اولین بار که عکس هف بایک رو دیدم، به نظر چیز مهملی بود:
ولی وقتی در موردش خوندم به نظر چیز کول و باحالی میاومد. هف بایک توی کیک استارتر شروع شد و خیلی سریع تونست ۸۰هزار دلار مورد نظرش رو به دست بیاره و تولید رو شروع کنه. ایده اصلی یک دوچرخه واقعا جدید بود. اکثر دوچرخههای ابداعی قبلی، روی ایده اصلی دوچرخه یا اسکوتر سوار بودن ولی اینجا واقعا با یک وسیله بین اسکوتر و دوچرخه طرف هستیم. یک سیستم قابل رکاب زنی بدون زین و بدون فرمون که میشه تقریبا مثل دوچرخه سوارش شد.
ویدئوهای خود سایت هف بایک بسیار هیجان انگیز بودن ولی همه ریویوهای دیگه میگفتن که سوار شدن به این سادگی ها نیست و انرژی زیادی هم میبره. منم بالاخره با توجه به اینکه تمام پولم توی بانک است و ارزشش روز به روز در حال نزدیکتر شدن به صفر، گفتم یه هف بایک از دیجی کالا میخرم و لذتش رو میبرم. واقعا به عنوان یک اسباب بازی. قیمتش اون موقع ۱.۵ میلیون بود که میشد تقریبا ۱۲۰ دلار. یک سرچ سریع توی کپی فروشی های چین نشون می داد که میشه ۱۰۰۰تا از کپی این محصول رو به قیمت تقریبا دونه ای ۱۰۰ دلار خرید.
نیمچرخه من بعد از یک هفته رسید و سر همش کردم. سر هم کردنش نیاز به آچار آلن و سفت کردن هفت هشت تا جا و باد کردن چرخها داشت. آچار آلن مناسب توی جعبه بود و شما فقط نیاز به یک تلمبه شخصی دارین. کمی تمرین توی خونه ثابت کرد که واقعا با دوچرخه فرق داره و نیازمند یادگیری مستقل است. اما کلیت کار راحته: کمی سرعت می گیرین. روی هف بایک میایستین. وزنتون رو روی دسته نمی ندازین و برای پیچیدن کمی وزنتون رو به چپ و راست می دین، البته بعد از اینکه یاد گرفتین در خط مستقیم رکاب بزنین. معلومه که در ۴۰ سالگی باید مثل یک بچه برین تو کوچه خلوت یا پارک تمرین کنین (:
بعد از در کل حدود یک ساعت تمرین به اینجا میرسین:
(و البته معلومه که بهتره کلاه داشته باشین و نداشتنش در اینجا اشتباهه)
همونطور که میبینین وسیله قرار نیست جای دوچرخه رو بگیره. بیشتر برای فان است و خب البته بسیار جمع و جورتر از دوچرخه و عالی برای حمل و نقل. مشکل اصلی این کپی چینی اینه که ترمزهاش عملا نمیگیرن. یعنی وقتی وزن شما روی نیمچرخه است، ترمزها تقریبا هیچ فایده ای ندارن و این باعث می شه در دنیای واقعی عملا نتونین سوار چنین چیزی بشین. برنامه من براش اینه که هاب چرخ جلو رو با هابهایی که ترمز سر خود هستن عوض کنم تا با فشار معکوس روی رکابها بشه ترمز کرد.
راستی.. در این مورد این کامنت رو هم برای دیجیکالا گذاشتم که پذیرفته نشد:
هف بایک (نیمچرخه) ابزار جالبیه. از وقتی در جهان معرفی شد توجه زیادی رو جلب کرد و وقتی تولید شد حسابی فروخت. محصول اصلی حدود ۵۰۰ یورو قیمتشه و اینجا با یک کپی چینی از ایده اصلی روبرو هستیم که کیفیت ساخت بسیار خوبی داره. بر خلاف متن بررسی، وزنش ۱۰.۵ کیلو است که بسیار جذابش می کنه و بر خلاف نمونه اصلی، سایز بندی نداره ولی از قد ۱۶۰ تا ۱۸۰ به شکل معقولی می تونن ازش سواری بگیرن. یاد گرفتنش کمی بامزه است و نیاز به یه ساعت تمرین داره و بعدش هم دو سه روز طول می کشه تا بهش در حد معقولی تسلط پیدا کنین. نداشتن دنده قابل تحمله ولی نداشتن ترمزی که بتونه این ابزار رو واقعا نگه داره، باعث می شه چیزی بیشتر از یک وسیله فان برای بازی در چند صد متر نباشه. البته من دارم سعی می کنم روی مال خودم ترمز قوی تری ببندم و هاب چرخ جلو رو هم با یک هاب ۷ دنده ای عوض کنم تا بتونم واقعا توی شهر سوارش بشم.
دقیقا نمیدونم چرا. شاید به خاطر اشاره به قیمت یورویی محصول اصلی. به هرحال الان بدون اون دوباره فرستادم ببینم نظرشون چیه.
آپدیت: کامنت رو دوباره با حذف بخش های مربوط به قیمت ارسال کردم و پذیرفته شده الان.
آیا توصیهاش میکنم؟
من اینو با ایده فان خریدم. هم برای تجربه خودم و هم اینکه چیزی است که هر جا ببرینش، اکثر آدمها دوست خواهند داشت یک امتحانی باهاش بکنن. من به چنین چیزی اینطوری نگاه میکنم که «چقدر فان رو در طول چه زمانی میتونه درست کنه». این چیزیه که حتی اگر ۲۰ سال بعد تو انبار هم پیداش کنین، میتونین باهاش بخندین. البته قیمت ۱.۵ میلیون برای چنین هدفی شاید الان زیاد باشه ولی خب من حقوق همیشه من به ریال توی بانک خوابیده و احتمالا روزی ۱.۵ میلیون از ارزشش کم می شه و این نگرانیها رو کمرنگتر میکنه. اما اگر به فکر سوار شدن جدی به نیمچرخه یا هاف بایک هستین، باید بگم که احتمالا خیلی عملی نیست. حتی اگر یک سیستم ترمز درست و حسابی بهش وصل کنم، این وسیله کارایی خیلی کمتری از دوچرخه داره و احتمالا بیشتر از چند کیلومتر رو نمی شه باهاش رفت و پیچ های تند رو نمی تونه بزنه و غیره و غیره. ایده آل من اگر بتونم بهش ترمز وصل کنم اینه که در مسیرهایی که از مترو رد می شیم یا مثلا اگر جایی می رم که ممکنه بخوام در حوالی اش گردش کنم، از این استفاده کنم. تازه اگر بتونم بهش ترمز درست وصل کنم.
کاندوم چیز ساده ای است. کلی هم راهنمای استفاده داره ولی خب خیلی ها هنوز در موردa اشتباهات ریز و درشتی دارن که اینجا به ۱۵ تاش اشاره می کنیم که نتیجه ۱۵ سال مستمر تحقیق در مورد شیوه استفاده از کاندوم است.
۱. دیرگذاشتن کاندوم
بر اساس آمار، ۱۷ تا ۵۱درصد آدمها کاندوم رو دیر استفاده میکنن، یعنی بعد از اینکه اینترکورس / دخول تا حدی شروع شده، تازه سراغ گذاشتن کاندوم میرن. این مساله می تونه باعث انتقال بمیاریهای مقاربتی بشه.
۲. زود برداشتن
با اینکه عاقلانه نیست ولی ۱۳ تا ۴۴ درصد جواب دهنده ها گفتهاند که قبل از تموم شدن سکس، کاندوم رو برداشتن. نیازی به توضیح اضافه هم نیست که چرا بده.
۳. باز کردن کاندوم قبل از گذاشتنش
کاندوم رو از جعبه که خارج کردیم، لازم نیست لوله اش رو باز کنیم. بین ۲ تا ۲۵ درصد جواب دهنده ها گفتن که پیش اومده که اول کاندوم رو باز کنن و بعد سعی کنن بپوشنش!
۴. نذاشتن جای اضافه در نوک کاندوم
وقتی ارگاسم شدین، آب باید یک جایی بره (: این جا رو باید بالای کاندوم خالی بذارین
۵. حذف نکردن هوای نوک کاندوم
کاندوم ها در بالاشون یه قمبلی دارن که آب اون تو جمع بشه، موقع گذاشتن باید اونو با انگشت نگه دارین تا توش هوا جمع نشه
۶. کاندوم پشت و رو
کاندوم رو نمی تونیم پشت و رو بپوشیم ولی می تونیم در شروع کار سعی کنیم برعکس بپوشیمش و بعد که نشد، سر و ته اش کنیم و دوباره امتحان کنیم. درست مثل یو اس بی! ۳۰٪ پاسخگوها گفتن که با این مساله روبرو می شن. مشکل اینجاست که این کار از نظر بهداشتی باعث رسیدن ترشحات بدن مرد به بدن زن میشه که ممکنه باعث انتقال عفونتها و بیماریها بشه.
۷. باز نکردن کاندوم
بعد از گذاشتن کاندوم، باید تا جایی که می شه اونو باز کنیم. خیلیها اینکار رو نمی کنن
۸. تماس با چیزهای تیز
بین ۲ تا ۱۱ درصد پاسخگوها گفتن که برای باز کردن بسته کاندوم، از چیزهای تیز استفاده کردن؛ از جمله قیچی و چاقو. این مساله می تونه به بافت خود کاندوم هم صدمه بزنه. همچنین ناخن تیز و موارد مشابه. برای باز کردن بسته کافیه از قسمت تیغ تیغی، لای تیغ ها رو پاره کنیم (:
۹. عدم بررسی سلامت
وقتی کاندوم رو از بسته بیرون آوردیم باید نگاهی بهش بندازیم تا ظاهرش سالم باشه. ظاهرا ۷۴ درصد مردها اینکار رو نمیکنن. همچنین حین باز کردنش هم خوبه نگاهی بندازیم و اگر مشکلی خاص وجود داره، متوجهش بشیم.
۱۰. عدم استفاده از لیز کنندهها
کاندوم ها معمولا لیز کننده دارن ولی در صورت طولانی شدن سکس، ممکنه خشکی باعث پارگی بشه. در این موارد خوبه از لیز کننده استفاده کنیم. البته با دقت به مورد ۱۱!
۱۱. استفاده از لیز کننده نامناسب
کاندوم با روغن سازگار نیست. برای لیز کردن باید از لیزکنندههای مبتنی بر آب استفاده کرد. در داروخانه های ایران بهش می گن «لوبری ژل» و بسیار هم ارزونه. استفاده از کرم، وازلین، کره و .. باعث شکسته شدن بدنه کاندوم میشه.
۱۲. برداشتن اشتباه
بعد از پایان سکس باید کاندوم رو به شکلی برداشت که نه مایعات بیرون بریزن و نه کاندوم جا بمونه! درسته که صبر کردن بعد از سکس جذابه ولی نباید اونقدر طولانی بشه که ارکشن کاملا از دست بره و کاندوم به سختی بیرون بیاد. حداقلش اینه که خوبه با دقت و بدون وشگون گرفتن بدن زن، با یک انگشت کنار کاندوم رو بگیریم که مطمئن بشیم در جایی مطمئن ایستاده. طبق تحقیق ۳۱٪ مردها اینکار رو به درستی انجام نمی دن
۱۳. استفاده مجدد
بعله ظاهرا هست. بین ۱.۵ تا ۳.۳ درصد پاسخگوها گفتن که پیش اومده که از کاندومی دوبار استفاده کنن. البته منظور خشک کردن کاندوم به شیوه خشک کردن چایی کیسه ای نیست بلکه ادامه سکس برای بار دوم با استفاده از همون کاندوم قبلی است.
۱۴. نگهداری اشتباه
کاندوم چیز حساسی است. بعضی ها قرنها به امید سکس به شیوه فیلمهای هالیوود یا پورن هاب، یک کاندوم رو توی کیف یا کیف پول نگه میدارن. کاندوم باید در جایی بدون مالش، بدون نور آفتاب و بدون ضربه قرار داشته باشه.
۱۵. استفاده از دو کاندوم
و گاهی هم این ایده بامزه هست که اگر دو تا کاندوم استفاده کنیم، همه چیز مطمئن تره. معلومه که اشتباهه. کاندوم ها درست شدن تا از یک طرف لیز باشن و از یک طرف بدون لیزی. دو تا کاندوم احتمالا دردسرهای بزرگی درست خواهد کرد.
و البته اصلیترین اشتباه: استفاده نکردن
معلومه که بزرگترین اشتباه، استفاده نکردن از کاندوم در جایی است که لازمه استفاده بشه. کاندوم می تونه شما رو در مقابل بارداری و بیماری محافظت کنه و استفاده ازش به معنی اهمیت دادن به سلامت فیزیکی و روانی طرف مقابله؛ شوخی بردار هم نیست!
در شماره ۸۶ رادیوگیک، خبرهایی کمی متفاوت داریم. یعنی از شجریان می گیم و اشتراک دوچرخه و متلک خیابونی! عوضش اینبار بخش آخر داریم که توش نگاهی به زندگی ۱۳ نفر می ندازیم که در رویای برنامه نویس شدن، چپیدن تو یه خونه؛ اونم تو سانفرانسیسکو.
شکایت شجریان از صدا و سیما رد شد
محمدحسین آقاسی عصر سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره شکایت محمدرضا شجریان از صدا و سیما به خاطر پخش بدون رضایت آثار وی اظهار داشت: تیر سال 88 به خاطر پخش بدون رضایت آثار موکلم در صدا و سیما، شکایتی را مستند به ماده 23 قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان از این سازمان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردم.
این وکیل دادگستری اضافه کرد: در این قانون صراحتاً آمده که اگر آثار کسی را بدون اجازه انتشار، پخش یا نشر دهند، مجازاتش 6 ماه تا دو سال حبس است.
مرور زمان و … در نهایت هم موجب شهرت شده پس مشکلی نیست
رفتن و داغون بوده بر خلاف ادعا و بعد هم تهدید و …
علیرضا اسکندر پور از آپادانا نوشته
یک سمیرا هم به داستان مشابهی اشاره کرده و که کم کم کارش ۲۴ ساعته شد و …
درست شرکت رو سرچ کنین و با همکارها گپ بزنین و سفته ندین و …
بایک شیرینگ!
خودم بگم کمی از چین و آلمان و اسکوتر و ایران و بیدود و انتظارمون و بودجه دولتی احتمالی.
قبلا انواع این ماجراها رو داشتیم ولی اینبار دیگه جدی شد! ماجرا هم به اپ ورزشی خودمون یعنی استراوا بر می گرده. استراوا یک هیت مپ از فعالیت های جهان منتشر کرد (کمی توضیح در مورد کاربرد خوبش در تهران) ولی مساله وقتی بالا گرفت که این نقشه از حرکت ها چند تا مسیر دویدن رو مشخص کرد که ساکنان شهر شروع کردن به سمتش رفتن و دیدن اینکه اجازه ورود بهش رو ندارن و در نهایت کشف اینکه این مربوط می شه به مکان های نظامی که سربازها توش تمرین می کنن. بعد از یک ماه از این جریان حالا یادداشتی از وزارت دفاع که برای همه سازمان های نظامی رفته می گه که استفاده از هر جور وسیله سنجش ورزش و فعالیت که به جی پی اس مجهز باشه برای سربازها ممنوعه. البته اجراش کار راحتی نیست چون امروز تمام موبایل های ما هم جی پی اس دارن و خیلی ها مسیرهای دویدنشون رو با چنین ابزارهایی می سنجن و ذخیره می کنن و کلی پیچیدگی دیگه.
بر اساس یک گزارش جدید، اکثریت شرکت ها معتقد هستن که نداشتن دسترسی به برنامه نویس خوب براشون مشکل بزرگتری است تا نداشتن دسترسی به پول. برنامه نویس بد هم ظاهرا بزرگترین مشکل است. گفته می شه حدود ۸۵ میلیارد دلار هزینه سالانه شرکت ها است برای حل مساله «کد بد». مشکل اینجاست که هنوز صنعت نرم افزار بسیار جدیده و با ریختن پول و مدیریت نمی شه مساله اش رو حل کرد. کاری که تقریبا در بیشتر صنایع دیگه، عملی است. تحقیق استرایپ و هاریس می گه که ۶۱٪ مدیران رده بالا، معتقدن که نداشتن دسترسی به توسعه دهنده های با استعداد، اصلی ترین تهدید شرکت اونها است. گفته می شه در حال حاضر technical debt کمپانی ها حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است و دسترسی نداشتن به برنامه نویسان خوب، هی هم این رقم رو بالاتر می بره. راه حل هایی که این گزارش برای این مساله داشته سه تا است: ۱. درک هزینه ها و فرصت های توسعه دهنده ها و مهمتر دونستن اونها از دلار بخصوص در بحث اختصاص دادن اونها به پروژه ها ۲. آوت سورس کردن بخصوص در تمام بخش هایی که یونیک بیزنس ما نیستن. از استوریج تا پیمنت تا سی آر ام تا مسیجینگ تا بتونیم توسعه دهنده هامون رو درگیر چیزهای مهمتر بکنیم و مهمتر دونستن خرید از ساختن و ۳. درگیر کردن متخصصین فنی در تصمیم گیرهای رده بالا و اصولا انتخاب لیدرهایی که درک فنی هم دارن.
مارگارت روبرتز و ویلیام هابز در مقاله ای نشون می دن که چطوری سانسور ناگهانی مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه. اونها روی سانسور اینستاگرام در چین کار کردن و صفحات ویکیپدیا که سانسور هستن (که البته بعد از ۲۰۱۵ و سوییچ کامل ویکپیدا به https غیر ممکن شد). اونها می گن کسانی که شروع می کنن از فیلتر رد شند، اتفاقا دقیقا به چیزهایی دسترسی بیشتری دارن که سانسور بودن. الگوی مصرف این آدم ها نسبت به کاربران قدیمی گرایش بیشتری به مطالب سانسور شده داره. اونها اسم این پدیده رو «تاثیر دروازه» گذاشتن و اینکه وقتی کسی از دروازه می گذره، تمرکز بیشتری روی چیزهای سانسور شده داره تا مطالب مرسوم. اونها می گن کسی که تازه از فیلتر گذشته حس قوی تری برای مشارکت در مسائلی داره که ممنوع بودن و حتی اگر در طولانی مدت به اونها علاقه نشون نمی داده، در این وضعیت تمرکز بیشتری در این بحث می ذاره.
فرانسه در یک قانون جدید، سعی می کنه با مزاحمت های خیابانی مبارزه کنه. الان اگر کسی در خیابون به کسی متلک بگه و پای پلیس به میون کشیده بشه، ممکنه ماجرا در همونجا به ۷۵۰ یورو جریمه منتج بشه! این قانون تلاشی جدید توی جلوگیری از آزار جنسی است. همچنین بخش دیگه ای از این قانون سعی می کنهحمایت قویتری از کودکان زیر ۱۵ سال بکنه و جای دیگه ای هم مجازات زندان برای چیزی تعیین کرده که این روزها بهش می گن upskirting یا همون عکس گرفتن از زیر دامن بدون اینکه سوژه متوجه بشه!این قانون بخشی از کمپین مکرون بود و البته یک ویدئوی وایرال از یک مزاحمت خیابونی، باعث تصویب سریعترش شد. به این می گن قدرت اینترنت و البته تلاش حکومت ها برای مبارزه با چیزی بد.
مدت ها است که داریم از کامپیوترهای کوانتومی می گیم؛ استفاده از مفاهیم و قواعد مکانیک کوانتوم برای ساخت کامپیوترها و حل مسائل. در تقابل با مفهوم ۰ و ۱ فعلی. حالا شرکتی به اسم ریگتی مدعی شده که با محصولی به اسم کوانتوم کلاود سرویسز می تونه خدمات کامپیوتری کوانتومی رو به شرکت های دیگه بگه. مشتریان اولی هم که نام برده اکثرا در حوزه شیمی و بیوتکنولوژی هستن که برای منطقا قابلیت های کامپیوترهای کوانتومی برای کارشون خوبه: کنار هم چیدن حالت های مختلف ملکولی و کشف داروهای جدید. بازدید از مرکز اونها، برابر دیدن سیلندرهای فوق سرد نگهدارنده کامپیوترهای کوانتومی است که کنارشون رک های سرور های سنتی ارتباط با جهان بیرون رو برقرار می کنن. اونها هنوز از کامپیوترهای سنتی کندتر عمل می کنن و بخشی از مساله که توسط کامپیوترهای کوانتومی حل می شه هنوز پر مشکل و اشتباه است اما پیش بینی مدیر عامل اینه که در ۶ تا ۳۶ ماه، به چیزی به اسم «برتری کوانتومی» برسیم که توش بخش حل شونده توسط کامپیوترهای کوانتومی، زمان کمتری از حل مساله روی کامپیوترهای سنتی خواهد گرفت. معلومه که در حال حاضر حل مسائل روی این سیستم ها نیازمند الگوریتم های هیبرید هم هست تا بتونه مشکلات و اشتباه ها رو ببینه و اصلاح کنه.
یه مطلب خوب اسلیت است از یک نفر که آرزوی برنامه نویس خفن شدن در سان فرانسسیکو رو داشته. ماجرای کسی است که برای رسیدن به لانژ باحال دارای جیم و جای کار و غیره در برج ۱۹ طبقه اش، باید قاچاقی از جلوی نگهبان ها رد می شده چون از ساکنان رسمی برج نبوده و ۱۷ طبقه پایینتر، در یک ایر بی اند بی غیرقانونی زندگی می کرده و البته در خونه ای ۲ اتاقه که توی هر اتاقش ۶ نفر زندگی می کردن، بدون شمردن اون یه نفر که تو کمد لباس زندگی می کرد. تخت های سه طبقه ، هوای خفه و اتاق همیشه تاریک رو اضافه کنین به اشپزخونه ای که توسط ۱۳ نفر استفاده می شد و همیشه پر ظرف کثیف و بوی موندگی بود. دوستمون می گه آگهی اتاق می گفت با ۱۲۰۰ دلار می تونن از جیم، هات تاب، سالن بسکتبال و حتی دیواره صخره نوردی استفاده کنن ولی ظرفیت رو فقط ۴ نفر اعلام کرده بود. اما حالا ۱۳ نفر اینجا زندگی می کردن که خب معلومه باعث شده بود همه نظرات هم «عالی» و ۵ ستاره باشه ولی خب هیچکدوم از نظرات نگفته بودن که حتی کلید ورودی اصلی رو هم به یارو نخواهند داد و باید منتظر بمونه تا یکی وارد یا خارج بشه و پشتش بدوه و از لای در رد بشه و یواشکی از آسانسورها بالا بره تا نگهبان ها اونو نبینن و یواشکی کلید بالای در رو برداره چون اون کلید بین ۱۳ نفر مشترکه! داستان دوستمون داستان یک نفر است که برای یک دوره ۱۲ هفته ای برنامه نویسی ثبت نام کرده تا بتونه خودش رو بین جمعیت عظیم برنامه نویس ها بالا بکشه. تصور رویایی این شغل اینه که همه اش استراحت و کارهای خفن است با حقوق بالا و سفر خوب و زندگی جذاب د رکنار کد زدن روی پروژه های جالب. اما شوک اصلی وقتی بود که فهمید هم اتاق هاش اکثرا برنامه نویس هستن و دنبال پیدا کردن «شرکتی بهتر» با اتکار به استارتاپ فعلی شون یا مدارک شون از استنفورد و ام آی ةی. می گه همکارهای آینده اش رو می دید که روزی حدود ۱۵ ساعت کار می کردن و البته استراحت آخر هفته این بود که کار به ۱۰ ساعت کاهش پیدا کنه. از این می گه که دوست نداشت مثل اونها بشه که از ۱۵ ساعت کار می اومدن و تا جایی که می تونستن بیدار بمونن هم روی کاناپه می نشستن و رو کدها بالا پایین می رفتن. کسی که کمد رو به عنوان «اتاق خصوصی» اجاره کرده بود، ۱۴۰۰ تا در ماه می داد تا ساعت ۹ بیاد خونه، سریال با شیر بخوره و بعد به کمدش بره و کد بزنه. اون ۱۶ ماه بود که در همین وضع بود. و باور بکنین یا نه، برای پین ترست برنامه می نوشت!
نویسنده مون می گه شاید کلی هم برنامه نویس باشن که زندگی رویایی ما رو زندگی کنن ولی به نظرم تعداد این آدم ها که اون میدید هم بعیده کم باشه. و اکثرشون رویاشون رو از دست داده بودن. طبق آمار ۹۲٪ استارتاپ ها در کمتر از سه سال از بین می رن و این یعنی افرادی که برای اونها کار می کنن دارن دنبال کارهای جدید می گردن – برنامه نویس هایی با استعدادتر و پر تلاشتر از اون. می گفت باید مواظب باشیم که شبیه اونی نشسم که تو اون اتاق می خوابه و موقع چونه زنی، به جای حقوق سهام برداشته و حالا روزی ۱۲ ساعت کار می کنه تا شاید کشتی در حال غرق کمپانی رو نجات بده و در نتیجه سهامش با معنی بشه. یا شبیه اونی که تخت بالایی نویسنده می خوابه و دو ماه است دچار افسردگی شده و اکثر روز رو سر کار نمی ره و بقیه مواقع هم معلومه که فعالیتی جدی نداره. می گه مشکل اصلی شهر استارتاپی اینه که کمبودی توی آدم های صفر کیلومتری که حاضرن جونشون رو برای کار بدن نیست و در نتیجه هیچ کس احترامی نداره. هرکسی که اخراج بشه یا اعتراض کنه، یک ارتش هست که جاش رو پر کنه و خیلی هم ذوق داشته باشه که داره فلان جا کار می کنه یا با فلان چی زکد می زنه یا شب نمی خوابه و کار میکنه و خاطره های باحالش این باشه که فلان موقع ۲ روز بودن که نخوابیده بودن و کار می کردن.. به این ارتش می گن ارتش ذخیره کار.
نویسنده می گه از برنامه نویسی برای استارتاپ بیرون اومده ولی ارزشمنده آدم یواشکی بره اون جای بالکاس طبقه ۱۹ام و از پنجره به بیرون نگاه کنه. فضای استارتاپی از دور بیسار زیبا و هیجان انگیز است. لوگوهای درخشان و زیبا ولی چیزی که توش دیده نمی شه، رنج آدم ها است و امیدهایی که از هر صد نفر، یکیشون هم بهش نمی رسن. اسم باکلاس «هکر هاوس» همه جا دیده می شه و کسانی که در بوت کمپ ها و آموزشگاه ها و دارن رویایی زیبای شهر استارتاپی رو می فروشن ولی نویسنده می گه حالا که از نزدیک فضا رو دیده، چیزی نیست که دوستش داشته.
[اشاره به ایران و فیلم پازلی ها و موندنشون توی مسافرخونه و ..]
قانون هفته
قانون هفته؟ بتریج Betteridge’s law که می گه اگر عنوان یک مقاله با علامت سوال تموم می شد، جواب معمولا «نه» است. معلومه که بیشتر شوخی است ولی در عمل هم می شه هی بهش اشاره کرد مثلا «آیا فلان چیز واقعا فلان کار رو کرده؟» یا «آیا شما به یک آیپد احتیاج دارید؟» و …
توروالدز برای جدیتش توی پیشبرد پروژه کرنل و شوخی نداشتنش در تذکر حماقت، ضعف و بد بودن کد دیگران مشهوره. البته بارها گفته شده که معمولا حمله اش به سمت افراد نیست و به کد اونها حمله می کنه اما به هرحال همین هم می تونه افراد بسیاری رو، دپرس کنه. آخرین کشمکش هم مربوط به نشست نگهدارندههای کرنل بود که توش حدود ۴۰ نفر از توسعه دهنده ها و نگه دارندههای اصلی جمع میشن دور هم تا گپ بزنن ولی امسال چون توروالدز ماجرا رو فراموش کرده بود و یک برنامه دیگه تنظیم کرده بود، مجبور شدن برنامه رو از کانادا به اسکاتلند منتقل کنن تا توروالدز هم بتونه بیاد!
توروالدز در توضح ماجرا گفت که از ماجرا شرمگین است و ناراحته که تقویم رو اشتباه کرده و اضافه کرد که واقعا امیدوارم بود دیگه لازم نباش این برنامه رو بره؛ هر چی باشه تقریبا ۲۰ ساله که هر سال همین برنامه رو رفته. در ادامه توروالدز نوشت که ناراحته که این برنامه براش اهمیت چندانی نداره و احتمالا این مساله احساسات کسانی که حسابی مساله براشون مهمه رو جریحه دار می کنه.
در نهایت توروالدز اشاره کرده به اینکه درک آدم ها براش راحت نیست و می دونه که رفتارش باعث شده فضای توسعه کرنل غیرحرفه ای پیش بره و این خوب نیست و نسبت به اینکه گاهی حتی تلاشش برای رسیدن به یک پچ بهتر،جنبه حمله شخصی پیدا کرده بسیار متاسفه.
توروالدز گفته که لازمه بخشی از رفتارش رو عوض کنه و می خواد از کسانی که ناراحتشون کرده معذرت بخواد و بهتره کمی به خودش وقت بده و کمک بگیره تا آدم ها رو بهتر درک کنه. البته بحثش کنار رفتن کامل نیست بلکه نیاز به یک استراحت داره و حس نمی کنه که نمی خواد به توسعه کرنل ادامه بده. بلکه برعکسه و علاقمند است کاری که تقریبا ۳۰ ساله روش وقت گذاشته رو ادامه بده؛ ولی بعد از کمی استراحت.
شاخص تیوب در دنیای برنامه نویسی، سعی می کنه با نگاه کردن به مشخصه هایی مثل تعداد برنامه نویس ها، تعداد دوره ها و سازمان های پشت یک زبان برنامه نویسی، اونها رو طبقه بندی کنه. امسال برای اولین بار، پایتون تونست خودش رو به رتبه سوم برسونه.
پایتون سالها است که قدم به قدم بالا اومده و الان خوشحالیم که با ۷.۵ درصد، به رتبه سوم رسیده. زبان اول جاوا است با ۱۷٪ و بعد سی با ۱۵٪ و رتبه چهارم این ماه هم به سی پلاس پلاس رسیده که با ۷.۴٪، از پایتون عقب مونده. مهمه یادآوری کنم که این درصد ها به معنی بهتر بودن یک زبان نیستن بلکه نشون می دن توجه در جهان به این زبان بیشتره. اونم با یک شاخص خاص. البته در دو شاخص مشابه دیگه هم جای پایتون عالیه: در PyPl پایتون اوله و در RedMonk پایتون سومه اما در نهایت توجه به شاخص تیوب، بیشتر از بقیه است.
معلومه که پایتون این رتبه و رشد رو مدیون پکیج های بسیار زیاد و خوب و همچنین توسعه بسیار سریع و همچنین شرکت های قوی ای است که ازش استفاده می کنن – و در نتیجه به جلو هلش می دن.
اگر شما هم به پایتون علاقمند شدین می تونین راهنمای شروع اون یا دوره های من توی مکتبخونه یا گوتوکلس رو ببینین یا روی اینترنت پیداشون کنین.
بعضی ها خیلی راحت میخوابن. تا سرشون به بالشت می رسه نفسشون منظم می شه و خوابشون می بره. بعضی ها اما در طول شب غلت میزنن و منتظر خواب می مونن. اگر شما تو دسته دوم هستین یا کسی که براتون خیلی مهمه جزو اونهایی است که به سختی به خواب می ره، یه خبر خوب براتون دارم! تکنیک ارتش آمریکا که به همه اجازه می ده تقریبا در ۲ دقیقه خوابشون ببره!
این روش در ارتش آمریکا استفاده میشده و میشه تا به سربازها اجازه بده در شرایط نامناسب هم به راحتی به خواب برن تا موقع بیدار شدن سر حال باشن. این روش اولین بار در کتاب «ریلکس باش و پیروز شو: کارایی قهرمانانه» در ۱۹۸۱ معرفی میشد ولی تازه دوباره کشف شده و پیشنهاد میشه.
روش اینطوریه:
۱. عضلات صورت رو ریلکس کنین، از جمله زبان و فک و عضلات پیشنونی و لپ و اطراف صورت. این ریلکس کردن می تونه در دو سه مرحله اتفاق بیافته و در هر مرحله آدم تعجب می کنه که «اون فلان عضله هنوز سفت بود!»
۲. شونه ها رو آویزون کنین و تا جایی که می شه از سرتون فاصله بدین. بعد هم بازوها و دست ها رو
۳. نفستون رو بیرون بدین و سینه رو ریلکس کنین و بعدش هم پاها رو. از رون ها شروع کنین و پایین برین
۴. ده ثانیه در مغزتون به یکی از سه موضوع زیر فکر کنین:
الف. توی یک قایق پارویی یک نفره لم دادین و در یک دریاچه آرام هستین و آسمون آبی بالای سرتونه
ب. در یک ننوی سیاه در یک اتاق کاملا تاریک لم دادین
ج. با خودتون بگین «به چیزی فکر نکن، به چیزی فکر نکن، به چیزی فکر نکن» و برای ده ثانیه به آرومی تکرارش کنین.
ادعا میشه که بعد از شش هفته تمرین به این شیوه، ۹۶٪ آدمها می تونن در دو دقیقه به خواب برن! خلاصه اش هم اینه که برای خواب به سه چیز نیاز داریم: جای مناسب، بدن ریلکس و فکر خالی.
بازی دوم ۲ (Doom 2) از معجزههای تاریخ بود. گرافیک و صداش در زمان خودش فوق العاده بود و گروه پشتش، فوق العاده تر. در آخر هر مرحله این بازی، آماری به شما نشون داده میشد که مرحله رو چطور رد کردین و برای ۲۴ سال قبل، هیچ کس نتونسته بود لول ۱۵ رو با ۱۰۰٪ تموم کنه. مشکل سر راز ۴ مرحله ۱۵ بود و جایی که ظاهرا از طریق بازی قانونی نمیتونستیم بهش برسیم.
اما حالا جان رومئو از نویسنده های بازی، در یک توییت به یک نفر تبریک گفته. کسی که بعد از ۲۴ سال بالاخره تونسته راز ورود به منطقه مخفی رو کشف کنه. این بازیکن که به اسم زیرو مستر شناخته میشه کشف کرده که تنها راه فعال کردن تله پورتی که ما رو به محوطه مخفی میرسونه اینه که توسط یک دشمن به روی اون هل داده باشیم؛ در حالی که برای فعال کردن تمام تله پورت های دیگه بازی، کافیه خودمون روشون بریم. تا قبل از این، خیلی ها معتقد بودن فعال نشدن اون تله پورت خاص، یک باگ توی بازی است.
بازی مرحله ۸ زیرومستر رو از اینجا ببینین و تا حدی در اولین level 15 save file با صد در صد موفقیت، شریک باشین.