گوگل ویو

امروز به لطف یک دوست خوب، گوگل ویو دار شدم. گوگل ویو یک سرویس جدید از گوگل است که سر و صدای زیادی به پا کرده. فعلا در مرحله بتا است (یادمون باشه که جیمیل هم سال‌ها در مرحله بتا بود) و ورود بهش نیازمند دعوت‌نامه.

گوگل ویو صفحه‌ای مثل این داره:

سمت چپ، کارهایی است که می‌تونم بکم، وسط «امواج» مختلف هستند و سمت راست موجی که در حال مشاهده‌اش هستم. از نظر فنی تفاوت چندانی با ایمیل نداره و بیشتر مثل یک ایمیل پیشرفته یا حتی شبیه یک سیستم ایمیل با قابلیت مرتب کردن پیشرفته است.

من می‌تونم یک موج جدید راه بندازم، لیلا، سینا و عباس و پرستو و ساناز رو بهش اضافه کنم و توش بنویسم «تولد من حتما بیاین ! تاریخ فلان آدرس بهمان» و بعد مثلا ساناز زیرش بنویسه «حتما می‌یام» و بعد عباس اضافه کنه که «باشه. البته اگر از تونس برگشته باشم» و بعد سینا هم بگه «من نمی تونم بیام» بعد لیلا «زیر» نوشته عباس بنویسه «راستی تونس که هستی حتما اینجا هم برو» و عکس سیدی بو سعید رو اضافه کنه و با اینکار یک موج جدید زیر موج من در مورد تونس راه بندازه. حالا ممکنه عباس این موج رو کپی کنه توی یک موج جدید و دوستانی که قبلا تونس بودن رو بهش اضافه کنه و ازشون بپرسه که کجاها رو ببینه بهتره؟

این مفهوم گوگل ویو است و با اینکه توی امواج می‌شه شاخه شاخه شد و عکس و فیلم و هر فایل دیگه اضافه کرد و آدم اضافه و کم کرد و .. به نظر من واقعا جایگزین ایمیل نیست و همچین ادعایی هم نداره و نخواهد داشت.

گوگل ویو یک ایده است. یک ایده جالب با پیاده سازی واقعا جذاب. احتمالا هیجانش که بخوابه آدم‌های خیلی کمی باقی می‌مونن که بهش مراجعه کنن و حدس می‌زنم که هی هم کمتر و کمتر بشن چون کافیه چهار پنج روز به گوگل ویو لاگین نکنید تا با یک میلیون تا موج راه افتاده درباره موضوعات متنوع و آدم‌هایی که باهم دیگه حرف می زنن و شما نمی‌دونین چی دارن می‌گن و از کجا باید بپرین تو مواجه بشین.

برداشت من اینه که

  • گوگل ویو طراحی فوق العاده عالی‌ای داره و این باعث اینهمه جذابیتش شده
  • ایده اش قشنگه ولی هنوز کاملا پخته نشده. گوگل علنی‌اش کرده تا خود سیستم به سمت یک نقطه تعادل حرکت کنه و معلوم بشه چی ازش در می‌یاد
  • بیشترین کاربرد گوگل ویو، به نظرم جلسات بحث غیر هم‌مکان خواهد بود. اگر بخواین با یکسری آدم سر یک موضوع بحث کنین، گوگل ویو یک ابزار عالی است اما جایگزین چت و ایمیل نیست

و در نهایت اینکه به نظر من بزرگترین مشکل اینجور ابزارها این هستند که وقت آزاد شما رو ازتون می‌گیرن. ساعت‌هایی که می تونن صرف کارهای دیگه بشن، صرف این خواسته طبیعی می‌شن که آدم توی گوگل ویو باشه و ببینه کی چی می گه و بهش جواب بدن… یک جور فرفر پیشرفته اما خصوصی (:

در آخر، تکرار می‌کنم که به نظرم گوگل ویو اگر کمی پخته‌تر بشه (مثلا مردم بتونن ویوها رو عمومی کنن (که نمی‌دونم الان می‌شه یا نه)، کاربردهای جذابی پیدا خواهد کرد. مثلا دیدن یک بازی فوتبال که توسط چند صد نفر در گوگل ویو گزارش و نقد می‌شه جذابه. یا من اگر با چند نفر آدم جدی جلسه داشته باشم – در صورتی که انتهای جلسه از نظر زمانی کاملا فیکس و معلوم باشه – خیلی خیلی خوشحال می‌شم که توی گوگل ویو برگزارش کنم (:

پهنای باند به عنوان حقوق بشر

مقاله این هفته‌ام در اعتماد

خبری که هفته قبل جهان اینترنت را تکان داد این بود: «دولت فنلاند طرحی را تصویب کرده است که طی آن هر فرد فنلاندی از سال ۲۰۱۰، باید به عنوان بخشی از حقوق شهروندی، به اینترنت با سرعت یک مگابیت بر ثانیه، دسترسی داشته باشد.» این قانون، بخشی از قانون بزرگتری است که دسترسی به اینترنت ۱۰۰ مگابیت بر ثانیه را تا سال ۲۰۱۵ به عنوان بخشی از حق شهروندی هر فرد فنلاندی به رسمیت می‌شناسد.

برای درک بهتر از سرعتی که تا چند ماه بعد، حق قانونی هر شخص فنلاندی خواهد بود، کافیست بگوییم که این سرعت ده برابر بیشتر از حداکثر سرعتی است که در ایران یک فرد می‌تواند در قبال پول بخرد. سرعت پیش بینی شده تا سال ۲۰۱۵، هزار برابر آن است و کماکان رایگان.

شاید فنلاند دارای بالاترین سرعت اینترنتی باشد که یک دولت به عنوان حق انسان‌ها به رسمیت شناخته اما اولین کشوری نیست که پهنای باند را برای شهروندانش به یکی از حقوق بشر تبدیل کرده. از سال ۲۰۰۳ که «همایش جهانی جامعه اطلاعاتی» برگزار شد، کشورها شروع کردند به اضافه کردن «حق دسترسی به پهنای باند و اینترنت» به حقوق بشر و حتی در مواردی مانند یونان، این حق به قانون اساسی کشور هم راه یافت. بخش ۵ قانون اساسی یونان می‌گوید که هر فرد یونانی باید حق داشته باشد تا در جامعه اطلاعاتی مشارکت کند و فراهم کردن این امکان را بر عهده دولت می‌گذارد. کشورهای دیگری که حق دسترسی رایگان و سریع به اینترنت را به قوانین خود اضافه کرده‌اند عبارت هستند از فرانسه و استونی.

اما آیا واقعا اینترنت یک حق است که دولت موظف باشد آن را در اختیار تک تک شهروندان قرار دهد؟ به نظر من بله. اینترنت تا چند سال قبل یکی از ابزارهای ارتباطی بود و این روزها اصلی‌ترین ابزار ارتباطی. نیازی به پیش‌بینی کارشناسی ندارد که اینترنت در آینده بسیار نزدیک، آنقدر در دنیا گسترش پیدا خواهد کرد که به تنها ابزار ارتباطی قابل اتکا بدل خواهد شد و در آن هنگام عدم دسترسی تکنیکی یا نداشتن دانش استفاده از اینترنت، انسان را از یکی از اصلی‌ترین جنبه‌های انسانیت‌اش یعنی ارتباط محروم خواهد کرد. در آن روز، دسترسی به اینترنت با پهنای باند بالا تنها راه برای تاثیرگذاری بر روی تمامی جنبه‌ها – از اقتصاد تا سیاست – خواهد بود. به همین دلیل است که کشورهایی همچون استونی که تا ده سال قبل به شکل سهمیه‌بندی از تلفن استفاده می‌کردند، حالا در سفرهای بین‌شهری با دیدن علامت‌های آبی در کنار اتوبان ترمز می‌کنند تا ایمیل‌هایشان را بخوانند و تک تک مردم فنلاند دیگر تا آخر عمر نیازی به تمدید اشتراک یا فکر کردن به نحوه تهیه اینترنت سریع نخواهند داشت و دولت‌مردان فرانسه و سوییس در حال اضافه کردن دسترسی به اینترنت به عنوان یکی از حقوق بشر هستند.

انسان بدون ارتباط، انسانی زندانی و غیرتاثیرگذار است و در دنیای آینده، تنها کشورهایی موفق خواهند بود که انسان‌هایی آزاد و فعال داشته باشند. فراهم کردن دسترسی به اینترنت با سرعت بالا برای تک تک افراد جامعه، چیزی تجملی نیست بلکه شرط سربلندی دولتی است که می‌داند اگر مردم حرف بزنند، او را سربلند خواهند کرد.

قفل‌ها و آگاهی عمومی

مقاله این هفته برای اعتماد

—-

قفل‌ها، چیزهای چندان به دردبخوری نیستند. چه یکی از آن کیف‌های چمدانی که با یک ترکیب عددی سه رقمی باز می‌شوند داشته باشید و چه صفحه حوادث روزنامه‌ها را مرور کنید، می‌دانید که یک قفل فیزیکی به راحتی قابل باز شدن است. تقریبا قفلی وجود ندارد که روش بازکردن آن در جامعه دزدها شناخته شده نباشد و این امر سبب شده تا قفل‌های فیزیکی تبدیل به وسیله‌ شده باشند که افراد بی‌گناه را بیرون نگاه می‌دارند و به دزدان به راحتی اجازه عبور می دهند.

تا چند سال قبل، تقریبا کسی از مردم عادی این واقعیت را نمی‌دانست. افراد به قفل‌هایشان اطمینان داشتند و با خرید یک قفل برای در خانه، احساس امنیت می‌کردند. البته در آن دوره هم فیلم‌های جیمزباند و تبهکاری زیادی وجود داشت که در آن‌ها قهرمان ماجرا، با یک سنجاق سر یا یک سیم از پس هر قفلی برمی‌آمد اما همه می‌دانستند که «این مال فیلم‌ها است.». اما چیزی نگذشت که با ظهور اینترنت، همه چیز تغییر کرد.

اولین راهنمای مشهور باز کردن قفل، راهنمایی بود که دانشجویان دانشگاه ام.آی.تی. نوشته و روی اینترنت منتشر کرده بودند. بعد مقاله مت بلیز در سال ۲۰۰۳ منتشر شد که بازکردن قفل‌های مسترکی را آموزش می داد. و بعد هم کلی مقاله دیگر از جمله شیوه باز کردن قفل‌های مخصوص دوچرخه با یک خودکار بیک یا باز کردن قفل در ماشین با یک توپ تنیس. تقریبا همه این روش‌ها در دنیای تبهکاران شناخته شده بودند و این افراد فقط آن‌ها را پیدا و برای عموم منتشر می‌کردند. در ابتدا قفل‌سازان سعی کردند جلوی انتشار این اسناد را بگیرند و استدلال کردند که عمومی شدن آن‌ها خطرناک است ولی در مقابل این استدلال که انحصار این دانش به دزدان، خطرناک‌تر است، شکست خوردند.

قدم بعدی آنان، پیچیده‌کردن قفل‌ها بود ولی در عمل ثابت شد پیچیده کردن قفل باعث پیچیده شدن کلید هم می‌شود و مردم از داشتن یک کلید بیش از حد پیچیده، استقبال نمی‌کنند. این ماجرا منجر شد به تفکر برای ساختن قفل‌هایی اصولا متفاوت. دقیقا همان چیزهایی که این روزها در اطرافتان می‌بینید: قفل‌هایی با رمزهای عددی که باید روی یک صفحه کلید، فشرده شوند. قفل‌هایی به شکل کارت‌های مغناطیسی هوشمند که با کشیدن کارت مناسب در شیار، در را باز می‌کنند یا قفل‌های مبتنی بر اثر انگشت.

حالا یکبار دیگر به زمانی برگشته‌ایم که بدون درک کامل از تکنولوژی قفل‌ها، به آن‌ها اعتماد می‌کنیم. این قفل‌های تکنولوژیک هم درست مانند نمونه‌های مکانیکی قدیمی، ضربه پذیر هستند و راه نفوذ به آن‌ها برای خبرگان اینکار، کاملا شناخته شده است. حتی شیوه نفوذ به این قفل‌ها در مواردی بسیار ساده‌تر از شیوه‌های قدیمی است.

مثلا به قفلی فکر کنید که با رمز عددی کار می‌کند. در این حالت شما با یک صفحه کلید کوچیک حاوی ۱۰ رقم روبرو هستید که باید رمز صحیح چهار رقمی را روی آن تایپ کنید تا در باز شود. یک نگاه سریع به شما نشان می‌دهد که ۴ دگمه از دیگر دگمه‌ها فرسوده‌تر یا کثیف‌تر هستند و کاملا مشخص است که این چهار دگمه بارها و بارها در طول روز فشرده می‌شوند در حالی که کسی کاری به ۶ رقم دیگر ندارد. این نکته ساده و کاملا بدیهی، احتمال حدس زدن رمز عبور را از یک ده هزارم به یک بیست و چهارم کاهش می دهد و این یعنی یک فاجعه امنیتی. فاجعه ای که باید شما را در مورد انتخاب تکنولوژی‌ها حساس‌ کند تا تنها و تنها بعد از شناخت زیر و بم یک تکنولوژی یا لااقل مشورت با کسی که قبلا این شناخت را کسب کرده، اقدام به گزینش آن کنید.

مسابقه طراحی صفحه ۴۰۴

تا حالا شده برین به یک وبسایت و به جای دیدن صفحه مورد نظر بشنوین: Page Not Found؟ این ایراد به ایراد ۴۰۴ مشهوره و وقتی نشون داده می‌شه که شما صفحه‌ای رو درخواست داده باشین که روی اون سایت وجود نداره. تکنیک‌هایی هست که این صفحه رو خودتون طراحی کنید. جذابیت اینکار اینه که اینترنت رو زیباتر می کنه و مراجعین به سایت شما هم – وقتی که اشتباه بیان – به جای بستن بی‌معنی و بستن صفحه، با صفحه معقولی مواجه می‌شن که مشتاقشون می‌کنه به موندن در سایت….

حالا وبلاگ خوب عصیان، در یک حرکت عالی، مسابقه‌ای گذاشته برای کسانی که بهترین طراحی صفحه ۴۰۴ رو بکنن. خوبیش اینه که هم آموزش می‌بینیم که چطوری اون صفحه رو عوض کنیم و هم وبلاگمون رو یک قدم بهتر می‌کنیم… پیشنهاد می‌کنم شما هم کلیک کنین و برای بهتر کردن وبلاگ خودتون، توی مسابقه شرکت کنین.

نکته بد: این تکنیک به درد کسانی می‌خوره که وبلاگشون روی هاست خودشون است… اگر هم کسی کمکی در این مورد خواست، من در خدمتم (:

– طراحی لوگو از مداد رنگی

اینترنت بسیار سریع، برای همه

اینهم مقاله امروز در اعتماد


شاید هیجان‌انگیزترین خبر برای علاقمندان اینترنت در هفته قبل، خبر تشکیل شرکت «شبکه باند وسیع ملی» توسط نخست وزیر استرالیا بود. این شرکت که ۵۱ درصد آن متعلق به دولت و ۴۹ درصد آن متعلق به شرکت‌های خصوصی خواهد بود وظیفه دارد در طول ۸ سال، ارتباط اینترنتی با سرعت ۱۰۰ مگابیت را برای نود درصد مدارس، شرکت‌ها و خانه‌های استرالیا فراهم کند. این سرعت هزاربرابر سریعتر از اینترنت موسوم به «پر سرعت» در ایران است. شکی نیست که هزینه چنین پروژه‌ای سرسام آور است. پیش‌بینی شده که این پروژه در طول عمر خود ۳۰ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت که دولت سهم ۴۹ درصدی خود را از ردیف بودجه اختصاص داده شده به بازسازی استرالیا و همکاری احتمالی شرکت‌های دیگر خواهد پرداخت.

پیش از این، کره جنوبی، ژاپن، کشورهای حوزه اسکاندیناوی، کانادا و چند کشور دیگر طرح‌های بزرگ برای برقراری ارتباط ارزان و قابل اتکای شهروندان به اینترنت را داشته‌اند اما ظاهرا استرالیا اولین کشوری است که هدفش دسترسی تک تک مردم کشور به اینترنت پر سرعت است. اما چرا؟ چرا در شرایطی که برخی کشورها، اینترنت را تهدیدی علیه خود می‌دانند و در دوره‌ای که پروژه‌ها و شرکت‌های عظیم به خاطر وضعیت بد اقتصادی در حال تعطیل شدن هستند، یک کشور برای رساندن اینترنت مافوق سریع به تک تک افراد کشور چنین هزینه‌ای را متقبل می‌شود؟ نخست وزیر استرالیا جواب می‌دهد که دلیل این سرمایه‌گذاری ملی، تبدیل اقتصاد استرالیا به اقتصاد سازگار با قرن بیست و یکم است. به نظر هیات کارشناسی او، اینترنت فوق سریع لازمه ارتباطات و کار و کسب در استرالیای دهه بعدی خواهد بود و نه فقط به پیشرفت اقتصاد، آموزش و بهداشت کمک خواهد کرد که عامل مهمی خواهد بود در اتصال شهرهای بزرگ و مناطق روستایی به یکدیگر.

این پروژه علاوه بر ایجاد بیست و پنج هزار شغل در سال، به مردم این فرصت را خواهد داد تا از روی اینترنت تلویزیون ببینند، رادیو گوش کنند، با هم حرف بزنند و کنفرانس ویدئویی داشته باشند. مردم خواهند توانست از خانه یا سفر کار کنند و پزشکان خواهند توانست با استفاده از ارتباط تصویری با کیفیت بالا، مریضان شهرهای دیگر را ویزیت نمایند. در این شرایط اینکه یک فرد از نظر فیزیکی کجاست دائما کم اهمیت‌تر خواهد شد و ابزارهای مختلف، از اسباب‌بازی‌ها گرفته تا ماشین‌های لباسشویی و خودروها به عضویت یک شبکه بزرگ در خواهند آمد که از یک طرف به صاحبانشان اجازه خواهد داد دائما به آن‌ها متصل باشند و از طرف دیگر خود این وسایل هم خواهند توانست با یکدیگر یا مراکز تعمیراتی یا هر جای مورد نیاز دیگر، تبادل اطلاعات نمایند. به گفته یک محقق ژاپنی، «وقتی عموم مردم به سرعت بالا دسترسی پیدا کنند، تضمین می‌کنم کاربردهایی برای آن کشف کنند که قبلا متصور نبوده.»

شکی نیست که در آینده‌ای نه چندان دور، اقتصاد، آموزش، تفریح، و هر چیز دیگر بیشتر و بیشتر به خطوط اینترنت و سرعت بالای آن وابسته خواهند شد و تا چشمانمان را باز کنیم، اینترنت با سرعت بالا، زیرساختی خواهد بود هم‌رده جاده و تلفن امروزی. در آن زمان کشورهایی که این روزها به فکر توسعه زیرساختشان نبوده‌اند، جایی در بین کشورهای پیشرفته نخواهند داشت؛ کشورهایی که «مصرف کنندگانشان – با دسترسی وسیع به اینترنت پر سرعت – ناگهان تبدیل به قدرتی عظیم خواهند شد و آینده جهان را شکل خواهند داد.»

بی‌طرفی شبکه: اصلی برای بقای دموکراسی در محیط دیجیتال

خب بازم یکشنبه و نوشته من در صفحه آخر ضمیمه اعتماد با عنوان بی‌طرفی شبکه: اصلی برای بقای دموکراسی در محیط دیجیتال



فرض کنید امروز عصر که در وبلاگستان مشغول گشت و گذار هستید،‌ متوجه شوید که برنامه اشتراک فایل شما دیگر کار نمی‌کند. به شرکت سرویس دهنده تلفن می‌زنید و جواب می‌شنوید که ترافیک دریافت فایل از طریق برنامه‌هایی همچون تورنت که به کاربران اجازه اشتراک نقطه به نقطه فایل را می‌دهند، بسیار زیاده بوده و در نتیجه مسوولین شرکت تصمیم گرفته‌اند آن را قطع کنند. این حرف در دیدگاه تجاری و در دنیای فروشندگان سرویس، قابل دفاع است اما آیا در دنیای دیجیتال، کسی حق دارد در این مورد که شما چه چیزی مصرف می‌کنید، تصمیم بگیرد؟ طرفداران مفهومی به نام «بی‌طرفی شبکه» جواب می‌دهند نه.

بنا به تعریف پذیرفته شده، شبکه بی‌طرف به شبکه‌ پر سرعتی می‌گویند که در مورد محتویات بسته‌ها و سایت‌ها محدودیتی قایل نشود و نسبت به نوع ابزاری که برای استفاده از شبکه به آن متصل می‌کنیم یا نوع ارتباط بی‌تفاوت باشد و بدون دلیل فنی، نوعی از ارتباط را مهمتر از نوعی دیگر تلقی نکند.

این عبارت از سال ۲۰۰۰ وارد واژه‌نامه حقوق دیجیتال شد و هر سال برد بیشتری پیدا کرد تا جایی که در انتخابات اخیر آمریکا به یکی از مباحث مورد جدال در بحث‌های اوباما و مک کین تبدیل شده بود و با انتخاب اوباما، انتظار می‌رود آمریکا هم مثل اروپا، امسال قوانینی را در دفاع از بی‌طرفی شبکه‌های کامپیوتری، تصویب کند.

بدون شک از نظر فنی در یک شبکه کامپیوتری بعضی از اطلاعات باید نسبت به دیگر اطلاعات اولویت داشته باشند. مثلا دیر رسیدن یک ثانیه از صدا، ناراحت‌کننده‌تر از دیر رسیدن یک نامه الکترونیکی است. در اینجا اولویت دادن به یک نوع از ارتباط،‌ تنها و تنها به ارتقاء کیفیت سرویس‌دهی مربوط می‌شود. در مقابل چیزی که در یک شبکه بی‌طرف تبلیغ می‌شود و دفاع از آن جزو برنامه‌های سال ۲۰۰۹ آمریکا و اتحادیه اروپا است، نجات اینترنت از دست سودانگاری بیش از حد شرکت‌های تجاری است. شرکت‌هایی که در صورت باز بودن دستشان، برای سود بیشتر، بسته‌های اطلاعاتی را دستکاری خواهند کرد و بنا به منبع بسته، محتوای آن و مقصد نهایی، اولویت‌های متفاوتی برای آن قایل خواهند شد.

طرفداران بی‌طرفی شبکه به دنبال تصویب قانون‌هایی هستند که تضمین کند شرکت‌های بزرگ بدون مجوز دولتی در نقش دروازه‌بانان اینترنت ظاهر نمی‌شوند و سر خود هیچ داده‌ای را بازرسی، کند، یا فیلتر نمی‌کنند. آن‌ها معتقد هستند که بدون چنین قوانینی، دموکرسی موجود در اینترنت از بین خواهد رفت. به گفته وین سرف – پدر پروتکل اینترنت و معاون ارشد گوگل در بررسی‌های آینده‌نگر، «اینترنت بدون دروازه‌بان طراحی شده و اجازه دادن به شرکت‌های ارائه کننده پهنای باند برای کنترل آنچه مردم می‌بینند یا در دنیای دیجیتال انجام می‌دهند، به شکلی ریشه‌ای مفاهیم بنیادینی که باعث موفقیت آن شده‌اند را از بین خواهد برد.»

عضو کنگره، سفر مخفی به عراق را روی توییتر لو داد

احتمالا با توییتر آشنا هستید. در توییتر هر کس در هر لحظه می‌نویسد که مشغول چه کاری است. مثلا اگر به توییتر من نگاه کنید می‌بینید که من در طول روز چه کاری می‌کنم حالا بگذریم از ایرانی بازی ما که فیدهای مختلف را روی توییتر می گذاریم یا پنج تا پست پشت سر هم در مورد عقایدمان می نویسیم و … (:

این ایده کمی عجیب است. در ایران کلی چیز داریم که نباید بنویسیم چون دولت حس می کند که در جنبه‌ای حق دخالت دارد. گاهی هم بحث کاری است. مثلا من گاهی که می‌خواهم چیزی بنویسم کلی باید فکر کنم که مثلا نوشتن «روی سرور فلان نوکیا که داون شده کار می کنم» چقدر احتمال دارد اطلاعات محرمانه را به دیگران منتقل کند.

حالا سوتی جان بوهنر پیتر هوکسترا،‌ عضو کنگره آمریکا را ببینید. جان بوهنر پیتر هوکسترا در ۵ فوریه توییت کرده:

Just landed in Baghdad. I believe it may be first time I’ve had bb service in Iraq. 11 th trip here.

قابل توجه شما که این توییت «تازه در بغداد فرود آمدم» را این عضو جمهوری‌خواه کنگره، از بلک بری‌اش فرستاده. آنهم در سفری که قرار بوده به خاطر مسایل امنیتی به عموم اعلام نشود (:

منبع: سی نت

دونکته

نام نویسنده توییت رو اضافه کردم. پیتر کسی است که توییت کرده و جان کسی است که هیات نمایندگی رو به راه انداخته. با تشکر از رضا شیرزاد عزیز (:

فرهاد برام برام توییت کرده که اگر قرار بود توی توییتر لینک گذاشته نشه، پس دکمه کارنت آدرس را نمی‌ساختند. ربطی هم به فرهنگ ملت‌ها نداره به علایق شخصی مربوط میشه. (: من هم نگفتم نباید توی توییتر لینک داد. حرفم این بود که فید سرویس‌هایی مثل توییتر و فرندفیدز فریندفید و diigo رو نباید به توییتر فرستاد. این، یک جور علاقه مفرط به اجبار دیگر به شنیدن است که در کشورهایی که سانسور حاکمه و آدم‌ها حس می‌کنند حق شنیده شدن ندارند، بیشتر پیش می‌یاد. قبول دارم که علاقه شخصی است ولی علاقه شخصی آدم‌ها دقیقا محصول شرایط اجتماعی اونها است. در مورد فرستادن معقول لینک (در پاسخ به اینکه الان دارم چیکار می‌کنم، خیلی وقت‌ها جواب من اینه که الان دارم فلان صفحه رو می‌بینم) خیلی هم خوبه و اتفاقا فکر کنم من جزو آدم‌هایی هستم که زیاد لینک می‌فرستم (:

طرح اتصال منازل ایران به فیبر نوری


این طرح در صفحه دانش و فناوری روزنامه همشهری تاریخ دیروز سه شنبه، ۱۰ دی مطرح شده. مطرح کننده هم پروفسور جواد صالحی است. متولد کاظمین عراق و استاد دانشگاه شریف.

راستش من نمی‌خوام در این باره حرف بزنم که در کشوری که ۱۲۸ کیلوبیت در ثانیه برای کاربر خانگی کافی دونسته می‌شه و در کشوری که دومین سانسور کننده اینترنت در جهان است و در یکی از دو کشوری در جهان که هر چیز جاپی نیازمند مجوزه و در کشوری که یک کتاب مدت ها باید در ارشاد بمونه تا سانسورچی بررسی اش کنه و در کشوری که پلیس با لگد دیش‌های ماهواره رو از خونه‌ها می‌بره و در کشوری که فروشنده مودم به جرم اینکه مودم با تکنولوژی‌های دوصفر هفت جاسوسی می‌کنن اعدام می‌شه و … حرف زدن از اتصال منازل ، لازم ولی غیرواقعی است.

چیزی که من می‌خوام در موردش صحبت کنم، اینه که اگر واقعا قراره فیبرنوری به خونه‌ها بیاد و مردم اینترنت پر سرعت داشته باشن، دانشگاه و پرفسور و چهارمین دانشمند جهان اسلام (؟)‌ و این چیزها کاره ای نیستند. تکنولوژی رساندن فیبرنوری به استفاده کننده نهایی / خانگی اصولا چیز جدیدی نیست که قرار باشد بزرگترین دانشمندان جهان اسلام کشفش کنند (: نیازی هم به تحقیقات دانشگاهی با تجهیزات بالا بالا ندارد (متن مقاله). کاری که باید بشود که سیاستمنداران و بودجه ریزان، تصمیم بگیرند که مفید است، سانسورچی‌ها را راضی کنند و عملیات اجرایی را شروع کنند. به همین سادگی. به نمودار زیر نگاه کنید:


همانطور که نمودار شورای فیبر به خانه نشان می‌دهد، در کشوری مثل کره جنوبی، بیشتر از ۳۰٪ خانه‌ها فیبرنوری دارند، رتبه‌های بعدی هنگ کنگ (۲۲٪) و ژاپن (۲۱٪) هستند. یعنی از هر سه خانه یکی یا از هر چهار خانه، یکی.

وقتی این آمار را می‌بینیم به راحتی معلوم است که کشیدن فیبرنوری به خانه، تکنولوژی کشف شده است و یک سرویس معمول مخابراتی که تنها دلیل نبودن آن در بعضی کشورها، عدم سیاست گذاری معطوف به آن در کشور است.