بهترین روز زندگی من

life

از من زیاد می پرسن که چرا شادم و چطوری شادم. گفتن اون سخته. یعنی به نظرم در حد وبلاگ نیست و نیاز به کلی حرف زدن داره و همه اجزاش هم -اگر نخوام دکون «چطوری شاد باشین» باز کنم – قابل تکرار در هر شرایط و در هر زندگی ای نیست. اما می تونم این رو بهتون بگم که امروز بهترین روز زندگی من بود. امروز فوق العاده بود و من کلی از علاقمندی‌هام رو تجربه کردم و حتی به بعضی فانتزی هام هم رسیدم و الان که ساعت نه است، خیلی بهم خوش گذشته، دارم یکی از بهترین غذاها رو می خورم و منتظر یکی از بهترین اتفاقات هستم که قراره یک ساعت دیگه اتفاق بیافته.

از صبح که بگذریم، امروز روز جهانی بازی های رومیزی بود. من امروز توی کافه ماشین و کافه برد دوست های فوق العاده ام رو دیدم و بازی های جدید تجربه کردم. بعضی هاش خوب بود و بعضی هاش بد اما تجربه تازه هیجان انگیز بود و با خوب ها خندیدیم و با بدها خنده درست کردیم. من امروز دوستانی رو دیدم که از کارهای من راضی بودن و به نظرشون بودن من در دنیا، مثبت بود. من امروز بین برنامه دو تا کافه، در نقش بزرگتر یک بچه کوچیک توی مهدکودک توی یک مسابقه سیمولتانه با استاد بچه ها بازی کردم. سی هفت تا بچه و بزرگتر بچه روی صندلی های کوچولوی مهدکودک. بازی رو در حرکت چهاردهم ترک کردم چون می خواستم برم کافه برد.

ناهار توی کافه ماشین یک ساندویچ مرغ خوشمزه با سس عالی خوردم و الان دارم یک نون پنیر خیلی سر حال و تازه که از کافه برد گرفتم و آوردم خونه می خورم. ساعت ده امشب، شب دوم مسابقه شطرنج بلتیز (خیلی سریع) کاسپاروف افسانه‌ای با بازیکنان قهرمانی آمریکا است که دیدنش هیجان انگیزه و خوشبختانه تند و سریع و امروز یک روز عالی بود. شاید بهترین روز زندگی من.

نمی دونم دقیقا چرا دارم این رو می نویسم. احتمالا می خوام شما رو توی این حس شریک کنم و بگم که بهترین روز زندگی به معنی روزی نیست که از تک تک روزهای دیگه بهتر باشه بلکه روزی است که اگر بهش نگاه کنین احساس می کنین فوق العاده بوده. به نظرم به راحتی می شه جوری زندگی کرد که ماهی یکی از این بهترین روزها در زندگی آدم باشه. درسته که امروز هم کلی نقص داشت، می شد غصه بخورم که چرا بازی سیمولتانه که ازش لذت می بردم رو تموم نکردم، چرا اینهمه بدو بو کردم، چرا غذاهام کم و ساده بود، چرا تو بازی ها باختم، چرا تو کافه برد کسی که منو دعوت کرده بود رو ندیدم و داشتم ترکش می کردم که یکهو دیدمش و .. می دونم گفتن «شما همیشه می تونین خوشحال باشین» احمقانه است و دکون کلاس های خودشناسی و روانشناسی های عامه پسند ولی نکته اینه که خوشحال بودن نیازمند پیش نیازی به اسم رسیدن به اهداف بلند مدت نیست. هر روزی ممکنه به یک روز فوق العاده تبدیل بشه به شرطی که بدونیم چی دوست داریم و با جدیت و علاقه پیگیری اش کنیم. در مسیر زندگی قراره خوش بگذره. مثلا الان کم کم بازی برق آسای کاسپاروف با قهرمان‌های آمریکا شروع می شه و من ازش لذت خواهم برد (آنلاین با اپ فالو چس نگاه می کنم) و امیدوارم شما هم چیزهایی که دوست دارین رو کشف کنین و ازشون لذت ببرین. داشتن مسیر، مسیر رو هیجان انگیز می کنه! کسی که فقط در راه های از پیش تعیین شده برای عموم حرکت می کنه یا منتظره به مقصد برسه تا بهش خوش بگذره، معمولا راضی نیست. از مسیر لذت ببرین (:

درس‌هایی از استیج: وقتی سندی می گه پانیدا غربیه ولی ما ایرانی ها ریتم شرقی دوست داریم

sandy

پانیدا این هفته از توی یه قفس دراومد و وسط دودها چیزی در مورد «جدایی» و «مرداب حقیقت» خوند؛ نزدیک به راک. به نظر من قشنگ هم بود. سندی هم بعد از اینکه اضافه می کنه که پانیدا تنها کسی است که کمی پیشرفت کرده، چیزی در این مضمون بهش می گه:

ما ایرانی ها ملودی های شرقی دوست داریم. حالا اگر ما موسیقی راک گوش بدیم و برگردیم تو خونه و شجریان بخونه دلمون آرامش پیدا می کنه و شاید اشک بریزیم. موسیقی شما ایرانی نیست و غربیه و برای جامعه ایرانی زیاد کار نخواهد کرد. ممکنه یکی دو آهنگ کار کنه ولی مثل حباب از بین می ره.

این بحث مستقیم خطاب به سندی نیست بلکه سندی مثالی است برای شکل استدلال اشتباه که خودم هم بارها درگیرش می شم. مطمئنا سندی منظور دقیقش اینه که «احتمال موفقیت این موسیقی در ایران پایین است» ولی خب جمله بندی «ما ایرانی ها ملودی شرقی دوست داریم. […] موسیقی شما ایرانی نیست و غربیه و برای جامعه ایرانی زیاد کار نخوهد کرد […] مثل حباب از بین می ره»؛ مستقل از اینکه اصولا سندی چقدر از جامعه امروز ایران درک داره، این سوالات رو به پیش می کشه:

  • آیا همه ایرانی ها یک جور هستن؟ ایرانی ای نداریم که از شجریان یا موسیقی شرقی خوشش نیاد؟
  • اگر همه هم موسیقی و ملودی شرقی بخوان ولی یک نفر بخواد راک پانیدا رو گوش بده، مشکلی هست؟ آیا همه باید مثل هم باشن؟
  • اگر «همه ملودی شرقی می خوان» منتج بشه به اینکه «ملودی غربی کار نمی کنه پس نباشه» که خب اصولا «همه ملودی شرقی می خوان» رو بی معنی می کنه. من نمی تونم کل مخالفانم رو خاموش کنم و بعد بگم «دیدین همه با من موافقن؟» (:
  • آیا من باید سعی کنم مثل همه باشم؟ ده تا مثل شجریان داریم و مطمئنا پانیدا نمی تونه رقابت زیادی باهاشون بکنه اما یک خواننده راک ممکنه تو گروه علاقمندان راک کلی هم مشهور بشه.

استدلال های بالا عملا در دو قسمت هستن:

استدلال اشتباه «جامعه ما فلان است پس…»

هر استدلال به شکل «جامعه ما فلان است پس فلان فرد باید …» اشتباهه. وضع وقتی بدتر می شه که کل قدرت از فلان حمایت کنه و هیچ کس نتونه نسبت به بهمان تبلغ مثبت کنه یا بسنجه که چند درصد مردم واقعا ایکس رو می خوان.

بهترش رو می شه اینجوری گفت که لازمه حساس باشیم اگر جایی دیدیم که بدون آمار و ارقام همه جامعه رو یکی می کنن و میگن همه جامعه ایکس رو می خوان – بخصوص اگر خودشون مدعی نمایندگی ایکس باشن. بایدحساس باشیم اگر جایی دیدیم سر چهارراه پلیس اخلاق با هر انحراف از ایکس مبارزه می کنه. اگر جایی دیدیم کل سیستم آموزش و پرورش در دفاع از ایکس بنا شده. اگر دیدین هیچ رسانه ای در مخالفت با ایکس آزاد نیست. اگر به شما گفتن هر انحراف از ایکس مجازات های وحشتناک و عیجب غریب داره و غیره و غیره و از همه مهمتر تا وقتی هیچ کس حق نداره بسنجه که اصولا مردم ایکس رو می خوان یا نه. در این شکل احتمالا ایکس خودش می دونه که ایگرگ در بحث آزاد برنده است (:

نمی شه من ادعای مبهمی بکنم که همه طرفدار من هستن و بعد به هیچ مخالفی اجازه حرف زدن ندم. سندی اینکار رو نکرده ولی در جامعه خیلی زیاد می بینیمش. اگر قراره از عرف حرف بزنیم باید مردم آزاد باشن که چیزی که می خوان رو انتخاب کنن و بعد عرف رو مشاهده کنیم نه اینجا بسازیم. عرف یک چیز دستوری نیست بلکه با مشاهده نمونه ها عرف رو تشخیص می دیم.

‌ نمی شه گفت هیچ کس حق نداره آیفون استفاده کنه و هر کس اسم از آیفون بیاره می ره زندان، بعد توی رسانه اندرویدی و انحصاری خودم مدعی بشم که «توجه کنید که هر جامعه ای در جهان مختصاتی داره و جامعه ما یک جامعه اندرویدی است و در این جامعه که مردمش همه اندروید دارن، استفاده از آیفون بخشی از عرف پذیرفته مردم نیست و طبیعتا مخالفت با عرف، تبعاتی رو برای فرد منحرف داره.»

استدلال اشتباه «مثل همه باش»

و آیا حتی اگر «اکثریت ایکس رو دوست دارن» من برای موفقیت تجاری باید برم سراغ «ایکس»؟ اگر هم فرض کنیم سندی از جامعه ایران نظرسنجی کرده یا بررسی انجام داده و دیده در سال ۱۳۹۵ هنوزم اکثریت قریب به اتفاق دنبال ملودی های شرقی هستن، آیا پانیدا برای موفقیت باید شرقی بخونه؟ این بستگی داره هر کس بخواد کجا بایسته و چکار کنه. توی همین مسابقات چند نفر شرقی یا پاپ های مرسوم رو می خونن؟ چقدر ممکنه مردم شجریان، چاوشی، یگانه، … رو ول کنن و پانیدا گوش بدن؟ به جاش اگر پانیدا سبک خیلی خاصی از راک رو بخونه احتمالا تک تک طرفدارهای اون شاخه از راک پانیدا رو خواهند شناخت و گوش خواهند کرد و کنسرت خواهند رفت (حالا به فرض کشور آزاد). متوسط و مرسوم و مثل همه بودن هیچ وقت برای کسانی که می خوان موفقیت جدی کسب کنن توصیه نمیشه. مطمئنا نکته بسیار کوچکتری نسبت به نکته قبلی است ولی خوب بود گفته بشه.

نکته جایزه: هیچ اسکاتلندی واقعی…

حالا که ا اینجا با ما هستین به این مکالمه هم گوش بدین:

توی یک بار یک اسکاتلندی خبری در مورد یک انگلستانی می خونه که سه تا بچه رو کشته. این مرد به بغل دستی اش می گه:
– مردم انگلیس خیلی عجیبن… یک اسکاتلندی هیچ وقت چنین کاری نمی کنه!
فرد بغل دستی بهش جواب می ده:
– واقعا؟ همین پارسال نبود که تو اخبار بود که یک اسکاتلندی سه تا بچه رو کشته بود؟
– بله بله.. منظورم اینه که «یک اسکاتلندی واقعی» هیچ وقت چنین کاری نمی کنه.

این سبکی از مغالطه منطقی است که بهش می گن هیچ اسکاتلندی واقعی. وقتی فقط ایکس حق داره تبلیغ کنه و ایگرگ همیشه حذف و زندان می شه و من می گم «همه جامعه ایکس رو می خواد»، معمولا صدایی هم اگر از ایگرگ ها به گوش برسه سریع می گم «همه اعضای اصیل، شریف، بینا، پاک، … جامعه این رو می خوان» و عملا با مبهم کردن گروهم، هر مخالفی رو کلا از گروه بیرون می ذارم.

مرتبط:
وقتی امین می گه «حالا ببین اگر من تو ایران بودم…»

رادیو گیک شماره ۵۹ – ماشین بزن منو بکش راحتم کن!

در شماره ۵۹ از رادیو گیک توی دنیای خطرناکی پا می ذاریم. دنیایی که توش لازمه فیلسوف‌ها و برنامه‌نویس‌ها به تفاهم برسن که خودروهای بی سرنشین باید چه کسانی رو به کشتن بدن. در این شماره سعی می‌کنیم انسان‌ها رو از نتایج ترسناک هوش مصنوعی در دنیایی سرمایه‌دارانه نجات بدیم و سورس‌ها رو بررسی کنیم؛ از اینستاگرام تا گراب در لینوکس. باگ‌ها زیاد شدن. با رادیوگیک باشین!

مشترک رادیو گیک بشین


آر اس اس رادیو گیک

اپلیکیشن اندروید رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

رادیو گیک در ساوند کلاود

اپلیکیشن iOS

اخبار

حمله پلیس استرالیا به خونه کسی که احتمالا مبدع بیت کوین است
bitcoin

اگر در دنیای کامپیوتر هستین حتما بابد با بیت کوین آشنا باشین. پولی دیجیتالی که مستقل از دولت‌ها کار می‌کنه و اعتبارش دائما در سال‌های اخیر در حال افزایش بوده. این پول وقتی درست شد که یک مقاله ناشناس با نویسنده‌ای با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو مکانیزم کارش رو تشریح کرد و بعد نرم‌افزار مرتبط با این مکانیزم ظاهر شد. حالا ظاهرا پلیس استرالیا به خونه یک کارآفرین و متخصص دانشگاهی به اسم کرایگ رایت حمله کرده چون فکر می‌کنه این آدم مبدع بیت‌کوین است.
روز چهارشنبه عصر به خونه کرایگ رایت رفته که چند ساعت قبل توسط دو سایت مهم گیزمودو و وایرد به عنوان طراح احتمالی بیت‌کوین معرفی شده بود. در حال حاضر آدم‌های نزدیک به رایت می‌گن که خود این شخص مساله رو تکذیب می‌کرده و بعضی‌ها هم مدعی شدن که گزارش‌های مدعی افشای هویت مبدع این پول رمزنگاری شده، اصولا یک شوخی بی‌معنی بیشتر نبوده‌اند. [توضیحات خودم]

مایکروسافت و اپی که اجازه می ده هر کاربر تجاری، اپ خودتش رو بسازه
pp

حالا اینجا اصطلاح «برنامه نویس» درست نیست. در واقع برنامه جدید مایکروسافت به اسم PowerApp به کاربران تجاری اجازه می ده بدون کد نوشتن اپ هایی که دوست دارن رو درست کنن. خلاصه ماجرا اینه که این برنامه اجازه می ده شما اطلاعات رو از منابع مختلف، از دراپ باکس تا آفیس تا سیلزفورس تا اوراکل و سپ و غیره جمع کنه و خیلی ساده اونها رو به یک اپ شرکتی تبدیل کنه… مثلا برنامه ای از کاتالوگ کالاها که هر لحظه قیمتش تغییر می کنه، کاری شبیه به درست کردن پاورپوینت با کلی امکانات آنلاین. فلسفه مهم اینجاست که نوشتن اپ های جنرال داره ساده تر می شه و نیازهای اکثر ما هم یک چیزه و منطقا باید داشتن یک اپ چیزی شبیه به داشتن یک وبلاگ باشه.

و بازم از مایکروسافت: باز شدن موتور جاوااسکریپت
javascript

چاکرا موتور جاوااسکریپت مایکروسافت است که حالا قراره اوپن سورس بشه. اونهم روی گیت هاب و لایسنس ام آی تی. ماجراها و جزییات طولانی است. از ۲۰۰۸ این موتور شروع شده و الان مایکروسافت مدعی است که یک موتور سریع، بسیار کارا و استاندارد جاوااسکریپت داره که از نمونه های مشابه کروم و فایرفاکس بهتر هستن و حالا می گه اونو خیلی هم آزاد کرده. اما چرا؟ [کمی توضیح خودم در مورد آینده و اهمیت موتور جاوااسکریپت در تکنولوژی آینده و اینکه شرکت ها می خوان مال اونها باشه] و [توضیح خودم در مورد فرصت خوب برای خودنمایی و مثلا خوندن کد، بهتر کردن، باگ پیدا کردن و .. سخت هم نیست. به ۲۸ بک اسپیس نگاه کنین که اصلا پیچیده نیست فضاش]

بایدو و ماشین های خود راننده
بایدو در واقع گوگل چین است و الان اولین خودروی خودراننده‌اش رهای خیابان‌ها شده. این ماشین یک بی ام دبلیو سری ۳ است که تونسته حدود ۳۰ کیلومتر توی پایتخت چین رانندگی کنه – شامل اتوبان ها و خیابون ها و کوچه‌ها و دور به چپ و راست و یو ترن و سبقت گرفتن از دیگر ماشین ها. حالا بیشتر بحث خواهیم کرد در بخش آخر ولی امیدوارم فردا شاهد بودجه برای خودوری شیلنگ و چیتا و اینها نباشیم (:

سخت افزار هوش مصنوعی فیسبوک هم اوپن سورس شد
face

تقریبا این شماره ها همه پر است از سورپریز های «فلان چیز اوپن سورس شد». حالا هم بعد از گوگل که موتور هوش مصنوعی اش رو باز کرد، فیسبوک زده رو دستش و «سخت افزار» هوش مصنوعی اش رو باز کرده! هوش مصنوعی گوگل هنرنمایی هایی مثل درک تایپ روی صفحه کلید، ترجمه آنلاین، نشون دادن تابلوهای راهنمایی اسپانیایی به فارسی و .. داره و در مقابل فیسبوک هنرش رو روی تشخیص چهره، شناختن چهره ، انتخاب مناسبترین خبر و .. گذاشته. هفته قبل گوگل موتورش رو باز اعلام کرد و حالا فیسبوک نقشه های سخت افزاری رو رو و اوپن سورس اعلام کرده که می تونن پروسس لازم برای اجرای الگوریتم ها رو به بهترین نحو انجام بدن. دلیل؟ خیلی ساده: بازمتن کردن باعث می شه میلیون ها چشم بتونن اینها رو ببینن و بهتر کنن و شرکتی که ازشون استفاده می کنه رو پیش بندازن.

پرواز موفق اسپیس ایکس
توضیحات کوتاه خودم در مورد الون ماسک و غیره

در اعماق

الون ماسک و سام آلتمن در تلاش برای نجات انسان از هوش مصنوعی
ai

هوش مصنوعی ذاتا خطرناک نیست ولی در رادیوی قبلی هم گفتیم چی خطرناکش می کنه: سرمایه داری خبیث! حالا الون ماسک افسانه ای و سام آلتمن و یک محقق از گوگل شرکتی رو باز کردن به اسم OpenAI با این هدف که هوش مصنوعی دیجیتال رو به شکلی پیش ببرن که به نفع کل بشریت تموم بشه و هدفش به دست آوردن سود مقعطی برای یک گروه نباشه. [توضیحات خودم]. این رو هم بگم که آمازون وب سرویس هم یکی دیگه از سرمایه گذارهایی است که در کل ۱ میلیارد دلار تا حالا جمع کردن تا تحقیقات هوش مصنوعی به شکل اوپن و برای نفع همه و مشارکت همه پیش بره و همه هم به نتایجش دسترسی داشت باشن.

باگ ۲۸ بار بک اسپیس
27

این روزها همه دارن از باگ ۲۸ تا بک اسپیس‌ حرف می‌زنن. باگی بعضی‌ها می‌نویسن اجازه می‌ده به هر لینوکسی دسترسی پیدا کنین. هر چقدر هم نویسند‌ه‌ای از منطق و لینوکس دورتر باشه، خطرات بزرگتری رو براش قائل می‌شه. این باگ اولین توسط اسماییل ریپول و هکتور مارکو کشف شده و اینجا نگاهی دقیق داریم به اجزاش برای کسانی که دوست دارن بدونن واقعا ماجرا چی بوده و چه عواقبی داره.

هک شدن اینستاگرام
یک هکر اعلام کرده که بعد از اعلام یک حفره امنیتی به فیسبوک، تهدید به تعقیب قضایی شده. این حفره اونقدر حاد بوده که از طریقش هکر می‌تونسته به سورس کد سایت اینستاگرام، کلیدهای رمزنگاری، کلید خصوصی کننده کوکی‌ها، جزییات کاربران و کارمندهای اینستاگرام، رمزهای سرور ایمیل و …. دسترسی پیدا کنه. ما می‌تونیم بهش بگه «همه چیز اینستاگرام». اسم این محقق وزلی وینبرگ است. این باگ RCE (Remote Code Execuiton) توی کوکی‌های سشن اتفاق می‌افتاده و در نهایت به وزلی اجازه داده به فایلی برسه که به شکل هارد کد، اکانت وب سرویس‌های آمازون توش بوده و در نهایت وزلی از روی این سرورها به پسوردهای اصلی رسیده. این محقق برای شرکت سیناک کار می کنه و اعلام کرده که درخواستش برای شرکت در مسابقه کشف باگ فیسبوک رد شده و بعد مدیرش تلفنی ترسناک از فسیبوک داشته که تهدید آمیز بوده. فیسبوک معتقده این مساله واقعیت نداره ولی اسکرین شات ها و دیتاهای که این محقق امنیتی نشون داده، عکس این موضوع رو مدعی می‌شن. مواظب باشین که هکرها ممکنه فهمیده باشن هر روزناهار چی می خورین و سلفی‌هاتون ممکنه هک شده باشه (:

اسراییل جعلی و رمزنگار
کشورهای مختلفی در دنیا نگران امنیت هستن و خیلی‌هاشون سعی می کنن «امنیت» رو از طریق درست کردن سوراخ تو امنیت حفظ کنن. مثلا می گن هر سیستم در کشور باید یک لینک به فلان جا و یک لینک به فلان جا داشته باشه یا هر سیستم رمزنگاری باید برای آدم های «خوب» داشته باشه. این بزرگترین اشتباهه و دنیا رو شدیدا ناامن تر می کنه [دلایل]. اما به اصطلاح اسراییل چیکار می کنه؟ law fare blog مقاله بسیار خوبی در این مورد داره و مدعی می شه حاکمان خاک اشغالی فلسطین، بدون تصویب هیچ قانون و بدون جلوگیری از انواع «ایجاد» امنیت هنوز کنترل کاملی نه فقط روی ارتباطات کشور که حتی روی ارتباطات جهان دارن. هایلایت اونجاست که می گه مدعیان اسراییل، فقط ۱۱صدم درصد جمعیت جهان هستن ولی ده درصد تمام فروش سیستم های امنیت جهان متعلق به اونهاست.. و حتی یک کشور فرضی که از بزرگترین سانسورچی های دنیا و مدعی دشمنی با این به اصطلاح کشور است هم اصلی ترین دیوایس های سانسورش رو از همین خبائث می خره. ظاهرا به اصطلاح دولت به اصطلاح اسراییل روابط بسیار تنگاتنگی هم با این گروه کوچیک داره که ده درصد کل سیستم های امنیتی دیجیتال دنیا رو می سازن. خبیث ها!

دستگیری راننده فراری از روی گزارش تصادف توسط خودرو
زنگ پلیس ۹۱۱ فلوریدا که زنگ زد، ماجرا با همیشه فرق داشت. همیشه یک آدم حرف می زد اما اینبار.. [صدای روبات که تصادف رو گزارش می ده]. این سیستم توی خودروهای فورد و بی ام و و غیره کار می کنن و از طریق سنسورها و اینترنت تلاش می کنن در صورت تصادف زمان رسیدن اورژانس رو به حداقل برسونن. سیستم Emergency Assistance فورد در صورت تصادف مستقیما به پلیس زنگ می زنه و محل و زمان و مدل ماشین و شماره و غیره رو گزارش می ده تا اونها بتونن سریعا آمبولانس اعزام کنن. در این مورد خاص هم راننده دو تصادف پش هم داشته که از صحنه فرار کرده ولی ماشین هر دو مورد رو به پلیس گزارش داده. در تماس تلفنی پلیس با راننده، ایشون گفته هیچ تصادفی نداشته و در مقابل این ادعای پلیس که ماشین زنگ زده خبر داده که هر دو تصادف کار شما بوده، با تعجب مساله رو نفی کرده.

تبریک و تقبیح

تقبیح برای سانسورچی که با وقاحت سعی می کنه کل ترافیک اینترنت کشور رو بخونه و حقوق من و شما اصولا براش مهم نیست،.
تقبیح برای دیکتاتور سوریه که قتل عام آدم هاش دلیل موندنش بر قدرته و محمد فریس تنها فضانورد کشورش رو هم مجبور به فرار از کشورش کرده. فریس می گه تمرینات برای فضانوردی بسیار سخت بوده ولی حالا اون تمرینات در مقابل رنج مردم سوریه اصلا معنی نداره. کاش مردم اجازه داشتن حکومتشون رو انتخاب کنن و تغییر بدن. و یادآوری ای هم داریم از باگ سریع و فانی واتساپ که اگر ۴هزار تا اسمایلی برای یکی بفرستیم، گوشیش ریست می شه.. البته احتمالا تا این ضبط و پخش بشه، رفع شده (:

نامه ها

علی بهرامی‌نژاد که در شماره قبل صحبت در مورد وویجر رو شنیده، یادآوری کرده که در این سفینه‌ها که سمت خارج منظومه شمسی حرکت می کنن صداهایی گذاشته شده برای «بیگانگان» احتمالی… توی پیام‌ها فارسی هم هست و همونی هست که اول رادیو هم شنیدین. امیدوارم موهای بدنتون رو سیخ کنه.. با این فکر که این پیامی است که از فارسی زبان‌ها به موجودات ماورا ارسال شده.

بخش آخر

Ethical cars

چرا ماشین‌های خودراننده باید برای کشتن برنامه ریزی شوند

ماشین های خودکار در حال زیاد شدن هستند. توی همین شماره دیدیم که این ماشین ها به چین هم رسیدن به زودی توی خیابان های اصلی شاهد تعداد بیشتری از اونها خواهیم بود. ماشین هایی که کلا راننده ندارن آینده واقعی هستن و حتی ماشین هایی که فرمون و گاز و دنده هم ندارن و باید خودشون کل تصمیم زندگیشون رو بگیرن.

حالا یک بحث فلسفی ولی سریعا عملی پیش می یاد: اگر خودرویی در مقابل تصمیم‌های اخلاقی قرار بگیره باید چیکار کنه؟ فرض کنین یکهو با سرعت به یک گروه ده نفری برسه.. آیا باید خودش رو به دیوار بکوبه تا اون ده نفر نجات پیدا کنن؟ یادتون باشه که سرنشین‌ها هم توی ماشین نشستن! یا مثلا آیا اگر یک گروه ده نفری جلوش توی خیابون باشن و یک نفر توی پیاده رو و مجبور باشه بین کشتن یکی از دو گروه انتخاب کنه، باید خلافکارها رو بکشه یا یک نفر رو به جای ده نفر؟

جواب این سوال ها توی دنیای فنی پیدا نمی شه. جواب این سوال ها ترکیبی است از اقتصاد و فلسفه اخلاق و خبر خوب اینه که جان فرانسیس توی دانشگاه تولوز فرانسه روی این مساله کار کرده و معتقده اون و تیمش جواب رو دارن؛ از روش سنجش عقاید مردم. اونها این سوالات عجیب اخلاقی رو برای آدم ها مطرح کردن و واکنش هاشون رو بررسی کردن. سوال‌ها چنین چیزهایی هستن:

تصور کنید که در آینده نه چندان دور ماشین خودراننده ای دارید. یک روز هنگام حرکت در خیابان شرایطی پیش می آیند که ماشین در حال حرکت به سمت یک جمعیت ده نفره است که در حال رد شدن از خیابان هستند. ماشین امکان ایستادن ندارد ولی می تواند خودش را به یک دیوار بکوبد و شما را بکشد، ماشین باید چکار کند؟

خب اکثر آدم ها باید برن سراغ کشتن یک نفر به جای ده نفر ولی اگر اون یک نفر «خود شما» باشین چی؟ محقق چنین سوالاتی رو به صدها نفر از کارگران ترک آمازون داد (برای درک ترک مکانیکی رادیو گیک شماره هشت رو گوش بدین) و جواب هاشون رو تحلیل کرد. البته این مثال های حاوی شرایط کمی تغییر یافته در هر مورد بودن، مثلا تعداد افراد توی خیابون و ماشین کم و زیاد می شد.

جواب ها هم جالب بودن. مردم در کل موافق این بودن که تعداد مرگ افراد باید کم بشه حتی اگر راننده کشته بشه. البته ادامه تحقیق نشون می ده که اکثر جواب دهنده ها خودشون رو توی خیابون می بنین نه توی ماشین ولی همین که آدم ها خودشون رو راننده فرض می کنن، معتقدن ماشین باید پیاده ها رو بکشه و سرنشینش رو نشون بده چون این وظیفه خودرو است که از سرنشینانش حفاظت کنه!

این مساله بحث اقتصاد رو هم شدیدا پیچیده می کنه چون در نهایت کارخونه ها ماشین می سازن که بفروشن و چند نفر از خریدارها حاضرن ماشینی رو انتخاب کنن که در صورت بروز شرایط خطرناک، برای نجات جون بقیه قراره راننده اش رو بکشه!

صحبت خودم در مورد راه اینده.. دولت ها، قوانین جدید که حتما باید رانندگی پذیر باشه فعلا و کنترل مرکزی یا اصولا خیلی خیلی امن تر شدن ولی خب به هرحال شرایط خاصی است در دنیا که قراره صحبت هایی بسیار طولانی باشه در مورد لزوم توافق الگوریتم ها روی اخلاق.

موسیقی

اوخ اوخ.. واقعا لازم نیست ترک باشین یا ترکی بفهمین که همینجا عاشق بشین… برو بلبل برای مای خسته … جانوما قصد الین گوزینه گوربان… منی سرمست الین سوزینه گوربان

چرا خارجی‌ها در ایران به دنبال قیمت کلیه هستن؟ چون ایران تنها کشوری است که …

مطلب قبلی در مورد آدم‌ها در گوگل در هر کشور به دنبال قیمت چه چیزی هستن برای ایران نتیجه‌ای عجیب داشت! در معادله «قیمت X در Y چند است؟» اگر Y‌ ایران باشه،‌ گوگل X رو «کلیه» پیشنهاد می ده. به عبارت دیگه در جهان مردم توی گوگل سرچ می کنن که کلیه تو ایران چنده؟.

اما چرا این نتیجه عجیب رو داریم؟ بعضی ها حتی معتقد بودن که گوگل حتما خباثتی در کار داره که این پیشنهاد رو می ده ولی آدم عاقل وقتی «نتیجه» ای رو می بینه باید حدس بزنه که حتما یک «علتی» بوده که این نتیجه به وجود اومده. یکی از دوستان که در بلاد خارجه حقوق می خونه گفت که پارسال این بخشی از کتابی بوده که برای Criminal Justice می خوندن:

قیمت کلیه در ایران

در این صفحه کتاب بحث جالبی مطرح می شه:

کلیه عضوی از بدن است که دو تا داریم و با یکی هم زندگی می مونیم. در هر لحظه حدود ۸۰هزار آمریکایی منتظر پیوند کلیه هستن که سالانه ۴۵۰۰ نفر از اونها به دلیل نرسیدن کلیه می‌میرن. حالا کشوری داریم به اسم ایران که تنها کشوری در جهان است که توش فروش کلیه قانونی و زیر نظر دولت انجام می شه. در این کشور شما می تونین با ۲ تا ۴ هزار دلار یک کلیه بخرین در حالی که طبق قانون آمریکا، خرید و فروش اعضای بدن تا ۵۰هزار دلار جریمه و پنج سال زندان داره چون به گفته یک استاد سلامت، حقوق، بیوتکنیک و حقوق بشر دانشگاه بوستون «ما نمی خواهیم در جامعه ای زندگی کنیم که در آن ثروتمندان با خرید اعضای بدن فقرا، به زندگی ادامه می‌دهند».

جالب نیست؟‌ ظاهرا ما تنها کشور جهان هستیم که توش می شه راحت و بی دردسر کلیه یک نفر رو خرید و زنده موند. این بحث رو توی شرکت می کردیم و یکی از دوستان مذهبی به این اشاره کرد که «هر انسان بر بدن خودش حق داره و ما باید اجازه داشته باشیم اجزای بدنمون رو بفروشیم». جواب‌ها ساده هستن:

۱- اگر ما به حق بدن معتقدیم نه اجازه داریم کسی رو به خاطر استفاده آزادنه از اون شلاق بزنیم و نه می تونیم خوردن و‌ آشامیدن بعضی چیزها یا همه چیزها در بعضی ساعت ها / روزها رو براش ممنوع کنیم و نه بهش بگیم در چه شرایطی چطوری مجازه از بدنش استفاده کنه. چه برسه به ختنه و قمه زدن برای بچه‌ها و …

۲- اصولا – در دیدگاه رایج ما – اسلام صدمه زدن به بدن رو جایز نمی دونه

۳- اگر معتقد باشیم که «یک کلیه اضافی است و برداشتنش صدمه زدن به بدن نیست» باید جوابگو باشیم که چطور بدن انسان یک چیز اضافی در خلقت خودش داره.

۴- اگر کسی اینقدر بیچاره است که قبول می کنه بخشی از بدنش رو بفروشه تا مقداری پول به دست بیاره، دولت موظفه یک کاری در این مورد بکنه

۵- جامعه ای که توش با پول می شه اعضای بدن یک نفر رو خرید، در عمیق ترین لایه پذیرفته که حق زندگی مال کسی است که پول داره.

البته مشخصه که من حقوق دان نیستم و نگاهم فلسفی است (: این مورد خاص هم برام از این نظر جالب شد که شواهدی دیدم در مورد اینکه واقعا در جهان به اینکه در ایران امکان «خریدن قانونی کلیه» هست توجه می شه و از اونطرف متاثر کننده است که مثلا به فرش، زعفران و … شهره نیستیم.

  • اون صفحه کتاب رو H2 برام فرستاده بود.

دين ( Religion )

من در سایت قدیمی‌ام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خواننده‌های قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم به همون شکل و متن بازنشرشون می کنم.

مطمئنا تعریف دین به همان پیچیدگی تعریف خداست. این کلمه از عبارت Religere لاتین مشتق شده که در اصل به معنای اجرای وجدانی وظیفه و تفکر عمیق است. البته عده ای نیز آن را مشتق از Religare می دانند که به معنای پیوند پایدار و همبستگی است.

افراد زیادی تلاش کرده اند تعاریفی از دین ارائه بدهند. مثلا تی یل ( وفات 1902 ) می گفت[1] :

” دین وضعیتی روحی یا حالتی ناب و حرمت آمیز است که آن را خشیت ( piety ) میخوانیم. ”

یا برادلی ( وفات 1924 ) معتقد بود که دین کوششی است از طرف انسان برای بازنمایاندن حقیقتی مطلق ( و خیر ) در تمامی وجود هستی-اش. دیگران هم به نوبه خود در ارائه تعاریفی از دین تلاش کرده اند که گاه رنگ و بوی ادیان تعمیم اعتقادات دینی خاص به تمام ادیان را به خود میگیرد. ( مثل این تعریف از جیمز مارتینو ( وفات 1900 ) که دین را بطور خاص با یکتا پرستی و ابدی بودن خداوند یکسان میگیرد ). واضح است که تمامی این تعاریف اشکالاتی دارند. برای مثال در دین های شمنی بیشتر از آنکه شاهد خشیت باشیم، شاهد رابطه ای سودجویانه در عبادت خدا هستیم و یا دین کنفسیوس اصولا دینی زمینی است که اعتقادی به وجود خدا ندارد.

پس با توجه به اینکه در ادیان موجود در جهان اختلافات عمده ای به چشم میخورد، ارائه یک تعریف کامل ، جامع و مانع از دین شاید ممکن نباشد. لذا معمولا محققان برای تعریف دین تلاش میکنند بصورت استقرایی و با مطالعه ویژگی های ادیان موجود ، به مفهومی از دین نزدیک شوند. پس در ابتدا به چهار ویژگی مشترک بین ادیان ( از دیدگاه تاریخی ) اشاره میکنیم. [2]

باور های دینی مدعی ارائه برداشت صحیحی از تجربه مستقیمی درباره ساختار غائی عالم، مرکز تمرکز نیروی محرک جهان هستند که به شیوه ای فوق طبیعی ادراک شده اند. و شخص مومن کیفیتی مقدس برای این مفاهیم، قائل میشود. و رفتارهای ویژه ای را در برابر آن ها انجام میدهد.

هر دینی حاوی نوعی از شعائر دینی است. ادیان تلاش می کنند از طریق انجام این شعائر، پرستش، تضرع و یا حتی تاثیر گذاری خود بر طبیعت را آشکار کنند. مانند نمازهای بارانی که مسلمانان میخوانند، قابل ذکر است که به خاطر وجود همین جنبه از شعائر، تمایز گذاری میان دین و جادو و کشیدن خط مرز دقیق آن، دچار مشکل میشود.

در طول تاریخ تمامی ادیان تلاش کرده اند تا با ایجاد سازمان های متمرکز دینی، عضویت در جامعه مومنین را سازمانمند نمایند و بر اختلاف سرپوش گذاشته، جلوی بدعت ها را بگیرند.

تمامی ادیان حاوی انواعی از اخلاق هستند که به گفته ماکس وبر ( جامعه شناس دین ) در یک فرآیند دو طرفه از عقاید صوری دین و وضعیت اجتماعی جامعه ای که دین در آن وجود دارد شکل می گیرند.

که از از طریق آن ها شاید بتوان دین را متشکل از مجموعه ای از اعتقادات، اعمال و احساسات جمعی و فردی تعریف نمود که حول مفهوم حقیقت غایی سامان یافته است.

پانوشت ها.

[1] –

William Alston, “Religion”, The Encyclopedia of Philosophy (Macmillan, 1967), vol 7, p.140

[2] – چهار ویژگی از مقاله N.Birnbaum در بخش دین از فرهنگ علوم اجتماعی، انتشارات مازیار، تهران 1376 نقل شده است.

رادیو گیک – شماره ۴۰ – خوش‌حالگیری

با یاد و خاطره بهترین وبلاگنویس ها ایران، بچه های نارنجی وارد چهلمین شماره رادیو گیک می شیم.. ولی از جشن خبری نیست.. چهلم نه گریه داره نه جشن.. برای گیک ها این چهل و دوم است که جشن بزرگه! دو شماره دیگه منتظر باشیم!

دانلود نسخه ام پی تری
دانلود نسخه او جی جی

مگنت لینک به تورنت ام پی تری و مگنت تورنت او جی جی به افتخار آزادی

دانلود نسخه فشرده شده برای محمد که رییس شبکه‌اش پسوندهای *موسیقی* رو بسته

مشترک رادیو گیک بشین


آر اس اس رادیو گیک

اپلیکیشن اندروید رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

رادیو گیک در ساوند کلاود

رادیو گیک روی پایرت بی

اخبار

دادگاه آلمانی گفته آدم‌ها بعد از جدایی باید عکس‌های برهنه اکس‌هاشون رو پاک کنن

به نظرتون بعد از اینکه جدا شدین موظف هستین احیانا روم به دیوار، هفت در در میون از رو گورم رد بشین، عکس های برهنه طرف مقابل رو پاک کنین یا نه؟ شایدم اصلا از اون تیپ ها هستین که می گن «اون سی دی عکس برهنه که بهت داده بودم رو پس بده؟» (: اگر در آلمان باشین قانونا موظف شدین اینکار رو بکنین و اگر هر جای دیگه دنیا باشین باید قبل از اینکه عکس برهنه بدین/بگیرین، به اون روز فکر کنین.

کنفرا نس نرم افزارهای آزاد و جشن انتشار اوبونتو
در خواجه نصیر برگزار شد

حرف های روحانی رو گفتم؟
خب بکن! اصلا بذارین این یک مصرع از سندی رو چند باری بخش کنم (: البته نمی گم تلاش نمی کنه ولی ماجرای پوسترهایی است که می زنن «که وقت خدمت فرا رسیده و …»

جی جی مارتین آر آر مارتین دایناسور نویسنده‌هاست
jjmartin
نویسنده کتاب a song of ice and fire که از روش مجموعه گیم آو ترونز رو ساختن در یک مصاحبه با بی بی سی تکنولوژی اش رو توضیح داده. اون گفته که توی خونه دو تا کامپیوتر داره. اولی برای اینترنت و ایمیل و اعلام مالیات و این چیزها و دومی برای نوشتن کتاب! کامپیوتر نوشتن کتاب مجهز به سیستم عامل داس و ورداستار ۴ است! جی جی مارتین میگه «من واقعا این سیستم رو دوست دارم چون دقیقا کاری رو می کنه که من میخوام و هیچ کار دیگه ای نمی کنه. من هیچ کمکی لازم ندارم! متوجه هستین؟ من متنفرم از برنامه‌های مدرنی که وقتی چیزی رو با حروف کوچیک تایپ می کنین، حرف اولش رو بزرگ می کنن. خب اگر من حرف بزرگ می خواستم خودم بزرگ تایپ می کردم دیگه! من بلدم چجوری باید با شیفت کار کرد و اگر لازم باشه خودم فشارش می دم!». سیستم عامل داس در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ درست شد و باعث شد مایکروسافت به چیزی تبدیل بشه که الان هست.
اصلاحیه: در پادکست اسم و اسم کتاب و غیره رو اشتباه می گم (: این صداست که می ماند! (:

تبدیل تلفن‌های اسپم به منبع درآمد
spam

مخابرات ما هم خصوصی شده و اسپم رو کشف کرده. کافیه موبایل رو روشن کنین تا در طول روز کلی اسمس مهمل و اسپم بگیرین و بعد از رسیدن به خونه هم سه تا پیغام روی پیامگیر تلفن باشه که هر کدوم سعی می کنن یک چیزی به شما بفروشن. روش های مرسوم بستن اسپم‌ها هم کار نمی کنه چون ایده مخابرات اینه که اگر می خواین اسپم نگیرین، چیزهای مفیدی مثل اطلاعات خریدهای بانکی و غیره و دیگه نباید به شما برسه.

اما یک آقایی توی انگلیس هنر خوبی زده… توضیحات خودم. ۷ صدم پوند در هر دقیقه. ۱۰ پوند هزینه راه اندازی. توییت کردن شماره و فروم ها و فرم بیخودی و سر دو ماه هزینه اصلی در اومده و بعد صدها پوند درآمد داشته؛ بخصوص از خبرنگارها و مصاحبه ها

اولین تلفن با سیستم عامل فایرفاکس از طرف زد تی ای
ff

زد تی ای چینی هم شروع کرده روی eBay تلفن های اوپن سی رو فروختن. تلفنی نسبتا ابتدایی با یک دوربین ۳مگ و صفحه ۴اینچ که نکته برنده اش اینه: سیستم عامل فایرفاکس برای تلفن. تمام این تلفن با تکنولوژی های وب است و هر چیزی که از یک اسمارت فون می خواین رو توی خودش داره. قیمت تلفن الان صد دلار است و توی خیلی کشورهای اروپایی می شه خریدش و امیدواریم سبب پیشرفت شرکت خوب موزیلا و اضافه شدن یک سیستم عامل به گزینه های تلفنی ما بشه.

آثاری گم شده از وارهول روی فلاپی‌های قدیمی آمیگاش پیدا و بازیابی شدن
warhol

اندی وارهول هنرمند آمریکایی و پیشروی پاپ آرت بود و حدس می زنم باید بشناسینش و اگر نمی شناسین احتمالا آثاری ازش دیدین… حتما هم بخونین و بشناسین چون خوبه آدم دیدی گسترده داشته باشه و احتمالا اگر یک گیک چیز جدیدی بشنوه، باید علاقمند باشه در موردش تحقیقی کنه . به هرحال! اندی وارهول هنرند بسیار مهمی در قرن بیستم بود و کمودور وقتی می خواست کامپیوترهای آمیگا ۱۰۰۰ش رو تبلیغ کنه از وارهول خواست تا کمی باهاشون کار گرافیکی بکنه و قدرت گرافیکی اونو به مردم نشون بده. وارهول یک پروتوتایپ اولیه آمیگا هزار گرفت و باهاش تجربیاتی کرد. دو سه سال قبل آقایی به اسم آرکانگل که به خودش «عشق وارهول و گیک ابدی کامپیوتر» می گه در خاطرات وارهول این ماجرا رو دید و به موزه رفت و کامپیوتر آمیگا و چند دیسک رو دید و اونقدر ماجرا رو دنبال کرد تا بالاخره تیم بزرگی از دانشگاه‌ها (شامال کارنگی ملون) روی دیسک ها کار کردن تا بالاخره بتونن از این دیسک های سی ساله، تصاویر هرگز دیده نشده ای رو بیرون بکشن! (توضیحات خودم در مورد هنر دیجیتال و مفهوم ماندگاری) کل این ماجرا در یک فیلم کوتاه به اسم Trapped: Andy Warhols Amiga Experiments نشون داده شده.

هک وردپرس فارسی
پیش می یاد و خطر عجیبی نداره ولی عجیبش اینه که چرا اصلاح نشد خیلی سریع که البته احتمالا مربوطه به دردسرهای شخصی افراد. خطری ما رو تهدید نمی کنه (:

در اعماق

تغییر رفتارهای القاعده در رمزگذاری‌هاش بعد از اسنودن – یک اشتباه استراتژیک؟
algha

می دونیم که القاعده مدت‌ها است از رمزنگاری‌های پیشرفته استفاده می کنه. این سازمان از سال ۲۰۰۷ از نرم افزار «اسرار المجاهدین» استفاده می کرد تا ایمیل‌های امن بفرسته – برنامه ای که توسط جبهه جهانی رسانه‌ای اسلامی یا چنین چیزی منتشر شده بود. اما نکته جالب اینه که بعد از پنج سال و در ۲۰۱۳ و درست بعد از افشاگری‌های اسنودن، القاعده یکهو چهار برنامه جدید رو به خدمت گرفته، اسرار الدرداشه، تشریف الجوال و اسرارالقربا و البته امن المجاهد. نقد خودم و بحث امنیت استاندارد و لازم نبودن ابزارهای گروه‌هایی مثل «حکومت اسلامی عراق و شام» و «کمیته تکنیکی الفجر».

ماجراهای تروکریپت
توضیح بدم که چیه و توضیح بدم که تو سایتشون می گن برین سراغ چیزهای دیگه و ما دیگه امن نیستیم و هیچ جا هم نمی شه کشف کرد دقیقا چی شده. یا ماجرایی شبیه لاوابیت یا کشمکش داخلی یا کشف نفوذ و خیلی چیزهای دیگه ولی واقعا کسی نمی دونه ماجرا چیه.

دی آر ام در فایرفاکس بعدی
mozil

خبر هولناک بود و تکان دهنده. فایرفاکس اعلام کرد که در نسخه بعدی دی آر ام رو اضافه خواهد کرد (توضیح در مورد دی آر ام). نت فلیکس و بقیه مرورگرها. اجبار فایرفاکس و کمی توضیح در مورد خطرات و تلاش های فایرفاکس (چیزهایی مثل جدا کردن پروسس دی آر ام از بقیه).

تبریک‌ها و تقبیح‌ها

تبریکی داریم برای پاپ که گفته اگر مریخی ها هم به زمین بیان و بخوان غسل تعمید بگیرن، این امکان براشون فراهمه. تبریک دوم هم برای لینوس که جایزه ۲۰۱۴ IEEE Computer Society Computer Pioneer Award رو برده. نمی دونیم تسلیت یا تبریک به طرفداران جنگ ستارگان (شامل همه گیک ها؟) به خاطر شروع فیلمبرداری و معرفی هنرپیشه های جنگ ستارگان تا ببینیم چی در میاد. تسلیتی هم داریم برای طرفدارهای موز از جمله خودم چون ظاهرا وضع وخیمه. یک قارچ داره سریعا گسترش پیدا می کنه و درخت های موز رو فلج می کنه و الان نزدیک بزرگترین مزارع موزجهان است.. دانشمندها در آفریقا جمع شدن تا جلوش رو بگیرن که حتما هم موفق می شن! ما هیچ وقت در لبه تاریخ نیستیم! و مطمئنا تسلیت به هر کس که هپی بودن براش تهدیده (:

نامه ها

نیما مفصلترین نامه تاریخ رو نوشته. دو بخش آخرش رو می خونم:

۶- تاثیر پیشفرض زبانی سیستم های عامل روی همه چیز از جمله برنامه نویسی و وب
من بالای ده سال کاربر ویندوز بودم و یهو میام روی اکو سیستم مکینتاش. توی این ۴ سالی که کاربر مک هستم خب ظاهرش ساده تره و کار باهاش هم همچنین، یه سری نیازهارو به روشهای دیگه حل میکنه. خبری از cmd نیست و خبری از رجیستری و چیزایی که توش ماهر شده بودم نبود. عوضش برای من یه چلنج بود که حس کشف دوباره و کنجکاوی های بی پایانم در یه جای جدید شروع شده. خیلی چیزا متوجه شدم خیلی چیزا که جایی نوشته نشده و خیلی هم جالبه. دارم یه سری جمع میکنم بفرستم واسه یک پزشک که بذارن، فعلا وقت نمیکنم روش وقت بذارم. به هرحال یه چیز جالب هست که جالبه بدونی.
موضوع اینه که سیستم عامل قالب توی ایران همیشه ویندوز بوده و ویندوز هرگز اعداد رو در زبان فارسی بصورت فارسی نشون نداده! یعنی وقتی توی ویندوز زبانت فارسی میشه اعداد فارسی نمیشن! ما هم حساس نشدیم و عین خیالمون نبود چون فرقی بین این دو عملا نمیدونیم! وقتی از بچگی تمام اعداد روی دستگاههای دیجیتال انگلیسی بوده پس هیچ حساسیتی هم نیست. ما هم بیخیال این قضیه شدیم و بذار بگم همین قضیه چه تاثیراتی گذاشته. عوضش توی لینوکس یا توی مک وقتی زبان رو فارسی میکنی اعداد هم فارسی میشه (مثل شمارش های همین ایمیل :) )، تفاوت مساعل رو اینجا متوجه شدم.
وقتی وبگردی میکنی توی کپچاها نمیتونی از اعداد فارسی استفاده کنی، توی آدرسها اعداد فارسی عمل نمیکنن، و تقریبا توی تمام سیستم های تماما فارسی که روی کوچکترین چیزها حساسیت ایرانی و فارسی بودن به خرج میدن هم این تاثیر گذاشته و اعداد فارسی توی جاهای مهم کار نمیکنه! توی چیزهای فنی! موضوع اینه که هنوزم توسعه دهنده های ایرانی متوجه اعداد فارسی نشدن.
مثلا همون تیم خیلی فارسی وردپرس فارسی که تا ویرگول هارو هم فارسی میکنه وقتی میاد یه کپچای مثلا شیش + سه رو میخواد وقتی با عدد فارسی بنویسی ۹ میزنه اشتباه! یا تمام اون توسعه دهندگانی که فارسی سازی میکنن یا مجبورن تمام هسته ی پلاگین یا کد یک برنامه رو عوض کنن یا مثلا آرایه ی اعداد فارسی بسازن که موقع نمایش اعداد فارسی دیده بشن همون ها هم متوجه نیستن که وقتی در جاهای فنی مثل ورودی گرفتن اعداد رو فارسی میزنیم سیستم قبول نمیکنه. این موضوع حتی توی پلاگین ها و برنامه های تماما فارسی که در ایران نوشته شده هم صدق میکنه!
این خیلی بدیهیه که وقتی تا این حد توسعه دهندگی رو محلی میکنی، اعداد رو هم وارد قضیه بکنی. ما الان یو آر ال های فارسی هم داریم حتی دامنه های فارسی ولی همچنان اعداد توی برنامه های فارسی یا سایتهای فارسی نمیتونن به عنوان عدد استفاده بشن. یعنی اعداد فارسی همچنان یک مقدار عددی نیستند بلکه فقط یک عکس یا یک حروفی هستند که شبیه اعداد هستند.
خلاصه اگه قراره توسعه ی نرم افزاری رو محلی کنیم باید یه کمیته یا گروهی باشه که بصورت اصولی اینهارو مشخص کنه یا مثلا از ios بخواد تا زبان فارسی اضافه کنه از آفیس ۲۰۱۱ روی مک بخواد راست چین رو ساپورت کنه از اپل بخواد توی پیجز وقتی فارسی مینویسی این نگارنده بیاد دنبال کلمات و از برنامه نویسها بخواد با اعداد فارسی به عنوان عدد رفتار کنن نه یک ورودی غیرمجاز!
همه ی اینها از اینجا میاد که ویندوز از ابتدا موقع تغییر زبان به فارسی اعداد رو فارسی نکرد و ما هم متوجه نشدیم و کلا انگاری مشکلی وجود نداشته!

۷- در آخر یه نکته که خیلی دلم میخواد از زبون تو هم بشنوم و به مخاطبانت اینو بگی اینه که نه فقط سرعت اینترنت ما کلا یه دنیای دیگست نسبت به سرعت اینترنت بین المللی بلکه روند جرایانات توی نت ایران هم کاملا یه دنیای دیگست با نت انگلیسی زبون. مثل دموکراسی خارجی و دیکتاتوری ایرانی، اکثر مردم ایده عولوگ و مونولوگ و کم سواد هستن حالا هی زور هم بزنی دموکراسی بشه میشه همین دموکراسی درب داغون و مسخره ای که داریم! یعنی موضوع شعور و لیاقت مردم یه چیز جداست و دموکراسی بودن یا نبودن هم یه چیز جداست البته به هم ربط دارن و انگاری ارتباط لیاقتی با هم دارن. موضوع سرعت و محتوای اینترنتی هم همین رابطه رو داره. نه فقط سرعت داخل ایران افتضاحه که اینترنت توی ایران هم افتضاحه! و این دو مسعله ی جداست ولی به هم مرتبط. خیلی دوست دارم به مخاطبانت داعم بگی که کیفیت اینترنت ایرانی خیلی خیلی پایینه و این موضوع بدتر از سرعتمونه. برای اینکه در جهتش تلاش کنن. در نت بین المللی همه چی جریان داره،‌محیطهای بسیار فعال و خلاقانه هستش، یه زندگی واقعی توش هست، مطالب و محتوای متفاوت بسیار زیادی توش جریان داره. ولی نت ایرانی تا وقتی آگهی نویسنده فقط برای کپی پیست اینهمه زیاده مسلمه که چیزی بنام کیفیت پیدا نمیشه. معروفترین بلاگ های ما هم که کلی کشته مرده دارن ۹۹درصد مطالبشون ترجمه ست. یعنی محتوای اینترنتی بازم وجود نداره فقط ترجمه وجود داره!

کاوه هم برامون از ماجرای زورگیری اش نوشته و اینکه خوشبختانه وقتی زورگیرها رو دیده، گوشی اش رو یواشکی انداخته زمین و در نهایت گوشی براش حفظ شده. توصیه کرده جونتون مهمتر از گوشی و لپ تاپ است و منم باهاش موافقم. در این دیوونه خونه ناامن، آدم بهتره سالم بمونه. با کشتن و شکنجه و شلاق هم درست نمی شه؛ اگر قراره از این وضع ترسناکی که در جامعه درست شده در بیایم، بهترین راه کم کردن فقر و اختلاف طبقاتی است از طریق آموزش که البته داریم درست در مسیر برعکسش می ریم.

علی
اول یه گلایه از رادیو گیک که دیر به دیر میاد (شوخی کردم،میدونم سرت شلوغه و واقعا سخته)
حتما ادامه بده و یه پیشنهاد توی رادیو گیک بعدی اگه یکم در مورد زندانی شدن جوانایی که آهنگ happy رو بازخونی کردن صحبت کنی عالی میشه برای آهنگ آخرش هم همون آهنگ هپی رو پیشنهاد میکنم هم مربوطه
هم همونطور که میگی تنها چیزیه که داریم راستی اگه توی رادیو از همایش آزادی نرم افزار که برگزار. بگی بد نیست اگرم فیلمی چیزی داری لینک بدی ممنون میشم و نکته ی آخر بنظر منم رادیو گیک نباید کوتاه باشه همونطور که یه نفر. بهت ایمیل زده بود بعد از دو هفته انتظار کمتر از یک ساعت تو ذوق میزنه

بخش آخر

محمود روحانی عزیز که پشت آزادراه و کلی پروژه های خوب بود قراره برامون یک مطلب خوب رو بخونه در مورد اخلاقیات در طراحی ربات ها و مسایل مربوط به اون که امیدوارم تا ادیت نهایی بهم برسونه…

توضیح: این متن رو خودم پیشنهاد کرده بود ولی کمی طولاین شده. با تشکر از محمود که حوصله کرد ، امیدوارم شما هم گوش بدین چون بحث عمیق و جالبیه در تقاطع اخلاقیات و رباتیک.

موسیقی

معلومه که شعار جادی دات نت، خوشحال بودنه. بهترین چیزیه که ما تو این دنیا داریم و در این شرایط بهترین اسلحه مون. آهنگ هپی رو براتون می ذارم که یادمون باشه تکرارش ممنوعه یا اجراش ممنوعه یا رو پشت بوم ممنوعه یا بی حجاب ممنوعه یا نشون دادنش به بقیه ممنوعه یا هر چی که هست (:‌امیدوارم شفاف بشه که دقیقا چیش ممنوعه (:

ترجمه مهمان: مصاحبه با آرت؛ دانشجوی فلسفه موج نوی دانشگاه هیولاها

این مطلب قسمت دوم مطلبی است که امیر قبلا برامون در مورد روند شکل گیری شخصیت آرت فرستاده بود. توجه کنید به مصاحبه ای کوتاه از سایت دانشگاه با شخصیت آرت.

artinterviewنام: آرت
رشته: فلسفه موج نو

دانشگاه هیولاها (ام یو) مفتخر است به داشتن انواع مختلف دانشجوها، از مجهول الهویه گرفته تا تعریف ناپذیر. با آرت، دانشجوی رشته فلسفه موج نو همراه شدیم تا بیشتر درباره این دانشجوی برگزیده بدانیم.

به عنوان شخصیتی باز با روحی آزاد، آرت عقیده دارد تجربه‌های زندگی اگر نه بیشتر که به اندازه تجربه‌های کلاس درس مهم‌اند. «در واقع من خیلی سر کلاس نمی‌رم، چون که خودم رو دانشجوی دنیا میبینم. و همچنین به خاطر اینکه ۷ ماهِ که شهریه ندادم. ببینید، من به یه سیستم مبادله پایاپای عقیده دارم؛ سیستمی که تا حالا دانشگاه از پذیرفتنش سر باز زده.»

آرت به انجمن برادری‌اش، اوزما کاپا، بسیار متعهد و مشتاق به برقراری پیوندهای قوی با همکلاسی‌هایش در ام یو است. «من عاشق دوست شدن با افراد جدیدم. ولی شما واقعاً نمی‌تونید یه نفر رو بشناسید مگر اینکه با اون گریه کرده باشید؛ ترجیحاً از طریق یه خلسه مشترک عمیق و عاطفی، شاید هم از طریق یه مبارزه بکس حرفه‌ای در قفس.»

وقتی از او پرسیدیم زندگی خود را در ۵ سال آینده چگونه تصور می‌کند، با لبخندی الهام بخش پاسخ داد «من خودم رو تو یه مزرعه زیر نور خورشید می‌بینم در حالی که درامز می زنم، بعد یه قطعه خفن سولو با گیتار شعله‌ور می زنم. منظورم گیتارِ که آتیش گرفته نه خودم؛ هرچند اونم می‌تونه باحال باشه.»

وقتی از او پرسیدیم قبل از ام یو کجا بوده، فقط گفت «از نظر قانونی به من گفتن که حق دارم به این سؤال جواب ندم.»

آرت ممکن است برای بسیاری از دانشجویان ام یو شخصیتی اسرار آمیز باشد، ولی بعد از مدتی روحیه آزاد اندیش‌اش راهی خواهد یافت تا او را شخصیت محبوب دانشگاه کند. یکی از همکلاسی‌هایش به ما گفت «هنوز هیچ‌کس واقعاً اونو نمی‌شناسه. خیلی بانمکه، ولی یه جورایی ترسناک هم هست.»

  • منبع و حتماً یه سر به سایت این فیلم (سایت دانشگاه) بزنید. توجه به جزییات دیوانه کننده است: کلیپ تبلیغ دانشگاه؛ تقویم آموزشی؛ قوانین دانشجویی؛ اعضای هیأت علمی دانشگاه؛ صفحه‌های جداگانه برای دانشکده‌ها وحشت، مهندسی، هنرهای آزاد و وحشتناک، علوم و اقتصاد هر کدام با رشته‌های تحت پوشش، لیست دروس ارائه شده و اساتید هیأت علمی. بعضی از دانشگاه‌های ما سایتی به این خوبی ندارن!
  • اخلاقیات بیچاره رو انگول نکنیم دوستان

    یک دوستی داریم که این صفحه جدید سانسور اینترنت رو «طراحی» کرده. اول با خوشحالی و افتخار توی فیسبوکش این رو گفت و بعد که موج انتقادات شروع شد عکس العمل استاندارد رو نشون دادن: سعی کرد توضیح بده که اینکار غیراخلاقی نیست و به فلان دلیل و فلان دلیل کارش بد نیست و خودش هم با فیلترینگ مشکل داره و این فقط یک کار حرفه ای است و حتی باعث شده صفحه ای که به زور سانسورچی می بینیمش به «قشنگ تر» شده باشه و غیره و غیره و غیره ….

    من همیشه دوست دارم یک چیزی رو توضیح بدم ولی معتقدم اکثر آدم ها که در یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدن و همون رو یاد گرفتن نمی تونن درکش کنن. الان سعی‌ام رو می کنم اما. اون چیزی که می خوام بگم اینه «ما هیچ تضمینی ندادیم هیچ وقت کار بد نکنیم».

    ببینین.. ما توی یک جامعه پر از دروغ بزرگ شدیم. با کلی شعار عجیب غریب و کلی هندونه زیر بغل همه گذاشتن که «تو خوبی». توش خیلی راحت سعی می کنیم باور کنیم که همه کارهای ما بر اساس اصول اخلاقی هستن. این یک پیش فرض کاملا اشتباهه. انسان ترکیبی است از کلی چیز مختلف. قبول کردن اینکه «من کار بد هم می کنم» به نظر من یکی از اولین چیزهایی است که ما لازم داریم. بذارین یک مثال خیلی تابلو بزنم: اگر شما یک پسر باشین و در حال راه رفتن توی خیابون و یک خانم در حال لباس عوض کردن پشت یک پنجره رو ببینین .. احتمالا قبلش داشتین پنجره رو نگاه می کردین و بعدش هم نگاهی می ندازین (حالا شما اگر نمی کنین یک مثال دیگه بزنین خودتون). درست؟ اینکار بده. خیلی ساده: اینکار بده.

    حالا اگر کار بالا رو غیر ممکنه بکنین، به یک چیز دیگه فکر کنین. مثلا جوک قومیتی. مسخره کردن یک قوم بده ولی چون باعث می شه بقیه به شما توجه کنن و بخندن، انجامش می دین. اگر اینکار رو هم نمی کنین و غیبت هم نمی کنین و محاله به مال یکی دیگه هم دست بزنین به اون کار بدی فکر کنین که می کنین.. آهان! بذارین خودم رو مثال بزنم.

    ما یک یخچال توی شرکت داریم که همه چیزهای مشترکشون رو می ذارن توش. این چیزها گاهی سرقت می شن! مثلا شما یک کیک گذاشتین توش و عصر می بینین یک گوشه‌اش نیست. یا من معتقدم یک دونه پنیر دارم ولی فردا صبح دیگه خبری ازش نیست. من چند وقت پیش می خواستم برم ناهار که دیدم یک ظرف بزرگ فلفل سبز توی کشو است که دو سه روزیه به من چشمک می زنه و هیچچی هم ازش کم نمی شه. خب برای ناهارم سه چهار تا از توش برداشتم و بردم ناهار.

    خب من همین بالا دو سه تا استدلالم رو توضیح دادم! فلفل ها زیاد بودن پس من ضرر خاصی نزدم به کلیت سیستم. فلفل ها چند روزی بود که اونجا بودن. فلفل ها در این چند روز کم نشده بودن. فلفل ها دیگه داشتن خراب می شدن. روز شنبه بود و طبق یک قانون قدیمی در شرکت، روز پنجشنبه هر چیزی توی یخچال مونده باشه دور ریخته می شه پس وقتی در اصل این فلفل ها باید دور انداخته می شدن و دیگه مال کسی نبودن. من فردا یک عالمه فلفل آوردم گذاشتم تو شرکت برای هر کی می خواد و …

    می بینین؟‌ انگار ما هی می خوایم اصرار کنیم که «من کار بد نمی کنم» و براش هزار تا بهانه مهمل پیدا می کنیم. اون کار من دزدی بوده. بد هم بوده. ولی خب من کردمش چون فلفل می خواستم و به نظرم ضررش (برای بقیه) از سودش (برای من) خیلی کمتر بوده ولی همه این مهملات نباید باعث بشه قبول نکنم که «کار بدی کردم».

    این اون چیزیه که ما باید قبول کنیم: تک تک تصمیمات زندگی ما بر اساس اصول اخلاقی نیستن. ما مغز داریم و کلی عضو دیگه. همونم مغزمون هم کلی بخش مختلف داره. ما الزاما همه تصمیمات رو با بخش مربوط به فلسفه اخلاق نمی گیریم. ما سعی میکنیم لذت هم ببریم حتی اگر غیراخلاقی باشه. اما چیزی که خیلی خطرناکه اینه که اون «کار بد» که کردیم رو به خاطر دروغ مسخره «هیچ وقت کار بد نمی کنم»‌ که بهمون یاد دادن با هر مهملی که به ذهنمون می رسه توجیه کنیم.

    فلفل دزدین بده. کار کردن با سیستم سانسور و سرکوب آزادی بیان یک کشور هم بده. ما هم گاهی ممکنه کار بد بکنیم. اما اینکه بیایم کل فلسفه اخلاق رو بپیچونیم و انگولک کنیم و هزار مدل بهانه «عقلی» بیاریم که کار بدمون، بد نبوده، خیلی خیلی بده. من درک می کنم که این دوستمون یک روز که مسابقه طراحی گذاشتن هیجان زده شده یک چیزی درست کرده فرستاده بدون اینکه حتی فکر کنه اینکار همکاری با سیستمی است که دومین اینترنت سانسور شده جهان رو درست کرده. الان که بهش فکر می کنه پذیرش اینکه «آره کار بدی بود» خیلی بهتر از پیچوندن اخلاقیات و به زور هزار مدل داستان سرایی، هماهنگ نشون دادن اخلاقیاتش با این جریانه. درست همونطور که من باید قبول کنم که بخش «فلفل می خوام» مغزم به بخش «دزدی نکن» غلبه کرده و فلفل رو برداشتم، اینجا هم باید قبول کرد که «آره بد بوده و شرمنده». در مورد فلفل بدترین کار دنیا اینه که الان بخوام توضیح بدم « [ چون من دزدیدم ] پس دزدی فلفل خیلی هم بد نیست » و فقط چون می خوام هی اصرار کنم که من هیچ وقت هیچ کار بدی نمی کنم ، حیثیت کل اخلاق رو هم به باد بدم.

    پی.نوشت. امیدوارم تونسته باشم توضیح بدم که « قبول کردن اینکه آدم گاهی کارهای بد می کنه خیلی بهتر از اینه که کلا سعی کنه معنی خوب و بد رو جابجا کنه و بعد بگه کار بدی نکرده » و امیدوارم برداشت نشه که می گم کار بد بکنین. چیزی که می گم اینه که پذیرش اینکه کار بدی کردیم خیلی بهتر از گند زدن به مفهوم اخلاق است برای اصرار روی اینکه کار ما بد نبوده.


    آپدیت: بحث ابتذال شر از هارنا آرنت رو به پیشنهاد خوب سولوژن به ویکیپدیا اضافه کردم (: خوندنش بسیار مفیده

    آپدیت دو به پیشنهاد مهرداد در کامنت ها: آزمایش جونز رو از یک پزشک بخونین