گیک ها و کارهای تکراری

منبع

توضیح: بحث خوبه ولی این الزاما همه حرف ها نیست. مثلا من گاهی با اسکریپت کارم سریعتر نمی شه ولی جذابتر می شه یا گاهی کلا بیخیال می شم یا غیرگیک ممنون می شه و مسخره نمی کنه و هزار مدل سناریوی دیگه (:

کیبورد آزاد زنده است (:

کسانی که حرفه ای اینجا رو می خونن امروز منتظر رادیو بودن. کسانی که خیلی حرفه ای تر می خونن متوجه شدن که چند روزیه نمی نویسم پس امروز احتمالا رادیو نداریم (: دومی ها درست حدس زدن (:

من سرم خیلی خیلی شلوغه. غیرقابل باور… ولی دلم با شماست (:

زد ایکس اسپکتروم سی ساله شد

این هفته احتمالا به علت مشغله من رادیوگیک نخواهیم داشت… اما همینجا – با یادآوری سینا – می گم که زد ایکس اسپکتروم، این کامپیوتر رویایی، اول کامپیوتر شخصی که قیمت رو به زیر صد پوند رسوند و اولین کامپیوتری که من داشتم – نه دقیقا همین ولی از همین رده – و باهاش برنامه نوشتم سی ساله شده.

این کامپیوتر یک ورودی داشت. درست مثل ورودی میکروفون روی لپ تاپ ها. بعد یک پخش صوت معمولی رو (که یک چیزی به اسم نوار کاست توش می ذاشتن) از طریق یک سیم به اون ورودی وصل میکردم. نوار رو می بردیم اول برنامه ای که قرار بود لود بشه و بعد از دادن دستور «از نوار لود کن» دگمه پخش روی ضبط صوت رو می زدیم. صداهای جیر جیری بلند می شد که هر کدومش نشون دهنده یک بیت صفر یا یک بود و بعد ا زچند دقیقه برنامه از روی نوار توی حافظه این دستگاه لود شده بود.

خروجی این دستگاه تلویزیون بود. یک سیم داشت که وصل می شد به ورودی آنتن تلویزیون و تصاویر سیاه و سفیدی رو روی اون پخش می کرد (رنگی بود؟). این دستگاه فوق العاده بود. به لطف سینا، من الان یکیش رو دارم (:

منبعی که حتی اگر حوصله نمی کنین بخونین، خوبه عکس هاش رو نگاه کنین

رادیو گیک شماره ۶ – ویران شود این خانه که میخانه ندارد

در این شماره که می شد اسمش باشه گیک های خندان، اولش دلمون می گیره از این شهری که وقتی یک میکروفون خوب یو اس بی می خوای توش بخری هیچ جاش پیدا نمی شه، از سانسورچی های اینترنت و شرکت های بزرگ محدود کننده اش و از پتنت ترول هایی که برای سودشون تکنولوژی رو خفه می کن.. اما خیلی زود با امید به سیل خروشان آزادی و با صدای هندی زهرا که تانگوی زیبا رو می خونه (بله وقت داریم ای غریبه زیبا… می خوام عقلم رو از دست بدم در دستان پر خطر تو…) فراموش می کنیم در این شماره از خوبی ها و بدی ها بگیم و به جاش سراغ اسلحه همیشگی مون می ریم و تا هفته بعد لبخندها رو حفظ می کنیم چون قشنگترین چیزیه که داریم.

[audio:http://jadi.net/audio/jadi-net_radio-geek_006_shahre_viran.mp3]

یا از اینجا دانلود کنید و اگر به دلیلی نامشخص، کشورتان رادیوگیک را سانسور می کند، از در پشتی وارد شوید یا به احترام آزادی نسخه OGG اون رو دریافت کنین.


آرس اس اس رادیو گیک

رادیو گیک در آیتونز

اخبار

گوگل و اوراکل نتونستن بیرون دادگاه صلح کنن

بعد از اینکه قاضی دادگاه آمریکا به گوگل و اوراکل پیشنهاد کرد که یک دور دیگه هم مذاکره مشترک بیرون از دادگاه برگزار کنن و سعی کنن با هم به تفاهم برسن این دو شرکت سر میز مذاکره نشستن و شکست خوردن. موضوع دعوا چند پتنت یا حق ثبت انحصاری است که اوراکل مدعیه متعلق به اونه و گوگل نقضشون کرده و گوگل هم اعلام کرده که قبول کرده بود بخشی از در آمد شرکتش از اندروید رو به اوراکل بده تا از شکایتش صرفنظر کنه.

گوگل اعلام کرده که به اوراکل پیشنهاد کرده بود تا پایان ۲۰۱۲، نیم درصد از «درآمد اندروید» رو به اوراکل بده و بعد از ۲۰۱۲ هم این مبلغ رو ۰.۰۱۵٪ پایین بیاره! خنده دار جریان این بوده که گوگل بارها گفته که در آمد خاصی از اندروید نداره و حالا احتمالا مذاکره کننده اوراکل هم سوالش این بود که ببخشید شما در آمدتون چقدره که می خواین ۱۵ هزارم درصدش رو بدین به ما؟ (((: پادکست لینوکس آوت لاوز می گفت احتما آخر سال ۲۰۱۳ لری پیج یک اسکناس صد دلاری پست می کنه به‌آدرس قایق تفریحی رییس اوراکل تحت عنوان درآمد اوراکل از پتنت هاش (((:

جریمه ۲۵۰۰۰ دلاری گوگل به خاطر عدم اجازه تحقیقات در مورد چند ایمیل و اطلاعات استریت ویوو

ماجرا اینه که اف سی سی از گوگل در خواست می کنه بهش اجازه بده در مورد اطلاعاتی که ماشین های استریت ویووش جمع کردن تحقیق کنه. دعوا سر این بوده که این ماشین ها نه فقط اسم شبکه های وایرلس بلکه گاهی حتی محتوای اونها رو هم جمع کردن. اف سی سی خواسته بوده در مورد این ادعا تحقیق کنه و گوگل قبول نکرده و حالا به خاطر عدم مشارکت در تحقیقات به حداکثر جریمه ممکن برای اینکار یعنی ۲۵ هزار دلار جریمه شده. دقت کنیم که گوگل سی و دو هزار کارمند دائم داره و ۲۵ هزار دلار جریمه ناهار یک روز شرکت هم نیست (: این شرکت در سال نزدیک ۴۰ میلیارد دلار درآمد داره و مطمئن باشین اصلا به ککش هم نمی گزه ۲۵ هزار دلار جریمه بده. اف سی سی از این جریان عصبانیه و می گه اگر قراره در اینجور چیزها تحقیق کنه باید قدرت بیشتری بهش بدن.

یک و نیم میلیون متن باستانی به زودی آنلاین خواهد شد

این هفته دانشگاه آکسفورد (هاهاها نخندین بیچاره واقعا دانشگاهه) و واتیکان برنامه هماهنگی رو اعلام کردن که طبق اون ۱.۵ میلیون صفحه از متن های بسیار کمیاب قدیمی که اکثرا مربوط به قرن ۱۶ و قبل از اون هستن اسکن و روی اینترنت قرار خواهند گرفت. هزینه اینکار ۲ میلیون پوند در چهارسال تخمین زده شده که یک موسسه خیریه به اسم پولونسکی که در زمینه آموزش عالی و تحقیقات پزشکی کار می کنه اونو قبول کرده.

این متون شامل بخش بزرگی از کتاب های رم و یونان باستان از جمله آثار ارسطو، هومر و هیپوکراتس هستن. مدیر پروژه گفته این مجموعه که حاوی متن ها و حاشیه های صفحات هم هست کمک بزرگی خواهد بود به محققینی که روی این موضوع کار می کنن. موسسه پولونسکی گفته که برای «دموکراتیک کردن دسترسی به اطلاعات و دیدن افزایش دسترسی به کتابخانه های دیجیتال و در نتیجه تقسیم ثروت حاصله در بین جوامع» اینکار رو کرده.

کامپیوتر خرچنگی

تکنولوژی ریویو یک مقاله جالب داشت از دانشمندانی که با استفاده از کولونی های خرچنگ، کامپیوتر ساختن نکته جالب اینه که اینکار برای تحقیق در مورد پایین آوردن مصرف انرژی شروع شده. گفته می شه ما الان با کامپیوترهایی طرف هستیم که شدیدا بهره وری انرژی پایینی دارن و دانشمندهای مختلفی سعی می کنه با ایده های مختلف کامپیوتر بسازن تا نشون بدن که نیازی به اینهمه مصرف انرژی نیست.

گروه امروزمون از علاقه خاص خرچنگ های نگهبان به جمع شدن توی دسته های چند تایی برای ساخت کامپیوتر استفاده کردن. این خرچنگ ها یک قابلیت خاص دارن: زیر شن در دسته های عظیم زندگی می کنن و اگر در وسط دسته باشن هر حرکتی که اطرافیانشون بکنن می کنن ولی اگر به هر دلیلی به کنار دسته برسن یکهو نقش رهبر رو در دست می گیرن و سعی می کنن گروه رو به سمتی که می خوان بکشن. رفتارهای اونها هم قابل پیش بینی است و مثلا اگر کنار دیوار قرارشون بدیم شروع می کنن در طول اون حرکت کردن. رفتارهای دیگه هم هست مثلا اگر دو دسته خرچنگ به هم برسن به یک دسته تبدیل می شن و جهت حرکت وابسته می شه به سرعت و حجم هر دسته. حالا کاری که دانشمندهای – معلومه دیگه – ژاپنی کردن اینه که با طراحی دیوار به اشکال مختلف،‌گیت های منطقی مثل و و یا رو پیاده سازی کردن و با گذاشتن خرجنگ ها در جاهای صحیح یک کامپیوتر زنده ساختن.

مشخصه که من هم دقیقا درک نمی کنم این تحقیق بعدا چی می شه و چرا یک کشور یا سیستم روش سرمایه گذاری می کنه و دقیقا همین نفهمیدن هم معنی اش اینه که علم رو من پیش نمی برم و فقط قصه هاش رو براتون می گم.

در اعماق

دادگاه عالی آمریکا: قوانین طبیعت قابل پتنت شدن نیستن

البته این بحث قبلا هم بود. اصولا تعریف پتنت به عنوان ثبت اختراع شدیدا به مشکل برخورده. همین الان شما اگر پول کافی داشته باشین می تونین برین این ایده رو پتنت کنین:

پتنت شماره فلان – متعلق به جادی: وقتی پخش کننده موزیک کامپیوتر به هشتاد درصد یک آهنگ رسید نام آهنگ بعدی را روی صفحه بنویسد و بعد از پنج ثانیه محو کند.

حتی لازم نیست برنامه اش رو بنویسین. این اختراع شماست! بعدها اگر یک روز اپل این رو ساخت شما می تونین از اپل شکایت کنین که من سال فلان این رو پتنت کرده بودم. شما که حوصله دعوا ندارین پس یکسری شرکت به اسم پتنت ترول می یان اینو از شما می خرن و از هر کسی که اونو ساخته شکایت می کنن و طرف هم که حوصله دادگاه نداره، یک پولی می ده خلاص بشه. اینکار کلا پیشرفت تکنولوژی رو کند کرده. حالا هم یک شرکت مدعی این پتنت شماره ۶۳۵۵۶۲۳ شده:

روشی برای تشخیص بیماری مبتنی بر سنجش یک عامل در بدن بیمار و بعد مراجعه به یک جدول و سنجش دوباره یک عامل در بدن بیمار و مراجعه به جدولی دیگر و تجویز میزان خاصی از دارو.

خسته نباشن با این کشف. از زمان بقراط حکیم شیوه درمان پزشکی تقریبا همین بوده و خوشبختانه بعد از شکایت هم دادگاه اونو به دادگاه عالی آمریکا داده و دادگاه عالی هم این پتنت رو نقض کرده و گفته که «قوانین طبیعت قابل پتنت کردن نیستن». توی سیستم قضایی آمریکا یعنی تمام موارد مشابه هم باید از همین حکم پیروی کنن و این قدم بزرگی است. بخصوص که الان جریان پتنت کردن اجزای دی ان ای و تاثیر اونها در انسان خیلی رایج شده. مثلا یکی پتنت ثبت می کنه : بالا بردن توان درک موسیقی در انسان از طریق دستکاری فلان قسمت دی ان ای. الان نمی دونن چیه ولی اگر یک روز ممکن شد این شرکت انتظار داره تا آخر دنیا هر کس اینکار رو کرد یک پولی بهش بدن چون اول اون به فکرش رسیده. انتظار می ره این رای دادگاه عالی، تسری پیدا کنه به کیس های مشابه و حداقل اجازه نده ترول ها روی چیزهایی مثل دی ان ای دست بذارن.

البته فعلا اینطوری نیست ولی فعالان دارن تلاش می کنن که این حکم رو گسترش بدن به چیزهایی مثل همه الگوریتم ها و بگن الگوریتم یک واقعیت بیرونی است و یک برنامه فقط داره یک الگوی دنیای خارج رو تشریح می کنه و «کشف» چیزی نیست و اگر هم هست «کشف یک چیز طبیعی در دنیای بیرون و بیان ریاضی اون است» و در نتیجه اجازه ندن کسانی فرمول های ریاضی یا الگوریتم ها رو در انحصار شرکت خودشون بگیرن. فقط فرض کنین شرکتی باشه که بگه بابل سورت ( که سورت حبابی نیست! اسم یاروئه! که یعنی سورت حبابی چون توش اجزای کوچیکتر لیست مثل حباب به سطح بالای فهرست می رسن) پتنت من است و هر برنامه ای که بابل سورت کنه باید پنج درصد درآمدش رو به من بده!

سانسور چین نمی تونه اینترنت رو شکست بده

کشور دوست و برادر چی کمونیست سانسور کننده ترین کشور دنیا است. یعنی حتی از ما هم بالاتر (: Ai WeiWei هنرمند این کشور یک مقاله خوب توی گاردین داره که اینطوری شروع می شه:

چیرمن مائو گفته : ما به عنوان یک کمونیست باید کنترل بر کشور را با اسلحه به دست بیاوریم و با قدرت قلم آن را حفظ کنیم. و خب نتیجه اش اینه که توی چین می شه تبلیغات دولتی رو همه جا دید و خفه کردن هر نظر مخالف دولت رو. قبل از اینترنت تنها چاره مردم دیدن تلویزیون دولتی بود و خوندن روزنامه سیاه سفید رسمی. اما الان وضع تفاوت کرده. حتی در این کشور که سنگین ترین و پیچیده ترین سانسور اینترنت جهان رو داره مردم دارن بیشتر و بیشتر به اینترنت دسترسی پیدا می کنن و می فهمن دنیا چه خبره.

خوندن مقاله رو پیشنهاد می کنم ولی خلاصه اش هم جالبه . می گه باز شدن یک جریان مهمه. حتی اگر آدم ها بگن صبحانه چی دارن می خورن در حال یاد گرفتن این هستن که حق دارن حرف بزنن نه اینکه فقط مصرف کنن. در ضمن این هنرمند چینی می گه که اگر دولت نیازمند خلاقیت مردمه نمی تونه دائما نیمه شب ها بیاد در خونه شون، دستگیرشون کنه، کیسه سیاه سرشون بکشه و ببره زندان و بازجویی شون کنه. چین نیازمند درآمد و توسعه است و دولت چین هم مثل هر حکومتی باید بین خلاقیت و فعالیت مردمش و سرکوب اونها یک کدوم رو انتخاب کنه. اون اضافه می کنه در دنیای آینده آدم ها آیفون می خوان ولی آیفون فقط یک محصول نیست بلکه یک شکل از نگاه به انسانه که با بودن سانسور، عملی نیست.

این هنرمند می گه که سانسور اینترنت مثل یک سده که جلوی مردم بسته می شه. سد رو می شه هی قوی تر کرد و بالاتر برد اما تنها نتیجه اش اینه که سطح آب پشتش بیشتر می یاد. هر قطره که امروز نذاریم از اینترنت رد بشه فردا جزئی از سیلی می شه که دیگه نمی دونیم چطوری باید فشارش رو تحمل کنیم و حتی اگر بتونیم یک نسل هم سیل رو عقب بندازیم فقط یک نسل به آب پشت سد اضافه کردیم.

اما این اینترنت قابل شکسته… گوش بدیم به سرگئی برین از موسسان گوگل

اما دشمن اینترنت یکسری سانسورچی جهان سومی نیستن. خطر اصلی که اینترنت ما به شکل فعلی رو تهدید می کنه شرکت های تجاری و بخصوص شرکت های تفریحی غرب هستن. فشار سیستماتیکی هست برای کم کردن آزادی های موجود در اینترنت و شکل دادن ترافیک اون و محتوای روش به شکلی که با دور شدن از هدف اولیه ای مبنی بر یک شبکه آزاد و غیرمتمرکز، اونو به سمت یک سیستم تحت کنترل یکسری شرکت تجاری ببره که قفس هاشون رو اون تو درست می کنن، ما رو توش دعوت می کنن و بعد در و دیوار رو استیل نصب می کنن که ما فکر کنیم چقدر این شهر قشنگه اما ویران شود این خانه که میخانه ندارد..

برین می گه که «نیروهای بسیار قدرتمندی علیه اینترنت باز متحد شده اند و همکارانی هم در اطراف دنیا پیدا کرده اند» او ادامه می دهد که «من از هر وقت دیگری در گذشته بیشتر نگران هستم. وحشتناک است»

خوشبختانه ما توی ایران زندگی می کنیم و هر کدوم یک پا دانشمند مخابرات شدیم. خارجی ها کلی سعی می کنن ترافیک شیپینگ رو به خواننده ها توضیح بدن ولی خب ما خودمون استادشیم: همون موقع ها که مثلا جیمیل قطع نیست ولی نمی شه هم باهاش کار کرد. یا وقتی یوتوب هست اما شما نمی تونین به خاطر سرعتش ازش استفاده کنین ولی به جاش خبرگزاری فلان که ویران شود این خانه که میخانه ندارد کم مونده از تو مودم بزنه بیرون اینقدر زود می یاد (:

نگرانی دیگه برین، شرکت هایی مثل فیسبوک و اپل هستن که با داشتن پلتفرمهای اختصاصی خودشون می تونن دسترسی کاربران به اطلاعات و همچنین شیوه استفاده اونها از شبکه رو در دست بگیرن و کم کم بدون اینکه خود این کاربرها بفهمن، شما دیگه به جای اینکه به یک اینترنت آزاد دسترسی داشته باشین فقط از کانال یک شرکت خاص بتونین به چیزهایی که اون شرکت می خواد برسین.

بخش آخر

با مهدی خندان هستیم که زیر صداش که خش خش داره یک موسیقی پخش می کنیم (:

موسیقی

موسیقی این هفته پیشنهادی سعید جاویدی بود

آهنگ: holding out for a hero
Artist : Bonnie Tyler
Album : Footloose

ولی … ولی راستش در آخرین لحظه بازم قهرمان ها و انقلابی های با مرام به افتخار عشاق کنار رفتن… آهنگ این به ناگهان هفته Beautiful Tango است از «هندی زهرا». مشخصه که احتمالا جزو جریان اصلی موسیقی نبودنش حداقل در سطح درک من تاثیر داشته در انتخابش ولی آرامش و دعوت به شروعی که داره نقش مهمتری بازی کرده.

هشت نکته درباب زیرآبی

مودب و سریع و مهربون چند تا نکته رو راجع به جریان استخر بگم.

۱) یکبار چند سال پیش یک هموطن در دانشگاهی در آمریکای شمالی سینه یک خانمی رو توی آسانسور لمس کرده بود. بعد که اعتراض کرده بودن تو دادگاه گفته بود که هر مرد طبیعی ای اینکار رو میکنه. اون موقع غر زدیم که بابا این مریضی است طبیعی نیست، گفتن نگین اینطوری گناه داره پسره بعدا آبروش می ره. ما هم سعی کردیم بگیم بابام جان، آبروی یک کشور رو می بره وقتی می گه این رفتار طبیعی آدم است و حتی نمی پذیره که کارش اشتباه بوده. برای این مطلب هم لطفا کامنت بامزه نذارین در باب طبیعی بودن. منظور رو بگیرین. درسته که یک عمر به ما می گن مرد یک موجود وحشی است که باید سعی کنه غریزه اش رو کنترل کنه و اگر زن ببینه وحشی می شه ولی این واقعا در این دنیا درست نیست (:

۲) من اینهمه سفر رفتم تا به حال استخر مختلط نرفتم به جز توی هتل و اونهم ساعت های خلوتش یا ریزورت که کلا جریان همینه. حتی به نظرم کمی شرایط عجیبی باشه برام مایو بپوشم برم توی یک فضای نسبتا کوچیک مختلط.. عجیب بود برام که اینقدر با بدنشون (و بدن بقیه) راحتن. کاش حداقل یک ساحل تو ایران رو هم مختلط می کردن که زن و شوهر نوبتی نرن دریا.

۳) سفارت ایران در برزیل گفته که این جریان یک سوء تفاهم ناشی از تفاوت فرهنگی است. درسته اینجا چیزهای عجیبی – مثلا ازدواج با بچه زیر هجده سال – جزو قانونه ولی واقعا قبول کنین جزو فرهنگمون نیست بریم تو استخر زیرآبی بریم دست بزنیم به بچه ها. اگر دروغه که خب بگین دروغه اگر هم راسته بهتره بگین «خیلی بد بوده و رسیدگی می کنیم حتما و متاسفیم که پیش اومده و سابقه هم نداشته و حتما شدیدا پیگیری خواهد شد». برگردین به همون نکته ۱. اگر بگیم کلا فرهنگ ما همینه بدتر و بدتر می شیم. اگر راسته آبروی همه رو نبرین به خاطر بیماری عده ای.

۴) من دوبی پارک آبی رفتم. همیشه دوست داشتم یک چیزی بنویسم در این باب که یک عمر به ما دروغ گفتن که اگر زن لخت ببینین وحشی می شین یا همه دنیا مشغول فسادن. مجردها و خانواده ها از عرب محجبه تا اروپایی بیکینی پوش اومده بودن و راحت و آسوده از پارک آبی لذت می بردن. درست مثل ورزشگاه فوتبال که حضور زنان هیچ ضرری نداشت. یادم افتاد که ایران تنها کشور جهان با حجاب اجباریه.

۵) سفارت ایران گفته که اصلا چنین چیزی سابقه نداشته پس راست نیست. خب پدر من حتی اگر سابقه نداشته و طرف الگوی تقوا هم بوده و مثلا به زور بردنش استخر مختلط بهش کارت ورودی دادن بازم بالاخره یکبار می تونه اولین بار باشه دیگه. من بهش می گم «استدلال نسبت زمانی در فوتبال: چون در ده دقیقه اول صفر گل خوردیم پس می شه تناسب بست که در نود دقیقه هم صفر گل می خوریم». می شه گفت طرف بار اولش بوده و باید تخفیف در مجازات بگیره ولی نمی شه گفت چون قبلا این جرم رو نکرده پس هیچ وقت نمی کنه.

۶) یکبار مدیر آفریقای جنوبی ما توی تهران با لغت های F دار فحش داد. شکایت کردیم و ایده خارجی ها این بود که تفاوت فرهنگی است و خیلی هم وحشتناک نبوده. ایده ما این بود که حتی اگر تفاوت فرهنگی است و وقتی اینجاست باید فرهنگ ما رو رعایت کنه. اون برزیلی که می یاد اینجا مایوی برزیلی اش رو نمی پوشه پس حتی اگر فرهنگ ما انگول بچه ها باشه اونجا نباید اینکار رو بکنیم.

۷)‌ الان ما دیگه رسیدیم به جایی که به برزیلی ها می گیم مسایل جنسی رو سخت نگیرن؟ اوکی! (((: ولی حداقل متوجه بشیم که مشکل اونها با خود جریان جنسی نبوده بلکه داستانی براشون سنگین تموم شده که که می گن از نظر اونها آزار جنسی است به کودک. طبق داستان اونها طرف مقابل نه اینو می خواسته و نه حتی اگر می خواسته به خاطر سن زیر هجده سال اجازه داشتیم بریم سراغش.

و نکته هشتم:

تجاوز، تحقیر و آزار شما رو جذاب نمی کنه آقایون عزیز
اگر دوست دارین با دختری دوست بشین و حتی «ازش» لذت ببرین و مشکل اخلاقی هم با این ندارین و طرف هم بالای هجده سالشه با دست رسوندن تو خیابون، طرف با خودش فکر نمی کنه «وای تحریک شدم برم با این دوست بشم» بلکه خودش رو جمع می کنه و تا جایی که می تونه از شما فاصله می گیره. با به زور بوسیدن یک نفر باعث نمی شه طرف به شما کشش پیدا کنه بلکه باعث می شه هر جا شما هستین دیگه نیاد و گارد دفاعی داشته باشه. اگر هم می خواین با کسی باشین سعی کنین جلب اعتماد کنین و مهربون باشین و خواستنی. حتی مریض های جنسی که دنبال بچه ها هستن هم یک ون می خرن کمی خوشگلش می کنن توش آبنبات میذارن و با خنده به بچه های توی خیابون تعارف می کنن (که بعد معلوم می شه بچه هه تحت نظر اف بی آی است و پلیس دمار از روزگارشون در می یاره)… نمی گم اینکار رو بکنین ولی نکته رو بگیرین: آزار دادن کسی باعث نمی شه یکهو تحریک بشه و بیاد از شما درخواست هماغوشی کنه. اون مال داستان های مریض یک عده مریض است.


می دونم خیلی چیزها گفته نشده. امیدوارم روزی باشه که بشه با خودسانسوری کمتری حرف زد (: فعلا بریم سراغ این چیپس که این بغله منتظره در نقش ناهار امروز ظاهر بشه (:

کنسرت هولوگرام توپک و اسنوپ داگ

آی تی لاین بهم گفت از این احتمالا خوشم می یاد و خب واقعا هم خوشم اومد:

توپک داره با اسنوپ داگ رو صحنه می خونه (: از چیش ممکنه خوشم بیام؟ از تاریخش! کنسرت دو روز قبل است در حالی که توپک ده پونزده سالی است که کشته شده..

بعله.. تصویر دو بعدی ای که به خوبی ساخته شده، روی یک آینه انداخته شده و بعد روی یک ورق بسیار نازک فیلم که مثل یک پرده نامرئی عمل می کنه بازتابیده شده تا به مردم اجازه بده که کنسرت مشترک توپک و اسنوپ داگ رو تماشا کنن.

احتمالا باید منتظر کنسرت های مایکل جکسون و بقیه هم باشیم. البته ظاهرا نیازی هم نیست که «هنرمند» حتما زمانی واقعا موجود بوده باشه. مثلا همین الان این خانم در ژاپن کلی طرفدار داره بدون اینکه اصولا در هیچ دوره ای از تاریخ حضوری فیزیکی در جایی داشته باشه.

تبصره: بعله! این از نظر فنی هولوگرام نیست و فقط یک تصویر دو بعدی خوبه. ولی باحاله. اما آیا حاضرین پول بلیت کنسرت رو بدین و بعد برین هولوگرام بهرام رو ببینین؟

لینک اصلی ویدئویی که ازش استفاده کردم

قفسه سیار کتابخونه آمریکا در ۱۹۲۸ برای بیماران

من سرم شدیدا با کار شلوغه ولی علی الحساب شما این رو داشته باشین:

قفسه سیار کتابخونه عمومی لس آنجلس آمریکا در سال ۱۹۲۸ است برای سرویس دادن به بیمارانی که نمی تونن از تخت بیان بیرون.

منبع

چرا گنو/لینوکس را دوست دارم: بررسی سال های تولد در اطلاعات افشا شده ۳۰۰۰۰۰۰ کارت بانکی

در بخش کامنت های مطلب نقدی بر برنامه بی بی سی در مورد جریان انتشار سه میلیون کارت اعتباری ، همایون گفته بود که:

درود. کارهای آماری جالبی میشه با داده‌ها انجام داد. به عنوان مثال احتمال این که آدمها تاریخ تولدشون رو به عنوان رمز انتخاب کنن بالاست. به دنبال ۱۳۶ بگردبن در فهرست رمزها و مقایسه‌اش کنین با هر عدد ۳ رقمی دیگه‌ای. (۱۳۷ و ۱۳۵ و ۱۳۴ هم تعدادشون بالاست). من اگه دنبال دزدی بودم از اینجا شروع میکردم.

خب ایده بسیار جالبیه و من هم امروز یک ساعتی وقت اضافی دارم برای دستگرمی لینوکس و برنامه نویسی و نوشتن یک مطلب در مورد چرا لینوکس رو دوست دارم و همینطور دادن فرصت به کسانی که می خوان مهارت های عملی خودشون توی خط فرمان رو بالا ببرن و مثل یک هکر، به ابزارشون مسط باشن.

اگر شما علاقه ای به خط فرمان یا حوصله اش رو ندارین و فقط نتیجه کار رو می خواین… سریع اسکرول کنین پایین تا برسین به نمودارهای آخر (:

اگر هنوز با من هستین بگم که اینکارها دقیقا به همین ترتیب انجام شدن و مطمئنا روش های بهتری دارن…. در اصل شما دارین چرک نویس رو می خونین تا ببینین قدم ها چطوری برداشته شدن.

در قدم اول همه صفحات بانک تجارت رو باز می کنم، با ctrl+A متنشون رو کپی می کنم و توی یک ادیتور متنی paste می کنم. من توی لینوکس برای اینکار از gedit استفاده کردم که ادیتور ساده و دم دستی گنوم است… مشخصه که اگر توی ویندوز بودم خود این یک ماجرا بود که کدوم ادیتور ممکنه بتونه این پیست رو قبول کنه و آخ نگه.

به خاطر کپی پیست من فقط متن های توی صفحه ها رو دارم… چیزهایی مثل این:

با یک دستور تمام خط هایی که توشون + هست رو جدا می کنیم. اینها خط های حاوی پسورد هستن:

grep "+" all_tejarat.txt > only_hesab_and_pass

اوه اوه! شد این:

و ادیتور توی باز کردنش یک آخ ملایمی گفت (سی ثانیه ای طول کشید تا باز بشه) چون دوستمون حتی یک انتر هم نزده و در نتیجه با خطوطی طرف هستیم که یک میلیون کاراکتر در هر خط نوشته شده‌ (: قاعده طبق گفته خودش اینه:

رمز مخفي , شماره کارت + رمز مخفي , شماره کارت + رمز مخفي , شماره

پس من برای راحت کردن کارم، همه + ها رو تبدیل می کنم به سر خط:

jadi@jubung:~/Desktop$ sed -e "s/\s+[+]*\s*/\n/g" only_hesab_and_pass > har_password_yek_khat
jadi@jubung:~/Desktop$ head har_password_yek_khat 
رمز مخفي , شماره کارت
رمز مخفي , شماره کارت
رمز مخفي , شماره کارت 6273531000000002,73251531609013
6273531000000087,42984601252954
6273531000000105,90683196772477 6273531000000145,14810051866743
6273531000000146,61558146155078
6273531000000150,14869351127492 6273531000000151,87078051710776
6273531000000201,17221491685028
6273531000000222,32833487680537 6273531000000232,06865382135692
6273531000000232,69595659033276

راستش درست نفهمیدم چی شد! درست کار نکرد ولی بد هم نبود… حالا یک قدم دیگه باید تیکه تیکه کنم این فایل رو. فاصله ها رو به سر خط تبدیل می کنم‌ (:

jadi@jubung:~/Desktop$ sed -e "s/ /\n/g"  har_password_yek_khat > har_password_yek_khat_2
jadi@jubung:~/Desktop$ head -20 har_password_yek_khat_2 
رمز
مخفي
,
شماره
کارت
رمز
مخفي
,
شماره
کارت
رمز
مخفي
,
شماره
کارت
6273531000000002,73251531609013
6273531000000087,42984601252954
6273531000000105,90683196772477
6273531000000145,14810051866743
6273531000000146,61558146155078

و حالا همه چیز مرتبه. فقط باید پسوردها رو جدا کنم. خط هایی که توشون , هست رو جدا می کنم و می دم به یک دستور دیگه که در هر خط، اعداد اول خط تا رسیدن به کاما رو حذف می کنه. پس می مونه فقط پسوردها. می تونین نگاه کنین که چطوری با | خروجی یک دستور رو دادم هب ورودی دستور بعدی:

jadi@jubung:~/Desktop$ grep  ".," har_password_yek_khat_2 | sed "s/^.*,//" > all_passwords
jadi@jubung:~/Desktop$ head all_passwords 
73251531609013
42984601252954
90683196772477
14810051866743
61558146155078
14869351127492
87078051710776
17221491685028
32833487680537
06865382135692

حله (: ببینیم چند تا پسورد داریم:

jadi@jubung:~/Desktop$ wc -l all_passwords 
118499 all_passwords

صد و هجده هزار عدد چهارده رقمی داریم که پسوردها توشونه. حالا می ریم سراغ بررسی نظریه اصلی:

مردم احتمالا سال تولدشون رو به عنوان پسورد می ذارن.

پس ما کافیه در این اعداد که داریم پراکندگی های مختلف عددهای چهاررقمی رو پیدا کنیم و ازشون یک نمودار بکشیم. برای اینکار یک برنامه کوچیک می نویسم. البته اصطلاحی هست که می گه برنامه بزرگی که کار می کنه روزگاری برنامه کوچیکی بوده که کار می کرده. با همین ایده اول یک برنامه کوچیک می نویسم و چکش می کنم:

#!/usr/bin/perl

while ($userinput =  ) {
	chomp ($userinput);
	for($i = 0; $i <= 10 ; $i++) {
		print  substr $userinput, $i, 4;
		print "\n";
	}
}

این برنامه ورودی رو می خونه و قسمت های چهار رقمی رو ازش جدا می کنه:

jadi@jubung:~/Desktop$ echo "73251531609013" | ./find_numbers.pl 
7325
3251
2515
5153
1531
5316
3160
1609
6090
0901
9013

درست کار می کنه پس برنامه رو کامل می کنم:

#!/usr/bin/perl

@passes = ();
for($i = 0; $i <= 9999 ; $i++) {
	$passes[$i] = 0;
}


while ($userinput =  ) {
	chomp ($userinput);
	for($i = 0; $i <= 10 ; $i++) {
		$thispass = substr $userinput, $i, 4;
		$passes[$thispass] += 1;
	}
}

for($i = 0; $i <= 9999 ; $i++) {
	print $i, ",",$passes[$i],"\n";
}

این برنامه همه ورودی رو می خونه و از هر خط همه پسوردهای محتمل رو خارج می کنه و می شمره و می ره سراغ خط بعدی و در نهایت می گه هر عدد چند بار ممکن بوده به عنوان پسورد انتخاب شده باشه. بعد از اجرا خروجی اش چیزی شبیه اینه:

jadi@jubung:~/Desktop$ cat all_passwords | ./find_numbers.pl  > all_passwords_charts
jadi@jubung:~/Desktop$ head all_passwords_charts 
0,163
1,150
2,135
3,122
4,137
5,141
6,123
7,138
8,122
9,133

حالا که اینها رو داریم کافیه بریم سراغ برنامه LibreOffice برای کشیدن نمودارها. مثلا این نمودار اول است:

دیده می شه که یک جاهایی پیک داریم. بذارین یک سورت هم بکنم به ترتیب فراوانی و یک نمودار دیگه از صد تا از پرکاربردترین ها بکشیم ببینیم چی در می یاد.

اوه! نظریه دوستمون تقویت شد: مردم از سال تولد برای پسوردها استفاده می کنن (: واضح بود ولی خب از این بازی لذت بردیم و تازه یک نظریه رو هم هرچند کم،‌ تقویت کردیم. همینطوره ترکیب های «خوش دست» روی کیبورد (:

نظرتون چیه برای اختتامیه یک آمار هم بگیریم از تعداد ارقام؟ مشخصه که یک تغییر کوچیک در برنامه است فقط:

#!/usr/bin/perl

@passes = ();
for($i = 0; $i <= 9 ; $i++) {
	$passes[$i] = 0;
}


while ($userinput =  ) {
	chomp ($userinput);
	for($i = 0; $i <= 13 ; $i++) {
		$thispass = substr $userinput, $i, 1;
		$passes[$thispass] += 1;
	}
}

for($i = 0; $i <= 9 ; $i++) {
	print $i, ",",$passes[$i],"\n";
}

و نتیجه:

jadi@jubung:~/Desktop$ cat all_passwords | ./find_numbers.pl  > all_digits
jadi@jubung:~/Desktop$ cat all_digits 
0,157054
1,180318
2,169604
3,175258
4,166898
5,169252
6,162562
7,158727
8,160099
9,159214

هاه.. می بینین که احتمال استفاده از ۷ و ۹ پایینه (این رو قبلا هم شنیده بودم) و احتمالا استفاده از یک و سه بالا (: توجه داریم که در صورت درست بودن الگوریتم اعداد رندم استفاده شده برای «مخفی کردن» پسوردها، یک نویز سفید اون پایین داریم که احتمالا مساوی پخش شده.