برندان فیتزپاتریک هم مجموعه جالبی داره از اسباب بازیهای بچهها زیر اشعه ایکس که بخصوص کیفیت خوبشون باعث می شه آدم با دقت نگاه کنه و سری هم به منوی دست راست بزنه.
برچسب: گیک
وَر رفتن با اعداد، نور خورشید و نموداری که شاید باعث بشه استعفا بدین
برای من اینطرف کشیدن ساعت معنی اش اینه که دیگه نمی تونم لای پرده رو باز بذارم و به موقع با نور آفتاب بیدار بشم. الان نور افتاب منو ساعت شش بیدار خواهد کرد. اصولا این ساعت رو اینطرف و اونطرف کشیدن چه تاثیری توی نور روز داره و در سطحی بالاتر، من که این روزها از هفت از خونه بیرون می رم در بهترین حالت شش و ربع می رسم، چقدر از سال تو تاریکی می یام بیرون و تو تاریکی بر می گردم. بذارین به پیروی از این مقاله که کار مشابهی کرده با بسته نرم افزاری جادویی R، با اعداد ور بریم.
مشخصه که نیاز به کتابخونه ای داریم که فانکشن های sunrise و غیره رو دارن پس:
> library(maptools)
و کافیه لت و لانگ تهران رو بهش بدیم:
> portsmouth <- matrix(c(51.4231, 35.6961), nrow=1)
و تاریخ:
> for_date <- as.POSIXct("2014-09-25", tz="Asia/Tehran")
و ازش بخوایم ساعت طلوع خورشید امروز رو بده:
> sunriset(portsmouth, for_date, direction="sunrise", POSIXct.out=TRUE) day_frac time newlon 0.2460366 2014-09-25 05:54:17
بله ظاهرا درسته ! خورشید ما رو ساعت ۵ و ۵۴ دقیقه صبح بیدار می کنه که مثل گرگ پاشیم بریم سر کار. این کتابخونه همچنین می تونه به ما زمان غروب، طول روز و ظهر رو هم بده و از اون باحالتر می تونه ورودی هایی به فرم بردارهایی از روزها قبول کنه. پس این تابع:
# adapted from http://r.789695.n4.nabble.com/maptools-sunrise-sunset-function-td874148.html ephemeris <- function(lat, lon, date, span=1, tz="UTC") { # convert to the format we need lon.lat <- matrix(c(lon, lat), nrow=1) # make our sequence - using noon gets us around daylight saving time issues day <- as.POSIXct(date, tz=tz) sequence <- seq(from=day, length.out=span , by="days") # get our data sunrise <- sunriset(lon.lat, sequence, direction="sunrise", POSIXct.out=TRUE) sunset <- sunriset(lon.lat, sequence, direction="sunset", POSIXct.out=TRUE) solar_noon <- solarnoon(lon.lat, sequence, POSIXct.out=TRUE) # build a data frame from the vectors data.frame(date=as.Date(sunrise$time), sunrise=as.numeric(format(sunrise$time, "%H%M")), solarnoon=as.numeric(format(solar_noon$time, "%H%M")), sunset=as.numeric(format(sunset$time, "%H%M")), day_length=as.numeric(sunset$time-sunrise$time)) }
می تونه لت و لانگ (طول و عرض) یک مکان رو بگیره و به اندازه date روز بعد از تاریخی که بهش گفتیم، به ما بگه که وضعیت نور روز چطوریه (اونم توی تایم زون مورد نظر):
> ephemeris(35.6961, 51.4231, "2014-09-25", 10, tz="Asia/Tehran") date sunrise solarnoon sunset day_length 1 2014-09-25 554 1156 1757 12.05001 2 2014-09-26 555 1155 1755 12.01276 3 2014-09-27 555 1155 1754 11.97550 4 2014-09-28 556 1155 1752 11.93826 5 2014-09-29 557 1154 1751 11.90104 6 2014-09-30 558 1154 1750 11.86384 7 2014-10-01 558 1154 1748 11.82666 8 2014-10-02 559 1153 1747 11.78952 9 2014-10-03 600 1153 1745 11.75241 10 2014-10-04 601 1153 1744 11.71535
جالبه ولی نه به اندازه کافی. مغز اکثر ما نمودارها رو بهتر از جدول ها می فهمه. پس ما با توابع ggplot دو تا نمودار می کشیم. یکی نمودار نواری که نشون بده چه بخشی از روز نور آفتاب داره و چه بخش هایی تاریکه و یک نمودار دیگه که به سادگی بگه هر روز از سال چند ساعت نور داره.
library(ggplot2) library(scales) library(gridExtra) # create two formatter functions for the x-axis display # for graph #1 y-axis time_format <- function(hrmn) substr(sprintf("%04d", hrmn),1,2) # for graph #2 y-axis pad5 <- function(num) sprintf("%2d", num) daylight <- function(lat, lon, place, start_date, span=2, tz="UTC", show_solar_noon=TRUE, show_now=TRUE, plot=TRUE) { stopifnot(span>=2) # really doesn't make much sense to plot 1 value srss <- ephemeris(lat, lon, start_date, span, tz) x_label = "" gg <- ggplot(srss, aes(x=date)) gg <- gg + geom_ribbon(aes(ymin=sunrise, ymax=sunset), fill="#ffeda0") if (show_solar_noon) gg <- gg + geom_line(aes(y=solarnoon), color="#fd8d3c") if (show_now) { gg <- gg + geom_vline(xintercept=as.numeric(as.Date(Sys.time())), color="#800026", linetype="longdash", size=0.25) x_label = sprintf("زمان در لحظه ترسیم نمودار: %s", format(Sys.time(), "%Y-%m-%d / %H:%M")) } gg <- gg + geom_hline(yintercept=as.numeric("0700"), color="#1000F6", linetype="longdash", size=0.25) gg <- gg + geom_hline(yintercept=as.numeric("1815"), color="#1000F6", linetype="longdash", size=0.25) gg <- gg + scale_x_date(expand=c(0,0), labels=date_format("%b ")) gg <- gg + scale_y_continuous(labels=time_format, limits=c(0,2400), breaks=seq(0, 2400, 200), expand=c(0,0)) gg <- gg + labs(x=x_label, y="", title=sprintf("طلوع و غروب خورشید در %s\n%s ", place, paste0(range(srss$date), sep=" ", collapse="تا "))) gg <- gg + theme_bw() gg <- gg + theme(panel.background=element_rect(fill="#525252")) gg <- gg + theme(panel.grid=element_blank()) gg1 <- ggplot(srss, aes(x=date, y=day_length)) gg1 <- gg1 + geom_area(fill="#ffeda0") gg1 <- gg1 + geom_line(color="#525252") if (show_now) gg1 <- gg1 + geom_vline(xintercept=as.numeric(as.Date(Sys.time())), color="#800026", linetype="longdash", size=0.25) gg1 <- gg1 + scale_x_date(expand=c(0,0), labels=date_format("%b ")) gg1 <- gg1 + scale_y_continuous(labels=pad5, limits=c(0,24), expand=c(0,0)) gg1 <- gg1 + labs(x="", y="", title="طول روز به ساعت") gg1 <- gg1 + theme_bw() if (plot) grid.arrange(gg, gg1, nrow=2) arrangeGrob(gg, gg1, nrow=2) }
و حالا می تونیم هر چیزی بخوایم بکشیم.. مثلا برای تهران:
daylight(35.6961, 51.4231, "Tehran", "2014-03-21", 365, tz="Asia/Tehran")
باعث می شه به این برسیم:
نمودار بالا نشون می ده چه ساعت های از روز صبح است و چه ساعت هایی شب و نمودار پایینی نشون دهنده ساعت های روشنایی است که در هر روز داریم و توش به راحتی می تونین تاثیر اینطرف اونطرف کشیدن ساعت رو ببینین.
خط عمودی در نمودار بالا مشخص کرده الان کجای سال هستیم و دو خط نقطه چین افقی می گن اگر یک نفر لازم باشه از هفت صبح از خونه بره بیرون و شش و ربع برگرده، چه زمانهایی از نور آفتاب در زندگی اجتماعی دور است. این نمودار ممکنه باعث بشه شما از کارتون استعفا بدین.
می بنین اعداد چقدر قشنگن؟
پروژه گیکی درآمد زا برای گیکهای پردازش تصویر و دارای پنجره مناسب: عکاسی و جدا کردن پلاک
راستش من عاشق پروژههایی هستم که با کمی کار، یک ربات شروع می کنه پول در آوردن برای من! اصولا این شیوه محبوب درآمدم است (: حالا هم یک شرکت که روی تشخیص پلاک و چنین چیزهایی کار می کنه و من هم می شناسمشون دنبال جمع کردن تعداد خیلی زیادی عکس از پلاک ماشینها هستن. عکس هایی واضح که دورشون بریده شده باشه.
این شرکت برای هر عکس ۵۰ تومن می ده. مطمئنا برای یک گیک نمی ارزه با دوربین بیافته توی خیابون و احیانا توسط برادران که به زمین و زمون شک دارن دستگیر هم بشه ولی دقیقا یک گیک تخصصش توی راحت کردن کارهای تکراری است!
اگر من بودم و حوصله داشتم و اتفاقا پنجره ای داشتم که به جای معقولی دید داشته باشه، یک دوربین می ذاشتم پشت پنجره که مثلا هر ده ثانیه یکبار یک عکس بگیره بعد عکسها رو می دادم به یک الگوریتم تشخیص پلاک و اتوماتیک پلاک ها رو می ریختم توی یک دایرکتوری و شاید بعد از کمی برنامه نویسی و سر هم کردن الگوریتمها، می رفتم یک چرخی می زدم چون مطمئن بودم در طول یکی دو روز آینده یک ماشین چاپ اسکناس هر ده ثانیه هفت هشت تا پنجاه تومنی برام چاپ می کنه (:
اگر به نظرتون پروژه عملی است و دوست دارین درگیرش بشین، می تونین با pelak@efazati.org تماس بگیرین. من رو که سر ذوق آورد ولی متاسفانه نه پنجره مناسب دارم نه وقت مناسب.
چند نکته
– اگر تصویرها از پلاکهای غیررسمی / مثلا دولتی باشن بهتره
– معلومه که قبل از ارسال پنجاه هزار تصویر، باید مکاتبه کنین و ببینین اصلا عکس هایی که می گیرین همونی است که طرف می خواد
– کلی چیز این وسط یاد می گیرین
– بحث جالبی است که آیا اینکار اخلاقی است؟ آیا کمک به پلیس برای کشف اتوماتیک پلاک کار خوبیه (به فرض که پروژه این باشه. من دقیق نمی دونم چیه) یا مثلا آیا عکس گرفتن از پلاک خودروها در خیابون نقض حریم شخصی اونها است؟ اینها بحث های جالب و مفصلی است و چلنجهای خوب ذهنی.
– تکرار می کنم که اگر خواستین اینکار رو بکنین مواظب امنیت عمومی باشین که در کشور ما گاهی با قانون و عقل سلیم همخوانی نداره و همچنین قبلش با اون ایمیل مکاتبه کنین. تاکید می کنم که اگر من بودم و پنجره خوب و وقت قابل قبول داشتم حتما تست می کردم.
هنر گیکی: تابلویی از چهرههای نهفته در ابرها
از قدیم عادت بشر بوده تو ابرها دنبال تصاویر آشنا بگرده. مثلا اگر یک دوربین از هزاران ابر عکس بگیره احتمالا این عکس هم توش دیده می شه:
که من و شما می تونیم توش چهره یک انسان رو تشخیص بدیم. حالا فرض کنین این هزاران تصویر رو بدیم به یک برنامه تشخیص چهره (مثل همونی که توی دوربین تشخیص می ده آدم ها لبخند می زنن یا نه و اگر لبخند نزنن ازشون عکس نمی گیره چون این دوربین است که احساسات ما رو مشخص می کنه) و هر کدوم از عکسها که توسط برنامه، چهره انسان تشخیص داده شدن رو بریزه توی یک دایرکتوری و بعد بچینه کنار هم و ازشون پرینت بگیره.
اثر نهایی می شه این تابلوی هنری اثر هنرمند کرهای به اسم کیمیونگهون.
