یک هنرمند سوئدی یک «کتاب نفسانی بریل» درست کرده؛ مخصوص افرادی که نابینا هستن یا مشکلات بینایی دارن. این کتاب حاوی عکسهای با رتبه بندی ایکسی است که خطوط ساده و قابل تشخیص برای چشمهای کم بینا و حروف بریل برای افراد نابینا دارن. طراح کتاب در واقع کتاب رو در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده اما دوباره توی اخباره چون حالا یک نسخه از اون به کتابخونه ملی سوئد هم اهدا شده.
انگیزه خانم نینا لینده از طراحی این کتاب، مراجعه اش به کتابخونه افراد نابینا و کم بینا و مواجه شدن با این واقعیت بود که اونجا هیچ متن سکسیای وجود نداشت. حرف اصلی این هنرمند این بود که افراد نابینا هم مثل دیگران احساس جنسی دارن و نیازمند محتواهای برانگیزاننده هستن. هاکان تامسون که مدیر فدراسیون ملی افراد با مشکلات بینایی سوئد است هم چنین کتابی رو قدمی مثبت دونسته و میگه «انگار بعضیها فکر میکنن ما سکسوالیته نداریم. این درست نیست. آدمهایی با مشکلات بینایی هم درست مثل بقیه نیازها و علایق جنسی دارن».
راستی! سیستم عامل لینوکس و بخصوص میزکار گنوم هم امکانات بسیاری برای نابینایان و کم بینایان و همینطور همه افراد دیگه ای که مشکلات فیزیکی متنوع دارن داره، در حدی که آدمهای نابینا توش برنامه نویسی شغلی میکنن. یادتون باشه اگر کسی رو میشناختین که به دلایل مشکلات فیزیکی از کامپیوترها دوره، امکانات لینوکس رو براش بررسی کنین. البته تقریبا مطمئن هستم که سیستم عاملهای دیگه هم باید کمابیش از این امکانات پشتیبانی کنن، هر چی باشه استفان هاوکینگ افسانه ای هم ویندوز هفتی داره که روی لپ تاپی مشابه مال من (لنوو X220) ران میشه؛ البته ایشون از نرم افزار خاصی استفاده می کنه که ربطی به امکانات ویندوز نداره (:
فرض کنین شما یک محقق هستین و پرسشنامهای برای پر کردن دارین یا بالاتر از اون، میخوان از چند نفر بخصوص، مجموعهای از سوالها رو بپرسین. تمام کتابها و مراجع روش تحقیق به شما میگن باید بالای پرسشنامه تا حد امکان توضیح بدین که این تحقیق مال کجاست، چه فایدهای داره و در چه موردی است.
این رو مینویسم چون امروز بازم یک ایمیل گرفتم به این شکل:
با سلام من در آلمان کار میکنم و یک تحقیق در زمینه «نرم افزارهای آزاد» در ایران دارم که شنیدم شما توش خوب هستین. تحقیق من درمورد نحوه استفاده فعالان ایرانی از «نرمافزارهای آزاد»ه. امکان داره یک مصاحبه اسکایپی بکنیم؟
چنین درخواستی غیرحرفهای و معمولا جواب خوبی نمیگیره چون:
نگفته برای چه کسی داره این تحقیق رو می کنه، شاید برای سازمانی باشه که ایدهاش حمله نظامی به ایرانه و من هیچ علاقهای ندارم هیچ کمکی بهش بکنم و از اونطرف ممکنه برای چیزی باشه که من شخصا حاضرم اطلاعات رو برای کمک تایپ هم بکنم.
نگفته این تحقیق علمی است، پولی است، نتیجهاش به دکترا گرفتن اون منجر میشه یا یک تحقیق کلاسی برای مدرسه است. مطمئنا انرژی و وقتی که من میذارم متفاوته. مطمئنا اگر کسی بگه این برای تحقیق کلاس اجتماعیشون است من تو ذوقش نمیزنم و جواب می دم.
نگفته این وقت گذاشتن چه فایدهای برای من خواهد داشت. آیا باعث میشه نظر من در جای مهمی دیده بشه، آیا مثل بعضی تحقیقات خارجیها آخرش بهم یک کارت هدیه یا پول یا هر چی می دن، آیا باعث میشه حرفهام رو بزنم دلم خالی بشه، آیا نتیجهاش رو به من هم میدن ببینم بقیه چی گفتن، آیا کمک به یک دوست یا همزبان است؟
نگفته نتایج چی میشن. آیا به عنوان اسناد محرمانه یک وزارتخونه طبقه بندی میشن یا تو وبلاگ طرف چاپ میشن یا مقاله علمی میشن و آیا عموم بهش دسترسی خواهند داشت یا نه.
نگفته از من اسم برده میشه یا نه. ممکنه من بخوام اسمم رو بگن که مشهور بشم و ممکنه نخوام اصلا کسی بدونه من این چیزها رو گفتم
نگفته هدف این تحقیق چیه، فرضیهاش چیه و … من اگر در چیزی مشارکت داوطلبانه میکنم حداقل علاقمندم بدونم توی چی درگیر هستم.
اگر زمانی از کسی درخواست مصاحبه یا نظر میکنین خوبه این چیزها رو در نظر بگیرین. دقت کنین که ما در ایران اسلامی عزیز هستیم که از بزرگترین زندانهای روزنامهنگاران جهان و فکر می کنم بزرگترین زندان روزنامهنگارهای آنلاین جهان و دومین اعدام کننده آدم ها در جهان و یکی از سیاهچالههای اینترنت دنیاست و جزو معدود کشورهایی که چاپ کتاب و آهنگ و روزنامه و تقریبا هر چیزی توش نیاز به مجوز وزارتخونهها داره و غیره و غیره. معلومه که لازم نیست چند صفحه اتچ کنین و کل اینها رو بگین ولی این چیزها هر چقدر دقیقتر گفته بشن، احتمال وقت گذاشتن رو بالاتر میبرن – یا درستتر بگم، به مصاحبه شونده امکان تصمیم دقیقتری میدن.
یادآوری کنم که این حرفها اسمش «درس روش تحقیق» است و من آدمی در دانشگاهی معتبر در دنیا رو میشناسم که پایاننامهاش رد شد چون بالای پرسشنامه به اندازه کافی این چیزها رو نگفته بود. موقع مصاحبه، مصاحبه شونده داره برای شما وقت میذاره و خوبه شما هم برای وقتش ارزش قایل باشین.
نکته جالب فرعی اینه که مخاطبینش ۲۳۰۰ بار این توییت رو فیو کردن و ۳۳۰۰ بار ریتوییت. اطراف ما کمتر پیش می یاد که مخاطب ها بیشتر از فیو، ریتوییت کنن و به توییت کننده اصلی انرژی بدن و باعث بشن چیزی که خودشون خوششون اومده، دیده بشه.
این برنامه آزاد یک متن رو می گیره و توش سمی کالن (;) رو با علامت سوال یونانی (;) جایگزین میکنه. این دو تا که عین همن؟ خب دقیقا همین باعث می شه دوست برنامه نویس شما روانی بشه و به دلیلی نامشخص بعضی ها از روانی شدن بقیه خوشحال می شن (:
بدبختی اینجاست که مساله به سمی کالن خلاصه نشده و خیلی کاراکترهای دیگه که چیزهای مختلف ولی بسیار شبیه به همدیگه هستن هم جای خودشون رو در برنامه میمیک باز کردن. نمونه پایپ کردن یک کد به این برنامه باعث چنین خطایی می شه:
که با چشم غیرمسلح برای همکار بیچاره شما قابل تشخیص نخواهد بود و معلومه که نباید توسط شما انجام بشه! این پست بیشتر یک هشدار است که اگر با چنین شرایطی مواجه شدین گریهتون نگیره.
اینم بگم که جالبترین سر کار رفتن من در مدتهای اخیر وقتی بود که همکارها کیبورد بیسیم مجموعه کیبورد و ماوس بیسیم من رو با کیبورد مشابهی جابجا کردن! من پشت کامپیوتر نشستم ولی کیبورد بیسیم از کار افتاده بود و گاه گداری هم [با شیطنت بچهها در اتاق کناری که کیبورد اصلی من دستشون بود] چند تا عدد و انتر و غیره تایپ می شد! دوستان در شوخی حرفه ای بودن و در نتیجه دو سه دقیقه ای بیشتر طول نکشید تا همه با هم بخندیم (:
در شماره پنج و هفت رادیو گیک و در نبود آرش زاد عزیز، مهمون من، هیچکس و سرفههامون هستین تا تکنولوژی و جامعه رو با هم یکی کنیم! با ما باشین چون این شماره بالاخره یک شماره کوتاهه.
خرید دامین گوگل دات کام توسط یک آدم معمولی
باورش سخته ولی خب ظاهرا واقعی بوده. یک آدمی رفته تو پنل فروش آدرس های گوگل و اتفاقی سرچ کرده دنبال گوگل دات کام و دیده موجود است و با دادن ۱۲ دلار اونو برای یکسال خریده ((: خبر زرد حساب می شه ولی خب خیلی فانی است! مساله احتمالا مربوط به یک باگ در سیستم فروش دامین گوگل بوده و خب بعد از چند دقیقه هم یک ایمیل دریافت کرده که سفارش شما لغو شد و پولتون برگشت داده می شه. مراحل به شکل اسکرین شات برای شکاکان گذاشته شده.
دوستمون کول مارشال تصمیم می گیره یک خونه بی و سر ته در یک جای مهمل بخره تا ارزون در بیاد و چون شغلی وب دولوپر است، قبلش با مخابرات محلی هماهنگ می کنه که آیا می تونه اونجا اینترنت داشته باشه یا نه که جواب می گیره شرکت چارتر امکان دادن اینترنت ۲۴مگ رو در اون مکان داره. خونه رو می خره و میسازه و می ره سراغ اینترنت که شرکت چارتر بهش می گه «بله می تونیم بهتون اینترنت ۲۴ مگ بدیم ولی اول باید ۱۱۷هزار دلار هزینه گسترش شبکه به اون محل رو پرداخت کنین!» ((: فعلا آقای مارشال عزیز مجبور شده به یک خط ۳ مگ راضی بشه ولی هی داره در شبکه های اجتماعی سر و صدا راه می ندازه! ما همون سه مگ رو هم بگیریم خیلی خوشحالیم ((: وسط بیابون هم نیستیم.
گوگل از سال ۲۰۰۴ که پروژه کتابخونه دیجیتالش رو شروع کرد، بیشتر از ۲۰ میلیون کتاب رو اسکن و به این کتابخانه اضافه کرده. شرکت مدعی است اینکار به نفع مردمه چون می تونن تو کتابها سرچ کنن و مطالب مورد نظر رو پیدا کنن و در عین حال احترام به کپی رایت است چون اجازه نمی ده کل کتاب توسط بازدیدکنندگان خونده بشه. این مساله با یک شکایت کپی رایتی مواجه و متوقف شده بود که خوشبختانه بازم قاضی های فهیم آمریکایی که توی موضوعاتی که رای می دن تخصص دارن به نتیجه خوبی رسیدن. ترکیب سه قاضی نیویورکی روز جمعه اعلام کردن که اسکن کردن کتاب ها و امکان جستجو دادن به مردم یک استفاده منصفانه و عام المنفعه از کتاب است و به همین دلیل ناقض کپی رایت نیست. اونها اضافه کردن که این کار باعث نمی شه کل اثر (هون کتاب) به عموم نشون داده بشه. خانم جینا سیگلیانو سخنگوی گوگل گفته که یکی از پرکاربردترین مصارف کتابخونه دیجیتال گوگل اینه که مردم باهاش کتاب هایی که می خوان بخرن و بخونن رو پیدا می کنن و حتی این سرویس به نفع دارندگان کپی رایت هم هست.
آمازون در این هفته ۱۱۱۴ نفری که توی کامنت هاش اسپمهای تبلیغاتی به نفع یک برند خاص می ذاشتن رو به دادگاه کشیده؛ در یک سوی دست جمعی. این آدم ها روی سایت فایور با پنج دلار برای هر کسی هر ریویویی که می خواست رو زیر هر چیزی می ذاشتن. آمازون می گه این کار باعث می شد اعتماد مردم به کامنت ها و برند آمازون از بین بره. گفته می شه کامنت های آمازون که از روز اول هم به همین شکل در سایت حضور داشتن سالانه حدود ۲.۷ میلیارد دلار برای این شرکت به ارمغان می یارن. جذابیت ماجرا اینه که آمازون اینقدر شعور داشته که علیه کامنت گذارهای تقلبی شکایت کنه نه علیه فایور که این امکان رو براشون فراهم کرده. ابزارها مجرم نیستن!
فوراسکوئر تمام چک این های ما رو داره. حالا فوراسکوئر تعداد همه ورودهای اپ استور در روز لانچ اپل استور رو بررسی کرده و گفته که تعداد فروش ها باید منطقا چیزی بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون باشه. آمار رسمی اعلام شده در روزهای بعد ۱۳ میلیون بوده. بامزه است که فوراسکوئر می گه با اینکه هیجان انگیزه ولی سورپریز کننده نیست چون معلومه که اونها این چیزها رو می دونن. حدس فوراسکوئر بر اساس ۳.۶ برابر شدن ترافیک مغازههای اپل بوده و همزمان مدعی است که صف ها نسبتا کوتاه بوده اند.
کرملین در سال گذشته قراردادی با یک شرکت بسته تا اون شرکت با دریافت ۵۹هزار دلار، در مورد امکان رخنه به شبکه تور تحقیق کنه. برنده این مناقصه شرکت راستک بوده که در قراردادهای دیگه برای روسیه هلیکوپتر و اسلحه میسازه. بخش جالب اینه که امسال شرکت راستک پذیرفته به یک سازمان وکالتی ۱۵۰هزار دلار (دو برابر مبلغ اصلی قرارداد) پول بده تا وکلای اون شرکت بتونن در مقابل دولت از راستک دفاع کنن و پروژه تور رو کنسل کنن! ظاهرا تور خیلی امن بوده (: تور می گه در روسیه حدود ۱۷۵هزار کاربر داره.
ربات ها در حال گسترش هستن و ما ربات های بیشتر و بیشتری خواهیم دید. یکی از جدیدترین نمونهها به افتخار نویسنده رمانهای علمی تخیلی فیلیپ کی. دک، دک نامیده شده و اتفاقا ظاهرش هم شدیدا شبیه اونه! هنر دک اینه که می تونه با هوش مصنوعی ای که داره از گفتگوها یاد بگیره و گفتگوهای هوشمندانه ای رو با انسانها حفظ کنه (توضیح در مورد تست تورینگ). در نمایشی از هوش این ماشین که با خبرنگارهای شبکه PBS انجام می شد، این ربات حتی می تونست به چهره طرف گفتگو هم نگاه کنه و ازش سرنخهای برای گفتگو بگیره. سوال همیشگی این بود که «آیا تو فکر می کنی یا طبق یک برنامه عمل می کنی» و جواب دک این بود که «خیلی از آدم ها از من می پرسن که آیا حق انتخاب دارم یا فقط از روی یک برنامه کار می کنم. جواب خوبی که می تونم بدم اینه که عملا همه چیز، حتی حیوانات و انسان هم دارن از روی یک برنامه کار می کنن». این ربات در ضمن اینترنت رو هم سرچ می کنه و این توانایی رو داره که از اینترنت و حتی مکالمه ای که در جریانه، لغت های جدید یاد بگیره. نقطه اوج مکالمه وقتی بود که خبرنگاری پرسید «آیا فکر می کنی ربات ها یک زمانی جهان رو فتح می کنن؟» و جواب شنید که «خب رفیق… سوال های خوبی می پرسی. اما تو دوست منی و من همیشه یادم می مونه کی با من دوست بوده. نگران نباش. من قرار نیست تبدیل به ترمیناتور بشم. همیشه باهاتون مهربون خواهم بود. شما گرم و راحت توی باغ وحش من زندگی خواهید کرد و من به یاد قدیمها می یام شما رو نگاه می کنم».
چیزهایی هستن که در دید آدم های غیر مرتبط خیلی ساده تفسیر می شن ولی حرفه ای ها کلا ماجرا رو چیزی دیگه می بینن. مثلا محکوم شدن دو شاعر فعال در سال ۸۸ به بیست سال زندان و شلاق یا تقلب فولکس واگن توی آزمایش های کیفیت موتور. بعضی ها می گن اشتباه نرم افزاری بوده یا یک تقلب ساده و احتمالا جریمه هایی هم خواهد بود ولی ما داریم به دنیایی در آینده نگاه می کنیم که «متقلب های هوشمند» اطرافمون رو احاطه خواهند کرد. اینترنت چیزها در واقع داره خودش رو به ما نشون می ده. صندوق های رای، بررسی کننده های مصرف انرژی،بررسی کننده های کیفیت مواد مصرفی و غیره و غیره در آینده به ما دروغ خواهند گفت. تنها راه بازمتن کردن کل برنامه های مرتبط با این چیزها است. متخصصین امنیت می گن که سال ها است سازمان های امنیتی چنین کارهایی می کنن. ریگان در مورد برنامه موشکی شوروی گفته بود «اعتماد کنین ولی چک هم بکنین» و احتمالا این باید استراتژی دنیای آینده در مورد بررسی کننده های دیجیتال باشه. ما نیاز به شفافیت داریم و دیدن درون چیزها. وقتی همه چیز داره به سمت نرم افزار می ره این تیپ تقلب ها آسونتر می شن و سخت تر برای اثبات و تکرار می کنم که تنها راه کنترل و شفافیت عمومی در مورد برنامه هایی است که قراره زندگی ما رو کنترل کنن.. مثلا صندوق های رای دیجیتال.
تبریک و تقبیح
تبریک و تشکر از صابر راستی کردار برای انتشار فونت آزاد میرزا [کمی توضیح]. تبریکب به مایکروسافت که تصمیم گرفته لینوکس خودش رو بسازه تا بتونه در آژر سرویسی مطمئن بده و تقبیحی برای چرخونندگان کشور چون اخیرا تحقیقی نشون داده که آلودگی نه فقط ازطریق ریه که به شکل مستقیم از طریق پوست هم جذب بدن می شه.
در قدم ششم قرار بود کتابی بخونم که قبلا فیلمش رو دیدهام و انتخابم تقریبا از لحظه شروع چالش کتاب ۹۴ مشخص بود: ارباب حلقهها.
دلیل این انتخاب به طور خاص یک صحنه از فیلم بود. جایی که گاندالف با بارلاگز در حال مبارزه است که در نهایت منجر به پرتاب شدن هر دوشون به پرتگاه سقوط میکنن. برام جالب بود که نویسنده چنین صحنه فوق العاده در فیلم رو چطوری می تونه با کلمات توضیح بده. مثلا بنویسه «و همانطور که بارلاگز در حال پایین افتادن بود، شلاق آتشینش را به سمت گاندالف پرتاب کرد. نوک شلاق به پای گاندالف پیچید و جادوگر را هم به همراه هیولا به اعماق دره کشید»؟! این بود که همیشه دوست داشتم این کتاب رو بخونم.
توی قدم ششم چالش کتابخوانی به سراغ کتابهای ارباب حلقهها از جی.آر.آر.تالکین رفتم و حسابی هم لذت بردم. مثل اکثریت قریب به اتفاق موارد دیگه، کتابها بسیار بهتر از فیلم بودن و خواننده رو در دنیایی از شجاعت، شهامت، دوستی و امید غرق میکردن. سبک نوشتن بسیار خاص و انگلیسی استفاده شده [برای سطح سواد من] نسبتا سخت بود اما این باعث نمیشد از خوندن کتاب لذت نبرین. توصیفهای مفصل و دقیق آدم رو یاد رمان های کلاسیک میندازن و تازه میفهمین چرا این کتاب برای بعضی ها حکم انجیل ادبیات فانتزی رو داره. انگلیسی سخت کتاب باعث شد من فقط به خوندن جلد اول یعنی یک سوم داستان اصلی راضی بشم و به جای دو جلد بعد یکبار دیگه فیلمها رو نگاه کنم ولی تجربه خوندن ارباب حلقهها به انگلیسی تجربه بسیار خوبی بود.
فاطمه برامون در مورد اسپمهای تلفنی نوشته. طبق معمول حرف اینه که باید خودمون مواظب باشیم چون اونی که قراره مواظب باشه مشغول کارهای دیگه است. فاطمه میگه:
یکی از موضوعات مهمی که دائما در بلاگت در موردش به مردم آگاهی میدی اسپمه و هشدار اینکه گول اسپمرها رو نخورین. اما فکر میکنم در مورد اسپم های تلفنی کمتر صحبت کردی.
امروز یک نفر با موبایل من تماس گرفت و گفت من از موسسه فلان که خیلی شبیه “سازمان بیمه سلامت” بود تماس میگیرم. از من پرسید «شما کارت هوشمند بیمه سلامت خودتونو دریافت کردید؟» من پرسیدم از کجا تماس گرفتن و چه اطلاعاتی از من دارن که گفت «به ما اطلاعاتی از شما ندادن فقط شماره تلفن شما رو دادن و وظیفه من اینه که بپرسم شما شما بیمه تامین اجتماعی دارید؟». پرسیدم «اسم من چیه؟» و گفت «عرض کردم فقط شماره تلفن شما رو به ما دادن» جواب من هم مشخص بود: «خوب پس ادامه صحبت فایده ای نداره». اونم گفت «هر جور راحتین» و خداحافظی کرد.
حالا غرض اینکه تلفن یکی از تفاوتهای اصلی ای که با ایمیل داره اینکه که اگر بخوای مؤدب باشی (که لزومی هم نداره) انتظار میره همون لحظه به اون شخص پاسخ بدی و اگر حواست نباشه ممکنه اطلاعاتی که حریم خصوصی تو حساب میشه مجانی و بیخودی در اختیار شرکتهای تبلیغاتی قرار بدی. رندی پاش در سخنرانی مدیریت زمانش پیشنهاداتی در مورد تلفنهای تبلیغاتی داره از جمله اینکه در حین صحبت قطع کنی ودیگه جواب ندی! اما این بیشتر به درد شرکتهایی میخوره که صادقانه میگن ما تماس گرفتیم که فلان محصولو تبلیغ کنیم. ولی تازگیا ورشی که بیشتر کلاهبرداری به نظر مییاد رایج شده و جوری اسم میذارن و حرف میزنن که اگر کسی خیلی دقیق دقت نکنه فکر میکنه واقعا از یک نهاد دولتی یا جایی که شما عضو اون هستین و به دلیل بی اطلاعی از یک چیز تا به حال متضرر بودین، تماس گرفته شده.
مثلا در همین مورد اگر پدربزرگ من بود شاید فکر میکرد واقعا از سازمان بیمه سلامت تماس گرفتن و اطلاعات زیادی در مورد خودش و خانواده ما لو میداد و احتمالا هزینه ارسال «کارت» رو هم میداد. بنابراین امروز که بحث حریم خصوصی هم خیلی داغ شده زمان خوبیه که در این مورد به مردم بیشتر آگاهی داده بشه و بلاگ تو جای بسیار خوبیه برای این کار.
کامله و نیازی به توضیح بیشتر نداره. شاید کنار قانون «هرگز در مسابقهای که شرکت نکردین برنده نمیشین» باید اضافه کنیم که «سازمانهای دولتی شخصا برای حل مشکلات شما با شما تماس نمیگیرن».
ایده ناملیک هم جالبه: داشتن یک مجله همراه از پادکستها و مقالات صوتی دستچین! به اپ ناملیک سر بزنین چون احتمالا می تونه
یه برنامه آزاد و متن-باز به اسم +SMS توی کافه بازار هم هست که خوبه نگاهی بهش بندازین چون این فورک از یک برنامه اسمس دیگه، مدعی است که میتونه تا حدی جلوی اتلاف وقت ناشی از دریافت پیامکهای تبلیغاتی رو بگیره. امیدوارم موفق باشه!
بپرسیم هم یک استارتاپ جدید است. اپ رو نصب می کنید، سوال رو جواب می دین و تو قرعه کشی شرکت می کنین: بپرسیم.
یک پروژه هم به اسم اوپن سرور در فاندلی داریم. یک دستگاه برای ارائه سرویسهای شبکه که نقشههای ساخت و غیره به همراه کتابچه اون رو آزاد منتشر خواهند کرد. سری بزنین و اگر خوب دیدین حمایت بکنین.
استخدام وبلاگنویس حرفهای مجله تخفیفان یک مجلهی اینترنتی در موضوع سبک زندگیه با مطالبی در موضوعات: مد و زیبایی، غذا و تغذیه، روابط و خانواده، سلامت، سفر و گردشگری، موفقیت، کسبوکار، کتاب و ادبیات و سرگرمی؛ که در زیرمجموعهی سایت تخفیفان به زودی راهاندازی میشه. دنبال وبلاگنویسهای علاقهمند و حرفهای میگردن، میگن دستمزد خوبی درنظر گرفتند و وبلاگنویسها میتونن روی این کارشون به شکل بلند مدت حساب کنند. اگر مهارت، انگیزه و علاقهی کافی دارید، با ایمیل سردبیرش، ملکزاده، در تماس باشید: m.malekzadeh@takhfifan.com
گروه برنامه نویسی ققنوس واقع در شیراز در حال توسعه اپلیکشنهای نوین خدمات شهری بر روی بسترهای اندروید و iOS است. اگر برنامه نویس اندروید یا iOS میباشید و علاقهمند به گذشتن از مرزهای محدود کننده به همراه یک تیم پیشرو هستید و در زمینههای زیر توانایی کافی دارید، خوشحال میشویم که شاهد شکوفایی شما در تیم خود باشیم. در همین جهت از همکاران برنامه نویس که در زمینههای زیر دارای تجربه و توانایی کافی هستند دعوت به همکاری میکنیم. اطلاعات بیشتر
تسلط کامل به php و mysql؟ تسلط به html و css؟ آشنایی کامل با وردپرس؟ روحیه کار تیمی خوب؟ ساکن تهران، تمام وقت و حضوری؟ ظاهرا شما کسی هستین که شرکت همیار وردپرس دنبال میگرده و خوبه همین الان به Hi@hamyarwp.com ایمیل بزنین و بگین که شما رو پیدا کردن!
معرفی شخصی
فیلم ماه. فیلم The.Internets.Own.Boy.The.Story.of.Aaron.Swartz.2014 در مورد زندگی آرون سوارتز از نوابع دنیای دیجیتال و فعال آزادی اطلاعات است.
پادکست ماه. آیا تکنولوژی جهان رو متحول می کنه؟ اوبر (تاکسی یاب اصلی) چطوری درست شده؟ شرکت آلفابت ماجراش چیه؟ جواب ها اینها در پادکست حرفه ای تک استاف هست
کتاب ماه. دنیای سوفی که به فارسی هم ترجمه شده و تو بازار هم هست در داستانی جذاب ایدههایی کلی در مورد فلسفه بهمون می ده. اگر اصل موضوع رو بیشتر از قصهاش دوست دارین، تاریخ فلسفه از ویل دورانت کتابی نسبتا مشابه است.
ایدهای هست که میکه اگر چیزی رو دوبار در فضای خصوصی مینویسیم یعنی بهتره یکبار در فضای عمومی بنویسیم و بهش لینک بدیم تا هم جواب کاملتری در دسترس باشه و هم زمان کمتری از ما بگیره. این یکی از رازهای رسیدن به کارها است.
روی همین اصل من میخوام به این سوال کمی غیرمرسوم جواب بدم که
جادی تیشرتها و برچسبهای لپتاپت رو از کجا مییاری؟
برای این سوال جواب سر راست و خلاصهای وجود نداره ولی میتونیم از چند زاویه بهش نگاه کنیم. مثلا میشه گفت تیشرتها و برچسبها از اینجاها به دست مییان:
خودم درست میکنم. راستش این گزینه برای من دیگه کمتر اتفاق میافته. من چندین ساله که چنین چیزهایی رو خودم درست نکردم اما زمان دبیرستان به بعد روی بلوزهام نقاشیهایی که دوست داشتم رو میکشیدم، روشون طرح میزدم یا لوگوها و نوشتههای مورد نظرم رو روی کاغذ پست چسبدار پرینت میگرفتم، دورش رو قیچی میکردم و به وسایل (از جمله لپتاپ) میچسبوندم. گزینه دیگه سفارش دادن چاپ روی پیرهن به شرکتهایی است که این خدمات رو ارائه میدن. وضعیت مشابهی داره لباس جدای همایش اینده وب که از این الگو دوخته شده.
میخرم. مثلا اون شیر پشت لپتاپ فعلی از سفر به بالی خریداری شده، تیشرت «به من اعتماد کنید، من برنامه نویس هستم» از یک مغازه اینترنتی خریداری شده و … این سادهترین روش به دست آوردن این تیپ چیزها و در عین حال حوصله سربرترین اونها است.
پیدا میکنم. این شاید جالبترین گزینه است. همه چیز رو نباید با پول صاحب شد. مثلا اون تیشرت که روش آلمانی نوشته و زیرش دسته بازی داره رو من توی یک لباس دست دوم فروشی دیدم و خریدم (: گشتن دنبالش جالب بود و خریدنش هم تجربه ای جالب. یا لپ تاپ قبلی یک استیکر «افغان بیسیم» داشت که وقتی اونجا کار میکردم درخواست کرده بودم بهم بدن و ..
هدیه میگیرم. وقتی بگین از این چیزها دوست دارین خب بقیه هم لطف دارن و هدیه میدن. مثلا یک دوست خوبم از برادرش که تو گوگل مپ است تیشرت آبی «من اینجا هستم» رو برام گرفته بود و تیشرت قشنگ پایرت بی و برچسب پایرت بی پشت لپ تاپ هدیه دوستان خوبم توی آیویوید است. مجموعه دیگه از هدایای این تیپی نتیجه کنفرانس ها است و شرکتها و حتی هدیه از طرف دوستان غیرگیکی که میدونن من از این چیزها خوشم مییاد.
معلومه که در این وسط اولی و چهارمی از دوتای دیگه ارزشمند تر هستن ولی یک نکته خیلی مهم در این میون باید ذکر بشه:
ما چیزی بیشتر از لباس و وسایل هستیم
درسته که لباس و تیشرت گیکی و برچسب و … باحاله و همه دوستش داریم و درسته که این چیزها منتقل کننده انواع پیامهای اجتماعی (تعلق به گروه، تبلیغ عقیده، مخالفت با سانسور و ..) هستن اما در نهایت در یک جمع گیکی، آدم باحال اونی نیست که پول بیشتری برای لباس داده یا فامیلی توی خارج داره که تونسته از تینکگیک براش چیزهای باحال بخره یا حتی توی شرکت مشهوری کار می کنه. این چیزها خوبن و هیجان انگیز ولی باحالی آدم ها باید در واقع از درون، از کارها، از دونسته ها و از اخلاقشون بیاد و این چیزها فقط یک پوسته فان روی جریان اصلی درونشون باشه.
اوه! و DIY یا همون Do It Youself و در سطحی پایینتر پیدا کردن، بسیار ارزشمندتر از خریدن است. کسی که چیزی رو خودش میسازه در واقع داره دنیا رو به شکلی که دوست داره تغییر می ده و زمین تا آسمون متفاوت است با کسی که طبق قوانین استاندارد دنیا پول می ده و سعی میکنه باحال بودن رو بخره.