البته قبلش توی سالن با بچه های تیم های مقابل آشنا شدیم و قرعه کشی کردیم که کی قراره با کی بازی کنه. ما در عین بدشانسی افتادیم به گروه چهار که از سه تا تیمش، دو تاشون بچه های معلول بودن که خب منطقا از ما قوی تر هستن تو بازی. ولی خطری نداره! فوقش می بازیم دیگه.
روز جمعه در یک برف دل انگیز خودمون رو ساعت ۸:۳۰ رسوندیم دانشگاه بهشتی و مسابقات شروع شد. بر خلاف تصور ما مسابقه اول گروه ما بین دو تیم توانیاب(؟) تقریبا ۲ ساعت طول کشید و تیم سه نفره فرزانه و مجید و من، بالاخره نشستیم برای مسابقه!
معلولها دو شاخه جدا بودن از نظر من. کسانی که بدون مشکل فیزیکی/عصبی جدی یا مادرزادی، یکی از اعضاشون رو مثلا توی جنگ یا حادثه از دست داده بودن. مثل یک آدم ورزشکار معمول که پاهاش قطع شده باشه و بشینه روی ویلچر. در مقابل بعضی از معلولین با بیماریهایی درگیر بودن که امکان کنترل عضلات رو بهشون نمی داد؛ چیزی مثل sma یا همون تحلیل عضلانی که من هم تازه باهاش آشنا شدم و بیشتر در موردش حرف خواهیم زد به زودی. نفر بین من و فرزانه در اینجا با رها کردن توپ از دستش هم مشکل داشت و مدت ها نیاز به تمرکز داشت تا توپ رو پرت کنه ولی در نهایت پرتابش به اندازه ما یا حتی بیشتر دقت داشت. نفر انتهای تصویر که چندان توی عکس دیده نمیشه هم برای پرتاب توپ از یک سطح شیبدار کمک میگرفت که دستیارش بر اساس درخواست اون تنظیمش می کرد.
مسابقه زیر نظر یکسری داور و مسوول میز مهربون و همراه جریان داشت که خیلی هم به تیم های ما سخت نمی گرفتن وگرنه احتمالا شکست ما با نتیجه ای سخت تر از ۱۳ به ۲ رقم می خورد (: دوستان قوی بودن و کوبنده. بین برنامه ها یک تئاتر به فکر فروبرنده هم برگزار شد که ترکیبی از نمایشنامه رادیویی، موسیقی و تئاتر بود در حوزه مسائل معلولان. به نکات مختلفی اشاره داشت از جمله اینکه شاید بخشی از مشکلات به تفکرات خود معلولان هم بر می گرده و خب از اونطرف این فکر تا حدی زاییده مشکلاتی است که اونها سال ها داشتن.
واقعیت اینه که شهرها، کارها، وسایل حمل و نقل و .. ما برای معلولین مناسب نیست. دفعه بعد که اتوبوس سوار می شدین فکر کنین اگر معلول بودین باید چیکار می کردین که بتونین جا بشین. برای مترو و تاکسی و حتی ماشین خودتون هم همینطور. فرض کنین وقتی پارک کردین اگر معلول بودین چطوری ممکن بود پیاده بشین و برسین به ساختمون محل کار یا مدرسه یا هر چی. فرض کنین اگر معلول بودین چقدر احتمال داشت تو مصاحبه کاری قبولتون کنن و چقدر ممکن بود … تازه همه اینها مربوط می شه به اون گروه از معلولینی که بقیه بدنشون کاملا سلامت است ولی مثلا پا ندارن یا دست ندارن. اگر به کسی فکر کنین که به سختی می تونه عضلاتش رو کنترل کنه و برای آب خوردن و دستشویی رفتن وابسته به دیگرانه وضع … آدم نمی دونم چی بگه.
گاهی از کشور درست حرف می زنیم. توی یک کشور درست باید بخش قابل قبولی از مالیات به چنین دوستانی برسه تا ادامه فعالیت هاشون وابسته به حمایت دائمی خانواده یا دوستان نباشه و بتونن بخشی از جامعه ای باشن که توش سهم دارن. و خب سهم ما هم در طول مسیر رسیدن به اون کشور درست اینه که توی ذهن های خودمون هم مساله رو زنده نگه داریم و برای رسیدن به چنین فضایی فشار بیاریم و در تفکرات خودمون معلولیت رو مسوولیت خودمون بدونیم نه چیزی برای ترحم یا شکرگزاری.
هوم.. مسابقه ادامه پیدا کرد و مشخصا از همه گروه های تیم های معلولان بالا اومدن و توی نیمه نهایی و فینال و رده بندی با هم بازی کردن و در نهایت قهرمان شدن (: این عکس از نظر ما عکس کاپیتان تیم ها است ولی در واقع کسانی که مشغول رتبه های اول و دومی و سومی بودن توش نیستن:
و البته با تشکر از بچه های خوب چارگون از جمله شاهین طبری و فرشته کرمعلی و همراهانشون که کلی زحمت کشیدن، همه مدال گرفتیم (: حتی اگر به نظر شما خنده دار باشه، من که حسابی خوشحال شدم که همه مدال گرفتیم چون من تا حالا حتی یک مدال هم نداشتم و مطمئنا در این مسابقات امیدی هم نمیرفت مدال بگیرم.
من گاهی به شوخی میگم یک راه حل برون رفت استارتاپهای نوپای خونگی از وضعیت مشتری نداشتن، اینه که با امضای یک قرارداد به یک جور اتحادیه یا سندیکای «استارتاپهای نوپا» بپیوندن که توش اعضا متعهد میشن دائما از سرویسهای همدیگه استفاده کنن؛ البته این عملی نمیشه چون تقریبا همه رهبران سندیکایی ایران یا کشته شدن یا در زندان هستن یا برای فرار از این دو عاقبت، از ایران خارج شدن.
ولی این ایده واقعا هم ایده بدی نیست. اقتصاد دانی به نام کینز هم نظرات مشابهی داشته و ایده من از اون مییاد. کینز میگفت برای برون رفت از شرایط بحران رکود دوره ای که گریبان سرمایهداری رو میگیره دولت باید دخالت کنه و سعی کنه پول رو در جامعه بچرخونه. یکی از ایدههای عجیب کینز اینه:
دولت به گروهی پول بده که در کوهها چاله بکنن، بعد به گروهی دیگه پول بده که اون چالهها رو پر کنن.
این باعث چی میشه؟ دو گروه کار کردن و حقوق گرفتن و این پول رو در جایی خرج میکنن. شاید با پولش یک ماشین ظرفشویی بخرن که باعث میشه کارخونه ساخت ماشین ظرفشویی کارگر بیشتری استخدام کنه و بهش حقوق بده و اون کارگر با پولش بخواد یه خودرو بخره و کارخونه خودروسازی مجبور بشه یه ماشین بیشتر بسازه و … پول در جامعه شروع به چرخیدن کنه.
این مساله به شکل نیمه جدی در استارتاپهای تازه پا میتونه کار کنه، اگر واقعا کسی از من بخره و من هم قول بدم از یکی دیگه بخرم خب به هرحال مثل قبل پول خاصی نیست ولی من دارم کار می کنم و وقتی من مشغول کارم احتمال اینکه یکی دیگه هم از من خرید کنه بیشتره. میگن بیزنس ها در ایران اگر بتونن دو سال اول رو زنده بمونن، احتمال ورشکستگیشون خیلی کم میشه.
حالا همه اینها رو گفتم که بگم من خیلی ایمیلهایی به این فرم میگیرم:
سلام جادی. ما یک هاستینگ داریم که دیروز فلان مشکل رو پیدا کردیم. می شه بگی چطوری باید حلش کنیم؟
یا مثلا:
ما یک شرکت هستیم که دنبال یک شیوه صحیح ارتباط داخلی و مدیریت اسناد میگردیم، به نظرت چه سرویسی برامون خوبه؟
و موارد بسیار مشابه. من معمولا به شکل خلاصه جواب می دم ولی هربار فکر می کنم باید در این مورد حرف بزنیم که اگر یک نفر از کاری پول در می یاره و توش مشکلی داره که دوست داره حل بشه، معقوله که برای حلش معتقد باشه لازمه حداقل پیشنهاد بده که پول خرج کنه. سخت گفتم؟ خشنترش اینه که اگر کسی از کسی سرویس میخواد تا پول در بیاره، لازمه پول سرویسش رو هم بده. البته معلومه که من برای چنین ایمیل ها و جواب هایی قرار نیست پول بگیرم و سوال کننده ها هم در حال پولدار شدن از جواب من یا حتی کار فعلی شون در مرحله فعلی نیستن، ولی در کل هر بار فکر میکنم یکی باید این حرفها رو بزنه. اصل حرف من اینه:
ما همه در یک محیط کوچیک کار می کنیم که بهش می گیم جامعه نرم افزار ایران. در این جامعه حقوق و درآمد همه ما به همدیگه وابسته است و اگر اولویت من در به دست آوردن یک چیزی (مثلا صبحانه، ناهار، نون، پیشنهاد، چاپ، سی دی ان، ویدئو، اخبار، ….) سایت همکارهام باشه و در این مورد خست به خرج ندم، احتمال موفقیت نهایی خودم هم بیشتره. اگر ما صد نمونه داشته باشیم که توش یه سرمایه گذار با سرمایه گذاری در یک استارتاپ، پولدار شده باشه احتمال اینکه یکی روی ایده منم یکی سرمایه گذاری کنه خیلی بالاتره.
ما تقریبا مشابه شرایط کینز هستیم و دخالت دولتیاش هستیم؛ لازمه حتی اگر مجبور نیستیم از هم حمایت کنیم، به هم لینک بدیم، همدیگه رو معرفی کنیم و از همه بالاتر پول سرویس های همدیگه رو بدیم تا کارهامون بچرخه و پا بگیره و زیرپاهامون محکم بشه. معلومه که همین که رقیب بهتری پیدا شد سوییچ می کنیم یا هر چیزی ولی «خست» نباید به خرج بدیم و از اون بالاتر حرص خوردن از موفقیت دیگران رو باید کنار بذاریم. همراهی همه ما می تونه کل محیط رو به نفع همه ما بکنه. چه در بحث حقوق ماهانه باشه چه در بحث پا گرفتن استارتاپهامون.
من اقتصاد دان نیستم. اگر اشتباه گفتم خوشحال میشم بگین که اصلاح کنم یا در کامنتها تکمیل کنید
شطرنج در ایران در وضعیت مناسبی است – حداقل به نظر من که یک علاقمند عمومی اش هستم. ما نتایج خوبی داشتیم و اتفاقا زنان شطرنج باز ایرانی هم چند موفقیت قابل قبول یا حتی درخشان در یکی دوسال اخیر داشتن. حالا هم قرار شده مسابقات قهرمانی زنان جهان در ایران برگزار بشه ولی چندین نفر معترض هستن، بخصوص قهرمان زنان آمریکا، نازی پایکیدزه. مشکل اصلی هم با حجاب اجباری است.
حجاب به دو شکل موضوع بحثه. اولیش اینه که شطرنج بازیای است شدیدا وابسته به شرایط محیطی بازیکن.
عکس بالا یکی از پر تنشترین بازیهای شطرنج جهان بین فیشر و اسپارسکی است که عملا بخشی از جنگ سرد بود. توی این بازی فیشر که پشت میز حاضر نشد. داور درست در لحظه همین عکس، ساعتش رو زد و بعد از یکساعت اون رو بازنده اعلام کرد. مشکل فیشر برای حاضر نشدن این بود: صدای دوربینهای تلویزیون باعث میشه من نتونم تمرکز کنم پس تا وقتی دوربینها اینجا باشن، من بازی نمیکنم چون تمرکز ندارم. حالا حجاب هم بخشی از این استدلال است. اگر قراره بازیکنی به حداکثر پرفرمنسش در مسابقات جهانی برسه، بالشتش رو هم با خودش به مسابقات میاره و مطمئنا در این شرایط اجبار حجاب به یک بازیکن، معقول نیست.
اما حرف اصلی بازیکن قهرمان آمریکا اینه که از نظرش مجبور کردن آدمها به داشتن حجاب، نقض حقوق اولیه اونها است و نازی پایکیدزه میگه علاقمند نیست در تحقق این شرایط سهیم باشه. حرفش هم آزاد کردن زنان ایران و اینها نیست. به سادگی می گه به نظرش مسابقات زنان نباید در کشوری برگزار بشه که زنان توش حق انتخاب پوشش ندارن و اگر قراره اون بیاد و روسری سر کنه تا بتونه مسابقه بده، ترجیح میده نیاد.
فیده (فدراسیون جهانی شطرنج) هم موضع محکمی نگرفته و با یکی به نعل و یکی به میخ گفته که سعی می کنه همه گزینهها رو بررسی کنه تا شرایط مسابقه به نحو مناسبی ایجاد بشه. سوزان پولگار رییس کمیته زنان فیده هم گفته که در جریان تصمیم گیری حضور نداشته و الان هم نظر رسمی در این مورد اعلام نکرده.
از نظر شخصی من حرف نازی کاملا قابل درک است. من مسابقات گرندپری رو از نزدیک رفتم و دیدم و در روزهای اول مشکل بازیکنان با حجابشون کاملا محسوس بود ولی این اصل ماجرا نیست. حرف پایکیدزه بیشتر از بحث های فنی بر سر اخلاق است و می گه علاقمند نیست حقوق پایهایاش رو زیر پا بذاره تا بتونه مسابقه بده. ما به عنوان ایرانی این برامون سنگین تموم می شه چون یکی داره بهمون می گه «شما حقوق اولیه رو هم در کشورتون ندارین» ولی خب… ما تنها کشوری در جهان هستیم که توش نه فقط پوشوندن سر تحت عنوان حجاب اجباریه که برای حفظ این اجبار، قانونگذار شلاق رو به عنوان ابزار جریمه متخلفان استفاده کرده.
مطمئنا اگر این مسابقات در ایران برگزار نشه برای منم جالب نیست ولی دیدن اینکه یکی حاضره از یکی از مهترین مسابقات جهانی اش بگذره ولی نپذیره که حجاب اجباری سر کنه، یادآوری خوبی به من است که چرا ما، ما شده ایم. راستش بیشترین مخالفتی که من از طرف جامعه ایرانی با این جریان می بینم دو مورد بوده: ۱) به ما ایرانی ها توهین شده که بهمون گفتن حجاب اجباری داشتن توهین به ما است و ۲) جلوی ورزش زنان در ایران گرفته شده
در مورد اولی که خب … اصلا هم بعید نیست شروع کنیم به داستان سرایی که اصلا خودمون حجاب اجباری رو انتخاب کردیم تا حس نکنیم تحقیر شده ایم. کسی دوست نداره به چیزی مجبور بشه و وقتی هم مجبور بشه دوست نداره حداقل همه بفهمن. در مورد دوم هم همین چند ماهه اخبار رسمی گفتن زنان اجازه ندارن برن فوتبال نگاه کنن، زن فلانی اجازه نداره بره مسابقه جهانی چون شوهرش دوست نداره و شورای برون مرزی مخالف سفر زنان ایران به فلان کشور بوده و فلان آدم گفته افتخار زن نیست که قهرمان فلان جا بشه. واقعیت امر اینه که اگر نگران این هستیم که ورزش در ایران برای زنان محدود شده، میدون های خیلی جدی تری منتظر ما است.
حالا… وسط این بحث ها این سه خبر رو هم داشته باشین که حداقل اخبار شطرنجی مون کامل باشه:
در مسابقات گرندپری شطرنج زنان ایران دو نفر از بازیکنها (سوئد و روسیه) در ورزش روزانه در پارک مورد حمله [و احتمالا دست رسوندن] یکی از هموطنان قرار گرفته بودن و قرار شده بود حتی برای ورزش روزمره شون هم حراست همراهشون باشه. هر دوی این بازیکن نتایج ضعیفی تو ایران گرفتن.
زیاد هم حرص نخوریم. فدراسیون جهانی شطرنج خیلی هم چیز جدی و محکمی نیست. آدم ها هم با هم کنار می یان. مسابقات شطرنج تا حدی شبیه بوکس حرفه ای است. یک سیستم نسبتا سرگرم کننده بدون قواعد بسیار پیچیده برای برگزاری مسابقه. حداقل خوبی این مساله از نظر من این بود که یادمون انداخت چقدر برای بعضی ها عجیبه که لازم باشن بیان به تنها کشوری در جهان که توش روسری | چادر | مقنعه زوری است و نیمی از جمعیت حتی حق ندارم پایه ای ترین بخش های لباسشون رو خودشون انتخاب کنن. شطرنج میاد و می ره (:
در شماره ۶۷ رادیو گیک یک چیزهایی رو در گوشی می گیم چون حالا دیگه همه دارن به صحبت ها گوش می دن و هر چیزی رو برای همیشه ضبط می کنن. در این شماره از هک ها می گیم، از ایده ها و از پول حروم شدن ها. با دقت گوش بدین چون در شماره ۶۷ رادیو گیک، آینده اینترفیسهای جهان رقم می خوره!
به جای ۱.۳ میلیون دلار، اف بی آی میتونست با صد دلار رمز آیفون رو بشکنه، اینجوری…
خبر چند وقت پیش رو حتما یادتونه. یک آیفون که باید آنلاک میشد تا در مورد یک جنایت اطلاعاتی به دست بیاد و اپل که درخواست دولت رو برای کمک رد کرد و گفت همکاری نمی کنه چون به اینکار امنیت مشتریانش رو به خطر میندازه و در نهایت اف بی آی که ۱.۳ میلیون دلار خرج کرد تا یک گروه اینکار رو براش بکنن. حالا یک محقق امنیت در دانشگاه کمبریج راه بسیار ارزانتری رو برای باز کردن این قفل نشون داده؛ راهی با هزینه حدود ۱۰۰ دلار و با استفاده از وسایل موجود در بازار!
سرگئی سکورباگاتوو توی این مقالهاش جزییات باز کردن لاک آیفون رو تشریح کرده. روشی که میتونست به اف بی آی کمک کنه که با هزینهای بسیار کم رمز آیفون ۵سی رو باز کنن.
این تکنیک که نند میرورینگ (NAND Mirroring) نام داره قبلا هم به اف بی آی معرفی شده بود ولی اونها باور نکرده بودن که واقعا بشه باهاش رمز رو پیدا کرد و مدیر اف بی آی صریحا گفته بود که «این روش کار نمیکنه». نند میرورینگ نیازی به مکانیزم چندان پیشرفتهای نداره و به گفته نویسنده مقاله، وسایل مورد نیازش رو میشه از بازار خرید. توی تست سکورباگاتوو نشون میده که چطوری یک آیفون ۵سی با آی او اس ۹.۳ روش در حال اجرا است رو باز میکنه و با جدا کردن حافظه نند از مدار تلفن، اطلاعات اون رو روی یک مدار آزمایشگاهی کپی میکنه و اینکار چطور به سادگی قابل انجام در گوشیهای مختلف است.
در مرحله دوم این محقق با اجرای یک برنامه روی دیتای به دست اومده، سعی میکنه پسورد رو حدس بزنه. روش بروت فورس (حدس زدن کور پسوردها) تونست در حدود ۲۰ ساعت پسورد چهار رقمی رو به دست بیاره و با محاسبهای مشابه برای به دست آوردن یک پسورد ۶ رقمی، به حداکثر حدود ۳ هفته زمان نیاز بود. بخشی از مقاله میگه:
این اولین نمونه عمومی از پروسه میرور سخت افزاری برای آیفون ۵سی است. هر مهاجمی میتواند با دانش کافی فنی، این پروسه را تکرار کند.
هنوز اف بی آی (که ۱.۳ میلیون دلار از مالیات مردم رو صرف این رمز شکستن کرده بود) و اپل هیچکدوم در مورد این مقاله و نمایش نظری ندادن و گفته میشه که این مکانیزم روی آیفون ۵ اس و تمام آیفونهای ۶ که نند مشابه استفاده میکنند هم کار میکنه. در ض
مایکروسافت با گذشتن از انگولار، داکر، گوگل و فیسبوک به بزرگترین شرکتی تبدیل شده که بیشترین توسعه دهنده توش به گیت هاب پروژههای آزاد اضافه میکنن. بخشی از این ماجرا مربوط می شه به آژر و علاقه مایکروسافت به کلاود که در تضاد با ایده های اوایل ۲۰۰۰ است که سی ای او گفته بود لایسنس آزاد در مایکروسافت مثل یک سرطان عمل می کنه. در حال حاضر ۱۶۴۱۹ نفر از مایکروسافت به گیت لب کد کامیت می کنن. نمونه های بزرگ زامارین است و اوبونتو ویندوز ۱۰ و دات نت روی لینوکس و غیره و غیره. اما.. ماجرای لپ تاپ های لنوو رو هم بگم که روی بخشی از اونها دیگه نمی شه لینوکس نصب کرد.
آی تریپل ای یک چارت جالب اینتراکتیو درست کرده از زبان های پر کاربرد جهان. سی به رتبه اول اومده (با تمرکز روی برنامه نویسی های امبدد و آی سی ها). جاوا دوم است، پایتون سوم. بعد از اونها سی پلاس پلاس، آر، سی شارپ، پی اچ پی، جاوااسکریپت،روبی و گو. کمی حرف در مورد بعضی ها. به طور خاص اینکه سی اول شده و پایتون با رد کردن سی پلاس پلاس به سوم رسیده و ار جای سی شارپ رو گرفته. در جنگ اپل و گوگل، گو برنده شده و سوییفت به یازدهم رفته.
تیم فنسی بیر با ادعای تلاش برای مسابقات تمیز و عادلانه، سازمان ضد دوپینگ جهانی رو هک کرده و اطلاعاتش رو منتشر کرده تا نشون بده بعضی ها چطوری مدال طلای المپیک می برن! حداقل برای من مشهورترین آدم سرنا ویلیامز است که اسناد می گن انواع موارد رو مصرف کرده. من نمی دونم چطوری بهش گیر ندادن (چطو به تو گیر ندادن؟) ولی خب گروه فنسی بیر در تلاشن که جهان رو آگاه کنن!
اکسپلویتهای منتشر شده شدو بروکرز در هفته گذشته، واقعی به نظر میرسن
هفته گذشته یک خبر عجیب داشت. گروه دی شدو بروکرز اعلام کردن که بخشی از «تسلیحات سایبری» سازمان سازمان امنیت ملی آمریکا رو به دست آوردن که بخشی از اونها هنوز هم روی زیرساختهای مهم اینترنت کار می کنن و اونها رو به خریداری که تا فلان تاریخ بشیترین بیتکوین رو براشون بفرسته میفروشن یا در اقدامی عجیبتر اگر ۱ میلیون بیتکوین بگیرن، اطلاعات رو عمومی منتشر خواهند کرد.
این شیوه عجیب اعلام و فروش و انگلیسی دست و پا شکسته اطلاعیه اصلی، شکهای زیادی درست کرد. در واقع اگر شما ۱۰۰۰ بیت کوین به این گروه هکری میدادین و یکی دیگه ۱۵۰۰ تا، دومی برنده میشد و فایلها رو میگرفت و شما کل پول رو از دست میدادین! از اونطرف ۱ میلیون بیتکوین درخواست شده، یعنی تقریبا ۶ درصد کل بیتکوینهای در حال گردش در کل جهان. بررسی حسابهای اعلام شده نشون میده که تا به حال رقم واریزی بیشتر از ۲۰ بیتکوین هم نبوده. اما وضع احتمالا تغییر خواهد کرد.
اینترسپت جمعه مطلبی رو منتشر کرده که طبق اسناد اسنودن تایید میکنه که ابزارهای نشون داده شده به احتمال خیلی زیاد واقعا بخشی از ابزارها و تسلیحات سایبری ان اس ای هستن. حداقل اسامی ابزارهایی مثل اکسترابیکن، اپیک بنانا و جت پیلو چیزهایی هستن که قبلا ازشون حرف زده شده و امکان حملههای موفق به برخی ابزارهای سیسکو رو دارن. همچنین در همین هفته سیسکو هم اشکال رو پذیرفته و تقریبا همه میتونیم مطمئن باشیم که ابزارها واقعا مربوط به ان اس ای هستن.
برای خوندن اینکه دقیقا اکسپلویت کشف شده چیه دنبال CVE-2016-6366 بگردین ولی نکته اصلی اینه که این زیرو دی خطرناک دست ان اس ای بوده بدون اینکه در موردش به سیسکو اطلاع داده بشه. همین اتفاق از طرف فایروال فورتینت که ایرانیها هم ازش زیاد استفاده میکنن افتاده. فورتینت اعلام کرده یک مشکل امنیتی با درجه خطر بالا نسخههای قدیمیتر فایروالهاش رو تهدید میکنه. این باگ در بافر پارسر کوکیای است که روی برد قرار گرفته و اجازه میده یک حمله کننده بتونه با فرستادن یک درخواست HTTP دستکاری شده، کنترل دستگاه رو در دست بگیره. به احتمال زیاد در زمانی خیلی کوتاه اخبار مشابهی از جونیپر هم خواهیم شنید.
فعلا اینکه این گروه هکری به کجا وابسته است مشخص نیست اما چیزی که بسیار جالب شده، افشای دسترسیهای گسترده ان اس ای به تجهیزات زیرساخت اینترنت و داشتن تسلیحات مبتنی بر زیرودیهایی است که نه فقط برای همگان اعلام نمیشن، که حتی به کارخونه سازنده هم خبر داده نشدن.
دپارتمان دفاع آمریکا برنامه جالبی رو اعلام کرد و نتیجه خوبی هم گرفت: hack the pentagon باگ باونتی! توی این برنامه از هکرها خواسته شده بود بیان و به پنتاگون حمله سایبری کنن و به ازای هر مشکلی که پیدا کردن تا ۱۵هزار دلار جایزه بگیرن. در این برنامه ۱۴۰۰ هکر کلاه سفید (اخلاقی) حضور داشتن و حداقل ۱۰۰ حفره امنیتی رو کشف و گزارش کردن و جایزه هاش رو گرفتن. توضیح در مورد شرایط پیچیده ایران.
در اعماق
تشکر از دیجیاتو
چت بات ها
دلیل نامگذاری این شماره. گوگل و مایکروسافت و فیسبوک و اپل و آمازون دارن مسابقه می دن. مفهوم کلی. اینترفیس های آینده. مثال از خرید. مثال از پزشکی
گوگل : duo و حالا آلو (مسنجر که با هوش مصنوعی می تونه دائما بهتر بشه)
فیسبوک: واتس اپ و مسنجر
اشاره به کشمکش تاکسی رانی و اعتراض راننده ها و جایگزینی آژانسهای و .. و خب هر شغلی زمانی از بین می ره.. ولی یا آسمان های بالای سر… اوبر گفته در شهر پیتزبورگ ماشین های خودکار آدم ها رو جابجا خواهند کرد.. کی؟ آخر این ماه ! ماشین های خودکار گوگل تا به حال میلیون ها کیلومتر راه رفتن و رانندگی خودکار تسلا هم که اخبارش جهان رو پر کرده. اشاره به امنیت احتمالی و نظم و متحول شدن مفهوم مالکیت ماشین و بحث ضرر دادن فعلی اوبر و وضع ایران و ماشین هاش! و البته جنگ جدی است. بحث گوگل و ویز و اجرای پروژه ای در این مورد که آدم های هم مسیر رو به هم وصل کنه در محدوده سیلیکون ولی که مشابه اش قبلا در جایی که بهش می گن اسراییل اجرا شده بودو احتمالا یک اعلام جنگ ملایم به اوبر و لیفت است. منبع وال استریت ژورنال حتی اضافه کرده که گوگل داره به اضافه کردن خودروهای بدون راننده اش به این سیستم ویز فکر می کنه.
از چت بات ها که گفتیم.. نکته بعدی که شاید آینده کامپیوترها باشه اینترفیس های گفتاری هستن. بازم خیلی ها توش نقش دارن. الکسای آمازون و اوکی گوگل ولی عملا شرکت های دیگه دارن کارهای بسیار متفاوت می کنن. مثلا دراپلر لبز گوشی هایی داره که فقط کمی از یک هدفون ساده بزرگتر هستن و می تونن صدای بیرون رو دریافت کنن و با یک لایه واقعیت افزوده به شما برسونن. مثلا صداهایی که نمی خواین رو کم کنن یا تک صداهایی که دوست دارین رو بیشتر کنن یا حتی مثل یک اکولایزر کار کنن. شرکت دیگه ای به اسم براگی در المان ایرفون هایی داره که موزیک پلیر دارن، قدم شمار دارن، ضربان قلب می شمرن و اینجور چیزها و خب اپل هم که در حرکت اخیرش روی آیفون هفت، هدفون کلاسیک رو کاملا حذف کرد و به سمتی رفت که توش می تونه مفهوم هدفون رو متحول کنه. دراپلر می گه زمانی تصویر اینکه آدم ها با سر پایین و در حال نگاه به یک صفحه درخشان راه می رفتن تا بفهمن کجا باید برن روی نقشه، بسیار عجیب به نظر خواهد رسید. ادعای این شرکت ها اینه که به زودی کامپیوترهای تو گوشی از کامپیوترهای رومیزی و جیبی پیشی خواهند گرفت و رابط اصلی ما با جهان خواهند بود.
نت فلیکس یک در خواست به کمیسیون مخابرات فدرال آمریکا (اف سی سی ) داده که درخواست می کنه محدودیت حجمی روی مصرف اینترنت ممنوع باشه. استدلالش هم اینه که گذاشنت این حدودیت محدود کردن کاربر است نسبت به سرویسی که خریده چون دیگه نم یتونه به راحتی دائم باهاش ویدئو پخش کنه. استدلال اینه که محدودیت حجمی یا اصولا UsageBasedPricing باعث می شه مشتری ها پهنای باند رو مصرف نکنن یا به اندازه ای که دوست دارن فیلم نبینن. کل داستان هم به قانون آمریکا برمیگرده که قراره تضمین کنه همه می تونن به پهنای باند زیاد دسترسی معقول داشته باشن. حرف نت فلیکس اینه که هر سرویس پهنای باند بالا باید حداقل ۳۰۰گیگ در ماه پهنای باند داشته باشه تا یک خانواده متوسط آمریکایی بتونن جوری که لازمه از اینترنت استفاده کنن. البته جاهایی مثل کامسکت محدودیت ۱ترابایت در ماه دارن که از این عدد خیلی بیشتره اما بعضی ها هم به عددهای کمتر فکر می کنن (اینجا یکی باید بگه مثلا شاتل ۳ گیگ می ده ((: )). تجربه مالزی و کودی رو بگم و اینکه اینترنت فعلی ما در واقع یک ارتباط شل و ول به یک سیم است که به اینترنت وصله یا وصل نیست. و البته در همین ماه خبر ایران هم این بود که«اینترنت نامحدود سقف دار شد» و اینترنت بعضی ها هم قطع می شه چون «استفاده زیاد کردن از اینترنتشون»
PARIS, FRANCE – AUGUST 22: French Education minister Najat Vallaud-Belkacem, leaves the Elysee Presidential Palace on August 22, 2016 in Paris, France. This is the first weekly cabinet meeting following the summer holidays. (Photo by Frederic Stevens/Getty Images)
وزیر آموزش فرانسه در درخواستی جالب درخواست کرده که شرکت نیانتیک، پوکیمنهای خیلی خاص و جذاب رو از محدوده مدارس بیرون نگه داره که کسی به خاطر اونها به شکل غیرقانونی سعی نکنه وارد مدرسه بشه! البته در حال حاضر این امکان هست که مدارس درخواست بدن و کلا توشون پوکیمن نباشه ولی درخواست وزیر جالبتر بوده و از زاویه ای خاص تر: نگه داشتن غیرمحصلین در بیرون از مدارس . توضیحی هم در مورد ایران و بلاهتشون و اشاره به بحث های حقوقی
An aerial photo taken though a glass window of a Taiwanese military plane shows the view of Itu Aba, which the Taiwanese call Taiping, at the South China Sea, March 2016. REUTERS/Ministry of Foreign Affairs
چهارشنبه وزیر دفاع تایوان گفت که به گوگل درخواست دادن تا تصاویری که به گفته کارشناس ها یک ایستگاه نظامی جدید در ایتو-آبا در دریای مورد مناقشه چین است رو بلور کنه. اون گفته بر اساس اصل مخفی نگه داشتن تجهیزات نظامی و امنیت، از گوگل خواسته شده این تصاویر رو محو کنه. قبل از این درخواست یک روزنامه محلی تصاویر رو منتشر کرده بود. کمی توضیح در مورد نقش جدید تکنولوژی در دور زدن حکومت ها و دولت ها و از اونطرف آزادی های زیادش برای رشد
تبریک و تقبیح
یک تشکر داریم از صابر راستی کردار برای فونت های خوبی که طارحی و به آزادی در اختیار ما گذاشته.. بخصوص فونت وزیرکد برای برنامه نویسی
تبریک: سهامدارهای توییتر که از وقتی شایعه فروشش به گوگل تکرار شده، کلی سهامش رفته بالا
تبریک که خودمون که سنا هزینه سفر به مارس رو تصویب کرد
تبریکی هم داریم برای دارندگان پی اس ۳ که احتمالا قراره ۵۵ دلار از سونی بگیرن به خاطر آپدیت ۲۰۱۰ که دیگه نذاشت لینوکس نصب کنن رو دستگاهشون!
نامه ها
در حالی که شمال فقط یه جا نیست، اینم یکی از کلیشه هاست ، خیلی از کلمه ها تو جاهای مختلف ایران معنی متفاوت حتی بدی مثل این دارن، مثلا تو گیلان همین موس، یعنی گنجشک، که تو مازندران نمیشه گفت.
وقتی صحبت از رقابت و تجارت آزاد میشه، دائما ما سوق داده میشیم به این سمت که رقابت و تجارت آزاد باعث کاهش قیمتها یا بهتر شدن خدمات میشه. اصولا یکی از دفاعهای رقابت آزاد، پایین اومدن قیمتها و کمک به قدرت خرید مردم است.
حالا یک تحقیق جدید در مورد تجارت آزاد که به شکل مشترک توسط ام آی تی، دانشگاه زوریخ و NBER و UCSD انجام شده نتیجه جالبی رو نشون داده: این پایین اومدن هزینه توزیع نامتوازنی داره. این تحقیق به این نتیجه رسیده که تجارت آزاد تاثیر چندانی روی کالاهایی که خانوادههای فقیرتر مصرف میکنن نداره. طبق این تحقیق که روی بازار چین انجام شده، خانوادههایی که حداکثر درآمدشون رو صرف غذا حداقل فایده رو از تجارت آزاد بردن در حالی که خانوادههای مرفهتر که درآمدشون صرف گجتها و مد و وسایل خونه تجملی میشده، از رقابتی شدن بازار بیشترین منفعت نصیبشون شده.
بخشی از مقاله بلومبرگ میگه:
تجارت آزاد به شیوه دیگری نیز بر طبقه کارگر فشار میآورد. تجارت و رقابت باعث بالا رفتن درآمد ثروتمندان میشود و در نتیجه تقاضا برای کالاهایی که امکان تهیه آن از کشورهای دیگر نیست (مثلا مسکن) بالا میرود و این موارد گرانتر میشوند. نشان داده میشود که طبقه کارگر [چین] و آمریکاییهای فقیر بیشترین درصد از درآمد خود را خرج اجاره خانه میکنند. اجاره خانهای که در نتیجه تجارت آزاد بالا میرود.
نمودار زیر نشان دهنده درصدی از درآمد میانه است که یک خانه متوسط آمریکایی خرج مسکن میکند. عددهای بالاتر از ۱۰۰٪ نشان میدهند که متوسط اجاره مسکن در سالهای اخیر بالاتر از میانه درآمد است.
شبکهای که الان در ایران داره کار میکنه، کلا معجونی است بی سر و ته که احتمالا خود فیلترچیها هم دیگه نمیدونن توش چه خبره. الان کلاف گره پیچ فیلترنت ما شده ترکیبی از کلی سازمان که حق دارن هر چیزی که دوست ندارن یا براش جوابی ندارن رو سانسور کنن، ترافیک رو به اینطرف و اونطرف هدایت کنن، بسته ها رو دستکاری کنن و از چیزها کپی داشته باشن یا دسترسی و … این وسط یکسری حب و بغض شخصی و ترکیبی از کسب تجربه توسط کسانی که پول می گیرن که جلوی حرف زدن بقیه رو بگیرن هم هست که باعث می شه همه چیز قاتی پاتی تر بشه. نمونه؟ اگر در یو آر ال شما jadi.net باشه فیلتر می شین، حتی اگر در بخش دامین نباشه.. مثلا آدرسی مثل http://irib.ir/jadi.net در فیلترنت ملی عزیز بلاک شده (:
حالا این هنرنمایی جنبه بامزه جدیدی هم پیدا کرده: اگر هر یو آر الی از هر سرور خارج از ایران که در جاییش yahoo.com داشته باشه، شما به صفحه اصلی سایت yahoo.com هدایت میشین! یعنی مثلا اگر بدون فیلتر شکن از داخل میهن اسلامی عزیز روی http://omgubuntu.co.uk/problem=yahoo.com کلیک کنید، سانسورچی شما رو هدایت می کنه به yahoo.com (: اگر می خواین برای آزمایش کلیک کنین حواستون باشه که ضدفیلترتون خاموش باشه!
این «مشکل» رو اخیرا مارکت وردپرس ایران در یک ایمیل سراسری به کاربرهاش گفته چون شکایت های زیادی بوده که چرا بعضی از یو آر آی ها که توشون ایمیل یاهو هست، به یاهو فرستاده میشن. قول میدم اگر یک روز در ایران حکومت آزادی داشتیم که از شنیدن شدن حرف آدم ها وحشت زده نمیشد و در نتیجه نیازی به سانسور اینترنت نداشت، چند ماهی باید کار کنیم تا بشه سیم گره پیچ سانسور رو از حلق اینتنرت ایران باز کرد (:
چندین نفر از دوستان من از هاست ایران ایمیلی به این شکل گرفتن:
من تقریبا سه سال پیش یکبار از هاست ایران استفاده کردم و شرکتها معمولا وقتی بعد از سه سال با این استرس پسوردها رو عوض می کنن که به شکلی جدی از امنیت پسوردهای قبلیشون مطمئن نباشن، مثلا در موردی مثل هک اخیر دراپ باکس. حالا اشکال اینجاست که من منی دونم اون پسورد که در هاست ایران استفاده کرده بودم رو همه جا باید عوض کنم یا نه. باید ۱- بگن که مشکلشون در چه حدی بوده که اینجوری ایمیل زدن و ۲- من باید بتونم بفهمم پسوردم در اون زمان چی بوده که جای دیگه استفاده اش نکنم.
حالا مستقل از اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده و این تجربه بد که هاست ایران با من شفاف نبوده، اشکال اختصاص دادن پسورد جدید این شکلی به آدمها اینه که من که نمیتونم این پسورد رو حفظ کنم و مجبورم جایی اونو بنویسم (حداقل اینکه کپی اش کنم). این انتخاب خوبی نیست. این روزها می گن داشتن یک پسورد غیرقابل حفظ کردن فقط برای کسایی مناسبه که از یک برنامه خوب مدیریت پسورد استفاده می کنن. این ترکیب رندم به هیچ دردی نمی خوره چون من نمی تونم یادش بگیرم و باید برم عوضش کنم سریعا!
و وقتی می گم «باید عوضش کنم» مشکل بعدی خودنمایی می کنه: هیچ شرکت درست و حسابی هیچ وقت نباید پسوردهاش رو به شکل متنی ذخیره کنه، منتقل کنه، دست به دست کنه یا توی ایمیل برای کسی بفرسته. اگر به پشت این مکانیزم نگاه کنیم، جایی برنامه ای عبارتی اتفاقی تولید کرده که هم به عنوان پسورد من ذخیره شده هم ایمیل شده! در واقع یعنی کلی سیستم میانی الان پسورد من رو دیدن و بهش دست زدن (: مکانیزم صحیح باید این می بود که ایمیلی برای من بیاد که توش بگه «به دلایل فلان و فلان که صادقانه بهتون می گیم لطفا پسوردتون رو از طریق لینک زیر تغییر بدین» و اگر میخواستن دیگه مثل این مورد جوری رفتار کنن انگار پسوردهای قبلی جایی روی اینترنت آپلود شده، میشد بگن «لطفا با مراجعه به این لینک پسورد جدید رو ست کنین. در صورتی که اینکار انجام نشه، در اولین لاگین بعدی باید احراز هویت بشین و پسورد ست بشه». در این پروسه درست میبود که پسورد قبلی من هم ازم خواسته بشه تا هم یک لایه اطمینان بیشتری در احراز هویت ایجاد بشه و هم من بدونم پسوردی که اینجا بوده چی بوده؛ شوخی نیست؛ اون پسورد و ایمیل الان از نظر من امن نیستن.
اوه.. و بعد از اینکه روی لینکی که داده بودن کلیک کردم و یوزر نیم پسوردی که با من (و بقیه اینترنت و سیستمهای داخلی شون شر شده بود) بود رو وارد کردم، این صفحه اومد:
و مطمئن شدم که هاست ایران در برخورد با این شرایط، از سطح انتظارم پایینتر بوده.
این روزها نامه مرتضوی تو خبرها است. من اطلاعات تاریخی زیادی ندارم ولی این رو میدونم که در هیچ جایی، وقتی کسی کار زشتی میکنه، گفتن «ببخشید» بدون اعتراف دقیق و مشخص ارزش خاصی نداره چه برسه به مقایس کشورداری و کشتن آدمها.
اگر قراره کسی تقاضای بخشش کنه باید اولین قدمش اعتراف مستقیم به اشتباهاتش باشه و بعد اعلام جزییات اشتباهها. اگر یادمون باشه احمدی نژاد هم در زمانی که قهرمان دوستان حساب میشد و مغضوب بارگاه نشده بود موقع حج درخواست کرده بود مردم حلالش کنن. اون درخواست هم چرندی بود در حد درخواست بی ربط فعلی چون اگر کسی گندی به چیزی میزنه، حداقل معذرت خواهی اش اینه که بیاد دقیق بگه چیکار کرده و چه اتفاقهایی افتاده و بعد تا جایی که میتونه تقاصش رو بده و بعد درخواست بخشش کنه. اگر من پول کسی رو بدزدم، نمی تونم بعدا بهش بگم «من یه کار بدی کردم که اگر می شه بیخیال شو». روش درست اینه که بگم «من فلان تاریخ اینقدر از تو پول برداشتم و الان بهت بر می گردونم و ازت معذرت میخوام».
آفریقای جنوبی در ۱۹۹۴ که از شرایط آپارتاید خارج شد، لازم داشت با مسالهای مشابه روبرو بشه: رنج کشیدهها باید اجازه پیدا میکردن تاریخ رنجشون رو روایت کنن و رنجشون ثبت و به رسمیت شناخته بشه و رنج دهندهها اگر بخشش میخواستن باید میرفتن در دادگاهی رسمی و کارهای ناشایستشون رو اعتراف میکردن و بعد از ثبت رسمی سیاهه رنجهای داده شده، مسوولیت اونها رو میپذیرفتن و از مردم درخواست بخشش میکردن. این باعث شد بدون جنگ و خونریزی مجدد، شرایط جامعه به وضعیت جدید منتقل بشه.
حتی کسانی مثل منتظری و موسوی که شرافت رو انتخاب کردن هم در صورتی که بخوان پروندهای واقعا پاک داشته باشن لازمه به رنجهایی که دادن اعتراف کنن و حقایق رو به مردم و تاریخ بگن و بعد درخواست بخشش کنن. این دقیقا خط مرزی است که ممکنه منو به اصطلاح طلبها «امیدوار» کنه. مثلا به نظرم لازمه خاتمی بیاد بپذیره که در دورانش امضا کرد که اینترنت باید سانسور بشه یا مثلا دکتر سروش لازمه در مورد عضویتش توی شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف بزنه و به رنجهایی که به انسانها داده شفاف و روشن اعتراف کنه و مطمئنا اونهای خیلی ضایع تری که در سرکوب قومیتها و اعدام ها و کهریزکها و قارنا ها و قتلهای زنجیرهای و … نقش داشتن هم تا دقیق نگن چه کردن تا وجدان عمومی حقیقت رو بفهمه، مسخره است که بگن «ببخشید».