سایتی بر روی ساعت

چامبی یکی از اون وسایل جذاب است. یک ابزار کامپیوتری کوچک که می‌تونین ازش استفاده‌های مختلف بکنین. مثلا یک نوع ساده اون ساعتی است که با وای-فای به اینترنت متصل می‌شه و بدون شک می‌تونه چیزهایی مثل دمای هوا رو به شما نشون بده. جالبی این وسیله به نیمه-باز بودنش است: یک لینوکس، یک نمایشگر و یک وای-فای که می‌تونین برنامه‌ریزی‌اش کنین.

خب ممکنه خیلی چیزها به عقل ما برسه. گرفتن آخرین اخبار، فرستادن توییت ساعت زنگ زدن و غیره و غیره اما یک نفر ایده‌ای حتی عجیب‌تر داشته: هاست هوست کردن یک سایت !

بعله… سایتی که بالا می‌بینین روی همون ساعتی که می‌بینین هوست شده. طرف کل مراحل هوست کردن یک وب سایت ساده و سبک روی ساعتش رو هم اینجا به طور کامل توضیح داده.

شاید بعضی‌ها بپرسن «چرا چنین کاری کرده؟» جواب گیکها همیشه ساده است: «چون می‌تونه (:».

یونیکس ناول در چنگال مایکروسافت

مثل اینکه خبرهای تکان دهنده تمام شدنی نیستند. هفته‌ای که گذشت هم یک شوک داشت: خریده شدن ناول توسط شرکت نسبتا گم نام اتچمیت. بیانیه مطبوعاتی شرکت ناول در این مورد می‌گوید که هر سهم این شرکت، به مبلغ شش دلار و ده سنت توسط اتچمنت خریده خواهد شد، آنهم نقد که می‌کند به عبارت ۲.۲ میلیارد دلار. این بیانیه ادامه می‌دهد که در یک معامله همزمان، دارایی‌های معنوی شرکت ناول، به قیمت ۴۵۰ میلیون دلار به شرکتی به نام سی.پی.تی.ان. هولدینگ فروخته خواهد شد. شاید این اسم هم برای همه ما ناآشنا باشد اما اسم شرکت مادر سی.پی.تن.ان. هولدینگ، احتمالا برای هر کسی که در دنیا سواد خواندن و نوشتن داشته باشد آشنا است: مایکروسافت.

خبرها تا اینجا خیلی شوک آور نیست اما اگر به سال ۱۹۹۳ برگردیم و یادمان بیاید که ناول برای تبدیل شدن به یک غول و رقابت با مایکروسافت چطور مشغول خرید همه رقبا بود، تحلیل پیچیده‌تر می‌شود. در آن سال‌ها، ناول اول دی. آر. داس را خریده بود که اصلی‌ترین رقیب مهمترین محصول مایکروسافت بود. بعد ناول کوادرو پرو و وردپرفکت را از بورلند خرید و بعد یونیکس سیستم را از ای.تی. اند تی.
این خرید آخر، ناول را وارد بازی‌های یونیکس و لینوکس کرد و این شرکت تا همین هفته قبل، دارنده رسمی میراث یونیکس سیستم ای.تی. اند تی. بود و حالا اعلام کرده است که دارایی‌های معنوی خود را با قیمتی نزدیک به نیم میلیون میلیارد دلار به یک شرکت تابعه مایکروسافت فروخته.

هنوز هیچ کس نمی‌داند آیا یونیکس هم جزو چیزهایی است که مایکروسافت خریده یا نه و مثل همیشه، از طرف این شرکت هم بیانیه‌ای در این مورد صادر نشده. بعضی‌ها از فروپاشی نهایی می‌نویسند و اینکه مایکروسافت با داشتن مالکیت معنوی یونیکس ناول، خواهد توانست همه رقبای دیگر را از میدان به در کند. بعضی‌ها هم مخالف هستند و اصولا استدلال می‌کنند که چیزی مثل مالکیت معنوی بر یونیکس سیستم را نمی‌شود اینقدر ارزان به کسی مثل مایکروسافت فروخت و بدون شک مالکیت معنوی یونیکس از موضوع معامله مستثنی بوده است. به هرحال هر کدام از اینها که درست باشد، حرف اصلی این است که لینوکس هیچ ربطی به یونیکس ندارند و دنیای گنو/لینوکس نباید هیچ تهدید جدیدی احساس کند.

بحث اینکه آیا لینوکس از نظر کد وامدار یونیکس است یا نه بارها و بارها مطرح شده و تا به حال هم همیشه دعوا به نفع لینوکس پایان یافته. هر دوی این سیستم‌ها مبتی بر اندیشه و فلسفه پوزیکس هستند ولی از نظر پیاده سازی، مستقل از هم پیش رفته‌اند و به همین دلیل، برای لینوکسی‌ها فرقی نمی‌کند که چه کسی مالکیت معنوی یونیکس را داشته باشد. به احتمال زیاد شرکت‌های ارائه دهنده یونیکس دیگر مانند اچ پی و اوراکل (سان سابق) باید نگران بعضی دعواهای احتمالی باشند ولی حداقل از این نظر، خطری ما را تهدید نمی‌کند.

با این معامله، ممکن است سرنوشت توزیع قرص و محکم زوزه و فرزند محبوبش یعنی اوپن زوزه شدیدا دستخوش تغییر بشود اما امکان ندارد جامعه گنو/لینوکس در این مورد با خطری جدی مواجه باشد.

معجزه ۲۰۰ خط کد

در این ستون معمولا از شرکت‌های بزرگ نوشته‌ام و تکنولوژی‌هایی که قرار است دنیا را تغییر بدهند اما این هفته می‌خواهم سراغ یک تغییر خیلی کوچک بروم. در مقایس برنامه‌نویسی؛ خیلی خیلی کوچک: یک وصله دویست خطی برای کرنل.

همانطور که می‌دانید، لینوکس در واقع یک کرنل / هسته است که سیستم‌های گنو/لینوکس ما از آن استفاده می‌کند. این کرنل دائما در حال به روز رسانی است اما وقتی به فهرست قابلیت‌های اضافه شده یا بهبود یافته در آن نگاه می‌کنیم، معمولا چیز خاصی دستگیرمان نمی‌شود. تغییرات کرنل در نسخه‌های جدید آنقدر حرفه‌ هستند که برای اکثر کاربران عادی، تنها به شکل تغییر چند عدد در جلوی اسم هسته به نظر می‌رسند و نه بیشتر.

اما ظاهرا قرار است اینبار مساله فرق کند. این هفته یک وصله جدید برای کرنل منتشر شده و زیر تست شخص لینوس توروالدز -نویسنده اصلی لینوکس- است که ظاهرا در دسکتاپ معجزه می‌کند. از نظر فنی این پچ می‌تواند به شکل اتوماتیک تسک‌های هر TTY را گروه‌بندی کند. بازهم مثل پچ‌های قبلی کرنل،‌ اکثر کاربران این مفهوم را درک نمی‌کنند. اما آنطور که بسیاری از آزمایش کنندگان و خود لینوس با هیجان می‌گویند، اینکار تاثیر بسیار بسیار واضحی روی بازدهی کامپیوترهای دسکتاپ در وضعیتی که از پرازنده و حافظه‌شان کار زیادی کشیده می‌شود خواهد داشت. مارک گالبرایت نویسنده این وصله است که ایده اصلی اش از لینوس توروالدز بوده. این پچ در حال حاضر در نسخه سوم است و عجیبترین نکته درباره آن این است که تنها ۲۲۴ خط به کرنل اضافه و ۹ خط از آن حذف می‌کند. به عبارت دیگر، این وصله با تغییر تنها ۲۳۳ خط از کرنل، باعث پرواز کامپیوتر رومیزی در شرایط سخت می‌شود.

آزمایش‌های خود مایک نشان داده که این وصله حداکثر تاخیر پاسخگویی کامپیوتر را ۹ برابر کمتر می‌کند و میانگیر تاخیر را تا حدود شصت برابر پایین می‌آورد! این اعداد آنقدر غیرواقعی به نظر می‌رسند که توروالدز لازم دیده شخصا مساله را بررسی کند و سپس در ایمیلی با اعلام کند که از عملکرد این پچ کوچک بسیار خوشحال و هیجان زده است و معتقد است که این پچ با وجود کوچکی بسیار زیبا نوشته شده.

نویسنده لینوکس می‌گوید که برای آزمایش تجربی این پچ، چندین صفحه وب باز کرده و حینی که پرازنده مشغول کمپایل کردن کرنل بوده، در آن‌ها به بالا و پایین اسکرول کرده است و تغییر *عظیمی* را شاهد بوده. او می‌گوید این ۲۳۰ خط کد، در شرایطی که کامپیوتر مشغول استفاده از بیش از پنجاه درصد توان پردازنده مرکزی باشد، معجزه می‌کند. لینوس ایمیلش را با این عبارت تمام می‌کند که قابلیت زمانبندی گروهی با حضور این پچ، از یک قابلیت مفید در بعضی سرورها به یک پیشرفت عظیم و قابلیتی کشنده در لینوکس تبدیل شده.

من هم مطمئن هستم که اینبار برای به روز رسانی هسته بی‌تاب خواهم بود. مطمئنا هر هسته جدیدی که بیاید، اولین کار من خواندن فهرست تغییرات است و در صورت دیدن عبارت sched: automated per tty task groups در آن، محال است هیچ کاری قبل از به روز رسانی کرنل‌ام انجام دهم.

شوک! شوک! شوک!

هفته قبل هفته شوک در دنیای نرم‌افزارهای آزاد بود. نه! منظورم جریان آزار جنسی به نویسنده وبلاگ نردچیک و عضو هیات اجرایی کنفرانس آپاچی نیست. بدون شک آن اتفاق بزرگترین و بدترین شوک ممکن در دنیای نرم‌افزارهای آزاد بود. حداقل انتظار من این است که جایی که شعارمان این است که آزادی نرم‌افزار یک فرهنگ است، آدم‌ها باید کمی فرق کنند و به خاطر یک لباس متفاوت یا کمی خوشگذرانی شبانه به خودشان این اجازه را ندهند که به حریم یک نفر دیگر تجاوز کنند. البته بخش بزرگی از این انتظار با نوشته شدن مطلب در وبلاگ نردچیک و نام بردن از فرد خاطی برآورده شد.

به هرحال.. بحث در مورد یک شوک دیگر است. بازهم اوبونتو و بازهم شاتلورث که اینبار دو خبر تکان دهنده داشت. اولی عبارت بود از اینکه گنو/لینوکس اوبونتو از نسخه بعد، به جای گنوم معمول از محیط یونیتی استفاده خواهد کرد. هنوز مشغول هضم این خبر بودیم که یک اعلامیه دیگر از آفریقای جنوبی، ضربه کاری را فرو آورد: در ابونتوی آینده، چیزی به نام ویلند، جای سرویس دهنده گرافیکی ایکس را خواهد گرفت.

این دو خبر در کنار هم کافی هستند تا در صورت وقوع، اوبونتوهای بعدی را به متفاوت‌ترین گنو/لینوکسی تبدیل کنند که در جهان وجود دارد. گنو/لینوکس‌های بسیاری در دنیا هست، از توزیع‌های زیر صد مگابایتی گرفته تا توزیع‌هایی مانند سورس میج که مدیربسته‌های مبتنی بر بش اسکریپت دارند اما واقعا اینکه یک توزیع از محیط آشنا و شناخته و آزمایش شده گنوم به یک محیط کاملا جدید و آزمایش پس نداده مثل یونیتی مهاجرت کند اقدام عجیبی است و اگر آن را اضافه کنید به کنار گذاشتن محیط ایکس بیست و شش ساله (بعله! درست تایپ شده و درست خوانده‌اید؛ بیست و شش ساله) که فراهم کننده پایه گرافیکی رابط کاربری است و رفتن به سراغ یک سیستم جدید و بازهم به اندازه کافی آزمایش پس نداده به نام ویلند، متوجه خواهید شد که اوبونتوی بعدی بی هیچ شکی انقلابی‌ترین گنو/لینوکس حاضر در جهان خواهد بود.

این اتفاق عجیب، یا ناشی از بازارسنجی و آینده‌نگری موشکافانه یک شرکت تجاری بزرگ است یا حاصل جاه‌طلبی و تصمیمات ریسک‌دار یک آدم اهل مخاطره و تنوع‌طلب که دوست دارد بر خلاف جهت جریان آب شنا کند. خیلی از وبلاگ‌ها و متخصصین، این تصمیمات را بسیار خطرناک ارزیابی کرده و حتی با اشاره به تصمیمات نامناسب اوبونتو در گذشته، این را زمین زننده شرکت دانسته‌اند. اما حتی اگر کلیت جریان نیز خوب تمام نشود، یک فایده بسیار بزرگ این اتفاق روحیه‌ای است که کانونیکال به توسعه‌دهندگان داده. واقعا یک برنامه‌نویس با چه انگیزه‌ای جز اینکه اوبونتو علاقمند به مهاجرت از ایکس به چیزی جدیدی است، ممکن است در پروژه‌ای مانند ویلند مشارکت کند؟ این تصمیم شاتلورث، چراغ سبزی است به شروع پروژه‌های جدید و نترسیدن از اسم‌های بزرگ در دنیای آزاد و از این نظر، بسیار ارزشمند برای آینده گنو/لینوکس و به طور عام، آزادی نرم‌افزار.

ما بیشتر از یک درصدیم

جدیدا گنو/لینوکسی‌ها یک کمپین طور راه انداخته‌اند تحت عنوان «ما بیشتر از یک درصدیم». ایده کمپین اینه که همه لینوکسی‌های دسکتاپ برن خودشون رو جایی ثبت کنن تا نشون بدن که اگر همه کامپیوترهای دنیا یک میلیون تا باشه (این عدد از کجا اومده؟!)، لینوکسی حداقل یک درصدش هستن. فعلا عدد ثبت شده، 0.0079720% است. توی ایران هم یکسری از دوستان این رو تبلیغ می کنن (+ و + و + و …).

کار بدی هم نیست. اگر مثبت نباشه، ضرر زیادی هم نداره (حداکثر جمع شدن یک لیست عظیم است از ایمیل لینوکس کارها در یک جا). اما به نظرم کسی که این رو راه انداخته و کسانی که ممکنه بهش امید ببندن، درک درستی از ساز و کارهای جامعه و حتی دنیای لینوکس ندارن. تبلیغش اوکی است (اگر خودتون رو ثبت نکردین پیشنهاد می کنم ثبت کنین!) ولی گنو/لینوکس‌ کارها مثل افراد یک جامعه گسترده هستن با پیوندهای ضعیف به همدیگه. از چنین جامعه‌ای نمی‌شه انتظار داشت برای یک هدف مبهم، همکاری گسترده بکنه.

در حرکت‌های جمعی (که حالا ما ایرانی‌ها آگاهی خوبی نسبت بهشون داریم) در صورت نبودن هدف خیلی مشخص و نبودن پیوندهای قوی بین آدم‌ها برای عمل مشترک، تعداد مشارکت کنندگان همیشه خیلی کمتر از تعداد هواداران است و تعداد هواداران هم اگر بیشمار باشد، تعداد قابل دیدن در حرکت با پیوندهای ضعیف، قابل توجه می‌شود (: این حرکت، حرکت جذاب و جالبی است ولی کسی نباید به آن دل ببندد. ما به احتمال زیاد بیشتر از یک درصدیم ولی راه اثبات اینکه زیادیم، شمردن تک تک آدم‌ها از طریق مراجعه حضوری نیست (:

بازهم قصه سیستم‌عامل ملی داغ شد

سردار جلالی، رییس سازمان پدافند غیرعامل کشور گفته:

مثل ‏این که شما خانه‌ای دارید و تمام درب‌های آن را قفل زده‌اید ‏و ایمن کرده‌اید ولی کسی که خانه را ساخته است ‏درب‌هایی برای آن گذشته که هر موقع لازم شد از آن برای ‏ورود به خانه استفاده کند و این باگ‌های ویندوز هم همین ‏اجازه را به عناصر بیرونی خواهد داد چون خود آن‌ها این را ‏تولید کرده‌اند و می‌دانند این باگ‌ها کجا هست و بعد ‏می‌آیند وارد می‌شوند به نظر بنده سیستم عاملی ملی ‏ضرورت بسیاری دارد و حال که ما به این دانش رسیده‌ایم ‏که نسخه اولیه آن را تولید کنیم وظیفه دستگاه‌های اجرایی ‏است که آن را به تولید انبوه برسانند.

(: ظاهرا بازهم یک نفر این‌ها رو پیدا کرده برای فروختن سیستم‌عامل ملی بهشون. خوشحال می‌شم سردار قبل از تخصیص بودجه به دکتر فلان، این نکات رو توجه کنه:

  • لینوکس یک هسته سیستم عامل است که متاسفانه در کشوری توسعه پیدا کرده که عامل اصلی مرگ و میر جوانانش، الکل است: فنلاند
  • گنو/لینوکس یک سیستم‌عامل است که بخش بزرگی‌اش توسط آمریکایی‌های جنایتکار نوشته شده. منظورم بخش گنو است. البته خوشبختانه قهرمان استالمن، علیه ظلم در آمریکا به پا خاسته ولی به هرحال ریشه‌های آمریکایی جنایتکاری گنو/لینوکس رو نمی شه نفی کرد
  • سورس کد کامل لینوکس از اینجا قابل دریافت است: kernel.org
  • یک گنو/لینوکس کاملا فارسی و جذاب با تقویم جلالی و دیکشنری فارسی و امکان تایپ فارسی از اینجا قابل دریافت است: گنو/لینوکس پارسیکس
  • تمام این سیستم‌ها بر اساس منابعشون هر لحظه علیه هر تهدید امنیتی که پیدا بشه، آپدیت و امن می‌شن

ویندوز هم جدا از سوراخ سوراخ بودن امنیتی و جدا از این واقعیت که به نظر من هم ارتش‌های جاسوسی دنیا اگر حفره امنیتی توش پیدا کنن به کسی نمی‌گن و خودشون ازش استفاده می کنن اما:

  • باگ های ویندوز رو مخصوصا نذاشتن توش که بعدا از طریقش نفوذ کنن. کلا باگ چیزی است که ناخواسته ایجاد می شه.
  • اگر از ویندوزهای غیردزدی استفاده کنید، آپدیت می شن و مشکلات امنیتی شناخته شدشون تا حد زیادی رفع می شه (:

و در نهایت هم برای بسته شدن بحث، لازم بگم که:

  • نرم‌افزار صنعت خاصیه. شما که نمونه اولیه رو تولید کرده باشی دیگه برای تولید انبوه نیاز به سرمایه زیادی نداره. لطف کنین همون نمونه اولیه رو یک جایی روی اینترنت آپلود کنید و ما زحمت تکثیر رو می‌کشیم (: من شخصا کاملا علاقمندم یک مدت تست کنم ببینم چجور چیزی تولید شده.

آزمایش لینوکس مینت نسخه دبیان

لینوکس مینت رو تقریبا همه لینوکسی‌ها می‌شناسن: یک لینوکس مبتنی بر اوبونتو با تاکید بر کاربری راحت. البته اوبونتو هم بیشترین تاکیدش بر راحتی کاربری است اما اوبونتو کماکان به دلایل حقوقی در مواردی بعضی از تنظیمات ضروری رو به عهده کاربر می‌ذاره. مثلا چیزهایی مثل mp3 یا فلش به شکل پیش‌فرض در اوبونتو قابل استفاده نیستن چون از نظر قانونی کاربر باید قبل از نصب، تعهدنامه‌های مربوط به اونها رو امضا کنه.

اما ایده مینت فرق می‌کنه. مینت حین نصب از شما می‌پرسه آیا قرارداد فلان و فلان رو هم قبول می‌کنید یا نه و اگر بگید آره، بعد از نصب با یک گنو/لینوکس کاملا قابل استفاده در کاربری رومیزی توسط یک فرد عادی، روبرو هستید. این باعث شده که این گنو/لینوکس مبتنی بر اوبونتو، به سرعت پله‌های ترقی رو طی کنه و در دیستروواچ، تبدیل بشه به سومین لینوکس محبوب جهان (بعد از پدرش اوبونتو که اول است و فدورا که دوم است).

حالا مشکل مینت چیه؟ مبتنی بودن بر اوبونتو (: اوبونتو چیز بدی نیست ولی نشون داده که خیلی از تغییراتش چندان هم محبوب کاربران نیست. اوبونتو خوب تبلیغ کرده، سرویس‌های جدید درست کرده و غیره و غیره ولی کماکان از دید حرفه‌ای‌ها اوبونتو یک گنو/لینوکس رده پایینتر از پدرش دبیان است. همینطور در مواردی بسته بندی نرم‌افزارها در اوبونتو باعث تقلیل کیفیت اونها شده؛ نمونه مشهور کی.دی.ای. است که طرفدارانش معتقدن در اوبونتو کیفیت خیلی خیلی پایینتری از دیستروهای دیگه داره.

اما خبر خوب (: مینت به عنوان یک لینوکس محبوب شروع کرده به دادن یک نسخه جدید که به جای اوبونتو، از پدر اوبونتو یعنی دبیان مشتق شده.

اینهمه داستان نوشتم تا بگم که من هفته قبل امتحانش کردم. واقعا به امتحان می‌ارزه. اول اینکه با سوییچ به لینوکس مینت مبتنی بر دبیان، شما بدون دردسر از اوبونتو به دبیان مهاجرت کرده‌اید که به هرحال قدمی است در حرفه‌ای تر شدن در دنیای لینوکس. بعد اینکه دارین از دبیان تستینگ استفاده می‌کنید که معنی‌اش جدید بودن نرم‌افزارها است (در مقابل از دست دادن پایداری زیاد). شروع کار با گنوم بود که من بنا به سلیقه شخصی کلی دسکتاپ دیگه روش نصب کردم. از Awesome فوق سبک گرفته تا KDE سنگین.

نرم‌افزارهای نصب شده جذاب هستن: VLC، Gimp، Thunderbird، Pidgin و … . اون چهار تای اول که نام بردم دقیقا اولین چیزهایی هستن که من بعد از نصب اوبونتو روش نصب می‌کنم. و مثل همیشه چند تا تغییر/برنامه مخصوص خود مینت که البته به شکل آپ استریم هم به دنیای گنو اضافه شدن. مشهورترین و قابل ذکرترین این گروه، آپدیت منیجر مینت است که واقعا برای یک کاربر آماتور خوب کار می کنه.

مزیت اصلی سیستم برای من این بود که کماکان دبیان بیسد بود. تمام دستورات جذاب ما هنوز کار می‌کردن (از جمله aptitude) و مخازن هم کماکان به بزرگترین مخزن لینوکس جهان وصل بود و هر چی لازم بود با یک دستور نصب می‌شد. اما پایداری سیستم چندان جذاب نبود. بخشی از این برمی‌گرده به استفاده از نسخه تستینگ دبیان. تستینگ حاوی برنامه‌هایی هست که اضافه می‌شن تا بررسی بشه ببینن آیا به اندازه کافی پایدار و خوب هستن یا نه. در عوض نکته مثبت اینه که برنامه‌ها کاملا جدید هستن.

در کل تجربه جذابی بود اما لینوکسی نبود که من روش مدت طولانی بایستم. گاهی لپ‌تاپ بعد از برگشتن از suspend to ram، مشکلات خاصی داشت: مثلا اگر یک ماوس یو اس بی جدید وصل می‌کردین اونو نمی‌شناخت یا صدا درست پخش نمی‌شد. برای حل اینکار کافی بود init 1 کنم و برگردم به init 5 که خب به هرحال جذاب نیست. یک یدو بار هم اونقدر ناپایدار شدیم که مجبور شدم ریست کنم. در واقع هنوز اگر کسی یک کامپیوتر کاملا بی دردسر بخواد، من خود مینت رو پیشنهاد می‌دم نه نسخه دبیان رو ولی اگر کسی بخواد آخرین نرم‌افزارهای دنیا رو استفاده کنه و از اوبونتو هم به دبیان بیاد، mint گزینه مناسبی برای شروع به نظرم می‌رسه.