خاطرات زیکانف – فیلمهای ورکشاپ موزیلا او اس و شیوه ساخت اپ
یکی از اتفاقات جالب زیکانف برای من، آشنایی با سارا بود که به عنوان نماینده موزیلا اومده بود تا یک پارتی موزیلامیکر (مثل ساندویچ میکر.. یعنی سازندگان وب) برگزار کنه و همکاری جذاب و خوب با افشین مهربانی، مهدی اصل علینژاد و رضا حبیبی برای برگزاری این ورکشاپ که با همکاری بچههای زیکانف در کنار کنفرانس اجرا شد. توش پنج نفر حرف زدیم:
- من در مورد اینکه چرا موزیلا مهمه
- سارا در مورد لوکالایزیشن، بجها و پروژه خودشون توی موزیلا
- افشین مهربانی در مورد پلاگینها و ماجولهای فایرفاکس
- مهدی اصل علینژاد درباره اچ تی ام ال پنج و کانواسها
- و در نهایت رضا حبیبی در مورد ساخت اپهای فایرفاکس او اس با اچ تی ام ال پنج
این قسمت اول است:
و این بقیه قسمتها:
کل ویدئوهای ورکشاپ سیستم عامل موزیلا او اس از جمله روش ساخت برنامه برای این سیستم عامل جدید موبایل
به نظرم اگر بقیه رو می پیچونین، در صورتی که به فایرفاکس او اس علاقه دارین تیکه رضا حبیبی رو حتما ببینین که توش واقعا یک اپ رو نشون می ده و شیوه تست اون روی فایرفاکس رو.
سیخچه سلفی خودساخته و پیشگیری از «از خود بیگانگی گیکانه»
بعد از پست قبلی، عارف با هیبت مهیبش این متن رو برام فرستاد:
چند ساعت پیش به محض دیدن پست جدیدت یکی از این سیخچه سلفیها برای خودم ساختم!
درواقع چند سال پیش یه سهپایه برای دوربین آنالوگم خریده بودم که با اومدن گوشیهای موبایل و عکسهای با کیفیتشون و گرفتن جای دوربینهای آنالوگ (حداقل بین عموم مردم) اون سهپایه هم کنار گذاشته شد…
اما الان با دیدن این عکسها یه فکر جالب به ذهنم رسید…
یادم اومد چند تا چوب که مربوط به یه بنر میشد تو زیرزمین افتاده… این شد که گرفتمش و سهپایه رو با لنت چسبوندم بهش و در نهایت اینی شد که میبینی…
باهاش خانوادگی کلی سلفی گرفتیم و واقعاً حال داد…
به این تیپ چیزها در دنیا می گن DIY یا Do It Yourself: خودت انجامش بده یا خودت بسازش… این یک فلسفه است که علیه سرمایه داری هم به کار می ره. سرمایه داری ما رو از همدیگه، خودمون، طبیعت و در اینجا وسایل اطراف (بخونین گجتها) «بیگانه» می کنه. انگار گجت چیزی بیرونی است که من در مقابل چیزی که در مقابل کار بهم دادن می تونi در اختیارش بگیرم. یک جور «فتیشیم کالایی»: این مفهوم که کالاها چیزی بیرون از من هستن که در مقابل پول می تونم مبادله شون کنم. یعنی به جای اینکه کار من به کالا تبدیل بشه، به پول تبدیل می شه و من می تونم پول رو در مقابل کالا (محصول کار یک نفر دیگه مبادله کنم) ولی این مفهوم این وسط گم می شه که همه کالاها محصول کار انسان ها هستن.
اصلا پیچیده نیست. بذارین دوباره بگم!
فتیش به معنی پرستش یا وابستگی شدید به یک جسم شناخته می شه و گاهی جایگزین شدن این چیز به جای چیزی دیگه. مثلا یک قبیله سرخپوست به خفاش فتیش داره به معنی اینکه از نظرش خفاش به دلیل نگهبان شب بودنش، اهمیت بسیار زیادی داره یا وقتی می گیم یک نفر فوت-فتیش داره یعنی نه فقط علاقه شدید به پا داره، که این علاقه براش جایگزین علاقه دیگه ای است. در مسائل جنسی این «جایگزین شدن» خیلی مورد تاکید است و مثلا اگر شما از لباسی خاص خوشتون می یاد به معنی «فتیش» نیست تا وقتی که این خوش اومدن به امری بسیار مهم در رابطه تبدیل بشه.
کالا رو هم که می دونیم: محصول کار انسان.
و حالا می تونیم متوجه بشیم که فتیشیم کالایی اشاره می کنه به تقدسی که کالا در زندگی ما پیدا می کنه و فاصله ای که بین کالا و ما می افته و فراموش می کنیم که کالا محصول کار ما است و فکر می کنیم عنصری بیرونی در جهانه که می تونیم با پول تصاحبش کنیم.
این وسط آدم شاد کسی است که بتونه این تضاد رو درک کنه و درگیری اش با فتیشیم کالایی رو به حداقل برسونه؛ چیزی شبیه همون جنبش DIY. نمیگم خریدن چیز بدی است ولی «ساختن» مشخصا لذت بخش تر و گیکی تر است و معلومه که خریدن هیچ چیز هیچ وقت باعث نمی شه شما گیت، باحال، خوشحال، خوشبخت و … باشین (: در پستی دیگه به مفهوم شادی می پردازیم (:
رادیو گیک شماره ۴۳ – سرباز بدبخت مجبور وطن
در این شماره از رادیو گیک به همراه سربازهای مجبوری که برای اجبارشون لازمه از کلمات قلمبه سلمبه مثل مام میهن و خدمت مقدس استفاده بشه، می فهمیم فرقی بین کتابخونه و پایرسی نیست و فتوای نسل سه رو از رو می خونیم چون کار دیگه ای از دستمون برنمیاد.
- دانلود نسخه ام پی تری
- دانلود نسخه او جی جی
-
مگنت لینک به تورنت ام پی تری رادیو گیک شماره ۳۹ – خونریزی نارنجی
-
دانلود نسخه فشرده شده برای محمد که رییس شبکهاش پسوندهای موسیقی رو بسته
نکته مهم: به لطف احد بیرنگ، اپلیکیشن اندروید رادیو گیک به روز شده! اگر استفاده اش می کنین، آپدیتش کنین.
آر اس اس رادیو گیک |
اپلیکیشن اندروید رادیو گیک |
رادیو گیک در آیتونز |
رادیو گیک در ساوند کلاود |
رادیو گیک روی پایرت بی |
شماره ۴۳ رو شروع می کنیم به افتخار نسلی که چیزی از دنیا قطعش می کرد، اسم خود سانسورچیش رو گذاشته بود پیوندها.
اخبار
با توجه به مفاسد متعددی که برای گسترش دادن خدمات اینترنت پر سرعت همراه ذکر کرده اید از جمله دسترسی جوانان و حتی نوجوانان به مطالب و فیلم ها و عکس های آلوده و فیلم هایی که ضدیت با اخلاق و عقاید اسلامی دارد و با عنایت به اینکه مجوز های قانونی برای این کار گرفته نشده و مخالفت با قوانین جمهوری اسلامی جایز نیست و با توجه به اینکه شبکه ملی اطلاعات که میتواند بسیاری از مشکلات را حل کند فراهم نشده به یقین اقدام بر این کار عجولانه یعنی خدمات اینترنت پر سرعت همراه و کلیه خدمات نسل سوم و بالاتر کاری بر خلاف شرع و بر خلاف موازین اخلاقی و انسانی است و مسئولین محترم نباید تنها به درآمد های مادی این برنامه بیاندیشند و نباید آن را نوعی روشن فکری دینی و آزادی علمی تصور کنند بلکه لازم است با شورای عالی فضای مجازی که مرجع قانونی اینگونه امور است مطلب را در میان بگذارند و پس از رعایت اموری که جلوی جنبه های منفی این کار را میگیرد اقدام نمایند، مسئولین قضایی نیز نباید در این امر حیاتی بی تفاوت باشند.
مدال خانم مریم میرزاخانی رو هم داشتیم این هفته
معتبرینترین جایزهی علمی دنیا، جایزهی نوبل هست. ولی این جایزه به دلایلی به ریاضیدانها داده نمیشه! در عوض جان چارلز فیلد، ریاضیدان کانادایی ابتکاری زد که هر چهار سال یک بار، به ریاضیدانانی که کمتر از ۴۰سال داشته باشند و یک کار ارزنده و خیلی خوبی توی ریاضیات انجام بدند یک جایزه داده بشه، که این جایزه همون مدال فیلدز هست. مدال فیلدز و جایزهی آبل معتبرترین و مهمترین جایزههایی هستند که یک ریاضیدان ممکنه اون رو ببره و در حقیقت جایگزین جایزه نوبل برای ریاضی هست!
تقریبا ۸۵٪ مردم جهان در جاهایی زندگی می کنن که زیر پوشش موبایل است ولی تنها حدود ۳۰٪ اونها به اینترنت دسترسی دارن. حالا یکسری از پروایدرها دور هم جمع شدن و برنامه ای به اسم اینترنت اپ دادن که باعث می شه کاربر بتونه بدون داشتن سرویسی مثل جی پی آر اس، سایت های مهم اینترنت رو بچرخه… سایت هایی مرتبط با سلامت، شغل یابی، اطلاعات محلی و .. . این برنامه از ایرتل زامیبیا شروع کرده و به بقیه کشورها هم خواهد رسید و حتی اجازه می ده مردم سراغ فیسبوک، سرچ گگوگل، ویکیپدیا، مسنجر و.. هم برن. [توضیح همین در ویکپیدیا زیرو و از اونطرف نبودن هیچ دسترسی رایگان در ایران]
در اعماق
مشکل جدید در حریم شخصی توییتر
در یک بهروزرسانی عجیب که هنوز معلوم نیست آزمایشی و موقت باشد یا دائمی، «فیو»های شما یا همان favorite در تایملاین دنبالکنندههای شما نمایش داده میشود. درست مثل اینکه چیزی را ریتوییت کرده باشید. علاوه بر این اگر کسی را دنبال کنید، باز هم این امر در تایملاین دنبالکننده نمایش داده میشود. گویا توییتر آنقدر به دنبال کسی درآمد حاصل از نمایش آگهی است که به دنبال راههایی برای جذاب کردن و افزایش توییتهای کاربران است و اصلا به این مطلب فکر نکرده است که بسیاری از کاربران مایل نیستند که «فیو»هایشان را دیگران هم بدانند، این دسته از کاربران از «فیو» کردن بیشتر برای «بوکمارک» کردن توییتها استفاده میکنند تا بعدا بتوانند دوباره آنها را مرور کنند. مریم میرزاخانی این مدال رو به خاطر کارشون روی «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» که مربوط به هندسهی مختلط میشه برنده شدند. مسئلهی سه جسم (مثل برهمکنش خورشید و زمین و ماه) حل دقیق ریاضی نداره. مریم میزاخانی نشون داد در سیستمهای دینامیکی که نوع تحولشون به نحوی هست که شکلشون رو میچرخونند و کش میارند، مسیرهای سیستم بالاجبار مقیدند که از قوانین جبری پیروی کنند! خلاصه این که مسئلهی سه جسم به یک سرانجام خوبی رسید!
یک شرکت اومده یک کار عجیب کرده: میلیاردها رکورد آدم ها از همه جای ممکن رو جمع کرده و گذاشته کنار همدیگه… [ توضیح در مورد آزادی اطلاعات در آمریکا ] و شما می تونین دنبال هر کسی در آمریکا بگردین و در یک جای متمرکز به تقریبا هر چیزی که از اون آدم قابل دسترسی است دسترسی پیدا کنین. شما یک اسم بهش می دین و ایالت احتمالی (یا کل آمریکا) و این می گرده از هر جایی هر چی می تونه جمع می کنه: قانون شکنی ترافیکی، وضعیت ازدواج، جاهایی که به شکل فیزیکی بودین، شرکتتون، فامیل های احتمالی تون و … خوبه یا بد؟ همه اینها بوده و فعال ها بهش دسترسی داشتن، الان همه دارن…
توضیح شبکه اجتماعی سکرت و هک شدنش
و دو تا باگ داریم: باگ ها وارد می شوند:
باگ FakeID اندروید که از کد قدیمی آپاچی به ارث رسیده
بر خلاف باگ ساده شبکه سکرت، این باگ نسبتا پیچیده است. مساله اینه که اعتبار نرم افزارهایی که روی اندروید اجرا می شن از طریق مکانیزم Public key Infra تست می شن. در این مکانیزم شما نرم افزارتون رو با یک کلید همراه می کنین که ثابت می کنه این برنامه توسط شما تولید شده. کلاینت های وب و غیره این کلید رو با مرکزی چک می کنن تا اعتبار اون رو بسنجن و این مساله می تونه به شکل یک زنجیره باشه یعنی کلیدها اعتبارشون رو در یک سلسله مراتب پشت هم اثبات کنن. ولی موسسه بلوباکس مدعی شده که نسخه های قدیمی تر اندروید (یعنی از ۲.۱ تا ۴.۴ که از پروزه هارمونی آپاچی که الان متوقف شده استفاده می کردن) در تشخیص این زنجیره مشکل داشتن و به گفته این موسسه به سادگی «هویتی که می تونه وابسته به هویت دیگه باشه، چک نمی شده و هر کس می تونسته ادعا کنه که کلیدش را یک کلید معتبر منتشر کرده». معلومه که نتایج بسیار عجیبه: برنامه هایی که از این حفره استفاده کرده باشن می تونستن تقریبا به هر چیزی دسترسی داشته باشن! گوگل از گزارش دقیق این باگ تشکر کرده و گفته که فیکس به شرکت های سازنده گوشی داده شده و منطقا دیگه نباید هیچ گوشی آپدیت شده ای از اون آسیب پذیر باشه
و یو اس بی.. باگ یا حفره امنتیی عظیمی که این روزها به بد یو اس بی مشهور شده
ما به بعضی ویروس ها یا اکسپلویت ها متا می گیم: چیزهایی که طبیعی نیستن و در لایه ای عمیق تر از بقیه عمل می کنن و به شیوه های کلاسیک هم نمی شه کنترلشون کرد. حالا یک محقق با اسمی شبیه ناهل و تیمش یک چیز جالب نشون دادن: بد یو اس بی. یو اس بی ها همیشه دردسر امنیتی بودن. ذاتا برای امنیت درست نشدن و اطلاعات چندانی هم ازشون نیست. نه فایروال دارن و به دستگاه ها هم مستقیم وصل و اجرا می شن. این تیم اومده یک یو اس بی رو بررسی کرده و بعد از مهندسی معکوس فرم ور، اون رو reprogram کرده تا کاری رو بکنه که می خواد. ایده خیلی ساده است: به یک وب کم بگین کیبورد است و لازمه فلان کارها رو بکنه. مثلا لازمه ساعت دو نصفه شب کامپیوتر رو بوت کنه، دستوراتی که لازمه رو بزنه تا کامپویتر از یک فرم وری که روی وب کم هست و یک لینوکس لایوه بوت بشه و بعد دستوراتی رو تایپ کنه که پسورد روت رو عوض می کنه. یا مثلا به یک کیبورد بگین هر بار که دید کامپیوتر داره بوت می شه و قبل از بالا اومدن سیستم عامل یک ویروس تو حافظه بذاره یا به یک ماوس بگین که کارت شبکه است و لازمه دی ان اس ها رو به سمت چیزی که شما می گین تغییر بده. سیستم عامل به یو اس بی هاش اعتماد داره و این حمله بد یو اس بی ، فصل جدیدی است که ممکنه طی اون آدم های بیشتری رو ببینین که از این چسب های پی وی سی درزگیری زدن توی پورت یو اس بی شون.
تبریکها، تقبیحهاَ و تعجبها
تقبیح برای فرگوسن و آمریکا و پلیسش و مالمو و پلیسش و زندانبان هایی که در ایران می ذارن زندانی ها در شورش و آتش سوزی و غیره اعدام بشن و زنده زنده کباب بشن و … خیلی سنگینه… برگردیم به سطح تحمل غم رادیومون… تقبیحی داریم از به اصطلاح خبرگزاری فارس که نوشت داغش خبیث دخترهای کلاس پنجم به بعد رو مجبور کرده حجاب داشته باشن و فرداش خبر رو ورداشت. توضیح بیشتر هم نمی خواد و از جنگی که ادامه داشت و الان مدعی آتش بس هستن اما اشغال هنوز ادامه داره و نفرت از سانسورچی. تبریک هم داریم به مخابراتچیهایی که نسل ۳ توشون راه می افته و کاربرانش که امیدوارم بتونن قیمت های معقولتری داشته باشن… راستی گفتم قیمت معقول اینو گوش بدین تا بریم سراغ نامه ها:
اوه یک تبریک هم به خودم که بالاخره کتاب زندگی لینوس توروالدز رو منتشر کردم! روی اینترنت به آدرس www.LinuxStory.ir ! و واقعا تبریک دیگه ای نداریم؟ عجب هفته ای! تبریک به کمپین یک میلیون امضا که هشت ساله شد و یکی از اولین فعالیت های چند سال اخیر بود که مستمر و جدی و در تاریک ترین سال های احمدی نژادی با کلی هزینه به خیابون رفت و تاثیری واقعی در جامعه گذاشت و ابراز شرمندگی از فرید و بقیه که هنوز قراره آدم ها بهترین سال های عمرشون رو در مهملی به اسم سربازی اجباری بگذرونن که انگار درست شده برای ضدیت با انسانیت.
نامه ها
ناصر نوشته: الان به شدت عصبانی هستم.شرمنده.سعی می کنم در آینده رفتار بهتری داشته باشم.
دلیل ناراحتی من ایرانسله. من 2 سال پیش یک اکانت وایمکس از ایرانسل به همراه 2 مودم (ثابت و همراه) خریدم. تاکید می کنم که خریدم.
بعد از مدتی ترجیح دادم تمدید نکنم. دلیلش مهم نیست. اصلا دوست نداشتم تمدید کنم. من یک شخص مستقل هستم و علاقه ای به تمدید نداشتم. (البته دلیلم آنتن دهی ضعیف تو مشهد بود)
در ذهنم با خودم گفتم که اگر زمانی رفتم مسافرت یا نیاز بود تمدید می کنم.
اما. اما. در عین ناباوری امشب بعد از تماس با 707 با این جملات روبرو شدم: چون تمدید نکردین از مودم هاتون سلب امتیاز شده. یا باید مودم جدید بخرین یا منتظر تماس همکارامون باشین.
پویا هم نوشته:
از اونجایی که خودم خیلی کارهای رباتیک انجام میدم و علاقه هم دارم، برام این حرکت خیلی جالب بود.
یه آقای انگلیسی به پروژه ای رو راه اندازی کرده به نام micro python که به نظر من میتونه یه جهش توی دنیای برنامه نویسی رباتیک و کلا مدارها باشه.
این وبسایتشه
داستان از این قراره که یه مدارهایی درست میکنه و میده به ما(اگه کشورمون از اونایی باشه که بتونیم خرید کنیم!) و ما توی SD-Cardی که توی مدار میخوره برنامه ی پایتون خودمون رو مینویسیم (مدار میتونه مثل یه فلش به کامپیوتر وصل بشه) و بعد با زدن دکمه ی ریست، برنامه ی ما اجرا میشه.
دقیقا مثل وقتی میمونه که ما برنامه ای رو توی C یا اسمبلی مینوشتیم و با کلی بدبختی توی مدارمون پروگرام میکردیم و بعد اجراش میکردیم ببینیم آیا این خط مشکی روی زمین رو دنبال میکنه یا نه!
حالا شما فکرشو بکنید که علاوه بر اوپن سورس بودن، سادگی برنامه نویسی python هم بهش اضافه بشه. و البته پایتون هم که توی قدرت و انعطاف چیزی از پدران خودش یعنی C/Cpp کم نداره!
بخش آخر
پاسخی فلسفی به حکم اخلاقی دریافت اینترنتی کتابها
بگذارید کتابها را دانلود کنیم!
اندرو فورسهایمز
ترجمه علی پیرحیاتی
اندرو فورسهایمز(Andrew forcehimes)، دانشآموخته دوره دکترای فلسفه دانشگاه وندربیلت امریکا است. پژوهشهای او عمدتاً در حوزه فرااخلاق، اخلاق و فلسفه سیاسی است. فورسهایمز در مقاله حاضر که در نشریه فلسفی Think (تابستان ۲۰۱۳) منتشر شده، نشان میدهد که حکم اخلاقی درباره دریافت اینترنتی کتابها همانند استفاده از کتابخانهها است و اگر یکی از آنها اخلاقی باشد، دیگری نیز اخلاقی خواهد بود. ترجمه مقاله این اندیشمند با اندکی تلخیص تقدیم خوانندگان میشود. «ایران» از مقالاتی که در نقد یا تقویت ایده اصلی این نوشته فراهم شده باشد استقبال میکند.
فیلسوفان مقاله مینویسند. امروزه بیشتر این مقالات، فنی و استدلالی هستند و طبعاً عناوینی دارند مانند «پاسخ به فلان و فلان» یا «نقد چه و چه». کار من هم مانند دیگرانی که در حوزه فلسفه کار میکنند، قاعدتاً نیازمند مخاطبانی است که البته بیشتر آنها را هرگز نمیبینم.
این داشتن مخاطب را مدیون اثر چاپی و کتابخانههای عمومی هستم. با استفاده از صنعت چاپ، میتوانم با ایدههای دیگران در یک زمان یا مکان دیگر درگیر شوم و با بهرهگیری از کتابخانهها، دیگر به خاطر طبقه اجتماعی یا اقتصادی، از موهبت گفتوگو محروم نشوم.
کتابخانههای عمومی، منبعی فوقالعاده هستند، اما مدتی پیش دریافتم که میتوانم از یک امکان تکمیلی دیگر هم بهره ببرم؛ یعنی در اینترنت، کتابها را به شکل غیرقانونی دانلود کنم. به این ترتیب، دو سؤال هنجاری پیش میآید که اغلب در کلاسهای فلسفه اخلاق مطرح میکنم: «آیا کسی میتواند استدلالی به نفع کتابخانههای عمومی (در معنای ساختمان فیزیکی) ارائه دهد که در عین حال، استدلالی به نفع دریافت اینترنتی کتاب نباشد؟
از سوی دیگر، آیا کسی میتواند استدلالی علیه دریافت اینترنتی کتاب ارائه دهد که در عین حال، استدلالی علیه کتابخانهها نباشد؟» ادعای من آن است که پاسخ به هر دو سؤال، «خیر» خواهد بود.
اجازه بدهید با بررسی اینکه کتابخانههای عمومی دقیقاً چه هستند و تحلیل استدلالهایی که وجود آنها را توجیه میکند، شروع کنیم. کتابخانههای عمومی، نهادهایی هستند که کتابها را خریداری میکنند و بعد به اعضا آزادانه امانت و اجاره میدهند. اگر نخستین بار بود که با این فرایند مواجه میشدیم، به نظرمان خیلی عجیب میآمد. کتابخانهها یک کتاب دارای حق تکثیر را میخرند که محتوای آن، جزئی از اموال ناشر یا نویسنده است و بعد آن را تقریباً به رایگان در اختیار ما قرار میدهند.
از این گذشته، شخص امانتگیرنده طبق قانون استفاده منصفانه میتواند کل کتاب یا مقاله را فتوکپی بگیرد و آن را برای همیشه در کتابخانه شخصی خود داشته باشد. اخیراً به منظور پاسخگویی به نیازهای روزافزون، کتابخانهها وارد طرحهای امانت بینکتابخانهای شدهاند.
در این فرایند، شخص میتواند یک کتاب را از طریق کتابخانه دیگری غیر از کتابخانهای که عضو آن است، دریافت کند. با استفاده از همین فرایند میتوان فتوکپی مقالات و کتابها را از طریق کتابخانه دیگر گرفت و برای خود نگهداری کرد.
توجه داشته باشید که همه این موارد، بخشی از اموال دیگران و دارای حق تکثیر است، پس کتابخانهها چطور چنین خدماتی را توجیه میکنند؟ استدلال اصلی مبتنی بر این ادعاست که هیچکس نباید بر پایه ویژگیهای اخلاقاً نااصیل مثل نژاد، جنسیت، طبقه و سن، از اطلاعات محروم شود.
اما صرفنظر از این مسأله، میتوان پرسید که چرا افراد باید دارای دسترسی عمومی به اطلاعات باشند؟ پاسخها شاید متفاوت باشد، اما نکته مهم آن است که دسترسی آزاد به اطلاعات، نقشی اساسی در هر جامعه پویا و روبهرشد دارد. مثلاً داشتن شهروندان آگاه، بهترین راه (اگر نه تنها راه) برای رسیدن به وضعیتی است که در آن مقامات و قانونگذاران، مسئولیتپذیر و پاسخگو هستند. به همین دلیل است که استبداد اغلب نیازمند برنامهای برای سرکوب اختلاف عقیده و تحریف اطلاعات است و دسترسی به کتابخانههای عمومی، هر دو مورد را خنثی میکند.
کتابخانهها علاوه بر فراهم کردن توازن مناسب میان شهروندان و قانونگذاران، نابرابریهای معرفتی میان شهروندان را تعدیل میکنند، یعنی اختلافات در میزان دانش شهروندان بر پایه امتیازاتی که همه از آن برخوردار نیستند، از بین میرود.
بدیهی است که دستیابی به اطلاعات از طریق مطالعه کتاب، نیازمند وقت و هزینه است. از بین بردن حداقل یکی از این موانع برای اکثر اعضای جامعه، قطعاً کاری ارزشمند است که کتابخانهها مسئولیت آن را برعهده دارند. کتابخانهها نمیگذارند به کسانی که امتیازات آموزشی خاصی را نداشتهاند، از بالا نگاه کنیم و به قول فیلیپ پتیت، فیلسوف ایرلندی، باعث میشوند شهروندان مستقیماً به چشم یکدیگر نگاه کنند.
پس وقتی کتابخانهها به ارتقای سطح آگاهی عموم شهروندان و از بین بردن نابرابریها کمک میکنند، ظاهراً دلایل خوبی برای تأسیس و گسترش آنها داریم.
اما اینجا باید از خودمان بپرسیم که چرا کتابخانهها از نظر رعایت حقوق مالکیت و خصوصاً حقوق مالکیت فکری، وضعیت خاصی دارند؟
حقوق مالکیت فکری با رعایت حق تکثیر حفظ میشود و تضاد همین جاست: کتابخانهها دسترسی به اطلاعات را ارتقا میدهند؛ حال آنکه حق تکثیر درصدد محدودسازی دسترسی به اطلاعات است. استدلال به نفع کتابخانهها را به شکل خلاصه مرور کردیم، اما چه استدلالی به نفع حق تکثیر وجود دارد؟
مثلاً در اصل اول قانون اساسی امریکا آمده است که کنگره میتواند به «ترویج پیشرفت علم و هنرهای کاربردی، از طریق تضمین حفظ حقوق معنوی آثار مکتوب و اختراعات برای نویسندگان و مخترعان» بپردازد.
اینجا ایده اصلی آن است که پیشرفت در علم و هنر با انگیزههای اقتصادی تشویق میشود و مؤلفان و مصنفان اگر از این انگیزهها محروم باشند، رغبت کمتری به تولید آثار دارند.
پس اگر کسی اثری را کپی کند یا بدزدد، مؤلف در نتیجه ضرر اقتصادی، متضرر شده و جامعه نیز به دلیل کاهش انگیزه نوآوری، مورد آسیب قرار گرفته است. فعلاً نمیخواهم ارزش این استدلال را مورد قضاوت قرار دهم، گرچه معتقدم دو پیشفرض چالشپذیر در آن وجود دارد که به آن بازمیگردم. اینجا میخواهم بر یک نکته تأکید کنم و آن اینکه اگر کسی موافق تأسیس کتابخانه باشد، باید به چنین گزارهای معتقد باشد: هزینه تحمیل کردن پرداخت بهای دسترسی به اطلاعات برای هر عضو جامعه (یعنی پیامد بدیهی حق تکثیر) بسیار بیشتر از منافعی است که جامعه با ارائه اطلاعات رایگان، از آن برخوردار میشود. اما چطور این گزاره، استدلالی محکم به نفع دریافت اینترنتی کتابها نیست؟
به عبارت دیگر، اگر کسی موافق منافعی است که کتابخانهها برای جامعه دارند، باید با توزیع الکترونیکی کتابها هم موافق باشد (و حتی با توجه به سرعت و سهولت دسترسی، خیلی هم ذوقزده شود!). اگر من میتوانم وارد یک کتابخانه شوم، کتابی را امانت بگیرم و برای خودم اسکنش کنم (یا حتی سفارش فایل اسکنشده آن را از طریق طرح بینکتابخانهای بدهم)، چرا نتوانم وارد یک سایت اینترنتی شوم و نسخه اسکنشده کتاب را دانلود کنم؟
نکته مهم آن است که اگر مزیت دسترسی به اطلاعاتی خاص، از قانون حق تکثیر فراتر میرود و کتابخانهها را توجیه میکند، به نظر میرسد امتیاز دسترسی به همان اطلاعات، بر حق تکثیر فایق آید و دریافت اینترنتی کتاب را توجیه کند و البته این واقعیت که اطلاعات به شکلی کارآمدتر در دسترس قرار میگیرند، موهبت است، نه نقیصه.
حالا اجازه بدهید با بررسی استدلالها از نگاهی دیگر، ببینیم رابطه بین استفاده از کتابخانهها و دریافت اینترنتی کتاب چگونه است. آیا میتوان استدلالی علیه دریافت اینترنتی کتاب ارائه داد که وجود کتابخانهها را با تردید مواجه نکند؟
صرفنظر از برخی موارد استثنا (مثل نیاز یا ضرورت غیرمتعارف)، دزدیدن اموال دیگری، به لحاظ اخلاقی نارواست. یعنی من با گرفتن آنچه متعلق به شماست، به شما آسیب زدهام. مثلاً اگر یک گلابی داشته باشید و من بیایم و گلابی را از شما بگیرم، شما را از منفعتی که حقتان بوده، محروم کردهام و شما دیگر نمیتوانید از این منفعت بهره ببرید. اگر شما زحمتی کشیدهاید، زحمتتان هدر میرود. پس «اختصاص فیزیکی»، یکی از ویژگیهای اصلی حقوق مالکیت است.
اما مسأله اموال فکری متفاوت است. اگر شما کتابی بنویسید و من پس از انتشار، آن را کپی کنم، شما را از فروش نسخههای دیگر به شکلی که شما از فروش گلابیتان محروم میشوید، محروم نکردهام. حداقل به یک معنا، شما همچنان منافعی را خواهید داشت که قبلاً از آن برخوردار بودید- یعنی اموال فکری، غیررقابتی است. اما استدلال میشود که اشکالی پیش آمدهاست.
اگر شما کتابی بنویسید، باید حق انتفاع از آن را داشته باشید. پس حق تکثیر به جای «اختصاص فیزیکی»، وارد کار میشود و به لحاظ قانونی، یک سری حقوق اختصاصی ارائه میدهد (محروم کردن دیگران از استفاده غیرمجاز از محصول) و به این ترتیب، نوعی «اختصاص حقوقی» به دست میآید. اینجا با این استدلال مواجهیم که نویسنده خودش نمیتواند از حقالتألیفش به خوبی پاسداری کند و بنابراین تولید کلی آثار به دلیل کاهش انگیزهها، کاهش خواهد یافت.
چنین استدلالی مبتنی بر دو ادعاست: اولاً، آنها که اثر را کپی میکنند یا میدزدند، اگر نمیتوانستند چنین کنند، پولش را میپرداختند و ثانیاً نویسندگان انگیزه درونی ندارند. پس آیا درست است که بگوییم اگر من کتابی را بدزدم، نویسنده را با محروم کردن از یک منفعت، متضرر ساختهام؟ ادعای اول باید پیشفرضش این باشد که اگر من نمیتوانستم کتاب را بدزدم، آن را میخریدم. فقط با این شرایط میتوان فرض کرد که دزدیدن کتاب باعث ضرر مالی نویسنده میشود.
مثلاً من میخواهم ترجمه جدیدی از برخی آثار افلاطون داشته باشم، اما این ۷۵دلار هزینه خواهد داشت، پس مجبورم با ترجمه قدیمی سر کنم. اما اگر بتوانم ترجمه جدید را بدزدم، بدان معنی نیست که در غیر این صورت، آن را میخریدم. در واقع، بیشتر افراد به دلیل اینکه قدرت خرید ندارند، به سرقت دست میزنند. پس نمیتوانیم فرض کنیم که نسبتی یک به یک میان کتابهایی که دزدیده میشوند و کتابهایی که خریده نمیشوند، وجود دارد و به این ترتیب نمیتوان فرض کرد که سرقت، نویسنده را از منفعتی محروم میکند که در صورت عدم سرقت، از آن برخوردار میشد.
ادعای دوم از جاذبه شهودی بیشتری برخوردار است. ظاهراً موجه به نظر میرسد که انگیزههای اقتصادی بیشتر با تولید بیشتر آثار جدید، ارتباط مستقیمی داشته باشد. اما انگلستان اولین کشوری بود که قوانین حق تکثیر را در اوایل قرن هجدهم تصویب کرد و آثار فراوانی پیش از این منتشر شده بودند.
با توجه به این مسأله، میتوان میان آثاری که اگر حقالتألیف نبود، نوشته نمیشدند و آثاری که صرفنظر از حقالتألیف هم وجود میداشتند، تمایز قائل شد (و توجه داشته باشید که علت منطقی حق تکثیر آن است که حقالتألیف، انگیزه اصلی است، نه انگیزهای در کنار انگیزههای دیگر).
به هر حال، قطعاً انگیزههای دیگری هم وجود دارند و در سطحی بالاتر از حقالتألیف قرار میگیرند (مثلاً شهرت، بشردوستی، اعتبار علمی و…). اگر این هم قانعکننده نباشد، میتوان استدلال ظریفتری ارائه داد و فقط بر کتابهایی متمرکز شد که صرفنظر از حقالتألیف تولید میشوند.
شاید برخی گمان کنند که کتابهای اندکی این شرایط را دارند، اما تقریباً تمام کتابهای دانشگاهی چنین هستند (به استثنای برخی کتابهای درسی). این مسأله مستقیماً با استدلالی که به نفع کتابخانه مطرح کردیم، مرتبط است و آن اینکه توجیه اصلی تأسیس کتابخانه و توزیع الکترونیکی کتابها، منافع آموزشی است که به جوامع ارائه میدهند.
به نظر بدیهی میرسد که کتابهای دانشگاهی (که هدفشان آموزش است)، این نیاز را بیش از کتابهایی که در وهله اول در پی حقالتألیف هستند (مثلاً ادبیات عامهپسند)، برآورده میکنند. خلاصه اینکه به نظر میرسد بین اطلاعاتی که برای یک جامعه روبهرشد، مفید است و انگیزه حقالتألیف در تولید اثر، رابطه عکس وجود دارد.
شاید باز هم گفته شود که حتی اگر نویسندگان (دانشگاهی) به دنبال پول نباشند، ناشران چنین هستند و کپی کردن کتابها، تولید کتابها را در آینده ناایمن میسازد. اما اگر چنین استدلالی صحیح باشد، آنگاه استدلالی علیه کتابخانهها نیز خواهد بود، بخصوص آنها که همه کتابها را نمیخرند و از طرح بینکتابخانهای استفاده میکنند. اگر آپلود کردن یک کتاب به دلیل تعداد نامحدود دانلودهای بعد از آن که ممکن است انتشار کتاب را در آینده تهدید کند، به لحاظ اخلاقی نارواست، پس نهادی که هر کسی میتواند به آن وارد شود و همین کار را انجام دهد، نیز نباید وجود داشته باشد. به تعبیر دیگر، چطور کتابخانهای که یک نسخه کتاب را میخرد و بعد آن را در میان افراد مختلف توزیع میکند، با کسی که یک نسخه کتاب را میخرد و آن را اینترنتی توزیع میکند، متفاوت است؟
استدلالی که در این مقاله مطرح شد، حق تکثیر را به کلی رد نمیکند، بلکه نشان میدهد که نحوه نگاه ما به حق تکثیر دچار تناقض است. نتیجه کلی استدلال چنین است: دریافت اینترنتی کتاب به لحاظ اخلاقی ناروا نیست و اگر ناروا باشد، آنگاه تأسیس یا استفاده از کتابخانه هم اخلاقاً ناروا خواهد بود.
موسیقی
به پیشنهاد رضاایکس سرباز اجباری وطن آهنگ Nirvana – Smells Like Teen Spirit
انتشار آنلاین ترجمه کتاب زندگی خالق لینوکس: «فقط برای تفریح؛ داستان یک انقلابی اتفاقی»
کتاب رو سالها پیش در نمایشگاه کتاب دیدم، خریدم، خوندم، لذت بردم، ترجمه کردم، ناشر پیدا کردیم و وزارت ارشاد چاپش رو نداد.
درسته که خوبه برای حمایت از پروژه انتشار این تیپی کتاب، به صفحه کمک مالی برین ولی قبلش با رفتن به صفحه اصلی کتاب مطمئن بشین که کتاب مناسب شماست و اگر هم لازم دیدین از صفحه دانلودها نسخه مورد نظرتون رو دانلود کنین.