بررسی تجربه کار با گجت تی وی باکس هوشمند هوما

هوما باکس یکی از پروژه‌هایی است که توی سیستم‌های کراودفاندینگ داخلی شروع شدن و با موفقیت سرمایه جذب کردن و محصولشون رو ساختن. بعدش هم لطف کردن و یکیش رو برای من فرستادن تا تست کنم و تجربه‌ام رو بگم تا هم فیدبکی بگیرن و هم احتمالا تبلیغی بشه. از نظر من که کار خوبیه و الان هم دو هفته ای می‌شه که از محصولشون استفاده کردم و می‌خوام نظرم رو بهتون و بهشون بگم.

اما اول بذارین نگاهی به بسته و باز شدنش بندازیم:

هوما باکس
محتویات جعبه هوما باکس

تجربه باز کردنش بسیار خوب بود. هم جعبه درست و حسابی بود و حس خوبی می داد هم آشغال اضافه اش خیلی نبود و به قول خارجی ها Batteries Included بود یعنی واقعا باتری‌های مورد نیاز ریموت رو داشت (که ظاهرا قراره قابل شارژ هم باشه!) و هم انواع کابل‌هاش رو. این جزو بخش های خوبی است که منو خوشحال می کنه. هیچی مسخره‌تر از این نیست که یه چیزی بخرین و بعد که میاین روشنش کنین بفهمین باید براش یه باتری قلمی هم می‌خریدین یا برای راه انداختنش یه کابل اچ دی ام آی لازم دارین!

اما اصل جعبه هوما باکس، به نظر یه کامپیوتر اندرویدی می‌یاد. و یه برد قابل قبول:

پورت های هوما باکس
بقیه پورت های هوما باکس (:
زیر جعبه که ایده هایی از محتویاتش می ده

پورت‌های یو اس بی، پورت اترنت، ۴ هسته، ۲ گیگ رم و ریموت کارا که خوب هم با همدیگه هماهنگ شند جذابن. روشنش که می‌کنم همه چیز به خوبی کار می کنه. ازم شماره تلفن می خواد تا رجیستر بشه که روش هم اصرار داره:

تلفن رو برای نصب اولیه لازم داره

و بعد از گرفتن اسمس و دادن بهش از منوی واضح به وایرلس وصل می شه و خودش رو هم آپدیت می کنه:

و آپدیت می شه که ما لینوکسی ها دوست داریم (:

همینطور توی تصویر بالا می بینین که پر کاربردترین برنامه هوما باکس برای من، فیلیمو است. قبل از این ازش استفاده نکرده بود مو خب یک حس منفی هم بهش دارم چون در نهایت فیلم‌های خارجیش سانسور می شن ولی راستش رو بخواین بعد از یک هفته تقریبا بهش معتاد شدم. برای استفاده از فیلیمو باید اشتراک مستقل می خریدم که اینکار رو کردم و کلی فیلم دیدم.

البته هوما باکس برنامه‌های دیگه ای هم داره که ممکنه برای خیلی ها جذاب باشه. مثلا اخبار، کانال های جمهوری اسلامی و این تیپ چیزها در کنار دو مجموعه جذاب دیگه که اولی موسیقی نواک است که موسیقی ها و کلیپ‌های داخلی رو داره و دومی مجله که کلیپ‌هایی است مرتبط با اتفاق‌ها و اخبار و رویدادهای ورزشی و …

بر اساس اطلاعات سایت خود هوما باید بازی‌ها و امکان خرید هم به دستگاه اضافه بشه که اگر بشه خوبه. البته من خیلی اهل بازی موبایلی نیستم و نمی دومن چطوری می تونیم از اینترفیس ریموت دار راحت خرید کنیم اما ممکنه اگر راه بیافته کارا و جالب باشه.

اگر بخوایم تجربه ام رو جمع بندی کنم باید بگم که بسیار خوب بوده. طوری که فعلا تقریبا هر وقت خونه بوده ام داشتم ازش استفاده می کردم. بخصوص آرشیو فیلم های ایرانی‌اش بسیار خوبه (به مدد فیلیمو) و تعداد قابل توجهی از فیلم‌های دوبله قدیمی فیلم‌های خارجی، کارتون‌ها، انیمه‌ها، سریال‌ها و … رو هم داره.

ابزارهای دیگه اندرویدی رو هم داره منطقا

نقاط قوت

  • خوش ساخت و خوب در سخت افزار و کارا در رابط کاربری
  • ریموت خوب و کارا که سایتشون میگه قابل تشخیص حرکت (بخصوص برای بازی) و باتری قابل شارژ هم داره ولی من هنوز تست نکردم
  • مجموعه بزرگ فیلم ایرانی، خارجی، سریال، انیمه و … در طبقه بندی خوب (که از فیلیمو میاد)
  • اپ های دیفالت هم خوبن. هم ایرانی هم خارجی از جمله امکان تماشای ویدئوهای تد تاک
  • امکان استفاده از اینترنت رایگان اگر شاتل و … دارین که باعث می شه برای پهنای باند فیلم ها پول ندین
  • پشتیبانی از بلوتوث و وایرلس و زیگبی و زدویو که البته دو تا آخری رو من هنوز تست نکردم
  • آپدیت هایی که تا حالا چند بار اومدن و حس خوبی به یه من می دن
  • و از همه مهمتر اینکه این دستگاه یه کامپیوتر اندرویدی کامله و گوگل پلی هم داره! در نتیجه می تونم چیزهایی که می خوام رو روش نصب کنم و در واقع بدون هزینه یه تلویزیون هوشمند، یه تلویزیون هوشمند خیلی قوی داشته باشم، شامل بازی ها و …

نقاط ضعف

  • اینترنت سانسور شده ما تجربه کاربری همه ما رو در همه جنبه‌های زندگی بدتر کرده. مثلا اگر می شد مستقیم از یوتوب استفاده کرد عالی بود ولی با وجود بودن اپ یوتوب به شکل پیش فرض، معلومه که سانسورچی‌مون نمی ذاره ازش استفاده کنیم. موندن اپ خوبه و سانسور دست هوماباکس نیست ولی خب واقعا حیفه به اینهمه دیتای خوب دسترسی نداریم.
  • وصل کردن هارد اکسترنالم به هوما باکس … باعث اتفاقاتی مثل باز شدن فایل منیجر و اینها شد ولی نتونستم تو فایل‌هام بچرخم و فیلم‌هام رو پخش کنم. ممکنه مشکل سر فرمت هارد باشه و شایدم نیاز به برنامه‌های اضافی دارم. به هرحال حل کردنش نباید سخت باشه ولی اگر به شکل دیفالت کار کنه خیلی خوبه
  • برای اولین استفاده لازم بود اشتراک فیلیمو بخرم. اگر بشه حتی ماه اول یک کوپن داشته باشه احتمالا خیلی ها رو خوشحالتر می کنه و شروع رو بی دردسرتر

آیا به درد شما می خوره؟

منطقا اگر تلویزیونی غیر هوشمند دارین و دوست دارین امکانات تلویزیون هوشمند رو بهش اضافه کنین، هوما باکس گزینه خیلی خوبیه. همچنین اگر دستگاهی برای ور رفتن و اضافه کردن فیچر می خواین هم هوما خیلی خوبه. من اهل سینما رفتن و سی دی خریدن نیستم ولی برام جالبه که فیلم های ایرانی رو ببینم – یا حداقل بذارم پخش بشن. همینطور فیلم های دوبله قدیمی (از باد اسپنسر تا چی تی چی تی بنگ بنگ) رو هم دوست دارم و چنین دستگاهی اجازه می ده راحت بذارم پخش بشن. برای شخص من امکان نصب برنامه و استفاده از براوزرش روی تلویزیون هم خیلی خوب بود. مثلا همون روزی که راهش انداختم فینال مسابقات شطرنج جهان بود و فقط با باز کردن براوزری که روش بود و با استفاده از ریموت گذاشتم پخش بشه:

تماشای شطرنج روی هوما باکس

ببر خلاف تصور اولیه ام، بعد از دو هفته من هنوز هوما باکس رو از تلویزیونم جدا نکردم و به نظرم جایگزین بهتری از لپ تاپی است که الان بهش وصله. دلیلش هم ریموت بی دردسرش است. اما شاید در طول زمانی طولانی تر برگردم به همون لپ تاپ و مثلا یه کیبورد ریموت بگیرم. اما احتمالا اون موقع این دستگاه رو هدیه می دم به مادرم که بتونه فیمل های قدیمی رو نگاه کنه – چون واقعا بی دردسر و راحت کار می کنه. شایدم خودم نگه اش داشتم! راستش نمی تونم تصمیم بگیرم چون از اینترفیس مناسب برای تلویزیونش خیلی بیشتر از لپ تاپ متصل به تلویزیون خوشم میاد و در ضمن یک لپ تاپ هم آزاد می شه برای کارهای لپ تاپی تر.

برای اطلاعات بیشتر و همچنین گرفتن جواب بعضی سوال‌های مرسوم سایت هوما باکس رو ببینین.

یک کامپیوتر سینگل برد جدید لینوکسی با قیمت فقط ۶ دلار

چند سال پیش که رزبری پای به بازار اومد، همه تعجب کردیم؛ از قیمت پایین و قابلیت‌های قابل قبولش. اما بعد همینطور کامپیوترهای تک برد ارزونتر اومدن و حالا یکی بازهم باعث تعجبه؛ هم اسمش هم قیمتش: OrangePi NanoPi Raspberry Pi Linux Development Board با قیمت ۶ دلار!

ظاهرا این برد بر اساس NationalChip GX6605S طراحی شده و ISA است؛ یعنی نه آرم نه ایکس ۸۶ نه ریسک و نه میپس (حمید در کامنت توضیح می ده که: این که ISA مخفف instruction set architecture هستش و خودش یک معماری مجزا نیست. در واقع این برد از ISA خاصی استفاده می‌کنه که x86 یا arm یا … نیست.) روی این برد لینوکس خودش هست که ظاهرا بر اساس آرچ است و buildroot و gcc و qemu و ابزارهای دیگه ای رو هم براش دارین. شرکت پشت این سخت افزار بامزه، کرنل خودش رو نگهداری می کرده که حالا به کرنل اصلی هم اضافه شده.

این برد ۶۴ مگ رم دی دی آر ۲، خروجی اچ دی ام آی (۱۲۸۰ در ۷۲۰) و یک سی پی یوی ۶۰۰ مگاهرتزی داره و GPIOش چند تا کلید هم دارن بعلاوه دو تا هاست یو اس بی و کنسول سریال. از صفحه نمی شه حدس زد که ذخیره سازی روی برد چقدره و به نظر نمی رسه شبکه هم داشته باشه ولی به هرحال دروازه ای است برای دیدن بیشتر و بیشتر بردهایی که می تونیم باهاشون واقعا یک کامپیوتر توی ابزارهای ارزونمون جاگذاری کنیم.

منبع

در مورد باگ های اسپکتر و ملت‌داون مطالب دست اول بخونین

این چند وقت بحث باگ های امنیتی سی پی یوها اینقدر عظیم بود که حتی روزنامه های زرد هم دارن درباره‌اش می‌نویسن. اما به نظرم فرصت خیلی خوبیه که اگر به مبحث امنیت علاقمند هستین، در این مورد سعی کنین مقاله های اصلی رو بخونین. چون تشریحی که وبلاگ گوگل از ماجرا منتشر کرده اینقدر خوب نوشته شده که احتمالا با کمی تلاش و جستجوی موازی در مورد مباحث، برای اکثر ما تا حدود خوبی قابل فهمه.

خلاصه باگ های اسپکتر و ملت داون در این سه شکل قابل طبقه بندی است:

  • شکل یک: دور زدن بررسی محدوده (CVE-2017-5753)
  • شکل دو: تزریق شاخه مقصد (CVE-2017-5715)
  • شکل سه: گول زدن کش کننده دیتا (CVE-2017-5754)

در مقاله گوگل این سه روش تشریح شدن و در نهایت به سه نمونه ثابت کننده مفاهیم مطرح شده (ترجمه PoC چی می‌شه؟) رسیدن. مثلا محققین تونستن از داخل یک ماشین مجازی، حافظه هاست رو بخونن یا با یک یوزر معمولی، به حافظه کرنل دسترسی پیدا کنن.

از اونجایی که این باگ ها مربوط به سخت افزارهای سی پی یو هستن، عملا فیکس کردنشون نیازمند انواع بررسی و چک در کرنل ها است و نتیجه اش کند شدن و پیچیده تر شدن کرنل ها! اتفاقی که در حال حاضر داره می افته و مطمئن هستیم جایزه پاونی امسال که به حادترین باگ ها داده می شه، از حالا متعلق به این باگ خواهد بود. تنها کاری هم که خواهیم تونست بکنیم، آپدیت کردن کرنل هامون است به محدود کردن دائمی حالت های بیشتری از این باگ‌ها.

راستی.. کل ماجرا رو گفتم که بگم مقاله گوگل خواندنی است و قابل درک؛ با حوصله و سرچ های جانبی و حالا که خودمونی شدیم این بحث بامزه رو هم بگم که اول گوگل این باگ رو کشف می کنه و به اینتل گزارش می ده، و مدیر عامل اینتل چیکار می کنه؟ تمام سهامی اینتلی که داشت و می تونست بفروشه رو می فروشه! (:

بررسی اجمالی مک بوک پروی ۲۰۱۵ از دید جادی

حوالی ۲۰۰۸ من یک مک بوک خریدم. از اون سفیدهای بانمک. الان متن اون نوشته به نظرم خیلی عجیب می یاد؛ و این خیلی خوبه. بعد از چند ماه روی اون مک بوک سفید لینوکس نصب کردم و برگشتم به دنیای دلچسب خودم. حالا هم بعد از ۸ سال، دوباره تقاطع زندگی من به یک مک بوک خورده. شرکت جدید کامپیوتر رسمی اش مک بوک است و منم یکی گرفته ام. مطمئنا یکی از اون سری ها که دگمه esc داره و خوشبختانه خروجی‌های استاندارد شامل HDMI.

اینبار هم تصمیم دارم تا مدتی سیستم عامل اصلی مک رو نگه دارم و تجربه اش کنم. به هر حال هر چی باشه زیر این پوسته اپلی، قلبی از گنو/بی اس دی خوابیده و این باعث می شه تحملش خیلی راحتتره بشه.

فعلا تقریبا یک هفته دستم بوده و سعی کردم با کمتر غر زدن مثل یک اپلی ازش استفاده کنم. در دفاع ازش می تونم اینها رو بگم:

  • به هرحال ابزارهای گنو رو داره و در نتیجه می شه ازش استفاده کرد. چیزهایی مثل grep، ssh، pip و بقیه دوستاشون. همچنین جامعه بزرگی از برنامه نویس ها ازش استفاده می کنن و در نتیجه احساس تنهایی نمی کنین
  • کیفیت سخت افزار بسیار خوب به نظر می رسه. بدنه محکم، کیبورد راحت و جذابه و ترک پد و صفحه نمایش و حتی پورت ها با کیفیتی متفاوت از چیزهای دیگه (مثلا در مقایسه با ایسوس خودم)‌
  • عمر باتری بسیار خوبه که خب با توجه به وزن سنگین‌تر از مثلا همون ایسوس و هماهنگی کامل سخت افزار و نرم افزار دور از ذهن هم نیست
  • ایده های مثبتی داره مثلا امکان سینک کردن کلیپورد با گوشی اپلی؛ که البته اگر انتخابی بود بسیار بهتر بود

و البته اشکالات ریز و درشت هم داره که زندگی روزمره رو سخت می کنن:

  • گفتم سخت افزارش خوبه؟ ال سی دی لنووهای من همه تا ۱۸۰ درجه بر می گشتن. این خیلی کمتر برمیگرده و تو خیلی کاربردها کافی نیست.
  • در نرم افزار به نظرم بسیار محدود هستیم. مثلا نه یک ادیتور به کیفیت ادیتور ساده و پیش فرض گنوم داره و نه یک ترمینال به کیفیت ترمینالی مثل ترمیناتور. برای ترمینال با iTerm2 میشه کار رو راه انداخت ولی برای ویرایشگر واقعا چیزی پیدا نکردم. پیش فرضش راست به چپ نمی شه وقتی فارسی می نویسم. هرچند بعضی ها می گن می شه… قلق داره؟ (:
  • دست شما برای کارهای ابتدایی هم بسیار محدوده. مثلا شورت کات اینکه با گرفتن کلید فلان و فلان، فلان برنامه باز بشه کجاست؟! یا مثلا منتقل کردن یک پنجره با صفحه کلید به یک اسپیس خاص. حتی کارهای بسیار ساده مثل کلیپ بورد منیجر یا منتقل کردن یک پنجره از یک مانیتور به مانیتور بعدی هم نیازمند نصب یکسری برنامه ریز و میز هستن که گاهی مثلا ۵ دلار هم پولشونه (:
  • مک او اس تن شکل کاربری شمار و محدود می کنه. شدیدا وابسته است به ماوس و گسچرهاش در حالی که من ترجیح می دم در حداقل موارد دستم رو از روی کیبورد بردارم.
  • ایده های عجیبی مثل اینکه اگر برنامه ای رو فول اسکرین کردین بره یک چیزی شبیه اسپیس بشه از کجا اومده؟ و به چه دردی می خوره؟ یک بازنشسته شاید تو خونه اش بخواد سافاری براش تبدیل به یک اسپیس مجزا بشه ولی من که تو لینوکس با ۹ تا اسپیس کار می کنم و اینجا چون نمی تونم ماتریسی بچینمشون با ۶ تا، اصلا علاقمند نیستم که وقتی ترمینال رو فول اسکرین می کنم تبدیل بشه به یک اسپیس اون آخر!
  • برای کسی که از دنیای لینوکس می یاد دانلود کردن برنامه از یک سایت و اجرا کردنش کاری بسیار عجیبه! آخه چرا؟! الان که سافتور سنتر رو کپی کردن خب حداقل همه برنامه های مهم رو بذارن توش. برای مای اسکوئل من واقعا باید با brew وارد ماجرا بشم (و لعنت به اون احمقی که raw.githubusercontent.com رو فیلتر کرده!)
  • یک فایل براوزر درست هم نداره! کلید enter که یعنی «ورود»، اسم فایل رو عوض می کنه و تولبار پایین نیست که نشون بده حجم فایل چقدره یا من کشف نکردم چطوری باید فایل های مخفی رو نشون داد! چه کاریه خب ((: PCManFM بسیار کاراتر از این مهمله
  • جنازه سنگین iTunes هنوز به سیستم وصله
  • تم و اینها که تقریبا نداره (: مرحوم اجازه داده بین گرافیت و آبی یکی رو انتخاب کنم (: من حداقل های لایت رو نارنجی کردم که احساس شخصی سازی کرده باشم. شایدم باید برای پشتش برچسب بخرم (:
  • دانگل وی جی ای من رو نمی شناسه و در نتیجه مونیتور وی جی ای خونه بلااستفاده است و ظاهرا باید یک مونیتور اچ دی ام آی برای خونه بخرم
  • توی داک نمی تونم مثل آدم با یه شورتکات یا کلیک یه برنامه رو در پنجره جدید در همین اسپیس باز کنم. اگر روی ترمینال کلیک کنم می ره توی اسپیسی که ترمینال باز هست، نشونش می ده. کف انتظار من اینه که بتونم مثلا کنترل کلیک کنم و یه پنجره جدید باز کنه نه اینکه رایت کلیک کنم، از تو منو انتخاب کنم که پنجره جدید می خوام (:
  • به خاطر نداشتن ایکس، میدل پیست کلیک رو نداریم. در لینوکس اگر چیزی رو سلکت کنیم و بعد میدل کلیک کنیم پیست می شه. در واقع دو تا حافظه برای کلیپبورد در لحظه هست که بسیار مفیده.
  • این دگمه شبدر گیج کننده است. گاهی برای کپی پیست شبدر و وی داریم گاهی کنترل و وی. یا مثلا تب های براوزر با کنترل چپ و راست می رن و جای دیگه با شبدر. چه برسه که از خود اپل کیبورد اکسترنال نخرین.
    -انیمیشن؟! اینهمه؟ فقط واقعا وابلی ویندو جاش خالیه (:
  • یکی از دم دست ترین و مفیدترین قابلیت ها اینه که من بتونم یه پنجره رو بالای بقیه پنجره ها نگه دارم…

خلاصه اینطوری ها. یک جزییاتی به شکل عجیبی ضعیف هستن. راستش نظر عمومی من اینه که این سیستم عامل پایدار و معقوله احتمالا ولی بیشتر به سمت کسانی که نیازهای گسترده ندارن و سیستم عامل براشون یک چیز ساده است برای مثلا تهیه کردن یک آی دی ای و یک ترمینال و یک براوزر و یک پنجره چت. در مقابل من معمولا سه تا آی دی ای همزمان برای سه پروژه جدا با سه مجموعه ترمینال و دو سه مدل براوزر برای هر پروژه باز دارم ؛ هر کدوم در یک اسپیس و تقریبا دستم رو از کیبورد برنمی دارم مگر برای خوراکی خوردن یا کارهای بامزه دیگه. احتمالا کمی عادت می می کنم و ابزارهای جانبی کمک زیادی می کنن. آهان.. در این لحظه این ابزارها نجات بخش هستن:

  • Commander One که دارم سعی می کنم باهاش به مشکلات فایندر غلبه کنم و فایل هام رو تحت کنترل بگیرم
  • Copy Clip 2 که به عنوان کلیپ بورد منیجر کار می کنه
  • Spectacles که اجازه می ده یک کم پنجره ها تحت کنترل من باشن و مثلا بتونم از این مونیتور ببرمشون توی اون یکی مونیتور یا بگم نصف سمت راست فلان نمایشگر رو بگیره
  • iTerm2 که یک ترمینال است با امکاناتی بهتر از ترمینال استاندارد
  • HyperSwitch که وظیفه مهم آلت-تب زدن برای گشتن بین پنجره های اسپیسی که توش هستم رو فراهم می کنه

و مشکلات اصلی که هنوز حل نشدن اینها هستن که اگر براشون جواب داشته باشین خوشحال می شم:

  • یک ادیتور معقول متن محض که اگر توش فارسی نوشتن راست به چپ بشه و اگر انگلیسی نوشتم چپ به راست و حروف فارسی فارسی و نیم فاصله و اینها رو هم با هم قاطی پاتی نکنه. چیزی که در واقع به خاطر لایبری های معقول لینوکس، تمام برنامه ها دارنش. ساپورت فارسی مک از نظر من از ۸ سال پیش تقریبا هیچ پیشرفتی نکرده.
  • یک برنامه که بتونم باهاش ویدئوکست ضبط کنم! بتونم وبکم رو گوشه صفحه داشته باشم و صفحه و صدا رو هم ضبط کنه. دلیل اینکه پروژه بستون مدتی است پیش نرفته همینه!
  • یک برنامه یا روش یا هر چی که بتونم شورتکات رو به یکسری برنامه اساین کنم. مثلا بگم هر وقت شبدر-آلت-ای رو زدم، یه پنجره جدید ادیتور متن باز کن
  • روشی که بتونم یک پنجره رو با کیبورد به یک اسپیس دیگه منتقل کنم
  • روشی که بتونم بدون باز کردن منو، از داک پنجره جدیدی از یک برنامه باز کنم. مثلا کنترل کلیک کنم و یک ترمینال جدید باز بشه
  • بتونم یه پنجره رو روی پنجره های دیگه نگه دارم، حتی وقتی فعال نیست

همین!

به جای ۱.۳ میلیون دلار، اف بی آی می‌تونست با صد دلار رمز آیفون رو بشکنه، اینجوری…

fbi

خبر چند وقت پیش رو حتما یادتونه. یک آیفون که باید آنلاک می‌شد تا در مورد یک جنایت اطلاعاتی به دست بیاد و اپل که درخواست دولت رو برای کمک رد کرد و گفت همکاری نمی کنه چون به اینکار امنیت مشتریانش رو به خطر می‌ندازه و در نهایت اف بی آی که ۱.۳ میلیون دلار خرج کرد تا یک گروه اینکار رو براش بکنن. حالا یک محقق امنیت در دانشگاه کمبریج راه بسیار ارزانتری رو برای باز کردن این قفل نشون داده؛ راهی با هزینه حدود ۱۰۰ دلار و با استفاده از وسایل موجود در بازار!

سرگئی سکورباگاتوو توی این مقاله‌اش جزییات باز کردن لاک آیفون رو تشریح کرده. روشی که می‌تونست به اف بی آی کمک کنه که با هزینه‌ای بسیار کم رمز آیفون ۵سی رو باز کنن.

این تکنیک که نند میرورینگ (NAND Mirroring)‌ نام داره قبلا هم به اف بی آی معرفی شده بود ولی اونها باور نکرده بودن که واقعا بشه باهاش رمز رو پیدا کرد و مدیر اف بی آی صریحا گفته بود که «این روش کار نمی‌کنه». نند میرورینگ نیازی به مکانیزم چندان پیشرفته‌ای نداره و به گفته نویسنده مقاله، وسایل مورد نیازش رو می‌شه از بازار خرید. توی تست سکورباگاتوو نشون می‌ده که چطوری یک آیفون ۵سی با آی او اس ۹.۳ روش در حال اجرا است رو باز می‌کنه و با جدا کردن حافظه نند از مدار تلفن،‌ اطلاعات اون رو روی یک مدار آزمایشگاهی کپی می‌کنه و اینکار چطور به سادگی قابل انجام در گوشی‌های مختلف است.

در مرحله دوم این محقق با اجرای یک برنامه روی دیتای به دست اومده، سعی می‌کنه پسورد رو حدس بزنه. روش بروت فورس (حدس زدن کور پسوردها) تونست در حدود ۲۰ ساعت پسورد چهار رقمی رو به دست بیاره و با محاسبه‌ای مشابه برای به دست آوردن یک پسورد ۶ رقمی، به حداکثر حدود ۳ هفته زمان نیاز بود. بخشی از مقاله می‌گه:

این اولین نمونه عمومی از پروسه میرور سخت افزاری برای آیفون ۵سی است. هر مهاجمی می‌تواند با دانش کافی فنی، این پروسه را تکرار کند.

هنوز اف بی آی (که ۱.۳ میلیون دلار از مالیات مردم رو صرف این رمز شکستن کرده بود)‌ و اپل هیچکدوم در مورد این مقاله و نمایش نظری ندادن و گفته می‌شه که این مکانیزم روی آیفون ۵ اس و تمام آیفون‌های ۶ که نند مشابه استفاده می‌کنند هم کار می‌کنه. در ضمن اجرای اون با حافظه‌های نند آیفون‌های دیگه نباید مشکل خاصی داشته باشه.

منبع

آیا کتابخوان دیجیتال کیندل به درد می خوره؟

ebook_on_kindle

من الان تقریبا دو سه ساله که یک کیندل دارم. شایدم بیشتر؛ شایدم کمتر. مطمئن نیستم راستش. کیندل من مدل Paperwhite است با بک لیت و یک اکانت آمازون. از نظر من این ابزار فوق العاده است و خیلی هم زیاد ازش استفاده کرده‌ام و امروز می‌خوام بعد از مدت‌ها داشتنش نظرم رو در موردش بگ تا بقیه دید یک ایرانی فارسی زبان در مورد این دستگاه رو داشته باشن. اما اول یک بحث مهم داریم: کدوم کیندل!

کدوم کیندل

کیندل انواع مختلفی داره. حتی تبلت های اندرویدی کیندل هم وجود دارن که صفحه شون رنگی است و اصولا چیزی که بهش می گیم کتابخون نیستن. به نظر من اگر می خواین کیندل بخرین حتما باید به انواعی که صفحه نمایشی مشابه کاغذ دارن مراجعه کنین و بین اونها هم به نظر شخصی من حتما باید چیزی بخرین که از خودش نور داشته باشه تا توی تاریکی هم بشه کتاب خوند – حداقل در مورد من که اینطوره چون من خیلی از کتاب‌هام رو زیر پتو می خونم! ولی واقعا من متوجه نمی شم چرا کسی باید سراغ کیندل جدید ۲۸۹ دلاری بره که به جز باتری بزرگتر از نظر من هیچ فرقی جدی ای با کیندل قبلی نداره! من یک کیندل پیپر وایت دارم و به نظرم هنوزم این کیندل ۱۲۰ دلاری دارای وایرلس و نور شخصی یکی از بهترین گزینه ها است برای کسی که براش مهمه چقدر پول می ده و چی می گیره.

همچنین بین گزینه «موقع لاک بودن دستگاه تبلیغ نشون بدن» یا «تبلیغ نداشته باشم ولی بشیتر پول بدین»، گزینه اول بسیار جذابتره. هم ارزونتره هم کیندل شما هر بار یک کتاب خوب به شما معرفی می کنه (:

نکات مثبت

  • کیندل دیوایس ارزونی است. اگر بتونین از کسی بخواین براتون بیاره واقعا عددی مثل صد و بیست دلار قیمت بالایی نیست.
  • باتری فوق العاده. تکنولوژی ePaper تقریبا باتری مصرف نمی کنه (: صفحه کیندل فقط موقع تغییر کردن برق مصرف می کنه و در نتیجه کیندل شما به راحتی هفته ها با یک شارژ به شما امکان کتاب خوندن می ده. من نور صفحه رو کم می ذارم و خیلی گاه گداری پیش می یاد که بخوام کیندلم رو شارژ کنم.
  • دسترسی زیاد به کتاب‌ها..= با کیندل شما واقعا به کتاب‌های جهانی دسترسی دارین. من سال ها حین سفر یک عالمه کتاب می خریدم تا توی ایران بتونم بخونم ولی بودن کیندل کاملا به من اجازه می ده که کتاب‌ها رو بدزدم و روی دیوایسم بخونم یا واقعا اکانت آمازونم رو با انواع راه ها شارژ کنم و چیزی که می خوام رو بخرم.
  • ‌وزن و اندازه عالی. کیندل به راحتی به شما اجازه می‌ده همیشه اونو همراه داشته باشین و هر وقت لازم داشتین با یک دست اونو داشته باشین و بخونین. این در وهله اول شاید خیلی مهم نباشه ولی سریعا متوجه می‌شین که یک تبلت ۱۰ اینچی رو آدم خیلی وقت ها نمی‌تونه همراهش ببره در حالی که کیندلش همیشه می تونه یک جایی جا داده بشه.
  • فقط کتابخون. این یکی از اصلی‌ترین دلایل خریدن کیندل توسط من بود. من دوست نداشتم موبایل همیشه تو تختم باشه. چه به عنوان یک دستگاه الکترونیک و چه به عنوان یک منبع نوتیفیکیشن. وقتی کیندلم دستمه فقط دارم کتاب می خونم در حالی که حتی وقتی دارم توی گوشی شطرنج بازی می کنم هم نوتیفیکیشن اینکه فلان تو تلگرام فکر کرده خوبه شما فلان چیز رو بخونین یا اینقدر پول براتون واریز شده یا فلانی خواسته با شما حرف بزنه ولم نمی کنه. من این کیندل رو خیلی دوست دارم که فقط کتابخون است و نه هیچ چیز دیگه
  • صفحه مشابه کاغذ. هنوزم که هنوز کتاب کاغذی هیجان و دسترسی بهتری به آدم می ده ولی خب کیندل هم با توجه به تکنولوژی صفحه اش تا حد زیادی احساسی مشابه کتاب به چشم و مغز منتقل می کنه. من هیچ وقت احساس نکردم با خوندن از موبایل یا تبلت چشم هام خسته می شن یا ازشون اشک می یاد ولی به هرحال حس خوندن رو کیندل به نظرم کلاسیک تر و بهتر از خوندن روی موبایل و تبلت است.
  • نسبتا باز بودن. کیندل یه جایی بین آزادی نرم افزار آزاد و زندان سابقا-طلایی مک ایستاده. حداقل نکته مثبت برای من اینه که سخت گیری خاصی نیست به اینکه من این مطلب رو از کجا آورده ام یا کتاب رو صاحبم یا به چه روشی می خوام کپی اش کنم روی کیندل. به راحتی می شه کیندل رو وصل کرد به یک کامپیوتر و روش فایل کپی کرد و بعد خوند.
  • ارسال اسناد به کیندل. این یکی دیگه از قابلیت های فوق العاده کیندل است. من می تونم هر مطلبی که می خوام بخونم (متن خالص، ورد، پی دی اف، کتاب، …) رو به یک آدرس ایمیل کنم و چند لحظه دیگه اون متن توی کیندل ظاهر می شه.

نکات منفی

  • پی دی اف. کیندل برای خوندن پی دی اف های مرسوم که برای کاغذ آ۴ درست شدن مناسب نیست. اندازه کیندل اندازه کاغذ آ۵ است (یعنی نصف آ۴) و در نتیجه اکثر پی دی اف ها روی اون یا خیلی ریز می شن یا نیازمند اسکرول. اگر قراره از کیندل استفاده کنین بهتره فقط به فکر کتاب هایی باشین که نسخه واقعی ایبوک ریدر دارن.
  • فارسی. روی کیندل می شه فارسی خوند. اگر کتاب دیجیتال فارسی درست داشته باشین تا حد خیلی زیادی قابل خوندن روی کیندل است. من حتی خیلی از متن های مورد علاقه ام رو شخصا به کتاب تبدیل می کنم که بتونم روی کیندل بخونم. همچنین می شه پی دی اف های آ۵ ساخت که تقریبا معقول روی کیندل قابل خوندن هستن. اما در کل اگر به فکر خوندن اونهمه کتاب پی دی اف شده روی اینترنت هستین بهتره خیلی به فکر کیندل نباشین چون همونطور که در مورد قبلی گفتم خوندن آ۴ روی کیندل نیازمند اسکرول چپ و راست و اینها است و خیلی جذاب نیست. هرچند که با گیک بازی می شه اینو تا حدی حل کرد. عکس بالای مطلب صفحه ای از کتاب نسخه دیجیتال مخصوص کتابخون فقط برای تفریح است که روی کیندل باز شده.
  • گرافیک پایین. به هرحال بهترین کیندل هم کیفیت تصویر پایینتری از اکثر تبلت های امروزی داره و همچنین سیستم ePaper هم سیاه و سفیده. نتیجه این مساله اینه که کتاب هایی که چیزی بیشتر از متن دارن در کیندل خیلی جذاب نشن. از جمله کتاب های ریاضی، فیزیک، شطرنج و حتی گاهی برنامه نویسی. برای من کاربرد اصلی کیندل در خوندن رمان بوده و هست.
  • آزاد نبودن. در بخش قبلی گفتم که کیندل خیلی هم بسته نیست ولی خب در مقایسه با خیلی از کتابخون های دیگه (مثلا نوک ها] تا جایی که شنیده ام آزادی بیشتری به کاربر می دن.
  • عدم پشتیبانی از همه فرمت‌های کتاب دیجیتال. کیندل رو شرکت امازون ساخته و از فرمت های کتاب خودش پشتیبانی می‌کنه. شما روی کیندل نمی تونین فرمت بسیار مرسوم epub رو بخونین بلکه اول باید با استفاده از یک سیستم (مثلا برنامه calibre) کتابتون رو به mobi تبدیل کنین و بعد اونو بخونین. هرچند که این مشکل حادی نیست ولی جذاب هم نیست.
  • عدم امکان تورق علمایی! تورق کتاب کار جذابیه.. شما کتاب رو دستتون می گیرین و مثل زمان هایی که قراره نقاشی متحرکی که کنار دفتر کشیدین رو نشون بدین، صفحه ها رو از زیر انگشت ها رد می کنین. یا یک کم می یاین عقب و می بینین سه صفحه قبل ماجرا چی بوده یا چقدر مونده و چی مونده از جلوتر کتاب و … اینکار توی داکیومنت دیجیتال بسیار بسیار سخته.

جمع بندی و یک نکته خیلی مهم

کیندل دیوایس خوبیه. اگر کتاب انگلیسی می خونین – بخصوص در حوزه متنی مثل رمان – به نظر می تونه کمک خیلی خوبی باشه. حتی خریدن کتاب اصل هزینه عجیبی نداره چون دادن مثلا ۸ دلار برای یک رمان که یک ماه شما رو مشغول می کنه برای اکثر ما سخت نیست. اگر کسی اهل کتاب است و دسترسی به یک آرشیو بزرگ و همچنین راحتی یک کتاب خون ای-ریدر رو می خواد به نظرم کیندل می تونه همراه خوبی باشه.

اما نکته خیلی خیلی مهم اینه که این حرف و نوشته و اونهمه تبلیغات دیگه اصلا به این معنی نیست که کسی برای کتاب خوندن نیاز به یک کیندل یا نوک یا تبلت یا هر چیزی داره. اکثر ما کتاب نمی خونیم چون کتاب نمی خونیم (: دلیل کتاب نخوندن اکثر ما این نیست که چون کیندل نداریم کتاب نمی خونیم و اگر کیندل بخریم حتما کتابخون می شیم. ممکنه هیجان اول باعث بشه یکی دو کتاب رو بخونین ولی در نهایت این اشتباه رو نکنین که داشتن یک کیندل باعث می شه آدمی که تا دیروز کتاب نمی خونده کتابخون بشه… شایدم بشه ها (: ولی علت کم بودن کتاب در جامعه ما چیزهای خیلی بیشتر از نداشتن کیندل است.

کامپیوتر ۹ دلاری‌ای که تونسته دو میلیون دلار روی کیک‌استارتر حمایت جلب کنه

chip

احتمالا با رزبری پای آشنا هستین؛ کامپیوتری بسیار کوچیک، بسیار کم مصرف و بسیار ارزون برای پروژه‌های شخصی و جالب و کارهای جذاب (مثلا ساخت یک روز ویدئو از حیاتتون و کشف اینکه گربه‌ای هست که صبح می‌ره سر کار و عصر بر می گرده خونه!). حالا این کامپیوتر یک رقیب بسیار جدی داره! کامپیوتری به اسم چیپ که توی سایت کسب حمایت کیک‌استارتر تونسته ۴۰ برابر رقم درخواستی‌اش یعنی حدود ۲ میلیون دلار رو از طرف ۴۰هزار سرمایه گذار جلب کنه.

چیپ با اندازه بسیار کوچیک و قیمت اعجاب آور ۹ دلاری‌اش قراره یک کامپیوتر با ۱گیگاهرتز پروسسور، ۵۱۲ مگ رم و ۴ گیگ حافظه ذخیره‌سازی باشه و از همون اول خرید هم لینوکس روش بوت بشه. عجیب می‌شه اگر قول‌ها به عمل بپیونده و واقعا این کامپیوتر دارای بلوتوث و وای فای هم باشه و در صورت نیاز بشه به پورت کامپوزیت گرافیکی‌اش کابل اچ دی ام آی یا وی جی ای هم وصل کرد.

نکته اصلی که باعث می شه چیپ تا این حد ارزون بشه، همکاری اون با سازنده چیپ‌های الکترونیک چینی یعنی آل‌وینر تکنولوژی است. انتظار می ره بعد از تولید بتونین این وسیله رو با یک صفحه ۴.۳اینچی و کیبورد اختصاصی اش هم سفارش بدین.

چه ساخته بشه چه نه، آینده در حال شکل گرفتن. آینده ای با ابزارهای کوچیک و ارزون که جرات بیشتری به ما برای انگلوک کردنشون می دن. فکر می کنین اگر یک چیپ داشتین باهاش چیکار میکردین؟

سفر من به اپل – بررسی ای بسیار مفصل و مصور از مک بوک پروی ۱۳ اپل

متن زیر رو محمد مطیعیان برای سایت تک نینجا نوشته بود که با تعطیلی اونجا و با اجازه خودش، اینجا منتشرش می کنم تا راهنمایی باشه برای کسانی که دنبال خرید مک بوک هستن؛ در واقع اینطوری باید سخت افزار خرید (:


مقدمه

میگم با این سطح درآمد ما در رشته نرم افزار و توسعه دهندگان نرم افزار، چند بار می­توان تجربه خرید داشته باشیم، تا بتوان یک لپ تاپ، خوب، سریع و سبک و مناسب کارمون پیدا کنیم؟

فکر کنم شاید یک بار یا … !!!

برای من که تا الان تونستم یک بار این هزینه رو انجام بدم جستجو و تحقیق در مورد یک دستگاه خوب و خیلی سریع خیلی مهم بود، تمام بازار تهران و اینترنت و زیر و رو کردم، بالاخره به ۳ مدل زیر رسیدم:

1- ذن بوک ایسوس (Asus ZenBook UX303 LN)
2- ایکس پی اس دل ( Dell XPS 13 )
3- مک پرو ۱۳ اپل (Apple MacBook Pro 13)

البته مدل ۱ و ۲ از نوع فوق سبک یا همان اولترابوک هست و سومی کمی سنگین­تر.

من یک تعریفی از Ultrabook می­کنم:

لپ تاپ سبک تا حد یک و نیم کیلوگرم و هارد حالت جامد یا همان SSD، که قدرت پردازشی کافی برای کارهای متنوع روزانه و نیمه حرفه­ ای را ممکن سازد – همچنین مصرف پایین.

مدل ۱ که تو ایران نیست ولی مشخصات عالی دارد، به حدی که کارت گرافیک ۲ گیگ مستقل Dedicate نیز برای بازی کردن هم دارد و حدود ۵ میلیون تومان قیمتش هست که اینجا نیست! البته صفحه نمایش این مدل به علت Resolution 3200 Pix بی­رنگه و مشکلاتی رو برای نمایش نرم افزارهای ویندوزی به همراه داره.

مدل ۲ را ایران رهجو آورده که به همراه گارانتی ۵ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان است، البته کیفیتش با توجه به قیمتش با دو مدل دیگه قابل رقابت نیست.

مدل ۳ را هم که با تنوع­های مختلف فضای هارد و کلاک CPU است، قیمتش و موجودیش روزانه کم و زیاد میشه و مهمتر از همه متولی خاصی نداره و کلا بی­گارانتیه اما با قیمت ۲۵۰ تا ۳۲۰ هزار تومان بیمه می­کنند (۶ درصد قیمت کل) یا بعضا مثل الماس در مجتمع پایتخت شخصا گارانتی می­کنند، این وقایع گستر فارس هم که با قیمت نجومی میده ولی نکته مثبت آن اینه که نمایشگاه محصولات اپل داره، نمایشگاه محصولات اپل به این تنوع نداشتیم (میدان ونک، ملاصدرا، جنب اتوبان کردستان).

مدل­های Sony هم کلا تولید ژاپن شده و هر چی تنوع موجود قبل تو بازار بسیار کمه و با مشخصات بالا کاملا قیمت غیر منطقی داره! مدل Microsoft Surface 3 Pro هم با مشخصات بالا بشدت گرونه بالای ۷ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان است، البته سری تبلت، لپ تاپه، که بیشتر خواص تبلتی آن برجسته و همچنین قلم جالب آن به چشم می­آید.

خرید، قیمت، اصالت دستگاه

بالاخره من این مدل و از دیجی کالا خریدم – با وسواس زیاد – مخصوصا برای 1 هفته فرصت تست که داشتم، با خیال راحتتر خرید کردم و کاملا راضی هستم با اینکه در همین مدت قیمت از ۶ میلیون و ۹۰ هزار تومان که من خرید کردم، پایین­تر هم آمده؛ البته باید ذکر کنم که بدون گارانتی این سیستم در بازار تهران ۵.۸۰۰ (۵ میلیون و هشتصد هزار تمان) نیز وجود داشت که متاسفانه گارانتی ۱ ساعت هم نمی­کردند !!! (خرید در تاریخ 04/08/1393).

قیمت دلاری این سیستم و قیمت آن در بازار تهران (البته بدون گارانتی) برابر هستند !!!

1

با توجه به این قیمت گران (البته با توجه به بی­ارزش بودن تومان در برابر دلار) حتی اپل یک برچسب دور جعبه نزده !!! هیچ گونه برچسب یا هولوگرام یا …

من به شدت نگران لپ تاپ­های تعمیری بودم یا Refurbished که باید به فروشنده اعتماد کرد. البته یک راه برای فهمیدن خرید قانونی مان داریم که در پایینتر بیان می­کنم.

در مورد بسته بندی

فقط یک محافظ پلاستیکی دور کارتن آن وجود دارد که از نوع پلاستیک منعطف هست و صدای جیر جیر پلاستیک سفت را ندارد، اصطلاحا شیرینک نرم دورش هست و خط پرس شیرینک دورش کاملا دقیق و منظم در دور جعبه پیداست و بعد از باز شدن جعبه دور لپ تاپ نیز شیرینک نرمی بسته شده که نشان دهنده آن است که پرس دور لپ تاپ باز نشده است و باید پاره شود تا باز شود.

2

3

در مورد خرید قانونی

در زیر کارتن عنوان­های زیر وجود دارد، مشخصات سیستم و شماره سریال دستگاه، که این شماره سریال باید در پشت دستگاه، در بدنه آلیمینیومی نیز حک شده باشد و همچنین در سیستم عامل مک OSX نیز در منوی درباره دستگاه نیز همین عدد تکرار شده باشد.

4
نمای روی جعبه

5
نمای منوی About داخل سیستم عامل OSX

6
نمای پشت بدنه لپ تاپ

بعد از چک کردن این ۳ عدد و برابر بودنشون، عبارت Apple support coverage و گوگل کنید، در صفحه زیر سریال و وارد کنید:

7

در بار اول که سریال دستگاه و چک کردم، خطایی می­داد که تاریخ خرید و متوجه نمی­شم (تو اینترنت زدم گفت از فروشگاه توی دبی خریداری شده !) وا رفتم ، اما بعد از کمتر از ۲۴ ساعت صفحه زیر به نمایش درآمد که نشان دهنده فعال شدن سریال دستگاه بود.

8

مشخصات سیستم

CPU Corei5, 2.8 GHz ~ 3.3, 4308U
3MB Level3 cache, 1Process, 2Core, 4Thread
Haswell ULT (22 nm), 28 Watts

9

10

  • این مدل­های کم مصرف و سبک (لپ تاپ فوق سبک یا همان Ultrabook) کلا کارت گرافیک مستقل ندارند و از همان چیپ گرافیکی داخل CPU شرکت Intel استفاده می­کنند، که برای این سیستم مدل Intel(R) Iris(TM) Graphics 5100 می­باشد.
  • RAM 8Gig DDR3
  • وزن 1.57 کیلوگرم
  • هارد پر سرعت SSD با واسط PCI-E به ظرفیت ۵۰۰ گیگ
    نوع اتصال هارد به Motherboard بسیار مهم است که با واسط SATA نیز وصل می­شوند ولی پر سرعت ترین نوع ارتباط از نوع PCI-E می­باشد،
    اختلاف قیمت هارد SSD برای ۵۰۰ گیگ تا ۱ ترا بایت، ۵۰۰ دلار می­باشد، که این خود مشخص کننده قیمت بالای هارد پر سرعت SSD هست.

11

مشخصات دیگر درگاه­ها

12

تجربه من با اپل MGX92

بعد از اولین تجربه با سیستم عامل عالی و سبک مک به نام OSX اونو به روز کردم به نسخه OSX Yosemite که این عملیات حدود ۶ گیگ حجم دانلودش بود، که باید کل مراحل به صورت آنلاین از اینترنت دانلود بشه، البته با قطع و وصل شدن باز هم ادامه میده، کلی برنامه هم برای به روز رسانی باید از iTunes دانلود کنه، برای تمام مراحل کار از اولین باری که روشن میشه باید Apple-ID داشته باشید (داشتن اپل آی دی راحته و مجانی)، چون برنامه­ها رو از iTunes دریافت میکنه.

###سیستم عامل
سیستم عامل مک همان OSX بسیار جالب و سریع است، به راحتی با آن می­توان ارتباط برقرار کرد، منوها بسیار ساده هستند و پیچیدگی را برای کاربران کم کرده است، به شدت کلیدهای ترکیبی برای راحتتر کردن کار دارد و همچنین به لطف بهره گیری از تاچ پد قوی خود انواع کارها را (با حرکت 1 یا 2 و یا 3 انگشت یا ترکیب شان با یکدیگر) ممکن ساخته است، دقیقا همان حسی را می­دهد که کار با موبایل­های لمسی دارد،
به عنوان برنامه نویس برایم جالب بود که کدهای بر پایه لینوکس بر روی مک کامپایل و اجرا می­شوند، در زیر سورس کد GZip را دانلود کردم و با زدن ./Configure و سپس Make فایل اجرایی مخصوص سیستم عامل را تولید کردم، این کار را در محیط ترمینال انجام دادم.

13

سیستم عامل مک برای برنامه نویسی نرم افزار Xcode را پیشنهاد می­دهد، که برنامه قوی تولید نرم افزار، برای هر نوع دستگاه بر پایه سیستم عامل­های اپل می­باشد.

14

البته این برنامه ارزش توضیح و بسط دادن به صورت منحصر به فرد را دارد که در این سند جای آن نیست.

نصب ویندوز مجازی بر روی مک

نصب ویندوز مجازی با نرم افزار Parallels Desktop 10.0.1.27695 که از سایت­های ایرانی مثل p30world دانلود و نصب میشه، سرعتش خیلی خوبه ولی تجربه یک سیستم عامل خالص و به شما نمی­ده، به همین دلیل با کمک برنامه BootCamp از داخل سیستم عامل OSX شروع به نصب ویندوز Windows 8.1 Pro (6.3) 64-bit کردم؛ ابتدا توضیحاتی را در مورد سیستم مجازی ویندوز بیان می­کنم.

در زیر محیط شبیه سازی شده یا مجازی ویندوز را در داخل سیستم عامل مک OSX می­بینیم:

15

محیط داخل ویندوز مجازی امکان دسترسی به فلش­های متصل به سیستم را می­دهد و همچنین امکان دسترسی به فایل­های مک را از طریق File Sharing تحت شبکه می­دهد،

16

سیستم عامل اپل امکان مشاهده و فقط خواندن اطلاعات پارتیشن­های ویندوزی یا همان FAT و NTFS دارد و امکان تغییر یا همان نوشتن روی آن را ندارد!

به همین دلیل برای کپی کردن فایل از مک به روی فلش، از ویندوز مجازی کمک گرفتم، به این صورت که ابتدا فایل­ها را در مسیری بر روی مک تولید کردم و از طریق ویندوز مجازی و به کمک File Sharing به ویندوز مجازی انتقال دادم و سپس فلش USB را با فرمت شناخته شده برای ویندوز، به لپ تاپ وصل کردم و از طریق ویندوز مجازی بر روی فلش کپی کردم، جانم درآمد.

نصب ویندوز بر روی مک از طریق بوت کمپ

نصب خالص ویندوز – برای نصب ویندوز اول پارتیشنی به سایز دلخواه (در محیطی ساده و کاملا ویزاردی) در نظر میگیریم که من 200 گیگ برای اپل و بقیه 300 گیگ و به ویندوز اختصاص دادم و سپس فلش و گرفت، فرمت ویندوزی کرد و Image ویندوز و به صورت یک فایل iso گرفت؛ سپس به صورت آنلاین (مجددا آنلاین …) شروع به دانلود برنامه­ها و درایورهای سیستم کرد که کار این BootCamp هست و این هم حدود 1 تا 2 گیگ دانلود بود، بالاخره فلش بوت آماده شد، بعد سیستم ریست شد و مراحل نصب ویندوز طی شد.

به نظرم وقت­گیر ترین کار همین مراحل بود تا ویندوز بالا آمد – فکر کنم به روز رسانی نرم افزارهای مک، به روز رسانی سیستم عامل مک به سیستم عامل جدید و گرفتن اطلاعات آنلاین BootCamp برای نصب ویندوز، جمعا حجم10 گیگ اینترنت و مصرف کرد (ISP من شهراده، برای منطقه بلوار فردوس غرب).

صفحه نمایش زیبا، روشن شفاف با دقت بالای پیکسل­ها

صفحه نمایش رتینــــــــــــــا با رزولشون بالا که در ادامه مشاهده می­کنید.

در سیستم عامل OSX: کلا 4 حالت نمایش داره، یکی از اونا حالت رتیــنا هست که کاملا شفاف و قابل مشاهده است، یه مدل هم منوها کمی ریزتر میشه، ولی باز متون واضحه.

17

نسبت اعداد وضوح تصویر روی اعداد زیر می­باشد:

18

19

در ویندوز: معمولا من روی 1440900 می­گذارم – اما تنظیم روی حداکثر وضوح، یعنی 25601600 اینقدر ریز میشه که متن­ها قابل دیدن نیستن، معمولا برای رفع این مشکل، درشتی متن را روی 200 برابر تنظیم می­کنند، فقط بعضی منوها و متن آن­ها بد میشه و به حالت زوم شده نشان داده می­شود، که من بدم میاد.

20

21

کیبرد و تاچ پد

کاملا عالیه، کیبرد و تاچ پد کاملا راحت و بی مشکل هستن، تمام کلید ها وجود دارند، در ویندوز و هم در OSX بدون مشکل عمل می­کنند، تنها کمبود در نبود دکمه­های Page Up/Down, Home, End, Backspace, Print Screen و کلیدهای جزیره ای ماشین حسابی – می­باشد، همین  … البته باز هم کلید میان­بر ترکیبی، برای این کار وجود دارد، مشکلی نیست؛ به جای آن تاچ کاملا بزرگ و حساس، حس خوبی میده، نور پس زمینه کیبورد عالیه، حتی یک دکمه اضافه هم نداره.

22

در داخل سیستم عامل مک از زبان فارسی و همچنین تقویم شمسی کاملا پشتیبانی می­شود،

23

24

بلوتوث

در سیستم عامل اپل من نتوانستم با گوشی Android خودم فایلی جابجا کنم !!! البته دستگاه­ها همدیگر را می­دیدند و فقط میدیدند و فقط همین، اما در ویندوز مشکلی برای جابجایی نداشتم، شاید نکته­ای در سیستم عامل OSX دارد که من متوجه نشدم.

تست سرعت

####سرعت در ویندوز

  • در ویندوز تست سرعت و با برنامه PC Benchmark می­بینید

25

  • ویجت Desktop Gadgets Gallery v1.3 که برنامه تست سرعت ویندوز و به نمایش در میآره (در ویندوز 7 وجود داشت و در ویندوز 8.1 در تنظیمات کامپیوتر به نمایش در نمیآد) رو میبینیم.

26

  • تست سرعت هارد از خود هارد به خودش با برنامه عالیه Total Commander و میبینید که به سرعت حداکثر 452MByte/s می­رسد.

27

و از هارد External با واسط USB3 سرعت حداکثر به 84MByte/s می­رسد، که .

28

  • تست مقایسه با نرم افزار PassMark

29

30

31

در مورد تست سرعت هارد این لپ تاپ که بالاترین امتیار آن محسوب میشه، در این سایت بالاترین­های سرعت هارد و می­بینیم که در بالاهای جدول بهترین هاردها به همراه امتیازشان جای دارند.

32

  • تست سرعت با نرم افزار Nova Bench

33

34

شارژ

در صورت خاموش بودن سیستم 2 ساعته سیستم شارژ می­شود، برای نگه داشتن شارژ هم زمان دقیقی، نمی­شه بیان کرد، تو سیستم عامل مک یعنی OSX زمان تخلیه شدن کامل شارژ به صورت محسوسی طولانی­تر هست، یعنی زمان بیشتری از باتری می­توان استفاده کرد، نسبت به سیستم عامل ویندوز.

این دو سیستم عامل اختلافات زیادی دارند و نمی­توان به راحتی معیارهای مقایسه طراحی کرد، سیستم عامل اپل سریعتر و با سربار کمتری است، اما سیستم عامل ویندوز به شدت سرش شلوغ­تره و حافظه بیشتری را مصرف می­کند.

پریز شارژر هم که در تصویر پیداست، باید تبدیل سری پریز برای آن تهیه شود.

35

جمع بندی

من به عنوان برنامه نویس و کسی که به شدت علاقه به کارهای صوتی تصویری داره و همزمان چندین برنامه رو در سیستم اجرا میکنه و میخوام همه کارشونو خوب انجام بدهند، همواره سیستم­های مختلف و دقیق میبینم، نکته همینجاست … هارد سیستم که گلوگاه سرعت سیستم است، این لپ تاپ و یا لپ تاپ­هایی که از سرعت بالای هاردهای SSD استفاده می­کنند بهترین انتخاب برای این منظور است – البته به کیفیت هاردهای SSD نیز باید توجه کرد، من از Apple به شدت راضی هستم البته در کنار توجه به سبکی و صدای فن پایین و بدنه زیبا و صفحه نمایش عالی و صدای با کیفیت و سه بعدی و موارد دیگر …

توجه: لپ تاپ­های فوق سبک برای بازی­های حرفه­ای انتخاب خوبی نیستند.

یک لپ تاپ سریع خیلی بهتر از لپ تاپی که میچرخه، دور میزنه، بال در میاره و خیلی آپشن­های جانبیه دیگه، حس سرعت بالا رو باید لمس کنید.

با تشکر – محمد مطیعیان (mohammadmot@gmail.com)


با تشکر از محمد، پیشنهاد می کنم به این مطالب هم نگاهی بکنین: