یک دلیل برای عدم تشویق دیگران به استفاده از لینوکس


مراقب باشید! یک نفر هست که با یک قوری چای اطلاعات روی مونیتور شما را می‌خواند


محققین یک دانشگاه آلمانی، اخیرا نشان داده‌اند که چطور بودن یک جسم مدور (مثلا یک قوری قهوه یا قوری چای یا قاشق غذاخوری) می‌تواند باعث ناامنی محیط کار شود. در مکان‌هایی که افراد می‌خواهند مونیتور خود را از دید چشم دیگران پنهان کنند معمولا آن را پشت به پنجره می‌گذارند. مثلا در عکس کناری فرد با روبروی پنجره نشتن مطمئن است که کسی نمی‌تواند ببیند که در مونیتورش چه می‌گذرد. اما واقعیت چیز دیگری است. در همین عکس یک جسم خطرناک در سمت چپ مونیتورها خودنمایی می‌کند: یک قوری!

این دو محقق در مقاله ای که اخیرا با عنوان چگونه مونیتورهای LCD را از گوشه موشه‌ها بخوانیم (پی.دی.اف.) نشان داده‌اند که وجود هر نوع جسم مدور و براق می‌تواند یک خطر امنیتی برای سیستم‌ها باشد. چگونه؟ با دیدن قوری توسط یک لنز ۳۰۰ دلاری از فاصله پنج تا ده متری:


تصویر سمت چپ، تصویر قوری کنار کامپیوتر است که از فاصله پنج متری با یک دوربین دقیق گرفته شده و تصویر سمت راست، نتیجه پردازش تصویر روی قوری است: متنی که از روی بدنه قوری استخراج شده. فونتی که در سمت راست می‌بینید فونت ۱۸ است و فاصله دوربین پنج متر. تا فاصله ده متر هم این فونت کاملا خوانا باقی خواهد ماند.

درست است! می‌دانم که من و شما معمولا روی مونیتورمان چیزهای عجیبی نداریم که نگران دیده شدنشان باشیم ولی «دانستن» همیشه خوب است و «دانستن اینکه چه چیزی احتمال وقوع دارد» به نظر من از واجبات و مهمتر از واجبات پس به این تصویر هم نگاه کنید:


این تصویر یک حرف c است که از روی مونیتور روی یک دیوار با رنگ روغنی منعکس شده (تصویر وسط). تصویر سمت چپ تصویر روی LCD است و تصویر سمت راست تصویر بازیابی شده توسط الگوریتم‌های تصویری از تصویر انعکاسی. پس اگر دفعه بعد کسی ادعا کرد که کامپیوترش امن است، نگاه کنید که روی میزش گوشی موبایل براق، لیوان، قوری، گوی کروی شکل و … هم نباشد چون هرچند تحقیق با اجسام کروی شکل انجام شده در آخر (درست مثل مثال دیوار) بقیه اجسام نیز بررسی و نشان داده شده اند ه ان‌ها هم تا حد زیادی می‌توانند منبعی برای بازیابی تصاویر باشند: قاشق‌ها، لیوان ها و …

امروز جمعیت زمین از مرز ۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ کذشت

بنا به گزارش آمار دولتی ایالات متحده، امروز جمعیت جهان از مرز شش میلیارد و ششصد و شصت و شش میلیون و ششصد و شصت و شش هزار و ششصد و شصد و شش نفر گذشت.

این سایت آمار ماهانه زمین را به این شکل اعلام کرده بود:

Monthly World population figures:
07/01/07 6,600,411,051
08/01/07 6,606,949,106
09/01/07 6,613,487,162
10/01/07 6,619,814,313
11/01/07 6,626,352,369
12/01/07 6,632,679,520
01/01/08 6,639,217,576
02/01/08 6,645,755,632
03/01/08 6,651,871,878
04/01/08 6,658,409,934
05/01/08 6,664,737,085
06/01/08 6,671,275,141
07/01/08 6,677,602,292

که بنا بر آن، امروز دهم می آمار زمین از رقم مشکوک ۶۶۶۶۶۶۶۶۶۶ فراتر رفته است.

الگوی‌های لباس برای برنامه‌نویسان

عنوان اصلی این مطلب ‌The Programmer Dress Code است ولی اگر من بودم شاید می‌نوشتم: هیچ کس خوشتیپتر از یک برنامه‌نویس نیست.

در پی مطلب قبلی (آیا موفقیت زبان‌های برنامه‌نویسی با ریش و سبیل سازنده نسبت دارد؟) آدم به این فکر می‌افتد که آیا واقعا کامپیوترها و برنامه نویسی روی تیپ افراد تاثیر می‌گذاد یا نه. من خودم آدم خیلی عجیبی نیستم. موهایم کمی بلند است و ریشم معمولا یکی دو روز یکبار تراشیده می‌شود ولی واقعا نمی‌توانم بگویم که چه کسی رسم کرد که برنامه‌نویس‌ها نامرتب باشند.

شاید این آدم


ادسگر دیجکسترا (که برای الگوریتم کوتاهترین مسیری که به نام خودش کشف کرده مشهور شده). درست است که اینجا کراوات و کت و شلوار دارد ولی به هرحال این عکس در تاریخ ۱۹۳۰ گرفته شده و آن روزها همه کراوات و کت و شلوار داشتند، حتی خانم‌ها و بچه‌ها.

شاید هم این آدم سبب شده برنامه‌ نویس‌ها شلخته لباس بپوشند.


آلن کی، یکی از پدرهای(!)‌ برنامه‌نویسی شیئی گرا. سبیل و موهایش بامزه نیست؟

این یکی چی؟


بجارنه استوستروپ – قیافه‌اش شبیه آن‌هایی است که انتظار داریم در پوسترهای «زنده یا مرده» ببینیم ولی این همان آدمی است که ++C را برایمان به ارمغان آورده.

حالا این یکی را ببینید:


چارلز بچمن – هیچ چیز این آدم مخفی نیست به جز چیزی که زیر آن کلاه عجیب پنهان شده. این آدم مشکوک، از فعالان حوزه بانک‌های اطلاعاتی بوده و جایزه تورینگ را برای کارهایش برده است.

اما لیست هنوز هم ادامه دارد…


دنیس ریچی و کن تامپسون – ما برنامه‌نویس هستیم یا خوانندگان هارد راک؟ دنیس برنامه‌نویسی اصلی C بود و از فعالان یونیکس و کن هم از توسعه دهندگان اصلی یونیکس و یکی از مهمترین کسانی که باعث شده این روزها به خاطر وجود یک رقیب قدرتمندتر، مجبور نباشیم برای هر نسخه ویندوز ۸۰۰۰ دلار پول بدهیم. این دو نفر بدون شک خدا هستند.


این آدم، دونالد نات است و اگر نمی‌دانید برای دنیای کامپیوتر چکار کرده، باید خواندن این متن را متوقف کنید و سری به کتابخانه بزنید. این آدم ثابت می‌کند که در کامپیوتر چیزی که مهم است لباس فلانل است نه ریش بلند!

و حالا نوبت مبارز راه آزادی است.


ریچارد استالمن بزرگ – چه دوستش داشته باشید و چه از او متنفر باشید این آدم یکی از تاثیرگذارترین‌های صنعت نرم‌افزار است. با این قیافه آدم انتظار دارد که برنده یک مسابقه چوب بری در جنگل باشد ولی او از ام.آی.تی. می‌آید و موسس GNU است. همین برای معرفی کافی است.


اگر خودش را نشناسید، لپ تاپش را می‌شناسید: استیو وزنیاک یکی از موسسین شرکت اپل است و سرفهرست برنامه‌نویسان دیوانه و هیپی دنیای برنامه‌نویسی.

و اما سری بزنیم به ژاپن …


یوکیهیرو ماتسوموتو که با معرفی زبان روبی ثابت کرد که حتی در شرق دور هم اگر یک نفر بخواهد برنامه قابلی بنویسد باید ریش بگذارد. یا حداقل سعی کند که ریش بگذارد!

و به خاطر درخواست‌های فراوان بینندگان عزیز، خز ترین برنامه‌نویس جهان با بهترین زبان جهان (به انتخاب خودم!)

لری وال، مبدع زبان پرل با سبیل و بلوزهایی که فقط و فقط در هاوایی پیدا می‌شود در هیچ کجای جهان پیدا نمی‌شود!

و خب معلوم است که بدون این یکی هیچ فهرست خوشتیپترین‌هایی کامل نیست!


آلن کوکس – لعنت! احتمالا آلن و ریچارد استالمن برادرهای گمشده هستند. این آدم یکی از اصلی‌ترین توسعه دهندگان کرنل لینوکس است احتمالا از موقعی که شروع به کار روی کرنل کرده، ریشش را نتراشیده!

حالا برای اینکه فکر نکنید اگر این آدم‌ها ریششان را بتراشند، معمولی می‌شوند، این را نگاه کنید.


گوییدو فان روسوم که پایتون را نوشته ریشش را تراشیده ولی هنوز هم با دیدنش می‌توانید مطمئن باشید که با یک برنامه‌نویس حرفه‌ای طرف هستید.


گردی بوچ. شغل اصلی این آدم تبلیغ شامپوی هربال اسنس است ولی در اوقات فراغتش هم UML اختراع می‌کند.

جدید و اینهم به افتخار درخواست سعید تقوی عزیز! الگوی لباس ارائه شده از طرف لینوس توروالدز نویسنده کرنل لینوکس و شخصیت دوست داشتنی، خجالتی و محبوب ما!

واقعا کدام شاخه عملی / شغلی دیگری را سراغ دارید که حاضر باشد این آدم‌ها را راه بدهد چه برسد به اینکه این آدم‌ها را خدایگان خودش بداند. البته شاید فیزیکی‌ها و ریاضی‌دان‌ها بتوانند کمی رقابت کنند ولی به هیچ وجه به قهرمانان رشته برنامه‌نویسی نخواهند رسید.

مرتبط: آیا موفقیت زبان‌های برنامه‌نویسی با ریش و سبیل سازنده نسبت دارد؟

ادامه دارد…

آیا موفقیت زبان‌های برنامه‌نویسی با ریش و سبیل سازنده نسبت دارد؟

این تئوری تامیر خاسون است که در وبلاگش مطرح کرده. بگذارید ما هم نگاهی بیندازیم.

برای شروع باید رفت سراغ فرترن، آدا و سیمولا. نویسنده فرترن (جان باکوس) پارسال درگذشت. نویسنده آدا (جین ایشبیا) سه ماه قبل و نویسنده سیمولا هم کریستین نیگارد بود که در اثر سکته قلبی مرد. حالا نگاهی به ظاهر این افراد بیاندازید.


 

 

صورت هر سه سه تیغه و سفید است و زبان هایشان به تاریخ پیوسته. اما بریم سراغ f#. نویسنده این زبان یعنی دکتر دان سیم هم ریش و سبیل نداشت و در نتیجه زبان اختراعی‌اش را کمتر می‌شناسیم.

وضعیت پرولوگ هم همینطور است. زبان خوبی که مخترعش هنوز هم ریش ندارد. وضع صورت آلن کولمرائور مشخص کننده آینده این زبان است.

اما زبان‌های موفق چی؟ مثلا سی! این زبان را سه نفر به وجود آوردند: برایان کرنیقان، دنیس ریچی و کنت تامپسون. وضع اینها بهتر است و هنوز هم ریششان را حفظ کرده‌اند و سی هم هنوز با داشتن ۱۶٪ سهم بازار، یکی از مهمترین زبان‌های کامپیوتری است.


 

 

Obejctive C که توسط برند کوکس نوشته شد موفقیت چندانی نداشت و بعد هم Java+ او شکست خورد. من و شما دلیلش را می‌دانیم:

در مقابل C++ که در حال حاضر حدود ۱۸٪ صنعت را در اختیار دارد زبان بسیار موفقی بود که در حال حاضر در حال عقب نشینی در مقابل زبان‌های جدید است. بگذارید دقیق‌تر نگاه کنیم. این تصویر استراستوپ در روزهایی است که C++ را معرفی کرد:

و این هم عکس این روزهایش:

تاثیر عمیق موی صورت روی موفقیت زبان ها کاملا واضح نیست؟ برایان باید برای حفظ سی پلاس پلاس، تیغش را از پنجره بیرون بیاندازد و این زبان را نجات دهد.

بیسیک زبان بعدی است. توماس ای کورتز مخترع بیسیک است که در آن روزها به عنوان یک زبان ساده و عمومی شهرت داشت که تقریبا همه برنامه نویسان آن را بلد بودند. این هم عکس آن روزها.

و البته این روزها بیسیک دیگر زبان مهمی نیست اما در شاخه‌هایی مثل Visual Basic هنوز زنده است و به همراه سبیل ، به زندگی به عنوان یک زبان ساده ولی ناکارآ ادامه می‌دهد:

حالا که بحث سبیل است، باید از زبان پرل یاد کنیم که با داشتن حدود ۶٪ بازار، یکی از زبان‌های مهم این روزها در سرورها به حساب می‌آید. این هم عکس لری وال، نویسنده آن:

حالا نوبت رابی و پیتون (پایتون) است.یکی دو سال است که این زبان‌ها به مشهورترین زبان‌های دنیا تبدیل شده اند و کلی خبر درباره آن‌ها می‌خوانیم. این مسابقه به خاطر ریش حرفه‌ای
وان رسوم (رابی) و یوکیهورو ماتسوموتو (پایتون)
وان رسوم (پایتون) و بوکبهورو ماتسوموتور (رابی)
است.


 

ولی وضعیت #C و Java چیست؟ آندره هلسبرگ نه ریش دارد و نه سبیل و به همین دلیل سی شارپ بعد از چهار سال فقط چهاردرصد بازار را در اختیار گرفته و این، در پیک این زبان است و در نتیجه در سال‌های آینده امید چندانی برای این زبان وجود نخواهد داشت. در مقایسه به جیمز گاسلینگ و ریشش نگاه کنید و کشف کنید که چرا جاوا ۱۸٪ بازار را در اختیار گرفته.


 

دیگر چه؟ فهرستی دارم از زبان‌های جدید و احتمالا ناموفق.

مثلا RubyCLR که توسط سام رمجی ابداع شده و امیدی به مشهور شدن ندارد:

یا اسکات گاتری را ببینید که WPF و Silverlight را نوشته. البته در نوشتن اینها بقیه مایکروسافتی‌ها هم نقش دارند ولی به هر حال در مایکروسافت کسی پشمالو نیست.

شانس JSON در این میان از بقیه بیشتر است. امیدوارم دوگلاس کراکفورد به کار خوبش ادامه دهد.

پیش‌بینی سخت، پیش بینی در مورد زبان‌های جدید و ماجولار مثل Haskell است. در این مورد افرادی مثل سیمون پیتون جیمز، پاول هوداک و فیلیپ والدر همدیگر را خنثی می‌کنند و در نتیجه نمی‌شود در مورد موفقیت یا شکست این زبان پیش‌بینی صحیحی ارائه داد.


 

 

در پایان، PHP هم نباید فراموش شود. راسموس لردرف آدم مناسبی برای نوشتن این زبان بود و احتمالا هر زبان دیگری ابداع می‌کرد هم موفق می‌بود

دردسرهای خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان بودن


حتما می‌دونین که جادی خوشتیپترین پسر وبلاگستان است. اما این خوشتیپی دیروز کار داستم داد. دیروز اس ام اس و ایمیل و کامنت بود که به سمتم سرازیر شد. همه هم با یک مضمون: سایت هفت تیر که به نظر یک سایت با اخبار زرد درباره فریب و اغفال و اینجور چیزها می‌یاد برای یک مطلب بی‌نمک و غیرمنطقی در حد اینکه شیاد مصری سر دختر ایرانی رو کلاه گذاشته و پاشده اومده تا اینجا که احتمالا یک سانفراسیسکو بره و ده میلیون هم بدزده عکس من رو استفاده کرده بود!

حالا داستان چیه؟ من می‌دونم دیگه (: طرف گفته حتما این دزد ناموس، آدم خوشتپپی بوده و توی گوگل دنبال خوشتیپترین پسر گشته و به عکس من رسیده و همون رو استفاده کرده. بهشون ایمیل زدم و گفتن که اصلا فکر نمی‌کردن این عکس یک ایرانی باشه و با سرچ گوگل گذاشتنش اونجا. الان هم عوض کردن با عکس یک پسر کمتر خوشتیپ که احتمالا چون ایرانی نیست، این کار در موردش از نظر صاحبان سایت اشکالی نداره (:

به هرحال گفتم این موضوع رو بنویسم و از همه دوستان سریع و حساس به موضوع، تشکر کنم (: البته خوبی این جریان اینه که هر کس عکس من رو بشناسه خب می‌دونه که من شیاد مصری نیستم و هر کس هم که نشناسه که اصولا مشکلی نیست (: تنها حالت بد این بود که یکی عکس رو خیلی دقیق نگاه کنه و بعد یکهو توی خیابون داد بزنه: این همون شیاد مصری است !

خلاصه این هم از ماجرای این دفعه خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان.

نتیجه اخلاقی: در اینترنت به عکس و اینجور چیزها اعتماد نکنید. هر کس می‌تونه ادعا کنه که هر اسم یا شکلی داره و یکی دو تا عکس هم در اثبات این ادعا ارائه کنه. یکی دو سال قبل یک دوست همجنس‌خواه، بهم ایمیل زده بود و گفته بود که دو تا از عکس‌هایی که من توی سایتم دارم توسط یک نفر، به عنوان عکس خودش در حال فرستاده شدن برای دیگران است. حالا من نمی‌دونم برای این دوستان، دماغ بزرگ جذابه یا واقعا طرف عکسی خوشتیپتر و باحالتر از من پیدا نکرده بود برای تبلیغات (: نتیجه تکراری: به ادعاها، زیاد توجه نکنید و زود تصمیم‌نگیرید، سریع از کوره در نروید، یکهو ذوق نکنید و عاشق عکس هم نشوید وگرنه مثل یکی از دوستان من خواهید بود که اسم فامیل تمام دوست‌دخترهایش، jpeg بود!

دامین پیتزا دات کام فروخته شد: دو میلیون و ششصد هزار دلار


کریس کلارک ۴۳ ساله، پیشنهاد یک فرد ناشناس را قبول کرد و نام دامنه پیتزا دات کام را بعد از یک هفته حراج اینترنتی به قیمت ۲.۶ میلیون دلار آمریکا، فروخت.

آقای کلارک که در مریلند زندگی‌ می‌کند می‌گوید که این جریان زندگی‌اش را تغییر خواهد داد. او در سال ۱۹۹۴ و هنگامی که وب هنوز پدیده‌ای همه‌گیر نبود، دامین Pizza.com را خرید تا شرکت تبلیغاتی‌اش بتواند قراردادهای بهتری با تولید کنندگان پیتزا ببندد. او در سال ۲۰۰۰ شرکت را به کس دیگری فروخت ولی در قبال ۲۰ دلار در سال، دامین پیتزا دات کام را برای خودش نگه داشت.

در ماه ژانویه و بعد از اینکه شنید دامین Vodka.com به قیمت ۳ میلیون دلار به فروش رفته است، او هم تصمیم به فروش دامین‌اش گرفت. جراح در مارس ۲۰۰۷ شروع شد و اولین پیشنهاد به مبلغ ۱۰۰ دلار دریافت شد ولی یک هفته هم طول نکشید که قیمت‌ها بالا رفتند و بالاخره کسی پیشنهاد رقم ۲.۶ میلیون دلار را کرد.

بعد از پذیرش فروش دامین به این قیمت، تنها حرفی که کریس زد این بود: «متاسفم که در آن روزها، دامین‌های بیشتری نخریدم!».

منبع: بی بی سی انگلیسی

و این مطلب هم تقدیم به مهدی ایکس پی عزیز که همیشه اخبار این جور چیزها رو به من می‌ده (:

طرح‌های خیس با بارکدهای خشک

بارکد یا رمزینه به گفته ویکی‌پدیا:

نوعی نمایش تصویری اطلاعات بر روی سطوح است که اطلاعات آن را می‌توان توسط ماشین بازخوانی نمود.

همه ما بارکدها را دیده‌ایم چون این روزها تقریبا روی هر چیزی یک مربع خط خطی چاپ کرده‌اند تا ماشین‌ها بتوانند بفهمند این «چیز» چیست، قیمتش چقدر است، چند تا از آن در انبار باقی مانده و … . اما این نمادهای جامعه مبتنی بر کالاهای مصرفی الزاما، زشت و یادآوری خشکی ماشین نیستند. جدیدا طراحان ژاپنی به بارکدها مفهوم جدیدی داده‌اند که علاوه بر کاربرد سابق، بارکدها را به چیزی زیبا و جذاب تبدیل کرده‌. این ابتکار باعث شده محصولات گیاهی شرکت طرف قرارداد، حسابی در ژاپن مشهور شوند. نگاه کنید… و لذت ببرید…


اینهم چند طرح ساده و ابتکاری:


شاید اولین باری که این بارکدها روی محصولاتتان ظاهر شوند، حتی متوجه آنهم نشوید ولی مطمئن هستم که با دیدن اولین بارکد، دوباره به مغازه خواهید رفت و برای تکمیل کلکسیون هم که شده، هر روز از همین محصولات خواهید خرید:


به احتمال زیاد، این ایده زیبا به زودی در سراسر جهان پیروانی پیدا خواهد کرد و بیشتر و بیشتر شاهد این طرح‌های زیبا خواهیم بود تا ثابت شود که چیزی که تمام شدنی نیست، خلاقیت و نوآوری توسط آدم‌های باهوش و با قریحه است (:


منبع اصلی