نمودار ارسال متوسط تعداد پیام کوتاه ارسال شده روی برخی اپراتورهای خاورمیانه در سه سال گذشته

آمارش توی یک مجله مخابراتی بود. گفتم نمودار درست کردن ازش جالبه.. نشون می ده که هر نفر خاورمیانه ای تقریبا در ماه چند تا اسمس یا همون پیام کوتاه می فرسته. حتی می تونه به شکلی یک شاخص باشه برای استفاده از سیستم های مخابراتی. (1Q10 یعنی سه ماهه اول سال ۲۰۱۰)

اینهم اطلاعات خام.

Country

Population

Operator

SMS

3Q10

4Q10

1Q11

2Q11

3Q11

Afghanistan

24.4

Afghan Wireless

SMS

169.12

177.77

186.31

195

203.78

Bahrain

1.2

Bahrain Batelco

SMS

161.12

151.77

143.17

142.21

142.91

Iran

76.2

Iran TCI

SMS

3776.11

4014.05

4511.56

4492.16

4725

Jordan

6.2

Jordan Zain

SMS

346.21

347.96

338.18

352.49

415.62

Kuwait

2.8

Kuwait Wataniya

SMS

147.43

147.46

154.08

164.9

167.81

Lebanon

4.2

Lebanon MTC

SMS

181

189.26

193.98

202.48

211.05

Oman

2.7

Oman Omantel

SMS

82.19

89.65

82.07

75.03

94.63

Palestine

4.1

Palestine Cellular

SMS

138.71

141.79

146.23

153.92

147.21

Saudi Arabia

27.1

Saudi Telecom

SMS

1452.93

1523.27

1544.38

1557.35

1585.25

UAE

8.2

UAE Etisalat

SMS

702.45

707.81

683.55

671.85

677.43

Yemen

23.8

Yemen Mobile

SMS

1001.16

1101.6

1135.39

1202.33

1284.43

Source: Informa, Telecoms. By Jadi.net

تست بکدل، بهترین فیلم‌های اسکار و روز جهانی زن

تست بکدل (bechdel test) اول به عنوان مطرح شد. طرح کننده‌اش هم خانوم آلیسون بکدل بود که یک کارتونیست است. این خانم در کاریکاتوری در ۱۹۸۵ زنی رو کشید که می‌گفت فقط به فیلم‌هایی نگاه می‌کنه که:

۱- حداقل دو تا زن اسم دار توش حضور داشته باشن
۲- این دو زن جایی از فیلم با هم حرف بزنن
۳- این صحبت در مورد چیزی به جز مردها و رمانس باشد

The Rule

به عبارت دیگه اگر فیلمی داشته باشین که توش دو تا شخصیت زن وجود داشته باشن، با هم صحبت کنن و این صحبت در مورد چیزی به جز یک مرد باشه، اون فیلم تست بکدل رو پاس می‌کنه.

ساده است؟ ظاهرا بعله. به نظر یک حداقل است که حتما بالاخره شرایط در یک فیلم دو ساعته اتفاق می افته. واقعا به نظر دور از ذهن می یاد که در یک فیلم دو ساعته، دو تا زن مشخص با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف نزنن..

حالا اگر در یک کشور آزاد با پهنای باند قابل قبول هستین به این ویدئو نگاه کنین:

خلاصه‌اش اینه که این گروه اومدن و تمام فیلم‌های نامزد بهترین فیلم اسکار ۸۴مین اسکار رو با این تست بررسی کردن. نتیجه؟

  • Descendants قبول می شه. دو تا دختر یک پدر، توش با هم حرف می زنن
  • Moneyball رد می شه چون حتی دو تا شخصیت زن نداره که با هم صحبت کنن
  • Tree of Life رد می شد چون فقط یک صحنه کوتاه داره که دو تا زن توش حرف می زنن و این صحبت در مورد مرگ پسر خانواده است
  • Hugo چیزی بین رد و قبول. یک صحنه خیلی کوتاه دو تا زن در پشت زمینه حرف می زنن و وقتی دوربین می ره روشون حرفشون تموم می شه.
  • Extremely Load and Incredibly Close رد می شه. دو تا زنی که توشن هیچ وقت به جز در مورد پسر با هم حرف نمی زنن
  • Midnight in Paris آقامون هم رد شده. با اینکه تعداد زیادی زدن داره ولی هیچ جا در مورد چیزی به جز مرد حرف نمی زنن. با اینکه کیس مثل گرترود شتاین لزبین توشه، وودی آلن نیازی ندیده این شخصیت جایی با زنی در مورد چیزی به جز مردها صحبت کنه.
  • War Horse رد می شه. کلا در رابطه یک مرد و اسبش است.
  • The Help در مورد تعداد زیادی زن است و قبول می شه
  • The Artist رد می شه. با اینکه دیالوگ نداره ولی حتی یک صحنه هم نداره که از شکل رابطه، وضع صورت، حالت آدم ها و رفتارش بشون حدس زد که زنی با زنی در حال صحبت در مورد چیزی به جز مردها است.

امروز روز جهانی زن است. به امید دنیایی که توش انسان‌ها مستقل از جنسیت و رنگ و دین و غیره، حقوق و فرصت‌های برابر داشته باشن.

توضیح اضافی: بحث این نیست که اگر فیلمی این تست رو پاس کرد یعنی فیلم خوبیه و اگر پاس نکرد یعنی فیلم بدیه (: این یک معیار از دنیای طنز است که به ما یادآوری می کنه هنوز که هنوزه چقدر نقش زن ها توی رسانه فرعی و کمرنگ است و ما هنوز داریم با رسانه هایی تغذیه می شیم که توش یک حالت غریب حساب می شه که دو تا زن اسم داشته باشن و با هم در مورد چیزی به جز مردها حرف بزنن.

دستگیری هکرهای لالز

ظاهرا یک دوران طلایی دیگه هکرها در حال پایانه. دیروز پلیس دو قاره با حمله به خونه اصلی‌ترین اعضای گروه LulzSec یا همون لالزسک که به همون سبک هکرهای ناشناس چندین و چند هک جذاب انجام داده بودن و اطلاعات پر و سر و صدایی رو منتشر کرده بودن حمله کرد و همه رو دستگیر کرده. این حملات ظاهرا توسط اطلاعاتی که سر دسته این گروه هکری در اختیار پلیس قرار داده بود برنامه ریزی شده. این عضو، به گفته بعضی منابع ماه‌ها است که با پلیس مشغول همکاریه.

دستگیر شده‌ها که بنا به گزارش انحصاری فاکس نیوز از بریتانیای کبیر، ایرلند و ایالات متحده آمریکا هستن پنج یا شش نفر اعلام شدن که به گفته از سران این سازمان خرابکار به شمار می‌رن.

این عملیات با اطلاعاتی که خاویر مونسگور که تحت عنوان Sabu رهبری لالزسک رو در اختیار داشت به پلیس داده هدایت و برنامه‌ریزی شده. گفته می‌شه که سابو که بیکار و پدر دو فرزند است، از ماه جون گذشته، با پلیس مشغول همکاری بوده.

بستن روزنامه‌ها و فشار به خبرنگاران

ایران جزو بزرگترین سرکوب کننده‌های مطبوعات است و یکی از زندان‌های بزرگ خبرنگاران. اخیرا در یک رکورد دیگه هم مشغول رقابت با معدود کشورهای شرکت کننده در این بازی هستیم: کوچ دادن اجباری خبرنگاران.

خاطره‌ام از زمانی است که یکسری دوستام رو دستگیر کرده بودن. اونها می‌خواستن عید دیدنی برن پیش مادر کسی که بچه جوونش توی زندان مرده بود و بهش بگن که لباس سیاهش رو در بیاره. پلیس دستگیرشون می کنه و مشخصه که جرمی هم اتفاق نیافتاده و حتی اتهام بچسبی هم ندارن. آزادی قطعیه ولی خب با کسانی طرف هستیم که کلی دروغ می گن و کار رو کش می دن تا شب بشه و بعد هم که تعطیلات عید و کل دوستای ما تعطیلات عید رو توی اوین بگذرونن تا بعد از باز شدن اداره‌ها و برگشتن قاضی از مرخصی و غیره، بعد از یک هفته بدون حتی یک معذرت خواهی آزاد بشن.

این وسط یکی می گفت که قاضی بهش گفته باید وثیقه بیاره. مشخصه که یک خبرنگار وثیقه ملکی نداره. قاضی قبول می کنه فیش حقوقی بذارن و خانم خبرنگار رو آزاد کنن ولی بعد از اینکه قاضی می‌شنوه کل حقوق این دوستمون در رده ۲۴۰ تومن است، فکر می کنه دارن بهش دروغ می گن و کارها رو سخت تر می کنه! در نهایت با بردن فیش حقوقی روزنامه، قاضی مجبور می شه قبول کنه که یک خبرنگار کل حقوقش ۲۴۰ تومن در ماهه و خوشحال می شدم ببینم چی با خودش فکر می کنه.

حالا در شرایطی که خبرنگارها واقعا یکی از کمترین حقوق های قابل باور در جامعه رو دارن، یک فشار دیگه بهشون بستن روزنامه است. یک خبرنگار همینجوری هم حقوقش رو دیر می گیره. من برای کلی مجله و روزنامه نوشتم و تا حالا یک ریال هم نگرفتم چون نظرم اینه که اصولا به راحتی نمی تونن پول بدن. راستش بسته شدن روزنامه اعتماد برای من به این معنی است که ۱)‌ در یک کشور با حداقل آزادی بیان زندگی می کنم و ۲) یک کار خیلی اولویت بالا از لیست کارهای سه شنبه ام حذف می شه. اما همین خبر برای خیلی ها یعنی یک فشار دیگه برای ساقط کردنشون از حداقل زندگی ای که دارن و تذکر دادن به همه دانشجوها و غیره که «اگر بیاین توی خط حقوق بشر و مطبوعات و رسانه آزاد و آزادی بیان و اینها، تلاشمون رو می کنیم که حین حفظ ابروی نسبی، گرسنه نگهتون داریم». راستش من اینو خیلی دور نمی دونم از مثلا اینکه من یک رودخونه داشته باشم و به مخالفانم بگم «اگر بخواین با ما بجنگین حق ندارین از اینجا آب بخورین» یا مثلا تمام منابع نون کشور رو دستم بگیرم و بگم «فقط کسانی که همه اش از من خوب بگن حق دارن سیر بشن». خلاصه… می گیم به سلامتی اونی که وقتی رودخونه رو فتح کرد، به کسایی که مجیزش رو نمی گفتن هم آب داد.

پ.ن. باور کردنی نیست ولی ظاهرا در همین سیستم ، هفته قبل رفتن مشاور مطبوعاتی رییس جمهور رو دستگیر کنن و تو روزنامه ایران بعد از زد و خورد و گاز اشک آور چون زور ضابطین قضایی به آقای فلانی نرسیده فعلا بیخیال دستگیری شدن (: بعد آدم های بی گناه ما رو کل تعطیلات توی اوین نگه می دارن که احتمالا درس عبرت بشه. اوه راستی! اون دوران بعضی از بچه ها که لینک های دولتی داشتن سعی کردن جلوی این ضایع بازی رو بگیرن – حتی با توسل به خود گروه زندانی کننده و این استدلال که بابا آخه این چه کاریه که می ذارین تو رزومه‌تون. همون موقع مرد شریفی به اسم مهدی کروبی با اینکه می گفت هیچ کاری از دستش بر نمی یاد و کسی حرفش رو نمی خونه همه تلاشش رو کرد که بچه ها تمام تعطیلات عید رو بی دلیل توی زندان نباشن. این بود که بعدا وقتی گفت حقوق بشر براش مهم شده و می خواد در موردش حرف بزنه، من باور کردم و هنوزم افتخار می کنم به رای ام به این شیخ شریف شجاع که آخر عمری نون دونی رو تعطیل کرد (:

به امید ندیدنت برلوسکونی

بالاخره برلوسکونی نخست‌وزیر ایتالیا استعفا کرد. این مرد بخش اعظمی از شونزده سال گذشته، نخست وزیر کشور بوده و نمونه‌ای بود از فساد قدرت و «دیکتاتوری نرم» که توی اون شخصی که از طریق تکنیک‌های دموکراتیک به قدرت رسیده، شروع می کنه به سرکوب آزادی‌های مدنی و مدعی شدن همراهی همیشگی همگان باهاش و بستن رسانه‌های مستقل و یکسو کردن همه نظرات به نفع خودش.

خوشحالیم که بالاخره استعفا داده (: به امید کنار رفتن بقیه دیکتاتورهای سخت و نرم در تمام جهان (((:

پورنوگرافی جنگ

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد چهارم آبان ۱۳۹۰

روی جلد سی دی آموزش جنسی «آشنای محبوب» نوشته شده «منفی ۱۸ سال» که البته احتمالا منظور بالای هجده سال است. یعنی در جامعه‌ای که در آن ازدواج کودکان زیر هجده سال به شکل قانونی اتفاق می‌افتد و ثبت می‌شود، محصولی که در آن به شکل سربسته از روابط زناشویی حرف زده شده و مجوز وزارت ارشاد را دارد را نمی‌توان به یک دختر ازدواج کرده هفده ساله فروخت.

در همین جامعه فیلم‌ها به سبک غربی برای جلب مخاطب، از عناوین «به کودکان توصیه نمی‌شود» استفاده می‌کنند و بازی‌های کامپیوتری‌ای مانند کال آف دیوتی برای رده‌های سنی زیر ۱۳ سال غیرمناسب تشخیص داده می‌شوند چون خشونت و خون در آن‌ها زیاد است و مشاهده‌شان برای کودکان ناسالم.

اما همین مکان-زمان با افتخار مردم را به دیدن اعدام در ملاء عام دعوت می‌کند یا همین روزنامه عکس جنازه لخت و خون آلود قذافی را در صفحه اول چاپ می‌کند. بخشی از این سیستم جلوی چشم شهروندان فجیع‌ترین شکل خشونت را انجام می‌دهد، بخشی از آن با دست به دست کردن عکس کودکی که مشغول تماشای این خشونت در خیابان است اعتراض می‌کند، بخشی از آن هیجان زده است از دیدن عکس‌های جسد خونین دیکتاتور و بعضی آدم‌ها افتخار می‌کنند که نفر اولی باشند که فیلمی را به اشتراک بگذارند که چاقو به جایی زده شده که – حتی به نظر خودشان هم -نباید.

سخت است دیدن جنازه قذافی و به پورنوگرافی فکر نکردن. پورنوگرافی با تعریف «نمایش اعمال به شکلی شورانگیز برای دریافت عکس‌العمل‌های آنی احساسی» (مرین – وبستر).

روزگاری تصاویر خبری توسط خبرنگاران عکاس گرفته می‌شدند. حالا اصلی‌ترین تصاویر از شهروندانی می‌آیند که یک موبایل در دست دارند و برای شهرتی چند دقیقه‌ای تلاش می‌کنند نفر اولی باشند که تصویر را مخابره می‌کنند. آن روزها خبرنگارها باید اخلاق خاصی را رعایت می‌کردند اما اگر امروز شما به بحث‌های اخلاقی فکر کنید، میدان شهرت چند دقیقه‌ای را به یک نفر دیگر بخشیده‌اید. حتی فرصت فروختن فیلم هم برایتان وجود ندارد. یا سریعا برای همه آپلود کنید یا بی‌ارزش می‌شود.

بعد هم نوبت عقب نماندن رسانه‌های سنتی است از رسانه‌های غیرمتمرکز جدید. اگر روزنامه‌ای جرات بکند و عکس جنازه خونالود قذافی را در صفحه اول چاپ نکند، خوانندگان خواستار پورنوگرافی جنگ را از دست خواهد داد و اگر این را از دست بدهد، کسانی که دنبال سفر رویایی به بالی هستند هم آگهی‌شان را از یک روزنامه دیگر انتخاب خواهند کرد.

اما تکلیف کودکان، ‌صلح دوستان و کسانی که نمی‌خواهند صبحشان را با تصاویر یک جنازه در صفحه اول همه روزنامه‌ها شروع کنند چیست؟ آن‌ها چاره‌ای به جز پذیرفتن سرنوشت ندارند. حتی اگر صبح چشمشان را ببندند، ظهر این تصاویر را در اینترنت خواهند دید و اگر آنجا را هم سانسور کنند، در موبایل دوستشان. تازه‌! اینها را هم که نبینیم، شب ما می‌مانیم و فیلم‌های سینمایی که به خاطر حذف بقیه چیزها، فقط خشونتش برایمان باقی مانده.

باید به این شرایط جدید عادت کنیم. تنها سوال این است که تا کی می‌خواهیم به بچه‌های سیزده ساله بگوییم که کشتن چند پیکسل کامپیوتری در بازی کاونتر برای روحیاتش نامناسب است و بعد مجبورش کنیم در همه جا با تصویر جسدی مثله شده از یک آدم واقعی کنار بیاید.

تنوع صوتی در اینترنت: معرفی رادیوی اینترنتی فارسی: رادیو آنلاین

من کلا با صدا رابطه خوبی دارم. معمولا تلویزیون رو روشن می ذارم تا یک صدایی باشه یا تقریبا هر جایی که تنها باشم و حداقل تمرکز رو هم داشته باشم، پادکست گوش می دم.

رادیو رو هم دوست دارم. از قدیم زیاد گوش می کردم. از داستان شب تا کتاب شب تا راه شب. این روزها هم به رادیو آنلاین گوش می‌دم که بر خلاف پادکست‌ها، بیست و چهار ساعته برنامه پخش می کنه… آهنگ های متنوع (که معمولا انتخاب های خوبی هستن) و بینشون اخبار یا خوندن مطالب از وبلاگ‌ها و وبسایت‌ها.

به شکل مشخص سعی می‌کنه اصلا سیاسی نباشه ولی در عوض همینکه از داخل ایران پخش می‌شه جذابش می کنه. در ضمن خیلی هم انتقاد پذیرن (: مثلا من گفتم چون توی شرکت نمی تونم با پروکسی به آهنگها گوش بدم یک پخش کننده فلش اضافه کردن به سایت و هر بار هم که غلط تلفظی گرفتم با علاقه گوش دادن و یک اخیرا یک مجری نسبتا حرفه ای هم به سیستم اضافه شده.

پیشنهاد بعدی براشون اینه که بیشتر و بیشتر پادکست‌ها یا داستان‌های صوتی یا هر چیزی که توی اینترنت پخش می شه رو بین برنامه‌هاشون بذارن یا مثلا وبلاگ‌های بیشتری رو بخونن و معرفی کنن و از همه مهمتر به کار ادامه بدن. گرفتن اینجور چیزها زمان می خواد و آروم پیش می یاد ولی در آینده موفق کسی خواهد بود که زودتر و بهتر شروع کرده. راستی! دو طرفه کردن ارتباط هم خیلی خوبه. ایمیل ها رو بخونین یا یک اکانت توییت تعریف کنین برای رابطه سریع و توییت ها رو بخونین و کلا اجازه بدین مشارکت مردم بیشتر و بیشتر بشه تا بمونن با رادیوتون.

راستی! این سیستم نیازی به پهنای باند خیلی زیاد هم نداره و احتمالا می شه حتی با اون اینرنتی که فرمودن برای هر کاربر ایرانی کافیه، بهش گوش کرد – خودشون می گن دوازده مگ در هر ساعت. خودتون امتحان کنین:

www.RadioOnline.ir

ناهار با ژیژک و آسانژ

ژیژک فیلسوف است و آسانژ بنیانگذار ویکیلیکس. این دو نفر برای جلب کمک مالی برای ویکیلیکس یک ایده عالی دارند: یک ناهار با حضور این دو نفر و هشت مهمان که صندلی‌شان را از طریق دادن پیشنهاد بالاتر در سایت حراج eBay رزرو کرده‌اند (:

برنامه اصلی در یکی از رستوران‌های لندن خواهد بود. دوم جولای از ساعت دوازده تا سه. این دو نفر هم هر دو خوش تیپ، خوش حرف و با ایده. فقط باید دعا کنید که هفت نفر دیگر بچه پولدار لعنتی نباشند.

در این لحظه بالاترین قیمت پیشنهادی حدود پونصد پوند است ولی به احتمال زیاد سریعا بالا و بالاتر خواهد رفت.