البته قبلش توی سالن با بچه های تیم های مقابل آشنا شدیم و قرعه کشی کردیم که کی قراره با کی بازی کنه. ما در عین بدشانسی افتادیم به گروه چهار که از سه تا تیمش، دو تاشون بچه های معلول بودن که خب منطقا از ما قوی تر هستن تو بازی. ولی خطری نداره! فوقش می بازیم دیگه.
روز جمعه در یک برف دل انگیز خودمون رو ساعت ۸:۳۰ رسوندیم دانشگاه بهشتی و مسابقات شروع شد. بر خلاف تصور ما مسابقه اول گروه ما بین دو تیم توانیاب(؟) تقریبا ۲ ساعت طول کشید و تیم سه نفره فرزانه و مجید و من، بالاخره نشستیم برای مسابقه!
معلولها دو شاخه جدا بودن از نظر من. کسانی که بدون مشکل فیزیکی/عصبی جدی یا مادرزادی، یکی از اعضاشون رو مثلا توی جنگ یا حادثه از دست داده بودن. مثل یک آدم ورزشکار معمول که پاهاش قطع شده باشه و بشینه روی ویلچر. در مقابل بعضی از معلولین با بیماریهایی درگیر بودن که امکان کنترل عضلات رو بهشون نمی داد؛ چیزی مثل sma یا همون تحلیل عضلانی که من هم تازه باهاش آشنا شدم و بیشتر در موردش حرف خواهیم زد به زودی. نفر بین من و فرزانه در اینجا با رها کردن توپ از دستش هم مشکل داشت و مدت ها نیاز به تمرکز داشت تا توپ رو پرت کنه ولی در نهایت پرتابش به اندازه ما یا حتی بیشتر دقت داشت. نفر انتهای تصویر که چندان توی عکس دیده نمیشه هم برای پرتاب توپ از یک سطح شیبدار کمک میگرفت که دستیارش بر اساس درخواست اون تنظیمش می کرد.
مسابقه زیر نظر یکسری داور و مسوول میز مهربون و همراه جریان داشت که خیلی هم به تیم های ما سخت نمی گرفتن وگرنه احتمالا شکست ما با نتیجه ای سخت تر از ۱۳ به ۲ رقم می خورد (: دوستان قوی بودن و کوبنده. بین برنامه ها یک تئاتر به فکر فروبرنده هم برگزار شد که ترکیبی از نمایشنامه رادیویی، موسیقی و تئاتر بود در حوزه مسائل معلولان. به نکات مختلفی اشاره داشت از جمله اینکه شاید بخشی از مشکلات به تفکرات خود معلولان هم بر می گرده و خب از اونطرف این فکر تا حدی زاییده مشکلاتی است که اونها سال ها داشتن.
واقعیت اینه که شهرها، کارها، وسایل حمل و نقل و .. ما برای معلولین مناسب نیست. دفعه بعد که اتوبوس سوار می شدین فکر کنین اگر معلول بودین باید چیکار می کردین که بتونین جا بشین. برای مترو و تاکسی و حتی ماشین خودتون هم همینطور. فرض کنین وقتی پارک کردین اگر معلول بودین چطوری ممکن بود پیاده بشین و برسین به ساختمون محل کار یا مدرسه یا هر چی. فرض کنین اگر معلول بودین چقدر احتمال داشت تو مصاحبه کاری قبولتون کنن و چقدر ممکن بود … تازه همه اینها مربوط می شه به اون گروه از معلولینی که بقیه بدنشون کاملا سلامت است ولی مثلا پا ندارن یا دست ندارن. اگر به کسی فکر کنین که به سختی می تونه عضلاتش رو کنترل کنه و برای آب خوردن و دستشویی رفتن وابسته به دیگرانه وضع … آدم نمی دونم چی بگه.
گاهی از کشور درست حرف می زنیم. توی یک کشور درست باید بخش قابل قبولی از مالیات به چنین دوستانی برسه تا ادامه فعالیت هاشون وابسته به حمایت دائمی خانواده یا دوستان نباشه و بتونن بخشی از جامعه ای باشن که توش سهم دارن. و خب سهم ما هم در طول مسیر رسیدن به اون کشور درست اینه که توی ذهن های خودمون هم مساله رو زنده نگه داریم و برای رسیدن به چنین فضایی فشار بیاریم و در تفکرات خودمون معلولیت رو مسوولیت خودمون بدونیم نه چیزی برای ترحم یا شکرگزاری.
هوم.. مسابقه ادامه پیدا کرد و مشخصا از همه گروه های تیم های معلولان بالا اومدن و توی نیمه نهایی و فینال و رده بندی با هم بازی کردن و در نهایت قهرمان شدن (: این عکس از نظر ما عکس کاپیتان تیم ها است ولی در واقع کسانی که مشغول رتبه های اول و دومی و سومی بودن توش نیستن:
و البته با تشکر از بچه های خوب چارگون از جمله شاهین طبری و فرشته کرمعلی و همراهانشون که کلی زحمت کشیدن، همه مدال گرفتیم (: حتی اگر به نظر شما خنده دار باشه، من که حسابی خوشحال شدم که همه مدال گرفتیم چون من تا حالا حتی یک مدال هم نداشتم و مطمئنا در این مسابقات امیدی هم نمیرفت مدال بگیرم.
همونطور که قبلا هم گفتم، بوچیا ورزشی است برای معلولین. یک ورزش نشسته با توپ که حتی یک معلول گردن به پایین هم می تونه با همکاری یک نفر که یک سطح شیب دار رو تنظیم می کنه، توش شرکت کنه و قهرمان جهان بشه. به دعوت کمپین ۱۱ایران و این جمعه یک مسابقه بین ۶ تیم از معلولان و ۶ تیم از افرادی که معلولیت مشخصی در این لحظه ندارن برگزار می شه. در تیم معلولان ورزشکارهای بوچیا، اعضای تیم پاراالمپیک و … هستن و توی یکی از تیمهای مقابلشون منم افتخار دارم باشم.
مسابقه ساعت هشت و نیم صبح جمعه ۱۹ آذر در دانشگاه شهید بهشتی برگزار می شه و خیلی خوشحال می شم دوستان بیان و تشویق کنن. دلیلش هم اینه که اصولا هدف از این ماجرا پیوند خوردن بیشتر کسانی که برخورد کمتری با جامعه معلولین داشتن با این جامعه آشنا بشن و همه یادمون باشه که شهر، شرکت، اداره، شغل و حتی فکرهای ما باید آماده حضور افراد مختلف و متنوع باشه و حق نداریم کسی رو به خاطر شرایط اعتقادی، فیزیکی، علاقمندی و .. از جامعه حذف کنیم.
اما اگر اومدین باید از بازی سر در بیارین و نشه مثل این فیلمهای مرتبط با بیسبال که تلویزیون پخش می کنه و ما اصلا نمی فهمیم دقیقا چه خبره توش (: از اون بالاتر من که باید بازی کنم هم لازمه قوانین رو بدونم! پس اینها قانون های بازی بوچیا هستن:
تیمها
بوچیا رو میشه انفرادی بازی کردی یا دو به و یا سه به سه. حداقل در سطح قانونی فکر کنم اینطوری است. هر تیم سه نفر می شه و تیم مقابل مسابقه میده.
توپها
هر تیم شش توپ داره (یک تیم قرمز یک تیم آبی) و یک توپ سفید هم هست.
زمین بازی
زمین بازی بوچیا این شکلی است:
اون مربع های پایین جای نشستن بازیکنان تیم است و میدون بالایی جای پرتاب/قل دادن توپها.
هدف بازی
داشتن حداکثر تعداد توپ رنگ خودمون به توپ سفید.
قواعد بازی
تیمی که شروع میکنه توپ سفید رو قل می ده توی زمین (شایدم این توپ از قبل رو زمین گذاشته شده؟) و بعد توپ قرمز تیم خودش رو هم قل می ده و سعی می کنه نزدیک توپ سفید جا بگیره.
تیم دوم توپ آبی رو قل می ده و سعی می کنه نزدیکتر به توپ سفید نگهش داره. تیم دوم اونقدر توپ آبی می ندازه که بالاخره یکی از توپ هاش نسبت به توپ قرمز، به توپ سفید نزدیکتر باشه
برخورد توپ ها به هم مشکلی نداره. می شه توپ سفید یا قرمز یا آبی رو در با پرتاب توپ جدید جابجا کرد
هر تیمی که نوبتش است اونقدر توپ می ندازه که بالاخره یک یاز توپ ها نزدیکترین توپ به توپ سفید بشه یا توپ هاش تموم بشه
امتیاز شماری
بعد از تموم شدن توپ های هر دو تیم، یک امتیاز به تیمی داده می شه که نزدیکترین توپ به توپ سفید رو داره. این تیم به ازای بقیه توپ هایی که نسبت به نزدیکترین توپ تیم مقابل، به توپ سفید نزدیکتر هستن یک امتیاز می گیره. مثلا اگر سه توپ نزدیک به توپ سفید، آبی باشن (بهترین توپ قرمز چهارمین توپ نزدیک به سفید باشه)، تیم آبی سه امتیاز میگیره
برنده کسی است که بعد از ۴ دست پرتاب توپ، بیشترین امتیاز رو داشته باشه
نکته جایزه
یه مشکل ماتوی ایران اینه که «کارهای اجتماعی» خیلی کمی داریم. یعنی اگر بخوایم یک عصر / شب رو بگذرونیم تقریبا تنها گزینه های مرسوم سینما است و غذا. بازی بوچیا مدل تنظیم شده تر برای مسابقه بازی بوچی است که یک بازی اجتماعی است. یعنی تو ایتالیا ممکنه شما و دوست پسرتون بگین «امروز بریم بوچی بازی کنیم» و با یک لیوان آبجو در درست عصر خودتون رو این شکلی بگذرونین:
چند وقت پیش تو اخبار داشتیم که طبق نظر سنجیها، حزب دزدان دریایی شانس قابل قبولی برای پیروزی توی انتخابات ایسلند داره ولی این اتفاق عملی نشد. اما حالا خبرهای جالبی در راهه: بعد از اینکه دو برنده اول به خاطر فاصله جدی هم از نتونستن دولت تشکیل بدن، حالا حزب دزدان دریایی دعوت شده تا دولت جدید رو تشکیل بدن؛ اونهم بعد از مشورت با رهبران احزاب مختلف.
من بارها در مورد حزبدزداندریایی نوشته ام و بارها باهاشون جشن گرفتیم (حتی تو رادیو) و الان این خبر به نظرم عالیه. دزدان دریایی حزبی است که با آراء نزدیک به سایت پایرت بی قدیم تاسیس شد (سایت بعدا به چند نفر بیزنس من فروخته شد) و تمرکزش روی آزادی های دیجیتال، شفافیت اقتصادی، دفاع از آزادی بیان، دفاع از حق خلوت شخصی، اینترنت آزاد و باز و مبارزه با فساد اقتصادی است. همچنین این حزب یک ایده هیجان انگیز هم داره: پذیرش قانون اساسی ایسلند که توسط شهروندانش نوشته شده. دیگر خوبی های ایسلند؟ تلاش برای دادن یک راه خروج امن به اسنودن و حتی اعطای شهروندی افتخاری بهش.
با توجه به سوم بودن حزب دزدان دریایی، تشکیل دولت می تونه براشون کار سختی باشه. این رو هم بگم که اصلی ترین مشکل حزب دزدان دریایی در بدو شروع درست همون مشکلی بود که احزاب سبز هم داشتن: داشتن ایده های پیشرو در بعضی زمینه ها و در مقابل نداشتن هیچ ایده ای در مقابل بعضی زمینه های دیگه. مثلا اگر الان من حزب دزدان دریایی ایران رو تشکیل بدم می تونم نظرات خیلی خوبی در مورد اینترنت و آزادی بیان و شهروندی و حقوق مرتبط با اون داشته باشم ولی مثلا در مورد شیوه بحث در اپک هیچ نظری ندارم و حزبام در مورد بخش هایی مهم نمی تونه اظهار نظر کنه در نتیجه باید در ائتلاف با حزبی با سیاستهای گسترده تر حرکت کنه.
دوستان کمپین ایران ۱۱ (در توییتر) تمرکزشون روی حقوق معلولین است. حق توی شهر بودن، حق کار داشتن، حق مشارکت و حقوق مشابه. رسیدن به این چیزها نیاز ابعاد مختلفی داره. از اینکه یک معلول بتونه از خونه بیاد بیرون و تو شهر تردد کنه گرفته تا فضاهای کاری و رفتار دیگران و نحوه تفکرشون؛ و البته مشخصا حمایتهای قانونی.
به عنوان یک قدم کوچیک، جمعه یک مسابقه برگزار میشه. مسابقه بوچیا بین ۶ تیم غیر حرفه ای و ۶ تیم بوچیای واقعی. به من هم افتخار دادن که در یکی از تیمها بازی کنم.
خوشحال می شم شما هم در صبح جمعه توی سالن ورزشی دانشگاه شهید بهشتی به ما بپیوندین و با تشویق های خوبتون فلان و بهمان (: خوش می گذره.
نکات حساس:
کلمه «معلول» برای من همیشه یک جوری است. مثل «شهرستان». ولی خب.. نمی دونم درستش چیه و چک کردم کمیته ورزشی معلولان داشتیم در نتیجه همین رو استفاده کردم.
اگر اومدین که خیلی خوشحال می شیم بیاین، دقت داشته باشین که تیم ما سفید است؛ اشتباه تشویق نکنین (:
مجید علوی زاده تو تیم منه… من کاپیتان هستم البته. احتمالا به این دلیل که هیچ وقت تو ورزش کاپیتان نبوده ام!
بوچیا ورزش جالبیه. تو ویکپیدیا در مورد بوچیا می گه که حتی یک معلول که فقط گردن به بالا می تونه حرکت کنه هم می تونه بوچیا بازی کنه و این طراحی جالبی است واقعا.
شطرنج در ایران در وضعیت مناسبی است – حداقل به نظر من که یک علاقمند عمومی اش هستم. ما نتایج خوبی داشتیم و اتفاقا زنان شطرنج باز ایرانی هم چند موفقیت قابل قبول یا حتی درخشان در یکی دوسال اخیر داشتن. حالا هم قرار شده مسابقات قهرمانی زنان جهان در ایران برگزار بشه ولی چندین نفر معترض هستن، بخصوص قهرمان زنان آمریکا، نازی پایکیدزه. مشکل اصلی هم با حجاب اجباری است.
حجاب به دو شکل موضوع بحثه. اولیش اینه که شطرنج بازیای است شدیدا وابسته به شرایط محیطی بازیکن.
عکس بالا یکی از پر تنشترین بازیهای شطرنج جهان بین فیشر و اسپارسکی است که عملا بخشی از جنگ سرد بود. توی این بازی فیشر که پشت میز حاضر نشد. داور درست در لحظه همین عکس، ساعتش رو زد و بعد از یکساعت اون رو بازنده اعلام کرد. مشکل فیشر برای حاضر نشدن این بود: صدای دوربینهای تلویزیون باعث میشه من نتونم تمرکز کنم پس تا وقتی دوربینها اینجا باشن، من بازی نمیکنم چون تمرکز ندارم. حالا حجاب هم بخشی از این استدلال است. اگر قراره بازیکنی به حداکثر پرفرمنسش در مسابقات جهانی برسه، بالشتش رو هم با خودش به مسابقات میاره و مطمئنا در این شرایط اجبار حجاب به یک بازیکن، معقول نیست.
اما حرف اصلی بازیکن قهرمان آمریکا اینه که از نظرش مجبور کردن آدمها به داشتن حجاب، نقض حقوق اولیه اونها است و نازی پایکیدزه میگه علاقمند نیست در تحقق این شرایط سهیم باشه. حرفش هم آزاد کردن زنان ایران و اینها نیست. به سادگی می گه به نظرش مسابقات زنان نباید در کشوری برگزار بشه که زنان توش حق انتخاب پوشش ندارن و اگر قراره اون بیاد و روسری سر کنه تا بتونه مسابقه بده، ترجیح میده نیاد.
فیده (فدراسیون جهانی شطرنج) هم موضع محکمی نگرفته و با یکی به نعل و یکی به میخ گفته که سعی می کنه همه گزینهها رو بررسی کنه تا شرایط مسابقه به نحو مناسبی ایجاد بشه. سوزان پولگار رییس کمیته زنان فیده هم گفته که در جریان تصمیم گیری حضور نداشته و الان هم نظر رسمی در این مورد اعلام نکرده.
از نظر شخصی من حرف نازی کاملا قابل درک است. من مسابقات گرندپری رو از نزدیک رفتم و دیدم و در روزهای اول مشکل بازیکنان با حجابشون کاملا محسوس بود ولی این اصل ماجرا نیست. حرف پایکیدزه بیشتر از بحث های فنی بر سر اخلاق است و می گه علاقمند نیست حقوق پایهایاش رو زیر پا بذاره تا بتونه مسابقه بده. ما به عنوان ایرانی این برامون سنگین تموم می شه چون یکی داره بهمون می گه «شما حقوق اولیه رو هم در کشورتون ندارین» ولی خب… ما تنها کشوری در جهان هستیم که توش نه فقط پوشوندن سر تحت عنوان حجاب اجباریه که برای حفظ این اجبار، قانونگذار شلاق رو به عنوان ابزار جریمه متخلفان استفاده کرده.
مطمئنا اگر این مسابقات در ایران برگزار نشه برای منم جالب نیست ولی دیدن اینکه یکی حاضره از یکی از مهترین مسابقات جهانی اش بگذره ولی نپذیره که حجاب اجباری سر کنه، یادآوری خوبی به من است که چرا ما، ما شده ایم. راستش بیشترین مخالفتی که من از طرف جامعه ایرانی با این جریان می بینم دو مورد بوده: ۱) به ما ایرانی ها توهین شده که بهمون گفتن حجاب اجباری داشتن توهین به ما است و ۲) جلوی ورزش زنان در ایران گرفته شده
در مورد اولی که خب … اصلا هم بعید نیست شروع کنیم به داستان سرایی که اصلا خودمون حجاب اجباری رو انتخاب کردیم تا حس نکنیم تحقیر شده ایم. کسی دوست نداره به چیزی مجبور بشه و وقتی هم مجبور بشه دوست نداره حداقل همه بفهمن. در مورد دوم هم همین چند ماهه اخبار رسمی گفتن زنان اجازه ندارن برن فوتبال نگاه کنن، زن فلانی اجازه نداره بره مسابقه جهانی چون شوهرش دوست نداره و شورای برون مرزی مخالف سفر زنان ایران به فلان کشور بوده و فلان آدم گفته افتخار زن نیست که قهرمان فلان جا بشه. واقعیت امر اینه که اگر نگران این هستیم که ورزش در ایران برای زنان محدود شده، میدون های خیلی جدی تری منتظر ما است.
حالا… وسط این بحث ها این سه خبر رو هم داشته باشین که حداقل اخبار شطرنجی مون کامل باشه:
در مسابقات گرندپری شطرنج زنان ایران دو نفر از بازیکنها (سوئد و روسیه) در ورزش روزانه در پارک مورد حمله [و احتمالا دست رسوندن] یکی از هموطنان قرار گرفته بودن و قرار شده بود حتی برای ورزش روزمره شون هم حراست همراهشون باشه. هر دوی این بازیکن نتایج ضعیفی تو ایران گرفتن.
زیاد هم حرص نخوریم. فدراسیون جهانی شطرنج خیلی هم چیز جدی و محکمی نیست. آدم ها هم با هم کنار می یان. مسابقات شطرنج تا حدی شبیه بوکس حرفه ای است. یک سیستم نسبتا سرگرم کننده بدون قواعد بسیار پیچیده برای برگزاری مسابقه. حداقل خوبی این مساله از نظر من این بود که یادمون انداخت چقدر برای بعضی ها عجیبه که لازم باشن بیان به تنها کشوری در جهان که توش روسری | چادر | مقنعه زوری است و نیمی از جمعیت حتی حق ندارم پایه ای ترین بخش های لباسشون رو خودشون انتخاب کنن. شطرنج میاد و می ره (:
چهل و هفت سال قبل که اینترنت رو ساختن، قرار شد دپارتمان بازرگانی ایالات متحده آمریکا، مسوولیت کنترل و قانونگذاری اون رو بر عهده بگیره. بعدها در ۱۹۹۸ موسسه ICANN (The Internet Corporation for Assigned Names and Numbers) تاسیس شد تا زیر نظر این دپارتمان دولت آمریکا، مسوولیت اختصاص اسمها بر اینترنت رو بر عهده داشته باشه. همون چیزی که باعث می شه چیزی به اسم jadi.net به سایت من برسه (اگر سانسورچی بذاره).
این قرارداد دیروز تموم شد و حالا دپارتمان بازرگانی دولت آمریکا، نقش خودش رو کاملا به آیکن واگذار کرده – سازمانی در مقابل بخش های اقتصادی، سیاسی، ارتباطی، جامعه مدنی و غیره از سراسر جهان پاسخگو است.البته این مساله هنوز به طور کامل اتفاق نیافتاده و بعضی از سیاستمدارهای آمریکا هم سعی کردن جلوی اینکه «اوباما اینترنت رو به جان تحویل بده» بایستن. اونها میگن:
ما نگران این هستیم کشورهای تمامیتخواه مانند روسیه و چین و ایران بتوانند جلوی داشتن یک اینترنت آزاد و باز را بگیرند […] رییس جمهور اجازه ندارد نقش پیشروی آمریکا در تضمین اینکه اینترنت محلی برای آزادی عقاید باشد را تقدیم کشورهای دیگر کند.
البته در حالت عادی اتفاقی که افتاده تاثیر خاصی روی اینترنت نمیذاره چون آیکن هم سازمانی است داخل آمریکا و متعد به اجرای قوانین اون کشور. مثلا در مورد سایت کیک اس تورنت، اف بی آی آمریکا به راحتی تونست دامین cr که متعلق به کاستاریکا بود رو تعلیق کنه و این اتفاق بازهم تکرار خواهد شد.
کشورهای مختلفی در طول سالهای اخیر دنبال این بودن که انحصار آمریکا به کنترل دامینهای اینترنت رو به کنترلی غیرمتمرکز تر تبدیل کنن چون اصولا ایده اینترنت، ابزاری غیرمتمرکز و دور از مرکزیت بوده. این مساله هم از طرف کشورهای مدرن و دموکراتیک اروپایی پیگیری میشد و هم از طرف کشورهایی مثل ما که معلومه هر جا بتونن ترجیح می دن کنترل بیشتری داشته باشن (مثلا به جای فیلتر کردن یک دامین در کشور خودشون، بتونن کلا اون دامین رو از اینترنت حذف کنن یا برای خودشون بردارن).
پایان قرارداد وزارت بازرگانی آمریکا و انتقال کنترل روت زون های اینترنت به یک سازمان مستقل از حکومت ایالات متحده شاید در زندگی روزمره هیچ کس تفاوت محسوسی ایجاد نکنه ولی قدم جالبی است در خلع ید یک حکومت از قدرتی که داره، فقط به خاطر پایان یافتن یک قرارداد – اونهم روی چیزی مثل اینترنت و در شرایطی که می شد هزار مدل استدلال کرد که «حالا در شرایط بحران هستیم پس فعلا…».
شبکهای که الان در ایران داره کار میکنه، کلا معجونی است بی سر و ته که احتمالا خود فیلترچیها هم دیگه نمیدونن توش چه خبره. الان کلاف گره پیچ فیلترنت ما شده ترکیبی از کلی سازمان که حق دارن هر چیزی که دوست ندارن یا براش جوابی ندارن رو سانسور کنن، ترافیک رو به اینطرف و اونطرف هدایت کنن، بسته ها رو دستکاری کنن و از چیزها کپی داشته باشن یا دسترسی و … این وسط یکسری حب و بغض شخصی و ترکیبی از کسب تجربه توسط کسانی که پول می گیرن که جلوی حرف زدن بقیه رو بگیرن هم هست که باعث می شه همه چیز قاتی پاتی تر بشه. نمونه؟ اگر در یو آر ال شما jadi.net باشه فیلتر می شین، حتی اگر در بخش دامین نباشه.. مثلا آدرسی مثل http://irib.ir/jadi.net در فیلترنت ملی عزیز بلاک شده (:
حالا این هنرنمایی جنبه بامزه جدیدی هم پیدا کرده: اگر هر یو آر الی از هر سرور خارج از ایران که در جاییش yahoo.com داشته باشه، شما به صفحه اصلی سایت yahoo.com هدایت میشین! یعنی مثلا اگر بدون فیلتر شکن از داخل میهن اسلامی عزیز روی http://omgubuntu.co.uk/problem=yahoo.com کلیک کنید، سانسورچی شما رو هدایت می کنه به yahoo.com (: اگر می خواین برای آزمایش کلیک کنین حواستون باشه که ضدفیلترتون خاموش باشه!
این «مشکل» رو اخیرا مارکت وردپرس ایران در یک ایمیل سراسری به کاربرهاش گفته چون شکایت های زیادی بوده که چرا بعضی از یو آر آی ها که توشون ایمیل یاهو هست، به یاهو فرستاده میشن. قول میدم اگر یک روز در ایران حکومت آزادی داشتیم که از شنیدن شدن حرف آدم ها وحشت زده نمیشد و در نتیجه نیازی به سانسور اینترنت نداشت، چند ماهی باید کار کنیم تا بشه سیم گره پیچ سانسور رو از حلق اینتنرت ایران باز کرد (:
در شماره ۶۵ رادیوگیک، به یکی از مباحث روز تکنولوژی میرسیم: Internet of Things یا همون اینترنت چیزها که البته کسانی که از «چیز» می ترسیدن بهش گفتن «اینترنت اشیاء» و ما هم به این اصطلاح اشتباه عادت کردیم. اینترنت چیزها از ارتباط دائمی همه چیز با یک شبکه، از سنسورها و از توان پردازش ابری حرف می زنه. تاریخچه و ایده مثل همیشه هیجان انگیزه ولی توهم جاروبرقی ای که به فرمان ما خونه رو جارو می زنه همه ماجرا نیست. اینترنت چیزها مسواکی است که به شرکت بیمه خبر می ده شما باید پول بیشتری بدین چون خوب مسواک نمی زنین! با ما باشین تا در یک ساعت چیز چیز کنیم و گاهی هم اشتباهی مثل باکلاس ها اشتباهی بهش بگیم «اشیاء». شماره شصت و پنج رادیو در یک ساعت نگاهی داره به IoT!
توجه: نوشته های زیر یادداشت های غیر دقیق شخصی هستن. شاید انسجام نداشته باشن. من اینها رو جلوم داشتم که تو رادیو حرف بزنم (: ولی خب اینجا هم می یارم برای سرچ و غیره…
دعوای اسم: «چیزها» بد نیست.. یکسری هستن به بازی کردن می گن بازی رو انجام دادن.. مثال هایی مثل اینترنت همه چیز و غیره
شاید در واقع بقیه اینترنت باشه.. یعنی ادامه اینترنت. فقط الان چیزهای جدیدتری دارن وصل می شن که شاید نیازی به اسم عجیب هم نداره. درست مثل اینکه قبل از هر چیز بگیم «هوشمند».
بعضی ها می گن یخچال و جارو برقی قراره هوشمند بشن و به بقال محل بگن که پنیر تموم شده یا قبل اومدن شما خونه رو جارو کنن -> سرشون داد بکشین که فلان پنیر رو دوست ندارین!
در چند سال آینده به این می رسیم… و دیگه توان خودمون برای خیلی کارها رو از دست می دیم.. مثلا سفارش پنیر به بقال (:
البته همین الان هم یک چیزهایی انگار هوشمند شدن. مثلا بیمه ماشین خود به خود تکرار می شه و ما نگرانش نیستیم چندان. چرا نگران پنیر و شیر باشیم؟ و اگر زیاد خرید چی؟ من مسواکم رو ماهی یکبار عوض نمی کنم.. تیغ صورتم رو هم سه ماه یکبار در حالی که اگر فرمون رو بدیم دست اینترنت چیزها… هر هفته یک تیغ برام سفارش می ده!
“the infrastructure of the information society.”
creating opportunities for more direct integration of the physical world into computer-based systems, and resulting in improved efficiency, accuracy and economic benefit;
Each thing is uniquely identifiable through its embedded computing system but is able to interoperate within the existing Internet infrastructu
تاریخچه
از مدت ها پیش پایه ها مطرح شده بود. ۱۹۸۲ توی کارنگی ملون یک ماشین تحویل کوکا کولا به اینترنت وصل شد تا بتونه بگه چند تا کوکا توش مونده
اواخر دهه ۹۰ یا بهتر بگم در واقع خود ۱۹۹۹ کوین اشتون این اصطلاح رو درست کرد و گفت IoT! اون می گفت جهانی می یاد که «در آن هر چیزی، از جمله اشیا بی جان، برای خود هویت دیجیتال داشته باشند و به کامپیوترها اجازه دهند آنها را سازماندهی و مدیریت کنند. اینترنت در حال حاضر همه مردم را به هم متصل میکند ولی با اینترنت اشیاء تمام اشیاء به هم متصل میشوند». مترکز خاص اشتون روی آر اف آی دی بود و تگ زدن به چیزها (از بارکد کیو ار و دیجیتال واترمارک) که اجازه می ده کامپیوترها مدیریت مردم رو بر عهده بگیرن! البته یکسال قبل کوین کلی در کتاب قوانین نوین اقتصادی در عصر شبکهها (۱۹۹۸) موضوع نودهای کوچک هوشمند (مانند سنسور باز و بسته بودن درب) که به شبکه جهانی اینترنت وصل میباشند را مطرح نمود.. یا توی همون ۱۹۹۹ مقاله بیل جوی از «دیوایس به دیوایس» حرف می زد.
یا مثلا به یک بقالی نگاه کنین که خودش می دونه چی فروخته و چندتا و چی باید سفارش بده و تاریخ چی گذشته! این ساده ترین فرم ها است. دقیقا می دونن چی فروش رفته و با چه سرعتی و …
و البته اسم مهمل اینترنت «اشیاء»هم قابل بحثه.. واقعا چرا اسمش رو تو فارسی می گیم اشیا؟ چون چیزها بده؟ خزه؟ سکسی است؟ یکسری که اصولا به بازی کردن هم می گن بازی نمودن (: اشیا یعنی آبجکت که یک کلمه خاصه… این اینترنت تینگز است یعنی اینترنت چیزها.. و سگ من معمولا جزو اشیا حساب نمی شه ولی جزو چیزها است.
کلاود
کلاود در این بحث خیلی مهمه چون چیزها نیم تونن خودشون قدرت کافی برای تحلیل دیتا هم داشته باشن. اما با بودن کلاود [کمی توضیح] کافیه هر چیز ریز بتونه اطلاعاتش رو به ابر / اینترنت تحویل بده و کل پروسس و منطق اونجا اتفاق بیافته.
د رحال حاضر گفته می شه در ۲۰۲۰ حدود ۵۰ میلیارد دستگاه به اینترنت چیزها وصل خواهد بود.
—
مثال های فعال فعلی چیزهایی مثل خونه هوشمند و دزگیریی که به پلیس زنگ می زنه (یا زنگ دم در ) یا ترموستات هستن.
دادن توان پروسس و سنسور به هر چیز فیزیکی. مثلا همه از مسواک عضو اینترنت حرف می زنن. یا ترازو. یا چه می دونم.. کنسرو یا خودرو یا جارو برقی. مثال برای هر کدوم و فرق اینکه هوشمند باشن یا نه و عضو اینترنت باشن یا نه. مثلا قهوه سازی که صبح قهوه رو درست می کنه یا وقتی نزدیک میشین یا خودش قهوه سفارش می ده.
و خب این روزها اتصال به اپ
یا مثلا تیغ عضو اینترنت چیزها. مثال خودم و اینکه چند ماهه عوض نکردم.
m2m
بخش مهم ارتباط ماشین با ماشین است. اینکه مسواک بدونه چند بار مسواک زدم اصلا مهم نیست. به من نشون بده هم چیز خاصی نیست ولی جذابیت اونجاست که شروع کنه به حرف زدن با یخچالم و بگه جادی امشب مسواک زده باز نشو! پایه این اتفاق وب است و اینترنت و همه جا حاضر بودن اون و بخصوص وای فای که امروزه داریم.
در واقع ما اینجا ترکیب مهم رو درست کردیم: سنسور + ارتباط + پروسس
تا اینجا از این گفتیم که ابزارهای شخصی ما دارن وصل می شن ولی انتظار می ره ابزارها همه مال ما نباشن. مثلا بحث شهر هوشمند. من چرا نباید بدونم توی فلان پارکینگ چند تا جای خالی هست یا فلان خیابون آیا ترافیکه؟ یا مثلا آیا بسته پستی من رسیده یا نه. و از این بالاتر.. ام تو ام! چرا من بدونم؟! خب ماشینم بدونه و خودش بره دیگه (: یا مثلا مثال خرید از آمازون.
یا مثلا ممکنه اصولا عمومی هم نباشه و مال اپ های دیگران باشه… یا اصولا چیزهای سوشیال. مثلا وسایل خونه شما با هم حرف بزنن و یخچالتون به همدیگه خبر بدن که چی لازمه یا اگر دارین می رین خونه فلانه خوبه فلان چیز رو بخرین بیارین!
این هم هست که شما ممکنه اصلا از سیستم حذف بشین. مثلا می دونیم که هند یکی از مصرف کننده های بزرگ اب جهانه. به خاطر مشکلاتش در کشاورزی کلاسیک و حروم کردن آب . یکسری سنسور توی زمین می تونن کاملا دقیقا به یک سیستم ابیاری خبر بدن که نیاز به چقدر آب در کجا هست یا مثلا داستان ۲۰۰۷ مینسوتا و فروریختن یک پل و مردم آدم ها به خاطر اشکال در صفحات فلزی پل. یکسری سنسور می تونن روی پل نصب بشن و در صورت بروز هر جور شک در سازه، به شهرداری خبر بدن. یا مثلا پل می تونه تعداد ماشین های رد شده رو خبر بده.
در مورد پوشیدنی هم گپ بزنیم و بخصوص حیوانات (:
اقتصاد
تا ۲۰۲۴ حدود ۴.۳ تریلیون دلار بیزنس خواهد بود.و در حال تغییر جهان. هم در تولید هم در مصرف هم در درک از مصرف کننده.
همزمان تغییر دهنده شکل کار. مثلا تغییر دهنده یکسری شغل ها (حداقلش کسی که انبارداری می کرد مثلا) – عده ای هم می گن در واقع تغییر شکل شغل اتفاق می افته ومثلا مثال بانکداری و ای تی ام که باعث شد حتی بانک ها پیشرفت هم بکنن و افراد بیشتری بگیرن چون راحتتر شعبه باز می کن.
انگلیس ۴۰ میلوین پوند بودجه سال ۲۰۱۵ تصویب کرد برای اینترنت چیزها.
حوزه ها
رسانه.
رسانه ها تا حد زیادی به سمت شخصی شدن پیش می رن. بیگ دیتا و اینترن چیزها اجازه می ده رفتارها و علاقمندی ها رو مستقیم تر دید و بر اساس نیازهای فردی رسانه رو تغییر داد.
محیط زیست.
هنگام صحبت از اینترنت چیزها دائما از سنسورها حرف می زنیم و کجا بهتر از محیط زیست برای داشتن سنسور. کیفیت آب، وضعیت کشت و زرع، حرکت حیوانات و خبرگیری در مورد سونامی و غیره بخشی از اینرنت چیزها هستن. بندرهایی که حرف می زنن و بادهایی که وسط اقیانوس به ما خبر می دن کجا دارن می رن و نهنگ هایی که نزدیک شدنشون به ساحل رو اسمس می زنن (: یا مثلا مزرعه هایی که خاکشون می گه چقدر آب لازم داره و سدی که به حرفش گوش می ده (:
زیرساخت.
گپ کلی در مورد مونیتورینگ و بهینه سازی
تولید
گپ در مورد پروسه و اهمیت چرخه تولید و عرضه و غیره
مدیریت انرژی
سلامت (اشاره به پوشیدنی ها)
پیاده سازی های فعلی
خیلی کشورها دارن جدی به این سمت می یان وچون احتمالا فرصت زیادی برای توسعه می ده.
کره جنوبی شهر سونگدو رو درست کرده که زیرساخت کامل هوشمند داره و تقریبا ههمه چیزش به اینترنت وصله و یک جریان دائمی داده است.
نمونه دیگه شهر سانتاندر در اسپانیا است که ۱۸۰ هزار سکنه داره و اپلیکیشنش می تونه حدود ۱۰هزار سنسور از شهر رو تحیلیل کنه.. شامل جای پارک و وضعیت محیط و برنامه های شهری و .. و حدود ۱۸هزار بار هم نصب شده. کشورهای چین و فرانسه هم نمونه های دیگه ای دارن و مطمئنا سان فرانسیسکو
مشکلات
در حال حاضر مشکل پروتکل بسیار جدی است. سامسونگ گفته تا دوهزار و نمیدونم چند صد در صد ابزارهایی که می سازه رو به اینترنت متصل خواهد کرد ولی با چه پروتکلی؟ و من چجوری باهاشون رابطه خواهم داشت؟ احتمالا رابطه من یک اپ خواهد بود ولی آیا باید یک اپ سامسونگ، یک اپ هواوی، یک اپ شهرداری تهران یک اپ خونه هوشمند و .. داشته باشم؟ و آیا توستر سامسونگم می تونه به دوش حموم خریداری شده از سد اسماعیل من وصل باشه تا وقتی که من داشتم خود رو خشک می کردم خبردار بشه که تست رو شروع کنه؟ این سیستم ها باید بتونن به همدیگه وصل باشن و توسط من کنترل بشن!
برای بخشی از این مشکل گروهی در حال هماهنگ کردن پروتکل ها هستن ولی باید ببینیم آیا سازنده ها بهشون گوش می دن یا نه. گوگل. سامسونگ و … در حال تلاش هستن.
مشکل دیگه اصولا ساختار اینترنت است و روش آی پی مرسوم ورژن چهار که خب نیاز به تبدیل شد نبه شش داره
مشکلات امنیت و پرایوسی هم هست. سنسورهایی که در تمام زندگی من دارن دیتا جمع می کنن و خواب و حضور و رفتار و غذا و سیفون دستشویی و … رو ذحیره می کنن .. حتی مصرف دستمال کاغذی و هر چیز دیگه و و این دیتا به جای دیگه ای منتقل می شه. از یکطرف کسانی که از نظر قانونی به اینها دسترسی دارن باید مشخص باشن و از یک طرف کسانی که به شکل غیرقانونی دسترسی دارن! مثال جیپ که اخیرا بود… در واقع در حال حاضر امنیت بسیار کم اهمیت گرفته شده. چه در انتقال چه در نگهداری چه در قوانین و حتی برنامه نویسی!
یک مثال مشهور از پرایوسی هم تارگت است که دختر تینیج کارت های تخفیف حاملگی می گرفت و در نهایت خود طرف معذرت خواهی کرد. یا مثلا بحث تلویزوین های هوشمند که معلوم شد همیشه داره به دستورات صوتی گوش می ده و حتی گپ های خصوصی ما رو هم گوش می ده و می فرسته برای سازنده اش تا هر جوری صحیح می دونه استفاده بشه.. حتی مثلا اینکه گوش داده بشه برای تبلیغات!
ترکیب ای او تی در مقابل بیگ دیتا بسیار خطرناک می شه. در واقع همه کارهای شخص شما رو ممکنه بدونن یا همه چیز قابل پیش بینی باشه و هیچ کس خارج از کنترل دیگران نباشه و در نهایت بر خلاف تبلیغات همه به شکلی مجبور به نمایش همنوایی با اکثریت.
در یک جنبه دیگه مادربزرگ عزیز که دستگاهی داره برای بررسی وضعیت سلامتش… چی می شه اگر کسی اونو هک کنه و ضربان قلب رو ببره بالا یا مشکلات سلامتی رو اصولا گزارش نده؟
آیا اگر من دستگاه رو خاموش کنم ، دیتا از بین می ره؟ یا همیشه می مونه؟
و البته بحث ها بزرگتر هم می شن… ما یک اسم درست کردم به اسم اینترنت چیزها که یادمون می ندازه قراره چیزها به اینترنت وصل بشن… اصل ماجرا اینه؟ نه خیر (: اصل ماجرا اینترنتی است که تمام اطراف ما رو گرفته، سنسورهایی که همه جا دارن کار می کنن.. سرویس ها و حتی آدم ها بهشون وصلن.
بحث فقط گسترش اینترنت نیست بلکه اتفاقا اصل ماجرا یک پیشرفت در سخت افزاره. جاش بورنر می گه این یک حرکت است در ادامه اینترنت. اینترنت تونست همه اطلاعات ما رو به هم وصل کنه و حالا آی او تی همه سخت افزارها رو به هم وصل خواهد کرد. و از اونطرف پروسه تولید متحول می شه و توان مصرفی.. سه هفته قبل یک کمپانی تکنولوژی ای رو معرفی کرد که توش یک وایرلس می تونه با یک باتری برای ۳۵ سال کار کنه! این در واقع اینترنت چیزها رو ممکن خواهد کرد نه بلوتوث مهمل.
البته دقت کنیم که یک خط اشتباه در اینرنت چیزها تلاش برای کوچیکتر کردن همه چیز است. دیوید رز از مدیا لب ام آی تی اپل واچ رو مثال می زنه که یک تکنولوژی اشتباه است: تلاش برای تکرار کوچیکتر تکنولوژی های قبلی. اون می گه مثال خوب از اینترنت چیزها، شمشیر بیلبو بگینز است که دو تا کاربرد داشت: دشمن ها رو نصف می کرد و وقتی اورک یا گابلینی در اطراف بود می درخشید. اینترنت چیزها چتری خواهد بود که وقتی احتمال بارون می ره، دسته اش می درخشه تا ببینین و برش دارین. در واقع بخشی از اینترنت چیزها رو قراره با تعبیر «جادو» درک کنیم.
بحث اخلاقیات هم مهمه. پایه های اینترنت روی یک چیزهایی بنا شده که باید حفظ بشن. مثلا من باید بدونم چه کسی از اطلاعات من استفاد همی کنه یا بهش دسترسی داره. مثلا باید بدونیم که باز بهتر از بسته است و اطلاعات من باید بین دستگاه هام قابل انتقال باشن نه اینکه اگر یک یخچال فلان خریدم تا آخر عمرم باید یخچال فلان بخرم [توضیحات خودم در هر دو مورد]. دیتاهای عمومی باید عمومی باشن (مثلا ترافیک). افراد باید حق پرایوسی روی دیتا داشت باشن و باید بتونن دیتاهاشون رو بگیرن یا حذف کن. یا لازمه پولی که از دیتای جمع شده من جمع می شه به خودم هم برسه…
خلاصه… داستان اصلی اینه که قصه صبح بخیر گفتن در دستشویی و گپ زدن با یخچال رو فراموش کنین. اینکه ابزارها سنسور دارن الزاما معنی شون این نیست که قراره به من و شما خدمت کنن و این چیزها. رادیوگیکی باشین و بدونین تکنولوژی رابطه داره با جامعه و درک من از جامعه است که به درکم از تکنولوژی شکل می ده. دید انتقادی رو حفظ کنین تا تکنولوژی واقعا در خدمت خودمون بمونه نه یک چیزی که ما برده اش بشیم یا کسانی که کنترلش می کنن، ما رو کنترل کنن. گیک ها! متحد بشین شبح آی او تی کره زمین رو فرا گرفته!
تبریک و تقبیح
تقبیح اول برای خودم و رادیو گیک. دو شماره قبل در مورد درگاههای پرداخت آنلاین حرف زدم و گفتم یکسری علیه یکسری یکسری کارها می کنن که انگار طوری شده، ولی تحقیقم در موردش کافی نبود و ظاهرا مطلب اشتباه یا غیر دقیق بود. هنوزم نمی دونم ولی این رو می دونم که چیزی که نسبتا دقیق نمی دونیم رو بهتره نگیم (: شرمندگی نسبت به همه درگاه های پرداخت آنلاین و بخصوص مسعود لطفی عزیز که هر دو سری پیگیری کرد.
نامه ها
سلام جادی عزیز
جواد یا همون Jalal.LinuX هستم.
من آرشیو کامل پادکست هاتو توی سایتم گذاشتم به آدرس زیر hidevs.ir/#!/radiogeek
موسیقی
آهنگهای جنوبی / بندری به پیشنهاد حامد ذاکری هستند که بازخوانی آهنگهای قدیمی هستن