خبر خوب برای گیک‌ها و برنامه نویس‌ها: تصویر تورینگ روی اسکناس‌های ۵۰ پوندی انگلیس

به نظر می‌رسه که بالاخره درخواست‌ها و پتیشن‌ها و پیشنهادها جواب داده و مردم انگلیس از ۲۰۲۱، شاهد اسکناس‌های ۵۰ پوندی پلمیری با تصویر آلن تورینگ خواهند بود! باورش سخته ولی سایت بانک انگلستان هم همین رو می گه. پروسه انتخاب دانشمندی که قراره روی پول باشه از ۲۰۱۸ شروع شد. اول مردم بیشتر از ۲۲۷هزار نفر رو نامزد این افتخار کردن که بعدش به ۹۸۹ نفر تقلیل پیدا کرد و در نهایت یک لیست ۱۲ نفره ازش بیرون امد و به مدیر بانک انگلستان پیشنهاد شد.

مدیر بانک انگلستان می گه «آلن تورینگ ریاضی دانی برجسته بود که کارش تاثیری بزرگ بر روی زندگی امروز ما داره. تورینگ به عنوان پدر علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی و همینطور به عنوان یک قهرمان، غولی است که حالا خیلی ها [برای به اوج رسیدن] روی دوش‌های اون ایستادن».

از دلایل انتخاب آلن تورینگ منطقا می شه به پایه گذاری اصول کامپیوترهای امروزی (ماشین های تورینگ)، پایه گذاری هوش مصنوعی (تست تورینگ) و همکاری موثر در ساخت ماشینی برای شکستن رمزنگاری آلمانی ها در جنگ جهانی دوم (انیگما) نام برد.

تورینگ به خاطر گرایش جنسی اش در دوران خودش متحمل فشارهای زیادی شد و سال‌ها پس از مرگش، ملکه به خاطر اون رفتار ازش معذرت خواهی کرد. حداقل نمایشی از اینکه «می دونیم اشتباه کردیم».

طرح ابتدایی اسکناس که نشون داده شده حاوی عناصر زیر است:

  • تصویر تورینگ که در ۱۹۵۱ گرفته شده
  • جدول و فرمول ریاضی مقاله ای از تورینگ که پایه های علوم کامپیوتر امروزی رو بنیان گذاشت (On Computable Numbers, with an application to the Entscheidungsproblem) و توش مفهوم ماشین‌های تورینگ توضیح داده شدن
  • تصویر پایلوت ماشین محاسبه اتوماتیک که اولین دستگاهی بود که برنامه اش رو به شکل الکترونیک ذخیره می کرد
  • طراحی فنی British Bombe که دستگاهی بود برای کمک به رمزشکنی انیگما در طول جنگ جهانی دوم
  • نقل قولی از تورینگ در ۱۹۴۹ که می گه «این تنها مزه مزه کردن چیزی است که قرار است به وجود بیاد، تنها سایه ای از آنچه خواهد آمد».
  • امضای تورینگ
  • نوار تیپ حاوی تاریخ تولد تورینگ به باینری. تورینگ در مقاله ۱۹۳۶، مفهوم نوار تیپ و کامپیوتری را که از روی آن برنامه ای را اجرا می کند، مطرح کرده بود

مطمئنا دنیایی که عکس دانشمندها روی پول‌ها باشه، بهتر از دنیایی است که عکس سیاستمدارها و بخصوص دیکتاتورها روی پول ها باشه (:

آیا بیت کوین ₿ بخریم؟

قیمت بیت کوین بازم بالا رفته (الان در حدود ده یازده هزار دلار) و دوباره بیشتر و بیشتر می پرسن که «بخریم؟» آدم ها نگران هستن که نکنه چیزی قیمتش به آسمون برسه و ما نخریده باشیم و ضرر کنیم (:

افراد مختلفی از جنبه های مختلف به این مساله جواب می دن. یکسری هستن که اصولا کارشون تشویق به خرید است، معمولا به این خاطر که خودشون تو مساله سرمایه/سیستم فروش/…. دارن و اینکه بقیه حمله کنن و بخرن، باعث می شه قیمت بالا بره و اونها سود کنن. اینها (و البته افراد دیگه به دلایل دیگه) معمولا به شما می گن که اگر در ۲۰۰۸ فقط پنجاه دلار بیت کوین می خریدین، الان میلیاردر بودین ولی خب در ۲۰۰۸ هزاران گزینه دیگه برای خرید هم بود و الانه که ما می دونیم باید برای پولدار شدن بیت کوین می خریدیم (اگر می شد از ایران!). استدلال مشابه اینه که «اگر ۲۰۱۸ روی برد ۴ بر ۲ فرانسه تو فینال جام جهانی (یا حتی نتایج بازی های قبلی) شرط می بستی،‌الان پولت فلان برابر شده بود»‌ (: واقعیت اینه که اون زمان چیزی مشخص نبود و الان هم نیست.

بیت کوین خواص عجیبی داره:

  • نوسان بسیار بسیار زیاد. ممکنه چند ماهه ۸۰٪ سقوط قیمت داشته باشه و بعد در یک روز ۲۰٪ بالا بره
  • خرید و فروشش اصلا آسون نیست و در مواقعی که جذاب می شه، ممکنه یک هفته در صف باشین تا بتونین با قیمتی معقول معامله کنین.
  • هر معامله نیازمند دادن مقداری پول است، در پیک هایی مثل قیمت ۲۰هزار دلاری پارسال،‌ این هزینه تراکنش ممکنه به ۴۰ دلار برای هر تراکنش (حتی ۱ دلار!) برسه
  • پشتوانه بیت کوین مردمی است که ازش استفاده می کنن

می بینین که چنین چیزی قابل پیش بینی خاصی نیست. اونی که دوست داره شما بخرین بهتون می گه «فلانی پیش بینی کرده تا ۲۰۳۰ می شه ۱۰۰هزار دلار» ولی اونی که معقوله بهتون می گه «هیچکس نمی تونه پیش بینی کنه چی می شه، اگر دوست داری و پول اضافه داره می تونی یک کمیش رو بذاری اینجا شاید رشد کرد. به شرطی که خودت بفهمی داری چیکار می کنی و این آمادگی رو هم داشته باشی که پولت کلا غیب بشه و اثری از بیت کوین نباشه».

اما نظر شخصی من رو می خواین باید بگم که:

  1. بیت کوین پدیده بسیار جالبیه. خوبه باهاش همراه باشین و نه به عنوان یک ارزش گذاری که به عنوان یک تکنولوژی (بلاک چین) بهش نگاه کنین و در موردش یاد بگیرین و این وسط برای فان کمی هم بیت کوین بخرین یا ماین کنین یا دریافت کنین (سرویس در مقابل بیت کوین رو جا بندازیم)
  2. بیت کوین فقط سرمایه گذاری نیست. به نظرم اصلا از مشکلات فعلی بیت کوین که ممکنه در طولانی مدت ضربه جدی ای بهش بزنه همینه که عموم مردم دارن به عنوان یه سرمایه گذاری بهش نگاه می کنن و نه یه پول. خوبه ما با بیت کوین مثل یک پول هم رفتار کنیم و اگر می تونیم بگیریم و اگر می تونیم خرج کنیم.
  3. هیچکس نمی تونه این تیپ چیزها رو از قبل پیش بینی کنه. بارها نوشتن که الان وقتم مناسب فلان کاره ولی نتیجه خیلی جالبی نداده. یک آدم حرفه ای بورس معمولا در نوسان خرید و فروش نمی کنه بلکه منتظر آروم بودن شرایطه. اگر می خواین باهاش پولدار بشین منطقا باید سراغ فروختن وسایلش و خرید و فروش خودش هم باشین نه فقط جمع کردن و نگه داشتنش. کاری که فعلا تو ایران کلی آدم رو داره پولدار می کنه (:‌

خلاصه اینکه با جو حرکت نکنین. بدونین چیکار می کنین و بدونین پولدار شدن راه میانبر ثابت شده ای نداره و اینجور پولدار شدن ها اتفاقی است (: اگر بیت کوین خریدین حتما حداقلی از تکنولوژی اش رو بدونین و کاملا درک کنین که بیت کوینتون رو کجا نگه می دارین و چقدر امنه. فیلم back to the future رو هم ببینین که کلاسیک علمی تخیلی است و در مورد اینکه «اگر فلان تاریخ فلان..» چطوری کار می کنه و در نهایت یادم هم بندازین که داستان میمون ها رو براتون تعریف کنم ₿

سایت انتقال پول دیجیتال، برای جلب مشتری داره ۵۰ سکه به هر کس که ثبت نام کنه می ده

پول های دیجیتال که دنیا رو برداشتن ولی هنوز تبدیل ارزهای مختلف به همدیگه خیلی راحت نیست و نیازمند پرداخت سودهای نسبتا زیاد به صرافی ها است. حالا سایت WCX یک ایده جالب زده: راه اندازی یک سایت جدید با سود کم و مشتری زیاد. سود کم که در اختیار خودشونه ولی چطوری به سود زیاد می رسن؟ روششون اینه که به هر کس که توش ثبت نام کنه،‌ ۵۰ سکه خودشون رو بدن و اگر از لینک معرفی شده یک نفر ثبت نام کنین،‌ ۵۰ سکه دیگه هم به ارائه دهنده لینک داده می شه. بعد از اول سپتامبر، این سکه ها قابلیت تبیدل شدن به بقیه ارزها رو خواهند داشت. یک جور تلاش هوشمندانه برای تبدیل شدن سریع به یک مرکز بزرگ تبادل ارز دیجیتال.

برای منم اولش خیلی عجیب بود و حدس زدم کلاه برداری است ولی خب نیست. البته می دونیم که اصل دوم جادی می گه پول مجانی جایی پخش نمی شه ولی ظاهرا این دوستان تصمیم گرفتن اینکار رو بکنن. پس ماجرا چیه؟ خب در واقع پول اینها الان هیچ ارزشی نداره. وقتی همینطوری پول بدین، ارزشش پایین میاد. دقیقا اتفاقی که زمان احمدی نژاد افتاد. این سکه هم احتمالا ارزش زیادی نخواهد داشت مگر اینکه آدم ها چون دارنش،‌ شروع کنن ازش استفاده کنن و از اونطرف صاحب ماجرا دلار قابل قبولی پشت ماجرا بذاره که به عنوان پشتوانه سکه های خیالی اش کار کنه.

به هرحال. من تصمیم گرفتم اکانت باز کنم و ۵۰ تا سکه داشته باشم تا شاید‌ روزی به دردی خورد. شما هم اگر خواستین می تونین از لینک معرفی شده توسط من ثبت نام کنین و بعد از تایید ایمیل، ۵۰ تا سکه خودتون بگیرین و ۵۰ تا هم به من رسه (: از اینکه پولدار نمی شیم ولی من همیشه فکر می کنم اگر روزی پولدار شدم، احتمالا دقیقا همین کارهایی رو می کنم که این روزها دارم می کنم و این روزها همه فکر می کنن «اگر اون زمان که بیت کوین اومد…» ((:

توجه: قرار نیست اینجا هیچ پولی خرج کنین یا سرمایه گذاری کنین. اصلا معلوم نیست چیه و چی می شه. تنها کار منطقی باز کردن اکانت است

رادیوگیک شماره ۷۷ – بلاک چین به یاد اشکان

بلاک چین این روزها همه جا است. پدیده پشت عجیب ترین ارز جهان یعنی بیت کوین و بعدش پشت همه پول های غیرمتمرکز بعدی و بعد هم که از اشتراک شارژ ماشین های تسلا تا دیتابیس های غیرمتمرکزی که برای رای گیری پیشنهاد می شن و حتی سریال سیلیکون ولی. بریم ببینیم !

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

اخبار

ایده اصلی بلاک چین

  • دیتابیس پخش
  • دیتابیس بدون مرکز

شیوه کار بلاک چین

  • شروع از نیاز
  • مثالی که پیش می ره
  • گیر و تقلب -> فرق کنه چی می شه، کسی عوضش کنه چی میشه؟
  • ایده proof of work
  • توضیح هش و سخت بودنش در پیدا کردن ولی آسون در تست کردن
  • توضیح تقلب در مورد گذشته
  • عدم لزوم دادن پول به پیدا کننده
  • قواعد پیاده سازی، مثلا در بیت کوین

مفاهیم نو

  • این یک ایده است که استفاده شده ولی می تونه جاهای دیگه بره
  • مثلا کرایه دوچرخه،‌ لویالتی کارت، .. مثالها
  • ایده های حتی جدیدتر مثل اتریوم و قراردادهای هوشمندش.
    • مفهوم کد قابل اجرا (مقصد نداره و کد داره)
    • مثال گریتر -> هر کس بهش پول بفرسته جواب می گیره سلام. توی بلاک چین
    • اجرای کدهای سنگین؟ زبان solidity ایده گس (پول بنزین)
    • مفهوم dapps (dist apps)
  • یا یک ایده مرسوم دیگه، استفاده از بلاک چین برای دیستروبیوتد کلاود استوریج است (مثل سریال سیلیکون ولی)

  • و البته اینم بگم که کلا همونطور که پروپوزال هایی هستن برای بهبود دائمی این چیزها. مثلا در بیت کوین اسمش هست بیپ و در اتریم اتریم ایمپرومنت پروپوزال

نقد

  • جایگزین همه چیز نیست. کارکردهاش رو داره
  • حملاتی بهش می شه مثلا حمله اکثریت
  • عدم امنیت سیستم های جانبی مثل کیف پول ها و غیره

موسیقی

  • gone in 60 secconds
  • A-ha — Take on me
  • صدای اشکان قاسمی
  • آیینه رود
  • پستو بند – دیشب شوهر کرد

برگرکینگ رمزپول شخصی خودش رو راه انداخته

برگرکینگ از مشهورترین برندهای همبرگرهای زنجیره ای دنیا است؛ در واقع چیزی شبیه به مک دونالد. این شرکت اعلام کرده که در روسیه رمزپول مبتنی بر بلاک چین شخصی خودش به اسم واپرکوین رو راه می ندازه که چیزی شبیه به سیستم های وفاداری مشتری است.

بر خلاف رمزپول های مرسوم، شما نمی تونین واپرکوین ماین کنین بلکه باید با هر روبل خرج کردن پول در برگرکینگ، یک سکه واپرکوین بگیرین و بعد با هر ۱۷۰۰ سکه می تونین یه واپربرگر بخرین؛ از نظر قیمتی، هر پنج و خورده ای برگر که در برگرکینگ بخرین، سکه کافی در بلاک چین برای خریدن یک برگر جدید خواهید داشت.

اما چرا؟ این سیستم رو شرکتی به اسم Waves پیشنهاد داده، تصویب کرده و راه نداخته تا مردم با مفهوم بلاک چین و قابلیت هاش بیشتر آشنا بشن. در اصل این سیستم یک تبلیغ برای شرکت بلاک چین فروش / اجاره دهنده ویوز است.

و البته فرق این سیستم با سیستم های کلاسیک وفاداری که توشون یک کارت دارین که با خرید هر همبرگر یک مهر توش می خره و مثلا به ازای هر پنج مهر، یک همبرگر مجانی میگیرین چیه؟ فرق مساله اینجاست که شما واقعا توی بلاک چین سکه دارین و میونین از طریق همین بلاک چین، این سکه رو به یک آدم دیگه منتقل کنین یا بفروشین یا هدیه بدین یا هر روشی که ترجیح می دین. در اصل شما واقعا یک سکه دارین که قابل نقد شدن در یک همبرگرفروشی زنجیره ای عظیم است و این سکه ها رو می شه ارزشگذاری کرد و منتقل کرد. حتی بعضی ها پیش بینی می کنن که این سکه هم مثل بیت کوین جهشی در قیمت داشته باشه چون به هرحال مثل یک سکه است که قابلیت نقد شدن در همبرگرفروشی رو داره.

جدولی برای محاسبه ارزش ایده‌های تجاری

مغزهای ما خیلی فعالن و دائما ایده درست می‌کنن. بخصوص اگر ذهنیت کارآفرینی داشته باشین تقریبا در هر قدم می‌تونین مدعی بشین که یک ایده به ذهنتون رسیده و اگر مثل من کمی سن شما بالا بره، در مورد خیلی چیزهای جالب که اطرافتون می‌بینین رو می‌تونین بگین «من قبلا این ایده رو داشتم». شایدم واقعا مثل من در هفته دو سه تا ایمیل بگیرین از کسانی که ایده‌های فوق العاده دارن ولی نمی‌تونن به کسی بگن چون ممکنه کسی اونها رو بدزده و دنبال روشی هستن که بتونن به خود زوکربرگ یا بیل گیتس خبرش بدن.

متاسفانه این ایده‌ها هیچ ارزشی ندارن. حقیقت تلخی است ولی بهتره زودتر باهاشون روبرو بشیم. من می تونم در مورد لپ‌تاپ بعدی اپل ایده بدم که قلم داشته باشه کنارش، به گوگل پیشنهاد بدم که از روی دی ان ای من تشخیص بده احتمالا به چی علاقمند هستم و اون رو بهم نشون بده در یک تصویر کوچیک تو صفحه اول، به مایکروسافت بگم از روی حرکات چشم کاربر صفحه رو اسکرول کنه یا حتی به تویوتا بگم ماشین پرنده بسازه (: همه اینها خوب هستن به نظر خودم ولی واقعیت اینه که کسی تره هم براشون خورد نمی کنه. چرا؟ چون اجرا نشدن.

ایده دادن راحته، حتی اونقدر راحت که گاهی آدم‌ها می گن ایده ای که شما می دین رو حداقل دو نفر قبلا دادن (: مسنجرهای مبتنی بر مکان، سایت های مچ کننده بر اساس انواع چیزها و … همه و همه ایده هایی ساده هستن ولی مثلا مایکروسافت حاضر می شه یک سایت رزومه سازی (مثل لینکدین‌) رو با قیمتی عجیب بخره یا فیسبوک بالای یک شرکت ۱۹ نفره کلی پول می ده فقط و فقط چون اونها ایده ساده شون رو «اجرا» کرده بودن. خلاصه کل بحث من این عکس است که تصمیم گرفتم تصویری درستش کنم تا بتونم دست به دستش کنم:

اینکه ما یک ایده فوق العاده داشته باشیم شاید ۲۰ هزار تومن بیارزه. اینکه همون ایده رو حتی خیلی بد هم اجرا کنیم ارزشش بشه دویست هزار تومن و اگر کمی اجرا رو بهتر کنیم بشه دو میلیون. حتی اگر یک ایده متوسط (مثلا همون ایده سایت رزومه ساختن) رو داشته باشیم ولی اجراش محشر باشه شاید پونصد میلیون بیارزه (: مطمئنا این جدول قرار نیست نرخ دقیق شرکت ها رو معین کنه و سر پنج سال هم با سقوط ارزش ریال ایران اسلامی عزیز ما بی معنی می شه ولی ایده اصلی رو باید بتونه به شما بده.

اگر ایده ای دارین، لازمه که اولا از ایده خام به سمت یک ایده پخته‌ و قابل اجرا ببرینش، روش محصول یا پتنت یا پیاده سازی قابل عرضه واقعی داشته باشین و بعد با پرزنتیشنی قابل دفاع به سراغ کسی برین که احتمال داره این رو بخره. البته معلومه که شغل و کارهای من این نیست و شاید دوستان کارشناس استارتاپ و کارآفرینی و … نظرات دقیق تری در مورد بخش آخر داشته باشن. تنها توصیه من می تونه این باشه که اگر از این چیزها دوست دارین، مجموعه تلویزیونی Shark Tank رو ببینین که توش افراد واقعی سعی می کنن درصد شرکت یا محصولات یا ایده‌هاشون رو به سرمایه گذارها بفروشن و برای توسعه پول بگیرن. اونجا می‌بینین سوال های کسی که «ایده» می خره چیه و به چه چیزهای توجه می کنه؛ تقریبا همیشه به اینکه چند تا یوزر دارن، چه پتنت هایی دارن و اگر پول بیشتر بگیرن باهاش چیکار خواهند کرد. به عبارت دیگه، قیمت ایده خوب به تنهایی، سه تا صد تومنه.

ما یک جامعه هستیم: اگر می‌خوایم پول دربیاریم باید بخوایم که پول خرج کنیم

shovel

من گاهی به شوخی می‌گم یک راه حل برون رفت استارتاپ‌های نوپای خونگی از وضعیت مشتری نداشتن، اینه که با امضای یک قرارداد به یک جور اتحادیه یا سندیکای «استارتاپ‌های نوپا»‌ بپیوندن که توش اعضا متعهد می‌شن دائما از سرویس‌های همدیگه استفاده کنن؛ البته این عملی نمی‌شه چون تقریبا همه رهبران سندیکایی ایران یا کشته شدن یا در زندان هستن یا برای فرار از این دو عاقبت، از ایران خارج شدن.

ولی این ایده واقعا هم ایده بدی نیست. اقتصاد دانی به نام کینز هم نظرات مشابهی داشته و ایده من از اون می‌یاد. کینز می‌گفت برای برون رفت از شرایط بحران رکود دوره ای که گریبان سرمایه‌داری رو می‌گیره دولت باید دخالت کنه و سعی کنه پول رو در جامعه بچرخونه. یکی از ایده‌های عجیب کینز اینه:

دولت به گروهی پول بده که در کوه‌ها چاله بکنن، بعد به گروهی دیگه پول بده که اون چاله‌ها رو پر کنن.

این باعث چی می‌شه؟ دو گروه کار کردن و حقوق گرفتن‌ و این پول رو در جایی خرج می‌کنن. شاید با پولش یک ماشین ظرفشویی بخرن که باعث می‌شه کارخونه ساخت ماشین ظرفشویی کارگر بیشتری استخدام کنه و بهش حقوق بده و اون کارگر با پولش بخواد یه خودرو بخره و کارخونه خودروسازی مجبور بشه یه ماشین بیشتر بسازه و … پول در جامعه شروع به چرخیدن کنه.

این مساله به شکل نیمه جدی در استارتاپ‌های تازه پا می‌تونه کار کنه، اگر واقعا کسی از من بخره و من هم قول بدم از یکی دیگه بخرم خب به هرحال مثل قبل پول خاصی نیست ولی من دارم کار می کنم و وقتی من مشغول کارم احتمال اینکه یکی دیگه هم از من خرید کنه بیشتره. می‌گن بیزنس ها در ایران اگر بتونن دو سال اول رو زنده بمونن، احتمال ورشکستگی‌شون خیلی کم می‌شه.

حالا همه اینها رو گفتم که بگم من خیلی ایمیل‌هایی به این فرم می‌گیرم:

سلام جادی. ما یک هاستینگ داریم که دیروز فلان مشکل رو پیدا کردیم. می شه بگی چطوری باید حلش کنیم؟

یا مثلا:

ما یک شرکت هستیم که دنبال یک شیوه صحیح ارتباط داخلی و مدیریت اسناد می‌گردیم، به نظرت چه سرویسی برامون خوبه؟

و موارد بسیار مشابه. من معمولا به شکل خلاصه جواب می دم ولی هربار فکر می کنم باید در این مورد حرف بزنیم که اگر یک نفر از کاری پول در می یاره و توش مشکلی داره که دوست داره حل بشه،‌ معقوله که برای حلش معتقد باشه لازمه حداقل پیشنهاد بده که پول خرج کنه. سخت گفتم؟ خشن‌ترش اینه که اگر کسی از کسی سرویس می‌خواد تا پول در بیاره، لازمه پول سرویسش رو هم بده. البته معلومه که من برای چنین ایمیل ها و جواب هایی قرار نیست پول بگیرم و سوال کننده ها هم در حال پولدار شدن از جواب من یا حتی کار فعلی شون در مرحله فعلی نیستن، ولی در کل هر بار فکر میکنم یکی باید این حرفها رو بزنه. اصل حرف من اینه:

ما همه در یک محیط کوچیک کار می کنیم که بهش می گیم جامعه نرم افزار ایران. در این جامعه حقوق و درآمد همه ما به همدیگه وابسته است و اگر اولویت من در به دست آوردن یک چیزی (مثلا صبحانه، ناهار، نون، پیشنهاد، چاپ، سی دی ان، ویدئو، اخبار، ….) سایت همکارهام باشه و در این مورد خست به خرج ندم، احتمال موفقیت نهایی خودم هم بیشتره. اگر ما صد نمونه داشته باشیم که توش یه سرمایه گذار با سرمایه گذاری در یک استارتاپ، پولدار شده باشه احتمال اینکه یکی روی ایده منم یکی سرمایه گذاری کنه خیلی بالاتره.

ما تقریبا مشابه شرایط کینز هستیم و دخالت دولتی‌اش هستیم؛ لازمه حتی اگر مجبور نیستیم از هم حمایت کنیم، به هم لینک بدیم، همدیگه رو معرفی کنیم و از همه بالاتر پول سرویس های همدیگه رو بدیم تا کارهامون بچرخه و پا بگیره و زیرپاهامون محکم بشه. معلومه که همین که رقیب بهتری پیدا شد سوییچ می کنیم یا هر چیزی ولی «خست» نباید به خرج بدیم و از اون بالاتر حرص خوردن از موفقیت دیگران رو باید کنار بذاریم. همراهی همه ما می تونه کل محیط رو به نفع همه ما بکنه. چه در بحث حقوق ماهانه باشه چه در بحث پا گرفتن استارتاپ‌هامون.


  • من اقتصاد دان نیستم. اگر اشتباه گفتم خوشحال می‌شم بگین که اصلاح کنم یا در کامنت‌ها تکمیل کنید

تجارت آزاد کالاها رو ارزونتر می‌کنه؛ اما نه کالاهای مورد نیاز فقرا رو

costofeating

وقتی صحبت از رقابت و تجارت آزاد می‌شه،‌ دائما ما سوق داده می‌شیم به این سمت که رقابت و تجارت آزاد باعث کاهش قیمت‌ها یا بهتر شدن خدمات می‌شه. اصولا یکی از دفاع‌های رقابت آزاد، پایین اومدن قیمت‌ها و کمک به قدرت خرید مردم است.

حالا یک تحقیق جدید در مورد تجارت آزاد که به شکل مشترک توسط ام آی تی، دانشگاه زوریخ و NBER و UCSD انجام شده نتیجه جالبی رو نشون داده: این پایین اومدن هزینه توزیع نامتوازنی داره. این تحقیق به این نتیجه رسیده که تجارت آزاد تاثیر چندانی روی کالاهایی که خانواده‌های فقیرتر مصرف می‌کنن نداره. طبق این تحقیق که روی بازار چین انجام شده، خانواده‌هایی که حداکثر درآمدشون رو صرف غذا حداقل فایده رو از تجارت آزاد بردن در حالی که خانواده‌های مرفه‌تر که درآمدشون صرف گجت‌ها و مد و وسایل خونه تجملی می‌شده، از رقابتی شدن بازار بیشترین منفعت نصیبشون شده.

بخشی از مقاله بلومبرگ می‌گه:

تجارت آزاد به شیوه دیگری نیز بر طبقه کارگر فشار می‌آورد. تجارت و رقابت باعث بالا رفتن درآمد ثروتمندان می‌شود و در نتیجه تقاضا برای کالاهایی که امکان تهیه آن از کشورهای دیگر نیست (مثلا مسکن) بالا می‌رود و این موارد گرانتر می‌شوند. نشان داده می‌شود که طبقه کارگر [چین] و آمریکایی‌های فقیر بیشترین درصد از درآمد خود را خرج اجاره خانه می‌کنند. اجاره خانه‌ای که در نتیجه تجارت آزاد بالا می‌رود.

نمودار زیر نشان دهنده درصدی از درآمد میانه است که یک خانه متوسط آمریکایی خرج مسکن می‌کند. عددهای بالاتر از ۱۰۰٪ نشان می‌دهند که متوسط اجاره مسکن در سال‌های اخیر بالاتر از میانه درآمد است.

rent

(منبع)

نمودار بالای مطلب، نسبت سطح قیمت مواد غذایی نسبت به سطح عمومی قیمت‌ها در ۱۶ سال اخیر آمریکا است.