در این شماره از رادیوگیک از اسپم شدن هکتوبرفست میگیم و ابزارهایی که به زندگی ما جهت می دن. همچنین در مورد مذاکره با باج افزاریها گپ میزنیم ولی ریسک نمیکنیم بهشون پول بدیم چون ممکنه جرم بزرگی باشه.
توی این شماره از سورس کد ویندوز ایکس پی میگیم، از زنان فضانورد، اینکه دیگه صاحب نرم افزارهامون نیستیم و مشکل حاد امنیتی واتساپ و موارد مشابه، ولی اپیکترین صحنه این شماره، بحث شکایت اپیک است از گوگل و اپل، اونم نه برای پول! برای حق! برای آزادی!
در این هفته، اخبار رو مرور می کنیم. از مایکروسافت و اوپن سورس کردن ابزارهای بررسی امنیتی اش تا هکرهای ایرانی و خرید نیم میلیارد دلار بیت کوین و حتی قیمت ۴۰ میلیارد دلاری آرم برای انویدیا و بحث های دیگه. با من باشین که تازه دوشنبه شده!
بالاخره یک شماره متفاوت داریم! شاید بدتر شایدم مفیدتر. شایدم هم بدتر هم مفیدتر! در واقع تصمیم گرفتم که رادیوهای کلاسیک که حاوی خبر و اینجور چیزها هستن رو ساده تر برگزار کنم. با ادیت کمتر، تقریبا بدون موزیک و افکت و از اون مهمتر به شکل تصویری! امیدم اینه که این شکلی بتونم رادیوهایی که مخصوص بررسی خبرها هستن رو تا خبرها داغن به دستتون برسونم! توی این شماره فلسفه ام در مورد «دست انداز کمتر» رو توضیح می دم و نگاهی داریم به اخبار که تمرکز زیادی هم روی امنیت دارن. از گیگابایت ها اطلاعات اینتل که لو رفته و می تونین دانلود کنین تا پردازنده جدید انویدیا. خوشحال می شم نظرتون رو بگین، با در نظر گرفتن اینکه در این فرمت شاید واقعا هر هفته یه رادیو داشته باشیم. در عین حال حالا می تونین از یوتیوب هم رادیوگیک رو «بشنوین» و البته ببینین. چیزهایی اضافه داره (:
توی این شماره از رادیوگیک، به سراغ داستان هکری میریم که خوبه شنیده بشه: مارکوس هاچینز. کسی که از یه زندگی روستایی ساده شروع کرد ولی به زودی پاش به زیرزمینهای تاریک و نمور باز شد. کسی که از اتاق خوابش اینترنت رو نجات داد؛ ولی اف بی آی بالاخره دستگیرش کرد؛ اونهم بعد از یک هفته پارتی سنگین! داستان مارکوس هاچینز رو بشنوین!
اعترافات مارکوس هاچینز ، هکری که اینترنت را نجات داد
این شماره در واقع ترجمه ای است از مطلب وایرد به همین نام. در مورد هکری که در 22 سالگی ، به تنهایی جلوی بدترین حمله سایبری را که جهان تا به حال دیده بود متوقف کرد و بعد وی توسط اف بی آی دستگیر شد. حالا قصه اش رو می شنویم.
موسیقی
ما از ابی
[کاور کیهان از تو میتونی])https://soundcloud.com/keyhan-a/to-mitooni)
در رادیو گیک صد، با نگاهی اجتماعی و فنی به اخبار نگاه میکنیم. از هکرهایی که امسال دور هم جمع نمی شن میگیم و لو رفتن سورس کدها و حتی بیرون کشده شدن اطلاعات از کامپیوترهایی که به نظر می رسه مطلقا هیچ خروجی ای ندارن. شاید هم به همه یه حقوق پایه بدیم تا ببینیم دنیا چطور جایی می شه! با ما باشین تا سیارهمون رو هک کنیم!
یا توی برنامه های پادکست دنبال «کیبرد آزاد» یا «جادی» یا «رادیوگیک» یا jadi یا radiogeek بگردین. هر کسی رادیوگیک رو پیدا نمی کنه، شانس می خواد (:
اخبار
عمومی شدن سورس کد ماشین های هوشمند مرسدس بنز
ماشین های ون مرسدس بنز یه مدار Onboard Logic Unit دارن که رابط سخت افزار و نرم افزار خودرو است و ماشین ها رو به کلاود وصل می کنه و حتی اجازه می ده که تردپارتی ها (شخص ثالث؟! شخص؟! ثالث؟!) بتونه به خودرو وصل بشه و دیتا رد و بدل کنه. چیزهایی مثل بررسی وضعیت خودرو در جاده یا وضعیت اجزای خودرو و این چیزها. حالا ظاهرا این کد که توسط Daimler AG نوشته شده، به طور کامل لو رفته؛ بیشتر از ۵۸۰ تا گیت رپوزیتوری. چطوری؟ نگو به من… شرکت معظم دایملر ای جی که این کدها رو برای مرسدس می نوشته، اونها رو روی یک گیت روی وب هاست می کرده که … بگو چی؟ آفرین. امکان رجیستر شدن اکانت جدید توش باز بوده. این محقق امنیتی کارش همینه که دنبال سرورهایی بگرده که گیت لب روشون نصب است و درست تنظیم نشده.. ولی خب رسیدن به رپوزیتوری سورس کد بنز واقعا دیگه… [توضیحات در مورد خطرات نصب دیفالت یا فقط راه انداختن یه چیزی با سعی و خطا]. اوه طرف کل این رپوزیتوری رو چند جا آپلود کرده که شامل چیزهایی مثل ایمیج های رزبری، سورس کد، ایمیج سرورها، کامپوننت های کنترل ریموت OLUها، داکیومنت ها و غیره هستن و بعد از بررسی شون به نظر می رسه حتی توکن های API و پسورد و غیره سرور هم توشون پیدا می شه.
اینجور خبرها زیادن می بینن که در خبر هم اومدن نه اعماق. دیگه عادی شده تقریبا ولی یادآوری اش مهمه هنوز. [مفهوم کامپیوتر air gapped] و محققی نشون داده که می تونه اطلاعات تایپ شده روی کامپیوتری که نه انیترنت داره نه وای فای نه بلوتوث نه حتی اسپیکر رو بخونه روی یک گوشی نشون بده. چطوری؟ با تنظیم کردن سرعت فن ! در نهایت یک چیزی داره صفر و یک به بیرون می فرسته و این چیز می تونه سرعت فن و صداش باشه که یه موبایل می تونه اونو به شنود خوبی تبدیل کنه. معلومه که این لا یه بدافزار هم لازمه ولی شاید براتون جالب باشه که بعضی ها حتی این ملورها رو از حفظ تایپ می کنن.. کمی توضیح و اینکه واقعا عملی است.
اعتلاف حزب سوسیالیست دموکرات و حزب سبز در مونیخ انتخاب شدن و یکی از تصمیم های خوبشون رو گرفتن: پول عمومی؟ کد عمومی! مساله اینه که تولید نرم افزار گرونه، آموزشش گرونه و از اون مهمتر بسته بودنش رانت میاره. در استراتزی پول عمومی؟ کد عمومی گفته می شه که اگر چیزی با پول عمومی…
خودش که خبر عظیمی نیست ولی هر وقت بحث دفکان باشه خوبه که در موردش حرف بزنیم. دفکان تقریبا بزرگترین گردهمایی هکرهای دنیا است که معمولا همه منتظرش هستیم تا حداقل فیلم هاش رو ببینیم. از ۱۹۹۳ شروع شده و از متخصصین امنیت و هکرها تا حقوق دان ها و این روزها پلیس ها هم توش هستن (: معمولا کلی کارگاه داره. از باز کردن قفل فیزیکی تا رباتیک تا برنامه هایی مثل فتح پرچم تا موسیقی و پول پارتی های شبانه اش. در ضمن badgeهاش هم خیلی معروفه. اوه ایده روستاها هم خیلی خوبن. مثلا اگر من به بیوهک علاقمند هستم یا IoT می تونم برم روستای مرتبط و اونجا با آدم های مشابه گپ بزنم. یه جور میز در سطح خیلی بزرگ. تاثیرش توی فرهنگ هکرها هم زیاده. اگر علاقمندین سرچ کنین و چیز بخونین و ببینین. مثلا توی مستر ربات سیزن ۳ الیوت و دارلین به یه تورنمنت مقدماتی فتح پرچم دفکان سر زدن. خلاصه اینکه امسال نیست (:
وی پی ان قانونی ایران
طبق معمول ایران هیچ کس نمی فهمه این قوانین چیه. میان و می رن و همه هم مدعی هستن که «ما که قدرتی نداریم.. برین از بقیه بپرسین». به هرحال منتظرن که وزیر به اصطلاح ارتباطات ساز و کارش رو فراهم کنه تا رسته های خاص شغلی – بخونین دوستامون – بتونن وی پی ان قانونی داشته باشن و اینترنت سانسور شده بمونه برای من و شمایی که دم تکون نمی دیم. حالا اینکه چطوریه که باید از مالیات ما خرج کنن و ابزار سانسور بخرن و ما رو فیلتر کنن بعد به یکسری مجوز بدن که در مقابل پول بتونن این چیزهای فیلتر شده رو بخونن دیگه یه بحث دیگه است ((: فرمودن هم که به محض اجرایی شدن وی پی ان قانونی، با وی پی ان های غیرقانونی (بخونین روش های رسیدن ما به ایننرت) مبارزه بیشتری صورت خواهد گرفت.
هاوینگ بیت کوین
چهار سال یکبار. مثل ورزش. توضیح اینکه چیه. بیخیال قیمت بشین. به تکنولوژی عشق بورزین (: و در اولین تنظیم مجدد سختی شبکه هم ۶٪ پایین اومده.
مایکروسافت در گذشته بسیار با برنامه های آزاد و بازمتن بد بودن. در حدی که در موردش از عبارت سرطان استفاده کرده بودن و FUDهای دیگه. اما حالا برد اسمیت رییس مدیرمایکروسافت پذیرفته که این استراتژی و برخورد اشتباه بوده. البته از نظر فنی هم چند وقت است که شعار MS Loves Linux واقعیت پیدا کرده و می بینیم با خرید گیت هاب و دادن Windows Sybsystem for Linux و vSCode و بقیه موارد واقعا مایکروسافت داره به سمت بازمتن میاد. حالا هم برد اسمیت توی مصاحبه اش گفته که «مایکروسافت قبلا در سمت اشتباه تاریخ ایستاده بودیم. اما خبر خوب این است که زندگی به اندازه کافی طولانی است و می تونین چیزهای جدید یاد بگیرین و تغییر کنین. امروزه مایکروسافت به تنهایی بزرگترین مشارکت کننده در پروژه های بازمتن است .. وقتی صحبت از بیزنس باشد». نکته خوبیه دیگه!
هاها.. ماشین خودران هنوز چیز خفنی حساب می شه. البته هکر مشهوری به اسم خورخه هوتز یا همون geohot یه پروژه شروع کرده به اسم comma.ai که میتونه به خیلی خودروها وصل بشه و اونها رو تا حد قابل قبولی خودران کنه.. البته بدون تضمین (: خلاصه اگر خواستین خودران ملی بزنین، کار دو سه روزه (: با احترام به کسانی که واقعا سعی می کنن پروژه رو بهتر کنن (: اما حالا یه هکر ۱۵ ساله به اسم لئون هیلمن نرم افزار آزاد رانندگی خودکار رو برداشته و وصلش کرده به Grant Theft Auto V که ذاتا کار جالبی است. تقریبا دو هفته طول کشیده و دو تا کامپیوتر هم می خواین که یکیش کنترل کننده ایکس باکس بهش وصله با ویندوز و اون یکی اوبونتوی ۱۶.۰۴ است که اوپن پایلوت رو با یه وبکم متصل می کنه به comma.ia . جذابیتش برای آینده؟ اینکه شاید بشه نرم افزار رو از طریق رانندگی در بازی بهتر و بهتر کرد (:
مشکلات ایران و برنامه هایی که قراره کلا آموزش و پرورش رو به سمت یه چرندی ببرن که .. و امکان اینکه استادها کلا به اشتراک گذاشته بشن و .. و البته در خارج و تا حدی ایران بحث اینکه واقعا ظرفیت هست.. فقط نمی خواستن بفروشن. و البته خبر جالبی که اتوبوس های مدرسه روزی چند ساعت در مناطق محرومتر آمریکا توقف می کنن و اینترنت وای فای رایگان می دن. برای اینکه بچه هایی که قبلا می اومدن سوار اتوبوس می شدن می رفتن مدرسه حالا بتونن بیان بشینن توش یا اطرافش و از اینترنت رایگان امکان وصل شدن به معلم و مدرسه شون رو پیدا کنن. این اتوبوس ها در تگزارش حدود ۶۰ متر برد دارن و از ۸ صبح تا ۲ در مناطق مسکونی مستقر می شن. بحث دیگه کرونا و اینترنت هم بحث های اتصال از راه دور بود که کلی شرکت سبز شدن و تو ایران اکثرا با نصب برنامه های آزادی مثل big blue button و البته برنامه های قفل شکسته و از اونطرف شرکت های بیشتر و بیشتری به سراغ شنود و زیر نظر گرفتن کارمندان رفتن و البته حتی خیلی جاها در سطح شهر هم این سیستم های ۱۹۸۴ی راه افتادن … که امیدوارم بعد از کرونا از بین برن.. هرچند که نمی رن به این راحتی ها (: خبرهای کرونایی یکیش هم بحث کار از خانه است. کلی از خونه کار کردیم و چقدر مثبت بوده (: جک دورسی از توییتر گفته که توییتر اجازه می ده کارمندانش تا وقتی که دلشون می خواد و حتی تا ابد، از خونه کار کنن. تا وقتی کارشون رو می کنن منظم و مرتب. تحقیقات متنوعی هم نشون می دن که بهره وری بالاتر بوده (: برای خیلی ها هم خیلی عجیبه بازم برگردن به دفترهای ناراحتی که همه چیزش از خونه بدتره و لازمه براشون ۱ ساعت از روز رو هم حروم کنیم در رفت و امد. و البته کرونا نتایج غیر انیترنتی هم داشته، از جمله کم شدن ۱۷درصدی Carbon Emission (: اوه اوه همین الان فیسبوک هم گفت که بعد از کرونا هم ریموت رو جدی تر نگه می داره (: کوین بیس و شاپیفای هم گفتن در حد من و داریوش و ابی رو کجا می برین (: و البته قصه رد شدن یکسری آدم هم بود چون گوشی های جدیدشون با HEIC عکس می گیرن که پرتال ها نمی شناسنشون.
رمزارزها و TON و بلاکچین و سانسور
از این نظرها هم جهان پر تلاطم بود. بیشتر از ۲ سال قبل تلگرام اعلام کرد قراره یه رمزارز به اسم TON بده. کلی آدم باهاش انواع کلاه برداری ها رو کردن. از نصب پوسته های تقلبی تلگرام به اسم اینکه بلاکچین است (یعنی چی اصلا؟!) تا عضو شدن تو گروهی به اسم بانک ملی چون رییس تلگرام شخصا قول داده اگر اعضاش به ۱ میلیون برسه به همه پول بده ((: مهملات. حالا توی یه بیانیه رسمی تلگرام اعلام کرد که پروژه TON رو متوقف می کنه و کسی دیگه حق نداره از این اسم استفاده کنه. و این حرفها. صحبت اصلی اش هم اینه که قاضی ای مشکلات حقوقی براش درست کرده. این پیچیدگی عمومی رمزارزها و دولت ها است که سعی می کنن کنترلش کنن. تو ایران هم قانون عجیبی داشتیم که رمزارز رو برابر بقیه ارزها دونسته و نیازمند مجوز صرافی (: خلاصه که … هرکسی از ظن خود شد یار من و بدون اینکه اصلا بفهمه مساله روِ، قانونی تصویب می کنه یا حرفی می زنه. بین خودمون باشه فکر کنم تو تلگرام هم بحث فقط هیجانی راه افتاد. از بحث ضد فیلتر بودن تا پروکسی های خود تلگرام تا رمزارزش (: [ مفهوم کردیت متفاوته و می تونه خیلی هم خوب باشه و البته مشکلاتش با ایران و بازم دردسر پول نبودنش در ایران در حالی که در جهان به عنوان پول استفاده می شه این کردیت]. تو این بحث هستیم بحث تکون دادن ۴۰ تا بیت کوین ۲۰۰۹ رو هم بگم که در روز ۳۷م شروع ماین شده بود
شاید از سریال سیلیکون ولی یادتون باشه [کمی توضیح]. حالا یه وکیل به و یه برنامه نویس دست به دست هم دادن و کار جالبی کردن تا دیگه هیچ موسیقی دانی به خاطر موسیقی ای که ساخته مورد شکایت قرار نگیره. اونها با یه الگوریتم هر ملودی ای که ممکنه رو تولید کردن و نتیجه رو به شکل یه فایل MIDI نوشتن ( Musical Instrument Digital Interface و کمی توضیح. رابط است و چیزی شبیه اینکه نت ها رو با دستگاه های مختلف نوشته و اجرا کنین). بعد اومدن گفتن طبق قانون میدی یک فرمت اجرا شده است و قابل کپی رایت کردن. پس کپی رایت کردن و گفتن دیگه کسی اجازه نداره مدعی بشه چیزی که در این مجموعه است، کپی رایت اونه. کل کار رو هم به شکل creative commons zero منشتر کردن؛ در واقع هیچ چیزی رو برای خودشون نگه نداشتن. نمونه اخیر شکایت tom Petty از Sam Smith بود که توش مدعی بود بخشی از موزیک Stay with me سم به موزیک I wont back down اون شباهت داره. اما حالا که این الگوریتم همه ترکیب های ممکن ۸ نوت از ملودی های ۱۲ بیت رو درست کرده، تکرار این مساله منطقا باید ممنوع باشه. معلومه که قصد این دو نفر نشون دادن داغون بودن وضعیت کپی رایت است. قوانینی که الان خیلی قدیمی هستن و شدیدا نیاز به توسعه و تغییر دارن. درست شدن که خلاقیت رو حفظ کنن و جامعه رو به پیش ببرن ولی … [توضیحات خودم]. راستی. کل الگوریتم روی گیت هاب قابل پیدا شدن است. دنبال allthemusic.info بگردین.
حالاکه داریم از سریال ها می گیم متوجه بیگ بنگ تئوری هم باشیم دیگه. توش شلدون درجاهای زیادی در تشخیص احساسات مشکل داره و نمی فهمه طرف خوشحاله یا غمگین یا شوخی می کنه یا چی. این می تونه واقعا مشکل درست کنه. تصور کنین جیمی که ۱۱ سالشه گرسنه شده و موقع شام است. میاد بیرون و به سمت اشپزخونه . مادرش میز رو چیده و داره غذا رو میاره ولی جیمی که اتویسم داره، با دیدن ظرف های روی میز تصمیم میگیره اونها رو مرتب کنه و یکی یکی همه قاشق ها و چنگال ها و بشقاب ها رو دقیق می ذاره سرجاشون توی قفسه ها. اون ناگهان یه صدای جیغ می شنوه که می گه «جیمی چیکار می کنی؟!». بر میگرده و مامانش رو می بینه ولی نمی دنه چی شده. البته اگر یک گوگ لگلس ۲۰۱۳ آپگرید شده به چشمش باشه، وضع فرق می کنه. این گوگل کلس شروع می کنه به چشمک زدن در کنار صورت و می گه یه صورت کشف کرده و کافیه جیمی یک ثانیه دیگه به مادرش نگاه کنه تا با نشون دادن یه اسمایلی عصبانی، به جیمی یادآوری کنه که مادرش از یک چیزی عصبانی است! مساله ای که خود جیمی نمی تونسته بفهمه! این نتیجه ۶ سال کار یه تیم توی دانشگاه استنفرد است و حالا نیازمد تاییدیه FDA برای عرضه شدن به عنوان یه ابزار سلامت واقعی. و البته برای فان کردن قضیه بازی هایی هم بهش اضافه شدن. مثلا «لبخند رو پیدا کن» یا «احساسات رو حدس بزن» (: یعنی دقیقا خود شلدون بازی (: چیزی که از این خبر صرف مهمتره، توانایی هوش مصنوعی است در دادن اطلاعات دقیق تر به مغز ما برای تصمیم هاش. به فروشنده ای فکر کنین که دوربین روی چشمش داره بهش می گه شما از کجای حرفش خوشتون نیومده یا مشکوک شدین و هدفون توی گوشش می گه باید به شما چی بگه که … یا بدتر از اون.. کاندیدای ریاست جمهوری که …
این اصطلاح «درآمد عمومی سرتاسری» یا چنین چیزی بحث جالبیه. ایده اینه کهآیا اگر به همه مردم حداقل های زندگی / یک درآمد نیمه آبرومند رو بدیم چه اتفاقی می افته. معلومه که دوستان راست و طرفدار سرمایه داری سریعا استرس می گیرن که «نه… دیگه هیچکی کار نمی کنه» و «وای اقتصاد به فنا می ره» و «انگیزه های از بین می ره» و «رقابت مهمترین انگیزه بشری است» و «این کمونیستمه!» و … اما ظاهرا تجربیاتش مثبته. همونطور که تجربه چیزهایی مثل بیمه بیکاری و داشتن حق درمان و تحصیل و غذا و … نتایج بهتری داده. در گسترده ترین تحقیقی در این مورد که تا به حال بوده در فنلاند در دو سال یعنی ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ هر ماه به ۲۰۰۰ نفر بین ۲۵ تا ۵۸ سال حقوق ماهانه ای داد بدون اینکه ازشون چیزی بخواد. حقوق فقط ۵۶۰ یورو بود و سعی شد نمونه های معقولی از کل جمعیت کشور انتخاب بشن و وضعیتشون با ۱۷۳هزار نفری که از طریق بیمه بیکاری زندگی می کردن مقایسه شد. ظاهرا طبق نتایج، این افراد بیشتر از افرادی که بیمه بیکاری می گرفتن کار کردن و اطرافیانشون هم بیشتر سر کار رفتن و رفاه کلی بیشتری هم داشتن، همینطور سلامت روانی و کارکردهای ادراکی شون بالاتر بود و امیدشون به آینده هم بهتر بود. گفته می شه ایده درآمد حداقلی عمومی می تونه در مقابله با شرایطی مثل کرونا هم مثبت عمل کنه چون به آدم ها امنیت روانی و مالی می ده. همچنین طبق آمار این شکل از درآمد عمومی بلاشرط تاثیری روی عدم علاقه آدم ها به کار کردن نداشته. محقق ها می گن با اینکه پول مهمه ولی ظاهرا پول تاثیری روی علاقمندی آدم ها به کار کردن و نکردن نداره. در نهایت شعار اینه که انتظار می ره هر کس مستقل از شغل ، رنگ ، جنس، جنسیت، دین، قومیت و هر چیز دیگه، به میزان کافی از از مسکن، آموزش، بهداشت، حمل و نقل و غذا دسترسی داشته باشه.
نامه ها
تقبیح ها و تشویق ها
موسیقی
علی دی جی . قدرت تریاک
دوباره – شاعر همیشه با کلت
جالبوت – فهمت ببر بالا
پالت و ماکان اشکواری – پس چرا تفنتگارو گرفتی سمت من
کی ناز – منم یه روز میرم یه جایی که مردمش اهل حالن
فتیش کلمه قشنگیه… از نظر فن یعنی پرستیدن چیزی بیجان به خاطر اینکه فکر می کنیم خصوصیتی جادویی داره یا روحی توش حلول کرده! قشنگ نیست؟ ممکنه مثل بت بهش نگاه بشه، ممکنه مرتبط باشه با سرمایه داری و مارکس و ممکنه ارتباط پیدا کنه به سکس. شایدم همه اینها یکیه. تو این شماره جوراب شلواری به علایق «غیر مرسومی» نگاه می کنیم که ظاهرا اصلا هم غیرمرسوم نیستن. مفهوم، شکل ها و اینکه سالمن یا نه رو می بینیم و تصمیم میگیریم باهشون چیکار کنیم تا زندگی خوب و معقولی داشته باشیم. از اون مهمترین معیاری پیدا می کنیم برای سنجش سلامت اکثر چیزهامون (: با رادیوجوراب شلواری باشین.
فتیش کلمه قشنگیه… فتیش … معنیش چی می شه؟ شاید بت مثلا؟ از نظر فن یعنی پرستیدن چیزی بیجان به خاطر اینکه فکر می کنیم خصوصیتی جادویی داره یا روحی توش حلول کرده! خیلی قشنگ نیست؟ چه نمونه هایی دارین؟ مثلا بت ها (: جالبتر از اون؟ مارکس!
مارکس واقعا در بسیاری از حوزه های دانش حرف هایی زده که آدم همینطوری انگشت به دهن می مونه (: کارل مارکس توی بحث اقتصاد سیاسی اش توضیح می ده که ادراک ما از بعضی روابط (بخصوص روابط تولید و مبادله) دچار یک مشکل می شه. می گه ما درک نمی کنیم که کالاهایی که وجود دارن در واقع نتیجه کار ما هستن. توی فتیشیم کالایی یا بت انگاری کالایی، ما شروع می کنیم به نگاه کردن به کالاها به شکلی که انگار موجودیتی بیرونی و مستقل از ما دارن و ارزششون ذاتی است. مثلا درک نمی کنیم که یه ایفون چیزی است برای مصرف (ارزش استفاده) یا چیزی دارای ارزش مبادله و کم کم باور می کنیم که موضوعی به نفسه ارزشمنده. از اونطرف ما روابط بین انسان ها در پروسه تولید – مثلا اینکه با کی چیکار می کنیم و زمانی که براش می ذاریم و … – رو با کالاها می سنجیم و در نهایت محصول ما چیزی مستقل از تولید کننده می شه. انگار یکسری بت پشت ویترین ها هستن که زندگی ما باید صرف پرستش و تلاش برای به دست آوردن اونها بشه.
اما قصه ما این فتیش نیست.. رادیو جوراب شلواری هستیم.. پس با ما باشین
[آهنگ]
اصطلاح فتیش توی دنیای سکسی به علاقمندی جنسی به چیزی غیر زنده یا غیرمرتبط با مسائل مرسوم به اعضای تناسلی می گن. یه فتیش خیلی مشهور رو فرض کنین: پا. اگر کسی اینقدر علاقمند به پا باشه و پا براش اینقدر سکسی باشه که مرکز اصلی تحریکش باشه،می گیم پا براش فتیش است. این آدم فتیش پا داره و این مساله ممکنه اینقدر جلو بره که اصولا به عنوان یک اختلال روانی طبقه بندی بشه. حواستون هست دیگه.. اگر اینقدر جلو بره که زندگی رو مختل کنه یا خطرناک باشه و اینها… اینم اضافه کنم که درسته که از نظر پزشکی فتیش فقط مربوط به اجسام (مثلا بگیم یکی عاشق تل سر است و پارتنری که تل سر نداشته باشه براش جذاب نیست) و اعضای غیرجنسی بدن (مثلا لاله گوش) است اما در بحث عمومی – که اتفاقا خیلی وقت ها از پزشکی جلوتره – علاقمندی به فعالیت های خاص رو هم فتیش حساب می کنیم.
توی این بحث عمومی، فتیش برای اشاره به هرچیزی استفاده می شه که تحریک جنسی قوی به همراه داره – و البته بخشی از اعضای تناسلی نیست (چرا می گم تناسلی؟چون دقیقا اشاره می کنیم به اعضایی که برای ادامه نسل به شیوه مرسوم مورد نیازن). اگر از اعضای بدن حرف می زنیم می تونه چیزهایی مثل آدم خیلی چاق، آدم خیلی لاغر، موی بلند، کچل، سن کم، زیاد و هر چیزی باشه. اگر جسم حرف می زنیم می تونه سیگار، جواهرات، تل، لباس، لباس جنس مخالف، کفش، چکمه، مانتو یا هر چیزی باشه و اگر از رفتارها حرف می زنیم می تونه به هر رفتاری اشاره کنه که با ادامه نسل مرتبط نیست . از انواع اینترکورس ها تا علاقمندی به ادرار یا هر چیز دیگه ای باشه که تو این پادکست هم جای گفتنش نیست یا چیزهای خاص تر مثل کسی که می گفت عاشق اینه که ببینه یک نفر داره غذا می خوره یا شیرینی ها رو زیر پاش له می کنه یا بادکنک رو می ترکونه! واقعا.. یکی بود پول می داد که یکی دیگه تو وبکم آدامس بادکنکی اش رو باد کنه تا بترکه و بریزه رو صورتش. می بینین؟ قانون ۳۴ اینترنت می گه که هر چیزی که تصورش رو بکنین برای کسی جنبه جنسی داره (:
[موزیک]
گفتم که قانون ۳۴ می گه هر جور چیزی که تصورش رو بکنین، برای کسی می تونه تحریک آمیز باشه. معمولا هم ما این تحریک آمیزی رو یه چیز عادی تصور می کنیم ولی برای بقیه شاید عجیب باشه. نکته جالب فتیش هم همینه: باید درک کنیم که هر کس می تونه چیزی رو دوست داشته باشه و تا وقتی رفتارش نسبت بهش سالم و منطقی است، در رابطه های توافقی شکل میگیره و عاقلانه و بالغانه است مشکلی نداره. نتیجه؟ فتیش ها بسیار متنوع هستن اما توزیعشون بین آدم ها متفاوت است. مثلا افراد خیلی خیلی کمتری به خرد کردن قطارهای مدل به عنوان مساله تحریک آمیز نگاه می کنن تا کسانی که پا براشون جذابیت خاص داره. یه تحقیق ۲۰۰۷ در بین گروه های اینترنتی به این نتیجه رسیده که در مجموع از بین گروه های مرتبط با علاقمندی به فیچرها یا مسائل مرتبط با بدن، حدود ۴۷٪ شون علاقمند به فتیش های مرتبط با پا هستن، ۹درصد مرتبط با مایعاتی که از بدن خارج می شن، ۹ درصد در مورد ابعاد خاصی از بدن مثلا چاق یا لاغر یا بلند یا کوتاه، ۷٪ مرتبط با موی سر، ۵٪ مرتبط با عضلات و درصدهای کمتری مرتبط با چیزهایی مثل ناف، موی بدن، ناخن، دهان و موارد دیگه. از بین فتیش های مرتبط با لباس هم ۳۳٪ مرتبط با چیزهایی هستن که توی پاها پوشیده می شن (از لگینگ تا دامن و خود جوراب شلواری)، ۳۲٪ مربوط به پاافزارها مثل کفش و غیره و ۱۲٪ مربوط به لباس زیر و ۹ درصد لباس های عمومی مثل ژاکت ها یا کتهای رسمی یا لباس های نظامی و اینجور چیزها. البته معلومه که درصدهای کمتر هم هستن از داشتن پستونک تا پوشک تا هر چیز دیگه.
احتمالا خیلی هاتون می گین «وای چقدر عجیب» و چند نفری هم می گن «اوه پس بقیه هم هستن!» ((: هاها..
معلومه که در بحث رفتارها و شرایط هم چیزهای متنوعی هست. از علاقمندی به بارداری تا تسلط یک نفر روی اون یکی تا ایجاد حس خفگی یا بستن و غیره. اینجا بذارین اصطلاح BDSM رو بگم.
[کمی موزیک]
توی بحث فتیش ها یه شاخه خیلی مشهور BDSM است (کمی توضیحات خودم و بعد کتاب ۵۰ سایه گری) و بحث توافق و قواعد و غیره. علاقمندی به shibari یا ارگاسم کنترل.
بحث اینکه اینها نیاز به آگاهی دارن و مواردی از پروفایل ها نشون می دن که می تونن بسیار خطرناک باشن وقتی با ناآگاهی و طبق پورن و قصه های مهمل می ریم سراغش. یاد گرفتن، امنیت، استفاده از وسایل صحیح، تجربه کردن و آروم آروم پیش رفتن منطقی ترین کاره. پس مواظب سلامتی باشین.. اصلا سلامته؟!
[آهنگ]
سازمان بهداشت جهانی یه چیزی منتشر می کنه به اسم طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها. نسخه آخر که ۱۰ است، می گه فتیشی به عنوان اختلال در نظر گرفته می شه که اصلی ترین نوع هیجان جنسی باشه و اونقدر جدی بشه که بدون اون نتونین سکس داشته باشین یا به خاطرش دچار اضطراب و اندوه باشین یا با اینترکورس مرسوم به مشکل بخوره. این تعریف خوبی برای «اعتیأد» و موارد مشابه هم هست: اگر چیزی باعث می شه شما چیزهای مهم دیگه (مثلا روابط اجتماعی، درآمد و ..) رو از دست بدین اون می تونه به عنوان یه اختلال در نظر گرفته بشه. در ضمن ای سی دی ده می گه این مشکل باید حداقل ۶ ماه این اختلال رو در زندگی مرسوم رو ادامه بده یا شما رو دچار مشکل کنه که بشه بهش گفت اختلال.
همچنین دی اس ام رو هم داریم که بیشتر مال روانپزشک ها است. دی اس ام نسخه ۵ هم مورد نسبتا مشابهی داره. اونم می گه باید این فتیش حداقل شش ماه ادامه پیدا کنه و باعث اندوه یا رنج یا اضطراب جدی روانی باشه یا تاثیرش رو در نقاط مهم زندگی انسان هم بذاره تا بشه بهش گفت اختلال. در نتیجه خیلی هم نگران نباشین. همینطور نگران چیزهای خیلی زیاد دیگه … تا وقتی چیزی باعث نشده شما در روابط اجتماعی، شغل، زندگی شخصی و موارد مشابه دچار مشکل جدی بشین، معمولا اختلال طبقه بندی نمی شه. حتی سازمان بهداشت جهانی صریحا می گه که این گرایش ها مرسوم هستن و تا وقتی تاثیری حاد روی چیزهای دیگه ندارن نباید اونها رو مریضی حساب کرد. البته معمولا در مواردی که چنین گرایش هایی به سمت جرایم باشه، لازمه با روانپزشک صحبت کرد. مثلا رابطه با جسد یا کودک چیزی نیست که شما بگین حالا دارم و امیدوارم بهش عمل نکنم دیگه (:
آمار هم بدم؟ بر اساس یه تحقیق ۲۰۱۱، ۳۰٪ مردها به علایق فتیشی خودشون اشاره کردن و ۲۴.۵ درصد هم گفتن که سراغ عملیاتی کردنش هم رفتن. در ۲۰۱۴، تحقیق مشابهی روی زن ها گفت که ۲۶.۳ درصد زن ها و ۲۷.۸ درصد مردها گفتن که در مورد چیزهایی که به شکل مرسوم سکسی نیست، فانتزی های سکسی دارن.
نکته جالبتر اینه که در تحقیقات متنوعی اشاره شده که افرادی که درگیر رفتارهای فتیشیستی یا چیزی مثلا BDSM می شن، به شکل متوسط سلامت روانی بالاتری دارن. [توضیح آمار!] غیر منطقی هم نیست. همونطور که آدم ها در سلیقه غذایی متفاوت هستن، در علاقمندی های جنسی هم می تونن متفاوت باشن و رفتارهای مختلفی بکنن . سرکوب این رفتار منطقا موجب مشکلاتی می شه. فرض کنین کسی دوست داره به بقیه ظلم کنه. اگر بهش فرصت بدین این رو در سکس با کسی ک دوست داره بهش ظلم بشه در محیطی منطقی و بالغانه و عاقلانه امتحان کنه احتمالا نتیجه بهتری می گیرین تا دائما سرکوبش کنین تا جای دیگه ای بیرون بزنه (: همینطور برای نفر دوم هم همینه. توصیه هایی مثل اینکه «حالا اگر شوهرت کتکت زد حتما دلیلی داشته یا خیلی هم عادیه یا چیزهای مشابه» منطقا از کی میاد؟ (: از کسی که از اینکار لذت می بره یا به نظرش درسته.. ولی مشکلش چیه؟ اینکه به جای اینکه در زندگی خودش پیاده اش کنه اونو تئوری می کنه و به بقیه ارائه می ده (:
همینطوره علاقه به سگ بودن یا شلاق خوردن یا هر چیزی که فکرش رو بکنین (: قانون ۳۴ رو یادتون باشه (:
[آهنگ]
و چرا پیش میاد، دلیلش چیه؟
اینو نمی دونیم. تموم شد (:
[اهنگ]
حالا تموم تموم هم که نه… حرف هایی هست برای گفتن ولی واقعا دلیلش رو نمی دونن (: توافق کامل روی این هست ک دلیل رو نمی دونیم یا بهتر بگم علت رو. ولی تلاش هایی شده. مثلا یکیش شرطی شدن / کردن است. [مثال پاولف]. مثلا سعی کردن به آدم ها حین تحریک جنسی یه چیز خاص رو نشون بدن. از چکمه تا قلک طوری ولی در اکثر موارد موفق نبوده. اما کماکان قابل دفاعه که یکی از منابع ایجاد فتیش ها، همراهی یه چیز با یه حس جنسی در یک لحظات حساس باشه. یه نظریه دیگه نقش پذیری است. نقش پذیری به شکل کلی پروسه ای است که ما توش نقش هامون توی اجتماع رو یاد می گیریم. مثلا یاد میگیریم کارمند باشیم و سر ماه حقوق بگیریم و به نظرمون این طبیعی باشه یا می پذیریم که خوبه رای بدیم و این چیزها. اما این نقش پذیری در سکس هم اتفاق می افته. حتی در حیوانات دیده می شه که نقش های جنسی یاد گرفته می شن و ممکنه توی این پروسه یه خرس پاندای ماده به جای تلاش برای جلب توجه خرس پاندای نر، سعی کنه توجه مسوول قفس رو به خودش جلب کنه. این نظریه می گه ما چیزهای هیجان انگیز و مشخصات پارتنر خوب و اینها رو در کودکی یاد میگیریم و اگر این نقش پذیری اشتباه باشه یا از طریق یه اتفاق غیرمرسوم جا بیافته، تاثیرش رو در ادامه زندگی هم نشون می ده. بعضی ها هم به تفاوت های عصب شناختی اشاره می کنن و می گن که مثلا تحریک فیزیکی پای یه نفر، نقطه از مغز آدم ها رو روشن می کنه که بسیار نزدیک به جایی است که در موقع تحریک جنسی روشن می شه. این نزدیکی شاید بتونه ربطی داشته باشه به اینکه فوت فتیش مرسوم ترین فتیش جهانه! تو یه مثال خاص دیگه، برداشتن بخش قدامی لوب گیجگاهی یه مرد که دچار حمله های صرع بود، باعث شد فتیشش به سنجاق قفلی هم از بین بره! حداقل اگر من موضوع رو درست فهمیده باشم.
متوجه شدین دیگه؟ دلیلش رو نمی دونیم (:
[آهنگ]
چیکار کنیم حالا؟ هیچی.. سالم زندگی کنید. امن باشید. به کسی چیزی رو اجبار نکنید. اگر علاقه ای دارید در چارچوب اخلاق و توافق جلو ببرینش و بدونین که بسیاری از رفتارهایی که می بینیم احتمالا مرتبط با سرکوب اینجور چیزها در آدم ها هستن. شکنجه می تونه در یک محیط امن مورد توافق و سالم اتفاق بیافته یا یه قاتل زنجیره ای تحویل بده. برده یکی دیگه بودن می تونه یه بازی دو نفره باشه در چارچوب ها و روابط خودش یا می تونه … بگذریم. سالم باشین و آگاه و یادمون باشه که سکس خوب، اونی است که بین آدم های بالغ، عاقل و با توافق کامل اتفاق بیافته و معمولا شکل آرومش قدم به قدم با کشف طرفین است و لذت بردن از هر چیزی و می دونیم که مطلقا «نه یعنی نه!». و اگر هر جا فکر کردین علاقمندی ای دارین که برای خودتون یا کس دیگه خطرناکه، به مشاور رجوع کنین. و یادتون باشه که من روانشناس نیستم ولی اینها اطلاعاتی هستن که هر آدمی باید داشته باشه… اوه.. و اگر اهل چیزهای عجیب تر هستین این دو فرمول رو هیچ وقت فراموش نکنین: توافق، بین آدم های بالغ و عاقلانه + اول رو خودتون تست کنین ببینین چطوریه بعد رو بقیه. یادتونه دیگه؟ یاد گرفتن سکس از فیلم پورن مثل یاد گرفتن کاراته از فیلم جکی چان است و در ادامه اش یاد گرفتن بی دی ای اس ام از پورن، مثل یاد گرفتن شوخی از ژوکر (: بی دی اس ام و خیلی فتیش ها یه رابطه رشد پیدا کننده هستن.. قدم به قدم و با اعتماد… اتفاقا چیزیه که باید با آشناترین آدم ها بسازینش… خندون باشین. بهترین چیزه.
موزیک آخر از فضانوردان است… حلزون علفی تنها.
## موزیک ها
– بچه ها مواظب باشید – صدای اول
– هادی پاکزاد – دکتر
– در خانه بمانید – مسعود حسن زاده
– من باهاش کار دارم – روزبه بمانی
– نامهربونه – فتانه
– لاکپشت – او و دوستانش
– دست بر نمی داشت – فضانوردان
در این شماره از رادیو گیک، به سراغ یکی از قدیمی ترین بحث هایی می ریم که برای این رادیو تو فکرم بود: فلسفه علم. اینکه علم چیه، چه چیزی می تونه ادعای علمی بودن بکنه و آیا حوزه عمل علم کجاست. معلومه که مثل هر رادیوی دیگه، سری به اینترنت می زنیم و لعنتی به سانسور می فرستیم و با گذاشتن هدفون-مانندی ساخته شده از نارگیل، منتظر می مونیم هواپیماها برامون خوراکی بیارن!
یا توی برنامه های پادکست دنبال «کیبرد آزاد» یا «جادی» یا «رادیوگیک» یا jadi یا radiogeek بگردین. هر کسی رادیوگیک رو پیدا نمی کنه، شانس می خواد (:
فلسفه علم
دانشی در مورد تفکر در مورد مسائل بنیادین و اساسی جهان و زندگی . مثلا اینکه هستی چیه. واقعیت چیه. آگاهی چیه. ارزش چیه. ذهن چیه یا زبان چیه. به همین شکل، فلسفه علم در مورد پایه ها، شیوه ها و مفاهیمی که با علم همراه می شن صحبت می کنه. در واقع داریم می پرسیم چه چیزی علمی است، کدوم نظریه علمی قابل اتکا است و شایدم در این مورد حرف می زنیم که هدف نهایی علم چیه. می بینین که یه رادیوگیکی باید اتفاقا این رو دقیق بدونه. هم به این خاطر که بتونیم علم و غیر علم رو جدا کنیم، هم برای اینکه اگر لازم نیست نگران علمی بودن چیزها نباشیم و هم برای اینکه بتونیم در مورد آینده هوش مصنوعی و کلونینگ و کریسپر از نظر اخلاقی نظرات بهتری بدیم، هرچند که این آخری احتمالا وارد فلسفه اخلاق و خود اخلاق و مطالعات علم می شه ولی خب … ترس نداره (:
این رو هم بگم که اکثر فلاسفه هم در مورد این چیزها توافق کامل ندارن پس داریم مغزمون رو به چالش می کشیم… بحث این نیست که جواب اصلی ای وجود داره که من دارم بهتون می گم. اون کلا کار کلاس درس رده پایین است… اینجا اومدیم که فکر کنیم. می شنویم و انتخاب می کنیم.
این رو هم اضافه کنم که درسته که از زمان ارسطو فلسفه داریم، اما فلسفه علم به عنوان یه رشته جدا، از حوالی قرن ۲۰ درست شد. بخصوص با «پوزیتیویسم منطقی» بعد هم افرادی مثل پوپر ایده های جدیدی دادن و بعد هم کتاب ۱۹۶۲ توماس کون (توضیحات) به اسم «ساختار انقلابهای علمی» بحث رو به سطح دیگه ای بردن و مفوم پارادایم رو مطرح کردن که حرف اصلی اش اینه که در هر دوره، سوال ها، مفاهیم و کارهایی هست که اصولا دیسیپلین علمی اون دوره رو تعریف می کنه و البته جزییات زیاده اما من آخرش اشاره ای هم به نویسنده مورد علاقه ای فایرابند می کنم با کتاب بر ضد روش که اصولا استدلال می کنه ما نباید در مورد روش علمی صحبت کنیم چون هر روشی در علم، باید مجاز باشه. بحث پیشتر هم می ره و خب خیلی جاهاش هم از سواد عمومی من هم خارجه، ولی خوبی علوم اجتماعی اینه که هر کس حق نظر دادن داره و شنونده است که باید درک کنه به چی گوش بده و بعد از این سراغ چی بره. معلومه که اگر خوشتون اومد، بیشتر می خونین. مثلا در این باب که آیا علوم رو می شه به هم تبدیل کرد، آیا شیمی قابل تقلیل به فیزیک هست؟ آیا جامعه شناسی رو می شه از روانشناسی استنتاج کرد و آیا تحقیق در مورد انسان، می تونه در مورد ارزشها هم به ما اطلاعاتی بده؟ با ما باشین…. با این چیزها می شه پرواز کرد، البته در ذهن… فعلا بیرون از ذهن فقط با فیزیک می شه پرواز کرد… شایدم شیمی (((:
اما اول ببینیم علم چیه
تعریف قدیمی ارسطو می گفت و نزدیک که امروزه هنوز هم، به کار میرود، متعلق به ارسطو است و دانش علمی را مجموعهای از آگاهیهای قابل اتکا میداند که از لحاظ منطقی و عقلانی، قابل توضیح باشند. ما از حوالی ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد به این معنا علم داریم که حاصل تجربه و تکرار پدیده ها و غیره بودن. حتی تا مدتی به چنین چیزها و اکتشافاتی فلسفه طبیعی می گفتن چون عملا فلسفه پشت دنیا رو کشف کرده بودن (:
الان علم به معنی اقدام قاعدهمند در جهت توسعه و سازماندهی هدفمند اطلاعات با ارزش جهان شمول است که در قالب تفسیرهای قابل آزمایش و پیشبینیهایی دربارهٔ جهان، صورت میگیرد. در این مورد توی تاریخ فلسفه علم بیشتر حرف می زنیم ولی گفتم یه توضیح ریز در مورد علم مورد بحث بدم. ما در دنیای علم ، اونو به سه طبقه تقسیم می کنیم : علوم طبیعی (مثلا فیزیک، شیمی، …)، علوم اجتماعی (اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی، روانشناسی، ..) و علوم صوری (منطق، ریاضیات، آماری و علوم کامپیوتر). دو تای اولی مبتنی بر مشاهده و قابل آزمایش و بررسی مجدد هستن ولی آخری (صوری) با اینکه مبتنی بر روش های دقیق مرتبط با دانش هستن، نیازی به شواهد تجربی ندارن و روی مفاهیم آبسترکت کار می کنن و به همین دلیل بحث هست که جزو علم هستن یا نه. عملا اونها کشف شدن و درست شدن تا بتونن بقیه علوم رو پیش ببرن، مثلا نیوتن برای توضیح حرکت نیازمند کشف مشتق بود (:
اما در نهایت اینکه چی علم است و چی علم نیست هنوزم مورد بحثه و خب وابسته به دیدگاه. به پوزیتیویسم (همونم مثبتگرایی) سعی کردن بگن چیزی که قابل مشاهده است علم و چیزی که قابل مشاهده نیست، بی معنی (: [مفهوم کلی از مشاهده رو توضیح بدم با گپ د رمورد امکان سنجش]. اما بعدا تعریف جالب و بسیار متواضعی از سمت کارل پوپر اومد که می گفت گزاره علمی گزاره ای است که ابطال پذیر باشه (Falsifiability).
قبلا می گفتن که با استقراء (induction) من می تونم به قانون برسم. اگر هی قوی سفید ببینم می تونم نتیجه بگیرم که همه قوها سفید هستن. اما دیوید هیوم و کانت و بعد پوپر دیدن که این شکل از استدلال مشکل داره و با استنتاج در تضاده (deduction). شاید جالب باشه که بعدا با کشف قوی سیاه استرالیایی، این مثال معنی جالبتری گرفت. افرادی مثل هیوم و کانت سعی کردن جواب هایی برای این مساله پیدا کنن ولی بعد پوپر ایده هاشون رو کاملتر کرد و گفت اصولا ما نیازی به پذیرش پیشینی این ایده ها نداریم. بلکه ما می تونیم گزاره هایی بدیم که قابل رد شدن باشن و بعد ببینیم رد کردن اونها چقدر سخته! این احتمالا یکی از جهش های بسیار بزرگ فلسفه علم بود. پوپر می نویسه:
I shall require that [the] logical form [of the theory] shall be such that it can be singled out, by means of empirical tests, in a negative sense: it must be possible for an empirical scientific system to be refuted by experience.
— Karl Popper, Popper 1959. p 19
مثال همه قو ها سفید هستن یا «ظلم منجر به فروپاشی حکومت می شه» که ابطال پذیر نیست.
در واقع پوپر علم رو اینطوری تعریف کرد که قابل رد شدن باشه! نه قابل اثبات شدن و بعد از تلاس بسیار برای ردش و شکست خوردن، تقویت بشه نه اثبات!
اما آیا با مشاهده به نتیجه می رسیم؟
مثال جوجه ها اینجا خیلی مشهوره [مثلا رو بگم]. در واقع ما فقط با پشت هم چیدن مشاهداتمون نمی تونیم به علم برسیم. ریچارد فاینمن اصطلاح کارگو کالت ساینس رو کشف کرده [توضیح بدم و اینکه فرم رو حفظ کردن، ما رو به محتوا نمی رسونه]. این مساله می گه که ما باید بتونیم یه چیزی رو برای دفاع از علم، به مشاهدهاضافه کنیم. در واقع از مشاهده خالص ظاهرا نمی شه به علم رسید. البته اگر بخوایم عام تر نگاه کنیم، این بحث نسبی است. بستگی داره به تعاریف علم. گاهی ممکنه بگن استقراء احتمال چیزی رو تقویت می کنه و جوجه ها اتفاقا اشتباه نمی کردن و نظریه شون با علم سازگار بوده.
بعضی ها هم ممکنه بگن کلا استقراء روش اصلی علم نیست و با استنتاج است که به علم می رسیم. در واقع می گن باید مشاهده کنیم و بعد سعی کنیم توضیحبدیم. بعدش هم یه چیزی به اسم تیغ اوکام (استره اکام، اصل امساک، اصل اختصار تبینن: موجودیتها یا وجودها (نهادها) نباید بدون ضرورت افزایش یابد. یا در توضیح و توصیف، بخش های ناضروری را حذف کن) رو برداریم و هر چیزی از توضیحمون زیادی است رو حذف کنیم و برسیم به ساده ترین توضیح ممکن مشاهده.
اینجاست که به بحث تئوری می رسیم
تئوری علمی
تئوری علمی شرح منطقی و عمومیت دادن یه یک ذهنیت است.در علوم طبیعی باید بتونیم این نظریه ها رو بسنجیم، آزمایش کنیم و تکرار کنیم. – اونهم با یک روش پذیرفته شده. اینطوری می تونیم توضیح بدیم که چرا هر بار آب رو می ذاریم روی آتیش جوش میاد. در واقع تونستیم ذهنیت مولکول رو بفهمیم و هر چند بار می خوایم تکرارش کنیم و دقیقا بگیم بقیه چطوری می تونن روش ما رو پی بگیرن تا دقیقا به نتایج ما برسن.
همچنین تئوری می تونه از مشاهده هم جلو بیافته. مثلا انیشتین می تونه در مورد اجسام نزدیک به سرعت نور یک تئوری بده که سال ها بعد از مرگش امکان آزمایش پیدا کنه. معلوم هم هست که وقتی تئوری داریم می دونیم باید به کجای آزمایش نگاه کنیم و حتی چه آزمایشی طراحی کنیم.
و حالا می بینین چقدر خوب می شه برگشت به همون بحث گزاره های علمی که قابل نقض شدن هستن و وقتی آزمایش اونها رو نشون می ده، تقویت می شن. [اگر اسکینر رو نگفتم بگم اینجا و نیاز به نظریه حین مشاهده و اینکه چی علمی است و چی نه].
و بحث آخرمون… هدف و ارزش در علم
هدف و ارزش
حالا سوال مهم دیگه ای داریم: آیا علم به حقیقت پی می بره؟ یا سوال هایی هستن که علم قادر به پاسخ به اونها نخواهد بود؟ هیچکس نمی دونه. رئالیسم علمی می گه هدف علم رسیدن به حقیقت است یا حداقل تا حدی رسیدن به اون یا چیزی که به حقیقت نزدیکه. در مقابل مخالفین می گن که پدیده هایی هست که قابل مشاهده نیستن و در نتیجه علم نمی تونه ادعا کنه که به دنبال رسیدن به حقیقت جهان است. از اونطرف ابزارگرایان می گن وظیفه علم، مفید بودن است و سنجش علم باید بر اساس فایده اون باشه و کلا حرف زدن از حقیقت بی معنیه.
همچنین توی ارزش، دو بحث نتیجه گیری ارزشی باید از ربط ارزشی جدا بشه [توضیح خودم]
اما هر چی که باشه، علم متواضعترین منبعی بوده که بشر بهش دسترسی داشته چون همیشه داشته تلاش می کرده خودش رو رد کنه! و ازاونطرف مفیدترین هم بوده چون عملا تنها چیزی بوده که از نتایجش همگان فایده بردن و هیچ وقت هم نه باعث کشتار بوده نه شکنجه نه هیچچی ولی خب ابزار بوده (: اما دلیل نبوده… می بینیم که حتی کسانی که دلایل غیرعلمی برای این چیزها دارن هم در نهایت وقتی می خوان به هدف برسن، ابزار علمی رو انتخاب میکنن..
پس وقتی چیزی شنیدیم به این فکر کنیم که چقدر منطقی است، چقدر قابل دفاع است،آیا قابل سنجش هست؟ آیا قابل مشاهده هست؟آیا قابل تکرار هست؟ و از همه مهمتر آیا قابل رد شدن هست؟ و اگر رد بشه می گیم علم پیش رفته؟ (: اگر اینطوره بهش به عنوان علم احترام بذاریم.
تقبیح ها و تشویق ها
تشکر از عباس مهدیه که دوست رادیو گیک است. تشکر از محمد نشاط خو که یه ایمیل باحال بهم زده بود و چند نکته جالب رو گفته بود.
میلاد هم یهه تیکه از That’s My Heart از Lindemann تقدیم به خودش
hymn for missing از red رو از طرف مصطفی به سیما
ایمان یا ایتوماسن؟
حال و هوای میامی رو داره. البته ما که هیچ وقت نرفیم اما با فیلما و بازیهاش انگار اونجا بودیم قبلا :))
فایل نمی فرستم، اسمش اینه jan hammer crockett’s theme
موسیقی
آهنگ آریان به اسم گمشده من رو از طرف رضا تقدیم می کنیم به عل یپهلوان تو استرالیا