پتیشن و طومار ابزار همه کار نیست:‌ مورد نارنجی

چند وقت پیش بود که یکی از خوانندگان نارنجی برام ایمیل زد و درخواست کرد که از کار سایت زومیت حمایت کنیم. پرسیدیم کارش چیه و گفت که یک تومار درست کردن تا از گوگل بخوان که یکسری از سرویس‌ها از جمله افزونه‌های کروم رو برای ایرانی‌ها باز کنه.

من با اون دوستمون توی چند تا ایمیل بحث کردم و گفتم که اینکار معقول نیست. گفتم که گوگل به خاطر قوانین این چیزها رو می بنده و بر اساس یک تومار اینترنتی نمی‌یاد بازشون کنه. تنها راه بازشدنش اینه که ساز و کارهای قانونی‌اش نشون داده بشه و در عین حال باید مودب بود و عنوانی مثل «گوگل شر نباش» عنوان خوبی نیست برای یک درخواست.

بعدش به همین فکر می کردم که چرا ما ایرانی‌ها یاد گرفتیم برای هر چیزی یک تومار درست کنیم ؟ (: حدسم اینه که چون راحته و هیجان فعال بودن و تلاش رو هم می ده. از صبح که بلند می شیم تا شب می ‌تونیم چند تا مشکل دنیا رو حل کنیم و جهان رو به پیش ببریم. امن و امان و بی دردسر از توی خونه.

نمی‌گم تومار همیشه بده. به همون دوست هم گفتم که انجام اینکار بهتر از هیچ کاری نکردن است اما همیشه باید دنبال ابزارهای دقیق تر رفت. مثلا یک ایمیل معقول بررسی شده به بخش حقوقی گوگل ممکنه جواب بهتری بده تا یک تومار امضا شده اینترنتی.

این ماجرا از ذهنم خارج شده بود تا دیروز که نارنجی یک کار فوق العاده کرد! یکی از بچه‌های نارنجی که در سخنرنی اریک اشمیت بود، آخر سخنرانی از مدیر عامل سابق و ریس هیات مدیره گوگل سوال کرد که چرا ابزارهاش برای ایران بسته هستن. اریک اشمیت معذرت خواهی کرد، با وکیل صحبت کرد و امروز محدودیت دانلود اکستنش‌های کروم برای ایرانی‌ها برداشته شده (:

ابزارها در دنیا مختلف هستن و ابزارهای مختلف برای مقاصد مختلف کارایی‌های مختلف دارن. امضا جمع کردن همیشه بهترین کار نیست. درسته که اینترنتی اش آسون‌ترین کاره ولی همیشه بهترین کار نیست.

پی.نوشت. تکرار می کنم که پتیشن بد نیست. من یکی از هجده میلیون عضو Care2 هستم و در هفته چند تا پتیشن در حوزه هایی که برام مهم هستن امضا می کنم (: اما بحث اینه که موقع انتخاب ابزار، به تنوع اونها فکر کنیم و از فیسبوک درخواست نکنیم که به گوگل بگه که قوانین آمریکا رو رعایت نکنه.

پ.ن. میم بالا، اسمش هست دختر اعصاب خورد کن فیسبوک (:‌ از همون ها که می گه «دارم گریه می کنم» و زیرش می گه «نمی خوام بگم چرا. لطفا نپرسین» (:

شش ماه شاد روی فدورا

من زیاد توزیع عوض می‌کنم و رییسم همیشه با لبخند از این ناراضی است که در ده درصد مواقع جواب من بهش این بود که «ببخشید الان دارم توزیع عوض می‌کنم نمی تونم کار کنم!». سال گذشته به توصیه ایریکس (وبلاگ ذهن آزاد)، یک سیستم عامل اصلی دارم و یک پارتیشن برای تست لینوکس های متفرقه و دقیقا یکساله که این لینوکس اصلی فدورا است. اول فدورای پونزده و حالا فدورای شونزده. زمانی که فدورای ۱۲ اومده بود من تستش کردم و ناراضی بودم اما حالا می‌خوام نظرم رو تغییر بدم و اعلام کنم که طرفدار فدورا هستم که البته به معنی مخالفت با لینوکس‌های دیگه نیست و فقط معنی اش اینه که روی پارتیشن اصلی‌ام، فدورا دارم.

چرا فدورا

  • آزادی. فدورا یک سیستم آزاده. بعضی گنو/لینوکس ها تصمیم می گیرن بیشتر آزاد باشن و بعضی ها تصمیم می گیرن کمتر آزاد باشن. فدورا جزو اونهایی است که نسبتا آزادتر است
  • آپ استریم بودن. فدورا جزو توزیع‌هایی است که برای جامعه گنو/لینوکس مفیده. فدورا فقط مصرف کننده نیست. دبیان هم فقط مصرف کننده نیست. این توزیع ها بودنشون برای جامعه نرم افزار آزاد مفیده چون چیزهایی رو تولید و معرفی می کنن که بقیه توزیع ها ازشون استفاده می کنن. استفاده از چنین توزیعی یک جور حمایت ملایم از این حرکت است
  • پاوریوزر. فدورا مدعی است که مال همه است ولی به نظر من فدورای مال کاربرای حرفه ای تره. شما چیزهای جدیدتر رو می بینین و قبل از بقیه تست می کنین و این جذابه اما در عین حال گاهی دردسر ساز (هنوزم که هنوزه اس ای لینوکس باعث می شه یکسری برنامه کرش کنن و شما باید به عنوان یک پاور یوزر اینو درک کنین و مثلا خاموشش کنین یا گزارشش بدین)
  • آر پی امی بودن. بله بله! منم آر پی ام رو دوست ندارم و دبیانی ها و این روزها آرچی ها به نظرم مدیر بسته بهتری دارن. اما بخش بزرگی از سرورهای جهان با ردهت و سنت او اس می چرخه و خوبه آدم با اینها هم تجربه داشته باشه.
  • پایدار بودن و خوب کار کردن. شاید جالب باشه ولی روی سیستم من فدورا تنها توزیعی است که بدون انگلوک و دردسر بهترین جوابگویی رو داره. مشخصه که مشکلی با سر و کله زدن با سخت افزار و درایور ندارم و گاهی جالب هم هست اما فدورا به طور عجیبی در هر لحظه که نیازش دارم کاملا بدون دردسر در حال کاره. این برمیگرده به سخت افزار هر کس و همیشه نیازهاش و قابل تعمیم دادن نیست.

نقاط ضعف

اگر کسی از چیزی تعریف کرد بدون اینکه نقاط ضعفش رو بگه، مشکوک باشین (:

  • آر پی ام. اون بالا گفتمش چون لازمه باهاش کار کرده باشیم. اینجا می گمش چون به نظرم دبیانی ها و آرچی ها و حتی بقیه ازش کارآیی بهتری دارن
  • تم آبی. خنده داره ولی به هرحال من ترجیح می دم توزیعم تم دیفالتش آبی نباشه. بخصوص این روزها که برای تغییر رنگ آبی باید توی ایکس ام ال های گنوم ۳ دستکاری کنم (:
  • بخشی از جامعه کاربری در ایران. اساتید لینوکس توی ایران لینوکس رو با فدورا درس می دن و باعث می شن بعضی از بچه های جوون به شکل خاصی بهش تعصب پیدا کنن. در مقابل بخش بزرگی از جامعه کاربری لینوکس که الان سینیورها حساب می شن، غیرفدورایی بودن و در نهایت اینکه یک جوون رو ببینیم که با فدورا کار می کنه اول تصور اینه که توی کلاس یکی از این اساتید شرکت کرده و دیدش شدیدا کانالیزه شده. البته این دید در طول زمان اصلاح می شه ولی فعلا با ما است (:
  • رولینگ نبودن. ترجیح می دادم توزیعم رولینگ باشه (: البته اصرار خاصی هم نیست. به هرحال رولینگ بودن باعث کم بودن پایداری می شه
  • کوچیک بودن ریپوزیتوری. البته در مقایسه با غولی مثل دبیان (و بچه هاش مثل اوبونتو و مینت) و البته این روزها غول دیگه ای مثل آرچ با سیستم aur. البته این الزاما هم بد نیست چون مجبورین گاهی برنامه کمپایل کنین ولی به هرحال مخازن کوچیک گاهی شاکی کننده می شن

نتیجه

من در حال حاضر خودم رو فدورایی حساب می کنم با این توضیح که فرق خاصی بین لینوکس های مختلف نیست ولی چون قبلا گفته بودم که از فدورا خوشم نمی یاد،‌ الان لازم می دونستم بنویسم که نظرم عوض شده. فدورای پونزده و شونزده بسیار خوب هستن و امیدوارم این کیفیت همراه با لبه تکنولوژی بودن در نسخه هفده هم ادامه پیدا کنه.

این ابراز فدورایی بودن به هیچ وجه به معنی بد بودن بقیه نیست (: بیشتر شبیه اینه که من بگم تو راه تهران – سنندج تو فلان قهوه خونه توقف می کنم (: اصلا معنی اش این نیست که بقیه قهوه خونه ها کیفیتشون بدتره یا من همه رو تست کردم یا هر چی. معنی اش فقط اینه که من اینجا توقف می کنم چون راحتم. اگر شما هم اینطرف ها می خواین توقف کنین سایت پروژه فدورا رو ببینین یا بخش فارسی سایت فدورا رو یا سری بزنین به نسخه فارسی اون که روی توزیع پارسیدورا سایت فدوراپروجکت.آی‌آر که روی یک توزیع فارسی مبتنی بر فدورا به اسم پارسیدورا کار می کنه.

(محیط کار فدورایی دن لینچ فدورایی حین ضبط پادکست لینوکس آوت لاوز)

کامنت از هدایت: فقط با عرض شرمندگی، یه اصلاحیه‌ی مجدد: پارسیدورا یه توزیع فارسی مبنی بر فدورا «نیست». اصلا انگلیسیه به صورت پیش‌فرض مثل خود فدورا. پارسیدورا هدفش اینه که فدورا رو برای کاربرای ایرانی راحت‌تر کنه. با توجه به این که الان بین کاربرا محیط فارسی خیلی محبوب نیست، ما هم زبونش رو انگلیسی گذاشتیم و کلا کار فارسی‌سازی توش انجام نمی‌دیم. اما برنامه‌هایی که به درد ایرانی‌ها می‌خوره و یه چیزی مثل کدک‌های صوتی‌تصویری توش هست. و از جمله کارهای دیگه هم که کردیم انتقال برنامه‌ی نصب درایورهای باینری سخت‌افزارهای اوبونتو (Jockey) بهش بوده. اطلاعات کامل‌تر هم توی parsidora.org هست. ببخشید اگه بار پیش خیلی واضح نگفته بودم.

نگاهی به فیلم «ما یک پاپ داریم»

به لطف دعوت یکی از دوستان این فیلم رو هم توی سینما فرهنگ دیدیم؛ سانس فیلم‌های خارجی. فیلم یک کمدی-درام است با اسم لاتین Habemus Papam به معنی «ما یک پاپ داریم». این عبارتیه که وقتی پاپ قبلی فوت می کنه و جلسه کاردینال‌ها تشکیل می‌شه و یک پاپ انتخاب می‌کنن روی بالکن سالن گفته می‌شه و بعد پاپ جدید برای اولین صحبتش روی بالکن می‌یاد و حالا به شکل عجیبی یک پاپ جدید انتخاب شده که نمی تونه / نمی خواد نقش مذهبی اش رو با قدرت معاوضه کنه و از یک کاردینال احتمالا ساده دل تبدیل به رای هرم قدرت کلیسای کاتولیک بشه.

این مساله وقتی پیچیده می شه که ملویل (پاپ جدید) از نظر روانی دچار هراس می شه و نمی تونه برای سخنرانی روی بالکن بره و واتیکان سعی می کنه با آوردن یک روانکاو مشکلات اون رو حل کنه. روانکاوی که حق نداره در مورد احساسات پاپ، سکس، مادرش، خواسته‌های سرکوب شده‌اش، آرزوهای متحقق نشده صحبت کنه. به شکل متلک باری، صحبت در مورد کودکی هم با ‌احتیاط زیاد باید انجام بشه که روانکاو کلا از خیرش می‌گذره.

در بقیه فیلم همین تم ادامه پیدا می‌کنه. فیلم یک درام کمدی است و با لحظاتی پر از خنده و لحظاتی بعد پر از همدلی با مردی که دوست نداره بیشتر از این، مذهبش رو به قدرت و سیاست بفروشه. پیشنهاد می‌کنم ساعت ۹:۳۰ به سینما فرهنگ برین و فیلم رو ببینین که ارزشش رو داره.

اما نکاتی در مورد فیلم

  • تجربه سینما بد بود. فیلم راس ساعت ۹:۳۰ که ما رفتیم به سمت در سالن شروع شده بود در حالی که من فکر می کردم وقتی می گن سانس نه و نیم منظور اینه که ساعت نه و نیم باید بریم توی سالن. شاید اشتباه از منه.
  • تجربه سینما بد بود. تا یک سوم اول فیلم کلی از تماشاچی ها مشغول خوردن پفک و چیپس بودن و خش خش بسته ها و بوی پفک جدا آزار دهنده بود.
  • فیلم به هرحال در ژانر کمدی بود ولی ظاهرا خیلی ها این رو نمی دونستن. مشخصا با یک کمدی تلخ طرف بودیم ولی کماکان شوخی های فیلم برای خندیدن بودن اما اکثرا این رو نمی دونستن و سعی می کردن جدی باشن. پای توپ والیبال که وسط اومد دیگه آدم ها وا دادن و قبول کردن که خندیدن به جای بر نمی خوره (:
  • جالبه که جمهوری اسلامی این فیلم رو نشون می ده. واتیکان از مردم درخواست کرده بود فیلم رو تحریم کنن چون به نظرشون شوخی کردن با پاپ که در سنت کاتولیک تقدس خاص خودش رو داره، کار درستی نیست. جالبه که یک حکومت مذهبی مثل ایران اینقدر راحت فیلم رو به نمایش می ذاره؛ این یک فیلم کمدی درباره ساختارهای دینی است.
  • دوستی که دعوتمون کرده بود آخرش قبول نکرد پول بلیت رو بگیره. دوستان نکنید این کارها رو (: زشته دو نفر توی خیابون واستن و یکیشون یک اسکناس بگیره دستش به اون یکی اصرار کنه که جان من بگیر اینو و اونم دستش رو بکنه تو جیبش که اصلا غیر ممکنه. اگر بقیه رو دعوت به دیت کردین و اینجور چیزها به کنار، ولی اگر مثل دو تا دوست اومدین بیرون بهتره سر پول اینقدر تو خیابون حرف نزنین (: این از من (:
  • به دوستمون گفتم که «ببین این تعارف سر پول بخش بدی از فرهنگ ما ایرانی ها است و هر دو هم می دونیم و بهتره انجامش ندیم» و دوستم گفت «خب حالا ما اینهمه بخش بد تو فرهنگ داریم چرا از این شروع کنیم؟» … اگر ما بخشی که دقیقا در حوزه شخصی خودمون است و روش کنترل و توافق داریم رو تغییر ندیم، چجوری انتظار داریم بخش هایی که برای تغییرش توافق نیست و کنترل شخصی هم روش نداریم، اصلاح بشن؟
  • فیلم ایتالیایی بود با زیرنویس فارسی. زیرنویس نسبتا خوب بود ولی حداقل در دو مورد من یک اشکال مصطلح جدیدا باب شده رو دیدم: نوشتن «این زندگیه خوبی است» به جای عبارت صحیح «این زندگی خوبی است». به نظرم سینما فرهنگ باید زیرنویس هاش رو با دقت بیشتری بزنه. چند جای دیگه هم زیرنویس اشتباه بود مثلا هتلدار از مرد می پرسه که «آیا نیاز به سرویس خاصی دارین؟» که خب معلومه ترجمه اشتباه است چون هتل هیچ وقت چنین چیزی از کسی نمی پرسه.
  • لینک فیلم در آی ام دی بی و ویکیپدیای انگلیسی. پیشنهاد می کنم سینما فرهنگ وقتی فیلمی رو می یاره صفحات ویکیپدیای فارسی فیلم و کارگردان رو هم درست کنه

نقدی بر فیلم اسب حیوان نجیبی است

دیشب رفتیم سینما و این فیلم رو دیدیم. به شکل خلاصه باید بگم که از نظر منِ فیلم بسیار خوب بود. من نه سواد سینمایی دارم و نه حتی مصرف کننده دائمی فیلم هستم. گاه گداری فیلم می بینم و طنز رو دوست دارم و با توجه به اینها باید بگم که به نظرم اسب حیوان نجیبی است فیلم بسیار خوبی بود.

کارگردان عبدالرضا کاهانی است و داستان یک شب چند نفر آدم که از ساعت ده شب با حضور یک مامور نما به هم پیوند می‌خورن. البته نگران نباشین، اینکه گفتم طرف واقعا مامور نیروی انتظامی نیست از همون لحظه اول برای هر آدمی که توی ایران زندگی می کنه قابل درکه چون در غیر اینصورت (یعنی در صورت نشون دادن رشوه گیری اجباری مامورهای نیروی انتظامی) اصولا فیلم نمی‌تونست به نمایش در بیاد.

دلیلی که من فیلم رو خیلی خوب رده بندی کردم این بود که اولا توش چندین بار به خوبی خندیدم و ثانیا با طنزی که توی سینمای طنز درپیت ما درست می‌شه، واقعا تفاوت داشت و کارگردان برای اولین بار تلاش کرده بود طنز تلخ بسازه – یا حداقل این اول طنز تلخی بود که من دیدم. البته این طنز تلخ یک جاهایی به همون طنز جلف قدیمی خودمون بر می‌گشت؛ مثلا کلیشه‌هایی مثل اضافه کردن یک مرد زن-طور به فیلم برای بامزه بازی و بعضی وقت‌ها هم که شوخی‌های صریح جنسی داشت مثل اصرار روی «راست بودن» دسته موتور… اما با همه اینها، در نهایت این فیلم یک فیلم طنز متفاوت با شکلی از طنز بود که در سینمای ایران نایابه.

راستی! ما که قبول کردیم طرف مامور واقعی نبوده ولی تا آخر فیلم هم این سوال برامون باقی موند که خب چرا اگر کسی بخواد از مردم پول زور یا رشوه بگیره، می ره سراغ نمایش خودش به عنوان مامور دولت و پلیس و اینجور چیزها (:

نقدی بر فیلم آموزش جنسی آشنای محبوب

داروخونه بودیم برای یک چیز دیگه که توی ویترین آشنای محبوب رو هم دیدم! اسمش رو نمی دونستم ولی می دونستم که یک فیلم مجاز آموزش جنسی منتشر شده و قطعات خنده دارش رو شنیده بودم. مثلا اینکه زن موقع ارگاسم نه فقط شل می شه که در مقابل جاذبه هم سنگین می شه (؟!).

به فروشنده گفتم اونم بده (: گذاشت توی کیسه مشکی و بهم داد. چهار و پونصد.

یک روز تو خونه که دو تا از دوستان خوب هم بودن گفتیم نگاه کنیم (: با این صحنه ای عجیب شروع شد. سکس گل ها از ویدئوی The Wall.یعنی سکس دو تا گل با هم به شیوه آدم ها یا چنین چیزی. کمی هم زیادی خشن برای این آموزش. اسکرین شات من از لحظات آخرشه و لحظاتی بعد صفحه پر می شه از اسپرم‌های سریع و کوچیک! واقعا نمی دونم نیازی به این هنرنمایی بوده یا نه. شاید برای جلب توجه.

در بقیه فیلم، یکسری حدیث نشون می دن، سه تا استاد دانشگاه صحبت می کنن و گاهی عکس های دانلود شده از اینترنت میکس شده بین حرف ها و حدیث ها (مثلا عکس کاندوم یا نقاشی اجزای داخلی تناسلی مثل تخمدان ها و این حرفها).

احادیث چیزهایی هستن مثل این صحنه‌ها:

که توشون سعی شده در فضایی دیجیتالی و پلاسمایی ولی با صدایی عرفانی گفته‌های بزرگان دین اسلام در این مورد خونده بشه. اینها یک جور ووله(؟) هستن بین صحبت سه نفر استاد دانشگاه که محوریتشون اینه که آقا سکس چیز بدی نیست.

در اکثریت دقایق فیلم، سه تا استاد (یک زن و دو مرد) به شکل نیمه سربسته سعی می کنن یکسری موضوع رو توضیح بدن. یک جاهایی علمی و یک جاهایی با تکنیک «بچه های من به حرف عمو گوش کنین». خانمه و یکی از آقاها ماخوذ(؟) به حیا هستن و بیشتر هم در مورد بیماری ها و پیشگری توضیح می دن ولی دکتر مجد نقطه اوج آموزشه و خیلی جذاب حرف می زنه. کاملا نزدیکتر به چیزی که یک فیلم آموزشی جنسی باید باشه:

اینجا هم داره توضیح می ده که باید «زبون رو روی پوست قطع و وصل» کنین. احتمالا چون نمی تونه پوست یا قطع و وصل رو درست نشون بده، روی زبون تاکید کرده (:

خب مشخصه که ما چهارنفری کلی خندیدیم. اما به نظرم گروه هدف این سی دی ما نیستیم. بدون شک کسایی تو ایران هستن که خیلی از اینها رو نمی دونن و گفتن همینکه «در یک رابطه جنسی سالم هم مرد باید ارگاسم بشه هم زن» براشون یک آموزش بسیار پایه ای و مهمه. به هرحال این قدم خوبه. نقدش خوبه و اتفاق افتادنش هم خوب. البته قیمت و نحوه عرضه احتمالا باعث می شه به کسانی که بیشترین احتیاج رو بهش دارن نرسه. نظر من اینه که لازمه دولت سرمایه گذاری کنه برای آموزش درست در این زمینه توی همه ایران (: نه اینکه یکسری آدم خودش رو بفرسته ولی بودجه ای اختصاص بده برای اینکار و سازمان های آزاد غیر دولتی واقعی بتونن پروپوزال بدن برای اون بخشی از اون بودجه – حالا بگیریم توی یک ایران شفاف (:

اشکالات

اصولا ساخت یک محصول آموزشی پیچیده است. می دونین که من مخالف سانسورم – شاید به خاطر زندگی توی یکی از سانسورچی ترین کشورهای جهان. ولی اگر بخوام در مورد قوانین نظر بدم به این فکر می کنم که آیا یک محصول آموزشی باید از جایی مجوز داشته باشه یا نه. آیا آدم ها می تونن آموزش های اشتباه بدن؟ به هرحال.. اینها توی این سی دی اشتباهه:

<

ul>

  • اسمش هست آشنای محبوب. ما اول فکر کردیم آشنای محبوب همون «سکس» است. بعدا دکترها توضیح دادن که سکس به شکل عجیبی اصلا با کسی که باهاش صمیمیت ندارین و عاشقش نیستین جذاب نیست در نتیجه «آشنای محبوب» نه به سکس که به کسی که می خواین باهاش سکس کنین اشاره داره. این تعمیم اشتباهه. احتمالا سکس با کسی که دوستش داریم بهتره و جذابیت داره دیدن کسی که سکس رو فقط با کسی که دوستش داره تجربه می کنه، ولی گفتن اینکه بدن مکانیزمی داره که باعث می شه سکس با غیرآشناهای_محبوب نخواستنی بشه حرفیه که به هر مخاطب فیلم می گه که با یک فیلم تبلیغاتی طرفه و نه با یک توضیح علمی.
  • دکتر مجد می گه که «مرد ممکنه چند بار به ارگاسم برسه». قبول. احتمالش هست بخصوص در شرایط خاص تر. بعد توضیح می ده که «مردهای عزیز اصلا از این موضوع ناراحت و نگران نشین!» انگار همه چند بار ارگاسم می شم و بعد وحشت می کنن که چرا اینطوری شد (: در نهایت «اضافه می کنه که راه حل زود انزالی اینه در یک شب چهار بار سکس کنن تا طولانی تر بشه». نمی دونم دکتر چند بار در زندگی چهار بار ارگاسم در یک شب رو تجربه کرده ولی این یک موضوع معمول نیست. جوری ازش حرف زده که اگر کسی فقط یکبار ارگاسم بشه و بعد دیگه میلی به سکس نداشته باشه، ممکنه فکر کنه غیرطبیعی است (: شاید هم یک جور تبلیغ زیرپوستی کرده برای خودش (((: به هرحال چهار بار در یک شب سکس داشتن در یک زندگی معمول به نظر من حرفیه که فقط از پسرهای باکره توی چت روم های یاهو بر می یاد (:
  • جایی دیگه می گه زن باید در دوران قاعدگی تمیز باشه و برای اینکار «روز اول قاعدگی باید سیزده بار پد رو عوض کرد» دکتر؟ ساعتی یکبار یعنی؟ ممکنه برای بعضی آدم ها لازم باشه ولی این سی دی مال کسانی است که داری زبون رو بهشون نشون می دی که چطوری باید قطع و وصل کنن یا توضیح می دی که چطوری آدم ها باید آروم جلو عقب کنن پس بهتره چنین اطلاعاتی رو با احتیاط بدی یا حداقل ذکر کنی که در صورت نیاز در یک فرد خاص غیر عادی نیست هر چند بار که لازم باشه پد رو عوض کنه.
  • روی جلد سی دی چاپ شده ۱۸- ! منطقا باید باشه ۱۸+ (:
  • افکت ها عجیبه (مثلا افکت دائمی پلاسما در پشت سر یک سخنران جدی) و نشون دادن چیزهایی که نمی خوان نشون بدن هم به نظر من بی معنی. توضیح میده که اتاق خواب نباید توش هیچ چیز باشه و تصویر عجیب به دیوار نباشه و فقط یک تخت باشه و میزتوالت و آینه. بعد یک اتاق خواب اینچنینی نشون می ده که توش یک زن با چادر سفید داره قرآن می خونه و مردم هم رو سجاده در حال نمازه! (((: چه حرکتیه آخه؟
  • در مورد ارگاسم می گه وزن بدن زن سنگین می شه! (: ما گفتیم حتما منظورش اینه که شل می شه بدن. بعد توضیح داد که نه فقط شل می شه که سنگین هم می شه. یعنی در مقابل جاذبه مقاوم‌تر می شه یا چنین چزی. (: البته درک می کنم که تلاش می کرد یک نکته معقول رو توضیح بده ولی می تونستن یک برداشت دیگه بگیرن با توضیحی معقول تر و کلماتی مربوط تر.
  • سایتشون اصلا قشنگ نیست و الان هم داون شده به خاطر احتمالا تموم شدن ترافیک ماهانه: Ashenaye-Mahboub.com.
  • <

    ul>

    و از همه بدتر

    دکتر مجد گفت که دوش موضعی بگیرین با صابون مایع! اگر منظورش از دوش موضعی استفاده از دستگاه‌های زیر برای «تمیز کردن» یا «تازه کردن» یداخل بدنه، کاملا اشتباه می کنه.

    این ابزارها رو تبلیغات چی ها می فروشن ولی حتی استفاده ازشون با آب خالص هم به دلایل مختلف برای سلامتی نامناسبه چه برسه به اینکه از چیزهایی مثل سرکه رقیق یا بدتر از همه قلیای غلیظ (صابون مایع) استفاده بشه (لینک سایت دولتی آمریکا در مورد سلامت زنان)

    جمع بندی

    دیدن این سی دی به شکل قانونی توی مغازه ها بسیار خوبه. نوید بخش و باعث شادی. مخاطبش ما نیستیم ولی باید خوشحال باشیم که هست. البته بخش هایی مثل روش های پیشگیری می تونه به درد هممون بخوره (بخش مهم گفته نشده: در سکس خارج از خانواده حتما از کاندوم استفاده کنین). بهترین بخش فیلم دکتر مجد است و به نظرم ادیت و کارهای فنی اش ضعیفترین بخشش. یک ایده عالی اینه که یکی دو نفر مستقل، خودشون به شکل آزاد یک فیلم بسازن در تکمیل این و بذارن روی اینترنت. کافیه سه چهار نفر معقول حرف بزنن و نکات مهم رو بگن (: البته کاملا مبتنی بر تحقیقات جدید نه بر اساس باورهای عمومی مهملی که پر است توی جامعه.

    تاملاتی در باب تبلت

    آیا شما به تبلت نیاز دارین؟

    نچ! به نظر من هیچ کسی به تبلت نیاز نداره. البته در سطح بحث فنی. تنها حالت نیاز به تبلت در حال حاضر از نظر من، یک حالت روانی است. مثلا شاید یکی لازم داشته باشه برای شخصیت دادن به خودش تبلت بخره یا هر چی.

    تبلت واقعا ممکنه به درد یک گروه خیلی خیلی کمی بخوره ولی راستش حدس می زنم اگر خواننده دائمی وبلاگ من هستین، مثل خود من، به تبلت نیاز نداشته باشین.

    پس تبلیت نخریم؟

    اگر هزینه اش براتون معقوله می شه به خریدش فکر کردم. من هم اخیرا یکی خریدم. مساله اینه که لازم نیست تمام خریدهای ما مبتنی بر نیاز باشن. به هرحال تبلت یک جاهایی مفیده. یک جاهایی هم کاربردهاش رو پیدا می کنه. شکی ندارم که برای کسی که لپ تاپ داره، تبلت نیاز یا ضرورت نیست اما باحاله و خب مثلا من ترجیح می دم نقشه محل اطرافم رو روی یک صفحه هفت اینچی یا نه اینچی ببینم تا یک صفحه سه یا چهار اینچی. یا مثلا کتابم رو روی یک صفحه شبیه کتاب بخونم.

    اما…

    مواظب سرمایه داری خبیث باشید

    سرمایه داری موجود خبیثیه. بحث کمونیسم و عرفان و غیره نیست. بحث یک چپ انتقادیه. سرمایه داری خیلی ماهره توی اینکه به شما توضیح بده که اگر یک تبلت بخرین خوشبخت می شین. فکر می کنین اگر بتونین همه اش آنلاین باشین، دوست هاتون زیاد می شن (مراجعه کنید به تنهای ابدی)، بهتون می گه که دلیل کتاب نخوندنتون اینه که تبلت ندارین، بهتون می گه که فلان دوستتون که تبلت داره الان خیلی خوشبخته چون توی فلان سایت چک این کرده و شما جا موندین، بهتون می گه اگر عکس یک سیب درخشان روی دستگاهتون باشه جذابترین. همین الان بزنین یکی از شبکه های ماهواره ای، چند دقیقه بعد یک تبلیغ دیگه بهتون توضیح می ده که اگر این کالای خاص که تبلت گالاکسی باشه رو بخرین، شبیه یک آدم باحال می شین که از همزمان که از روی نقشه راه می ره، با دندون های سالمش لبخند به لب داره و اطرافش همه چیز درخشانه.

    خلاصه حواستون به این سرمایه داری خبیث باشه. منهم تبلت دارم. نمی گم توی غار زندگی کنیم. نمی گم از جامعه مدرن خودمون رو جدا کنیم. ولی بشناسیمش. حداقل برای اینکه توی ذوقمون نخوره. از حالا بهتون بگم:

    شادی درون آدم ها است نه در ابزارشون. نداشتن هیچ چیزی به نوبه خودش باعث غمگین بودن آدم ها نیست. اگر من فکر می کنم تبلت بخرم که کتاب بخونم باید ببینم در سال گذشته چند تا کتاب بوده که فقط چون تبلت نداشتم نتونستم بخونمشون. و به جاش چیکار کردم. اگر فکر می کنم یک ویلا باعث می شه دوستام رو بیشر ببینم، باید به این فکر کنم که چند بار با دوستام قرار گذاشتم و فقط چون یک ویلا نداشتم به هم خورده و غیره و غیره

    خلاصه این سرمایه داری خیلی خوب بلد نیاز کاذب ایجاد کنه. مهمه اینه که حواس ما باشه که اینها نیاز نیستن. کشش دارن و شاید بشه باهاش کارهایی رو راحت تر کرد. فکر کنم سوفیا لورن می گه «پول خوشبختی نمی یاره ولی ترجیح می دم توی یک کادیلاک بدبخت باشم تا توی یک فولکس». منم موافقم. ولی اشتباهی که مواظبش مرتکب نشم، اینه که حواسم باشه که نیازهام دارن از کجا ایجاد می شن و چه ابزاری چه کمکی بهم می کنه.

    چرا خودم خریدم

    من برداشتم این بود که اگر یک دستگاه پرتابل زیر چهارصد تومن باشه که برام مثل موبایلم کار کنه من می خرمش. دلیلم؟ روزی بیشتر از سه چهار ساعت با اپلیکیشن های موبایلم کار می کنم پس چه بهتر که صفحه بزرگتری براش داشته باشم + سه تا کتاب داشتم که چون نسخه دزدی فرمت مناسب موبایلم براشون پیدا نشد نخوندمشون.

    اینها رو جمع بزنین با روزی که فهمیدم تبلیت P1010 گالاکسی رو می شه خرید ۳۷۵ تومن. (لینک صفحه اش در دیجی کالا اینجاست ولی ظاهرا آخری اش رو من خریدم!)

    این تبلت تا حد خیلی زیادی مثل گالاکسی تب است ولی سیم کارت بهش نمی خوره. برای منی که موبایلم رو همراهم دارم همین کاملا کافیه.

    چرا این تبلت و مثلا نه آیپد؟

    اول یک نگاه سریع به اون سرمایه داری خبیث اون بالا بندازین. من الان یک دیوایس دارم که خریدمش ۳۷۵ تومن. می تونم یک دستی نگهش دارم. موقع قدم زدم توی شهر حتی توی جیب جلوی شلوار جینم جا می شه (پونصد و یک می پوشم)، به طور کامل از فارسی و کیبورد فارسی ساپورت می کنه. با گوگل پلاس بدون مشکل کار می کنه. توش کامند لاین دارم و شل. می تونم مثل یک اس دی یا با اس اس اچ یا با سامبا یک دایرکتوری از کامپیوترم رو همیشه باهاش سینک نگه دارم. وزنش خیلی کمتر از یک غول ده اینچیه که باید مثل یک لپ تاپ باهاش کار کرد، یک نوتیفیکیشن سیستم بسیار کامل داره که باعث می شه تنظیم نور، جواب مسیج ها، کنترل آهنگ، روشن خاموش کردن جی پی اس، خاموش روشن کردن وایرلس، لاک کردن چرخش صفحه و غیره و غیره همیشه زیر دستم باشه، حق دارم روش هر برنامه ای که می خوام رو نصب کنم، از پورنوگرافی تا وی.ال.سی. و فایرفاکس و غیره و غیره.

    برای من مهم بود که وسیله ام قابل حمل باشه. راستش یک تبلت ده اینچی برای من هیچ فرقی با لپ تاپم نمی کنه دیگه. بخصوص اگر وزنش نصف وزن لپ تاپ من باشه. من چیزی می خواستم که بتونم بذارمش توی جیبم و مثلا وقتی توی یک رستوران منتظر غذا هستم یا تو تاکسی جایی می رم بتونم درش بیارم. این شرایط باعث می شه هر چیزی که بالای هفت اینچ باشه از بازی خارج بشه. در ضمن اینو می شه یک دستی نگه داشت و این هم مزیت خیلی خوبیه.

    علاوه بر همه اینها، من یک گالاکسی اس هم دارم به عنوان گوشی و چون شدیدا ازش راضی هستم ، منطقیه که انتخاب بعدی ام یکی دیگه از همون خانواده باشه.

    نمی گم تبلت های خوب دیگه ای نیستن ولی هر کس باید بتونه کاربردهای خودش رو بسنجه و انتخاب کنه.

    ببخشید رفیق

    این مقاله در اصل جواب این کامنت بود. می دونم که کمی بی ربطه ولی خب نظراتم بودن (: اگر خلاصه اش می کردم می شد: تبلت باعث پیشرفت توی درس یا باز موندن ازش نمی شه. حداقل برای کسی که به یک کامپویتر دسترسی داشته قبلش. نظر من اینه که کسی از مخاطبین این وبلاگ واقعا نیازمند یک تبلت نیست ولی اگر حال می کنن و دوست دارن ببینن و داشته باشن و غیره و مشکل مالی هم ندارن خب چه اشکالی داره؟ فقط من شخصا از این ناراحت می شم که احساس کنم آلت دست تبلیغات و مد هستم و در نتیجه قبل از هر خرید توجه می کنم که به خاطر تبلیغه که دارم می خرم یا واقعا خودم برام جالبه.. که البته بازم می تونه محصول تبلیغ ها باشه ولی به هرحال بهش فکر می کنم.

    چه کسانی باید از گوگل پلاس بترسند

    وضعیتی در شرکت فیسبوک وجود دارد تحت عنوان «حبس». این مربوط می‌شود به شرایطی که فیسبوک با رقیبی آنقدر جدی سر و کار پیدا می‌کند که کارمندان مجبور می‌شوند دو برابر همیشه کار کنند (در محیط کار حبس شوند) تا بتوانند با اضافه کردن قابلیت‌های جدید و حل کردن مشکلات فعلی، فیسبوک را به شکل ضربتی در مقابل حریف تازه مقاوم کنند. این موضوع با پدیدار شدن گوگل ویو مطرح شد و حالا هم – با وجودی که چیزی رسما اعلام نشده – باید گفت که فیسبوکی‌ها بدون شک در حبس هستند. اما آیا گوگل پلاس، می‌تواند فیسبوک را از صحنه خارج کند؟

    جواب بله یا خیر به این سوال کار عاقلانه ای نیست. هر دو طرف – و دیگر شرکت‌های درگیر – متخصصانی دارند که شغلشان تلاش برای تغییر این جواب است و هیچ کس نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کند اما دیدن نشانه‌ها، شاید تا حدی بتواند میدان دیدمان را بازتر کند. بگذارید نگاهی بیاندازیم به قابلیت‌های گوگل‌پلاس و تهدیدهای ناشی از آن برای سرویس‌های دیگر:

    بقیه اش رو توی نارنجی بخونین

    امتحان زندگی ابری با جولی او.اس. روی نتبوک سامسونگ

    شاید این چند وقت، اسم JoliOS را شنیده باشید: یک سیستم عامل ابری از یک شرکت فرانسوی که اجازه می‌دهد به یک میزکار در ابرها به نام Joli Cloud وصل بشین. بذارین کمی واضح‌تر توضیح بدم.

    در حالت عادی همه چیز توی کامپیوتر شما می گذره. اگر بازی می کنین، یک بازی دارین که روی کامپیوترتون نصب شده، اگر فایلی رو ادیت می کنین در اصل دارین با یک برنامه نصب شده توی کامپیوترتون یک فایل درون کامپیوترتون رو تغییر می دین و غیره و غیره.

    اما ایده ابری زندگی کردن یک چیز دیگه است: برنامه ها در وب باشن (مثلا گوگل داکس که آفیس آنلاین و تحت وب است) یا بازی‌های فلش و غیره و غیره و فایل‌ها هم همونجا هستن. مثلا توی دراپ باکس یا یک سرور مستقل. ایده سیستم‌عامل‌ جولی او.اس. اینه که شما رو به یک محیط کار ابری به اسم جولی کلاود وصل کنه. فعلا که این نت بوک سامسونگ هنوز پیش منه، بذارین تستش کنیم.

    مثل همیشه اول ایزو رو دانلود می کنم و با unetbootin باهاش یو.اس.بی. دیسکم رو آماده بوت می کنم. بعد نت بوک رو باهاش بوت می کنم:

    بعد از چند لحظه سیستم کاملا بوت شده ولی ظاهرا وضعیتش با وضعیت معمول بقیه سیستم‌ها فرق داره!

    اوه! بهم داره می گه که لازم داره به اینترنت وصل باشه! برای یک سیستم‌عامل ابری عجیب نیست. خودش کارت وایرلس نت بوک سامسونگ رو شناخته و من فقط پسورد وایرلس رو بهش می دم و کاملا بوت می شه و ازم «شناسه جولی کلاود» رو می خواد… من ندارم پس توی همون پنجره یکی درست می کنم و بهش می دم. حالا می‌رسم به این:

    این صفحه اصلی است. در اصل چیزی که جلوی منه یک براوزر است (کروم) که صفحه ای با HTML5 رو که کاملا شبیه یک دسکتاپ است لود کرده. برنامه‌های من این تو هستن. یک دراپ باکس هم داره که کل فایل‌هام اون تو خواهند بود و برنامه‌ها هم انواع و اقسام هستن و همه در اصل از روی اینترنت لود می شن: یوتیوب، داکیومنت های گوگل، فیسبوک، ایمیل و … در اصل من توی سیستم عاملی هستم که سخت افزارم رو به خوبی شناخته، من رو از روی شناسه ام می شناسه و فایل‌هام رو هم توی اینترنت / کلاود نگهداری می کنه. اینجا هم می تونم مثل هر سیستم عامل دیگری برنامه نصب کنم و غیره.

    اما این ابر بازی چه فایده‌ای برای من داره؟ خب من حالا می تونم پشت هر کامپیوتر دیگه ای که توش جولی او.اس. نصب شده باشه بشینم و شناسه ام رو بدم و جوری باشه که انگار دقیقا پشت همین نت بوک نشستم. بدون شک این برای من که توی سه چهار تا جای مختلف با کامپیوتر کار می کنم می تونه عالی باشه. حتی این امکان هم هست که با یک کامپیوتر دیگه وصل بشم به اینترنت، به سایت جولی برم و توی جولی کلاودم با یک براوزر لاگین کنم و براوزرم دقیقا شبیه کامپیوترم باشه.

    این رو هم اضافه کنم که برنامه های معمول هم قابل نصب هستن. این در اصل یک اوبونتو است و اوبونتو هم در اصل یک دبیان و نتیجه این رابطه خانوادگی این است که من هر برنامه ای که در کامپیوتر «غیرابری» ام بخوام رو اینجا هم می تونم نصب کنم و داشته باشم.

    اوه! البته فاکتور ایران اسلامی رو هم فراموش نکنین (: جولی کلاود یک سیستم کاملا وابسته به سرویس های وب است. کشور عزیز ما هم دومین سانسور کننده اینترنت در جهان. به عبارت دیگه تقریبا اکثریت اجزای جولی کلاود در ایران سانسور هستن و نظر شخصی من رو بخواین با سرعت های مسخره اینترنت اینجا و مفتخر بودنش به دومین کشور سانسور کننده اینترنت در جهان، چیزی مثل جولی او.اس. رو فقط برای کنجکاوی می شه نصب کرد و واقعا فایده عملی نداره.