در مورد خدمات ارزش افزوده به سبک ایرانی

کشور ما تخصص خاصی داره که بدترین بخش های هر چیزی رو نگه داره و بخش های خوبش رو غیب کنه (: مثلا خصوصی سازی به هیچ وجه باعث رقابت و افزایش کیفیت و بهره وری نشد و فقط رانت و انحصار و سرکوب سرمایه داری رو بیشتر کرد. مثال های خیلی بیشتر هم داریم که فعلا بیخیالش می شیم و می ریم سراغ VAS یا همون خدمات ارزش افزوده.

زمانی که موبایل اختراع شد فقط امکان تماس صوتی داشت و منطقا فرستادن فکس. اما بعد شرکت ها دیدن که می شه با دادن یکسری خدمات دیگه، درآمد موبایل رو بالاتر برد و شروع کردن به کشف و ارائه سرویس هایی که ارزش یک گوشی همراه رو بیشتر کنه: خدمات ارزش افزوده. چیزهایی مثل امکان فرستادن پیامک، پیامک تصویری، انتقال پول، ویدئوکنفرانس، اینترنت روی گوشی، بازی آنلاین، پیام صوتی، خبر دادن میسدکال و چیزهای مشابه. شاید براتون جالب باشه که کل مدتی که من توی نوکیا / زیمنس کار کردم در بخش VAS یا همون خدمات ارزش افزوده بودم و تخصص اصلی ام توی اون سیستمی بود که توش می تونین شارژ گوشی خودتون رو بفرستین به گوشی یک نفر دیگه (هنوزم هست؟).

این خدمات ارزش افزوده رو می شد در دو گروه گذاشت: خدماتی که مردم به هم می دن و می گیرن و خدماتی که یک شرکت به بقیه می ده. مثلا اگر من به شما اسمس می زنم، رابطه دو نفره است ولی اگر یک شرکت برای کلی آدم اسمس می فرسته، می شه خدمات پرمیویم یا شرکتی مشهور به MVAS که در واقع همون چیزی است که ما بهش می گیم VAS. این خدمات ذاتا بد نیستن و یک شکلی از سرویس هستن ولی تو ایران یک شکل خاص این سرویسها، تبدیل شد به همون وس بدنام. این شکل از سرویس، این امکان بود که شرکت مخابراتی می تونست آدم هایی که عضو یک سرویس خاص هستن رو یکبار یا به شکل دوره ای شارژ کنه. یعنی از وقتی این امکان درست شد که من اسمس بزنم به فلان شماره، و فلان مقدار ازم کم بشه (چه یکبار و چه دوره ای)، سه جور شرکت حول این ماجرا شکل گرفت: شرکت های مرسوم و طبیعی، شرکت های قمار، شرکت های دزدی.

شرکت های مرسوم و طبیعی کسانی بودن که سعی کردن منطقی از این سرویس پول در بیارن. مثلا ممکنه شما واقعا دوست داشته باشین ماهی ۱۰۰۰ تومن بدین و هر روز یک جمله انگیزشی دریافت کنین. هیچ اشکالی هم نداره. یا مثلا دوست داشته باشین درگیر یه بازی بشین که توش با USSD مراحلی رو پیش برین و به جوابی برسین یا هر جور چیز مشابه. می دونین که در تعریف درست تر ارزش افزوده، اصولا ممکنه شما بگین دوست دارین امکان منشی تلفنی داشته باشین و برای این ماهی مثلا ۲ تومن به ایرانسل بدین یا بگین علاقمند به سیستم کنفرانس تلفنی هستین و خرجش می شه سالی ۱۰ تومن روی سرویس اصلی. اما می بینین که تقریبا هیچ کسی از ما طرفدار اینها نیست چون با اومدن اینترنت روی گوشی، اینها به سرویس هایی تبدیل شدن که ما از اپ هامون میگیریم و نه از سرویس دهندگان موبایلمون.

شرکت های قمار هم اونهایی هستن که ارزش افزوده رو یک کلاه شرعی کردن برای قماری که به من و شما می گن ممنوعه. تو این سیستم شما باید به مثلا ۱۰ سوال جواب بدین که هزینه هر سوال مثلا هزار تومنه. سوال ها در این حد هستن که «کدوم پرواز می کنه؟‌ قناری، قورباغه، مداد» یا حداکثر چیزهایی که با یک پرس و جو جوابش مشخصه. این سیستم حسابی تبلیغ می شه و شرکت کننده ها هم می دونن که مشغول بازی نیستن و هدفشون فقط دادن اون ۱۰ هزار تومن به امید برنده شدن مثلا اون بی ام و یا چه می دونم یک میلیون تومن جایزه روزانه است. در سطحی بالاتر این مساله در مورد اپلیکیشن ها هم اتفاق می افته. مثلا می گن فلان اپلیکیشن رو دانلود و نصب کنین و بعد باید با اسمس فعالش کنین که اسمسش ۱۰ هزار تومنه اما به جاش آخر ماه از بین همه شرکت کننده ها یک نفر سفر فلان رو برنده می شه. در این حالت اگر هدف اکثر شرکت کننده ها، برنده شدن در سفر کیش باشه، منطقا با یک سیستم قمار به بهانه فلان اپلیکیشن مواجه هستیم و نه با یک سرویس. در واقع شرکت مخابراتی مون داره مجوز اجرای لاتاری و قمار رو به شرکت ها می ده و سهم بزرگی هم ازش برمی داره. در یک کشور درست افرادی که امید دارن با اینکارها پولدار بشن، در لاتاری های ملی / دولتی شرکت می کنن و حجم بزرگی از سود در نهایت به دولتی منتخب مردم می رسه که اونو برای بهتر شدن وضع کشور خرج می کنه.

شرکت های دزد / کلاهبردار هم اونهایی هستن که رسما سعی می کنن پول بدزدن. چه با نوشتن اپ های که با استفاده از انواع باگ های تلفن ها، یواشکی اسمس می زنن و آدم ها رو عضو سرویس های پولی می کنن چه با درست کردن اپ هایی که توشون کاربر دقیقا نمی فهمه داره چیکار می کنه و بدون اینکه واقعا و روشن بدونه، عضو یک سرویس می شه. شاید براتون جالب باشه که این روزها سخت گیری در مورد این «عضو سرویس شدن»ها بیشتره و در نتیجه اگر شرکتی واقعا داره کلاه برداری می کنه، در خیلی از موارد هنوز می تونه بگه که «آره دیگه بیا ببین اینجا نوشتیم اگر این دگمه اوکی رو بزنی به فلان جا اسمس عضویت سرویس می فرستیم» ولی اینو جایی و جوری می نویسه که تقریبا هیچ کس متوجه اش نمی شه.

شکل اول (شرکت های مرسوم و طبیعی) بازی رو کاملا به اومدن اینترنت واقعی روی گوشی و تلفن های هوشمند باختن اما در عوض شکل های دوم و سوم رشد زیادی داشتن. کلاهبردارها با سود زیادی که به شرکت های مخابراتی می رسوندن تو بازار موندن تا بالاخره قوانین کمی دست و پاشون رو بست ولی هنوزم حضور پر رنگ دارن. شرکت های قمار هم که فعلا کارشون سکه است و نتیجه افزایش دائمی آدم هایی است که امیدشون برای زندگی بهتر، برنده شدن توی لاتاری است و حکومتی که سودش براش مهتر از اخلاقی است که ازش دم می زنه. من و شما هم تنها کاری که فعلا می تونیم بکنیم، چک کردن گوشی های اطرافیان برای اطمینان از عضو نبودن اونها تو ارزش افزوده است و نگه داشتن امید دل دلمون است به اینکه روزی حکومتون قمار رو به نفع مردم استفاده کنه نه برای پر کردن جیب اونهایی که رابطه اش رو دارن.

قانونی که لازم داریم: لزوم گفتن «تبلیغ پولی» وقتی مشغول تبلیغ پولی هستیم

در نبود رسانه مورد اعتماد و قیمت های نجومی رسانه های انحصاری حکومت و ناکارایی فروختن گوشه و کنار و شهر، خیلی از تبلیغ دهنده ها دارن به تاثیرگذارها رو می‌یارن. کسانی که فالوئرهای نسبتا زیادی دارن یا فالوئرهای مرتبطی دارن و احتمالا اگر حرفی بزنن، آدم های زیادی اونو می‌بینن.

تبلیغ ها ممکنه از تخفیف توی فروختن یک چیز باشه تا رایگان دادن یک چیز دیگه برای بررسی یا حتی تبلیغ های خیلی مستقیم مثل اینکه «یک میلیون می دیم که بگی دستمال کاغذی فلان خیلی نرمه» و غیره و غیره. اما مشکل اینجاست که خط مرز اینکه چه چیزی تبلیغ است و چ چیزی نظر شخصی خود کسی که شما دوستش دارین، مشخص نیست. مثلا من دیروز یه لامپ هوشمند خریدم که می شه با ای پی آی کنترلش کرد و معلومه که اگر بگم کدوم لامپ رو خریدم و چرا به بقیه ترجیحش دادم، کسانی که منو دنبال می کنن یا کارهای فنی ام رو دوست دارن، با نگرانی کمتری اونو در مقابل رقبا انتخاب می کنن. اما چی می شه اگر پول بگیرم و چیزی که از نظر خودم عالی نیست رو «عالی» انتخاب کنم؛‌ چون به هرحال برای من فلان میلیون تومن سود داره اگر اینو بگم. همین اتفاق می تونه توی سایت های خبری بیافته یا اینستاگرام و هر چیز مشابه.

طبق قوانین جهانی، تبلیغ پولی باید از تبلیغ غیر پولی مشخص باشه. الان هم که در دنیا تاثیرگذارها دارن بیشتر می شن و یک ویدئوبلاگ ممکنه جای بسیار مناسبتری از تلویزیون برای تبلیغ فلان بیسکوییت باشه، Advertising Standards Authority (ASA) که قوانین تبلیغ رو می‌نویسه داره به این مساله توجه بیشتری می‌کنه. مثلا طبق قانون جدید هر ویدئوبلاگر یوتوبی که برای چیزی که می گه پول گرفته، باید این مساله رو در متن عنوان کنه. در موردی دیگه اینستاگرام هم اعلام کرده که هر وقت کسی محتوایی رو پست کنه که در قبالش پول گرفته باشه، لازمه با تگ این مساله رو مشخحص کنه.

اما جای این قانون در ایران بسیار خالیه و ما نمی دونیم که فلان سایت تکنولوژی که می گه فلان بلندگو خیلی خوبه، واقعا اونو بررسی کرده یا از کسی پول گرفته که اینوب گه. در مورد نشریات این مساله با تیتر «رپرتاژ آگهی» مشخص می‌شه و لازمه کشور ما هم قوانینی داشته باشه که تولید کننده‌های دیجیتال رو هم موظف کنه اگر چیزی رو در قبال پول می گن، مساله رو برای مخاطبشون مشخص کنن. درست همونطور که تلویزیون‌ها موظف هستن قبل از پخش آگهی ها اعلام کنن که «بخش آگهی‌ها» شروع شده (:

موسسه ASA در توضیح قانون جدیدیش می گه:

مهم است که ما بدانیم که در حال دیدن یک تبلیغ هستیم. با دانستن این موضوع تصمیمات آگاهانه‌تری در مورد چیزهایی که می‌شنویم خواهیم گرفت. این روزها محتواهای تبلیغاتی آنلاین به شکلی عرضه می‌شوند که سابقا شکل شناخته شده تبلیغاتی نبودند و در نتیجه ما باید مشخصا از اینکه در حال دیدن یک تبلیغ هستیم آگاه شویم تا حق تصمیم‌گیری در مورد اینکه علاقمند به دنبال کردن آن هستیم یا نه را داشته باشیم. به عبارت ساده‌تر، عادلانه نیست که کالایی مخفیانه تبلیغ شود.

چنین قوانینی در بعضی کشورها هست و توی بعضی های دیگه تازه داره تصویب می شه (مثلا انگلستان) و طبق اون اگر کسی برای تولید یک محتوا یا گفتن چیزی پول گرفته، باید این مساله رو مشخص کنه. منطقی است در ایران هم چنین قوانینی باشه تا فضایی که مصرف کننده دائمی اش هستیم، شفاف تر و صادق تر باشه.

مرتبط:
اعترافات یک تاثیرگذار اینستاگرامی
داستان کوتاه انسان ناخودآگاه

جمعه ها: بدن پرفکت ویکتوریا سکرت در مقابل بدن پرفکت واقعی

ویکتوریا سیکرت هفته پیش یک اشتباه بزرگ تبلیغاتی داشت:

nonperfect

این تبلیغ با شعار «بدن پرفکت» باعث شد موضع گیری‌های زیادی نسبت به این برند لباس زیر بشه که اول با یک پتیشن شروع شد و بعد آدم‌ها شروع کردن با هشتگ #IamPerfect به ویکتوریا سکرت گفتن که بدن پرفکت الزاما یک بدن لاغر کشیده نیست. اما اتفاق جالب جدید تبلیغ دیر کیت است که توش زن‌هایی واقعی، تصویر ویکتوریا سکرت رو بازتولید کردن ولی اینبار شما می بینین که چیزی به اسم بدن پرفکت وجود نداره و اگر هم هست، محصول شخصیت و سلامتی است.

perfect

نوشته کنار تبلیغ بازسازی شده می گه که ظاهرا لازمه در کنار تبلیغ ویکتوریا سکرت که از ده زن یک شکل تشکیل شده، یادآوری بشه که زنان در شکل‌های بدنی مختلف می تونن پرفکت باشن.

نکته جالبتر اینه که زن‌های تبلیغ دوم، مدل‌هایی نیستن که بعد از یک عمر غذا نخوردن هنوز نیازمند فتوشاپ باشن و اتفاقا توشون پزشک، هنرمند، مدیر و موسس شرکت‌ها هم وجود دارن.

این شکل از تبلیغ که یادآوری می کنه نباید در شکل بدنی دنبال یک توهم غیرجذاب بود چیز چندان جدیدی هم نیست. قبلا داو در کمپین‌های مختلف از آدم های واقعی استفاده کرده و اریل هم از تصاویر فتوشاپ نشده برای تبلیغاتش بهره برده، مثلا این تصویر که مدل توش بعد از عکاسی فتوشاپ نشده:

body

و حداقل از نظر من که این بدن ها بسیار جذابتر از بدن هایی هستن که محصول فتوشاپ و گرسنگی کشیدن دائمی باشن و بدون شک آدم سالم و واقعی رو صد در صد به کسی که زندگی اش رو گذاشته تا شبیه چیزی غیر ممکن بشه، ترجیح میدم. اصلا به قول خارجی ها «زنان واقعی، انحناهای واقعی دارن» (:

منبع

مرتبط
سر پاتریک استوارت و حقوق زنان
آرزوی سیندی کرافورد

نمودار تعاملی کاربرد کلمات تبلیغاتی در بیانیه‌های مطبوعاتی شرکت‌های بزرگ

رویترز یک نمودار عالی منتشر کرده که نیازی به توضیح چندانی نداره: تعداد کاربرد عبارت‌های تبلیغاتی ای مثل تغییر دهنده بازی، سینرژیک، مدیریت متفکرانه، میوه دم دست، برد-برد و … در بیانیه‌های مطبوعاتی شرکت‌ها در کنفرانس کال‌هاشون.

ادامه هنر بانک‌ها و اسمس فرستادنشون

با وجود هنرهای بانک سامان و اقتصاد نوین، جایزه اول رو باید بدیم به موسسه / بانک ناشناخته رسالت که جاوید اسکرین شاتش رو برامون فرستاده:

بانک یا صندوق عزیز یک سرویسی می ده و بعد خرجش رو از حسابمون بر می داره (: این دیگه آخر ایده است و البته من نمی دونم این بهتره یا دروغ اینکه «به خاطر خودتون دیگه اسمس نمی دیم» (:

و می‌پرسین پروسه درست باید چی باشه، جواب اینهاست:

  • اگر بانک پولش می رسه، مجانی بهم خبر بده. اگر پولش نمی رسه من تصمیم می گیرم که تو این بانک بمونم یا نه
  • اگر پول بانک نمی رسه به من اسمس بده، مثل آدم بگه که اینکار هزینه های عظیم داره و من اگر بخوام درک می کنم و اون بانک می مونم
  • اگر تو بانکی که پولش نمی رسه موندم بانک می تونه از طریق اپلیکیشنش مجانی و راحت به من کل کارکرد حسابم رو اطلاع بده. به شرطی که این اپلیکیشن دسترسی های عجیب غریب نخواد و باتری منو نخوره و فکر نکنه مهمترین موجود غیرارگانیک توی جیب منه
  • اگر من خواستم می تونم به بانک بگم که اگر خبری شد با اسمس بهم بگه و از پولم خرجش رو برداره

و البته

  • در یک کشور نباید اولین شبکه مخابراتی دولتی باشه که اولها چند برابر حقوق یک ماه یک کارمند رو بگیره و براش یک سیم کارت در سال دیگه ثبت نام کنه.
  • وقتی دولتی بودن بد می شه و کلا معلوم می شه اصلا همه چیزهای خوب خصوصی هستن، اون شرکت دولتی که مال مردم بوده رو منطقا نمی شه کلا فروخت به یکی از دوستان
  • در یک کشور نباید من هم پول سیم کارت رو کامل بدم هم پول گوشی رو کامل بدم و هم پول سرویس مصرفی ام رو و در نهایت هم تلفنم دستگاه تبلیغات سرمایه داری و حکومت باشه تا هم روزی ده تا تبلیغ بگیرم از موی مشهور به زاید تا لیزر تا زمین تو ولنجک تا هتل و مشروب تو ترکیه تا خطیب جمعه هفته دیگه تا جمع آوری پول حرم تا تبریک عید رییس جمهور رو سه بار
  • در یک کشور درست حداقل بانک ها می دونن که ي (نقطه دار)‌ عربی است و «می باشد» اشتباه (:

از امروز تبلیغات حق ندارن صدایی بلندتر از صدای فیلم داشته باشن

جریان برای همه آشناست: داریم یک فیلم می بینیم و یکهو وسطش «دیری دیریم!» تبلیغات با یک صدای بلند شروع می شه تا چیزی که می خواد تبلیغ کنه رو تا مغز بکنه تو کله ما (نام نمی برم از بقیه سیستم ها که هر چقدر اقبال بهشون کمتر می شه صدای بلندگوشون رو بلندتر می کنن).

حالا خبر خوب اینه که از امروز هیچ شبکه تلویزیونی اجازه نداره تبلیغی با صدایی بیشتر از صدای برنامه اصلی پخش کنه.

خبر بد اینه که این قانون رو کنگره آمریکا تصویب کرده و اوباما زیرش رو امضا و در نتیجه فقط در همون دیار کفر معتبره.

به من زنگ نزناین مشکل «صدای بلند تبلیغات» که یک جور حمله به پرایوسی آدم‌ها حساب می‌شه یکی از اصلی‌ترین شکایت‌های رسیده به کمیته ارتباطات فدرال آمریکا در سال گذشته بود. این کمیته تقریبا ده سال قبل قانون دیگه‌ای رو پیشنهاد و تصویب کرده بود که طبق اون تمام آمریکایی‌ها حق دارن به رفتن به سایت به من زنگ نزن که توسط دولت اداره می‌شه تلفنشون رو به فهرستی اضافه کنن که هیچ شرکت تبلیغاتی حق نداره بهشون زنگ بزنه چه ابله‌هایی که تورشون رو معرفی می کنن و چه بیچاره‌هایی که سعی می کنن با گفتن «ما شماره تلفن مشابه شما رو توی اون یکی اپراتور داریم» یک لقمه نون در بیارن و زنگ زدنشون به من هم اعصاب من رو خورد می کنه هم وقت خودشون رو تلف.

راهنمای مرکز کنترل بیماری‌های آمریکا برای مقابله با حمله زامبی‌ها

زامبی یا مرده متحرک یک مفهوم گیک پسند است. من طرفدارشون نیستم. شاید هم هستم. درست نمی دونم ولی می‌دونم که توی دنیا زامبی مورد علاقه خیلی از گیک ها است. مثلا فیلم‌های زامبی یا کلا استفاده از عبارت اپل زامبی برای کسانی که لینوکسی هستن ولی از اپل استفاده می کنن یا حتی نامگذاری پروسس‌ها به اسم زامبی در دنیای یونیکس وقتی که مادرشون فوت شده ولی اونها هنوز زنده هستن کارشون تموم شده ولی مامانشون هنوز مقدار برگشتی شون رو چک نکرده.

توی فیلم‌ها، زامبی‌ها از یک جایی به وجود می‌یان و بعد شروع به تکثیر کرده و به انسان‌ها حمله می‌کنن. این زامبی‌ها در مقابل گلوله و غیره مقاوم هستن و راه‌های کشتنشون خیلی کمه (از جمله از بین بردن مغز که مانند یک گیرنده دستورات رو از یک مرکز احتمالی می‌ٰگیره و بدن رو کنترل می‌کنه).

مقابله در برابر زامبی‌ها هم کار پیچیده‌ای است که در دنیای اینترنت در موردش کلی مقاله و راهنما هست. یک جور فانتزی تخیلی جذاب و پر کشش برای یکسری آدم جوون – از جمله گیک‌ها و بخشی از هکرها.

حالا نکته جذاب اینه که مرکز رسمی کنترل و پیشگیری آمریکا، یک راهنمای آخرالزمان زامبی‌ای منتشر کرده (زامبی آپوکالیپس)! چرا؟ چون احتمالا کلی از جوون‌های دنیا – از جمله من و شما – که محاله بریم وبلاگشون رو بخونیم با علاقه می‌ریم به این صفحه و بعد از خوندن تاریخچه زامبی‌ها، یاد می‌گیریم که اگر با وضعیت فاجعه‌ باری مثل حمله زامبی‌ها برای از بین بردن کل انسان‌ها مواجه شدیم چیکار باید بکنیم:

مثل هر وضعیت اضطراری مشابه بهتره امن باشیم تا بعدا غصه نخوریم. جلو بودن از زامبی، زلزله، آتشفشان و غیره همیشه بهتر از سورپرایز شدن است.

برای مقابله با زامبی هم مثل مقابله با سیل باید این وسایل رو دم دست داشته باشیم:

  • آب
  • غذا
  • دارو
  • ابزار و وسایلی مانند چاقو، نوارچسب، باتری، …
  • وسایل بهداشتی مانند صابون، ضد عفونی کننده، نوار بهداشتی و …
  • لباس و وسایل خواب
  • اسناد مهم جمع شده در یک کیف
  • کمک‌های اولیه

و بعد هم باید از حالا یک برنامه داشته باشیم تا زامبی‌ها و بلایای دیگه ما رو غافلگیر نکنن. چیزهایی مثل دونستن بلایای احتمالی که ممکنه در منطقه زندگی اتفاق بیافتن، داشتن محل ملاقات تعیین شده، حفظ بودن ارتباطات مورد لزوم مانند شماره تلفن و اینها، دونستن مسیر تخلیه ساختمون و غیره و غیره.

خلاصه اینکه با این ایده جذاب، یک موسسه خشک که هیچ کس حوصله‌اش رو نداره باعث شده همه ما یکبار به خودمون یادآوری کنیم که برای روزهای فاجعه، برنامه داشته باشیم.

حالا شما گیک عزیز! نمی‌خوای برای مقابله با زامبی‌ها آماده بشی؟