بچههای خوب لاگ زنجان امسال هم یک برنامه خوب سالهای قبل رو تکرار می کنن: زی کانف! من دو سال قبل رو شرکت کردم و خاطرات عجیب و خوبی ازش دارم و امسال هم حتی ممکنه بخوام مقاله بدم! روزهای برگزاری امسال ۱۳ و ۱۴ شهریور هستن (پنجشنبه جمعه) و توش در مورد هر چیزی که آزاد و بازمتن باشه حرف خواهیم زد! اگر شما هم می خواین اونجا باشین و از بودن با بچهها لذت ببرین، زودتر آستین بالا بزنین و ثبت نام کنین چون تا مرداد قیمت فقط پنجاه هزار تومن است شامل غذا و گشت و خوابگاه است و از همه مهمتر دو روز گپ زدن با گیکهایی که زبون همو می فهمن! من که با دیدن سایت خوب علاقمند شدم مقاله بدم ولی اگر اینکار رو هم نکردم، در صورت ایران بودن و زنده بودن و عدم مشکل خاص، حتما شرکت خواهم کرد.
برچسب: ایران
اسرائیل
در حال حاضر ظاهرا به خاطر آدم ربایی و کشتن سه اسراییلی و یکسری راکت رد و بدل شده اسراییل داره غزه رو بمباران می کنه و آدم ها رو راحت و آسوده می کشه و بی خانمان می کنه. دلیل اصلی اما چیزی جدی تر از این اتفاق است. واقعیت اینه که اسراییل لازم داره عربده بکشه «من لات ترم».
درسته که مالیات ما برای جنگ راه انداختن استفاده می شه، درسته که پولی که فقرا و مریضهای ما لازمش دارن رو می فرستن برای بقیه جاها و درسته که در حالی که هموطن من کنار بیمارستان میمیره، از کشورهایی مریض با هواپیما وارد می شه و درسته که تلاش می شه فلسطین برای من و شما تبدیل بشه به یار صمیمی حکومت ولی واقعیت چیزی بسیار متفاوت هم هست. ما با حکومت هایی طرف هستیم که از طریق بستن و کشتن و ارعاب می خوان همه رو به شیوه خودشون مجبور کنن و اتفاقا مردم فلسطین شباهتهای بسیاری ولی مطمئن باشین در مقیاسی حادتر.
مردم فلسطین مستحق زندگی ای شایسته هستن و شخصا هم پول من و شما رو نخوردن و رنج و بی خانمانی اونها رنج و بی خانمانی بشریت است و غصبی که نسبت بهشون اتفاق می افته، درست همون غصبی است که من و شما هم در لایههایی ملایمتر درگیرشیم. فلسطین نماد مبارزه در جهانه و اسراییل بهترین نماد اون حکومتهایی که اصلی ترین حرفشون اینه که «من از شما لات ترم» و معلومه که ما بهترین آدمها هستیم برای متنفر بودن از این تیپ حکومتها.
چند عکس از جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت جمعیت
اول انقلاب گفتن خیانت شاه به ایران جمعیت کم بوده و گفتن بنا به آموزه های دینی جمعیت باید زیاد بشه. بعد که دیدن جمعیت زیاد یکسری خواسته هم داره و وقتی فهمیدن که جمعیت باید معقول باشه گفتن آموزه های دینی دقیقا می گه جمعیت زیاد اشتباهه و باید جمعیت کنترل بشه و رو در و دیوار شعار بانمک «قبل از بچهدار شدن فکر کنید» و «دو بچه کافیه» رو نوشتن. حالا دوباره آموزه های دینی می گن باید جمعیت زیاد باشه و دققا کسایی که تا پارسال بزرگترین دغدغه شون «انرژی هسته ای حق مسلم ماست» شده بودن، الان باید تکرار کنن که «جمعیت ایران تموم شده و باید بچه درست کرد» (:
به مناسبت همین تلاش ها و با توجه به اینکه الان قانونگذار نه فقط تو شورت که توی کیسه بیضههای من رو هم جزو حریم قانونی خودش می دونه و معتقده اگر من و دکترم تصمیم بگیریم در بدن من یک لوله رو باز و بسته کنیم باید بریم زندان و واقعا هم فکر میکنه لابد مشکل بچه دار نشدن مردم اینه که همه رفتن وازکتومی کردن، توجه شما رو به این نه تا عکس قشنگ جلب می کنم که جنبههای مختلفی از جمعیت رو نشون می دن. سیاستهای ضربتی «بزایین / نزایین» در ایران چندان موفق نبودن و با لبخند توجه شما رو جلب می کنیم به عکسهایی عالی با موضوع جمعیت.
کشیشهای سفیدپوش در بیرون کلیسای کاتولیک مادرید برای مسیحیها آیین عشاء ربانی را اجرا میکنند. عکس نه روز بعد از آن گرفته شده که دولت قوانین سقط جنین را برای مادران سختتر کرد.
رهروان هندو جمع شدهاند تا خدای خورشید را بر رود گنگ بپرستند. مراسم کاتا پوجا در شرق هند. زنان برای تمام روز روزه میگیرند.
تصویر هوایی از شهر و ترافیک قاهره که از یک هواپیما گرفته شده. جمعیت مصر تقریبا ۸۵ میلیون است.
در میانیانگ استان سیچوان چین، مردم در مراسم سالانهای بر روی پل جمع شدهاند. مردم اعتقاد دارند که اگر در این فستیوال سه روزه روی این پل قدم بگذارند، از مریضی در امان خواهند بود.
کارمندان لویدز در مراسم سالانه تقدیر از کارشان در این شرکت به دفتر لندن این شرکت رفتهاند.
ساحلی در استان شرقی چین شاهد حضور مردم است. دمای محلی سی درجه است و شنبه تعطیل اخر هفته.
صندلیهای آفتابگیری ردیف به ردیف در ساحلی تراومونده در شمال آلمان چیده شدهاند.
مردم در دپوک اندونزی تلاش میکنند وارد قطاری شوند تا آن ها را به جاکارتا ببرد. بنا به آمار دولتی، روزانه نیم میلیون نفر با قطار به جاکارتا رفت و آمد میکنند و در سال ۲۰۰۷ بیست و شش نفر به خاطر سقوط سقف و برقگرفتگی مردند.
جمعیت محلی برای فرار از گرمای استان سیچوان چین در سال ۲۰۱۰ به استخر پناه بردهاند. چین در تابستان تقریبا ۱۳ استان با دماهای بیش از ۳۵ درجه مواجه است.
جمعهها: همه سوراخهای من
توی کل سال یکسری از خوراکی ها ممنوع هستن و مجازات شلاق دارن و از فردا هم که کلا خوردن و نوشیدن هر چیزی در ساعتی که قانونگذار اعتقاد داره نباید چیزی خورد، به مجازات های متنوع می رسه. از اونطرف گی بودنی که در همه جوامع بوده و هست و خارج از انتخاب خود آدمه می تونه آدم رو پای چوبه دار ببره و سکس خارج از خانواده ای که از نظر قانونگذار تنها شکل رابطه پذیرفته شده دو تا آدم است هم که می تونه به سنگسار برسه. یکسری موسیقی هم هست که از نظر قانونگذار ممنوعه و نصف جمعیت کشور هم که حق ندارن آوازشون شنیده بشه. حالا هم که گیر دادن به این سوراخ جلوی ما و ظاهرا گفتن قراره اگر کسی به درخواست خودمون کاری کرد که بچه دار نشیم ۲ تا ۵ سال زندان داشته باشه. عملا دیگه تنها سوراخ مجازی که برای ما مونده دماغه که امیدوارم مجلسیان محترم یک قانون هم تصویب کنن و بگن عطر زدن توی خیابون مجازات شلاق داره که دیگه سوراخ بدون مجازات برامون نذاشته باشن (:
حالا اینا فدای سرمون… شما اصلا می دونستین انسان عملا یک چیزی شبیه لوله پولیکا است؟ یعنی در اصل یک سوراخ است که غذا و هوا و غیره از یکسرش وارد می شه و در دو مسیر مختلف حرکت می کنه و اعضای ما سعی می کنن دور این مسیر سنگر بگیرن و از مواد در حال حرکت یک چیزی جدا کنن؟ در این شرایط واقعا منطقی نیست که تمرکز خودمون رو بذاریم رو مجازات استفاده انتخابی از این سوراخ ها؟ معلومه که هست (:
شما به جلسه ۲۰۰ تهران لاگ دعوت هستین
لاگها یکی از جاهای زنده بودن و فعال بودن دنیای آزاد هستن: گروههای کاربری شهرها. تهران لاگ که از خیلی وقت قبل به همت بچههای آزاد شروع به کار کرد، حالا به جلسه دویستمش رسیده و این هفته چهارشنبه از ساعت شش تا هشت عصر توی حوزه هنری این عدد رو جشن می گیره؛ آدرس حوزه هنری هست: خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری.
شما هم مثل هر آدم دیگه ای می تونین به این جلسه برین و با لینوکسی ها گپی بزنین و اگر خواستین توی کارگاه برنامه نویسی یا مونگو دی بی، اسکریپت نویسی با بش، کمپایل کرنل شرکت کنین و حتما هم سری به اتاق گپ و گفت بزنین و خوش بگذرونین. من قرار بود باشم و حرف هم بزنم ولی تولد عروسی یکی از دوستای خیلی خوبم همزمان شده با همون روز و احتمالا حضور نخواهم داشت ولی شدیدا توصیه می کنم که توی جشن شرکت کنین چون کیک لینوکسیها رو خوردن، شگون داره!
برای اطلاعات بیشتر به سایت تهران لاگ مراجعه کنین.
اصل دوم جادی: احتمال اینکه شما بیش از حد خوششانس باشین خیلی کمتر از اینه که یک کلاهبردار به سراغ شما بیاد
اگر یادتون باشه اصل اول جادی می گفت شما در مسابقه ای که شرکت نکرده اید، برنده نمی شین؛ یعنی اگر هیچ وقت در قرعه کشی جزیره گولاگولا شرکت نکردین ولی یک ایمیل دریافت کردین که در اون قرعه کشی برنده خوش شانس بودین احتمالا یک کلاه برداری در جریانه. البته این اصل زیر مجموعه ای از یک قاعده بزرگتر است که می گه پول الکی از هیچ جا تولید نمی شه.
حالا این اسمس منو یاد اصل دوم انداخت: احتمال خوش شانسی غیرعادی من خیلی کمتر از احتمال حضور یک کلاهبردار در ماجرا است. احتمال اینکه من بیش از حد خوش شانس باشم و یک نفر که سه کیلو طلا پیدا کرده و سواد درست و حسابی هم نداره و استخاره کرده از قرآن یک شماره موبایل پیدا کرده (؟!!) و صاف تلفن من بوده و می خواد اون طلا رو به قیمت خیلی کمی به من بفروشه، بسیار بسیار بسیار پایینتر از این احتمال است که یک نفر به هزاران نفر اسمس زده باشه که طلا پیدا کرده و انتظار داشته باشه چند نفری ریپلای بزنن و به یک کلکی یک پولی ازشون بگیره که بیاد تهران طلاها رو تحویلشون بده (: نمونه دیگه این کلاهبرداری وقتی است که یک تاجر آفریقایی اتفاقی به شما ایمیل زده که پول هاش رو به کمک شما وارد ایران کنه یا دختر وزیر سابق نفت نیجریه از شما خواسته حین ازدواج باهاش، حسابهای بانکی پدرش در سوییس رو هم نجات بدین.
تازه من تو این بحث وارد احتمال اینکه اگر من بخوام شغلم رو به قاچاقچی طلای باستانی تغییر بدم چقدر شانس موفقیت دارم وارد نشدم چون اصولا در اون حوزه تخصصی ندارم و تعاریف فلسفی موفقیت برای یک مالخر غیر حرفه ای پیچیده است.
پس خیلی فشرده یادمون نگه می داریم که «در قرعه کشی ای که شرکت نکردیم برنده نمی شیم» و «احتمال خوش شانسی بیش از حد ما خیلی کمتر از احتمال حضور یک کلاهبردار است» و البته همیشه حواسمون هست که هر ادعایی مثل «تو هرم پول ریخته» رو به محک عقل بزنیم که می گه «پول الکی از هیچ جا تولید نمی شه» چون ظاهرا اونی که شغلش اینه که نذاره این چیزها در جامعه بچرخن فعلا درگیر جلوگیری از ورود زنان به استادیومهای ورزشی و دستگیری کسایی که اونطور که دوست داره لباس نمی پوشن و فرستادن وبلاگنویس های نارنجی به زندان های طولانی مدته و دزدها راحت اسمس می فرستن که «بیاین ما بهتون جنس قاچاق بفروشیم».
پی.نوشت. بله بله گوشی رو الان می زنم به شارژ!
در مورد نارنجی حرفی برای زدن نیست
وقتی طرف می گه:
برقراری ارتباط با اعضای شبکههای رسانهای معاند نظام اسلامی و طراحی و به روزرسانی سایتهای آموزشی شهروند خبرنگار به سفارش شبکههای خبری غربی و دریافت بودجه از آنان
انتظار دارین چی بگیم؟ که «خب جرم چیه؟» واقعا مگه لازمه کسی اینو بگه؟ حتی اگر قبول کنیم که «برقراری ارتباط با اعضای شبکه های رسانه ای فلان» داشتن خب مگه این جرمه؟ یا مثلا ساخت سایت آموزش شهروند خبرنگاری به سفارش بهمان؟ مگه منبع سفارش جرم رو مشخص می کنه و مگه اصولا جایی از قانون گفته که اگر یک خبرگزاری خارجی کاری سفارش داد، انجام دهنده اش مجرمه؟ اگر کسی کاری غیرقانونی کرده می تونستن بگن ولی بعد از اینهمه روز زندان و بی خبری و … می گن «بعضی هاشون اعتراف کردن» و حکم ها هم چیزی است که احتمالا خود طرف اصلا درکی ازش نداره و تناسبش با «جرم» ادعا شده فقط وقتی معنی پیدا می کنه که حکم داره می گه «ما زورمون می رسه و همه تون باید ساکت باشین»… واقعا کسی می دونه یازده سال یعنی چی؟ وقتی اصلا اسمی از جرمی نیست کجای قانون رو باید نگاه کنیم که ربط اون «جرم» با «مجازات» چیه؟ بگذریم… حرفی برای زدن نیست.به سادگی یک جای عالی رو از هم می پاشن و باید پرونده ای درست بشه و کسی هم که حق نداره چون و چرا کنه. حرفی هم نیست… فرمون دست دوستان است و هر جوری برونن، خاطره اش همیشه خواهد موند. همونطور که بازداشت زنانی که دوست دارن والیبال ببینن و زندان رفتن زیباکلام چون با سیاست های هسته ای مخالف بوده خاطره ای تلخ می شه از دورانی که فرمون دست دوستان بوده.
مصرف کنید – ورود زنان به ورزشگاه ممنوع
این ویدئوی قشنگی است که توش اعضای تیم والیبال ایتالیا می گن که امیدوارن تو ایران زن ها هم بتونن بیان ورزشگاه و بازی ها رو ببینن. جالبه که صحنههای همراهش، خانم هایی هستن که در ایتالیا دارن بازی رو می بینن و به ما یادآوری می کنن که اینکه «اگر خانم ها برن ورزشگاه وای وای وای» دروغه.
من اولین بار، این دروغ رو توی پارک آبی دوبی حس کردم. اونجا زن و مرد و مسلمون و غیرمسلمون و محلی و خارجی و هر انسان دیگه مثل آدم اومده بودن برای تفریح و نه تجاوزی در جریان بود نه دیوانه شدن مردی از شهوت و نه حتی به جز ما ایرانی ها، کسی مشغول چشم چرونی بود. اون روز بیشترین چیزی که با خودم تکرار کردم این بود که «پس یک عمر به ما دروغ می گفتن». ویدئو رو ببینین و لذت ببرین و یادتون باشه که یک زمانی در انگلیس بین تماشاچی ها و زمین فوتبال توری های فلزی بود ولی فقط توی یکی دو سال وضع به جایی رسیده که حالا هر تماشاگری که بخواد می تونه با چند قدم خودش رو به داخل زمین فوتبال برسونه.