دو کلمه نه چندان خاص در مورد نارنجی

در این شرایط نمی شه چیز معقولی نوشت. خبر اینکه که گروه بزرگی از نویسنده‌های نارنجی دستگیر شدن و بقیه چیزها همه حدس و گمان. من این بچه‌ها رو تا حدی می‌شناسم و گاهی تو نارنجی مطلب داشتم و افتخار هم می کنم که از طریق این سایت پر بازدید سعی کردم در مورد فرهنگ اینترنت بنویسم. ولی واقعا چرا دستگیرشون کردن؟ معقوله که آدم حرفی نزنه چون وقتی اطلاعاتی نیست چیزی برای تحلیل معقول هم نیست ولی در این شکی نداریم که …

ما چیکار می تونیم بکنیم؟ در این وضعیت کار عجیبی نمی تونیم بکنیم. اما کارهای کوچیک اما عمیق هست. مثلا اینکه اینکه یادمون بمونه و فکر کنیم و با علاقه مطالب ماندگار نارنجی رو مرور کنیم و بهشون لینک بدیم و ازشون حرف بزنیم و شادی ها رو حفظ کنیم… مثلا با فکر به اینکه اگر نارنجی چند وقت ننویسه، چه بلایی سر کلی نشریه چاپی و وبلاگ مثلا تخصصی می یاد که کارشون دزدی مطالب نارنجی بوده (:

مصرف کنید: تبلیغ تلویزیونی تابوشکن در هند

جامعه هند همیشه نگاهی جدا کننده به زن‌های طلاق گرفته یا همسر فوت کرده داشته و این تبلیغ طلافروشی تنیشک (Tanishq) که توش یک عروس لحظات شاد عروسی‌اش رو با فرزندش جشن می گیره و به اون کمک می کنه که طلاهای عروسی‌اش رو درست بپوشه به عنوان یک تابو شکنی بزرگ دیده شده. داماد در ویدئو با علاقه به همسر و فرزند اون نگاه می کنه و از دختر همسرش دعوت می کنه توی مراسم مشارکت داشته باشه و در نهایت هم دختر از داماد می‌پرسه که آیا اجازه داره به اون بگه «پدر».

سازنده تبلیغ می گه که احتمالا هیچ کدوم از بینندگان در طول زندگی شون با چنین صحنه‌ای مواجه نخواهند شد ولی این تبلیغ یک بیانیه قدرتمند و پیشرو است و آدم‌ها خوشحال خواهند شد خودشون رو با برندی که این تبلیغ رو ساخته، همراه کنن.

همچنین کامنت‌های یوتیوب از اینکه سازنده تبلیغ – بر خلاف فیلم‌های بالیوود- از انسان‌هایی با پوست‌های تیره‌تر استفاده کرده خوشحالن. یک نفر در این مورد نوشته «یک عروس با پوست تیره به همراه دخترش؟ آفرین به جواهر فروشی تنیشک برای شکستن کلیشه‌ها»

لینک یوتوب

سر پاتریک استوارت و حقوق زنان

چند روز پیش که اون نمودار بامزه کوتاه رو در مورد فمنیسم گذاشتم، کلی بحث درست شد. این شد که با دیدن این حرکت خوب سر پاتریک استوارت گفتم عکسش رو بذارم:

پاتریک استوارت در دفاع از زنان

پاتریک استوارت برای گیک‌ها شخصیت بسیار مهمی است چون کاپیتان پیکارد رو در استار ترک بازی کرده و برای حقوق بشری‌ها آدمی بسیار قابل احترام… مثلا به خاطر عکس بالا که توش داشته بعد از خریدن کمی پرتقال از یک مرکز خرید بیرون می اومده و این تابلو رو می بینه و احساس می کنه کار خوبیه چند دقیقه‌ای با اون کنار خیابون بایسته (:

یک چارت ساده: آیا شما فمنیست هستید؟

زیاد می‌شنویم که آدم‌ها می‌گن «من فمنیست نیستم ولی…»، بعضی‌ها انگار می‌ترسن فمنیست باشن و بعضی‌ها انگار فکر می کنن فمنیسم یعنی زن از مرد بهتر یا مهمتره. اما اینطور نیست. اینکه ما فمنیست هستیم یا نه، یک الگوریتم خیلی ساده داره:

آیا من فمنیست هستم

و یادآوری می کنم که «فمنیسم این اندیشه رادیکال است که زنان هم انسانند».

منبع

پ.ن. اینکه عمه من خانه داره و از زندگی راضی و اینکه دونده صد متر مردان سریعتر از دونده صد متر زنان می دوه و اینکه پسر عموم معتقده حجاب باعث تعالی معنوی می شه و … ربطی به فمنیسم نداره (: فمنیسم می گه حقوق و فرصت های انسان ها باید برابر باشه و هر کس مستقل از جنسیت باید حق انتخاب داشته باشه؛ به همین راحتی و سر راستی. درسته که سعی کردن به ما یاد بدن ازش بترسیم ولی واقعا ترس خاصی نداره که هیچ، خیلی هم کیوت و فان و دوست داشتنیه (:

پ.ن.۲. فمنیسم هم مثل هر اندیشه دیگه، شاخه‌های مختلفی داره ولی ایده کلی همه اینه که زن‌ و مرد باید حقوق و فرصت‌های برابر داشته باشن (مثلا هر دو حقوق ثابت در مقابل کار ثابت بگیرن و هر دو فرصت برابر برای تحصیل داشته باشن). اختلاف شاخه‌ها معمولا در تشخیص ریشه‌های نابرابری است و در نتیجه در تدوین استراتژی‌های رسیدن به برابری.

مرتبط. یک خبر براتون دارم…

گزارش شکاف جنسیتی در جهان ۲۰۱۳ و رتبه ۱۳۳ برای ایران

ranking2013

اگر گفتین شباهت کشورهای کوت دلویر، مائوریتانیا، سوریه، چاد، پاکستان و یمن چیه؟ اگر به تیتر مطلب توجه کنین شاید حدس زدنش سخت نباشه: در بین ۱۳۹ کشور جهان، تنها این شش کشور از نظر رتبه «اختلاف جنسیتی ۲۰۱۳» وضعشون از ایران بدتره.

مقایس سنجش شکاف جنسیتی کشورها از چهار بخش تشکیل شده: مشارکت و فرصت‌های اقتصادی، تحصیلات، بهداشت/سلامت و توان سیاسی. به همین دلیل هم هست که مثلا عربستان سعودی که از نظر ما توش زن ها وضع خیلی بدتری دارن، وضع بهتری از ما داره (چون از نظر تحصیلات وضع زنانش بهتره و از نظر سلامت وضع زنانش خیلی بهتره.

لینک‌ها:
صفحه گسترده گزارش اختلاف جنسیتی در جهان ۲۰۱۳ اینجا رو کلیک
مطلب روزنامه گاردین در این مورد

مرتبط:
شرمنده! شما فمنیست هستید
ممنوعیت تست بکارت اجباری در زندان‌های نظامی مصر

گربه بداخلاق، اینترنت گنو می خواد

grumpy_nsa

عکس از تظاهرات «Freedom not fear | آزادی؛ و نه ترس» برلین آلمان گرفته شده. میم گربه بداخلاق توی پوستری که لوگوی پایرت پارتی رو داره درخواست یک اینترنت جدید و آزاد و گنو رو داره چون سازمان امنیت ملی آمریکا اینترنت فعلی رو نابود کرده.

منبع

وبلاگستان چیز خاصی نیست، هیجان زده نشیم

keep-calm-and-update-your-blog

وبلاگ ها یک زمانی جامعه ایران رو منفجر کردن و خاتمی رو مجبور به سانسور اینترت. چرا؟ چون سال‌ها بود که سرکوب سعی می کرد بهمون بگه همه شبیه هم هستن و هیچ کس بی حجاب نیست و هیچ کس لزبین نیست و هیچ کس رابطه جنسی خارج از خانواده پذیرفته شده حکومت نداره و هیچ کس دوست نداره از ایران بره و همه معتقد هستن آمریکا بده و همه معتقد هستن خدا وجود داره و ما خیلی خوش شانسیم که صاف بین این چند هزار شاخه دینی، با بهترینش متولد شدیم و هیچ کس اصولا از هیچ چیز ناراضی نیست و به همه چیز که تلویزیون و کتاب درسی می گه باور داره.

اون زمان همچنین وبلاگ ها انحصار خبری رو شکسته بودن و مردم شروع کرده بودن خوندن اینکه ظاهرا در دهه ۶۰ هزاران مخالف حکومت قتل عام شدن و چند وقت پیشش اسلام شهر اتفاقاتی افتاده بوده و بعدش به کوی دانشگاه حمله شده و … فلان قرارداد نفتی وضعش فلان جوره و فلان وزیر فلان خونه رو داره و … اون زمان هر وقت دو تا جوون تو دانشگاه به هم می رسیدن در مورد وبلاگهاشون حرف می زدن و چند تا وبلاگ جدید به همدیگه معرفی می کردن و خب معلومه که اینترنت باید سانسور می شد.

به نظرم دلیلی که شروع کردیم به جمع وبلاگ‌ها بگیم «وبلاگستان» هم همین بود. ایران دیگه جمعی از مردم متنوع نبود. ایران جامعه ایرانی ها هم نبود. ایرانی که نشون می دادن یک چیز یک دست بود که توش همه یک شکل رفتار می کنن. چیزی شبیه یک کارخونه یا سربازخونه. ما یک جامعه لازم داشتیم که متنوع باشه، انواع آدم هایی که دور و برمون می بینیم توش باشن و نمودی واقعی از آدم هایی باشه که اینجاها زندگی می کنن. اینه که کشور جدیدمون رو تشکیل دادیم: وبلاگستان.

اما وبلاگستان نقشش رو بازی کرد و کنار رفت. درست مثل سکاف. پله‌ بعدی برای جامعه ما شاید اورکات بود (جادی قدیمی رو اضافه کنین و بخندین). اورکات از وبلاگستان واقعی تر بود. اگر تو وبلاگستان اسم مستعار داشتیم و فقط فریاد می زدیم «این شکلی هم هست»، توی اورکات گفتیم که «من این شکلی هستم». عکسهای بی حجاب اورکات انفجار عظیمی بود و درست مثل انفجار وبلاگستان، جمع کردنش غیر ممکن. کسی نمی تونه خورده‌های باقی مونده از یک آتیش بازی رو جمع کنه و دوباره فشفشه بسازه (: اورکات همون وبلاگستان بود ولی با پیوند واقعی بین یک URL و یک آدم و از وقتی اومد دیگه بچه‌ها تو دانشگاه افتخار نمی کردن که شخصا سه تا وبلاگ دارن. حالا تعداد دوست‌ها مهم شده بود.

جامعه بازم داره پیش می ره. الان تو فیسبوک هستیم و انواع شبکه های اجتماعی ریز و درشت و اصل و کپی شدن پاتوق ایرانی‌ها. اما واقعیت رو بخواین وبلاگستان به معنی سابقش رو فیسبوک کنار نزد، بلکه جامعه کنارش زد. جامعه ما دیگه اون جامعه محدود، بسته، خاموش و ظاهرا-همگن دهه هفتاد نیست و در نتیجه نیازی هم به یک کشور مجازی به اسم وبلاگستان نداریم. الان توی جامعه آزاد اندیش هست، دموکرات هست، چپ هست، لیبرال هست، لزبین هست، پانک هست، رپ هست، آتئیست هست و … هرچند همه به نوبه خودشون زیر فشار و سرکوب هستن ولی دیگه دیده شدن و نیازی به مهاجرت به وبلاگستانی ندارن که توش فقط یک URL بشن.

اما ترس نداره! وبلاگ و وبلاگستان یک وسیله است. اگر بخوایم نوستالژیک باشیم و ناله کنیم که «وای وبلاگستان کمرنگ شد» منطقی تره این ناله پایه‌ای تر رو بکنیم که «وای وب داره از بین می‌ره». می دونیم که گوشی ها شدیدا در حال پیشرفت هستن و احتمالا تا چند سال دیگه حجم عظیمی از ارتباطات از طریق اپلیکیشن‌ها و صفحات مخصوص گوشی‌های همراه خواهد بود و احتمالا وب به شکلی که الان می شناسیمش کمرنگ‌تر خواهد شد. اما ترس داره؟ نه! وبلاگ یک رابط است. بحث اینه که حرفی در جامعه داره زده می شه و خونده می شه. اینکه بترسیم که وبلاگستان کمرنگ شده مثل همونه که بترسیم که دیگه کسی به سخنرانی‌های عمومی گوش نمی ده یا روزنامه کمرنگ شده یا … پیام در حال انتقاله – چه واسطش روزنامه باشه، چه وبلاگ و چه فیسبوک.

مرتبط:
در باب وبلاگستان و سیم خارداری که جلوی سیل کشیده اند (:
آقا اجازه! وبلاگستان دچار رکود شده؟
غول به چراغ بر نمی‌گردد
دردسرهای خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان بودن

مصرف کنید: سرکار گذاشتن ان اس ای توسط یک کارگردان ایرانی-هلندی

اگر ندیدیدن و اگر اینترنت درست و درمون دارین حتما ببینین (: در سه دقیقه این کارگردان ایرانی – هلندی که ساکن و تبعه هلنده زنگ می زنه به ان اس ای با لهجه ایرانی – عربی می گه که یک ایمیلش گم شده و یکی تو مغازه کامپیوتر بهش گفته NSA از همه ایمیل ها یک کپی داره و درخواست داره که اون کپی رو بگیره. کار بامزه ای است و بازم نشون دهنده خیلی چیزها،

آپدیت: به درخواست بیشمار دوستان ویدئوی سر کار گذاشتن ان.اس.ای. رو گذاشتم اینجا (کمتر از ۶ مگ)