فرض کنین یک نفر باشه که فکر کنه فروپاشی تمدن ما نزدیکه. معتقد باشه به زودی زنجیره تامین مواد اولیه جهان به مشکل برخواهد خورد و به خاطر گرون بودن هزینه انرژی، ما هیچ وقت نخواهیم تونست به سطح فعلیمون در الکترونیک برگردیم و دونه دونه کامپیوترهایی که داریم از بین خواهند رفت و ما می مونیم و توان حداکثر ساخت میکروپروسسورهایی بسیار ساده تر. راستش من باشم فکر میکنم با یه آدم متوهم یا یک رمان علمیتخیلی روبرو هستم؛ شایدم یکی فکر کنه راست میگه. ولی بحث ما این نیست.
این آدم یه کار خیلی جالب کرده: شروع کرده از حالا یه سیستم عامل آزاد و متن باز درست کنه برای اون دوران و اسمش رو هم گذاشته Collapse OS. یه کرنل z80 و ترکیبی از برنامهها، ابزارها و داکیومنتها که بتونن سیستمعاملی رو درست کنن که:
۱. روی ماشینهای حداقلی / میکروپروسسورها اجرا بشن
۲. بشه با حداقل پورتها باهاشون ارتباط برقرار کرد (سریال، کیبرد و نمایشگر)
۳. بشه باهاشون فایل متنی ادیت کرد
۴. بشه سورس اسمبلی رو برای گستره وسیعی از MCU و CPUها کمپایل کرد
۵. بشه دیوایسهای ذخیره سازی مثل SDها رو خوند
۶. و بشه با اینها، سیستم رو تکثیر کرد
یعنی در واقع مجموعه ابزارهای کولپس او اس به شما اجازه میدن که وقتی با یکسری سی پی یو یا کامپیوترهای تک چیپ تنها موندین، بدون اینترنت و کامپیوترهای مدرن و غیره بتونین اونها رو راه بندازین کنین و چرخی به اسم کامپیوتر رو دوباره اختراع کنین! البته بسیار ساده تر و ابتدایی تر؛ چون به نظر ایشون، بعد از فروپاشی تمدن ما، الکترونیکمون در سطح سی پی یوهای ۸ بیتی خواهد بود.
در حال حاضر این پروژه میتونه باینریهای Z80 و AVR رو بسازه، خودش رو بازتولید کنه (یعنی با رم و دیسک کافی، می تونه خودش رو اسمبل کنه)، روی RC2014 ران بشه و کیبرد PS/2 رو بفهمه و یک شل داشته باشه که می تونه به مموری درخواست بده، IO استفاده کنه و کد داخل حافظه رو ران کنه. امکان خوندن حاظه اس دی و ادیتوری در سبک ed هم فراهمه. لازمه اضافه کنم که کرنل + شل کمتر از ۵ کیلوبایت است و اسمبلر هم حدود ۵کیلوبایت که کمتر از ۸ کیلوبایت رم برای اجرا لازم داره.
خلاصه؟ دوستمون معتقده در ۲۰۳۰، جهان شروع به فروپاشی می کنه و به جای سخنرانی صرف در این مورد، تصمیم گرفته از حالا سیستمی رو آماده کنه که ما بدون کامپیوترهای امروزی مون، روی همون میکروکنترلرهای ساده بتونیم بوتاسترپ کنیم و کامپیوتر داشته باشیم (: جدیت و اینکه واقعا به چیزی که معتقده عمل کرده قابل تحسینه و معلومه که می شه از پروژه سیستم عامل روز فروپاشیاش چیزهایی یاد گرفت.
جایزه ادبی هوگو، بزرگترین جایزه ادبی مربوط به حوزه نوشتههای علمی تخیلی و فانتزی است. مراسم اهدای این جایزه هفته گذشته توی کالیفرنیا برگزار شد و مثل سال گذشته، جایزههای بسیاری به نویسندههای زن رسید. ان. کی. جمیسین برای The Stone Sky جایزه بهترین رمان رو گرفت. مارتا ولز برای All Systems Red جایزه بهترین نولا رو گرفت و سوزانه پالمر برای The Secret Life of Bots جایزه بهترین رمان کوتاه رو. جایزه بهترین داستان کوتاه هم به ربکا روانهورس رسید به خاطر Welcome to your Authentic Indian Experience. اورسلا ل گویین که به خاطر «دست چپ تاریکی» از نویسندههای محبوب منه هم به خاطر نوشته های وبلاگی اش، جایزه بهترین کار مرتبط رو گرفت و کلی آدم دیگه هم جایزه های دیگه و رتبه های دیگه رو گرفتن.
اما دلیلی که دارم ماجرا رو اینجا می نویسم اینه که دو تا از بهترینها، روی اینترنت به رایگان قابل خوندن هستن. آفرین به نویسنده های علمی تخیلی مون (: داستان زندگی مخفی باتها و به تجربه اصیل سرخپوستیتان خوش آمدید رو هر کسی می تونه آنلاین بخونه (: البته من هنوز نخوندم و در نتیجه شاید در ترجمه اسمش اشتباه کرده باشم. اما همین الان شروع می کنم.
اگر شما هم دوست دارین بخونینشون، سریع شروع کنین (: شایدم صبر کنین. اگر خیلی خوب بود، من ترجمه شون رو شروع می کنم (:
در این شماره ویژه از رادیو گیک، براتون داستان فوق العاده ای رو میخونم. داستانی که بر خلاف ظاهر علمی تخیلی و اتفاق افتادنش در زمانی در آینده، در حال حاضر در جریانه ولی درست همونطور که فقط قهرمان داستان میفهمه چه چیزی داره توی تابلوهای سیاه میگذره، از بین ما هم عده خیلی کمی ممکنه واقعا متوجه اطرافشون باشن.
گوش بدین به داستان انسان ناخودآگاه از جی جی بالارد که من برای شماره ششمنشریه سلام دنیا ترجمه کردهام.
با تشکر از همه دوستانی که برای اسپانسری اکانت رادیوگیک در ساوندلاکود پیشنهاد دادن. واقعا شاد کننده، انرژی بخش و روحیه دهنده بود برام و با تشکر از دوستی که در نهایت اسپانسر شد، باید بگم که این شماره قبل از اون ضبط شده بود و در نتیجه توش به این نکته اشاره نشده.
توی شماره دوم مجله آنلاین و حرفهای سلام دنیا در مورد دنیای متن باز من یک داستان ترجمه کرده ام. داستان سایبرپانک که یکی از کلاسیکهای ژانر همنامش است. سایبرپانک به داستان هایی می گن که توشون قهرمان ها بسیار تکنولوژیک هستن ولی زندگی ها نسبتا سطح پایین. سطح پایین از نظر اقتصاد یا اصولا از این نظر که این قهرمان های هک و برنامه نویسی (که معمولا جوون هستن) توسط جامعه و حکومت (که معمولا بزرگسال هستن) درک نمی شن یا تحت سانسور و سرکوب قرار می گیرن. امروزی ها سایبرپانک رو به شکل خلاصه High Tech / Low Life یا «تکنولوژی سطح بالا / زندگی سطح پایین» طبقه بندی می کنن.
دوستان مجله لطف کردن و با اینکه این داستان از معیارهای مجله مفصلتر بود، چاپش کردن و این امید هست که از این به بعد من به شکل منظم در این ماهنامه خوب، داستان ترجمه کنم یا حتی بنویسم!
بعضی ها می گن شماره ۴۲ برای هر گیکی مقدس است و بعضی ها می گن هیچ چیز برای گیک ها مقدس نیست چون هر چیز با علم امکان تغییر. ما بدون اینکه وارد این دعوا بشیم وارد شماره ۴۲ می شیم و پته همه خبیث ها رو آب می ریزیم.. آخرش هم عاشق می شیم. با ما باشین.
پتنت ترول ها رو می شناسیم (توضیح) و با وجودی که دولت ها دارن سعی می کنن قوانینی تصویب کنن که جلوی این مسخره بازی گرفته باشه، این ترول ها هنوز هم زنده هستن و طبق تحقیق اخیر موسسه پرینسواترهاوسکوپرز هی هم دارن بد و بدتر می شن. این تحقیق می گه در پروندههای جدید، ۶۷ پرونده ها از طرف پتنت ترول ها مطرح شده که خیلی هاشون بیرون دادگاه حل می شن (بخونین یک پولی می گیره از طرف تا بیخیال پرونده بشه و اذیتش نکنه یا بخونین هر شرکت باید یک پولی به زورگوها / لات ها / .. بده تا بتونه کار کنه و بخونین هر محصولی که من و شما قراره بخریم باید یک باجی به یک کله گنده داده شده باشه که البته ما بهش عادت کردیم دیگه (: ولی اینبار پتنت ترول است که علم رو هم داره کند می کنه) بگذریم بحث قاطی شد (:
شرکت مایکروسافت در یکی از بزرگترین اخراج های این سال ها داره ۱۸هزار کارمندش رو اخراج می کنه که ۱۲۵۰۰ تاش کسانی هستن که از طریق خریدن شرکت نوکیا وارد این کمپانی شده بودن. عملا یعنی نوکیا داره خیلی خیلی کوچیکتر می شه. معلومه که ایمیل همیشگی هم زده شده که «با اینکار داریم تلاش می کنیم خیلی خوب بشیم و فعال باشیم و اصلا نگران نباشین و …» ولی اگر کسی نوکیا رو دوست داشته باید خیلی نگران باشه و اگر کسی در مایکروسافت کار می کرده باید خیلی نگران باشه. [صحبت در مورد شرکت ها و اینکه زندگی ما نباید به شرکت ها تقلیل پیدا کنه یا هیچ چیزی امن نیست و چند بعدی بودن و بحث یخچال ]
[توضیح روز صفر] . حالا فرض کنین.. فرض که نه.. بدونین که هکری هست به اسم جرج هوتز Hotz که وقتی ۱۷ سالش بود اولین کسی شد که ای فون ای تی اند تی رو در ۲۰۰۷ کرک کرد و لاکش رو باز کرد ولی هیچ کس بهش توجه کرد و همه تمرکز رو گذاشتن روی اینکه چیکار کنن که دیگه کسی نتونه آنلاک کنه (که موفق هم نشدن). همین آقای ایشون یکی دو سال بعد پلی استیشن سونی ۳ رو مهندسی معکوس کرد و تنها هنری که از سونی بر اومد این بود که ازش شکایت کنه و در آخر با گرفتن تعهد که دیگه هیچ محصول سونی رو هک نخواهد کرد از شکایتش صرف نظر کنه! ولی ماجرای گوگل فرق می کنه. وقتی هوتز تونست سیستم عامل گوگل کرم رو در اوایل امسال هک کنه، گوگل بهش جایزه ای ۱۵۰هزار دلاری داد و از اینکه کمک کرده سیستم عامل امن تر بشه تشکر کرد. دو ماه بعد هوتز ایمیلی از کریس اوانز – مهندس امنیت گوگل – دریافت کرد که دعوتش می کرد به کار.. کار تمام وقت روی امنیت هر محصولی که گوگل قراره بده بیرون. گوگل حالا هم اعلام کرده ک پروژه ای به اسم پروژه روز صفر رو داره که اکسپلویت های روز صفر رو کشف می کنه و حل می کنه چون مردم باید حق داشته باشن بدون ترس، از اینترنت استفاده کنن.
پایرت بی رو حتما همه می شناسیم.. سایت تورنت و بعد فعال آزادی در اینترنت و بعد تشکیل دهنده احزاب طرفدار اینترنت در کشورهای متنوع و حتی عکس العمل نشون دهنده نسبت به وقایع هشتاد و هشت ایران و .. خلاصه یک گروه عالی. سایت اعلام کرده آخر تابستون براوزر جدیدی می دن که با تکنولوژی پی۲پی می تونه فیلترینگ رو رد کنه و معلومه که کمک جالبی خواهد بود برای ما. این برنامه کاملا اوپن سورس است (که امیدوارم باعث نشه مثل سایفون بپکه) و از لیب تورنت، وب کیت، اسکولایت و نود جی اس استفاده می کنه و حتی سیستم دی ان اس خودش رو هم خواهد داشت. چشم به راهیم استاد!
دوست و همسایه و برادر و همکیش عزیز چین هم وی چت رو سانسور کرد. این برنامه در چین برای گردش اخبار و اطلاعات استفاده می شد. حداقل اینقدر شرف داشتن که اینو بگن «بعضی از مردم از این برنامه برای پخش اطلاعات مضر برای عامه و غیرقانونی استفاده می کردند و از این طریق به سیستم اینترنت و رضایت مردم اسیب می رساندند». خلاص (:
تحقیق ا ز۱۹۶۹ شروع شد. زمانی که دو روانشناس دانشگاه ایلینویز بعد از مطالعه فرهنگ های مختلف گفتن که انسان ها گرایش دارن به استفاده از کلمات مثبت و حالا کامپیوتر تونسته به کمکون بیاد تا در مقیاسی خیلی بزرگتر همین رو تکرار کنیم. یک برنامه، ۱۰۰ هزار کلمه در ۲۴ زبون از فرهنگ های مختلف رو بررسی کرده و به این نتیجه انسان ها مستقل از فرهنگشون گرایش دارن به مثبت بودن در استفاده از کلمات. به عبارت دقیق تر «کلمات زبان طبیعی انسان در تمام جهان بایاسی مثبت دارد». اونها اول ده هزار کلمه پر مصرف زبان هایی مثل چینی، روسی، انگلیسی، پرتغالی برزیلی، کره ای ، عربی و .. رو انتخاب کردن و بعد به کمک صحبت کنندگان این زبون ها اونها رو روی مقیاس خیلی منفی تا خیلی مثبت جا دادن ودر نهایت کافی بود به کتاب ها و شعرها و موسیقی و توییتر و .. نگاه بشه تا ببینیم مردم بیشتر کلمات منفی استفاده می کنن یا مثبت و نتیجه این بود: مثبت! یک دلیل دیگه برای مثبت و امیدوار بودن (:
یک خانمی هم هست که وقتی تصمیم گرفت کرنل لینوکس رو درک کنه و شروع کرد به خوندن کتاب هایی مثل understanding the linux kernel، به جای نوت برداشتن شعر گفت! اگر برین به http://www.linux-poetry.com/ شعرهایی در وصف و توصیف و تشریح بخش های مختلفی از کد می بینین. مثلا الان بالاترین شعر اینه که : رشته بیکار. هیچ کاری نکردن پیچیده است – برای یک سیستم عامل. اجرای حلقه ای بی نهایت، پاسخ دادن به اینتراپت ها که در وصف فایل process.c است (: اگر هیچ آشنایی با کرنل ندارین و تا حالا نگاهش نکردین شاید نقطه شروع خوبی بشه (:
ترکیبی از محققین دانشگاه های پرینستون و Kuleuven بلژیک نشون دادن که از ۱۰هزار سایت اول اینترنت، ۵.۵٪ سایت ها اسکریپت هایی دارن که از کامپیوتر شما اثر انگشتی می گیرن و می تونن بعدا تو اینترنت تشخیصش بدن! من صد در صد موضوع رو نفهمیدم ولی ظاهرا یکسری دستور باعث می شه کامپیوتر عکسی بکشه که در هر کامپیوتر متفاوت از بقیه در می یاد و این رو استفاده می کنن برای تشخیص این که شما همونآدمی هستین که فلان جا هم بودین. چند وقت پیش اروپا تلاش کرد با محدود کردن cookie ها و اینجور چیزها کمی پرایوسی به وب بیاره ولی این روش که عملا هم نمی شه جلوش رو گرفت نشون می ده که پرایوسی کامل در وب تقریبا غیرممکن است.
دزدین پسورد یک کامپیوتر از روش های فنی کار راحتی نیست ولی دزدهایی که دنبال پسورد شما هستن معمولا دنبال راه حل های پیچیده فنی نمی رن – مهندسی اجتماعی -. یک محقق امنیتی در آفریقای جنوبی با کتابخونه آزاد تشخیص تصویر OpenCV یک برنامه نوشته که می تونه رو گوشی های آیفون و غیره ران بشه و پسورد هر کسی که در اطراف شما مشغول زدن پسوردش روی آی پد است رو بدزده. ماجرا اینه که با زدن هر کلید، یک لحظه مربعی آبی ظاهر می شه که می گه چه حرفی رو فشار دادین و اگر از دور گوشی رو به سمت کسی بگیرین که داره پسوردی رو وارد می کنه، برنامه صفحه رو می بینه و از مربع های آبی ای که ظاهر می شن حروف رو می خونه. به همین سادگی. انگار خودتون خیره شدین به صفحه و مربع ها رو مثل گرگ تند تند می خونین .. که برای یک برنامه کار راحتیه. حالا فرض کنین همین رو نصب کنیم روی عینک گوگل و فاتحه مع الصلوات!
توی اسلش دات که سایت خبری گیک ها است یک بحث جالب درگرفته: اینترنت چیزها و سازمان های بیمه [توضیحات خودم در مورد اینترنت چیزها، بیمه، وصل شدن دو تا به هم و بالا پایین رفتن هزینه ها و زیر نظر بودن همیشگی ]
اگر به عنوان یک گیک خواننده بویینگ بویینگ یا لینوکس ژورنال دات کام باشین، از نظر ان اس ای لازمه بیشتر از بقیه زیر نظر باشین. مطلب رو اول یک سایت آلمانی نوشت و بعد بقیه. بحث سر برنامه ای است به اسم XKEYSCORE که با شنود بخشی از ترافیک اینترنت سعی می کنه حدس بزنه چه کسانی باید زیر نظر باشن و یکی از این فاکتورها جستجو به دنبال TOR و Tails است و طبق گفته اون سایت آلمانی، خود لینوکس ژورنال هم که در این موارد نوشته جزو «فروم تندروها» طبقه بندی شده! کسی هنوز نمی دونه چرا و این چه حماقتی است و برمیگردیم به داستان قدیمی که وقتی حکومت شروع کرد به زیر نظر گرفتن آدم ها کسی نمی تونه ماجرا رو به موقع متوقف کنه و اونها هم اینقدر داده جمع می کنن که توش گم میشن! خلاصه احتمالا من و شما هم از نظر ان اس ای اکستریمیست شدیم رفت (:
کریستوفر میمز پسورد اکانت توییترش رو گذاشته کریستوفر میمز و اونو توی یک مقاله در وال استریت ژورنال منتشر کرده. این اکانت توییتر از ۲۰۰۷ فعاله و ۵۱هزار توییت داره ولی اون می گه اینکار خطری نداره. بحث اینه که دوران پسوردها داره به سر می رسه. گوگل الان روی یک پروتکل جدید کار می کنه که هنوز هم اسمی نداره. انتظار می ره این پروتکل به شما اجازه بده با داشتن گوشی موبایلتون، هر چیزی رو انلاک کنین یا وارد هر چیزی بشین (معلومه چیزهایی که مجوزش رو دارین). اول به نظر احمقانه می یاد که ما اینو جایگزین پسوردی بکنیم که تو ذهنمون است ولی فرقش اینه که پسورد توی ذهن رو می شه دزدید یا شنود کرد ولی تلفن قابل تکثیر نیست و اگر هم گم شد سریعا می شه غیرفعالش کرد. از اونطرف ما همیشه پسوردهای تکراری استفاده می کنیم و یک مشکل امنیتی در یکجا، بقیه جاها رو هم به خاطر می ندازه.
چستر نز آخرین فرد زنده از ۲۹ سرخپوست ناواجویی ناواهویی بود که در جنگ جهانی دوم هنرنمایی ای کردن که از دست هیچ کدوم ز ریاضی دان های متفقین بر نیومده بود: ساختن رمزی برای مکالمه. افراد زیادی از جمله تورینگ افسانه ای تلاش کرده بودن شکلی از رمزنگاری رو درست کنن که .. [توضیحات خودم – علیه ژاپن – ۳۰ غیر ناواجو ناواهو فقط بلد بودن حرف بزننش و شکل نوشتاری هم نداشت – فیلم ویندتاکر – سرخپوست ها بلینکر (نوری) و مورس یاد گرفتن و کلمات نظامی رو جایگزین کردن (مثلا لاک پشت برای تانک و NEHEMAH که برابر مادر بود برای آمریکا و …۱۳ کشته دادن]
قرار شد اوباما به شکل سرزده با سربازهای آمریکایی دیدار بکنه و بعدش فهرستی به رسانه ها داده شد از افرادی که در این دیدار حضور داشتن. در این فهرست یک اسم بود و یک لقب عجیب: رییس دایره جاسوسی آمریکا در افغانستان! اسمی که انتظار می ره هیچ کس ندونه (برای امنیت و دردسرهای بعدی). کاخ سفید سریعا اعلام کرد که اشتباه شده و این اسم نباید هیچ جا منتشر بشه و همینطور هم شد ولی این فهرست رو ۶۰۰۰ نفر دریافت کرده اند و مطمئنا دیگه چیز مخفی ای توش نیست. یکی می گه اگر اسنودن یک اسم رده بالا منتشر کرده بود الان با درون بهش حمله کرده بودیم و یکی دیگه می گه وقتی کاخ سفید چنین اسمی رو افشا می کنه فقط یک «اوپسسس» است ولی افراد رده پایین برای چیزهایی بسیار ساده تر تو زندان هستن. خلاصه منینگ چشمش رو باز کنه ببینه (:
تبریکها، تقبیحهاَ و تعجبها
تعجب ! تعجب می کنیم از نویسندگان راهنماهای زبون برنامه نویسی هسکل که توش گفتن «writing programs that do not require comments is the better choice» و حرفشون هم اینه که کد هسکل قراره تمیز، خوانا و خود معرف باشه و با انتخاب متغیرهای خوب و اسم های درست، برنامه نویس باید تلاش کنه نیاز به توضیح رو به صفر برسونه! ایده عجیبی است ولی در متن خودش، منطقی.
تبریک هم داریم از استاد دانشگاه آریزونا که گفته اگر دانشجوهای دختر موی زیربغل و پاشون رو برای ده هفته نزنن و از ماجرا یک ژورنال درست کنن بهشون نمره مثبت می ده (: هاها.. در مورد دلایل و اینها شاید یک پادکست مستقل بدم یک روزی و مقایسه با دانشگاه ما هم باحاله که مثل مدرسه است و همه چیزش از قبل مشخص.
تبریک ملایم هم به برنامه نویس های شرکتی که Yo رو نوشتن [کمی توضیح] منتظر «هوی» وطنی هستیم (:
تبریک محکمی هم به گوگل به خاطر کمپین «چیزهایی که دوستشون دارین با کد درست شدن» تا بپردازه به خانمها، حضورشون در تکنولوژی و تکرار این مفهوم که ما خیلی از چیزهایی که می سازیم یا استفاده می کنیم با کد کار می کنن و اتفاقا خیلی ها با این کد نویسی هست که هویت خودشون رو شکل دادن. و تبریک مرکبی هم داریم به خانم های ایرانی که مطمئن هستم یکی از بالاترین سطوح فنی در تمام جهان رو دارن.. چه برنامه نویس چه طراح چه متخصص رادیو و چه هر تخصص فنی دیگه. باعث افتخارمه همیشه.
چه خبره این هفته.. با اینهمه تبریک به نظرم باید یک پارتی می افتادیم! ((: تبریک بعدی مال بیل گیتس که جایزه اش برای کشف یک کاندوم بهتر ظاهرا داره به نتیجه می رسه. گروهی یک ماده به اسم هیدروژل-قوی ساختن که می گن حس نزدیکتری به پوست داره ولی تا به بازار نیومده یادمون باشه که حس ایدز و هپاتیت و استرس بچه هی ناخواسته بسیار وحشتناک تر از حس کاندوم هستن (:
و البته بزرگترین تسلیت به به اصطلاح کشور اسراییل و هر کس دیگه که راه حلش در جهان، کشتن آدم ها است و هر ایده احمقی که فکر می کنه اگر آدم ها رو بکشه، مشکلات حل می شن.
نامه ها
از فاطمه هم تشکر می کنیم برای ایمیل خیلی طولانی ولی بسیار دقیقش در مورد کلی از شماره های رادیو گیک و بحث هاش در مورد رمزنگاری.
عجیبترین این هفته مال بهداد است:
کاوه عزیز هم دردنامه ای نوشته که در نهایت می رسه به اینکه نیاز به کمی نمره بیشتر در امتحان ورودی دانشگاهی داره که در یکی از کشورهای خارج داده و درخواست کرده من با هک کردن این مشکل رو حل کنم.. توضیحات خودم
جواد
سلام جادی عزیز
راستش مشکلی پیش اومده که امیدوارم بتونی کمکم کنی
همایون
جدیدا اپ پارس هاب رو نصب کرده بودم (مارکت ایرانیه اندرویده)
علی به دو نکته مهم اشاره کرده:
یه اتفاق برام این هفته افتاد گفتم بد نیست برات بگم .
بخش آخر
به افتخار شماره ۴۲ در موردش حرف می زنیم.. ۴۲ عدد بسیار مهمی در دنیای گیک ها است: مثلا شماره اسکی * است که وایلد کارته. دومین ورد ۱۶ بیتی هر فایل تیف همیشه ۴۲ است، توی فایل سیستم ریزر ۴، آی نود دایرکتوری روت ۴۲ است، توی لایبری سی گنو یک تابع داریم به اسم memfrob که هر چیزی بهش بدین رو با ۴۲ ایکس اور می کنه و حتی الان می تونین حدس بزنین تعداد روزهای دیفالت برای اکسپایری پسورد دامین توی مایکروسافت ویندوز چقدره: ۴۲ روز (: در نهایت Answer to The Ultimate Question of Life, the Universe, and Everything
۲۵ می روز حوله چون
A towel, it says, is about the most massively useful thing an interstellar hitchhiker can have. Partly it has great practical value. You can wrap it around you for warmth as you bound across the cold moons of Jaglan Beta; you can lie on it on the brilliant marble-sanded beaches of Santraginus V, inhaling the heady sea vapours; you can sleep under it beneath the stars which shine so redly on the desert world of Kakrafoon; use it to sail a miniraft down the slow heavy River Moth; wet it for use in hand-to-hand-combat; wrap it round your head to ward off noxious fumes or avoid the gaze of the Ravenous Bugblatter Beast of Traal (such a mind-bogglingly stupid animal, it assumes that if you can’t see it, it can’t see you); you can wave your towel in emergencies as a distress signal, and of course dry yourself off with it if it still seems to be clean enough.
More importantly, a towel has immense psychological value. For some reason, if a strag (strag: non-hitch hiker) discovers that a hitchhiker has his towel with him, he will automatically assume that he is also in possession of a toothbrush, face flannel, soap, tin of biscuits, flask, compass, map, ball of string, gnat spray, wet weather gear, space suit etc., etc. Furthermore, the strag will then happily lend the hitch hiker any of these or a dozen other items that the hitch hiker might accidentally have “lost.” What the strag will think is that any man who can hitch the length and breadth of the galaxy, rough it, slum it, struggle against terrible odds, win through, and still knows where his towel is, is clearly a man to be reckoned with.
Hence a phrase that has passed into hitchhiking slang, as in “Hey, you sass that hoopy Ford Prefect? There’s a frood who really knows where his towel is.” (Sass: know, be aware of, meet, have sex with; hoopy: really together guy; frood: really amazingly together guy.)[3]
موسیقی
محمد رضا باب دیلن رو پیشنهاد کرده بود و گوش کردم و عالیه ولی در این لحظه با توجه به حال و هوا از روزبه نعمت اللهی، د دیوونه رو می ذاریم برای اون بخشی که می گه با رد شدن تو از خیابون، تمام اونایی که عاشق بودن واسه چند لحظه مردد شدن و حتی از اینم سنگین تر اونجا که با دیدن زنی مو شرابی که موهاش از بالا روی صورتش ریخته می گه می گه «یه زن زیر یک ابشار شراب، یک کم کمترین صحنه رو فکر کن. ببین جای این صحنه تو شهر نیست… به من نه… به مردم یه کم فکر کن» به سلامتی همه اونهایی که می دونن هر روز که بدون عشق بگذره… شدیدا ضرره.
موسسه NPR اخیرا نتایج نظر سنجیاش در مورد ۱۰۰ کتاب برتر علمی تخیلی و فانتزی رو منتشر کرده. لیست عالی نیست چون به جای متخصصها از عموم سوال شده و در نتیجه مشهورترین کتابهای جامعه آمریکا انتخاب شدن ولی به هرحال لیستی است جذاب برای کسی که می خواد کتاب بعدی اش رو انتخاب کنه. راستش هوس کردم یکی از این کتاب ها رو بخونم. بررسی اولیه نشون داده که شونزده تاشون رو خوندیم! خوشحال شدم. البته یکسری اش خب کتاب های خیلی مشهوره ملث مثل بیست هزار فرسنگ زیر دریا یا اودیسه فضایی یا آی.روبوت. اما کتاب بعدی رو باید چطوری انتخاب کنیم از یک لیست عظیم؟
میخواستم آکادمی فانتزی و نشریه عالیشون شگفتزار رو معرفی کنم. مجموعه ای عالی از دوستان علاقمند به علمی تخیلی و فانتزی و انیمه و کتابهای کمیک و مانگا که علاوه بر سایت خوب و ویکی جذابشون، مجله شگفتزار رو هم در می یارن. یک ماهنامه با موضوعات مورد علاقه شون.
شماره ۹ و ۱۰ این ماهنامه (شهریور و مهر) در مورد خوناشامها است؛ ومپایرها (: با اینکه من احتمالا شماره بعدی که در مورد رباتها است رو بیشتر ترجیح میدم ولی این شماره هم برام بسیار جذاب بود. ترجمههای عــــالی، مطالب جذاب و یک صفحه بندی عالی که کاملش کرده. اونقدر قشنگ بود که معرفی متنی اش کم بود به نظرم.. براتون یک داستانش رو خوند: داستان فاکس ترات در نیمروز (فاکس ترات ظاهرا یک جور موسیقیه یا رقص) نوشته سرگئی لوکیاننکو و ترجمه شیرین سادات صفوی. داستان اصلا پر از خون و هیولا نیست… من ازش خوشم اومد (:
آنلاین
به داستان صوتی خون آشام های نیمروز با کیفیت بالا گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story.mp3]
به داستان صوتی خوناشام های نیمروز با حجم کمتر گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story_low.mp3]