دو رنگین کمان و کلی چیز دیگه در عکس گرفته شده از فضا

تصویر ماهواره‌ای بالا دو خط رنگین کمان در وسط و ابرهای فون کارمان رو همزمان ثبت کرده. این عکس از جزیره پاسیفیک که در سمت راست بالای تصویر دیده می‌شه، ‌توسط ماهواره آکوای ناسا در تاریخ ۲۰ جون ثبت شده.

رنگین کمان‌ها حاصل بازتاب نور از سطح ابرهای استراتوکومولوس هستن. این ابرها معمولا بخشی از نور رسیده بهشون رو بر می‌گردونن و پیشنهاد شده که می‌شه از این قابلیت استفاده کرد برای مقابله با گرم شدن تدریجی سطح زمین.

منحنی‌های پیچ دار فون کارمان خطوطی هستن که توسط حرکت یک سیال در اطراف یک مانع به وجود می‌یان، در اینجا سیال ابر و مانع، جزیره پاسیفیک است.

منبع: نیوساینتیست

کم فروشی بنزین در ایران

من یک پراید هایچ بک دارم که از وقتی بنزین رشد قیمت نجومی اش رو شروع کرد، هر سال باکش بزرگتر شده. اون اول ها که داشتمش، وقتی عقربه کاملا پایین بود و می رفتم و سی و یکی دو لیتر لیتر بنزین می زدم عقربه می چسبید به سقف. بعدا کم کم سی و پنج لیتر بنزین لازم بود تا اینکار رو بکنه و این چند ماه آخر هم کلا شمارشگر پمپ بنزین مدعی می شد سی و هفت و حتی سی و هشت لیتر بنزین به ماشین زدم و باید 26000 تومن پول بدم ولی عقربه خود ماشین نشون می داد که باک هنوز کاملا پر هم نشده. انشاء الله که عقربه خرابه و کل سیستم فروش بنزین میهن عزیزمون سر من رو در حد پنج لیتر تو هر بار بنزین کلاه نمی ذاره که مثلا اگر یک میلیون ماشین در روز بنزین بزنن بشه روزی پنج میلیون لیتر.

بهانه گفتن این حرف که خیلی وقت بود تو دلم بود، این عکس بود که امروز تو قطر گرفتم:

مامور دولت می چرخه توی پمپ بنزین‌ها و توی یک ظرف مدرج بزرگ چهل لیتر بنزین می زنه و نگاه می کنه که آیا عقربه دقیقا روی چهل واستاده یا نه. بنزین سوپر اینجا لیتری یک ریال قطر است یعنی سه هزار و سیصد ریال ما و البته ماشین من که به قیمت واقعی جهان اینجا می خرمش، نصف ماشین ایرانی ام که توی ایران دوبرابر قیمت جهانی می خرمش بنزین مصرف می کنه و از این نظر هم می تونم حس کنم که قیمت بنزین ایران کلی هم برام بیشتر در می یاد چون ماشین بیخودی گرونی رو سوار می شم که کیفیت موتورش بسیار پایینتر از استانداردهای دنیا است. ولی واقعا این بخش دوم فدای سرم، اما اون تیکه دروغ گفتن وقیحانه شمارشگر پمپ خیلی زور داره.

رادیو گیک شماره ۱۱ – ناکس های ناتو

رادیو گیک. از کارمند ناتوی اپل تا تلاش برای هک کردن ارتش آزاد سوریه و بازار زیرو دی هایی که میتونیم بهش بگیم «امنیت برای یک درصد» و رسیدن به این سوال پایه ای که آیا کامپیوترها باید آزادی بیان داشته باشن؟

با ما باشین. با رادیو گیک: تقاطع تکنولوژی و جامعه

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_011_nalootiha.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

جریان اپل رو داشتیم که به ایرانی ها نفروختن. بحث های متنوع است. به نظر من فقط یک کارمند مریض احمق بوده. من بیانیه اپل رو نخوندم ولی اگر میگه به ایرانی ها نمی فروشن غلط کرده (:

مایکروسافت و تلاش برای برگشت به بازی

بعله! مایکروسافت عظیمه و تقریبا همه کامپیوترهای دسکتاپ جهان رو می چرخونه و شرکت خوبیه و بقیه چیزها ولی شما یادتون نمی یاد… چند سال پیش که ما بچه بوپدیم همه دوست داشتیم بیل گیتس بشیم و اپل یک شرکت در حال سقوط بود و لینوکس یک امید مبهم یکسری انقلابی دنیای کامپیوتر. حالا این غول کمی پیر شده و درسته که هنوز عظیمه ولی کسی ازش نمی ترسه. اما حالا دوتا بازی جدی کرده و منتظریم ببینیم چیکار می کنه: تبلت و ویندوز جدیدش. شکی نیست که اگر مایکروسافت واقعا یک تبلت به درد بخور (نه یک لپ تاپ سر و ته شده) بده که ویندوز معقولی رو اجرا کنه و بشه روی برنامه های ویندوز رو اجرا کرد و قیمت هم خوب باشه، برنده بزرگی خواهد بود اما عبارت «release preview» یعنی هنوز هیچ کالایی آماده عرضه نیست و شاید این فقط یک بلوف باشه و مدت ها طول بکشه تا واقعا چیز به درد بخوری بیرون بیاد ازش.

نرم افزار اندروید برای سرقت اطلاعات کارت های بانکی غیرتماسی

یک شرکت نفوذ آلمانی (که البته کلمه penetration در ایران فیلتره) برنامه اندرویدی رو روی گوگل پلی استور گذاشته که می تونه روی تلفن های دارای NFC، اطلاعات کارت های بانکی رو بخونه. این کارکرد صحیح روی مسترکارت های پی پس و گلدکارته آلمانی نشون داده شده. معلومه که مثل همیشه گفته شده این برنامه فقط برای نشون دادن مشکلات فنی این سیستم ها است نه برای استفاده دزدها و خب واقعا هم با این روش امکان دزدی گسترده وجو نداره.

محققین دانشگاه اوکلند هم در کنفرانسی نشون داده بودن که چطوری با ده دلار خرید از ای.بی می شه وسیله ای ساخت که به راحتی می تونه کار مشابهی بکنه.

شرمنده پسرهای جوون، شما دیگه مهمترین گروه هدف تکنولوژی نیستین

اگر شما یک مرد بین ۱۸ تا ۳۵ ساله باشین احتمالا فکر می کنین که همه تولید کننده ها علاقمند هستن چیزی بسازن که به درد شما بخوره ولی این جریان در حال تغییره. درسته که هنوزم کمتر از ده درصد مدیرهایی که شرکت های بزرگ سرمایه گذاری تکنولوژی توشون سرمایه گذاری می کنن زن ها هستن اما مجموعه ای از شواهد نشون می دن که مردها دارن نقش کمرنگتری توی پذیرش تکنولوژی بازی می کنن. مثلا زن ها در حال حاضر در کشورهای غربی ۱۷٪ بیشتر از مردها از اینترنت استسفاده می کنند، … بذارین لیست بدم.. در اینها زن ها ساعت های مصرف بیشتری دارن: اینترنت، گفتگو با موبایل، سرویس های مبتنی بر مکان مثل فور اسکوئر، اسمس، اسکایپ، تمام شبکه های اجتماعی به جز لینکداین، تمام ابزارهایی که قابلیت اینترنت دارن، کتابخون های دیجیتال، وسایل تکنولوژیک مربوط به سلامتی و جی پی اس. تقریبا همه چیز. پس از دیدن لپ تاپ های صورتی یا تبلیغات زنانه در تکنولوژی شوکه نشین (:

در اعماق

اتیوپی و محدودیت روی اسکایپ و بقیه نرم افزارهای گفتگوی اینترنتی

دولت اتیوپی قانونی رو تصویب کرده که بر مبنای اون استفاده از ابزارهای اینترنتی گفتگو مثل سکایپ، وایبر یا جیتاک، جریمه ای برابر ۱۵ سال زندان خواهند داشت. مثل همیشه ادعا شده که این قانون برای حفاظت از شرکت ها مخابرات داخلی و جلوگیری از ضرر شدید اون به خاطر رو آوردن مردم به اینترنت برای گفتگو است ولی بازم مثل همیشه دو سه تا مساله ناگفته مونده. اول اینکه این تصمیم رو چرا یک «دولت» باید بگیره که همیشه سر کاره؟ چون می دونین بعضی کشورها چیزی به اسم رژیم سر کار دارن. بعضی ها واقعا ندارن. مثلا شما تو آلمان نمی تونین به معنی واقعی کلمه انقلاب کنین چون کس خاصی حاکم نیست که شما نتونین با انتخابات کنارش بزنین و خب اگر ادعا دارین که حرف مردم چیز خاصیه، خب توی انتخابات حرفتون رو ثابت می کنین ولی بعضی کشورها – مثلا اتیوپی – سیستم آزاد ندارن و یک حکومت هست که حتی بعد از هر ظاهرا انتخابات هم هنوز همونجاست و همیشه هم توضیح می ده که مردم دقیقا چه خواسته ای دارن بدون اینکه مردم خودشون حق داشته باشن در این مورد حرف بزنن (: به هرحال این یک مساله است .

مساله دوم اینه که چرا یک حکومت باید از شرکتی که صاحبش خودشه و دوستاش اینقدر دفاع کنه. خب اگر شرکت مخابرات اتیوپی نمی تونه سود ده باشه آیا راه حل اینه که همه شرکت های دیگه رو ببندن و هر سیستم رقیبی رو تعطیل کنن که اینها بتونن هر قیمتی خواستن هر سرویسی رو بفروشن؟

و در نهایت اینکه این یعنی هیچ کسی در اتیوپی حق نداره هیچ شکلی از ارتباطاتی داشته باشه که از زیر گوش و چشم دولتی که مردم انتخابش نمی کنن رد نشه. نه کسی حق داره با کسی بگه که چی می خواد (خب چون دولت خودش می گه همه چی می خوان) و نه کسی حق داره در مورد چیزی انتقاد کنه بدون اینکه دولت بشنوه (:

اتیوپی (:

حملات هک علیه فعالین مدنی و حقوق بشری سوریه و تبت

هفته گذشته دو تا حمله گسترده هم داشتیم. اولی علیه فعالین آزادی و دموکراسی در سوریه و دومی علیه فعالین آزای در تبت. در حمله اول یک کرم توی کامپیوترهای گروه بزرگی از فعالین سوری پخش شد. کرم از طریق یک اکانت اسکایپ مربوط به یک فرمانده ارتش آزاد سوریه پخش شده بود و با استفاده از حرفه امنیتی اسکایپ اجازه می داد که نرم افزار بلک شید روسیه روی کامپیوترهاشون نصب بشه و کل کارکردهای صفحه کلید ضبط بشن که خب ممکنه شامل پسوردها و چیزهای مهم دیگه ای باشن.

حمله دوم هم علیه فعالین مهم حقوق بشر تبت بود که در تلاش برای خلاصی از کشور کمونیست جمهوری خلق چین هستن. د راین حمله ۸۰ نفر آدم ایمیلی با انگلیسی دست و پا شکسته دریافت کردن در مورد بیانیه اتحادیه اروپا در مورد تبت که یک اتچمنت ورد داشت که باز کردنش باعث می شد با استفاده از یک حفره امنیتی شناخته شده ورد، یک برنامه روی کامیپوتر نصب بشه. سیمانتک می گه این کد قبلا در یک حمله علیه آمریکایی ها بکار رفته بود که بهشون در مورد تور اروپایی دالایی لاما رهبر معنوی بودایی های جهان اطلاعات می داد. نصب این برنامه باعث می شه اطلاعاتی از کامپیوتر مورد حمله به یک آی پی در هنگ کنگ که متعلق به یک سرویس دهنده اینترنت چینی است منتقل بشه.

هشدار ای اف اف به فعالان سوری این بوده که بهتره هیچ فایل پیوستی رو باز نکنن حتی اگر ظاهرا از سمت یکی از دوستانشون ایمیل شده باشه.

بازار مشکلات امیتی زیرو دی

من توی یکی از برنامه های قبلی گفته بودم که دزدهای اطلاعات این روزها وضع مالی خوبی ندارن و مثلا حتی داشتن صد هزار شماره کارت اعتباری به معنی داشتن پول چندانی نیست و شاید اگر خوش شانس باشین بتونین اونو چند هزار دلار توی یک بازار زیرزمینی بفروشین و امیدوار باشین که بخشی از پول بهتون می رسه.

اما یک بحث دیگه هست که بازارش خیلی خیلی بهتره.. فروختن مشکلات امنیتی کشف شده که کس دیگه ای ازشون خبر نداره. قبل از باز کردن این یک توهم رو هم بگم. توهمی هست که کشورهای دیگه شبیه کشور ما هستن که دولت همه چیز رو بتونه توش کنترل کنه. مثلا دوستانی هستن که فکر می کنن اف بی آی می تونه به مایکروسافت دستور بده که یکسری حفره امنیتی بذارن توی نرم افزارشون که بعد از طریق اون اف بی آی بتونه به برنامه های بقیه کشورها دسترسی داشته باشه (: به این دوستان اول باید گفت که اف بی آی ربطی به این جریان نداره و دوم اینکه در آمریکا حکومت به معنای این اطراف وجود نداره و دولت ها هستن که می یان و میرن و احزاب و کارهایی که می مونن. دلیلش این نیست که خیلی خوبن. دلیلش اینه که می خوان در دنیا پیشرو باشن و می دونن با زور گفتن دولت به همه، نمی شه پیشروی جهان شد. اونها به این درک رسیدن که حتی اگر بخوان اینکار رو بکنن باید براش قانون تصویب کنن.به هرحال..

بازاری که وجود داره و خیلی بده، بازار حفره های امنیتی زیرو دی است. بروس اشنایدر که یکی از بهترین متخصصین امنیت جهانه، توی مقاله اش برای فوربس این رو توضیح می ده. می گه دولت ها و شرکت ها از هکرها مشکلات امنیتی ای کشف شده رو می خرن و اونها رو نگه می دارن تا به موقع استفاده کنن. نتیجه این جریان عدم امنیت برای بقیه است . چیزی که ای اف اف بهش می گه «امنیت برای یک درصد»). اما مشکل یک پله هم عمیق تر می شه. چون کشف این حفره ها بسیار سخته و احتمالا قیمتشون خیلی بالا و پر از اعتبار (البته به فرم اعتبار یک جاسوس)، ممکنه مهندس های برنامه نویس عمدا توی سیستم هاشون باگ وارد کنن و بعد این باگ ها رو از طریق افراد دیگه به مشتری های عظیمی مثل دولت یا شرکت های بزرگ بفروشن. بروس اشنایدر توضیح می ده که در قدیم هر کس با کشف یک باگ امنیتی سریعا اونو افشا می کرد و با یک اسم مستعار مشهور می شد چند روزی و امنیت کل سرورها به هم می ریخت تا همه آپدیت کنن و اون مشکل برطرف بشه. این افشای آزاد و سریع بعدا جای خودش رو داد به «افشای متعهدانه». دلیلش هم وضعیت بازار بود. هکرها شرکت های امنیتی و نفوذ داشتن و اگر باگی کشف می کردن و به شکل متعهدانه به صاحب نرم افزار این رو اطلاع می دادن، اون باگ برطرف می شد و شرکت امنیتی اونها معتبرتر. در هر دو حالت افشای آزاد و افشای متعهدانه، باگ در نهایت برطرف می شد اما حالا اگر کسی باگی پیدا کنه به سراغ خریدارهای بزرگ می ره و این باگ ها اینقدر باز می مونن تا یکی به موقع ازشون استفاده کنه، یکسری رو بیچاره کنه و بقیه هم همینطوری سوراخ سوراخ باشن تا کی قراره کی سوراخ ها رو ببینه و ببنده.

تبریک ها و تقبیح ها

آنگ سان سو چی (به برمه‌ای: AungSanSuuKyi1.png) (زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۵) فعال سیاسی، مدافع حقوق بشر، از مخالفان حکومت نظامی برمه و برنده جایزه صلح نوبل از حصر خانگی رها شد. امیدوارم حکومت ها چیزی باشن که توش زندانی سیاسی معنی نداشته باشه.

یک تبریک تسلیت همزمان هم داریم به شرکت آی دیر و خودمون. تبریک به آی دیر که دستگاهی ساخته که از فاصله شش متری می تونه اثر انگشت رو بخونه و تسلیت به خودمون با این دستگاه های خبیث.

تشویقمون هم مال مدیر عامل آی اس پی کوچیکی سونیک.نت که وقتی دیده یکسری شرکت سودجو دنبال مشتری هاش هستن که … نه بذارین درست توضیح بدم… دین جاسپر مدیرعامل یک آی اس پی کوچیکه به اسم سونیک.نت. اولین برخوردش با قانون وقتی بود که دپارتمان جاستیس ازش خواست لاگ های فعالیت اپلباوم رو بهشون بده و بعد هم مجموعه از درخواست ها که مجبورش می کردن لاگ افرادی رو بگه که فیلم های پورنو با عنوان های عجیب و غریب دانلود کرده بودن. بعدا فهمید که شرکت ها از اونها شکایت می کنن و اونها حتی اگر چنین چیزی دانلود نکرده باشن فقط چون نمی خوان به دادگاه برن و در مورد دانلود کردن یا نکردن فیلمی که ترجیح می دن عنوانش هم گفته نشه حرف بزنن، حاضر می شن به این شرکت ها پولی بدن و کنار بیان. دین که این رو می بینه آی اس پی اش رو تنظیم می کنه تا لاگ های فعالیت آدم ها رو فقط تا دو هفته نگه داره تا اگر واقعا کار نافرمی انجام شده بود اثرش باشه اما یک ردپای همیشگی از کسی نمونه. اون معتقده بقیه هم باید همین کار رو بکنن. جا داشت دست قشنگه رو بزنیم ولی فعلا صبر کنین چون یک تقبیح منتظره.

تقبیح هم به اون کارمند خز اپل که گفته شما ایرانی هستین من بهتون نمی فروشم و البته با تسلیت عمیق به خودمون با این پاسپورت عزیز که یکی از از بی ارزشترین پاسپورتهای جهانه ولی خب فدای سرمون (: بزن برو آهنگ قشنگه رو (:

بخش آخر

بخش آخر یک سوال جذاب داریم… آیا کامپیوترها حرف می زنن؟ آیا دستگاه جی پی اس که به شما می گه «در تقاطع بعدی به راست بپیچید» داره با شما صحبت می کنه؟ آیا واقعا شما از گوگل یک سوال می پرسین و گوگل به شما «جواب» می ده ؟ خب من و شما دوست داریم با هیجان بگیم بعله که حرف می زنن. پس چی؟ ولی سوال بعدی کار رو سخت می کنه! آیا جی پی اس و گوگل و بقیه آزادی بیان هم دارن؟!

در دنیای امروز ما داریم کارهای بیشتر و بیشتری رو به کامپیوترها واگذار می کنیم و همه هم دارن باهامون حرف می زنن. حی پی اس می گه چپ و راست برین، توی آفیس اون کلیپس مسخره می گه «به نظر می رسه یمی خواین یک نامه بنویسین می شه من بهتون کمک کنم؟» جی ادیت بهتون پیشنهاد می ده فلان کلمه رو که اشتباه نوشتین با فلان کله عوض کنین، فیسبوک می گه بیاین با فلانی دوست بشین و همه اینها دارن «حرف می زنن» اما آیا این حرف ها از طریق الحاقیه اول حمایت می شن؟

این وسط بگم که الحاقیه اول ، در کشور آمریکا از آزادی بیان دفاع می کنه و طبق اون هر کس حق داره نظرش رو بنویسه و ابراز کنه و دولتی که سر کاره اجازه سانسور عقاید رو نداره.

حالا آیا کامپیوترهایی که «حرف می زنن» از طریق الحاقیه اول حمایت می شن؟ سوال خنده داره ولی بسیار واقعی و بسیار پیچیده. جریان از وقتی شروع شد که در سال ۲۰۰۳ یک شرکت از گوگل شکایت کرد که در نتایج جستجو از چیزی که باید باشه خیلی پایینتره. گوگل بحث «حرف زدن»‌رو پیش کشید و گفت که خروجی صفحه جستجو یک «جواب» است و باید تحت قانون آزادی بیان ازاون حمایت بشه. امسال هم یک حقوقدان از دانشگاه کالیفرنیا به اسم یوجین ولوخ توسط گوگل استخدام شده تا درخواست گسترده تری رو بنویسی در این مورد که خروجی همه جستجوگرها یک «بیان» هستن .

برای یک غیرحقوق دان شاید این بحث عجیب و غریب باشه ولی مثلا به یک صفحه روزنامه نگاه کنین که من توش یک درخواست فرستادم در این مورد که «موهام می ریزه چیکار کنم» و «دایی مسعود» توی ستون خودش برام نوشته که بهتره از فلان شامپو استفاده کنم و ریزش مو به اینها ربط داره و فلان و بهمان. بحث اینه که چرا اگر هین سوال رو از گوگل بپرسم و همین جواب رو بگیرم اون بیان هست ولی این بیان نیست؟ اما اگر باشه چی می شه؟

حالا باید با واقعیت روبرو بشیم. اگر وکلای آنتی تراست یا دولت در نقش حمایت از مصرف کننده بیان سراغ گوگل و بهش بگن که با داشتن انحصار جستجو در اینترنت در حال ایجاد یک تراست تجاری (خارج کردن همه رقبا از بازار و در دست گرفتن کل بازار) یا صدمه زدن به مشتری ها است، گوگل می تونه سریعا ادعا کنه که آزادی بیان داره و می تونه هر چی می خواد رو به کاربرها نشون بده. همین بحث رو می شه با فیسبوک مطرح کرد. فرض کنین فیسبوک بگه که برنامه هاش آزادی بیان دارن که اطلاعات خصوصی افراد رو به بعضی افراد دیگه نشون بدن یا آمازون با داشتن یک بازار بزرگ هر ناشیری که باهاش کنار نیاد رو از فهرست نتایج جستجو یا حتی فروشش حذف کنه و بگه اینکار بخشی از آزادی بیان کامپیوترهاش است و اصرار به اینکه کامپیوترها یک چیز خاص رو نگن یا بگن، برابر سانسور.

حالا آیا کامپیوترها آزادی بیان دارن؟ آیا حرف می زنن؟ آیا متون تولید شده توسط کامپیوتر باید بیان در نظر گرفته بشن؟ از نظر منطق خب شباهت هایی بین متون و نظرات گوگل و دایی مسعود و سقراط هست ولی تفاوت اینجاست که سقراط برای نظراتش کشته شد و کامپیوترها وسایلی هستن که درست شدن تا به ما خدمت کنن. در ضمن الحاقیه اول یا کلا قوانین آزادی بیان هم درست شدن تا به شهروندان در مقابل دولت های دیکتاتوری که ممکنه ظهور کنن توانایی مقابله بدن. در اصل ایده این بوده که انسان ها توسط دولت های سلطه گر سانسور نشن و این نبوده که هر متنی در مقابل هر تغییری توسط چیز دیگه مصون باشه.

درسته که الحاقیه اول آمریکا مثل هر چیز دیگه یک جنبه تجاری هم پیدا کرده و مثلا تبلیغات با استفاده از اون آزادن هر چیزی بگن (و اگر اشتباه گفته باشن خب امکان شکایت ازشون هست) اما حمایت از چنین دیدگاهی باید کمتر از حمایتی باشه که از آزادی بیان یک شهروند در مقابل حکومت می شه.

بعضی مدافعان این بحث ممکنه بگن که این برنامه ها توسط برنامه نویس ها درست شدن و در اصل چیزی که اونها می گن چیزی است که برنامه نویس خواسته بگه ولی از نظر حقوقی اینکه من یکسری حقوق مدنی دارم به این معنی نیست که محصولات کار من هم حقوق مدنی دارن و همونقدر که میز یک نجار حق رای داره، برنامه یک برنامه نویس هم باید توسط حکومت از آزادی بیانش دفاع بشه (:

به این هم نگاه کنید که هر روز میلیاردها میلیارد تصمیم توسط کامپیوترها گرفته می شه و رفتن به این سمت که دولت باید بیاد و از این تصیمات دفاع کنه باید با یک وقفه روبرو بشه تا فرصت داشته باشیم درست بهش فکر کنیم .

نویسنده این مقاله که من سردستی ترجمه کردم تیم وو است ، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا و نویسنده کتاب «مستر سوییچ: ظهور و سقوط اینفرمیشن امپایر»

موسیقی

به پیشنهاد علی

Blowin’ In The Wind by Bob Dylan
رو داریم با این سوال پایه ای که
How many roads must a man walk down
Before you call him a man?
این سوال قرار بود سوال نهایی در رمان جذاب راهنمای مسافران مجانی کهکشان باشه.
این آهنگ رو باب دیلن در سال ۱۹۶۲ نوشت و یک آهنگ مقاومت است. با سوال هایی درباره صلح، جنگ و آزادی و جوابی در باب دمیدن در باد که معلوم نیست کار ساده ایه یا کاری بغرنح.

How many roads must a man walk down
Before you call him a man?

Yes, ’n’ how many seas must a white dove sail
Before she sleeps in the sand?
Yes, ’n’ how many times must the cannonballs fly
Before they’re forever banned?
The answer, my friend, is blowin’ in the wind
The answer is blowin’ in the wind

چطور در کامندلاین لینوکس حرفه ای باشیم یا «لینوکس را درک کنیم»

سلام

من یه مدته که وبلاگ شما سر میزنم و بخش محبوبم تو وبلاگ شما «چرا گنولینوکس رو دوست دارمه».

حالا یه سوال برام پیش اومده:

«چطور اینقدر خوب با ترمینال کار میکنید؟»

لطفا من رو راهنمایی کنید تا مثل خودتون یک لینوکس کار حرفه ایی بشم.

استفاده روزمره از لینوکس مثل استفاده روزمره از ویندوز است و فرق چندانی نداره. یک فرمون به اسم ماوس دارین و یکسری منو و‌ آیکون که باهاش فایرفاکس و تاندربرد و چت و اینها رو اجرا می کنن و کار می کنین. ولی فرق لینوکس و ویندوز اینه که توی لینوکس هر وقت بخواین (یا وقتی مجبور بشین!) می تونین کاپوت رو بزنین بالا و برین سراغ موتور ماشین.

این موتور گاهی به درد تعمیر کردن می خوره و گاهی به درد انگولک کردن ریز. اجزای توی ترمینال مثل قطعات لگو هستن. می تونین اونها رو به همدیگه بچسبونین و می تونین باهاشون چیزهای جدید بسازین. برای حرفه ای شدن توی لگو هیچ نیازی ندارین تک تک قطعات رو بشناسین و حفظ کنین که چطوری به هم وصل می شن. بلکه کافیه در این حد بدونین که کلی قطعه هست که می شه اونها رو به هم چسبوند.

مثلا کسی برای ساختن یک خونه با لگو حفظ نمی کنه که باید پنج تا زرد بذاره پایین، بعد سه تا قرمز اضافه کنه و بعد آرم آروم تعداد رو کم کنه تا حالت شیب به دست بیاد. بلکه اول یک ایده کلی در ذهنش داره و بعدش تو قطعات می گرده و مناسب ها رو پیدا می کنه و جایی که به نظرش درست می رسه می ذاره و مطمئن هم هست که به شیوه معقولی همه قطعات می تونن به هم وصل بشن.

در لینوکس هم همینه. اگر شروع کنین به حفظ کردن تک تک دستورات و سوییچ ها و اینکه چطوری کار می کنن سریعا ذهنتون درگیر می شه با کلی چیز مهمل که توی هر کتاب و راهنمایی می شه پیداش کرد. کاری که برای حرفه ای شدن توی ترمینال باید کرد، درک سیستم است. من سعی می کنم توی بخش های زیر، مفهوم کلی سیستم عامل گنو/لینوکس رو توضیح بدهم. فراموش نکنین که گنو/لینوکس یک فلسفه هم هست و درست مثل ذن، روشن-شدگی توش باعث حرفه ای شدن ناگهانی آدم ها می شه. شاید کسی سال ها کار کنه و به روشنی نرسه و شاید کسی فقط با خوندن همین جمله که «گنو/لینوکس یک دید به دنیا است» درست مثل راهب بودایی که با تمرکز روی «صدای یک دست» یکهو به روشن شدگی می رسه، گنو/لینوکس رو درک کنه.

کوچک زیباست – اجزای تک منظوره ولی بسیار قوی

ضرب المثلی در دنیای برنامه نویسی هست که می گه «اگر می خواین یک تقویم بنویسین، لازم نیست براش ماشین حساب هم بنویسین». هر برنامه خوب دقیقا یک کار رو باید انجام بده ولی با قدرت و دقت. این درک بسیار مهمی از دنیای گنو/لینوکسه. گنو/لینوکس مثل یک جعبه ابزاره: پیچ گوشتی، گازانبر، فازمتر، چسب، متر، … توش هیچ وقت یک دستگاه مخصوص پیدا نمی کنین که فقط طراحی شده باشه برای «بیرون آوردن میخ از دیوار و بعد صاف کردنش و بعد زدن کمی رنگ به جای سوراخ» بلکه یک ابزار دارین برای بیرون آوردن میخ از دیوار و یک چکش که باید با یک سطح صاف ازش ابزاری برای میخ صاف کردن ابداع کنین و در نهایت یک قلم مو برای زدن کمی رنگ به جای میخ روی دیوار.

آماتورها اول کمی غمگین می شن از اینکه یک ابزار به اسم میخ-از-دیوار-دربیار-صافش-کن-جاش-رو-رنگ-کن ندارن و بعضی ها پز می دن که سیستم عاملشون چنین چیزی داره ولی قدرت لینوکس وقتی معلوم می شه که یکهو به جای میخ با یک پیچ توی دیوار طرف بشین. یک گنو/لینوکسی درک می کنه که اینبار به جای میخ-کش، کافیه پیچ گوشتی رو برداره و بقیه مراحل رو تکرار کنه در حالی که کسی که تا حالا از میخ-از-دیوار-دربیار-صافش-کن-جاش-رو-رنگ-کن استفاده می کرده باید خونه رو از اول نصب کنه تا دیگه روی دیوارش یک پیچ اضافی نباشه.

هنر شما در این بخش، درک این فلسفه است و داشتن آگاهی عمومی نسبت به این ابزارها. کافیه یک ایده داشته باشین که چه دستورهایی داریم و چیکار می کنن. کار سختی هم نیست و هیچ نیازی هم نیست که همه جزییات جریان رو حفظ باشیم. در این مورد جلوتر حرف می زنیم.

قابلیت وصل شدن اجزا به همدیگه

در بخش قبل گفتم که در گنو لینوکس ابزارهای مختلفی دارین که هر کدوم یک کار مستقل می کنن. این ابزارها ورودی و خروجی های استاندارد رو می گیرن. اگر هیچ چیز بهشون ندین احتمالا ورودی شون کیبورد خواهد بود و اگر هیچ چیز بهشون نگین، احتمالا خروجی شون نمایشگر کامپیوتر. اما گذاشتن یک علامت پایپ ساده ( | ) باعث می شه شما ورودی خروجی ها رو به هم لوله کشی کنین! مثلا wc تعداد کلمات یک متن رو می شمره. ls هم فایل های موجود رو نشون می ده. پس اگر من خروجی اولی رو لوله کشی کن به دومی و چنین چیزی بنویسم:

ls | wc

سیستم تعداد کلمات موجود در دستور اول (یعنی فایل های دایرکتوری جاری رو) نشونم خواهد داد. با اینکار شما می تونین تمام ابزارهای ریزی که داشتین رو یکی یکی به همدیگه وصل کنین. در مثال قبل شما با وصل کردن میخ-کش، چکش (کار روی سطح صاف)، قلم مو در اصل با کلی ابزار ریز یک ابزار ترکیبی ساختین که هر کدوم ورودی اش رو از خروجی قبلی می گیره. این یکی از برگ برنده های بسیار بزرگ لینوکسه.

همه چیز یا فایله یا پروسس

برای روشن-شدگی اینهم بسیار مهمه که در لینوکس برنامه ها همه بر اساس یک فلسفه نوشته شدن. رابط کاربری بر اساس یک فلسفه ایجاد شده و کلیت سیستم به یک شکل کار می کنه. مطلقا هر برنامه خوب لینوکس یکسری فایل تنظیم داره (که احتمالا توی etc/ و دایرکتوری ای به اسم همون برنامه است). تنظیمات همه از همونجا اعمال می شن و اگر می خواین چیزی رو تغییر بدین یا با یک برنامه بزرگتر (مثلا وب سرور) کاری رو بکنین که اصلا نمی دونین ممکنه یا نه، کافیه به دایرکتوری فایل های تنظیمات برین و فایل های تنظیمات و محتویاتشون رو چک کنین. معمولا اونجا راهنمایی های کافی پیدا می شن. این کاملا فرق داره با حالتی که برای تنظیم هر برنامه مجبور باشین توی منوها بچرخین و در بخش تنظیمات تب ها رو نگاه کنین. اکثرا برنامه های گرافیکی این رو هم دارن ولی در نهایت چیزی که مشخص می کنه برنامه چطور کار کنه ، اون فایل متنی تنظیمات است. در دنیای گنو/لینوکس هیچ چیز از چشم شما بیرون نیست و معمولا فایل تنظیمات حاوی هر چیز ممکن یک برنامه است.

ساختار فایل ها رو بشناسین

فایل های لینوکس به شکل اتفاقی توی دایرکتوری ها پخش نشدن (: یک نظم کاملا منطقی طبق یک استاندارد رعایت شده و این باعث می شه شما در مواجهه با ناشناخته ترین سوال هم یک سرنخ برای شروع داشته باشین. به این جدول نگاه کنید:

حالا فرض کنید به من بگن که لازمه تغییراتی توی سرویس privoxy بدم و مثلا بهش بگم که به جای 8123 از این به بعد روی پورت 8111 گوش بده. چه می کنم؟ جدول بالا می گه همه تنظیمات توی etc هستن. پس می رم اونجا. اوجنا یک دایرکتوری پیدا می کنم به اسم privoxy و اون تو یک فایل هست به اسم config! چی از این منطقی تر؟ توش رو نگاه می کنم و خط به خطش توضیح داره. یک جا هم نوشته:

تنظیمات پریوکسی

پس کافیه این خط رو ادیت کنم و عدد جدید رو بنویسم و بعد سرویس پرویوکسی رو حتی اگر ندونم چیه، مثل هر سرویس دیگه ری استارت کنم تا تنظیمات جدیدش رو بخونه:

/etc/init.d/privoxy restart

نخیر ! خلاص نشدیم! اگر می خوام توی لینوکس حرفه ای باشم الان دقیقا وقتشه که شروع کنم به خوندن در مورد پریوکسی، فهمیدن اینکه چیکار می کنه و یاد گرفتن چیزهای جدید.

توانایی خوندن راهنماها

یکی دیگه از قدرت های لینوکس راهنماهای بسیار دقیقش هستن. گنو/لینوکس یک سیستم عامل آزاده یعنی اگر حوصله اش رو داشته باشین می تونین حتی کد منبع برنامه ها رو هم بخونین تا به اندازه برنامه نویسش بدونین که چیکار میکنه. ما که حوصله اینکارها رو نداریم پس بهترین چیز برامون manها است. هر دستوری یک man داره. می تونم بزنم :

man privoxy

تا یک توضیح کامل در مورد این دستور / سرویس / موضوع بهم داده بشه. اول در یک پارگراف در این مورد که این دستور دقیقا چیکار می کنه و بعد کلی جزییات در مورد شیوه استفاده و در آخر هم اینکه کی اینو نوشته و بعدش هم حرف هایی مثل اینکه چه فایل های تنظیماتی برای این دستور هست و غیره.

این بهترین و کاملتر مرجع گنو/لینوکسه. اگر بتونین man فایل ها رو بخونین یعنی تقریبا هر کاری در گنو/لینوکس هست رو با حوصله و وقت می تونین انجام بدین. نباید ازش بترسین و باید شجاع باشین. پیشنهاد می کنم برای شروع به من فایل دستور ساده ای مثل wc نگاه کنین و با حوصله اونو بخونین تا بفهمین کجاش چی می گه و در دفعات بعدی راحت باشین.

در ضمن اینترنت، فروم ها، آی آر سی و غیره هم هستن. همینطور کتاب و هر چیز دیگه. ولی یادتون باشه که شما قراره «چگونگی پیدا کردن جواب» رو یاد بگیرن و نه اینکه برین به سراغ حفظ کردن همه جواب ها!

مثلا در مثال قبلی اگر من بخوام به جای تعداد کلمات فقط تعداد خط ها رو ببینم، می دونم که دستوری دارم به اسم wc که احتمالا اینو داره پس باید بتونم man wc رو نگاه کنم و کشف کنم که چه سوییچی فقط تعداد خط ها رو بهم نشون می ده.

همه کار قبلا انجام شده

این هم بسیار مهمه! اگر شما دارین کاری می کنین که هیچ کس دیگه توی دنیا نکرده احتمالا باید مشغول کار خیلی خیلی خفنی باشین. قبلا آدم ها دستورها رو به هم چسبوندن، فاصله رو از یک متن حذف کردن، عکس ها رو کنار هم چیدن، با چند تا عکس یک تصویر متحرک ساختن، تعداد تکرار یک عبارت در یک جمله رو شمردن و … اگر هیچ ایده ای ندارین که کاری رو باید چطور انجام بدین، سرچ کنین. به راحتی کشف می شه. گنو/لینوکسی ها زیاد می نویسن.. در اصل جامعه با جامعه معنی داره. مشکلاتی که خودتون حل کردین رو هم یک جایی توی اینترنت بنویسین. کپی پیست نکنین چون هیچ ارزشی نداره و حتی اگر مدتی ده بیست نفر رو گول بزنه که حرفه ای هستین، در طولانی مدت باعث می شه خودتون هیچ چیز یاد نگیرین اما شدیدا توصیه می کنم یک جایی توی اینترنت کشفیات شخصی خودتون رو بنویسین تا به درد بقیه ای که سرچ می کنن هم بخوره.

خلاصه می کنم به اینکه همه کارها قبلا انجام شده و تقریبا هر چیزی رو سرچ کنین به جواب معقولی می رسین یا حداقل به راهنماهایی برای شروع.

از انگلیسی نترسین

ما مهندس های خوب و باسوادی داریم ولی من که توی منطقه می چرخم کل کارهای خوب در اختیار هندی ها و پاکستانی ها است. چرا ؟ چون انگلیسی بلدن و از انگلیسی نمی ترسن. ما هم نباید بترسیم. درسته که مثل اونها از بچگی یاد نمی گیریم و درسته که توی مدرسه به شکل مسخره ای فقط یکی دو زنگ در هفته یکسری چیز می دن حفظ کنیم و مثل طوطی تکرار ولی خودمون باید دست به کار بشیم و ازش نترسیم. انگلیسی ها رو بخونیم. توی بازی ها پیام های انگلیسی رو سعی کنیم ببینیم و کلا چیزی رو فقط به این خاطر که انگلیسی است کنار نذاریم.

اگر قراره لینوکس کار کنین باید بخشی از دنیا باشین و سرچ کنین و نظراتتون و سوال هاتون رو بنویسین. اونم با یک انگلیسی جهان که خیلی راحت تر از انگلیسی آمریکایی یا انگلستانی یا ایرلندی یا استرالیایی است. جملات ساده بدون کلمات عجیب غریب.

ان اف سی قابل برنامه نویسی سامسونگ: تک تایل

دیروز سامسونگ یکی از محصولات فوق العاده اش را به بازار عرضه کرد. چیزی که بسیاری گیک‌ها را شدیدا خوشحال خواهد کرد: برچسب‌هایی به نام تک تایل؛ حاوی ان.اف.سی.های قابل برنامه ریزی.

ان.اف.سی. که مدتی است معرفی شده هنوز کاربرد روزمره‌اش را در زندگی ما پیدا نکرده اما این برچسب‌ها به علاقمدان اجازه خواهند داد تا این تکنولوژی را در زندگی شان وارد کنند. حالا هر کس می‌تواند با دادن ۱۵ دلار یک بسته ۵ تایی از این بسته ها را بخرد و با استفاده از برنامه ارائه شده برای گوشی‌های سامسونگ، آن‌ها را برنامه نویسی. این برنامه معمولا یک «عمل» است که در زندگی عادی کمتر از یک دقیقه وقت شما را می‌گیرد؛ مثلا روشن و خاموش کردن وای فای گوشی. شما می‌توانید یک یکی از برچسب‌ها را طوری برنامه‌ریزی کنید که وای فای گوشی شما را خاموش کند و بعد‌ آن را پشت در خانه بچسبانید تا هر بار موقع بیرون رفتن فقط گوشی خود را به آن نزدیک کنید و با وای فای خاموش از منزل خارج شوید.

یا شاید ممکن است صاحب یک کافی شاپ، آن را طوری تنظیم کند که هر مشتری با وارد شدن و گرفتن گوشی در جلوی آن، در شبکه اجتماعی Foursquare ورودش به کافی شاپ را چک این کند یا حتی یک پسر خوب، آن را روی میز کار شرکت اش بچسباند و برنامه ای به آن بدهد که با هر بار رسیدن به شرکت و نزدیک کردن گوشی یک اسمس به طرف مربوطه بفرستد که «عزیزم! به سلامت به شرکت رسیدم».

برای دیدن سایت تک تایل به این لینک مراجعه کنید.

چند توصیه ساده در مورد بیانیه های مربوط به جنگ سایبری

اخیرا یک ویروسی توی وزارت نفت بوده …

در اثر این حمله سرور اصلی وزارت نفت و چهار شرکت اصلی آن قطع شد و همان زمان علی نیکزاد رهبر، سخنگوی وزارت نفت گفت که “ویروس، مادربرد کامپیوتر‌ها را سوزانده و برای پاک کردن اطلاعات اقدام کرده است با این همه اطلاعات اساسی این وزارتخانه صدمه ندیده است.”

حالا من که سخنگو نیستم و این دوستان هم بودجه های میلیاردی دارن برای مقابله با جنگ نرم یا راه انداختن جنگ نرم فقط من یک چند توصیه دوستانه می کنم که مالیات و نفت ما رو بهتر مصرف کنن و حداقل شاید بدونن که جنگ سایبری اسمش قشنگه ولی اصلا به این ربطی نداره که اونها ویروس بنویسن برای از سرویس خارج کردن وب سایت ما و سوزوندن مادربردهامون و ما هم بریم رو صفحه اول سایت شهرداریشون فحش بنویسیم (: به هرحال… این توصیه ها رو برای دفعه بعد در نظر داشته باشین لطفا.

  1. تقریبا دو دهه است که دیگه نرم افزارها نمی تونن به سخت افزار یک پی سی صدمه بزنن. آخرین مورد گزارش شده مربوط بود به زمانی که می تونستیم با اسمبلی به هد یک فلاپی یا هارد دیسک دستور بدیم به موقعیت ۱- بره و همون موقع هم توی سخت افزارهای قدیمی باعث می شدیم اهرم هد گیر کنه به بدنه و در نتیجه لازم باشه با پیچ گوشتی بازش کنیم و با دست هد رو برگردونیم سر جاش.
  2. اگر ویروسی توسط دشمن وارد سیستمی بشه پر سر و صدا نیست. اینکه پلیس می یاد کامپیوتر یکی رو می بره و پس نمی ده برای یک فعال اجتماعی ضربه است ولی سوزوندن مادربرد وزارت نفت واقعا هدف هیچ ویروسی نیست
  3. اگر هم بخوان مادربرد رو بسوزونن و اطلاعات رو پاک کنن اول اطلاعات رو پاک می کنن بعد مادربرد رو می سوزونن
  4. اگر فقط بحث وب سرور است، بسیار مهمه توی بیانیه بگین که فقط وب سرور ها از کار افتاده بودن (وب سرورهای وزارت نفت ویندوزی هستن؟!!). عموم مردم ممکنه واقعا فکر کنن که چند تا سرور هست که کل وزارت نفت بهش وابسته است و اونها ویروس گرفتن! (: من و شما می دونیم این زمین تا آسمون فرق داره با اینکه چهار تا وب سرور از دسترس خارج باشن

راهنمای خرید لپ تاپ برای کسانی که از لپ تاپ چیزی نمی دونن

خرید لپ تاپ کار سختیه. کلی پول برای یک چیزی که قراره روزی چند ساعت همراهتون باشه و ازش استفاده کنین… گزینه های مختلف از کارخونه های مختلف و اسم ها و مخفف های فنی.

اما اگر کمی وارد تر بشین کار سخت تر هم می شه… کلی گزینه های ریز.. رم DDRفلان در مقابل سرعت فلان هارد دیسک و SSD و … مخفف های دیگه که فقط کسانی ازشون سر در می یارن که هر روز دنبال این هستن که چی داره توی بازار می یاد و چی داره تو سایت های فروش سخت افزار تبلیغ می شه.

پس ما آدم های معمولی چیکار کنیم؟ می گم معمولی چون خودم هم وضع خریدم درست مثل یک نفر است که از هیچ کدوم از این مخفف ها سر در نمی یاره. من از کامپیوترها سر در می یارم ولی از بازار نه و هیچ علاقه ای هم ندارم. دلیلش هم ساده است: به نظرم بازار جای تجاری است و با اینکه به تکنولوژی ربط مسقیم داره اما من می تونم تا آخر عمرم هی بخونم که رم DDR2 و DDR3 و DDR5 و DDRfolan اومدن و سرعتشون فلان قدر بیشتره و کیف هم بکنم ولی واقعا از تکنولوژی سر در نیارم و فقط بازار رو دنبال کنم. مثل کسی که ماشین دوست داره فقط به این شکل که کیف کنه که الان فلان ماشین قدرتش اینقدره. این علاقمندی یک گیک نیست.

به هرحال… بذارین حرف آخرم رو اول بزنم: خرید لپ تاپ برای ما ساده است اگر هدفمون رو بدونیم. هدف من یک کامپیوتر است که بیشتر مواقع بتونه همراهم باشه و کارهای روزمره ام که بازی های سه بعدی پیشرفته آخرین مدل توشون جای خاصی ندارن رو باهاش انجام بدم. باهاش اینترنت می رم، چیز می بینم، آهنگ گوش می دم، چیز می نویسم، چیز می خونم، برنامه می نویسم، چت می کنم، ایمیل جواب می دم و … اگر شما هم هدفتون همینه یا بهش نزدیکه، این راهنما برای شما است.

اولویت صفر

لپ تاپ تکنولوژی دائما جدید شونده است پس یک چیز خیلی قدیمی نخرین فقط چون پولتون می رسه. سعی کنین چیز ارزونتر بگیرین ولی جدیدا ساخته شده. مثل بقیه چیزهای تکنولوژی سراغ آخرین چیزهای بازار لازم نیست برین و کلی براشون پول بدین. کافیه یک چیز متوسط بازار رو هدف بگیرین و تقریبا می تونین مطمئن باشین که اکثر خواص متوسط بازار رو داره.

در ضمن باید سیستم عامل رو هم انتخاب کنین. اگر به اپل و مک بوک فکر می کنین اینها رو بخونین: چرا ممکن است شما بخواهید یک مک بوک بخرید و دلایلی که به خاطر آن‌ها نباید اپل مک بخرید. اگر به لینوکس فکر می کنین که احتمالا این راهنما برای شما نیست. این راهنما مال کسانی است که می خوان لپ تاپ بخرن ولی حوصله چیزهای عجیب و غریبی مثل سنترینو و آی سون و دوال کور و اینها رو ندارن.

اولویت اول

وزن و اندازه. اینها تقریبا تنها اولویت های من هستن. من محاله به هیچ لپ تاپ بزرگتر از ۱۵ اینچ نگاه کنم. ما یک گرایش عمومی به چیزهای بزرگ داریم و فکر می کنیم هر چقدر یک چیز بزرگتر باشه بهتره در حال یکه در عمل اینطور نیست. بخصوص در مورد لپ تاپ، لپ تاپ های بزرگتر ارزونتر هستن و اگر بگین پدر بزرگتون براتون لپ تاپ ۱۳.۳ اینچ بخره (و از لپ تاپ چیزی ندونه)‌ یکهو ذوق زده می شه که یک لپ تاپ ۱۳.۳ اینچ دیده ۱۱۰۰ دلار است ولی در همون حال یک لپ تاپ ۱۵ اینچی هم هست که فقط ۷۰۰ دلاره و با هیجان دومی رو می خره غافل از اینکه سنگین تره و کمتر قابل حمل.

پس اگر مثل من لزومی ندارین که لپ تاپ بزرگ بخرین (مثلا گرافیست نیستین یا فیلم دیدن اولویت پایینتری داره تا قابل حمل بودن)‌ به هیچ وجه سراغ لپ تاپی بزرگتر از ۱۴ اینچ نرین و ترجیحا بین ۱۲.۱ واید و ۱۳.۳ واید بخرین. دقت کنین که لپ تاپ هایی که از ۱۲.۱ واید کوچیکتر باشن کیبورد کوچیکتری دارن و در استفاده روزمره نه فقط سخت که ضرر زننده هم هستن.

بحث وزن هم بسیار مهمه. به شکل کلی یک لپ تاپ بیشتر از ۲.۵ کیلویی در زندگی روزمره واقعا سنگین به نظر می یاد و ترجیحا اگر می خواین جابجاش کنین بهتره چیزی سنگین تر از ۲.۱ کیلو نخرین. وزن ها رو هم واقعا تو اینترنت چک کنین چون گاهی مغازه ها دروغ می گن یا مثلا وزن لپ تاپ بدون باتری رو می نویسن.

پس خلاصه مهمترین بخش شد: یک لپ تاپ نسبتا به روز بخرین که خیلی بزرگ نباشه و وزنش هم سنگین نباشه.

اولویت های دوم

در رده دوم قیافه مهمه و قشنگی بدنه و راحتی صفحه کلید و رنگ و اینها. مثلا من از وینگول قرمز وسط کیبوردهای آی بی ام خیلی استفاده می کنم پس برام مهمه. یا کاملا برام مهمه که بدنه لپ تاپ به نظرم سفت برسه و مثلا اگر با انگشت یک کم قسمتی که مچ روش قرار میگیره رو فشار بدم حس نکنم که یک چیز لاستیکی شکننده داره زیر دستم تکون می خوره یا مثلا برام مهمه که کیبورد مثل آدم دگمه های حرکت در چهار جهت و Page Up و Page Down رو داشته باشه. این سخت افزار قراره بیست و چهار ساعته زیر دست من باشه پس خیلی خیلی عادی است که کیبوردش از سرعت پردازنده هم برام مهمتر باشه.

نکته مهم در اولویت ها دوم، اندازه حافظه است که بهش می گن RAM. الان خریدن هر چیزی زیر چهار گیگ ضرر است. این خیلی هم در انتخاب شما موثر نیست چون تقریبا حافظه هر لپ تاپ توی بازار رو می شه با خرجی نسبتا کم (مثلا پنجاه تومن) به چهارگیگ افزایش داد. در اصل موقع انتخاب به این دقت نکنین ولی حواستون باشه که اگر چیزی رو انتخاب کردین و کمتر از چهار گیگ رم داشت، لازمه اونو ارتقاء بدین. در زندگی روزمره من که چند تا برنامه رو با هم باز می کنم و دوست دارم کامپیوترم هی روی دیسک چیز ننویسه، رم خیلی خیلی مهمتر از سرعت پردازنده است.

اولیت های سوم

داشتن چیزهای اضافی خوبه. من ترجیح می دم کامپیوترم حداقل سه تا پورت یو اس بی داشته باشه، کارت خون داشته باشه که بتونم حافظه دوربین یا هرچیزی رو بهش بزنم و فایل هام رو کپی کنم. خروجی های متنوع تری داشته باشه و … ولی خیلی سخت نمی گیرم چون طبق همون اصل قدیمی صفرم، هر چیزی که این روزها بخرین و این روزها ساخته شده باشه یکسری ورودی خروجی استاندارد این روزها رو هم داره.

هارد هم مهمه. بزرگتر بهتر ولی تقریبا همه یک اندازه هستن: ۵۰۰ گیگابایت الان یا هر وقت بخرین تقریبا همه استاندارد شدن. البته چیزی به اسم هارد SSD هم اومده که تنها چیزیه که لازمه بدونیم! یک هارد کوچیکتر که به جای داشتن موتور فیزیکی و صفحات و اینها مثل کول دیسک کار می کنه. حجم هاش کوچیکتره و بسیار گرونتر و اگر ما دقیقا نمی دونیم داریم چی می خریم فعلا به درد ما نمی خوره (این مطلب در ماه جون ۲۰۱۲ نوشته شده!).

دنبال اینها نباشین

دنبال چیز خیلی گرون یا خیلی ارزون نباشین مگر اینکه پولتون واقعا کم باشه یا واقعا زیاد باشه.

دنبال سی دی درایو نباشین که عمرش گذشته. اکثر لپ تاپ های کوچیک در حال حذف کردنش هستن. بخصوص در دنیای لینوکس ما همه نرم افزارها رو از اینترنت نصب می کنیم و عملا هیچ احتیاجی به سی دی درایو نیست. در مورد ویندوز هم احتمالا می تونین یک سی دی درایو مشترک خارجی با دوستان داشته باشین یا برای خودتون بخرین . گرون نیست و اکسترنال بودنش باعث می شه در تمام زندگی لازم نباشه کامپیوتر کمی سنگین تر و بزرگتر داشته باشین که اگر یک روزی روزگاری لازم شد، سی دی درایو داشته باشه. به شکل خلاصه: اگر کامپیوتری که انتخاب کردین سی دی درایو نداشت، وحشت نکنین. قدیم ها که ما کامپیوتر بدون فلاپی درایو ۵.۲۵ اینچی می خریدیم وحشت می کردی. بعدش وقتی کامپیوترهای بدون فلاپی دیدیم مونده بودیم که این اگر یک روز فلاپی خواست چیکار کنیم و حالا همون احساس رو با سی در درایو داریم. سی در درایو در حال انقراض است‌ (:

پول و‌ آش

یک ضرب المثل قدیمی هست که هر چقدر پول بدین آش می خورین. در مورد آش این ضرب المثل درسته ولی در دنیای معمولی صد در صد هم صادق نیست هر چند که معناهایی هم داره. مشخصه که یک لپ تاپ سیزده اینچ یک میلیون و سیصد هزار تومنی چیزی بیشتر از یک لپ تاپ سیزده اینچ هفتصد هزار تومنی داره ولی خب باید حواستون باشه که دقیقا هم دوبرابر نیست. همیشه گفته شده که بعضی مارک ها گرونتر هستن. مثلا Sony یا Lenovo و بعضی ها میانه هستن مثلا Toshiba ولی به نظر من رفتن به بازار با دونستن مقدار پولی که دارین به اندازه کافی ایده می ده که چی رو باید بخرین. واقع بین باشین و بر اساس پولتون انتخاب کنین و ازش راضی باشین و لذت ببرین.

جمع بندی

اگر اهل جدیدترین بازی ها و کاربردهای خاصی مثل طراحی گرافیکی روی لپتاپ و فیلمسازی و … نیستین،‌ برین مغازه، لپ تاپ ها رو نگاه کنین، یک دونه بین دوازده و یک تا سیزده و سه اینچ یا اگر بزرگتر دوست دارین چهارده اینچ واید که از قیافه و بدنه و کیبوردش خوشتون می یاد رو بخرین. با دادن پول متوسط، یک چیز متوسط خواهید داشت. چیزی خیلی قدیمی یا خیلی خیلی جدید انتخاب نکنین و دقت کنین که اگر مثلا یک میلیون تومن پول لپ تاپی رو بدین که چهار سال براتون کار کنه معنی اش اینه که ماهیانه دارین بیست هزار تومن پول داشتن لپ تاپ رو می دین که به نظرم کاملا می ارزه.

خیلی خوشحال می شم اگر چیزی رو جا انداختم بگین که به متن اضافه کنم چون می خوام این متن رو همیشه به شکل یک راهنما برای خرید لپ تاپ وقتی از لپ تاپ چیزی نمی دونیم، نگه دارم.

مصرف کنید: کتاب دوهزار ساله و نشر چشمه

ظاهرا خوبه یک مطلب مستقل از اون مطلب پادکست هم در این مورد بنویسم و چی بهتر از یک ویدئو از مجموعه های مصرف کنید؟ مصرف کنید:

ویلیام نوئل توضیح می ده که چطوری اون و تیمش یک کتاب قدیمی رو با استفاده از یک شتاب دهنده ذره ای، در چهار سال ورق ورق کردن، تمیز کردن و با دقت بالا در نورهای مختلف اسکن کردن تا مردم بتونن به دست نوشته های ارشمیدس دسترسی داشته باشن. چون دانش چیزیه که باعث پیشرفت می شه.

در قسمت دوم این پست هم فقط یادآوری می کنم که کشوری هست که در سال ۲۰۱۲ توش هر کتابی که چاپ می شه رو باید بخش سانسور دولتی اول بخونه و بهش مجوز بده (و مثلا کتاب زندگی لینوس توروالدز برای اینکه شما بخونینش مناسب تشخیص داده نشده) و مستقل از این، انتشارات چشمه که یکی از بهترین انتشارات کشور است مجوزش ظاهرا لغو شده چون که کتاب هایی که برای سانسور می داده مناسب دادن برای سانسور نبودن (((: دقت کنین… بحث این نیست که کتاب بدون سانسور یا مثلا کتابی که من و شما می خوایم بخونیم ولی یکی دیگه نمی خواد ما بخونیم چاپ کرده ، بحث اینه که کتاب هایی که می فرستاده که سانسورچی بگه اجازه چاپ دارن یا نه از نظر سانسورچی بد بوده پس کلا … راستش من نمی فهمم (:

الان کمی تمرکز کردم فهمیدم! یک نفر به بقیه می گه که هر چیز خواستین فکر کنین رو اول من باید اوکی بدم و بعد اگر یک نفر خیلی اجازه بگیره که به فلان چیز می تونم فکر کنم و همه اش رد بشه ، نفر اول به این نتیجه می رسه که کلا بهتره این یارو رو از حق اجازه گرفتن برای سانسور هم محروم کنیم که اصلا به فکر کردن هم فکر نکنه. می دونم پیچیده است (: فدای سرمون… دنیا است دیگه. هر جاش یک خوبی هایی داره یک بدی هایی (: ویدئوی بالا رو مصرف کنین و لذت ببرین از ارزش کتاب برای بعضی جوامع (: