امروز شاهد یک اتفاق عجیب بودم که البته بی سابقه نیست. یک نفر از یک بانک کاری شخصی با کسی داشته که توی اون بانک حساب داره و به سادگی به خودش اجازه داده اطلاعات حساب اون فرد رو چک کنه، تلفش رو برداره و بهش زنگ بزنه.
ظاهرا این بانک با اینهمه ادعا دو نکته بدیهی رو نمی دونه:
1. در یک سازمان باید سطح دسترسی به اطلاعات تعریف بشه. افراد مختلف باید به بخش های مختلف دسترسی داشته باشن و هر کس باید فقط به بخشی از اطلاعات دسترسی داشته باشه که بهش مربوطه. این مساله به طور خیلی خاص تر در مورد اطلاعات شخصی افراد هم معتبره. سازمان های مدرن تر شاید تصمیم بگیرن بخش عظیمی از اطلاعاتشون رو برای تمام کارمندان یا حتی عموم مردم باز کنن ولی بازم این باز کردن نباید باعث زیر سوال رفتن پرایوسی آدم ها بشه. مثلا ممکنه فیسبوک با ایده دسترسی مسطح به اطلاعات، به همه کارمندانش اجازه بده به میزان چت ها دسترسی داشته باشن ولی نباید اجازه بده هر کسی بتونه چت افرادی که می خواد رو بخونه.
2. اگر من اطلاعاتی به سازمانی می دم، فقط در محدوده های مرتبط اجازه استفاده از اونها وجود داره. اگر من تلفنم رو به بانک می دم برای اینه که در صورت مشکلی در حسابم بهم زنگ بزنه یا بتونه موقع برداشت و پرداخت بهم اسمس بده. تبلیغ کردن یک سرویس همون بانک شاید در محدوده خاکستری باشه ولی دادن شماره من به یکی دیگه برای تبلیغ یا قرارداد متقابل و تبلیغ کردن یک سرویس دیگه مطمئنا محدوده قرمز است و تماس تلفنی یکی از کارمندهاش برای کارهای شخصی شون مطمئنا منطقه بنفش.
درک این موضوعات و برخورد جدی با این موارد است که اعتبار یک موسسه و سازمان رو حفظ می کنه و ما هم باید در موردش هشیار باشیم. هم به عنوان تولید کننده و مشاور سرویس ها و هم به عنوان مصرف کننده و کاربر.
این پرسشنامه هر ساله توسط خود برنامه نویس ها برگزار می شه. ربطی به هیچ شرکت و سازمانی نداره و خودمون مستقیم توش جواب می دیم و مستقیم نتایج رو می بینیم. هدفش اینه که درک دقیق تری از وضعیت کار و زندگی برنامه نویس ها، مدیر سیستم ها و کلا کامپیوتری ها به همدیگه بده. با دونستن این اطلاعات مطمئنا می تونیم حقوق بهتری بگیریم و زندگی بهتری بخوایم.
نظرسنجی به مدت یک ماه ادامه خواهد داشت و بعد درست مثل پارسال، نتایج خام و تحلیل به شکل عمومی منتشر می شن.
نتایج پارسال رو اینجا ببینین و از آدرس پرسشنامه امسال برای امسال جواب بدین تا بدونیم چیکاره هستیم. معلومه که بهترین مشارکت ما در بهتر شدن وضعیت برنامه نویس ها اینه که اطلاعات رو دقیق تکمیل کنیم و از بقیه هم بخوایم اینکار رو بکنن. لینک برای به اشتراک گذاشتن اینه: http://bit.ly/irprogrammers و البته لینک مستقیم روی گوگل داکز هم اینجاست:
در شماره ۷۲ رادیوگیک هیچ برنامه ویژه ای نداریم. برنامه استاندارد خودمون رو پی می گیریم، به اخبار نگاه می کنیم، به اعماقشون می ریم و در بخش آخر برف ها رو به جلو پارو می کنیم. با هکرها هستیم، با اسپرم ها، از سکس حرف می زنیم و ربات ها و مثل همیشه ماشین های خود راننده ای که ما رو ول نمی کنن. با ما باشین چون خرس های کیوت قراره اطلاعات خصوصی ما رو لو بدن!
همیشه می گیم رادیو گیک چیزی مستقل از اخبار برندها و عددهاشون است ولی این فرق داره. نوکیا که بر می گرده دو نکته جالب داره. اولی ۳۳۱۰ که حتما شنیدین و بی مزه است و دومی نوکیا۶ که الان اهمیتش رو می گم ولی قبلش از کمپانی اچ ام دی بگیم که ظاهرا تلاش می کنه صدمه مایکروسافت به برند نوکیا رو جبران کنه و حالا با این برند گوشی های جدید می ده. جذابیت خاص گوشی نوکیا ۶ دو تا است: بدنه تمام فلزی و اندروید اصلا انگولک نشده! دقیقا دو تا چیزی که خیلی ها از سازنده های گوشی میخواستن و بهش نمی رسیدن. بخصوص با قیمت ۲۴۲ دلار! این کمپانی از چندین کارمند قدیمی نوکیا تشکیل شده و احتمالا گزینه جدیدی داده به آدم ها برای استفاده از نوکیا. امیدواریم خوب باشه و یک شرکت بالاخره گوشی ای که ما می خوایم رو بسازه. البته کنارش باید اشاره کنیم به ویلی فاکس هم اشاره کنیم که داره!
کلاودفلر یک سیستم دی ان اس است که کنار دی ان اس کلی سرویس دیگه هم می ده. مثل فشرده کننده صفحات، جلوگیری کننده از حملات، ریدایرکت اچ تی تی پی اس و خیلی چیزهای دیگه. در واقع کلاودفلر صفحه شما رو دریافت می کنه، به دلایل مختلف تغییرش می ده و اونو برای کاربر می فرسته. مثل یک کش خیلی خوب و کارا.
اما چند روز قبل کلاودفر یک خبر بزرگ منتشر کرد: باگ گزارش شده توسط تاویس اورماندی از پروژجت زیرو گوگل بهشون خبر داده که در بعضی صفحات اطلاعات غیر عادی وجود داره! خیلی غیرعادی؛ در حد توکن لاگین یوزرها، پسوردهاشون، ای پی آی کال ها و غیره و غیره. در واقع اطلاعاتی که باید بین هر یوزر کاملا مخفی باشه، حالا به عنوان بخشی از یک صفحه وب در گوشه ای از اینترنت قابل دیدن است!
اشتباه اول خیلی خبرگزاری ها این بود که فکر می کردن این اطلاعات یکجا نشست کرده و در دسترس است. اینطور نبود. مساله این بود که اطلاعات برخی سایت های خیلی بزرگ که از کلاودفلر استفاده می کردن در بعضی صفحات بی ربط پخش در اینترنت قابل دیدن بود و هنوزم هست. در واقع مثل این بود که زیر یکی از صفحات جادی.نت بتونین پسورد یک نفر رو ببینین (یا توکن لاگین کردنش رو) و با داشتن اون بتونین به جاش لاگین کنین.
این مساله به خاطر باگ موسوم به Buffer Overrun ایجاد شده بود. باگی که در زبان های سی و سی پلاس پلاس برنامه نویس موظف به مواظب بودن در موردش است و در نتیجه بارها و بارها اشتباها از زیر دست تست ها در می ره و باعث مشکلات امنیتی بزرگ می شه. این باگ اینطوری کار می کنه که یک متغیر از جای تعیین شده برای خودش بیرون می زنه و با بقیه حافظه قاطی می شه! کد زیر دقیقا خطی است که باعث شد کلاودفلر دچار مشکل بشه:
if ( ++p == pe )
goto _test_eof;
یک ابزار که قراره صفحه رو بهینه کنه، این رو صدا می زنه و تا وقتی که پوینتر به جای مورد نظر «برسه». حالا چی می شه اگر پوینتر در یک حالت خاص از اینجا بپره؟ تا مدت ها پیش می ره و بقیه اطلاعات حافظه رو توی متغیر مورد نظر می ریزه! همین می شه که سرور کلاود فلری که مثلا صفحه من رو بر می گردونه ممکنه بخشی از حافظه خودش که حاوی اطلاعات حساسه رو هم ته صفحه من برگردونه!
کلاود فلر می گه فقط در ۷ ساعت این مشکل رو حل کرد؛ از طریق درگیر کردن تیمهاش در تمام جهان. البته این باگ از هر سه میلیون و سیصد درخواست اچ تی تی پی فقط ۱ دونه رو درگیر می کرد ولی همین هم کافی بود که هنوزم اگر توی گوگل بگردین، ممکنه بتونین توکن های مشابهی رو پیدا کنین!
چه باید کرد
این هم یکی دیگه از اشتباههای بعضی منابع است؛ در واقع من و شما به عنوان یوزر کار چندانی نمی تونیم بکنیم. عوض کردن پسورد همیشه ایده خوبیه ولی در بسیاری از این موارد چیزی که لو می ره پسورد نیست (چون اون فقط یکبار رد و بدل می شه). اکثر سرورها برای نگهداری اطلاعات از توکن ها استفاده می کنن (مثلا قسمت هفتم بستون رو ببینین) و این توکن ها دائما دست به دست می شن. حتی اگر شما پسورد رو عوض کنین این توکن احتمالا کماکان در سرور فعال و معتبر است.
پیشنهاد اصلی در مورد وب مسترها و مدیر سیستم ها است و نه یوزرها. برای مقابله و امن شدن در مقابل این اتفاق امنیتی، لازمه مسوولین سایت ها توکن ها رو ریست کنن یا به یوزرها اجبار کنن که دوباره لاگین کنن و پسورد رو تغییر بدن تا حتی جلوی رو رفتگی های پسوردها هم گرفته بشه. شاید کار خیلی راحتی نباشه ولی چاره ای نیست. به احتمالا به همین دلیله که گوگل و چندین سرویس دیگه در طول دیروز از ما خواستن که دوباره وارد سیستمشون بشیم و توکن های قبلی رو غیر معتبر اعلام کردن.
