نکاتی به بهانه جشن انتشار ۱۵.۰۴

جشن و همایش نرم افزارهای آزاد و اوبونتوی ۱۵.۰۴

اوبونتو هر شش ماه یکبار منتشر می شه. این انتشار در سراسر جهان جشن‌های انتشاری به همراه داره که توسط جامعه کاربری این توزیع محبوب برگزار می شن. توی ایران هم سال‌ها است این جریان ادامه داره و با اومدن هر اوبونتوی جدید، بهانه خوبی داریم که دور هم جمع بشیم.

جشن امسال با همکاری خیلی خوب بچه‌های ACM دانشکده کامپیوتر دانشگاه تهران و مثل همیشه با حمایت دلگرم کننده شرکت رمیس و بخش آموزشی اون یعنی ارژنگ برگزار شد. صبح کارگاه‌ها برگزار شد که به نظرم از همه سال‌های قبل بهتر بود و بعدش هم همه توی سالن اصلی جمع شدیم و سخنرانی‌ها رو گوش کردیم و در نهایت هم ناهار و عکس‌های یادگاری و خداحافظی.

با خیلی ها حرف زدم و از همایش راضی بودن ولی صداهای بلندی انتقادی رو هم می‌شنیدیم. معلومه که هر چیزی همیشه می تونه بهتر بشه یا حتی می تونسته بهتر باشه و این ما هستیم که باید برای بهتر کردنش دست به دست هم بدیم. من به عنوان یکی از کسانی که از پشت صحنه جشن‌ها هم خبر داره تلاش خیلی زیاد آدم‌هایی که برای اینکار نه پولی می گیرن و نه حتی در خیلی موارد اعتباری نصیبشون می شه رو دیدم و به نظرم این دوره یکی از بهترین‌ها بود. برای توضیحات بیشتر می‌خوام چند نکته رو به شکل مستقل متذکر بشم که بتونیم اون طرف داستان رو هم ببینیم و در ضمن تلاش کنیم هر همایش از قبلی بهتر بشه.

مشکلات فنی

همه بچه‌های برگزار کننده از بچه‌ها دانشگاه تهران تا کسانی که ارائه داشتن هم مثل همه دوست دارن هیچ مشکل فنی در طول کنفرانس پیش نیاد. ولی خب مشکل همیشه پیش می یاد. ما باید در کنار هم با دوستی و مهربونی سعی کنیم مشکلات رو حل کنیم و حتی بهشون بخندیم. دست زدن جمعیت حین تلاش برای وصل کردن پروژکتور ایده خوبی بود و فضا رو تلطیف می کرد. هیچ کس اونجا متخصص صوتی تصویری یا پروژکتور نبود و مثل همه دانشگاه‌های دیگه کلا چند ساعتی سالن رو به آدم می دن و باید امیدوار باشیم که همه چیز درست کار کنه و اگر نکرد دور هم حلش کنیم.

ثبت نام

ثبت نام کارگاه‌ها و پیش ثبت نام همایش از طریق اینترنت انجام شد ولی ثبت نام خود همایش در صبح روز همایش اتفاق می افتاد. این دو تا تا حدی با هم اشتباه شدن و خیلی از کسانی که فقط در گارگاه‌ها ثبت نام کرده بودن فکر می کردن این ثبت نام برای همایش هم هست. هرچند که اصولا «ثبت نام» در این تیپ گردهمایی ها خیلی هم چیز قرص و محکمی نیست. بر خلاف دفعه پیش میزهای پذیرش بسیار منظم بود ولی بازهم متاسفانه خیلی ها بعد از ساعت ۹ در محل حاضر شدن و درخواست ثبت نام داشتن که کار رو سخت می کنه. البته من هنوز طرفدار این نظریه هستم که بهتره خیلی هم سخت گیر نباشیم در این مورد و اجازه بدیم آدم ها وقتی دیرتر می یان هم از کل همایش لذت ببرن.

سطح صحبت‌ها و کارگاه‌ها

به نظر من اینبار سطح کارگاه ها بسیار بهتر بود و سخنرانی ها هم خوب بودن. ممکنه یکی دو تا از سخنرانی‌ها برای همه مخاطبین نبود یا کارگاهی به درد کسی نمی خورد ولی خب این در همه همایش‌ها طبیعی است. مطمئنا می شه که بهتر بشه ولی نکته اینه که تیم برگزار کننده از هیچ کس نمی خواد که از قبل سخنرانی اش رو برای تایید به کسی بده در نتیجه طبیعی است که گاهی چیزهای غیرجذابی از توشون در بیاد. به هرحال در جشن‌های بعدی همیشه سعی می شه کسانی که بهتر بودن تکرار بشن، موضوعات از قبل هماهنگی کلی داشته باشن و کسانی که خوب نبودن برای شرکت مجدد نیازمند اصلاح باشن.

نظم – زمان بندی

متاسفانه زمانبندی این برنامه خیلی فشرده است چون می خوایم تا ظهر تموم بشه و ناهار آخرین مرحله اش باشه. معمولا امکان اجرای یک برنامه صبح و بعد از ظهر نیست و در نهایت مجبوریم صبح کارگاه باشن و بعدش سالن عمومی و بعدش ناهار و تمام. در چنین برنامه فشرده ای کافیه یک نفر سخنرانی‌اش رو طولانی کنه یا جمع شدن بچه‌ها توی سالن طول بکشه و .. تا برنامه دچار مشکل زمان بندی بشه. این رو باید هر بار اصلاح‌ کرد و سعی کرد که بهتر باشیم. اما از اونطرف مساله دیگه‌ای هم هست:‌ آخر یک کارگاه چند نفر می خوان بیشتر بدونن و سوال بپرسن یا چند نفر می خوان تو حیاط عکس بگیرن یا گپ بزنن یا برن استیکر بردارن. آیا باید اینها رو ممنوع کرد؟

نظم – ناهار و صندلی و …

ادعای صحیحی است اگر بگیم «من که ثبت نام کردم چرا باید صندلی نداشته باشم؟». هیچ جواب خیلی قانع کننده ای هم براش نیست. اما از اونطرف باید ببینیم مشکل اجرا چیه: مساله اینه که خیلی ها بدون ثبت نام می یان، خیلی ها که بعد از پر شدن ظرفیت به ثبت نام نرسیدن می یان و خیلی ها با دوستاشون می یان. همه هم دوست دارن کارگاه ها رو شرکت کنن، غذا بخورن و تو سالن اصلی باشن. اینجا با یک مساله پیچیده طرفیم: هر چقدر سخت تر بگیریم نظم بهتر می شه ولی افراد بیشتری از حضور در جشن جا می مونن و هر چقدر راحتتر بگیریم در حق کسانی که زودتر ثبت نام کردن جفا می شه ولی در عوض به همه سهم کوچیکتری از کیک می رسه. واقعا اینکه کجا باید پیچ رو بست رو من هم نمی دونم اما این رو مطمئن هستم که ترجیح می دم در یک سالن گرم و شلوغ باشم ولی همگان و با درهای باز باشم تا در یک جای مرتب و منظم که درش روی کسانی که دیر رسیدن یا خبر نداشتن بسته است. اگر قرار بود نشست کارآفرینان برتر خاور میانه یا مثلا گردهمایی ائمه جمعه رو برگزار کنیم خب باید نظم رو در حد اعلاء می گرفتیم و کارآفرین یا امام جمعه ای که سرخود می اومد رو راه نمی دادیم ولی وقتی با جامعه لینوکس طرفیم، از نظر من بهتره همدلی بیشتری داشته باشیم و اجازه بدیم در قبال گرما و شلوغی، همه فرصت شرکت داشته باشن؛ بخصوص که ثبت نام هم راحت و عمومی است و مایی که ثبت نام کردیم تفاوتمون با کسی که ثبت نام نکرده احتمالا فقط دیدن زودتر اعلامیه جشن است.

از اونطرف کسانی که ثبت نام نکردن بهتره حواسشون به این نکته باشه و خودشون رعایت کنن که اولویت ها با کسانی است که ثبت نام کردن. مثلا ما توی همین جشن مواردی داشتیم که بدون ثبت نام ناراضی بودن از اینکه چرا ناهار بهشون نمی رسه و حتی از یکی شنیدم که «خب پولش رو بگیرین ولی غذا بدین» (:

من با خوشحالی می تونم بگم که مدافع این نظریه هستم که این همایش ها نباید نظم آهنین داشته باشه و سیال بودنش بخشی از فرهنگش است. درست همونطور که در دنیای لینوکس ادعای اینکه «همه جمع بشن یک توزیع خوب بدن» اشتباهه و قدرت این سیستم در سیال بودنش، شاخه شاخه بودنش و روند هماهنگ با طبیعت اون است.

در حوزه نظم به نظرم کار خیلی خوب تیم برگزار کننده در مورد کارگاه‌ها بود. با کمال دوستی و احترام، ابتدا فقط کسانی که ثبت نام کرده بودن اجازه داخل شدن به کارگاه‌ّها رو داشتن ولی بعد از اینکه چند دقیقه ای از شروع کارگاه‌ها گذشت، در صورت بودن صندلی خالی بقیه هم وارد شدن و نشستن – از جمله خودم.

خروجی‌ها

به دلایلی نامشخص ما هیچ وقت نتونستیم فیلم جشن‌های قبلی رو بگیریم. در مواردی برگزار کننده‌ها تکه‌هایی از فیلم‌ها رو منتشر کردن ولی هیچ وقت فیلم‌های کامل منتشر نشده. اینبار سعی شده در هماهنگی با بچه‌های خوب ACM دانشگاه تهران، فیلم‌ها به طور کامل روی اینترنت منتشر بشه. منتظر هستیم ببینیم چی می شه (: به نظرم این بخش می تونه برای خیلی از کسایی که نیومدن، لذت بخش باشه – بخصوص کارگاه‌ها.

اشکالات

اصلی ترین اشکال در این همایش سخنرانی نامرتبط اسپانسر، گرم بودن سالن و ویدئوی نامرتبط ای سی ام بود که به نظرم بعد از دیدن اشکالات می تونست اصولا پخش نشه (: با غذا هم به نظرم باحالتر بود یک چیزی مثل ماست یا سالاد بدن که خب چون سلف دانشگاهه نمی دونم چطوری می شه درخواست کرد. همچنین به جای آب میوه شخصا چایی و قهوه رو ترجیح می دم.


به نظر من این یکی از بهترین جشن‌های انتشار اوبونتو بود و مثل همیشه هدف اصلی‌اش دور هم جمع شدن، دیدن و گپ و گفت. ممنون از همه و می دونیم که همیشه کاستی هست و ما هم مطمئنا دوست داریم در سالنی بزرگ با بهترین غذاها و همه چیز مجانی و بهترین امکانات فنی جشن بگیریم ولی با شرایطی که داریم به نظرم جشنی واقعا عالی بود. یادمون باشه که فرق جامعه لینوکس با خیلی جاهای دیگه در همین فرهنگ همراهی عمومی و مشارکت در بهتر کردن دنیا است. جشن بعدی می بینمتون (:

اشاره: در کامنت ها با دوستان حرف می زنیم. ظاهرا بعضی ها می گن بیشتر از ظرفیت سالن برای سالن ثبت نام شده بود که اگر اینطوره (هنوز چک نکردم با برگزار کننده ها)‌ کاملا اشتباهه. از اونطرف راهکار دادن هم مهمه. معلومه که غذا باید به کسانی که ثبت نام کردن برسه ولی راهکار چیه؟ موافقین به کسانی که ثبت نام نکردن غذا ندیم؟ معقوله که در سالن اصلی کسانی که ثبت نام کردن باید جا داشته باشن ولی راهکار چیه؟ نگهبان جلوی در سالن، چک کنه و کسانی که کارت ندارن رو راه نده تا اول همه برن؟

سکس بدون دخالت دست و کراودفاندینگ برای معلولان

این مطلب احتمالا برای افراد زیر سیزده سال مناسب نیست

دوستی با معلولان

داشتم برای مطلب جمعه‌ها به ویبراتور و آلت مصنوعی اوپن سورس قابل برنامه ریزی کامینگ فکر می‌کردم که کلا ماجرا منحرف شد و یک چیز دیگه توجهم رو جلب کرد: رقم بالای کمک به پروژه‌های مرتبط با وسایل کمک-سکسی مستقل از دست.

در پروژه‌های کراودفاند می گن خوبه پروژه ای تعریف کنین که یک گروه مخاطب خاص داشته باشه که بازار عمومی نیازشون رو پاسخ نمی‌ده. ظاهرا بخشی از این گروه مخاطب معلولانی هستن که مثل هر آدم سالم و طبیعی نیازمند سکس (از خودارضایی تا سکس مرسوم تا تنوعات)‌ بودن و از پروژه‌هایی حمایت کردن که توشون ابزارهایی کمک-جنسی (از دیلدو تا شبیه ساز اورال سکس) ساخته می شه که بدون کمک دست بتونه طرف رو ارگاسم کنه.

برای مثال اون شبیه ساز اورال سکس نامناسب برای محل کار) در ایندی گوگو با هدف جمع آوری ۴۵هزار دلار شروع کرد ولی در دو ماه فعالیتش ۲۸۰هزار دلار جمع شد. در مورد حتی عظیم‌تر از این، پروژه‌ای دیگه به نام Eva تونست توی مدتی کوتاه بیشتر از ده برابر رقمی که درخواست کرده بود رو جمع کرد تا ویبراتور بدون دخالت دستی برای مردها و زن‌ها بسازه.

مثل قدیمی ای در اینترنت هست که می گه اگر می خواین توی اینترنت کفش بفروشین، بهتره سایتی درست کنین برای «کفش ورنی گلدار» و احتمال فروشتون بیشتره تا سایتی بسازین که توش «همه نوع کفش» بفروشین. در این موارد هم گروه مخاطب کوچیکی داریم که صنایع سنتی برای نیازهاشون برنامه ای ندارن و در نتیجه خودشون آستین بالا می زنن و تعداد خیلی زیادیشون از تولید محصول مناسب حمایت می کنن.

فرد دارای محدودیت حرکتی هم مثل هر آدم دیگه نیازمند سکس است. البته این شاید برای جامعه‌ای که هنوز نود درصد شهر برای کسی که روی ویلچر است غیرقابل استفاده است و بخش بزرگی از مراکز دولتی و خصوصی و اداری هیچ امکانی برای استفاده شدن توسط کسی که نمی تونه راه بره ندارن و مترو برای افراد مسن تقریبا غیرعملی است چه برسه به کسی که روی ویلچر است کمی لوکس باشه. شاید هم نه. شاید هم سکس پایه ای تر از رفتن به اداره است. نمی دونم ولی این رو مطمئن هستم که خیلی آدم های با ناتوانی های حرکتی هم نیازمند سکس هستن و هم احتمالا براش مشکلاتی دارن.. از مشکلات مستقیم فیزیکی تا عدم اعتماد به نفس به خاطر بدن.

رادیو گیک شماره ۵۲ – پر پرواز

مشترک رادیو گیک بشین


آر اس اس رادیو گیک

اپلیکیشن اندروید رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

رادیو گیک در ساوند کلاود

اپلیکیشن iOS

اخبار

دوران خوب برای دانشمندان داده
صحبت در مورد دانشمندی داده و بیگ دیتا

بیگ دیتا

گارتنر توی گزارش چرخه های هایپ،‌ می گه که شغل های مرتبط داده‌های بزرگ در حال از دست دادن هایپ هستن [توضیح خودم] ولی با وجودی که دیگه مد داغ روز نیستن، تعداد شغل ها داره بیشتر می شه و حقوق هم داره بالاتر می ره و بالاترین جایزه ها رو هم دارن. حقوق یک تازه وارد حدود ۹۱هزار دلار تخمین زده می شه و یک آدم حرفه ای حدود ۲۵۰هزار دلار در سال می گیره.

دعوا سر دامین دات ساکس

sucks

خب این یک جور فحش سبک است در انگلیسی. چیزی شبیه به *یده. مثلا می گن why linux sucks یعنی چرا لینوکس گند زده و مثلا می گن چون ممکنه بعد از آپدیت دیگه بالا نیاد (: درست غلطش با خودشون. یا ما می گیم why windows sucks و می گیم چون ابزارهای گنو مثل grep و غیره رو نداره. حالا شرکتی به اسم vox populi در یک ایده جنجالی و طبق قانون جدید ICANN که می تونیم به جای دات کام و دات نت و .. پول زیادی بدیم و دات فلان رو بخریم و بعد زیرش دامین تعریف کنیم (مثلا یک شرکت دات نینجا رو خریده و من می تونم برم ازش جادی دات نتینجا رو بخرم) رفته دامین اصلی sucks. رو خریده
و روش دامین می فروشه. حالا دعوا چیه؟ قیمت گذاری! این شرکت گفته دامین های دات ساکس رو از قیمتی به ارزونی ۲۰۲۴ دلار تا گرونی نزدیک چهار میلیون دلار خواهد فروخت. معلومه که مثلا مایکروسافت باید بره چهار میلیون دلار بده دامین رو بخره که یکی دیگه نخره یا اپل یا بقیه شرکت ها و عملا این ایده داره از هر شرکت بزرگ باج گیری می کنه که چهار میلیون دلار بدن که فلان دات ساکس در اینترنت دست مخالفان نباشه. یک نامه از طرف ICANN اعلام کرده اینکار درست نیست و خلاف قوانین است و از اونطرف CEO این شرکت نوشته که هیچ قانونی رو نقض نکردن و اتفاقا خیلی هم دوست دارن اینترنت جای خوبی باشه. دعوا داره و گفتم خبر دار باشین اگر لازمه و چند میلیونی اضافه دارین، دامین دات ساکس خودتون رو بخرین که دست دشمن ها نیافته ( آهنگ دشمن)

ویندوز ده آخرین شماره ویندوز است؟

آدم ها خبر داغ دوست دارن و برای همینه که اینهمه شایعه چرند و پرند در وایبر جریان داره… حتی دیروز پریروز یکی از من پرسید که آیا دلیل عصبی بودن ما ایرانی ها این نیست که غربی ها یک اشعه ای / امواجی به سمت ما می فرستن (و طرف اینو معقول می دونه اما اینهمه بوق و دود و مشکلات مالی و اعصاب خوردی و سانسور و … رو نمی بینه). حالا هم یک شایعه هیجان انگیز درست شده تحت عنوان «پایان ویندوز» و می گن مایکروسافت اعلام کرده که دیگه ویندوز جدید نمی یاد و همین که هست آپدیت می شه. واقعیت خیلی از این جریان به دوره. این رو نه مایکروسافت اعلام کرده نه مدیر عاملش نه توییت شده نه تو وبلاگ مایکروسافت هست. اینو یک کارمند در یک کنفرانس به شکل اشاره جانبی گفته. وقتی داشته در مورد نوتیفیکیشن های ویندوز صحبت می کرده. واقعیت هم اینه که ویندوز از ورژن هشت به بعد تقریبا مشابه لینوکس شده و ایده اش به یک آپدیت دائمی است و حتی اگر نسخه ای رو هم اسم بذاره (مثلا هشت و یک) عملا همون قبلی است که تغییراتی کرده. یعنی همه نسخه ها آپدیت می شن به یک نسخه جدید که روی ابزارهای مختلف قابلیت اجرا داره. مساله اینه که مایکروسافت شیوه قدیمی ریلیز ویندوز جدید و جایگزینی ویندوز قبلی رو مدتی است کنار گذاشته و عملا دنبال «ویندوز به عنوان سرویس» است که شما یک لایسنس ویندوز داشته باشین و باهاش بتونین آخرین ویندوز رو داشته باشین. مایکروسافت هم دقیقا اعلام کرده که ممکنه برندینگ ویندوز رو متوقف کنه و اصولا با اسم ویندوز (بدون نسخه) بمونه و البته ممکنه این رو هم تغییر بده. در حال حاضر تنها خبر دقیق که هست اینه که ویندوز ادامه پیدا می کنه، اسمش ویندوز می مونه ولی شاید ته اسم چیزی اضافه بشه یا نشه. دقیقا مثل دبیان یا ابونتو یا فدورا که اینکه بهش بگیم هایزنبرگ یا تکشاخ یا جسی تفاوت عظیمی توش ایجاد نمی کنه چون ادامه مسیر قبلی است و قبلی ها می تونن به اینها آپدیت بشن.

مبلغ دولوپرها

پیام صادری عزیز توجمهون رو جلب کرده به اصطلاحی تحت عنوان Developer Evangelist

داشتم توی سایت دیجیتال اوشن میگشتم و افرادی که در اونجا کار می‌کنن رو بررسی می‌کردم. بر خوردم به خانمی به اسم Erika Heidi برخودم با عنوان شغلی بسیار جالب Developer Evangelist.
برام جالب بود و عنوانش رو توی اینترنت سرچ کردم و رسیدم به این سایت که یک جوری کتاب راهنما هست برای این شغل. http://developer-evangelism.com/
که من اسمش رو اگر همین جوری ترجمه کنیم میشه چیزی توی مایه‌های «مُبلغ توسعه دهنده»
اما بر اساس کاری که انجام میده من میگم «وکیل مدافع توسعه دهندگان».
در کل برام جالب بود و میخواستم در مورد این شغل و کمبودش توی ایران توی بلاگم بنویسم و اینکه الان همه توسعه دهندگان دنبال راه اندازی «کسب و کار» خودشون هستن و شرکت‌ها هم رفتار درستی با توسعه دهندگان ندارن و کمبود توسعه دهنده و این حرفا
گقتم اگر صلاح دونستی در موردش در رادیوگیک بگی :) و این عنوان شغلی و سایتش رو معرفی کنی
راستی فکر کنم الان خودت تقریبا یک Developer Evangelist هستی :دی
A developer evangelist is a spokesperson, mediator and translator between a company and both its technical staff and outside developers.
If your product targets developers this can not be achieved with marketing or PR. We’ve managed to remove the developer world from the commercial part of IT companies so far over the last few years that developers are very cynical about anything that does not relate to technology first and brand second – and neither marketing nor PR can deliver that.
Developers however are very happy to listen to what other developers say – if these developers are very good, have their respect and deliver the message in the right way.
The trick is to allow people in your company to play with your products and advertise why they are excited about them – after all the people in your company are consumers, too.

تکنولوزی فرمول یک توی تانک ها

tank

این خبر هم جالبه از این نظر که می شه ربطش داد به نظریه توروالدز [توضیح بقا – اقتصاد – فان]. ظاهرا تکنولوزی که قبلا فقط در خدمت جنگ بود حالا توی یکسری حوزه ها (به طور خاص صنعت سرگرمی) داره سریعتر پیش می ره. انگلستان اعلام کرده که برای تانک های CV90 از یک سیستم تعلیق فعال استفاده خواهد که قبلا برای ماشین های فرمول یک درست شده بود ولی به خاطر تغییر خیلی محسوسی که توی وضعیت ماشین می ذاشت ممنوع شد. ایده این بود که در مسابقه ماشین رانی باید قابلیت راننده ها فاکتور اصلی باشه نه چنین سیستم هایی که باعث می شه حداکثر چسبندگی لاستیک به جاده حفظ بشه و ترمز و گاز خیلی خیلی بهتر عمل کنه. این تکنولوژی در تست ها و ویدئوی یوتیوبی که منتشر شده تونسته حدود ۴۰ درصد عملکرد تانک ها در سرعتی حدود ۶۵ کیلومتر رو بهبود بده و در حدود سرعت های ۱۰۰ کیلومتر در ساعت تانک هم که دیگه کارش شبیه معجزه است. معلومه که شرکت کانترکتور نظامی انگلستانی نگفته که دقیقا تکنولوژی چیه ولی از Active Damping نام برده شده که احتمالا کنترل سیستم تعلیق توسط موتورهای کنترل شونده با کامپیوتر است. این سیستم سه برابر بهتر از تعلیق پسیو می تونه فشار وارده رو کنترل کنه و در نتیجه تانک خیلی بهتر به وظیهف اصلی اش که حرکت روی سطوح ناهماور است برسه. این سیستم همچنین برای نفربرها هم فوق العاده است. جالیبش برای ما اما به جز حضور کامپیوتر این مساله است که جنگ داره از یکی ای چیزهایی استفاده می کنه که اصولا برای صنعت سرگرمی ساخته شده بوده و مویدی است بر نظریه توروالدز که می گه در جایی تلاش ما برای بقا کمتر از تلاش ما برای سرگرم شدن خواهد بود – که البته نظریه خیلی جدی ای هم نیست و وقتی بیان شده که ناشر خواسته نویسنده کرنل لینوکس برای کتاب زندگی اش یک چیز خفن بنویسه (: اگر علاقمند هستین بخونینش مراجعه کنین به linuxstory.ir .

در اعماق

کشف شبکه خودکفای بات‌نت‌ها روی روترهای غیرامن خونگی

router

عنوان کمی طولانی بود ولی اصل خبر رو می گفت. خیلی از روترهایی که توی خونه داریم به درستی امن نشدن و آپدیت هم که نمی کنیمشون و بهترین جا هستن برای هکرها. اما حالا خبر مربوط به هکرهای جدی تر از اون معمولی هاشه! محقق ها نشون دادن که برای چهار ماه حمله های دی.داس از حدود چهل هزار آی پی گزارش شده که مربوط به ۱۶۰۰ آی اس پی در همه دنیا بودن و تقریبا همه مواردی که برای حمله مورد استفاده قرار گرفتن، روترهایی بودن که یوزر نیم پسورد کارخونه هنوز روشون بود و می شد از اینترنت بهشون لاگین کرد. بامزگی خاص این حمله این بود و هنوزم هست که هر روتر که آلوده می شه شروع می کنه به گشتن دنبال روترهای کانفیگ نشده دیگه و همینطور روتر با پسورد دیفالت رو هک و به گله اضافه می کنه. پس یادتون باشه اگر می شه با ادمین ادمین یا ادمین روت یا روت روت یا چنین چیزهایی وارد سیستم شما شد، احتمالا بخشی از این بات نت هستین و به احتمال بیشتر یکی از همسایه ها هم به راحتی می تونه لاگین کنه و پسوردتون رو عوض کنه. اگر در این مورد اطالعات ندارین بهتره از کسی که سر در می یاره کمک بگیرین و مشکلتون رو حل کنین.

فایرفاکس جدید ریلیز شده، با DRM

تیکه اول خبر که معلومه طبیعی است ولی تیکه دوم حساسه. توضیح ماجرا. برنامه‌ آزاد بودن فایرفاکس، عقب افتادن از بقیه در صورت عدم اجرا،‌ بلک باکس امنیتی برای اجرای دی ار ام چون توش دیده نمی شه.

firefox

زبان های برنامه نویسی احتمالی

face

این روزها یکهو هوش مصنوعی شکوفا شده (توضیح قدیم) و این شکوفایی به طور خاص مدیون الگوریتم های یادگیری ماشینی است. یکهو گوشی ها می تونن ترافیک رو پیش بینی کنن، گفتار رو بفهمن، گوگل او سی آر فارسی راه می ندازه و کلی چیز دیگه. این سیستم ها دارن با انواع الگوریتم های ماشینی مبتنی بر داده‌های بزرگ کار می کنن اما نوشتن و پیاده سازی این الگوریتم ها طولانی هست. حالا داریم سراغ چیزی می ریم که چندان حرفی ازش لازم نشده و در نتیجه یک شنونده رادیو گیک لازمه در موردش شنیده باشه: زبان های برنامه نویسی احتمالی. یعنی Probabilistic programming langs. اینجا ریاضیات و الگوریتم های شناخته شده یادگیری ترکیب می شن. زبان ها در سال ۲۰۱۳ توی darpa زاده شدن و نکته هم اینه که در جون امسال محققان MIT به همگان نشونشون می دن. گفته می شه اکثر سوال های حوزه بینایی (مثلا تشخیص چهره) که با زبان های سنتی صدها خط برنامه می شد رو با این زبان ها می شه توی ۵۰ خط یا کمتر پیاده سازی کرد. تمرکزتون رو حفظ کنین که انگار قراره یک چیز جدید به دنیا بیاد! فعلا می دونیم که شیوه کار این زبان ها یک هسته الگوریتیم است که سعی می کنه دائما اطلاعات جدید رو با الگوریتم های مختلف با چزهایی که پیش از این یاد گرفته شدن سازگار نگه داره، در اصل این زبان می تونه یادبگیره که یاد بگیره. این هسته براساس نیاز تغییر می کنه و در نتیجه در نهایت برنامه می تونه در شرایط مختلف از نظر برنامه نویسش نسبتا راحت وظایف مختلف رو یاد بگیره.

اینترنت چیزها و بمب امنیتی

اینترنت چیزها

این بحث توی پنلی که دو هفته قبل توی دانشگاه کمبریج برگزار شده بود بالا گرفت و توجه زیادی رو جلب کرد. دیپاک تانجا مدیرعامل RSA در مورد اینترنت چیزها حرف می زد که اندی تورای از آی بی ام با اشاره به عبارت «بمب زمانی آماده انفجار» بحث رو به این کشید که آیا نباید ما کمی روند اینترنت چیزها رو کند کنیم و به سراغ جنبه‌های امنیتی ش بریم و پروتکل‌های مرتبط رو جدی تر بررسی کنیم. تانجا موافق بود و تقریبا با هم توافق کردن که رقابت تجاری اینترنت چیزها اونقدر سریع در حال پیشرفت است که عملا به شرکت ها فرصت نمی ده در مورد امنیت اونها فکر کنن و اونقدر گجت ها و سنسورهای مختلفی دارن اطلاعات به ما می دن که فرصتی نمونده تهدیدات امنیتی جریان رو بررسی کنیم. بحث با این پیش رفت که خیلی از شرکت هایی که حالا دارن به اینترنت وصل می شن (مثلا خودروسازیها، قهوه جوش سازها، یخچال سازها و …) اصولا شرکت های نرم افزاری نبودن و حالا هم امنیت براشون یک مساله درجه دو است و از اونطرف حتی اگر شرکتی به امنیت فکر کنه، مشکلش اینه هنوز کسی واقعا نمی دونه معنای امنیت باید چی باشه و تهدیدهای دقیق اینترنت چیزها چیه و حتی اگر قواعدی هم برای اینکار وضع بشه، درست همونطور که مردم اصولا تاییدیه های اول فیسبوک و یاهو و غیره رو نمی خونن، اون رو هم نخونده خواهند پذیرفت و بعد اکثر عواقب بر گردن خودشون خواهد بود مگر اینکه سازمان های حمایت از مصرف کننده قوی و خوبی باشن که سعی کنن این قوانین رو به نفع مصرف کننده ها تغییر بدن یا حتی به کارخونه ها اجبار کنن. [کمی توضیح و اینکه مواظب انقلاب قهوه جوش ها باشین]

تبریک و تقبیح

به این فکر کنین که آیا خودروهای واقعا خود رو یعنی خود رانندگی کننده آینده قراره پنجره داشته باشن؟

۱۱۸ هم پولی شد که مطمئن باشیم با مغز داریم می ریم سراغ سرمایه داری ناقص که نه خوبی های سرمایه داری رو داره نه .. هیچچی نداره برای ما ): حداقل اینترنت رو پس بدین!

و خجالت برای به اصطلاح روزنامه نگارهایی که خودشون رو برای دور دنیا می فروشن و شغلشون رو می کنن فحش دادن به شریفترین آدم ها

و تبریک به هر کسی که در این دنیای داغون تلاش می کنه شاد باشه (: شاد باشین که بهترین چیزه. نامه و بخش آخر نداریم !

بخش آخر

Screenshot from 2015-05-18 11-05-39

موسیقی

آهنگ چشمات چه مهربونه از الهه به درخواست مهدی برای خانواده اش و به طور خاص از طرف میلاد برای پریا… شجاع باشین دنیا دو روزه!

موتورهای جستجوی ملی و کشوری ویران به اسم ایران

اولین کامپیوتر گوگلچندین ایمیل گرفتم که چرا از موتور جستجوی ملی نمی گم. آدم ها دوست دارن چیزهایی رو بشنون که خودشون نمی خوان بگن. خب خبر رو همه می دونن و تحلیل هاش رو هم. سایت‌هایی که می گن کارشون نقد و بررسی تکنولوژی است در چنین مواردی اصل حرف اینکه واقعا در چه پروسه ای باید ۱۷۰ میلیارد به یک تیم داده بشه و چه دستاوردی داشته و … نمی زنن و فقط به نقل قول ها و گفتن خبر بسنده می کنن. عجیب هم نیست چون نارنجی رو فراموش نکردن و اونطرف بحث ۱۷۰ میلیارد پول در میونه و یک حکومت که زورش به راحتی به مردمش می رسه. تجربیاتی هم که من از برخی از این دوستان دارم، امید خاصی باقی نمی ذاره و تکرار می کنم که اشکال خاصی هم نداره، هر کس راه و روش خودش رو داره ولی دیگه نباید تعجب کرد که چرا ایران ما وضعش اینه و ورد «آخه چرا وضعمون اینه» گرفت.

منم نمی خوام در مورد این دستاورد ملی حرف خاصی بزنم. هر کس صدها میلیارد رو می گیره مطمئنا هیچ نیازی به نظر من نداره و هر کس هم نگرفته حرف های من رو می دونه که کل جریان یکسری نرم افزار آزاد است که از اینترنت دانلود می کنین و سر هم می کنین و اجراش می کنین و سری به نمایشگاه های ماشین عباس آباد و تخت طاووس می زنین (:

تنها نکته جالبی که اینجا می شه گفت، ادامه بحث ویرانگی ایران ما است. در اون سر دنیا دو تا دانشجو وقتی به این نتیجه می رسن که موتور جستجو می تونه مفید باشه، پروژه دانشگاهی‌شون رو بدون هیچ حمایت دولتی و بودجه و … گسترش می دن و می رسن به شرکتی به اسم گوگل که توی پونزده سال به یکی از قطب‌های علمی جهان و یکی از موتورهای پیش‌برد علم و کعبه آمال آدم‌های فنی تبدیل می شه و نه فقط خرج خودش رو در می یاره که کلی پروژه از اینترنت بالنی و ماشین بدون سرنشین و عکسبرداری از تک تک خیابان های کشورها و نقشه های ماهواره ای و دادن فیبرنوری به منازل و … رو ساپورت می کنه و تبدیل می شه به یکی از پایه های اقتصاد جهانی. در حالی که در ایران عزیز ما باید مالیات و پول نفت من و شما رو به شکل یک رقم [برای ما] افسانه ای ۱۷۰ میلیاردی به یکی بدن تا تقلید همون کاری رو بکنه که در یک جای دیگه بدون هیچ هزینه خاصی به اونجا رسیده و در نهایت هم خروجی پروژه چیزی باشه که فقط به ضرب و زور سانسور و بستن همه دسترسی ها، بشه کسی رو سراغش فرستاد.راستی همزمان با خبر دادن ۱۷۰ میلیارد به موتورهای جستجوی ملی، آقای دینارودی نامی هم خبر از کاهش ۲۰۰ میلیارد تومانی بودجه غذا و دارو در سال ۹۴ داده.

پ.ن. نمی دونم لازمه اضافه کنم یا نه ولی در همون آمریکا، در همین دوران بیمه‌های اجتماعی در حال گسترش هستن. یعنی دولت سرمایه داری جایی کار می کنه که باید بکنه و شرکت های خصوصی هم کاری رو می کنن که باید بکنن در حالی که توی ایران ما جریان دقیقا برعکس شده و دولت می یاد شرکت خصوصی درست کنه و بهداشت و درمان و حمل و نقل و تحصیل خصوصی تر و خصوصی تر می شه.

دزدهای گرامی، لطفا با خواندن این متن دعای خیر مردم را همراه رفتگان خود و یک خانواده دیگر کنید

مدارک دزدیده شده

تلفن نفر اول رو از روی یک فیش بانکی که پرداخت کرده بود پیدا کردم. عکسش توی کارت ملی مسن بود و با هیجان ولی کمی مشکوک اسمش رو تایید کرد و منطقا اولین حدسش این بود که این تلفن مشکوک درمورد مدارکش است. با هم هماهنگ کردیم که فردا صبح بیاد محل کارم و مدارک رو بگیره. یک ماشین جلوش ایستاده بود، یک نفر با اسلحه تهدیدش کرده بود و کیف پولش رو گرفته بود و رفته بود. خوشحال بود که کارت ماشین هم توشه.

دو نفر بعدی احتمالا پدر و دختری بودن که پدر حوالی شصت سال داشت و دخترش مثلا سی یا سی و پنج. اینها به وضوح از یک کار اداری برمیگشتن چون دو تا دسته چک، حجم زیادی مدارک متنوع و عکس سه در چهار و غیره داشتن و یکی دو تا کاغذ که اسم هر دو توشون بود. پیدا کردن شماره اینها سخت تر بود. اول به کارت ویزیتی زنگ زدم که فامیلش با فامیل مرد یکی بود و مربوط می شد به یک وکیل توی تبریز. روی کارت ویزیت نوشته شده بود «برای عرض تبریک خدمت آقای [اسم آقا] – نوروز ۹۰». هیچ کدوم از شماره ها جواب ندادن.

در تلاش برای پیدا کردن شماره، خاله ام گفت که توی برگه معاینه فنی، شماره تلفن رو می نویسن. برگه معاینه به اسم خانم بود و یک شماره موبایل. زنگ زدم و کسی جواب نداد. چند دقیقه بعد پیرمردی زنگ زد و دوباره با استرس و کمی نگرانی و امید پرسید چیکار داشتم. بهش گفتم که یک کیسه نایلون پیدا کردن که توش کلی مدرک بوده و بعد از جستجو در اطراف و دیدن اینکه ظاهرا هیچ کس ازش خبر نداره، آوردمش خونه و دارم سعی می کنم صاحب مدارک رو پیدا کنم. با اینکه خوشحال شد ولی مثل اینکه ناراضی بود که چرا کارت های بانکی اش توش نیستن. به هرحال فردا با اینها هم قرار گذاشتم که بیان و مدارک رو بگیرن. ماجرای این دزدی عجیب تر بود.

صبح سوار ماشین بودم و دیدم هی مسافر کناری داره تکون های عجیب می خوره و انگار راحت نیست یا داره کاری می کنه. توجه نکردم. شب که اومدم دسته چکم رو از کیفم در بیارم دیدم پایین کیفم با کاتر بریده شده و محتویاتش رو خالی کردن. احتمالا توی همون ماشین مسافرکش بوده.

کیسه توی کوچه نزدیک متروی میرداماد بود. پر از مدارک و یک کیف پول کهنه و وقتی بازش می کردین معلوم بود که یکی توی کوچه خلوت پول ها و کارت ها رو برداشته و بقیه رو دور ریخته که یا آدم خوبی باشه و دردسر کمتری برای قربانی‌ها درست کنه یا اگر بد بین باشیم نظریه اش این بود که با برداشتن پول ها و پس دادن مدارک به این شکل سریع، ممکنه یکسری از قربانی ها نه فقط شکایت نکنن که کلی هم دعاش کنن (: به هرحال منطقا هر کس این کیسه که روی کاپوت یک ماشین گذاشته شده بود رو پیدا می کردم احتمالا کار مشابهی می کرد.

ماجرایی پلیسی بود اما اینکارش یک خطر بزرگ براش درست کرده: هر دو تا دزدی با اینکه شکل های متفاوت داشتن و جاهای متفاوتی اتفاق افتاده، اما به هم ربط داده شدن. منطقا اگر پلیس بخواد دنبال چنین چیزی بگرده الان کارش خیلی راحتتره. تو خونه بحث شد که حتما به این دو نفر بگیم که با هم در تماس باشن و شکایتشون رو پیش پلیس به هم ربط بدن ولی کلیت فضا مخالف این جریان بود و از خاطره هایی می گفتن که برای دزدی به پلیس رفتن و فقط وقتشون تلف شده و حتی ازشون پول گرفتن که هزینه های «پیگیری» تامین بشه و .. و یک نفر هم از موردی گفت که توش رییس کلانتری با توجه به آشنایی نزدیک با خانواده اعلام کرده که با اینکه علاقمند به ثبت این چیزها نیستن و دوست ندارن آمار رسمی دزدی رو بیخودی بالا ببرن ولی این مورد رو روی حساب دوستی خانوادگی ثبت می کنن.

برای ما حداقلش این بود که هیجان پلیسی داشت و دو تا خانواده رو هم کلی خوشحال کردیم و متوجه هم شدیم که پلیس می تونه در کنار اطلاعیه هایی مثل «در هنگام خروج از بانک مواظب کیف قاپ ها باشید» و «در این محل مبایل‌های تقلبی و چینی عرضه می شود، لطفا از این اجناس قاچاقچی خریداری نکنید» یک اطلاعیه هم برای دزدها بزنه که «لطفا محتویات غیرلازم کیف های سرقتی را در کیسه های پلاستیکی جدا در جاهایی قابل دید عموم قرار دهید تا دعای خیر مردم همراه شما باشد».

من و شما شاید بتونیم بچه‌های مدرسه عاشقلو رو به دنیای دیجیتال بیاریم

asheghlooسایت دونیت رو حتما می شناسین، جایی برای کمک مالی به پروژه های خوب که منم قبلا معرفی اش کردم. اما حالا یک کمپین بسیار مهم در جریانه که کمک های کوچیک من و شما می تونه توش تغییر بزرگی ایجاد کنه: کمپین کمک به تجهیز مدرسه روستای عاشقلو.

واقعیت اینه که در کشور ما برابری آموزش وجود نداره و آدم هایی هستن که امکاناتی بسیار بسیار محدودتر از ما دارن. من اولین کامپیوترم رو در شش هفت سالگی داشتم و باهاش برنامه نوشتم و به این دنیا علاقمند شدم و مایه خجالتم است که یک بچه دیگه که ممکنه همین علاقه رو داشته باشه به ساده ترین چیزها هم دسترسی نداره و هیچ وقت ممکنه حتی متوجه علاقه / استعدادش هم نشه.

دوستان خوبی که من بهشون اعتماد دارم دارن سعی می کنن مدرسه ساخته شده در این روستا رو تا حدی از این نظر تجهیز کنن و من فکر می کنم در شرایطی که اونی که وظیفه ش این چیزهاست خوابه، من و شما هستیم که شاید بتونیم کمی تغییر ایجاد کنیم.. صفحه زیبا و رساشون رو ببینین…

هفته وایبر: منحنی نرمال، اسید پاشی و اینکه چرا گروه‌های وایبری ترسناک می‌شن

در ادامه هفته وایبر

منحنی‌ای است به اسم منحنی توزیع نرمال که اینکاره‌ها بهش می‌گن منحنی گاوسی و اونکاره‌های بهش می‌گن توزیع زنگوله‌ای – به خاطر شکلش:

normal_dist

از اونجایی هم که این منحنی با بسیاری از پدیده‌های «طبیعی» سازگاره، بهش منحنی توزیع نرمال هم می‌گن. مثلا قد آدم‌ها در یک جامعه تقریبا شبیه این منحنی است:

ghad

یعنی تعداد بسیار کمی هستن که ۱۳۰ سانت باشن و اکثریت ۱۶۵ سانت هستن و تعداد خیلی کمی هم هستن که ۲ متر و بیشترن. یا مثلا در مرد گرایش جنسی:

scale

که می گه درصد کمی از مردها هستن که کاملا همجنسگرا هستن، درصد بیشتری تا حدی دوجنسگرا، اکثریت زن و مردهای با گرایش به جنس مخالف و طرف راست طیف هم دوباره زن هایی هستن با گرایش به جنس موافق اما درصدشون کمتر از متوسط ها است. این منحنی توضیح دهنده بخش بزرگی از پدیده‌های اطراف ما است و به همین دلیل در علوم انسانی و شناخت و بررسی جوامع بسیار مهم. مثلا فرض کنین من بخوام ببینم وضع چاقی در ایران چطوریه، کافیه چند نمونه گویا داشته باشم تا بتونم با استفاده از منحنی نرمال به شما بگم که در ایران به احتمال زیاد چند نفر بالای ۲۰۰ کیلو وزن دارن.

حالا اینها چه ربطی پیدا می کنه به وایبر و اسید پاشی؟ اونجا هم بخشی از جامعه است و مثل هر چیز دیگه تابع یک منحنی نرمال. یعنی در هر جامعه ای کسی رو داریم که معتقده باید کسی که طبق میل اون لباس نمی پوشه، طبق میل اون رفتار نمی کنه، مثل اون حرف نمی زنه، رنگش با رنگ اون فرق داره و … رو از بین برد یا شکنجه کرد یا شلاق زد یا ترسوند یا بیرون کرد یا به گوشه خونه روند. اما اینها چند نفر هستن؟ اونم توی کشور عزیزی که از انواع تریبون هاش خشونت و عدم پایبندی به قانون تبلیغ و دیده می شه.

بذارین ببینیم تو جامعه در مقابل چنین چیزهایی، کیا رو داریم و با چه نسبتی:

normal_society

یعنی تعدادی به شکل فعال برای برابری تلاش کنن، اکثریت بفهمن که زن ها و مردها فرصت ها و حقوق برابر دارن و تعداد کمی رفتارشون بگه که زن ها خنگ هستن و در انتهای طیف هم دیگه تعداد خیلی خیلی کمی باشن که معتقد باشن باید زنی که مثلا طبق نظر اونها لباس نپوشیده رو تنبیه بدنی کرد یا شلاق زد. در ضمن ما چیزی داریم به اسم گرایش به سمت نرمال که باعث می شه آدم ها ناخودآگاه رفتارشون به سمت وسط اینن نمودار بکشن.

حالا اینجاست که وایبر ترساناک می شه، نه خودش ذاتا بلکه مثل پنجره ای که برو به جامعه ای مریض باز شده.

نگاهی سریع به شوخی‌ها، رفتارها، حرف‌ها و نمودهای بیرونی اعتقادات ما توی وایبر به سادگی به ما می گه که اتفاقا نقطه متوسط جامعه وایبری ما جایی است که توش خیلی راحت احمق گفتن به زن ها به نظرمون بامزه می‌یاد، یک موضوع جنسی طبیعی برامون پیک هیجان جنسی کل هفته است و هیچ ابایی از این نداریم که چند قومیت کشور رو موضوع مسخره دائمی خودمون بدونیم و از خودمون هم سوال نکنیم که چرا اینقدر از نظر سطح زندگی پایینتر از ما هستن. در اصل دلیلی که دیدن وایبر یک جامعه شناس رو ناراحت می کنه اینه که فریاد بلندی است که داره بهمون می گه جامعه ما اینه:

viber_society

و مشخصه که توی این جامعه کسی که اسید می پاشه هم حضور پررنگ تری داره. اگر متوسط جامعه من از نظرش زن بودن موضوع تمسخر است و مثلا صفحه بامزه اش چیزی به اسم «زن باس» است که توش به خنده می نویسه «زن باید خوشگل باشه، بقیه اش رو با کتک درست می کنم» اصلا نباید تعجب کرد که یک آدم تندرو هم – که شکی نیست جاسوس غرب و شرق و شمال و جنوب است و بازیچه انواع شاخه های مذهبی غیرشیعه است- روی زنی که حس می کنه «مناسب» نیست اسید بریزه.

راه حل چنین موضوعاتی در جوامع، تشدید قوانین و شکنجه بیشتر و اعدام و اینها نیست. قابل توجه است که ما در حال نه فقط یکی از چهل کشور باقی مونده هستیم که آدم ها رو اعدام می کنن که بین این چهل کشور، رتبه دوم رو هم از نظر کشتن آدم ها توسط دولت کسب کرده ایم و همه شاهد وضعمون هستین. راه حل چنین چیزهایی برابر دیدن انسان ها است تا توش «زن» دیگه یک «دیگری» نباشه که «مرد باس اصلاحش کنه». و خب معلومه که هم من و شما توش دخیلیم هم حکومتی که کل رسانه‌ها، سیستم آموزشی، قانونگذاری و … رو زیر کنترلش گرفته. پس حداقل به نوبه خودتون دفعه بعد که زن‌ها رو در گروه وایبری مسخره کردن، به این فکر کنین که در اسید پاشی تا حدی سهیم هستین. دردناکه ولی واقعیه؛ همه ما در شرایط جامعه مون سهیم هستیم و اتفاقاتی که در جوامع تکرار می شن، محصول تک تک افراد اون جامعه هستن و نه یک دونه جاسوس و دو تا دیوانه.

رادیو گیک ۴۵ – حرف حق نمی شه زد

شماره چهل و پنجم رادیو گیک برای گیک هایی که درک می کنن یک جامعه چه زمانی امن است و چه زمانی ناامن. با اخباری از دوبی، اپل و آمازون و نگاهی عمیق تر از تعداد سی پی یو ها و رم گوشی بعدی فلان کارخونه به تکنولوژی. انتشار رادیو، بهترین حمایت شماست (:

مشترک رادیو گیک بشین


آر اس اس رادیو گیک

اپلیکیشن اندروید رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

رادیو گیک در ساوند کلاود

رادیو گیک روی پایرت بی

اخبار

حذف برخی مقاله‌های نیویورک تایمز از گوگل اروپایی

سایت نیویورک تایمز گزارش داده که گوگل بهش خبر داده که از این به بعد چند تا از مقاله های قدیمی این نشریه در سرچ‌های اروپایی گوگل نشون داده نمی شن. این مساله به خاطر هماهنگ شدن با قانون «حق فراموشی» است که اتحادیه اروپا تصویب کرده و به آدم ها اجازه می ده در مواردی بتونن درخواست بدن که سرچ اینجین ها نتایج مربوط به اونها رو مخفی کنن تا در سرچ ها دیده نشه – در اصل آدم ها حق پیدا کردن که چیزهایی رو د رمورد خودشون مخفی کنن. این مقاله ها چیزهای عجیبی نبودن، یک گزارش عروسی و یک خبر چاپ شده در مورد مرگ و دو تا گزارش تحقیقی اما نکات جالبش اینه که هم می تونه مثبت باشه هم منفی. سیاستمدارها آیا می تونن سوتی هاشون رو مخفی کنن؟ روشی که روسیه داره سعی می کنه بکنه و آیا قراره دیگه بر اساس اینکه کجا زندگی می کنیم، نتایج جستجومون تغییر کنه؟

ایا صف‌های خروج، جزو ساعت کار هستن؟
amazon
اگر کارگر بسته بندی آمازون هستین و اگر قرار باشه هربار موقع خروج از شرکت آمازون ۳۰ دقیقه توی صف واستین که از خط سکیوریتی رد بشین که چک می کنه چیزی ندزدیده باشین آیا این زمان باید جزو ساعت کاری شما باشه یا نه؟ یعنی باید انگشت بزنین و بعد تو صف خروج بایستین یا آخر صف و بعد از سرچ انگشت بزنین و از کارخونه بیرون برین؟ [ماجرای خودم و دور شدن مبین و قواعد مربوط به کار شبانه در شرکت]. روز دوشنبه دادگاه عالی آمریکا قبول کرده که این مساله رو بررسی کنه. از دید کارگردها این زمان باید حقوق داشته باشه و از نظر آمازون این چیزی است شبیه تو صف ایستادن برای انشت زدن یا پیاده رفتن از جای پارک تا ساختمون و .. و بخشی از ساعت کاری نیست. البته در آخرین آپدیت آمازون اعلام کرده که طبق بررسی انجام شه افراد تقریبا هیچ زمانی رو در این صف صرف نمی کنن. امیدوارم این شرکت بزرگ و نمونه ای که من دوستش دارم مثل دوستان نزدیک نباشه که کلا مدعی خواهند شد اسید پاشی اعتقادی ای در جریان نبوده (:

[آّهنگ همه چی ارومه]

اپل و سیم کارت هایی که می تونن به چند شبکه وصل بشن
apple
خب یکی از پیش بینی های فنی قدیم من بالاخره درست شد. انانسمنت جدید اپل می گه که سیم کارتی به ابزارهاش اضافه شده که می تونه بین سه شرکت AT&T – Sprint – T-Mobile سوییچ کنه. نه به شکل رومینگ و نه با عوض کردن و خریدن سیم و این چیزها. بلکه فقط با تغییر یک تنظیم می تونین بگین از این به بعد می خواین مشتری یکی از این سه شرکت باشین. مطمئنا قدم بعدی اینه که شرکت های دیگه ای هم اضافه خواهند شد و شما با خریدن یک «تلفن» امکان دارین از هر شبکه معتبری در مثلا اروپا استفاده کنین و از اون بالاتر در مرحله بعدی احتمالا کلا سیم کارت فیزیکی از بین می ره و تبدیل می شه به یک مشخصه نرم افزاری در سیستم عامل. [بحث در مورد درآمد اپراتورهای موبایل و شاید هم پروتکل ایپ سیم و آوتنتیکیشن از رو اپراتور موبایل]


و تولدهای ما پلوتو و اوبونتو

plutto
پلوتو دوباره متولد شد! این سیاره یا سنگ اسمانی که در ۱۹۳۰ کشف شد و به جمع سیاره ها پیوست، در ۲۰۰۶ با رای اتحادیه ستاره شناسان بین المللی به «سیاره کوتوله» تبدیل شد و از جمع سیاره های واقعی خارج! این توده یخ که سطحش رو متان پوشونده و پنج شش میلیارد کیلومتر از خورشید فاصله داره حالا داره به جمع سیاره های مهربون منظومه شمسی برمیگرده. بحث هم سر اینه که مدیرکل سیاره ها یا چنین چیزی می گه که پلوتو نباید سیاره باشه چون تو تعریف رسمی که می گه «سیاره باید دور خورشید بچرخد. سیاره باید تقریبا گرد باشد. اطراف سیاره باید خلوت باشه یعنی دورش پر خورده ریز شبیه خودش نباشه» نمی گنجه اما رییس انجمن می گه که «سیاره مفهومی فرهنگی است که در طول زمان تغییر می کند». حالا این جنگ که ظاهرا در ۲۰۰۶ با این ادعا که چون اطراف پلوتو کلی «کوتوله» دیگه هست، پس پلوتو خودش هم کوتوله است تموم شده بود بازم باز شده و امیدواریم پلوتوی بیچاره به جمع سیاره ها برگرده.

در اعماق

پلیس دوبی مجهز به گوگل گلس و نرم افزار تشخیص چهره می شه
police
دوبی که پلیسش ظاهرا وظیفه ای بیشتر از پلیس بودن بر عهده داره و باید به رخ همه بکشه که چقدر این کشور خفن است (مثلا پورش سوار شدنشون) حالا یک پله هم جلو رفته و قراره مجهز بشه به گوگل گلس ۱۵۰۰ دلاری که نرم افزار تشخیص چهره روشه. روش هم اینجوری است که چهره «تحت تعقیب‌»ها به یک دیتابیس داده می شه و همینطو رکه پلیس داره می چرخه، عینک دنبال آدم ها می گرده. ایده عجیبی است چون معقولتره این رو به دوربین های مکان های عمومی مجهز کنن نه عینک پلیس و ایده بیشتر به همین «خفن بودن پلیس» است به نظرم. بحث امنیت و آزادی. جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ نوشته «خیلی خطرناک بود که افکارتان در محدوده عملکرد «ذهن خوان» یا هر جای عمومی به گردش در بیاید. کوچکترین فکری می تواند باعث شود شما را ببرند. یک تیک عصبی، یک نگاه مضطرب و حتی عادت به اینکه با خودتان حرف بزنید. داشتن حالتی غیرعادی در چهره (مثلا خوشحال نبودن وقتی پیروزی مجدد حکومت در امری اعلام شده) یک جرم قابل پیگیری بود.»

ظاهر شدن دکل‌های مخابراتی تقلبی در آمریکا

این مساله مدتی است که هی بدون سر و صدا در گوشه کنار اخبار امنیتی ظاهر می شه ولی مطمئنا اهمیتش باید خیلی خیلی بیشتر باشه. داستان اینه که یکسری دکل موبایل در آمریکا کشف شدن (در طول چند هفته) که همه نرم افزار یک شرکت آلمانی به اسم GSMK رو اجرا می کردن و شکی نیست که می تونستن IMSI گوشی‌ها رو بخونن و احتمالا ممکنه تونسته باشن به تلفن‌ها، اسمس‌ها و ارتباطهای اینترنتی گوشی های هوشمند هم دسترسی داشته باشن. یک مقاله در واشنگتن پست به طور خاص به چند دکل اشاره می کنه که در جاهای حساس از نظر سیاسی نصب شده بودن. یک متخصص امنیت در این مورد می گه که توسعه یک زیرساخت شنود مشکلش اینه که دیگه نمی تونیم کنترل کنیم که کی ازش استفاده می کنه و مثلا بخشی از کدی که در این سیستم ها استفاده شده دقیقا چیزی است که اف بی آی مثل یک راز نگهش می داشته ولی الان همه بهش دسترسی دارن. به عبارت دیگه نمی شه دنیایی داشت که توش فقط دولت آمریکا بقیه رو شنود کنه و اگر این ابزارها مجاز باشن همه ازشون استفاده خواهند کرد [بحث قدیمی اینکه کی مواظب مواظبان است]

تبریک و تقبیح

برزگترین تقبیح تمام تاریخ مال کسی است که فکر می کنه اگر یکی دیگه بنا به سلیقه اون لباس نپوشید اجازه داره شلاقش بزنه یا زندانی اش کنه یا روش اسید بپاشه.

و … متاسفانه اینقدر غمگینه که چیز دیگه ای نمی تونیم بگیم.

نامه ها

آوا ماجرای کلاه بردارهایی رو گفته که اخیرا در اینترنت و چت روم ها می چرخن و می گن از فلان سایت هستن و آف خورده و پنجاه درصد تخفیف است ولی هنوز طراح تنبل بنرش رو نذاشته و می تونین همینجا پول بریزین به فلان حساب و اکانت بخرین ولی در واقع بعد از پول ریختن غیب می شن و حداقل در مورد شکایتی که آوا تو پلیس فتا کرده با وجود معلوم بودن حساب بانکی و غیره، … حواسمون باشه اگر پولی جایی می ریزیم که نمی دونیم طرف کیه و چیه، همیشه احتمال خورده شدن پول هست (:

فاطمه نوشته:
سلام
وقت بخیر
راستش یه مشکله نمیدونم بگم عجیب, خنده دار یا اعصاب خورد کن برای من پیش اومده :دی :|
با تعدادی از دوستام مشورت کردم اما به نتیجه ی معقولی نرسید گفتم اینجا هم مطرح کنم که هم کمکی گرفته باشم و هم اینکه شاید برای بقیه یه پیشگیری باشه!
اما ماجرا:
منم مثل خیلی های دیگه برای بالابردن امنیت اکانت هام (در سایت های مختلف) از تایید صحت دو مرحله ای استفاده میکردم. (البته به خاطر مسائلی یهویی (شکستن و….) که برای گوشیم قبلا پیش اومده بود به جای استفاده از نرم افزارهایی مثل google authenticator یا … به همون دریافت sms اکتفا کرده بودم.
همه چی خوب بود تا اینکه چند وقت پیش کلا هارد لب تابم و فرمت کردم و…
بعد از راه اندازی مجدد سیستم, وقتی اومدم مرورگر و باز کردم که به اکانتهام یه سری بزنم
طبیعتا به تایید صحت مرحله ی دوم رسیدم اما پیامکش نیومد. تلاش مجدد, پیامکش نیومد…اکانت بعدی پیامکش نیومد, تلاش مجدد , پیامکش نیومد….اکانت بعدی… .
(فراموش نشه این وسط به طرز ناباورانه ای پیامک گوگل اومد :دی)
حالا اینکه چی شده sms ها به من نمیرسه نمیدونم ( چون هنوز اون سرویس ها ایران و توی لیست ساپورتشون دارن و…)
اما عواقب:
قید گیت هاپ و همجبور شدم بزنم (چون کد ریکاوریش و پیدا نکردم -مجبورم به امان خدا رهاش کنم و ) احتمالا یه اکانت جدید بسازم
یاهو با دردسر درست شد اما چون فقط تماس تلفنیش اوکی بود مجبود شدم تایید صحت دو مرحله ای و غیرفعال کنم.
و البته توی چندتا سایت دیگه هم که ابزار هایی مثل google authenticator و ساپورت نمیکردن مجبور شدم تایید صحت و غیر فعال کنم.
اما جالب تر از همه linkedin بوده و بهشون ایمیل زدم و پاسخ جالبی گرفتم (که ضمیمه ایمیله) و در این مورد راهنمایی لازم دارم.
طبق پاسخ یا باید یه چند وقت برم شهروند آمریکا بشم :دی
یا باید بهشون اعتمادکنم و براشون گذرنامه ای, گواهینامه ای و… ای بفرستم.
فقط دو مشکل وجود داره
۱- اینکه به غیر از پاسپورت و گواهینامه بین المللی همه مدارک ما فارسی هست :|
۲- چطوری میتوانم به حرفشون اعتماد کنم, فرض کنم به linkedin اعتماد کنم به یاهو و گوگل چطور اعتماد کنم و … :/
(البته هنوز برای گواهینامه معمولی اقدام نکردم چه برسه به بین المللی)
به نظر خودم تنها گزینه عاقلانه اینکه طی یکی دو سال سال اینده مواظب گوشیم باشم نرم افزار linkedin گوشیم خراب نشه, آنستال نشه, گوشیم فرمت نشه, تعویض نیشه (از طریق گوشی هنوز متصلم) تا اینکه طی این مدت برای گواهینامه و بعد از اون گواهینامه بین المللی اقدام کنم . ( قابلیت دیلیت کردنش و ندارم از طرفی نمیتوانم به امان خدا رها کنم و یکی دیگه بسازم چون به اسم خودمه و …)
نظر شما چیه ؟! به نظرتون میشه اعتماد کرد و اسکن پاسپورت و فرستاد ؟!

مرسی که تا اینجا خواندید و بخشید خیلی طولانی شد :(
با احترام

پ.ن:‌ قبلا همین مشکل برای فیس بوکم پیش اومد (که فهمیدم یه مشکل همه گیر برای خط تلفن های ۱۲ بوده, البته حدودا ۱ سال بعد هم پیامک و ایرانسلی ها دریافت نکردن و …)

علی:
سلام جادی
من یه کافی نت خیلی پرسابقه و معروف توی شهر یزد دارم. اینجا سرعت اینترنتم 10 مگابیت برثانیه هستش. خیلی از مشتریایه ما از سرعت اینترنت ما متعجب میشن. البته حق هم دارن. چون وقتی شرکتهای مختلف با کلی منت و بعضا قراردادهای پر غل و غش اینترنت 2مگابیت بر ثانیه عرضه می کنن سرعت یک تا یک و نیم مگا بایت اونم توی کافی نت اونم در یزد اونم بدون هزینه اضافی کمی زیادی عجیبه!
یه روز از یکی از مشتریا شنیدم که میگفت من در منزلم ویدیوها رو با همین سرعت اینجا میبینم با اینکه سرعتم 2 مگابیت بر ثانیست. و بعدش بحثی داشت در ارتباط با کیفیت اینترنت که وابستست به زیرساختهای شرکتای سرویس دهنده. اینطور که بعدش مطالعه کردم لود شدن ویدیوها وابستگی شدیدی داره به رسیدن منظم پاکتهای داده ها. مثلا اگر یه ویدیویه 15 ثانیه ای رو با اینترنت پرسرعتم بخوام ببینم باید داده های مربوط هر ثانیه از اون ویدیو پشت سرهم بیاد تا این سرعت بدرد بخوره. اما اگر ثانیه یک پاکتش لاست بشه 14 تای بعدی برسن من هنوز دارم علامت بافرینگ رو میبینم!
اگر دستت آزاد شد ازت میخوام درمورد کیفیت اینترنت باتوجه به دانش و تجربه ای که داری کار کن. فک میکنم فقر دانش در این زمینه بیش از تصوره. اونم جایی که هنوز باید فرق بین بیت و بایت رو در سرعت نت و سرعت دانلود توضیح داد!
و البته وقتی گفتم آدرس رو بگه گفت: مغازه من جاييه كه ميتونم از مريخ هم آدرس بدم! ببين: كره زمين ايران يزد ميدان باهنر كافي نت عدالت :-)

مهدی غیاثی:
من دیروز تلاش کردم که با پشتیبانی ویندوز صحبت کنم، بلکه بتونن یه باگ ریپورت بفرستن به تیم مورد نظر و این قضیه ساعت ویندوز رو حل کنن. ولی در کمال ناباوری، دیدم تاریخی که ویندوز می‌خواد این دفعه ساعت رو بکشه جلو، دقیقن درسته.
اولش فکر کردم آپدیتی چیزی دادن و این مشکل حل شده، از پشتیبانی تشکر و خداحافظی کردم.
اما موضوع وقتی عجیب‌تر شد که دیدم لپ‌تاپ قدیمی‌ای که روش ویندوز ۷ داره و آپدیت هم نشده، اون هم قصد داره دقیقن به موقع ساعت رو بکشه جلو!
شروع کردم به تغییر تاریخ ویندوز، تا ببینم در هر سالی چطور می‌خواد ساعت رو جلو و عقب بکشه.
دیدم ظاهراً هر سال یک روز میفته عقب‌تر. یعنی سال ۲۰۱۵ کاملاً درسته، بعد سال ۲۰۱۶ یک روز عقب‌تر میاد، سال ۲۰۱۷ یک روز بیشتر و …
و جالبه که دوباره در سال ۲۰۲۰ درست میشه. ظاهراً سال ۲۰۱۰ هم همینطور بوده.
انگار الگوریتمی که سعی می‌کنه تاریخ شمسی رو منطبق کنه بر میلادی و به دست بیاره که چه روزی باید این تغییر رخ بده، یه باگ داره که هر سال یک روز میفته عقب، و در سال‌های مضرب ۵ دوباره درست میشه و سالهای بعدش دوباره یکی یکی میره عقب!
حالا، نمی‌دونم برای ریپورت باگی چنین عجیب و غریب چه کار کنم مناسبه. فهموندن چنین چیزی به بخش پشتیبانی مایکروسافت که تقریباً غیرممکنه، اون windowsphone.uservoice.com هم اخیراً پر از چرت و پرت شده و احتمال عدم موفقیت توش زیاده.
یک بخشی داره مایکروسافت برای ریپورت باگ‌ها: https://connect.microsoft.com/directory/accepting-bugs
اما متأسفانه در این بخش هم برای خود ویندوز نمیشه باگ ریپورت کرد.
بنابراین دو روش می‌مونه، یکی اینکه در فروم‌های answers.Microsoft.com گزارش بشه، و از مردم دعوت کنیم بیان اون جا و I have this question too رو بزنن. بلکه یک نفر از مایکروسافت اونجا پیداش بشه، مشکل رو ببینه و گزارش کنه.

روش دوم هم اینکه از ابزارهای فیدبک موجود در ویندوز ۱۰ تکنیکال پری‌ویو گزارش بدم این مشکل رو.

امروز تلاش کردم برای بار دوم با پشتیبانی مایکروسافت ویندوز صحبت کنم. اپراتوری که امروز باهاش صحبت کردم نسبت به دیشبی خیلی بهتر بود، به جای چک‌های الکی، خیلی قشنگ گوش کرد و گفت که باگ ریپورت رو انجام میده. :)
البته ازش در مورد answers.microsoft.com هم پرسیدم، گفت بهتره اون‌جا هم ریپورت کنم. بالاخره دو تا راه بهتر از یه راهه! اگر اونجا فرستادم، لینکش رو برات می‌فرستم، که اگر خواستی توی توییتر یا وبلاگ مردم رو دعوت کنی بیان اون دکمه‌اش رو بزنن :)
فایلی که پیوست کردم متن چت هست، گفتم شاید علاقه داشته باشی بخونی.
اما به ذهنم این سوال خطور کرد که چرا تا حالا کسی اقدام نکرده برای ریپورت از این طریق؟
شاید به این خاطر باشه که پشتیبانی ویندوز نیاز به ویندوز اصلی داره که از مایکروسافت خریداری شده باشه، در غیر اینصورت رایگان نیست.
تقریباً همه‌ی ویندوزهای اصلی که در ایران ممکنه کاربرها داشته باشن هم از اول روی لپ‌تاپ‌ها بوده، که اون‌ها نسخه‌ی OEM دارن و پشتیبانی‌شون به عهده‌ی سازنده سخت‌افزار است نه مایکروسافت.
حالا کامپیوتر من سازنده‌ی سخت‌افزارش هم مایکروسافته، احتمالن به همین دلیل تونستم باهاشون رایگان صحبت کنم.

به هر حال، امیدوارم این آقاهه واقعاً باگ ریپورت رو درست انجام بده، و این باگ رفع بشه. (البته ۲۰۱۵ که مشکلی نداره، از ۲۰۱۶ به بعد هم امیدوارم بی مشکل بشه با آپدیت)

اینهم فروم ویندوز و این باگ: http://answers.microsoft.com/en-us/windows/forum/windows_other-performance/daylight-saving-time-bug-in-tehran-time-zone/23dae7eb-a46f-4fe9-a4c3-c5d16d1f5b02 لطفا حمایت کنید و بگین که شما هم مشکل دارین تا شاید حل بشه

آرش رسول زاده هم یک دردسر با همراه اول عزیز داره:
سلام
خسته نباشی جادی
امروز پیامکی داشتم با این متن :
مشترک گرامی نظر به اینکه مبلغ میاندوره جنابعالی از سقف مجاز افزایش یافته، ارتباط شما به مدت دو هفته یکطرفه میگردد. جهت جلوگیری از قطع کامل نسبت به پرداخت قبض به روز به مبلغ 609000 ریال صرفاً از طریق سامانه 9990 اقدام فرمایید. همراه اول

بعد یعو خطم یه طرفه شد.بعد اینترنت من که بسته داشتم هم قطع شد…

پس چرا بسته زدم؟بعد این فاصله زمانی که از بسته ام رفته چی میشه؟

محمد:
دلیلی که باعث شد بهت میل بزنم یه مشکل مسخره و البته به نظر خودم عجیبه
از وقتی که سی پلاس پلاس یاد گرفتم درگیر باگ ها و مشکلات در محاسبه و مقایسه اعداد اعشاری بودم کدم رو درست مینوشتم ولی جواب اشتباه برمیگردوند !

الان که دارم با سی شارپ کار می کنم می بینم همون مشکلات اینجا هم وجود دارن !

یه فایل ضمیمه کردم که یه تکه کد داخلشه و دو نمونه از این باگ ها رو داره که خروجی اشتباه برمیگردونه می تونی با این سایت آنلاین اجراش کنی: http://rextester.com/runcode [2] [1]

باید چیکار کنم؟ چجوری به مایکروسافت بگم که اصلاحشون کنن؟ و البته خودش کلی پیش رفته و دیده بقیه هم همین مشکلات رو دارن و غیره و غیره


سلام عرض میکنم خدمت جادی عزیز
وحید حق خواه هستم دانشجوی نرم افزار مقطع کارشناسی که در کنار درس به ترجمه متون تکنولوژی مشغول هستم.
از تاریخ تیرماه 93 به عنوان نویسنده در سایت به اصطلاح تکنولوژی ترنجی مشغول به کار بودم که بعد از چند ماه به دلیل اختلاف نظر با مدیران سایت مذکور، اخراج شدم !
من اعتراضی به اخراج شدن ندارم تنها موضوعی که من رو آزار میده این هست که حدود 80 مقاله ای که بنده نوشتم و ترجمه کردم، بعد از اخراج شدنم تماما به نام مدیر سایت یعنی ” سینا آرامیان ” تغییر داده شده در حالی که اگر به کامنت ها توجه کنید متوجه میشید که کاربران از من یعنی ” وحید حق خواه ” به خاطر مقاله تشکر کردند در حالی که الان به نام سینا آرامیان ثبت شدند و این یعنی 80 مقاله ی من رو رسما دزدیدند و تماما به نام مدیر سایت درج شدند.
به نظر شما این انصافه؟ این اخلاق حرفه ایه؟
من هیچ تریبونی برای اعتراض در اختیار نداشتم تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد داد که این مطلب رو با شما در میون بزارم تا شاید شما صحبت من رو از طریق بلاگ و پادکست هاتون به گوش طرفداران تکنولوژی برسونید که چطوری حق من خورده شد و مقالات من رو دزدیدند. به این نکته هم توجه داشته باشید که 80 مقاله رو کاملا رایگان و بدون دریافت حتی 1 ریال دستمزد برای سایت ترنجی نوشتم و در آخر اینجوری جواب یک تابستون زحمت کشیدن من رو دادند.
جادی جان، ازت خواهش میکنم که داستان من رو به گوش طرفداران تکنولوژی برسونی تا همه متوجه بشن که مدیران سایت های تکنولوژی حق ندارند به این شکل حق نویسنده ها رو ضایع کنند.
لینک یکی از مقالات بنده که به نام سینا آرامیان ثبت شده رو در ادامه براتون قرار میدم، لطفا به کامنت اول دقت کنید که ” وحید حق خواه ” مورد خطاب قرار گرفته و در کامنت دوم هم بنده پاسخ کاربر رو دادم.

http://toranji.ir/the-iphone-6-is-here-with-a-larger-display-and-a-super-thin-profile/

امیدوارم که صدای من رو به گوش طرفداران تکنولوژی برسونید.

ارادتمند،
وحید حق خواه

بخش آخر

موسیقی

مهدی I’d loved to change the world رو پیشنهاد کرده و سجاد با تذکر این نکته که انیمه ناروتو رو دنبال می کنه و پیشنهادش کرده، گفته یک آهنگ ژاپنی بذاریم که حال و حوای انیمه رو هم بگیریم… آهنگ انتخاب یاز ناروتو و بلوبرد است. اما من در نهایت آهنگی از گروه
No Blues گذاشتم به اسم Wayak.