رادیو گیک شماره ۱۱ – ناکس های ناتو

رادیو گیک. از کارمند ناتوی اپل تا تلاش برای هک کردن ارتش آزاد سوریه و بازار زیرو دی هایی که میتونیم بهش بگیم «امنیت برای یک درصد» و رسیدن به این سوال پایه ای که آیا کامپیوترها باید آزادی بیان داشته باشن؟

با ما باشین. با رادیو گیک: تقاطع تکنولوژی و جامعه

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_011_nalootiha.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

جریان اپل رو داشتیم که به ایرانی ها نفروختن. بحث های متنوع است. به نظر من فقط یک کارمند مریض احمق بوده. من بیانیه اپل رو نخوندم ولی اگر میگه به ایرانی ها نمی فروشن غلط کرده (:

مایکروسافت و تلاش برای برگشت به بازی

بعله! مایکروسافت عظیمه و تقریبا همه کامپیوترهای دسکتاپ جهان رو می چرخونه و شرکت خوبیه و بقیه چیزها ولی شما یادتون نمی یاد… چند سال پیش که ما بچه بوپدیم همه دوست داشتیم بیل گیتس بشیم و اپل یک شرکت در حال سقوط بود و لینوکس یک امید مبهم یکسری انقلابی دنیای کامپیوتر. حالا این غول کمی پیر شده و درسته که هنوز عظیمه ولی کسی ازش نمی ترسه. اما حالا دوتا بازی جدی کرده و منتظریم ببینیم چیکار می کنه: تبلت و ویندوز جدیدش. شکی نیست که اگر مایکروسافت واقعا یک تبلت به درد بخور (نه یک لپ تاپ سر و ته شده) بده که ویندوز معقولی رو اجرا کنه و بشه روی برنامه های ویندوز رو اجرا کرد و قیمت هم خوب باشه، برنده بزرگی خواهد بود اما عبارت «release preview» یعنی هنوز هیچ کالایی آماده عرضه نیست و شاید این فقط یک بلوف باشه و مدت ها طول بکشه تا واقعا چیز به درد بخوری بیرون بیاد ازش.

نرم افزار اندروید برای سرقت اطلاعات کارت های بانکی غیرتماسی

یک شرکت نفوذ آلمانی (که البته کلمه penetration در ایران فیلتره) برنامه اندرویدی رو روی گوگل پلی استور گذاشته که می تونه روی تلفن های دارای NFC، اطلاعات کارت های بانکی رو بخونه. این کارکرد صحیح روی مسترکارت های پی پس و گلدکارته آلمانی نشون داده شده. معلومه که مثل همیشه گفته شده این برنامه فقط برای نشون دادن مشکلات فنی این سیستم ها است نه برای استفاده دزدها و خب واقعا هم با این روش امکان دزدی گسترده وجو نداره.

محققین دانشگاه اوکلند هم در کنفرانسی نشون داده بودن که چطوری با ده دلار خرید از ای.بی می شه وسیله ای ساخت که به راحتی می تونه کار مشابهی بکنه.

شرمنده پسرهای جوون، شما دیگه مهمترین گروه هدف تکنولوژی نیستین

اگر شما یک مرد بین ۱۸ تا ۳۵ ساله باشین احتمالا فکر می کنین که همه تولید کننده ها علاقمند هستن چیزی بسازن که به درد شما بخوره ولی این جریان در حال تغییره. درسته که هنوزم کمتر از ده درصد مدیرهایی که شرکت های بزرگ سرمایه گذاری تکنولوژی توشون سرمایه گذاری می کنن زن ها هستن اما مجموعه ای از شواهد نشون می دن که مردها دارن نقش کمرنگتری توی پذیرش تکنولوژی بازی می کنن. مثلا زن ها در حال حاضر در کشورهای غربی ۱۷٪ بیشتر از مردها از اینترنت استسفاده می کنند، … بذارین لیست بدم.. در اینها زن ها ساعت های مصرف بیشتری دارن: اینترنت، گفتگو با موبایل، سرویس های مبتنی بر مکان مثل فور اسکوئر، اسمس، اسکایپ، تمام شبکه های اجتماعی به جز لینکداین، تمام ابزارهایی که قابلیت اینترنت دارن، کتابخون های دیجیتال، وسایل تکنولوژیک مربوط به سلامتی و جی پی اس. تقریبا همه چیز. پس از دیدن لپ تاپ های صورتی یا تبلیغات زنانه در تکنولوژی شوکه نشین (:

در اعماق

اتیوپی و محدودیت روی اسکایپ و بقیه نرم افزارهای گفتگوی اینترنتی

دولت اتیوپی قانونی رو تصویب کرده که بر مبنای اون استفاده از ابزارهای اینترنتی گفتگو مثل سکایپ، وایبر یا جیتاک، جریمه ای برابر ۱۵ سال زندان خواهند داشت. مثل همیشه ادعا شده که این قانون برای حفاظت از شرکت ها مخابرات داخلی و جلوگیری از ضرر شدید اون به خاطر رو آوردن مردم به اینترنت برای گفتگو است ولی بازم مثل همیشه دو سه تا مساله ناگفته مونده. اول اینکه این تصمیم رو چرا یک «دولت» باید بگیره که همیشه سر کاره؟ چون می دونین بعضی کشورها چیزی به اسم رژیم سر کار دارن. بعضی ها واقعا ندارن. مثلا شما تو آلمان نمی تونین به معنی واقعی کلمه انقلاب کنین چون کس خاصی حاکم نیست که شما نتونین با انتخابات کنارش بزنین و خب اگر ادعا دارین که حرف مردم چیز خاصیه، خب توی انتخابات حرفتون رو ثابت می کنین ولی بعضی کشورها – مثلا اتیوپی – سیستم آزاد ندارن و یک حکومت هست که حتی بعد از هر ظاهرا انتخابات هم هنوز همونجاست و همیشه هم توضیح می ده که مردم دقیقا چه خواسته ای دارن بدون اینکه مردم خودشون حق داشته باشن در این مورد حرف بزنن (: به هرحال این یک مساله است .

مساله دوم اینه که چرا یک حکومت باید از شرکتی که صاحبش خودشه و دوستاش اینقدر دفاع کنه. خب اگر شرکت مخابرات اتیوپی نمی تونه سود ده باشه آیا راه حل اینه که همه شرکت های دیگه رو ببندن و هر سیستم رقیبی رو تعطیل کنن که اینها بتونن هر قیمتی خواستن هر سرویسی رو بفروشن؟

و در نهایت اینکه این یعنی هیچ کسی در اتیوپی حق نداره هیچ شکلی از ارتباطاتی داشته باشه که از زیر گوش و چشم دولتی که مردم انتخابش نمی کنن رد نشه. نه کسی حق داره با کسی بگه که چی می خواد (خب چون دولت خودش می گه همه چی می خوان) و نه کسی حق داره در مورد چیزی انتقاد کنه بدون اینکه دولت بشنوه (:

اتیوپی (:

حملات هک علیه فعالین مدنی و حقوق بشری سوریه و تبت

هفته گذشته دو تا حمله گسترده هم داشتیم. اولی علیه فعالین آزادی و دموکراسی در سوریه و دومی علیه فعالین آزای در تبت. در حمله اول یک کرم توی کامپیوترهای گروه بزرگی از فعالین سوری پخش شد. کرم از طریق یک اکانت اسکایپ مربوط به یک فرمانده ارتش آزاد سوریه پخش شده بود و با استفاده از حرفه امنیتی اسکایپ اجازه می داد که نرم افزار بلک شید روسیه روی کامپیوترهاشون نصب بشه و کل کارکردهای صفحه کلید ضبط بشن که خب ممکنه شامل پسوردها و چیزهای مهم دیگه ای باشن.

حمله دوم هم علیه فعالین مهم حقوق بشر تبت بود که در تلاش برای خلاصی از کشور کمونیست جمهوری خلق چین هستن. د راین حمله ۸۰ نفر آدم ایمیلی با انگلیسی دست و پا شکسته دریافت کردن در مورد بیانیه اتحادیه اروپا در مورد تبت که یک اتچمنت ورد داشت که باز کردنش باعث می شد با استفاده از یک حفره امنیتی شناخته شده ورد، یک برنامه روی کامیپوتر نصب بشه. سیمانتک می گه این کد قبلا در یک حمله علیه آمریکایی ها بکار رفته بود که بهشون در مورد تور اروپایی دالایی لاما رهبر معنوی بودایی های جهان اطلاعات می داد. نصب این برنامه باعث می شه اطلاعاتی از کامپیوتر مورد حمله به یک آی پی در هنگ کنگ که متعلق به یک سرویس دهنده اینترنت چینی است منتقل بشه.

هشدار ای اف اف به فعالان سوری این بوده که بهتره هیچ فایل پیوستی رو باز نکنن حتی اگر ظاهرا از سمت یکی از دوستانشون ایمیل شده باشه.

بازار مشکلات امیتی زیرو دی

من توی یکی از برنامه های قبلی گفته بودم که دزدهای اطلاعات این روزها وضع مالی خوبی ندارن و مثلا حتی داشتن صد هزار شماره کارت اعتباری به معنی داشتن پول چندانی نیست و شاید اگر خوش شانس باشین بتونین اونو چند هزار دلار توی یک بازار زیرزمینی بفروشین و امیدوار باشین که بخشی از پول بهتون می رسه.

اما یک بحث دیگه هست که بازارش خیلی خیلی بهتره.. فروختن مشکلات امنیتی کشف شده که کس دیگه ای ازشون خبر نداره. قبل از باز کردن این یک توهم رو هم بگم. توهمی هست که کشورهای دیگه شبیه کشور ما هستن که دولت همه چیز رو بتونه توش کنترل کنه. مثلا دوستانی هستن که فکر می کنن اف بی آی می تونه به مایکروسافت دستور بده که یکسری حفره امنیتی بذارن توی نرم افزارشون که بعد از طریق اون اف بی آی بتونه به برنامه های بقیه کشورها دسترسی داشته باشه (: به این دوستان اول باید گفت که اف بی آی ربطی به این جریان نداره و دوم اینکه در آمریکا حکومت به معنای این اطراف وجود نداره و دولت ها هستن که می یان و میرن و احزاب و کارهایی که می مونن. دلیلش این نیست که خیلی خوبن. دلیلش اینه که می خوان در دنیا پیشرو باشن و می دونن با زور گفتن دولت به همه، نمی شه پیشروی جهان شد. اونها به این درک رسیدن که حتی اگر بخوان اینکار رو بکنن باید براش قانون تصویب کنن.به هرحال..

بازاری که وجود داره و خیلی بده، بازار حفره های امنیتی زیرو دی است. بروس اشنایدر که یکی از بهترین متخصصین امنیت جهانه، توی مقاله اش برای فوربس این رو توضیح می ده. می گه دولت ها و شرکت ها از هکرها مشکلات امنیتی ای کشف شده رو می خرن و اونها رو نگه می دارن تا به موقع استفاده کنن. نتیجه این جریان عدم امنیت برای بقیه است . چیزی که ای اف اف بهش می گه «امنیت برای یک درصد»). اما مشکل یک پله هم عمیق تر می شه. چون کشف این حفره ها بسیار سخته و احتمالا قیمتشون خیلی بالا و پر از اعتبار (البته به فرم اعتبار یک جاسوس)، ممکنه مهندس های برنامه نویس عمدا توی سیستم هاشون باگ وارد کنن و بعد این باگ ها رو از طریق افراد دیگه به مشتری های عظیمی مثل دولت یا شرکت های بزرگ بفروشن. بروس اشنایدر توضیح می ده که در قدیم هر کس با کشف یک باگ امنیتی سریعا اونو افشا می کرد و با یک اسم مستعار مشهور می شد چند روزی و امنیت کل سرورها به هم می ریخت تا همه آپدیت کنن و اون مشکل برطرف بشه. این افشای آزاد و سریع بعدا جای خودش رو داد به «افشای متعهدانه». دلیلش هم وضعیت بازار بود. هکرها شرکت های امنیتی و نفوذ داشتن و اگر باگی کشف می کردن و به شکل متعهدانه به صاحب نرم افزار این رو اطلاع می دادن، اون باگ برطرف می شد و شرکت امنیتی اونها معتبرتر. در هر دو حالت افشای آزاد و افشای متعهدانه، باگ در نهایت برطرف می شد اما حالا اگر کسی باگی پیدا کنه به سراغ خریدارهای بزرگ می ره و این باگ ها اینقدر باز می مونن تا یکی به موقع ازشون استفاده کنه، یکسری رو بیچاره کنه و بقیه هم همینطوری سوراخ سوراخ باشن تا کی قراره کی سوراخ ها رو ببینه و ببنده.

تبریک ها و تقبیح ها

آنگ سان سو چی (به برمه‌ای: AungSanSuuKyi1.png) (زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۵) فعال سیاسی، مدافع حقوق بشر، از مخالفان حکومت نظامی برمه و برنده جایزه صلح نوبل از حصر خانگی رها شد. امیدوارم حکومت ها چیزی باشن که توش زندانی سیاسی معنی نداشته باشه.

یک تبریک تسلیت همزمان هم داریم به شرکت آی دیر و خودمون. تبریک به آی دیر که دستگاهی ساخته که از فاصله شش متری می تونه اثر انگشت رو بخونه و تسلیت به خودمون با این دستگاه های خبیث.

تشویقمون هم مال مدیر عامل آی اس پی کوچیکی سونیک.نت که وقتی دیده یکسری شرکت سودجو دنبال مشتری هاش هستن که … نه بذارین درست توضیح بدم… دین جاسپر مدیرعامل یک آی اس پی کوچیکه به اسم سونیک.نت. اولین برخوردش با قانون وقتی بود که دپارتمان جاستیس ازش خواست لاگ های فعالیت اپلباوم رو بهشون بده و بعد هم مجموعه از درخواست ها که مجبورش می کردن لاگ افرادی رو بگه که فیلم های پورنو با عنوان های عجیب و غریب دانلود کرده بودن. بعدا فهمید که شرکت ها از اونها شکایت می کنن و اونها حتی اگر چنین چیزی دانلود نکرده باشن فقط چون نمی خوان به دادگاه برن و در مورد دانلود کردن یا نکردن فیلمی که ترجیح می دن عنوانش هم گفته نشه حرف بزنن، حاضر می شن به این شرکت ها پولی بدن و کنار بیان. دین که این رو می بینه آی اس پی اش رو تنظیم می کنه تا لاگ های فعالیت آدم ها رو فقط تا دو هفته نگه داره تا اگر واقعا کار نافرمی انجام شده بود اثرش باشه اما یک ردپای همیشگی از کسی نمونه. اون معتقده بقیه هم باید همین کار رو بکنن. جا داشت دست قشنگه رو بزنیم ولی فعلا صبر کنین چون یک تقبیح منتظره.

تقبیح هم به اون کارمند خز اپل که گفته شما ایرانی هستین من بهتون نمی فروشم و البته با تسلیت عمیق به خودمون با این پاسپورت عزیز که یکی از از بی ارزشترین پاسپورتهای جهانه ولی خب فدای سرمون (: بزن برو آهنگ قشنگه رو (:

بخش آخر

بخش آخر یک سوال جذاب داریم… آیا کامپیوترها حرف می زنن؟ آیا دستگاه جی پی اس که به شما می گه «در تقاطع بعدی به راست بپیچید» داره با شما صحبت می کنه؟ آیا واقعا شما از گوگل یک سوال می پرسین و گوگل به شما «جواب» می ده ؟ خب من و شما دوست داریم با هیجان بگیم بعله که حرف می زنن. پس چی؟ ولی سوال بعدی کار رو سخت می کنه! آیا جی پی اس و گوگل و بقیه آزادی بیان هم دارن؟!

در دنیای امروز ما داریم کارهای بیشتر و بیشتری رو به کامپیوترها واگذار می کنیم و همه هم دارن باهامون حرف می زنن. حی پی اس می گه چپ و راست برین، توی آفیس اون کلیپس مسخره می گه «به نظر می رسه یمی خواین یک نامه بنویسین می شه من بهتون کمک کنم؟» جی ادیت بهتون پیشنهاد می ده فلان کلمه رو که اشتباه نوشتین با فلان کله عوض کنین، فیسبوک می گه بیاین با فلانی دوست بشین و همه اینها دارن «حرف می زنن» اما آیا این حرف ها از طریق الحاقیه اول حمایت می شن؟

این وسط بگم که الحاقیه اول ، در کشور آمریکا از آزادی بیان دفاع می کنه و طبق اون هر کس حق داره نظرش رو بنویسه و ابراز کنه و دولتی که سر کاره اجازه سانسور عقاید رو نداره.

حالا آیا کامپیوترهایی که «حرف می زنن» از طریق الحاقیه اول حمایت می شن؟ سوال خنده داره ولی بسیار واقعی و بسیار پیچیده. جریان از وقتی شروع شد که در سال ۲۰۰۳ یک شرکت از گوگل شکایت کرد که در نتایج جستجو از چیزی که باید باشه خیلی پایینتره. گوگل بحث «حرف زدن»‌رو پیش کشید و گفت که خروجی صفحه جستجو یک «جواب» است و باید تحت قانون آزادی بیان ازاون حمایت بشه. امسال هم یک حقوقدان از دانشگاه کالیفرنیا به اسم یوجین ولوخ توسط گوگل استخدام شده تا درخواست گسترده تری رو بنویسی در این مورد که خروجی همه جستجوگرها یک «بیان» هستن .

برای یک غیرحقوق دان شاید این بحث عجیب و غریب باشه ولی مثلا به یک صفحه روزنامه نگاه کنین که من توش یک درخواست فرستادم در این مورد که «موهام می ریزه چیکار کنم» و «دایی مسعود» توی ستون خودش برام نوشته که بهتره از فلان شامپو استفاده کنم و ریزش مو به اینها ربط داره و فلان و بهمان. بحث اینه که چرا اگر هین سوال رو از گوگل بپرسم و همین جواب رو بگیرم اون بیان هست ولی این بیان نیست؟ اما اگر باشه چی می شه؟

حالا باید با واقعیت روبرو بشیم. اگر وکلای آنتی تراست یا دولت در نقش حمایت از مصرف کننده بیان سراغ گوگل و بهش بگن که با داشتن انحصار جستجو در اینترنت در حال ایجاد یک تراست تجاری (خارج کردن همه رقبا از بازار و در دست گرفتن کل بازار) یا صدمه زدن به مشتری ها است، گوگل می تونه سریعا ادعا کنه که آزادی بیان داره و می تونه هر چی می خواد رو به کاربرها نشون بده. همین بحث رو می شه با فیسبوک مطرح کرد. فرض کنین فیسبوک بگه که برنامه هاش آزادی بیان دارن که اطلاعات خصوصی افراد رو به بعضی افراد دیگه نشون بدن یا آمازون با داشتن یک بازار بزرگ هر ناشیری که باهاش کنار نیاد رو از فهرست نتایج جستجو یا حتی فروشش حذف کنه و بگه اینکار بخشی از آزادی بیان کامپیوترهاش است و اصرار به اینکه کامپیوترها یک چیز خاص رو نگن یا بگن، برابر سانسور.

حالا آیا کامپیوترها آزادی بیان دارن؟ آیا حرف می زنن؟ آیا متون تولید شده توسط کامپیوتر باید بیان در نظر گرفته بشن؟ از نظر منطق خب شباهت هایی بین متون و نظرات گوگل و دایی مسعود و سقراط هست ولی تفاوت اینجاست که سقراط برای نظراتش کشته شد و کامپیوترها وسایلی هستن که درست شدن تا به ما خدمت کنن. در ضمن الحاقیه اول یا کلا قوانین آزادی بیان هم درست شدن تا به شهروندان در مقابل دولت های دیکتاتوری که ممکنه ظهور کنن توانایی مقابله بدن. در اصل ایده این بوده که انسان ها توسط دولت های سلطه گر سانسور نشن و این نبوده که هر متنی در مقابل هر تغییری توسط چیز دیگه مصون باشه.

درسته که الحاقیه اول آمریکا مثل هر چیز دیگه یک جنبه تجاری هم پیدا کرده و مثلا تبلیغات با استفاده از اون آزادن هر چیزی بگن (و اگر اشتباه گفته باشن خب امکان شکایت ازشون هست) اما حمایت از چنین دیدگاهی باید کمتر از حمایتی باشه که از آزادی بیان یک شهروند در مقابل حکومت می شه.

بعضی مدافعان این بحث ممکنه بگن که این برنامه ها توسط برنامه نویس ها درست شدن و در اصل چیزی که اونها می گن چیزی است که برنامه نویس خواسته بگه ولی از نظر حقوقی اینکه من یکسری حقوق مدنی دارم به این معنی نیست که محصولات کار من هم حقوق مدنی دارن و همونقدر که میز یک نجار حق رای داره، برنامه یک برنامه نویس هم باید توسط حکومت از آزادی بیانش دفاع بشه (:

به این هم نگاه کنید که هر روز میلیاردها میلیارد تصمیم توسط کامپیوترها گرفته می شه و رفتن به این سمت که دولت باید بیاد و از این تصیمات دفاع کنه باید با یک وقفه روبرو بشه تا فرصت داشته باشیم درست بهش فکر کنیم .

نویسنده این مقاله که من سردستی ترجمه کردم تیم وو است ، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتاب «مستر سوییچ: ظهور و سقوط اینفرمیشن امپایر»

موسیقی

به پیشنهاد علی

Blowin’ In The Wind by Bob Dylan
رو داریم با این سوال پایه ای که
How many roads must a man walk down
Before you call him a man?
این سوال قرار بود سوال نهایی در رمان جذاب راهنمای مسافران مجانی کهکشان باشه.
این آهنگ رو باب دیلن در سال ۱۹۶۲ نوشت و یک آهنگ مقاومت است. با سوال هایی درباره صلح، جنگ و آزادی و جوابی در باب دمیدن در باد که معلوم نیست کار ساده ایه یا کاری بغرنح.

How many roads must a man walk down
Before you call him a man?

Yes, ’n’ how many seas must a white dove sail
Before she sleeps in the sand?
Yes, ’n’ how many times must the cannonballs fly
Before they’re forever banned?
The answer, my friend, is blowin’ in the wind
The answer is blowin’ in the wind

رادیو گیک شماره ۱۰ – فارنهایت ۴۵۱

گیک هایی که دوست دارن تقاطع تکنولوژی و جامعه رو ببینن در این شماره از اخبار تا اعماق پیش می رن و آخرش به افتخار یک نویسنده عالی، انگلیسی تمرین می کنن. شماره دهم رادیو گیک در انتظار شنیده شدن است

اطلاعیه : گفته می شه پونزده دقیقه در آخر فایل خالی است. امکان تغییر فایل رو دیگه ندارم. لطفا اون قسمت رو با آهنگ مناسب خودتون پر کنید (:

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_010_ray_451.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

روز بد لینکد این

تازه جریان قبلی لینکد این در مورد اینکه اپلیکیشن موبایلش قرارهای تقویم و ملاقات های افراد رو می خونه تموم نشده که یک شبکه آی تی نروژی اعلام کرد ۶.۵ میلیون پسورد هش شده لینکدین لو رفتن. گفته می شه که از ۶.۵ میلیون پسورد، حدود سیصد هزار تاشون تا حالا دیکد شدن. طبق معمول این شبکه عظیم یک اشتباه بزرگ امنیتی داشت و اونم هش کردن بدون سالت / نمک پسورد بود.

کمی توضیح اضافی در مورد لینکدین بدم‌ و بگم که این دو تا جریان هم از هم جدا هستن.

و ده تا از بدترین پسوردها هم که مثل همیشه عبارت بودن از ۱۲۳۴۵۶، ۱۲۳۴۵۶۷، ۱۲۳۴۵۶۷۸ و پسورد و البته کلمات بامزه ای برای یک سایت فنی کاریابی که عبارت می شن از ihatemyjob و فاک مای لایف و آی وانت نیو جاب (:

گوگل و خریدهای جدیدش

واو.. گوگل در ادامه لشکرکشی برای مبارزه با اپل و مایکروسافت، شرکت کوییک آفیس رو خرید. یک مجموعه ابزار آفیس برای تبلت ها و حتی گوشی ها از جمله آی او اس که می تونه فرمت های بسته مایکروسافتی رو بخونه و به کاربران تبلت ها اجازه بده صفحه گسترده، داکیومنت و حتی پرزنتیشن ها رو ایجاد و ادیت کنن. این خرید بعد از خرید میبو توسط گوگل یک قدم دیگه است برای لشکرکشی ای که ظاهرا همه دارن توش سعی می کنن بهترین ها رو برای تیم خودشون بردارن.

روز جهانی راه اندازی آی پی نسخه ۶

جریان رو که می دونیم. آی پی نسخه ۴ تعدادش محدوده و درسته که به هر آدم چندین آی پی می رسه ولی این روزها هر چیزی یک آی پی می خواد. حالا تلویزیون ها، تلفن ها، توسترها، خودروها و … ممکنه هر کدوم آی پی خودشون رو داشته باشن و به زودی اصلا بعید نیست که بطری آب و جعبه قرص و … ماسه و بقیه چیزها هم‌آی پی بخوان. همچنین چند تا بحث فنی و روتینگ هم هست. ولی به هرحال مزیت عظیم آی پی نسخه شش اینه که تموم نمی شه. حداقل تا وقتی همه 340 trillion trillion trillion (or, 340,000,000,000,000,000,000,000,000,000,000,000,000)
تاش رو مصرف نکردیم. حالا هم در روز ۶ جون، کلی از سایت های بزرگ این پروتوکل رو برای دسترسی به خودشون فعال کردن تا بیشتر و بیشتر همه گیر بشه. به هرحال در آینده نزدیک همه باید روی آی پی ورژن شش باشیم. برای اکثر کاربران تفاوت خاصی احساس نخواهد شد ولی خبر مهمی است برای آدم های فنی ای که از اینترنت سر در می یارن که مثل من نشن که تا حد خوبی آی پی نسخه ۴ و اچ تی ام ال چهار رو می دونم و در نتیجه یک روزی کاملا از اینترنت سر در می آوردم ولی الان اگر به خوبی نسخه ۶ ای پی و نسخه ۵ اچ تی ام ال رو درک نکنم، دیگه یک گیک اینترنت نیستم (:

اوبونتو و سیستم عامل اسمارت فون

مدیران فنی اوبونتو اعلام کردن که نسخه مخصوص موبایل این سیستم عامل به زودی عرضه خوهد شد. البته منظور از به زودی آخر امسال یا اوایل سال بعد است. گفته شده که این سیستم عامل برای دانلود عموم نخواهد بود و فقط به سازنده های سخت افزار داده خواهد شد تا توی دستگاه هاشون ازش استفاده کنن. حالا سال ها است که منتظریم اوبونتو یا یک گنو/لینوکس دیگه برای تبلت ها یا اسمارت فون ها سیستم عامل بده و ظاهرا این جریان داره اتفاق می افته. این سیستم عامل کرنلی مشابه کرنلی داره که اندروید رو اجرا می کنه و گویی همون یونیتی است و قراره وقتی گوشی روی یک داک قرار گرفت از حالت تلفن به حالت اوبونتو بره و بشه ازش مثل یک سیستم عامل دسکتاپ استفاده کرد.

رده بندی زبان های برنامه نویسی
اطلاعیه: تو پادکست می گم سال دوهزار و یازده در حالی که مال ماه قبله. شما به تحلیل ها دقت کنین نه به ظواهر (:

شرکت استاندارد کد، امسال هم مثل سال های قبل، فهرستی از پر استفاده ترین زبان های برنامه نویسی و همینطور حرکت بالا و پایین اونها رو منتشر کرده. در طول ده سال گذشته تنها تغییر در ده زبون اول ، ورود آبجتیکو سی و خروج دلفی بوده. امسال سی دوباره به رتبه اول رسیده (پارسال جاوا این رتبه رو از سی گرفته بود) و جاوا به رده دوم اومده. بعدش سی پلاس پلاس هست و آبجتیکو سی به خاطر انحصارش در سیستم عامل های اپل. بعد سی شارپ، پی اچ پی، ویژوال بیسیک، پایتون، پرل (صدای دست!) و در رتبه دهم جاوا اسکریتپ. سقوط شدید مال لوا بوده که از رتبه دوازده به رتبه بیست سقوط کرده (کمی توضیح در مورد لوا). به عنوان یک نکته امیدوار کننده هم بگم که اسمبلی هنوز رتبه بیست و دوم رو داره و کوبول رتبه ۲۷ رو. پیرمردها هنوز زنده هستن!

در اعماق

گوگل و اضافه کردن اعلان خطر «حملات حمایت شده از طرف دولت ها»

به گزارش آسوشیتد پرس، گوگل روز چهارشنبه اعلان کرده که یک قابلیت جدید به سرویس هاش اضافه کرده: نشون دادن این اخطار به کاربرها که یک حمله حمایت شده توسط دولت ها داره سعی می کنه به اکانتشون نفوذ کنه. توی این خبر اسمی از هیچ دولتی برده نشده. مهندس های امنیتی گوگل گفتن که کاربر ممکنه پیامی دریافت کنه که بهش می گه یک حمله تشیبانی شده از طرف یک دولت علیه اش در حال انجامه ولی نگفته که این تشخیص رو چطوری می ده چون نمی خواسته دولت ها در مقابلش عکس العمل انجام بدن. فعلا مهمترین مظنون در این مورد جمهوری خلق چینه و خب البته کسانی که پولشون رو به این کشور بدن. سال گذشته هم گوگل اعلام کرده بود که اعتقاد داره شرکت های چنینی که مورد حمایت دولت اون کشور هستن تونستن به اطلاعات چند صد کاربر جیمیل از جمله چند فرد رده بالای دولتی آمریکا دسترسی پیدا کنن.

لغت های ممنوعه آمریکا

آمریکا یک چیز عجیب داره به اسم Watch list و دپارتمان امنیت داخلی به دلایل مختلف آدم ها رو بهش اضافه می کنه (: کسانی که بالای اون لیست هستن همیشه در سوار شدن به هواپیما و کلی کار دیگه دردسر خواهند داشت. حالا این دپارتمان کلماتی که اگر تحت وب ازشون استفاده کنین ممکنه به لیست اضافه بشین رو منتشر کرده. بعضی هاشون واضح هستن مثل القاعده و یکسری هاشون غیرطبیعی مثل pork (گوشت خوک) که البته شاید بشه گفت چرا ممکنه بحث در اون مورد یک نفر رو زیر نظر قرار بده.

نکته جالبتر این جریان اینه که چرا این دپارتمان این فهرست رو منتشر کرده. دلیلش اینه که یک گروه از این سازمان خواستن اینکار رو بکنه (: تو آمریکا قانون آزادی اطلاعات وجود داره. این قانون می گه هر سازمان عمومی که اطلاعاتی داره اونو با پول مردم به دست آوردن یا تهیه کرده پس مردم حق دارن اونو بدونن. هر فردی از جامعه حق داره درخواستی به هر سازمان دولتی (حتی سازمان دفاع ملی!) بده و هر اطلاعاتی که دارن رو ازشون بخواد. سازمان ها در صورت نداشتن دلیلی قابل قبول باید این اطلاعات رو در حداکثر بیست روزی کاری به این فرد بدن یا توضیح بدن که چرا اونها رو نمی دن. مشخصه که «چون من می گم» یا «چون من قلدرم» یا «چون این مربوط به امنیت ملی است» هم جواب نیست.

جنگ سی پی یو ها

بازی جنگ سی پی یو ها یا cpu wars یک بازی کارتی است به سبک بازی های کارت قدیم. نمی دونم شما هم داشتین یا نه… یک کم توضیح… شما انواع سی پی یوها رو دارین و کارت ها تقسیم می شن و شما می تونین از طرف بعدی یک سوال بپرسین و بر اساس جواب یک کارت ازش بگیرین یا یک کارت بهش بدین. و بازی هی می چرخه تا یک نفر کل کارت ها رو جمع کنه. ایده بانمک و باحالی است و به راحتی می تونست به تنهایی به خاطر نگاه گیکی به دنیا در بخش در اعماق گنجونده بشه ولی یک پله جلوتر می ریم. این بازی روی کیک استارتر ساخته شده. یک سایت جذاب برای ایده های خوب. توی کیک استارتر شما می گین چه پروژه ای دارین (مثلا من می نویسم که ایده ای دارم که یک بازی کارت فیزیکی بسازم درمورد سی پی یو ها) و بعد آدم ها می گن که اگر این

پروژه پیش بره اونها خوشحال می شن. پس بهم کمک می کنن یا پیش خرید می کنن و وقتی من رسیدم به مقدار پولی که برای شروع می خوام، کارم رو شروع می کنم.

این سرمایه اجتماعی است … چیزی که توی ایران شدیدا پایین اومده و ما چون سرمایه اجتماعی نداریم دائم فکر می کنیم بقیه می خوان سرمون کلاه بذارن یا با پول فرار می کنن و اینها… به شوخی هامون هم نگاه کنیم که همین که چند نفر یک پولی جمع می کنن که یکی یک کاری بکنه اولین شوخی اینه که «حالا من فرار می کنم!»

برگردم به بازی.. شما سی تا کارت دارین که روشون مشخصات سی تا سی پی یو نوشته شده و اونها رو بین دو یا سه نفر تقسیم می کنین. بعد مثلا من یک طبقه بندی رو اعلام می کنم.. مثلا سرعت، یا مصرف برق، یا تعداد پردازش در ثانیه یا … و بقیه می گن کارت فعلی شون از این نظر چیه و من برنده یا بازنده می شم و کارت ها رو یک نفر جمع می کنه و اون مشخصه بعدی رو می گه و اینجوری کارت ها می چرخه.

شبکه های اجتماعی و خلاقیت

این یک توضیح عمیق نیست فقط یک یادآوریه. شبکه های اجتماعی بر اساس یک تحقیق جدید عاملی برای از بین بردن خلاقیت آدم ها نیستن. بعضی ها به شکل غیرقابل درکی نگران این هستن که آدم ها هی دارن کپی پیست می کنن یا دروغکی یک چیزی رو که جایی دیدن به اسم خودشون پست می کنن و … و این خلاقیت رو از بین خواهد برد. این تحقیق می گه اصلا اینطور نیست و خلاقیت در فضاهای جمعی اتفاق می افته و اینترنت و شبکه های اجتماعی یکی از بهترین بسترهای گسترش ایده های خلاق هستن و بررسی شواهد هم نشون می ده که انسان ها در هیچ دوره به این حجم فعلی، خلاق و سازنده نبودن.

تبریک ها و تقبیح ها

تولید بیست سالگی زوزه رو تبریک می گیم. یک شرکت مشاوره سه نفره که یکی از قدیمی ترین توزیع های گنو/لینوکس رو هم پایه گذاشت به شرکتی که حالا یک بازیگر مهم در دنیای گنو/لینوکسه.

تقبیح هم مال کشور و دولتی است که انتشارات چشمه رو بسته چون کتاب هایی که برای ارشاد می فرسته تا ایشون بررسی کنن که این کتاب اجازه چاپ داره یا نه، مناسب نبودن. اگر متوجه نشدین تکرار می کنم (: ایران به عنوان یکی از معدود کشورهایی در جهان است که هر چیزی بخواد توش چاپ بشه باید حکومت بررسی کنه ببینه مناسبه یا نه – مثلا الان تشخیص داده که کتاب زندگی لینوس توروالدز مناسب نیست و نباید در این کشور چاپ بشه. حالا هم به این نتیجه رسیده که یکی از انتشاراتی ها کتاب هایی که برای ممیزی و سانسور می فرستاده هم حتی مناسب بررسی هم نبوده پس باید کلا این انتشاراتی تعطیل بشه (((:

تبریکی هم به دوستان لندنی (: که حالا دو تا از ایستگاه های متروشون اینترنت وای فای واقعی مجانی داره و هشتاد تا ایستگاه دیگه هم به زودی این قابلیت رو پیدا می کنن تا لندنی ها حین انتظار از اخبار و ارتباطات لذت ببرن.

و تسلیت هم می گیم ب مایکروسافت که توی ویژوال استودیو ۲۰۱۲ تمام عبارات منو رو با حروف بزرگ نوشته و چشم آدم در می یاد…

بخش آخر

درگذشت نویسنده داستان های علمی تخیلی، ترسناک و آینده نگر آقای ری بردبری در ۹۱ سالگی چیزی بود که … نمی دونم بگم ناراحتمون کرد یا چی… مشهورترین کتابش شاید فارنهایت ۴۵۱ باشه (که دمایی است که کاغذ توش آتیش می گیره)… نقل قول هایی ازش رو براتون می خونم:

Don’t think. Thinking is the enemy of creativity. You can’t try to do things. You simply must do things.

Every morning I jump out of bed and step on a landmine. The landmine is me.After the explosion, I spent the rest of the day putting the pieces together.

I don’t try to describe the future. I try to prevent it.

I know you’ve heard it a thousand times before. But it’s true – hard work pays off. If you want to be good, you have to practice, practice, practice. If you don’t love something, then don’t do it.

I spent three days a week for 10 years educating myself in the public library, and it’s better than college. People should educate themselves – you can get a complete education for no money. At the end of 10 years, I had read every book in the library and I’d written a thousand stories.

If you don’t like what you’re doing, then don’t do it.

Jump, and you will find out how to unfold your wings as you fall.

Living at risk is jumping off the cliff and building your wings on the way down.

Love. Fall in love and stay in love. Write only what you love, and love what you write. The key word is love. You have to get up in the morning and write something you love, something to live for.

Stuff your eyes with wonder, live as if you’d drop dead in ten seconds. See the world. It’s more fantastic than any dream made or paid for in factories.

There are worse crimes than burning books. One of them is not reading them.

موسیقی

آهنگ موسم گل از پروا به پیشنهاد وحید

رادیو گیک شماره ۷ – دو هفته سکوت

بعد از دو هفته سکوت، این هفته رادیوگیک به شیوه سابق در پنجاه و یک دقیقه با شما است تا از خیانت خانم سیری به جابز شروع کنه و بعد برسه به جشن عروسی ای که فرامرز آصف زینت بخش اونه. در ادامه برنامه زیردریایی ما رو به اعماقی می بره پر داستان. خاطرات یک کاربر ایرانسل رو می شنویم و خوشحال می شیم از حقوق دیجیتالی که توی هلند مردم به دست آوردن هرچند که در مراحل بعدی فهم پارلمان هلند رو نماینده پارلمانی که کاریکاتورش شلاق رو برای یک انسان واجب کرده به مذاقمون تلخ می کنه.. برای شستن این مزه تلخ چند نفس عمیق می کشیم و بعد بخش آخر و موسیقی ای آرامش بخش. شماره هفتم رادیو گیک رو از اینجا بشنوید:

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_007_do_hafte_sokoot.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به افتخار آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

سیری خائن: لومیا ۹۰۰ ویندوزی بهترین تلفنه

آدم های شیطونی که از سیری (سیستم سوال جواب صوتی آیفون) پرسیدن که «بهترین تلفن دنیا چیه» ازش جواب شنیدن که «لومیا ۹۰۰» بهترین تلفن است! عجیب هم نیست چون سیری از ولفرام الفا سوال کرده و الگوریتم‌های ولفرام آلفا هم ظاهرا در این مورد خیلی خوب عمل نمی کنن و توی فهرست جواب هاش به این سوال، آیفون سیزدهیمن تلفنه (: خلاصه اگر آیفون دارین و فکر می کنین بهترینه، این سوال رو از سیری اش بپرسین تا بتونین توی جوابتون تجدید نظر کنین (:

بیشتر از چهل ساعت کار نکنید

همه شما را به بیشتر کار کردن تشویق می کنند. آنها که زود می آیند و دیر می روند، ارج و قرب خاصی پیش مدیران دارند و معمولاً به آنها که سر ساعت ۵:۳۰ دفتر را ترک می کنند چپ چپ نگاه می کنند. اما حالا مدیر اجرایی فیسبوک خانم شریل سندبرگ با صدای بلند در یکی از آخرین مصاحبه هایش با افتخار گفته که هر روز شرکت را سر ساعت ۵:۳۰ ترک می کند تا برود خانه پیش بچه هایش و شام را با آنها بخورد.

جئوفری جیمز از سایت اینک این موضوع را بهانه کرده و نوشته که ۱۰۰ سال پیش شرکت فورد تحقیقاتی را در مورد بهینه ترین ساعت کاری انجام داده و به این نتیجه رسیده بوده که ۴۰ ساعت کار در هفته بهترین زمان است. در این تحقیقات آمده که ۲۰ ساعت اضافه کاری در هفته اگرچه که راندمان را کمی بالا می برد، اما این راندمان بالا تنها چند هفته دوام خواهد آورد و دوباره عملکرد به همان میزان قبلی بر می گردد. همچنین در شش تا از ده کشور پیشرفته جهان، تقاضا برای اضافه کاری بیش از ۴۸ ساعت غیر قانونی است.

ارقام فارسی : محمدامین بندعلی

تایپ فارسی ارقام در سیستم‌عامل ویندوز همواره از مشکلات کاربران فارسی زبان بوده است. برنامه‌نویسان غالبا برای فارسی دیده شدن ارقام در برنامه‌ی خود از کاربران درخواست می‌کنند که تنظیمات زبان سیستم خود را تغییر داده و زبان پیش‌فرض را روی فارسی تنظیم نمایند. با اینکار، اعداد در همه‌جای ویندوز فارسی دیده خواهند شد. حتی در کنار متون انگلیسی؛ که زیاد خوشایند نیست. این برنامه در هنگام اجرا، به صورت خودکار اعداد تایپ شده را به صورت نویسه‌های یونیکد ارقام فارسی وارد می‌کند.

توجه: بر خلاف متن پادکست، این برنامه پرتابل است و نیازی به نصب ندارد.

او اس تن و مشکل نمایش پسورد به شکل پلین تکست در لاگ ها

و البته چیزی که از تیتر خبر جا موند اینه که این مشکل سه ماهه وجود داره و اپل در موردش اطلاع داشته ولی اهمیتی براش قائل نشده. این قفس طلایی تون (: جریان اینه که آخرین آپدیت او اس تن لاین ۱۰.۷.۳ به هر کسی که به لاگ های سیستم دسترسی داشته باشه اجازه می ده که پسوردهای لگاسی فایل ولت یا حتی هوم دایرکتوری های ریموت کاربران شبکه رو بخونن. دوید امری متخصص شبکه می گه که حتی با بوت کردن سیستم در حالت فرم ور دیسک مد می شه به راحتی این فایل های متنی رو نگاه کرد و پسوردها رو به دست آورد. حالا تا اپل تکون بخوره و احساس کنه این نکته مهمیه ولازمه براش آپدیت ۱۰.۷.۴ رو بده، تنها راه اینه که کاربرانی که از این نظر تهدید می شن و جریان براشون مهمه با یکسری اسکریپت که داسما ران می شن فایل secure.log رو از این پسورد خالی کنن.

معلومه که اپل به درخواست سایت ها برای دادن کامنتی در این مورد جواب نداده.

اولین عروسی در کلیسای فایل شرینگ

کلیساهای غربی مختلف هستن و مردم حق دارن شاخه خودشون رو درست کنن. توی سوئد هم عده ای کلیسایی درست کردن به اسم چرچ آو Kopimism که یک کلیسای رسمی است برای کسانی که فایل شر کردن رو یک حرکت مقدس می دونن. اولین ازدواج رسمی هم توی این کلیسا چهارشنبه قبل اتفاق افتاد و کشیشی که ماسک گای فاوکس (همون ماسک مشهور انانیموس) به صورت زده بود خطبه عقد رو خوند. عروس رومانیایی معتقد به فایل شرینگ که با داماد ایتالیایی از همین فرقه مذهبی ازدواج کرده بود هر دو توافق کردن که بقیه عمرشون رو هر چیزی که دارن با همدیگه شر کنن چرا که عشق همون شر کردن است و یک زوج باید هر چیزی که دارند رو با هم به اشتراک بذارن و دی ان ای های خودشون رو در دنیا کپی کنن. این ازدواج مثل هر ازدواج دیگه در سوئد به رسمیت شناخته می شد

وردپرس و موفقیت بزرگ

آل تینگز دیجیتال گزارش داده که سال مالی شرکت پشت وردپرس یعنی اتومات‌تیک بسته شده و سود سالانه این شرکت ۵۰ میلیون دلار بوده. این یک موفقیت بزرگ برای این سی ام اس است مت مولن‌وگ مدیر این شرکت از این موضوع حسابی خوشحال. اتومات‌تیک گفته که وردپرس سیستم مدیریت محتوایی انتخابی ۴۸ وبلاگ از ۱۰۰ وبلاگ برتر دنیا است و قدرت دهنده به ۱۵٪ کل وبلاگ‌های جهان. من شخصا حسابی خوشحالم که یک نمونه تجاری آزاد دیگه به نمونه‌ّای خیلی موفق قبلی اضافه شده.

کنونیکال و ادعای حضور ۵٪ ی روی پی سی ها

مایک شاتلورث این روزها حرف های بزرگ زیادی می زنه. قبلا در مورد حضور گسترده اوبونتو توی خونه ها تا سال ۲۰۱۵ گفته بود و حالا مدعی است که سال آینده اوبونتو روی ۵٪ کامپیوترهایی که توی بازار ارائه می شن عرضه خواهد شد. مدیر تجارت کنونیکال گفته که سال گذشته ۷.۵ میلیارد دلار سخت افزار با سیستم عامل اوبونتو فروخته شده و سال آینده این رقم دوبرابر خواهد شد. همچنین به شکل همزمان دل هم اعلام کرده که یک لپ تاپ ویژه برنامه نویس ها با سیستم عامل اوبونتو عرضه خواهد کرد و حتی ایمیج‌هایی ه ممنتشر کرده که به دارندگان فعلی بعضی لپ تاپ هاش فرصت می ده به راحتی اوبونتو رو روی اونها نصب کنن.

توماری خاموش می شه و ژاپن خلاص از انرژی هسته ای

ژاپن آخرین رآکتور نیروگاه اتمی اش یعنی توماری رو برای تعمیرات خاموش می کنه و یکسری از مردم توی پایتخت جشن گرفتن که کشور بعد از چهل سال داره بدون انرژی اتمی به حیاتش ادامه می ده. درسته که برای ما تبلیغ می شه که همه دنیا دارن پیشرفت می کنن چون نیروگاه هسته ای دارن اما واقعیت اینه که خیلی کشورهای اروپایی و حالا ژاپن دارن نیروگاه هاشون رو می بندن تا از دردسرهاش راحت باشن و به جاش به سراغ روش های مدرن تر و در طولانی مدت کم هزینه تر و بدون شک کم خطرتر می رن.

در اعماق

برای خواندن همه پرایوسی پالیسی‌هایی که در سال تیک می زنید لازم است یک ماه از در سال از محل کارتان مرخصی بگیرید

دوستی دارم به اسم سینا که وقتی برای فامیلش برنامه نصب می کرد، سر صفحه لایسنس اگریمنت صداشون می زد که بیان بگن با اینها که اینجا نوشته موافقن یا نه. من اول ها می خندیدم ولی الان می دونم که واقعا معنی داره… درسته که من دنبال نصب فلان برنامه هستم یا می خوام فلان جا اکانت باز کنم و زیر هر چیزی رو تیک می زنم که سریعتر به هدف برسم اما حداقل باید بدونم چه چیزهایی رو دارم می دم و چه چیزهایی می گیرم. حتی شخصا بعضی آدم هار و دیدم که فکر می کنن اگر برای باز کردن اکانت در یک سایت مجبور باشن تیک بزنن که «مقررات رو خوندم و قبول دارم» به این معنیه که این سایت امنه و حریم شخصی اونها مخفوظ.

ولی آیا خوندن این متن های طولانی و فنی / حقوقی ممکنه؟ یک تحقیق جدید می گه که اگر یک فرد معمولی بخواد تمام لایسنس اگریمنت و پرایوسی پالیسی‌هایی که به شکل روزمره امضاشون می کنه رو بخونه، در سال تقریبا به ۲۵۰ ساعت کاری یا تقریبا ۳۰ روز احتیاج خواهد داشت تا از پس اینکار بر بیاد. آلیشیا مک دونالد و لوری فیت می گن که طول متوسط این قراردادها ۲۵۰۰ کلمه است که فقط خوندن اونها با سرعت معمولی خوندن یک رمان، هشت تا ده دقیقه زمان می برده. مشخصه که هیچ کدوم از ما اینکار رو نمی کنیم.. حتی اونها به یک نمونه اشاره کردن که یک کمپانی توی توافقنامه اش گنجونده بود که «اگر کسی تا اینجا رو خونده باشه و اولین نفری باشه که با شرکت ما تماس می گیره و می گه اینجا رو خونده، ۱۰۰۰ دلار جایزه خواهد گرفت» و شاید براتون جالب باشه که تقریبا چهار ماه طول کشید تا اولین نفر تماس بگیره و برنده ۱۰۰۰ دلارش بشه.

یک نامه هم دارم… می خونم و قضاوت با شما‌!

سلام
این چند روزه در گیر یه موضوع جالب شدم
دیدیم بد نیست برات بفرستمش اگه خواستی تو وبلاگت یا تو رادیو گیک ازش استفاده کنی
پنج شنبه شب که داشتم از ایرانسل کارت شارژ اینترنتی می خریدم فهمیدم که یه مشکل تو سیستمشونه با اینکه ایرانسل شارژ رو می فرستاد مبلغ شارژ بعد از چند دقیقه به حساب بانکی بر میگشت اول فکر کردم مشکل از بانکه و بعد دوباره خودشون برداشتش می کنن. اما فردا صبحش (جمعه صبح) که چک کردم دیدم پولی از حسابم برداشته نشده. دوباره کارت شارژ خریدم و دوباره همون اتفاق افتاد. به بچه ها قضیه رو خبر دادم. همه شروع کردن به خرید یه کم طمع ورداشتم و یه 100 هزارتومنی شارژ کردم. جالب ترین نکته این بود که من فقط 30 هزارتومن تو حسابم داشتم. دوباره که از بچه ها خبر گرفتم دیدم که ماجرا به صورت سرطانی رشد کرده. فقط بین دوستای اطرافم حدود 1میلیون تومن شارژ مجانی گرفته بودن. تنها راه جلوگیری که به نظرم رسید این بود که با ایرانسل تماس بگیرم (به عنوان یه شهروند مسئول !!! :) )

اول زنگ زدم به 700. بعد رفتم تو بخش شکایات موضوع رو ایمیل کردم. در آخر رفتم تو بخش نظرات دوباره هرچی می دونستم گفتم. هنوز چند دقیقه نشده بود که این پیام برام اومد “مشترک گرامی سامانه شما به علت سعی در تخلفات اینترنتی بسته شد.”

دوباره زنگ زدم به ایرانسل 700 اپراتور گفت مشکل از ما نبوده و از بانکه و شارژ داده شده پس گرفته نمیشه !!! صبر کردم تا امروز ببینم چی میشه. از بانک پیامک فرستادن که “به علت سو استفاده از درگاه شبکه شتاب بانک پارسیان و خرید از طریق حساب بانک ملی این حساب مسدود شد
بقیه اطلاعیه ها از طریق پیامک به اطلاع می رسد و روابط عمومی پاسخگو نمی باشد. بخش رسیدگی به جرائم بانکی پارسیان”

حالا شدیم آش نخورده و دهن سوخته . اینم از بانکداری اینترنتی. بجای برگشت دادن شارژ های ایرانسل می خوان حسابا رو خالی کنن. به امید یه سیستم درست و حسابی. وحید

(:

هلند اولین کشور اروپایی با قانون بی طرفی شبکه

هشت می دوهزار و دوازده هلند یک قانون مهم رو تصویب کرد که دیوار دفاعی محکمیه برای حفظ آزادی های مردم: بی طرفی شبکه. بی طرفی شبکه یعنی ارائه دهنده اینترنت نباید در ترافیک شبکه من دست ببره. ارائه دهنده اینترنت باید مثل ارائه دهنده سیم برق باشه که سیم رو به خونه من می رسه و بعد من هر دستگاهی رو می خوام باهاش روشن می کنم. این کاملا مخالف با این ایده است که به یک نفر سیم برق بدین ولی بگین فقط وسایل ال جی رو می تونه با این روشن کنه یا حق نداره هیچ سیستم گرمایشی رو باهاش راه بندازه. اگر شبکه بی طرف نباشه ممکنه مثلا فیسبوک رو خیلی راحت تر از یوتوب لود کنه تا شما رو سوق بده به سمت استفاده از ویدئوهای روی فیسبوک به عنوان یک مثال دیگه ممکنه در یک شبکه غیربی طرف سایت های طرفدار فلان سیستم خیلی سریع و راحت لود بشن و در مقابل کسی که دوست نداره مردم خبرهای واقعی رو بخونن دستش رو بذاره رو حلق هر سایتی که به شکل مستقل خبر منتشر می کنه و اونها رو کند و کند و کندتر کنه. هلندی ها همچنین بر اساس این قانون حفاظت شدن در برابر شنود و ابزارهای شنودی که ممکنه سرویس دهنده های اینترنت سر مسیر ارتباطی اونها نصب کنن و در ضمن تاکید شده که به خاطر اهمیت اینترنت، قطع کردن اینترنت یک انسان فقط و فقط در شرایط بسیار خاص قابل توجیه است و شرکت ها حق ندارن اینترنت کسی رو قطع کنن.

بالاترین دادگاه اروپا: ای پی آی قابل کپی رایت کردن نیست

دادگاه عالی اروپا روز چهارشنبه حکمی صادر کرد که به موجب اون ای پی آی ها و بقیه خصوصیت های فانکشنال برنامه های کامپیوتری قابل کپی رایت کردن نیستن. نتیجه این حکم اینه که مردم حق دارم برنامه ها رو بررسی کنن و مشابه اونها رو بسازن و نویسنده برنامه اول نمی تونه به خاطر فقط ای پی آی مشابه، از کسی ادعای غرامت یا حق لایسنس کنه. این حکم تمرکزش روی جریان بسته مشهور آماری sas بوده که توسط یک زبون برنامه نویسی می شد براش اسکریپت نوشت. حالا یک شرکت به اسم World Programming اومده از روی راهنمای سس برنامه دیگه ای نوشته که دقیقا همون ای پی آی ها رو داره و در نتیجه می تونه مثل سس، اسکریپت هایی که برای سس نوشته شدن رو اجرا کنه و شرکت اول ازش شکایت کرده و در نهایت دادگاه رای داد که با اینکه برنامه اولیه قابل کپی رایت کردن است ولی ای پی آی های اون رو بقیه حق دارن توی برنامه های خودشون پیاده سازی کنن. حالا باید منتظر باشیم و ببینیم که دعوای مشابهی که در دادگاه عالی آمریکا جریان داره به چه نتیجه ای می رسه و اگر مثل اکثر موارد رای آمریکا و اروپا در این مورد مشابه باشه خبر بسیار خوبیه برای ما چون این جریان وابستگی انسان ها به ابزارهای اختصاصی یک شرکت خاص رو کمرنگ تر می کنه و به ما اجازه می ده در طول زمان بر اساس نیاز از یک موتور به یک موتور دیگه سوییچ کنیم.

فیسبوک و تشویق مردم به اعلام وضعیت اهدای عضو در صفحه شون

در آمریکا تقریبا سالانه ۷۰۰۰ نفر که در صف انتظار دریافت عضو هستن، به علت نرسیدن عضو پیوندی بهشون می میرن. آدم ها در صف انتظار اعضا می میرن چون کسانی که مایی که مریدم ترجیح می دیم که به جای دادن قلب و چشم و کبد و کلیه و غیره مون به یک نفر و ایجاد امکان حیات اون آدم و اعضای خودمون، اونها رو زیر زمین دفن کنیم تا بپوسن. چه خشن شدم.. به هرحال.. حالا فیسبوک داره تلاش می کنه با داشتن ۱۶۱ میلیون کاربر در آمریکا، صف های پیوند اعضا و در نتیجه این آمار مرگ ۷۰۰۰ نفره در سال رو کاهش بده. طبق برنامه ای که روز سه شنبه اعلام شده، فیسبوک امکانی رو فراهم خواهد کرد که آدم ها بتونن در صفحه شخصی علاوه بر سال تولد و مدرسه و اینها، وضعیت داوطلبی اهدای عضو بعد از مرگشون رو هم نمایش بدن. متخصص های مرتبط گفتن که به نظرشون اینکار یک جور مهندسی اجتماعی موثر از طریق شبکه های اجتماعی است که می تونه مردم بیشتری رو تشویق کنه به اهدای عضو. توی ایران هم ما سایت http://ehda.ir/ رو داریم که مربوطه به دانشگاه شهید بهشتی و یک صفحه توی فیسبوک که نمی دونم به این جریان ربطی داره یا نه. امیدوارم اولی فعال باشه چون من مدت ها قبل کارت پر کردم و جوابش هیچ وقت نیومد و دومی هم امیدوارم جون بگیره چون مدتی شده بود جای چت کردن یکسری آدم احمق. هی! اهدا آی آر! اگر صدای منو می شنوی کارت من رو بفرست (: شما هم اگر پر نکردین بهتره که نه فقط به دیگران که به بخشی از خودتون بعد از مرگ شخصی تون امکان ادامه زندگی بدین (:

تبریک ها و تقبیح ها

به سفارش سینا و با اینکه دو هفته برنامه نداشتیم و تاریخش کمی گذشته اما تبریک می گیم به یکی از اولین کامپیوترهای موفق خونگی که حالا سی ساله شده: زد ایکس اسپکترومی که توی صفحه هفت راهنماش نوشته بود: «احتمالا شما که صبر ندارن تا حالا دیگه چند تا دگمه از کامپیوتر رو فشار دادین و متوجه شدین که اینکار نوشته های کپی رایت بعد از بوت رو از صفحه پاک می کنه. این خبر خوبه. اینم بگیم که شما نمی تونین با اینجور کارها به کامپیوتر صدمه بزنین. جرات داشته باشین. تجربه کنین…»

تبریک بعدی بدون شک مربوط می شه به انتشار کتاب خوب اوبونتو برای تازه کارها به آدرس http://ubuntu-book.org که کاریه از نیما اژدری و ساسان نمیرانیان دوست قدیمی قدیمی من که سال های ساله ندیدمش. سر بزنین و به سایتش و نگاهی به کتاب بندازین که جای خالیش حسابی احساس می شد.

و تبریک سوم به اون قابلیت کوچولوی موبایل.. که نه نیاز به اسمارت فون داره نه اندروید و نه آیفون ولی بیشترین کاربر دنیا رو داره و روزگاری برای ما مثل یک معجزه بود: اسمس یا به قول تلویزیونی ها پیام کوتاه که من نمی دونم کی واقعا ممکنه اصرار کنه روی کوتاه بودن پیام در یک مکالمه عادی و مثلا بگه «یک پیام کوتاه بزن بگو علی بیاد…» خب علی بیاد خودش پیام کوتاهه دیگه! جوون ها ظاهرا بهش می گن اس! مثلا می گن اس زد که من زد بزنم ! ب هرحال… این قابلیت که بیشتر از چهار میلیارد انسان دارن ازش استفاده می کنن حالا بیستمین سال تولدش رو جشن گرفته و مبارکش باشه.

اوه چقدر تبریک! یک تبریک دیگه هم به مناسبت چهارم می، روز جهانی بدون دی آر ام و یک تشکر از انتشاراتی خوب و فهیم اوریلی که در این روز همه کتاب هاش رو با پنجاه درصد تخفیف فروخته. دی آر ام این مفهمه که تلاش می کنه جا بندازه چیزی که شما می خرین مال خودتون نیست و مثلا اگر یک کتاب می خرین فقط حق دارین روی فلان دستگاه بخونینش یا حق ندارین اونو به کسی قرض بدین یا فلان بازی رو که توی اروپا خریدن حق ندارین توی آمریکا بازی کنین و …

و تنها تسلیت این هفته رو می گیم به اون نماینده مجلسی که چون یک کاریکاتوریست تصویرش رو به شکل کاریکاتور کشیده قراره بیست و پنج ضربه شلاق بخوره. شکنجه آدم ها اشتباهه و سرکوب آزادی عقیده و بیان وحشتناک و وقتی این دو تا با هم ترکیب می شه و حتی یک نماینده مجلس که قراره توی مجلس از حقوق من دفاع کنه رو مصون می کنه از حتی یک شوخی ساده، یعنی یک جای کار داره خیلی خیلی جدی می لنگه. من یادمه زمان رفسنجانی شروع شد که گل آقا کارتون رییس جمهور رو هم می کشید و اتفاق خاصی نمی افتاد و یادمه که بچه بودم مجله های زمان شاه رو ورق می زدم و ماهنامه توفیق زیر تیتر «یک پای شهبانو در تهران است و یک پای او در همدان می نوشت : پس خوش به حال مردم قزوین» و حداکثر یکی دو هفته توقیف می شد و بعد باز با تیتر « دو هفته تو قیف بودیم»‌ شروع می کرد به انتشار و … و واقعا فکر می کنم به کجا داریم می ریم که کشیدن کاریکاتور یک نماینده مجلس منجر می شه به شکنجه ای که شامل یک کمربند یا تسمه یا کابل یا هر چی است و بستن دست های یک روزنامه نگار به یک ستون و لخت کردنش و بلند کردن اون تسمه یا کمربند یا هر چی در هوا و کوبیدنش به بدن اون مرد تا درد و رنج فیزیکی جلوی انتقاد کردنش از یک نفر که قراره نماینده مردم در محل قانون گذاری اش هست رو بگیره.

اوکی… سعی می کنیم آروم باشیم و ماجرا رو تلخ نکنیم… چند تا نفس عمیق بکشین که می ریم برای بخش آخر…

بخش آخر

بخش آخر رو هم با محمد علمی هستیم که مطلبی رو برامون ضبط کرده در مورد شماره گذاری نسخه های لینوکس… می شنویم:

محمد علمی
سلام
اسم من محمد علمیه و یه مطلب در مورد شماره‌گذاری نسخه‌های لینوکس دارم. قبل از هر چیز بگم لینوکس اون هسته یا کرنل داخلی سیستم عامله. به خاطر همین هم میگن به این سیستم عامل به جای لینوکس خالی باید گفت گنو/لینوکس. مطلب منم در باره شماره‌گذاری اون هسته هست. مثلا الان اوبونتو ۱۲.۰۴ در اومده که نگارشش خوب ۱۲.۰۴ه. اما همین اوبونتو ۱۲.۰۴ از کرنل ۳.۲.۱۴ استفاده می‌کنه.

ورژن لینوکس چند وقت پیش یهو از ۲ پرید به ۳. راستش از اینور اونور می‌دونستم که ورژن ۳ قرار نیست چیز فوق‌العاده جدیدی باشه و فقط به مناسبت ۲۰ سالگی لینوکس شمارش رفته بالا. اما بعد دیدم که شماره نگارش‌هاش داره یلخی می‌ره بالا. برخلاف این نسخه ۲.۶ که ما رو پیر کرد از بس مورچه‌ای شمارش می‌رفت بالا. واسه همینم یه سر زدم ویکی‌پدیا و خلاصه حرفایی که اونجا زده بود رو اینجا می‌گم.

قبل از ادامه باید لینوس توروالدز رو واسه کسایی که نمی‌شناسن معرفی کنم. کسی که اصلا این پروژه لینوکس رو راه انداخت و الانم نفر اصلی اونه لینوس توروالدزه. من از این جونوری که توروالدز باشه خیلی خوشم میاد. آدم عمل‌گرا و باحالیه. اسیر پیغمبربازی و فلسفه‌بافی و اینام (مث بعضیا) نیست.

القصه داستان لینوکس با لینوس توروالدز شروع می‌شه که یه روز وقتی دانشجو بود هوس کرد یه کرنل بنویسه. اسم خودشم گذاشت رو پروژه. چه سالیه؟ ۱۹۹۱. خوب اون شروع کرد به انتشار نگارش‌هایی از کرنل که قرار بود به ۱ منتهی بشن. ۰٫۰۱، ۰٫۰۲، ۰٫۰۳، ۰٫۱۰، ۰٫۱۱، ۰٫۱۲، ۰٫۹۵، ۰٫۹۶، ۰٫۹۷، ۰٫۹۸ و … بالاخره اواخر سال ۱۹۹۴ لینوکس به ورژن ۱ رسید.

تو این چند تا نسخه زیر یک لینوکس ورژن ۰٫۱۲ اولین نسخه جی‌پی‌ال لینوکس بود. خود توروالدز می‌گه این -یعنی جی‌پی‌ال کردن لینوکس- بهترین تصمیمی بوده که تو عمرش گرفته.
بعد از ورژن ۱ لینوکس، شماره‌گذاری لینوکس ۳ قسمتی شد. بزار بگیم A.B.C. مثلا ۲.۶.۳۸. اینجا A میشه ۲، B میشه ۶ و C میشه ۳۸. خوب. حالا اینا یعنی چی؟ A شماره نسخه لینوکسه و فقط وقتی تغییر می‌کنه که تغییر بزرگی تو مفاهیم کرنل اتفاق بیفته. این شماره به این ترتیب فقط ۲ بار عوض شد. یکی همون سال ۹۴ که لینوکس به ورژن ۱ رسید. یکی هم سال ۹۶ که شروع نسخه ۲ بود. B شماره ریویژن لینوکسه. B اگه زوج باشه یعنی نسخه پایدار و اگه فرد باشه یعنی نسخه در حال توسعه. شمار C هم هر وقت پچ جدید یا درایوری اضافه بشه یا رفع اشکالی انجام بشه میره بالا. تا اینجا مشخص شد که چرا ۲.۶ مورچه‌ای میره بالا.
البته اینم بگم که عدد چهارمی هم برای بعضی نسخه‌ها وجود داشت. بعد انتشار نسخه ۲.۶.۱۱ یه ایراد امنیتی کشف شد که باید سریع برطرف می‌شد. این ایراد اونقده بزرگ نبود که بخاطرش لینوکس یه نگارش بره بالا. اما از اونطرف هم باید به سرعت نسخه جدید منتشر می‌شد. اینجوری شد نسخه ۲.۶.۱۱.۱ منتشر شد. از اون به بعد دیگه در جعبه پاندورا باز شده بود و هر وقت یه اصلاح فوری امنیتی لازم بود -که البته خیلی هم اتفاق نیفتاد- از عدد چهارم استفاده می‌شد.

**********

But let’s face it – what’s the point of being in charge if you can’t pick the bike shed color without holding a referendum on it?
-Linus Torvalds

این بخشی از نامه‌ایه که لینوس واسه شرروع به انتشار نسخه ۳ نوشته.
**********

همونطور که گفتم به مناسبت بیستمین سالگرد لینوکس توروالدز اعلام کرد که ورژن لینوکس یهو به ورژن ۳ ارتقا پیدا می‌کنه. به کسایی هم که اعتراض داشتن گفت چه معنی می‌ده همه مسئولیت این کرنل گردن من باشه اما نتونم بدون رفراندوم شماره نسخش رو تعیین کنم؟ این شد که ورژن ۳ به دنیا اومد. تو این ورژن شماره دوم شماره‌ایه که تو هر انتشار افزایش پیدا میکنه و شماره سوم هم همون نقش رفع اشکال رو داره.
**************
(یه چیزی تو پرانتز بگم: فکر کنم این شماره‌گذاری سریع یه جورایی ویروسی بود که کروم فراگیرش کرد. اگه همین‌جوری پیش بره فردا پس فردا کروم به ورژن ۱۰۰ و ۲۰۰ هم می‌رسه. بگذریم.)
**************
آخرین نکته در مورد ورژن ۳ اینم بگم که ممکنه پسوند rc هم داشته باشن که به معنی release candidate یا آماده انتشاره. همون نسخه‌های در حال آماده سازی با شماره فرد خودمون.

ممنون از توجهتون.

موسیقی


تا حالا موسیقی بی کلام نداشتیم… موسیقی کلاسیک هم نداشتیم… از بتهوون هم که دیگه معلومه چیزی نداشتیم… اما این هفته فرصتی است برای آرامش و عشق. شاید حتی بتونین برای شش دقیقه چشم هاتون رو ببندین و به سوناتی مهتابی گوش بدین که امید هدیه کرده به مهشید. خانم مهشید ، این شما، این امید و اینهم سونات مهتاب… بوسه فراموشتون نشه.

هشت نکته درباب زیرآبی

مودب و سریع و مهربون چند تا نکته رو راجع به جریان استخر بگم.

۱) یکبار چند سال پیش یک هموطن در دانشگاهی در آمریکای شمالی سینه یک خانمی رو توی آسانسور لمس کرده بود. بعد که اعتراض کرده بودن تو دادگاه گفته بود که هر مرد طبیعی ای اینکار رو میکنه. اون موقع غر زدیم که بابا این مریضی است طبیعی نیست، گفتن نگین اینطوری گناه داره پسره بعدا آبروش می ره. ما هم سعی کردیم بگیم بابام جان، آبروی یک کشور رو می بره وقتی می گه این رفتار طبیعی آدم است و حتی نمی پذیره که کارش اشتباه بوده. برای این مطلب هم لطفا کامنت بامزه نذارین در باب طبیعی بودن. منظور رو بگیرین. درسته که یک عمر به ما می گن مرد یک موجود وحشی است که باید سعی کنه غریزه اش رو کنترل کنه و اگر زن ببینه وحشی می شه ولی این واقعا در این دنیا درست نیست (:

۲) من اینهمه سفر رفتم تا به حال استخر مختلط نرفتم به جز توی هتل و اونهم ساعت های خلوتش یا ریزورت که کلا جریان همینه. حتی به نظرم کمی شرایط عجیبی باشه برام مایو بپوشم برم توی یک فضای نسبتا کوچیک مختلط.. عجیب بود برام که اینقدر با بدنشون (و بدن بقیه) راحتن. کاش حداقل یک ساحل تو ایران رو هم مختلط می کردن که زن و شوهر نوبتی نرن دریا.

۳) سفارت ایران در برزیل گفته که این جریان یک سوء تفاهم ناشی از تفاوت فرهنگی است. درسته اینجا چیزهای عجیبی – مثلا ازدواج با بچه زیر هجده سال – جزو قانونه ولی واقعا قبول کنین جزو فرهنگمون نیست بریم تو استخر زیرآبی بریم دست بزنیم به بچه ها. اگر دروغه که خب بگین دروغه اگر هم راسته بهتره بگین «خیلی بد بوده و رسیدگی می کنیم حتما و متاسفیم که پیش اومده و سابقه هم نداشته و حتما شدیدا پیگیری خواهد شد». برگردین به همون نکته ۱. اگر بگیم کلا فرهنگ ما همینه بدتر و بدتر می شیم. اگر راسته آبروی همه رو نبرین به خاطر بیماری عده ای.

۴) من دوبی پارک آبی رفتم. همیشه دوست داشتم یک چیزی بنویسم در این باب که یک عمر به ما دروغ گفتن که اگر زن لخت ببینین وحشی می شین یا همه دنیا مشغول فسادن. مجردها و خانواده ها از عرب محجبه تا اروپایی بیکینی پوش اومده بودن و راحت و آسوده از پارک آبی لذت می بردن. درست مثل ورزشگاه فوتبال که حضور زنان هیچ ضرری نداشت. یادم افتاد که ایران تنها کشور جهان با حجاب اجباریه.

۵) سفارت ایران گفته که اصلا چنین چیزی سابقه نداشته پس راست نیست. خب پدر من حتی اگر سابقه نداشته و طرف الگوی تقوا هم بوده و مثلا به زور بردنش استخر مختلط بهش کارت ورودی دادن بازم بالاخره یکبار می تونه اولین بار باشه دیگه. من بهش می گم «استدلال نسبت زمانی در فوتبال: چون در ده دقیقه اول صفر گل خوردیم پس می شه تناسب بست که در نود دقیقه هم صفر گل می خوریم». می شه گفت طرف بار اولش بوده و باید تخفیف در مجازات بگیره ولی نمی شه گفت چون قبلا این جرم رو نکرده پس هیچ وقت نمی کنه.

۶) یکبار مدیر آفریقای جنوبی ما توی تهران با لغت های F دار فحش داد. شکایت کردیم و ایده خارجی ها این بود که تفاوت فرهنگی است و خیلی هم وحشتناک نبوده. ایده ما این بود که حتی اگر تفاوت فرهنگی است و وقتی اینجاست باید فرهنگ ما رو رعایت کنه. اون برزیلی که می یاد اینجا مایوی برزیلی اش رو نمی پوشه پس حتی اگر فرهنگ ما انگول بچه ها باشه اونجا نباید اینکار رو بکنیم.

۷)‌ الان ما دیگه رسیدیم به جایی که به برزیلی ها می گیم مسایل جنسی رو سخت نگیرن؟ اوکی! (((: ولی حداقل متوجه بشیم که مشکل اونها با خود جریان جنسی نبوده بلکه داستانی براشون سنگین تموم شده که که می گن از نظر اونها آزار جنسی است به کودک. طبق داستان اونها طرف مقابل نه اینو می خواسته و نه حتی اگر می خواسته به خاطر سن زیر هجده سال اجازه داشتیم بریم سراغش.

و نکته هشتم:

تجاوز، تحقیر و آزار شما رو جذاب نمی کنه آقایون عزیز
اگر دوست دارین با دختری دوست بشین و حتی «ازش» لذت ببرین و مشکل اخلاقی هم با این ندارین و طرف هم بالای هجده سالشه با دست رسوندن تو خیابون، طرف با خودش فکر نمی کنه «وای تحریک شدم برم با این دوست بشم» بلکه خودش رو جمع می کنه و تا جایی که می تونه از شما فاصله می گیره. با به زور بوسیدن یک نفر باعث نمی شه طرف به شما کشش پیدا کنه بلکه باعث می شه هر جا شما هستین دیگه نیاد و گارد دفاعی داشته باشه. اگر هم می خواین با کسی باشین سعی کنین جلب اعتماد کنین و مهربون باشین و خواستنی. حتی مریض های جنسی که دنبال بچه ها هستن هم یک ون می خرن کمی خوشگلش می کنن توش آبنبات میذارن و با خنده به بچه های توی خیابون تعارف می کنن (که بعد معلوم می شه بچه هه تحت نظر اف بی آی است و پلیس دمار از روزگارشون در می یاره)… نمی گم اینکار رو بکنین ولی نکته رو بگیرین: آزار دادن کسی باعث نمی شه یکهو تحریک بشه و بیاد از شما درخواست هماغوشی کنه. اون مال داستان های مریض یک عده مریض است.


می دونم خیلی چیزها گفته نشده. امیدوارم روزی باشه که بشه با خودسانسوری کمتری حرف زد (: فعلا بریم سراغ این چیپس که این بغله منتظره در نقش ناهار امروز ظاهر بشه (:

نقدی بر برنامه بی بی سی در مورد جریان انتشار پسورد سه میلیون کارت

این مطلب ، یکطرفه و نسبتا تند است. یک مطلب عادلانه نیست. من اینجا قاضی نیستم و نمی خواهم هم باشم. برای نقد موضع مخالف را گرفته ام و نقد کرده ام. گفتن اشکالات در کامنت ها برای متعادل شدن بحث خوب است ولی در کل این مطلب قرار نبوده قضاوت کند بلکه تلاشی است برای دیدن موضع مخالفی که در برنامه بی بی سی غایب بود

دیشب برنامه شصت دقیقه بی بی سی فارسی به سراغ آقای خسرو زارع پر سر و صدا رفت و چند دقیقه ای باهاش حرف زد. اینکه به سرعت طرف رو پیدا کردن و آوردن برنامه به عنوان یک کار خبری خوب بوده ولی از بی بی سی انتظاری خیلی بیشتر می‌رفت.

آقای زارع با افتخار توی برنامه نشست و صحبت کرد بدون اینکه از سابقه کارش حرفی زده بشه یا بعدش یک کارشناس امنیت نظر بده در مورد حرف هاش. بذارین قبل از بررسی کار بی بی سی خود جریان رو مرور کنیم:

  • آقای زارع این اطلاعات رو از طریق پست مدیریتی در شرکت اجرا کننده پروژه به دست آورده نه به عنوان یک آدم فنی مستقل. خودش هم چند بار توضیح می ده که کسانی به این اطلاعات دسترسی داشتن که پیمانکاران همون شرکت بودن. اینکار خیانت در امانت است. درسته که باید جلوش گرفته می شد ولی کار ایشون اصلا به این معنی نیست که یک آدم غیرمورد اعتماد هم می تونست به همین اطلاعات دسترسی داشته باشه. پس این الزاما یک حفره امنیتی نیست بلکه مشکل امنیتی پروسه های مبتنی بر اعتماد به افراد دخیل در سیستم است.
  • آقای زارع توی وبلاگش می گه که با این اطلاعات به سراغ مسوولین بانک ها رفته و درخواست کرده که به ازای هر پسورد که بهشون بده بهش پول بدن. اونها گفتن که اینکار رو قبول ندارن ولی حاضرن در مقابل نشون دادن محل نشت اطلاعات هزینه کنن. معامله صورت نگرفته و آقای زارع چاره رو در این دیده که از کشور خارج بشه و اطلاعات رو منتشر کنه. آیا اگر بهش پول می دادن الان با همون دسترسی که داشت بر اساس نیاز مالی هر روزش یکسری پسورد می داد و پولشون رو می گرفت و زندگی ادامه پیدا می کرد؟
  • چیزی که من از صحبت ها و شنیده ها درک کردم این بود که پسوردها از از یک بانک اطلاعاتی که افراد مختلفی بهش دسترسی دارن درز می کنه. قبول نکردن پیشنهاد نفوذ اخلاقی به بانک و نشون دادن محل نشت پسوردها و در مقابل درخواست پول در مقابل پسوردهای کارت ها این حدس رو تقویت می کنه. به هرحال این حدس ممکنه درست نباشه ولی اگر درست باشه معنی اش اینه که شرکت مورد نظر کاملا مبتنی بر اعتماد به افراد و مشاوران کار می کنه. این کاملا اشتباهه ولی کسانی که به این بانک اطلاعاتی دسترسی دارن و اطلاعاتش رو کپی می کنن هم کارشون شدیدا غیراخلاقی است، بخصوص اگر شروع کنن به خاطر داشتنش درخواست پول بدن
  • آقای زارع می گه پسورد رو بین ده رقم دیگه مخفی کرده و در پسورد قابل استفاده نیست. این کاملا اشتباهه. پایینتر در این مورد حرف می زنم. به نظر من اینکار شدیدا تجاوز است به حریم خصوصی افراد.
  • ایشون بعد از اینکه با مدیر شرکت به مشکل برخورده و نتونسته از بانک ها هم به خاطر هر پسوردی که داره پول بگیره به خارج رفته و پسوردها رو لو داد و مدعی شده که باید مجامع جهانی ازش حمایت کنن یا مردم بهش کمک مالی کنن؟!! حمایت از کی؟ کسی که پسوردهایی که بهشون دسترسی داشته رو یکضرب منتشر کرده روی وب ؟ اینکار در قانون ایران و هر جایی از دنیا که قانونی مربوط به حفاظت اطلاعات، حریم خصوصی، نفوذ به اطلاعات غیر مجاز، انتشار اطلاعات محرمانه و … داشته باشه جرمه و جرم سنگینی هم هست. نظر شخصی ام اینه که هر قاضی ای حکم خواهد داد که این آدم رو به ایران پس بدن. از این جریان ناراحت می شم چون می دونم تو ایران عادلانه باهاش رفتار نمی شه.
  • حرکت بی بی سی در بعد از مصاحبه با آقای زارع بسیار ضعیف بود. کسی که به وضوح مجرم است نباید بیاد توی تلویزیوین یک خبرگزاری و یکطرفه حرف بزنه و بعدش هم یک نفر در این مورد صحبت کنه که چقدر مهم است که پسوردها رو عوض کنیم هر چند وقت یکبار و توصیه های عمومی امنیتی بکنه – این توصیه ها بسیار لازمن و خوب بود همراه این خبر می بودن ولی به شرطی که یک منتقد یا متخصص هم در بعد از توضیحات یکطرفه و گمراه کننده آقای زارع، صحبت می کرد. من از رسانه و قواعد آوردن آدم ها توش سر در نمی یارم ولی به سادگی می فهمم که اگر به خاطر ابعاد خبر و نزدیکی اش به تک تک ما ایرانی ها این آدم لازم بود بیاد تو تلویزیون، بعدش باید یک متخصص امنیت یا یک نفر که حقوق سایبری بدونه میومد و صحبت می کرد و نظرات مخالف رو هم می گفت. الان جوری عمل شده انگار یک نفر آدم دلسوز مشکلی رو پیدا کرده و در داخل کشوری کسی بهش گوش نداده و حالا رفته بیرون داره سعی می کنه فسادی رو افشا کنه. این آدم دلسوز نیست. پایینتر حرف می زنم.
  • آقای زارع خودش مسوول این برنامه بوده! اگر هم مشکلی هست مستقیم باید به خودش برگرده! این رو چرا کسی نمی گه؟ درسته که توی شرکت مدعی مشکلات متنوع و عدم همکاری و فساد و غیره است ولی مثل اینه که من کلیدساز باشم و بعد که کل کلیدهای شهر رو نصب کردم بگم «این قفل ها به یک روشی که من می دونم قابل باز شدن هست دوستان» و ادعا کنم که همه باید با من مهربون باشن و بهم باج بدن تا نرم از خونه شون دزدی و در ضمن رییس قبلی من هم خیلی آدم بدیه

اما گفته بودم یکی دو تا از نکات رو کاملتر توضیح می دم… اول اینکه آیا این آدم حریم خصوصی افراد رو نقض کرده و‌آیا این اطلاعات منتشر شده قابل استفاده و دوم صحبت در مورد خیرخواه بودن این آدم.

حریم خصوصی آدم ها توسط این آدم نقض شده

پسوردها قابل پیدا کردن هستن. این «متخصص آی تی» باید قبل از انجام چنین کار بزرگی به این فکر می کرد که داره یک پسورد چهار رقمی رو بدون فاصله انداختن بین عددهاش «لای» یک عدد ده رقمی «مخفی» می کنه. یعنی چی؟ یعنی مثلا اگر پسورد من باشه 1111 اون به شکلی مخفی نوشته 5555511115555. درسته که الان من و شما راحت می بینیمش ولی اگر کسی ندونه چی؟ خب اگر کسی پسورد دقیق رو ندونه به راحتی می دونه که پسورد من هست 5555 یا 5551 یا 5511 یا 5111 یا 1111 یا 1115 یا 1155 یا … و ده حالت بیشتر نداره! یعنی احتمال درست بودن اولین حدس ۱۰٪ است و چون طرف سه تا حدس می تونه بزنه احتمال درست بودن یکی از حدس ها (با ضریب اشتباهی کوچیک) ۳۰٪ است. به عبارت دیگه یک دزد می تونه با خوندن اطلاعات یک کارت بانکی سالم، تغییر بخش شماره حساب خونده شده به یکی از کارت های منتشر شده توسط این فرد و نوشتن اطلاعات روی کارت جدید شانس این رو داشته باشه که در سی درصد مواقع از اون کارت پول برداره. دقت کنین که دزد روی شما تمرکز نکرده که حتما از کارت شما پول برداره بلکه کارت های مختلف رو امتحان می کنه و طبق محاسبات بالا از نظر آماری می تونه از یک سوم این کارت ها (سی درصدشون) یعنی تقریبا از یک میلیون کارت پول برداره.

این محاسبه فقط جنبه آماری داره. مطمئنا جلوی اینکار همین الان گرفته شده. شماره کارت من بین این کارت ها نبود ولی اگر هم بود امکان عوض کردن پسورد رو الان نداشتم و به هیچ وجه هم نگرانش نبودم چون می دونستم در عمل اتفاقی نمی افته. این بحث فقط به این سمته که این روش «مخفی کردن رمز چهار رقمی در یک عدد چهارده رقمی» بسیار بچه گونه است. قول هم می دم اگر این بخش رو یک متخصص آمار بازنویسی کنه فقط با داشتن چند پارامتر کوچیک مثل احتمال استفاده بیشتر از یک رقم خاص در پسورد (پسورد شما توش شش یا دو داره؟ (; )) می تونست احتمال حدس درست عدد پسورد در یک عدد چهارده رقمی رو بالاتر هم ببره.

در ضمن ! بحث فقط بانک نیست. آدم ها معمولا پسوردهای ثابت دارن. الان شماره گاوصندوق اتاق هتل من با شماره کارت بانکی ام یکیه و این آدم ممکن بود شماره گاوصندوق بانک من رو هم منتشر کرده باشه. همینطور رمز ورودم به داخل ساختمون شرکت رو. این آدم بدون شک حریم خصوصی آدم های زیادی رو نقض کرده. من کماکان برای کارش خطر اقتصادی فیزیکی قایل نیستم (سلب امنیت روانی و ایجاد استرس و احساس عدم امنیت و غیره به کنار.. منظورم اینه که حس نمی کنم الان ممکنه کسی که قبلا اینکار رو نمی کرده از حساب کسی پول برداره با این اطلاعات) ولی معتقدم این آدم با اینکار حریم خصوصی انسان ها رو نقض کرده

این آٔدم خیرخواه نیست – هکر هم نیست

هکر برای ما واژه مهمیه. رسانه ها به کسی می گن هکر که وارد سیستم های مردم بشه ولی ما به کسی می گیم هکر که دنیا و چیزهای توش رو عمیق تر از بقیه ببینه – مثل ماتریکس. این آدم هکر نیست و چیزی هم این وسط هک نشد. این آدم مسوول نوشتن یک نرم افزار بوده و الان می گه که اون نرم افزار مشکل امنیتی داره و من پسوردهای شما رو کپی کردم بردم پیش بانک ها و گفتم به ازای هر دونه اش باید بهم پول بدن و اونها گفتن نه و حالا من رفتم خارج و اینها رو منتشر کردم.

اینکار برای من شبیه انتقام گیریه و بدون شک جرم. درخواست هایی مثل «درخواست از سازمان های جهانی و حقوق بشر برای حفاظت از من» یا حتی درخواست مسخره تر از مردم برای کمک مالی فقط و فقط معنی همون توهمی رو می دم که وقتی کسی یک قاضی رو ترور کرد فکر کرد بعدش باید بره خارج خودش رو به سفارت آمریکا معرفی کنه تا اونها بهش پناهندگی سیاسی بدن. قتل جرمه و مجرم به کشوری که توش جرم انجام داده تحویل می شه. اینکار هم جرمه و هیچ ربطی به حقوق بشر نداره. به اون سناریو فکر کنین که بانک ها به اون پیشنهاد آقای زارع مبنی بر اینکه در مقابل هر پسوردی که نشون بده بهش پول بدن عمل می کردن تا بدونین چقدر خیرخواهی توی اینکار هست.

از طرفی حتی اگر ایشون می خواست اینکار اشتباه رو بکنه می تونست بسیار با احتیاط تر و اخلاقی تر و کم ضربه زننده تر ثابت کنه که این اطلاعات رو داره. مثلا می تونست به جای اون روش بچگونه مخفی کردن یک عدد چهار رقمی لای ده رقم اضافی که ۳۰٪ احتمال حدس درست رو به هر کسی می ده (که روی سه میلیون شماره می شه حدس درست پسورد یک میلیون کارت) اینکار رو بکنه که هر کارت رو فقط با دو رقم اول پسوردش منتشر کنه. اینطوری دارنده کارت و مسوول بانک مطمئن می شدن که طرف پسورد رو داره (چون مثلا می دونه کارت من به شماره X پسوردش با 84 شروع می شه) و احتمال حدس صمیم توسط یک هکر رو هم ده برابر کمتر می کرد (در حد سه درصد بعد از سه تلاش). در عین حال این آدم اگر نیازمند توجه بود می تونست هر جمعه، مثلا صد هزار کارت رو منتشر کنه (با گفتن تنها دو رقم اول پین کد) و اینجوری هر هفته کلی آدم رو بکشه به وبسایتش و هر لحظه که توجه کافی بهش شد و به نتیجه دلخواهش (مثلا رفتن آبروی فلان شرکت یا اومدن مسوولین به میز مذاکره یا حمایت سازمان های حقوق بشری ازش یا هر چی) رسید کار رو متوقف کنه.

پس این آدم از نظر من به هیچ وجه خیرخواه نیست. بنا به گفته های خودش بعد از اینکه با شرکتش به مشکل برخورده ، اول سعی کرده از شرکت صاحبکارش که دسترسی به این اطلاعات رو از اون طریق داشته و بعد بانک ها که می تونستن متضرر بشن پول بگیره و وقتی پول ندادن با نقض حریم خصوصی دارنده سه میلیون کارت و افشای اطلاعات محرمانه سعی کرده ضربه محکمی بزنه.

جمع بندی

این رو نوشتم که بگم کار بی بی سی به نظرم حرفه ای نبود. باید از دیدگاه مقابل هم کسی می بود برای حرف زدن و باید به گذشته و پروسه رسیدن این جریان به اینجا هم توجه می کردن. به نظر من این آدم آدمی می یاد که به خاطر شغلش به اطلاعات مهمی دسترسی داشته – که دیگران هم داشتن و اون از این ناراحت بوده – و در لحظه ای فکر کرده می تونه پولدار بشه ولی بانک فقط قبول کرده در مقال نشون دادن دقیق محل مشکل پول بده و نه به ازای هر پسورد هر کارت و این معامله سر نگرفته. بعد این آدم سعی کرده ضربه ای کاری بزنه و به اشتباه ترین وجه ممکن حریم خصصوی یکسری آدم رو نقض کرده بدون اینکه واقعا بهش نیازی باشه. دیشب هم بی بی سی به خاطر خبر بزرگ و هیجان مصاحبه مستقیم با کسی که همه ایران دارن بهش نگاه می کنن به سراغش رفته بدون اینکه دقت کنه باید نظر مقابل و انگیزه طرف رو هم در این جریان لحاظ کنه. درسته که زارع توی برنامه کراوات زده بود و سنش بالا بود و سعی کرد از کسی اسم نبره و خودش رو خیرخواه مردم نشون بده ولی با استدلال های بالا این حداقل برای من شدیدا مورد شکه و خیلی خوب بود اگر بی بی سی بعدش به جای صحبت در مورد اینکه پوز چیه و چقدر عوض کردن پسورد کارت مهمه به سراغ این می رفت که یک نفر این جریان رو نقد کنه تا اعتبار خبری حرفه ای اش برای من حفظ بشه.

البته چلنج در مورد نقض حریم شخصی حین مصاحبه نسبتا خوب بود و بعدش هم گفته شد که تلاش کردن با اون شرکت تماس بگیرن که جواب نگرفتن. مشخصه. اون شرکت فعلا گیجه و تحت فشار. احتمالا کاملا مقصره در این جریان ولی این دلیل کافی نیست برای صحبت های یکطرفه و حق به جانب یک مجرم احتمالی توی بی بی سی.

این دو تا نکته رو هم نگم ممکنه خفه بشم:

  • بی بی سی تنها رسانه ای است که من اگر بخوام اخبار فارسی رو دنبال کنم می خونم. اینها رو نوشتم که بهتر بشه. کلا قابل قیاس با بقیه رسانه های فارسی نیست ولی باید شدیدا مواظب باشه که نیافته توی تله VoA شدن . بی بی سی مین استریم مدیا است و مال و غیره و غیره ولی بین چیزهایی که من بهش دسترسی دارم اولویت اول رو داره برای گرفتن اخبار منطبق بر واقعیت.
  • این اطلاعات روی سرورهای گوگل و بلاگ اسپات فرانسه منتشر شدن. احتمالا یک تذکر پلیس بین الملل می تونه این اطلاعات رو از این سایت حذف کنه و پروسه های قضایی مختلفی رو به جریان بندازه ولی ظاهرا ما واقعا آماده مقابله با تهدیدات سایبری نیستیم و جنگ سایبری رو کلا با دیفیس کردن سایت ها و کامنت گذاشتن تو وب اشتباه گرفتیم. احتمالا تو خیلی کشورها اینکه یک روز خودپردازها تعطیل بشن ضربه عظیمیه چه برسه به اینهمه ماجرای مرتبط با این اتفاق.

واقعا نمی دونم چند نفر ممکنه تا اینجا رو بخونن (((: به هرحال اگر تا اینجا رو خوندین یک مدال tl;dr بهتون تقدیم می شه با احترام

بحرین: نامه عبدالهادی الخواجه از زندان

امروز شصتمین روز اعتصاب غذای عبدالهادی الخواجه فعال حقوق بشر بحرینی است. الخواجه حالا به بیمارستان منتقل شده و پزشک ها می گن هر لحظه ممکنه یکی از اعضای حیاتی بدنش از کار بیافته و زندگی این انسان تموم بشه. عبدالهادی الخواجه چند روز قبل از رسیدن به این شرایط نامه ای برای خانواده اش از زندان فرستاده.. روی مقوای چای کیسه ای نوشته شده:

عزیزانم، از پشت میله های زندان برایتان عشق و آرزوهایم را می فرستم. از مردی آزاد، به خانواده ای آزاد. این دیوارهای زندان من را از شما جدا نم یکند، این دیوارها ما را به هم نزدیکتر می کند. ارتباط و اراده ما از همیشه بیشتر است. ما قدرت خود را از خاطرات زیبا می گیریم. هر سفر را به خاطر دارم، هر غذایی که خوردیم را و تمام صحبت ها را و لبخندها را و شوخی ها را و خنده ها را. فاصله بین ما با عشق و ایمان محو می‌شود.

درست است. من اینجایم و شما آنجا اما شما همه اینجا با من هستید و من آن بیرون با شما هستم. درد ما وقتی به یاد می‌آوریم که خودمان این مسیر متفاوت را برگزیدیم و سوگند خوردیم که پای حرفمان می ایستیم، کمتر می شود. ما نه فقط باید در مقابل درد صبور باشیم که لازم است به رنج اجازه ندهیم روحمان را تسخیر کند. بگذارید قلب هایمان پر از لذت باشد و پذیرش مسوولیتی که داریم. این زندگی برای یافتن مسیری است به سوی خدا.

و کمی اونطرف تر هم کشته های سوریه با صد و پنجاه قتل جدید،‌ به بیش از نه هزار نفر رسیده تا شاید رژیم بعثی بتونه با قلع و قمع زن و مرد و بچه و پیر و جوون مدت بیشتری توی قدرت بمونه.

رادیو گیک شماره ۴ – اشک ماهی ها

در شماره چهارم رادیوگیک از معلمی صحبت می کنیم که به خاطر ندادن پسورد فیسبوکش از مدرسه اخراج شد، نگاهی می ندازیم به انگلستان که داره تلاش می کنه آدم ها رو بیشتر و بیشتر زیر نظر دولتش در بیاره و روشی کشف می کنیم برای بالا بردن تمرکز و دقت آدم ها در یک چشم به هم زدن و شیپور افتخارات رو – اینبار آرومتر – می زنیم به احترام برد پیت. در بخش آهنگ ها می رقصیم و می خندیم با صدای حسن – استاد ساکسیفون ایران و خیلی کارهای دیگه که اینجا نمی نویسم… خودتون از اینجا گوش بدین:

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_004_ashke-maahi-haa.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید و اگر به دلیلی نامشخص، کشورتان رادیوگیک را سانسور می کند، از در پشتی وارد شوید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.

توجه: ظاهرا وی ال سی که او جی جی رو پخش می کنه اسکرین شاتی از سایت فلان رو پخش می کنه که از نظر من نه فقط خبری نیستن که شدیدا بدون شرافت هم هستن. این جریان ربطی به من نداره و انزجار خودم رو از هر چی دروغگو است ابراز می کنم (:


آرس اس اس رادیو گیک

اخبار

اخراج کمک معلم میشگیانی به خاطر پسورد فیسبوک

هفته پیش این خبر اومد که یک معلم دبستان در میشیگان به دلیل رد درخواست این مدرسه مبنی بر دادن پسورد اکانت فیسبوکش به اونها اخراج شده. خبر مثل شوک بود بخصوص که چند روز قبلش فیسبوک گفته بودن ممکنه شروع به شکایت حقوقی از کارفرماهایی بکنه از کارمندانشون پسورد فیسبوک رو می خوان تا روابط، علایق و شکل زندگی اونها رو برای استخدام بررسی کنن.

البته این مورد کمی پیچیده تر بود. ماجرا این بود که این خانم معلم پارسال عکسی در فیسبوکش گذاشته بود که توش لباس زیر یکی از همکارها دور پاش بود و زیرش نوشته بود «دارم به تو فکر می کنم» (: مدرسه هم معتقد بود که این خانم باید پسورد رو به شکل داوطلبانه بده تا اونها این عکس رو حذف کنن و ایشون هم مخالف کرده و در نهایت مدرسه ایمیل زده که بهتره اینجا کار نکنه.

می بینیم که این مورد خیلی خاص بوده ولی در کل سوخت خوبی فراهم کرده برای تصویب یک قانون در آمریکا که توش کارفرماها نتونن برای تغییر اطلاعات شخصی فیسبوک افراد به اونها درخواست پسورد بدن.

بازی لینوکس تایکون

هاهاها! هر روز شاهد کلی توزیع جدید هستیم. همین هفهت لینوکس ایرانیان و خبیر (تلفظش همینه؟) رو داشتیم. همه هم ریمیکس های اوبونتو.. خب چه کاریه؟ چهار دلار بدین این بازی رو بخرین! داستانش اینه که باید یک توزیع لینوکس جدید درست کنین (((: نرم افزار انتخاب کنین، باگ فیکس کنین، برنامه نویس استخدام کنین، کامیونیتی رو مدیریت کنین و توزیعتون مشهور کنین.

آیا صفحات نمایش رتینا وب رو عوض خواهند کرد؟

خبر نیست ولی ارزش یک نگاه رو داره. آی پد توی نسخه جدیدیش از صفحات رتینا استفاده می کنه که رزولوشن عجیبی دارن: 2048 در 1536! این بالاتر از هر لپ تاپ یا دسکتاپی است که من تا به حال باهاش کار کردم و چهار برابر پر پیکسل تر از ای پد قبلی. راه حل دیدن عادی یک صفحه روی چنین رزولوشنی چیه؟ چهار برابر کردن سایز همه چیز تا اونها مثل قبل دیده بشن. این مساله در مورد متن مشکلی درست نمی کنه ولی عکس ها رو وقتی چهار برابر می کنیم کمی مات یا محو به نظر می یان… اما اینطور نخواهد موند. اگر رتینا به دستگاه های دیگه هم برسه (مثلا لپ تاپ یا دسکتاپ) ممکنه ما با رزلوشن های عجیبی مثل ۷۶۸۰ در ۴۳۲۰ طرف باشیم و این یعنی عکس های توی وب باید سریعا سایز خودشون رو بزرگ و بزرگ و بزگرتر کنن تا بشه هنوز با کیفیت دیدشون. دوستان.. وب شاید در حال عوض شدن باشه. مواظب سایز عکسهایی که می گیرین باشین. البته بحث فقط مربوط به وب نیست و اگر جریان بیاد روی دسکتاپ، حتی سیستم عامل هامون هم باید خودشون رو وفق بدن و حداقل مطمئن باشن که از آیکون ها و اجزای گرافیکی وکتور استفاده می کنن که می تونن بدون از دست دادن کیفیت تصویری هر چقدر لازمه رشد کنن.

ششصد هزار مک آلوده به بدافزار

شرکت امنیتی روسی (دکتر وب) می گه که تقریبا ششصد هزار کامپیوتر مک به یک تروجان آلوده هستن. ۷۷ درصد کامپیوترهای آلوده توی کانادا و آمریکا هستن و ۲۷۴تاشون هم توی کوپرنیتوی کالیفرنیا. بد افزار که از سپتامبر ۲۰۱۱ کشف شده بود (تقریبا چهار پنج ماه قبل) خودش رو نصاب پلاگین آدابی فلش پلیر جا می زنه و نسخه جدیدترش حتی از مشکلات امنیتی جاوا در مک هم استفاده می کنه که اپل تازه روز چهارشنبه هفته قبل براش یک پچ امنیتی درست کرده.

البته می دونیم که اپل پایه های طراحی یونیکسی داره و به معنی ویندوز، دچار ویروس نمی شه. در این مورد هم شما باید شخصا پسورد روت رو به بدافزار بدین تا بتونه خودش رو نصب کنه اما اکثر آدم ها وقتی یک پنجره باز می شه که ازشون پسورد می خواد اعتماد می کنن و پسوردشون رو تایپ می کنن (:

بدافزار بعد از نصب کدهایی رو توی براوزر و برنامه هایی مثل سکایپ اینجکت می کنه و پسوردها و اطلاعات دیگر رو ذخیره می کنه. اگر مک دارین خوبه اینترنت رویک سرچ بکنین و راه های حذف بدافزار flashback رو پیدا کنین.

در اعماق

انگلیس روی ایمیل و استفاده مردم از وب نظارت می کنه

معلومه که جیغ می کشن اینکار مال حفظ امنیت مردم است و مقابله با جرم و تروریسم. شاید اونجا واقعا هم اینجوری باشه ولی به هرحال انتقادات به اینکار زیاده. البته قانون فعلا اجازه شنود رو نمی ده ولی مامورین می تونن ببینن شما با کی تماس دارین. مسوول یک کمپین مخالفت با نظارت برادر بزرگ به همه چیز در انگلیس هم گفته که اینکار اونها رو در مسیری می ندازه که کشورهای فلان و فلان توش پا گذاشتن که البته اون نام برده، ما نمی بریم (: یادمون نره که مردمی که آزادی رو فدای امنیت کنن، هیچ کدومش رو به دست نمی یارن.

در این بحث ها دعوا سر اینه که who will watch the watchmen؟ کی به پلیس نظارت می کنه؟ آیا دولت اینو استفاده می کنه برای موندن دائمی در قدرت و خارج کردن همه رقبا؟ آیا روندهای انتخابات دموکراتیک رو با این کار قلع و قمع می کنه و …

لباس و شخصیت.. نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!

اگر روپوش سفید یک پزشک رو بپوشین، در لحظه توانایی تمرکز و دقتتون افزایش پیدا می کنه (: ولی اگر همون روپوش رو بپوشین و بهتون بگن مال یک نقاش بوده، همون چیزی که بودین می مونین!

دانشمندها بهش می گن enclothed cognition: تاثیر لباس روی روند ادراک.

توی بخش دیگه ای از آزمایش روپوش رو فقط آویزون کردن بغل دست شما و ندادن بپوشینش و تاثیری هم روی درکتون نداشته. پرفسور آدام گالینسکی که تحقیق رو پیش برده می گه فقط در صورتی که معنی سمبلیک روپوش رو درک کنین است که پوشیدنش باعث می شه خصوصیاتی که از یک پزشک می شناسین (مثل دقت، نظم و توجه) افزایش پیدا کنن. این تحقیق زیربخشی از شاخه ای است به اسم embodied cognition که می گه ما فقط با مغز چیزها رو درک نمی کنیم بلکه ادراک ما از اطراف وابسته به وضعیت فیزیکی ما هم هست. مثال ساده تری که پروفسور می زنه، اینه که شستن دست ها یا حموم رفتم می تونه انسان ها در مورد رعایت اخلاق کمک کنه. البته در نهایت پروفسور گفته تحقیقات ما خیلی ناقصه و مثلا نمی دونیم که اگر من هر روز لباس دکتری بپوشم، مغزم هنوز تحت تاثیر اون دقیق عمل می کنه یا نه خیلی سریع جریان براش عادی می شه.

بذارین با یک خبر قشنگ تموم کنیم بخش در اعماق رو: سازمانی که سعی می کنه دولت آمریکا رو اوپن کنه: سان لایت فاوندیشن


موسسه سان لایت سازمانی است که داره به عنوان یک سازمان غیر دولتی و غیرانتفاعی (با ایران مقایسه نکنین) مفاهیم جنبش آزاد و بازمتن رو به دنیای دولت ها وارد کنه. طبق قانونی در آمریکا (و خیلی کشورهای دیگه)‌ افراد حق دارن به اطلاعاتی که دولت جمع می کنه دسترسی داشته باشن. همچنین قانونی هست که افراد می تونن برای دسترسی به یکسری اطلاعات درخواست بدن (مثلا من به عنوان یک شهورند حق دارم درخواست بدم که چقدر از پول دولت صرف فلان فعالیت شده و اینو بگیرم) و این سازمان تمام این درخواست ها و هر چیز دیگه رو که بتونه می پرسه و بعد از دسترسی بهش اونو به شکل یک دیتابیس معقول قابل استفاده برای عموم روی وب می ذاره. این سازمان همچنین سعی می کنه با ایجاد اتفاق فکری که داره ایده های شفافیت در کشورش رو پیش ببره و در بخش دیگه ای هم به آموزش خبرنگارهایی بپردازه که روی این موضوعات کار می کنن. اگر سایتش رو خواستین ببینین و از اطلاعاتش که برای همه آزاده استفاده کنین، به سانلایت فاوندیشن سر بزنین.

تبریک ها و تسلیت ها

تشکر برای بردپیت که در سال ۲۰۰۹ وقتی قرار بود عکسش رو برای روی جلد مجله W بگیرن، قرار گذاشت که مجله حق نخواهد داشت عکس رو ادیت کنه تا مخالفتش رو با ادیت های احمقانه هنرپیشه هایی که تصورات غیرواقعی از انسان ها درست می کنن رو نشون بده. اون از این ناراضی بود که مردم عکس های ادیت شده و کاملا دور از واقعیت هنرپیشه ها رو روی مجله ها می بینن و از اون تصور غیرواقعی، یک ایده آل درست می کنن و زندگیشون رو در راهش پر از غصه و ناراحتی. ممنون بردپیت که جرات داشتی خودت باشی.. با چین های صورتت و با تیپ باحالت.

و یک تبریک هم داریم به گونترگراس که بعد از مدت ها شعر گفته. شعری در نکوهش اسراییل و مطبوعات آلمان متهمش کردن به یهودی ستیزی و البته تشکر هم داریم از آلمان که توش اینقدر آزادی بیان هست که آدم ها نظری خلاف نظر حکومت رو بیان کنن.

توجه مهم: قبل از اینکه جو گیر بشین و فقط چون دو تا جمله به یکی از دشمن های شما گفته ازش تشکر و تقدیر کنین همه حرف هاش رو بخونین (: مثل شمقدری نباشین (:

هکرها

پیام یک مصاحبه با بیارنه استراستروپ رو اجرا می کنه.

بیارنه استروستروپ (Bjarne Stroustrup) خالق سی پلاس پلاس و یک هکر واقعی است. فقط به این فکر کنین که یک نفر روی کارت ویزیتش می نویسه «فلانی – نویسنده سی پلاس پلاس» (((: این هکر در یک ویدئوی بسیار کوتاه به سه سوال که در مورد شیوه کارش ازش پرسیده می شه جواب داده.. باهاتون به اشتراکش می ذاریم:

سوال: ابزار کارتون چه شکلیه؟

من با یک کامپیوتر لپ تاپ کوچیک سفر می کنم. کوچکترین کامپیوتری که پیدا کردم. صفحه تقریبا دوازده اینچی ولی با سرعت معقول پروسسور. به دفترم که برسم می ذارمش روی داک و دو تا اسکرین دارم و با شبکه وصل می شم به هر چیزی که بخوام. ترجیح می دم این ماشین تا جایی که می شه کوچیک باشه و سبک. البته بزرگ باشه و سبک بهتره ولی خب پیدا نکردم. البته خیلی بزرگ هم خوب نیست چون مثلا توی هواپیما باید امکانش باشه که توی صندلی ام بازش کنم. اینکار رو با یکی ا زاون لپ تاپ های مخصوص بدنسازی نمی شه کرد. یک ماشین معقول و کوچیک و سبک که بشه حملش کرد و هر وقت لازم شد وصلش کرد به یک سبستم شبکه با منابع بیشتر. لپ تاپ من ویندوزه! اینو همیشه می پرسن و براشون عجیبه که چرا رو لینوکس نیستم. خب لینوکس من روی کامپیوتر رومیزی ام است و بایونیکس سنتی ارتباط داره و هر روز ازش استفاده می کنم. ولی خب کامپیوتری که هر روز حمل می کنم به اطراف ویندوز داره.

ترجیح می دین صبح کار کنین یا شب؟
کار واقعی و فکر واقعی اوایل صبح اتفاق می افته. عصرها واقعا کار خلاق دیگه نمی کنم. من چندان شب زنده دار نیستم.

موقع کد نوشتن به موزیک هم گوش می دین؟
معمولا بله. من ترکیبی از چیزهای مختلف رو روی کامپیوتر دارم که هدفون رو بهش میزنم و گوش می دم. همه چیز توش هست. کلاسیک و کمی راک و کمی کانتری. واقعا جالبه که با یک چیزهایی می تونم کار کنم و با یک چیزهایی نه. موزیک هایی هستن که توجه رو جلب می کنن و شما شروع می کنین به گوش کردن به موسیقی و نه کد و این خوب نیست. و موزیکی هم هست که اصلا نمی شنوینش و این هم کمکی نمی کنه پس من باید چیزی رو پیدا کنم که واقعا کمک کنه ولی به هرحال از موسیقی موقع کار خوشم می یاد.

آهنگ

به یاد همه شب های خوب و پر از خنده، می ریم سراغ یکی از بهترین آهنگ سازهامون با کلی آهنگ دلنشین که سال ها است برای گذران زندگی، خودش هم می خونه… شاد می شیم با مفهوم اشک ریختن ماهی ها در برکه و خاطره شادی هامون با این آهنگ با حسن شماعی زاده (:

تجاوز برای ازدواج

این انسان ها معتقد هستن که قوانین کشورشون یعنی مراکش مشکل داره و نیازمند تغییره چون:

  • مردی به زنی تجاوز کرده
  • دادگاه مراکش گفته که این زن که بهش تجاوز شده حالا باید با این مرد عروسی کنه
  • زن خودش رو کشته تا از عروسی با متجاوزش خلاص بشه
  • روزنامه ای مرد متجاوز رو به یک جلسه دعوت کرده تا باهاش در این مورد یک میزگرد برگزار کنه
  • مرد گفته دوست نداره در میزگرد شرکت کنه
  • مرد آزاد زندگی می کنه چون در مورد تجاوز که رای دادگاه به ازدواج بوده و در مورد خودکشی زن هم که «مقصر» نیست

گاردین