خاطرات دهه شصت

گاهی آدم یک چیزهایی می‌بینه که مو به تنش راست می‌شه.. حداقل من که اینطوری‌ام. نه از ترس. نه از سرما… نمی‌دونم.. از یک جور احساس عجیب که انگار هنور در دنیایی زندگی می‌کنیم که توش چیزهای با ارزشی هست. یکی از این چیزهای با ارزش، وبلاگ خاطرات دهه شصت است.

وبلاگ رو که ببینید، شاید حس کنید که غلو کرده‌ام… نمی‌دونم… ولی من با دیدن چنین چیزهایی حس می‌کنم که دنیا هنوز چیزهای باارزش زیادی داره. درسته که من کسی رو دوست دارم که به دنیام ارزش زندگی کردن می‌دن اما دیدن این چیزها، برام جذابه چون می‌بینم که.. نمی‌دونم.. چون مو بر تنم راست می شه (:

تنها افسوسم اینه که چنین کارهای عالی‌ای چرا روی بلاگفا انجام می‌شن؟ بلاگفا قبلا تجربه پاک کردن وبلاگ‌ها رو داره و کسی که از خاطرات دهه شصت می‌نویسه هم همیشه لبه مرز پاک شدنش از دنیایی است که توش قراره هیچ چیز ارزش نداشته باشته.

مرگ انتخابی

مقاله این هفته برای اعتماد


تری پراچت، داستان‌نویس انگلیسی و متولد ۱۹۴۸ است. شهرت او به خاطر مجموعه کتاب‌های طنزی است که در ژانر فانتزی نوشته. شاید به خاطر ناآشنایی مترجمان ما با این ژانر، این نویسنده در ایران چندان شناخته شده نباشد اما ارزش کار او در کشورش آنقدر زیاد است که از سوی دولت انگلیس، به دریافت نشان شوالیه و لقب سر مفتخر شده است. پراچت، پرفروش‌ترین نویسنده دهه ۱۹۹۰ انگلستان است و بیش از ۵۵ میلیون نسخه از کتاب‌هایش به بیش از ۳۶ زبان به فروش رفته‌اند.

اما این ستون یک ستون ادبی نیست. پراچت به آلزایمر مبتلا شده و در طول سال‌های آینده قدم به قدم خاطرات، حافظه و شخصیتش را از دست خواهد داد. خوشبختانه بیماری او بسیار سریع تشخیص داده شده و او هنوز در وضعیت روانی کاملا مطلوبی است و در تلاش برای استفاده بهینه از آخرین فرصت‌ها. او در کنار اهدای بخش عظیمی از ثروتش به موسسات تحقیقاتی آلزایمر، کمپینی را نیز به راه انداخته است تا از بین طرفدارانش نیم میلیون پوند سرمایه برای تحقیق در این مورد جمع کند. پراچت همچنین با انتشار سرمقاله‌ای در روزنامه دیلی‌میل خواستار قانونی شدن خودکشی بدون درد توسط بیماران لاعلاج به کمک پزشک شده است. در حال حاضر کمک به بیماران لاعلاج برای خودکشی در انگلستان غیرقانونی است و افراد فامیل حدود صد نفری که سالانه برای انجام مرگ خودخواسته به کمک پزشک به سوییس می‌روند، توسط پلیس مورد تعقیب و بازجویی قرار می‌گیرند.

پراشت در سرمقاله خود نوشته:

«اطمینان دارم که در طول عمرم، راه حلی برای آلزایمر پیدا نخواهد شد و می‌دانم که مراحل آخر این بیماری بسیار ناخوشایند است. این ترسناک‌ترین بیماری برای افراد بالاتر از ۶۵ سال است.

طبیعتا نگاهم را به آینده می‌دوزم. می‌دانم که عبارتی تحت عنوان «قتل شفقت‌آمیز» وجود دارد ولی برایم عجیب است که قانونی برای آن وجود ندارد. حتی در شرایطی که عقل سلیم جامعه آن را درک می‌کند.

ما از کنار کسی که یک هیولا به او حمله کرده است به راحتی نمی‌گذریم. حتی اگر نتوانیم هیولا را از سرش دفع کنیم، ترجیح می‌دهیم شیوه‌ای سریع و بدون رنج برای مرگ آن فرد پیدا کنیم تا رنج زنده زنده خورده شدن توسط هیولا را تحمل نکند.

من از زندگی‌ام لذت می‌برم و دوست دارم تا مدتی دیگر هم همینطور باشد. اما قصد دارم قبل از اینکه به آخر رنج آور آن برسم، در یک صندلی در باغم بمیرم. در حالی که روی صندلی راحتی نشسته‌ام، گیلاسی از نوشیدنی مورد علاقه‌ام را در دست بگیرم و با آی‌پاد به موسیقی توماس تالیس گوش بدهم – این موسیقی را انتخاب کرده‌ام چون این موسیقی حتی یک خداناباور را هم کمی به بهشت نزدیک‌تر می‌کند.

چه کسی می‌تواند بگوید این بد است؟ چه چیزی در این میان شر است؟»

کایزن منتشر شد: پیشرفت دائمی در تمام جنبه‌های زندگی

کایزن (یا 改 善) در فلسفه ژاپنی، تمرکز بر پیشرفت دائمی بهبود مستمر در تمام جنبه‌های زندگی است. اما از دیروز، با دیکته Caizen اسم رمزی است، الهام گرفته شده از آزادی: اسم رمز میز کار کی دی ای ۴.۳. این میز کار در طول ۶ ماه گذشته، بدون تعارف برای یک آدم معمولی، چندان قابل استفاده نبوده. باگ های زیادی داشته و پایایی کافی هم نداشته. اما حالا بعد از گذشت شش ماه و حل شدن تقریبا ۱۰ هزار باگ و اضافه شدن ۶۰۰ قابلیت جدید نزدیک به ۶۰۰۰ درخواست تغییر و امکان جدید ارسال شده که چیزی در حدود ۲۰۰۰ تای اونا روی این نسخه اعمال شدن و … به نظر من وقت آن رسیده که دوباره و به شکل جدی به این میزکار نگاه کنید. البته اگر چندان جنگجو نیستید، منطقی است که چند ماه دیگر هم صبر کنید تا با یک ابزار کامل مواجه که خود توزیع برایتان نصب می‌کند مواجه شوید ولی اگر علاقمند به حداقلی از سر و کله زدن هستید، الان وقت تست میزکار کی دی ای نسخه ۴.۳ رسیده است. حدس می‌زنم تا یکسال دیگر، کاربران میزکارهای دیگر هم، کی دی ای را با هیجانی بیشتر از قبل، نگاه کنند.

در حال حاضر این میزکار کایزن من است:

به احتمال زیاد یکی از قوی‌ترین و زیباترین میزکارهایی که تا به حال داشته‌ام. برای اطلاعات بیشتر به سایت تازه تاسیس، کی دی ای کاران فارسی زبان، مراجعه کنید.

هر توزیع در یک خط

سوال عجیبیه ولی بارها و بارها داره پرسیده می‌شه: «می‌تونی خیلی خلاصه درباره هر توزیع یک توضیح بدی؟». در یک اقدام عجیب تصمیم گرفتم جواب بدم… سی تا از مشهورترین توزیع‌های جهان رو تلاش می‌کنم در یک خط توضیح بدم:

  1. دبیان : پدر خیلی از توزیع‌های بعدی. ۱۵ سال فعالیت مستمر و شدیدا متعهد به آزادی نرم‌افزار و مستقل بودن از شرکت های تجاری. مدیریت بسته با apt.
  2. اوبونتو :‌ مشهورترین فرزند دبیان که با حمایت شرکت تجاری کانونیکال و بخصوص با ارسال رایگان به هرجای دنیا، شدیدا مشهور شده.
  3. کوبونتو : همان اوبونتو ولی با میز کار کی دی ای.
  4. زوبونتو : همان اوبونتو اما با میز کار ایکس اف سی ای که ساده‌تر است و منابع کمتری مصرف می‌کند.
  5. کرانچ بنگ : همان اوبونتو اما اینبار با میز کار کمتر شناخته شده اوپن باکس: فوق‌العاده مینیمالیست، سریع و با منابع کم. یک لینوکس زیبا (با تعریف من!)
  6. ردهت : مشهورترین نسخه تجاری لینوکس. متولد کمی بعد از دبیان (۱۹۹۳) و بسیار پر استفاده در کاربردهای تجاری به خاطر داشتن پشتیبانی تجاری. مدیریت بسته با rpm.
  7. فدورا : نسخه غیرتجاری ردهت.
  8. سنت او اس : دقیقا همان ردهت که یک گروه داوطلب به شکل غیرتجاری کمپایل و روی اینترنت می‌گذارند. می‌شود گفت نسخه غیرتجاری ردهت.
  9. زوزه: آلمانی و متولد ۱۹۹۴. بعدها ناول این توزیع رو خرید و این باعث شد پیشرفت تجاری‌اش بیشتر بشه. مدیریت بسته rpm و کنترل مرکزی با Yast.
  10. اوپن زوزه : نسخه غیرتجاری زوزه.
  11. مینت : فرزند اوبونتو و نوه دبیان. تاکید بر روی پشتیبانی از جاوا، پلاگین‌ها، کدک‌ها، پخش دی وی دی و .. از همان ابتدای نصب به قیمت فدا کردن بخشی از آزادی‌های نرم‌افزاری (:
  12. مندریوا : سابقا مندریک نامیده می‌شد. فرانسوی و با هدف اینکه لینوکسی که در سال ۱۹۹۸ چیز پیچیده‌ای بود را برای عموم ساده کند. به همین خاطر ابزارهای کنترلی‌اش بسیار مشهور بود. (rpm)
  13. پی سی لینوکس او اس : در ابتدا پروژه‌ای بوده مبتنی بر مندریک و به دنبال راحت کردن استفاده از لینوکس. در حال حاضر یک پروژه مستقل است.
  14. پاپی : یک توزیع کوچک. با ساختن ۶۴ مگابات رم‌دیسک، خودش را کامل به آن کپی می‌کند و اجرا می‌شود. با حجم کوچکش، امکانات شبکه و گرافیک را دارد. البته داشتن مدیربسته اختصاصی خودش،‌ کار استفاده دائمی را کمی سخت می‌کند.
  15. جنتو : یک لینوکس خاص با مدیر بسته Portage. بر خلاف بقیه لینوکس‌ها، کاربر با استفاده از مدیر بسته تمام برنامه‌ها را روی کامپیوتر خودش کمپایل و نصب می‌کند.
  16. سابایون : خودش می‌گوید «جنتویی که در ۵ دقیقه نصب می شود.» ! یک دی وی دی کمپیایل شده از جنتو که بعد از نصب، مثل جنتو کار می‌کند.
  17. آرچ : یک لینوکس برای حرفه‌ای ها. ساده و سبک و مینیمالیست. این نسخه کانادایی را باید با مدیر بسته‌اش (pacman) به آن شکلی که دوست دارید در بیاورید.
  18. مپیش : فرزند دبیان. تلاش کرده هم به کاربردهای رومیزی جواب بدهد و هم به کاربردهای تجاری. از میز کار کی دی ای استفاده می‌کند.
  19. ناپیکس : مبتنی بر دبیان و جزو اولین نسخه‌های زنده لینوکس که می‌شد مستقیم از روی سی دی بوتش کرد. میزکار کی دی ای.
  20. وکتور : مبتنی بر اسکلور. شعارش این است «کوچک نگهش دار، ساده‌ نگهش دار و بگذار کاربرنهایی انتخاب کند که سیستمش چه شکلی باشد.»
  21. دمن اسمال : یک لینوکس ۵۰ مگابایتی مبتنی بر دبیان که بعد از نصب، به دبیان تبدیل می شود (: بسیار مشهور در بین لینوکس‌های کوچک.
  22. جی او اس : مبتنی بر اوبونتو. پر سر و صدا به خاطر نزدیک کردن خودش به گوگل و این روزها جو «ابر» گرفتن (:
  23. سیداکس : مبتنی بر دبیان سید. در واقع یک نسخه زنده از دبیان که به خاطر جدید بودن نرم‌افزارها نسبت به دبیان پایداری، جذاب‌تر است (:
  24. بک ترک : یک نسخه سوییسی (جدیدا متبنی بر اوبونتو) که به خاطر تاکید بر داشتن نرم‌افزارهای امنیتی، مورد علاقه هکرها و تست کنندگان ایمنی شبکه‌ها است.
  25. ایزی پیزی : یک نسخه از اوبونتو که با رابط کاربری Ubuntu Netbook Remix برای نت‌بوک‌ها بهینه سازی شده.
  26. پارسیکس : فرزند دبیان و ساخته ایران (: یکی از معدود محصولات ایرانی که واقعا بهتر از خیلی مشابه‌های خارجی است. بدون هیچ ارتباطی به دکون‌هایی مثل لینوکس فارسی و سیستم عامل ملی و غیره (:
  27. دریم لینوکس : لینوکس برزیلی مبتنی بر دبیان با میز کار پیش فرض ایکس اف سی ای.
  28. اسلکور : مدیربسته txz و میزکار کی دی ای. فرزند کسی نیست و راحتی و پایدار بودن را اولویت‌های مهم خود قرار داده. قدیمی‌ترین توزیعی است که هنوز هم فعال است (دومی دبیان).
  29. زن واک : یک لینوکس جمع و جور مبتنی بر اسکلور که تلاش کرده برای هر کاربرد فقط یک نرم‌افزار داشته باشد.
  30. ابسلوت : و گفتم با این تموم کنیم که اسم خوبی داره.. یک نسخه سبک مبتنی بر اسلکور. مبتنی بر میز کار آیس دبیلیو ام.
  31. پاردوس : یک لینوکس ترکی با آرم پلنگ. مبتنی بر کی دی  ای و با کلی تغییرات اختصاصی ازجمله بوت سریع و مدیر بسته  PiSi . لینوکسی که من همین الان دارم برای ازمایش دانلود می کنم.

زیباترین بازی جهان

از دیروز مشغول بازی Numpty Physics هستم. یک بازی خیلی کوچک ۲۵۰ کیلوبایتی با یک ایده خیلی بزرگ و یک معماری بسیار جذاب. نویسنده بازی، با ترکیب موتور دو بعدی Box2D با یک محیط گرافیکی خلاقانه یک شاهکار بازمتن تولید کرده که نمونه خوبی هم هست از امکاناتی که ابزارهای بازمتن به یک برنامه نویس خلاق می‌دن.

محیط این بازی، نقاشی‌هایی ساده است و هدف بازی رسوندن توپ قرمز به ستاره زرد. چیزی که کل بازی رو جذاب می‌کنه اینه که شما می‌تونین اجزایی به نقاشی اضافه کنین و کل اجزا تحت تاثیر قوانین فیزیک با هم برهمکنش دارند. مثلا این صحنه از بازی من است:

همونطور که می‌بینین برای رسوندن توپ قرمز به ستاره زرد،‌ اول یک میله بین دو تا سطح کشیدم و بعد یک مثلث بزرگ رو از بالای آسمون ول کردم روی سرشون تا گوشه‌اش بخوره به توپ و توپ رو در مسیر میله به پایین قل بده. شکی نیست که مراحل خیلی زیاد دیگه‌ای هم وجود داره و آدم‌ها هم می‌تونن مراحل خودشون رو به بازی اضافه کنن.

بازی بسیار کم حجم، بازمتن و قابل اجرا روی تقریبا همه سیستم عامل‌ها است (از مک و لینوکس و بی اس دی گرفته تا سولاریس و حتی ویندوز)

نرم افزار برای توییت از توی مک

یک دوست پرسیده بود و اینجا جواب می دم که عمومی باشه تا شاید به درد یکی دیگه هم بخوره (:

من از برنامه توییترپاد استفاده می‌کردم. ساده بود و سر راست. اما مشکلش این بود که انگار به روز نمی‌شد. توش دایرکت مسیج و ستاره دار کردن و اینها رو نداشتم ولی خب سر راست بود و راحت.

الان از ایریکس پرسیدم. اون از توییتی استفاده می‌کنه که خوشگلتره و با امکانات‌تر

برنامه در اصل پولیه ولی اگر پولش رو ندیدن، تنها مزاحمتش اینه که گاه گداری یک توییت تبلیغاتی نشون می‌ده. ایده بامزه‌ای است و نسبتا بی آزار.

البته شکی نیست که گزینه توییت کردن از توی فایرفاکس هم همیشه محبوب بوده… هرچند که من خیلی دوستش ندارم چون همش که توی فایرفاکس نیستم (:

ترجمه جلد سوم ترنسمتروپلیتن، به افتخار امیریعقوبعلی

ترنسمتروپلیتن جزو کتاب‌های جذابیه که من دوستشون دارم. ترنسمتروپلیتن یک کمیک استریپ است با شخصیت محوری اسپایدر اورشلیم. این قهرمان توی این داستان‌های پست سایبرپانک،‌ علیه فساد و سوء استفاده از قدرت توسط حاکمان آمریکا می‌جنگه. اونهم به عنوان یک خبرنگار.

امیریعقوبعلی هم خبرنگاری خونده و من اولین بار که ترنسمتروپولیتن رو خوندم،‌ یاد امیر افتادم. حالا امیر برای بیست و سومین روز زندانه. به جرم بودن در یک تجمع. تجمع روز کارگر. من هم چون کاری نمی‌تونم بکنم، حداقل این رو ترجمه می‌کنم تا وقتی اومد بیرون بخونه… هم یادش می‌افتیم و هم یک شماره از یکی از فوق‌العاده‌ترین کمیک استریپ‌های دنیا (مشخصا به سلیقه من) بیشتر پخش و خونده می‌شه… حرف بسه (:

لینک دانلود شماره سوم کمیک استریپ ترنسمتروپولیتن به فارسی

پنج کتاب برای خریدن

فصل نمایشگاه کتابه و پیشنهاد خوبی هست مبنی بر نوشتن کتاب‌هایی که اگر دست کسی ببینم، خوشحال می شم (: چون نمایشگاه کتابه، منطقی است که از کتاب‌های قابل خریدن بگیم (: این روزها کارهام شلوغه و بهتره سریع بنویسم :

* دنیای سوفی. که بدون شک یکی از بهترین کتاب ها است (: اگر نخوندینش، شدیدا پیشنهاد می شه (:‌ بدون اینکه فلسفه بازی فیگوراتیو در بیاره، از فلسفه گپ می زنه و داستانش هم جذابه (: نوشته یوستین گاردنر / نشر نیلوفر

* راهنمای مسافران کهکشان. واقعا خوشحالم که کسی به فارسی ترجمه اش کرده و خیلی دوست دارم خریده بشه تا جلدهای بعدی هم چاپ بشن (: از نشر پنجره است با ترجمه فرزاد فربد و من قبلا هم درباره اش نوشته ام.

* ۱۹۸۴. کتابی که خوندنش همیشه خوب و این روزها در این حوالی،‌ واجبه (:‌

* زندگی در پیش رو. اوه اوه اوه… از نشر بازتاب نگار با ترجمه مطمئنا خوب لیلی گلستان. البته با داستان‌های معمول کمی فرق داره و به قول خودش باید خوندن کلمات رکیک به جاییتون نباشه که از این کتاب حال کنین چون هیچ چیزی به اندازه کتاب‌های لجن درمالی که سعی می کنن گه کاری های دنیا رو با ادب بهت توضیح بدن بدم نمی‌یاد. الان خودم دارم

* کافه پیانو رو می‌خونم. بهترین کتابی که توصیه کنم نیست (هنوز!) ولی مهمه که توی این لیست از کتاب‌های ایرانی هم باشه و این کتاب خوبیه با نویسنده ایرانی (: البته بدون شک نویسنده‌های بزرگی مثل احمد محمود هم جاشون خالیه (حدسم اینه که کتاب‌های عالی‌ ایرانی، مجوز چاپ ندارن) ولی اگر همسایه‌ها رو ببینم، خوشحال خواهم بود (:

معلومه که این پنج تا کتاب،‌ شدیدا وابسته به حال و هوای فعلی من بودن و بهترین کتاب‌های تاریخ نیستن (: