در محیط دیجیتال به هویت‌ها اطمینان نکنید (یا: در اینترنت دختر نیست)

روزگاری بود که با دیدن یک آی شبیه به mona69 [کپی رایت از فیلم توفیق اجباری]، همه به PM فرستادن می‌افتادند و فکر می‌کردند حتما یک دختر پشت کامپیوتر نشسته است. این روزها [امیدوارم] سطح تجربه‌ها بالاتر رفته و اکثر افراد حاضر در چت روم‌ها و فروم‌ها، قانون شانزدهم اینترنت را یاد گرفته‌اند:

قانون شانزدهم: هیچ دختری در اینترنت نیست

با در نظر داشتن این قانون، اگر دختری در اتاقی باشد و بخواهد مطمئن شود که طرف مقابل هم دختر است از او می‌خواد تا با میکروفون کمی صحبت کند و خودش هم برای اثبات حاضر می‌شود دوربین / وبکم را روشن کند تا ادعای دختر بودنش ثابت شود.


قانون طلایی اینترنت:هرگز به کسانی که ادعای دختر بودن می‌کنند چیز تندی نگویید چرا
که قبیله‌ای از پسران دختر ندیده به کمک آنان خواهند شتافت

تا ای-دستمال شوند و شما کلی دردسر خواهید داشت

یک لحظه صبر کنید! من و شما که قانون شانزدهم را فراموش نکرده‌ایم؟ درست است! هیچ کدام از این دو نفر دختر نیستند. نفر اول پسری است که با دختر جا زدن خودش دنبال دختری (احتمالا با گرایشات همجنس خواهانه) می‌گردد و نفر دوم هم پسری است که فکر می‌کند اگر دختر باشد، راحت‌تر می‌تواند دوست دختر پیدا کند و بعد بگوید «راستش من پسرم!» و طرف هم خوشحال شود. (هیچکدام به این فکر نمی‌کنند که این هیجان، با قانون ۲۴ در تضاد است: هیچگاه به سـ‌کس نخواهید رسید.)

اما رابطه وبکمی و میکروفونی این دو پسر چگونه پیش می‌رود و کسی هم متوجه جنسیت طرف مقابل نمی‌شود؟ چرا این رابطه بامزه در نهایت به یک سورپریز احمقانه در خیابان منجر می‌شود؟ جواب ساده است: نرم‌افزار + فرهنگ.

فرهنگ ما خراب است. شکی نیست. حاضریم دروغ بگوییم تا به عنوان بزرگترین هیجان زندگی‌مان یک پسر تظاهر کند که دوست دختر ما است (و ما هم تظاهر کنیم دوست دخترش هستیم!). اما در این میان نرم‌افزار خوب هم بی‌تاثیر نیست.

پسر دوم داستان ما، چگونه پسر اول را قانع می‌کند که دختر است؟ او با استفاده از نرم‌افزارهایی مثل Fake Voice صدایش را تغییر داده. من می‌توانم با هر صدایی حرف بزنم و کامپیوتر در لحظه صدای من را پیرتر، جوان‌تر، دخترتر یا پسرتر بکند. این صدا به هر پسری که عقلش به گوشش باشد و قانون شانزدهم را هم نداند، ثابت خواهد کرد که من دختر هستم. اما من همین کلک را نمی‌خورم و حتما از طرف می‌خواهم وبکمش را نشانم بدهد تا مطمئن شوم که با یک دختر طرفم. اما از کجا بدانم او نرم‌افزارهای بهتری ندارد؟ مثلا ممکن است Fake Webcam داشته باشد که به او اجازه می‌دهد بدون داشتن وبکم یا هر دستگاه تصویری دیگر، به هر مسنجری دروغ بگوید و ادعا کند که وبکم دارد و هر فیلمی را هم که بخواهد روی آن نمایش دهد. به عبارت دیگر کافی است چند صحنه از وبکم یک دختر حرفه‌ای را بگیرد و هر وقت قرار شد اثبات کند که دختر است آن را به عنوان وبکم خودش برای من بفرستد و خلاص (:

نکته اخلاقی: در اینترنت محتاط باشید. دوربینی که می‌بینید ممکن است واقعی نباشد. صدا ممکن است ساختگی باشد. آدم‌ها ممکن است آن چیزی نباشند که ادعا می‌کنند و چیزی که روی وبکم نمایش می‌دهید به راحتی می‌تواند ضبط شود

پ.ن. در این نوشته، منظور از «اینترنت» همان شبکه‌ای است که حدود صد سال قبل در آمریکا اختراع شد تا حتی در صورت بروز یک جنگ اتمی هم افراد کشورهای درگیر در جنگ، بتوانند پـور ‌ن نگاه کنند. این شبکه در سالی مابین ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۷ توسط یک پسر نوجوان که پشت آتاری ۲۶۰۰ش با یک مودم ۳۰۰ باود کار می‌کرد هک شد و کل ارتباطات در اختیار او قرار گرفت. بر طبق بعضی نظریه‌ها، از آن زمان و بخصوص بعد از به وجود آمدن 3gp و بلوتوث، چند پاکت حاوی اطلاعات ارزشمند و مفید هم در بعضی از تیوب‌های اینترنت دیده شده‌ است ولی بررسی نتایج کلمات جستجو شده منجر به ورود به اکثر وبلاگ‌ها، به سادگی این نظریه را رد کرده است.

فکر می‌کنید آمریکا با کالاهای ضبط شده در فرودگاه چه می‌کند؟

آن‌ها را می‌فروشد و پولش را به زخم‌های فرودگاه می‌زند (: اینهم آخر خبر است و چون مربوط به ایمنی فرودگاه، در موردش می‌نویسم. مساله این است که به نقل از این سایت آمریکا از زمان یازده سپتامبر میلیون‌ها میلیون دلار از فروش «کالاهای ممنوعه پروازی» درآمد داشته است. مثلا در سال ۲۰۰۶، بیش از ۱۳ میلیون قیچی در بازرسی‌های پیش از پرواز ضبط شده اند که بعدا در حراجی‌ها فروخته شده‌اند. در این حراجی‌ها قیمت هر قیچی حدود ۲۵ سنت است. البته قیمت چاقوهای ارزشمند سوییسی،‌ ۱۰ دلار تخمین زده می‌شود، البته به ازای هر نیم‌کیلو!

دلیل فروش کامپیوتر



وقتی «کامپیوتر بلد هستید» اتفاقات بامزه و بی‌مزه زیادی می افته. بدترین لحظات مواقعی است که کسی از شما خواهش می‌کنه «کامپیوترش رو درست کنید» و شما حین سر و کله زدن با ویندوز توضیح می دید که مشغول درست کردن کامپیوتر نیستید بلکه دارید با اعصاب خوردی «ویندوز» رو تعمیر می‌کنید تا شاید چند روز دیگه هم کار کنه.

اما خب لحظات شاد هم هست. مثلا این مورد دیروز اتفاق افتاده و اونقدر جذاب و زیبا است، که به سختی می تونید باور کنید واقعی باشه:

– می‌شه کامپیوتر من رو درست کنی؟

– این که جدیده! قبلیه کو؟

– قبلیه رو فروختم.

– فروختی؟ چرا؟

– آخه هاردش ویروسی شده بود!

خاطره واقعی از لیلا است که من ازش اجازه گرفتم اینجا بنویسم]

بالن آماتور مجهز به لینوکس در ۳۰ کیلومتری زمین

احمدی‌نژاد چند وقت گفت که به زودی قرار است خبر موفقیت هوافضای کشور را هم بدهد. من عشق هوافضا نیستم. عشق خریدن دست چندم تکنولوژی و قالب کردن آن به عنوان پیشرفت هم نیستم ولی عشق کارهایی هستم که آماتورها با حداقل هزینه انجام می‌دهند و با دیگران به اشتراک می‌گذارند. امروز وبلاگ بویینگ بویینگ یک نمونه را لینک داده بود که برایم لذت بخش بود.

یک آقای دوست داشتنی، این مجموعه جذاب را به یک بالن بسته و به فضا فرستاده:

اگر دقیق نگاه کنید یک کامپیوتر ارزان ۱۵۰ دلاری کوچک و مبتنی بر لینوکس می‌بینید که بزرگتر از یک کارت گرافیک نیست. به همراه یک فرستنده و گیرنده موبایل (برای ارتباطات و کنترل SMSی) و یک دوربین برای گرفتن بیش از سیصد عکس و فیلم و یک برنامه پیتون برای کنترل کل سخت‌افزار و یک یو اس بی چهار گیگی برای ذخیره کامل عکس ها و در نهایت یک سیستم مکان یاب ماهواره ای (GPS) و یکسری سیم.

زیبا نیست؟‌ طرف همه اینها را به یک بالن متصل کرده مجهز به یک کامپیوتر روی زمین و یک چتر نجات،‌ به هوا فرستاده و بعد از یک ساعت و پنجاه و نه دقیقه آن را روی زمین تحویل گرفته. سیستم با داشتن GPS و سرویس
gpsd
لینوکس و برنامه GooPs توانسته بعد از یک ساعت و پنجاه و نه دقیقه بگوید که دقیقا اینجاست:

و بعد از برداشتن عکس‌ها در USB منتظر بوده اند تا زیباترین خاطره زندگی این آدم را نقل کنند. تصور کنید من و شما به جای زندگی روزمره‌مان، یک سال را صرف اینکار می‌کردیم. چه لذتی داشت (: طرف از همین حالا مشغول نوشتن درباره پرواز بعدی و بهبودهای تکنیکی است. این بالن حدود ۲۵۰ عکس و ۵۰ فیلم گرفته که قابل رویت روی سایت هستند. مثلا این عکس از ۸ کیلومتری زمین برداشته شده:

و این تصویر در ارتفاع ۲۹ کیلومتری:

برای دیدن بقیه عکس‌ها و فیلم‌ها و خواندن ماجرا و سوال و جواب‌ها و کامنت ها و شریک شدن در این لذت، به این صفحه بروید.

ایمنی برای زنان ژاپنی:‌ لباسی که شما را شبیه دستگاه‌های فروش نوشابه می کند

یک طراح ژاپنی، لباسی برای خانم‌های ژاپنی طراحی کرده است که در یک بخش آن پارچه‌ای تا شده قرار دارد. در صورت باز کردن این پارچه و بالا گرفتن آن، صاحب لباس شبیه یک دستگاه خودکار فروش کوکاکولا(خودفروش در مقابل خودپرداز؟) می‌شود.


هر چند در سال‌های اخیر میزان جرایم خیابانی در ژاپن کاهش یافته ولی مردم بیشتر و بیشتر مشغول نشان دادن حساسیت به‌ آن هستند. این طراح مد ۲۹ ساله، در نمایش این لباس نشان می‌دهد که چگونه زنان می‌توانند در حین تعقیب شدن، به ناگهان نامریی شوند!

طراح مشغول جاگذاری این لباس در کیمونو نیز هست تا هر زن ژاپنی بتواند آن را همراه لباس سنتی خود حمل کند. بد نیست یک نفر هم لباس مشابهی برای تهران طراحی کند چون این روزها تهران و ایران مرکز قتل و جنایت است. هرچند شهردار اصرار دارد عبارت «شهر اخلاق»‌ را جا بیاندازد ولی بعید می دانم دختری در شهر باشد که با خشونت کلامی / فیزیکی مواجه نشده باشد یا هفته ای باشد که در روزنامه نخوانیم که یک نفر چندین نفر را کشته یا به آن ها تجاوز کرده.

تنها سوالی که باقی می‌ماند این است که لباس مشابه در تهران باید چه شکلی باشد؟ شبیه سطل آشغال؟ شبیه توده زباله؟ شبیه یک موش بزرگ یا شبیه ماشین پلیس؟

انتشار آلبوم موسیقی با ۱۹ آهنگ روی فلاپی


گروه Batch Totem آلبوم جدید خود به نام Trunkeret & Ikonisk که حاوی ۱۹ ترک موسیقی است را به شکل کاملا فشرده روی یک فلاپی ۳.۵ اینچی ۱.۴۴ مگابایتی منتشر کرده است.

مطمئن نیستم کسی وبلاگم را بخواند که تا به حال این فلاپی‌ها را ندیده باشد ولی خیلی تعجب می‌کنم اگر کسی به جز من این وبلاگ را بخواند که ویندوز ۹۵ را از روی فلاپی نصب کرده باشد (دقیقا سی عدد فلاپی).

اما چرا بعد از اینهمه سال، این گروه سراغ این ایده رفته‌اند؟ جدای از شهرت که حدس اولیه من است، فرد مرکزی گروه توضیح می‌دهد:

ایده اصلی این است که آلبومی را روی یک حامل عملا در حال انقراض که از نظر زیبایی شناختی بسیار با موسیقی هماهنگ است، منتشر کنیم. دیدگاه پروژه این است که از فشرده سازی بسیار قوی برای شکل دادن به موسیقی استفاده کنیم و نه از روش‌های محدود کننده‌ای که باعث کم شدن حجم آهنگ‌ها می‌شوند.

وی ادامه می‌دهد که این فشرده سازی بالا باعث شده در صورت تبدیل آهنگ‌ها از WAV به MP3، اصوات تغییر کنند و این یک جور کپی‌رایت رادیکال است. به عبارت دیگر در جاهایی از آهنگ «دامنه» و تعداد کم بیت استفاده شده، باعث شده بر اساس تئوری نیکوئست، ghost frequencies ایجاد شود. به همین دلیل گروه پیشنهاد می‌کند که برای گوش کردن به این آهنگ‌ها از کامپیوتری دارای subwoofer استفاده کنید.

امکان خرید آنلاین این آلبوم وجود دارد و یک ترک نمونه آن را هم می‌توانید از اینجا دریافت و گوش کنید (فقط ۴۲ کیلوبایت).

این پست را تقدیم می کنم به دوست عالی‌ و آودیوفیل‌ام hifi.ir یا همان صدا و سیستم‌های صوتی به این امید که اشکالات ترجمه یک متن تخصصی را یا ببخشد یا تذکر دهد که اصلاح‌شان کنم (:

لینک خبر

تی‌شرت با قابلیت تشخیص وای فای

گیک‌ها عاشق گجت ها هستند: ابزارهای خاص، مثل چیزهایی که کارآگاه گجت داشت.

این گجت‌ها انواع و اقسام دارند و این روزها مشهورترین آن‌ها، جاکلیدی‌هایی هستند که با دو تا چراغ کوچک حضور شبکه‌های بی سیم (wifi) باز را تشخیص می‌دهند و نشان می‌دهند. مطمئن هیچ گیکی از اینکار لذت نمی‌برد که لپ‌تاپش را باز کند و به دنبال شبکه‌های بی سیم بگردد و ترجیح می‌دهد دستش را بکند در جیبش، جاکلیدی‌اش را بیرون بیاورد و با نگاهی به چراغ‌هایش بگوید «اوه اینجا یک شبکه بی سیم باز هست. سریع لپتاپ‌ها رو باز کنید!».


اما اینکار هم به دیگر به اندازه کافی «گیکی» نیست چون این روزها گیک‌ها یک تی‌شرت می‌پوشند که با درخشش چند پرانتز در اطراف یک دکل، حضور و قدرت شبکه بی‌سیم را نه فقط به گیک که به همه دوستانش نشان می‌دهد. این تی شرت سیاه، یک جای کوچک باتری و یک سیستم الکترونیک دارد که می‌تواند بعد از تشخیص حضور شبکه بی سیم، میزان قدرت آن را هم با روشن‌کردن چراغ‌های اطراف دکل،‌ نشان دهد.

من هم عاشق اینجور چیزها هستم و هیچ وقت درک نکردم چرا بین این همه وارد کننده سخت‌افزار و لپتاپ هیچ کس هنوز سراغ اینطور گجت‌ها نرفته! مثلا قیمت این تی شرت حدود ۳۰ هزار تومن است و قیمت یک جاکلیدی مشخص کننده وای‌فای چیزی در حدود ده هزار تومان. ارزانتر و زیباتر و گیکی تر از خیلی چیزهایی که در نبود انتخاب‌های خوب، برای همدیگر هدیه می‌خریم (:

برای خرید: تفکر گیک

اختاپوسی برای تمیز کردن ساحل دریا


این اسباب بازی جالب، دو کاربرد دارد:

۱- سرگرم کردن بچه‌ها

۲- تمیز کردن ساحل

برای شناور شدن این اسباب بازی بر روی دریا، شش بطری پلاستیکی لازم است. بچه‌ها باید از روی ساحل شش بطری دور انداخته شده پیدا کنند و آن‌ها را به مفاصل پای اختاپوس متصل کنند و اختاپوس‌شان را از غرق شدن نجات دهند. دربازگشت به خانه، می‌شود بطری‌ها را باز کرد و در سطل زباله (یا محل بازیافت) انداخت.

یک ایده جذاب برای تمیزتر شدن هر چه بیشتر ساحل از جائه‌یونگ هونگ