگ می فروشه وبه حقوق رویایی ۳۲۵۹ دلار در ماه رسیده! البته پیروزی ساده نبوده. مدتی طول کشیده که این آقا و دوست دخترش تمرین کنن و یک ترکیب شائوبینگ خوشمزه کشف کنن و بعد دکه خیابونی رو علم کنن و به درآمدی در حد ۱۰ میلیون در ماه برسن! این برنامه نویس می گه «ما تو این مدت برای خرید یک آپارتمان پول جمع کردیم و سال بعد هم ازدواج می کنیم». گفتم اگر برنامه نویس هستین این خبر رو بشنوین شاید خواستین تجدید نظر کنین (:
دیمیتری آگاروو، مرد روس ۴۲ ساله بانک ها رو توی بازی لعنتی خودشون شکست داده. این آقا یک اکانت در یک بانک آنلاین باز می کنه. بعد بانک کل مدارکی که باید امضا کنه رو براش پست می کنه. اونم – بر خلاف اکثر ما – متن رو می خونه و احتمالا به عنوان اولین آدم در دنیا که می بینه متن بده، اسکنش می کنه، تغییرش می ده، امضاش می کنه و پس مفرستدش. اون توی مدارک جدید نوشته بوده که بهره بدهی هاش به بانک صفر درصد است، هیچ محدودیتی در خرج کردن نداره و کار با کارت هم براش هیچ هزینه اضافی نداره. بانک که کاغذها رو می بینه بدون خوندن اون رو امضا می کنه و کارت رو صادر می کنه! بانک بعد از دو سال ماجرا رو می فهمه و کارت رو باطل می کنه و از مرد شکایت می کنه ولی آقای دیمیتری توی دادگاه برنده می شه چون هر دو طرف اسناد مشابهی رو امضا کرده بودن. حالا هم دیمتری از بانک به خاطر عدم رعایت مفاد قرارداد و نقض کردن امضاش ۷۲۷هزار دلار ادعای خسارت کرده (: وکیل این آقا مدعی است که بانک دقیقا در همون تله ای است که همیشه مشتری هاش رو توش اون می نداخت «نخونده امضا کردن اسناد» و چون قاضی هیچ وقت به نفع مشتری هایی که مدعی می شدن قواعد رو نخونده امضا کردن رای نمی داده، در این مورد هم «نخونده امضا کردیم» نباید دلیلی برای عدم محکومیت باشه.
یکی از زیرمجموعههای سازمان ملل در مورد حملههای هکری به سیمکارتهای تلفن همراه هشدار داد. اتحادیه بینالمللی مخابرات نهادهای مسئول و ارائهکنندگان خدمات تلفن همراه در بیش از ۲۰۰ کشور جهان را در جریان امور قرار میدهد.
یک هکر میتواند با سوءاستفاده از حفره امنیتی موجود در سیمکارتهای غیرامن، ارتباط تلفنی برقرار کند، تماسهای تلفنی قربانی را به خط دیگری منتقل کند (دایوِرت) یا به تلفنهای سیمکارت هکشده گوش کند.
واکنش سریع سازمان ملل نسبت به یک گزارش تازه منتشرشده در مورد حفرههای امنیتی در گروهی از سیمکارتها، نشاندهنده ابعاد خطر است.
اتحادیه بینالمللی مخابرات اعلام کرد که به زودی به نهادهای دولتی و ارائهکنندگان خدمات تلفن همراه در نزدیک به ۲۰۰ کشور هشدار خواهد داد. به گفته آمادون توره، دبیرکل اتحادیه بینالمللی مخابرات، بررسیها نشان دادند که چه خطرات بالقوهای در آینده در کمین کاربران هستند.
بر اساس برآوردها، دستکم نیم میلیارد دستگاه همراه در سراسر جهان در معرض خطر قرار دارند. به زعم اتحادیه بینالمللی مخابرات، حقههای امنیتی و جاسوسی راه همواری در پیش دارند.
کارستن نوهل، یک کارشناس امنیتی آلمانی، پیش از این در مقالهای در پایگاه اینترنتی “تسایت آنلاین” در مورد حفره امنیتی سیمکارتها هشدار داده بود. بر این اساس، بسیاری از سیمکارتها از سیستمهای رمزگذاری کهنه و غیر ایمن استفاده میکنند. هکرها میتوانند در بسیاری از موارد به سیمکارت نفوذ کنند، بدون اینکه قربانی کوچکترین بویی از ماجرا ببرد.
در برخی موارد تنها کافی است که هکر یک بدافزار را به قربانی اساماس کند. وقتی سیمکارت هک شد، فرد مهاجم میتواند مانند صاحب سیمکارت تلفن بزند، پیامک بفرستد یا به شماره کارتهای اعتباری ذخیرهشده در دستگاه دسترسی یابد.
این کارشناس امنیتی میگوید همه دستگاههای همراهی که سیمکارت موجود در آنها دادههای الکترونیکی را بر اساس الگوریتم “DES” رمزگذاری میکند، در معرض خطر هستند. این استاندارد توسط شرکت IBM آمریکا در سالهای نخست دهه ۱۹۷۰ ارائه شد.
دستکم یکهشتم از سیمکارتهای فعال – حدود ۹۰۰ میلیون قطعه سیمکارت – همچنان از این استاندارد استفاده میکنند.
امنیت دستگاههای همراه هم کمکی به بستن این حفره امنیتی نمیکند؛ دستگاههای بلکبری یا اپل با سیمکارتهای ناامن به همان اندازه آسیبپذیر هستند که دستگاههای اندروید یا ویندوز-محور.
انجمن مخابراتی “GSMA” که نزدیک به ۸۰۰ ارائهکننده خدمات تلفن همراه در سراسر جهان را نمایندگی میکند، اعلام کرده که نتایج تحقیقات را بررسی خواهد کرد. شرکت هلندی “ژمالتو”، یکی از پیشگامان تولید سیمکارتهای مخابراتی، نیز موضع مشابهی را اتخاذ کرده است.
اگر فکر می کنین یک پسورد چهار رقمی، به خوبی از گوشی شما محافظت می کنه کاملا اشتباه می کنین. اگر شما یک پسورد چهار رقمی داشته باشین تقریبا ۱۰هزار حالت مختلف برای تست کردن هست و استدلال ما هم معمولا اینه «خب آخه کی می تونه همه اینها رو تست کنه؟» جواب معلومه : یک ربات ۲۰۰ دلاری. توی کنفرانس دف کان لاس وگاس دو محقق امنیتی به اسم های جاستین انگلر و پاول وینزیک ربات ساده رو نشون دادن که یک انگشت داره که با حوصله و منظم همه تقریبا ده هزار حالت ممکن رو روی گوشی اندرویدی شما می زنه تا بالاخره وارد بشه. در بدترین حالت، اینکار ۲۴ ساعت طول می کشه. این ربات از سه تا سروو موتور ۱۰ دلاری، یک قلم و میکروکنترل آزاد و بازمتن Arduino درست شده که این اجزا رو یکسری قطعه پرینت شده سه بعدی به هم وصل می کنن. این ربات همچنین چشمی داره که صفحه موبایل رو نگاه می کنه تا اگر لاگین کرد، بفهمه و الکی نگشتش رو خسته نکنه. این دو نفر می گن که ایده اولیه به شوخی این بود که یک نفر رو استخدام کنن که همه این حالت ها رو تایپ کنه و بعد نشون بدن که پسورد چهار رقمی امن نیست اما بعد فهمیدن که ساختن این ربات بسیار گیکی تر و ارزونتر تموم می شه و اونو ساختن.
امید در وبلاگ سرریزهای ذهن من نوشته:
تقریبا از زمان شانون به این طرف، همهی متخصصای رمزنگاری، دارن یه جمله رو داد میزنن:
«خودتون سیستم رمزنگاری طراحی نکنید، حتی اگر سیستمتون رو انحصاری نگه دارید، هیچ امنیتی ندارید. این از اون چیزهایی نیست که بخواید به خاطرش پشیمون بشید.»
تا حالا مثال زیاد داشتیم، CSS، WEP، و خیلی چیزای دیگه. چیزهایی که با کلی ادعا اومدن، و با کلی افتضاح مشخص شد که چه اشتباهات احمقانهای دارن.(اگر وقت شد بعدا در مورد این ۲ تا مینویسم که چقدر احمقانه هستند. در مورد CSS هم خیلی خوشحالم که اینقدر احمقانه بود، کلا DRM چیز مسخرهایه.)
حالا چی شده؟ یه سری خودروساز بزرگ احمق، مثل پورشه و لامبورگینی و چند تا دیگه، اومدن برای سیستم امنیتی خودروهاشون به یه شرکت احمقتر از خودشون اعتماد کردن. اون شرکت احمقتر هم روی سیستمی که مثلا اختراع کرده، اسم Megamos Crypto گذاشته، اینها حتما پیش خودشون گفتن، اسمش که خفنه، پول هم که میگیره، الگوریتمش رو هم که کسی نمیدونه، پس حتما امنه دیگه.
حالا یه استاد دانشگاهی یه مقالهای نوشته، که چطوری میشه این رو شکست. دوستان رفتن شکایت کردن، قاضی هم رای داده که نمی شه منتشرش کنی، چون میلیونها خودرو ممکنه دزدیده بشن. جواب تحلیلگرها هم مسلما اینه:«خب به درک. این همه ما داد زدیم که این کار اشتباهه. نمیشه علم رو متوقف کرد که یک سری احمق سود ببرن. حتما پسفردا هم میخواید طرف رو زندانی کنید که دیگه از این غلطها نکنه!».
حرف آخر این که اگر کسی اومد پیشتون و گفت من یه سیستم رمزنگاری جدید طراحی کردم که بیا و ببین، جواب مسلما اینه: «من راحتترم با استانداردها کار کنم.». اگر جوابتون چیزی غیر از این باشه، مثل همین دوستان خودروساز پشیمون میشید.
بر اساس مصوبه جدید کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، «درج پیوند (لینک) یا تبلیغ تارنماهای فیلتر شده در پایگاههای اینترنتی» جرم محسوب میشود.
براساس اعلام تارنمای کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، این کارگروه طی مصوبهای در پنجاه و پنجمین جلسه خود که چهارشنبه18 بهمن ماه برگزار شد، «درج پیوند (لینک) یا تبلیغ تارنماهای فیلتر شده در پایگاههای اینترنتی» را مجرمانه دانست.
با اضافه شدن این بخش به بند «ج» فهرست مصادیق محتوای مجرمانه، از این تاریخ، لینک دادن به تارنماهای فیلتر شده از جمله شبکههای اجتماعی فیسبوک و گوگل پلاس، مجرمانه است.
براساس این قانون با وبلاگها و پایگاههای اینترنتی متخلف برخورد خواهد شد.
پهپاد و درونها هم همیشه از مباحث مطرح توی رادیو هستن. خوشبختانه اینبار وضع به نفع ما است. شهردار دیرتریل (Deer Trail) گفته که شهرش در ازای ۲۵ دلار در سال، مجوز شکار درونهای پرنده رو برای شکارچیهای درون صادر می کنه. البته شهردار در جواب اینکه «اصولا روی شهر کوچیکتون تا حالا درون دیدین؟» گفته «نه!» ولی توضیح داده که این مجوز یک حرکت سمبلیک است علیه جامعه ای پر از شنود و نظارت دولت بر مردم» [ و البته منظورش تازه یک دولت دموکراتیک منتخب است ]. وکلا می گن احتمالا شکار یک درون جرم فدرال خواهد بود ولی به هرحال اسم این شهر رو مطرح کرده و این ایده رو هم به ذهن آدم ها انداخته که آیا ما نباید در مقابل درون ها حق دفاع ازخود داشته باشیم؟
دیلی بیست مقاله تحقیقی بسیار جالبی داره در مورد دستگاه های iOS اپل و رفتار مشکوکشون در هنگام دیدن غلطهای املایی بسیار بدیهی. چیزی که دیلی بیست می گه اینه که اپل فهرستی از کلماتی داره که هیچ وقت به شما دیکته صحیحش رو تذکر نمی ده یا اونو برای شما کامل نمی کنه. مثلا اگر بخواین بنویسین apple و به جای e آخر، w رو بزنین که کنار اون دگمه است، اپل اینو می فهمه و به شما تذکر می ده، اصلاحش می کنه یا اصولا قبل از تموم شدن کامل تایپ، بهتون می گه اگر می خواین اینو اپل قبول کنم. اما اگر بخواین بنویسین «abortion» (سقط) و به جای n در آخر، m بزنین، هیچ امیدی نیست که اپل این اشتباه رو براتون اصلاح کنه. همین جریان با کلماتی مثل rape, amo, bullet, virginity و .. هم وجود داره که بر خلاف تقریبا ۱۵۰ هزار کلمه دیگه، اپل اصلاح یا کاملشون نمی کنه. بحث rope برای بچه ها. بحث مفید بودن این در شرایطی و بحث حق تصمیم گیری و بدترین چیز: عدم شفافیت و کنترل شدن ما توسط دستگاه هامون.
یکی از کارکنان سابق کمپانی فیسبوک میگوید کارکنان این کمپانی ابَرپسوردی در اختیار دارند که با آن میتوانند به اکانتهای همه کاربران این شبکه اجتماعی وارد شوند. صحت این ادعا فیسبوک را با چالش تازهای روبرو میکند.
سخنرانینگار مارک زاکربرگ٬بنیانگذار فیسبوک٬که پس از پنج سال کار در این کمپانی در سال ۲۰۱۰از سمت خود استعفا داد٬به کاربران این شبکه اجتماعی در سراسر جهان هشدار داد که باید مراقب بهاشتراکگذاری اطلاعات خصوصی خود در فیسبوک باشند٬چون فیسبوک میتواند به سادگی به تمام اطلاعات موجود روی پروفایل آنها دست پیدا کند.
کاترین لوسه با اشاره به ماجرای رسوایی جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا میگوید دیگر در جهان امروز نمیتوان از وجود چیزی به نام «دادههای خصوصی» سخن گفت: «حتی اگر کارکنان سطوح میانی سرویسهایی نظیر فیسبوک به اطلاعات خصوصی کاربران دسترسی نداشته باشند٬باز هم ممکن است این اطلاعات جایی ذخیره شود تا در صورت نیاز در دسترس سازمانهایی نظیر NSAقرار گیرد.»
او که سال گذشته کتاب “پادشاهی پسران” را درباره تکنولوژیهای نوین اجتماعی و تاثیرش بر جهان امروز نوشت٬در زمان پیوستنش به فیسبوک پنجاه و یکمین فردی بود که به استخدام این سرویس درآمده بود. او در ابتدا به عنوان یکی از کارکنان بخش خدمات مشتریان استخدام شد٬اما در ادامه سخنرانینگار شخصی مارک زاکربرگ هم شد.
در زمان استخدام او فیسبوک کمتر از پنج میلیون کاربر داشت و آنطور که او میگوید از همان هنگام هر یک از کارکنان بخش “پشتیبانی کاربران” به یک ابَرپسورد (Master Password) دسترسی داشت تا بتواند با آن به اکانت هر یک از کاربران فیسبوک متصل شود و به پیامهای خصوصی و همه دادههای دیگر دسترسی داشته باشد. به گفته او با تکامل فیسبوک حالا روشهای امنتری برای اتصال به اکانتهای کاربران به وجود آمده است.
اگر تا دیروز فکر می کردین که شارژ کردن گوشی خطری نداره، مجبورین در این مورد هم تجدید نظر کنین. محققین سکیوریتی از دانشگاه جورجیا توی کنفرانس بلک هت حمله ای رو نشون دادن که همه نسخههای iOS فعلی رو هدف قرار می ده و اجازه می ده که حمله کننده از طریق یک شارژر-نما روی گوشی شما برنامه نصب کنه. برای توضیح، بذارین اول روش امنیتی iOS رو بگم. اپل برای اطمینان از امنیت زندان نقره ای که درست کرده، برنامه هایی که روی گوشی ها نصب می شن به شما امضاهایی رو می ده که باید برنامه تون رو با اون امضا کنین. بعد وقتی برنامه امضا شد، همه چیز مورد اعتماده. البته شما بازم لازم دارین که حین برنامه نویسی بتونین برنامه رو روی دستگاه های خودتون نصب کنین پس کافبه کد یونیک هر دستگاه رو داشته باشین تا بتونین بدون اپ استور روی اون دستگاه برنامه نصب کنین. اما این حمله شارژری که اسمش رو گذاشتن Mactan چطوری کار می کنه؟
محققین دانشگاه جورجیا اول ۹۹ دلار پول دادن و یک امضای معتبر دولوپری اپل خریدن. بعد به این فکر کردن که مردم فکر می کنن شارژ کردن موبایل امن است و نمی دونن که هر چیزی که به پورت آیفون وصل می کنین می تونه Universal Device ID (UDID) شما رو بخونه. البته به شرطی که حتی یک لحظه، دستگاه لاک نشده بمونه. مثلا در لحظه وصل کردن یا حین شارژ. اونها این UUID رو در یکل حظه خوندن و بعد با AppleIDی که دارن ادعا کردن که این دستگاه دستگاه تست اونهاست. اپل مکانیزمی علیه این ادعا نداره و چیزی هم به کاربر نشون نمی ده پس از این لحظه به بعد، این دستگاه به عنوان یک دستگاه تست اون توسعه دهنده های خاص شناخته می شه و هر برنامه ای که بهش بدن رو قبول می کنن. این تیم همچنین APIهایی رو پیدا کردن که اپل شخصا استفاده می کنه تا نرم افزارها بدون دیده شدن نصب یا اجرا بشن و حتی توی تسک لیست هم نیان. اینها رو با هم ترکیب کنین و می فهمین که اگر دیوایسی که حتی یک لحظه آنلاک بوده رو به این به شارژر-نما بزنین، می تونه هر چیزی که بخواد رو روش نصب و برای همیشه اجرا کنه بدون اینکه شما هیچ وقت متوجه این جریان بشین.
اپل این حمله رو پذیرفته و گفته که در نسخه ۷ سیستم عاملش جلوی اون رو خواهد گرفت. اونهم با نشون دادن یک پیام روی صفحه که بگه «دستگاهی که بهش وصل شدین مدعی می شه این یک دستگاه تست است. اگر اینطوره لطفا تایید کنید».
خبرگزاری رویترز می گه که آژانس امنیت ملی آمریکا که این چند وقت اینهمه خبر ازش خوندیم و پیمانکار مشهورش اسنودن کلی اطلاعات از شرکتش خارج کرده بود قراره ۹۰ درصد سیستم ادمین هاش رو اخراج کنه تا افراد خیلی کمتری به اطلاعات محرمانه اش دسترسی داشته باشن. Keith Alexander مدیر NSA گفته که این سازمان جاسوسی تقریبا ۱۰۰۰ سیستم ادمین داره که به اطلاعاتش دسترسی دارن ولی قراره تقریبا ۹۰۰ نفر اونها از سیستم حذف بشن. نکته جالب اینجاست که این سازمان گفته اکثر کارهایی که این پیمانکارها می کردن رو اتوماتیک خواهد کرد که اگر موفق بشه خبر بدی است برای سیستم ادمین های بقیه دنیا (:
یک تیم از دانشجوهای دانشگاه آستین تگزاس یک هک بسیار جالب رو نشون دادن که می تونه باعث هول و ولای بزرگی توی دنیای امنیت و حمل و نقل بشه. اونها بدون به صدا در آوردن هیچ آلارمی، یک کشتی تفریحی بسیار گرون قیمت رو جابجا کردن. این آزمایش که با آگاهی صاحب کشتی ۶۵ متری و ۸۰ میلیون دلاری انجام شد، از یک دستگاه به اندازه یک چمدون استفاده می کرد که سیگنال های فیک جی پی اس رو به سمت سیستم ناوبری کشتی می فرستاد. این سیگنال ها آروم آروم از سیگنال های واقعی جی پی اس قوی تر شدن تا جایی که کم کم کشتی اونها رو به جای سیگنال های اصلی قبول کرد. وقتی این اتفاق افتاد چمدون شروع کرد به تغییر آروم آروم سیگنال های جی پی اس از مقدارواقعی و در نتیجه تونست آروم آروم کشتی رو در مورد جایی که هست و سمتی که می ره گول بزنه اونو سه درجه از مسیر اصلی منحرف کنه. تمام سیستم های ناوبری کشتی معتقد بودن که کشتی در مسیر مستقیم است در حالی که کسانی که تو عرشه ایستاده بودن به وضوح می دیدن که کشتی در حال دور زدنه. جالبه که اگر سیگنال جی پی اس قطع می شد یا بلاک می شد کشتی آژیرهای خطرش رو به صدا در می آورد ولی در این مورد کاملا خاموش موند و هیچ وقت نفهمید که چیزی مشکوک در جریانه. این هک رو بذارین کنار این واقعیت که ۹۰ درصد کل حمل و نقل دریایی جهان با جی پی اس های نیمه خودکار انجام می شه تا ببینین که این عمل چقدر می تونه خطرآفرین باشه. محققین می گن که همین هک می تونه در مورد تمام سیستم های نیمه خودکار دیگه مثل هواپیماها و غیره هم مل کنه. اونها می گن که همه دنیا باید در این مورد بدونن و خیلی سریع باید راه چاره ای برای این حمله اندیشیده بشه.
تبریکها و تقبیحها
یک گریه هم به حال خودمون می کنیم که • وزیر ارتباطات و فنآوری اطلاعات در همایش ائمه جمعه کشور اعلام کرد تا پایان سالجاری کلیه امامزادههای کشور به اینترنت پرسرعت مجهز میشوند. رضا تقیپور افزود: تاکنون بیش از 1200 امامزاده به اینترنت پرسرعت یک مگابیت مجهز شدهاند و انتظار داریم این رقم تا شش ماه آینده به بیش از 20 هزار برشد.
و برای مصر هم نمی دونیم چی بگیم… در یک پروسه دموکراتیک یکی انتخاب می شه، بعد شروع می کنه به تخریب همه زیرساخت های دموکراتیک، مخالفین ترور می شن و خونه هاشون آتیش زده می شه و قوانین دموکراتیک تغییر داده می شن و بعد مردم به خیابون می ریزن و ارتش پشت اکثریت مردم می ایسته – همون کاری که باعث شد دیکتاتور اول هم سقوط کنه. اما گروهی طرفدار اون رییس جمهور هستن و می گن تا سر حد مرگ حاضرن از فاشیسم در حال تولد دفاع کنن توسط ارتش قتل عام می شن. یک چیز مزخرف علیه یک چیز مزخرف و خاورمیانه ای که مردمش به چیزهایی که می خوان نمی رسن. لعنت.
و خب تسلیت یاتبریکی هم داریم به لاوابیت، سرویس دهنده ایمیل که حاضر نشد اطلاعاتش رو برای سرویس های جاسوسی جهان افشا کنه و ترجیح داد بسته بشه تا جاسوس. به قول وبلاگ سرریزهای ذهن من (mnzadeh.com) لاوابیت هم به پراگ پیوست. شرافتش همیشه حفظ.
نامه ها
سلام جادی،
نمیخوام سرت رو بخورم.
فقط میخوام ازت بخوام که درد دلی بکنی با اون حیوونایی که برای «اصل» بودن لباسامون، سلاخی میشن.
شاید یک روزی ما رو توی یک فضای کثیف انداختن و بعدش در ۲۰ سالگی پوستمون رو کند , پوست بچههامون رو کندن، برای این که پوستمون اصلتر از ورژن پلاستیکیمونه. نهایتا هم با توجیحی که اسمش رو گذاشتن، قانون طبیعت خودشون رو از عذاب وجدان در بوجود آوردن درد و مرگ غیر ضروری نجات دادن.
فقط همین جادی. فقط از همین دلم پر بود.
امیدوارم به اندازه کافی مینیمال بوده باشه.
احتراما ،
هنردوست
سیاوش در مورد مطلب جی پی اس روسی که شماره قبل داشتیم برامون نوشته:
نکته ای که در مورد ایده ی تعیین موقعیت از روی معلوم بودن مکان ماهواره ها گفتی درسته
اما ماهواره های جی پی اس در مدار زمین آهنگ یا Geostationary نیستند یعنی نسبت به زمین با سرعت یکسانی نمی چرخند (این ویژگی مربوط به ماهواره های تلویزیونی هست که بتونن پوشش همواره ثابتی روی محدوده مشخصی از زمین ایجاد کنند.) ارتفاع ماهواره های جی پی اس حدود 20 هزار کیلومتر هست اما ماهواره های زمین آهنگ تو مدار 36 هزار کیلومتری هستند (اعداد حدودیه!)
در عین حال که پارامتری که مهمه فقط ارتفاع نیست و مختصات سه بعدی ماهوراه (و نه فقط ارتفاع از سطح یا مرکز زمین) در اختیار هست و از روی اون اندازه گیری ها و در ادامه موقعیت گیرنده انجام میشه
در کنارش این موردم هم هست که:
اول خبر بهتر بود به جای سیستم جی پی اس روسیه از “سیستم تعیین موقعیت ماهواره ای” روسیه استفاده می کردی، اگر هم عبارتش طولانیه میتونی به جاش بگی سیستم جی ان اس اس (GNSS) روسیه که همون معنیو میده ولی کوتاه تره
اولین ایده ی عملی این سیستم هارو هم امریکایی ها همون روز پرتاب ماهواره اسپوتنیک روسیه دادند (ممکنه آسیموف هم قبل یا بعدش داده باشه اما از نظر عملی قضیه اینطوری بوده)
ضمنا اون اشارت به “زمان” خیلی تکنیکال و خوب بود. معمولا کسی از نقش بسیار مهم زمان تو این سیستم ها چیزی نمیدونه
محسن: سلام
من مدته زیادیه دارم از یه افزونه (کروم) واسه زوم کردن عکس های فیس بوک استفاده می کنم
و خوب تا قبل اینکه رادیو گیک گوش بدم اصلا به نحوه کارش فکر نکرده بودم. وقتی نشانگر (موس :|)رو یه عکس تو فیس بوک نگه میدارم
این افزونه واسم عکسو در ابعاد اصلی باز یا زوم میکنه که خیلی هم از نظر من باحاله (از اعضای اصلی فرقه گشادیسمم) حالا این موضوع موقعی جالب میشه که اگه
نشانگر رو رو یه عکس لاک شده فرند یا غیر فرند هم نگه داری بازم واست بزرگ می کنه نه قسمتی ازش بلکه کامل.
حالا این افزونه چطور به عکس کامل دسترسی داره در صورتی که واسه من لاکه
شاید چرت باشه این موضوع ولی خوب نغظ حریم شخصی نیست ؟
متن زیر رو بخشی از حکمی است که یک قاضی در مورد یک شهادت خلاف واقع صادر کرده. اسم قاضی هست قاضی کوزینسکی و محل قضاوتش آمریکا. براتون می خونم شاید درک این آدم از سرشت انسان و دیدن سیستم قضایی کشوری که با اونهمه مشکلات میشه مرکز جهان، باعث بشه به خیلی چیزها فکر کنیم. سینا همیشه می گفت اگر قراره کشور اصلاح باشه، اول باید از قوه قضاییه شروع کرد.
قدیسها شاید همیشه حقیقت را بگویند ولی برای ما موجودات میرا زنده ماندن یعنی دروغ گفتن. ما دروغ می گوییم که حریم شخصی و خلوت خود را حفظ کنیم (نه! من این حوالی زندگی نمی کنم)، برای اینکه احساساتمان جریحه دار نشود (شب تعطیل در خانه هستم چون درس دارم)، برای اینکه حس بهتری پیدا کنیم (اوه چقدر لاغر شده ای)، برای اینکه تهمت نخوریم (در پوکر فقط ده دلار باختم)، برای جلوگیری از اندوه (دکتر گفت حالت حتما بهتر می شه)، برای آسودگی در خانواده (این فقط یک دوست است)، ، برای اجتناب از ننگ های اجتماعی (خب من هنوز منتظرم چون زن مناسب خودم رو پیدا نکردم)، برای پیشرفت شغلی (خوشحالم که رییسی به باهوشی شما داره)، برای فرار از تنهایی (آره! اپرا دوست دارم)، برای حذف کردن یک رقیب از بازی (می دونی که دوست پسر داره؟)
برای رسیدن به یک هدف (ولی من واقعا عاشقتم)، برای فرار از یک هدف (به لاتیکس آلرژی جدی دارم)، برای فرار از یک موقعیت سخت (مشکل تو نیستی. منم که مشکل دارم)، برای به عقب انداختن چیزهای بد (شاید ایمیل کرده باشن)، برای نشون دادن ناراحتی (هیچ مشکلی نیست)، برای پیچاندن یک نفر (بعد از ناهار بهتون تلفن می کنم)، برای خلاص شدن از دست کنه ها (مادرم زنگ زده. باید برم)، برای کلاس گذاشتن (با فلانی مدت ها است که دوستم)، برای گرفتن یک جشن سورپریز (امشب یکسری خرید دارم که ممنون می شم بری بکنی)، برای وقت خریدن (دارم می رسم)، برای حفظ ظاهر (اصلا به فکر جدا شدن نیستیم)، برای ماندن در خانه و نگذاشتن آشغال ها سر کوچه (کمرم درد می کند)،برای فرار از یک مسوولیت (سرم درد گرفته)، برای حفظ ظاهر اجتماعی (هر هفته می رم کلیسا)، برای ثابت کردن دادن یک نکته (Ich bin ein Berliner)، برای حفظ شان اجتماعی (زیاد ننوشیدم)، برای شوخی (چقدر محمود بچه باحالیه)، برای جلوگیری از مسخره شدن (من نبودم!)، برای نشون دادن قدرشناسی (من همه کتاب های شما رو تو خونه دارم و خوندم)، برای گرفتن شغل منشی گری دادگاه (شما بهترین ژوری ای هستین که در زندگی دیدم)، برای یک دلار بیشتر (قبلا تو دفتر پولش رو دادم)، برای فرار از مجازات (هشت تا گوزن که رو سقف هستن اینکار رو کردن) و و و
بخش مهمی از استقلال فردی این است که انسانها حق داشته باشند برای حفظ چهره اجتماعی و خصوصی خود انتخاب کنند که چه زمانی راست بگویند، چه زمانی حقایق را مخفی کنند و چه زمانی دیگران را فریب بدهند. شکی نیست که دروغها معمولا یا باور نمی شوند یا کشف می شوند ولی این هم بخشی از جلو و عقب کردنها عشق ورزی متقابل اجتماعی است. اما چیزی که بسیار مهم است این است که جلو و عقب کردنها در اختیار دستهای مستقل و اشخاص باشد که بتوانند دربارهاش تصمیم بگیرند. اگر دروغ گفتن در جامعه ای آزاد نباشد، چطور می خواهیم یک نفر به راستگویی شهره شود؟