رادیوگیک شماره ۰۸۰ – دی اند دی به احترام دوست شریف دی اند دی بازمون سام رجبی

بازی های dungeons and dragons یا همون D&D بازی‌های نسبتا جدیدی هستن که با بهترین کامپیوتر جهان بازی می‌شن و بهترین گرافیک جهان رو هم دارن: مغز و قدرت تخیل! در این بازی‌ها ما با هیولاها می جنگیم، راهمون رو تو جنگل‌ها باز می‌کنیم و از تله‌ها در میریم و معماها رو حل می‌کنیم تا به هدفمون برسیم. این بازی‌ها ممکنه چند سال طول بکشن و بخشی از شخصیت ما باشن. توی این شماره به دی اند دی نگاه می کنیم، بازی ای که من با سام رجبی یادش گرفتم. با ما باشین که از دانجن، رول پلی،‌ مستر و پارتی حرف می‌زنیم!

با این لینک‌ها مشترک رادیوگیک بشین

بذار ببینیم از کجا اومده.. این بازی گیکی که همه جا می بینیمش. مثلا توی بیگ بنگ تئوری (سیزن ۳ قسمت ۵، سیزن ۳ قسمت ۲۱، سیزن ۵ قسمت ۴، سیزن پنج قسمت ۱۹، سیزن شش قسمت ۱۱، شش قسمت ۲۳ و سیزن ۹ قسمت ۲۲). مثلا تو یکیش دخترها رفتن وگاس خوش بگذرونن و پسرها دانجن و دراگنز بازی می کنن. یا جای دیگه یک بازی درست کردن که توش باید برن بابانوئل رو نجات بدن! یا جاهای دیگه و هنرنمایی های راج برای فضاسازی! (: اما ماجرا چیه!

بازی دی اند دی بر میگرده به حوالی ۱‍۹۷۴. دو تا گیک به اسم های گری گای گکس gay gygax و دیو ارنسون dave arneson درست شده‌ [کمی تاریخچه] بازی ای رو می سازن که توش شما در یک محیط دارین با هیولاها می جنگین (چرا دانجن؟ چرا دراگون؟)

و به شکل درست تر باید اینجوری بهش نگاه کنیم که یک کتاب است با یکسری قاعده بازی. اما قواعی بسیار شل و ول. در واقع این کتاب یکسری شخصیت می سازه. یکسری مکانیک می سازه و یکسری ایده که بعدا می شه اونها رو در دنیاهای مختلف به کار گرفت.

مثال هایی از مفهوم «تعریف مکانیک و شرایط» و خب وقتی کتاب دی اند دی منتشر شد، دنیای جدیدی به وجود اومد که تاریخ بازی های برد گیم رو به دو قسمت کرد.

این ادامه وارگیم ها بود که توشون هر بازیکن نقش یک شخصیت رو داره (بر خلاف مثلا فتح پرچم یا شطرنج یا خیلی از بازی های دیگه که توش ما یک ارتش رو بازی می کنیم)
. دانجن مستر خدای بازی است و نقش موجوداتی به جز بازیکن اصلی و تصمیم گیری های بزرگ و غیره رو داره.

این کتاب نسخه نسخه پیش امد تا سال ۲۰۰۰ که به نسخه ۳ رسید و قواعدش تحت عنوان d20 (که به تاس ۲۰ وجهی) اشاره می کنه شکل گرفت و با لاینس بازی های آزاد OGL منتشر شد. الان آخرین نسخه ۵ است که مثلا من باهاش بازی می کنم و ۲۰۱۴ منتشر شده هرچند که خیلی از فن های جدی هنوز نسخه های قبلی رو بازی می کنن.

این بازی رو بیشتر از ۲۰ میلیون نفر بازی می کنن و درآمد کتاب و تجهیزاتش در حدود ۱ میلیارد دلاره. خود کتاب یک طرف،‌ برای کمپین های مختلفش کتاب و وسیله و آدمک مینیاتور و اینها درست می شه.

ولی بذارین نگاه دقیقتری بندازیم

  • open ended role playing game
  • داخل خونه و روی میز.
  • هر کی یه کاراکتر داره که یک شخصیت در دنیایی تخیلی است
  • همه با هم در یک گروه هستن (بهشون می گن پارتی)
  • معمولا افراد تخصص های مختلف دارن که همدیگه رو تکمیل می کنن
  • حرف زدن و تصمیم گرفتن اونها رو در ماجراهایی پیش می بره که بهشون کمپین می گن

موجوداتی غیر از بازیکن های اصلی هستن که توسط دانجن مستر کنترل می شن NPC و خب معلومه که تاس هم کلی کاربرد داره. همچنین بخشی از NPCها مانسترها هستن که باید باهشون جنگید یا حالا کارهای دیگه کرد‌(:

قواعد خیلی مفصل باعث می شه مستر بتونه در هر مورد تصمیم بگیره یا البته اگر لازم دید هم می تونه قواعد خودش رو درست کنه. دنیای خودشه! تنها تنها چیزی به جز دونستن قواعد که برای بازی کردن لازمه، تاس است. تاس های دی اند دی ۷ تا هستن که بهشون می گیم d4, d6, d8, d10, d12, d20, و یه d10 دیگه وقتی درصد لازمه. البت معمولا یک صفحه برای نشون دادن وضعیت جنگ ها هم هست که مینیاتورهای روش نشون میدن چه خبره و دست هر نفر هم یک کاغذ هست به اسم player sheet که وضعیت بازیکن رو می گه که یادمون نره جونمون چقدر بود، چه جادوهایی بلد بودیم،چه اسلحه هایی داشتیم، چقدر زبر و زرنگ بودیم و هر دور چقدر می تونستیم راه بریم و غیره و غیره.

شخصیت ها

برای هر بازی شما باید یک شخصیت داشته باشین [کمی توضیح در مورد ادامه شخصیت یا مهمان یا …]

معلومه که باید اسم داشته باشین! مثلا اسم من نول بود. که البته فرود می گفت چرا همه اش کامپیوتر!
بعد باید نژادتون رو انتخاب کنین. نژادهای مرسوم اینها هستن:
– انسان ها:‌ متاسفانه همه ما انسان هستیم! تطبیق پذیر، منعطف و پر از آرزو
– دوارف‌ها: قد کوتاه و یغور و ارتباط خوب با کوه و صخره. می تونن ۴۰۰ سال عمر کنن و هر چیز مرتبط با توانمندی بدنی اونها ۲+ داره و وقتی بحث کاریزما باشه ۲-. همچنین در مواجهه با جادو و زهر و این تیپ چیزها مقاوم‌تر هستن. تو تاریکی بهتر می بینن و تا تقریبا ۲۰ متر رو می تونن تو تاریکی ببینن
– الف: مرتبط با جنگل و طبیعت. قد بلند و تا ۷۰۰ سال عمر می‌کنن. هنرمند و خوش صدا و خوب در سحرها. قد بلند و زیبا و ۲+ در زبردستی و ۲- در بد بدنی. (چغر بودن؟). مقاوم در برابر خواب و شانس بیشتر در سحرهای پیش برنده. خوب در دیدن در نور کم و گوش کردن و جستجو و تشخیص چیزها.
– هفلینگ ها – باهوش و توانا با بدنی کوچیک. تقریبا ۱ متر ولی عضلانی و ورزشکار. عاشق کشف کردن و پیش رفتن و سن در حدود ۱۰۰ سال. ۲+ در زبردستی و ۲- در قدرت به خاطر هیکل کوچیکشون. امتیاز مثبت در بالا رفتن، پریدن، گوش کردن و حرکت بی صدا و همچنین شانس زیاد وقتی saving throw می ریزن چون نترس هستن و سریعا از خطرها جا خالی می‌دن. این همون چیزی است که در دنیای ارباب حلقه ها بهشون میگن هابیت

حالا که نژاد شما مشخص شده، باید طبقه خودتون رو مشخص کنین. طبقه های مرسوم اینها هستن:

  • جنگجو: از اسمش معلومه. عالی در جنگ و استفاده از سلاح ها. بهترین موجود برای ایستادن جلو هیولاها و شمشیر و گرز و … زدن
  • روگ :‌ یک جور دزد یا تردست. قهرمان انجام تردستی، مخفی کاری کردن و قفل باز کردن و .. حل کردن مسائل. روگ ها عالی نگهبانی می دن،‌دیدبانی می‌کنن و جاسوسی و تخصصشون اینه که برن لابلای شاخه ها قایم بشن نگاهی بندازن ببین اونجا که می گن خطرناکه چه خبره!
  • جادوگرها:‌ قدرتمند در جادو کردن و استفاده از سحر. این جادوها ممکنه روی سر دشمن ها آتیش بباره یا دوستان جادوگر رو از آتیش هیولا محافظت کنه. جادوگرهها معمولا از نبرد رو در رو احتراز می‌کنن اما حضورشون تو صحنه نبرد کمک بزرگی است.
  • کلریک ها (‌ملاها): این طبقه جادوی الهی دارن و توان بهبود حال و حفاظت آدم ها. همچنین در جنگ هم پشت سر جنگجوها بدک نیستن و احتمالا توانمندی های مختلفشون کمک خوبی به کل سیستم می‌کنه.

وقتی شما کاراکتر خودتون رو انتخاب می کنین ممکنه یک گرایش هم براش انتخاب کنین. مثلا گرایش به سمت نظم و رعایت قانون یا گرایش کارهای خلاف عرف یا یه چیزی اون وسط. بعد بر اساس طبقه و نژاد و تاس هایی که می ریزن برای هر کدوم از مشخصه‌های زیر یک عدد به دست میاد که نشون میده کاراکتر شما در اون حوزه چقدر قدرت داره:

  • initiative modifier: مشخص می کنه کاراکتر شما موقع نبرد، چندمین نفری است که حمله می کنه. البته در هر نبرد باید تاس ریخت و این عدد رو باهاش جمع کرد
  • speed: سرعت شما رو نشون می ده و می گه در هر دور چقدر حرکت می کنین
  • attack and damage modifiers:‌ هر اسلحه قدرتی داره که اگر حمله شما موفق باشه باید بر اساس این قدرت تاس بریزین تا معلوم بشه چقدر ضربه زدین یا خوردین. این عدد با اون عدد جمع می شه.
  • armor class: نشون میده که کسی به شما حمله می کنه باید چه تاسی بریزه تا ضربه اش به شما کاری باشه
  • hit point: نشون می ده که چقدر ضربه باید بخورین تا بمیرین. به قول بازیکن های کامپیوتری همون «جون» شما.

و خب در بازیکن ممکنه توانایی ها و وسایل مختلفی داشته باشه. مثلا یه جادوگر سطح یک ممکنه دو تا جادو بلد باشه و بعد که به سطح بالاتر می رسه می تونه بر اساس کتاب، دو جادوی دیگه انتخاب کنه و حالا چهار تا جادو بلد باشه. یا ممکنه یک روگ کاز اول باز کردن قفل های خاصی رو بدونه یا تعدادی ابزار قفل باز کنی مخصوص و چهار تا طناب همراهش باشه و این داستان ها (:‌

این کاراکترها از لول ۱ شروع می کنن و کم کم اضافه می شن تا پیشرفت کنن و چیزهای بیشتری یاد بگیرن.

مکانیک بازی

بازی اینطوری شروع می شه که اول هر بازیکن یک کاراکتر می سازه یا از قبل داره و به بازی میاره. در هر قدم از بازی، مستر که معمولا جایی نشسته که بند و بساطش دیده نمی شه (تا راحت نقشه جنگ بعدی و وضعیت هیولاها و اینها رو جلوش داشته باشه و کسی نبینه) وضعیتی رو تعریف می کنه و بعد از آدم ها می خواد که کارهایی که می کنن یا چیزهایی که میگن رو اعلام کنن. مثلا:

  • یک تعریف از فضا (در یک اتاق با نور کم هستین، یک در سمت فلان. یک صندوقچه و بازی از بالای سرتون داره رد می شه که توش بویی غیرعادی حس می شه)
  • باز کردن قفل صندق -> چون قفل جدی است لازمه تاس بریزم و هرچند اومد + زبردستی کنم اگر از ۱۸ بالاتر بود باز می شه.
  • با قدرت روشن بینی تاریخچه اتاق رو بررسی می کنم
  • چک می کنم آیا صندوق جادویی توی خودش داره

(مثلا طبق تجربه یاد میگیرین که بارمن معمولا خیلی چیزها می دونه و خوبه باهاش گپ بزنین)

ممکنه من اصولا روی چیزهایی همیشه موفق باشم (مثلا برداشتن یک کاغذ)‌ولی در چیزهایی نیاز باشه تاس بریزم یا مثلا اگر یک جنگجو هستم اصلا نتونم سعی کنم قفلی رو یواشکی باز کنم و فقط بتونم لگد بزنم به در! گاهی هم بخصوص در مواردی که در کنترل من نیست: قل خوردن یک سنگ -> saving throw

در طول زمان خورد خورد وسایل و امتیاز به دست میاریم (یا از دست می دیم) و ممکنه با جمع شدن XP (اکسپرینس پوینت) لول ما بالاتر بره که توانایی های جدیدی بهمون بده. و خب معلومه که مواظب HP هم هستیم تا نمیریم! البته معمولا با چیزهایی مثل مرده ها رو زنده کرد ولی گاهی هم مرگ واقعی است!

تاس ما رو انتخاب می کنه. فلسفه Amore Fati.

در دو حالت بازی می شه:‌مثل vi. در وضعیت مبارزه یا در وضعیت عادی.

فضاهای بازی

از واقعیت بگریزید و دنیای هیجان انگیز تری بسازید!

توی دنیای دی اند دی ، هر ادونچر یک داستان مستقل است. مستر می تونه از کتاب هایی که توش ادونچرها هستن استفاده کنه یا از خودش بسازه. ماجول ها (که همون ادونچرهای منتشر شده در یک کتاب هستن) معمولا نقشه دارن، گاهی خودشون مهره دارن و حتی کلاه و اینها. اگر کسی خیلی اهل بازی باشه ممکنه چندین ادونچر رو پشت و مرتبط با هم بازی کنه که بهش می گن یه کمپین. این کمپین ها ممکنه در دنیاهایی شبیه دنیاهای ما اتفاق بیافتن یا مثلا در فضاهای ارباب حلقه ها یا حتی سیاره‌های دیگه. به این می گن کمپین ستینگز .

و البته

و البته معلومه که وقتی از جادو حرف می زنیم و از نقش خدایی مستر و حمله به شیاطین و تسخیر روح و … معلومه که صدای یکسری در میاد. در جوامع سنتی تر (مثل آمریکا) خانواده ها نگران بچه هاشون می شن که دارن با شیطان و روح شوخی می کنن و دقیقا مثل ما استرس شیطان پرستی می گیرن چون می بینن بچه شون (یا نره غولشون) داره با دوستاش وردهای جادویی می خونه. ولی خب من و شما می دونیم که آدم ها حق دارن اولا هر اعتقادی داشته باشن یا نداشته باشن و بالاتر از اون حق دارن انتخاب کنن چیکار دوست دارن بکنن. اگر کسی از ورد خوندن عموش پشت یک میز و یکسری تاس استرس می گیره میتونه خودش اینکار رو نکنه (:

در موارد دیگه می گن آدم هایی بودن که اینقدر به کاراکترشون وابسته شدن که وقتی توی بازی مرده، خودشون رو هم کشتن!

و البته.. هر کس اولها که آشنا می شه می گه «خیلی باحاله برنامهکامپیوتری اش رو بنویسیم آنلاین بازی کنیم و ..» در حالی که کل قدرت به همینه که دی اند دی رو طرفدارهاش بهترین بازیمی دونن چون با بهترین ابزار بازی می شه: مغز! و خب اون پشت میز نشستن و تاس ریختن و یک شب فان با دوستان گذروندنش است که باحاله وگرنه اگر تبیدل بشه به یک بازی معمولی کامپیوتری، تبدیل شده به یک بازی معمولی کامپیوتری! و چون گفتیم یک شب خوب با دوستان می ریم تبریک ها و تقبیح ها

موسیقی

  • شب و پنجره / صبا حسینی
  • ساعت برگرد / سوگند
  • میخونه بی شرابه / مهستی
  • یه روز میاد / کینگ رام
  • همخونه / هایده و ویگن

چند تا لینک مرتبط

فرق گیک و نرد

از وقتی در نارنجی مرحوم در مورد گیک ها نوشتم، کسانی که خودشون انگلیسی می خوندن و خوشبختانه دارن بیشتر می‌شن دائم می‌پرسن:

فرق گیک و نرد چیه؟ من نرد هستم یا گیک؟

از نظر من اصلا مهم نیست فرقشون چیه، مهم نیست من کدومم و مهم نیست شما کدوم هستین (: اینها اسم و برچسب هستن و اتفاقا از نظر تاریخی عبارت‌های منفی‌ای بودن که ما خودمون مثبت برداشتتون کردیم و با افتخار استفاده کردیم تا رسیدیم به الان که چیز مثبتی به حساب میان. حرف اصلی من اینه که بهتره دنبال این اسم ها و برچسب ها نباشین و از کارهایی که می کنین لذت ببرین و چیزهایی که دوست دارین رو یاد بگیرین و توشون پیش برین.

اما خب سوال بالا جواب گیکی / نردی خوبی هم داره. مهندس نرم افزاری به اسم بر ستلز از پیتزبورگ حدود ۲.۶ میلیون توییت رو جمع کرده و کلمات مهم اونها رو استخراج کرده و بعد هم به دنبال عبارت های گیک و نرد گشته و جواب اونها رو هم ذخیره کرده. اون بعد سعی کرده فرمولی در بیاره که بتونه احتمال حضور گیک یا نرد رو با بقیه کلمات پیش بینی کنه و به جدول زیر رسیده:

geekvsnerd

  • چیزهایی مثل فیزیک و بیولوژی و کتاب و‌ آتاری و علم و امتحان و نوروساینس و زلدا و دیتا و پانک و خوندن و … بیشتر نردی هستن
  • چیزهایی مثل تی شرت و یونیکس و تکنولوژی و داکیومنتری و هکرها و رزبری و مایکروسافت و اسپایدرمن و … بیشتر گیکی

و خب البته از قدیم این نمودار بامزه هم بوده:

nerdvsgeek2

و البته این رپ فوق العاده که با آهنگ فرق گیک و نرد رو توضیح می ده:

و تکرار می کنم که در هیچ کدوم از این موارد تعاریف دقیق نیستن و از نظر من مهم هم نیستن. مهم اینه که ما چه خصوصیت هایی داریم وگرنه کشف کردن یک الگو و تلاش برای شبیه شدن به اون تا بالاخره اون رو به ما بگن خیلی ضایع است. چه سعی کنیم شبیه یک نرد رفتار کنیم چه سعی کنیم هیکلمون رو شبیه یک باربی کنیم. بهتره آدم کارهای سالمی که دوست داره رو بکنه و ازشون لذت ببره و بعد بقیه اگر بیکار بودن روش اسم بذارن یا به این سمت برن که مطالعه و بررسی و اسم گذاشتن روی این چیزها به شغلشون تبدیل بشه.

دنیا داره یک چلنج جدید کاندوم رو تجربه می‌کنه، شما هم برای چلنج آماده باشین

کاندوم چیز خیلی جالبیه. یک قطعه بسیار منطعف و بسیار مقاوم که قراره خصوصی باشه و ربطی به سکس داره. اینها رو که بذارین کنار هم می‌رسین به وسیله‌ای که اتوماتیک هیجان داره. زمانی که همکلاسی‌های ما گذرشون برای کار دوره بیرستانی به داروخانه می‌افتاد، معمولا چند باکس کاندوم از داروخونه «غیب» می شد. یکسال هم کلاس ما رو به خاطر اینکه به مناسب دهه فجر با کاندوم باد شده تزیین شده بود، یک روز تعلیق کردن ۰ که من هیچ وقت نفهمیدم جریمه است یا تشویق!

از اونطرف آب هم چیز پر هیجانی است. شادی آوره و خب البته اگر یادتون باشه، شاد شدن باهاش نسبتا ممنوع (:

این دو تا رو که با هم ترکیب کنین، می‌رسین به هیجان این روزهای اینترنت: چلنج کاندوم پر از آب که از ارتفاع کمی رها می‌شه روی سر یک نفر و به خاطر ارتجاع بالاش، می‌چرخه و برمی‌گرده روی سر «قربانی» (:

معلومه که هر عقل سلیمی می گه اینکار رو نباید توی خونه تست کنین

condomchallenge

هاها. معلومه که اگر یک پسر دبیرستانی ایرانی باشین با جملات بالا احتمالا مشغول فکر به چیزهای دیگه هستین ولی خوبه شادی اینکار به فکرهای دیگه اش بچربه؛ مثل این خانم:

و اگر می‌خواین به چیزهای دیگه فکر کنین به این فکر کنین که کاندوم اصولا ابزاری برای امن بودن است و اینکار امن حساب نمی‌شه و از اونطرف آیا کسی رو دارین که بتونین این رو باهاش تست کنین و روی اینترنت بذارین، چرا؟ (:

حرف آخر هم اینه که چلنج اصلی داشتن اطلاعات صحیح در مورد کاندوم، دونستن شیوه کار اون و به کار بستن این اطلاعات است و بقیه چیزهای فان های جانبی. با کاندوم‌هاتون خوشحال باشین (:

باس کی برای ردیت

چی؟! اگر شما هم مثل من از تیتر چیزی نفهمیدین بهتره اول انگلیسی‌اش رو بگم و بعد توضیحش رو اضافه کنم. انگلیسی تیتر می شه: Boss Key for Reddit. ردیت که شناخته شده است براتون؛ یک سایت اجتماعی سرگرمی و خبر و بحث که از مراکز مهم فرهنگ اینترنت است و روزانه آدم‌های زیادی بهش سر می‌زنن.

اما باس کی یا کلید رییس یا چنین چیزی چیه؟ این بر می‌گرده به دورانی که ما در کامپیوترهای تحت داس بازی می کردیم و بعضی بازی‌ها یک کلید داشتن که اگر فشارش می‌دادی صفحه طوری می‌شد که انگار مشغول کار مهمی هستی. این دگمه برای بچه‌هایی که قرار بود با کامپیوتر درس بخونن ولی داشتن بازی می‌کردن استفاده می‌شد و همینطور به یک کارمند امکان می‌داد که وسط بازی اگر یکهو رییس وارد شد، کلیدهایی مثل ctrl+alt+b رو فشار بده و یک صفحه گسترده یا نامه اداری روی صفحه ظاهر بشه. حتی من در دورانی عکس بک گراند کامپیوترم برنامه ایمیل خوان شرکت بود و در نتیجه می‌شد به شوخی هر وقت رییس می‌یاد، فقط پنجره رو کوچیک کنم و به نظر برسه که مشغول ایمیل‌های شرکت هستم!

حالا تیتر قابل فهم تر است: باس کی برای ردیت. یک دوستی به شکلی جالب یک سایت آنلاین برای خوندن ردیت درست کرده که درست مثل یک کلید حضور رییس برای ردیت کار می کنه و حتی اجازه می ده عکسهای هر پست به شکل پیش فرض مخفی باشه و در لحظه مناسب باز بشه.

outlook

سایبرپانک چیست

اشاره: این مطلب رو برای بخش «کتاب نارنجی» سایت خوب نارنجی نوشته بودم که قرار بود مرجعی بشه برای فرهنگ و دانش مرتبط با اینترنت. نخواستن سایته باشه و حالا اینجا تکرارش می کنم.

cyberpunk

سایبرپانک یک ترکیب جدید است که از دو کلمه سایبر و پانک ساخته شد؛‌ دو عنصر مورد علاقه نسل جوان. این ترکیب معمولا برای اشاره به یک ژانر خاص از داستان بکار می‌رود که بین گیک‌ها، هکرها و کامپیوتری‌ها بسیار محبوب است. داستان‌های سایبرپانک معمولا در فضای های تکنولوژیک اما در میان زندگی‌های سطح پایین قهرمانانش اتفاق می‌افتند. هکرهایی که یک شغل کم درآمد دارند اما شب‌ها دنیا را در اختیار خودشان می‌گیرند، بیخانمان‌هایی که همیشه به بزرگترین منابع اطلاعاتی جهان وصل هستند و گیک‌هایی که به تنهایی به شرکت‌های بزرگی که حتی دولت‌ها را کنار زده و به جهان حکم‌فرمایی می‌کنند اعلام جنگ می‌دهند.

این عبارت اولین بار در ۱۹۸۳ توسط بروس بتکه در داستانی به نام Cyberpunk ابداع و استفاده شد و از آن زمان به بعد تا جایی مشهور شده که امروز یک سبک خاص داستان نویسی به حساب می‌رود. در یک تعریف تک خطی از سایبرپانک می‌گویند

سایبرپانک بیان (معمولا تاریک) ایده‌ها در مورد انسان و تکنولوژی و ترکیب‌ این دو در آینده نزدیک است. 

اما به نظر من همچنان تعریف «تکنولوژی بالا؛ زندگی پایین» تعریفی خلاصه‌تر و همچنان گویا است.

عناصر داستان‌های سایبرپانک معمولا عبارت هستند از:

تاثیر منفی تکنولوژی بر زندگی انسان: در داستان‌های سایبرپانک معمولا با دنیایی طرف هستید که تکنولوژی افسارگسیخه بر آن حکم می‌راند. در این جوامع قواعد مرسوم فعلی شکسته شده‌اند، محیط زیست تخریب شده و جرم و مواد مخدر حرف اول را می‌زنند.

آمیختگی انسان و ماشین:. علاوه بر برنامه‌های کامپیوتری هوشمند و ربات‌ها؛ انسان‌های دنیای سایبرپانک هم شدیدا به ماشین گره خورده‌اند. گاهی اجزای کامپیوتری را در بدن انسان‌ها ملاحظه می‌کنید و گاهی انسان‌ها آنقدر مجهز به چشمی‌ها و کامپیوترهای پوشیدنی هستند که دیدن بدن آن‌ها مشکل است. علاوه بر این بسیاری از نقش‌های سنتی انسان به ماشین واگذاری شده (مثلا فروشندگی یا مسوول بلیت قطار) اما در مقابل شغل‌های مربوط به ربات‌های فعلی در دست انسان‌ها است (مانند کار مونتاژ یا تست کیبرد در کارخانه‌ها). برخی از این داستان‌ها تا آنجا پیش می‌روند که نقش بدن انسانی را با بدن دیجیتالش عوض می‌کنند و دنیای واقعی جایی می‌شود که بدن حضور ندارد (مثلا متاورس که فضایی است شبیه اینترنت فعلی ما).

کنترل شرکت‌ها بر جامعه: تقریبا تمام داستان‌های سایبرپانک در فضایی اتفاق می‌افتند که در آن شرکت‌ها کنترل جوامع را در دست دارند. دولت‌ها تضعیف شده‌اند یا بازیچه دست شرکت‌های اقتصادی چندملیتی هستند. در داستان های آنها رییس جمهور آمریکا معمولا آدم بی اهمیتی است که فقط یک نقش اداری بازی می‌کند . در برخی داستان‌ها هم با ضد-آرمان‌شهرهایی طرف هستیم که در آن‌ها انسان‌هایی زندگی می‌کنند که یک قدرت کنترل کننده تحت عنوان «حفاظت از بشریت» تمام آزادی‌های فردی آن‌ها را سلب کرده.

تمرکز بر زیرزمین و خرده فرهنگ‌ها. سایبرپانک تقریبا همیشه روی خرده فرهنگ‌‌ها و گروه‌های زیرزمینی تمرکز دارد. حتی اگر داستان به سمت یک انقلاب عمومی در جامعه هم برود، این خرده‌فرهنگ‌های پانکی زیرزمینی هستند که در هسته داستان محوریت دارند و ضد-قهرمان‌ها تقریبا همیشه آدم‌هایی مستقل از جامعه هستند.

دسترسی مستمر به اطلاعات. این چیزی است که سایبرپانک‌ را به ژانر داستانی مورد علاقه هکرها تبدیل کرده. قهرمان‌ها یا ضد-قهرمان‌های سایبرپانک دسترسی وسیع و دائمی به شبکه‌های اطلاعاتی دارند. آن‌ها در دنیاهای مجازی زندگی می‌کنند. با یک حرکت انگشت بزرگترین کتابخانه‌ها را با بهترین کتابدارها در اختیار دارند و شغلش برخی از آن‌ها جمع آوری اطلاعات و فروختن آن‌ها به بانک‌های اطلاعاتی است. این استمرار دائمی جریان اطلاعات، تا آنجا پیش می‌رود که مرز واقعیت و مجاز به هم می‌خورد و قهرمان یا ضد قهرمان همیشه تصویری مجازی روی واقعیت اطراف خود می‌اندازد.

به عنوان نمونه‌های مشهور ژانر سایبرپانک می‌شود می‌شود در کتاب‌ها به آثار ویلیام گیبسون (از جمله نورومانسر) و در رده فیلم به نمونه‌هایی مانند بلیدرانر (۱۹۸۲) و ماتریکس (۱۹۹۹) و در انیمه به مجموعه فوق العاده Serial Experiements Lain اشاره کرد که تصویر زیر صحنه‌ای از آن است.

cyberpunk_2

پتنت ترول چیست

این نوشته از مجموعه نوشته‌هایی است که من برای بخش کتاب نارنجی سایت خوب نارنجی می نوشتم که قرا بود تبدیل بشه به کتابی در مورد فرهنگ اینترنت… حالا که دوست نداشتن نارنجی باشه، اینجا تکرارشون می کنم


پتنت ترول

خواننده‌های دائمی نارنجی می‌دانند ترول کیست. ترول یا Troll به دنبال توجه است و تنها راهی که برای اینکار پیدا می‌کند، دعوا راه انداختن است. معنی Patent هم روشن است. به گفته ویکیپدیای فارسی، پتنت یا حق انحصار، حق امتیاز (پتنت) حق انحصاری است که در قبال اختراع ثبت شده به مخترع یا نماینده قانونی او اعطا می‌شود.

ترکیب این دو مورد با هم، ما را به معنی پتنت ترول می‌رساند: شرکتی که از طریق داشتن پتنت‌ها برای دیگران مزاحمت و برای خود توجه (پول) تولید می‌کند.

پتنت‌ها ساخته شدند تا در حین پیشرفت علم و تکنولوژی، به مخترعین فرصت بهره‌وری از اختراعشان را بدهند. پانصد سال قبل از مبدا تاریخ فعلی، شهر سیباریس در یونان باستان قانونی تصویب کرد که به موجب آن «هر کس اختراعی کند که باعث بهبود آسایش دیگران شود، می‌تواند برای یکسال به طور انحصاری از منافع آن استفاده کند». در صورتی که چنین قوانینی وجود نداشتند، مخترین باید اختراعات خود را از بقیه مخفی می‌کردند اما با بودن قانون «حق انحصاری»، مخترعین می‌توانستند اطمینان خاطر داشته باشند که در صورت اختراع چیزی و اطلاع رسانی در مورد آن به عموم مردم، تا زمان معقولی خواهند توانست از آن سود کسب کنند.

اما این مفهوم با دنیای دیجیتالی امروز به مشکلاتی برخورده. این روزها پتنت به طور متوسط بیست ساله است. یعنی سود یک اختراع برای بیست سال در انحصار صاحب حق انحصاری آن اختراع خواهد بود. اما اولا تکنولوژی امروز عمری بسیار کوتاهتر از بیست سال دارد و دوم اینکه مشکل اصلی این است که چه چیزی قابل پتنت شدن است؟

در قانون آمریکا، چیزهایی قابل پتنت شدن هستند که تازگی داشته باشند و بدیهی هم نباشند. مثلا کسی نمی‌تواند یک شکل خاص از ابر را پتنت کند چون ابر چیزی طبیعی و بدیهی است. یا مثلا کسی نمی‌تواند در حال حاضر چرخ را پتنت کند چون جدید نیست.

اما وقتی بحث از نرم‌افزار و تکنولوژی‌های جدید باشد، بحث پیچیده‌تر است.مثلا در حال حاضر شرکت‌های زیادی در حال پتنت کردن چیزهایی غیرقابل باور هستند. مثلا یک شرکت هر آیکونی که اطرافش به جای مربع کامل، کمی گرد باشد را در اختیار گرفته، یک شرکت دیگر هر جلسه‌ای که چهل دقیقه طول بکشد را و چند هزار شرکت دیگر تک تک ژن‌های کشف شده بشر را!

اینجا بحث احمقانه می‌شود. جدا کردن چیزهای بدیهی از «اختراع» سخت‌تر شده و در عین حال پتنت که ساخته شده بود تا باعث پیشرفت علم بشود، دارد مانند یک ترمز همه را عقب نگه می‌دارد.

اما در این میان پتنت ترول‌ها بدترین چیز هستند. این شرکت‌ها بر خلاف مثال‌های بالا بدون اینکه هیچ اختراعی بکنند و بدون اینکه هیچ تولیدی داشته باشند و در اکثر موارد حتی بدون اینکه کوچکترین ایده‌ای در مورد تکنولوژی‌ داشته باشند، پنت‌های قدیمی که بعضا هیچ گاه هم استفاده نشده‌اند را از شرکت‌ها و مخترعین دیگر می‌خرند و با بردن آن‌ها به دادگاه، ادعای خسارت‌های عظیم از شرکت‌های بزرگ می‌کنند.

مثلا در موردی جدید، شرکتی به نام دیجیتود شکایتی علیه آمازون، بلک‌بری (ریم)، ال.جی.، سونی، سامسونگ، نوکیا، موتورولا و اچ.تی.سی. پر کرده است مبتنی بر پتنتی درباره اجرای دستورات از راه دور.

این شرکت بیشتر از ۵۵۰ پتنت از دیگران خریده. تقریبا تمام این پتنت‌ها قبلا توسط هیچ کسی استفاده نشده‌اند و فقط ایده‌ای هستند که زمانی کسی داشته و حالا به یک ترول پتنت فروخته. این ترول با ادعای در اختیار داشتن حق انحصاری این ایده‌ها، شروع به شکایت از انواع و اقسام شرکت‌ها می‌کند. شرکت‌های مورد شکایت حتی در صورت پیروزی در دادگاه، بین پانصد هزار تا دو میلیون دلار خرج وکیل و غیره خواهند کرد و حتی ممکن است در زمانی که دادگاه جریان دارد، فروش دستگاه‌های مورد شکایت قانونا ممنوع شود. پس این شرکت‌ها ترجیح می‌دهند تا به جای رفتن به دادگاه، پولی به شرکت شکایت کننده بدهند و بحث را بیرون دادگاه خاتمه دهند.

این جریان حتی در شرکت‌های بزرگ هم جریان دارد. مثلا در حال حاضر مایکروسافت ادعاهایی در مورد اندروید دارد. گوگل می‌گوید این ادعاها باطل هستند اما خیلی از شرکت‌ها که حوصله رفتن به دادگاه را ندارند و آن را از نظر مالی به ضرر خود می‌بینند، قبول کرده‌اند که به ازای هر گوشی کمی پول به مایکروسافت بدهند تا از آن‌ها شکایت نکند. مشکلی اصلی این جریان، پول در آوردن یک شرکت نیست بلکه درگیر شدن شرکت‌ها در بحث‌های حقوقی است و صرف شدن منابع در دادگاه‌ها و در نهایت سودآوری بیشتر یک شرکت بسیار کوچک متشکل از ده کارمند و پنجاه وکیل نسبت به یک شرکت نویسنده نرم افزار و تولید کننده.

بازار پتنت ترول‌ها در حاضر شدیدا داغ است. با «کشف شدن» ژنوم انسانی، چند هزار شرکت مشغول ثبت کردن انواع و اقسام ژنوم‌های قابل تصور هستند. مثلا یک شرکت «نواختن سریعتر موسیقی از طریق تحریک یک ژن خاص» را پتنت می‌کند و تا بیست سال آینده اگر کسی به این تکنولوژی دست پیدا کند، باید به این شرکت پول بدهد. یا شرکت دیگری «فرمولی برای کشف اینکه دو نفر تا چه حد ممکن است به هم علاقمند باشند» پتنت می‌کند و از این به بعد تمام سایت‌های دوستیابی که آدم‌ها را به همدیگر معرفی می‌کنند باید به آن باج بدهند.

مشکل عمیق‌تر وقتی است که حتی این شرکت‌ها ایده را هم نداشته باشند و تنها کاری که می کنند خریدن پتنت از دارندگان آن‌ها و دادن آن به بخش حقوقی خود است. اگر قرار است تکنولوژی کماکان به جلو برود و اختراع هنوز مهمتر از دلالی باشد، این مشکل باید حل شود. در حال حاضر هم گفتگوهای زیادی در این مورد در جریان است تا قانون جدیدی تصویب شود که بتواند در عین حفظ حقوق مخترع، جلوی دلالان ایده‌هایی که حتی به اجرا در نیامده‌اند را هم بگیرد.

مشارکت در موومبر برای آگاهی بخشی نسبت به سرطان‌های مردانه و از اون بالاتر، فان.

movember

فراموش کردم بگم که امسال توی موومبر مشارکت می کنم. در این حرکت جمعی جهانی، مردها در طول ماه نوامبر (از چند روز پیش تا فکر کنم نهم آذر) صورتشون رو اصلاح نمی‌کنن و ترجیحا سیبیل می‌ذارن! چرا؟ چون سبیل خیلی خوبه (: اما این همه ماجرا نیست.

پایه اصلی این حرکت آگاهی بخشی نسبت به سرطان و به طور خاص‌تر سرطان‌های مردانه (مثلا پروستات) است و پیشگیری یا تشخیص زودهنگام اونها به منظور کم کردن موارد مرگ قابل پیشگیری.

جالبی این حرکت، اینه که در فرهنگ عامه هم به خوبی نفوذ کرده. عکس بالا تیم راگبی استرالیا است در طول این ماه و اگر اشتباه نکنم پارسال دو سال پیش هم نیما اکبرپور سبیل گذاشته بود و از اون بامزه تر در بازی فوتبال منیجر ۲۰۱۵، همه بازیکن‌ها در طول این ماه سبیل در می یارن و گوگل کروم هم در برای این ماه تا به حال چهار بازی مرتبط داشته.

خلاصه اینکه ما هم هستیم و تا آخر این ماه بدون اصلاح در خدمت شماییم (: سعی می کنیم عکس هم فراموش نشه!

پ.ن. دلیل جمع بودن افعال خط آخر اینه که وقتی مرد ریش یا سبیل می ذاره، یک جوری جو گیر می شه. چیزی شبیه وقتی عینک آفتابی می زنه ولی در یک جهت متفاوت.

پ.ن.۲. اگر در همراهی سبیل گذاشتین، عکسش و لینکتون رو تا هفتم آذر برام بفرستین که در مطلب اون روز منتشر کنم (:

خاطرات زیکانف – آشنایی با پدر سلفی ایران و سیخچه سلفی

آخر هفته قبلی که توی زیکانف بودم، یک پدیده گجتی بیشترین نمود رو داشت مونوپاد بود که البته اسم بهترش اینه: سیخچه سلفی ! این دستگاه که به گفته امیرسایبر از هفتاد تومن تا صد و خورده ای پیدا می شه یک سیخچه تلسکوپی است که می تونین گوشی‌های مرسوم رو توش نصب کنین و با استفاده از تایمر یا ریموت عکس هایی از زاویه های خاص بگیرین:

sikhche_maker_party
(عکس مربوط به موزیلا وب میکر پارتی)

یا باهاش مثلا برین توی حوض و عکاسی کنین:

sikhche_selfie_hoz

مشهورترین آدم در این میون همونطور که گفتم AmirCyber بود که حتی لنز فیش آی هم داشت که با یک چیزی شبیه یک کلیپس نرم وصل می شد روی لنز گوشی و عکسهای سلفی واید اینطوری می گرفت:

selfie_fisheye_wide

و اینهم خود امیر با سیخچه سلفی اش:

monopod_hayat

و این هم گجتش که علاوه بر استفاده به عنوان سه پایه کلاسیک، اجازه می ده گوشی/دوربین رو روی انواع لوله و شاخه و میله نگه داریم:

hdr

و البته استفاده از همه اینها یکسری اصول داره، مثلا به حواس سخنران توجه کنیم وقتی سال بعد تو زیکانف می بینه اینهمه میله جلو چشش رفتن هوا (یا اگر برای سخنران عادی بشه، به دید عقبی ها توجه کنیم که باید از پشت جنگل سیخچه سلفی ها کنفرانس رو ببینه):

sikhche_selfie_salon

یا مثلا بدونیم که اگر با لنز فیش آی واید سلفی بگیریم ممکنه بینی‌مون، دماغ به نظر بیاد:

selfie_fisheye_wide_self