اسم ترسناک لینوکس

حکایتی هست از پادشاهی که در روزگاری که نه تلفنی بود و نه دولتی و نه سیستم‌های مدیریت، با لباس مبدل در خیابان‌های شهر و روستا می‌گشت تا ببیند که مردم در چه وضعی زندگی می‌کنند و درباره‌اش چه فکر می‌کنند. یکبار این پادشاه در شب سرد به روستایی رسید و از یک نفر خواست برایش لباس گرم بیاورد، روستایی لباس گرم آورد و شاه پوشید ولی هنوز سردش بود. لباس بیشتر را هم آوردند و پوشید ولی هنوز سردش بود. از روستایی پرسید: «چیز دیگری برای پوشیدن و گرم شدن ندارید؟» و روستایی گفت «فقط پالان خر مانده که می‌توانم بیاورم بیندازید رویتان.» شاه کمی مکث کرد. پوشیدن پالان خر برای پادشاه؟ مطمئنا نه. اما سرما را هم که نمی‌شود کاری کرد. پس یک فکر خوب به ذهنش رسید: «همان را بیار. ولی اسمش را نگو.»


حالا جریان لینوکس است و پست آخر جف هوگلند در وبلاگ «اندیشه‌هایی درباب تکنولوژی». نوید در وبلاگ آی‌لینوکس هم آن را ترجمه کرد. بحث این است که ظاهرا اسم لینوکس به تنهایی ترسناک است و برای غیر گیک‌ها یک جور علامت خطر مترادف با «نزدیک نشوید.». این پست استدلال می‌کند که دو تا از موفق‌ترین پروژه‌های دنیای لینوکس امروز (اوبونتو و آندروید) هر دو شدیدا مواظب هستند که برای کاربران عادی اسمی از لینوکس نبرند. این سایت اشاره می‌کند به صفحه اول این دو وب‌سایت و تاکید می‌کند روی نبودن نام لینوکس در آن.


شاید برای ما گیک‌ها، استدلالی مشابه اینکه «این لینوکس دارد.» به معنی این باشد که «حتی اگر بد باشد می‌خواهمش.» ولی در دنیای آن بیرون «این لینوکس دارد.»‌ معمولا معنی‌اش این است می‌شود که «حتی اگر خوب باشد به درد من نمی‌خورد.» و این شاید واقعا رازی باشد که اوبونتو و آندروید با آن به موفقیت رسیده‌اند. حتی شاید بتوانیم اپل را هم قاطی استدلال کنیم و بگوییم اینکه اپل هیچ وقت به طور مشخص برای کاربران نهایی از یونیکسی بودن سیستمش حرفی نزده مبتنی بر همین استراتژی است.


حالا سوالی که پیش می‌آید این است که ما این وسط چکار کنیم؟‌ ما می‌توانیم دو استراتژی کاملا متضاد داشته باشیم. اولی اینکه وقتی آدم‌هایی را می‌بینیم که اپل دارند، گنو/لینوکس اوبونتو دارند یا از گوشی آندروید استفاده می‌کنند و از آن راضی هستند به شکلی غیر ترسناک توضیح دهیم که لینوکس یک هسته بزرگ است که این چیزهای خوب، روی آن رشد کرده‌اند یا حتی از گنو حرف بزنیم و جذابیتی که حضور آن به هر چیزی اضافه می‌کند بدون اینکه کاربر نهایی لازم باشد با پیچیدگی‌هایش درگیر شود.


استراتژی دوم هم می‌تواند همان استراتژی بازاریابی گوگل و کانونیکال و آندروید باشد: با گنو/لینوکسهایمان کار کنیم بدون اینکه روی گنو/لینوکس بودن آن تایید کنیم. احتمالا مادر من اگر بخواهد اینترنت را براوز کند و با من چت کند، یک کامپیوتر که به راحتی بتواند به اینترنت وصل شود و ویروس نگیرد برایش کافی است و اصلا هم لازم نیست اسم آن را گنو/لینوکس بگذاریم چون همه شروع خواهند به توضیح دادن اینکه «لینوکس برای شما راحت نیست.»


اینکه کدام استراتژی را انتخاب می‌کنیم زیاد مهم نیست. حتی شاید هر دوی آن‌ها را همزمان با هم پیش ببریم اما چیزی که به نظر من مهم است که هیچ وقت کسی را مجبور به استفاده از چیزی نکنیم فقط چون خودمان از آن خوشمان می‌آید. یک ابزار از نظر من خوب است چون قابلیت‌های بالاتر و بهتری دارد و فلسفه خوبی را تشویق می‌کند نه چون اسمش لینوکس است.