گشت روز تعطیل و خواستگاری اینترنتی

 هی! تا حالا فکر کردین وضع سایت شما توی اینترنت چطوریه؟ رتبه گوگل؟ خوانندگان خوراک پز؟ تعداد لینک به شما؟ صحت طراحی؟ همه و همه اینها رو فقط یک سایت به شکل یکجا به شما می ده: چکمه؛ طراحی شده توسط حسین حاجی پور و محمد حیدری. بعد از باز شدن صفحه در جعبه سمت راست آدرس سایتتون رو بزنین و بعد «برو»!

 وبلاگ های آی تی همیشه یک پای ثابت اینترنت ایران هستند و به طبع، یک پای ثابت گشت هفتگی. این هفته تک نویس رو معرفی می کنیم که نویسنده اش می خواد چیزهایی که خودش با مشکل یاد گرفته رو با من و شما شریک بشه (:

 شخصی با سپری بزرگ به جنگ ملاحده رفته بود ـ از قلعه سنگی بر سرش زدند و سرش بشکست ـ برنجید و گفت ـــ ای مردک کوری ـ سپر بدین بزرگی نمی بینی و سنگ بر سر من میزنی ـ / از وبلاگ محق

 اوه! حالا که آخرهای گشت هفتگی هستیم بگم که اگر یک پسر بلند قد و سفید که فوق لیسانس هم داشته باشه و حوالی ۳۰ ساله باشه (کمی بالا و پایین قابل پذیرشه!) علاقمند به ازدواج با یک دختر سی ساله و مهندس برق است برای من ایمیل بزنه تا ایمیلش رو فوروارد کنم به اون دختره. اطلاعات بیشتر در صورت علاقمندی اون دختر ، به شما ایمیل می شه! ترجیحا عکس هم داشته باشید که احتمال ازدواج اینترنتیتون بره بالا!

 جای آخر رو معمولا می ذارم برای کسی که عکس داشته باشه. فایر بوی مدت کوتاهی است که می نویسه و از این نظر شرایط معرفی در اینجا رو نداشت ولی چند تا عکس آخرش از مک بوک های جدید باعث شد حتما لینکش رو بذارم تا شما این وبلاگ آی تو رو هم از دست ندین (:

کسی یک ایتالیایی لازم نداره؟

روبرتو رو یادتونه؟ توی قبلا در موردش نوشته بودم. به ایران علاقمند شده و دوست داره بیشتر بمونه. یک ماهی هست که یکسری از بخش ها رو گشته و می خواد به گشتن در ایران ادامه بده. حتی دیروز زنگ زد و گفت که دوست داره سه ماه دیگه هم بمونه!

برای اینکار باید یک دلیلی برای ایران موندن ارائه بده و خب یک شغل نصفه و نیمه هم داشته باشه تا یک کم پول در بیاره. خلاصه اینکه الان دنبال یک کار است. بهترین کار هم براش اینه که توی یک موسسه زبان، ایتالیایی درس بده (: یا مثلا بشه مترجم ایتالیایی. گفتم براش اینجا یک تبلیغ کاری بفرستم تا شاید کسی بتونه کمکش کنه.

جویای کار:

 آقای روبرتو از ایتالیا. تقریبا سی و سه ساله!

شرایط کار:

 تدریس ایتالیایی، مهندس برق با سابقه کار در زیمنس، مترجم ایتالیایی

دلیل کار:

 درآوردن یک کم پول و در عین حال داشتن یک شغل در ایران و درخواست ویزای سه ماهه کاری.

اگر کسی کاری پیشنهاد داشت کامنت بذاره یا به من که jadijadi روی جیمیل هستم، ایمیل بزنه.

آیا لات بازی فایده دارد ؟

توبه گرگ مرگ است
گروه استان ها-يکي از اراذل و اوباش کرمانشاهي که در طرح امنيت اجتماعي با لباس زنانه در ملاء عام چرخانده شد، دوباره از مردم زورگيري کرد.

نقل قول کرده ام از سایت خبری پلیس و مطلبی با عنوان توبه گرگ مرگ است. ماجرا واضح است: پلیس یک نفر را دستگیر کرده و به احتمال زیاد بدون دادگاه عادلانه و بدون توجه به قانون جاری، او را با لباس زنانه در خیابان گردانده است و حالا هم که طرف مشکوک است به تکرار جرم، تیتر زده که توبه گرگ مرگ است.

 در این ماجرا لباس زنانه و شبیه زن کردن یک مجرم مذکر، از طرف پلیس برای تحقیر آدم‌ها استفاده شده. شاید جامعه ما هم این را تا حدی قبول داشته باشد ولی پلیس نباید به این اندیشه دامن بزند که شبیه زن بودن، تحقیر آمیز است. تا حالا شنیده اید پلیس سعی کند با پوشاندن لباس مردانه به یک زن، او را تحقیر کند؟ به نظر من این رفتار فوق العاده ضد زن بوده و پلیس باید به خاطر آن عذر بخواهد.

 کجای قانون جمهوری اسلامی نوشته که یکی از شیوه های تنبه مجرم، لباس زنانه پوشاندن به او و چرخاندنش در محل است؟ پلیس از خودش این مجازات را ابداع کرده؟ وکیل متهم، در این مورد نظری نداشته؟ اصولا وکیل و دادگاهی بوده و آیا پلیس حق اعلام مجرمیت کسی و تحقیرش در ملاء عام را دارد؟

 «توبه گرگ مرگ است» یعنی پلیس از حالا به خاطر دستگیر کردن یک نفر (گرگ) حکم اعدام (مرگ) را صادر کرده؟ آیا سایت خبری زردی که هر تیتر مزخرفی می زند، اجازه دارد نام «سایت خبری نیروی انتظامی» را یدک بکشد؟ برعکس! آیا سایتی که «سایت خبری نیروی انتظامی» نام گرفته، حق دارد تیترهای زرد و بی معنی بزند؟

 یکبار این آقا را در «طرح امنیت اجتماعی» دستگیر کردید و به شیوه خودتان مجازات کردید. حالا می بینید که مدت کوتاهی نگذشته، جرمش را تکرار کرده. فکر نمی کنید این طرح امنیت اجتماعی تان بدون کاربرد و ناموفق است؟ در کتاب های جامعه شناسی نوشته که تحقیر آدم ها نه فقط آن ها را از خلاف های بعدی بازنمی دارد که آن ها را ضد اجتماعی تر هم می کند. گفتید این را قبول ندارید و شروع به تحقیر کردید. این هم نتیجه اش. حالا لابد می خواهید این آدم را با شورت و کرست در خیابان بچرخانید تا دفعه بعد که به خانه برگشت به جای لات بازی تصمیم بگیرد که برود مهندس، دندانپزشک، معلم، فیلسوف یا نویسنده شود.

مشخص است که من هم طرفدار زورگیری و لات بازی نیستم ولی حرفم این است که شیوه فعلی «طرح امنیت اجتماعی» چیزی نیست جز این ادعا از طرف پلیس که «ما از همه لات ها، لات تریم و می‌تونیم آفتابه توی دهن لات های دیگه و لباس زنونه تنشون بکنیم.» این شیوه اشتباه است. همانطور که چماق و شلاق و شکنجه و اعدام اشتباه است و نتیجه ای جز بد و ناامن‌تر شدن شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ ندارد.

زیباترین هدیه ولنتاین تقدیم به پروین اردلان و همه زنان زیبای ایران

از چند روز پیش خبر دهن به دهن می چرخید:

– قراره جایزه اولاف پالمه رو بدن به پروین.

و همه از گفتن و شنیدن این خبر هیجان زده و شاد می شدند. من هم مثل خیلی ها تا حالا اسم جایزه اولاف پالمه رو نشنیده بودم اما نگاهی به فهرست برندگان اون کافی بود تا باور کنم که خبر خیلی بزرگه. برندگان قبلی این جایزه سوئدی آدم های عظیمی بودن:

خاویر پرزدکوئیار (دبیرکل سازمان ملل متحد در سال ۱۹۸۸)، واسلاو هاول (جمهوری چک)، سازمان عفو بین الملل، سازمان جوانان فلسطینی الفتح و جوانان لیبرال اسراییل، سازمان گزارشگران مستقل یوگسلاوی، آنا بولیتکوسکایای انسان از روسیه، دائو آنگ سوچی رهبر دموکراسی برمه و سال گذشته هم کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد. من افتخار می کنم که توی وبلاگم درباره این آدم ها چیز نوشته ام و حالا هم افتخار می کنم که با پروین اردلان دوست هستم.

