رادیو گیک شماره ۲ – از فضا و فراسوی فضا

آماده باشین که اگر برنامه رو گوش می دین دوبار توش قراره سر پا بایستیم به احترام انسان هایی که از ما با شرف تر هستن و یکبار چشم هامون رو به زمین می دوزیم از بی حیایی توروالدز. با ما باشین…

شماره دو رادیو گیک (بیست و سه مگ و سی و سه دقیقه) را از اینجا بشنوید:

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_002_space-and-beyond.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید و اگر به دلیلی نامشخص، کشورتان رادیوگیک را سانسور می کند، از در پشتی وارد شوید (:


آرس اس اس رادیو گیک

اخبار

توروالدز می گه «همینجا صبر کنین… همینجا صبر کنین!»

در میلینگ لیست کرنل اریک بیدرمن پچی فرستاده بوده که توروالدز رد کرده… طرف توی ایمیل بعدی نوشته که نباید این پچ رد بشه چون قرار نیست نرم افزارها با کل سی سال قبل خودشون هم سازگار باشن و حتی اگر برنامه باعث کار نکردن بعضی نسخه های قدیمی می شه توروالدز باید نترسه و اون رو قبول کنه.

توروالدز جواب داده «همینجا صبر کنین… همینجا صبر کنین… بحث سر سازگاری با سی سال قبل نیست. بحث اینه که پچ تو باینری های فعلی رو خراب می کنه پس این فاکینگ چرندیات رو متوقف کن. نشون دادم که پچ مشکل سازگاری داره پس دیگه مزخرف نگو.

داستا تمام! کامپتیبیلتی باینری از هر کاری که پچ تو می کنه مهمتره. اگر حرف زدن رو ادامه بدی از آدم ها خواهم خواست که کلا پچ های بعدی ات رو هم ندیده بگیرن.

جدی می گم! سازگاری باینری اونقدر مهمه که ما هیچ کاری با هر دیولوپر کرنل که این اهمیت رو درک نکنه نداریم. اگر بازم غر بزنی فقط نشون دادی که این اهمیت رو درک نمی کنی. اینکار رو نکن.

لعنت! هی سورپرایز می شم با احمق هایی که نمی فهمن باینری کامپتیبلیتی بالاترین اولویت کرنل است. تنها دلیلی که کرنل یک سیستم عامل وجود داره، خدمت کردن به یوزر اسپیسه. سازگاری باینری رو می شکنی؟ این وحشتناک ترین کار ممکنه چون نشون می ده که اصلا نفهمیدی کرنل برای چی اینجاست. ما اینجا با کرنل نوشتن خودارضایی نمی کنیم و پروژه تحقیقاتی هم نداریم. از اولش هم همین بوده. ما می خواستیم یک چیزی داشته باشیم که سیستم قابل استفاده بهمون بده و برای همین هم هست که یه میکروکرنل ناشی از مصرف مواد مخدر یا یک چیز عجیب و غریب دیگه نداریم.
جدی می گم
لینوس

کره جنوبی به دنبال کلون کردن ماموت

پارسال محققین روس اعلام کردن که یک استخون نسبتا سالم ماموت پیدا کردن و حالا یک قرارداد بستن با موسسه سوام بیوتک ریسرچ کره جنوبی برای کلون کردن یک ماموت پشمالوی واقعی از اون. داستان تقریبا شبیه کتاب جذاب ژوراسیک پارک شروع می شه. در ابتدا نوکلئوس ماموت پشمالو به تخمک یک فیلم تزریق می شه و بعد جنین در رحم یک فیل قرار می گیره. احتمالا در آینده خبرهای تکمیلی بیشتری ازش خواهیم شنید.

کاندیداتور آسانژ برای سنای استرالیا
جولیان آسانژ رهبر و موسس ویکی لیکس که کلی خبر ازش در طول امسال داشتیم یک هکر واقعی است. سال ها پیش سیستم های کامپیوتری رو هک کرد. در دو سه سال قبل کل سیستم دیپلوماتیک دنیا رو به هم ریخت و حالا با درک خوب از قوانین طبق رای دادگاه استرالیا که گفته در استرالیا مجرم نیست،‌ کاندیدای سنای استرالیا شده. آسانژ در حال حاضر طبق وثیقه از زندان آزاد شده تا انگلیس احتمالا اون رو به سوئد تحویل بده به خاطر یک پرونده شکایت جنسی ازش. خود آسانژ این اتهام رو رد می کنه و چنین جدیتی در پیگیری یک شکایت ساده جنسی (عدم استفاده از کاندوم در رابطه‌ بدون توجه به خواست زن برای استفاده از کاندوم) رو مرتبط می دونه با اینکه سال قبل حجم عظیمی از ارتباطات دیپلماتیک آمریکا رو روی سایتش افشا کرده.

دوران پی سی ها به انتها رسیده

این رو من نمی گم. ری اوزی می گه که جانشین بیل گیتس در مایکروسافت شده در سمت آینده نگر شرکت. اون می گه که دوران پی سی ها به پایان رسیده و حتی شاید دوران بزرگترین شرکت نرم افزاری جهان یعنی همون مایکروسافت.

پی سی پایه رشد شرکت ماکروسافت بود و هنوز هم اصلی ترین منبع درآمد این شرکت آفیسی است که برای این کامپیوترها عرضه می کنه. روز چهارشنبه اوزی در یک کنفرانس گفت که «مردم می پرسن که آیا ما در دوران پست-پی سی هستیم؟ این چه بحثیه؟ معلومه که در دوران پست پی سی هستیم. این معنیش این نیست که پی سی می میره بلکه معنی اش اینه که کاربری اش عوض می شه و ما دیگه بهش نخواهیم گفت کامپیوتر شخصی بلکه اسم های دیگه ای پیدا می کنه». برنامه نویس ۵۶ ساله که شخصا برنامه لوتوس نوتز رو نوشته توسط بیل گیتس به شرکت دعوت شد تا مشکلات رو کشف کنه و راه آینده رو پیش پای مایکروسافت بذاره حرفش رو با این جمله تموم می کنه: «ویندوز هشت شاید کمک کنه تا ما پلی بزنیم به دنیای پست-پی سی اما به هرحال مردم دارن به دستگاه های قابل حمل غیر ویندوزی بیشتری رو می یارن و دوران دوران تلفن ها و پد ها است و دستگاه های همه منظوره – کامپیوترهای رومیزی – در حال کم رنگ شدن هستن».

امنیت

و اگر فکر می کنین دستگاه هاتون امن هستن چون رمزنگاری شدن لازمه این صحنه رو که هفته پیش اتفاق افتاد براتون مجسم کنم: فرض کنین توی کنفرانس RSA هستین. گری کن ورتی از کریپتوگرافی ریسرچ می یاد روی سن. یک آی پاد تاچ می ذاره روی میز . به یک آنتن تلویزیونی در سه متر اونطرفتر اشاره می کنه و بعد نشون می ده که آنتن به یک آمپلی فایر وصله و خروجی آمپلی فایر که سینگال دریافتی توسط آنتن تلویزیون رو تقویت کرده به یک کامپیوتر داده. کامپیوتر برای چند لحظه کار می کنه و بعد کلید رمزی که برنامه آی پاد تاچ اطلاعات شخصی شما رو باهاش رمزنگاری می کنه رو روی صفحه نشون می ده. داشتن این کلید یعنی یک حمله کننده می تونه اطلاعات روی آیپاد تاچ شما رو بخونه و اونها رو به زبان آدمیزاد ترجمه کنه.

اما ماجرا چیه؟ آنتن تلویزیون سیگنال هایی رو می خونه که ترانزیستورهای چیپ‌های داخل گجت «نشت» می کنن. به هرحال در یک جایی کلمه رمز داره از داخل یک چیپ رد می شد و این یعنی یک جایی صفر و یک های کلمه رمز دارن به شکل ولتاز وارد یک ترانزیستور می شن که تشعشعات خودش رو داره. اگر آنتنی رو در جای صحیح بذارین و بدونه که باید به چی نگاه کنه و خروجی رو تقویت کنین و بدین به یک نرم افزار که می تونه به شکل آماری دنبال الگوهایی که از پیش می شناسه بگرده، اصلا کار سختی نیست اگر بتونین صفر و یک های ورودی به یک چیپ رو بیرون بکشین و بعد ببینین که کجای الگو شبیه ورود و خروج کلید به ترانزیستور است. همینکار بعدا روی یک تلفن اچ تی سی اوو چهار جی نشون داده شد که از رمزنگاری RSA استفاده می کرد.

البته نترسین.. هنوز کسی توی خیابون اطلاعات شما رو نمی خونه…

اخبار رو تموم می کنیم و می ریم سراغ بخش در اعماق که نگاهی داره به چیزهایی کمی عمیق تر

در اعماق

این هفته سه تا خبر داریم. دو تا بد و یکی اونقدر زیبا که باید به افتخارشون ایستاد.

خبر اول در باره تی اس ای است (سازمان حفاظت حمل و نقل آمریکا یا چنین چیزی که مشهورترین جایی که ظاهر می شه در فرودگاه ها و ایکس ری است). این سازمان اخیرا کلی قانون مسخره تصویب کرده. مثلا همه باید از زیر اسکنرهایی رد بشن که بدن شما رو بدون لباس به کسی که پشت مانیتور نشسته نشون می ده یا قانونی که می گه طرف حق داره به جاهای حساس و خاص شما دست بزنه برای اطمینان از اینکه چیزی اونجا قایم نکردین و غیره و غیره. بحث این نیست که امنیت بده، بحث اینه که اینکارها در این چند سال هیچ امنیتی به ارمغان نیاورده و فقط باعث مسخره امنیتی ها شده. مثلا در موردی که تی اس ای اجازه نداده بود یک نفر یک ژ۳ اسباب بازی ده سانتی متری رو بیاره توی هواپیما چون خیلی شبیه اسلحه واقعی بود یا موردی که یک بچه شش ماهه رو اجازه نددن سوار بشه چون اسمش شبیه یک آدم در فهرست ممنوع الپروازها بود (بعله! ممنوع الپرواز که هم پ داره هم ال). به هرحال.. ابتکار جدید این سازمان اینه: ما می دونیم که گشتن های زیاد ما باعث شده صف ها طولانی تر بشن و سوار شدن به هواپیما در آمریکا سخت تر پس ما یک راه حل خوب به شما معرفی می کنیم: هر کس صد دلار بده خارج از صف می تونه سوار بشه!!! درست مثل قصه ایران ما است که می گن مرکز شهر هواش آلوده است پس ماشین ها نباید بیان تو و بعد می گن حالا هر کس پول بده می تونه بیاد تو.

و خبر عمیق تر دوم، درمورد CCTV است. جامعه پلیسی و همه که زیر نظر هستن. اصل خبر اینه: توی انگلستان توی پمپ بنزین ها دوربین مدار بسته نصب می شه. خب تا اینجا عجیب نیست.. حداقل برای مایی که وقتی می ریم پمپ بنزین تا حلقمون تابلو می بینیم که «اینجا شلوغ نکنید چون دوربین های پیشرفته داریم و همه رو می کشیم» اما جایی جریان دیگه برای ما هم عجیب می شه که خبر اضافه می کنه این دوربین ها به شکل خودکار پلاک ماشین ها رو می خونن و در دیتابیس چک می کنن و اگر کسی خودرو اش رو بیمه نکرده بود، پمپ بنزین براش قفل می شه و نمی تونه بنزین بزنه!!! وات د فلان! واقعا داریم می ریم سمت ۱۹۸۴؟

و البته خبر بزرگمون برای روحیه گرفتن ! این همون خبری است که قرار بود براش به پا بایستیم! بازهم از رفقامون در حزب دزدای دریایی. قبلا هم از این حزب گفته بودم. داستان این بود که با دیدن قوانین به اصطلاح حمایت از کپی رایت یک حزب تشکیل شد تا از حقوق مردم و هنرمندها در مقابل حقوق یکسری اقلیت که می خوان از دلالی هنر سودهای کلان ببرن و به خاطر لابی های قدرتمند و پول های زیاد می تونن اینکار رو بکنن حفاظت کنه. این حزب به شکلی ابتکاری اسم خودش رو گذاشت حزب دزدهای دریایی تا تاکیدی باشه روی غیرجنایی بودن کپی غیرقانونی محصولات دیجیتال. دقت کنین که می گم غیرجنایی! اینکار ممکنه غیرقانونی باشه ولی با آدمکشی و قتل و دزدی مسلحانه فرق داره.

این حزب رابطه نزدیکی داره با سایت پایرت بی که می شه لنگرگاه دزدهای دریایی و اصلی ترین سایت دانلود تورنت است و یکی از لنگرهای امن دزدهای دریایی (چند مثال بزنم)… این سایت چند وقت پیش اعلام کرد که تمام لینک های تورنتش رو تبدیل به لینک مگنت می کنه و با اینکار کل سایت رو تنها در نود مگابایت جا می ده! غیرقابل باوره. کل تورنت های جهان در نود مگ! حالا این سایت یک حرکت عجیب زده! اعلام کرده که:

ما امروز چند ساعت داون بودیم. پلیس حمله نکرده بود بلکه آخرین مرحله از تماما مگنتی کردن سایت رو انجام دادیم. مشکل همیشگی ما این بوده که ماشین های حاوی سایت رو کجا بذاریم که از یورش پلیس در آمان باشن. اینها ماشین هایی هستن که موقع درخواست یک تورنت، شما رو به مکان نامعلومی که فایل اصلی اوجاست هدایت می کنن. حالا یک چیز خارق العاده ساخته ایم..

[موزیک ورود!]

با توسعه هواپیماهای بدون سرنشین (درون های)‌ قابل کنترل با جی پی اس، چیپ های رادیویی برد دور و کامپیوترهای جدیدی مثل رزبری پای مشغول آزمایش فرستادن چند هواپیمای کوچک بی سرنشین به چند کیلومتری بالای زمین هستیم. اینگونه اگر پلیس بخواهد سرورهای ما را خاموش کند، باید از نیروی هوایی کمک بگیرد.

ما تازه کار را شروع کرده ایم و همه مشکلات حل نشده اما نمی خواهیم دیگر محدود به هاست کردن تورنت ها روی زمین باشیم. این سرورهای فضایی مدار پایین قدم اول هستند. با فرستنده های رادیویی مدرن ما می تونیم با یک نود در فاصله پنجاه کیلومتری، با سرعت صد مگ ارتباط داشته باشیم وبرای پروکسی ای که ما مشغول ساختنش هستیم، این زیاد هم هست.

زمانیش که بیاید، ما در همه کهکشان هاست خواهیم داشت و تک تک اجزای این سیستم هم برای همه قابل دانلود خواهد بود.

حرف بزرگیه ولی جا داره براش به احترام ایستاد. در ضمن این حرف یک سایت نیست. حرف حزبی است که در پارلمان سوئد و پارلمان اروپا صندلی و نماینده داره. در کامنت ها بحث زیاد است. بعضی ها اشاره می کنن به بالون هایی که کاربردشون ساده تره و بعضی ها به هواپیماهایی که می تونن با انرژی خورشیدی تا ابد پرواز کنن و بعضی ها هم به راه حل های دیگه مثل منتقل کردن سرورها به آب های بین المللی که هیچ کشوری مالکیتش رو نداره. به هرحال برای ما بعد از همه خبرهای بد، نوید بخش دنیای شادیه که توش مردم حق دسترسی به اطلاعات دارن.

هکرها

هکر این هفته لری وال است. خز ترین هکر جهان که هر کاریش بکنین سیبیل و لباس های طرح بامشادی رو از خودش جدا نمی کنه ولی به هرحال نه آقامون که آقای همه گیک های عالمه. برنامه نویس و نویسنده که بیشترین شهرتش بعد از سبیل و بلوز بامشادی، مربوط به طراحی زبان پرل است. توی یک ویدئو ازش می پرسن در پنج دقیقه مبانی برنامه نویسی رو توضیح بده و تلاشش رو می کنه. گوش کنین یا از توی لینک ها ببینین:

خب مطمئنا می تونم سعی کنم. برنامه نویسی کامپیوتر تا حد زیادی شبیه نوشتن دستور آشپزیه. اگر برنامه آشپزی رو خونده باشین ساختارش رو می دونین. موارد لازم بالا نوشته شدن و پایینش روش استفاده از اونها است. در برنامه کامپیوتری هم اتفاق مشابهی می افته. اول چیزهای مختلفی که قراره باهاش کار کنین رو دارین و بعد دستورات رو مثلا اینکه باید با اون مواد چیکار کنین. پس اگر دستور آشپزی رو می فهمین و می تونین ازش استفاده کنین تو آشپزخونه، پس برنامه نویسی رو هم می فهمین در همون سطح اما می تونین جلوتر هم برین. مثلا مطمئن هستم که برنامه آشپز آهنین رو دیدین بخصوص مواقعی که بهشون مواد اولیه عجیبی داده می شه و یکی از اتفاقاتی که اونجا می افته اینه که آشپز همه کار رو نمی کنه بلکه یکسری دستیار آشپزی داره که می تونه کار رو به اونها بده و اونها کارهای وقت گیر رو می کنن. برنامه نویسی هم تقریبا همینطوره. شما سرآشپز هستین و اون بیرون کامپیوترهایی هستن که بخشی از کارها رو بر عهده می گیرن. البته دقیقا شبیه برنامه آشپز آهنین نیست چون اونجا کمک آشپزها بسیار باهوش هستن و بلدن چطوری باید تخم مرغ رو هم بزنن یا ماهی رو خورد کنن ولی کامپیوتر بیشتر شبیه یکسری ربات خیلی موثر اما خیلی خنگ هستن که فقط یک زبون رو می فهمن پس شما در سطحی باید به اونها دقیقا بگین چیکار کنن و چیزی که به اونها گفتین رو دقیقا می تونن هی تکرار کنن و دقیقا مشابه دفعات قبل.
کامپیوترها از همین نظر خوب هستن و دقیقا همینه که باعث شده دنیا رو بر دارن. بعد می تونین یک مرحله هم جلوتر برین و به جای فکر کردن به خودتون مثل یک سرآشپز و مراحل آشپزی به این فکر کنین که غذا واقعا چطوری به غذا تبدیل می شه . شاید بهتره به یک کارخونه غذا فکر کنین که مواد خام توش وارد می شه و از مسیرهای مختلف جلو می ره و خورد می شه توی ماشین ها و یک مسیری هست که مواد توش حرکت می کنن و در نهایت در یک محصول کنار هم جمع می شن که ما بهش می گیم غذا. پس زبون هایی هستن که بیشتر اینطوری کار می کنن یعنی می گن که داده ها چطوری بچرخن. برای مثلا صفحه گسترده اینجوری کار می کنه که شما یکسری سلول دارین که توش اطلاعات می ریزین و بعد شروع می کنین به گفتن اینکه محتویات فلان سلول رو بردار و جمع بزن با محتویات این یکی سلول و بذارشون فلان جا. در اصل دارین برنامه نویسی می کنین و ماکرو می نویسین اما انگار توی یک کارخونه روی دسکتاپتون.
از اینهم که جلوتر بریم، روش های مختلفی هست که می تونین به سراغ یک جور چیز سطح بالاتر برین مثل چیزهایی که اگر مدرک کامپیوتر ساینس بگیرین یاد می گیرن. ایده اینجا اینه که شما یکسری چیز انتزاعی می گین و این حرف یک سری چیز دیگه رو کنترل می کنه. پس قدم بعدی که اتفاق می افته اینه که به جای فکر کردن فقط به دیتا به عنوان اجزایی که باهاش کار می کنین (مثلا استرینگ ها یا شماره تلفن ها) شروع می کنین به اجزای اون دستور آشپزی به عنوان دیتا فکر می کنن که می شه خودشون رو روی نوارنقاله های اون کارخونه اینطرف و اونطرف فرستاد. پس این مثل اینه که اگر یک کافه می خواین یک دستور می دین که کافه درست می شه پس اگر شروع کنین به فکر کردن به کارها به عنوان داده، می تونین اونها رو توی حلقه بندازین که تکرار بشن و این عمل ممکنه یک عمل دیگه رو شروع کنه که اون عمل خودش یک عمل دیگه رو استارت بزنه که این آخری به عمل اول برگرده و به یک طرح فراکتالی یا برخالی ریکرسیو (بازگشتی) می رسین پس اینها پایه های ریاضی برنامه نویسی هستن اما .. می دونین… از اول لازم نیست همه اینکارها رو بکنین. کافیه با همون دستور آشپزی شروع کنین و جلو برین و چیزها رو اضافه کنین و یاد بگیرین و همه چیز خوب پیش می ره.

و حرف آخر.. موسیقی…

من بالاخره یکروز این «خراج ملک ری پرداخت می کردم به زلفانت» رو می ذارم به عنوان موزیک برنامه ولی فعلا می ایستیم به افتخار هر کسی که در سال نود زندگی رو لاجرعه سر کشید و به احترام تک تک ستارگانی که برای بیدارباش گفتن در گوشه های دور، به بستر خون خفتن. سر خم می کنیم می شینیم با سرود پویندگان.


شماره دو رو از اینجا دانلود کنید و اگر به دلیلی نامشخص، کشورتان رادیوگیک را سانسور می کند، از در پشتی وارد شوید (:


آرس اس اس رادیو گیک

کانی ۲۰۱۲، انقلاب فیسبوقی و درک رسانه

بحث آقای ژوزف کونی یا به شکل معقول تر در فارسی کانی فعلا وب رو پر کرده و در وبلاگستان فارسی هم پر سر و صدا بوده (مثلا مطلب خوب امیروفسکی رو ببینین).

بحث اینه که یک جنایتکار علیه بشریت بچه ها رو می دزده و ازشون یک ارتش به اسم ارتش مقاومت پروردگار یا چنین چیزی درست می کنه. بله. کارش خیلی بده. شکی هم نیست. اما رسانه هم چیز عجیبیه. مثلا کمتر گفته می شه که این فیلم مدت ها قبل ساخته شده و هیچ کس بهش توجه نکرده اما یکهو رسما اسم خودش رو می ذاره نسخه ۲۰۱۲ و یکهو همه باید ببینیمش و معتقد باشیم که بالاخره یک قهرمان باید پیدا بشه و بچه های بیگناه رو از دست این آدم شرور بیمار نجات بده.

اما چرا؟ نمی خوام برم پشت نظریات توطئه قایم بشم. متخصص کانی و اقتصاد و اوگاندا و غیره هم نیستم. فقط فکرم با اینکه یکهو همه جا حرف از نجات مردم اوگاندا است مشکوک شده و هی به خبرهای دیگه نگاه می کنه:

  • یک خبر اینه که چند وقت پیش توی اوگاندا منابع بسیار عظیم نفت کشف شده و این کشور به زودی یک کشور تولید کننده نفت خواهد بود.
  • یکیش دیگه اش اینه که کلینتون با فاند خودش رفته اوگاندا فعالیت های مردم دوستانه می کنه
  • یک خبر دیگه اینکه رییس جمهور اوگاندا یک پیام تلویزیونی داده و گفته که این فیلم گمراه کننده و قدیمی است و ژوزف کانی و ارتشش اصلا دیگه توی اوگاندا نیست و لطفا مردم اگر می خوان پول بدن به سازمان های خوبی که الان توی اوگاندا هستن کمک کنن نه به کودکان نامرئی.

و در ضمن من می بینم که در کشور خودم آدم ها هر روز داره قدرت خریدشون کمتر می شه و بدون شک آدم ها دارن گرسنه می خوابن و خوندن داستان متجاوزین سریالی و گروهی و غیره کاملا عادی شده و تنها راه حل دولت هم کشتن و کشتن بیشتر است که در این سال ها فقط کار رو خرابتر و خرابتر کرده یا از اونور می شنوم توی آمریکا اگر کار و بیمه اجتماعی نداشته باشین حتی با مدرک مهندسی هم جاتون کنار خیابون می شه اما همه فقط در این فکرن که به بچه های بیچاره اوگاندا کمک کنن.

در نهایت هم یاد کمپین های فیسبوکی مون می افتم که فکر می کنیم اگر یک جایی کلیک کنیم یک بچه واقعا سیر می شه یا اگر فلان چیز رو لایک بزنیم فلان مشکل حل می شه و نود درصدش هم تحت عنوان دروغی در همین رسانه است تحت عنوان «انقلاب توییتری» یا «انقلاب فیسبوکی»… خلاصه اینکه کانی بده، کار بچه ها بده، دزدیده شدن بچه ها بده، ارتش رستگاری خداوند بده و کوچکترین قدم (حتی یک لایک) هم علیه اش خوب ولی اگر آگاهانه باشه و با دیدی انتقادی نه فقط با پیروی از رسانه های بزرگ که به ما می گن «افراد بخندن!» یا «حالا افراد به کانی توجه کنن» یا «حالا افراد…»

شکی نیست که برای گفتن اینکه سیگار برای سلامتی بده لازم نیست خودمون سیگار نکشیم یا شخصا تحقیق کرده باشیم اما لازمه متوجه باشیم که این چیزی که داریم تحت عنوان «فعالیت اجتماعی» انجامش می دیم از سر آگاهی است یا از دستور انگولک‌های رسانه در دوره های مختلف که ممکنه یک روز بهمون بگه «بانک ها باید مال دولت باشن تا مردم بتونن در رفاه زندگی کنن» و یک روز دیگه توی بوق بکنه که «بانک ها باید خصوصی باشن تا مردم به رفاه برسن» و ما هر دو رو قبول کنیم چون تلویزیون / رسانه / فیسبوک / … گفته. صحبت اینه که اگر یک روز آمریکا داشت نفت اوگاندا رو استخراج می کرد یا سازمان رهایی بخش کودکان شروع کرده بود به انباشت کمک های مالی ما برای نجات های اوگاندایی از دست این گرگ ها و دیگه نیازی نبود ما هر روز نگران کانی باشیم، آیا ما بازهم در مورد فقر بچه های اوگاندا یا گرسنگی شون یا جنگجویان محلی خواهیم شنید؟ راستی همین حالا چند تا مون می تونیم روی این نقشه، اوگاندا رو نشون بدیم؟

دو نکته رو بگم: این یک شنای همیشگی علیه جریان آب نیست. منم کوچکترین کمکی که بتونم بکنم رو می کنم حتی شده با یک کلیک. دومی هم اینکه پریروز یک دستور اشتباه زدم و کل هاردم رو از دست دادم. اگر نوشته آشفته است بذارین به حساب دو روز سر و کله زدن برای شاید بازیابی اطلاعات و شکست خوردن (: بعدا در موردش می نویسم. در این مورد کامنت نذارین ترجیحا تا فردا پس فردا زیر مطلب مربوط به خودش، در موردش حرف بزنیم.

مرتبط: توصیه می شه از آتلانتیک: The White Savior Industrial Complex

تست بکدل، بهترین فیلم‌های اسکار و روز جهانی زن

تست بکدل (bechdel test) اول به عنوان مطرح شد. طرح کننده‌اش هم خانوم آلیسون بکدل بود که یک کارتونیست است. این خانم در کاریکاتوری در ۱۹۸۵ زنی رو کشید که می‌گفت فقط به فیلم‌هایی نگاه می‌کنه که:

۱- حداقل دو تا زن اسم دار توش حضور داشته باشن
۲- این دو زن جایی از فیلم با هم حرف بزنن
۳- این صحبت در مورد چیزی به جز مردها و رمانس باشد

The Rule

به عبارت دیگه اگر فیلمی داشته باشین که توش دو تا شخصیت زن وجود داشته باشن، با هم صحبت کنن و این صحبت در مورد چیزی به جز یک مرد باشه، اون فیلم تست بکدل رو پاس می‌کنه.

ساده است؟ ظاهرا بعله. به نظر یک حداقل است که حتما بالاخره شرایط در یک فیلم دو ساعته اتفاق می افته. واقعا به نظر دور از ذهن می یاد که در یک فیلم دو ساعته، دو تا زن مشخص با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف نزنن..

حالا اگر در یک کشور آزاد با پهنای باند قابل قبول هستین به این ویدئو نگاه کنین:

خلاصه‌اش اینه که این گروه اومدن و تمام فیلم‌های نامزد بهترین فیلم اسکار ۸۴مین اسکار رو با این تست بررسی کردن. نتیجه؟

  • Descendants قبول می شه. دو تا دختر یک پدر، توش با هم حرف می زنن
  • Moneyball رد می شه چون حتی دو تا شخصیت زن نداره که با هم صحبت کنن
  • Tree of Life رد می شد چون فقط یک صحنه کوتاه داره که دو تا زن توش حرف می زنن و این صحبت در مورد مرگ پسر خانواده است
  • Hugo چیزی بین رد و قبول. یک صحنه خیلی کوتاه دو تا زن در پشت زمینه حرف می زنن و وقتی دوربین می ره روشون حرفشون تموم می شه.
  • Extremely Load and Incredibly Close رد می شه. دو تا زنی که توشن هیچ وقت به جز در مورد پسر با هم حرف نمی زنن
  • Midnight in Paris آقامون هم رد شده. با اینکه تعداد زیادی زدن داره ولی هیچ جا در مورد چیزی به جز مرد حرف نمی زنن. با اینکه کیس مثل گرترود شتاین لزبین توشه، وودی آلن نیازی ندیده این شخصیت جایی با زنی در مورد چیزی به جز مردها صحبت کنه.
  • War Horse رد می شه. کلا در رابطه یک مرد و اسبش است.
  • The Help در مورد تعداد زیادی زن است و قبول می شه
  • The Artist رد می شه. با اینکه دیالوگ نداره ولی حتی یک صحنه هم نداره که از شکل رابطه، وضع صورت، حالت آدم ها و رفتارش بشون حدس زد که زنی با زنی در حال صحبت در مورد چیزی به جز مردها است.

امروز روز جهانی زن است. به امید دنیایی که توش انسان‌ها مستقل از جنسیت و رنگ و دین و غیره، حقوق و فرصت‌های برابر داشته باشن.

توضیح اضافی: بحث این نیست که اگر فیلمی این تست رو پاس کرد یعنی فیلم خوبیه و اگر پاس نکرد یعنی فیلم بدیه (: این یک معیار از دنیای طنز است که به ما یادآوری می کنه هنوز که هنوزه چقدر نقش زن ها توی رسانه فرعی و کمرنگ است و ما هنوز داریم با رسانه هایی تغذیه می شیم که توش یک حالت غریب حساب می شه که دو تا زن اسم داشته باشن و با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف بزنن.

مسابقه کاریکاتور در مورد بوت محدود کننده ویندوز

چند بار قبلا در مورد ماجرا حرف زدم: مایکروسافت طرحی داره تا بوت کامپیوترها رو محدود کنه به سیستم عامل‌های خاص. در صورت اجرای این سیستم که بهش UEFI گفته می شه، کامپیوتر فقط به سیستم‌عامل‌هایی که مجوز داشته باشن اجازه نصب شدن روی پی سی رو می ده و به عبارت دیگه ما دیگه حق نخواهیم داشت هر سیستم عاملی که دوست داریم روی هر کامپیوتری که می خریم نصب کنیم.

برای آگاهی بخشی در این مورد،‌ مقاله زیاد نوشته شده و تو پادکست‌ها هم حرف زدیم اما الان سازمان FSF یک مسابقه هم پیشنهاد کرده: طراحی کاریکاتور.

تا تاریخ ۱۷ مارس فرصت دارین کاریکاتورهایی که طراحی کردین (و مجوز آزاد دارن) رو به campaigns@fsf.org ایمیل کنین. من که شخصا تلاش می‌کنم یک چیزی درست کنم.

تا من سعی می کنم کاریکاتور بکشم، پیشنهاد می کنم این تومار اینترنتی رو هم امضا کنین که به تولید کننده‌ها می گه که تضمین کنن که کاربران خواهند تونست نرم افزارهای آزاد رو روی سیستم‌هاشون نصب کنن؛ احتمالا از طریق غیرفعال کردن گزینه بوت امن مایکروسافتی از داخل بایوس.


ربط کاریکاتور؟ من باید آزاد باشم و با آزادی حق انتخاب داشته باشم و از طریق حق انتخاب بگم چی می خوام چی نمی خوام. اینکه یکی دیگه بگه من چی لازم دارم و بعد حق انتخاب من رو بگیره و آزادی من رو سلب کنه تا اون چیز رو بهم بده، راه اشتباه است. این مسیر اشتباه رو هم رفقای کمونیست مدل شوروی و چین و غیره رفتن که مثلا سعی کردن بهداشت رو با گرفتن آزادی آدم ها تقسیم کنن و هم اونهایی که فکر کردن اخلاقیات آدم ها نیازمند نگهبانی شخص اونهاست و باید با گرفتن آزادیشون اونو تضمین کنن و هم مایکروسافت که الان داره سعی می کنه با محدود کردن آزادی کاربران، اونها رو امن نگه داره.

از دو تا آدم نقل قول بیارم و خلاص.

اولی دکتر عبداللهی با همه خاطرات خوبش که سر کلاس جامعه شناسی می گفت

راه عدالت باید از آزادی بگذره. مردم باید آزاد باشن تا عدالت رو انتخاب کنن. عدالت تحمیلی، دیکتاتوری می شه.

و دومی هم از بنجامین فرانکلین (از پایه گذاران آمریکا) که گفته

آنانی که آزادی را برای امنیت قربانی کنند، لیاقت هیچکدام را ندارند.

دستگیری ۲۵ نفر به اتهام همکاری با هکرهای انانیموس

با کمک پلیس بین المللی، بیست و پنج نفر به اتهام همکاری با گروه هکرهای ناشناس در اسپانیا و سه کشور آمریکای جنوبی دستگیر شده‌اند. اتهام این آدم ها دیفیس کردن سایت‌های دولتی و شرکت‌ها اعلام شده. به نقل از رویترز:

پلیس اسپانیا همچنین یکی از چهار مظنون دستگیر شده در شهرهای مادرید و مالاگا متهم کرده است به افشار اطلاعات شخصی افسران پلیس و محافظانی که از خانواده سلطنتی اسپانیا و نخست وزیر حفاظت می‌کنند.

دستگیری‌های دیگر در آرژانتین، شیلی و کلمبیا بوده‌اند که در کل از پانزده شهر، بیست و یک نفر دستگیر و تقریبا ۲۵۰ ابزار دیجیتال ضبط شده است.

و خب همزمان هم صفحه صفحه پلیس بین المللی، پایینه:

هکرهای انانیموس یا ناشناس یک مفهوم عمومیه که این روزها برای مجموعه ای از عملیات استفاده می شه. در اصل یک جور امضای جمعی است که زیر یک شکل از عقیده و عمل گذاشته می شه. این هکرها اکثرا دارن از DDOS برای پایین آوردن سایت های مهم استفاده می کنن و در مواردی هم اطلاعات بسیار عظیم یا حساسی رو به رایگان با همه به اشتراک می ذارن. اولی واقعا نیاز به سطح سواد فنی بالا نداره و دومی احتمالا فقط یک امضای مشابه است پشت یک عقیده عمومی یعنی الزاما همون هایی که دی.داس می کنن، نفوذ و افشا هم نمی کنن ولی چون تیپ ایده‌هاشون شبیه است، با هم از یک امضا استفاده می کنن.

پتیشن و طومار ابزار همه کار نیست:‌ مورد نارنجی

چند وقت پیش بود که یکی از خوانندگان نارنجی برام ایمیل زد و درخواست کرد که از کار سایت زومیت حمایت کنیم. پرسیدیم کارش چیه و گفت که یک تومار درست کردن تا از گوگل بخوان که یکسری از سرویس‌ها از جمله افزونه‌های کروم رو برای ایرانی‌ها باز کنه.

من با اون دوستمون توی چند تا ایمیل بحث کردم و گفتم که اینکار معقول نیست. گفتم که گوگل به خاطر قوانین این چیزها رو می بنده و بر اساس یک تومار اینترنتی نمی‌یاد بازشون کنه. تنها راه بازشدنش اینه که ساز و کارهای قانونی‌اش نشون داده بشه و در عین حال باید مودب بود و عنوانی مثل «گوگل شر نباش» عنوان خوبی نیست برای یک درخواست.

بعدش به همین فکر می کردم که چرا ما ایرانی‌ها یاد گرفتیم برای هر چیزی یک تومار درست کنیم ؟ (: حدسم اینه که چون راحته و هیجان فعال بودن و تلاش رو هم می ده. از صبح که بلند می شیم تا شب می ‌تونیم چند تا مشکل دنیا رو حل کنیم و جهان رو به پیش ببریم. امن و امان و بی دردسر از توی خونه.

نمی‌گم تومار همیشه بده. به همون دوست هم گفتم که انجام اینکار بهتر از هیچ کاری نکردن است اما همیشه باید دنبال ابزارهای دقیق تر رفت. مثلا یک ایمیل معقول بررسی شده به بخش حقوقی گوگل ممکنه جواب بهتری بده تا یک تومار امضا شده اینترنتی.

این ماجرا از ذهنم خارج شده بود تا دیروز که نارنجی یک کار فوق العاده کرد! یکی از بچه‌های نارنجی که در سخنرنی اریک اشمیت بود، آخر سخنرانی از مدیر عامل سابق و ریس هیات مدیره گوگل سوال کرد که چرا ابزارهاش برای ایران بسته هستن. اریک اشمیت معذرت خواهی کرد، با وکیل صحبت کرد و امروز محدودیت دانلود اکستنش‌های کروم برای ایرانی‌ها برداشته شده (:

ابزارها در دنیا مختلف هستن و ابزارهای مختلف برای مقاصد مختلف کارایی‌های مختلف دارن. امضا جمع کردن همیشه بهترین کار نیست. درسته که اینترنتی اش آسون‌ترین کاره ولی همیشه بهترین کار نیست.

پی.نوشت. تکرار می کنم که پتیشن بد نیست. من یکی از هجده میلیون عضو Care2 هستم و در هفته چند تا پتیشن در حوزه هایی که برام مهم هستن امضا می کنم (: اما بحث اینه که موقع انتخاب ابزار، به تنوع اونها فکر کنیم و از فیسبوک درخواست نکنیم که به گوگل بگه که قوانین آمریکا رو رعایت نکنه.

پ.ن. میم بالا، اسمش هست دختر اعصاب خورد کن فیسبوک (:‌ از همون ها که می گه «دارم گریه می کنم» و زیرش می گه «نمی خوام بگم چرا. لطفا نپرسین» (:

پروژه عکاسی ناشکستنی برای کمک به قربانیان تجاوز جنسی

اکتبر پارسال،‌گریس براون (Grace Brown) پروژه‌ای رو شروع کرد به اسم Project Unbreakable. گریس از عکاسی استفاده می‌کنه تا به بهبود قربانیان خشونت‌های جنسی و به خصوص تجاوز کمک کنه. در این عکسها قربانیان پلاکاردهایی رو دستشون می‌گیرن که روش جملاتی از متجاوز نوشته شده – یکی از فعالان کمک به قربانیان خشونت جنسی می‌گه اینکار باعث می‌شه این آدم‌ها قدرت کلماتی که علیه‌شون بکار رفته رو در اختیار خودشون بگیرن.

دیدن این پروژه اولش برای من عجیب بود. فکر می‌کردم واقعا چند نفر ممکنه حاضر بشن با جمله‌ای که متجاوز بهشون گفته عکس بگیرن و آیا اینکار کمکی به بهبودیشون خواهد کرد؟ اما وقتی به سایتش برین با سیلی از عکس‌ها مواجه می شین. عکس‌هایی که گریس گرفته و عکس‌هایی که آدم ها از خودشون گرفتن و فرستادن. ظاهرا پروژه موفقه و به قربانیان کمک می‌کنه که بهبود پیدا کنن.

تجاوز تقریبا بدترین نوع خشونت جنسی است. علاقه به تجاوز ممکنه یک فانتزی باشه ولی در عمل یک جرم بسیار سنگین و چیزیه که زندگی انسان‌ها رو نابود می‌کنه و نجات پیدا قربانی کردن ازش بسیار مشکله. تجاوز سکس نیست، تجاوز خشونته. جامعه شناس‌ها می گن که عامل تجاوز معمولا نیروی جنسی زیاد نیست بلکه میل به اعمال و نمایش قدرت و سلطه است که در این شکل بروز می کنه.

گریس پایین قسمت درباره ما نوشته که متخصص این موضوع نیست و اگر کسی قربانی این شکل از خشونت بوده و می‌خواهد مشاوره بگیره باید با هاتلاین RAINN به شماره 1.800.656.4673 یا آدرس اینترنتی https://ohl.rainn.org/online تماس بگیره.

درسته که ما هاتلاین کمک به قربانیان تجاوز نداریم ولی حداقل کاری که می تونیم بکنیم اینه که بدونیم کسی که مورد تجاوز قرار گرفته، قربانی است و هیچ وقت مقصر نیست. درسته که این فرد ممکنه سهمی از ریسک رو قبول کرده باشه اما در نهایت خشونت جنسی از طرف متجاوز اعمال شده و قربانی هم مستقل از زن یا مرد بودن، متحمل اون شده.


کامنت مهم از سپهر‌: هاتلاین مخصوص کمک به قربانیان تجاوز جنسی که نه، اما مرکز مشاوره‌ای که این موضوع رو هم پوشش بده داریم. خودشون بهش می‌گن «اورژانس اجتماعی» و با شماره 123 می‌تونید در سراسر ایران باهاش تماس بگیرید.

زیر مجموعه بهزیستی هست و حداقل در تهران (که من برای انجام کارهای فنی به دفعات داخل مرکز بودم) می‌دونم که همهٔ مشاوران دکتر هستن، چندین سال سابقهٔ کار دارن، با صبر و حوصله هستن، رازداری می‌کنن، معقولانه و جدی با موضوع برخورد می‌کنن و اگر بخواید جلسات مشاوره حضوری در مرکز جهت درمان و پیگیری قضایی(اگر بخواهید) انجام می‌دن. البته توقع نداشته باشین اجازه داشته باشن تو ایران کسی رو ترغیب به مثلا شکایت از پدرش بکنن! بابت کودک آزاری، اختلافات خانوادگی، مشکلات وسواسی و موارد دیگه هم می‌تونید بهشون زنگ بزنید.

علی اخوان در زندان

علی اخوان رو مدت ها است که می شناسم.. شاید پنج سال شاید هم بیشتر. یک آدم بسیار مودب. بسیار خوش اخلاق و بسیار اهل دل. امروز خوندم که توی خونه اش دستگیرش کردن و قراره یکسال و نیم بره زندان!

سایت ها رو که می خونم هیچ کس ننوشته دلیلش چیه. البته می شه حدس زد که همه با چیزهایی مثل اقدام علیه امنیت یا مثلا … (چی داریم دیگه از این حکم های استاندارد؟) و اینها می رن زندان ولی واقعا برام عجیبه که علی چیکار کرده بود که محکوم شده به یکسال و نیم زندان.

خاطره من از علی زیاده (: یک دختر فوق العاده داره که بهش می گه «علی» (: تقریبا یکسالش بود که ما رفتیم خونشون برای اولین بار دخترش رو ببینیم. براش یک خونه اسباب بازی یا چنین چیزی خریده بودیم.. یادم نیست.. شاید هم لگوهای بزرگ. ولی یادمه یکیشون در داشت و دخترش سعی می کرد پاش رو بکنه توی اون در پنج سانتی متر در پنج سانتی متر (:‌ بعدها خوندم که همه بچه ها اینکار رو می کنن.

راستش نمی دونم چی بنویسم. علی اخون آدم شریف و شجاعی است. اهل دعوا و جنگ هم نیست. البته زندان رفتن این روزها برای این آدم ها خب عجیب نیست (: ولی واقعا نمی دونم چه بهانه ای براش پیدا شده یا اصلا توی چه پروسه ای پیش اومده ولی افتخار می کنم که با علی دوستم و علی جزو آدم هایی است که حاضرم روی شرف و انسانیت و پاکی اش شرط ببندم (: