صلیب شکسته

من در سایت قدیمی‌ام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خواننده‌های قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم بازنشرشون می کنم.

swastika

طرحی که ما امروزه آن را با نام صلیب شکسته می شناسیم یک نماد مذهبی قدیمی و تقریبا جهانی است. این نماد تقریبا در تمامی قاره ها مشاهده شده و ازگذشته بسیار دور در فرهنگ انسان های اعصار مختلف حضور داشته است. گاهی در میان مردمان غیرسلتی انگلستان (پیکت ها) به نشانه سفرهای خورشید بر روی صخره ها حک شده است. گاهی تزیین بخش کوزه های سفالی یونان باستان بوده و گاهی روی سلاح های جنگی مردم اسکاندیناوی دیده شده است و حتی بیش از هفت هزار سال قبل، در منطقه‌ ای که امروزه آن را فرانسه می شناسیم این نشان روی دیوار غارها کنده شده. صلیب شکسته مشخص کننده آغاز بسیاری از متون مقدس بودایی است و معمولا در مجسمه سازی شرقی، نمادی از جای پای بودا محسوب می شود. در دین جین، صلیب شکسته مشخص کننده تیرتانکارا سوپارسوا (Tirthankara Suparsva) هفتمین جینا (مقدس) است. برای بومیان آمریکا، این نماد نشان دهنده خورشید، چهار جهت و چهار فصل است.

صلیب شکسته، یک صلیب خورشیدی است با شاخه هایی که نود درجه به راست خم شده اند که این خم شدگی نشانه چرخش و دوران است. قرن ها پیش از آنکه این علامت توسط حرب نازی و هیتلر در آلمان استفاده شود، نمادی مقدس در ادیان هندو، جین و بودیسم بوده است و در ادیان الحادی اسکاندیناوی، باسک، بالتیک و سلتیک نیز رواج داشته است و بارها و بارها در تروا، مصر، چین، کره و ژاپن باستان نیز مشاهده شده است.

نام این نماد (Swastika) از زبان سانسکریت مشتق شده است. عبارت Su به معنای “خوب” و عبارت Vasti به معنای “وجود” است و ترکیب آن ها را می توان چیزی شبیه به “خوش زیستی، رفاه، سلامتی” ترجمه کرد. به همین دلیل در هند این نماد به عنوان طلسم باروری و شانس استفاده می شود. حتی در اوایل قرن حاضر نیز این نماد به عنوان نماد شانس در کارت های پستی استفاده شده و حتی در جنگ جهانی اول صلیب شکسته نشانه روی دوش لشکر چهل و پنجم آمریکا بوده است.

صلیب شکسته پیچیده به راست در هند نماد خورشید و انرژی مثبت نیز هست و معمولا در ارتباط با خدای گانش (Ganesh، خدای موفقیت و ثروت) قرار می گیرد و حتی در نقاشی ها، این خدا نشسته بر گل نیلوفری نشان داده می شود که روی یک صلیب شکسته قرار دارد. این نماد نشان دهنده سیرتکاملی جهان و در عین حال مرتبط با خورشید و خدای خورشید (سوریا) است. هر بازوی صلیب شکسته به یک جهت اشاره می کند و به همین دلیل نشانی از استواری و پایداری است و به همین دلیل بر دیوار معابد نقاشی می شود، در مراسم عروسی حضور پیدا می کند و بر روی هدایا قرار می گیرد. بعضی هندوها، معکوس این نماد (یعنی صلیب شکسته با پیچش به سمت چپ که گاهی Sauwastika نامیده می شود) را نشانه نیروهای مخالف و حمایت کننده از تاریکی و نمادی از خدای کالی می دانند. ترکیب این دو صلیب در کنار یکدیگر برای شرقی ها نشان دهنده نماد یین و یانگ در تائوئیسم خواهد بود. همچنین صلیب شکسته در نمادهای مرتبط با خانواده های فئودال اروپایی بسیار به کار رفته است.

صلیب شکسته در هنر و متون بودایی با عنوان مانجی (Manji) استفاده شده است و نشان دهنده دارما (دکترین بودا درباره نظم جهانی) و توازن نیروهای متضاد است. هنگامی که به چپ پیچیده باشد به آن اومته مانجی (Omote Manji) یا مانجی پیشین می گویند که نمایاننده عشق و رحمت است. هنگامی که به راست پیچیده باشد، اورا اوموجه (Ura Omoje یا اوموجه معکوس) نام می گیرد و نمایشگر قدرت و هوش هستند. مانجی متعادل معمولا در آغاز و پایان متون بودایی گذاشته می شوند. این نماد گاهی بر سینه مجسمه های بودا دیده می شود اما باید توجه کرد که پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از بودایی ها برای جدا نگاه داشتن خود از ایدئولوژی نازیسم، سمت شکستگی صلیب را تغییر داده اند و شکستگی را به سمت چپ تصویر کرده اند. این نماد این روزها روی غذاهای ژاپنی و چینی دیده می شود که نشان دهنده گیاهی بودن مطلق آنان است تا نشان دهد که مصرف آن برای بودایی های راست ایمان ایرادی ندارد. همچنین چینی ها و ژاپنی های بودایی برای پیشگیری از شرور، این نماد را بر یقه پیراهن کودکان نقش می کنند. البته باید توجه کرد که صلیب شکسته با شکستگی به سمت چپ، در داخل هند بسیار کم دیده می شود چرا که همانگونه که ذکر شد، نمادی از نیروهای تاریکی و شر است.

swastika

در دین جین، صلیب شکسته تنها نماد مقدس است و یکی از 24 نشانه مبارک به حساب می آید. این نماد نشان دهنده هفتمین آرهات عصر حاضر است. این نماد باید در تمامی کتاب ها و معابد جین حضور داشته باشد و جشن ها معمولا با ایجاد این نماد توسط برنج در محراب ها شروع می شود و خاتمه می یابد.

در اروپای پیش از مسیحیت که ادیان الحادی در آن حکمفرما بودند، صلیب شکسته یک نماد خورشیدی محسوب می شد اما در بسیاری از موارد دیگر، کاربرد آن آنقدر قدیمی است که نمی توان درباره مفهوم آن اظهار نظر قطعی کرد. در مناطق بالتیک صلیب شکسته گاهی “صلیب رعد” خوانده شده و با خدای رعد پرکونز (Perkons) مرتبط دانسته شده است.

این نماد در منطقه تروا نیز مشاهده شده و به گمان مورخین، نمادی از مهاجرت مردم آریایی بوده است و به همین دلیل نیز به عنوان نماد نژادپرستان آلمانی انتخاب شده است.

لیلیت

من در سایت قدیمی‌ام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خواننده‌های قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم بازنشرشون می کنم.

lilith

اگر مشغول خواندن این سایت هستید، احتمالا طرفدار حقوق زنان و آزادی بیان هستید. احتمالا به اندازه کافی درباره حذف آگاهانه زن از رسانه های حکومتی مطلع و به آن معترض هستید. حالا سوال اینجاست که دلیل این حذف چیست و در مقابل آن چکار باید کرد ؟

به تصویر نگاه کنید. این تصویر بخشی از کارت «عشاق» مجموعه تارو (یا تاروت) طراحی کراولی است. این کارت نماینده عشق است و در اکثر طراحی ها تصویر آدم، حوا و مار فریبکار روی آن طراحی می شود. اما صبر کنید ! انگار اینجا با دو زن روبرو هستیم. به نظر می‌رسد که کراولی متخصص اسطوره‌های باستان از تصویر دو زن استفاده کرده است : یکی روشن و یکی تیره. یکی با موهای بلند و یکی با موهای کوتاه. یکی اغواگر مردان و یکی دارای استقلال شخصیت.

نفر سمت راست را همه می شناسیم : حوا که با پوست روشن و بدون لکه، نقش مثبت را در افسانه های امروز ما بازی می کند. اما نفر دوم تقریبا برای همه ما ناآشنا است چرا که در طول تاریخ آرام آرام از کتاب های مذهبی حذف شده و حتی در دوره‌های بعد به عنوان یک شخصیت منفی نیز به مردم شناسانده شده. می دانید این زن کیست ؟ باور بکنید یا نه، زن اول حضرت آدم است؛ لیلیت !

بر اساس اسطوره‌های بسیار قدیمی (مثلا سومری) و بعدها بر اساس عهد عتیق، کتاب پیدایش (Genesis 1:27) خداوند اولین انسان را به شکل موجودی دوگانه، هم زن و هم مرد، آفرید «خداوند انسان را به شکل خود آفرید، وی را به شکل خدا آفرید؛ او را زن و مرد آفرید». این مساله را آریستوفان نیز تکرار کرده است. خداوند موجودی هم زن و هم مرد آفرید و بعد با شمشیر – که در تصویر نیز قابل مشاهده است – این بدن را به دو قسمت زن و مرد تقسیم کرد – و به همین دلیل زن و مرد دائما در جستجوی یکدیگر هستند-. بر اساس این اسطوره، لیلت اولین همسر آدم بود. لیلیت همزمان با آدم آفریده شده بود و منبع خلقت وی با آدم تفاوتی نداشت پس با وی احساس برابری می کرد و هرگز به آدم اجازه نداد تا وی را – به خاطر زن بودن – مورد تحقیر قرار دهد. شرط لیلیت در همبستری، رضایت طرفین بود. به گفته کتاب The Alphabet of Ben-Sira (نویسنده ناشناس، بین قرن 8 تا 11) «لیلیت گفت “من زیر تو نخواهم خوابید” و آدم گفت “من نیز پایین تو قرار نخواهم گرفت و تنها بالای تو خواهم بود. چرا که تو تنها برای موقعیت مادون مناسبی در حالی که من در موقعیت برتر قرار دارم.”» به همین دلیل، لیلیت آدم را ترک کرد و در دریای سرخ، سکنی گرفت. آدم به خداوند شکایت برد و خداوند پس از اینکه نتوانست لیلیت را به بازگشت متقاعد کند، حوای اغواگر و مطیع را از دنده چپ آدم برای تمتع وی خلق کرد.

بعد از این ماجرا اطلاعات چندانی از لیلیت در دست نیست چرا که سیستم پدرسالار، استقلال او را به رسمیت نشناخت و عملا او را از تاریخ و کتاب‌های رسمی حذف نمود و هر جا که به او اشاره شد، وی را شخصیتی شریر با بدنی شیطان مانند نشان دادند که بدون رعایت «اخلاقیات» مشغول به فساد کشاندن جهان است. در بسیاری نقاشی های مذهبی، ماری که حوا را به خوردن سیب سوق داد، به شکل لیلیت تصویر شده است (مثلا در نقاشی کلیسای نوتردام پاریس، در نقاشی وسوسه و هبوط اثر میکل آنژ و نقاشی کرباس تیتیان به نام هبوط انسان). همچنین در باورهای عامه مسحیان و یهودیان، لیلیت عامل سندروم مرگ ناگهانی نوزادان است چرا که دربرابر انتقام خداوند از وی (کشتن فرزندان اش) تصمیم گرفته است تا فرزندان آدم – بخصوص پسرها – را ربوده، بکشد. سنت یک شب محافظت از طفل در باورهای یهودی، در همین مساله ریشه دارد. اما لعن و نفرین نظام پدرسالار به لیلیت مستقل به اینجا متوقف نشده، کتاب عهد عتیق، اشعیا:34:14 او را از زمره شیاطین خوانده اند و حتی باورهای مدرن‌تر او را فریب دهنده مردان و عامل محتلم شدن آن‌ها در خواب شناخته اند و برای جلوگیری از این امر، اورادی هم تنظیم کرده اند بدون اطلاع از اینکه دلیل اولیه جدایی آدم و لیلیت، خواسته لیلیت مبتنی بر همسانی در رابطه جنسی بوده است.

چهره واقعی لیلیت در تاریخ حذف شده چرا که مطابق خواست مردان نبوده. لیلیت با حوای موبلند، روشن،‌ ظاهرا محجوب و از همه مهمتر مطیع و رام تفاوت بسیار داشته. و به همین دلیل از تاریخ حذف شده و حوا جایگزین وی شده. امروز هم مشکل ما جایگزینی است. کمتر حکومتی در سال 2005 حاضر است رسما اعلام کند که جای زن در خانه است. همه مدعی هستند که زن باید در اجتماع فعال باشد، زن بسیار عزیز است، زن بسیار محترم است و .. و … و … اما فقط به شرطی که زن، حوا باشد نه لیلیت.

شاید برایتان جالب باشد که این مجموعه کارت تارو، امروزه به یکی از مشهورترین و مورد علاقه‌ترین دست‌های حرفه‌ای جهان تبدیل شده است. کراولی با تصویر کردن لیلیت در کنار حوا، در ذهن ها سوال ایجاد کرد، لیلیت را شناساند و سانسور هزارساله را شکست داد. این کار الگوی خوبی برای ما است. ما هم می‌توانیم با نشان دادن چهره واقعی زن، آگاهی را گسترش دهیم. شکی نیست که آگاهی تنها سلاح موثر علیه سانسور است. آگاهی در تعامل اندیشه و عمل گسترش می‌یابد. از بهار امسال، همه می‌دانند که در ایران، زنانی هستند که به وضعیت خود معترضند. این آگاهی هر سانسوری را در هم می‌شکند. باید خودمان را نشان بدهیم. باید تصمیم بگیریم که می‌خواهیم حوا باشیم یا لیلیت. من لیلیت بودن را ترجیح می‌دهم، حتی اگر مرا موجودی شیطانی، دزد کودکان، اغواگر مردان و با پاهای جانورمانند ترسیم کنند چرا که مطمئن هستم روزی تصویر واقعی من، جهان را واقعی خواهد کرد.

خاطرات زیکانف – فیلم‌های ورکشاپ موزیلا او اس و شیوه ساخت اپ

یکی از اتفاقات جالب زیکانف برای من، آشنایی با سارا بود که به عنوان نماینده موزیلا اومده بود تا یک پارتی موزیلامیکر (مثل ساندویچ میکر.. یعنی سازندگان وب) برگزار کنه و همکاری جذاب و خوب با افشین مهربانی، مهدی اصل علینژاد و رضا حبیبی برای برگزاری این ورکشاپ که با همکاری بچه‌های زیکانف در کنار کنفرانس اجرا شد. توش پنج نفر حرف زدیم:

  • من در مورد اینکه چرا موزیلا مهمه
  • سارا در مورد لوکالایزیشن، بج‌ها و پروژه خودشون توی موزیلا
  • افشین مهربانی در مورد پلاگین‌ها و ماجول‌های فایرفاکس
  • مهدی اصل علی‌نژاد درباره اچ تی ام ال پنج و کانواس‌ها
  • و در نهایت رضا حبیبی در مورد ساخت اپ‌های فایرفاکس او اس با اچ تی ام ال پنج

این قسمت اول است:

و این بقیه قسمت‌ها:

کل ویدئوهای ورکشاپ سیستم عامل موزیلا او اس از جمله روش ساخت برنامه برای این سیستم عامل جدید موبایل

به نظرم اگر بقیه رو می پیچونین، در صورتی که به فایرفاکس او اس علاقه دارین تیکه رضا حبیبی رو حتما ببینین که توش واقعا یک اپ رو نشون می ده و شیوه تست اون روی فایرفاکس رو.

دين ( Religion )

من در سایت قدیمی‌ام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خواننده‌های قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم به همون شکل و متن بازنشرشون می کنم.

مطمئنا تعریف دین به همان پیچیدگی تعریف خداست. این کلمه از عبارت Religere لاتین مشتق شده که در اصل به معنای اجرای وجدانی وظیفه و تفکر عمیق است. البته عده ای نیز آن را مشتق از Religare می دانند که به معنای پیوند پایدار و همبستگی است.

افراد زیادی تلاش کرده اند تعاریفی از دین ارائه بدهند. مثلا تی یل ( وفات 1902 ) می گفت[1] :

” دین وضعیتی روحی یا حالتی ناب و حرمت آمیز است که آن را خشیت ( piety ) میخوانیم. ”

یا برادلی ( وفات 1924 ) معتقد بود که دین کوششی است از طرف انسان برای بازنمایاندن حقیقتی مطلق ( و خیر ) در تمامی وجود هستی-اش. دیگران هم به نوبه خود در ارائه تعاریفی از دین تلاش کرده اند که گاه رنگ و بوی ادیان تعمیم اعتقادات دینی خاص به تمام ادیان را به خود میگیرد. ( مثل این تعریف از جیمز مارتینو ( وفات 1900 ) که دین را بطور خاص با یکتا پرستی و ابدی بودن خداوند یکسان میگیرد ). واضح است که تمامی این تعاریف اشکالاتی دارند. برای مثال در دین های شمنی بیشتر از آنکه شاهد خشیت باشیم، شاهد رابطه ای سودجویانه در عبادت خدا هستیم و یا دین کنفسیوس اصولا دینی زمینی است که اعتقادی به وجود خدا ندارد.

پس با توجه به اینکه در ادیان موجود در جهان اختلافات عمده ای به چشم میخورد، ارائه یک تعریف کامل ، جامع و مانع از دین شاید ممکن نباشد. لذا معمولا محققان برای تعریف دین تلاش میکنند بصورت استقرایی و با مطالعه ویژگی های ادیان موجود ، به مفهومی از دین نزدیک شوند. پس در ابتدا به چهار ویژگی مشترک بین ادیان ( از دیدگاه تاریخی ) اشاره میکنیم. [2]

باور های دینی مدعی ارائه برداشت صحیحی از تجربه مستقیمی درباره ساختار غائی عالم، مرکز تمرکز نیروی محرک جهان هستند که به شیوه ای فوق طبیعی ادراک شده اند. و شخص مومن کیفیتی مقدس برای این مفاهیم، قائل میشود. و رفتارهای ویژه ای را در برابر آن ها انجام میدهد.

هر دینی حاوی نوعی از شعائر دینی است. ادیان تلاش می کنند از طریق انجام این شعائر، پرستش، تضرع و یا حتی تاثیر گذاری خود بر طبیعت را آشکار کنند. مانند نمازهای بارانی که مسلمانان میخوانند، قابل ذکر است که به خاطر وجود همین جنبه از شعائر، تمایز گذاری میان دین و جادو و کشیدن خط مرز دقیق آن، دچار مشکل میشود.

در طول تاریخ تمامی ادیان تلاش کرده اند تا با ایجاد سازمان های متمرکز دینی، عضویت در جامعه مومنین را سازمانمند نمایند و بر اختلاف سرپوش گذاشته، جلوی بدعت ها را بگیرند.

تمامی ادیان حاوی انواعی از اخلاق هستند که به گفته ماکس وبر ( جامعه شناس دین ) در یک فرآیند دو طرفه از عقاید صوری دین و وضعیت اجتماعی جامعه ای که دین در آن وجود دارد شکل می گیرند.

که از از طریق آن ها شاید بتوان دین را متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات جمعی و فردی تعریف نمود که حول مفهوم حقیقت غایی سامان یافته است.

پانوشت ها.

[1] –

William Alston, “Religion”, The Encyclopedia of Philosophy (Macmillan, 1967), vol 7, p.140

[2] – چهار ویژگی از مقاله N.Birnbaum در بخش دین از فرهنگ علوم اجتماعی، انتشارات مازیار، تهران 1376 نقل شده است.

سیخچه سلفی خودساخته و پیشگیری از «از خود بیگانگی گیکانه»

بعد از پست قبلی، عارف با هیبت مهیبش این متن رو برام فرستاد:

چند ساعت پیش به محض دیدن پست جدیدت یکی از این سیخچه سلفی‌ها برای خودم ساختم!
در‌واقع چند سال پیش یه سه‌پایه برای دوربین آنالوگم خریده بودم که با اومدن گوشی‌های موبایل و عکس‌های با کیفیتشون و گرفتن جای دوربین‌های آنالوگ (حداقل بین عموم مردم) اون سه‌پایه هم کنار گذاشته شد…
اما الان با دیدن این عکس‌ها یه فکر جالب به ذهنم رسید…
یادم اومد چند تا چوب که مربوط به یه بنر می‌شد تو زیرزمین افتاده… این شد که گرفتمش و سه‌پایه رو با لنت چسبوندم بهش و در نهایت اینی شد که می‌بینی…
باهاش خانوادگی کلی سلفی گرفتیم و واقعاً حال داد…
diy_sikhche_selfie

به این تیپ چیزها در دنیا می گن DIY یا Do It Yourself: خودت انجامش بده یا خودت بسازش… این یک فلسفه است که علیه سرمایه داری هم به کار می ره. سرمایه داری ما رو از همدیگه، خودمون، طبیعت و در اینجا وسایل اطراف (بخونین گجت‌ها) «بیگانه» می کنه. انگار گجت چیزی بیرونی است که من در مقابل چیزی که در مقابل کار بهم دادن می تونi در اختیارش بگیرم. یک جور «فتیشیم کالایی»: این مفهوم که کالاها چیزی بیرون از من هستن که در مقابل پول می تونم مبادله شون کنم. یعنی به جای اینکه کار من به کالا تبدیل بشه، به پول تبدیل می شه و من می تونم پول رو در مقابل کالا (محصول کار یک نفر دیگه مبادله کنم) ولی این مفهوم این وسط گم می شه که همه کالاها محصول کار انسان ها هستن.

اصلا پیچیده نیست. بذارین دوباره بگم!

فتیش به معنی پرستش یا وابستگی شدید به یک جسم شناخته می شه و گاهی جایگزین شدن این چیز به جای چیزی دیگه. مثلا یک قبیله سرخپوست به خفاش فتیش داره به معنی اینکه از نظرش خفاش به دلیل نگهبان شب بودنش، اهمیت بسیار زیادی داره یا وقتی می گیم یک نفر فوت-فتیش داره یعنی نه فقط علاقه شدید به پا داره، که این علاقه براش جایگزین علاقه دیگه ای است. در مسائل جنسی این «جایگزین شدن» خیلی مورد تاکید است و مثلا اگر شما از لباسی خاص خوشتون می یاد به معنی «فتیش» نیست تا وقتی که این خوش اومدن به امری بسیار مهم در رابطه تبدیل بشه.

کالا رو هم که می دونیم: محصول کار انسان.

و حالا می تونیم متوجه بشیم که‌ فتیشیم کالایی اشاره می کنه به تقدسی که کالا در زندگی ما پیدا می کنه و فاصله ای که بین کالا و ما می افته و فراموش می کنیم که کالا محصول کار ما است و فکر می کنیم عنصری بیرونی در جهانه که می تونیم با پول تصاحبش کنیم.

این وسط آدم شاد کسی است که بتونه این تضاد رو درک کنه و درگیری اش با فتیشیم کالایی رو به حداقل برسونه؛ چیزی شبیه همون جنبش DIY. نمیگم خریدن چیز بدی است ولی «ساختن» مشخصا لذت بخش تر و گیکی تر است و معلومه که خریدن هیچ چیز هیچ وقت باعث نمی شه شما گیت، باحال، خوشحال، خوشبخت و … باشین (: در پستی دیگه به مفهوم شادی می پردازیم (:

واقعا «چرا ادبیات؟»

chera_adabiyat

ادبیات به ما می‌آموزد که می‌توان جهان را بهبود بخشید
ادبیات ‌به ما یادآوری می‌کند که این دنیا‌، دنیای بدی است و آنان که خلاف این را وانمود می‌کنند،‌ یعنی قدرتمندان و بختیاران‌، به ما دروغ می‌گویند‌ و نیز به یاد ما می‌آورد که دنیا را می‌توان بهبود بخشید و آن را به دنیایی که تخیل ما و زبان ما می‌تواند بسازد،‌ شبیه‌تر کرد. جامعه آزاد و دموکراتیک باید شهروندانی مسئول و اهل نقد داشته باشد،‌ شهروندانی که می‌دانند ما نیاز به آن داریم که پیوسته جهانی را که در آنیم به سنجش درآوریم تا هرچه بیشتر شبیه دنیایی شود که دوست داریم در آن زندگی کنیم.
حال بجاست اگر پیش خود دنیایی خیالی بسازیم؛ دنیایی بدون ادبیات‌ و انسان‌هایی که نه شعر می‌خوانند و نه رمان. در این جامعه خشک و افسرده با آن واژگان کم‌مایه و بی‌رمقش که خرخر و ناله و اداهایی میمون‌وار جای کلمات را می‌گیرد،‌ بعضی از صفت‌ها وجود نخواهد داشت. بی‌گمان تحقق این ناکجاآباد، هول‌انگیز و بسیار نامحتمل است؛ اما اگر می‌خواهیم از بی‌مایگی تخیل و از امحای ناخشنودی‌های پرارزش خود که احساساتمان را می‌پالاید و به ما می‌آموزد به شیوایی و دقت سخن بگوییم‌ و نیز از تضعیف آزادی‌مان بپرهیزیم باید دست به عمل بزنیم، دقیق‌تر بگویم باید بخوانیم.

آدم هایی رو دیدم که با افتخار می گن کتاب نمی خونن و کتاب قدیمی شده. در لایه ای پایین تر کسانی هستن که می گن کتاب فنی می خونن و رمان نمی خونن و کسایی هستن که باور نمی کنن رمان خوندن باعث می شه شما دوست پسر / دختر بهتری باشین. واقعا چرا ادبیات؟ پادکست مشترک من و نسرین رو گوش بدین در این مورد که چرا ادبیات مهمه و چرا رمان خوندن دنیا رو جای بهتری می کنه و شما رو آدمی آگاه تر. این از رو خوندن کتابچه بارگاس یوسا است با عنوان چرا ادبیات و همیشه لازم تذکر بدیم که رمان های خوب مثل زندگی ای مستقل هستن.

کسی که رمان می خونه دائما دنیاها، تجربیات و آدم های مختلف رو تجربه می کنه و به خاطر لغات دقیق تر، تفکر دقیق تری داره. اگر با کسی دوست شدین که رمان خونده بود یعنی با کسی دوست شدین که عشق رو بارها و بارها درک کرده و شاهد بوده و تحلیل کرده و مطمئنا چنین آدمی در مقایسه با کسی که درکش از دنیای روابط عاشقانه توسط گروه وایبری «جوک های بالای هجده سال» شکل گرفته، دیت مناسب تری است (:

با بارگاس یوسا و نسرین و من همراه باشین در این پادکست طولانی ولی مهم: چرا ادبیات.

مصرف کنید – ورود زنان به ورزشگاه ممنوع

این ویدئوی قشنگی است که توش اعضای تیم والیبال ایتالیا می گن که امیدوارن تو ایران زن ها هم بتونن بیان ورزشگاه و بازی ها رو ببینن. جالبه که صحنه‌های همراهش، خانم هایی هستن که در ایتالیا دارن بازی رو می بینن و به ما یادآوری می کنن که اینکه «اگر خانم ها برن ورزشگاه وای وای وای» دروغه.

من اولین بار، این دروغ رو توی پارک آبی دوبی حس کردم. اونجا زن و مرد و مسلمون و غیرمسلمون و محلی و خارجی و هر انسان دیگه مثل آدم اومده بودن برای تفریح و نه تجاوزی در جریان بود نه دیوانه شدن مردی از شهوت و نه حتی به جز ما ایرانی ها، کسی مشغول چشم چرونی بود. اون روز بیشترین چیزی که با خودم تکرار کردم این بود که «پس یک عمر به ما دروغ می گفتن». ویدئو رو ببینین و لذت ببرین و یادتون باشه که یک زمانی در انگلیس بین تماشاچی ها و زمین فوتبال توری های فلزی بود ولی فقط توی یکی دو سال وضع به جایی رسیده که حالا هر تماشاگری که بخواد می تونه با چند قدم خودش رو به داخل زمین فوتبال برسونه.

روز جهانی علف

cannabis

امروز ۲۰ آوریل یا همون ۴/۲۰ است و در سطح جهان روز جهانی گیاه کانابیس یا همون ماری جوانا است که یکی از محصولات جانبی‌اش می‌شه حشیش. این روز معمولا برای معرفی یک خرده فرهنگ که حول مصرف این ماده شکل گرفته شناخته می شه و علامت جهانی این ماده هم برگ گیاه کانابیس است.

نکته جالبش اما برای من روند غیرقانونی و بعد قانونی شدن این گیاهه. در گذشته این گیاه انواع کاربردها رو داشته ولی بعدا در غرب یک نگرانی پیش امد: موسیقی منحط جز و سویینگ که ناشی از ماری‌جوانا دونسته شد داشت موسیقی فاخر رو به عقب می روند و زن‌های سفید پوست بیشتری با مردهای سیاه می خوابیدن که منطقا تنها دلیلش ممکن بود یک ماده مخدر خبیث به اسم ماری‌جوانا باشه! ادعایی که قانون وضع کردن بر اساسش از نظر ما کاملا مسخره است ولی فقط هفتاد سال پیش، همه قبولش کردیم.

با ادعای اینکه «موسیقی داره خراب می شه و زن های سفید علاقه پیدا کردن به مردهای سیاه بخوابن» علف یا گرس یا ماری‌جوانا یا جی یا هر چی که اسمش هست در غرب ممنوع شد در حالی که ضرری بسیار کمتر از الکل یا سیگار داشت و احتمالا کشته هاش قابل مقایسه با کشته‌های چربی توی همبرگری که سر هر کوچه می شه خریدش نبود. حالا که این ادعا بسیار مسخره است، ایالت به ایالت و کشور به کشور دارن تبلیغ می کنن تا قانون عجیب رو بردارن.

روز جهانی علف مبارک اگر روزی باشه که به جای مصرف علف به این فکر کنیم که چقدر از عقاید ما مثل عقایدمون در مورد علف هستن.

نکته: این یک مطلب در دفاع از ماری جوانا نیست. این مطلب سعی می کنه به ما بگه چطور باید فکر کنیم و شدیدا مطلبی است در دفاع از نحوه استدلال صحیح. مثلا گفتن اینکه «یکی رو می شناسم که با ماری جوانا مرده» یا «منظورتون اینه که ماری جوانا باید آزاد بشه؟! دیگه چی؟» یک استدلال صحیح نیست (:

منابع برای مطالعه بیشتر:

چی شد که ماری جوانا ممنوع شد. نگاهی به تاریخچه و تبلیغات و سخنرانی ها
گفتگوی TED در این مورد