ظاهرا یک بار دیگه ثابت شده که شغل ما خیلی خوبه (: منابع مختلفی دارن می گن برنامه نویسی عالیه و اینم یک تحقیق جدید در این مورد؛ البته برنامه نویسی، علوم پایه یا هر چیز دیگه که لازمه زنده موندن توش، چیز یاد گرفتنه. تحقیق مفصل جدیدی می گه هر جوری که این یادگیری اتفاق بیافته، چه موک ها (آموزش های آنلاین)، چه کتاب، چه یادگیری رسمی و غیره برای درآمد مفید هستن. که منطقی است. همچنین برای سلامت! مطالعه روزانه حتی اگر کوتاه باشه می تونه برای استرس بسیار مفید باشه. همچنین یادگیری مهارت های جدید حافظه رو بهتر می کنه و یادگیری آلات موسیقی می تونه علائم حتی آلزایمر رو کند کنه. اما مهمتر از همه برای ما شاید »تاثیر در زندگی اجتماعی» باشه. توانایی صحبت، کلمات وسیع، کنجکاوی، وسعت اطلاعات و … همه در زندگی اجتماعی سهیم هستن. همچنین در جذابیت از نظر دیگران!
البته به دور ماه! کمپانی عجیب اسپیس ایکس اعلام کرده که تا پایان ۲۰۱۸، دو نفر شهروند رو در یک سفر فضایی به اطراف ماه خواهد گردوند. الون ماسک عجیب گفته که این سفر تقریبا ۲ هفته طول خواهد کشید و مسافرها به تنهای سفر خواهند کرد، نه در کنار فضانوردهای حرفه ای و با کمک اونها. این خیلی هیجان انگیزتره! معلومه که ریسک چنین سفری، صفر نیست! ولی آیا این واقعی عملی است؟ اسپیس ایکس حرف های عجیب زیادی زده از جمله برنامه بلندپروازانه رفتن به مریخ و حالا هم از گشتن به دور ماه صحبت می کنه. یادمون باشه که این یه بیزنس است که باید درآمد زا بمونه پس اگر بتونه چنین کاری بکنه براش خیلی خوبه. ماسک گفته از طریق دو سفر در سال، تقریبا ۲۰٪ درآمد مورد نیاز شرکت تامین خواهد شد! البته بحث تکنولوژی هم هست. فالکون هوی هنوز آماده پرواز نیست و یکی از پیش نیازهای سفر به ماه خواهد بود. همچنین دراگون ۲ که قراره سوار فالکون هوی بشه هم آماده نشه و ناسا منتظر است که با این سفینه فضانورد به ایستگاه فضایی بفرسته. گفته می شه اوایل ۲۰۱۸ پرواز آزمایشی دراگون ۲ اتفاق خواهد افتاد. مدیریت پروازی آمریکا گفته برای پرواز به ماه باید از اون مجوز پرواز گرفته بشه و به گفته وکلا احتمالا کار خیلی راحتی هم نیست؛ به خاطر مسائل امنیتی پرواز برای شهروندان عادی. راستی.. با توجه به بحث های رفتن به مریخ، گروهی از وکلا مدعی هستن که باید وکلایی از مریخ دفاع کنن و حق مردم به یک سیاره جدید و این چیزها!
فایرفاکس جدید و کروم جدید (یعنی ۵۱ و ۵۶) در همراهی با فشار عمومی اینترنت به سمت اچ تی تی پی اس، شروع کردن به ناامن اعلام کردن بعضی صفحات اچ تی تی پی. آیکن ناامن (همون کلید با خط روش) در صفحاتی نشون داده خواهد شد که توشون دارین یک فرم رو روی اچ تی تی پی ارسال می کنین. این کلید حتی برای تریک قدیمی درست کردن فرم در صفحات اچ تی تی پی و فقط ارسال اون به مقصد امن هم ظاهر می شه چون اینکار چندان امن نیست (ممکنه کسی صفحه رو عوض کنه). البته روش کمی فرق می کنه. فایرفاکس همون قفل خط دار رو نشون می ده ولی کروم دقیقا می نویسه «ناامن» تا توسعه دهنده رو مجبور به اصلاح صفحاتشون کنه. گفته می شه فایرفاکس بعدی قراره کنار هر جایی که پسورد در اچ تی تی پی وارد شده یک علامت یا متن ناامن نشون بده! اینکار مطمئنا فشار رو برای حرکت به سمت اچ تی تی پی اس قویتر می کنه.
بازهم یک نفر از پروجکت زیروی گوگل مشکل امنیتی بزرگی رو توی آی ای نشون داده که توسط اون می شه کدهای مخرب رو توی بعضی از اینستنس ها ران کرد؛ یک مشکل واقعا حاد. این یک باگ type-confusion است که در ۲۵ نوامبر به مایکروسافت اعلام شده ولی حل نشده. گوگل در پروجکت زیرو می گه مشکلات رو به شرکت ها می گه ولی بعد از ۹۰ روز عمومی می کنه چون تا اون موقع احتمالا کلی آدم در موردش می دونن و ازش سوء استفاده می کنن. ظاهرا در این کد می شه با استفاده از شکل خاصی از سی اس اس کدهای مخرب اجرا کرد. البته من دقیق نگاهش نکردم. نکته جالب خبر این هم هست که چند روز قبل دوباره عینش تکرار شده بود و پروجکت زرو یه باگ دیگه از ویندوز منتشر کرده بود که توش می شد دسترسی داشت به اطلاعات مهم در حافظه. سخنگوی مایکروسافت گفته در هر دو مورد در حال کار روز مساله هستن و انتظار داشتن گوگل زمان اعلام عمومی رو به تاخیر بندازه ولی گوگل می گه نود روز کافی است. [بحث این کشمکش و بازم اشاره به ایران و نبودن مکانیزم]
شهردار قبلی نیویورک حالا شده مشاور امنیتی سایبری ترامپ. این انتخاب بعد از کلی انتخاب بد دیگه در حوزه اینترنت، کلی به آدم ها استرس داده. تیم انتقال قدرت ترامپ در متن انتخاب گفتن که «گیولیانی مهارت و دید عمیق خودش رو مثل یک دوست خوب نگران امنیت سایبری بخش خصوصی در اختیار ترامپ خواهد گذاشت و همچنین به راه حل های ارائه شده توسط بخش خصوصی خواهد پرداخت». بعد از این خبر هکرها سایت خود ایشون رو چک کردن؛ این سایت روی یک جوملای قدیمی پر از باگ ران می شه، سرتیفیکیت اس اس ال تاریخ گذشته داره، پی اچ پی آبسلیت استفاده می کنه و حداقل ده ساله که سرور بی اس دی اش آپدیت نشده. درسته که شاید مهم نباشه ولی کسی که گفته «قراره کمک کن همه ما امن تر باشیم» منطقا نباید خودش از چنین کسانی و وضعیتی استفاده کنه. از اونطرف گیولیانی خودش یک شرکت خصوصی امنیت سایبری داره.
در یک موفقیت بی نظیر تاریخی، بالاخره یک داروی پیشگیری از بارداری مردانه روی پرایمت ها کار کرده. توی این آزمایش۱۶ میمون نر رسوس بعد از یکسال فعالیت جنسی مستمر حتی یک مورد بارداری هم نشون ندادن. البته هنوز روش پیشگیری به خوبی روش های زنانه نیست. در واقع یک ژل به مجرایی که اسپرم ازش حرکت می کنه تزریق می شه که اجازه نمی ده اسپرم فعال به مایع منی برسه و برای معکوس کردنش فقط کافیه یک ژل دیگه تزریق بشه که اثر این رو خنثی کنه. کماکان عجیب ولی بسیار بهتر از وازکتومی های فعلی. مرحله بعدی آزمایش روی انسان است و امیدواریم خوب جواب بده ولی کماکان جا برای پیشرفت هست [کمی در مورد اسپرم توضیح بدم!]
اس اچ ای مخفف secure hash algorithm است.. و حالا دیگه سکیور نیست. [ کمی توضیح در مورد هش]. اس اچ ای در ۱۹۹۵ توسط ان اس ای درست شدو حالا که محققین گوگل و یک موسسه در آمستردام تونستن توش یک حمله کالیژن اتک نشون بدن، رسما تموم شده به حساب می یاد. این وضعیت وقتی پیش میاد که امضای دو چیز یکی باشه ولی اون دو چیز با هم فرق کنن. با این روش عملا ثابت شده که اون امضا دیگه اعتبار نداره. تقریبا از یک دهه پیش خطر این مساله خاطر نشان شده بود ولی حالا تونستن عملا نشونش بدن. روش جدید هزینه ایجاد یک هش مشابه برای یک فایل موجود رو بین ۷۵ تا ۱۲۰ هزار دلار تخمین می زنه. با کمک گرفتن از کامپیوترهای ای سی ۲. در این حمله محققین دو تا پی دی اف کاملا متفاوت درست کردن که هش یکسانی دارن. این حمله به تقریبا ۶۵۰۰ سال زمان روی یک سی پی یو و تقریبا ۱۱۰ سال زمان روی یک جی پی یو نیاز داشته. راه پیش رو؟ کمی گپ درمورد توروالدز و نیاز به حرکت به سمت ورژن ۲ یا ۳ همین الگوریتم. و ۹۰ روز دیگه گوگل کد خودش رو منتشر می کنه که عملا به هر کس اجازه می ده کار مشابهی بکنه.
جدی کی تسلا می خره وقتی این پسره با ۷۰۰ دلار و سخت افزارهایی که تو اینترنت می شه خرید و نرم افزارهای آزاد، تونسته ماشینش رو خود راننده کننده؟ هندا سیویک اون به شکل خودکار رانندگی می کنه و مامان بزرگش رو به یک گشت شبونه برده و سالم برگردونده (: البته خود یرگوسن پشت فرمون مواظب بوده که اشتباه نشه و می گه که دوست دخترش حاضر نشده به سیستم اون اعتماد کنه و سوار بشه و به همین خاطر سراغ مادربزرگش رفته (: یک نمایشگر که جای آینه عقب نصب شده می تونه به شکل خودکار گاز و فرمون و ترمز رو کنترل کنه . در حرکتی مشابه یک کمپانی سان فرانسیسکو ابزاری ۹۹۹ دلاری می فروشه که با وصل کردن به ماشین می شه دستور داد که خود به خود رانندگی کنه – حتی در ترافیکی که می ره و می ایسته. البته فروش این ابزار فعلا با دخالت سازمان ایمنی ترافیک کنسل شده! کل ابزار این دوستمون یک تلفن هوشمند بوده که به نرم افزار اوپن پایلوت متصل شده و وصله به سیستم های الکترونیک ماشین و یک جعبه ۳بعدی. این تنها سیستم نیست و جاهای مختلفی مشغول منتشر کردن کدها و سیستم های خود راننده شون هستن. از جمله سایت آموزشی یوداسیتی نرم افزار یکی از دوره هاش رو آزاد منتشر کرده و آدم ها در حال تست و بهتر کردن دائمی اش هستن. [نظرات خودم بخصوص در مورد همکاری با انسپ و بقیه در این ماجرا]. یک اشاره به مشکل دوچرخه هم داشته باشیم. و البته اهمیت اشاره به خبر اینکه پلیس کالیفرنیا می گه ۹ مورد از رد شدن از چراغ قرمز توسط ماشین های خودراننده اوبر رو ضبط کرده. اوبر می گه ماشین های مورد تست نیاز به مجوز تست ماشین خودکار ندارن چون اصولا ماشین های خودکار نیستن و فقط مجهز به یک سیستم پیشرفته کمک به راننده در رانندگی هستن. بحث خودم و بحث بیکار تر شدن راننده ها
قانون درستی توی فرانسه تصویب شده که احتمالا باید نمونه ای باشه برای دیگران. این قانون رو شاید تو فارسی / عربی بتونیم «انفصال از کار» بخونیم. منطقا من وقتی ساعت کاری ام تموم می شه دیگه موظف به پاسخگویی به کارفرما نیستم. چیزی که برای برنامه نویس ها و بخصوص سیستم ادمین ها تجربه همیشگی است [چند تجربه]. این قانون در فرانسه می گه که کارفرما باید از کارمند بپرسه که چطوری و به چه روشی می شه (و آیا اصلا اجازه دارن) که در خارج از ساعت کاری باهاش تماس بگیرن. طبق قانون مثلا کارمند حق داره موبایلش رو تو خونه خاموش کنه یا جواب نده. در محیط های کاری فعلی و بخصوص بودن لپ تاپ و موبایل شرکت، جدا شدن از محیط کار سخته، یا حتی تشخیص فضای کار و خونه. هنوز قانونی در مورد جریمه شدن شرکت ها نیست و فقط می گه باید توافق بشه اما در نهایت بحث در مورد «حق انفصال از کار» مهمه و چیزی مثل work/life balance موضوعی که باید حواسمون بهش باشه.
باگ ها و سو استفاده – مثلا عضو کردن شما در سرویسی که نمی خواین
بحث شکایت و پس دادن پول شما در صورت شکایت طبق یک کامنت که ما نمی دونیم
آخه با رباتم بله؟!
شرکتی هست به اسم ریل باتیکس که هدف عجیبی داره: مدعی است تا آخر امسال یک عروسک رباتیک مجهز به هوش مصنوعی مخصوص سکس به بازار عرضه می کنه! نظر شما چیه؟ حداقلش اینه که نظر دیگران رو پرسیده و نتیجه بسیار جالبه. ۷۸٪ گفتن که با ربات ها دیت می ذارن و مشکلی ندارن. از اونطرف ۲۳٪ گفتن که اگر ربات دارای هوش مصنوعی ای ساخته بشه که شبیه آدم مهشورها باشه حتما باهاش دیت می ذارن؛ بخصوص اسکارت جکسون و ریان رینولدز. در بین جواب دهنده ها (که البته خیلی هم علمی نبوده روش) فقط ۲۲٪ گفتن که فقط علاقمند به آدم واقعی هستن و دنبال ربات نخواهند رفت. بحث های خودم. [به عنوان رابط رابطه از راه دور]، [خیانت است؟]، [فتیش های خاص؟]، … اصلا شماره ویزه لازم داره!
یک شرکت سازنده یک خرس اسباب بازی از این قصه های جدید اینترنت چیزها، کل اطلاعات، پسوردها، پیام های صوتی و ایمیل های کسانی که خرس قابل برنامه ریزی اش رو خریده بودن بدون پسورد روی اینترنت نگه می داشت؛ و معلومه که لو رفته!
این خرس کیوت توسط اسپیرال تویز ساخته شده ومی تونه پیام های صوتی بچه ها و پدر و مادرها رو از طریق اینترنت دریافت و برای طرف مقابل پخش کنه. خرسی که پیام مامانتون رو به شما می ده و البته به هر کس دیگه که به دیتابیس وصل بشه (: مساله مشابهی چند وقت پیش بود که وی-تک هک شد و بازم اطلاعات ۵میلیون کاربر به سرقت رفت که بینشون ۲۰۰هزار کودک هم بودن. یک ماه بعدش یک باربی متصل به اینترنت هم مشکل امنیتی پیدا کرد و اجازه داد هکرها مکالمات توی خونه آدم ها رو گوش بدن. [توضیح در مورد اینترنت چیزها و اینکه هنوز در امنیت مشکلات بسیار زیاد داره چون بهش توجه کافی نمی شه].
توضیح بدهی فنی: اتفاق بدی که در کد افتاده و بعدا باید جبران بشه. مثال با نزول خورها یا بانک ها. پس دادن بدهی فنی زمان می خواد و باید بهش توجه بشه. مثلا با ریفکتور کردن. بدهی فنی چطوری پیش می یاد؟ فشار مدیر، بی سوادی اجرا کننده و … اجرای درست هر چیز به زمان بیشتری نیاز داره ولی اگر الان هی عجله کنیم در آینده زمان خیلی بیشتری خواهیم خواست. همینه که هی پروژه ها خرابتر می شن چون می خوایم نتیجه بگیریم. مدیرها باید برای پرداخت بدهی فنی وقت بذارن و ما نمی تونیم به جلو پارو کنیم چون هی سخت تر می شه.
تبریک و تقبیح
تسلیت برای شطرنج که اینقدر بد بود. همه حذف شدن. خیلی ها نیومدن و در نهایت گفته شد مربی بازیکن ما اطلاعات رو منتقل می کرده به بازیکن دیگه.
تبریکی هم داریم به کسانی که در کشورشون ازدواج افراد همجنس قانونی است چون طبق تحقیقات می گن در این جاها نرخ خودکشی جوان ها پایین می یاد.
تبریک به آدم ها که وقتی یک مهندس سابق اوبر گفت در این شرکت فرهنگ مزاحمت جنسی برای خانم ها وجود داره، شروع نکردن خندیدن و مسخره کردن و به جاش اوبر رو از گوشی ها پاک کردن و بالاخره اوبر مجبور به پاسخگویی و دقت در این مورد شد.
تبریک به فرهادی برای اسکار
تسلیتی هم می گیم به اون منظومه هفت سیاره ای مشابه منظومه خودمون که تازه کشف شده چون اگر واقعا شبیه ما باشن احتمالا جای چرتی هستن (:
و البته تبریک به نامزد مهتاب که ۱۲اسفند تولدشه.. و امیدوارم همیشه خوش باشه
نامه ها
موسیقی
آهنگ آخر به پیشنهاد یزدان، Nothing else – archive، از البوم Londinium و با صداي زيباي خانوم رويا عرب
شارومین – ساقی
Nettwerk Music Group – William Fitzsimmons – Fortune (Acoustic)
من الان نزدیک چهل سالمه. شاید به نظر شما پیر باشم ولی از نظر خودم فرق خاصی بین الان و سال های دانشگاه حس نمیکنم. شاید دلیلش کامپیوترها باشن که باعث می شن آدم همیشه با دنیای جدید در ارتباط باشه. شایدم یک جور نگرش به دنیا که سن و سال رو خیلی به رسمیت نمیشناسه. سالهای دانشگاه برای من خیلی نزدیک به نظر می رسه و کاملا حس می کنیم همین پنج شش سال قبل بود که توی راهرو ها شیطنت میکردیم، بعد از حضور غیاب از پنجره فرار می کردیم یا دلمون خوش بود که قبل از حضور و غیاب خودمون رو به کلاس رسونده ایم یا موفق شدهایم سوالات امتحانی رو قبل از شروع امتحان پیدا کنیم. من تقریبا تمام مدت دانشگاه رو یا دودر میکردم یا به انواع تکنیک ها سر کلاس نمی اومدم و زندگی ام رو یا تو حیاط دور میزها می گذروندم یا تو سایت کامپیوتر در حال کشف چیزهایی که دوست داشتم؛ البته به جز قسمتی که به عشق و عاشقی می گذشت.
اون سال ها برای من بسیار جذاب و پر هیجان بود و اگر بهشون برگردم چیزهای بسیار کمی رو توش تغییر میدم. گفتم چیزهای خیلی کمی رو تغییر میدم؟ دقیقا. چیزهایی هست که تغییرشون می دم. من اگر به سالهای لیسانسم که دانشجوی مخابرات بودم برگردم، مطئنا بهتر درس می خونم. مطمئن هستم اگر قصد شما اپلای کردن و رفتن باشه باید خیلی بهتر از من درس بخونین ولی من حتی در زندگی فعلی ام هم فکر می کنم کاش بهتر درس خونده بودم. حداقلش این بود که استرس شب های امتحان و فصل های امتحان رو نمی داشتم. یادمه روزهایی به انصراف فکر می کردم؛ فقط چون درست درس نمی خوندم. فکر کنم با هفته ای دو ساعت درس خوندن به راحتی می تونستم درسهام رو پاس کنم. شاید باور نکنین ولی من هنوزم گاهی خواب می بینم سر امتحان مغناطیس هستم بدون اینکه بلد باشم انتگرال بگیرم. خوب درس خوندن حداقلش این بود که این استرس رو از من دور میکرد.
همچنین اگر این سال ها در دانشگاه میبودم حتما مشارکت خیلی زیادی توی پروژههای اوپن سورس میکردم. من اون سال ها به عنوان فریلنسر رایگان برای شرکت ها و پروژه های مختلف کار کردم و رزومه ام خوب بود ولی الان به نظرم حل باگ های پروژه های بزرگ یا حتی مشارکت بزرگتر در اونها می تونه فوق العاده باشه. یک روش برای یاد گرفتن، کسب اعتبار، لینک عالی درست کردن و همچنین ساختن یک رزومه غیرقابل مقاومت برای هر شرکتی که دنبال نیرو باشه.
یک چیز دیگه که حتما می خوام در موردش حرف بزنم هم پایان نامه است. من یک پایان نامه راحت برداشتم؛ نتیجه هیجان انگیز بود البته ولی خود کار برای من ساده حساب می شد و توی چند شب تمومش کردم چون دقیقا تخصصم بود. من هنوزم طرفدار یک پایان نامه معقول و ساده هستم. شکستن شاخ غول جاش توی پایان نامه نیست – مگر اینکه بخواین باهاش مهاجرت کنین. قرار نیست پایان نامه تبدیل به یک منبع استرس بشه. اومدین دانشگاه که بهترین سال های عمر رو زندگی کنیم. دورانی که از دست خانواده راحتتر هستیم، دورانی که جامعه هنوز با ما کاری نداره، دورانی که اولین بخش زندگی مختلط ما است و دورانی که کسی نمی دونه چه ساعتی کجا هستیم و کنترل همه چیز تقریبا توی دستای خودمونه. من اگر به دانشگاه برگردم بازم مثل قبل تا جایی که بشه کشش می دم و ۵ سال و نیم دانشگاه میمونم. چی بهتر از دانشگاه؟ تازه اونم با حداقل استرس.
در ضمن این رو هم بگم که من با وجود معدل خیلی ضایع حدود ۱۲ در دوره لیسانس، چندین بیست مهم هم توی کارنامه داشتم که البته فکر کنم هر دو به یک اندازه خجالت آورن. بیست های من از درس هایی بود که کتابشون رو به انگلیسی می خوندم چون دوستشون داشتم. مدار منطقی، معماری کامپیوتر، میکروپروسسور و چیزهای مشابه. مطمئن هستم که اگر الان دانشگاه بودم کتابهای بیشتری رو از منابع اصلی می خوندم. اینجوری هم لذت بیشتری می بردم و هم استرس بلد نبودن پایه ها برام کمتر میشد. این بلد نبودن پایهها بدترین بخش دانشگاه من بود. متاسفانه در سیستم آموزش داغون ما، پذیرفته است که شما با نمره ای مثل ۱۰ قبول بشین. مثلا توی دبستان شما اجازه دارین با حفظ کردن فقط نصف جدول ضرب (بخصوص مشهورهایی مثل پلنگ و شیش تا) نمره ۱۰ بگیرین و برین کلاس بعدی در حالی که در کلاس بعدی «انتظار» نظام آموزشی اینه که شما کل جدول ضرب رو بلد باشین. به نظرم این اصلی ترین استرس ما در تحصیل است. من می تونم بدون یاد گرفتن انتگرال دو گانه ریاضی رو با مثلا ۱۲ پاس کنم ولی بعد سر تمام واحدهایی که تصورشون اینه که چون من ریاضی رو پاس کردم پس حتما خدای انتگرال دو گانه هستم، عصبی باشم. همین اتفاق در رشته من یعنی مخابرات با درس معادلات دیفرانسیل افتاد. من ۳ بار دیفرانسیل رو افتادم و بالاخره با ترفندهای خاص بدون دونستن سری فوریه و دوستانش نمره ام رو گرفتم و چندین ترم سر سیگنال سیستم و بقیه درس ها عذاب کشیدم. من اگر به دانشگاه برمیگشتم غیر ممکن بود بذارم این تیکه تکرار بشه.
اوه… و با اینکه من در کلاس های فوق برنامه خیلی فعال بودم؛ اگر به دانشگاه برگردم از اونم فعالتر میشم. بهونههایی مثل «درس زیاده» و اینها واقعیت ندارن. من تا جایی که می تونستم به کلاس های مختلف میرفتم. از موسیقی تا کوه و لینوکس و انواع مجلاتی که منتشر می کردیم و از همه باحالتر گروههای مطالعاتی. هدف تا حدی وسعت بخشیدن به دیدگاه آدم است ولی در واقع اون پشت مشوق اصلی دیدن آدم های جدید و پیدا کردن دوست های متنوع تر است. می دونین که چی می گم؟ (: من مطمئن هستم که کتاب های زیادی می خوندم تا بتونم بهتر حرف بزنم و جهان رو بفهمم و مطمئن هستم که اگر فقط دو سه روز پشت سر هم در دانشگاه بهم خوش نمی گذشت، سعی می کردم کشف کنم چرا بهم خوش نگذشته و چی رو باید تغییر بدم که بهم خوش بگذره. دانشگاه تقریبا بهترین شرایط ممکن رو داره. گفتم که؛ کسی با شما کاری نداره ولی شما می تونین با همه کار داشته باشین. من اگر دانشگاه بودم طولش می دادم و هر چقدر می تونستم متنوعش می کردم. ببینم شما چیکار می کنین.
کشورهای کمی سمپاد دارن، نه اینکه عقلشون نرسیده ولی به دلایلی بسیار گسترده تر. ایران سمپاد داره چون نظام دوست داشت «نخبهها» رو کشف کنه و یه جوری به نفع خودش تربیت کنه؛ بخونین کانالیزه. بسیار هم ناموفق بود در این یک کار. سمپاد خوبی های خیلی زیادی داشت. همین الان یکی تو توییتر می گفت خیلی خوبه چون بهش فرصت داد کلی چیز جالب رو تجربه کنه. من سمپاد درس دادم و محیط رو تا حدی درک می کنم. سمپاد رو اگر به عنوان یک مدرسه با امکانات بیشتر و پول مستقل از بقیه نگاه کنین خب معلومه که خوبه، ولی اشکال های جدی ای هم داره. یک نگاه سریع بندازیم:
امکاناتی که در سمپاد هست از کجا اومده؟ هی برین بالا یکی می خواد بگه از بودجه رییس جمهور است و اون یکی بگه از فلان جا ولی در نهایت در کشور ما یک حجم محدودی منابع آموزشی هست و وقتی حجم عظیمی از اونها یک جای خاص متمرکز می شن، یعنی سهم بقیه جاها کم شده
آزمون های ورودی سمپاد اصولا هوش رو نمیسنجن. انواع کلاس های کنکور و … در نهایت باعث شدن نمونه ای که دارن تو سمپاد درس می خونن اکثرا از خانواده های بالاتر از متوسط باشن. این مساله سریعا در حال گسترش هم بوده و هست. اوایل کلاس ها پذیرای بچه های فقیر هم بود ولی الان یک لحظه فکر کنین کدوم کلاس سمپاد رو یادتون می یاد که توش بیشتر از نصف بچه ها از متوسط به پایین جامعه اومده باشن؟
چیزها در طبیعت در یک نمودار نرمال قرار میگیرن. هوش و موفقیت تحصیلی و درس خون بودن و … هم جزو این چیزها است. اگر شما نمونه ای از بالای نمودار رو جدا کنین و در یک کلاس بذارین، بازهم شکل نرمال زنگولهای به خودش می گیره. یک مشکل کلاس «تیزهوشان» اینه که هر کدوم از این بچه ها می تونستن در مدرسه خودشون بسیار موفق و خفن حساب بشن ولی اینجا نصفشون معمولی هستن و مثلا ده درصدشون «تنبل».
توزیع امکانات فرصت های بیشتری به افراد جامعه می ده. به همین دلیل کشورها هر چقدر پیشرفته تر می شن سعی می کنن توزیع رو برابرتر کنن تا فرصت به استعدادهایی که در جاهای کمتر دیده شده بروز می کنه هم برسه. سمپاد عملا خلاف این ایده عمل می کنه.
سمپاد معمولا سیستم آموزشی اشتباهی داره. کنکوری های سابق و بچه های ۲۰ ساله چون توی کنکور نفر اول شدن با هیجان معلم سمپاد می شن و فکر می کنن باید به یک بچه راهنمایی درس دبیرستان بدن و به بچه دبیرستان درس دانشگاه. این از نظر روانشناسی آموزش اشتباهه و متون مختلفی براش هست. ما وقتی رفتیم درس بدیم کلی گشتیم و خوندیم در این باره. یک سیستم آموزشی درست باید معلم های پر تجربه تر داشته باشه؛ در واقع معلمی یک شغل و مهارت و علم است که اتفاقا سواد در حد آموزش در دبیرستان کمترین اهمیت رو انتخاب یک معلم خوب داره. مشکل سمپاد در بخشی از معلم هاش اینه که فقط چون یک نفر خودش دانش رو بلده، تصمیم می گیره از ترم بعد معلم هم باشه. این به نظرم یکی از بدترین قسمت های طراحی سمپاد است.
ایده «بهترین ها رو جمع کنیم و پرورش بدیم» ذاتا فاشیستی است. معنی اش این نیست که اگر ما رفتیم سمپاد حتما فاشیست هستیم بلکه معنی این حرف اینه که این کار دقیقا اونی است که هیتلر هم تلاش می کرد بکنه و اصرار می کرد آدم های قشنگ با هم ازدواج کنن تا نیروهای خوب برای آلمان نو ساخته بشه. این اصرار به ازدواج «درون گروهی» رو هم حتی در سمپاد داشتیم. جالبه که این سیستم با اینکه در لحظه اول با ذهنیت فاشیست زده خیلی از ما هماهنگه، در لحظه دوم باید یادمون بیاریم که حتی به شکل تجربی هم هیچ جا جواب مثبتی نداده. بشر کمی پیچیده تر از لوبیا است (: راستی اونطرف این بحث، بحث عقیم کردن «خنگ ها» است (:
سمپاد با اصرار به آدم هاش می گه «شما باهوشین». این فشار روانی گاهی بسیار ازار دهنده می شه. بخصوص اگر برین دانشگاه و یکهو ببینین همه در حال هورا کشیدن برای شما نیستن، فیزیک هالیدی رو قبلا خوندین و سر کلاس حوصله تون سر می ره و اتفاقا آدم هایی که مهارت های اجتماعی یا هوش اجتماعی بالاتر، همه رو جذب خودشون کردن نه کسانی که تو کنکور اول شدن یا برچسب باهوش به سینهشون چسبیده.
و یک نکته دیگه هم هست که هیمشه حرف منه؛ تو سمپاد صادقه و در بقیه جاها هم، از جمله در یاد گرفتن برنامه نویسی:
سمپادی ها از خودشون جلو می افتن. این خطرناکترین اتفاق در پیشرفت علمی/فنی است. ما داور جشنواره دانش آموزی سمپاد هم بودیم. یک بچه بدون اینکه الکترونیک بلد باشه مدعی بود کارت صوتی ساخته، یکی دیگه بدون اینکه آمار استنباطی بدونه تحقیق جامعه شناسی در حد لیسانس تحویل داده بود و یکی دیگه سوخت موشکی ساخته بود که از هر چیزی که ناسا اختراع کرده پیشرفته تر بود. این مساله که «تو باهوشی» باعث می شه بچه هایی که مستعد جلو افتادن از خودشون هستن به جای فرصت کافی برای بازی با آهنربا و باتری و سیم و لامپ و آرمیچر، شروع کنن به طراحی میکروپروسسور و خب چون باهوش بالاخره باید یک چیزی تحویل بدن و دیگه هیچ وقت فرصت نمی کنن بشینن پایه ها رو بخونن چون اینکار مستلزم برگشت به عقبه. اتفاقا یک سیستم سالم باید اگر هم نخبه ای تشخیص می ده تلاش کنه کانالیزه اش نکنه و بذار در چند بعد رشد کنه تا بتونه دقیقا به یک آدم مفید تبدیل بشه.
همه این حرفها معنی اش این نیست که سمپادی ها بد هستن (: اتفاقا خیلی بچه های خوبی توشون هستن. الان از اطرافیان من تقریبا همه سمپادی هستن ولی اینکه ما به چیزی نزدیک هستیم یا ازش منفعت بردیم نباید دلیل بشه که بدی هاش رو نبینیم. بذارین حالا که اینجایین چند تا خاطره و نکته بامزه هم بگم:
یک دوست سمپادی خیلی مفتخر یکبار می گفت «مشکل اینکه اینهمه آدم با ضریب هوشی بالا رو یک جا جمع می کنن اینه که اتفاقات غیرقابل تصوری می افته». پرسیدیم چی و توضیح داد که «مثلا اونجا آدم ها همدیگه رو در یک روابط فامیلی می شناختن. فلانی زن اون یکی بود، اون یکی عموی این و بعد دو نفر می گفتن مثلا برادر هستن و اون که زن این بود خودش همزمان شوهر کس دیگه بود» (: اینهمه هوش اصلا باعث مدت ها خنده ما بود.
بعد از اینکه بچه ها با من دوست شده بودن یکبار دو تاشون خیلی با استرس اومدن و گفتن یک سوال دارن. بالاخره پرسیدن «آقا شما نماز می خونین؟» راحت گفتم «نه» و جیغ کشان رفتن (: بعدا اومدن و گفتن باور نمی کردن معلمی باشه که نماز نخونه! (:
بعدها من از معلمی سمپاد اخراج شدم؛ با سینا و دوستانی دیگه علوم اجتماعی درس می دادیم و تلاش کردیم بخش علوم انسانی رو توی سمپاد راه بندزایم که واقعا هم با حمایت آدم های خوبی از خود مجموعه سمپاد شد.
موقع تحقیق محلی برای «استخدام» من در سمپاد، ازم پرسیدن چطور مشکلی ندارم که سینا به عنوان یک آدم مجرد به خونه ام رفت و آمد کنه!
اتاق معلم های سمپاد خیلی بامزه بود. بخصوص برخورد بچه هایی که تازه سال اولی بود که رفته بودن دانشگاه و یکهو از دانش آموز می شدن معلم سمپاد. شوخی های دبیرستانی کماکان در اتاق اساتید که سابقا جای مقدس و خفنی حساب می شد جریان داشت و چهره های «عجب گولی خورده بودیم» دوستان عالی.
کلی خوش گذشت و دوستش داشتم و تلاشم رو کردم ولی دلیل نمی شه که چشم روی اشکالاتش ببندیم. اگر همه می تونستن مدرسه ای مثل سمپاد باشن خوب بود ولی اینکه حداقل امکانات رو از دیگران دریغ کنیم تا بتونیم نیروهای خودمون رو پرورش بدیم متاسفانه به جوانان هیتلری نزدیکتره تا کشورهای اسکاندیناوی. اوه، اینم یادمون باشه که آدم ها نسبت به مدرسه شون عرق خاصی دارن؛ من عاشق البرزم و همه جا حاضرم ازش دفاع کنم و مناظره داشته باشم که باحالترین کارها رو توش کردیم و بهترین مدرسه است؛ ولی واقعیت اینه که تنها دبیرستانی است که من در زندگی ام توش درس خوندم و این کمی بایاس ایجاد می کنه. بهتره بخندیم و برای ساخت دنیای بهتر از اینی که داریم تلاش کنیم (:
امروز صبح رفتم مراسم آتشنشانها در مصلی. خیلی سریع چند نکته رو بگم:
هر گوشه یه وانت/اتوبوس/کامیون با بلندگو تلاش می کنه صدای بلندتری ایجاد کنه در مورد مظلومیت. آدم ها که تک و توک شعارهایی مثل «آتشنشان تسلیت» میدن نامحسوسهای جمع تذکر می دن که الان وقت شعار نیست ولی خب کسی گوش خاصی نمی کنه.
جالبه که دروغ گفتن نهادینه است و به هیچ چیز نمی شه اعتماد داشت. افسران پوستر آدم هایی که دوست داره رو تحت لوای آتشنشان می داد دست مردم. من نمی دونستم کیا هستن و دوستم بهم گفت. بعد از یکی دیگه هم پرسید که «این پوستر که داری توش کیا هستن؟» طرف با جدیت گفت که خودش هم شک کرده که این عکس آتشنشان ها باشه یا کشته های سوریه و اتمی و … بعد که لوگوی «افسران» رو دیدیدم شکمون بیشتر شد. خوبه کسی اگر دقیق می دونه بگه
دم در سرباز و غیره هست و اگر دوربین داشته باشین می گن از فلان جا باید وارد بشین. ما که نرفتیم فلان جا ولی کیفها رو هم میگشتن. با موبایل ولی مشکلی نبود.
مصلی یه جای بسته است. به وضوح در اطراف همه ورودی ها دوستان با اتوبوس آورده شدن و ایستادن. یک جور تذکر حسابش می کنیم که «حواستون باشه ها!» (:
فضا شبیه آزمایشگاه شیمی است و ما مایعات درون لولهها. طبق رسمشون کلی اتوبوس گذاشتن اینطرف اونطرف که جمع تیکه تیکه باشه. می چرخیم و گروه ها از هم تفکیک می شن. نهایت لوله آزمایش جایی است که دو تا لوله می شه که یکیش علامت «زنان» داره و یکیش هیچچی. منطقا ایده اینه که زن ها جدا می شن. اگر خودتون نفهمین تذکر می دن. اینجا یک مسیر سوم جدا می شه از کسانی که از این تونل جداسازی رد نشدن. عین آبکش مثلا (:
پوسترها یک دست است و تک و توک چیزهایی مثل «بی کفایتی».
حالا مستقل از مراسم اینها هم به نظرم بسیار مهمه:
این آتشنشان ها قرار بوده نجات دهنده انسان ها باشن. اگر ما اینقدر تو آتشنشان ها کشته می دیم با وجود احترام به شجاعت یا هر چیز دیگه، لازمه به این فکر کنیم که در لحظه بحران چقدر می شه در کنار شجاعت و انسانیت، اطمینان داشت به مهارت، وسایل، تجهیزات، مدیریت و … گروهی که قراره بحران رو کنترل کنن. در واقع در فضایی که فعلا درست کردن، اگر کلا مدیریت می گفت «آتشنشانها نرن تو» الان کشته ها خیلی کمتر بودن و صدمات همینقدر بود که الان هست. درسته که این مورد شاید خاص تر بوده ولی باید به این فکر کرد که گروه های امدادی چقدر توانمند شدن برای لحظات خاص.
برچسب «شهادت» یعنی «اصلا خوش به حالشون». شهید تعریف داره حتی توی ادبیات خود دوستان. منم خوشحال می شم هر چقدر احترام بیشتری به این افراد گذاشته بشه ولی مثلا آیا کسانی که اصولا قرار نبوده در این ماجرا وارد ریسک بشن و مردن و کلا فراموش شدن هم شهید حساب می شن؟ شهروندهای عادی که آوار رو سرشون ریخت و …
انواع سیستمهای «فرهنگی» دوستان هم که شدیدا مشغول بود. پوسترهای غیر آتشنشان قالب شونده به اسم آتشنشان تا بلندگوهای خر خر کننده با صدای بلند تا نرم افزارهای تلفن همراه شهیدان قرارگاه فضای مجازی سپاه محمد که حتی به بازارها هم نرسیده و باید از بسیج پرس دانلود بشه که تبلیغاتش رو پخش می کردن.
و چیزهایی که جاشون خیلی خالی بود:
احترام در خور به درگذشتگان. مثلا به جای عربده کشیدن هر بلندگو، یک صدای منظم و خوب و با معنی و عبور دادن پیکرها با ماشینی مرتب از مسیرهایی محترم در شهر به جای چند تا کوچه و وداع آدمها.
احترام طولانی مدت تر به درگذشتگان؛ مثلا یک بنای یادبود یا مستمری خوب یا چنین چیزهایی
به حساب آوردن شهروندان کشته شده دیگه. فکر نکنین وجود نداشته، فقط ترجیح داده شده زیر «شهیدان آتشنشان» مخفی بشن.
فکر کردن طولانی مدت به اینکه من به عنوان یک شهروند چقدر در این شهر امنیت دارم. پلاسکو یکی از ساختمان ها بود و آتشنشانی یکی از سازمان های حفظ کننده این امنیت. فکر کنین اگر تمام اینها به هم گره بخوره ما قراره به کدوم مدیریت بحران امیدوار باشیم و از اون بدتر خود افراد مستقیما درگیر حل بحران قراره به اعتماد چه کسی و چه ابزاری و چه علمی عملیات انجام بدن.
به هرحال.. خیلی هم کش ندم. اینیم که اینیم ولی سعی می کنیم بهتر باشیم (:
تهران شهر بدی است. کثیف، شلوغ، با کلی محدودیت و سرکوب. من ایران می مونم چون به نظرم انتخاب بهتری است برای من و خب متاسفانه تهران مرکزش. تو تهران شما حتی اگر یک مرد تهرانی شاغل از خانواده متوسط به بالا هم باشین جزو شهروندهای درجه دو و سه هستین (و احتمالا اگر یک زن مهاجر سرپرست خانوار غیرشاغل از خانواده ای فقیر باشین شهروند درجه ده) و غیره و غیره.. اما این شهر برای بعضی چیزهاش قابل تحمل تر است. مثلا در دید پیشروی سیاسی / اجتماعی خیلی از آدم هاش که در سیستمهای حکومتی که حکومت جلوتر از مردم ایستاده، دیده نمی شه. یا مثلا در اینکه حس می کنین کار مفیدی توش می کنین یا اینکه می بینن آدم ها و گروههایی هستن که پر تلاش و انرژی سعی می کنن شرایط رو بهتر کنن و موارد مشابه.
یکی از این پایگاههای چنین نگرشی برای من جایی مثل سایت تیوال است. جایی که فعالیت های هنری و فرهنگی رو کنار هم جمع میکنه. هم به من فرصتی می ده که وقت های آزادم رو در هوای فرهنگی / هنری / گروهی تر از کلیت تهران نفس بکشم و هم به گروههایی که چنین نگرشهایی دارن فرصت می ده که دیده بشن، درآمد کسب کنن و زنده بمونن و بقیه رو هم به ادامه راه تشویق کنن.
من سایت تیوال رو دوست دارم و مشتری اش هستم و بخشی از زندگی فرهنگیام بهش وابسته است. چیزی که تهرانر زمانی سعی می کرد باشه و من ازش خوشحال بودم حالا در تیوال تقویت شده.
اما تیوال اشکالاتی هم داره. مثلا فعلا بین سایتی برای فروش بلیت و سایت شبکه اجتماعی مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی در رفت و آمده. من معمولا ازش بلیت می خرم و ترجیح می دم به جای دیدن دیواری از کامنت های آدم ها زیر چیزهای مختلف، با فهرست نمایش ها روبرو بشم. به هرحال.. جای اصلاح زیاده و چون مسیر رو خوب اومدن، امید به آینده هم زیاد.
در این شرایط من این سه تا پیشنهاد رو فعلا براشون دارم و امیدوارم ببینن و توجه کنن؛ حداقل بگن چرا مورد دو اینطوریه (:
پیشنهاد ریز و حساس
بودن برچسب مشخصی برای Spoil. مثلا اگر کامنتی می تونه باعث خراب شدن تجربه دیدن فیلم بشه یا چیز مهمی رو از داستان لو می ده، باید اولش بدونیم که نخونیمش.
پیشنهاد کوچیک و مهم
امکان خرید در روزهای دورتر هم فراهم باشه. به دلیلی که نمیدونم چیه در حال حاضر وقتی تئاتری در حال اجرا است در تیوال فقط میشه برای چند روز آینده بلیتش رو خرید در حالی که تئاتر تا مثلا آخر هفته بعدی هم اجرا داره. به قول هواپیماییها، روزهای آینده هنوز باز نشدن که بشه خرید. اما چرا؟ مخاطب های تئاتر و کنسرت و … معمولا دوست دارن بتونن برنامه ریزی دقیق بکنن و مثلا من می خوام بدونم که آیا دوشنبه آینده می تونم برم فلان تئاتر رو ببینم یا نه و منطقا ترجیح می دم از الان بلیتش رو بخرم و دوستانم رو دعوت کنم. برای من سخته به دوستام بگم «یه تئاتر خوب دوشنبه هست که من چند روز دیگه بهتون می گم دعوتین یا نه، لطفا برنامه رو خالی بذارین». امکان خرید برای تمام طول اجرا به نظرم بسیار مهم است و تجربه بسیار بهتری برای تیپ مخاطبین چنین سایتی ایجاد می کنه.
پیشنهاد بزرگ و ماندگار
استفاده از سیستمهایی مثل ریکامندر در چنین سایتهایی یک نیاز ضروری است. الان سیستم ریکامندر هم آماده است و هیچ نیازی به تلاش خاص از طرف سایت نداره تا بتونه بر اساس بلیت هایی که من قبلا خریدم دقیق ترین پیشنهادها برای خریدهای بعدی رو بهم بده. پیشنهاد می کنم باهاشون پیگیری کن یا با خودم حرف بزنن که معرفی کنم به همدیگه تا بهترین سرویس رو بگیرن (:
به هرحال.. حتی اگر اینها رو هم درست نکنن، به سایت تیوال سربزنین که امید بخشه در تهران (:
در رادیوگیک شماره ۷۰ مثل همیشه اخبار رو داریم و در اعماق رو مثل بعضی وقت ها در بخشی طولانی تر به رمزنگاری کوانتومی مورد ادعای چینیها نگاه میکنیم. در همین شماره است که سوار کشتی دزدهای دریایی می شیم تا پارلمان تشکیل بدیم و جنگ هوش مصنوعی علیه ما هم اعلام میشه؛ یک کامپیوتر می خواد جایگزین مدیر بزرگترین هج فاند آمریکا بشه! با ما باشین که دنیا رو به حرکت در بیاریم.
در واقع هر سهم ۱۹۶ دلار. دقت کنین که خیلی دنبال اطالاعاتی است. اسکایپ رو داره و شبکه متخصصن جهان رو اگر اضافه کنه به آفیس ۳۶۵ و مایکروسافت دینامیکس…. در پی خبر سهام مایکروسافت ۳.۷ درصد پایین اومده و سهام لینکدین ۴۹درصد بالا رفته. البته وضعیت ایران رو هم داره دیگه (: اینم بگم که چهار سال پیش مدیر عامل فعلی لینکدین که قراره بعد از تصاحب مایکروسافت،بازم مدیر بمونه به ایده اینکه مایکروسافت شرکتش رو بخره خندیده بود اما حالا این خرید که به شکل بامزه ای ۱۹۶مین خرید مایکروسافت هم هست، گرونترین خریدش هم شده.
یکی از بحث های جالب رادیو گیک این بود که می گفتیم افراد زیادی از دانشمندها علاقمند نیستن به اپل برن چون اپل با مخفی کاری های کلاسیکش نمی گه کی دقیقا داره چیکار می کنه و در نتیجه شهرت آکادمیک…. [توضیحات خودم]. حالا اپل اولین تحقیق مرتبط با هوش مصنوعی خودش رو منتشر کرده – در حوزه دید ماشینی. مطلب هم جالبه و در این مورد که ماشین ها بتونن در روند یادگیری به جای استفاده از عکس های واقعی،از عکس های تولید شده توسط کامپیوترهای دیگه استفاده کنن. در واقع من پروسه یادگیری ام رو به جای اینکه وابسته به اطلاعات جهان واقعی بکنم، وابسته به جهان شبیه سازی شده بکنم. البته این الزاما به معنی باز شدن اپل نیست ولی انگار کمپانی در حال بعضی تغییر جهت ها است.
کشور دوست و برادر و همسایه چین، ظاهرا شکلی از بک دور رو روی یکسری از گوشی هاش داشته.. تقریبا ۷۰۰ میلیون گوشی که هر ۷۲ ساعت یک مسیج به چین می فرستادن… اطلاعاتی مثل تماس های تلفنی، مسیج ها، لوکیشن های رفته شده و … محققین کریپتو وایر این رو نشون دادن و می گن بیشتر روی گوشی های نسبتا ارزون قیمت چینی بوده که در بازار آمریکا فروش می رن. این در پشتی (نسبتا) توسط کمپانی AdUps نوشته شده که توی شانگهای است. همین کمپانی نرم افزارهایی روی گوشی های زد تی ای و هواووی هم عرضه می کنه. این برنامه در این گوشی ها روی فرم ور بوده (تلفظ صحیح!) و توسط کاربر قابل دیده شدن یا غیرفعال کردن نیست. ادعا شده کاربرد این برنامه آپدیت کردن گوشی ها است (: حالا اینکه چرا نیاز به اسمس های من داره که خودش رو آپدیت کنه حتما دوست و برادر بزرگترم اینطور صلاح دونسته و به مصلحت خودم است دیگه (: با این خبر، سخنگوی زد تی ای در آمریکا اعلام کرد که هیچ گوشی زد تی ای برنامه های اد آپز رو روش نداشته.
سیانوژن مد پروژه فوق العاده ای بود: مجموعه بزرگی از اندرویدهای تنیظم شده برای گوشی های مختلف. در واقع سیانوژن به من اجازه میداد که روی اکثر تلفنهای استاندارد، نسخه ای مستقل از اندروید نصب کنم و بتونم همیشه آپدیتش کنم و از شر نرمافزارهای مزخرفی که کسی مثل سامسونگ به اجبار نصب می کنه در امان باشم. سیانوژن روشی بود برای نصب اندروید استاندارد روی گستره وسیعی از گوشیها.
حالا پست کوتاهی روی وبلاگ سایانوژن میگه که دیگه بیلدهای شبانه ساخته نخواهند شد و پروژه اوپن سورس و کدها کماکان برای هر کسی که بخواد خودش سایانوژن رو بسازه موجود خواهد بود. و معلومه که تقریبا هیچ کدوم از ما نمیتونیم به این راحتی ها از سورسها به اندروید قابل نصب روی گوشی برسیم ): پروژه عملا متوقف شده مگر اینکه گروهی از دولوپرهای قبلی که اعلام کردن اونو به اسم «لاینایج (Lineage)» ادامه میدن واقعا جدی کار کنن.
نبودن سیانوژن اتفاق بدی است ولی خب موسس و نفر اصلیاش ظاهرا در یک گروه خصوصی گوگل پلاس گفته «کاری که سعی می کردم بکنم به پایان رسیده» و توی توییتر نوشته «وقت ماجراجویی بعدی است». امیدواریم حداقل کار پرهیجانی بکنه.
البته چندین پروژه دیگه هم سعی می کنن اندرویدهای آزاد یا استاندارد یا امن یا .. رو به گوشیهای ما برسونن ولی خب هیچکدوم به بزرگی سیانوژن نیستن. مثلا کربن، اسلیم، ای او اس بی یا رام پارانوید که تمرکزش روی امنیت است.
این خبر رو هم قبلا توی رادیو داشتیم و حالا عملیاتی شده. یک میخ دیگه روی تابوت یکی از ناامنی های وب. البته اگر هنوز فلش لازم داشته باشین می تونین بگین در فلان سایت قابل استفاده بمونه و این چیزها.
A sticker that reads “Bitcoin accepted here” is displayed at the entrance of the Stadthaus town hall in Zug, Switzerland, August 30, 2016. REUTERS/Arnd Wiegmann
با ۷۷۴دلار به ازای هر بیت کوین، حالا بیت کوین نشون داده که قوی است و قرار نیست حالا حالاها کنار بره. البته یک سقوط ناگهانی در نتیجه یک اتفاق غیرمحتمل نیست ولی در کل باید بیت کوین رو بسیار جدی گرفت. البته این بالا پایین رفتن های بسیار جدی، کمی کل ماجرای بیت کوین به عنوان یک پول جدی رو ناامن می کنن اما در نهایت ما که دوستش داریم. و البته خب دلار هم که در ایران رکورد تاریخش رو شکسته [بحث ریال است که پایین می یاد!]
شماره قبلی ما کامل در مورد گیت هاب بود [و شاید شماره بعدی در مورد گیت لب باشه که حسابی جالبه] ولی پیچیدگی های مالی هم هست. سکوییا کپیتال در ۲۰۱۵ دویست و پنجاه میلیون روی گیت هاب سرمایه گذاری کرد ولی ظاهرا پول خوب خرج نشده. فقط توی یک و نیم سال گذشته با این پول تعداد کارمندان تقریبا دو برابر شده یعنی از ۳۰۰ به ۶۰۰ رسیده و کلی سفر با جت در بخش های مختلف جهان ثبت شده. البته استخدام های اخیر (مثلا مدیر مالی تسلا) نوید بخش اینه که بحث پول در سال آینده جدی تر پگیری خواهد شد. همچنین درآمدها نسبت به سال گذشته بسیار بیشتر شده و در نهایت شرکت مدعی است که می تونه روی پاش بایسته.
در اعماق
بحث ترامپ رو هم داشتیم که خب خیلی عجیب و غریب شد ظاهرا. اما [بحث های خودم در مورد دموکراسی -> پایین اومدن و حقوق اقلیت، ری اکشن ها در مقابل وضعیت جهان، هماهنگ شدن سرمایه داری با هر وضعیت و .. اما بحث بن شدن هم جالب بود. [کمی بحث در مورد استفاده از سوشیال مدیا]. مثلا فیسبوک که این روزها خوشنام نیست در خیل یچیزها گفته که قواعد عمومی اش رو برای اکانت پرزیدنت ایالات متحده اپلای نمی کنه چون اون مخاطب های خیلی زیادی داره و احتمالا اجازه داره تا حدی از قواعد عمومی بازی خارج بشه و مدارای بیشتری با حرف هاش می شه. اما توییتر که اتفاقا در طول کمپین چندین اکانت شناخته شده سیاسی پرو راست رو ساسپند کرده بود توی جواب به این فرض احتمالی گفته که آدم ها روی توییتر فرقی با هم ندارن و هر کسی قواعد توییتر از جمله ممنوعیت نفرت پراکنی، چند اکانته بودن برای اذیت و آزار، تهدید خشونت و .. رو نقض کنه غیرفعال می شه و تفاوتی بین اکانت وریفاید رییس جمهور و یک اکانت ناشناس هم نیست.
هان؟! بله بله شروع شد ! شیپور جنگ است حتی برای مدیرهایی که نشسته بودن می خندیدن که «کارگرها با کامپیوتر جایگزین خواهند شد!» بریجزواتر اسوسیتد با یک تیم نرم افزاری داره روی نرم افزاری کار می کنه که به درخواست میلیاردی که مدیرش است ساخته شده: یک نرم فزار که حتی وقتی مدیر نباشه بتونه مطمئن باشه که شرکت طبق نظر اون اداره می شه. این نرم افزار کارهایی مدیریت روزمره، استخدام و اخراج رو به عهده خواهد داشت و کارمندها بیشتر به این سمت می رن که قواعد کار این برنامه رو تنظیم کنن. در حال حاضر هم این کمپانی شدیدا دیتا دریون است مثلا بعد از هر جلسه و هر روز کارمندها به همدیگه امتیاز می دن و رتبه بندی می شن. مدیر تحقیقات این هج فاند می گه این برنامه بلندپروازانه است ولی غیرمنطقی نیست. بخصوص با تمرکز روی این نقطه که تصمیم گیری نهایی در سازمان ها بسیار مهمه و خیلی وقت ها می بینیم که احساسات آدم ها و وضعیت های مختلفشون روی تصمیم هاشون تاثیر می ذاره. از نظر این محققین، شغل هایی مثل بانکداری به زودی منقرض می شه چون یک الگوریتم بهتر از هر کس دیگه می تونه در مورد وام و درصد و این چیزها تصمیم نهایی رو بگیره. در حال حاضر دیتای این برنامه از نتایج بررسی کار ۱۷۷۰ مدیر در ۱۴ کشور مختلف ایجاد شده و هزینه نهایی ران شدنش احتمالا بسیار پایینتر از مدیرهای انسانی خواهد بود. با کمی خباثت می تونیم بگیم «دیدین خودتون هم جایگزین شدین!»
در خبری مهم کارگروه رمزنگاری کنگره اعلام کردن که در مقابل بحث استفاده از در پشتی در دیواس ها نظرشون رو اعلام می کنن. این کارگروه بعد از این تشکیل شد که اپل و اف بی آی سر باز کردن یک آیفون به هم پریدن [؟ توضیح بدم]. نظر کارشناسی این کارگروه چهار جنبه رو اعلام می کنه. اولی اینکه هر عملی که رمزنگاری رو تضعیف کنه علیه امنیت ملی خواهد بود. این رو ما می دونستیم ولی معمولا آدم هایی که قراره تصمیم بگیرن درکش نمی کنن چون براشون سخته [حالا مال ما که کلا ..]. کارگروه بعد از اف بی آی می خواد هر درخواستی که باعث تضعیف رمزنگاری می شه رو متوقف کنه. در ادامه اومده که نیازهای دولتی برای باز شدن دستگاه ها قابل درک است و بهتره همکاری ادامه پیدا کنه ولی نه از طریق چیزی که بتونه رمزنگاری رو غیرکاربردی کنه. نهایت بحث اونها اینه که عملا امکان اینکه روی دستگاه ها دری فقط مخصوص حکومت گذاشته بشه غیر ممکنه و اگر قرار باشه دولت بتونه در زمان مناسب دسترسی به دیتا داشته باشه،عملا بهترین روش های رمزنگاری باید کنار گذاشته بشن که به صلاح امنیت کشور نیست.
بعله… نیروگاه خورشیدی رو که مستحضر هستین؟ بدون آلودگی و یکبار وصل کن بعدا استفاده کن (: این مزرعه خورشیدی ۲۵۰۰ هکتاری فقط و فقط در هشت ماه ساخته شده و ۶۴۸ مگاوات انرژی تولید می کنه… از نور آفتاب! تقریبا برابر نیروگاه اتمی بوشهر که از ۱۳۵۴ شروع شد و سال ۱۳۹۰ هفتصد مگاوات برق تولید کرد و جشن گرفتیم و پسماند اتمی اش رو هم… و البته سوختش رو هم … ولش کن بابا (: البته یک خبر دیگه هم از آزمایش های نیروگاه «star in a jar» داریم که از تخصص من کامله خارجه و نمی تونم بگم ولی ظاهرا تلاش هایی است برای تولید انرژی ای که ما می تونیم بهش بگیم بی نهایت (: ظاهرا در مرکزی به اسم w7x توی آلمان است و داره طبق برنامه پیش می ره و مربوط است به پلاسمای هیدروژن. واقعا چرا یه پادکست درست و حسابی علوم پایه نمی شناسم من؟
چند وقت پیش تو اخبار داشتیم که طبق نظر سنجیها، حزب دزدان دریایی شانس قابل قبولی برای پیروزی توی انتخابات ایسلند داره ولی این اتفاق عملی نشد. اما حالا خبرهای جالبی در راهه: بعد از اینکه دو برنده اول به خاطر فاصله جدی هم از نتونستن دولت تشکیل بدن، حالا حزب دزدان دریایی دعوت شده تا دولت جدید رو تشکیل بدن؛ اونهم بعد از مشورت با رهبران احزاب مختلف.
من بارها در مورد حزب دزدان دریایی نوشته ام و بارها باهاشون جشن گرفتیم (حتی تو رادیو) و الان این خبر به نظرم عالیه. دزدان دریایی حزبی است که با آراء نزدیک به سایت پایرت بی قدیم تاسیس شد (سایت بعدا به چند نفر بیزنس من فروخته شد) و تمرکزش روی آزادی های دیجیتال، شفافیت اقتصادی، دفاع از آزادی بیان، دفاع از حق خلوت شخصی، اینترنت آزاد و باز و مبارزه با فساد اقتصادی است. همچنین این حزب یک ایده هیجان انگیز هم داره: پذیرش قانون اساسی ایسلند که توسط شهروندانش نوشته شده. دیگر خوبی های ایسلند؟ تلاش برای دادن یک راه خروج امن به اسنودن و حتی اعطای شهروندی افتخاری بهش.
با توجه به سوم بودن حزب دزدان دریایی، تشکیل دولت می تونه براشون کار سختی باشه. این رو هم بگم که اصلی ترین مشکل حزب دزدان دریایی در بدو شروع درست همون مشکلی بود که احزاب سبز هم داشتن: داشتن ایده های پیشرو در بعضی زمینه ها و در مقابل نداشتن هیچ ایده ای در مقابل بعضی زمینه های دیگه. مثلا اگر الان من حزب دزدان دریایی ایران رو تشکیل بدم می تونم نظرات خیلی خوبی در مورد اینترنت و آزادی بیان و شهروندی و حقوق مرتبط با اون داشته باشم ولی مثلا در مورد شیوه بحث در اپک هیچ نظری ندارم و حزبام در مورد بخش هایی مهم نمی تونه اظهار نظر کنه در نتیجه باید در ائتلاف با حزبی با سیاستهای گسترده تر حرکت کنه.
به هرحال.. جشن می گیریم با دوستان ایسلندی مون.
بخش آخر
سمانه برام مطلبی رو ایمیل کرده که به نظرم خیلی خوبه خونده بشه. البته خودش هم می گه «من میخاستم به موضوعی اشاره کنم که فکرمیکنم مهم و لازم هست دررادیو گیک بهش اشاره بشه».
اول از همه باید بگم تمام اطلاعاتی که اینجا بیان میشه تماما قابل استنباط از منابعی هست که روی اینترنت دستیافتنی هستند و دوست دارم اگر این مطلب رو بیان میکنی، به جمله ی قبل اشاره کنی
چند وقت پیش چینی ها ماهواره ای رو به فضا فرستادند که گفته میشد از رمز نگاری کوآنتمی برای ایجاد یک ارتباط امن بین دو نقطه استفاده میکنه. البته اطلاعاتی که در مورد این ماهواره در خبرگزاری اعلام میشد اونقدر سلبریتی وار بود که معلوم نبود اصل داستان چیه. فکر میکنم اصل داستان برای شما جالب و در آینده بسیار مهم باشه.
اصل داستان اینه که محمولهی کوآنتومی ِ این ماهواره اصلاً ماهیت ارتباطی نداره و به یک روش خیلی خیلی ساده به برقراری یک ارتباط کاملاَ امن کمک میکنه. این ماهواره یک محمولهی «تولید زوج فوتونهای درهمتنیده» داره. این زوج فوتونها دو ویژهگی بسیار مهم دارند. اول اینکه پولاریتهی هریک از اونها کاملا تصادفی هست. یعنی اگر با عینک پولاریزه (که باهاش آشنائی دارید) به منشاء فوتون نگاه کنید، هر فوتون با احتمال پنجاه درصد رد میشه. دوم اینکه پولاریته ی هر فوتون عکس زوج ِ خودش هست! یعنی اگر یک عینک پولاریزه سر راه جفت فوتونها قرار بدیم فقط وفقط دقیقا یکیشون عبور میکنه. نکته ی جالب اینه که پدیده های کوآنتومی به نوعی «بر اساس تعریف ِ فرآیندهای تصادفی» هستند و در تصادفی بودن این فرآیندها هیچ شکی وجود نداره. حالا این خاصیت به چه درد میخوره؟
فایده ی نخست، تولید اعداد تصادفی/ پلاریته ی هر فوتون در هر راستایی که اندازه گیری بشه یا صفره یا یک و این عدد رندوم هست و اگر هزاران هزار فوتون پشت سر هم بررسی بشن یک رشته عدد رندوم ایجاد شده که امنیت رندومایزش از بهترین روشهای راهبردی هم بالاتره. فایده ی دوم اینکه ما دوگان (قرینه منفی یا هرچی شما تو کامپیوتر بهش میگید) این رشته ی رندوم رو با زوج-فوتون های این فوتون در جای دیگری از دنیا داریم. به شکلی که مطمعنیم هیچ کس سر راه ازش سر در نیاورده چون فقط و فقط دو عدد فوتون تولید شده که اگه کسی سر راه یکی ش رو دریافت کنه دیگه به ما نمیرسه که ازش استفاده کنیم و اگر کپی بشه اصلا با فوتون دیگه درهمتنیده نیست! بدین ترتیب با این زوج-فوتونها ما دو تا عدد رندوم دوآل همدیگه تولید کرده ایم که در اصل یکی هستند مثل 1110101100011 و 0001010011100 که دوآل هم هستند
حالا این چه کاربردی داره؟
امن ترین و در عین حال احمقانه ترین روش رمزنگاری چیست؟
one time pad
کلید یک بار مصرف! یک روش بسیار احمقانه ولی با امنیت قطعی و تنها روش با امنیت قطعی ست (احتمال پیدا کردن پیام با احتمال حدس زدن کل کاراکترهای پیام برابره) خب این جفت فوتون ها بدرد همین روش میخورند. شما یکی از جفت فوتون ها رو به فرستنده یکی رو به گیرنده میفرستید فرستنده پولاریته ی فوتون (که یا صفره یا یک) در یک جهت از قبل تعیین شده رو با پیام ایکس اور میکنه و از طریق غیر امن به همه جا مخابره میکنه، گیرنده نقیض پولاریته ی فوتون دریافتیش رو با سیگنال دریافتی ایکس اور میکنه و دیگه ایناش رو شما خودت استادی
حالا چرا این داستان انقدر مهمه؟
یکم، روش پد یک بار مصرف که شاید اسمش خشونت علیه زنان هم باشه، الان حتی به دانشجو ها یاد داده نمیشه، چون همه فرض میکردن این روش خیلی احمقانه س که کلیدش به بزرگی ه پیام ه و عملا کاربردی نداره؛ این داستان نشون داد نباید ساده از ایده ها عبور کرد
دوم، زمانی که مجلات زرد علمی برادر پدر همه رو برای ساخت رایانه های کوانتومی جلوی چشم حضار می اورند یک دفعه میفهمیم قابلیت های سیستمهای کوآنتومی خیلی راحتتر دارد در سیستمهای انتقال اطلاعات رشد میکند چیزهائی که دوست میدارند از دید همگان ناپیدا بماند
سوم، انتقال اطلاعات به روش کوانتمی به زودی و خیلی زودتر از محاسبات کوانتومی در حوزه های مختلف امنیت اطلاعات و رمزنگاری و هویت شناسی تحول های روولوشنری ایجاد میکند
در پایان، این خضعبلی که چینی ها فرستادند و فقط شبها کار میکنه تازه یک شروع آزمایشی و با احتمال قریب به یقین (غریب به یقین؟) موضوع در ایالات متحده جدی تر وساکت تر پیگیری میشه. اما همین برقراری ارتباط امن با سرعت سه مگابیت بر ثانیه، برای خیلی از سفارت خونه ها و … بسیار کاربردی ه اگر سوالی بود به عنوان یک فیزیک پیشه ی برنامه نبیس در ختمتم
در پسا پایان، تند نوشتم شاید واضح نباشه، ببخش. درضمن جوراب شلواری دو با اندکی اغماض خوب بود خوشحالمان میکنی بیست و پنج نوامبری
تبریک و تقبیح
به محققانی که تونستن به ضد ماده لیزر شلیک کنن تبریک می گیم ولی خب چون نمی فهمیم دقیقا چی می گن، بیشتر از این چیزی نداریم بگیم. همینطور به فرانسه تبریک می گیم که اولین درون پستی رو راه انداخته و بسته ها رو با درون تحویل می ده [اشاره به انفجار تهران]. تسلیتی داریم به اپل که کانیزیومر ریپورت برای اولین بار در طول عمر مک بوک ها ، این کامپیوتر رو به خریداران توصیه نکرده (به طور خاص برای مشکلات باتری) و تسلیتی هم داریم به تهرانی ها برای این هوای چرت و تقبیح از مسوولینش که برای تو سر و کله هم زدن دارن ما رو با این شرایط گند زنده نگه می دارن.