همایش‌های پیش رو: جشن انتشار اوبونتو و کنفرانس دولوپرها

poster
همونطور که گفتم من دو سه هفته آینده رو آن و آف تو اهواز هستم ولی این همه برنامه های ماه پرکار اردیبهشت در دنیای برنامه نویسی نیست. اگر حوالی اصفهان هستین ۳۰ ام اردیبهشت همایش گنو/لینوکس و نرم افزارهای آزاد در اصفهان برگزار می شه و آخرین پنجشنبه مرداد هم گردهمایی بزرگ برنامه نویسان ایران است. راستش من خیلی دوست دارم تو همایش اصفهان باشم ولی شاید نشه چون جای دیگه قول داده بودم و نمی تونم اصفهان باشم (هرچند که گفته بودم میام) ولی شما برین و جای ما رو هم خالی کنین. در همایش برنامه نویسان ولی به احتمال زیاد هستم و شاید حتی … نمی دونم… یک ارائه هم داشتم. به هرحال هر دو رو سریعتر ثبت نام کنید،‌ چه برای شرکت چه برای ارائه.

سمینار و کلاس های لینوکس در اهواز

با دعوت خوب دوستان شرکت دیسون به شکلی که اولش برای خودم هم دور از ذهن بود قرار شده سه آخر هفته به اهواز برم (: آخر این هفته یعنی ۲۳م برای یک سمینار در مورد لینوکس و دیدن شهر و گپ با دوستان و آشنایی با سمبوسه واقعی و بعدش هم دو آخر هفته دیگه برای برگزار دوره LPIC1. راستش کاری است که منم هیچ وقت نکرده ام ولی استدلال ها و پیگیری های معقول دوستان در دیسون باعث شد سه تا آخر هفته آینده رو توی اهواز باشم. اگر اون طرف ها هستین خوشحال می شم ببینمتون.

بهترین روز زندگی من

life

از من زیاد می پرسن که چرا شادم و چطوری شادم. گفتن اون سخته. یعنی به نظرم در حد وبلاگ نیست و نیاز به کلی حرف زدن داره و همه اجزاش هم -اگر نخوام دکون «چطوری شاد باشین» باز کنم – قابل تکرار در هر شرایط و در هر زندگی ای نیست. اما می تونم این رو بهتون بگم که امروز بهترین روز زندگی من بود. امروز فوق العاده بود و من کلی از علاقمندی‌هام رو تجربه کردم و حتی به بعضی فانتزی هام هم رسیدم و الان که ساعت نه است، خیلی بهم خوش گذشته، دارم یکی از بهترین غذاها رو می خورم و منتظر یکی از بهترین اتفاقات هستم که قراره یک ساعت دیگه اتفاق بیافته.

از صبح که بگذریم، امروز روز جهانی بازی های رومیزی بود. من امروز توی کافه ماشین و کافه برد دوست های فوق العاده ام رو دیدم و بازی های جدید تجربه کردم. بعضی هاش خوب بود و بعضی هاش بد اما تجربه تازه هیجان انگیز بود و با خوب ها خندیدیم و با بدها خنده درست کردیم. من امروز دوستانی رو دیدم که از کارهای من راضی بودن و به نظرشون بودن من در دنیا، مثبت بود. من امروز بین برنامه دو تا کافه، در نقش بزرگتر یک بچه کوچیک توی مهدکودک توی یک مسابقه سیمولتانه با استاد بچه ها بازی کردم. سی هفت تا بچه و بزرگتر بچه روی صندلی های کوچولوی مهدکودک. بازی رو در حرکت چهاردهم ترک کردم چون می خواستم برم کافه برد.

ناهار توی کافه ماشین یک ساندویچ مرغ خوشمزه با سس عالی خوردم و الان دارم یک نون پنیر خیلی سر حال و تازه که از کافه برد گرفتم و آوردم خونه می خورم. ساعت ده امشب، شب دوم مسابقه شطرنج بلتیز (خیلی سریع) کاسپاروف افسانه‌ای با بازیکنان قهرمانی آمریکا است که دیدنش هیجان انگیزه و خوشبختانه تند و سریع و امروز یک روز عالی بود. شاید بهترین روز زندگی من.

نمی دونم دقیقا چرا دارم این رو می نویسم. احتمالا می خوام شما رو توی این حس شریک کنم و بگم که بهترین روز زندگی به معنی روزی نیست که از تک تک روزهای دیگه بهتر باشه بلکه روزی است که اگر بهش نگاه کنین احساس می کنین فوق العاده بوده. به نظرم به راحتی می شه جوری زندگی کرد که ماهی یکی از این بهترین روزها در زندگی آدم باشه. درسته که امروز هم کلی نقص داشت، می شد غصه بخورم که چرا بازی سیمولتانه که ازش لذت می بردم رو تموم نکردم، چرا اینهمه بدو بو کردم، چرا غذاهام کم و ساده بود، چرا تو بازی ها باختم، چرا تو کافه برد کسی که منو دعوت کرده بود رو ندیدم و داشتم ترکش می کردم که یکهو دیدمش و .. می دونم گفتن «شما همیشه می تونین خوشحال باشین» احمقانه است و دکون کلاس های خودشناسی و روانشناسی های عامه پسند ولی نکته اینه که خوشحال بودن نیازمند پیش نیازی به اسم رسیدن به اهداف بلند مدت نیست. هر روزی ممکنه به یک روز فوق العاده تبدیل بشه به شرطی که بدونیم چی دوست داریم و با جدیت و علاقه پیگیری اش کنیم. در مسیر زندگی قراره خوش بگذره. مثلا الان کم کم بازی برق آسای کاسپاروف با قهرمان‌های آمریکا شروع می شه و من ازش لذت خواهم برد (آنلاین با اپ فالو چس نگاه می کنم) و امیدوارم شما هم چیزهایی که دوست دارین رو کشف کنین و ازشون لذت ببرین. داشتن مسیر، مسیر رو هیجان انگیز می کنه! کسی که فقط در راه های از پیش تعیین شده برای عموم حرکت می کنه یا منتظره به مقصد برسه تا بهش خوش بگذره، معمولا راضی نیست. از مسیر لذت ببرین (:

ادامه نظر سنجی گسترده حقوق، شرایط کاری و زندگی برنامه نویسان

چند مطلب قبل گفتم که برای داشتن درک بهتر از بازار کاری که توش هستیم، یک پرسشنامه درست شده که توش بگیم چجوری زندگی می کنیم و چقدر حقوق می گیریم و چیکار می کنیم و چی دوست داریم و …. . تقریبا دو هفته است که این پرسشنامه در حال پر شدن است و تقریبا ۹۰۰ نفر اونو پر کردن. اگر شما هنوز پرش نکردین، شدیدا پیشنهاد می کنم نظرسنجی گسترده وضیعت شغلی برنامه نویسان و مدیران سیستم ایران رو پر کنین و مهمتر از پر کردن،‌ جاهایی که دسترسی دارین به اشتراک بذارین تا آدم های متنوع تری پرش کنن و دید گسترده تری داشته باشیم که چکاره هستیم و منطقا چقدر باید حقوق بگیریم (: نتایج احتمالا در هفته اول ۱۳۹۵ منتشر می شه. برای شناختن شرایط و وضعیت کاری خودمون،‌ توی نظر سنجی گسترده حقوق، شرایط کاری و زندگی برنامه‌نویسان‌ ایران مشارکت کنین.

انتخابات مهمترین کار نیست

dark

سیاست دنیای جذابی است و اکثریت آدم‌ها، قدرت و ثروت ناشی از موفقیت در سیاست رو دوست دارن. این جذابیت قطره قطره به پایین می چکه و آ‌دم هایی که هیچ وقت سیاسی نبودن ناگهان در برهه‌های سیاسی، سیاسی می شن و کیه که در همه عمر نظراتش در حکومت مطرح نبوده باشه و یکهو نخواد احساس کنه که بالاخره تعیین کننده سرنوشت خودش و دیگرانه؟ در چنین فضایی جنگ ها و دعواها و تهمت ها بالا می گیره و کسی که چند ساله بین بد و بدتر انتخاب می کرده حالا مدعی می شه که اگر همه بین بدتر و بدترین به بدتر رای بدن امید هست و کسی که افتخارش اینه که هیچ وقت حکومت رو تایید نکرده،‌

در مورد اولی خطاهای منطقی زیاده. نه انتخابات ما انتخابات است، نه رای دادن به یک آدم یا لیست معنی اش اینه که اون آدم یا لیست قراره اهداف من رو پیش ببره. تا وقتی احزاب وجود ندارن کلا رای دادن به عکس و اسمی که معلوم نیست فردا کیه و چیه بی معنیه. مثلا شما الان می دونین نظر نفر بیست و یک یا دوازدهم یا شونزدهم یا … لیست قدم دوم در مورد فیلترینگ اینترنت چیه؟ پس چطور حاضرین تاییدش کنین؟‌ چون احتمالا نظرش بهتر از نظر نفر چهارم لیست فلانه؟ من مجلس ششم و خاتمی رو دیده ام. مجلس و رییس جمهور همسو به سمت «اصلاحات» و خوشحالم می شم به قول کروبی دو تا یا سه تا قانون اصلاح طلبانه شون رو یادآوری کنین. اصلی ترین تلاششون یک چیزی بود به اسم منشور حقوق شهروندی که وتو شد‌ و الان ما داریم به کسی در لیست اصلاح طلب ها رای می دیم که … رسیدیم به انتخاب بین بدترین و بدترین (:

اما نفر دوم حتی از نفر اول هم عجیب تره. اگر کسی هست که ایده اش از مقاومت یا مبارزه یا هر چیز دیگه اینه که هر چهار سال یکبار رای نده، خب واقعا بیخود نیست وضع ما همینه (: رای ندادن در حوزه اخلاقی ممکنه قابل دفاع باشه – من می گم کسی که حکم کشتار فلان رو داده و کسی که یک کشور انقلابی جنگ زده رو دکون خودش کرده و … هیچ وقت نمی تونه امضای من رو هم بگیره ولی این «مبارزه» نیست بلکه «اخلاق منزه طلبانه» است.

درست مثل کسی که یکسری مهمون شلوغ تو خونه اش زندگی می کنن و بیرون هم نمی رن و در حالی که بقیه اعضای خانواده دارن خونه رو تمیز می کنن یا ظرف ها رو می شورن به چیزی دست نمی زنه و بعد که مهمون ها می رن با افتخار می گه «ولی دیدین که من حاضر نشم ظرف اینها رو بشورم – دستای من تمیزه.

از نظر من کسی که رای نمی ده قابل احترامه به شرطی که از اینکارش احساس قهرمانی نکنه و از اون دسته عجیب هم نباشه که فکر می کنه اگر حکومت اصرار می کنه که رای بدیم واقعا استدلال حکومت اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم حالا ببینیم رای می دین یا نه». استدلال واقعی اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم و شما هم رای دادین» (: این خواهش و اصرار و وظیفه دینی دونستن رای دادن و … دو تا کاربرد داره. اولی کشوندن «همه» طرفدارهای سیستم به پای صندوق و در مرحله بعدی اعلام اینکه وقتی اعلام شد «همه رای می دن» قبلا اعلام شده باشه «اگر همه رای دادن یعنی ما خوبیم» (:

بذارین جمع بندی کنم. نظر نهایی من اینه که اصولا انتخابات همه چیز نیست. اگر دنیای سیاست دنیای شماست مطمئنا انتخابات همه چیز شماست ولی اگر جامعه مدار هستین و دنبال تغییر واقعی بی معنی ترین چیز اینه که کل کنش ِچهار،‌ هشت، دوازده، … ساله شما این باشه که در انتخابات شرکت کردین یا نکردین. در صورتی که عقیده مثبتی رو تبلیغ نمی کنین، در صورتی که با ظلمی مبارزه نمی کنین، در صورتی که اخلاقی رو ترویج نمی کنین و در صورتی که فاصله بین دو تا صندوق رای «بد و بدتر» یا «بدتر و بدترین» کلا ماجرا رو کنار می ذارین، ما هم هیچ وقت حزب نخواهیم داشت، هیچ وقت هم انتخابات آزاد نخواهیم داشت و هیچ وقت هم چیز خاصی عوض نخواهد شد.

من؟ در این انتخابات به احتمال زیاد رای می دم. به فهرست اصلاح طلب ها و ۳۰+۱۶. نه به این خاطر که فکر می کنم به-اصطلاح-اصلاح-طلب ها اصولا معتقد به چیزهایی هستن که من معتقدم بلکه به این خاطر که فکر می کنم رای دادن و ندادن چندان اتفاق بزرگی در زندگی ام نیست و در کل بگم این مجموعه رییس باشن برام بهتر از اینه که چیزی نگم. اصولا در این سیستم که من اجازه ندارم کاندیدا باشم،‌ داشتن نماینده از نظر فلسفی بی معنیه. وقتی قانون صراحتا می گه هم‌عقیده من اجازه نداره کاندید بشه و استدلالش در برابر نظر من سانسوره، چجوری انتظار داره من برم «نماینده عقیده ام» رو بفرستم مجلس؟ ((: اما این باعث نمی شه من رای ندم. به هرحال در همین سیستم در این لحظه و این انتخابات به نظرم بهتره سعی کنم یک-پله-معقولترها یا یک-دور-پچ-شده-ها برن مجلس تا دوستانی که هنوز به روش قدیمشون هستن و حتی ظاهر رو هم پچ نکردن (: از نظر خودم من با این رای دادن نه خیانتکار هستم نه قهرمان. درست همونطور که کسی که رای نمی ده هم نه قهرمانه نه خیانت کار. این انتخابات شبیه اون زمانی است که بچه ۵ ساله وقت خوابش شده و در جواب «تلویزیون رو خاموش کن» غر می زنه اما در جواب «تلویزیون رو خودت دوست داری خاموش کنی یا من خاموش کنم»‌ با سرعت می گه «خودم خاموش می کنم» و هیجان زده می پره که کنترل رو در دست بگیره. کنش ما اگر محدود به قهر کردن یا افتخار به رای دادن و ندادن باشه مهملترینیم چون اصولا انتخابات چندانی در جریان نیست (: از نظر من ارزش توی اینه که از حرف و عقیده‌ای که صحیح می دونیمش در ایام غیرانتخابات هم دفاع کرده باشیم و دفاع کنیم.

شروع انتشار قسمت به قسمت لینوکس lpic 102 در دانش‌آباد

خوشحالم بهتون خبر بدم که در ادامه مسیر ویدئوهای آموزشی الپیک ۱ امتحان ۱۰۱ حالا تولید ویدئوهای رایگان و آزاد الپیک یک امتحان ۱۰۲ با اسپانسری مجدد مبین نت به یک جاهایی رسیده و دانش آباد شروع کرده به انتشار اونها. البته ویدئوها هنوز کامل نیستن و چند درس دیگه به طور خاص نیاز به تخته و درس دادن جلوی تخته دارن که خیلی بامزه خواهد بود. وقتی کامل کامل شد خبر مجدد می دم (:

پذیرش تبلیغ صوتی ده پانزده ثانیه‌ای در رادیو گیک

من تو وبلاگم همیشه سعی کرده‌ام که تجاری نشم. یعنی به سمتی نرم که تبلیغات و در نتیجه تعداد خواننده مشوق نوشتن بشه. توی رادیو گیک و بقیه جاها هم همین رو رعایت کردم ولی راستش حالا تصمیم دارم توی رادیو گیک، تبلیغ‌های صوتی کوتاه در حد ۱۰ یا ۱۵ ثانیه بگیرم. دلیلش؟ منظم شدن رادیو گیک و پر انگیزه‌تر شدنش و داشتن یک جواب ثابت برای دوستانی که ایمیل می‌زنن و درخواست تبلیغ دارن. این به نظرم هم رادیو رو بهتر کنه و هم زندگی رو. مطمئنا بهترین حمایت شنونده‌ها هم پخش کردن فایل رادیو یا لینکش در جاهایی است که احتمالا بهشون ربط داره. مرسی از همتون و امیدوارم بتونیم رادیو رو جدی‌تر بگیریم. حالا که بحثه بگم که جادی.تی.وی. هم به خوبی ادامه داره ولی منتظر یکی دو تا چیز هستم که چند تا ویدئویی که ساختم رو یکجا منتشر کنم. اگر هم خواستین تبلیغ بدین، معلومه که بهترین کار ایمیل زدن به jadijadi روی جیمیل دات کام است.

فانی بازی جدید داک داک گو: سرچ کنین دنبال «jadi!»

داک داک گو رو گیک ها و هکرها می‌شناسن. یک موتور جستجو که درست مثل گوگل است با این تفاوت که به پرایوسی کاربرهاش هم احترام می‌ذاره. یک ایده جذاب که هم آگاهی بخش و مدافع حقوق انسانی است و هم به یک بیزنس خیلی خوب تبدیل شده. حالا یک کار فانی هم کرده! اگر توش جستجو کنین به دنبال علامت تعجب جادی (یعنی jadi!) شما رو مستقیم به اینجا می رسونه! (: | مرتبط: تاثیر پریزم: بهترین هفته داک داک گو