افتخار، کار مفید کردن است

وقتی بچه بودم، دنیا این شکلی بود. نه اینکه دقیقا این شکلی باشه ها، نه. دنیای توی کامپیوترها این شکلی بود. کامپیوترها هشت بیت بیشتر نداشتن و کمودور ۶۴ من که دومین کامپیوترم بود که بازی‌ها رو از روی نوار کاست لود می‌کرد، بازی‌هاش چیزی در حد این عکس بود. یک دوچرخه که در مسیری جلو می رفت وش ما باید در لحظات مناسب با فشار دادن دگمه قرمز جوی استیک، روزنامه‌ها رو به خونه‌ها پرتاب می کردین. اما آیا اینکه من اینو بازی کردم و احتمالا بیشتر از نود شما بازی نکردینش، افتخاره؟

راستش چند وقت پیش توی یک فروم دیدم که یکی برای بقیه استدلال می‌کنه که خدای کامپیوتر است چون از بچگی با کامپیوتر بزرگ شده. می‌گفت که چون وقتی هشت نه سالش بوده با یک ۲۸۶ کار می‌کرده، الان هم بهتر از هر کس دیگه‌ای از کامپیوتر سر در می یاره. خواستم همونجا بگم این حرف‌ها مسخره است ولی حوصله نکردم تو فرومی که توش فعال نیستم شروع کنم جر و بحث با یکی. اما اینجا می‌گم که حداقل گفته باشم و خواننده‌هاش هم بیشتر باشن.

نظرسنجی‌های کیبرد آزاد نشون می‌ده که بیشترین خواننده‌هاش حرفه‌ای‌ها هستند یا حداقل کسانی که خودشون رو توی کامپیوتر حرفه‌ای می‌دونن. این عالیه و امیدوارم همه مون هم بدونیم که از قدیم با کامپیوتر کار کردن افتخار نیست. من زیاد از قدیم‌ها حرف می‌زنم… از اولین کامپیوترهام. از مونیتورهای تک رنگ و بعد هرکولس‌های ۱۶ رنگ. اینها برام خاطره هستن و به نظرم بخشی جذاب از تاریخچه کامپیوتر و بخصوص در شرایط کشور ما، نکاتی جذاب از تاریخ اجتماعی معاصرمون. اما اینها افتخار نیستن. اگر یک نفر از بچگی با کامپیوتر کار کرده معنی‌اش اینه که خانواده‌اش پولدارتر بودن یا تکنولوژی براشون مهمتر بوده. مثلا در مورد من چون شوهرخاله‌ام کامپیوتر دوست داشت برای بچه‌هاش خرید و چون پسرخاله‌هام کامپیوتر داشتن برای من هم خریدن. به همین سادگی. خب این حداقل برای شخص من هیچ افتخاری نیست.

نکته دیگه اینه که من شروع کنم پز دادن نسبت به اینکه اول با اسپکتروم کار کردم، بعد با کمودور، بعد با آمیگا، بعد با ۲۸۶، بعد با ۳۸۶ و بعد با پنتیوم. از این چی برداشت می‌کنین؟ مستقل از توان مالی خانواده، تنها چیزی که از این حرف برداشت می‌شه، سن بالای سی سال است و پیر بودن هم شاید در خیلی از جوامع احترام داشته باشه ولی در دنیای کامپیوتر افتخار نیست.

پس دفعه بعد، اگر خواستین به هم دیگه پز بدین (که کلا توصیه نمی‌شه)، لطفا به جای گفتن اینکه از چند سالگی کامپیوتر داشتین و اینکه با چه کامپیوترهایی شروع کردین، از این بگین که هر کدوم از ابزارهاتون رو چقدر عمیق یاد گرفتین و چقدر برای جامعه تون مفید بودین. اگر هم کسی سعی کرد بهتون بگه از شما بهتره چون از فلان سالگی کامپیوتر داشته یا اولین کامپیوترش فلان بوده، بفرستینش به همین لینک. ممنون.

محبوبترین زبانهای برنامه نویسی

کلی بحث هست که کدوم زبون برنامه نویسی محبوبیت بیشتری داره یا زنده تر از بقیه است. همچنین کلی بحث هست که مثلا آدم ها می گن زبان مورد علاقه من یعنی پرل مرده یا در حال مرگه.

جواب واقعی چیه؟ کسی نمی دونه (: اما یک نفر یک ایده عالی به فکرش رسیده تا وضعیت زبان های برنامه نویسی رو بررسی کنه. طرف اومده با یک ایده بامزه، تعداد پروژه‌های هر زبان توی گیت‌هاب و بعد تعداد تگ‌هاش توی استک‌اورفلو رو شمرده. اولی نشون دهنده تعداد پروژه‌های هر زبان است و دومی – با تسامح – نشون دهنده اندازه جامعه کاربری اون.

نتیجه چیزی شبیه نمودار زیر شده:

خط آبی نشون دهنده کرولیشن است (نزدیک ۰.۸) و این یعنی هرچقدر یک زبان جامعه بزرگتری داره، پروژه‌های بیشتری هم داره (: پیش بینی عجیبنی نیست ولی همیشه دیدن اعداد و آمار، جذابه.

بعضی زبان‌ها شرایط خاص دارن، مثلا دلفی یا viml. اولی یک زبان است با تعداد پروژه‌های کم اما سوال‌های زیاد و دومی یک زبان با پروژه‌های زیاد و سوالات کم (جامعه کوچیک). اما زبان‌های متعادل زبان‌هایی هستن که هم پروژه‌های زیادی دارن و هم جامعه فعالی. اینها زبون‌هایی هستن که حوالی خط آبی می‌افتن. در اوج، جاوا اسکریپت است، پایتون، سی، روبی، پرل و شل. به نظر من که نتیجه خیلی جذابی است (: درست زبون‌هایی که من دوست دارم. البه به جز جاوا اسکریپت (:

همایش ماشین‌های تحریر

مدت‌ها پیش از اینکه لپ‌تاپ‌ها یا حتی کامپیوترهای مین‌فریم باب بشوند، نویسنده‌ها،‌ خبرنگاران و کارمندان با استفاده از ماشین‌تایپ حرف‌هایشان را روی کاغذ می‌آوردند. این روزها شرکت‌های خیلی خیلی کمی هنوز ماشین‌تایپ مکانیکی می‌سازند اما هنوز هم رمینگتون‌ها، آندروودها و اولیوتی‌های زیادی این طرف و آنطرف پیدا می‌شوند یا احیانا در انبارها خاک می‌خورند. این روزها،‌ آدم‌هایی دارند جذب این دستگاه‌های زیبا می‌شوند که شاید نصف سن آن‌ها را هم نداشته باشند.

یک گروه از آدم‌های خوش ایده، در همایشی به نام Type-IN، به دنبال جمع کردن این آدم‌ها و افراد کنجکاو احتمالی هستند تا به آن‌ها فرصت کار با ماشین تحریرهای کلاسیک را بدهند. در این همایش جذاب، آدم‌ها می‌توانند با هم مسابقه تایپ روی ماشین تایپ بدهند،‌ از کارشناسان فنی این دستگاه‌ها سوال‌هایشان در مورد تعمیر و نگهداری آن‌ها را بپرسند یا حتی شاید یک ماشین تایپ از یک نفر بخرند.

با وجود کاغذ، جوهر ماشین تحریر و ماشین‌تحریرهای واقعی و مکانیکی، افراد حتی می‌توانند یک نامه کامل را تایپ و در باجه پست مجاور محل همایش، آن را برای کسی که دوست دارند پست کنند.

اگر احیانا شما هم در فیلادلفیا هستید، می‌توانید سری به همایش بزنید:

Type-IN
Bridgewater's Pub
Saturday, Dec. 18, 1pm - 4:30pm
30th Street Station, 30th & Market Sts.
Philadelphia, PA



ولی اگر هم شما هم مثل من از محل همایش چند هزار کیلومتری فاصله دارید حداقل این موارد را نگاه کنید:

منبع: میک زاین

سایتی بر روی ساعت

چامبی یکی از اون وسایل جذاب است. یک ابزار کامپیوتری کوچک که می‌تونین ازش استفاده‌های مختلف بکنین. مثلا یک نوع ساده اون ساعتی است که با وای-فای به اینترنت متصل می‌شه و بدون شک می‌تونه چیزهایی مثل دمای هوا رو به شما نشون بده. جالبی این وسیله به نیمه-باز بودنش است: یک لینوکس، یک نمایشگر و یک وای-فای که می‌تونین برنامه‌ریزی‌اش کنین.

خب ممکنه خیلی چیزها به عقل ما برسه. گرفتن آخرین اخبار، فرستادن توییت ساعت زنگ زدن و غیره و غیره اما یک نفر ایده‌ای حتی عجیب‌تر داشته: هاست هوست کردن یک سایت !

بعله… سایتی که بالا می‌بینین روی همون ساعتی که می‌بینین هوست شده. طرف کل مراحل هوست کردن یک وب سایت ساده و سبک روی ساعتش رو هم اینجا به طور کامل توضیح داده.

شاید بعضی‌ها بپرسن «چرا چنین کاری کرده؟» جواب گیکها همیشه ساده است: «چون می‌تونه (:».

هکر ماهیانه – شماره ششم

سایت اخبار هکرها یک سایت خبری مشهوره از اتفاقاتی ممکنه برای یک هکر جالب باشه.اگر واقعا بدونین هکر یعنی چی، سریع متوجه می شین که بحث سر نفوذ به کامپیوترها و دزدیدن اطلاعات نیست. هکر واقعی، کسی است که به علم عشق می‌ورزه و دیوارها براش فقط یک سوال هستن نه مانعی در راه رسیدن به چیزی که پشت دیوار است. اما مشکلی که این سایت داره، هجم زیاد خبرهاش است و گاهی تخصصی بودن اونها.

یک نفر هم در مجله هکر ماهیانه، اومده و هر ماه مجموعه از بهترین مطالب ماه قبل هکرنیوز (اخبار هکرها) رو انتخاب کرده و به صورت یک پی دی اف منتشر کرده و می‌کنه. این مجله عکس‌های بیشتری از مطلب اصلی داره و گاهی هم توضیحات پشت‌زمینه‌ای بیشتر. این مجله محبوبترین مجله من بود تا اینکه بعد از شماره سوم، پولی شد. دادن پولش اشکالی نداره ولی در میهن اسلامی عزیز، فعلا که ما توان پرداخت پول به جهان اون بیرون و خریدن چیزی رو نداریم. این شد که تصمیم گرفتم هر ماه ببینم توی هکر مانتلی چه مقالاتی منتشر شدن و بعضی – یا شاید بعدا همه – اونها رو از سایت خودم لینک بدم. اینکار در واقع یک جور فراهم کردن امکان است برای خوندن هکرمانتلی بدون داشتن پی دی اف پر زرق و برقش.

هکر ماهیانه / شماره ۶

  • شروع اتفاقی. لازم نیست بگم مقاله جذابیه چون همه مقاله‌های هکر مانتلی جذابن. اینجا، کسانی که سایت Rapportive رو راه انداختن توضیح می‌دن که اصولا سایتشون چجوری افتتاح شد. اونها در طول چند هفته یک پلاگین فایرفاکس درست کرده بودن برای نمایش اطلاعات خیلی بیشتر در مورد هر کاربر در جیمیل. اونها پلاگین رو آپلود می‌کنن و منتظر می مونن تا ببین چی می شه. اول ThenNextWeb نگاهش به پلاگین می افته و در موردش می‌نویسه، بعد ReadWriteWeb و پشتش LifeHacker و می‌تونین حدس بزنین که بعدش تمام وب. میگن که اکانت توییترشون آتیش می‌گیره و در طول بیست و چهار از ۵ کاربر به ده هزار کاربر می‌رسن وعملا یک شرکت بزرگ یکهو ظاهر می شه. توی این مقاله جدای از تعریف تمام این داستان‌ها، از درس‌هایی که از این جریان یاد گرفتن می‌گن.
  • تو یک برنامه‌نویسی، پس چرا برای یکی دیگه کار می‌کنی؟ تو به عنوان یک برنامه نویس روی یک معدن طلا نشستی. می‌فهمی؟ نه واقعا! در طول تمام تاریخ هیچ وقت اینقدر ساده نبود که یک نفر یک جا بشینه ومحصولی رو از صفر تولید کنه و شخصا به مصرف کننده برسونه و پولش رو بگیره. این غیرعادیه. به همه شرکت‌های بزرگ اطرافت نگاه کن. گوگل. فیسبوک، توییتر، فلیکر، فوراسکور یا خیلی خیلی چیزهای دیگه. همه اینها نتیجه کار یک برنامه نویس است که نشسته و برای خودش برنامه نوشته. به نظرت برای اونها راحت بوده؟ مطمئنا نه ولی تو … ادامه
  • عاقل و سالم ماندن در طول شروع یک استارتاپ. شروع یک شرکت کار سختیه. آدم زیاد کار می کنه و فشار بیش از حدی به خودش می‌یاره. نه پول ورزش و غذای سالم هست نه وقتش… اما یکی از نویسندگان اولیه توییتر می‌خواهد در این مورد براتون حرف بزنه. درسته کسی نصحیت شنیدن دوست نداره ولی وقتی نویسنده توییتر باهامون حرف بزنه، جریان فرق می‌کنه
  • حسرت‌های دم مرگ. یک نفر هست که شغلش اینه که هفته‌های آخر زندگی آدم‌ها را باهاشون باشه و مواظبشون. چنین آدمی فکر می‌کنین بیشترین چیزی که شنیده چیه؟ حسرت آدم‌ها از اینکه دارن می‌میرن و به چه چیزهایی نرسیدن. چنین آدمی توی وبلاگش برای ما پنج تا از بیشترین آرزوهای آدم‌های درحال مرگ رو نوشته. بهتره قبل از اینکه به دم مرگ خودمون برسیم، نگاه کنیم ببینیم در چنین لحظه‌ای آدم ممکنه حسرت چه چیزهایی رو بخوره.

راهنمای گردش در محله گیک های توکیو

آکیهابارا بخشی از توکیو است که با مغازه‌های الکترونیک اشباع شده. البته درست تر است بگوییم مغازه‌های اجزای الکترونیک. اینجا می‌توانید انواع و اقسام موتورها، مقاومت‌ها و قطعات ساده و پیچیده الکترونیک بخرید و با آن‌ها پروژه‌هایی که دوست دارید را بسازید. ظاهرا سوال درباره این منطقه آنقدر زیاد بوده که گروه «فضای هکرهای توکیو» تصمیم گرفته یک راهنمای توریستی برای آن بسازد. این گروه می‌گوید آدرس دادن برای رسیدن به گوشه و کنار این منطقه آنقدر سخت است که آن‌ها ترجیح داده‌اند سایتی بسازند تا با ویدئو و نقشه‌های دقیق گوگل و توضیحات مکفی، آدم‌ها را برای رسیدن به چیزی که می‌خواهند راهنمایی کند. احتمالا برای مایی که قرار نیست آدرس خاصی را پیدا کنیم، دیدن ویدئوهای گیک پسندترین خیابان‌های توکیو، بسیار جذاب است.

مروری بر آی پاد تاچ

الان دیگه مدت طولانی‌است که من آی.پادم را دارم. چند ماه به شکل اصلی داشتمش و حالا دو ماه است که jailbreak شده. کاملا دوستش دارم و حس می‌کنم یکی از ابزارهای خوبی است که خریده‌ام. بر خلاف اکثر گجت‌ها، هنوز هم به همان اندازه روز اول از آن استفاده می‌کنم و در طول تمام بیست و چهار ساعت شبانه روز خیلی خیلی به ندرت پیش می‌آید که یکی دو متر از من و جایی که هستم دورتر باشد *:

این دستگاه فوق‌العاده است. بدون شک بهترین دستگاهی که من می‌توانم داشته باشم نیست اما در حدود قیمت خودش، کاملا قبول است. من به طور خاص از آن برای کتاب خواندن با برنامه Stanza و فید/خوراک خواندن با برنامه MobileRSS استفاده می‌کنم ولی به شکل عمومی پادکست‌ هم با آن گوش می‌دهم، یادداشت برمی‌دارم، Todo لیست‌هایم را دارم، اینترنت گردی می‌کنم و گاهی برای تفریح، به سرورهایم وصل می‌شوم (ssh) و حتی ممکن است کارهای شرکت را بکنم.

اما خوب بودن این دستگاه اصلا به این معنی نیست که به آن انتقاد نداشته باشم.انتقاد اصلی من به آی.پاد.تاچ اینها است:

  1. لیز است. بدنه آی پاد تاچ لیز است. لازم نیست مدتی بگذرد تا این را بفهمید بلکه از همان لحظه اول که آن را در دستتان می‌گیرد و حین تعریف از باریکی و slick بودنش هستید، کاملا احساس می‌کنید که بدنه بیش از حد لیز است و نه فقط گذاشتن آن روی سطح‌های غیرصاف سخت است که حتی در دست گرفتنش هم زیاد کار مطمئنی نیست. برای حل این مشکل باید یک جلد آی پاد تاچ بخرید که برای من حداقل ۲۰ هزار تومان هزینه داشت و حالا هم یک روکش لاستیکی نه چندان جذاب روی بدنه زیبا را گرفته اما حداقلش اینست که از بالای سیفون توی توالت نمی‌افتد.
  2. نیازمند ویندوز و مک هستید. این مسخره است. حتی برای شروع کار – یعنی برای راه اندازی اولیه دستگاه – هم باید یک ویندوز یا مک داشته باشید که رویش iTunes نصب شده باشد. این روی جعبه درج شده ولی واقعا من درکش نمی‌کنم. بعدها هم برای کار شدیدا نیازمند iTunes هستید که نسخه لینوکسی ندارد و حتی نمی‌توانید آن را در ماشین مجازی اجرا کنید. این خیلی غیرطبیعی است ولی چاره‌ای نیست.
  3. فضا بسته است. بخش بد اپل! با خریدن آی.پاد در آکواریوم اپل حبس می‌شوید. حتی برای گوش کردن آهنگ هم باید از برنامه‌های اپل استفاده کنید و حق انتخاب از شما گرفته می شود. چیزی شبیه یک قفس طلایی. قشنگ است و خوب اما قفس است. اگر اپل دوست نداشته باشید، حق ندارید از نرم‌افزاری که دوست دارید استفاده کنید. حق ندارید فایل صوتی خودتان را روی آی.پد خودتان بریزید و حتی حق ندارید به جای آی تیونز، از برنامه دیگری که بتواند پادکست‌هایتان را مدیریت کند هم استفاده کنید.
  4. هویت. برای عضویت در شبکه اپل و حتی دانلود برنامه‌های رایگان فروشگاه‌ هم لازم است که هویت داشته باشید و ایرانی‌ها در دنیا هویت ندارند. باید یک کردیت کارت معتبر داشته باشید تا بتوانید اکانت باز کنید و این اکانت باید به یک آدم معتبر در یک کشور معتبر وصل باشد (حتی نیجریه!). من هویت دوستی در آلمان را قرض گرفته‌ام و با آن می‌توانم دستگاه را به روز کنم یا نرم‌افزار (رایگان) از فروشگاه اپل دانلود کنم ولی چون دوستم در آلمان است، همه فروشگاه فقط به زبان آلمانی کار می‌کند و قابل تغییر هم نیست و از ایران هم حتما باید با پروکسی وصل شوم.

این چهار انتقاد اصلی من است به این دستگاه دوست داشتنی. البته دو نکته دیگر هم قابل ذکر هستند:

  • دوربین و جی پی اس. اگر این دستگاه روی یک دوربین ساده عکاسی و یک جی.پی.اس. هم داشت، هیچ چیز در دنیا نمی‌توانست با آن رقابت کند. این را در فهرست نقص‌ها ننوشته‌ام چون پیشنهاد است (: به هرحال این دستگاه همینی است که هست.
  • خساست. من نیازی به فضای زیاد نداشتم و در نتیجه نسخه ۸ گیگابایتی را خریده‌ام و تصور نمی‌کنید! نسخه ۸ گیگابایتی بر خلاف نسخه‌های بالاتر که هدست (هدفون و میکروفون)‌ دارند، فقط هدفون دارد! اینکه حجم قابل ذخیره‌سازی چه ربطی به ضبط صدا یک تماس صوتی دارد از طریق چت دارد را نمی‌دانم ولی این را می‌دانم که از تلاش شرکت‌ها برای پول درآوردن از طریق کم‌فروشی اولیه متنفرم.

دقت کردید که در بین پیشنهادها و انتقادها، عمر باتری را ننوشتم. نه از این نظر که عمر باتری دستگاه خوب است. دستگاه اگر استفاده شود هر روز نیاز به شارژ دارد اما به هرحال باتری چیزی است که هست و همیشه هم انتظار بهترش را داریم.

در آخر لازم است که تکرار کنم آی.پاد.تاچ را کاملا دوست دارم. شاید اگر الان می‌خواستم خرید کنم چیزی می‌خریدم که فضای بسته اپل را نداشته باشد ولی در کل از داشتن این دستگاه کاملا راضی بوده و هستم.

آیا داشتنش را به شما پیشنهاد می‌کنم؟

اگر گیک هستید و دوست دارید با دستگاهتان حسابی ور بروید: نه. این دستگاه چیزی است که هست و چندان قابل ور رفتن و هک کردن نیست. البته من شخصا دوست دارم چنین دستگاهی کاملا پایدار باشد و اهل ور رفتن زیاد با آن نیستم و از این نظر از آن راضی هستم.

بحث بعدی سر کاربرد است. برای کتاب خواندن عالی است. البته من از دستگاه‌های eInk استفاده نکرده‌ام ولی واقعا با کتاب و خبر خواندن روی این دستگاه هیچ مشکلی ندارم. برای اینترنت گردی هم تا حد قابل قبولی خوب است (فلش را پخش نمی‌کند) و کارهای متفرقه مثل ساعت و اینها هم که منطقا از عهده هر دستگاهی برمی‌آید.

نکته مهم دیگر، دسترسی به اینتنرت است. این دستگاه را اگر به عنوان پخش نکننده موسیقی استفاده نکنید، بدون اینترنت به هیچ دردی نمی‌خورد و منظور از اینترنت توانایی ارتباط با اینترنت WiFi است. اینترنت گردی، ایمیل خواندن، خبر دانلود کردن و چت کردن همه اینترنت بی‌سیم می‌خواهند و اگر اینترنت بی‌سیم خوب نداشته باشید، این دستگاه احتمالا فقط به درد آهنگ گوش دادن خواهد خورد.

و در نهایت سیستم عامل! این دستگاه جفت iTunes طراحی شده و من که لینوکس دارم به شکل معقول نمی‌توانم از امکانات پادکست و پخش‌کنندگی این دستگاه استفاده کنم. اما جالبتر از آن، اگر نظر من را می‌خواهید اگر مک دارید هم، آی پاد نخرید (: شاید بخندید. از نظر فنی مک و آی پاد تاچ بسیار خوب با هم جور می‌شوند اما آدمی که به یک فروشگاه (حتی اپل و حتی گپ) رفته باشد و همه لباس‌هایش را خریده باشد به نظر من آدم جذابی نیست. اپل یک قفس طلایی است، هم از نظر بقیه جذاب است و هم احتمالا از نظر دارنده اما به هرحال قفس قفس است! اما اگر ویندوز دارید، پیشنهاد می‌کنم آی.پاد.تاچ را بخرید. چرا؟ چون دوست دارم هر کاربر ویندوز عمیقا مفهوم پایداری، سرعت و کاربری راحت را تجربه کند (:

کامپیوترهای قدیمی برای سری چهارم IT Crowd

بدون شک IT Crowd یکی از بهترین سریال‌های طنز تلویزیونی است که من دیده‌ام و حالا یک خبر عالی می‌گوید که مرکز تاریخ کامپیوتر (در انگلیس) درخواستی دریافت کرده برای قرض دادن چند کامپیوتر قدیمی برای ساخت قسمت چهارم این سریال. کامپیوترهای قرض داده شده در دکور فصل چهارم این سریال استفاده خواهند شد.

این قسمت از همان کامپیوترهای دکور قبلی به علاوه چند قطعه جدید استفاده خواهد کرد. مهمترین قطعه یک Altair 8800 است که اولین کامپیوتر شخصی تجاری تاریخ است و مدیر موزه کامپیوترها خوشحال است که مردم از طریق این سریال می‌توانند بخشی از این تاریخ را شاهد باشند و برای موزه هم تبلیغ خوبی خواهد شد. مطمئنا بخشی از مردم / گیک‌ها، کامپیوترها را خواهند دید و ان‌ها را گوگل خواهند کرد و با رفتن به وب‌سایت موزه، بیشتر و بیشتر درباره تاریخ کامپیوترها اطلاعات کسب خواهند کرد.

تصویر سمت چپ کامپیوترهای استفاده شده در قسمت‌های قبلی را نشان می‌دهد. یک CGL Sord M5، یک Oric Atmos، آمستراد سی پی سی ۴۶۴، کمودور ۶۴، سینکلر زد ایکس ۸۱ دست ساز (که روی آلتایر ۸۸۰۰ گذاشته شده)، آتاری ۲۶۰۰، کمودور پی.ای.تی، اپل مک پلاس، زد ایکس اسپکتروم پلاس ۲ و غیره و غیره (: