سریال شهرزاد این روزها پر بیننده است. ایدههای خوبی داره و ایدههای بدی. من اینجا با تاریخ و حضور زنان و نقش تلفن در خونهها در اون سالها و غیره کاری ندارم ولی در مورد سایتشون چیزی هست که خوبه در موردش صحبت بشه.
شهرزاد توی سایتش دائم از قانون و حلال حرف زده و در یک حرکت جالب این امکان رو داده که اگر کسی فایل رو از جای دیگه دانلود کرده، پولش رو اینجا پرداخت کنه. این کار جالبیه و حتی باید تشویق هم بشه. کسی مثل من کاملا ترجیح می ده از یک تورنت فایل رو بگیره به جای اینکه از دانلود سرور شهرزاد یک فایل رو بگیره که با پسورد زیپ شده! (: حتی دانلود کردن از چیزهای عجیبی مثل صابرفان و غیره راحتتر از دانلود کردن از سایت خود شهرزاد است،
از اونطرف کل سایت تلاش کرده در جاهای مختلف بحث «حلال» و «قانون» رو یادآوری کنه و حتی از اصطلاحی مثل «دانلودهای خود را حلال کنید» استفاده کرده. ایده بدی نیست و جالب هم هست ولی خب ما در جامعه ای هستیم که ۱) قانون از خواست مردم نمی یاد و در نتیجه در بسیاری جاها از دید آدمها یک مزاحم تلقی می شه تا یک قرارداد اجتماعی برای زندگی راحتتر و ۲) نگرش بخصوصی از یک دین به رفتارهای همه مردم جهت نمی ده. در نتیجه خوبه به جای یا حداقل در کنار مانور روی مفاهیم مذهبی و محاکم قانونی، بحث «اخلاق» هم پر رنگ میبود که فراتر از این دو عمل میکنه و تبلیغی هم برای پیشبرد جامعه است.
اما در عمل نکتهای که پیش اومد و باعث شد کل این رو بنویسم یک بحث دیگه بود: بحث شیوه فروش. توییت ساری گلین عزیز روی توییتر بود که به نکته جالبی در صفحه فروش سایت شهرزاد اشاره میکرد:
جذاب نیست. گزینه پیش فرض روی «همه کیفیتها» گذاشته شده در حالی که احتمالا هیچ کس به جز شخص صابرفان و ایرانیان و غیره که برای فروش مجدد دانلود می کنن نیازی به «همه کیفیتها» ندارن. از اونطرف کاملا ممکنه افراد خیلی زیادی به اشتباه یا اصولا بدون دونستن مفاهیم کیفیت فکر کنن باید همین گزینه رو بزنن. بهتر بود ..
… بهتر بود چی؟ گزینه «کیفیت کم» انتخاب میشد؟ خب چطور میبود که مثلا صدا هم خش دار بشه و یک قیمت پاینتر بدن؟ یا مثلا رنگ ها رو کمی یکنواختتر کنن و نصف قیمت بفروشن؟ به نظرم کم کردن کیفیت برای کم کردن قیمت کار قشنگی نیست. درسته که بعضی ها سختشونه فایل «بهتر» رو دانلود کنن ولی نباید «قیمت» فایل بهتر، بیشتر باشه. منطقا یک سریال ساخته شده و دو رندرش متفاوتش هزینه متفاوتی نداره و حتی دانلود شدن کیفیت بهتر باید برای یک مدیرفروش یا روابط عمومی خوب که تونسته با انواع ISPها قرارداد پهنای باند ببنده، سود آور هم باشه.
اینکه گزینه پیش فرض روی «همه کیفیتها» است یک اشکاله و اینکه کیفیت رو پایین بیارن و ارزون بفروشن هم یک بحث. مگه ماشینه؟ (: مثل اینه که من بگم یک برنامه نوشته ام ولی اگر شما کم پول دارین، چند تا باگ بهش اضافه می کنم می دم بهتون (: خب سریال درست شده و دو رندر ازش گرفته شده. یک نفر پهنای باند بیشتری داره و بهتره رو می گیره و یک نفر پهنای باند کمتر و کیفیت پایینتر رو. فروختن کیفیت بهتر به قیمت گرونتر از این نظر عجیبه که آدم ها بر اساس پول جیبشون کیفیت رو انتخاب نمی کنن بلکه از نظر توان دانلود اینکا ررو می کنن. در ضمن هزینه دانلود یک فایل مثلا ۷۰۰مگی در ایران اسلامی عزیز حدود ۳۰۰۰ تومن میشه که تقریبا با قیمت سریال یکی است! برای چنین پروژههایی عاقلانهترین کار اینه که در یک قرارداد مشترک، در ازای هر دانلود پولی هم از آی اس پی ها گرفته بشه. اگر یادآوری کنین مکانیزمش رو خیلی دقیق تر تشریح می کنم (:
یکی از مشکلات ما ایرانیها شاد نبودنه. به شکل سیستماتیک با شادی مخالفت میشه؛ از دستگیری هپیها تا ممنوع بودن آب بازی تا حمله پلیس به پارتی و هر چیز مشابه دیگه. البته خوشبختانه حداقل در سطح ایده دوستان به این رسیدن که شاد بودن مهمه و بر خلاف زمان ما که رنگ مدرسه باید سیاه و قهوه ای و سرمه ای بود، زدن به کار صورتی و آبی و … ولی خب هنوزم که هنوز، غمگین بودن نه فقط تشویق که حتی اجبار هم میشه و از اون بامزهتر، سعی می شه خوشحال بودن هم در یک الگوی خاص برنامه ریزی و کنترل بشه – در حد «حالا افراد بخندن». نگاه کنین به اینکه در طول سال در طی روزهای خیلی خیلی زیادی شاد بودن اصولا ممنوعه و وقتی ما در شرایط «شاد نباشین» هستیم، حتی رفتن به سینما (که ذاتا لازم نیست شاد باشه) هم ممنوع میشه تا چهره شهر و مردم از فضای غم و اندوه بیرون نیاد (:
مشکلی که در این شرایط پیش می یاد اینه که زندگی نیاز به فراز و نشیب داره و ما آدمها لازم داریم روزهامون با روزهای دیگه مون فرق داشته باشه. ما الان تقریبا در یک سیکل ثابت از تقویم شمسی و قمری هستیم که باعث می شن کل هایلاتهای زندگی در مواقع ثابتی اتفاق بیافتن. حالا مثلا به عکس زیر نگاه کنین:
که توش پلیس ترافیک داره یک هایلات رو به شما یادآوری میکنه: اومدن جنگ ستارگان و این احتمالا می تونه کلی هیجان به روز شما بده. همین اتفاق رو مثلا توی این تبلیغ می بینیم:
و البته هنرنمایی کاخ که سخنگوش با استورمتروپرها در کنفرانس خبری آخر سال ظاهر شده:
جامعه شاد جامعه ای است که به سلیقه مردمش احترام میذاره و سالهای مختلف زندگی مردمش با هم فرق داره.
پنج شنبه و جمعه این هفته دوباره در پارك علم و فناوری كرج جمع میشیم تا با دوستان قدیمی دیدار تازه كنیم، دوستای جدید پیدا كنیم و همكاری های جدید شروع كنیم. در كنار این ها فرصتی داریم برای معرفی و محك زدن توانایی های كد زنی، طراحی و مدل سازی كسب و كارمون. فرصتی داریم برای راه اندازی یه كسب و كار جدید و جذب سرمایه گذار. فرصتی داریم كه محصول كارگروهیمون رو در معرض داوری قرار بدیم.
اگر شما هم مثل ما فكر میكنید و به این رقابت دوستانه اما جدی علاقه مندید از طریق صفحه http://hackandchange.com/fallhackathon در هكاتون پاییزه ی هك اند چنج ثبت نام كنید. راستی اگر می خواین ثبت نام کنین می تونین با استفاده از كد 27q6suwvfz از تخفیف پنجاه درصدی ثبت نام بهره مند بشین. به امید دیدار
توییتر یکی از بهترین شبکههای اجتماعی است و در همه دنیا یکی از جاهایی که شرکتها و سازمانها روشون سرمایهگذاری طولانی مدت میکنن. در ایران اما توییتر وضعی دوگانه داره. از یکطرف احتمالا حرفهای تر و ماندگارتر از جاهایی مثل اینستاگرام خواهد بود و از طرف دیگه به خاطر فیلترینگ و غیره توجه کمتری بهش شده و عملا بعد از حضور پر رنگ آدمهای رسمی و سیاسی توش، خیلی شرکتها هم به بازیش وارد شدن. بعضی اکانتها اینجا کمی سردرگم هستن، مثلا اکانت شهرداری تهران گاهی توییتهای خوبی میکنه که از یک شهرداری انتظار میره، گاهی با آدمها دعوا میکنه که به هیچ وجه از اکانت رسمی انتظار نمی ره و گاهی هم کلا تبدیل میشه به مسجد محل و فقط با بلندگو تبلیغات مذهبی پخش میکنه (:
ولی اگر به من بگن بهترین اکانت رسمی که دیدم چیه، بدون شک میگم اکانت رسمی بیسکوییت گرجی در توییتر. پشت این اکانت مشخصا یک آدم یا تیم با شعور، با قریحه و با درک عمیق از این نکته است که توییتر چیزی ماندگاره نه یک بلندگوی پر سر و صدا. مثلا این توییت واقعا از چند تا شرکت ایرانی قابل تصوره؟
و پشت این تیم یا آدم هم باید یک تیم یا آدم با شعور دیگه باشه که در شرایطی که بقیه فالوئر میخرن و هزار نوع اسپم میکنن تا بمونن، درک میکنه که اینو بگه:
این مطلب نه تبلیغه نه چیز مشابه بلکه دعوت به فالو کردن اکانت توییتر بیسکوییت گرجی است تا هم لذت ببرین و هم بقیه شرکتها و سازمانها متوجه بشن که حضور در جامعه مجازی به معنی یک بلندگوی پر سر و صدای بلند نیست که فقط عددهای تعداد فالوئر و غیره مشخص کننده موفقیت باشن بلکه حضور در شبکههای اجتماعی، یک سرمایه گذاری بلند مدت و یک رابطه واقعی و مستقیم با مشتریان است که باید از طرف باهوشترین و فهیمترین بخشهای سازمانها اتفاق بیافته.
من زیاد چیز میخونم و تفکر منطقی هم دارم و در نتیجه در حوزههای متنوعی نظر میدم و ازش هم خوشحالم ولی واقعا تروریسم و عموهای فتیلهای شامل اون حوزهها نمیشن. میتونم براتون گزارههایی عمومی بنویسم که به نظرم ارزش مطرح شدن دارن ولی نوشته و نظر مدون و منسجمی در اینجور موارد ندارم. من کلا اهل خبر و سیاست روز نیستم. بذارین گزارههام رو براتون بگم:
کشتن آدم بده. چه یک آدم زورگو که میخواد حاکم بمونه بکشه، چه یک رییس جمهور دموکراتیک که دنبال قیمت نفت و نفوذ است، چه سازنده فانتوم که میخواد هواپیماهاش رو مصرف کنه، چه پدرخوانده اجباری یک کشور فاسد، چه حکومتی که قهرمان اعدام در دنیا شده و چه تروریستهایی که میخوان پایههای آزادی در کشورهای دیگه رو به چالش بکشن و چه اونها که فقط ایدهشون به کشتن است یا میخوان به سرکوب خودشون اعتراض کنن و چه اونی که کشتن دیگران رو راه بقای خودش میدونه.
رسانهها باید در کشورها آزاد باشن. اگر رسانه انحصاری دولت داریم، نباید توش به نفع یا ضرر یک قومیت، جنسیت یا عقیده تبلیغ بشه یا گروهی مسخره بشن.
در کشوری که رسانه ها آزاد هستن، شوخی مجازه. حتی شوخی زشتی مثل اینکه فلان قوم شعورشون نمی رسه با برس توالت مسواک نزنن. مساله اینه که اون کانال بیننده از دست می ده یا ازش شکایت میشه – البته انتظار می ره توی اون کشور هیات منصفه و دادگاه منصف هم وجود داشته باشه.
اگر کسی متضرر می شه حق داره شکایت کنه.
امیدوارم فرانسه و اتحادیه اروپا یادشون بمونه که «مردمی که آزادی رو فدای امنیت می کنن، لیاقت هیچ کدوم رو ندارن». به نظرم اتحادیه اروپا ایدهای پیشرو در تاریخ بشر مدرن است و خیلی حیفه به سمت بسته شدن مرزها و کنترل ورود و خروج باشیم تا مثلا نشه مواد منفجره با قطار مسافر به کشور آورد.
کره شمالی میزان جرایم بسیار پایینی داره. یکی از متهمان مطبوعات بهش می گفت «سکوت قبرستانی» (: واقعا هم توی یک زندان حتی کسی چاقو هم نمی کشه، مگر توی فیلمهای کیمیایی.
عموهای فتیلهای احتمالا زندگی نه چندان مرفهای دارن. با سالها اجرای برنامههایی که عموم مردم اون رو چیپ میدونن در تلویزیون برای بچهها.
ما در کشوری با یکی از بیشترین سانسورهای دنیا زندگی میکنیم.
احتمالا نه هیچ وقت کسی از سالها کار عموهای فتیلهای تشکر کرده نه اصولا کسی به شکل جدی براشون متن نوشته. احتمالا خودشون هستن و چند نفر دیگه که ماجرا رو پیش می برن و باید قبول کرد هر کس در هر چند سال یکی دو بار اشتباههای بزرگ میکنه.
فرانسه کشوری است که معتقده آزادیهای مدنی رو به خیلی از کشورها معرفی کرده. امیدوارم این دو جریان بهانههایی برای جنگ و حمله و سرکوب نشه. حدس میزنم فعلا یک آدم نسبتا معقولتر سر کار است.
کار عموهای فتیلهای بد بوده ولی کارهایی خیلی خیلی بدتر اتفاق میافته بدون اینکه نمایندگان مجلس و مردم و تلگرام براش بسیج بشن. ما عاشق کارهای بی خطر و علیه کسانی که قدرتی ندارن هستیم (: منطقی هم هست؛ به عموهای فیتیلهای میشه حمله کرد ولی بعضی چیزها رو نباید خیلی مطرح کرد اصولا چه برسه به اعتراض.
همه مدعی جنگ با داعش هستن ولی اتفاقا در تمام این مدت کمترین فشار به داعش اومده و بیشترین فشار به کسانی که نیروهایی پیشروتر هستن.
عموهای فتیلهای اصل هیچ ماجرایی نیستن. یکسری آدم با زندگیهای معمول و اشتباهات معمول و تلاشهای معمول. درست همونطور که شخص احمدی نژاد و شخص خاتمی مییان و میرن. اگر کسی دنبال اصلاح است باید به دنبال سیستمها باشه.
طنز واقعی علیه قدرت استفاده میشه. دست انداختن گروههای تحت ستم از زشتترین کارهاست. درسته که از نظر من شوخی همیشه مجازه ولی کسی که برای خنده بقیه توی سر کسانی میزنه که همیشه بهشون ظلم شده و الان هم نه زبانی دارن و نه قدرتی و نه حقی، آدم خیلی رذلی است.
خیلی سخت نگیرین. اتفاقات میافتن و اخبار مییان و میرن. مثل آدمهای که تحلیلشون میکنن یا ازشون رنج میکشن یا زندگیشون رو از دست میدن. خیلی اتفاقات غمگین هستن و بعضیهاشون شاد ولی تا وقتی ما به جلو میریم و تا وقتی میتونیم به گذشتهمون افتخار کنیم، شاد هستیم.
فرض کنین شما یک محقق هستین و پرسشنامهای برای پر کردن دارین یا بالاتر از اون، میخوان از چند نفر بخصوص، مجموعهای از سوالها رو بپرسین. تمام کتابها و مراجع روش تحقیق به شما میگن باید بالای پرسشنامه تا حد امکان توضیح بدین که این تحقیق مال کجاست، چه فایدهای داره و در چه موردی است.
این رو مینویسم چون امروز بازم یک ایمیل گرفتم به این شکل:
با سلام من در آلمان کار میکنم و یک تحقیق در زمینه «نرم افزارهای آزاد» در ایران دارم که شنیدم شما توش خوب هستین. تحقیق من درمورد نحوه استفاده فعالان ایرانی از «نرمافزارهای آزاد»ه. امکان داره یک مصاحبه اسکایپی بکنیم؟
چنین درخواستی غیرحرفهای و معمولا جواب خوبی نمیگیره چون:
نگفته برای چه کسی داره این تحقیق رو می کنه، شاید برای سازمانی باشه که ایدهاش حمله نظامی به ایرانه و من هیچ علاقهای ندارم هیچ کمکی بهش بکنم و از اونطرف ممکنه برای چیزی باشه که من شخصا حاضرم اطلاعات رو برای کمک تایپ هم بکنم.
نگفته این تحقیق علمی است، پولی است، نتیجهاش به دکترا گرفتن اون منجر میشه یا یک تحقیق کلاسی برای مدرسه است. مطمئنا انرژی و وقتی که من میذارم متفاوته. مطمئنا اگر کسی بگه این برای تحقیق کلاس اجتماعیشون است من تو ذوقش نمیزنم و جواب می دم.
نگفته این وقت گذاشتن چه فایدهای برای من خواهد داشت. آیا باعث میشه نظر من در جای مهمی دیده بشه، آیا مثل بعضی تحقیقات خارجیها آخرش بهم یک کارت هدیه یا پول یا هر چی می دن، آیا باعث میشه حرفهام رو بزنم دلم خالی بشه، آیا نتیجهاش رو به من هم میدن ببینم بقیه چی گفتن، آیا کمک به یک دوست یا همزبان است؟
نگفته نتایج چی میشن. آیا به عنوان اسناد محرمانه یک وزارتخونه طبقه بندی میشن یا تو وبلاگ طرف چاپ میشن یا مقاله علمی میشن و آیا عموم بهش دسترسی خواهند داشت یا نه.
نگفته از من اسم برده میشه یا نه. ممکنه من بخوام اسمم رو بگن که مشهور بشم و ممکنه نخوام اصلا کسی بدونه من این چیزها رو گفتم
نگفته هدف این تحقیق چیه، فرضیهاش چیه و … من اگر در چیزی مشارکت داوطلبانه میکنم حداقل علاقمندم بدونم توی چی درگیر هستم.
اگر زمانی از کسی درخواست مصاحبه یا نظر میکنین خوبه این چیزها رو در نظر بگیرین. دقت کنین که ما در ایران اسلامی عزیز هستیم که از بزرگترین زندانهای روزنامهنگاران جهان و فکر می کنم بزرگترین زندان روزنامهنگارهای آنلاین جهان و دومین اعدام کننده آدم ها در جهان و یکی از سیاهچالههای اینترنت دنیاست و جزو معدود کشورهایی که چاپ کتاب و آهنگ و روزنامه و تقریبا هر چیزی توش نیاز به مجوز وزارتخونهها داره و غیره و غیره. معلومه که لازم نیست چند صفحه اتچ کنین و کل اینها رو بگین ولی این چیزها هر چقدر دقیقتر گفته بشن، احتمال وقت گذاشتن رو بالاتر میبرن – یا درستتر بگم، به مصاحبه شونده امکان تصمیم دقیقتری میدن.
یادآوری کنم که این حرفها اسمش «درس روش تحقیق» است و من آدمی در دانشگاهی معتبر در دنیا رو میشناسم که پایاننامهاش رد شد چون بالای پرسشنامه به اندازه کافی این چیزها رو نگفته بود. موقع مصاحبه، مصاحبه شونده داره برای شما وقت میذاره و خوبه شما هم برای وقتش ارزش قایل باشین.
در شماره پنج و هفت رادیو گیک و در نبود آرش زاد عزیز، مهمون من، هیچکس و سرفههامون هستین تا تکنولوژی و جامعه رو با هم یکی کنیم! با ما باشین چون این شماره بالاخره یک شماره کوتاهه.
خرید دامین گوگل دات کام توسط یک آدم معمولی
باورش سخته ولی خب ظاهرا واقعی بوده. یک آدمی رفته تو پنل فروش آدرس های گوگل و اتفاقی سرچ کرده دنبال گوگل دات کام و دیده موجود است و با دادن ۱۲ دلار اونو برای یکسال خریده ((: خبر زرد حساب می شه ولی خب خیلی فانی است! مساله احتمالا مربوط به یک باگ در سیستم فروش دامین گوگل بوده و خب بعد از چند دقیقه هم یک ایمیل دریافت کرده که سفارش شما لغو شد و پولتون برگشت داده می شه. مراحل به شکل اسکرین شات برای شکاکان گذاشته شده.
دوستمون کول مارشال تصمیم می گیره یک خونه بی و سر ته در یک جای مهمل بخره تا ارزون در بیاد و چون شغلی وب دولوپر است، قبلش با مخابرات محلی هماهنگ می کنه که آیا می تونه اونجا اینترنت داشته باشه یا نه که جواب می گیره شرکت چارتر امکان دادن اینترنت ۲۴مگ رو در اون مکان داره. خونه رو می خره و میسازه و می ره سراغ اینترنت که شرکت چارتر بهش می گه «بله می تونیم بهتون اینترنت ۲۴ مگ بدیم ولی اول باید ۱۱۷هزار دلار هزینه گسترش شبکه به اون محل رو پرداخت کنین!» ((: فعلا آقای مارشال عزیز مجبور شده به یک خط ۳ مگ راضی بشه ولی هی داره در شبکه های اجتماعی سر و صدا راه می ندازه! ما همون سه مگ رو هم بگیریم خیلی خوشحالیم ((: وسط بیابون هم نیستیم.
گوگل از سال ۲۰۰۴ که پروژه کتابخونه دیجیتالش رو شروع کرد، بیشتر از ۲۰ میلیون کتاب رو اسکن و به این کتابخانه اضافه کرده. شرکت مدعی است اینکار به نفع مردمه چون می تونن تو کتابها سرچ کنن و مطالب مورد نظر رو پیدا کنن و در عین حال احترام به کپی رایت است چون اجازه نمی ده کل کتاب توسط بازدیدکنندگان خونده بشه. این مساله با یک شکایت کپی رایتی مواجه و متوقف شده بود که خوشبختانه بازم قاضی های فهیم آمریکایی که توی موضوعاتی که رای می دن تخصص دارن به نتیجه خوبی رسیدن. ترکیب سه قاضی نیویورکی روز جمعه اعلام کردن که اسکن کردن کتاب ها و امکان جستجو دادن به مردم یک استفاده منصفانه و عام المنفعه از کتاب است و به همین دلیل ناقض کپی رایت نیست. اونها اضافه کردن که این کار باعث نمی شه کل اثر (هون کتاب) به عموم نشون داده بشه. خانم جینا سیگلیانو سخنگوی گوگل گفته که یکی از پرکاربردترین مصارف کتابخونه دیجیتال گوگل اینه که مردم باهاش کتاب هایی که می خوان بخرن و بخونن رو پیدا می کنن و حتی این سرویس به نفع دارندگان کپی رایت هم هست.
آمازون در این هفته ۱۱۱۴ نفری که توی کامنت هاش اسپمهای تبلیغاتی به نفع یک برند خاص می ذاشتن رو به دادگاه کشیده؛ در یک سوی دست جمعی. این آدم ها روی سایت فایور با پنج دلار برای هر کسی هر ریویویی که می خواست رو زیر هر چیزی می ذاشتن. آمازون می گه این کار باعث می شد اعتماد مردم به کامنت ها و برند آمازون از بین بره. گفته می شه کامنت های آمازون که از روز اول هم به همین شکل در سایت حضور داشتن سالانه حدود ۲.۷ میلیارد دلار برای این شرکت به ارمغان می یارن. جذابیت ماجرا اینه که آمازون اینقدر شعور داشته که علیه کامنت گذارهای تقلبی شکایت کنه نه علیه فایور که این امکان رو براشون فراهم کرده. ابزارها مجرم نیستن!
فوراسکوئر تمام چک این های ما رو داره. حالا فوراسکوئر تعداد همه ورودهای اپ استور در روز لانچ اپل استور رو بررسی کرده و گفته که تعداد فروش ها باید منطقا چیزی بین ۱۳ تا ۱۵ میلیون باشه. آمار رسمی اعلام شده در روزهای بعد ۱۳ میلیون بوده. بامزه است که فوراسکوئر می گه با اینکه هیجان انگیزه ولی سورپریز کننده نیست چون معلومه که اونها این چیزها رو می دونن. حدس فوراسکوئر بر اساس ۳.۶ برابر شدن ترافیک مغازههای اپل بوده و همزمان مدعی است که صف ها نسبتا کوتاه بوده اند.
کرملین در سال گذشته قراردادی با یک شرکت بسته تا اون شرکت با دریافت ۵۹هزار دلار، در مورد امکان رخنه به شبکه تور تحقیق کنه. برنده این مناقصه شرکت راستک بوده که در قراردادهای دیگه برای روسیه هلیکوپتر و اسلحه میسازه. بخش جالب اینه که امسال شرکت راستک پذیرفته به یک سازمان وکالتی ۱۵۰هزار دلار (دو برابر مبلغ اصلی قرارداد) پول بده تا وکلای اون شرکت بتونن در مقابل دولت از راستک دفاع کنن و پروژه تور رو کنسل کنن! ظاهرا تور خیلی امن بوده (: تور می گه در روسیه حدود ۱۷۵هزار کاربر داره.
ربات ها در حال گسترش هستن و ما ربات های بیشتر و بیشتری خواهیم دید. یکی از جدیدترین نمونهها به افتخار نویسنده رمانهای علمی تخیلی فیلیپ کی. دک، دک نامیده شده و اتفاقا ظاهرش هم شدیدا شبیه اونه! هنر دک اینه که می تونه با هوش مصنوعی ای که داره از گفتگوها یاد بگیره و گفتگوهای هوشمندانه ای رو با انسانها حفظ کنه (توضیح در مورد تست تورینگ). در نمایشی از هوش این ماشین که با خبرنگارهای شبکه PBS انجام می شد، این ربات حتی می تونست به چهره طرف گفتگو هم نگاه کنه و ازش سرنخهای برای گفتگو بگیره. سوال همیشگی این بود که «آیا تو فکر می کنی یا طبق یک برنامه عمل می کنی» و جواب دک این بود که «خیلی از آدم ها از من می پرسن که آیا حق انتخاب دارم یا فقط از روی یک برنامه کار می کنم. جواب خوبی که می تونم بدم اینه که عملا همه چیز، حتی حیوانات و انسان هم دارن از روی یک برنامه کار می کنن». این ربات در ضمن اینترنت رو هم سرچ می کنه و این توانایی رو داره که از اینترنت و حتی مکالمه ای که در جریانه، لغت های جدید یاد بگیره. نقطه اوج مکالمه وقتی بود که خبرنگاری پرسید «آیا فکر می کنی ربات ها یک زمانی جهان رو فتح می کنن؟» و جواب شنید که «خب رفیق… سوال های خوبی می پرسی. اما تو دوست منی و من همیشه یادم می مونه کی با من دوست بوده. نگران نباش. من قرار نیست تبدیل به ترمیناتور بشم. همیشه باهاتون مهربون خواهم بود. شما گرم و راحت توی باغ وحش من زندگی خواهید کرد و من به یاد قدیمها می یام شما رو نگاه می کنم».
چیزهایی هستن که در دید آدم های غیر مرتبط خیلی ساده تفسیر می شن ولی حرفه ای ها کلا ماجرا رو چیزی دیگه می بینن. مثلا محکوم شدن دو شاعر فعال در سال ۸۸ به بیست سال زندان و شلاق یا تقلب فولکس واگن توی آزمایش های کیفیت موتور. بعضی ها می گن اشتباه نرم افزاری بوده یا یک تقلب ساده و احتمالا جریمه هایی هم خواهد بود ولی ما داریم به دنیایی در آینده نگاه می کنیم که «متقلب های هوشمند» اطرافمون رو احاطه خواهند کرد. اینترنت چیزها در واقع داره خودش رو به ما نشون می ده. صندوق های رای، بررسی کننده های مصرف انرژی،بررسی کننده های کیفیت مواد مصرفی و غیره و غیره در آینده به ما دروغ خواهند گفت. تنها راه بازمتن کردن کل برنامه های مرتبط با این چیزها است. متخصصین امنیت می گن که سال ها است سازمان های امنیتی چنین کارهایی می کنن. ریگان در مورد برنامه موشکی شوروی گفته بود «اعتماد کنین ولی چک هم بکنین» و احتمالا این باید استراتژی دنیای آینده در مورد بررسی کننده های دیجیتال باشه. ما نیاز به شفافیت داریم و دیدن درون چیزها. وقتی همه چیز داره به سمت نرم افزار می ره این تیپ تقلب ها آسونتر می شن و سخت تر برای اثبات و تکرار می کنم که تنها راه کنترل و شفافیت عمومی در مورد برنامه هایی است که قراره زندگی ما رو کنترل کنن.. مثلا صندوق های رای دیجیتال.
تبریک و تقبیح
تبریک و تشکر از صابر راستی کردار برای انتشار فونت آزاد میرزا [کمی توضیح]. تبریکب به مایکروسافت که تصمیم گرفته لینوکس خودش رو بسازه تا بتونه در آژر سرویسی مطمئن بده و تقبیحی برای چرخونندگان کشور چون اخیرا تحقیقی نشون داده که آلودگی نه فقط ازطریق ریه که به شکل مستقیم از طریق پوست هم جذب بدن می شه.
فاطمه برامون در مورد اسپمهای تلفنی نوشته. طبق معمول حرف اینه که باید خودمون مواظب باشیم چون اونی که قراره مواظب باشه مشغول کارهای دیگه است. فاطمه میگه:
یکی از موضوعات مهمی که دائما در بلاگت در موردش به مردم آگاهی میدی اسپمه و هشدار اینکه گول اسپمرها رو نخورین. اما فکر میکنم در مورد اسپم های تلفنی کمتر صحبت کردی.
امروز یک نفر با موبایل من تماس گرفت و گفت من از موسسه فلان که خیلی شبیه “سازمان بیمه سلامت” بود تماس میگیرم. از من پرسید «شما کارت هوشمند بیمه سلامت خودتونو دریافت کردید؟» من پرسیدم از کجا تماس گرفتن و چه اطلاعاتی از من دارن که گفت «به ما اطلاعاتی از شما ندادن فقط شماره تلفن شما رو دادن و وظیفه من اینه که بپرسم شما شما بیمه تامین اجتماعی دارید؟». پرسیدم «اسم من چیه؟» و گفت «عرض کردم فقط شماره تلفن شما رو به ما دادن» جواب من هم مشخص بود: «خوب پس ادامه صحبت فایده ای نداره». اونم گفت «هر جور راحتین» و خداحافظی کرد.
حالا غرض اینکه تلفن یکی از تفاوتهای اصلی ای که با ایمیل داره اینکه که اگر بخوای مؤدب باشی (که لزومی هم نداره) انتظار میره همون لحظه به اون شخص پاسخ بدی و اگر حواست نباشه ممکنه اطلاعاتی که حریم خصوصی تو حساب میشه مجانی و بیخودی در اختیار شرکتهای تبلیغاتی قرار بدی. رندی پاش در سخنرانی مدیریت زمانش پیشنهاداتی در مورد تلفنهای تبلیغاتی داره از جمله اینکه در حین صحبت قطع کنی ودیگه جواب ندی! اما این بیشتر به درد شرکتهایی میخوره که صادقانه میگن ما تماس گرفتیم که فلان محصولو تبلیغ کنیم. ولی تازگیا ورشی که بیشتر کلاهبرداری به نظر مییاد رایج شده و جوری اسم میذارن و حرف میزنن که اگر کسی خیلی دقیق دقت نکنه فکر میکنه واقعا از یک نهاد دولتی یا جایی که شما عضو اون هستین و به دلیل بی اطلاعی از یک چیز تا به حال متضرر بودین، تماس گرفته شده.
مثلا در همین مورد اگر پدربزرگ من بود شاید فکر میکرد واقعا از سازمان بیمه سلامت تماس گرفتن و اطلاعات زیادی در مورد خودش و خانواده ما لو میداد و احتمالا هزینه ارسال «کارت» رو هم میداد. بنابراین امروز که بحث حریم خصوصی هم خیلی داغ شده زمان خوبیه که در این مورد به مردم بیشتر آگاهی داده بشه و بلاگ تو جای بسیار خوبیه برای این کار.
کامله و نیازی به توضیح بیشتر نداره. شاید کنار قانون «هرگز در مسابقهای که شرکت نکردین برنده نمیشین» باید اضافه کنیم که «سازمانهای دولتی شخصا برای حل مشکلات شما با شما تماس نمیگیرن».