نتایج تجمیعی نظرسنجی گسترده وضعیت زندگی، شغلی، حقوقی و علاقمندی‌های برنامه‌نویسان ایران

یک ماه قبل نظر سنجی گسترده ای رو شروع کردیم که بتونه به ما ایده مناسبی از وضعیت زندگی مون بده. اینکه بدونیم تقریبا رنج حقوق چیه، تخصص های مورد نیاز چیه، علاقمندی آدم ها چیه و کشف کنیم که بقیه برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایرانی نه فقط چطور کار می کنن که چطور زندگی می کنن (: خوشبختانه استقبال بسیار خوب بود و بیشتر از هزار نفر به پرسشنامه جواب دادن. از نظر من جواب دادن به این پرسشنامه یک قدم مهم بود توی بهتر شدن درک ما از شرایط خودمون و بهتر کردن وضعیت چونه زنی و پیشرفت شرایط کاری مون.

قرار بود نتایج به طور کامل امروز منتشر بشه ولی یک مشکل پیش اومده: سر من بسیار شلوغه و از کارهام عقب هستن و از اونطرف دوستان در بعضی موارد توی فیلد توضیحات اطلاعاتی رو نوشتن که اطلاعات خصوصی شرکت ها حساب می شه و احتمالا انتشارش مشکلات حقوقی داشته باشه. برای بد قول نشدن من امروز خودم هم برای اولین بار بخش خلاصه نتایج که نمودارهای اتومامیک روی تک تک فیلدها است رو باز کردم و اکسپورت گرفتم و اینجا اتچ می کنم تا با هم نگاهش کنیم. مطمئنا یک مطلب ریزتر در مورد جزء جزء باید بنویسم و نتایج جزیی (خط به خط افراد پر شده بعد از حذف اطلاعات خصوصی شرکت ها) رو هم منتشر کنم که احتمالا می مونه سه چهار روز دیگه.

تا اینجا فایل پیوست رو بالا و پایین کنین که کلی اطلاعات است ولی خب به شکل خامی که خود گوگل اتوماتیک درست کرده. امیدوارم این فایل (و نتایج تکمیلی که چند روز آینده منتشر می کنم) باعث بشه شرایط کاری ما برای خودمون شناخته تر بشه و وضعیت زندگی و حقوق‌مون بهتر. با تشکر از همه دوستانی که در نظر سنجی شرکت کردن، پی دی اف درفت اولیه jadi.netبررسی وضعیت شغلی برنامه نویسان و مدیر سیستم‌های ایران – Results_previwe رو از اینجا دانلود کنید. خیلی هم روش مانور ندین چون خیلی زود نتایج جزیی تر و سی اس ول کل اطلاعات رو منتشر می کنیم تا هر کس دوست داره بتونه روش کار کنه.

ادامه نظر سنجی گسترده حقوق، شرایط کاری و زندگی برنامه نویسان

چند مطلب قبل گفتم که برای داشتن درک بهتر از بازار کاری که توش هستیم، یک پرسشنامه درست شده که توش بگیم چجوری زندگی می کنیم و چقدر حقوق می گیریم و چیکار می کنیم و چی دوست داریم و …. . تقریبا دو هفته است که این پرسشنامه در حال پر شدن است و تقریبا ۹۰۰ نفر اونو پر کردن. اگر شما هنوز پرش نکردین، شدیدا پیشنهاد می کنم نظرسنجی گسترده وضیعت شغلی برنامه نویسان و مدیران سیستم ایران رو پر کنین و مهمتر از پر کردن،‌ جاهایی که دسترسی دارین به اشتراک بذارین تا آدم های متنوع تری پرش کنن و دید گسترده تری داشته باشیم که چکاره هستیم و منطقا چقدر باید حقوق بگیریم (: نتایج احتمالا در هفته اول ۱۳۹۵ منتشر می شه. برای شناختن شرایط و وضعیت کاری خودمون،‌ توی نظر سنجی گسترده حقوق، شرایط کاری و زندگی برنامه‌نویسان‌ ایران مشارکت کنین.

درس‌هایی از استیج: وقتی سندی می گه پانیدا غربیه ولی ما ایرانی ها ریتم شرقی دوست داریم

sandy

پانیدا این هفته از توی یه قفس دراومد و وسط دودها چیزی در مورد «جدایی» و «مرداب حقیقت» خوند؛ نزدیک به راک. به نظر من قشنگ هم بود. سندی هم بعد از اینکه اضافه می کنه که پانیدا تنها کسی است که کمی پیشرفت کرده، چیزی در این مضمون بهش می گه:

ما ایرانی ها ملودی های شرقی دوست داریم. حالا اگر ما موسیقی راک گوش بدیم و برگردیم تو خونه و شجریان بخونه دلمون آرامش پیدا می کنه و شاید اشک بریزیم. موسیقی شما ایرانی نیست و غربیه و برای جامعه ایرانی زیاد کار نخواهد کرد. ممکنه یکی دو آهنگ کار کنه ولی مثل حباب از بین می ره.

این بحث مستقیم خطاب به سندی نیست بلکه سندی مثالی است برای شکل استدلال اشتباه که خودم هم بارها درگیرش می شم. مطمئنا سندی منظور دقیقش اینه که «احتمال موفقیت این موسیقی در ایران پایین است» ولی خب جمله بندی «ما ایرانی ها ملودی شرقی دوست داریم. […] موسیقی شما ایرانی نیست و غربیه و برای جامعه ایرانی زیاد کار نخوهد کرد […] مثل حباب از بین می ره»؛ مستقل از اینکه اصولا سندی چقدر از جامعه امروز ایران درک داره، این سوالات رو به پیش می کشه:

  • آیا همه ایرانی ها یک جور هستن؟ ایرانی ای نداریم که از شجریان یا موسیقی شرقی خوشش نیاد؟
  • اگر همه هم موسیقی و ملودی شرقی بخوان ولی یک نفر بخواد راک پانیدا رو گوش بده، مشکلی هست؟ آیا همه باید مثل هم باشن؟
  • اگر «همه ملودی شرقی می خوان» منتج بشه به اینکه «ملودی غربی کار نمی کنه پس نباشه» که خب اصولا «همه ملودی شرقی می خوان» رو بی معنی می کنه. من نمی تونم کل مخالفانم رو خاموش کنم و بعد بگم «دیدین همه با من موافقن؟» (:
  • آیا من باید سعی کنم مثل همه باشم؟ ده تا مثل شجریان داریم و مطمئنا پانیدا نمی تونه رقابت زیادی باهاشون بکنه اما یک خواننده راک ممکنه تو گروه علاقمندان راک کلی هم مشهور بشه.

استدلال های بالا عملا در دو قسمت هستن:

استدلال اشتباه «جامعه ما فلان است پس…»

هر استدلال به شکل «جامعه ما فلان است پس فلان فرد باید …» اشتباهه. وضع وقتی بدتر می شه که کل قدرت از فلان حمایت کنه و هیچ کس نتونه نسبت به بهمان تبلغ مثبت کنه یا بسنجه که چند درصد مردم واقعا ایکس رو می خوان.

بهترش رو می شه اینجوری گفت که لازمه حساس باشیم اگر جایی دیدیم که بدون آمار و ارقام همه جامعه رو یکی می کنن و میگن همه جامعه ایکس رو می خوان – بخصوص اگر خودشون مدعی نمایندگی ایکس باشن. بایدحساس باشیم اگر جایی دیدیم سر چهارراه پلیس اخلاق با هر انحراف از ایکس مبارزه می کنه. اگر جایی دیدیم کل سیستم آموزش و پرورش در دفاع از ایکس بنا شده. اگر دیدین هیچ رسانه ای در مخالفت با ایکس آزاد نیست. اگر به شما گفتن هر انحراف از ایکس مجازات های وحشتناک و عیجب غریب داره و غیره و غیره و از همه مهمتر تا وقتی هیچ کس حق نداره بسنجه که اصولا مردم ایکس رو می خوان یا نه. در این شکل احتمالا ایکس خودش می دونه که ایگرگ در بحث آزاد برنده است (:

نمی شه من ادعای مبهمی بکنم که همه طرفدار من هستن و بعد به هیچ مخالفی اجازه حرف زدن ندم. سندی اینکار رو نکرده ولی در جامعه خیلی زیاد می بینیمش. اگر قراره از عرف حرف بزنیم باید مردم آزاد باشن که چیزی که می خوان رو انتخاب کنن و بعد عرف رو مشاهده کنیم نه اینجا بسازیم. عرف یک چیز دستوری نیست بلکه با مشاهده نمونه ها عرف رو تشخیص می دیم.

‌ نمی شه گفت هیچ کس حق نداره آیفون استفاده کنه و هر کس اسم از آیفون بیاره می ره زندان، بعد توی رسانه اندرویدی و انحصاری خودم مدعی بشم که «توجه کنید که هر جامعه ای در جهان مختصاتی داره و جامعه ما یک جامعه اندرویدی است و در این جامعه که مردمش همه اندروید دارن، استفاده از آیفون بخشی از عرف پذیرفته مردم نیست و طبیعتا مخالفت با عرف، تبعاتی رو برای فرد منحرف داره.»

استدلال اشتباه «مثل همه باش»

و آیا حتی اگر «اکثریت ایکس رو دوست دارن» من برای موفقیت تجاری باید برم سراغ «ایکس»؟ اگر هم فرض کنیم سندی از جامعه ایران نظرسنجی کرده یا بررسی انجام داده و دیده در سال ۱۳۹۵ هنوزم اکثریت قریب به اتفاق دنبال ملودی های شرقی هستن، آیا پانیدا برای موفقیت باید شرقی بخونه؟ این بستگی داره هر کس بخواد کجا بایسته و چکار کنه. توی همین مسابقات چند نفر شرقی یا پاپ های مرسوم رو می خونن؟ چقدر ممکنه مردم شجریان، چاوشی، یگانه، … رو ول کنن و پانیدا گوش بدن؟ به جاش اگر پانیدا سبک خیلی خاصی از راک رو بخونه احتمالا تک تک طرفدارهای اون شاخه از راک پانیدا رو خواهند شناخت و گوش خواهند کرد و کنسرت خواهند رفت (حالا به فرض کشور آزاد). متوسط و مرسوم و مثل همه بودن هیچ وقت برای کسانی که می خوان موفقیت جدی کسب کنن توصیه نمیشه. مطمئنا نکته بسیار کوچکتری نسبت به نکته قبلی است ولی خوب بود گفته بشه.

نکته جایزه: هیچ اسکاتلندی واقعی…

حالا که ا اینجا با ما هستین به این مکالمه هم گوش بدین:

توی یک بار یک اسکاتلندی خبری در مورد یک انگلستانی می خونه که سه تا بچه رو کشته. این مرد به بغل دستی اش می گه:
– مردم انگلیس خیلی عجیبن… یک اسکاتلندی هیچ وقت چنین کاری نمی کنه!
فرد بغل دستی بهش جواب می ده:
– واقعا؟ همین پارسال نبود که تو اخبار بود که یک اسکاتلندی سه تا بچه رو کشته بود؟
– بله بله.. منظورم اینه که «یک اسکاتلندی واقعی» هیچ وقت چنین کاری نمی کنه.

این سبکی از مغالطه منطقی است که بهش می گن هیچ اسکاتلندی واقعی. وقتی فقط ایکس حق داره تبلیغ کنه و ایگرگ همیشه حذف و زندان می شه و من می گم «همه جامعه ایکس رو می خواد»، معمولا صدایی هم اگر از ایگرگ ها به گوش برسه سریع می گم «همه اعضای اصیل، شریف، بینا، پاک، … جامعه این رو می خوان» و عملا با مبهم کردن گروهم، هر مخالفی رو کلا از گروه بیرون می ذارم.

مرتبط:
وقتی امین می گه «حالا ببین اگر من تو ایران بودم…»

درس‌هایی از استیج! وقتی امین میگه «حالا ببین اگر من تو ایران بودم…»

amin

امین روز پنجشنبه می گفت از اینکه آدم ها اینهمه بهش علاقه دارن متعجب شده. حرف‌هایی با این مضمون:

می دونستم که استیج خیلی بیننده خواهد داشت ولی فکر نمی کردم دیگه اینطوری همه علاقه نشون بدن. من استقبال بی نظیری دیدم از صفحه ام و شبکه‌های اجتماعی. تازه الان تو ایران نیستیم؛ فکر کنین اگر ایران بودیم چقدر مردم هیجان نشون می دادن به کارهام.

ما توی فارسی اصطلاح سکسیستی‌ای داریم به اسم قحط الرجال که به این اشاره می کنه که در شهر کورها، یک چشم پادشاهه یا مثلا چو بیشه تهی ماند از نره شیر، شغالان درآیند آنجا دلیر. ایده عجیب امین که اگر مسابقات استعداد خوانندگی یا رپ‌ کردن به جای انگلیس توی ایران بود دیگه چقدر طرفدارهاش بیشتر می شدن شبیه ایده عجیب اصلاحاتی‌ها است که می گن «اگر انتخابات آزاد بود و رد صلاحیت نداشتیم ببین چقدر مردم به ما رای می دادن».

به راحتی می شه تصور کرد که اگر همین مسابقات توی ایران آزاد انجام می شد، منطقا امین اصولا حتی امکان شرکت در مرحله دومش رو هم پیدا نمی کرد. اگر شرایط برابر بود یعنی منطقا کسانی مثل هیچکس، مروارید، لیتو (با آهنگ پنگوئن مثلا!)، سوگند، یاس و از اون بالاتر هزاران نفری که رپ می کنن ولی تو این شرایط دیده نشدن هم توی مسابقه بودن و اصولا صحنه به امین نامی نمی رسید که سعی کنه با آهنگ ایران و لر و بلوچ و ارمنی و شمالی و … رای جمع کنه (:

از اونطرف فرض کنین انتخابات در ایران «آزاد» بود. احتمالا رای های سیستم حاکم بدون داشتن تبلیغات انحصاری و بودجه حکومتی و … از ۲۰ به حدود ۱۰ یا ۱۵ درصد می رسید ولی مطمئنا رای های «اصلاح طلب‌ها» خیلی خیلی کمتر می شد. معلومه که اگر یک سیستم قبلا مشخص نمی کرد مردم به کی اجازه دارن رای بدن و به کی اجازه ندارن رای بدن، در کنار افرادی مثل حسن خمینی (در نقش نوه امام) و خاتمی (که هشت سال رییس جمهور بود) و غیره آدم های بسیار معتبرتری هم وارد بازی می شدن و احزاب بالاخره واقعیت پیدا می کردن و حرف هایی رو میزدن که مردم واقعا بهشون علاقمند هستن و گوشه‌هاییش رو در افق های محو اصلاح طلبی می بینن. این آزادی انتخابات احتمالا اصولا اصلاح طلب های فعلی رو از میدون خارج می کرد و بخش عظیمی از ۵۰٪ رای خاموش و ۲۵٪ رای به اصلاحات تقسیم می شد بین احزاب پیشرو در سطوح مختلف.

ایده اینکه «حالا ببین اگر من تو ایران آزاد رپ می کردم چقدر طرفدار داشتم» همونقدر ناکارا است که «حالا ببین اگر انتخابات آزاد بود اصلاحات چقدر رای داشت». اگر شرایط آزاد و برابر بود اصولا فرصت خاصی به این دو دوست نمی رسید. نه اینکه الان بد باشن ولی به این معنی که آزادی و برابری به ضرر شخصی‌شون کار می کرد نه به نفعشون.

استیج درس های زیادی داره؛ حتی اگر اول هر بحثی در موردش بگیم «من که نمی بینم ولی…»

مرتبط:
درس هایی از استیج: وقتی سندی می گه پانیدا غربیه ولی ما ایرانی ها ریتم شرقی دوست داریم

اگر راننده‌ها هم مثل برنامه‌نویس‌ها استخدام می‌شدند

hire_programmer

ترجمه است ولی منبعش نمی دونم کجا بوده

ایده هایی برای شبه اصلاح طلبان دورهای آینده

انتخابات برگزار شد و مشارکت تا جایی که من دیدم و شنیدم خوب بوده. اما چند تا باگ ریز هست که باهاش به اصطلاح اصلاح طلب ها می تونستن نتایج بهتری بگیرن. خیلی خلاصه و بولت وار نظراتم رو بگم؟

  • تاکید روی محیط های مجازی به نظرم زیادی زیاد بود. لیست توی خیابون هم زیاد پخش می کردن ولی در نهایت جوری رفتار می شد که انگار بیشتر چیزها قراره توی اینترنت باشه. خیلی از دوستای خوبم توی خیابون لیست پخش کردن ولی اکثرا در جاهایی که به شکل سنتی محل فعالیت این مدلی حساب می شه. محله‌های فقیر نشین و محله های با سطح اقتصادی / فرهنگی پایینتر می تونه جای سخت تر ولی مفیدتری برای تبلیغ فیزیکی باشه.
  • جای خالی یک اپلیکیشن انتخاباتی حس می شد. چیزی که هم لیست قابل رای دادن رو به من نشون بده و هم بتونم اخبار رسمی خوشحال کننده یا مفیدم رو ازش پیگیر باشم. بدون زرق و برق و نقشه و .. ساده و سر راست و کارا.
  • ناتوانی در چاپ یک لیست درست و حسابی کاملا مشهود بود. منظورم آدم هاش نیست؛ خب آدم نیمه درست و حسابی چندانی نداریم به هرحال (: منظورم از نظر چاپ است. یک لیست که مثل آدم پشت و رو فقط اسم باشه و من از روش بتونم کپی کنم – با کد و اسم کوچیک. لیستی که دست من بود در بخش مجلس اسم و فامیل و کد داشت ولی در بخش خبرگان فقط یکسری فامیلی بود. خب حداقلش اسم رو می زدن که من مجبور نباشم تشخیص شخصی بدم که «امینی» یعنی «امین» یا‌ «ابراهیم حاج‌امینی نجف‌آبادی» (: این خیلی توی ذوق می خورد چون حس می کردی کسی که مدعی برنامه ریزی است حتی نمی تونه یک لیست منظم چاپ کنه (:
  • نبودن یک سایت منسجم کاندیداهای مورد تایید و اخبار خلاصه مفید هم حس می شد که قسمت اول سریع حل شد.
  • لازمه یک جور دفترچه منظم باشه که بشه به عنوان رفرنس ازش استفاده کرد. در مورد فعالیت های آدم های پیشنهاد شده و اینکه چرا پیشنهاد شدن (اگر بشه دلیل منطقی پیدا کرد)، در مورد اینکه چرا رای-ندادن-به-شکل-قهر یا رای-ندادن-منزه-طلبانه مبارزه مدنی نیست و … این می تونه آنلاین باشه با قابلیت چاپ و مورد استفاده کسانی که رای دادن رو تبلیغ می کنن

شاید اگر چیز دیگه یادم بیاد اضافه کنم اما یک مطلب دیگه هم هست که باید در مورد کلیت انتخابات به این شکل نوشته بشه. اونو جدا می نویسم.

انتخابات مهمترین کار نیست

dark

سیاست دنیای جذابی است و اکثریت آدم‌ها، قدرت و ثروت ناشی از موفقیت در سیاست رو دوست دارن. این جذابیت قطره قطره به پایین می چکه و آ‌دم هایی که هیچ وقت سیاسی نبودن ناگهان در برهه‌های سیاسی، سیاسی می شن و کیه که در همه عمر نظراتش در حکومت مطرح نبوده باشه و یکهو نخواد احساس کنه که بالاخره تعیین کننده سرنوشت خودش و دیگرانه؟ در چنین فضایی جنگ ها و دعواها و تهمت ها بالا می گیره و کسی که چند ساله بین بد و بدتر انتخاب می کرده حالا مدعی می شه که اگر همه بین بدتر و بدترین به بدتر رای بدن امید هست و کسی که افتخارش اینه که هیچ وقت حکومت رو تایید نکرده،‌

در مورد اولی خطاهای منطقی زیاده. نه انتخابات ما انتخابات است، نه رای دادن به یک آدم یا لیست معنی اش اینه که اون آدم یا لیست قراره اهداف من رو پیش ببره. تا وقتی احزاب وجود ندارن کلا رای دادن به عکس و اسمی که معلوم نیست فردا کیه و چیه بی معنیه. مثلا شما الان می دونین نظر نفر بیست و یک یا دوازدهم یا شونزدهم یا … لیست قدم دوم در مورد فیلترینگ اینترنت چیه؟ پس چطور حاضرین تاییدش کنین؟‌ چون احتمالا نظرش بهتر از نظر نفر چهارم لیست فلانه؟ من مجلس ششم و خاتمی رو دیده ام. مجلس و رییس جمهور همسو به سمت «اصلاحات» و خوشحالم می شم به قول کروبی دو تا یا سه تا قانون اصلاح طلبانه شون رو یادآوری کنین. اصلی ترین تلاششون یک چیزی بود به اسم منشور حقوق شهروندی که وتو شد‌ و الان ما داریم به کسی در لیست اصلاح طلب ها رای می دیم که … رسیدیم به انتخاب بین بدترین و بدترین (:

اما نفر دوم حتی از نفر اول هم عجیب تره. اگر کسی هست که ایده اش از مقاومت یا مبارزه یا هر چیز دیگه اینه که هر چهار سال یکبار رای نده، خب واقعا بیخود نیست وضع ما همینه (: رای ندادن در حوزه اخلاقی ممکنه قابل دفاع باشه – من می گم کسی که حکم کشتار فلان رو داده و کسی که یک کشور انقلابی جنگ زده رو دکون خودش کرده و … هیچ وقت نمی تونه امضای من رو هم بگیره ولی این «مبارزه» نیست بلکه «اخلاق منزه طلبانه» است.

درست مثل کسی که یکسری مهمون شلوغ تو خونه اش زندگی می کنن و بیرون هم نمی رن و در حالی که بقیه اعضای خانواده دارن خونه رو تمیز می کنن یا ظرف ها رو می شورن به چیزی دست نمی زنه و بعد که مهمون ها می رن با افتخار می گه «ولی دیدین که من حاضر نشم ظرف اینها رو بشورم – دستای من تمیزه.

از نظر من کسی که رای نمی ده قابل احترامه به شرطی که از اینکارش احساس قهرمانی نکنه و از اون دسته عجیب هم نباشه که فکر می کنه اگر حکومت اصرار می کنه که رای بدیم واقعا استدلال حکومت اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم حالا ببینیم رای می دین یا نه». استدلال واقعی اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم و شما هم رای دادین» (: این خواهش و اصرار و وظیفه دینی دونستن رای دادن و … دو تا کاربرد داره. اولی کشوندن «همه» طرفدارهای سیستم به پای صندوق و در مرحله بعدی اعلام اینکه وقتی اعلام شد «همه رای می دن» قبلا اعلام شده باشه «اگر همه رای دادن یعنی ما خوبیم» (:

بذارین جمع بندی کنم. نظر نهایی من اینه که اصولا انتخابات همه چیز نیست. اگر دنیای سیاست دنیای شماست مطمئنا انتخابات همه چیز شماست ولی اگر جامعه مدار هستین و دنبال تغییر واقعی بی معنی ترین چیز اینه که کل کنش ِچهار،‌ هشت، دوازده، … ساله شما این باشه که در انتخابات شرکت کردین یا نکردین. در صورتی که عقیده مثبتی رو تبلیغ نمی کنین، در صورتی که با ظلمی مبارزه نمی کنین، در صورتی که اخلاقی رو ترویج نمی کنین و در صورتی که فاصله بین دو تا صندوق رای «بد و بدتر» یا «بدتر و بدترین» کلا ماجرا رو کنار می ذارین، ما هم هیچ وقت حزب نخواهیم داشت، هیچ وقت هم انتخابات آزاد نخواهیم داشت و هیچ وقت هم چیز خاصی عوض نخواهد شد.

من؟ در این انتخابات به احتمال زیاد رای می دم. به فهرست اصلاح طلب ها و ۳۰+۱۶. نه به این خاطر که فکر می کنم به-اصطلاح-اصلاح-طلب ها اصولا معتقد به چیزهایی هستن که من معتقدم بلکه به این خاطر که فکر می کنم رای دادن و ندادن چندان اتفاق بزرگی در زندگی ام نیست و در کل بگم این مجموعه رییس باشن برام بهتر از اینه که چیزی نگم. اصولا در این سیستم که من اجازه ندارم کاندیدا باشم،‌ داشتن نماینده از نظر فلسفی بی معنیه. وقتی قانون صراحتا می گه هم‌عقیده من اجازه نداره کاندید بشه و استدلالش در برابر نظر من سانسوره، چجوری انتظار داره من برم «نماینده عقیده ام» رو بفرستم مجلس؟ ((: اما این باعث نمی شه من رای ندم. به هرحال در همین سیستم در این لحظه و این انتخابات به نظرم بهتره سعی کنم یک-پله-معقولترها یا یک-دور-پچ-شده-ها برن مجلس تا دوستانی که هنوز به روش قدیمشون هستن و حتی ظاهر رو هم پچ نکردن (: از نظر خودم من با این رای دادن نه خیانتکار هستم نه قهرمان. درست همونطور که کسی که رای نمی ده هم نه قهرمانه نه خیانت کار. این انتخابات شبیه اون زمانی است که بچه ۵ ساله وقت خوابش شده و در جواب «تلویزیون رو خاموش کن» غر می زنه اما در جواب «تلویزیون رو خودت دوست داری خاموش کنی یا من خاموش کنم»‌ با سرعت می گه «خودم خاموش می کنم» و هیجان زده می پره که کنترل رو در دست بگیره. کنش ما اگر محدود به قهر کردن یا افتخار به رای دادن و ندادن باشه مهملترینیم چون اصولا انتخابات چندانی در جریان نیست (: از نظر من ارزش توی اینه که از حرف و عقیده‌ای که صحیح می دونیمش در ایام غیرانتخابات هم دفاع کرده باشیم و دفاع کنیم.

در نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران شرکت کنین

survey

چند سالی است که نمی دونم چرا هر بار آخر سال فکر می کنم باید یک نظرسنجی گسترده درست کنم تا از برنامه نویس ها در مورد خیلی چیزها سوال کنیم، ولی اینکار رو نمی کنم و بعد می گم «سال بعد». اما امسال بالاخره دست به عمل زدم و با همکاری و نظر یکسری از دوستان، یک پرسشنامه طراحی کردیم. ایده این پرسشنامه اینه که در مورد زندگی و شرایط کار برنامه نویس ها، توسعه دهنده ها و مدیر سیستم ها سوال بپرسه و بعد نتایج رو به شکل آزاد به همه بده. سوال ها در بخش های مختلفی (دموگرافیک، زندگی و کار) هستن. بزرگترین فایده اش این دو تا است:

  1. با هم آشنا می شیم و درکی پیدا می کنیم از شرایط همدیگه. چجوری کار می کنیم، با چی کار می کنیم و چه زبون ها و تکنولوژی هایی چقدر شایع هستن
  2. از اون مهمتر می فهمیم که با چقدر سابقه در کجا تقریبا چقدر باید حقوق بگیریم. این اصلی ترین انگیزه است تا درک خوبی از بازار کارمون پیدا کنیم.

در نتیجه اگر در نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران شرکت کنین و جواب ها رو دقیق بدین و مهمتر از اون لینک و مفهومش رو جاهای دیگه پخش کنین عالی می شه. هر چقدر پر شدنش گسترده تر باشه باعث می شه بایاس به سمت خواننده های من، لینوکسی ها، اوپن سورسی ها، … کمتر بشه و جواب ها دقیق تر باشه و به همه ما توی شرایط کاری آینده کمک کنه. خیلی مسخره است که ما اکثرا نمی دونیم که مثلا یک برنامه نویس پی اچ پی حرفه ای با حدود ۱۰ سال سابقه کار در یک شرکت ۱۰۰ نفره تقریبا چقدر باید حقوق بگیره. برای حل این مشکل و خبردار شدن از وضعیت همدیگه نظر سنجی گسترده وضعیت برنامه نویس ها و سیستم ادمین های ایران منتظر شماست: جواب بدین و پخش کنین تا همه از نتایجش استفاده کنیم.

البته برای پخش کردن می تونین فقط از لینک نظر سنجی استفاده کنین ولی توضیح اینکه چرا مهمه رو خوبه همراهش بنویسین: http://j.mp/itstatus1394

به روز رسانی: نتایج نهایی نظر سنجی بزرگ از برنامه نویسان و مدیر سیستم های ایران ۱۳۹۴ اینجا منتشر شدن