این شرکت یکی از شرکتهایی است که بدون شک اگر من بخوام کارم رو عوض کنم، خیلی جدی بهش فکر میکنم… اگر شرایط زیر رو دارین اپلای کنید.
اگر هنوز پویا هستید و با انگیزه،
هنوز جرات رویا پردازی دارید،
هنوز اخلاق زندگی کارمندی پیدا نکردید!
هنوز فکر می کنید می شود دنیا را تغییر داد،
و در نهایت این مواردی که در زیر نوشته شده است را بلد هستید، لطفا رزومتون رو برای ما بفرستید ! HR@notionplex.com
Native Android/JAVA Developer
B.S. or M.S. in Computer Science or equivalent work experience
Excellent working knowledge of OOP and design patterns in Java
Experience with Android development, ideally in an Agile environment
Knowledge of computer architecture and operating systems
Knowledge of data structures and algorithms
Fluent in English (reading / writing)
نکته اصلی اینه که باید پویا باشید، برنامه نویسی رو خیلی دوست داشته باشید، به صورت اصولی و پایه ای جاوا بلد باشید و چهار بند اول رو واقعا بهش اعتقاد داشته باشید. راستی اگر اندروید رو خیلی بلد نیستید مهم نیست، اینجا یاد می گیرید.
یک شماره کوتاه از رادیو گیک که بهانه اش فقط یک آهنگه از خانم گیتا. تا خانم گیتا تلفن رو جواب می ده و سازش می کنه، ما هم نگاهی می ندازیم به چند سوال در مورد شات دان شدن دولت آمریکا تا به عنوان یک گیک معنی حرفهایی که دور و برمون می زنن رو دقیقتر از اکثریت درک کرده باشیم. این شماه و این شماره ۳۱ رادیو گیک. فراموش نکین که رادیو گیک یک ایستگاه رادیویی نیست. رادیو گیک یک حرکتگاه رادیویی است!
خب.. راستش این شماره اصلا فقط به یک دلیل درست شد! خانم گیتا و این آهنگش! [یک تیکه از آهنگ] ولی خب گفتم در مورد چاشتا لوشکا با آمریکا که نمی شه حرف زد، حداقل در مورد شات دان شدن آمریکا حرف بزنیم چون به قول اون دوستمون این آمریکا هم که به ما رسید پولش تموم شد شات داون شد حالا ما لابد باید از کمیته امداد امام براش کمک بفرستیم. سوال جوابهای خوبی رو از مقاله «شات دان شدن آمریکا: راهنمایی برای غیرآمریکاییها» رو براتون می خونم اول.
لطفا توضیح بدین که چه اتفاقی افتاده
دولت آمریکا شروع کرده به تعطیل کردن سرویسهای غیرحیاتیاشت. صدها هزار کارمند این خبر رو دریافت کردن که باید به مرخصیهای اجباری بدون حقوقی برن که معلوم هم نیست چقدر طول بکشه. این شات دان نیمه شب اتفاق افتاده و احتمالا تاثیر مهمی توی بزرگترین اقتصاد جهان خواهد گذاشت
چرا؟
خب دولت فدرال چاره ای نداشته. سال مالی آمریکا توی سی سپتامبر تموم شده ولی سیاستمدارها هنوز نتونستن روی بودجه سال بعد توافق کنن. حتی مذاکرات در مورد یک بودجه موقت هم به نتیجه نرسیده و بدون توافق روی بودجه اول توی کنگره و بعد توی سنا هیچ روش قانونی برای حقوق دادن به کارمندهای دولت وجود نداره.
چرا نمی تونن بودجه رو تصویب کنن؟
طبق قانون اساسی آمریکا، رییس جمهور نمی تونه به تنهایی قانون تصویب کنه و با وجودی که هفتهها هست صحبت می کنن، جمهوری خواهها هنوز با قانونی پیشنهادی باراک اوباما تحت عنوان Affordable Care Act که یک جور بیمه مدنی برای همه است در برنامه بودجه ارائه شده به سنا موافقت نکردن.
مجلس نمایندگان توسط حزب جمهوری خواه اداره می شه که با حضور تی پارتی، مخالف جدی برنامه تامین اجتماعی اوباما هستن. اونها سعی کردن با عدم تصویب بودجه، به رییس جمهور فشار بیارن. در مقابل سنا که تحت کنترل دموکراتها هست طرف اوباما رو گرفته و برنامه رو تصویب نکرده و به مجلس نمایندگان برگردونده.
آیا شات دان یعنی کل دولت تعطیله؟
نه اصلا. این ایده آنارشیستها یا لیبرالهای اکستریم که دولت کلا تعطیل بشه عملی نشده. سرویسهای حیاتی مثل تامین اجتماعی و غیره هنوز کار می کنن. همچنین ارتش آمریکا به عملیاتش ادامه می ده و اوباما در روز دوشنبه یک قانون رو امضا کرده که اجازه می ده نیروهای ارتش توی افغانستان هنوز حقوق بگیرن. ولی صدها هزار کارمند غیر حیاتی (از کارمندهای پنتاگون تا پارکهای ملی تا ناسا) مجبورن به مرخصیهای بدون حقوق برن.
و بعدا چی می شه؟
سیاستمدارهای واشنگتن دوباره دیدار می کنن تا با چونه زنی به یک نتیجه برسن. سنا احتمالا تاکید می کنه که اوباماکر حذف نخواهد شد و چون نتیجه جدیدی نمی گیرن کارمندهای دولت کماکان بدون حقوق می مونن. یک گزینه هم تصویب یک بودجه موقت است ولی احتمالا اوباما طرفدار اون نیست چون فقط مشکل رو به چند هفته دیگه موکول می کنه.
اینکار برای آمریکا چقدر ضرر داره ؟
اگر آدم ها حقوق نگیرن، خرج هم نمی کنن. یک مشکل هم ناتوانی آدمها در پرداخت پولهای مهم مثل بهره وامها یا قرض بانکها است. یک موسسه تحقیقاتی تخمین زده این جریان روزانه حدود ۳۰۰ میلیون دلار به اقتصاد آمریکا ضرر می زنه.
جواب درستتر وابسته به اینکه جریان چقدر طول بکشه. همون تحلیل می گه که یک شات دان دو هفته ای احتمالا ۳دهم درصد از GDP آمریکا کم می کنه ولی اگر این جریان یک ماه طول بکشه، جی دی پی ۱.۴٪ پایین خواهد اومدم.
قبلا هم این اتفاق افتاده؟
این اولین شات دان بعد از ۱۹۹۵ است. زمانی که بیل کلینتون و نمایندهها نتونستن در مورد بودجه سرویسهای فدرال به توافق برسن. اونبار این جریان ۲۸ روز طول کشید. در دهه ۱۹۸۰ این جریان حتی مرسومتر بود و هر بار چند روزی به طول میانجامید. در مجموع دولت آمریکا ۱۷ بار این موضوع رو تجربه کرده.
چرا این توی بقیه کشورها پیش نمی یاد؟
شات دان شدن نتیجه پروسه دموکراتیک آمریکا است. رییس جمهور به شکل همزمان رییس دولت و ریس دولت فدراله بدون اینکه داشتن اکثریت در سیستمهای قانونگذاری براش تضمین شده باشه. شخصی توضیح بدم…
بازارها چطور به این جریان واکنش نشون می دن؟
تا اینجا که ترسی نبوده. سرمایه گذارها معتقد هستن که شات داون کوتاه مدت خواهد بود. البته قیمت دلار کمی کاهش پیدا کرده – تقریبا نیم سنت در مقابل ارزهای دیگه.
نامه ها
مهدی
الان یهو یاد اون پادکستت افتادم که توش در مورد اون یارو که ماشین زمان ساخته بود صحبت کرده بودی. یارو گفته بود شیش ماه دیگه همه شادیم الانو میگفت؟ بنده خدا بیراه هم نگفته بود :D :P
[یادم رفت اسم مهدی رو بگم.. یعنی کلا بخش نامه ها نخوندم و همینطوری تو صحبت ها اشاره کردم به جریان]
بخش آخر
[کمی آهنگ]
اما بذارین توضیح بدیم که چه بخش های از آمریکا تعطیل شده.. خیلی بامزه است.. خلاصه اش شبیه همون جریان خلاصه ادیان است که هر چی خوبه ممنوعه (: اینجا هم هر چی چیز باحاله تعطیل شده. نیویورک تایمز آمار می ده.
واشنگنتن، ایالات متحده – نشانه دیگری از شکست سیاستهای اقتصادی در خیابانهای پایتخت به چشم می خورد. ارتشیان یونیفورم پوش هنوز اعلام حکومت نظامی نکردهاند ولی بازداری صرافیها از خرید اسکناسهای سبزرنگ نشانگر تغییری هستند که در راه است.
دوشنبه شب گذشته در میان هوای خنک پاییزی، رسانهها مجبور به اعلام این خبر شدند که دولت فدرال قادر به تامین هزینههای خود نبوده، تعطیل میشود؛ نمونهای آشکار از ناتوانی اقتصادی این جمهوری رو به زوال.
حاکمان چند شاخه این جمهوری در تنگنای تفاوتهای نظری در مورد شیوه اداره دولت، نتوانستند به توافقی اقتصادی در مورد بودجه برسند و سادهترین وظایف یک حکومت را معلق گذاشتند. هرچند که در گذشته نیز بارها این اتفاق تکرار شده بود اما مخالفان باراک اوباما و برنامه بلندپروازانهاش مبنی بر رساندن همه ساکنان این کشور به سطح استاندارد بهداشت بین المللی، تصمیم گرفتند تا بار دیگر رییس جمهور را وادار به کرنشی اجباری و کوتاه آمدن از برنامهاش بکنند.
اوباما که شش سال است سکان هدایت کشور را در دست دارد حالا در موقعیتی گیج کننده قرار گفته. او با وجود کنترل کامل بر سکان هدایت کشور و داشتن بازوهای اجرایی مانند سیستم شنود فوق پیشرفته ای که بسیاری از ساکنان کشور را زیر نظر دارد و امکان انجام عملیات نظامی در سراسر جهان و کشتن مخالفان در کشورهای مختلف با هواپیماهای کنترل شونده از راه دور، از چرخاندن چرخ ابتدایی ترین موسسات کشور مانند پارکهای ملی و موزهها نیز ناتوان شده.
رهبری این کمپین گسترده مقاومت در برابر رییس جمهور را سناتور تد کروز بر عهده دارد – فاندامنتالیستی جوان از منطقه تگزاس. کروز این مقام را با سخنرانی آزادی که به مدت ۲۱ ساعت در کنگره انجام داد کسب کرده. سخنرانیای که با اشارات به نقل قولهایی از فیلمهای علمی تخیلی و کتابهای کودکان اشارهای مستقیمی بود به شهامت و فداکاری یک رهبر در راه یک هدف. این حرکت توجه رسانهای عظیمی جلب کرد هرچند که بسیاری از مخاطبین رسانهها، متوجه هدف سیاسی او نبودند.
هرچند که اکثر ناظران، انتخابات اخیر ثروتمندترین کشور جهان که حالا به خاطر به پایان رسیدن پول دولت شات داون شده است را آزاد و منصفانه ارزیابی کردهاند، بحران فعلی این سوال را پیش آورده که آیا دولت صلاحیت و توان اداره این کشور ۳۰۰ میلیون را داراست یا خیر. این سوال با در نظر گرفتن زرادخانه کشتار جمعی ای که این کشور در جای جای جهان ایجاد کرده اهمیت بسیار بیشتری هم پیدا می کند.
خود آمریکاییها هم شروع کرده اند به پرسیدن سوالاتی سخت. برای مثال راننده تاکسی ای که خبرنگار ما را به فرودگاه میرساند حین رانندگی در روی اسفالتی که به خوبی مرمت نشده بود پرسید «آیا سیاستمدارها متوجه هستند که دارند با کشور و مردمش چکار می کنند؟»
موسیقی
اصولا این شماره درست شد به خاطر این موسیقی! لبخند بزنین با خانم گیتا و آهنگ الو الو الو الو.. خواهش می کنم الو! خواهش می کنم… سازش می کنم الو! سازش می کنم.
اگر در مشهد هستین و علاقمند لینوکس، دنیای آزاد یا ایدههای رهایی بخش همین الان برنامهتون رو چک کنین و فلش و لپ تاپتون رو بردارین و اگر می تونین ساعت یک بعد از ظهر خودتون رو به دانشکده فنی دانشگاه آزاد برسونین و توی همایش روز آزادی نرمافزار مشهد لاگ شرکت کنین. پیشاپیش می گم که برنامه خوبیه.
هاها.. الان دیدم که انجمنی به اسم تکنولایف که معتقده کلوپ طرفداران سونی است اون مطلب مربوط به اینفوگرافی افراد موفق و غیرموفق رو دزدیده، اسم رو حذف کرده، لوگوی خودش رو اضافه کرده و تو اینترنت پخش کرده. بامزه اش این بود که روابط عمومی شرکت اونو برای خودم فرستاده بود. دزدهای خبیث (:
آپدیت: اشتباه از من بوده. ترجمه شون متفاوت است و قبل از اونی که من گذاشتم. ببخشید از بی دقتی. یکی از دوستان در کامنت ها توضیح داد و اصلاح کردم (:
مهاجرت به لینوکس تقریبا شبیه اینه که یک کشور که توش ماشینها در سمت چپ حرکت می کنن، تصمیم بگیره کاری کنه که ماشینها از طرف راست خیابون برونن. اینکار ذاتا هیچ مشکلی نداره ولی اجرا کردنش در شرایطی که همه دارن در سمت چپ حرکت می کنن و همه علامتها برای اون درست شده و مردم همه اونجور رانندگی رو یاد گرفتن، کار بسیار پیچیده ای است.
اینم اسکرین شات از شرکت مخابرات؛ وقتی که می خوایم ای دی اس ال درخواست بدیم:
این بخش درخواست ای دی اس ال است. حالا فرض کنین بخوان مثلا سیستم حضور غیاب اداری ای که روی اسکپلورر ۶ درست کردن رو با لینوکس سازگار کنن. می دونین که من موافق این برنامه هستم ولی حرفم اینه که باید برنامه ریزی شده تر، معقول تر و منطقی تر زده باشه تا حس کنیم که واقعا تدبیر و امید در کاره.
این استدلال کاملا درسته که مشکل کشور ما یک دونه قفل نیست که یک دونه کلید بتونه بازش کنه. حالا می خواد این کلید احمدی نژاد محرومِ محروم پرستِ تایید شده در خواب فلان مرد خدا باشه (البته تا وقتی تلویزیون می گفت «افراد! احمدی نژاد خوبه» و نه زمانی که دستور رسید که «افراد! احمدی نژاد بده.») چه کلید دست روحانی باشه یا هر کس دیگه. واقعیت اینه که اگر می شد با آوردن یک نفر از داخل هر سیستمی اون سیستم رو اصلاح کرد، خب حداقل پنجاه درصد کشورها الان عقلشون رسیده بود و بهشت شده بودن (:
اما برگردیم به لینوکس.. این مصوبه حداقل به این شکل مسخره است. اول اینکه خبر رو شبکه خبر به نقل از مدیر کل ارتباطات و فناوری اطلاعات استان زنجان اعلام کرده که گفته «بر اساس آخرین مصوبه هیات دولت، تمام دستگاه های دولتی باید برای اجرای طرح مهاجرت برنامه مناسبی تدوین کنند» و البته اضافه شده که «هم اکنون تمامی ادارات کل ارتباطات و فناوری اطلاعات در سطح کشور در همه سیستم های خود از لینوکس استفاده می کنند و دیگر ویندوز در این مجموعه ها مورد استفاده قرار نمی گیرد.» و بعد هم سعی کرده کمی مفهوم نرم افزار آزاد رو توضیح بده.
کلیت جریان خوبه که بیایم روی لینوکس و دولتمردان بدونن لینوکس و نرم افزار آزاد چیه و چرا مهمه و غیره ولی گریه دار اونجاست که یک مصوبه از گروهی که فیگور اصلاح وضعیت خراب و مقابله با دروغگوی عزیز سابق رو دارن بیاد بیرون که متخصصها بدونن مهمله. اگر واقعا دولت استفاده از ویندور رو ممنوع کرده کار بسیار مسخره ای کرده. کشورهای صنعتی مثل آلمان ، شهر به شهر شروع می کنن بررسی و تلاش برای اینکه یک سازمان رو مهاجرت بدن به لینوکس و با کلی دردسر روبرو می شن. شرکتی به عظمت نوکیا زیمنس سعی می کنه فقط یک دفترش رو مهاجرت بده به لینوکس (و به دلیل مقاومت مردم در برابر تغییر، مشکلات سازگاری با فایلهای قدیمی، نیازهای خاص به نرم افزارهای خاص، عدم توان ساپورت فنی کسانی که قبلا ویندوز رو ساپورت می کردن و …شکست می خوره).
اگر هم فقط یک طرح است که خواسته در شش ماه سازمان ها نظر بدن، خبرگزاری مهمل گفته و از اونطرف اصولا چرا این مصوبه در جمع های تخصصی مطرح یا خبررسانی نشده؟ بیشترین جنبه پر رنگ این طرح برای من اینجاست که یکسری آدم که به موضوعی علاقه دارن یکسری آدم غیرمتخصص در این زمینه که قلم نوشتن مصوبه دستشونه رو دوره کنن و بگن فلان چیز رو بنویس که خیلی مهمه و اینها هم در جلسه ای که نشستن، اونو تصویب کنن – درست در تقابل با اینکه چنین طرحی در جمع های بزرگتری مطرح بشه و فکر شده تر و تحقیق شده تر و با دیدی گسترده تر به نظر کسایی که قراره امضاش کنن برسه.
درسته که لینوکس برای من جذابه و در کل از توجه بهش خوشحالم ولی این طرح به نظرم به نظرم مهمله چون نه به تجربیات قبلی نگاه کرده، نه شفافه و نه در مسیر درست.
وبلاگ ها یک زمانی جامعه ایران رو منفجر کردن و خاتمی رو مجبور به سانسور اینترت. چرا؟ چون سالها بود که سرکوب سعی می کرد بهمون بگه همه شبیه هم هستن و هیچ کس بی حجاب نیست و هیچ کس لزبین نیست و هیچ کس رابطه جنسی خارج از خانواده پذیرفته شده حکومت نداره و هیچ کس دوست نداره از ایران بره و همه معتقد هستن آمریکا بده و همه معتقد هستن خدا وجود داره و ما خیلی خوش شانسیم که صاف بین این چند هزار شاخه دینی، با بهترینش متولد شدیم و هیچ کس اصولا از هیچ چیز ناراضی نیست و به همه چیز که تلویزیون و کتاب درسی می گه باور داره.
اون زمان همچنین وبلاگ ها انحصار خبری رو شکسته بودن و مردم شروع کرده بودن خوندن اینکه ظاهرا در دهه ۶۰ هزاران مخالف حکومت قتل عام شدن و چند وقت پیشش اسلام شهر اتفاقاتی افتاده بوده و بعدش به کوی دانشگاه حمله شده و … فلان قرارداد نفتی وضعش فلان جوره و فلان وزیر فلان خونه رو داره و … اون زمان هر وقت دو تا جوون تو دانشگاه به هم می رسیدن در مورد وبلاگهاشون حرف می زدن و چند تا وبلاگ جدید به همدیگه معرفی می کردن و خب معلومه که اینترنت باید سانسور می شد.
به نظرم دلیلی که شروع کردیم به جمع وبلاگها بگیم «وبلاگستان» هم همین بود. ایران دیگه جمعی از مردم متنوع نبود. ایران جامعه ایرانی ها هم نبود. ایرانی که نشون می دادن یک چیز یک دست بود که توش همه یک شکل رفتار می کنن. چیزی شبیه یک کارخونه یا سربازخونه. ما یک جامعه لازم داشتیم که متنوع باشه، انواع آدم هایی که دور و برمون می بینیم توش باشن و نمودی واقعی از آدم هایی باشه که اینجاها زندگی می کنن. اینه که کشور جدیدمون رو تشکیل دادیم: وبلاگستان.
اما وبلاگستان نقشش رو بازی کرد و کنار رفت. درست مثل سکاف. پله بعدی برای جامعه ما شاید اورکات بود (جادی قدیمی رو اضافه کنین و بخندین). اورکات از وبلاگستان واقعی تر بود. اگر تو وبلاگستان اسم مستعار داشتیم و فقط فریاد می زدیم «این شکلی هم هست»، توی اورکات گفتیم که «من این شکلی هستم». عکسهای بی حجاب اورکات انفجار عظیمی بود و درست مثل انفجار وبلاگستان، جمع کردنش غیر ممکن. کسی نمی تونه خوردههای باقی مونده از یک آتیش بازی رو جمع کنه و دوباره فشفشه بسازه (: اورکات همون وبلاگستان بود ولی با پیوند واقعی بین یک URL و یک آدم و از وقتی اومد دیگه بچهها تو دانشگاه افتخار نمی کردن که شخصا سه تا وبلاگ دارن. حالا تعداد دوستها مهم شده بود.
جامعه بازم داره پیش می ره. الان تو فیسبوک هستیم و انواع شبکه های اجتماعی ریز و درشت و اصل و کپی شدن پاتوق ایرانیها. اما واقعیت رو بخواین وبلاگستان به معنی سابقش رو فیسبوک کنار نزد، بلکه جامعه کنارش زد. جامعه ما دیگه اون جامعه محدود، بسته، خاموش و ظاهرا-همگن دهه هفتاد نیست و در نتیجه نیازی هم به یک کشور مجازی به اسم وبلاگستان نداریم. الان توی جامعه آزاد اندیش هست، دموکرات هست، چپ هست، لیبرال هست، لزبین هست، پانک هست، رپ هست، آتئیست هست و … هرچند همه به نوبه خودشون زیر فشار و سرکوب هستن ولی دیگه دیده شدن و نیازی به مهاجرت به وبلاگستانی ندارن که توش فقط یک URL بشن.
اما ترس نداره! وبلاگ و وبلاگستان یک وسیله است. اگر بخوایم نوستالژیک باشیم و ناله کنیم که «وای وبلاگستان کمرنگ شد» منطقی تره این ناله پایهای تر رو بکنیم که «وای وب داره از بین میره». می دونیم که گوشی ها شدیدا در حال پیشرفت هستن و احتمالا تا چند سال دیگه حجم عظیمی از ارتباطات از طریق اپلیکیشنها و صفحات مخصوص گوشیهای همراه خواهد بود و احتمالا وب به شکلی که الان می شناسیمش کمرنگتر خواهد شد. اما ترس داره؟ نه! وبلاگ یک رابط است. بحث اینه که حرفی در جامعه داره زده می شه و خونده می شه. اینکه بترسیم که وبلاگستان کمرنگ شده مثل همونه که بترسیم که دیگه کسی به سخنرانیهای عمومی گوش نمی ده یا روزنامه کمرنگ شده یا … پیام در حال انتقاله – چه واسطش روزنامه باشه، چه وبلاگ و چه فیسبوک.
خبرگزاری(؟) رجا نیوز در لابلای خبرهایی مثل کشف فتنه از زبان آمریکایی ها و افشای پروژه ضد امنیتی رفع فیلتر فیسبوک و خاطره همسر شهید اندرزگو از پیشگویی شهید در مورد رهبر انقلاب و غیره یک خبر عالی هم داره: معرفی تبلیغاتی سایت فیدلیو با کلی تعریف و تمجید و یک لینک بخصوص به سایت:
حالا چرا این سایت مستضعف پرور به این سایت که قبلا در موردش مقاله داشت که «سایت فیدیلیو در شرایطی که ما فلان و فلان هستیم یک مسابقه همبرگر خوری گذاشته که توش یک نفر فلان تا همبرگر رو می خوره در حالی که در کشور فلان و فلان» چنین مطلب تبلیغاتی ای رو نوشته؟ خیلی ساده: برای گرفتن ریفرال.
اگر به لینک نگاه کنین، می ره به اینجا: http://club.fidilio.com/membership?r=54516. یعنی این خبر شما رو می فرسته به سایت فیدیلیو ولی تاکید می کنه که «این آدم رو من معرفی کردم ها! توی کارتم اعتبار بریز» و این اعتبار رو احتمالا می شه به عنوان یک قهوه مجانی یا یک کارت طلایی گرفتن با فلان قدر تخفیف و .. مصرف کرد.
این جور وقایع همیشه برای من نشون دهنده جریان فکری ای هستن که کل مشروعیتش رو نه فقط بین مخاطبان که پیش خودش هم از دست داده. دقیقا همون جریان فروشگاه «یاس بسیجیان» که تو هفت تیر درست می شه و بعد از مدتی کلمه «بسیجیان» رو از تابلوی عظیم سردرش حذف می کنه؛ نه فقط چون می دونه که حذف این کلمه باعث فروش بیشتر خواهد بود بلکه به این دلیل که فروش بیشتر رو بیشتر از حفظ اون اسم دوست داره. اگر نمونه دیگه ای می خواین می گم صندوق قرض الحسنه بسیجیان که وقتی بانک می شه ترجیح می ده به خودش بگه «بانک مهر اقتصاد» تا پول بیشتری جذب کنه.. و این جذب پول بیشتر رو خیلی مهمتر می دونه تا حفظ اون اسم. اینها نشونه های بسیار جالبی هستن از روندی که در جریانه.