عکس العمل بد هاست ایران به مشکل احتمالی امنیتی‌اش

چندین نفر از دوستان من از هاست ایران ایمیلی به این شکل گرفتن:

hostiran

من تقریبا سه سال پیش یکبار از هاست ایران استفاده کردم و شرکت‌ها معمولا وقتی بعد از سه سال با این استرس پسوردها رو عوض می کنن که به شکلی جدی از امنیت پسوردهای قبلی‌شون مطمئن نباشن، مثلا در موردی مثل هک اخیر دراپ باکس. حالا اشکال اینجاست که من منی دونم اون پسورد که در هاست ایران استفاده کرده بودم رو همه جا باید عوض کنم یا نه. باید ۱- بگن که مشکلشون در چه حدی بوده که اینجوری ایمیل زدن و ۲- من باید بتونم بفهمم پسوردم در اون زمان چی بوده که جای دیگه استفاده اش نکنم.

حالا مستقل از اینکه واقعا چه اتفاقی افتاده و این تجربه بد که هاست ایران با من شفاف نبوده، اشکال اختصاص دادن پسورد جدید این شکلی به آدم‌ها اینه که من که نمی‌تونم این پسورد رو حفظ کنم و مجبورم جایی اونو بنویسم (حداقل اینکه کپی اش کنم). این انتخاب خوبی نیست. این روزها می گن داشتن یک پسورد غیرقابل حفظ کردن فقط برای کسایی مناسبه که از یک برنامه خوب مدیریت پسورد استفاده می کنن. این ترکیب رندم به هیچ دردی نمی خوره چون من نمی تونم یادش بگیرم و باید برم عوضش کنم سریعا!

و وقتی می گم «باید عوضش کنم» مشکل بعدی خودنمایی می کنه: هیچ شرکت درست و حسابی هیچ وقت نباید پسوردهاش رو به شکل متنی ذخیره کنه، منتقل کنه، دست به دست کنه یا توی ایمیل برای کسی بفرسته. اگر به پشت این مکانیزم نگاه کنیم، جایی برنامه ای عبارتی اتفاقی تولید کرده که هم به عنوان پسورد من ذخیره شده هم ایمیل شده! در واقع یعنی کلی سیستم میانی الان پسورد من رو دیدن و بهش دست زدن (: مکانیزم صحیح باید این می بود که ایمیلی برای من بیاد که توش بگه «به دلایل فلان و فلان که صادقانه بهتون می گیم لطفا پسوردتون رو از طریق لینک زیر تغییر بدین» و اگر می‌خواستن دیگه مثل این مورد جوری رفتار کنن انگار پسوردهای قبلی جایی روی اینترنت آپلود شده، می‌شد بگن «لطفا با مراجعه به این لینک پسورد جدید رو ست کنین. در صورتی که اینکار انجام نشه، در اولین لاگین بعدی باید احراز هویت بشین و پسورد ست بشه». در این پروسه درست می‌بود که پسورد قبلی من هم ازم خواسته بشه تا هم یک لایه اطمینان بیشتری در احراز هویت ایجاد بشه و هم من بدونم پسوردی که اینجا بوده چی بوده؛ شوخی نیست؛ اون پسورد و ایمیل الان از نظر من امن نیستن.

اوه.. و بعد از اینکه روی لینکی که داده بودن کلیک کردم و یوزر نیم پسوردی که با من (و بقیه اینترنت و سیستم‌های داخلی شون شر شده بود) بود رو وارد کردم، این صفحه اومد:

hostiran403

و مطمئن شدم که هاست ایران در برخورد با این شرایط، از سطح انتظارم پایینتر بوده.

تقاضای بخشش فقط در صورتی معقوله که حین‌اش به حقیقت اعتراف بشه، چه اینطرفی چه اونطرفی

این روزها نامه مرتضوی تو خبرها است. من اطلاعات تاریخی زیادی ندارم ولی این رو می‌دونم که در هیچ جایی، وقتی کسی کار زشتی می‌کنه،‌ گفتن «ببخشید»‌ بدون اعتراف دقیق و مشخص ارزش خاصی نداره چه برسه به مقایس کشورداری و کشتن آدم‌ها.

اگر قراره کسی تقاضای بخشش کنه باید اولین قدمش اعتراف مستقیم به اشتباهاتش باشه و بعد اعلام جزییات اشتباه‌ها. اگر یادمون باشه احمدی نژاد هم در زمانی که قهرمان دوستان حساب می‌شد و مغضوب بارگاه نشده بود موقع حج درخواست کرده بود مردم حلالش کنن. اون درخواست هم چرندی بود در حد درخواست بی ربط فعلی چون اگر کسی گندی به چیزی می‌زنه، حداقل معذرت خواهی اش اینه که بیاد دقیق بگه چیکار کرده و چه اتفاق‌هایی افتاده و بعد تا جایی که می‌تونه تقاصش رو بده و بعد درخواست بخشش کنه. اگر من پول کسی رو بدزدم،‌ نمی تونم بعدا بهش بگم «من یه کار بدی کردم که اگر می شه بیخیال شو»‌. روش درست اینه که بگم «من فلان تاریخ اینقدر از تو پول برداشتم و الان بهت بر می گردونم و ازت معذرت می‌خوام».

آفریقای جنوبی در ۱۹۹۴ که از شرایط آپارتاید خارج شد، لازم داشت با مساله‌ای مشابه روبرو بشه: رنج کشیده‌ها باید اجازه پیدا می‌کردن تاریخ رنجشون رو روایت کنن و رنجشون ثبت و به رسمیت شناخته بشه و رنج دهنده‌ها اگر بخشش می‌خواستن باید می‌رفتن در دادگاهی رسمی و کارهای ناشایستشون رو اعتراف می‌کردن و بعد از ثبت رسمی سیاهه رنج‌های داده شده، مسوولیت اونها رو می‌پذیرفتن و از مردم درخواست بخشش می‌کردن. این باعث شد بدون جنگ و خونریزی مجدد، شرایط جامعه به وضعیت جدید منتقل بشه.

حتی کسانی مثل منتظری و موسوی که شرافت رو انتخاب کردن هم در صورتی که بخوان پرونده‌ای واقعا پاک داشته باشن لازمه به رنج‌هایی که دادن اعتراف کنن و حقایق رو به مردم و تاریخ بگن و بعد درخواست بخشش کنن. این دقیقا خط مرزی است که ممکنه منو به اصطلاح طلب‌ها «امیدوار» کنه. مثلا به نظرم لازمه خاتمی بیاد بپذیره که در دورانش امضا کرد که اینترنت باید سانسور بشه یا مثلا دکتر سروش لازمه در مورد عضویتش توی شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف بزنه و به رنج‌هایی که به انسان‌ها داده شفاف و روشن اعتراف کنه و مطمئنا اونهای خیلی ضایع تری که در سرکوب قومیت‌ها و اعدام ها و کهریزک‌ها و قارنا ها و قتل‌های زنجیره‌ای و … نقش داشتن هم تا دقیق نگن چه کردن تا وجدان عمومی حقیقت رو بفهمه،‌ مسخره است که بگن «ببخشید».

چرا دراپ باکس اعلام می‌کنه ۶۸میلیون پسوردش لو رفته؟ شاید چون دوست نداره شهردار پایتختش زمین بذل و بخشش کنه

این هفته یک خبر توی دنیای امنیت خیلی پر و سر و صدا بود:

دراپ باکس توی یک ایمیل به آدم‌ها اعلام کرد که اگر پسوردشون به ۲۰۱۲ برمی‌گرده، لازمه اون رو ریست کنن.

سایت مادربرد اعلام کرده بود که در جوامع رد و بدل دیتابیس فایلی به اندازه ۵ گیگابایت قابل خرید است که تایید شده اکانت و پسوردهای هش شده ۶۸ میلیون و ۶۸۰ هزار و ۷۴۱ کاربر دراپ باکس از سال ۲۰۱۲ است.

در مورد امنیت و اصل مساله زیاد حرف زده شده؛ حالا درست یا غلط ولی نکته جالب اینجاست که:

۱- خود دراپ باکس به یوزرها ایمیل زده و مساله رو اعلام کرده
۲- در جواب خبرنگارهای مختلف پاسخگو بوده، مثلا وقتی آرس ازش پرسیده چند اکانت این مشکل رو داشتن گفته بیشتر از ۶۰ میلیون اکانت.

سوال جالب اینه که «چرا پاسخگویی؟». آیا دراپ باکس نمی‌تونست مثل دوستان بگه «هیچ مشکلی هم نیست» یا اصولا سایتی که مشکل رو اعلام کرده رو فیلتر کنه؟ یا با مشت بزنه تو دهن خبرنگار یا .. ؟

مساله اینه که هر کس اگر به خودش فکر کنه و فقط خودش رو در نظر بگیره، در لحظه دوست داره «کار بد» رو بکنه چون در اون لحظه به نظر می‌رسه از شرایط سخت نجاتش می‌ده یا براش منفعت داره. ولی جامعه بالغ جامعه ای است که درک می کنه اگر همه شروع کنن به کردن «کار بد» (مثلا خفه کردن منتقد)، در نهایت جامعه بسیار بدتری ساخته می شه که توش دزدی‌های میلیاردی و رشوه و رانت و فساد فقط وسیله گروکشی قدرت‌مندها از یکدیگه است و خبر یکی دو روز آدم‌ها. چنین جامعه ای چیزی نیست که آدم سالم بخواد توش زندگی کنه و اکثریت توش سعی می کنن مهاجرت کنن یه جای دیگه.

اگر دراپ باکس فکر می کنه باید پاسخگو باشه یا اگر اف.بی.آی. فکر می کنه لازمه در مورد اینکه احتمالا هکرهای روسی به دیتابیس رای دهنده‌های آمریکایی دسترسی پیدا کردن اطلاعیه بده و موارد مشابه دلیلش اینه که اون جوامع درک می‌کنن اگر قراره پیشرفت کنن باید شفافیت داشته باشن و اگر قراره دروغ نشنون باید خودشون هم دروغ نگن.

راستش این بحث خیلی مفصله و می شه کلی مثال زد که دیگه اینجا جاش نیست ولی فشرده‌اش اینه:

سعی می کنن به ما یاد بدن که رفتار بد، اشکالش اینه که خدا دوستش نداره و خب می بینیم که جامعه ما به کجا رسیده. در یک جامعه سالم و در جوامع پیشرفته اما درک کردن که رفتار بد به این دلیل ناشایست است که اگر من انجامش بدم، دیگران هم تشوق می شن به انجامش و در نتیجه وقتی همه رفتار بد رو انجام بدن جامعه دیگه به پیش نمی ره و به ضرر همگی تموم می شه. مثل خودرویی که قراره هلش بدیم و اگر هر کس با خودش فکر کنه «خب من هل ندم که خسته نشم» اصولا اون خودرو حرکت نخواهد کرد و هیچ کس به مقصودش نخواهد رسید.

اگر دراپ باکس اخبار هک رو منتشر می کنه و اگر دولت آمریکا خبر می ده که روس ها به زیرساخت‌های هاش دسترسی پیدا کردن، دلیلش اینه که نمی خوان فردا شهردارشون زمین بدزده یا نماینده شون با مشت بزنه تو صورت یکی یا قرار بشه دزدی هزار میلیاردی کش پیدا نکنه. در واقع پایه اخلاق باید جامعه و توافق عمومی روی اخلاقی باشه که قوانین رو می سازن و درک اینکه اگر من کمی سختی بکشم، کلیت پیشرفت خواهد کرد و من سختی کشیده در کلیت پیشرفته وضع خیلی بهتری دارم از من سودجو در کلیت عقب مونده.

اپل در هوش مصنوعی از گوگل و فیسبوک عقب است؛ به دلیلی جالب

research

اپل مشهوره به مخفی کار کردن و یکهو چیز رو کردن. این شرکت چند وقت قبل استیون لوی رو به دفاتر مرکزی‌اش دعوت کرده بود تا تکنولوژی‌هاش رو به اون نشون بده و اخباری رو درز بده که لرزه به تن حریف‌ها بندازه؛ بخصوص در حوزه یادگیری ماشین و سیری و یادگیری عمیق.

مقاله نهایی که در سایت لوی منتشر شد به چیزهای جالبی پرداخته بود مثل استفاده از یادگیری عمیق برای بهبود تشخیص صدای سیری و درک اون از زبان طبیعی ولی یک چیز بیشتر از همه توش مشهود بود: عقب موندن اپل از فیسبوک و گوگل – تازه در مقایسه با تکنولوژی‌هایی که فیسبوک و گوگل هر هفته آزاد اعلامشون می‌کنن تا مشارکت نسبت بهشون بالاتر بره.

مشکل اصلی اپل ظاهرا عدم توانایی در جذب «بهترین‌ها»ی بازار کار این حوزه است. همونطور که مقاله بلومبرگ هم اشاره می‌کنه، مخفی کاری داخلی اپل در مورد پروژه‌هاش برای دانشمندها یک ترن آف جدی است. برای مثال سال گذشته در بزرگترین کنفرانس هوش مصنوعی سال، کسانی که توی گوگل، مایکروسافت و آی‌بی‌ام کار می‌کردن سخنران‌های پر مخاطبی بودن که مقاله‌های علمی مهمی رو هم در حوزه کاریشون چاپ می‌کنن ولی توی همین کنفرانس کسانی که از طرف اپل شرکت کرده بودن، تا وقتی که مستقیم خطابشون نمی‌کردین و نمی‌پرسیدین «از کجا هستین؟» نمی‌گفتن که از اپل اومدن؛ چه برسه به ارائه مقاله.

مشخصا شما اگر یک دانشمند یا محقق باشین دوست دارین در حوزه کاری خودتون مقاله منتشر کنین تا اسم و رسم و شهرتی در حوزه خودتون به هم بزنین و به همین دلیل هم هست که تاپ تلنت‌ها (بهترین استعدادها؟) تلاششون رو می‌کنن تا در مراکز تحقیق و توسعه شرکت‌های بزرگ کار کنن. معلومه که اگر در مراکز تحقیق و توسعه یکی از شرکت‌های بزرگ کار کنین، یک آدم دیگه بهتون حقوق و وسایل می‌ده تا علم رو پیش ببرین و خودتون هم مشهور بشین؛ به جز حالتی که این مرکز اپل باشه. اگر در اپل کار کنین اجازه چاپ مقاله ندارین و در محیطی مخفی کار می کنین تا محصولی دو سه سال دیگه به بازار عرضه بشه و این مطلوب اکثر آدم‌های علمی نیست.

این مساله برای وضعیت ایران هم می‌تونه صادق باشه. تا جایی که من دیدم شرکت‌هایی که اسم و رسم بهتری در جامعه بازمتن دارن امکان بسیار بهتری برای جذب استعدادهای در حال رشد یا افراد متخصص در حوزه دارن و اگر روند چاپ خروجی‌های واقعی کارها در شرکت ها عملیاتی بشه، احتمالا پیوند ناموجود بین علم و صنعت کم کم ممکنه کمی هویدا تر بشه.

یک نکته برای دولت: منظورم این نیست که شما بیاین یک قانون زور کنین که شرکت های دانش بنیان باید سالی دو تا مقاله ISI هم چاپ کنن! اگر می‌خواین کار مثبتی بکنین قوانین نظارت و کنترل و جهت دهی و مسیربخش و هدف‌ساز و .. رو کم و کمتر کنین.

بازی وبلاگ: نظام مشکل‌دار پزشکی ایران

زمانی بازی‌ها وبلاگی جریان داشت؛ همه در مورد چیزی مهم یا قابل بحث می‌نوشتن. موضوع چندان سخت نبود ولی مهم بود که در موردش حرف زده بشه. بعد از چالش آب سخت، کلمه چالش راه افتاد و چالش نوشتن با دست چپ و چالش عکس سیاه سفید و … کل جریان رو تبدیل کرد به یک سرگرمی گروهی که نه سخت بود و نه ارزشمند. بلکه فقط یک سرگرمی بود… اشکال هم نداره ولی خب حیفه بازی های وبلاگی رو نداشته باشیم که شاید امروزها بهش بشه گفت «بازی شبکه ای».

سر همین داستان من با علاقه توی «بازی وبلاگی نظام مشکل دار پزشکی ایران» که سینا شروع کرده شرکت می‌کنم و توش خاطره‌ای از سیستم پزشکی رو می‌گم و امیدوارم بقیه هم در موردش حرف بزنن. حرف زدن از چیزها، همیشه شرایط رو بهتر می‌کنه.


خوشبختانه بر اساس تربیت خانواده ما، برخورد من با نظام پزشکی و به طور خاص بیمارستان‌ها حداقل بوده. هیچ وقت به عنوان مریض به بیمارستان نرفتم و جزو اون گروهی نیستم که وقتی احساس می کنن کمی سرشون سنگینه شروع می کنن به خوردن انواع قرص و آنتی بیوتیک. اما حتی این فاصله زیاد هم باعث نمی شه خاطرات بسیار بدی از نظام پزشکی داشته باشم.

بدترین خاطره من به همراه بودن در بیمارستان برمی‌گرده. یک ضربه جدی به سر و ورم و خونریزی زیاد ناشی از اون و در نهایت تصمیم به رفتن به بیمارستان به خاطر احتمال ضربه مغزی. مصدوم کمی هذیان داره ولی اصرار می‌کنه که در بیمارستان هیچ اتفاق مداخله‌گرانه نیافته و فقط در حد عکس و تشخیص برخورد بشه. در بدو ورود به بیمارستان خصوصی و مشهور، برانکار نیست و از صندلی چرخ‌دار استفاده می‌شه. تا حدود دو سه میلیون واریز نمی‌کنیم پذیرش اتفاق نمی‌افته و در نهایت با یک فرم مواجه می‌شیم که امضا کردنش اجباری است و این دو فاکتورش از همه بیشتر تو ذهن من مونده:

  • بیمارستان حق داره هر کاری که نیازش رو حس می‌کنه با مریض بکنه. هر نوع درمان و هر نوع جراحی. بیمار در اینده اجازه نداره به این مساله اعتراض کنه.
  • کل اطلاعات و نتایج مربوط به درمان و تاثیر داروها و موارد مشابه در انحصار بیمارستان است و می‌ونه از اون‌ها به هر شکلی که می‌خواد (اعم از مقاله‌های تحقیقاتی و گزارش‌ها) استفاده کنه.

کمی با مسوول پذیرش بحث می‌کنم که این چه جور فرمی اس تو می‌گه مختاریم امضا کنیم یا نه. مختار به معنی این روزهای ما: مختاریم بین نداشتن حق درمان و امضا کردن این فرم.

بقیه ماجرا هم مفتضح است. مدعی می شن فقط اتاق های VIP خالی هستن که هزینه خیلی بیشتری داره، یک پرستار بارها سعی می کنه با آنژیوکتی که مشکل داره سرمی رو به بدن وصل کنه و زخم‌های زیادی درست می کنه و هر چقدر می گیم که سر این آنژیوکت مشکل داره قبول نمی کنه تا بالاخره بعد از ده دوازده بار تلاش قبول می کنه یکی دیگه باز کنه و بدون مشکل سرم رو وصل کنه و دکتری که با مصدوم آشنا هم هست حداکثر یک دقیقه وقت می‌ذاره تا نظرش رو بگه و غیره و غیره.

سیستم پزشکی ما شدیدا مشکل داره و امیدوارم دیگران هم با گفتن خاطراتشون حداقل بابی در گفتگو باز کنن. پذیرش وجود مشکل اولین قدم در حل مشکل است.

مرتبط

با تشکر از سینا

هک تلگرام چیز جدیدی نیست، نگران نباشین

telegran-hack

از دیروز که رویترز خبری با عنوان دسترسی هکرها به اکانت‌های تلگرام داخل ایران منتشر کرده و به عبارت «مشخص شدن شماره تلفن ۱۵ میلیون ایرانی» اشاره کرده، کلی جا هیجان زده هستن و خبرهایی با عنوان «هک پونزده میلیون اکانت تلگرام» می‌زنن اما در واقع اتفاق خاص یا جدیدی در جریان نیست.

خبر رویترز به دو مساله اشاره می‌کنه:

  1. اکانت چند نفر خاص «هک» شده. احتمالا با تکنیکی که اصولا در کشورهایی مثل ما برای حکومت کاملا راحت و شدنی است. فرض کنین شما یک گوشی جدید خریدین و می‌خواین تلگرام رو روش فعال کنین. در این حالت درخواست می دین به تلگرام و یک اسمس برای شما می‌یاد که یک کد توشه که اگر اونو وارد کنین، تلگرام جدید فعال می شه و کپی همه مسیج های شما می ره توش. حالا فرض کنین من به شرکت مخابرات بگم اگر فلان اسمس برای فلانی اومد اسمس رو بهش نرسون و متنش رو بده به من (: به همین سادگی می تونم یک تلگرام که نصب کردم رو متصل کنم به اکانت شما. این مساله در مورد هر روش لاگین مبتنی بر اسمس صادقه و عجیب هم نیست. در واقع اون‌هایی که اینها رو درست می کنن ایده شون اینه که کسانی که دنبال سرقت هویت افراد هستن، به کل سیستم اینترنت و سیستم مخابراتی و اسمس‌های مردم دسترسی ندارن.
  2. در قسمت دیگه مقاله اشاره شده که شماره تلفن و آی دی حدود ۱۵ میلیون ایرانی کشف شده. روشش بازم ساده است: یک شماره تلفن اتفاقی به کانتکت های خودتون اضافه کنین و بعد نگاه کنین تو لیست دوستان شما در تلگرام اسم و عکس اون آدم چیه و چه شکلیه. حالا فرض کنین یک کامپیوتر همینجوری پشت هم شماره تلفن اضافه کنه و چک کنه که آیا در کانتکت‌های تلگرام تغییری حاصل شده یا نه یا یک مرحله کارش رو راحتتر کنه و بررسی کنه که فلان شماره آیا در تلگرام اکانتی برمی‌گردونه یا نه و از این طریق فهرست تلفن (و در نتیجه اسم آدم) و اکانت‌های تلگرام رو به دست بیارن.

به همین سادگی و سر راستی. بخش بسیار عظیمی از اینترنت و پروتکل‌هاش با این فرض طراحی شدن که گردانندگان اینترنت آدم های صادقی هستن. این هک تلگرام درست مثل وضعیتی است که کشوری اعلام کنه تنها یک مرجع دولتی برای خرید قفل وجود داره و بعد خبر ببینین که «نفوذکنندگان تونستن وارد خونه فلانی بشن» (:

درسته که این خبرهای «هک» هیچ ربطی به پروتکل امنیت تلگرام نداره و چت‌های امن و غیره در این مورد افشا نشده ولی در کل برای افرادی مثل ما بهتره ایده شون این باشه که اگر توی یک کشور فقط اجازه دارین از دولت قفل بخرین، بهتره اصولا در این مورد که خونه تون امن است و قفلتون محکمه و اینها اصولا اعتقادی نداشته باشین و راحت زندگی کنین با این ایده که هر کس هر وقت خواست تو خونه سرک می کشه دیگه. البته در حالتی که نخواین کلا در خونه رو جوش بدین و راحت بشین (:

مرتبط
قفل ها و اعتماد

هک بامزه بیمارستان میلاد و دو سه یادآوری برای ما

milad

عکس بالا دست به دست می‌شه و می‌خندیم. یک نفر سعی کرده از بیمارستان میلاد وقت بگیره و نتونسته و به گفته خودش «در چند ثانیه»‌ بخش اخبار و بقیه اجزای سایت رو «هک» کرده و توی بخش اخبار و نوبت دهی درخواست نوبت پزشک پوست کرده (:

من و شما یادمون باشه که :

  • اختراع بی دلیل دوباره چرخ مسخره‌ترین کار در دنیای کامپیوتر است. نوشتن سی ام اس از صفر پر هزینه و پر اشتباه است. از نرم افزارهای آزاد استفاده کنین تا سریع و کامل و مطمئن باشین حتی اگر بی‌سوادها هی تکرار کنن که «خب مهندس این که اوپن سورسه، مشکل امنیتی پیش نیاد برامون».
  • اگر اصرار دارین چرخ رو دوباره اختراع کنین لازمه حداقل از کتابخونه های مدرن‌تری استفاده کنین که جلوی حمله ها رو می‌گیرن و یک برنامه استاندارد در چند ثانیه دسترسی به دیتابیس پیدا نمی کنه
  • بعد از طراحی سایت از یک شرکت امنیتی یا حداقل یک نفر آدم یا دیگه آخرش شخص خودتون بخواین که یک وقت بذاره و چند تا ابزار اصلی هک رو روی سایت شما امتحان کنه

و خب ترجیحا

  • از گنو/لینوکس استفاده کنید (:

و یادمون باشه که اگر از نرم‌افزار آزاد استفاده کردیم:

  • حتما آپدیت باشیم

در دو همایش پیش رو شاید همو ببینیم؛ توسعه دهندگان وب و مشهد کانکت

dev

فقط خواستم بگم که من چهارشنبه و پنجشنبه این هفته به همراه آرش برهمند عزیز توی همایش توسعه دهندگان وب ایران خواهم بود و هفته بعد هم در مشهد کانکت مهمان بچه‌های خوب مشهد هستم تا فرصتی باشه که در مورد اخلاق در تکنولوژی حرف بزنیم.

خوبه اضافه کنم که همایش مشهد بدون کاغذ برگزار می شه و در نتیجه تبلیغات در و دیوار نداره و بعدش سطل آشغال‌ها و زمین پر از برگه آ۴ نخواهد بود. برای ثبت نام در مشهد کانکت هفته آینده اگر از کد تخفیف jadiconnect استفاده کنین، ۲۳٪ تخفیف خواهید داشت.