معرفی برنامه: قلعه آرزوها

ghaleganj

برنامه قلعه آرزوها که قراره توی قلعه گنج (که نه گنج داره نه قلعه) برگزار بشه رو من تازه دیدم. به نظرم برنامه خوبیه و ارزش حمایت داره. من نمی شناسمشون و دقیق هم نگفتن دقیقا چه کمکی می خوان ولی به نظرم حداقل آشنا شدن باهاش برای همه لذت بخش و خوبه.

قرار اول این بود: آرزوهای هیچ کودکی نباید فراموشش شود، حتی بچه‌هایی که در روستایی دور زندگی می‌کنند. سر این موضوع هم‌نظر و یک‌صدا شدیم و چه اتفاق‌های عجیبی می‌افتد وقتی جماعتی سر هدفی یک‌دل می‌شوند. نشانه‌ها یکی یکی از راه می‌رسند و از جایی به بعد دیگر متوجه نیستی کنترل این روند دست کیست. جریان، تو را با خودش همراه می‌کند. با بنیاد رایحه آشنا شدیم که مدت‌هاست در مناطق محروم مدرسه‌سازی می کند، اینطور شد که قلعه‌گنج را شناختیم. هدف اول ما تصویر آرزوهای کودکان بود و آشنایی با رایحه سمت و سویمان را مشخص کرد. حالا ما به کرمان سفر می‌کنیم تا کمک کنیم دختران آنجا آرزو‌هایشان را روی دیوار مدرسۀ خودشان نقاشی کنند.

این اولین مواجهه شما با قلعه آرزوهاست، جدید و بکر است. یک فرصت تازه برای شروع از اول‌ِاول. بیایید با هم فکر کنیم می‌خواهیم چطور پرورشش بدهیم و بزرگش کنیم. ما کمک می‌کنیم تا بچه‌ها آرزو‌هایشان را نقاشی کنند و مطمئن‌ایم همۀ اتفاق‌های خوب نتیجۀ برآورده شدن آرزوها هستند. همراهی‌مان کنید و به ما ایده بدهید تا تازه بمانیم.

رادیو گیک شماره ۲۱ – صدای یک دست

رادیویی برای کسانی که تکنولوژی براشون فقط تلاش دائمی برای خوندن و حفظ اینکه فلان مدل فلان چیز فرقش با فلان مدل بهمان چیز چیه و تو بازار چنده و شایعه اینکه قراره کی مدل فلانترش بیاد نیست و ترجیح می‌دن یک پله عمیق تر بشن و تو تقاطع تکنولوژی و جامعه، دغدغه‌های انسانی‌شون رو مطرح کنن. رادیو گیک برای گیک های سرگردان در تقاطع جامعه و تکنولوژی.

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_021_sound_of_one_hand.mp3]

یا اونو دانلود کنین:


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

نامه دریافتی:

روزی روزگاری یک شبکه ای بود به اسم شتاب، شبکه تبادل اطلاعات بانکی…
مردم با کارتهاشون پول منتقل میکردن و به سرعت پول از این کارت به محل بعدی میرفت، وقت خرید از فروشگاه به حساب فروشنده میرفت، هم خرید آنلاین و هم خرید در فروشگاه های واقعی.

حالا شبکه جدیدی اومده به اسم شاپرک، شبکه الکترونیکی پرداخت کارت

حالا چه اتفاقی افتاده؟
ادعا میکنند که کارتها دیگه هک نمیشن و ATM ها از کار نمی افتند

ولی یه اتفاق دیگه هم میفته پول ها از کارت مشتری کم میشن، میرن یه جای نامعلوم و فرداش میرن به حساب فروشنده!

من دوستانی دارم که مغازه دارند (بچه های کف بازار :D) اینا معمولا خرید های مغازه رو چکی انجام میدن و هر روز چک دارند!
پول نقد فروش روزانه معازه رو میریزن به حساب، پول هایی هم که با کارت از دستگاه POS پرداخت شده خودش میرفت به حساب و چک هاشون پاس میشد.

ولی حالا یه کم ماجرا عجیب و غریب شده!!

من که نفهمیدم، چرا این سیستم پس رفت کرد؟!

اینستالوس تعطیل شد

فشارها زیاده و یکی از اصلی‌ترین مراکز دانلود و نصب نرم‌افزارهای کرک شده تحت آی.او.اس هم امروز اعلام کرد که تعطیل می کنه. اینستالوس رو خیلی از آیفون و آیپد دارها می‌شناسن: یک برنامه برای نصب برنامه‌های قفل شکسته روی دیوایس‌های جیل برک شده. تیم هکولوس که اینستالوس رو می نوشت اعلام کرد که کارش رو متوقف می کنه و اگر کاربر این برنامه بوده باشین در هفته گذشته دائما این پیام رو دیدین: Outdated version. Installous will now terminate و APTI error. API unavailable. چیزی که این تیم برای بسته شدن گفته اینه که بعد از سال ها دیگه کسی از این برنامه استفاده نمی کرد و فروم ها خاک گرفته و وقت بستن است. کاربران می دونن که این واقعیت نداره و احتمالا فقط یک ژست است برای گفتن اینکه «ما خیلی هم ندزدیدیم. با ما کار نداشته باشین. ما دو تا گیلاسیم».

مصر و حرکت به سوی اوپن سورس

هانی محمود وزیر ارتباطات و تکنولوژی اطلاعات مصر گفته که کشورش به سوی استفاده بیشتر از مصادر المفتوحه یا همون اوپن سورس حرکت خواهد کرد. البته این حرکت بسیار آهسته خواهد بود ولی قراره که در طول سال ۲۰۱۳، کمیته های مختلف شرایط مهاجرت به نرم افزار آزاد رو بررسی کنن و پیشنهادهاشون رو به وزیر بدن. خبر عربیه و من بیشتر از این ازش سر در نمی یارم ((: ترجمه انگلیسی گوگل هم خوندنش واقعا حال و حوصله می خواد.

ویندوز ۸ حتی کم اقبالتر از ویستا
مقایسه فروش ویندوز هشت و ویندوز ویستا
حتی اینکه من در همین لحظه مقدس یک لپ تاپ کنار دستمه که برای آزمایش دارم روش ویندوز هشت نصب می کنم هم جریان رو عوض نکرده: ویندوز هشت در دو ماه اول انتشار تنها ۱.۶٪ حضور آنلاین پی سی های ویندوزی رو به خودش اختصاص داده در حالی که این عدد برای ویندوز ویستا ۲.۲٪ بوده. نت اپلیکیشن که این آمار رو داده،‌ آمار سیستم عامل مراجعین تقریبا ۴۰هزار سایت رو بررسی می کنه و از روشون می گه هر سیستم عامل چند درصد حضور آنلاین داشته. این آمار بسیار پایین ویندوز – اونهم در حالی که دو ماه از ارائه اش می گذره – خبر خیلی خوبی برای مایکروسافت نیست… واقعا می خواین خرابی وضع رو باور کنین؟ اطلاعات گروه ان دی پی هم می گه که در طول چهار هفته بعد از ارائه ویندوز ۸، فروش پی سی های ویندوزی نسبت به سال گذشته در همین دوره ۲۱٪ کمتر بوده.راستش منم الان که این ویندوز ۸ جلوم بازه،‌ به نظرم اصلا برای استفاده روزمره روی لپ تاپ کاربردی نمی یاد و اگر داشتمش حتما تنظیمات رو بر می گردوندم به حالت قدیمی ویندوز هفت.

و سورپرایز اوبونتو

ماجرای کانتر و ماجرای صفر شدنش. ماجرای مسابقه سایت و جواب
و البته سایت زد دی نت پنج نکته مهم رو می گه: اوبونتو است و اوبونتوی تلفن نیست / به این زودی ها تلفنش نمی یاد / ولی می شه گرفت و نصب کرد / با اوبونتو برای اندروید یکی نیست / اچ تی ام ال ۵ و بومی می شه برای برنامه نوشت ولی دالویک (جاوای اندروید) رو نداره

احتمالا در ۲۰۱۴ منتظر اولین تلفن ها هستیم و معنی اش برای من اینه که حداقل یکسال دیگه گلکسی اس عالی ام رو دارم بدون اینکه گول سرمایه داری رو بخورم.

این لا یک نیم خبر هم بگم…

اپلیکیشن پوک فیسوک هم اومده. فقط می تونین باهاش دوستاتون رو پک کنین

و یک خبر دیگه اینکه هات چاکلت در لیوان نارنجی خوشمزه‌تر به نظر می رسه

می دونستیم که درک ما از مزه شدیدا وابسته است به درک ما از بو و اگر بوی چیزی رو استشمام نکنیم، مزه‌اش رو هم درست نمی فهمیم ولی این یک تحقیق جدیده که می گه درک ما از مزه به قوه بینایی ما هم وابسته است. توی این بررسی دانشمندها نشون دادن که درک ما از طعم هات چاکلت در یک لیوان نارنجی خیلی بهتر از درک ما از طعم همون نوشیدنی توی یک لیوان سفیده. تحقیق روی ۵۷ نفر انجام شده. این برای گیک ها تحقیق مهمی است چون نوشیدن رو دوست دارن و چی بهتر از اینکه همون نوشیدنی همیشگی‌تون اینبار مزه بهتری بده.

و یک خبر تکان دهنده برای بشریت… [ضربان قلب]
کروزویل در گوگل

جا داره بگیم OMG! عجب ترکیبی.. بزرگترین دارنده اطلاعات در جهان و می شه گفت یکی از پیشرفته ترین کمپانی های تکنولوژی جهان یکی از بزرگترین متفکرین جهان رو استخدام کرده. اگر با کروزویل آشنا نیستین حتما به پادکست مربوط به سینگولاریتی رادیو گیک سر بزنین! شماره یک http://jadi.net/2012/03/radio-geek-001-singularity/. کروزویل یک جورهایی مهمترین شخصیت حال حاضر سینوگلاریتی در دنیا است و هر گیکی باید در موردش تا حدی اطلاعات داشته باشه. این آدم به گوگل اضافه شده و در یک مصاحبه با پیتر دیامندیس (واو! اگر نمی شناسین همینجا پادکست رو قطع کنین! شماره سینگولاریتی رو گوش بدین و برگردین!) چون حتی شلدون کوپر هم می گه [تیکه صدای سینگولارتیکی از شلدون کوپر] … می گفتم.. کروزویل در مصاحبه دو طرفه با دیامندیس گفته که در گوگل منابع بی نهایت (واو.. توی گوگل منابع بی نهایت خیلی ترکیب عجیبی است!) چی می گفتم؟!! آهان.. این متفکر عظیم در گوگل منابع بی نهایت خواهد داشت تا روی هوش مصنوعی کار کنه! زانو بزنین چون اگر زانوهاتون نمی لرزه از این خبر، یا کروزویول رو نشناختین، یا مفهوم منابع بی نهایت توی گوگل رو نمی دونین یا مثل من های نیستین (:

تبلیغ سیتو! فروشگاه سیتو خرید کنین و تا‌آخر دی با ذکر radiogeek در بخش کد تخفیف، بیست درصد از فاکتور شما کم می شه!

و خب ظاهرا اندروید واقعا در حال جلو افتادن از آی او اس است… افراد مختلفی پست هایی می نویسن در این مورد که چرا دارن آی او اس رو کنار می ذارن به نفع اندروید. سه نمونه رو توی شو نوت ها لینک می کنم که سر بزنین. تاکید می کنم که اینها ابزار هستن برای کار. در نهایت هر کس باید اونی رو استفاده کنه که براش مفید تره .. بدون تعصب و بدون پز دادن (:
http://www.24100.net/2013/01/an-iphone-lovers-confession-i-switched-to-the-nexus-4-completely/
http://allthingsd.com/20121229/2012-the-year-i-basically-stopped-using-apples-ios-apps/
http://www.forbes.com/sites/edzitron/2012/12/28/galaxynote2/

پتنت ترول ها و درخواست هزار دلار از استفاده کنندگان اسکنر

پتنت ترول ها که معرف حضور هستن [کمی توضیح]. حالا یک گونه جدیدشون ظهور کرده: پروژه ای به سام project paperless LLC که چندین زیرشرکت داره، ایمیل می زنه به بیزنس های متوسط و ازشون می خواد که به ازاء هر کاربری که توی شرکتشون داکیومنتی رو اسکن می کنه و این داکیومنت به شکل خودکار پی دی اف می شه و به ایمیلشون می ره باید هزار دلار به این شرکت بدن! بله هزار دلار به ازاء هر کارمند! این درخواست اول جدی گرفته نشد ولی وقتی تعداد زیادی شرکت این نامه رو گرفتن مساله کمی مهمتر به نظر رسید و در نهایت وکیل های شرکت بلو ویو ظاهر شدن و توضیح دادن که ادعاشون خیلی جدیه و یک پتنت دارن در این مورد و به نظرشون همه شرکت ها باید لایسنس بگیرن برای استفاده از این تکنولوژی که هزینه اش برای هر کارمند استفاده کننده از تکنولوژی هزار دلاره!

برآورد می شه که تقریبا پنجاه و پنج درصد این مدل حمله های پتنت ترولی به سمت شرکت‌های کوچیک باشه. مطمئنا اگر این شرکت از کسی مثل زیراکس یا کنون شکایت کنه، این شرکت ها وکیل‌های تمام وقت برای مبارزه دارن و بلو ویو به جایی نمی رسه ولی وقتی هدف شرکت های کوچیک باشن، گاهی این شرکت ها ترجیح می دن پول رو بدن و به بیزنس ادامه بدن تا اینکه درگیر پروسه های طولانی دادگاه بشن.

نکته خوب اینه که یکی از شرکت های دریافت کننده bluewave computing بود که تصمیم گرفت به جای دادن پول به سراغ شکایت بره. یک وکیل استخدام کرد و گفت اگر یک میلیون دلار هم هزینه کنه حاضر نیست اون دویست هزار دلار بیخودی رو بده و بالاخره هم بعد از کلی هزینه تو دادگاه برنده شد اما این فقط یک مورده و این سبک مسخره پول درآوردن هنوز هم با پتنت های مهمل دیگه ادامه خواهد داشت و جلوی پیشرفت خیلی از شرکت های کوچیک رو خواهند گرفت. این چیزیه که قوانین واقعا باید به سراغش برن و سعی کنن راه حلی معقول براش پیدا کنن.

استخدام قاتل مجازی برای ترور شخصیت فرزند در بازی کامپیوتری

اعتیاد به بازی های کامپیوتری برای بعضی از علاقمندان یک مشکل جدی به حساب می آید. راه حل های مختلفی هم برای ترک این اعتیاد وجود دارد که برخی از آنها به خوبی عمل می کنند. اما یک پدر چینی راه حل عجیبی برای ترک اعتیاد پسرش به یک بازی کامپیوتری انتخاب کرده است.

این پدر آنقدر از اعتیاد پسرش به یک بازی کامیپوتری ناراحت بوده که یک راه حل منحصر به فرد انتخاب کرده است. او به این نتیجه رسیده که اگر پسرش مرتب در بازی ببازد، بعد از مدتی انگیزه اش را از دست خواهد داد و دیگر سراغ این بازی نخواهد رفت.

بنابراین او سراغ یک بازیکن حرفه ای این بازی رفته (نام بازی اعلام نشده) و او را استخدام نموده تا به عنوان قاتل شخصیت مجازی پسرش فعالیت کند! وظیفه قاتل این بوده که مرتب شخصیت پسرش را در ابتدای بازی بکشد تا او انگیزه اش را از دست بدهد. او بازیکنانی را به عنوان قاتل اسختدام می کرده که حرفه ای تر از پسر خودش بوده اند و Level بالاتری داشته اند.

اما این تلاش پدر در نهایت سبب نشد که پسرش زیائو دست از بازی بکشد. چرا که پسر متوجه کار پدر شده و این تبدیل به انگیزه ای شده تا بیشتر بازی کند و از عهده قاتلان بربیاید!

تلاش این پدر که در نهایت موفقیت آمیز نبود. اما شاید بهتر باشد زیائو واقعا این بازی را ترک کند. چون که با این وضعیت ممکن است پدرش راه حل های خطرناک تری انتخاب کند.

در اعماق

بازم سرتیفیکیت‌های جعلی برای جیمیل؛ اینبار ترک تراست

می دونیم که وضع شرکت‌های صادر کننده سرتیفیکیت‌های اس اس ال خرابه. ما توافق کردیم که برای امنیت به یکسری شرکت اعتماد کنیم و حالا دائم می بینیم که این شرکت‌ها به خاطر منافع مادی یا به خاطر «اشتباهات فنی» دارن به یکسری آدم اجازه می دن بدون اینکه ما متوجه بشیم ارتباطات ما رو زیر نظر بگیرن. اینبار ترک تراست دو تا subordinate certificate برای کسانی صادر کرده که قرار نبوده اینها رو داشته باشن. این نوع سرتیفیکیت به شما اجازه می ده برای دامین‌های دیگه هم سرتیفیکیت صادر کنین و فعلا جیمیل اعلام کرده که با یکی از این‌ها، براش سرتیفیکیت صادر شده. به عبارت دیگه اون کسی که «اشتباهی» این سرتیفیک رو داشته می تونسته در این مدت ایمیل‌های شما رو شنود کنه بدون اینکه شما متوجه بشین. چیز زیادی در این مورد نمی شه گفت جز اینکه اینترت درست شد بر اساس اینکه گردانندگانش مورد اعتماد و شریف باشن و وقتی اونها شریف نباشن، اینترنت امن نیست. نه بحث تکنیکی در کاره نه هیچ چیز دیگه. فقط چند تا شرکت که به خاطر پول… بگذریم. فایرفاکس یا کروم رو آپدیت نگه دارین تا شاید تا حدی از پولدارها و زوردارها در امان باشین.

اینسپشن: ابزاری برای نفوذ به کامپیوترهای لاک شده

اینسپشن ابزار عجیبیه! حتی اگر کامپیوتری دارین که تمام هاردش رمزگذاری شده، و فقط به ساسپند رفته یا لاک شده، شما می تونین از طریق پورت فایروایر (یا اگر نداره با وصل کردن یک کارت فایروایر به یکی از اسلات ها مثلا پی سی ام سی آی ای و بعد استفاده از اون) وارد سیستم بشین. ماجرا هم خیلی ترسناکه! این هک از طریق اینترفیس فایروایر،‌درایورها رو دانلود و نصب می کنه و بعد برنامه ای در حافظه کامپیوتر که هنوز لاک است اجرا می شه که دنبال روتین چک کردن پسورد می گرده و اون رو از کار می ندازه و بعد شما با هر پسوردی می تونین داخل سیستم بشین! روش های قبلی حمله به کامپیوترهای ساسپند شده با هارد کاملا رمزگزاری شده بسیار پیچیده تر بود و حاوی چیزهایی مثل معلق کردن رم در نیتروژن مایع! نفوذپذیری اصلی این حمله اینه که پورت فایروایر به خاطر سرعت خیلی زیاد نیازمند ارتباط مستقیم با رم است و در نتیجه حمله کننده می تونه از همونجا کدش رو وارد کامپیوتر کنه. این اسم فوق العاده هم از فیلمی به همین اسم اومده که توش می شد در خواب ها نفوذ کرد… این برنامه به خواب کامپیوترهای شما حمله می کنه،‌ روتین چک کردن پسورد رو از کار می ندازه و بعد شما با هر پسوردی می تونین وارد کامپیوتر بشین! ووووویوهاهاها! بترسین!

یک خبر کوتاه هم اینجا بگم! اریک اشمیت از گوگل یک سفر اسرارآمیز داره به کره شمالی که لقب قطع ترین کشور از اینترنت رو یدک می کشه!

شاید این دیدار ربط داشته باشه به سخنرانی سال نو رهبر این سیاه چاله اطلاعاتی جهان که توش گفته بود کره شمالی که بهترین کشور جهانه باید وارد یک تغییر رادیکال در حوزه اقتصاد بشه و علم و تکنولوژی رو پیش ببره و همونطور که دانشمندان فضایی شون جهان خارج رو تسخیر کردن، در حوزه علم و تکنولوژی هم باید کره شمالی مرزهای دانش رو عقب برونه و خودش رو به استانداردهای جهانی برسونه».

ماجرای اسپم

گفتن کمی از ماجرا. قبلش صدای حوالی دقیقه دو نریمان و بعد تبلیغ برای رفتن به سراغ سایت نریمان برای بقیه ماجرا.

قتل از طریق اینترنت

یک چیزهایی می فروشه. مثلا اگر از سکس حرف بزنین همه به هیجان می یان یا اگر شروع به ترسوندن آدم ها کنین آدم ها بهتون توجه می کنن. همینه که اینهمه سیاست مدار نون روزشون در می یاد (: حالا هم یک شرکت امنیتی اعلام کرده که با اتصال همه چیز به اینترنت، احتمالا به زودی شاهد قتل‌های اینترنتی خواهیم بود. مثلا دستگاه کنترل قلبی که از راه دور متوقف خواهد شد یا ماشینی که بدون توجه به فرمان مستقیم شما و تحت تاثیر یک کانکشن هک شده شما رو از پل پرت می کنه پایین. بله احتمال اینها هست ولی آیا واقعا اتفاق میافتن؟ یک متخصص جریان (کنستانتین فون هافمن) می گه نه! اون می گه که درسته که امکانش هست تروریست ها آب شهر رو آلوده کنن و درسته که امکانش هست که یکی به بچه شما سیب مسموم تعارف کنه ولی در عمل هیچ وقت این اتفاق نیافتاده و این جریان فقط بهانه سیاست مدارها و روزنامه ها برای پول و زور بیشتره. اون در یک حرکت جالب گفته اگر شرکت مدعی واقعا معتقده که در طول سال ۲۰۱۳ یک مورد قتل از طریق اینترنت اتفاق خواهد افتاد، ده به یک شرط ببنده . نظر شما چیه؟ (: من که کمی می ترسم راستش (: این ترس بعضی گونه های موجود زنده رو فلج می کنه و دیگه نه می جنگن نه فرار می کنن (:

و آخرین خبر هم طرح کنگره آمریکا برای آرشیو دیجیتال همه اسمس ها

آمریکای شیطان بزرگ یک طرح داره که توش اگر نماینده های مردم رای مساعد بدن،‌ همه اسمس هایی که مردم به همدیگه می دن به مدت دو سال ذخیره می شه تا پلیس و بقیه بتونن ازش برای دستگیری دزدها و قاتل ها و متجاوزین به ناموس و غیره استفاده کنن (حداقل این دلیلی است که همیشه به مردم گفته می شه برای شنود و زیر نظر گرفتن و حیت شکنجه و غیره).

خب اونها حق دارن علیه این اعتراض کنن و دارن می کنن. قبلا هم اونها چنین طرح هایی داشتن ولی رد شده چون قضات اینو خلاف حق پرایوسی شناختن. طبق قانون آمریکا، دولت حق نداره همه رو شنود کنه تا موارد جرم رو پیدا کنه بلکه فقط حق داره مجرمین رو زیر نظر بگیره (که البته این جریان بارها و بارها وقتی لازم داشتن دور زده شده – به بهانه امنیت عمومی و مهملات دیگه). بحث های فنی دیگه ای هم مطرحه مثلا اینکه با پیام های اصولا رمزگزاری شده چیکار می کنن (مثلا مسنجر بلک بری) یا … حالا اینو بیخیال.. چه کاریه ناراحت بشیم. حتی اگر خواستن می تونن تو همه کافی شاپ ها هم دوربین بذارن و همه کافی شاپ دارها موظف باشن هفته به هفته همه فیلم ها رو ببرن تحویل پلیس بدن … به ما چه که حسودی می کنیم.. خب اونها هم امنیت ملی بخوان مگه بده بیخیال… (: تولد توروالدز عزیزه‌ (: بخون اندی که بیایم وسط!

[اندی تولد مبارک]

تبریک‌ها و تقبیح‌ها

و حالا که تبریک ها و تقبیح ها است بدون شیپور نظر آدینا رو می خونیم:
حتما می‌دونی که گوگل فرآیند ورود دو مرحله‌ای رو برای جی‌میل فعال کرده. که بعد از وارد کرن رمز عبور، باید یه عدد رو که برات اس‌ام‌اس می کنه یا زنگ می‌زنه وارد کنی تا بتونی وارد جی‌میلت بشی.
نکته‌اش این‌جاست که اگر موقع این کار زبان مرورگرت فارسی باشه، اون خانمی که تماس می‌گیره و شماره فعال‌سازی رو اعلام می‌کنه به زبان فارسی مرتب و منظم (به مراتب بهتر از تلفن گویاهای بانک‌های خودمون یا مخابرات) می‌گه. و اس‌ام‌اس هم به زبان فارسی ارسال می‌شه.
ایول داره این گوگل.

و یک تقبیح مفصل داریم به دیکتاتور دوست و همسایه لوکاشنکو که از ۱۹۹۴ که به اصطلاحا ریاست جمهوری رسید تا امروز نه فقط کنار نرفته که توی همه انتخاباتی که برگزار کرده و شمرده، گفته که بیشتر از نود درصد مردم بهش رای دادن. این مرد جذاب اخیرا به وزیر امور خارجه آلمان که گی است گفته «دیکتاتور بودن که از از گی بودن بهتره!» (((: این دوستمون در تظاهرات سال ۲۰۱۱ مردم اعتراض کننده به وضع بد اقتصادی رو دستگیر کرد و به پونزده روز زندان (اونجاها زیاد حساب می شه) . جرم؟ دست زدن! گفت که کف زدن در یک تجمع یک حرکت سیاسی است و جرم! کف زدن در مراسم رسمی بلاروس ممنوعه (((: و نکته ای که این هفته ماجرا رو عمده کرد اینه که در دستگیری های اخیر به جرم کف زدن، اقای کنستانتین کاپلین هم دستگیر شده و پلیس هم شهادت داده که مشغول دست زدن بودن.. مشکل؟ آقای کنستانتین کاپلین فقط یک دست داره (: و فکر می کنین قاضی در چنین کشوری به حرف پلیس گوش بده یا حرف مرد یک دست؟ آقای کاپلین در دادگاه محکوم شد و به زندان رفت… به افتخار کوکاشنکو: [صدای کف زدن]

و تبریک می گیم به اون تیم فوتبال ایتالیایی که وقتی طرفدارهای تیم مقابل علیه بازیکن سیاه پوستشون شعارهای نژادپرستانه دادن کلا زمین رو ترک کرد و تقبیح می کنیم بنزینی که توی هواست رو و تقبیح می کنیم یورو و دلار رو که می رن بالا و تقبیح می کنیم سرعت اینترنت رو…و تقبیح می کنیم اوبونتوی جاسوس رو… نه نه نه… می ریم بخش آخر که ایریکس از وبلاگ ذهن آزاد freemind.ir برامون کامل و دقیق بگه ماجراش چی بوده و امیدی هست یا نه (:

بخش آخر

با ایریکس هستیم و توضیحات مفصلش در مورد ادعای ویروس بودن اوبونتو (:

نامه ها

مارال:
جادی عزیز، من امروز متوجه شدم که تا حالا اشتباه بزرگی مرتکب شدم که نوشته‌ها رو می‌خوندم، به جای اینکه گوش کنم. عالی بود.
و می‌خواستم به عنوان یه زن تشکر کنم ازت به خاطر صداقتت، وقتی که در مورد خشونت در مورد زنان حرف زدی. من عقیده ندارم که همه‌ی مردها بدن یا هر چی، ولی این پذیرش مسئولیت در قبال یک مسأله‌ی اجتماعی اولین قدم در راه حذف شدن اونه. منظورم اینه که تو هم مثل خیلی از مردهای دیگه می‌تونستی راحت بگی «البته من که جز اون دسته مردها نیستم» و همین‌طوری پیش میره که آخرش آدم نمی‌فهمه که این مردهای خشن از کجا میان؟؟؟!!! چون این یه جمله‌ی دررو هست برای همه‌ی مردهایی که خشونت به خرج میدن.

و همین‌طور هم متشکرم که ابعاد واقعی خشونت رو نشون دادی، چون خیلی‌ها خشونت رو همون‌جوری که گفتی فقط کتک زدن می‌دونن،‌ ولی فکر می‌کنم که از هر زن یا دختری که بپرسی، از همون نگاه از همه چیز بیشتر می‌ترسه. و اون لحظه‌ای که داشتی درباره‌ی این موضوع حرف می‌زدی،‌ با اینکه قبلش متن رو خونده بودم،‌ دلم لرزید و کلی خاطره‌ی بد جلوی چشمم اومد…
بازم ممنون


دوست خوبم shevina هم در یک ایمیل رکوردگیر ۱۲۰۰ کلمه ای یکسری چیز گفته خلاصه اش رو براتون می گم. حرفش در مورد سیاست زدگی همه چیز توی کشوره و اینکه یکسری آدم کارنابلد کل سیستم رو دست خودشون گرفتن و نمی ذارن کسانی که چیز بیشتری بلدن بیان توی بازی. از یک برنامه توی یکشنبه ۱۹ آذر ۹۱ در سالن همایشهای بین المللی هتل المپیک تهران مثال می زنه که جلسه دوم همایش بین المللی صنعت احداث با حضور مهندسان ودانشجویان وشرکتهای پیمانکار بزرگ بخش خصوصی بوده. توش بعد از اینکه همه سیاسی ها توضیح می دن که چقدر عالین، پروفسور گونتر پائولی یکساعت سخنرانی می کنه. این آقای پائولی اقتصادی به اسم اقتصاد آبی رو معرفی کردن و توی یکی از مثالاشون طرحی از یک خانه نشون دادن که بسیار باصرفه و پاک و خود انرژی ساز بود وگفتن من این طرحو نشون دادم و هیچ ایرادی نداره شما آنرا کپی کنید وتوسعه بدید همه نیش خند زدند– ایشون متوجه شدن و گفتن این طرح پتنت نداره و اپن سورسه– معلوم بود کسی حتی به گوششم نخورده بود— ادامه داد که شما میتونید بدون هیچ محدودیتی ازش استفاده کنید و کپی رایت نیست این طرح کپی لفت هستش کپی کنید –همه زدن زیر خنده فک کردن که ای بابا چه شوخی جالبی (هرچند کپی لفت نوعی طنزه برای کپی رایت به صورت اعتراض) میخندیدن که هی وای چه شوخی جالبیه کپی لفت ایشون فهمید و با لبخند رد شدن و موضوع ادامه دادند.

بله مسولای ما حتی نمیدونن اپن سورس چیه پتنت چیه حتی کپی لفت چیه و بطبع چه میدونن اجتماع محوریه این فلسفه ها چیه و فوایدشون چیه اما تا دلت بخواد ما شرکت انحصاری داریم که شنیدید مثلا شرکت فلانی نماینده انحصاری فلان شرکت خارجی

حرف شوینا اینه که باید این مفاهیم (مثلا آزادی نرم افزار یا گنو و …)‌ توی دنیای غیرکامپیوتری هم شناخته بشن که خب وظیفه من و شما است (:

و dotamim (دو تا میم) هم برامون یک اسکرین شات فرستاده از شرلوک هلمز جدید که زیرنویس فارسی عبارت «geek interpreter» توش ترجمه شده «مفسر خل و چل ها» (: هاها… بازم از اون شماره قدیمی غول بازار مکاره که سر مرغ ها رو می کنه و این چیزها بهتره ولی خب ما خل و چل نیستیم! ممنون دات میم جان. همچنین دات میم پیشنهاد داده یک بخش فرهنگی هنری هم داشته باشیم برای معرفی فیلم‌های گیکی و غیره که ایده خوبیه و شاید راهش بندازیم (:

موسیقی

این هفته احتمالا چون توی رادیو تبلیغ کردم که موسیقی بفرستین موسیقی بارون شدیم! با تشکر از علیرضا که آهنگ برن ایت داون گروه لینکین پارک رو سفارش کرده بود آیدین که آهنگ گروه کان-نال (دریم واکر) رو یپشنهاد کرده به اسم همه چیز تغییر می کنه.. ولی رادیو ساز دهنی به آدرس http://radiosazdahani.wordpress.com/ شخصا یک فایل درست کرده بود و فرستاده بود که من ازش اجازه گرفتم تو رادیو پخشش کنم و موافقت کرد. به رادیوش سر بزنین که بسیار خوبه و به این هم گوش بدین. در مورد فیلم مورد علاقه من (اسکول آو راک) صحبت می کنه.. یک نوازنده راک که به شکل اتفاقی معلم یک مدرسه بچه مثبت ها می شه و باهاش موسیقی کار می کنه و یک بند راک راه می ندازه. گوش بدین به پادکست کوتاه رادیو ساز دهنی و سر بزنین به سایتش اگر دوست دارین با خواننده های مشهور دنیا، آشنا بشین: http://radiosazdahani.wordpress.com/

Screenshot from 2013-01-08 11:37:45

به بهانه درسنامه: کمک به دیگران لذت بخشه‌ همونطور که زندگی در یک جامعه خوب لذت بخشه

سلام آقای جادی ، خسته نباشید
سوالم درباره وبسایت درسنامه است ، شما هم در وبلاگتان از این سایت حمایت کردید ، مثل خیلی دیگه از وبلاگ ها و وبسایت . اما من به این سایت شک دارم . خودم دوره لینوکس رو طی کردم اما همیشه برام سوال بود که واقعا چرا این وبسایت داره بصورت رایگان درس های خوب و مفید را برای مردم ارسال میکنه ، هیچ تبلیغی هم ندارن ، یعنی این ها انقدر آدم های خوبی تشریف دارن ؟
نکنه وبسایت درسنامه با این ایمیل ها در حساب کاربری ایرانی ها جاسوسی می کنه ؟! واقعا بهشو شک دارم
اگر دربارشون یه کوچوله توضیح بدید ممنون میشم
باتشکر
دوستدار شما
امیر

توی اینکه درسنامه سایت خوبیه و کلی آدم ازش استفاده‌های مفید می کنن و غیره شکی نیست. من هم چند تا از دوره‌هاش رو گذروندم و برام لذت بخش بوده (مثلا دوره اقتصادش که متاسفانه خیلی لیبراله ولی هنوز ارزشمند برای گذروندن) و تبلیغ و پیشنهادش هم کردم. اما آیا به هر چیز خوب رایگان باید شک داشت؟‌

متاسفانه جامعه ای که توش زندگی می کنیم داره دائما تلاش میکنه به ما یاد بده که آدم خوب وجود نداره و همه خبیثن. این جامعه به ما می گه اگر چیزی به نظر خوب می اومد حتما یک کاسه ای زیر نیم کاسه داره و متاسفانه اینقدر دور و برمون دروغ شنیدیم و کثیف کاری دیدیم (دقیقا هم از کسانی که داد و هوار خوبیشون گوش فلک رو پاره کرده)‌ که دیگه برامون سخته باور کنیم افرادی بدون چشم داشت کوتاه مدت کارهای خوبی انجام بدن.

اما خوشبختانه واقعیت دنیا یک چیز دیگه است (: انسان در حالت طبیعی یک موجود خبیث نیست. ما اگر گرسنه نباشیم و اگر تحقیر شده نباشیم از کمک به همدیگه و همکاری لذت می بریم. دقیقا به همین دلیله که دیکتاتورها سعی می کنن انسان ها رو تحقیر شده و گرسنه نگه دارن (با کمبود غذا، سکس، دانش، محبت، آرامش، …). من الان این رو دارم روی یک سیستم گنو/لینوکس می نویسم. یک سیستم عامل عالی که به خاطر خلاقیت و علاقه فردی یک نفر و بدون در نظر گرفتن هیچ سود مادی نوشته و با جهان به اشتراک گذاشته شده و لینک قبلی رو هم به ویکیپدیا دادم که یک دانشنامه آزاد و فوق العاده است که بدون هیچ انگیزه مادی و با مشارکت صدها هزار آدم ایجاد شده. مشهورترین نمونه مشابه درسنامه چیزی است مثل آکادمی خان که یک نفر شروعش کرده و به رایگان توش درس می ذاشته.

خوشبختانه دنیا علاوه بر یکسری آدم که سودشون توی بی سوادی بقیه است و تصورشون از لذت محدود شده به رفع عقده‌های ثروت و قدرت، یکسری آدم دیگه هم داره. یکسری آدم که به خاطر نداشتن این عقده‌ها فرصت دارن برن سراغ انگیزه‌هایی سطح بالاتر مثل مشارکت و خلاقیت. برای این آدم‌ها این هم هست که کارهایی مثل آموزش، جامعه ای بهتر می سازن و این جامعه چیزیه که من دوست دارم توش زندگی کنم. کارهای داوطلبانه می تونه دلایل مختلفی داشته باشه:

۱- ساعت های بیکاری و حوصله سررفتنمون تقریبا به صفر می رسه چون هر وقت که بخوایم، یک کار جالب برای کردن داریم
۲- دوستای خوبی پیدا می کنیم چون چنین فضاهایی پر هستن از آدم‌های خوب و سالم دیگه
۳- با آگاهی دادن به بقیه و با ساختن خرابی‌های اطرافمون، جامعه بهتری به وجود می‌یاد و شما از زندگی توی یک جامعه با سواد و سالم لذت بیشتری می برین
۴- به نیازهایی مثل «احترام»، «کار خلاقانه»، «احساس مفید بودن» و … جواب می دیم و رضایتمون از خودمون و زندگیمون بالا می ره

به نظرم انسان مستقل از تلاشش برای ساختن جامعه بهتر و زندگی در جایی سالمتر، از انجام کار خوب لذت می بره. بعضی پولشون رو می ذارن برای کار خوب (مثلا بیل گیتس موسس مایکروسافت) و افرادی مثل درسنامه‌ای ها وقت، سواد و انرژی شون رو و من حسابی براشون احترام قایلم. از نظر فنی هم تا وقتی پسورد ایمیل رو بهشون نداده باشم، با داشتن آدرس امکان هیچ شکلی از جاسوسی و مارمیزک بازی در ایمیل رو ندارن (: جادی بهت قول می ده. تنها وصله ای که به درسنامه می چسبه «بالا بردن سطح سواد» فارسی زبان ها است که شاید از نظر یکسری جرم باشه از نظر یکسری خدمت و من بدون شک جزو دسته دوم هستم.

تکرار می کنم که کار مفید کردن لذت بخشه و آموزش باعث می شه جامعه با سوادتر بشه و زندگی توش لذت بخش تر – البته برای آدم‌های سالم. معلومه که اگر کسی نفعش در بیسوادی مردم باشه،‌ با درسنامه که هیچ، با کتاب و مجله و سینما و موسیقی و اینترنت هم مخالفه و تبلیغ می کنه که همه اینها مخالف امنیت و آرامش و آسایش و آینده و زندگی و … هستن و دقیقا هم بدون اینها جامعه ای می سازه که هیچ کس توش امنیت و آرامش و آسایش و آینده و زندگی نداره (:

اگر دوست دارین آدم چند بعدی باشین، همین الان به درسنامه برین و یک درس مرتبط انتخاب کنین و هر روز بهتر از دیروز باشین

توافقنامه جدید گوگل چیه و چه تاثیری تو زندگی ما داره

اگر از سرویس‌های گوگل مثل سرچ، جیمیل، چت، یوتیوب، نقشه‌ها، اسناد و غیره و غیره استفاده کنین (کسی هست که نکنه؟) حتما دیدین که چند روزه دائما در گوشه و کنار صفحه و حین ورود به سرویس‌ها به شما گفته می‌شه که توافقنامه خلونت شخصی گوگل و کاربرانش (پرایوسی پالیسی) در حال تغییر است و اگر شما می‌خواین بعد از تاریخ اول مارس (یک ماه دیگه) به استفاده از سرویس‌های گوگل ادامه بدین، باید این توافقنامه رو قبول کنین.

این توافقنامه چه فرقی با قبلی‌ها داره

واقعیت اینه که تقریبا فرق خاصی نکرده. توافقنامه‌های کاربری رو همه دیدیم. اون OK یا Agree سریعی که موقع نصب می‌زنیم بدون اینکه متن رو بخونیم. اینها یکسری حق به شرکت سازنده نرم‌افزار می‌دن و یکسری حق رو از کاربر می‌گیرن (مثلا حق شکایت به خاطر ضرر ناشی از استفاده از نرم‌افزار). این توافقنامه‌ها بعضی اوقات بسیار بی‌معنی و مسخره و انحصار طلبانه هستن (مثلا توافقنامه اخیر اپل که می‌گه اگر کسی کتابی رو با فلان ابزار اپل بنویسه فقط حق داره اونو از طریق کانال‌های اپل بفروشه) و گاهی اوقات بسیار طولانی و غیرقابل خوندن.

حالا گوگل اومده توافقنامه مربوط به حفظ حریم شخصی سرویس‌های متنوعی که داره رو خلاصه و فشرده و یکسان کرده. یعنی شما یک توافقنامه با گوگل امضا می‌کنین که بهتون اجازه می‌ده از تمام سرویس‌های گوگل که حدود شصت تا هستن استفاده کنین. اگر قبلا لازم بود مثلا برای شروع استفاده از یوتیوب، بخش مربوط به پرایوسی یا حموم حریم شخصی خاص یوتیوب رو بخونین و قبول کنین، حالا کافیه یکبار توافقنامه خلاصه و جمع و جور گوگل رو بخونین و بعد اجازه داشته باشین از تمام سرویس‌های گوگل استفاده کنین. این مهمترین تفاوت است.

تفاوت بعدی اینه که گوگل صریحا اشاره کرده که اجازه داره استفاده شما از سرویس‌های مختلف رو نگاه کنه و بر اساس اونها براتون تبلیغ مرتبط توی ابزارهای دیگه نشون بده یا سعی کنه بر اساس کارهاتون نتایج جستجو رو بهتر کنه. مثلا اگر شما دائما توی یوتیوب ویدئوهای آنباکس اپل رو نگاه کنین احتمالا پس از جستجو به دنبال Apple نتیجه متفاوتی نسبت به کسی می‌گیرین که توی جیمیل دائما مشغول ایمیل زدن در مورد گیاهخواری و رژیم‌های مبتنی بر میوه است. مشخصه که نگاه کردن زیاد آنباکس اپل توی یوتیوب، احتمال نمایش یک تبلیغ در مورد مغازه مخصوص زامبی‌ها در ایمیل شما رو هم بالا می‌بره.

این نگاه کردن به رفتار شما و نشون دادن تبلیغ مبتنی بر اون، مفهوم جدیدی توی گوگل نیست، اما حالا گوگل به شکل رسمی اونو به معاهده‌اش اضافه کرده و گفته که سرویس‌های مختلفی که ارائه می‌ده با همدیگه این اطلاعات رو به اشتراک هم می‌ذارن.

وا حقوق بشرا؟ وا خلوت شخصیا؟

نه. این جریان مشکلی با حقوق بشر نداره. گوگل یک شرکت خصوصی است که سرویس‌هایی رو به رایگان به شما می‌ده و در مقابل دادن این سرویس‌ها به شما، شما رو به عنوان یک کالا به یکی دیگه می‌فروشه (فراموش که نکردین؟ اگر در یک شرکت شما برای دریافت چیزی پول پرداخت نمی‌کنین معنی اش اینه که شما مشتری نیستین، شما کالا هستین؛ کالایی که یکی دیگه در حال پرداخت پول به خاطر اونه). من شخصا ترجیح می‌دم یک ایمیل چند گیگابایتی داشته باشم با کلی ویدئوی یوتیوب و یک سرچ عالی و غیره و غیره و در مقابل قبول می‌کنم که یکسری تبلیغ بهم نشون داده بشه و این برام می‌صرفه. مشخصه که اگر این برای شما نمی‌صرفه، می‌تونین سوییچ کنین به یک سرویس دهنده دیگه ولی از حالا بهتون می‌گم که بقیه‌ای که شفافیت گوگل رو ندارین رو ندارن که حداقل دقیقا بگن مشغول چه کاری با اطلاعات شما هستن، از نظر من کمتر قابل اعتمادن و اونهایی که اعتماد بیشتری از گوگل بهشون دارم (مثلا داک داک گو یا رایزآپ) سرویس‌هایی که می‌دن در سطح کیفی‌ای نیست که من بتونم بهشون سوییچ کنم.

بحث اینجاست که ما حق نداریم توی یک بازی شرکت کنیم و بعد بگیم لطفا قوانینش رو طوری بنویسین که ما دوست داریم. ما نمی تونیم بخشی از نظام سرمایه داری باشیم اما درخواست کنیم که لطفا با ما مهربون باشه. یا باید برای درست کردنش دست به عمل و تلاش بزنیم یا غر غر نکنیم. در مورد جریان اخیر سوپا دیدیم که آدم ها شروع کردن به رفتن از سرویس دهنده بزرگی مثل گوددی و باعث شدن این قانون عقب بکشه. اگر همه می موندن و فقط می گفتن که سوپا خیلی بده،‌ الان قانون تصویب شده بود. در مورد گوگل هم همینه. اگر من با سیستم مشکل دارم نباید انتظار داشته باشم گوگل بیاد باهاش بجنگه. ما باید این رو درک کنیم که درخواست از فیسبوک که گوگل اطلاعات خصوصی ما رو نخونه، مسخره است.

پس چی بده؟ بالاخره یک چیزی باید بد باشه

بله. سرمایه داری بده که من رو کالا کرده. من بدم که باهاش همکاری می کنم و غیره و غیره. این شرایط شرایط قشنگی نیست ولی متاسفانه مثل خیلی از چیزهای دیگه دنیا، غیرجذاب اما واقعی است. من هم دوست داشتم یک سیستم بزرگ با کیفیت و کامل بود که قول می داد کارهای من رو نگاه نکنه ولی فعلا که نیست و من بین زیرنظر گوگل کار کردن و سوییچ کردن به یک سیستم کمتر پایدار دیگه ، زیر نظر گوگل بودن رو انتخاب کردم و از این تغییر جدید هم خوشحالم چون حداقل گوگل داره صریح و روشن می گه که اطلاعات من رو برای چه کاری می خواد: تبلیغ دقیق تر و درآوردن پول بیشتر و در نتیجه پیدا کردن مشتری بیشتر و در نتیجه دادن سرویس های بیشتر و تبدیل کردن آدم های بیشتر به کالاهای قابل فروشش و ادامه دادن این چرخه تا ناکجاآباد. این وسط در سطح خرد به من یک سری سرویس خوب می رسه و به گوگل پول و به مشتری های گوگل امکان فروش تبلیغ دقیق تر. در سیستم کلان من می شم یک کالا برای یک شرکت بزرگ به اسم گوگل که می تونه علایق من رو به شرکت های دیگه بفروشه. جذاب نیست ولی من توی این بازی زندگی می کنم و روش به هم زدنش، کمتر مصرف کردنه، انقلابه، کشف شیوه های جدید ارتباطیه و نه غر زدن و خواستن از شرکت ها که باهام مهربون باشن.

نتیجه گیری

اگر در حال حاضر از سرویس‌های گوگل استفاده می کنین، این تغییرات در زندگی عادی شما تاثیری نداره. همه چیز مثل قبل است اما کمی تمیزتر و خلاصه‌تر و صریح‌تر. قبولشون کنین و به زندگی ادامه بدین. اگر هم در حال حاضر از سرویس‌های گوگل استفاده نمی کنین؛ خلاصه توافقنامه ای که برای استفاده از تمام سرویس‌های گوگل باید امضا کنین اینه: ما چندین سرویس داریم که شما با امضای این قرارداد می‌تونین از همه‌اش استفاده کنین و ما هم در مقابل دادن این سرویس‌ها به شما، از یکسری آدم تبلیغ می‌گیریم و اونها رو به آدم‌های مرتبط نشون می دیم و در عین حال سعی می‌کنیم نتایج جستجومون رو دائما برای شما تنظیم و تنظیم‌تر کنیم تا شما راحت‌تر به چیزی که می‌خواین برسین و باعث بشه بیشتر و بیشتر از ما استفاده کنین.

منبع اصلی

این مطلب کامنت های خوبی داره. اگر علاقه به ادامه بحث دارین، حتما کامنت ها رو دنبال کنید

سرها خم به احترام بیل گیتس

بیل گیتس رو همه می‌شناسیم. قبل از اینکه استیو جابز مد بشه، همه دوست داشتن بیل گیتس بشن و حتی راستش رو بخواین خود من هم در چهارده پونزده سالگی عاشق این بود که روزی بیل گیتس بشم.

بیل گیتس هم فنی بود هم بیزنس من حرفه‌ای (بر خلاف جابز که یک گیک فنی نبود). بیل گیتس از اول کامپیوتری بود و از فرصت‌ها بهترین استفاده رو کرد تا سیستم عاملش رو جهانی کنه. جالبه بدونیم که بیل گیتس و جابز همزمان جنگ سیستم عامل مایکروسافت و اپل رو شروع کردن و در مدت خیلی کوتاهی مایکروسافت کاملا اپل رو شکست داد و سلطان بلامنازع سیستم‌های عامل شد و اپل سال‌ها بعد تونست درصد کوچیکی از بازار رو مال خودش کنه.

اما اینها رو نگفتم که بحث فنی کرده باشم… ما باید به بیل گیتس احترام بذاریم به خاطر شجاعتش در مبارزه با مشکلات جهان و تعهدش برای برگردوندن بخشی از ثروت عظیمی که اندوخته برای بنیادهای انسان دوستانه. من طرفدار خیریه نیستم، من فکر نمی کنم اگر یک مولتی میلیاردر با یک شرکت مسلط بر کل جهان که کامپیوترها دو کشور رقیب آمریکا و چین رو بوت می‌کنه بخشی از پولش رو صرف فعالیت‌های بهداشتی در جهان کنه یعنی جهان جای خوبیه و من فکر نمی کنم اگر بیل گیتس آدم خوبیه یعنی سیستم عاملش چیز خوبیه. من اصلا معتقد نیستم دعوت بیل گیتس از میلیاردهای جهان که بیان و نیمی از ثروتشون رو صرف کارهای مفید برای جامعه بکنن (مشهور به پروژه ضمانت زندگی) تغییر بنیادی در سرمایه داری ایجاد می کنه و غیر و غیره اما به هرحال من عمیقا به هر کسی که در اوج قدرت (یا ثروت) جرات کنه از قدرت چشم بپوشه و بقیه زندگی اش رو به جای تلاش برای حفظ قدرت بیشتر یا زیاد کردن ثروت صرف خرج کردن اون قدرت و ثروت برای جامعه بکنه، احترام قائلم. این جریان هم هیچ محدود سیاسی / اجتماعی / اقتصادی برام نداره. از اینکه کسی حاضر می شه قدرت رو ببوسه بذار کنار و حرف حق رو بزنه و خونه نشین بشه برام احترام برانگیزه تا کسی مثل بیل گیتس که بنا به محاسبات از سال ۲۰۰۷ تا به حال بیشتر از ۲۸ میلیارد دلار از پولش رو صرف مبارزه و ریشه کنی مالاریا و فلج اطفال در جهان کرده و این یعنی مصرف کردن بیش از ۴۸٪ کل ثروتی که از جامعه گرفته به نفع خود جامعه.

شاید به سیستم عاملش ایرادهای فنی خیلی زیادی وارد باشه ولی این آدم برای من عمیقا قابل احترامه: یک گیک، یک مدیر عالی، یک بیزنس من، پایه گذار یکی از بهترین محیط های کار برنامه نویسی و یک انسان شریف.

منبع اصلی و اینفوگراف کامل

اکانت رسمی توییتر کشور سوئد در کنترل فرد فرد سوئدی‌ها

سوئد رو به عنوان یک کشور پیشرفته می‌شناسیم و کشور پیشرفته جایی است که مردم واقعا صاحب کشور هستن. کشور سوئد یک اکانت رسمی توییتر داره. از یک طرف جالبه که یک کشور به این عظمت یک اکانت رسمی توی یک سیستم تجاری یک شرکت خصوصی یک کشور دیگه داره بدون اینکه متهمش کنه به جاسوسی یا به جوون های خودی بودجه بده که توییتر ملی سوئد بنویسن و کسی هم توش نیاد اما نکته بامزه‌تر اینه که خب این اکانت رو کی باید آپدیت کنه؟ رییس جمهوری؟ ملکه؟ وزیر مخابرات؟ رییس پلیس پایتخت؟ (: یا مردم؟

حداقل توی سوئد که مردم صاحب این اکانت هستن. به معنی واقعی. توماس برول رییس آژانس مسافرتی VisitSweden می‌گه:

هیچ کس بیشتر از خود مردم نمی‌تواند صاحب برند سوئد باشد و درست‌ترین کار این است که خود مردم باشند که سوئد را به جهان معرفی می کنند

و در نتیجه این امکان رو فراهم کردن که هر شهروندی که بخواد بتونه ثبت نام کنه و یک هفته اکانت رسمی توییتر کشور سوئد رو در کنترل خودش بگیره و از طرف کشورش با مردم جهان حرف بزنه (: البته این بحث مشکلاتی هم درست کرده. بعضی‌ها شوخی‌های سکسی می‌کنن و بعضی‌ها به «مقدسات» گیر می‌دن اما در نهایت

ایده این است که مردم از طریق توییت‌هایشان علاقه و کنجکاوی ‌ای نسبت به سوئد ایجاد کنند که فراتر از تبلیغات رسمی عمل کند.

بتل فیلد ۳، رید اور مسکو، عصبانی‌کردن آمریکا و همه چیزهای دیگه

سال ۱۹۸۵ بود. حمله می کردیم به مسکو. حالا سال ۲۰۱۲ است و حمله می کنیم به ایران اما قبلا با نیروهای روسیه و چین به آمریکا و اروپا هم حمله کردیم. رفیق نادیا حواس رفیق استالین رو پرت کرده و نمی شنوه که رفیق کین داره می گه جنگ سر اینکه به کجا حمله می کنیم نیست.. سر اینه که پولمون رو می دیم به کی.

بگم که من هم خوشم نمی یاد کسی به تهران حمله کنه، ضد جنگ هستم، اهل بازی نیستم و از کشتن و شکنجه کردن آدم ها بدم می یاد. من فقط یک دونه پاسپورت و یک دونه هویت دارم و اگر جنگ بشه من هستم که باید گرسنگی بکشم چون توی هیچ حساب خارجی پول ذخیره نکردم. اما در عین حال این جریان بازی بتلفید سه به نظرم داره خیلی مسخره می‌ره جلو. یعنی بازم حس می کنم یکسری آدم یک سری چیز رو بهانه کردن تا سرافکندگی سال های اخیرشون رو جبران کنن و یکسری هم دکون باز کردن برای جیب خودشون.

“از آنجایی که آمریکا خود را تحت ولایت اسرائیل قرار داده، بنابراین بازی “حمله به تل آویو” ساخته خواهد شد، چون حتی بازی حمله به واشنگتن هم به اندازه حمله به تل آویو آنها را ناراحت نخواهد کرد.”

یعنی واقعا قراره دولت یک بودجه هنگفت بده به یک تیم تا یک بازی بسازن تا «آمریکا ناراحت بشه»؟! اولا که نوشتن واقعی یک بازی مدرن بسیار پیچیده است و نیازمند کلی محاسبه و برنامه ریزی و مدیریت و غیره که من حاضرم شرط ببندم ما در طول سه سال آینده هیچ چیزی شبیه بتل فیلد سه نخواهم داشت.

دوم اینکه ما الان کلی بازی بازمتن داریم (از Nexuiz گرفته تا Doom و بازی‌های استراتژی‌ای مثل جنگ وسنوت). من شخصا حاضرم با گرفتن ده میلیون گرافیک هر کدوم از اینها رو عوض کنم و در عرض یک ماه جای «حمله به تل آویو» یا هر چیز دیگه ای که می خواین جا بزنم. لطفا اگر قراره پول ما بیشتر از این حروم بشه، حداقل بدینش به خودم که کیفیت کار هم بالاتر باشه و تحت هر سه سیستم عامل هم اجرا بشه.

در نهایت هم اضافه کنم که «آمریکا» یک چیز واحد مشخص نیست. آمریکا یک سیستم سرمایه داری بسیار پیشرفته است که اجزاش همه دنبال سود هستن. اگر EA بازی حمله به ایران می‌سازه مال این نیست که جمهوری‌خواه‌ها گفتن قراره به ایران حمله بشه پس یک بازی بسازین. مال اینه که می خواد پول در بیاره. قدیم‌ها یکی از بازی‌های مورد علاقه من بازی وضعیت قرمز / رد الرت بود که توش با انتخاب نیروهای اتحاد جماهیر شوروی می زدم پدر آمریکا رو می‌آوردم جلوی چشمش و حالا هم اگر اهلش باشم بازی ژنرال‌ها رو می‌خرم و با انتخاب نیروهای چین، بمب‌های اتمم رو روی سر نیروهای کاخ سفید کاپیتالیست منفجر می‌کنم. دوستان، این ناکس‌ها می‌خوان پول در بیارن. بعضی‌هاشون با جنگ پول در میارن، بعضی‌هاشون با فیلم بعضی‌هاشون هم بازی‌های مربوط به جنگ. هیچ فرقی هم نمی‌کنه کی به کی حمله کنه. قول می‌دم اگر پولش رو بدیم همین EA عزیز، با هیجان یک بازی کاملا با کیفیت بالا بنویسه که نیروهای ایرانی توش کاخ سفید رو فتح می‌کنن. جریان همون برنج‌ها است که می‌گن روزگاری وارد می‌کردیم و چون از آمریکا اومده بود روش می‌نوشتیم «مرگ بر آمریکا» ولی وقتی شرکت وارد کننده اینو فهمید گفت «پولش رو بدین خودم می‌نویسم».

نخیر! من هنوز باید حرف بزنم! باید بگم که متاسفانه دنیا با عقاید خوب و بد نمی‌چرخه. دنیا داره با پول می‌چرخه و این‌ها خیلی منطقی هر وقت هر چیزی که به پول برسه رو می‌سازن. «آمریکا» یک سیستم متمرکز نیست که نشسته باشه تو یک اتاق و به شرکت‌هاش و مجله‌هاش و فیلم‌سازی‌هاش دستور بده که «حالا فلان چیز رو بسازین» یا «حالا افراد بخندن». آمریکا یک سیستم پیچیده سرمایه‌داری است که برای رسیدن به پول خودش رو با شرایط وفق می‌ده. بقیه دنیا هم سعی می‌کنن خیلی حساس نباشن. نصف بازی‌های جنگی و نصف فیلم‌های جنگی علیه آلمان‌ها ساخته می‌شن ولی تو اینترنت بگردین و ببینین آیا به کمپینی می‌رسین که آلمانی‌ها مشغول امضا جمع کردن باشن که از این به بعد آلمانی‌های نازی رو توی فیلم اسکول نشون ندن؟ بعید می دونم چون آلمانی‌ها در زندگی روزمره کارهای مهمتری دارن و می‌دونن اگر می‌خوان در آینده دنیا چیزی باشن، باید به جلو نگاه کنن نه به عقب.

اوه! حالا که حرف بازی بچگی‌هام شد، اینم بگم که روزگاری عشق بازی‌های جنگی من Raid Over Moscow توی اسپکتروم و بعد کمودور ۶۴ بود که جا داره ازش یادی بکنیم.

ما که تمام این بازی‌ها رو دزدیدم ولی چه زمانی که علیه مسکو می‌جنگیدیم، چه زمانی که با نازی‌ها جنگیدیم، چه زمانی که توی سیویلیزیشن کورش کبیر بودیم و چه زمانی که به تهران حمله می‌کنیم یا چین می‌شیم و بمب اتم می‌زنیم تو سر آمریکا یا روسیه می‌شیم و تانک‌های آروم ولی یغور و جون‌سختمون اون موشک‌اندازهای سوسولی آمریکا توی جبهه اروپا رو نابود می‌کنن، پولمون باید می‌رفت توی یک شرکت آمریکایی.

عکس بالا اسکرین شات از بازی رد الرت است. رفیق کین داره به رفیق استالین تذکر می ده ولی ظاهرا رفیق استالین و رفیق گرانکو حواسشون جلب رفیق نادیا است و به حرف هاش گوش نمی دن. امیدوارم حداقل ما که این روزها گرافیک این بازی – و در نتیجه رفیق نادیایی که آمریکایی ها گذاشتن اونجا که حواس همه رو همزمان جلب و پرت کنن – برامون چشمگیر نیست، گوش بدیم:

این آمریکا است که خطرناکه رفقا نه بازی ای که باهاش به تهران حمله می‌کنیم. اگر راست می‌گیم باید پول آمریکایی‌ها رو بکشیم بیاریم تو ایران نه اینکه مالیات رو بریزیم توی جیب یکسری خودی تا با ساختن یک بازی برای حمله به تل‌آویو (که من اصلا حاضر نیستم اسمش رو خیلی عادی به عنوان یک شهر معمولی بیارم)، آمریکا رو ناراحت کرده باشیم و بعد هم بازی رو بذاریم تو آرشیو موزه. پس فردا مجموع طلاهای انباشته شده در آمریکا بیشتره چون این بازی براشون پول برده توی کشور و ما فقیرتریم چون پول رو از جیب مردم یا از زیر زمین کشیدیم بیرون و ریختیم تو جیب کسی که حتی اگر مستقیم اونو نبره خارج، باهاش یک محصول خارجی می خره. اشکالی هم نداره… ساز و کار فعلی ما است؛ اما حداقل خودمون رو گول نزنیم که مشغول مبارزه‌ایم.

متحول نشدین؟ فدای سرمون (: منم دارم به زندگی ام ادامه می دم. انگری بردز آنلاین تقلبی بازی کنین.

رستوران جان بون جووی بر اساس مدل «هرچقدر می‌تونین پول بدین»

بعله! جان بون جووی خواننده یک رستوران باز کرده در رد بنک نیوجرسی به اسم آشپزخانه روح؛ رستوران اجتماعی. مردم می‌تونن اینجا می‌تونن غذا بخورن اما از اونجایی که منوها قیمت ندارن، هر کس بر اساس توانش پول می‌ده.افراد کاملا حق دارن که پول کم بدن (چون ندارن) یا زیاد (چون می خوان به بقیه کمک کنن) و حتی می‌تونن به جای پول داوطلب بشن که کمی توی کارها کمک کنن. برای کمک ممکنه بخواین صندلی‌ها رو تمیز کنین، توی آشپزخونه کار کنین یا توی باغچه رستوران کشاورزی کنین چون غذاها از مواد اولیه تازه‌ای که توی باغچه خود رستوران عمل می‌یاد درست می‌شن. بقیه مواد اولیه از تولید کننده‌های محلی تهیه می‌شه تا هم کار اونها رو راحت کنه و هم کیفیت و تازگی رو تضمین.

این رستوران بر خلاف اکثر خیریه‌های مبتنی بر «کمک به فقرا»، تمیز و مرتب و زیبا است و مشتری‌ها هم نیازی ندارن جلوش صف بکشن تا یک کاسه سوپ به دستشون داده بشه. البته مشخصه که چنین چیزهایی فقر رو از بین نمی‌بره و خودش هم وابسته است به ثروت شخصی یک نفر خیر. قبول دارم که کلا کارهای خیریه مثل پول غذا و اینها با اینکه یک روز یک نفر رو سیر می‌کنن، نتایج پایدار به بار نمی‌یارن اما حداقل اینکارها اینه که یک تلاش است برای نشون دادن امکان مشارکت آدم‌ها و یادآوری حقوق انسان برای گرسنه نبودن و محترم بودن شخصیتش.