سانسورچی در حال دستکاری کل اچ تی تی پی اس‌های کلاود فلر (از جمله جادی.نت) است؛ با آنتی فیلتر بیاین

jadinetssl

از اونجایی که سانسور از اهم واجبات است،‌ سانسور چی عزیز از چند روز قبل داره سعی می کنه ترافیک کل کشور رو دستکاری کنه و تا جایی که می‌تونه داخل ترافیک‌های رمزنگاری شده رو بخونه؛ مثل همیشه دستگاه‌های چینی و سواد ناقص باعث شدن کلا پکت‌ها مشکل پیدا کنن. نگران نباشین چون هه اینکارهای سانسورچی خبیث برای امنیت و رفاه خودمون است (: مثل سابق با آنتی فیلتر در خدمت شما هستیم.

حمله پلیس استرالیا به خونه کسی که احتمالا مبدع بیت کوین است

writes

اگر در دنیای کامپیوتر هستین حتما بابد با بیت کوین آشنا باشین. پولی دیجیتالی که مستقل از دولت‌ها کار می‌کنه و اعتبارش دائما در سال‌های اخیر در حال افزایش بوده. این پول وقتی درست شد که یک مقاله ناشناس با نویسنده‌ای با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو مکانیزم کارش رو تشریح کرد و بعد نرم‌افزار مرتبط با این مکانیزم ظاهر شد. حالا ظاهرا پلیس استرالیا به خونه یک کارآفرین و متخصص دانشگاهی به اسم کرایگ رایت حمله کرده چون فکر می‌کنه این آدم مبدع بیت‌کوین است.

روز چهارشنبه عصر به خونه کرایگ رایت رفته که چند ساعت قبل توسط دو سایت مهم گیزمودو و وایرد به عنوان طراح احتمالی بیت‌کوین معرفی شده بود. در حال حاضر آدم‌های نزدیک به رایت می‌گن که خود این شخص مساله رو تکذیب می‌کرده و بعضی‌ها هم مدعی شدن که گزارش‌های مدعی افشای هویت مبدع این پول رمزنگاری شده، اصولا یک شوخی بی‌معنی بیشتر نبوده‌اند.

برای اطلاعات دقیق در مورد چگونگی کار بیت‌کوین به شماره شونزدهم رادیو گیک با عنوان رویای فریدمن گوش بدین که نیمه آخرش در مورد مفهوم و چگونگی کار بیت‌کوین است

به هرحال ماجرا هر چیزی که باشه، مردم سیدنی در ساعت یک و نیم بعد از ظهر دیروز، پلیس‌هایی رو دیدن که به خونه کرایگ رایت وارد شدن. پلیس گفته این جستجو از خونه ربطی به ماجرای بیت‌کوین نداشته و از طرف اداره مالیات درخواست شده بوده. در این بررسی، دفتر کار رایت هم بررسی شده. هنوز مشخص نیست که آیا در این حمله خود کرایگ رایت هم دستگیر یا حتی دیده شده یا نه. به گفته محلی‌ها برای مدتی حتی نامه‌هاش رو هم چک نکرده و در نتیجه احتمالا در لحظه حمله خونه نبوده.

بخشی از مدارک ارائه شده در سایت‌هایی که مدعی رابطه ساتوشی و این آدم هستن، به ویدئویی مربوط می‌شن که توشون رایت داره با مامور مالیات حرف می‌زنه و توش توضیح می‌ده که «تمام تلاشم‌ رو کرده‌ام که این واقعیت که از ۲۰۰۸ بیت‌کوین رو run می‌کنم مخفی بمونه ولی حالا و تا قبل از پایان امسال نصف جهان این خواهند دونست».

البته مشخص نیست واقعا این فعل «run» به معنی اداره کردن باشه و اصولا آیا این زیرنویس از ویدئوی واقعی است یا نه. همچنین اداره مالیات استرالیا حاضر نشده نظری بده و گفته که مساله در سطح حقوقی محرمانه است.

یکی دیگه از مدارک، ایمیل‌هایی است که گیزمودو و وایرد به رایت منتسب کردن و برای مثال توی یکی از اونها که مربوط به ۲۰۰۸ است، رایت نوشته «من مدتی است که در حال کار روی یک پول دیجیتال هستم. بیت کش، بیت کوین، …»

در سطح تکنولوژی پول بیت‌کوین کاملا مستقل از هر دولت کار می کنه و می‌تونه بدون حضور سازنده اش هم به زندگی ادامه بده. در ضمن در صورتی که فراری مالیاتی اتفاق نیافتاده باشه، منطقا رایت کار خلافی نکرده و حتی می‌شه پیش‌بینی کرد که باید مدال اقتصاد، کامپیوتر و سیاست نوبل امسال یا معادل‌هاشون رو یک‌جا بهش بدن.

برای اطلاعات دقیق در مورد چگونگی کار بیت‌کوین به شماره شونزدهم رادیو گیک با عنوان رویای فریدمن گوش بدین که نیمه آخرش در مورد مفهوم و چگونگی کار بیت‌کوین است

معرفی یکی از بهترین اکانت‌های رسمی توییتر فارسی که خوبه دنبالش کنیم: @gorjico

توییتر یکی از بهترین شبکه‌های اجتماعی است و در همه دنیا یکی از جاهایی که شرکت‌ها و سازمان‌ها روشون سرمایه‌گذاری طولانی مدت می‌کنن. در ایران اما توییتر وضعی دوگانه داره. از یکطرف احتمالا حرفه‌ای تر و ماندگارتر از جاهایی مثل اینستاگرام خواهد بود و از طرف دیگه به خاطر فیلترینگ و غیره توجه کمتری بهش شده و عملا بعد از حضور پر رنگ آدم‌های رسمی و سیاسی توش، خیلی شرکت‌ها هم به بازیش وارد شدن. بعضی اکانت‌ها اینجا کمی سردرگم هستن، مثلا اکانت شهرداری تهران گاهی توییت‌های خوبی می‌کنه که از یک شهرداری انتظار می‌ره، گاهی با آدم‌ها دعوا میکنه که به هیچ وجه از اکانت رسمی انتظار نمی ره و گاهی هم کلا تبدیل می‌شه به مسجد محل و فقط با بلندگو تبلیغات مذهبی پخش می‌کنه (:

ولی اگر به من بگن بهترین اکانت رسمی که دیدم چیه، بدون شک می‌گم اکانت رسمی بیسکوییت گرجی در توییتر. پشت این اکانت مشخصا یک آدم یا تیم با شعور، با قریحه و با درک عمیق از این نکته است که توییتر چیزی ماندگاره نه یک بلندگوی پر سر و صدا. مثلا این توییت واقعا از چند تا شرکت ایرانی قابل تصوره؟

gorji2

و پشت این تیم یا آدم هم باید یک تیم یا آدم با شعور دیگه باشه که در شرایطی که بقیه فالوئر می‌خرن و هزار نوع اسپم می‌کنن تا بمونن، درک می‌کنه که اینو بگه:

gorji1

این مطلب نه تبلیغه نه چیز مشابه بلکه دعوت به فالو کردن اکانت توییتر بیسکوییت گرجی است تا هم لذت ببرین و هم بقیه شرکت‌ها و سازمان‌ها متوجه بشن که حضور در جامعه مجازی به معنی یک بلندگوی پر سر و صدای بلند نیست که فقط عددهای تعداد فالوئر و غیره مشخص کننده موفقیت باشن بلکه حضور در شبکه‌های اجتماعی، یک سرمایه گذاری بلند مدت و یک رابطه واقعی و مستقیم با مشتریان است که باید از طرف باهوش‌ترین و فهیم‌ترین بخش‌های سازمان‌ها اتفاق بیافته.

چرا آزادی بخش مهمی از آینده وب است؛ فیلم سخنرانی

دوستان خوب همایش آینده وب کار مهمی کردن و همه فیلم‌های همایش رو اینجا آپلود کردن منم فیلم خودم رو در کانال خودم منتشر کردم. شاید براتون جالب باشه.

روز خوبی بود و تشکر از شما که اومدین و برگزار کننده ها و لینک یوتیوب سخنرانی در مورد آینده وب هم اینجاست

قدم هشتم چالش کتابخوانی: پستخانه از چارلز بوکوفسکی

book1394_8

بوکوفسکی نویسنده محبوب من است و این اولین رمانش. این نویسنده خسته آمریکایی، اولین رمانش رو در ۵۰ سالگی نوشته و در مورد زندگی خودش. در مورد اینکه شغلی به عنوان پستچی ذخیره پیدا می‌کنه و رنج‌هایی که می‌کشه و خروجش از اون شغل به زندگی مشترک و میدون‌های اسب‌دوانی و بازگشتش به شغل. این کتاب مثل همه کارهای بوکوفسکی نثر بسیار جذابی داره؛ کلمات و جمله‌های ساده ولی عمیق و جذاب. از اون کتاب‌ها که اگر نویسندگی دوست داشته باشین سر هر چند جمله به خودتون می‌گه «چطوری اینو اینقدر ساده ولی اینقدر متفاوت و زیبا گفته؟»

خلاصه‌ترین شکل بیان این کتاب شاید همین جمله از خود کتاب باشه:

هر احمقی می‌تونه یک شغلی برای خودش دست و پا کنه اما یک آدم باهوش لازمه تا بدون کار کردن، زندگی‌اش رو بگذرونه.

و جا نشدن بوکوفسکی در یک شغل معمولی؛ در هر شغلی و در هر رابطه‌ای. خوشحالم که این کتاب رو تا الان نخونده نگه داشته بودم و خوشحالم که یکجا خوندمش. من معمولا سعی می کنم کتاب‌هایی که دوست دارم رو کند بخونم ولی اینبار تصمیم گذروندن بیست و چهار ساعت کامل باهاش، تصمیم درستی بود. در انتهای کتاب بوکوفسکی از کارش بیرون می‌یاد و می‌گه:

«فکر کردم شاید یک رمان بنویسم. و نوشتم»

و معلومه که موفق هم بوده. در سریال کلیفرنیکیشن که شخصیت اصلی‌ بازتولیدی از بوکوفسکی است، سر کلاس درس نویسندگی گفته می شه که اگر می‌خواین نویسنده بشین باید قبلش زندگی کرده باشین. بوکوفسکی اونقدر زندگی کرده بود که نوشتن دو سه سالش، یک رمان قابل ستایش تحویل جامعه‌اش داد.

قدم هفتم چالش کتابخوانی: اما از جین آوستین

book1394_7

در قدم هفتم چالش کتابخوانی ۱۳۹۴ رفتم سراغ یک رمان کلاسیک؛ اما اثر جین آوستین. تفاوت این ماه در اینجا بود که خوندن چنین کتاب بزرگ و کلاسیکی کار سختی است و در سن من احتمالا خوندنش کار راحتی نیست. کتابی در مورد عشق، روابط انسانی و پر از مکالمه‌هایی به سبک افراد متشخص دهه ۱۹. شخصیت اصلی کتاب دختری است که سعی می کنه با شناختش از آدم‌ها و کاشتن افکار در مغزشون، اطرافش رو به شیوه‌ای که می‌خواد پیش ببره و می‌شه حدس زد که قهرمان جین آوستین تمرکز اصلی‌اش روی ازدواج و روابط اطرافیانش است.

چون خوندن این کتاب سخت بود من یک راه‌حل دیگه پیدا کردم: گوش کردن بهش!

دوستان در سایت کتاب‌های صوتی نوار لطف داشتن و علاقمند بودن کتاب‌هایی رو به رایگان بدن تا من گوش بدم و احتمالا در مورد تجربه با شما بنویسم. من علاقمند به تبلیغ مستقیم نبودم ولی وقتی دیدم اما توی آرشیوشن هست، گفتم اونو می گیرم و گوش می‌کنم و تجربه‌ام رو می‌گم. این تجربه خوب بود. کاملا خوب. در واقع بدون صوتی بودن این کتاب،‌ تقریبا غیرممکن بود من تمومش کنم. خانم پریوش زاهدی کتاب رو خیلی خوب و با حوصله خونده ولی متاسفانه کلیت ضبط صدا خیلی خوب نیست. منطقا باید ادیت بهتری بشه تا صدای نویز کمتر باشه. اپلیکیشن نوار خوبه ولی در اون لحظه که من می‌خواستم نصب کنم امکان دانلودش از گوگل پلی یا سایت نبود. منطقی است در سایت هم در دسترس باشه. اوه! یک ایراد دیگه برنامه هم اینه که ظاهرا هر بار که اجراش می کنین اول اینترنت رو چک می کنه در حالی که من در خیلی از مواقع خواهم خواست بدون اینترنت کتابم رو گوش کنم و فایل‌ها هم که آفلاین دانلود شدن پس دیگه چه کاریه اولش اینترنت بخواد؟ (:

به شکل غیرتبلیغاتی یپشنهاد می دم نگاهی به نوار بندازین چون برای قدم هفتم چالش من مفید بود و احتمالا مشتری خواهم بود.

چجوری کاربران رو مجبور به خریدن اپ بکنیم: فونت کمیک اجباری

در مدتی که برای آزمایش، مک بوک داشتم، اصلی ترین مشکل نداشتن یک ادیتور متن محض معقول بود. چیزی مثل gedit لینوکس. ادیتور پیش فرض مک متن محض نیست و ادیتورهای برنامه نویسی مثل ساب‌لایم هم جدا از کرک بودن، به خوبی از فارسی پشتیبانی نمی‌کنن. من بارها تلاش کردم gedit رو توی مک بالا بیارم و شکست خوردم. حالا شرکتی اومده و این نقصیه عظیم رو تا حدی برطرف کرده ادیتور شکلات اپ که خیلی معقول و ساده است ولی می‌تونه پیچیده بشه و کل یک پروژه رو هندل کنه.

hello_python

اما متاسفانه این اپ آزاد نیست و بعد از ۳۰ روز دوره آزمایشی‌اش تموم می‌شه و لازمه اونو بخرین. اگر نخرین چی می‌شه؟

chocolate

هاها… همه چیز مثل قبل است به جز اینکه تمام فونت ها به comic تبدیل می‌شن که مورد علاقه‌ترین فونت کسانی است که یک هفته می‌شه با کامپیوتر آشنا شدن و مورد نفرت‌ترین فونت کسانی که بیشتر از پنج ساله در این دنیا هستن. معلومه که هر آدم حرفه‌ای که از برنامه خوشش اومده باشه، در همون ساعت‌های اول پول می‌ده و ادیتور رو می‌خره!

آیا خط فرمان همه گنو/لینوکس‌ها شبیه همدیگه است؟

این سوال هوتن است و احتمالا خیلی‌های دیگه؛ همچنین آدم‌ها می‌خوان بدونن که تفاوت‌ توزیعهای لینوکس‌های مختلف مثل اوپن سوزه، فدورا، اوبونتو، دبیان و … چیه.

من مشابه این بحث رو مفصل در جاهای مختلفی توضیح دادم. مثلا در اینجا که می‌گه توزیع لینوکس چیه و اینجا که می‌گه چطوری یک توزیع رو انتخاب کنین؛ البته دقت کنین که اون کتاب تموم نشده و هنوز برای انتشار عمومی آماده نیست ولی خب یک جایی بالاخره باید لینک داد دیگه.

commandline

ااما برای تکمیل بحث، باید بگم که توزیع عملا ترکیبی از این‌ها است:

  • نرم افزارهای پیش فرضی که آدم های پشت توزیع انتخاب می‌کنن
  • منابع و مخازن اون توزیع یعنی برنامه‌هایی که می‌تونین بدون دردسر و با یک کلیک یا دستور نصب کنین
  • گرافیک، لوگو و …
  • دستورات خاص اون توزیع که خیلی وقت‌ها مربوط به تنظیمات یا مدیریت بسته‌های نرم افزاری می‌شن؛ مثلا توی دبیان apt برای نصب برنامه‌ها استفاده می‌شه، در فدورا yum و در سیستم‌های مبتنی بر آرچ pacman. مثال خوب دیگه می‌تونه مجموعه نرم افزارهای کنترل و مدیریت yast در اوپن سوزه.

حالا بخش عظیمی از چیزی که ما توی کامند لاین استفاده می‌کنیم و ازشون لذت می‌بریم محصولات پروژه ای به اسم gnu هستن که تقریبا در تمام توزیع‌ها نصب می‌شن و به همین خاطر بهتره به جای اسم لینوکس که فقط یک هسته است، از گنو/لینوکس که یک سیستم عامل کامله استفاده کنیم. حالا رابط ما با این دستورات محیطی ست به اسم پوسته‌ (یا شل‌ یا خط فرمان که همون صفحه سیاه با نوشته های سبز بالا است). اکثر پوسته‌ها یا دقیقا برنامه ای به اسم bash هستن یا چیزهایی تا حد خیلی زیادی مشابه با اون و در نتیجه وقتی توی خط فرمان یک لینوکس هستین، دستورات جالبش تقریبا در همه جا یکسانه و ترکیبی از دستورات پوسته و دستورات پروژه گنو.

نتیجه؟ از هر لینوکسی که استفاده می‌کنین، نود درصد کارهاتون مشابه است و اوه ده درصد هم مربوط می‌شه به عملیات بسیار مرتبط با اون توزیع مثل نصب و حذف برنامه‌ها یا دسترسی به کارت‌های شبکه و تنظیمات پیش فرض و اینجور چیزها. پس با هر توزیعی که کار می‌کنین و پشت هر توزیعی که می‌شینین، می‌تونین هک خوشحالی داشته باشین!