با بی.دی.اس.ام آشنا باشید (بالای ۱۶ سال)

bdsm

مدت‌ها است که سه درخواست متفاوت برای نوشته‌های جمعه‌ها دارم. اولی می‌پرسه آیا علاقه به سیلی زدن به بدن کسی منحصر به اونه یا بقیه آدم‌ها هم دارنش و دومی می‌پرسه که چرا گاهی دوست داره در رابطه دست و پاهاش بسته باشن و سومی سوال می‌کنه که علاقه به تسلیم کردن خود به یک آدم دیگه اسمش چیه و آیا «طبیعی» است؟ هر سه اینها زیر یک چتر هستن: بی دی اس ام. ‌BDSM که سرعبارت Bondage (بستن)، دیسیپلین (انضباط)، دامیننس و سابمیشن (انضباط و سلطه) و سادومازوخیزم (لذت بردن از درد دادن و کشیدن) است چند ماهی توی اینباکس من خاک خورده اما حالا دیگه نوبتش شده! بریم ببینیم ماجرا چیه!

BDSM چیه؟

همونطور که بالاتر گفتیم بی دی اس ام به چهار شاخه اشاره می‌کنه:

  1. علاقه به بسته شدن یا بستن در سکس. اینکه من دوست داشته باشم پاهام بسته شده باشه، دست‌هام رو نتونم تکون بدم یا حتی به سادگی یک طناب دور بدنم باشه بدون اینکه جاییم رو محدود کنه (اما حس روانی‌اش باقیه!). این مساله ممکنه از یک بستن ساده دست با کراوات پیش بیاد تا یک سیستم پیچیده که نیازمند نیم ساعت آماده سازی است.
  2. علاقمندی به اجبار یک انضباط خاص. مثلا حرف گوش کردن از یک نفر دیگه. درخواست شکلی از رفتار با تحکم. تحمل چیزی که احتمالا راحت نیست و …
  3. رابطه سابمیسیو و دامینینت یا به طور خلاصه ساب و دام (پذیرنده و کنترل کننده مثلا) که ممکنه از شکل‌های ملایم تر تا تندتر (مثلا چیزی که بهش می گن مستر اسلیو یا میسترس اسلیو) ادامه پیدا کنه.
  4. رابطه ای که توش درد دادن و کشیدن مرکزیت داره و مثلا ممکنه توش از شلاق یا چیز دیگه استفاده بشه.

آیا سالمه؟! مریضی نیست؟

از نظر پزشکی و علمی چنین چیزهایی مریضی حساب نمی‌شن. در واقع به شکل فشرده / خلاصه به سکسی، سکس نامناسب می‌گن که توش یکی از نکات سه گانه یک سکس سالم نقض بشه. شروط سه گانه که باعث می شه یک سکس معقول باشه اینها هستن:

  1. شرط عقل. افراد درگیر داخلش بالغ و بالای سن قانونی (۱۸ سال) باشن و در تمام مدت سکس رفتارهایی داشته باشن که عقلی فعال و سالم انتخابش کرده.
  2. شرط سلامت. افراد درگیر، مفهوم سلامت رو درک کنن و کاری نکنن که برای سلامت خطری داره که پذیرفتنی نیست.
  3. شرط رضایتمندی. افراد با علاقمندی و رضایت وارد رابطه بشن. این شرط اگر دقیق نگاه بشه خیلی از رابطه‌هایی که می‌بینیم و بر پایه اصرار و خواهش و التماس و زور است رو به رابطه‌هایی ناسالم تبدیل می‌کنه.

پس با این شروط، هر رابطه بی دی اس ام ممکنه طبیعی و خوب و سالم باشه و ممکنه ناسالم و مضر باشه.

چرا بی دی اس ام؟ چرا یکی دوست داره برده باشه یا رنج بکشه؟

هیچکس تا حالا نتونسته خیلی دقیق و محکم توضیح بده که چرا یک نفر رنگ قرمز رو بیشتر دوست داره و یکی مزه ترش رو به شیرین ترجیح می ده. در مورد سکس هم همینه. بعضی‌ها این علایق رو به زندگی طبیعی ربط می‌دن و مثلا می‌گن کسی که در زندگی همیشه دست بالا رو داره و باید به بقیه بگه چیکار کنن، علاقه بیشتری به این داره که توی سکس بتونه خودش رو ول کنه و دیگه مسوول کنترل اینکه سکس چجوری اتفاق می افته نباشه (مثلا دست و پاش بسته باشن!). به همین دلیل است که توی فیلم‌ها خیلی وقت‌ها کسی که علاقمند به کنترل شدن است، در دنیای واقعی یک مدیر رده بالای بانکی است. توی این نگرش، سکس یک کنترل کننده و متعادل کننده است و در تقابل با اون مدیر بانک، گفته می‌شه کسی که کنترل رو دست می‌گیره با ارضا شدن در این شرایط، داره شخصیت کنترل کننده اش رو برای زندگی روزمره کمی متعادل‌تر می کنه.

البته نگرش ساده‌تری هم هست؛ نگرش‌هایی که اصولا اعتقادی به تحلیل های پیچیده روانی ندارن و سکس رو یکجور نمایش و بازی دو طرفه می‌بینن که آدم ها بر اساس شخصیتی که شکل گرفته یکی از نقش‌هاش رو می‌پذیرن. درست همونطو رکه تو بچگی با اعتماد روی یک تاب می‌شینیم تا یکی دیگه هل‌مون بده یا از جایی می‌پریم که کسی ما رو بگیره، در بزرگ‌سالی هم سکس‌های بی دی اس ام تقویت کننده اعتماد و یک رابطه خیلی عمیق هستن که توش می‌پذیریم سرنوشت رو به یکی دیگه بسپریم و هر دوطرف از این مساله لذت ببریم.

بر پایهٔ یک مطالعه در سال ۲۰۱۳، افرادی که گرایش‌های بی‌دی‌اس‌ام دارند، نسبت به گروه شاهد، دارای ویژگی‌های شخصیتی مطلوب‌تری بودند. در این افراد روان‌نژندی کمتری دیده می‌شود، برون‌گراتر هستند، آمادگی بیشتری برای تجربه‌های تازه دارند، احساس بهزیستی بیشتری می‌کنند، وظیفه‌شناس‌ترند و به پس‌زده‌شدن حساسیت کمتری دارند؛ با این وجود سخت‌تر می‌توان با آن‌ها به توافق رسید. در این مطالعه کسانی که نقش مافوق را بازی می‌کردند نسبت به افراد مطیع نتایج بهتری کسب کردند. این مطالعه پیشنهاد می‌کند به این نوع فعالیت‌ها بیشتر به چشم یک فعالیت تفریحی نگاه شود تا بروز فرایندهای روانشناختی.

آیا این یک مد جدید نیست؟ ایا اعتیاد درست نمی کنه؟

نیازهای انسانی شکل‌های نسبتا مشابهی دارن. همونطور که در دنیای واقعی و آزاد یک مرد با دیدن زن بی حجاب به مرز انفجار نمی‌رسه، دونستن و آگاهی در مورد سکس هم باعث نمی شه گرایش شما عوض بشه یا رفتارتون تغییر چندانی بکنه. اتفاقا در سطح علمی الان معتقد هستن که اگر شما آگاهی جنسی بیشتری داشته باشین و بدن خودتون رو به جای سرکوب کردن، بهتر بشناسین، زندگی روانی سالم‌تری خواهید داشت و در نتیجه جامعه بهتری ساخته می‌شه. سکس‌های خشن یا حاوی کنترل یا درد از قدیم بودن و حالا هم در همه جوامع حضور دارن. از یونان باستان تا کاماسوترا شاهد چنین چیزهایی هستیم و بهترین روش برخورد باهاشون اینه که در موردشون آگاهی داشته باشیم. کسی که دوست داره در سکس خشونت کنه لازمه از شروط سه گانه یک رابطه سالم آگاه باشه تا نه به کسی صدمه بزنه و نه کاری غیراخلاقی بکنه. در مقابل اگر همین شخص رو سرکوب کنین احتمالا به آدم خیلی نافرم‌تری در اجتماع می‌رسین. چیزی که متاسفانه در جامعه خودمون فراوون می بینیم. همین خطر در مورد کسی که دوست داره مورد خشونت هم قرار بگیره هست. چنین آدمی باید در محیطی معقول و منطقی این مساله رو تجربه کنه و در صورتی که از اون محروم بشه ممکنه دست به کارهای خیلی خطرناکتری بزنه.

سکس هم تقریبا شبیه غذا است. بر اساس ذائقه‌ها حد معقولی ازش لازمه. شاید یکی بخواد سالی یکبار پیتزا بخوره و یکی دیگه هفته ای یکبار. اینکه من غذاهای سبک دوست دارم معنی اش این نیست که ماهی یکبار چلوکباب و سالی یکبار دیزی نخورم و این هیچ ربطی به این نداره که یکی دیگه عادت داشته باشه هر جمعه چلوکباب بخوره و غذای برنجی رو به نونی ترجیح بده. همه ما هم به اندازه معقولی که خوردیم سیر می شیم و اگر کسی هست که خوردن هر روزه غذای چرب داره بهش صدمه می زنه یا اونقدر می خوره که به هیچ کار دیگری در دنیا نمی رسه، باید به پزشک مراجعه کنه.

آیا چون در موردش می‌نویسم اهلش هستم؟

این رو آوردم تا به کسانی که خواننده دائمی جادی.نت هم یادآوری کنم که این تیپ سوال‌ها در حوزه شخصی آدم ها است. پرسیدن چیزهای مربوط به سکس و غیره نه کول بودن کسی رو می‌رسونه و نه «راحتی» اش رو. اشاره به مسائل جنسی ممکنه در یک بحث به نظر شما برسونه که خیلی خفن هستین ولی معمولا باعث ناراحتی دیگران و بخصوص کسانی می شه که شما انتظار دارین با این بحث ها به شما نزدیکتر بشن (: اینجور سوال ها و بحث ها فقط وقتی درست است که دو طرفه باشه و در فضایی مرتبط و نزدیک پیش بیاد. حتی اون موقع هم بهتره «نپرسین». توی حرف آخر می‌گم.

چجوری مطمئن باشیم سه شرط برقراره؟

در مورد شرط بلوغ و عقل که مساله ساده است. در مورد سلامت نیاز به آگاهی دارین. سلامت مفهوم پیچیده ای است چون مثلا سیگار بدون شک برای سلامتی ما مضر است ولی در محدوده ای از ضرر که به خودمون اجازه می دیم بکشیمش. مطمئنا حتی رد شدن از خیابون هم «خطرناک» است و برای سلامتی مضر چه برسه به ورزشی مثل اسکی یا کوه نوردی که ممکنه باعث مرگ بشه. پس در مورد بی دی اس ام بسیار مهمه که آگاهی داشته باشین و شراط اول جادی در سکس رو یادتون باشه:

یاد گرفتن سکس از فیلم پورن درست مثل یاد گرفتن کاراته از فیلم‌های جکی چان است.

اطلاعات خودتون رو زیاد کنین، تجربیات قدم به قدم داشته باشین و با علم و اگاهی پیش برین. در ضمن کلمات امن رو هم بلد باشین. در این تیپ چیزها کسانی که عاقلانه و آگاهانه وارد می شن، از دو کلمه امن – مثلا «زرد» و «قرمز» – استفاده می‌کنن. اولی هر جا که گفته بشه یعنی داریم روی خط مرزها راه میریم و بهتره روند رو کند کنیم و دومی هر جا گفته بشه یعنی «همین لحظه همه چیز قطع». تذکر دوم برای کسانی که خواننده همیشگی نیستن اینه که:

«نه» یعنی «نه». اگر کسی می گه «نه» به هیچ وجه اصرار و «بعدا خوشت می یاد» و … جایز نیست. اگر کسی به چیزی راضی نیست، ادامه اون چیز متجاوزانه است.

اما حرف آخر

آدم‌ها گرایش‌های جنسی خودشون رو می‌دونن. این متن شما و هیچ کس دیگه رو «منحرف» نمی کنه. شما یا می دونین که چنین چیزی رو دوست دارین یا می دونین که دوست ندارین. مطمئنا اگر چنین علاقه‌ای دارین، باید بدونین که مثل هر چیز دیگه ای توی سکس، افراد زیادی هستن که علاقه‌ای مشابه شما دارن و تا وقتی شروط «سکس سالم» رو رعایت می کنین همه چیز طبیعی است ولی خب معلومه که پیدا کردن پارتنر کار راحتی نیست چون حرف زدن از این چیزها راحت نیست – وگرنه اینجا مشغول خوندنش نبودین!

حرف آخر اینه که دوست باشین و سالم و مهربون و قوی و آگاه و چیزهای خوب پیش می یان. در مورد این چیزها از کسی مستقیم سوال نکنین چون تا یک جایی اصولا نقض حریم شخصی است و از یک سطحی به بعد هم معمولا آدم ها جواب‌های درست به شما نمی دن. حین شروع به سادگی و آروم و قدم به قدم پیش برین تا کشف کنین چی دوست دارین و با شناختنش منتظر رفتارهای سالمتر و شادتر باشین. اگر شما قدم به قدم پیش برین معمولا طرف مقابل رو هم کشف می کنین که چی دوست داره و چی دوست نداره و چی بهتر از یک احترام متقابل در یک فضای صمیمی که هر کس توش به چیزی می خواد می رسه؟ یادمون باشه که زندگی تقلیدی از فیلم های پورن نیست و بهتره با شناخت واقعی از دنیا، تجربیاتی خوب و از اون مهمتر سالم داشته باشیم.

دنیا داره یک چلنج جدید کاندوم رو تجربه می‌کنه، شما هم برای چلنج آماده باشین

کاندوم چیز خیلی جالبیه. یک قطعه بسیار منطعف و بسیار مقاوم که قراره خصوصی باشه و ربطی به سکس داره. اینها رو که بذارین کنار هم می‌رسین به وسیله‌ای که اتوماتیک هیجان داره. زمانی که همکلاسی‌های ما گذرشون برای کار دوره بیرستانی به داروخانه می‌افتاد، معمولا چند باکس کاندوم از داروخونه «غیب» می شد. یکسال هم کلاس ما رو به خاطر اینکه به مناسب دهه فجر با کاندوم باد شده تزیین شده بود، یک روز تعلیق کردن ۰ که من هیچ وقت نفهمیدم جریمه است یا تشویق!

از اونطرف آب هم چیز پر هیجانی است. شادی آوره و خب البته اگر یادتون باشه، شاد شدن باهاش نسبتا ممنوع (:

این دو تا رو که با هم ترکیب کنین، می‌رسین به هیجان این روزهای اینترنت: چلنج کاندوم پر از آب که از ارتفاع کمی رها می‌شه روی سر یک نفر و به خاطر ارتجاع بالاش، می‌چرخه و برمی‌گرده روی سر «قربانی» (:

معلومه که هر عقل سلیمی می گه اینکار رو نباید توی خونه تست کنین

condomchallenge

هاها. معلومه که اگر یک پسر دبیرستانی ایرانی باشین با جملات بالا احتمالا مشغول فکر به چیزهای دیگه هستین ولی خوبه شادی اینکار به فکرهای دیگه اش بچربه؛ مثل این خانم:

و اگر می‌خواین به چیزهای دیگه فکر کنین به این فکر کنین که کاندوم اصولا ابزاری برای امن بودن است و اینکار امن حساب نمی‌شه و از اونطرف آیا کسی رو دارین که بتونین این رو باهاش تست کنین و روی اینترنت بذارین، چرا؟ (:

حرف آخر هم اینه که چلنج اصلی داشتن اطلاعات صحیح در مورد کاندوم، دونستن شیوه کار اون و به کار بستن این اطلاعات است و بقیه چیزهای فان های جانبی. با کاندوم‌هاتون خوشحال باشین (:

کتابچه پورن برای افرادی با مشکلات بینایی

یک هنرمند سوئدی یک «کتاب نفسانی بریل» درست کرده؛ مخصوص افرادی که نابینا هستن یا مشکلات بینایی دارن. این کتاب حاوی عکس‌های با رتبه بندی ایکسی است که خطوط ساده و قابل تشخیص برای چشم‌های کم بینا و حروف بریل برای افراد نابینا دارن. طراح کتاب در واقع کتاب رو در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده اما دوباره توی اخباره چون حالا یک نسخه از اون به کتابخونه ملی سوئد هم اهدا شده.

انگیزه خانم نینا لینده از طراحی این کتاب، مراجعه اش به کتابخونه افراد نابینا و کم بینا و مواجه شدن با این واقعیت بود که اونجا هیچ متن سکسی‌ای وجود نداشت. حرف اصلی این هنرمند این بود که افراد نابینا هم مثل دیگران احساس جنسی دارن و نیازمند محتواهای برانگیزاننده هستن. هاکان تامسون که مدیر فدراسیون ملی افراد با مشکلات بینایی سوئد است هم چنین کتابی رو قدمی مثبت دونسته و می‌گه «انگار بعضی‌ها فکر می‌کنن ما سکسوالیته نداریم. این درست نیست. آدم‌هایی با مشکلات بینایی هم درست مثل بقیه نیازها و علایق جنسی دارن».

راستی! سیستم عامل لینوکس و بخصوص میزکار گنوم هم امکانات بسیاری برای نابینایان و کم بینایان و همینطور همه افراد دیگه ای که مشکلات فیزیکی متنوع دارن داره، در حدی که آدم‌های نابینا توش برنامه نویسی شغلی می‌کنن. یادتون باشه اگر کسی رو می‌شناختین که به دلایل مشکلات فیزیکی از کامپیوترها دوره، امکانات لینوکس رو براش بررسی کنین. البته تقریبا مطمئن هستم که سیستم‌ عامل‌های دیگه هم باید کمابیش از این امکانات پشتیبانی کنن، هر چی باشه استفان هاوکینگ افسانه ای هم ویندوز هفتی داره که روی لپ تاپی مشابه مال من (لنوو X220) ران می‌شه؛ البته ایشون از نرم افزار خاصی استفاده می کنه که ربطی به امکانات ویندوز نداره (:

مرتبط:
عکس و مرجع اصلی این مطلب اینجاست
امکانات برای معلولین فراموش نشه
سکس بدون دخالت دست و کراودفاند برای معلولان

حس اینکه یکهو با اسمس به دو میلیون نفر بگین ترنس هستین…

freddie

ترنسکشوال به زبان ساده روحى است که در جسمى متضاد اسیر شده. شاید نتوان ترنسکشوال را در هیچ یک از گروه هاى بیمارى تقسیم کرد. ولى شاید اگر بگوییم ترنسکشوالیسم یک بیمارى جسمى است بهتر باشد. زیرا یک روح سالم و اگاه اسیر یک جسم اشتباه شده. ترنسکشوال یک میل جنسى ( مانند همجنس خواهى و یا دگر جنس خواهى و…) نیست. ترنسکشوال یک فرد عادى با اندام جنسى اشتباه است که باید با طى کردن مراحل پزشکى صحیح به اندام جنسى دلخواه خود برسد. پس از رسیدن به اندام جنسى دلخواه خود شروع به نشان دادن میل جنسى خود میکند. مانند تمامى انسانها که پس از بلوغ جنسى به میل جنسى دلخواه خود رفتار میکنند (به نقل از محتا)

اگر شما ترنس باشین، گفتن به خانواده مطمئنا کاری بسیار سخته. فرض کنین الان بخواین به مادر و پدرتون اطلاع بدین که جنسیت شما اشتباهه و می خواین به جنس مخالف تبدیل بشین، سخته؟ خب این یکی از درگیری های ذهنی روزمره یک ترنس است. حالا چی می شه اگر یکهو بخواین به عنوان یک تراجنسی، به بیشتر از دو میلیون نفر مخاطبتون اسمس بدین و این مساله رو اعلام کنین؟

این تجربه‌ای است که برای فردی بولوگنو اتفاق افتاد. فردی که توی DoSomething.org کار می کنه بخشی از شغلش اسمس زدن به آدم ها و درگیر کردن اونها در مسائل اجتماعی است و چند هفته قبل تصمیم گرفت به جای اسم اشلی از اسم متناسب با هویتش یعنی فردی استفاده کنه. یک راه حل این بود که شرکت اعلام کنه اشلی از شرکت جدا شده و فردی به تیم پیوسته و یک راه دیگه این بود که این اسمس رو بفرستن:

من سه ساله که با اسم اشلی به شما اسمس می‌زنم اما برام سخت بوده. من ترنس هستم،‌ من فردی هستم! مساله مهمیه؟ اگر سوال دارین A بفرستین، اگر حمایت می کنین B بفرستین و اگر هیچکدوم C.

این اسمس حدود ساعت ۱۰ صبح به ۲.۴ میلیون نفر فرستاده شد و از هر کس اعلام حمایت می کرد خواسته می شد چیزی رو با هشتگ Ready4Freddie توییت کنه. خیلی ها حمایت کردن و فردی می گه از میزان حمایتی که دریافت کرده متعجب است و فکر می‌کنه اعتقادش به این نسل بیشتر شده. اون می‌گه بیشترین سوالی که پرسیده شده اینه که «چه زمانی فهمیدی ترنس هستی؟»

«جواب به این سوال سخته. نه؟ اینجوری نیست که آدم یک روز بیدار بشه و بگه اوه من ترنس هستم بلکه این یک روند طولانی و زمان‌بر است. فکر می‌کنم مدت‌های طولانی است که می‌دونم ترنسم، شاید همه زندگی‌ام اما خب مدت‌ها هم سعی کرده بودم سرکوبش کنم یا اصلا درکش نمی‌کردم».

فردی همچنین تشکرهای زیادی از گروه‌های ترنس و جوانان دریافت کرده چون باعث شده موجودیت ترنس‌ها دیده بشه و حتی افرادی از این کشمکش شخصی که مشکلشون چیه نجات پیدا کنن. بولونگو تذکر می ده که اون تنها ترنسی نیست که با این دردسرها روبرو بوده و تنها به دلیل کار کردن در DoSomething این فرصت رو پیدا کرده که صداش رو به آدم ها برسونه و افراد خیلی زیاد دیگه ای هستن که به شکل روزمره از مسائل مشابهی رنج می‌کشن بدون اینکه کسی باشه که به درستی درکشون کنه.

در صورتی که ابهامی در مورد ترنس‌ها دارین در کامنت‌ها سعی می‌کنم تا حدی جواب بدم.

فهرست بوسیدنی‌ترین ۴۰۰ لب در IMDB و نکته ای در مورد لب‌های اطراف ما

دوستان از پشت صحنه توجه ما رو جلب کردن به فهرست ۴۰۰ لب که باید قبل از خوابیدن ببوسید به انتخاب در سایت IMDB. حالا نه اینکه ما نشسته باشیم ببینم آخر جمعه ای چه لبی رو باید ببوسیم ولی این فهرست نکته جالبی توی خودش داره. بذارین به چند نفر نگاه کنیم:

naomi ava shohre kajol

نکته مشترک بین لب‌های اوا گاردنر، نائومی نمی دونم کی کی، شهره آغداشلو و کاجول رو می بینین؟ تقریبا این نکته در هر ۳۹۶ نفر دیگه هم تکرار شده: لب های با قیافه مرسوم، غیرقلوه ای بدون تزریق تابلوی چربی غیره و در بسیاری موارد نازک و در صورت هایی که حداقل به نظر طبیعی می رسن (:

چند وقت قبل هم مطلب جالبی در مورد تناسب های زیبا در صورت زنان و بعد دنبال زنی در انگلیس گشته بودن که بیشترین این سطح از تناسب رو رعایت کرده باشد و در نهایت این دوستمون انتخاب شده:

uk

و خب بازم توش می بینیم که خبری از لب های قلوه‌ای نیست.. آخه اصلا «قلوه» بوس کردنی است؟ این چه اسمیه؟ (: و مستقل از این اسم مهمل، آخه چربی رو تزریق می کنن تو لب؟ چه برسه به اینکه چربی رو از جای دیگه همون آدم بگیرن؟ (: درسته که هر کس حق داره اینکار رو بکنه ولی بحث اینجاست که نباید رقابت احمقانه ای رو شروع کنیم که فقط در تلاش برای «قلوه‌ای تر کردن» لب بشه و در نهایت برسیم یک جایی که همه معتقدن کریه است ولی هنوز تو بازی شرکت می کنن. این بلا قبلا هم سر ما اومده … منظورم بدن سازی اکستریم نیست.. منظورم کنکوره… همه می گیم مکانیزم تست و کنکور احمقانه و نابود کننده بخش مهمی از جوونی همه آدم هامون ولی دیگه همه مجبوریم تو کلاس هاش شرکت کنیم؛ پس حداقل همین کار رو با لب‌هامون نکنیم! راستش حداقل به نظر من که زیباترین آدم آدمی است که خودشه و به خودش اعتماد داره و افتخار می کنه و غیرجذابترین آدم، کسی که سعی می کنه خودش رو یک چیز دیگه جا بزنه؛ از باربی تا قلوه (:

این آدم قبلا رابطه جنسی داشته، چجوری از سلامتش مطمئن بشم؟

سلام جادی جان. وقت بخیر.

شرمنده که این سؤال رو ازت می‌کنم، ولی خب از جوابای کلیشه‌ای افراد متخصص خسته شدم! دوست دارم نظر یه نفر واقع‌بین‌تر رو بدونم!

من با دختری در ارتباط بودم چندین بار. ولی می‌دونم قبلا دوست‌پسر داشته و البته اصلا فاحشه نیست، برعکس خیلی دختر خوبیه ولی مطمئنم که با دوست‌پسر قبلیش رابطه داشته. اونقدر که احتمالش هست رابطه‌م رو باهاش جدی کنم.

سؤالم ازت به عنوان کسی که تحلیلات رو زیاد می‌خونم اینه که باید نگران ایدز و… باشم؟ چون نمی‌تونم ببرمش آزمایش بده.
ممنون.

خب اول بذار در مورد لحن این نامه صحبت کنیم. عامدانه نیست ولی خوبه همیشه نگاهمون درست باشه. فاحشه کسی است که در قبال ارائه خدمات جنسی، پول یا اجناس می‌گیره. اگر یک دختر با صد تا پسر هم رابطه داشته باشه «فاحشه» حساب نمی شه و کلا هم استفاده از «روسپی» به عنوان فحش تقریبا چیزی شبیه به استفاده از «عمله / کارگر» به عنوان فحش است. تقریبا در همه موارد طرف علاقمند نیست ولی این معقولترین / تنها راه امرار معاشش است.

بحث دوم عبارت «ببرمش آزمایش بده» است. قشنگتره آدم در رابطه ای برابر بگه «ازش بخوام آزمایش بده» (: گربه که نیست (:

اما اصل سوال.. خب در سطح آماری / علمی هر کسی که رابطه بدون کاندوم داشته ممکنه مبتلا به برخی بیماری‌های جنسی شده باشه. این احتمال هم کاملا قابل محاسبه است: ضرب احتمال سرایت بیماری از بیمار به فرد سالم است در احتمال بیمار بودن طرف مقابل.

در دنیای واقعی آدم ها با هم سکس دارن و متاسفانه در دنیای فعلی بعضی ها بدون کاندوم سراغ این سکس می رن. به همین خاطر هر کسی که با کس دیگه سکس غیرمطمئن کرده باشه ممکنه حامل ویروس ها باشه و اگر باهاش در رابطه جنسی قرار می گیری، برای حفظ سلامتی هر دو تون و پیگشیری از دردسرهای بزرگ باید‌ از کاندوم استفاده کنی.

اما بحث ازدواج جداست. ازدواج در شکل مرسوم انحصار رابطه جنسی رو با خودش داره و منطقا وقتی انحصار است، می شه کاندوم نداشت – به شرطی که از سلامت در نقطه صفر (شروع ازدواج)‌ مطمئن باشیم. و حالا بحث اینه که چطوری می شه در یک آدم، از سلامت نسبت به بیماری‌های مقاربتی مطمئن شد.

تنها روش ممکن در حال حاضر آزمایش دادن است. خیلی از بیماری‌ها ممکنه سال‌ها طول بکشه تا علامت های واضحی نشون بدن و بعضی‌ها رو اصولا یک آدم که آموزش جنسی ندیده ممکنه نشناسه (مثلا زگیل‌های تناسلی). معلومه که روش دیگه امیدوار بودن به شانس و اقبال است و همون محاسبه آماری که در بالا گفتم. واقعا چقدر احتمال داره یک دختر و پسر که قبلا با یک نفر دیگه سکس داشتن مبتلا به چیزی مثل ایدز باشن؟ در ایران احتمالش خیلی کمه ولی باید ببینیم احتمال خطر در مقابل احتمال ریسک از سطح حساسیت ما بالاتر هست یا نه. من حاضر نیستم ریسک کنم و در نتیجه باید در شرایطی معقول با ادب و مساوات با هم صحبت کنیم و به این نتیجه برسیم که بریم آزمایش بدیم. دقیقا اینجاست که چیزی مثل «فاحشه نبوده» یا «ببرمش آزمایش بده» و .. شدیدا می تونه مضر باشه چون شبیه فضای خریدن کالا می شه. در این شرایط معلومه که اگر صحبت در مورد آزمایش و لزوم بهداشت و … منجر به دلخوری بشه، یا شما بد مطرحش کردین یا اون آدم فعلا آدم مناسبی برای شما نیست و نیاز به کسب آگاهی بیشتر با کمک احتمالی شما داره.

کاندوم‌هایی که در مقابل بیماری‌های مقاربتی تغییر رنگ می‌دن، نه عملی هستن نه احتمالا مناسب

هفته قبل چند نفری برام ایملی زدن و خبری رو گفته پایه اش چنین چیزی است:

کاندومی که چند نوجوان انگلیسی ابداع کردن و در صورت مبتلا بودن یکی از طرفین به بیماری مقاربتی (شامل اچ پی وی، ایدز، سوزاک، هپاتیت بی و سی و ..) رنگش به سبز و ابی و … تغییر می کنه تا دو طرف متوجه این جریان بشن.

اما آیا این قابل دستیابی است؟ بدون شک حالا حالا ها نه. این بچه‌ها هم این رو فقط «پیشنهاد» کردن و اونهم در سمیناری که قراره بچه ها توش به این باور برسن که دانشمند شدن هم بد نیست ها (: و خب معلومه که ترکیب «دانش آموز» و «اختراع» و «کاندوم» برای خیلی رسانه ها جذابه.

مشکلی اصلی در ساخت تکنیکی چنین چیزی اینه که فعلا همه تست های مرتبط با تشخیص بیماری های مقاربتی بسیار پیچیده تر از اون هستن که بشه روی چیزی مثل کاندوم سوار بشن و حتی د رمواردی بحث پیچیده تر هم هست، مثلا در مورد سوزاک باید دی ان ای باکتری تشخیص داده بشه و نه با یک ماده شیمیایی که در صورت برخورد یک ماده دیگه تغییر رنگ بده. همچنین در اکثر تست ها نیاز به ترشحات بدن هست و نمی شه با برخورد ساده با پوست، تشخیص بیماری داد.

تازه سوالی که باقی می مونه اینه که حتی اگر هم روزی به چنین موادی برسیم آیا امکانش هست اونها رو دو طرف یک کاندوم بذاریم بدون اینکه کسی رو اذیت کنه یا کاربرد اصلی کاندوم مختل بشه…

اما حتی اگر تکنیکی تونستیم، آیا کار خوبیه؟

این بحث خوبیه که نویسنده فوربس مطرح میکنه. فرض کنیم مشکلات فنی حل شده و می تونیم چنین کاندومی بسازیم. آیا خوبه؟

یک بحث اینه که آیا ما باید از همه بیماری ها مطلع باشیم؟ بعضی تحقیقات می گن ندونستن سرطان پروستات در مردان کیفیت زندگی رو بالاتر می بره. درسته که اکثر ما ایرانی‌ها رسم داٰریم برای هر عطسه و سردرد بریم دکتر آنتی بیوتیک بخوریم یا تزریق کنیم ولی در عمل خیلی وقت ها این سطح سلامتی ما رو پایینتر می یاره و کیفیت زندگی رو خراب می کنه. نمونه مرتبط با بحث اچ پی وی است که زنان زیر ۳۰ سال برای اچ پی وی تست نمی شن و گفته می شه تقریبا ۸۰ درصد آدم های فعال از نظر جنسی این ویروس رو دارن. بسیاری موارد دیگه هم فقط در موردی که پزشک لازم ببینه تست انجام می شه.

اما خب اگر واقعا تست راحت، رایگان و سریع باشه هم نباید دائما خودمون رو تست کنیم؟
جواب اینه که خیلی خوبه و باید خودمون رو تست کنیم ولی نه توی خونه و حین سکس (: حداقل در سطح دانش جامعه فعلی، جواب تست باید توسط متخصص خونده بشه که بتونیم راهنمایی و اطلاعات صحیح در موردش بگیریم. همچنین سیستم بهداشتی درمانی هم باید از میزان شیوع و انواع مطلع بشه که بتونه براش برنامه ریزی کنه.

بحث تشخیص های اشتباه هم هست. ما همیشه تشخیص اشتباه داریم که تاثیری منفی توی زندگی می ذاره. اگر طرف خودش رو با کاندوم – که مطمئنا خیلی از تست آزمایشگاهی غیر دقیق تر است – تست کنه و ببینه کلامیدیا داره چی می شه؟ باید بروشور رو بخونه؟ یا تو وبلاگ ها بگرده ببینه کی قراره کور بشه؟ (:

مدیر هات لاین خشونت خانگی هم به نکته دیگه ای اشاره می کنه «مفهوم رابطه سالم داره از بین می ره». آیا من باید با کسی بخوابم که در حین سکس ازش تست سلامت می گیرم؟ آیا اگر در مورد کسی اطلاع ندارم لازمه در لحظه سکس از چنین چیزی مطلع بشیم؟ مطمئنا آگاهی در هر مرحله ای خوبه ولی نباید به شکلی پیش بریم که اگر با کسی اونقدر راحتیم که سکس می کنیم، اونقدر هم راحت باشیم که در مورد سلامت جنسی حرف بزنیم.

در نهایت به پیچیدگی سکس فکر کنین و استرس های همراهش. حاضرم قول بدم که اگر به اکثر آدم ها بگن این کاندوم قراره بیماری شما رو تست کنه، کلا توان فیزیکی گذاشتن کاندوم رو از دست بدن (: چیزی که از کاندوم تست کننده بیماری بهتره، امکان آزمایش سریع و بی دردسر برای تعداد زیادی از بیماری ها با دسترسی به متخصص است است که احتمالا از نظر فنی هم خیلی خیلی نزدیکتر از کاندوم تست کننده است.

سخت‌ترین هفته برای یک هموفوب

راستش داشتم فکر میکردم اگر یک هموفوب بودم این هفته چقدر بهم سخت می گذشت. هموفوب کسی است که از همجنسگرایی وحشت می کنه. بدون هیچ دلیل منطقی. از نظر پایه ای تنها گیری که معقوله اینه که بگیم «با باورهای من در تضاد است» یا بهتر از اون «از دانسته‌های من دوره و راحتترم با یک موضع محکم کلا نفی اش کنم» ولی خب چون این روزها آدم ها دوست دارن با جماعت علمی باشن، اکثرا می رن سراغ دلایلی که سعی میک نه صورتبندی غیر اعتقاد شخصی داشته باشه:

  • همجنسگرایی خلاف طبیعی است – در حالی که این آدم ها از کارخونه نیومدن که… طبیعت اینها رو ساخته و چندین و چند گونه حیوانی دیگه هم این رفتارها رو دارن.
  • همجنسگرایی باعث از بین رفته جامعه می شه – در حالی که هزاران ساله این رفتارها هستن و جامعه هم مثل قبله
  • همجنسگرایی گسترش پیدا می کنه – که خب استدلالی در این حده که «اگر به سیاه پوست ها حق رای بدیم همه می رن سیاه پوست می شن». همنجسگرایی یک گرایش است که بعضی ها دارن بعضی ها ندارن. اگر تصورتون اینه که اگر اعدام رو برداریم و اجازه تشکیل خانواده بدیم گسترش پیدا می کنه احتمالا تا حدی گرایشان همجنسگرایانه دارین که فکر می کنین اگر آزاد باشه تعداد زیادی می رن سراغش – آدم ها گرایش دارن خودشون رو «نمونه قابل تعمیم» ببینن.
  • ما همجنسگرا نداریم – در حالی که علم می گه بین شش تا ده درصد هر جامعه (یعنی چند میلیون نفر در ایران یا تو مدرسه دویست نفری پونزده بیست نفر) همجنسگرا هستن.
  • همجنسگرایی بیماریه – در حالی که روانپزشک ها و پزشک هایی که شغلشون بررسی، تشخیص و طبقه بندی بیماری ها است اینو نمی گن
  • همنجسگراها منحرف هستن – در حالی که انحراف به گرایش کاری نداره. همونقدر که یک دگرجنسگرای مرد ممکنه به هر زنی که می بینه تجاوز کنه، یک همجنسگرای مرد هم ممکنه همین کار رو بکنه
  • همجنسگراها دنبال خوش گذرونی و شهوت هستن – عین بالایی… همونقدر که یک دگرجنسگرا دنبال خوش گذرونی و شهوت هست، همجنسگرا هم هست. فقط تارگت ها فرق می کنن.

ما نسبت به انواع گروه هایی که نمی شناسیم موضع می گیریم. کسی که دین من رو قبول نداره، کسی که رنگ پوستش فرق داره، کسی که زبونش فرق داره و … و گاهی از حقوق اجتماعی یا حتی زندگی محرومش می کنیم ولی در هیچ گروهی این شکلی نبوده که طرف رو از تشکیل خانواده مورد نظرش محروم کنیم (: در صحنه جالبی از فیلم آینه های روبرو پسر ترنس داستان به برادرش که ازش می پرسه چرا نمی خواد با یک پسر ازدواج کنه می گه «فرض کن خودت قرار باشه عروس باشی، چه حسی داری؟». این احتمالا حس یک دختر همجنسگرا است وقتی بهش اجبار می کنین با یک مرد ازدواج کنه.

حالا به این فکر کنین که روزهای هفته ای که اینهمه جای پر مراجعه ما یکهو به افتخار حق ازدواج آدم ها مستقل از جنسیتشون با هم لوگوشون رو عوض میکنن (از توییتر و یوتوب و گیت هاب و مدیوم تا کوکاکولا و لیوایز و گپ) به ما هموفوب‌های احتمالی چقدر سنگین می گذره – بخصوص وقتی می بینیم بدنه جامعه مساله رو درک می کنن و دعوای عجیبی ندارن. راستش اصولا دلیل نوشتن این پست هم همین حس بود. یک روز که بلند شدم دیدم گوشی ام این شکلی شده:

پرچم رنگین کمان ناسا

کمی فکر کردم و یکهو فهمیدم یک اپلیکیشن بک گراوند هر روز بر اساس تصویر روز ناسا می ذاره و ظاهرا ناسا هم تصمیم گرفته امروز عکسش رو اختصاص بده به «همه رنگ های خورشید» و درک کردم فضا چقدر برای یک هموفوب در این هفته روی اعصاب بوده‌ (: حتی برای یک غیرهموفوب… درست مثل من که تا نصفه شب به خاطر بوق پیروزی در والیبال نمی تونم بخوابم و با اینکه از خوشحالی عمومی و پیروزی خوشحالم ولی از اونطرف هم می گم «دیگه ساعت یک شب شده دیگه… بسه برین بخوابین!» (: به همین شکل هم فکر می کنم یک هموفوب معقول که بار بدی هم روی دوشش نیست بهترین جوابش اینه که «ولی با برداشت من از دین من مشکل داره پس لطفا هی تو چشم من نکنین حداقل (:» که البته با این شرایط که ظاهرا بهترین سایت ها و آدم ها از جریان اینقدر خوشحالن، غیر عملی خواهد بود. درست مثل جریان من و بوق ماشین های خوشحال از پیروزی والیبال.

حالا که زیاد حرف زدم با این تموم کنم که هژمونی آمریکا هم اینجا به وضوح قابل دیدنه. اینهمه کشور در جهان مشکلی با ازدواج آدم ها با هم ندارن بعد آمریکا که در این مورد اعلام می کنه «اینکه چه جنسی با چه جنسی ازدواج می کنه به حاکم ربطی نداره» یکهو همه به هیجان می یان. خبیث های مرکز جهان!