#تکنواهدا : موبایل قدیمی و بازنشسته شما ممکنه زندگی یک نفر رو تغییر بده

phone

موبایل‌ها هرچقدر هم که هوشمند باشن قدیمی می‌شن. گاهی یک ترک کوچیک رو صفحه یا اصولا «کهنه شدن» باعث می‌شه بعضی از ما سراغ یک گوشی جدید بریم. گاهی هم هدیه‌ها یا حتی تکنولوژی‌های نو باعث می‌شن کهنه‌ها دل‌آزار بشن و گوشی‌هایی که هنوز هم می‌تونن دل یک نفر رو خوشحال کنن، به گوشه قفسه‌ها برن. من گروهی از این آدم‌ها رو می‌شناسم که گوشی‌های توی کشو و انبار و کمد ما می‌تونه حسابی .. نه فقط خوشحال که زندگی‌شون رو تغییر بده.

به این فکر کنین که خودتون اگر گوشی هوشمند نداشته باشین زندگی‌تون به چه شکلی با دیگرانی که چنین گوشی‌هایی دارن تفاوت می‌کنه. به یک خونه فکر کنین که توش راه‌های ارتباطی خیلی کمی هستی و یک گوشی قدیمی و یک سیم‌کارت ارزون می‌تونه زندگی اجتماعی و دسترسی شما به اطلاعات و ارتباطات رو از این رو به اون رو کنه.

حالا یادتون بیارین که آدم‌هایی هستن که سیصد هزار تومن براشون پول خیلی زیادی است و دقت کنین که کلی هم آدم داریم (از جمله من) که وقتی تکنولوژی قدیمی می‌شه حوصله فروختنش رو ندارن یا فکر می‌کنن این دیگه به درد کسی نمی‌خوره یا خودشون رو درگیر پیچیدگی «خلاص شدن از دست ابزار» نکردن و فقط ابزار رو یک جایی بایگانی کردن.

همه اینها رو که بذارین کنار هم پیشنهاد من واضحه:

اگر گوشی یا تبلت یا تکنولوژی مشابه دیگه‌ای دارین که خراب نیست و به شکل آبرومندی کار می کنه ولی شما دیگه بهش علاقه‌ای ندارین یا استفاده‌اش نمی‌کنین به jadijadi@gmail.com یک خبر بدین و من هماهنگ می‌کنم گوشی رو از شما می‌گیرم و به کسی می‌دم که این براش می‌تونه تحولی در روابط اجتماعی باشه و خبرش رو به شما می‌دم که کجا استفاده شده تا همه یک کم خوشحالتر باشیم.

معلومه که اگر من رو نمی‌شناسین یا اعتماد نمی‌کنین یا هر چی پیشنهاد هنوز سر جاشه:

اگر کسی رو می‌شناسین که منطقا باید ارتباطاتی مشابه من و شما داشته باشه ولی نداره چون به اندازه من و شما خوش شانس نبوده؛ تکنولوژی آبرومندی که بازنشسته کردین و نه می خواین بفروشین و نه استفاده می کنین رو بهش هدیه بدین.

یک استخدام خوشمزه

Hiring-web

سخنی کوتاه با صدا و سیما: سطح بندی برنامه فقط مال سکس نیست

درسته که نه من تلویزیون عزیز رو نگاه می کنم نه تلویزیون عزیز منو،‌ ولی خب لازمه در مورد دیشب تذکر بدم که حداقل خودمون بدونیم ماجرا چیه. دوستان می گن که دیشب برنامه هشت و سی فاجعه افتادن جرثقیل در حج رو بدون هیچ اخطاری نشون داده… ساعت هشت و نیم که بچه ها بیدارن در حالی که چنین صحنه ای رو همه رسانه‌های بزرگ دنیا حتی برای بزرگسالان هم بدون اخطار نشون نمی دن.. و احتمالا اصلا صحنه‌های خیلی دلخراشش رو نشون نمی دن.

سخن کوتاه با صدا و سیما اینه که سطح بندی برنامه فقط مربوط به سکس نیست. خشونت، صحنه‌های دلخراش و غیره و غیره هم جزو رده بندی ها هستن و باید ساعت های پخششون جدا باشه و قبلشون اطلاع رسانی بشه که در این برنامه فلان چیزها رو خواهید دید و اگر نمی خواین شاهد چنین صحنه‌هایی باشین، این برنامه رو نگاه نکنین. دقیقا همونطور که جاهای حتی کوچیکی مثل من و تو نشون حتی قبل از سقوط هواپیماها این رو می گن یا مثلا بعضی برنامه های گوگل پلی رده بندی بالای سه سال داره یا هفت سال داره چون مثلا توی این بازی موجودی که ظاهرش شبیه یک موجود زنده واقعی است اذیت می شه. هرچند که از دوستانی که در خیابون آدم دار می زنن انتظار این سطح از عقل نمی ره ولی لازم دیدم بگم که حداقل خودمون بدونیم (:

فیلم ارائه من (آیا ما حرفه ای هستیم) در همایش پی اچ پی ۲۰۱۵ و چند نکته در مورد همایش

حتما یادتون هست که مدتی قبل همایش پی اچ پی ایران ۱۳۹۴ برگزار شد. یک همایش منظم و مرتب که اکثر آدم ها از کلیتش راضی برگشتن. در این همایش من سخنرانی‌ای داشتم در این مورد که «آیا شما حرفه ای هستید؟» که در سایت سکان آکادمی می‌تونین گزارشش رو بخونین و از یوتیوب هم می‌تونین فیلمش رو ببینین:

اما علاوه بر فیلم به نظرم گفتن چند نکته در مورد همایش جذابه:

  • همایش پی اچ پی بسیار منظم برگزار شد. مثل یک همایش رسمی و کاملا برنامه ریزی شده. این اولین همایشی بود که من توش شرکت می‌کردم و از مدتها قبل باهام هماهنگ شده بود که در مورد چی حرف می زنم، خلاصه صحبتم دریافت شده بود، پیش از رفتن روی سن کاملا باهام هماهنگ شد در مورد جزییات اجرا و یک هفته قبل از شروع همایش بهم خبر داده شد. این به نوبه خودش بسیار جالب بود.
  • این همایش اولین همایشی بود که به طور کامل فیلم‌هاش رو روی یوتیوب قرار داد. حداقل تا جایی که من یادم می‌یاد. همچنین کل سخنرانی‌ها به شکل کتاب پی دی اف منشتر شدن. این کار خیلی خوبه و همه هم قبول دارن و می خوان که بکنن ولی در خستگی و افت هیجانی بعد از اجرای همایش، فراموشش می‌کنن.
  • شفافیت مالی همایش خوب بود. به نظرم هنوز می شه وارد جزییات بیشتر در مورد اسپانسرها و غیره شد ولی در نهایت یکی از شفاف‌ترین ها است که گفتن چقدر پول دراومده و چقدر خرج شده که این واقعا مساله رو دوست داشتنی تر می‌کنه
  • اسپانسرها هم خوب بودن و حضورشون پررنگ‌تر از یک بنر بود. آیسی مانکی که در کلش آیسی مانکی می داد (بعدش به من پنج باکس آیسی مانکی دیگه هم دادن چون ازشون تعریف کرده بودم (: )) و حضور کتاب فروشی و دادن کتاب رایگان هم خوب بود به نظرم.
  • بسته تبلیغاتی هم خیلی خوب بود. ماگ گرفتیم و کول دیسک و در نتیجه من الان تو شرکت ماگ پی اچ پی دارم (: البته اگر یادم باشه اونو ببرم شرکت.

همگی خسته نباشن و به نظرم یکی از تجربیات خوب همایش‌های رسمی در ایران بود. توجه هم بکنیم که این همایش‌ها حتی می تونه برای برگزار کننده‌هاش منبع درآمد باشه که خیلی هم خوبه – تا وقتی که شفاف باشه و در نتیجه برگزاری منظم و خوبشون می تونه سیگنالی به بقیه بده که حتی به عنوان یک شغل در طول سال هم به این کار نگاه کنن. امیدوارم همه پی اچ پی نویس‌ها و همه کسانی که از دنیای آزاد لذت می برن و در نهایت همه کسانی که برنامه می نویسن خوش باشن و خرم تا همایش زیکانف که متاسفانه (برای من) من توش نیستم و بعدش جشنواره روز آزادی نرم افزار در تهران.

پنج پناهنده و من

پناهنده اول

اسم منشی مادر من پریسا بود. حدود یک میلیون در ماه حقوقش بود. ازدواج کرده بود و کارش این بود که نسخه مریض‌ها رو بگیره، بهشون نوبت بده، اگر لازمه بهشون بگه به اندازه کافی آب بخورن و به نوبت اونها رو بفرسته تو اتاق سونو و نتیجه رو روی کامپیوتر تایپ کنه بده دست مراجع. یک روز از مامان خواهش کرد بهش حقوق سه ماه رو پیش بده تا بتونه بره ایتالیا. روشش دادن پونزده میلیون به یک قاچاقچی بود که اونها رو می رسوند به مرز ایتالیا. شش ماه بعد مادرش با یک جعبه شیرینی اومد مطب و گفت که دخترش خیلی موفق و خوشبخت است و ماهی هزار یورو از دولت می گیره و زندگی راحت و خوبی داره.

پناهنده دوم

فرید در حوزه خودش یکی از متخصص های خوب ایران است. از افغانستان اومده و نمی تونه درس بخونه یا تو بانک حساب داشته باشه. مستقل از کار فنی اش گاهی در ماست بندی کار می کنه چون حقوقی که به خاطر اون کار فنی میگیره جوابگوی هیچ چیز نیست. تعریف می کنه که یکبار در راه قم-تهران مسافری کنار جاده ایستاده بوده و اتوبوس نگه می داره و اونو پیاده می کنه تا اون مسافر رو سوار کنه. استدلال اینکه «من بلیت دارم» در مقابل «تو افغانی هستی» برنده نشده.

پناهنده سوم

اسمش رضا بود و من توی عربستان همکارش بودم. از مرز ایران رفته بود پاکستان و به سازمان ملل گفته بود ایران براش خطرناکه چون «لر» است و دولت مرکزی با لرها خوب نیست و قبایل اونها امنیت ندارن. ازش چند سوال پرسیده بودن مثل اینکه از کدوم طایفه است و از کدوم کوه‌ها برای رسیدن به پاکستان گذشته و بهش کارتی داده بودن که می تونست خونه و غذا داشته باشه. کارش این بود که هر هفته بلیت هواپیما به مقصد کانادا بخره و سعی کنه با پاسپورت ایرانی که ویزای کانادا نداره، سوار هواپیما بشه. در نهایت از طریق یک کشور ثالت به کانادا رسیده بود و چون پناهنده ها هی داشتن بیشتر می شدن، یک جایی دولت اعلام کرد که هر کس قبل از فلان تاریخ به کانادا رسیده بیاد اقامت بگیره. دوستمون در این مدت از دانشگاه مدرک مهندسی اش رو گرفته بود و در یک شرکت معتبر بین المللی کار می کرد.

پناهنده چهارم

دوستی است که در کمپین یک میلیون امضا عضو بوده. یا شایدم یه دوست چپ. شایدم اصلاح طلب یا روزنامه نگار یا تازه مسیحی شده یا گی یا ترنس. این دوستمون توی ایران نمی تونسته زندگی کنه چون … نمی دونم چرا.. چون راحت نبوده احتمالا یا خارج رو بیشتر دوست داشته. خیلی ها با شرایط مشابه این دوستمون نه فقط زنده موندن که هنوزم دارن برای حقوق خودشون و دیگران تلاش می کنن ولی اون که یکبار تو خیابون امضا جمع کرده بود یا توی سایت سه مطلب منتشر کرده بود یا توی ۸۸ باتوم خورده بود یا تازه مسیح رو کشف کرده بود یا بلد بود زیرچشمش رو سیاه کنه رفت و الان افتخار می کنه که توی آلمان و ایتالیا و … کار نمی کنه و حتی زبان هم نمی خونه یا در خانه آزادی و بقیه جاها فعاله. این دوستمون گاهی تظاهرات می کنه چون معتقده شرایط زندگی اش در کشور میزبان انسانی نیست. این آدم خیلی فرق داره با اونی که واقعا نمی تونست تو ایران بمونه و خوشحالیم که تونسته بره ولی؛ این پناهنده چهارم، اون نیست.

پناهنده پنجم

هزارن آدم است، از جمله یک بچه سوری است که پدرش و مادرش دریا رو به بمب و گلوله ای که با پول ما رو سرشون ریخته می شد ترجیح دادن.

من

من گاهی پناهنده یک، سه یا چهار هستم و به حال پنجمی افسوس می خورم که چرا کشورها قبولش نکردن. گاهی خودم هستم و به پناهنده دو توهین می کنم و گاهی کاملا آدم مستقلی هستم که فکر میکنم کشورها حق دارن دیگه بگن «ما اصلا پناهنده نمی خوایم» یا همونی هستم که قبلا مرتضی پاشایی شر می کردم و بعدش غواص و بعدش کارشناس حفاظت در برابر زلزله شدم و الان مسوول لایک گرفتن از غرق شده ها. شایدم من اونی هستم که پول بمبی که روی سر پناهنده ها گرفته می‌شه رو ازم می گیرن و جرات ندارم بگم «نکن آقا نکن!». راستش من واقعا نمی دونم کی‌ هستم؛ امیدوارم شما بدونین.

جواب هر سوالی که تا به حال در مورد آوترنت داشتین

cubesat

در چند هفته اخیر اخبار در مورد آوترنت یکهو خیلی زیاد شده. همه می پرسن چیه و از کجا اومده و عده زیادی هم خوشحالن که قراره یکی بیاد مشکلات ما رو حل کنه بدون اینکه خودمون تکون خاصی بخوریم و سایت های تکنولوژی زیادی هم که طبق معمولا کپی پیست همدیگه هستن و از وای‌فای‌هایی می گن که به زودی اینترنت رو به سراسر جهان خواهند رسوند. اما بیاین نگاه کنیم که کلیت داستان چیه و آیا بالاخره کسی پیدا می شه ما رو از دست سانسورچی نجات بده و اینترنت آزاد که به گفته سازمان ملل یکی از حقوق بشره رو دو دستی تقدیم ما کنه؟

من اینجا سعی کردم سوالاتی که در مورد آوترنت به ذهنم می رسه رو جواب بدم. اگر سوال شما اینجا نیست کامنت بذارینش تا اگر عمومیت داشت،‌ به مجموعه سوالات اضافه بشه.

آوترنت از کجا اومده؟

آوترنت یک استارتاپ انتشار اطلاعات است که فعلا صندوق سرمایه‌گذاری‌ای به اسم MDIF داره ازش حمایت می کنه. این پروژه می خواد اینترنت یک طرفه رایگان رو به همه جهان عرضه کنه. در حال حاضر این سیگنال‌ها از طریق ماهواره‌های ارسال سیگنال کلاسیک مثل هات برد به سمت زمین ارسال می شن ولی انتظار می ره در آینده بیشتر پوشش از طریق ماهواره های CubeSat اتفاق بیافته – مینی‌ماهواره‌هایی با حجم یک لیتر.

هدف از این پروژه چیه؟

همونطور که گفتیم هدف پروژه آوترنت رسوندن [بخشی از] اینترنت به کسانی است که بهش دسترسی ندارن. چرا؟ چون اینکار باعث می شه دنیا جای بهتری برای زیستن همه ما بشه. جالبه که این ایده برای ما به شکل یک بام و دو هوا نقد می شه! از یکطرف می گن «هیچ کس برای شما کار رایگان و انسان دوستانه و … نمی کنه و اگر کسی به جز ما کاری کرد که توش سود مستقیم و سریع نداشت حتما نقشه خبیثی داره» ولی از اونطرف کلی تبلیغ می کنیم که بیاین خیریه و کمک مالی به فلان چیز بکنین و … و از نظرمون خیلی هم طبیعی می شه (: واقعیت اینه که کمک به دیگران لذت بخش و مثبته چون زندگی در یک دنیای بهتر، خوب و لذت بخشه.

مطمئنا نمی گیم گروه ها پولشون رو فقط در راه خیر صرف کردن بلکه حرف اینه که اونها می فهمن که اینکار در نهایت دنیای بهتری می سازه و ممکنه به اشکال مختلف پول خوبی هم به سمتشون سرازیر کنه. فقط به این فکر کنین که کل جمعیت بدون اینترنت دنیا بتونن از کانال شما بخشی از اینترنت رو ببینن…. یک تبلیغ اینجا چند تا لایک داره؟ (:

و البته بخش دیگه ای از ایده می تونه برگرده به اینکه جهانی درس خونده تر، با سوادتر و فهیم تر تضمین کننده زندگی بهتر آدم های درس خونده تر، باسوادتر و فهیم تر هم هست (:

از همه اینها که بگذریم هدف آوترنت به شکل خاص تر، رسوندن اطلاعات مهم روی اینترنت به گروه‌هایی است که الان بهش دسترسی ندارن.

آترنت چه تفاوتی با اینترنت داره؟

اینترنت یک شبکه بسیار بزرگ است شامل میلیون ها سایت و صفحه و فیلم و … شما با اتصال به اینترنت می تونین توش بچرخین و به هر صفحه ای که هر کسی درست کرده برین. حالا در اینترنت ایران وضع چیه؟ یک گروه به خودشون اجازه / حق / مسوولیت داده که حقوق بگیره و تو اینترنت بچرخه و صفحه هایی که شما نباید ببینین رو جدا کنه و دسترسی شما رو بهش قطع کنه. حالا بحث آوترنت درست برعکسه!‌ تصور کنین یک گروه بگن یک سیستم دارن که می‌تونه حجم محدودی از صفحات، سایت‌ها و فیلم‌های اینترنت رو به دست شما برسونه و بشینن تیک بزنن که فلان چیز و فلان چیز و فلان چیز باید به شما برسه. شما هم سیستمی رو راه می ندازین که این صفحات و فایل ها رو می گیره و شما می تونین همونطور که در اینترنت می چرخین توی اون‌ها بچرخین. این می‌شه آوترنت.

آیا باهاش می شه از فیلترینگ رد شد؟

بله و نه. اگر سایتی که شما می خواین بخونین توسط پروژه آوترنت انتخاب شده باشه، شما می تونین اون رو ببینین ولی اگر اینطور نباشه، امکان دسترسی به اون نیست. در ضمن همه دنیا آوترنت مشابهی دریافت می کنن در نتیجه خیلی بعیده که مسوولین پروژه تصمیم بگیرن جادی.نت رو روش بذارن اما در مقابل به احتمال خیلی زیاد بخش بزرگی از پروژه گوتنبرگ (کتاب های کلاسیک رایگان) یا آکادمی خان (آموزش علوم)‌ روش قابل دسترسی است.

آیا مشکل ما رو حل می کنه؟

احتمالا تا الان جوابتون رو گرفته اید. خب می شه به بخش بزرگی از مواد آموزشی و مفید اینترنت یا اخبار توسط آوترنت دسترسی داشت ولی مشکل من و شما که این نیست (: در واقع مساله همونه: خوشبختانه کسی یکهو ظاهر نمی شه مشکل یکی دیگه رو حل کنه.. اگر کسی می خواد مشکلش حل شه باید یک کمی هم تلاش کنه (:

چجوری باید ازش استفاده کرد؟

اترنت‌ تقریبا شبیه یک سیستم دریافت ماهواره است – با این اختلاف که فایل سرش می شه! شما برای استفاده از آترنت باید سیستمی داشته باشین که بتونه سیگنال های اون رو از ماهواره بگیره. این سیستم منطقا شامل یک مجموعه دیش برای دریافت سیگنال و یک مجموعه الکترونیکی برای تفسیر و ذخیره و بازنمایی اطلاعات است. قسمت اول تقریبا همون گیرنده های مرسوم خودمون است و قسمت دوم می تونه دستگاهی شبیه به این باشه:

lighthosue

که به قیمت صد دلار از خود آوترنت قابل خریدنه یا سیستمی که خودتون با یک رزبری پای می‌سازین یا هر مکانیزم دیگه که بتونه سیگنال های ماهواره رو تحلیل کنه – مثلا یک گیرنده دیجیتال درست تنظیم شده. این سیستم به طور دائمی در حال دریافت سیگنال ها و ذخیره کردن اونهاست و شما می تونین هر وقت بخواین مثل یک سایت توی چیزهایی که دریافت کردین بگردین. درست مثل اینکه یکی یک دی وی دی به شما داده باشه که کلی چیز با فرمتی شبیه اینترنت و قابل چرخیدن به شکل یک سایت خیلی بزرگ توش باشه.

فرض کنین من آوترنت داشتم، چی می شد؟

اگر شما یک سیستم آوترنت داشتین، وقتی می‌نشستین پشت کامپیوتر احتمالا می تونستین تصور کنین که توی یک سایت هستین که بخش های مختلفی مثل کتاب های کلاسیک، آموزش ها، ویدئوهای درسی و … داره. برای تجربه اینکه آوترنت دقیقا چطوری کار می کنه به این سایت سر بزنین.

پس این ماجرای دریافت از طریق WiFi چیه؟

خیلی جذاب نیست. فرض کنین من عضو آترنت هستم. شما با خوندن این مطلب دقیقا می دونین منی که عضو آترنت هستم الان به چه چیزهایی دسترسی دارم و چه فایده هایی برام داره. حالا کافیه من این اطلاعات رو از طریق یک شبکه بی سیم به بقیه هم بدم. شما اگر نزدیک کلبه من باشین می تونین از گوشی هوشمند به وای فای من وصل بشین و همون چیزهایی که من دارم رو ببینین. به همین سادگی. اگر قراره منتظر باشیم یکی بیاد بگه «خب از امروز مجانی به فلان وای فای وصل بشو و کل اینترنت مال توئه»

چطوری می شه درخواست اضافه شدن چیزی رو داد؟

در حال حاضر یک شورا دارن چیزهایی که مفید می بینن رو به آوترنت اضافه می کنن. در اینترنت هم می شه به صفحات مختلف رای داد تا به پروژه اضافه بشن و در آینده قراره از طریق سرویس های مسنجر هم بتونیم درخواست یک صفحه خاص یا یک مفهوم عمومی (مثلا «آموزش کشاورزی به فارسی») بدیم. معلومه که تصویب و اضافه شدن این درخواست ها به پروژه وابسته به نظر اون شورا است.

خلاصه

آوترنت یک پروژه است برای رسوندن اینترنت به دست کسانی که به اینترنت دسترسی ندارن. این پروژه به شکل یکطرفه بخش بسیار کوچیکی از اینترنت (شامل کتاب‌های رایگان، اخبار، فیلم‌های خبری یا آموزشی، منابع درسی و …)‌ رو از طریق ماهواره به سمت زمین ارسال می کنه و یک دستگاه روی زمین می تونه اینها رو دریافت کنه و به شکل یک وبسایت آفلاین به شما نشون بده. در ضمن اگر بخواین می تونین این منابع رو از طریق وایرلس در اختیار دور و بری‌ها هم بذارین.

سوالی باقی مونده؟

چیزی رو جا انداختم؟ نکته مبهمی هست؟ در کامنت ها بگین تا اگر عمومیت داشت و می دونستم اضافه کنم.

برگزارکنندگان مسابقات اینستاگرامی حواستون باشه: همه جا می شه به راحتی و در لحظه لایک و فالوئر خرید

امروز از صبح تا عصر در همایش پی اچ پی ۲۰۱۵ بودم. یکی از منظم‌ترین همایش‌هایی که تا به حال دیده بودم و هر چقدر همایش ده سالگی تهران لاگ شیرینی‌های خوشمزه‌ای اداشت، اینجا به شکل سلف سرویس و تمام وقت قهوه و آیسی مانکی رایگان داشتیم (:

همایش چهار اسپانسر طلایی داشت و مستقل از کلی چیز میز باحال (ماگ و کول دیسک و کیبورد و ماوس بی سیم به سخنران‌ها و کتاب و …) یک مسابقه هم داشت: هر کس عکسی بگیره، در اینستاگرام به اشتراک بذاره و هشتگ‌های همایش یعنی irphpconf# و اسپانسر این مسابقه یعنی karinaco# رو بزنه و عکسی که بیشترین لایک رو داره یک جایزه ارزشمند بگیره.

مشخصه؟ هر کس بیشترین لایک اینستاگرام رو بگیره… و نکته ای که این مطلب می خواد به همه برگزار کننده ها یادآوری کنه اینه که لایک قابل خریدنه (: نمودار چند نفر اول تقریبا این شکلی بود:

نمودار برنده ها

که منطقا اکثر آدم ها با یک نگاه توش دنبال «دلیل» می گردن. حدس معقول اینه:

خرید لایک و فالوئر اینستاگرام

و حدس محکم من این بود که دوستمون موقعی که می رسه رو سن با خنده بگه لایک ها رو خریده و نفر بعدی رو صدا کنن ولی خب جایزه رو گرفت رو رفت. به هیچ وجه نمی گم صد در صد اینطوره ولی حدس معقول منه (: بخصوص که بعدش که رفتم ببینم لایک ها از کی بوده، دیدم تا جایی که عقل من قد می ده، عکس رو پاک کرده:

سچ در اینستاگرام

از نظر من مشکل خاصی نداره و یک جور شوخی بامزه است که احتمالا قدم به قدم با خنده و شوخی پیش اومده ولی لازم دیدم در موردش بنویسم که حتی اگر این مورد کاملا معقول بوده هم برگزار کننده‌ها بدونن که در اینستاگرام لایک و فالوئر در کمتر از یک ساعت قابل خریدنه (: و البته تقریبا در همه جای دیگه. نمی‌گم این دوستمون حتما تقلب کرده بلکه حدس می زنم در یک پروسه خنده و شوخی به اینجا رسیده و آخرش نمی دونسته چیکار کنه و به نظرش هم بامزه اومده، ممکنه هم کاملا اشتباه کنم و مثلا دوستمون هزاران فالوئر واقعی داشته باشه یا مثلا عضو فرومی گروهی گنگی چیزی باشه که بتونه در یکی دو ساعت از دوستاش بخواد هزار لایک بزنن که عجیب هم نیست (:

به هرحال این همایش یکی از منظم ترین و بهترین همایش هایی بود که من رفتم و ممنونم از همه برگزار کننده‌ها. شنبه در مورد خود همایش و ارائه ام بیشتر حرف می زنم اما شما فراموش نکنین که فالوئر و لایک اینستاگرام قابل خریدنه؛ خیلی هم ارزون.

فیلتر ابلهانه: سانسور سایت اسراییلی پی اچ پی دات نت

Screenshot from 2015-08-19 15:48:13

فردا صبح همایش پی اچ پی ایران است که منم توش حرف می زنم و خب امروز در همین لحظه مقدس هم میهنان گرامی از مضرات سایت اسراییلی پی اچ پی دات نت با فیلترینگ هوشمند عزیز در امان موندن (:

امیدوارم تا شما اینو می خونین دیگه باز شده باشه.

آپدیت ساعت ۱۹: الان باز شده (: وقتی می گم «ابلهانه» یعنی انتظار می‌ره سانسورچی این یکی رو دیگه بفهمه. ظاهرا واقعا ابلهانه بوده و سانسورچی متوجه اش شد (: