گیک لینوکس هستید وقتی که…



 اگر کسی از «اون یکی سیستم عامل» حرف زد، حواستان سراغ FreeBSD برود.

 در طراحی خانه یا وب سایت از پنگوئن استفاده می‌کنید.

 غلط یاب را تنظیم می‌کنید تا new را با gnu عوض کند.

 هر بار که برای مصاحبه شغلی می‌روید، جلسه تبدیل به جلسه تبلیغاتی لینوکس می‌شود.

 حواستان به حداکثر uptime هست و سعی می‌کنید رکورد خودتان یا دیگران را بشکنید.

 خانه مرورگرتان روی /. تنظیم شده.

 اگر فایل autoexec.bat ببینید، سعی می‌کنید catش کنید.

 پیش می‌آید که fstab را از اول بنویسید و به نظرتان هم عجیب نمی‌آید.

 در ورد مایکروسافت هم تایپ می‌کنید ‌:wq

 در هر جایی، TAb می‌زنید تا نوشته‌ها کامل شوند.

 اگر مجبور بشوید پشت ویندوز بنشینید، از نبودن Virtual Desktop، دائما غر می‌زنید.

 معتقدید اگر بخواهید، به راحتی می‌توانید به روشنایی (Enlightenment) برسید.

 یادتان هست که صفحه لاگین ویندوز ۹۵ و ۹۸ کلید Cancel هم دارد!

 در کیف یا جیبتان یک سی دی اوبونتو، دبیان و فدورا پیدا می‌شود.

 بوت کردن دستگاه بعد از نصب یک نرم‌افزار، عصبی‌تان می‌کند.

 هر وقت می‌خواهید سی دی توزیع محبوبتان را استفاده کنید، کشف می‌کنید که سی را به کسی قرض داده‌اید.

 احساس می‌کنید یک روز باید استاد vi بشوید.

 بر روی کامپیوتر خانه، بیشتر از ۵ سرویس شبکه را فعال کرده‌اید.

 تنها باری که کامپیوتر شما ریبوت می‌شود، وقتی است که می‌خواهید یک توزیع جدید را امتحان کنید.

 اگر در مورد ویندوز کسی را راهنمایی کنید و کار کند، احساس شرم می‌کنید.

 خواب پنگوئن می‌بینید.

 هر چیز بی‌مزه‌ای را می‌خوانید یا ترجمه می کنید فقط چون مربوط به لینوکس است!

معلمی که روی برگه‌های امتحان تبلیغ می‌فروشد


تام فاربر از بچه‌ها کلی امتحان می‌گیرد. به هر حال او یک معلم ریاضی است. اگر هزینه هر برگه امتحان را ۳ سنت دلار حساب کنید، امتحان‌های او در هر سال به ۵۰۰ دلار بالغ می‌شود در حالی که مدرسه سالیانه ۳۱۶ دلار بیشتر به او نمی‌دهد. از نظر تام فاربر، این امتحان‌ها برای پیشرفت درسی بچه‌ها و آماده شدن آن‌ها برای امتحان پایان ترم الزامی است.

این معلم برای حل این مشکل، شروع به پذیرش تبلیغ روی برگه‌های امتحانی کرده است. ۱۰ دلار برای یک خط تبلیغ در کوییزها، ۲۰ دلار برای امتحان‌های فصل و ۳۰ دلار برای امتحان آمادگی نهایی. تا می‌گوید «در مواقع سخت باید تصمیم‌های سخت گرفت».

این تصمیم چند روزی بیشتر نیست که اعلام شده و در همین مدت کوتاه،‌ ۷۵ ایمیل برای سفارش تبلیغ آمده و ۳۵۰ دلار پول جمع شده است. تبلیغات روی برگه آمادگی امتحان نهایی هم به طور کامل فروخته شده‌اند.

رابرت ویسمن،‌ مدیر موسسه «اخطار تجاری» که یک موسسه غیرانتفاعی است برای مبارزه با تجاری شدن مدارس و نظام آموزشی، نسبت به این تصمیم اعلام نگرانی کرده است. او می‌گوید که تبلیغ دهندگان برای رسیدن به چیزی پول خرج می‌کنند و این چیز، دسترسی به کودکان است.

در حال حاضر تقریبا دو سوم تبلیغ‌های داده شده از سوی پدر و مادرهای دانش‌آموزان داده شده‌اند و حاوی جملات مثبت و انگیزه‌بخش هستند. بقیه تبلیغات، به شرکت‌های تجاری مربوط می‌شوند. مثلا یک شرکت مهندسی و یک دندانپزشک که برای جمله «در طول تابستان، دندان‌هایتان را با سیم مرتب کنید» به تام پول داده است. مدیر مدرسه می‌گوید که ترکیب تبلیغات فعلا چندان بد نیست و حداقل چیزی مثل «این تبلیغ توسط شرکت نایکی یا مک‌دونالد در اختیار شما قرار گرفته« نیست.

بنا به آمار سازمان ملی آموزش، هر معلم به طور متوسط ۴۳۰ دلار از جیب خودش برای لوازم مورد نیاز کلاس پول مصرف می‌کند. در همین امسال بود که کریستین فون رویتن، معلمی در اوکلند شرقی که برای کلاسش ۲۰۰۰ دلار پول خرج کرده بود،‌ با یک آگهی در اینترنت از مردم خواست که بخشی از این هزینه را متقبل شوند.

شوخی کوچک با کسانی که از اینترنت بی‌سیم شما استفاده می‌کنند

این روزها که همه با گذاشتن یک مودم بی‌سیم، مشغول به اشتراک گذاشتن اینترنت ADSLشان با WiFi هستند. مشکلی که اینجا پیش می‌آید این است که همسایه‌ها هم شروع می‌کنند به استفاده از اینترنت شما. دو راه حل وجود دارد: رمزگزاری wifi و شوخی کردن با آنان. این روش را این سایت توضیح داده و آرمین مداح همیشه عزیز برای من فرستاده که من هم به خاطر دوستی خوبمان، ترجمه‌اش کرده‌امم.

برای استفاده از این روش اینترنت شما باید از طریق کارت شبکه یک کامپیوتر لینوکسی، به اشتراک گذاشته شده باشد.

برای این شوخی اول باید شبکه را به دو قسمت تقسیم کنید. بخشی که خودتان استفاده می‌کنید و بخشی که همسایه‌ها از شما قرض می‌گیرند. اینکار را از طریق تنظیمات DHCP انجام خواهیم داد. در dhcpd.conf:

ddns-updates off;
ddns-update-style interim;
authoritative;

shared-network local {

       subnet *.*.*.* netmask 255.255.255.0 {
               range *.*.*.* *.*.*.*;
               option routers *.*.*.*;
               option subnet-mask 255.255.255.0;
               option domain-name "XXXXX";
               option domain-name-servers *.*.*.*;
               deny unknown-clients;

               host trusted1 {
                       hardware ethernet *:*:*:*:*:*;
                       fixed-address *.*.*.*;
               }
                }

       subnet 192.168.0.0 netmask 255.255.255.0 {
               range 192.168.0.2 192.168.0.10;
               option routers 192.168.0.1;
               option subnet-mask 255.255.255.0;
               option domain-name-servers 192.168.0.1;
               allow unknown-clients;

       }
}

به همین سادگی.حالا شبکه به دو رنج تقسیم شده که بعدا می‌شود هر کدام را مستقل کنترل کرد. مثلا

/sbin/iptables -A PREROUTING -s 192.168.0.0/255.255.255.0 -p tcp -j DNAT —to-destination 64.111.96.38

ترافیک مهمان‌ها را به KittenWar خواهد فرستاد ولی این همه شوخی ما نیست. ما می‌توانیم تمام ترافیک مهمان‌ها را از یک پروکسی شفاف رد کنیم. پس اول squid را به عنوان پروکسی نصب می‌کنیم و بعد:

/sbin/iptables -A PREROUTING -s 192.168.0.0/255.255.255.0 -p tcp -m tcp —dport 80 -j DNAT —to-destination 192.168.0.1

و بعد هم یک اسکریپت کوتاه که هر فایل را می‌خواند و از طریق برنامه جذاب mogrify آن‌ها را معکوس می‌کند و برمی‌گرداند.

#!/usr/bin/perl
$|=1;
$count = 0;
$pid = $$;
while (<>) {
       chomp $_;
       if ($_ =~ /(.*.jpg)/i) {
               $url = $1;
               system("/usr/bin/wget", "-q", "-O","/space/WebPages/images/$pid-$count.jpg", "$url");
               system("/usr/bin/mogrify", "-flip","/space/WebPages/images/$pid-$count.jpg");
               print "http://127.0.0.1/images/$pid-$count.jpgn";
       }
       elsif ($_ =~ /(.*.gif)/i) {
               $url = $1;
               system("/usr/bin/wget", "-q", "-O","/space/WebPages/images/$pid-$count.gif", "$url");
               system("/usr/bin/mogrify", "-flip","/space/WebPages/images/$pid-$count.gif");
               print "http://127.0.0.1/images/$pid-$count.gifn";

       }
       else {
               print "$_n";;
       }
       $count++;
}

از این بعد همسایه‌ها خواهند توانست بدون مشکل با اینترنت کار کنند ولی برای اینکه فراموش نکنند مشغول استفاده از اینترنت شما هستند،‌ تمام تصاویر برایشان برعکس خواهد بود:


و البته چون روی GNU هستید، امکانات بی‌نهایت است. مثلا می‌ةوانید به جای برعکس کردن تصاویر، آن‌ها را محو کنید تا لینک سایت خودتان را بالا و زیر هر صفحه نمایش دهید (: حالا دیگر تنها چیزی که جلوی شما را خواهد گرفت، تخیلتان است.

هنر علیه دستگاه اشعه ایکس فرودگاه

هیچ وقت شده در فرودگاه تا کفشتان را هم بگردند تا نکند تروریست باشید؟ چیزی هست که در این شرایط بخواهید به پلیس‌ها بگویید؟ یک هنرمند راهی را کشف کرده تا بتوانید حرفتان را به گوش پلیس‌ها برسانید. یک صفحه فلزی که پشت میز قرار می‌گیرد و حرف دل شما را به کسی که دارد وسایلتان را زیر اشعه ایکس می‌گردد می‌گوید. ایده بسیار ساده است و در عین حال بسیار ناب (: این یعنی هنر.



 منبع

خیلی خسته‌ام خیلی

اشاره: من این متن رو با الهام از یک متن نسبتا مشابه (که الان لینکش رو ندارم) حدود چند سال پیش به عنوان یکی از اولین متون وبلاگ سابقم که فیلتر شده نوشته بودم. از اون موقع فکر کنم بیشترین متن کپی / پیست شده و دزدیده شده در فضای اینترنتی ایران باشه. الان بعد از چندین سال دیدم که همکارها دارن دست به دستش می کنن (: این شد که گفتم اینجا بنویسمش تا حداقل یک جایی روی وبلاگم باشه (:


لان حدود ۱ سال است که خيلي خسته ام و اين هفته آخر هم که ديگه دارم از پا مي افتم. چرا ؟ هميشه فکر مي کردم کمي تنبل ام اما حالا دقيقا حساب کرده ام و متوجه شده ام که خيلي کار مي کنم. ببينيد ما توي ايران ۷۲ ميليون جمعيت داريم که ۱۳ ميليون اونها بازنشسته هستند. پس مي مونه ۵۹ ميليون نفر. از اين تعداد، ۲۴ ميليون دانش آموز و دانشجو هستند يعني براي انجام کارها فقط ۳۵ ميليون نفر باقي ميمونند. توي کشور ۱۰ ميليون نفر هم توي ادارات دولتي شاغل هستند که خب عملا کاري انجام نمي دن. پس براي پيش بردن کارها تنها ۲۵ ميليون نفر باقي مي مونند. از اين ۲۵ ميليون نفر هم تقريبا ۴ ميليون نفر آخوند و ملا و سانسورچي اينترنت و نماينده مجلس هستند پس فقط ۲۱ ميليون باقي مي مونن و اگر بدونيم که تقريبا ۱۷ ميليون آدم جوياي کار داريم، معنيش اين خواهد بود که کل کارهاي مملکت رو ۴ ميليون نفر دارن انجام ميدن. اما حدود ۲ ميليون نفر هم نيروهاي مسلح داريم و اين يعني فقط ۲ ميليون نفر نيروي کار باقي ميمونن. از بين اين دو ميليون نفر، ۶۴۶۹۰۰ عضو پليس و وزارت اطلاعات و نيروهاي سرکوب هستند پس کلا مي مونيم ۱۳۵۳۱۰۰. حالا اين وسط ۶۴۹۸۷۶ نفر بيمار داريم که قدرت کار ندارند و بار کارهاي کشور افتاده روي دوش ۸۰۶۲۰۰ نفر از جمعيت. فراموش کردم بگم که ما دقیقا ۸۰۶۱۸۶ نفر هم ممنوع القلم، ممنوع التصوير، ممنوع الصدا و ديگر انواع زنداني داريم پس کل کارهاي کشور افتاده روي دوش ۱۴ نفر! از اين چهار ده نفر ۱۲ تاشون عضو شوراي نگهبان هستند و پس متوجه مي شيم که کل کارهاي کشور افتاده روي دوش دو نفر: من و تو ! و تو هم که داري وبلاگ ميخوني.

به لایحه حمایت از خانواده اجازه ظهور ندهید!

هاها چند روز قبل صحبت از کاربرد بازی در فعالیت‌های اجتماعی شد. این هم یک نمونه بانمک برای اظهار مخالفت با لایحه ای که این روزها در مجلس در حال تصویب است و هیچ رسانه آزادی نیست که با آن مخالفت کند. لایحه ای به اسم لایحه حمایت از خانواده که تنها کاری که می کند، جلوگیری از طلاق است به قیمت زندگی همراه با بدبختی طرفین و چیزهایی مثل حذف نیاز به اجازه زن اول برای ازدواج دوم مرد. طبق این لایحه تنها چیزی که برای رفتن زن دوم و سوم و چهارم لازم است، داشتن استطاعت مالی است. پس من با آن مخالفم:


ما به دلایل بسیار متنوع

با لایحه حمایت از خانواده مخالفیم.

شما چطور؟ بیایید با هم روی Play کلیک کنیم و به لایحه اجازه ظهور ندهیم.


شما هم دوست دارید این بازی را در سایتتان بگذارید؟ کد زیر را پست کنید:


این رو هم یکی از دوستان وردپرسی فرستاده

کسانی که توی وردپرس میخوان پست بزنن میتونن با این کد، بازی رو به راحتی
داخل پست بزارن!

و البته ذکر کرده که این رو باید در مد HTML بفرستید

— 
.:Come and see what GNU creates for You:.

http://mtux.wordpress.com

دستورالعمل تیپ، مو و لباس برای برنامه‌نویسان

در مطلب قبلی (آیا موفقیت زبان‌های برنامه‌نویسی با ریش و سبیل سازنده نسبت دارد؟) دیدیم که به نظر می‌رسد موفیت زبان‌های برنامه‌نویسی به میزان ریش و سبیل توسعه دهندگان آن بستگی داشته باشد. حالا در ادامه، می‌خواهم بخش دوم مطلب را بنویسم که ترجمه کاملا آزادی است از The Programmer Dress Code.


جان هال با نام مستعار «سگ دیوانه» یا Maddog» نفر اصلی سازمان بین المللی لینوکس است که کارش پیشبرد این هسته در سطح جهان است. هاها.. کار مهم دیگر این آدم نوشتن کتاب Linux for dummies (لینوکس برای احمق‌ها) است.


اینهم از «باربارا لسکوف» در آخرین سال‌هایی که از این عینک شکیل استفاده می‌کرد. این روزها لیسکوف این عینک را کنار گذاشته و به همین دلیل مجبور شدیم از عکس قدیمی‌اش استفاده کنیم. اگر این قیافه هری‌پاتری برایتان عجیب است‌، باید تذکر بدهم که باربارا اولین زنی بود که دکترای کامپیوتر گرفت. این خانم از مشارکت کنندگان توسعه اولین زبان با داده‌های آبستره بود و اولین زبان برنامه‌نویسی غیرمتمرکز را طراحی کرد.


Grizzly Adams یا گریزلی آدامز که فیلیپ ودلر مشهور است،‌ بیشتر شبیه یتی است تا یک آدم معمولی! اگر فکر می‌کنید که وقتی گریزلی در خیابان راه می‌رود مردم درباره خالق Haskell چه فکر می‌کنند باید صبر کنید تا نفر بعدی را ببینید.


جارون لانیر (Jaron Lanier) کسی که مفهوم واقعیت مجازی را ابداع کرد. واقعیت مجازی در آن موقع به معنی فضاهای تصویری بودند که افراد آن‌ها را از طریق مونیتورها نصب شده روی سر، می‌توانستند در آن‌ها بچرخند. حالا اینکه این آقا با این تیپ چه فضاهایی خلق می‌کرد یا مونیتورها را به کجا می‌بست بماند. این آقا در دوره دانشجویی شیر و پنیر بز توزیع می‌کرده (این یک اصطلاح است یا واقعا این کار هبل را می‌کرده؟)


ویندوزی‌ها نگران نباشند! بیل گیتس هم اینجاست. با عینکی شبیه به تلویزیون که هر چقدر کیف پولش پر پول تر شده، آن را کوچک‌ةر کرده. این عکس به خاطر سرعت غیرمجاز و رانندگی بدون گواهینامه در مرکز پلیس از او گرفته شده.


برایان کرنیقان! یک یونیکسی ریشوی دیگر. این آقا به همراه کن تامپسون و دنیس ریچی در آزمایشگاه‌های بل کلی روی یونیکس کار کرده‌اند. این بابابزرگ مهربان همچنین از بانیان اسم Unics است که این روزها Unix نوشته می‌شود.

البته هنوز آدم‌هایی هستند که در رده «اوه خدای من! چه عینکی!» جای می‌گیرند. مثلا…


دوروتی دینینگ بدون شک یکی از آن عینک خوشگل‌های دهه ۷۰ است. متاسفانه این روزها پیدا کردن همچین عینکی عملا محال است. بلوز بانمک گل گلی و آن انگشتر خاص این تیپ را تکمیل کرده و به هر رهگذری ثابت می‌کند که این خانم یکی از حرفه‌ای‌های دنیای رمزنگاری است. این یکی از آدم‌های تاثیرگذار در امنیت ملی آمریکا است و نویسنده کلی کتاب در این مورد از جمله Information Warfare and Security.


آدا لولاس (Ada Lovelace) معمولا به عنوان اولین برنامه نویس جهان شناخته شده چون توضیح ماشین چارلز بابیج را نوشته و بعد برنامه‌ای نوشته برای محاسبه اعداد برنولی. این خانم اسم خودش را هم به زبان برنامه نویسی آدا داده تا در تاریخ برنامه‌نویسی ماندگار شود. قیافه‌اش عجیب نیست؟ اشتباه می‌کنید! این قیافه یکی از عجیب‌ترین قیافه‌هایی است که ممکن است یک خانم برنامه‌نویس داشته باشد!

البته عکس بالایی، عکس پرنسس لیا است که شباهت عجیبی به آدای واقعی دارد:


حالا که صحبت از داستان‌های تخیلی شد، سری بزنیم به تارزان و میمونش:


واقعا این روبرت تارجان شبیه شخص تارزان نیست؟‌ تنها نکته این است که تارزان ریشش را می‌تراشید ولی تارجان نه. در عین حال تارزان در جنگل زندگی می‌کرد ولی تارجان یک دانشمند کامپیوتر بود که کلی الگوریتم برای گراف‌ها کشف کرده و روی پشته‌های فیبوناچی کار کرده.


نمی‌شود به راحتی گفت که کجای لباس دان برکلین (Dan Bricklin) عجیب است اما بدون شک یک نکته‌ای را در خودش مخفی کرده. آهان! کشفش کردم! تی شرت زردی که زیر پیراهنش پوشیده! یک فوق ستاره. از آن‌هایی که یواشکی وارد یک باجه تلفن می‌شوند و در یک درخشش با لباس زرد و به شیوه سوپرمن از باجه بیرون می‌پرند تا با یک ماشین حساب قدیمی به دیگران کمک کنند. چرا ماشین حساب؟ خب این آمد نویسنده visiCalc است که اولین صفحه گسترده‌ای بود که در مقیاس گسترده به فروش رفت و چیزهایی مثل SpreadSheet یا Excel که ما استفاده می‌کنیم نوه‌های این برناه هستند. فراموش نکنیم که برنامه‌هایی مثل visiClac بودند که کامپیوتر را در مقیاس گسترده وارد دفاتر کار کردند و به امثال من اجازه دادند که از محل کارم وبلاگ بنویسم (:


بعله! جان پوستل (Jon Postel) که ویرایشگر اصلی RFC ها بوده. RFCها کامل‌ترین و مرجع‌ترین راهنماهای این روزهای پروتکل‌ها هستند و دقیقا همان نوشته‌هایی که اکثر استاندارهای دنیای اینترنت را تعیین کرده‌اند.

بدون شک کلی آدم دیگر هم در دنیای کامپیوتر هستند که ریش دارند یا بانمکند (: شاید در آینده به بقیه‌شان هم نگاه کردیم.

دانش‌آموز دبیرستانی به خاطر هک کردن نمره‌هایش به ۳۸ سال زندان محکوم شد

عمر خان ۱۸ ساله که قرار بود امسال از دبیرستان فارغ التحصیل شود، باید ۳۸ سال آینده را در زندان بگذارند. بنا به گزارش مسوولان مدرسه لاس فلورز کالیفرنیا، این دانش آموز نمرات نهایی مدرسه خود را تغییر داده است. خان این کار را با نصب یک نرم افزار دسترسی از راه دور روی سرورهای مدرسه انجام داده. خان برای این دستکاری‌ها در مجموعه به ۶۹ مورد جرم، متهم شد.

خان از ژانویه تا می، چندین بار به کامپیوتر مدرسه‌اش دسترسی پیدا کرد و نمرات C، D و F خود را به A تغییر داد. علاوه بر خودش او نمرات ۱۲ نفر دیگر را هم دستکاری کرد. مسوولین همچنین معتقدند که خان، جواب تست‌ها را برای خود و دوستانش کپی کرده است.

احتمالا شما هم مثل من فکر می‌کنید که ۳۸ سال زندان برای اینکارها (به همراه یکی دوبار داخل شدن به دفتر مدیر به خاطر برداشتن و تغییر برگه پاسخ‌های امتحانی) بیش از حد زیاد است. احتمالا به نظر خود آمریکایی‌ها هم زیاد است اما این جریمه بسیار سنگین نشان دهنده عزم جزم پلیس آمریکا برای مبارزه با هکرها است. شاید شما هم استدلالاتی داشته باشید که جریمه‌های سنگین، روش درستی برای پیشگیری از جرم نیستند اما دیدگاه پلیس آمریکا اینطور نیست.

بعد از دهه طلایی هکرها (اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰) و نفوذ هر روزه هکرها به کامپیوترهای مهم جهان و عدم دستگیری یا تبرئه شدن در دادگاه با استدلال «اعتیاد به هک» و «علاقه به دانستن»، دولت آمریکا با جلب همکاری دولت‌های دیگر (از جمله استرالیا و آلمان که مرکز هکرهای جوان بودند) تلاش گسترده‌ای برای ناامن کردن زندگی هکرها را شروع کرد. این روزها دیگر شاهد هک‌های بزرگ و افسانه‌ای آن روزها نیستیم. یک دلیل ممکن است فشار بیش از حد دولت بر هکرها و جریمه‌های سنگین علیه آنان باشد اما بدون شک، ایمن شدن سیستم‌ها هم شدیدا در این کاهش فعالیت‌های هکری موثر است.