خبر فوق العاده است! من خوشحالم و دوست دارم همه دنیا خوشحال باشند از اینکه یک نفر بدون هیچ ادعایی و بدون هیچ سر و صدایی و بدون رییس کسی شدن، کاری کرده که تمام آدم های خوب دنیا بهش افتخار می کنن. من افتخار می کنم وقتی پروین به عنوان یک زن فعال ایرانی، جایزه ای رو می بره که برای اولین بار به کریل رامافوزا داده شده که کارگران سیاه پوست آفریقای جنوبی رو در دریافت حقوق و ارزشهای انسانی همراهی می کرد. من افتخار می کنم که آنگ سان سوچی برمه‌ای به خاطر خواستن دموکراسی این جایزه رو برده و حالا هم پروین به خاطر خواستن حقوق برابر.

حرف این جایزه از چند روز پیش بود ولی شدیدا خوشحالم که شب ولنتاین هدیه ای شد برای همه زن ها و مردهایی که به حقوق برابر زن و مرد اعتقاد دارن. توی ایران رسم شده که هر نفر به کلی آدم هدیه ولنتاین می ده. من دوست دارم هدیه ولنتاین امسالم، خبر جایزه پروین باشه به همه کسانی که دوستشون دارم بخصوص زیباترین زنانی که زیباترین کارهای دنیا رو می کنن. جایزه پروين مبارک همه کسانی باید که دنبال حقوق انسانی انسان ها هستند.

امروز اولین روز کارم در نوکیا بود؛ بعد از پنج سال کار آزاد

امروز اولین روز کاری من در شرکت نوکیا زیمنس بود. تصمیم برای خودم و دیگران کمی عجیب بود چون پنج سال بود که حاضر نشده بودم در هیچ شرکت بزرگی، کار کنم و حالا با کمال علاقه، به نوکیا رفته ام.

من پنج سال در جاهای کوچکی کار کردم که واقعا دوستشان داشتم و اکثرا با حداقل حقوق، در خانه بودم یا در NGOها. دلایلم برای اینکار واضح بود. دوست نداشتم در شرکت های بزرگ یک مهره باشم. دوست داشتم آزاد باشم. دوست داشتم تکنولوژی مورد علاقه ام را خودم انتخاب کنم و دوست داشتم همزمان بهترین کارها را بکنم ولی از هر کدام یک ذره.

این پنج سال فوق العاده بود. هر چیزی که دوست داشتم یاد گرفتم، هر کاری که دوست داشتم کردم، همه دوستم داشتند به خیلی ها کمک کردم. به نظرم الگوی زیبایی از زندگی بود که به راحتی ثابت کرد می شود آزاد زندگی کرد و به درآمد کم اما لذت زیاد راضی بود.

حالا تصمیم به تغییر گرفته ام. تصمیم گرفته ام در یکی از بزرگترین شرکت‌های دنیا کار کنم و در یکی از به روز ترین شاخه‌های علوم. راستش خیلی به این فکر کردم. آیا می توانم روزی ۸ ساعت سر کار بروم؟ آیا دستمزد بالا می تواند جای آزادی سابق را بگیرد؟ آیا حاضرم حداقل یکی دو سال در یک کار بمانم؟

می بینید که تصمیم خیلی پیچیده بوده ولی در نهایت تصمیم گرفتم به نوکیا بروم. انگیزه مالی به هیچ وجه انگیزه اول نبود. یک پیشنهاد برای طراحی سیستم مکانیزه یک روزنامه چند برابر حقوق نوکیا، پول ایجاد می کرد ولی با روحیات و اخلاقیات من سازگار نبود. من احساس می کنم از کار در نوکیا لذت خواهم برد. قول می دهم هر وقت احساس کردم لذت نمی برم، دوباره تغییر ایجاد کنم. نوکیا برای من فرصتی است تا تجربه هایی کسب کنم که هیچ جای دیگری ممکن نبودند. من دوست دارم متخصص سولاریس باشم، دوست دارم تجربه اوراکل داشته باشم و دوست دارم مخابرات، برایم چیزی بیشتر از مدرکم باشد. در عین حال نوکیا حداقل در ادعا یک شرکت انسانی است. حقوق بشر برایش محترم است. شاید به خاطر سود ولی در آموزش های نیروی انسانی اش به بازداشت خودسرانه افراد در کشورها اشاره می کند و تاکید می کند که تبعیض بر اساس جنسیت، در این شرکت جایی ندارد. من خوشحال می شوم این محیط را تجربه کنم. خیلی از انتقادهای وارد به شرکت های بزرگ را خوانده ام (: شکی نیست که اشکال دارند ولی فرصت هایی هم فراهم می کنند که دوست دارم تجربه کنم. در عین حال شدیدا روی تئوری قبلی ام هستم: در جایی که یک مهره باشم کار نمی کنم. اگر همکاران احساس کنند که اگر به جای من یک نفر دیگر استخدام شده بود، فرق خاصی نداشت، از نوکیا خواهم رفت (:‌

آدم باید هر جایی که هست، تغییر ایجاد کند، خوشحال باشد و چیزهایی را جان ببخشد. معیار من برای ماندن این است: اگر هستم باید چیزی با وقتی که دیگری به جای من بود، تفاوت داشته باشد.

تاملاتی درباب قطع پنجمین کابل اینترنت زیردریایی و وضعیت ایران

در طول دو هفته گذشته، پنج کابل زیردریا یکی یکی قطع شدند تا در روزهای اخیر اینترنت ایران به طور کامل مختل بشه. خوشبختانه جمهوری اسلامی بعد از قطع آب و برق ما در دهه فجر، در این مورد هم اعلام کرد که کابل ها هیچ ربطی به ایران ندارند و هیچ اختلالی در کشور نداریم.

اما وبلاگ I Love Bonnie.net در گزارشی جالب، نظر دیگه ای داره. به نظر من کلیت مطلب این وبلاگ چندان قابل پذیرش نیست ولی مطالب جالبی در نوشته اش هست. این وبلاگ اول نقشه زیر رو از قطعی کابل ها می ده:



داریم می شیم شبیه یک مدرسه ابتدایی که دوست داره تکنولوژیک به نظر برسه و همه نمرات و کارنامه ها رو توی یک
فایل اکسل تایپ می کنه و نه بک آپ می گیره و نه آفیس می خره و هر کی

هم از راه می رسه روی همون کامپیوتر یک گیم نصب می کنه (:

می‌بینید که پنج تا کابل یکی یکی قطع شده‌اند.

کابل اول در بیست و سه ژانویه درست کنار جزیره کیش

کابل دوم در سی ژانویه در راه مصر و ترکیه

کابل سوم در اول فوریه در همون جای قبلی

و کابل های چهارم و پنجم در دو جای مختلف ولی کاملا همزمان، یکی در کنار مالزی و یکی دوباره کنار جزیره کیش

دلایل اعلام شده عبارت بوده اند از «لنگر کشتی» و «مشکلات برق» ولی به گفته وبلاگ بالا، هر بچه ای متوجه می شه که لنگر کشتی و مشکلات برق یکهو با هم و در یک مسیر اینترنت پیش نمی آیند.

ادعای وبلاگ ذکر شده اینه که آمریکا و اسراییل در تلاش برای مبارزه با بورس نفتی ایران هستند که قراره همین ماه در جزیره کیش افتتاح بشه و دلار هم توش جایی نداشته باشه. به نظر من این تعبیر کمی زیادی بچه گانه است ولی من هم به هیچ وجه خوشبین نیستم. آمریکا قبلا در عملیات Ivy Bells نشون داده که به کابل های زیر دریا و مخابرات اونها به عنوان یک موضوع نظامی و جاسوسی نگاه می کنه و حالا هم به ناگهان پنج تا کابل قطع می شه تا اینترنت / مخابرات ایران برای مدت کوتاهی با مشکلات جدی روبرو بشه. این اصلا برای من دلچسب نیست. از یک طرف تسلط بیشتر و بیشتر آمریکا به ما و فحش دادن بیخودی ما رو نشون می ده و از طرف دیگه، شبیه یک آزمایش است برای دیدن نتایج عملی قطع اینترنت بر ما و ما هم تنها کاری که کردیم اضافه کردن یک دروغ بود بر کارنامه پر از دروغ دولت: مشکل خاصی برای اینترنت کشور ایجاد نشده است

معرفی اتوماتر مک او اس ۱۰: تمام مقاله‌های فلانی رو زیپ و ایمیل کن

اشاره: در مطلب لینوکس را دوست دارم چون مثل خمیر انطعاف پذیر، مثل لگو خلاق و مثل بولدوزر قوی است نوشته بودم که یکی از دوستام خواسته بود همه مطالب مربوط به خودش رو براش بفرستم. بعد نوشتم که به شکل معمول اول باید دنبال فایل‌های حاوی «فلانی» سرچ می کردم، بعد اونها رو فشرده می کردم و بعد وارد ایمیل می شدم و پیوست می کردم و می فرستادم. اما اضافه کردم که چقدر لذت بخش است که توی لینوکس با یک خط دستور می تونم تمام فایل هایی که داخل متن اونها عبارت «فلانی» هست رو زیپ کنم و برای یک آدرس ایمیل کنم. حالا یک دوست خیلی خیلی خوب مکینتاشی (کاربر Mac OS X که مک او.اس. ده خونده می شه) برام روش مکینتاشی همین جریان رو فرستاده. این شما و این Automator که در یک حرکت کار بالا رو می کنه: اونهم با رابط گرافیکی. این دوستمون چند تا اسکرین شات از برنامه فرستاده و یک توضیح. همه رو براتون می ذارم (:


Automator
یکی از ابزارهای رایگان همراه Mac OS X است که اولینبار همراه با Mac OS X Tiger (10.4) ارائه شد و نسخه‌ی بهبود یافته‌ی آن همراه Mac OS X Leopard (10.5) قرار دارد. پیش از ارایه‌ی این ابزار برای خودکارسازی کارها در Mac OS X دو راه وجود داشت:
 استفاده از Apple Script

 استفاده از Shell Script و Terminal

اما این ابزار تنها با چند Drag & Drop قدرت Apple Script را در اختیار کاربر می‌گذارد و علاوه بر Actionهای پیش ساخته‌ی Apple خود کاربر هم می‌تواند با Actionهای جدید(هر کدام از مراحل که در عکس می‌بینید یک action هستند) ساخت خود یا افراد دیگر برنامه‌ها و کارها را خودکار کند. علاوه بر این کاربر می‌تواند مجموعه‌ای از این actionها را با تنظیمات مورد نظر تحت عنوان workflow ذخیره کرده و بعدا هربار خواست با یک کلیک همه‌ی آنها را مجددا اجرا کند.
تا اینجای کار در نسخه‌ی اولیه‌ی Automator که همراه Tiger ارائه شده بود وجود داشت، یکی از قابلیتهای بسیار جالب نسخه‌ی جدید که همراه Leopard ارائه می‌شود امکان ضبط کردن نحوه‌ی استفاده‌ی کاربر از برنامه‌ها و ساخت workflow از آنها توسط خود Automator است. اگرچه این قابلیت آخر بی نقص نیست اما قطعا در صرفه‌جویی زمان تاثیر زیادی دارد.

این رو هم اضافه کنم که مک، خیلی به لینوکس شبیهه. به عبارت صحیح تر، مک هم از مجموعه ابزارهای GNU پشتیبانی می کنه. GNU (گنو تلفظ می شه) پروژه‌ای است برای نوشتن یک سیستم عامل آزاد و این روزها به طول عام، مجموعه ای است از نرم افزارهای قوی که به آزادی می تونین اونها رو استفاده کنین. خیلی از چیزهای جذابی که لینوکس برای من داره، مربوط می شه به مجموعه گنو. «لینوکس» یک هسته است و «گنو» یک مجموعه نرم افزار که مثلا در سیستم عامل من، دور یک هسته قوی به اسم لینوکس جمع شده اند. به همین دلیلی خیلی ها معتقد هستند که بهتره به جای «لینوکس» از لغت‌ «گنو/لینوکس» استفاده کنیم. تصویر زیر، بخش تنظیمات نرم افزار Automator رو نشون می ده. می بینین که بین انواع پوسته ها (شل ها)‌ حق انتخاب دارین و نمونه های عالی پوسته گنو (مثلا bash) هم همینجا حضور دارن. برای آگاهی بیشتر از اپل و مک به ایرماگ (انجمن کاربران ایرانی مکینتاش مراجعه کنید.


دوستان ما موفق شدیم! حکم اعدام پرویز فعلا لغو شده

تبریک به هممون که تونستیم با فشار جهانی، حکم اعدام پرویز که قبلا ازش نوشته بودم رو فعلا لغو کنیم. این همون کمکی است که بارها جهانیان به ما کرده اند و حالا ما بخشی اش رو جواب دادیم (: شکی نیست که دنیا هنوز چندان قابل تحمل نیست. هنوز ایران دومین زندان بزرگ جهان برای روزنامه نگاران است و کنیا محل خونریزی های سیاسی و عراق محل آدم کش های دسته جمعی و آمریکا محل تحمیق مردم و چین جای خفه کردن مخالفان و … اما من و شما مفتخریم که یک قدم کوچیک برداشته ایم. دست هممون درد نکنه (: