در ادامه بحث های هفته کپی رایت رسیدهایم به جایی که باید از یک هک هوشمندانه در دنیای کپی رایت حرف بزنیم: کپی لفت. «کپی لفت» در سطح لغوی یک شوخی با کلمه «کپی رایت» است و اولین بار در یک زبون برنامه نویسی سبک و محبوب به اسم تاینی بیسیک دیده شد. اما تاریخچه واقعی کپی لفت به جایی دیگه بر می گرده.
فرض کنین من و شما با اینکه آدم ها اجازه نداشته باشن از برنامه های دور و برشون استفاده کنن راضی نباشیم و بخوایم به همه این فرصت رو بدیم که به یک کمپایلر خوب دسترسی داشته باشن. اگر عاقل و باسواد باشیم چیکار می کنیم؟ یک کمپایلر می نویسیم و می دیم بهشون (: ریچارد استالمن بزرگ افسانه ای هم دقیقا همینکار رو کرد ولی بعد یک چیزی خورد توی ذوقش: یک شرکت از استالمن اجازه گرفت برنامه اش رو بهتر کنه، استالمن با علاقه اجازه داد ولی بعد که از شرکت خواست برنامه بهتر شده رو بهش بده، مقاومت کرد و نداد و گفت این چیزهای بهتر شده مال خودش هستن و اونا رو به کسی نمیده. اما اگر کسی استالمن رو بشناسه، این شوخی رو باهاش نمی کنه – و خب معقوله که اون زمان کسی استالمن رو چندان نمی شناخت.
از اون تاریخ بود که استالمن تبدیل شد به پیغمبر دنیای آزاد و هدفش شد رسوندن ایده آزادی نرم افزار. در این جنگ اولین چیزی که نیاز داشت یک اسلحه خوب بود برای حفظ چیزهای آزادی که خلق می کرد. این اسلحه آزاد یک هک جالب قانونی بود: کپی رایت علیه کپی رایت.
در این ایده استالمن یک متن جالب نوشت که توش با استفاده از اسلحه ای به اسم حقوق قانونی کپی رایت، آزاد بودن و آزاد بودن یک اثر تضمین می شد. استالمن با اینکار فرقی گذاشت بین «نداشتن هیچ شکلی از کپی رایت» و «داشتن یک کپی رایت تضمین کننده آزادی (که بهش می گفت کپی لفت)». توی اولی ماجرا این شکلی می شه که شما یک سیستم عامل خوب می نویسین و منتشر می کنین ولی بعد یک شرکت تجاری بر می داره سورسش رو می بنده و می گه این مال منه و می ره کپی رایت می ذاره روش. توی دومی، شما می گین «این محتوا که من درست کردم کپی رایت داره! طبق قانون این محصول حاوی این چهار آزادی است. آزادی صفر: آزادی استفاده – یعنی هر کس حق داره از این استفاده کنه. آزای یک: آزادی بررسی – یعنی هر کس حق داره بررسی کنه که این چطوری کار می کنه. آزادی دو: آزادی کپی و انتشار به دیگران – یعنی شما حق دارین این پست وبلاگ رو کپی بگیرین و بدین یکی دیگه بخونه و آزادی آخر یا آزادی سه: آزادی تغییر دادن و دادن اون تغییرات به دیگران! البته! البته همه نسخه های تغییر کرده باید کماکان حاوی آزادی های قبلی باشن.»
تقریبا هیچ چیزی نمی تونه از این هوشمندانه تر باشه! کارگذاشتن یک ویروس آزادی در دنیای تکنولوژی که سریعا رشد کرد و کلی از دنیا رو گرفت (و اگر شما الان می تونین این رو بخونین دلیلش دقیقا همون برنامه های آزاد است که اون تفکر درست کرد.
استالمن با این ایده فوق العاده کپی رایت رو علیه کپی رایت خودش به کار انداخت و با همون سلاح قانونی کپی رایت چیزی ساخت که آدم ها جرات کنن چیزهای آزاد خلق کنن و به دیگران بدن بدون اینکه نگران این باشن که اسمشون از کل سیستم حذف بشه یا کسی از سیستمشون سوء استفاده کنه و آزادیهای بقیه رو محدود کنه.
این اسکرین شات رو هم مهدی غیاثی (روی توییتر @MahdiGhiasi) برامون فرستاده از گوشی ویندوز فوناش:
حالا ویندوز فون اینقدر به من ایمیل زده یاد گرفته که بعد از سلام باید پیشنهاد بده «جادی» ولی صاحب جریان واقعا باید توضیح بده که جریان «ترشحات» چیه و طی چه پروسه ای ویندوز فون یاد گرفته بعد از سلام باید پیشنهاد «ترشحات» بده (:
توی کشور ما کپی رایت محترم و معتبر نیست و اتفاقا اکثر ما بخشی از زندگی مون رو با این فکر گذروندیم یا هنوزم می گذرونیم که اگر کپی رایت رو نقض کنیم، خیلی آدم با سواد و خفنی هستیم. مثلا افتخار می کردیم که می تونیم کرک بازی ها رو تو اینترنت پیدا کنیم یا یک دایرکتوری داریم که توش فلان قدر کتاب دانلود شده هست. چرا اینطوریه؟ چون ما از اول با ایده کپی رایت بزرگ نشدیم و درست مثل مسائل جنسی، بعضی هامون آگاهی مون از کپی رایت در حد چند تا تیزر است که چندین سال پیش برای یکی دو ماه تلویزیون پخش کرده و بعد یکسری شنیده های عمومی و گفته های توی آرایشگاه و تاکسی. سه تا خاطره نقل می کنم:
زمانی که مهران مدیری که سالهاست با انحصار برنامه های طنز تلویزیونی پولدار و خوشحال و شناخته شده است با یک فیگور مخالفت اومد و گفت قراره سی دی بفروشه و اولش توضیح می داد که اینها محصولات فرهنگی هستن و لازمه آدمهای با شعور کپی رایتش رو رعایت کنن تا یک هنرمند مستقل بتونه زنده بمونه. در اون دوران شخصا از یک نفر خواستم یک سی دی اش رو به من قرض بده تا ببینم این سریال که خونه و ویلا و میلیون ها جایزه می ده چیه و طرف بهم جوابی در این حد داد که مردک بیشعور این اثر کپی رایت داره و اگر می خوای ببینی باید خودت بخری چون این نسخه رو من خریدم و وظیفه ما ایرانی ها است که در این شرایط از این هنرمند بیچاره حمایت کنیم و … هه هه.. این دوستمون هر هفته سایت رو چک می کرد که ببینی قهرمان خوش شانسی بوده یا نه و این روزها هم معتقده مهران مدیری یک آدم !@#$!$% است. اما آیا این دوستمون هیچ وقت به این فکر نکرد که آیا وقتی یک کتاب می خره و اونو به کسی قرض می ده آیا کار زشتی کرده؟ آیا متوجه نیست که وقتی چیزی رو خریده حق داره اونو به کس دیگه قرض بده و این با کپی کردن اون اثر فرق می کنه و چطور به این فکر نمی کنه که قرض دادن این لیست همونقدر زشت است که بشینه با اعضای خانواده سی دی ای که تنهایی خریده رو نگاه کنه یا مثلا همونقدر زشته که کتابی رو بلند بخونه تا بقیه هم بشنون.
یکبار به دوستی که در حوزه خودش بسیار هم باسواده گفتم دلیل اینکه فتوشاپش کار نمی کنه احتمالا اینه که کرکش مشکل داره. جواب داد که این نرم افزار غیرقانونی نیست چون خودش اونو شخصا از پایتخت خریده. این آدم همونطور که گفتم در حوزه خودش یک متخصص است و کاملا حق داره از نرم افزار چیزی ندونه.
در یک بحث ایمیلی کوتاه در مورد مطلب قبلی یک نفر بهم توضیح داد که چطور در غرب هیچ کس ناقض کپی رایت نیست و در نتیجه تکنولوژی اونجا در حال پیشرفته. این تصور هم کاملا اشتباهه چون در غرب هم شرایط خیلی با اینجا متفاوت نیست. این کار جرم سنگینتری است ولی مردم هنوز فیلم تورنت دانلود می کنن و موزیک دانلود می کنن و غیره و غیره. اینکار باعث نمی شه از نظر اخلاقی بگیم کار خوبی می کنیم ولی این تصور که در غرب همه کپی رایت رو رعایت می کنن فقط این سوال رو پیش می یاره که پس اینهمه تورنت و نرم افزار کرک تو ایران تولید شدن؟ یا غربی ها درست کردن برای فاسد کردن ما؟
احتمالا شما هم شاهد اتفاقات مشابهی بودین و خوشحال می شم بنویسین تا بریم سراغ قسمت های بعدی و حرف های بیشتر از کپی رایت. تا اینجا اکثرا حرفمون این بوده که «کپی رایت چیز خوبیه ولی من به دلایل شخصی رعایتش نمی کنم» و چند موردی هم «کپی رایت چیز بسیار مهمی است و من با سختی همیشه رعایتش می کنم» اما نگاه های دیگه ای هم هست مثل اینکه «کپی رایت اونقدر هم که جو می دن حیاتی و ضروری نیست». این مساله رو بازتر خواهیم کرد.
تا اینجا فهرست مطالب منتشر شده در پاسخ به دعوت برای یک هفته نوشتن در مورد کپی رایت – معلومه که اگر مطلب شما جا افتاده یا مطلب جدیدی نوشتین باید کامنت بذارین تا در سری بعدی منتشر کنم:
احتمالا سرچ کردن به دنبال Penis در ویکیپدیا معادل قرن بیست و یکمی گشتن دنبال مدخلهای خاص در توضیح المسائلها و چک کردن کلمات هیجان انگیز در لغتنامه است. نمودار زیر که توسط اسلیت درست شده، نشون دهنده تناسب دیدن صفحات هر عضو بدن انسان در ویکیپدیا است.
شماره ۳۴ رادیو گیک رو در حالی شروع می کنیم که بچه های نارنجی ۴۲ روز در زندان بودن بدون وکیل و هیچچی،در حالی که آقای هالو روی مانیتور پاوز شده، در حالی که ATM بانک ها هنوز مبتنی بر ویندوز ایکس پی است و در حالی که کامپیوترها فقط باید ۲۴۰۰ برابر سریعتر بشن تا به مغز انسان برسن. با رادیو گیک باشن تا جهان رو به وحشت بندازیم.
در حالی که ما مشغول دستگیری بچه های نارنجی بودیم و دسترسی به فرهنگ دهخدا تنها از طریق یک سایت وحشتناک بد طراحی شده ممکن بود که تازه سانسورش هم کرده بودن، کتابخونه بریتیش یک میلیون تصویر اسکن شده از کتابهای قرن ۱۷ تا ۱۹ رو روی فلیکر آپلود کرده. همه امکان مشاهده و استفاده از این تصاویر رو دارن چون بخشی از تاریخ بشریت است و نه نون دونی یک گروه. سری بهش بزنین و لذت ببرین.
[گفتگو در مورد فرهنگ غربی] در یک تحقیق توی دانشگاه آکسفورد مردم با بیماری بیخوابی رو به سه گروه تقسیم کردن. گروه اول به صحنه های آروم مثل آبشار یا رودخونه یا دشت فکر کردن. گروه دوم گوسفند شمردن و گروه سوم کار خاصی نکردن و فقط مثل همیشه سعی کردن بخوابن. گروه اول که به چیزهای آروم فکر می کردن ۲۰ دقیقه زودتر از گروهی که مثل همیشه سعی کردن بخوابن خوابشون برد و اونهایی که سعی می کردن گوسفند بشمرن دیرتر از همه خوابیدن. نتیجه اینه که فکر کردن به صحنه هایی که نیازمند کارکرد مغزه (مثل شمردن تا تصور صحنه پیچیده پریدن یکسری گوسفند از نرده) باعث دیرتر به خواب رفتن می شه. توضیحات خودم در مورد روش تحقیق و بعدش روش خودم برای خوابیدن!
گوگل در یک تصمیم جدید اجازه داده به هر کسی در گوگل پلاس ایمیل بزنین. کافیه وارد بخش نوشتن ایمیل بشین و بعد اسم یک نفر رو تایپ کنین تا ایمیل بهش برسه. نقض پرایوسی است؟ نمی دونم.. ب هرحال شرکت خودشونه و با این قواعد اداره می شه. کاری که ما می تونیم بکنیم خاموش کردنش از بخش ستینگ ها است.
گوگل اپ مجموعه اداری تجاری گوگل است. برنامه هایی مثل آفیس تحت وب و خیلی چیزهای دیگه. کردستان عراق هم به عنوان اولین دولت خاورمیانه اعلام کرده که می خواد ۳۰۰هزار کارمندش رو به این سیستم منتقل کنه. اونها مشکلات متنوع زیرساختی دارن و به این نتیجه رسیدن که گوگل اپ برای بیزنس بهشون کمک می کنه که فقط با اتصال دفاتر به اینترنت، بتونن تمام دفاتر رو به هم متصل نگه دارن و مثلا روی اسناد مشترک کار کنن و این چیزها. عملیات با همکاری شرکت BRAMS که در دوبی است انجام می شه تا بتونن سیستم های قدیمی رو به سیستم های جدید منتقل کنن. کمی هم درباره مبین نت بگم و تجربه ما.
برنامه جدید فیسبوک جالبه. گذاشتن اکسس پوینت در کافه ها و جاهای عمومی و اگر کسی به اونجا اومد برای دسترسی به اینترنت کافیه اول توی فیسبوک چکین کنه. ایده تجاری و فنی جالبیه.
سه محقق امنیت در به اصطلاح اسرائیل از دانشگاه به اصطلاح تلاویو یک مقاله جالب و هیجان انگیز منتشر کردن با عنوان استخراج کلید RSA با استفاده از روش رمزگشایی صوتی. این مقاله درباره شکستن یکی از قویترین الگوریتمهای رمزنگاری حال حاضر جهان یعنی الگوریتم RSA ۴۰۹۶ بیتی هست با کپچر کردن صدای پردازنده در حالی که کامپیوتر مورد نظر مشغول اجرای روتینهای مربوط به دیکد کردن هست.
این سه محقق امنیت با نامهای Daniel Genkin، Eran Tromer و Adi Shamir که این آخری خودش از مخترعین الگوریتم رمزنگاری RSA هست در عمل با استفاده از تکنیک side channel attack و روزگشایی صوتی تونستن کلید ۴۰۹۶ بیتی RSA رو از GnuPG استخراج کنن.
ظاهرا محققین این حمله رو با گذاشتن یک دستگاه موبایل سامسونگ گلکسینوت ۲ از طرف محل قرارگیری میکروفن گوشی در ۳۰ سانتیمتری یک لپتاپ به سمت محل فن لپتاپ که در حال دیکد کردن بوده و ضیط صدا و بعد گوش کردن به صداهای با فرکانس ۱۰ تا ۱۵۰ کیلوهرتز تولید شده توسط کامپیوتر انجام دادند.
RSA attackتیم توسعه GnuPG از این آسیبپذیری مطلع شد و سریعا یک پچ برای جلوگیری از این آسیبپذیری نوشتن و در نسخه ۱.۴.۱۶ این آسیبپدیری برطرف شده ولی با این حساب فکر کنم باید برای امنیت بیشتر، کامپیوتر خودمون رو داخل جعبههای sound-proof نگهداری کنیم تا از نشت فرکانسها موقع کار کردن کامپیوترها به اطراف جلوگیری کنیم
ایده ظاهرا امن بوده: الدو کیم دانشجوی ۲۰ ساله دانشگاه هاروارد که برای امتحان ها درست درس نخونده بود، ایمیلی به مدیران دانشگاه زد و گفت در دانشگاه بمب گذاشتن تا فردا تعطیل بشه و امتحان نده. موفق هم شد. اما با وجودی که از شبکه مخفی کننده تور و سیستم ایمیل مخفی گوریلا میل استفاده کرده بود، فرداش اف بی آی دستگیرش کرد و اون هم اعتراف کرد که قصد حادی نداشته و تروریست و بمب و اینها الکی است و فقط چون درس نخونده بوده خواسته اینطوری امتحان رو کنسل کنه. اما از کجا شناخته و دستگیر شد؟ خوشبختانه اف بی آی هنوز نمی تونه تور و گوریلا میل رو بشکنه ولی وای فای دانشگاه رو که می تونه بررسی کنه. آقای الدو تمام کارهاش رو از شبکه وایرلس دانشگاه کرده بود و با اینکه لاگ ها نشون نمی دادن کی چیکار کرده، این رو میتونستن نشون بدن که در ساعت ۶ صبح دوشنبه، کی با رمزنگاری تور از وایرلس استفاده کرده – درست همون ساعتی که اون ایمیل به مدیر رسیده.
ما داریم به کجا می ریم؟
پونزده بار سعی کردم یک کپچا رو تایپ کنم و موفق نشدم. اینقدر که مهمل و پیچ بود. بعد گفتم حداقل این بخش کپچای صوتی رو گوش بدم بزنم.. ببین چی گفت:
[ صداش ]
به کجا داریم می ریم؟ به وضوح کامپیوترها از ما بهتر شدن و ایده اینکه کپچا اینقدر سخت بشه که کامپیوترها نتونن بگن چیه، معنی اش اینه که آدم ها هم نتونن بگن.
برین دنبال ای تی ام هایی که با ایکس پی کار می کنن، بدنه شون رو ببرین و به پورت یو اس بی برسین. یک کول دیسک آلوده بهشون وصل کنین و قطعه بریده شده رو بذارین سر جاش که کسی دیگه اونو نبینه. حالا برنامه شما داره اونجا ران می شه و بعد از اولین بوت سیستم رو بوت می کنه و یک منوی مخفی به سیستم اضافه می کنه که به شما امکان می ده هر وقت بخواین می تونین هر چقدر بخواین از سیستم پول بردارین! مسخره است ولی د وتا محقق آلمانی در سخنرانی اخیر کیآس کامینونیکیشن کنگرس (سی سی سی ) نشونش دادن که کار می کنه. بحث اینه که بانک ها هنوزم دارن از این ای تی ام های بسیار قدیمی استفاده می کنن که مبتنی بر تکنولوژی های بسیار قدیمی و غیر مناسب برای زمان حال هستن. یک تحلیلگر در مورد این حمله گفته که حمله بدون شک توسط افرادی انجام شده که به اون مدل ای تی ام دسترسی داشتن. همچنین محققین گفتن که کد در چند مرحله نوشته شده و مطمئنا بارها و بارها بهینه شده. گفته نشده این ای تی ام مال کدوم بانک بوده ولی یکی از اعضای تیم که با «تی» معرفی شده می گه اونها این مشکل رو نشون دادن تا بانک ها رو مجبور کنن که سیستم هاشون رو آپدیت کنن.
[توضیح شرکت بافر]
این شرکت اخیرا در یک اقدام خیلی جالب ۹ تا ارزش بافر رو اعلام کرده و گفته که حقوق ها بر اساس این ارزشها داده خواهد شد؛ کاملا هم باز و کاملا هم شفاف. [توضیح در مورد حقوق و شرکت ها در ایران و چک و چونه و تعهد نگفتن حقوق و …]. در مقابل بافر گفته چون شفافیت اونجا یک اصل بسیار مهمه حقوق ها رو می گن. ترنسپرنسی باعث اعتماد می شه و راه پیشرفت رو نشون می ده . اونها حقوق رو بر اساس یک فرمول دقیق می دن: نوع شغل ضربدر رتبه ضربدر سابقه بعلاوه محل (بعد ده هزار دلار اگر طرف انتخاب کنه حقوق بیشتر بگیره به جای سهام). مثلا انواع کارها این ها است در این فرمول قهرمان شادی ۴۵ هزار دلار، مهندس ۶۰ هزار دلار، طراح ۶۰، مدیر اجرایی ۷۰ و مدیر عامل ۷۵. ضرایب تجربه هم برای استاد ۱.۳، برای پیشرفته ۱.۲، متوسط ۱.۱ و تازه کار ۱ در نظر گرفته شده. بعد هم لیست دقیقی از تک تک آدم های شرکت و حقوق دقیقشون و اینکه چرا اینقدر حقوق می گیرن منتشر شده. (مقایسه با جایی که به زور کپی قرارداد رو به آدم می دن یا موقع ورود سفته می گیرن و …).
اینهم خبر بسیار عجیبی بود. یک نفر مقاله ای می نویسه و توش مدعی می شه که تلویزیون هوشمند ال جی اون زیادی هوشمنده.. حتی جاسوسه. این تی.وی. فهرست فایل هایی که پخش می کرد، کانال هایی که نشون می داد و فیلم هایی که روی هارد یا یو اس بی بهش وصل می شد رو برای یک سرور می فرستاد. محققین سکیوریتی با شک به جریان نگاه کردن و تا خودشون تست نکردن و تایید نکردن، جریان رو باور نکردن: یکسری از تلویزیون های هوشمند ال جی اطلاعات صاحب هاشون رو به یک سرور مخابره می کردن. ال جی اول نظری نداد ولی بعدا قبول کرد و گفت این یک اشتباه بوده و برنامه ای که اینکار رو می کرد فقط داشت تست می شد و قرار نبود روی فرم وری که بیرون داده می شه باشه ! این اطلاعات حتی بعد از خاموش کردن منوی مربوطه که به سختی قابل دسترسی بود هم فرستاده می شدن و اون هم تکست محض! هوم.. دیگه چی؟ فقط مونده تلویزیون رو اسنیف کنیم و بفهمیم مثلا داره به یخچال سامسونگمون اتک می کنه یا سعی می کنی توستر بلک اند د کر رو مجبور کنه خودش رو خیلی روش نگه داره تا بسوزه!
چه خبر بوده این هفته ها؟! کوسه ها در غرب استرالیا دردسر بزرگی هستن. یک اکانت توییتر به اسم Surf Life Saving Western Australia’s (SLSWA) Twitter feed با استفاده از آدم ها و نجات غریق ها در صورت دیدن کوسه در هر قسمتی اطلاع می داده اما الان راه حل ساده تری پیدا کردن: تگ زدن به کوسه ها و بعد یک کامپیوتر کوچیک که در صورت دیدن کوسه های تگ زده شده محدوده جغرافیایی اونها رو توییت کنه و مثلا بنویسه «کوسه دو تا سه متری در دو کیلومتری ساحل بیکلی بی دیده شده. احتیاط کنید». باتری این تگ ها تا ده سال کار می کنه و نجات غریق ها می گن که این روش بسیار سریعتر از سیستم های سنتی که دیده بانها بودن کار می کنه. در حال حاضر این ساحل ها خطرناکترین ساحل های جهان از نظر کوسه هستن و دولت بعد از کلی جر و بحث به ماهیگیرها اجازه داده اگر در مناطق خاص کوسه های بزرگتر از سه متر رو دیدن، اونها رو بکشن. همچنین طعمه گذاری در مسیرهای خارج از محدوده شنا و موج سواری، کوسه ها رو از این مناطق دور نگه می داره. حالا امید می ره توییتر به کمک کوسه ها بیاد و دیدن مسیر اونها این امکان رو بده که گارد ساحلی با هلی کوپتر به سراغشون بره و اونها رو از مسیر شناگرها دور کنه.
کی که یکی از بزرگترین کامپیوترهای جهانه و در ژاپن زندگی می کنه پرفرمنسی برابر ۸.۱۶۲ پتافلاپس داره (با تشکر از ۸۲۹۴۴ پروسسورش) می تونه ۱۰۱۶ میلیارد اپریشن در ثانیه اجرا کنه ولی اصولا توان رقابت با مغز شما که داره به اینو گوش می ده رو نداره. این کامپیوتر اگر بخواد یک ثانیه از مغز شما رو شبیه سازی کنه ، نیاز به ۴۰ دقیقه داره. این شبیه سازی تلاش برای تکرار ۱.۷۳ میلیارد رابطه عصبی بین ۱۰.۴ تریلیون سیناپس رو در حالی تکرار کرد که هر کدوم از سیناپس ها ۲۴ بایت حافظه داشتن. این دانشمندها معتقدن ما احتمالا در ۱۰ سال خواهیم تونست کل مغز رو شبیه سازی کنیم و توضیحات خودم.
تبریکها و تقبیحها
تبریک به بیل گیتس به خاطر ظاهر شدن در نقش سانتا در ردیت. توضثیح سکرت سانتا. تبریک به هر کسی که بیت کوین خریده چون بعد از اینکه زینگا گفت بیت کوین قبول می کنه قیمتش دوباره به بالای هزار دلار رسید. شرمندگی قوی برای کسی که بهترین وبلاگنویس های ایران یعنی بچه های نارنجی رو بیشتر از چهل روزه دستگیر کرده و بدون دسترسی به وکیل و حقوقشون بازجویی می کنه. تبریک به حکومت انگلیس که بالاخره به این نتیجه رسید که در سطح سلطنتی از ریاضی دان و نابغه کامپیوتر و کد شکن بزرگ آلن تورینگ به خاطر فشارهایی که به خاطر گی بودن بهش آورد معذرت خواهی کنه. تبریکی هم به شهر دیترویت که خونه هایی رو توش خریدن و به رایگان به نویسنده هایی می دن که به دیترویت بیان برای نوشتن، هدف این پروژه کشیدن نویسنده ها به یک شهره برای بالا بردن سطح فرهنگی اون شهر،
نامه ها
محمد:
سلام جادی
امروز یه اتفاق جالب واسم افتاد گفتم بگم شاید مفید باشه
من 2-3 سال پیش عضو سایت مرجع متخصصین ایران شدم و پسوردم رو فراموش کردم اما از 2-3 ماه پیش این سایت شروع کرد به ارسال خبرنامه که خیلی هم رو مخ بود و منم ترجیح میدم عدم اشتراک رو بزنم تا اسپم کردن ایمیل.
عدم اشتراک را که میزدم ازم ایمیل میخواست منم هرچی ایمیل رو میزدم میزد معتبر نمیباشد منم تقریبا هر 3 روز یه ایمیل میزدم که من این مشکل رو دارم فقط اشتراک ایمیل من رو حذف کنید که هیچ کس جواب نمیداد و سر همین قضیه با نرم افزارهای پیگیری ایمیل آشنا شدم که از این بابت ممنونم ازشون :دی
بعد از 1 ماه گفتم بذار به شماره پشتیبانی زنگ بزنم ببینم جواب میده؟
باورم نمیشد کسی برداره.
یه خانومی برداشت مشکل رو گفتم و گفت شماره پروفایل رو بده منم از تو ایمیل خوندم و اولش گفت سرور قطعه مثل همه جا تو مملکت ما و دوباره بعد از 20 دقیقه زنگ زدم گفت خب مشکل ایمیل شما اینه که . داشته و این . افتاده ایمیل رو بدون . باید بزنید.
گفتم یعنی چی افتاده؟
گفت سایت خودش . و _ رو حذف میکنه :|
جالب اینجاست که یوزرنیم هم همون ایمیل هست.
بعدش گفت واسه پسورد هم یاداشت میکنید؟
و شروع کرد خوندن پسورد :|
گفتم سیستم امنیتی سایت شما چجوریه که پسورد رو میبینید؟
گفت ببخشیدا ما بریم تو پروفایل کسی همه چیزش رو میبینیم.
گفتم خب نباید ببینید و فقط باید بتونید پس رو ریست کنید و اگه سایت حک شه یا حتی کسی تو ادمین ها مشکل دار باشه و پس من با ایمیل من یکی باشه چی میشه؟
گفت حالا دیگه :|
تنها نکته امنیتی ای که رعایت کرد این بود که پس رو نصفه خوند و گفت یادت نیومد؟ که اگه گفته بودم نه تا تهش رو میخوند :دی
خلاصه کار من رو راحت کردن دیگه زحمت پس ریست رو نکشیدم :دی
ما در مورد فرهنگ های کاری متنوعی شنیدیم ولی تقریبا هیچ کدوم به باحالی اتوماتیکس نیست. شرکتی که پشت پلتفرم وبلاگنویسی وردپرس است. اتوماتیکس اونقدر عجیبه که امسال کتابی در موردش چاپ شده تحت عنوان «یکسال بدون شلوار» . کتاب رو اسکات برکان نوشته – کارمند سابق مایکروسافت که روی اینکه چطور اتوماتیکس به یک کمپانی ۱۹۰ کارمنده یک میلیارد دلاری تبدیل شده تحقیق کرده.
با اینکه اتوماتیکس دفتر قشنگی توی سان فرانسیسکو داره، هیچ وقت موقع استخدام در مورد جا با کسی حرف نمی زنه. کارمندهاش در ۱۴۱ شهر ۲۸ کشور پراکنده هستن و همین که استخدام بشن ۲۰۰۰ دلار برای تزیین اتاقی که می خوان توش کار کنن بهشون تعلق می گیره (علاوه بر یک مک جدید و ابزار تکنولوژیک دیگه). این شرکت همچنین هزینه عظیمی رو برای سفرها کنار گذاشته. هر تیم می تونه هر جا که بخواد همدیگه رو ملاقات کنه. مثلا برای یک هفته هک در توکیو، آتن، کاووآ، سانفرانسیسکو یا سیدنی. برکان توی کتابش از اولین میتینگ تیمی اش می نویسه. در آتن:
کی ممکنه سوار هواپیما بشه که هم همکارهاش رو توی آتن ملاقات کنه؟… این هیچ وقت برام قابل هضم نشد اما تاثیرش رو کاملا درک کردم: ما همه پر انرژی بودیم، احساس مثبت داشتیم و آماده بودیم این سفر به یک جای فوق العاده رو هر طور که می شه جبران کنیم.
کارهای روزانه این شرکت به جای ایمیل و اتاق های کنفرانس، توی چت رومها، هنگ آوت گوگل و سیستم وبلاگنویسی خودش انجام می شه. ما از مدیر عامل خواسته ایم تا به بعضی سوال ها ما جواب بده.
* چه زمانی متوجه شدین که بهتره ایمیل رو کنار بذارین، به اتاق کنفرانس نرین و از کارمندها نخواین که به دفتر بیان؟
ما توی اتوماتیکس از همون روز اول می دونستیم که همه لازم نیست یک جا باشن تا بتونن با هم کار کنن. اولین چهار اتوماتیکسی توی چهار شهر مختلف بودن. ما برای مدت های طولانی با هم روی کد باز وردپرس کار کرده بودیم – پروژه درست مثل پروژه های آزاد دیگه که هر کس می تونه توش مشارکت کنه.
جریان ایمیل چند سال بعد شروع شد. سال ۲۰۰۹ بود و چهار سال بود که کمپیانی شروع شده بود و کشف کردیم که داریم خیلی از ایمیل استفاده می کنیم. خیلی بیشتر از وبلاگی که محصولمون بود و این شد که تصمیم گرفتیم تا برگردیم به وبلاگ ولی اینبار وبلاگ رو روی سرش بذاریم.. یعنی سیستمی درست کنیم تحت عنوان پی۲ (که چیزی است بین تابلمر و یامر و کامنت).
* شرکتی که کوچیکه با موفقیت با شایسته سالاری شروع می کنه چون همه همدیگه رو می شناسن ولی وقتی شرکت بزرگتر می شه چطوری با شایسته سالاری ادامه می دین بدون اینکه همدیگه رو بشناسین؟
برای شایسته سالاری لازم نیست همدیگه رو بشناسیم. درک اینکه کاری کیفیت داره یا نه هیچ نیازی به شناختن نداریم. ایده شایسته سالاری بسته به اینه که هر کس چه کاری می کنه و چه چیزی تحویل می ده نه اینکه کی هست. همچنین ما چند بار در سال دیدارهای داخل تیمی رو داریم و این کمک می کنه به شناختن آدم ها از نزدیک.
* آیا توی شرکت شما تعریفی متفاوت از دیگر شرکت در مورد «موفقیت» و «شکست» دارین؟ پیروز شدن یعنی چی؟ اگر شکست بخورین وضع چطوریه؟
ما سعی می کنیم به سمت موفقیت یا شکست هدفگذاری نکنیم بلکه سراغ Speed of iteratoin بریم (سرعت تکرار؟) و به نظرمون این چیزی است که باید موفقیت ما در طولانی مدت خواهد شد. از اونجایی که ما سریع حرکت می کنیم، شکست برامون فقط فرصتی است برای یادگرفتن یک چیز جدید و فقط در صورتی واقعا شکست خوردیم که یک کاری خیلی زیاد طول بکشه. [ توضیحات خودم در مورد تکامل و آزادی نرم افزار ]
* بزرگترین درسی که مدیر های دیگه باید از فرهنگ شرکت شما یاد بگیرن و استفاده کنن چیه؟ حتی مدیرهایی که توی شرکت های مرسوم از ایمیل و میتینگ استفاده می کنن؟
کار سختیه که یک چیز رو نام ببرم ولی فکر می کنم مستقل از ابزاری که برای ارتباط استفاده می کنین، باید این رو بدونین که اگر به آدمها استقلال بدین که کار بامعنایی انجام بدن و شرایط رو طوری فراهم کنید که حرکت سریع ممکن باشه، چیزهای فوق العاده ای پدیدار خواهد شد.
موسیقی
به پیشنهاد علیرضا: البته موزیک آخر رو هم یه پیشنهاد دارم: Survival از Eminem اما با توجه به نامه اخیر یغما گلرویی با شرف به روحانی که توش نوشته «در آن وزارتخانه، تا به حال نه کسی پاسخگو بوده و نه در کل جوابِ دقیقی داده میشده که برای مثال فلان کتاب قابل چاپ هست، یا نیست و یا این جمله و این سطر و این پاراگرافش باید حذف شود. هر روز مراجعین را به هفتهی دیگر حواله میدهند و آن روز موعودِ پاسخگویی معلوم نیست کی از راه خواهد رسید. چنان که بعضی از کتابها به سلامتی دارند تولدِ هشت سالهگی خود را نزدِ بررسان وزارت ارشاد جشن میگیرند و با اینکه اغلب زیر پانصد صفحه هستند، هنوز موفق به بررسی و اعلام موارد سانسورشان نشدهاند. مینویسم «سانسور» و این خطا نیست و اگر به زعم شما باشد هم، خطای سهوی نیست و عمدیست چراکه معتقدم آن چه از دیرباز در آن وزارتخانه اتفاق افتاده و میافتد سانسور است، حتا اگر خوش داشته باشند با عبارت خوشآهنگتر «ممیزی» صدایش بزنند نیز توفیری در ماهیتِ آن نمیکند. شعر و هنر این سرزمین همیشه سایهی سانسور را بر سر خود داشته، از دوران «رودکی» تا امروز. وقتی در دهه دوم همین قرن «صادق هدایت» یگانه، نوزادش «بوف کور» را مانندِ گربهای به دندان گرفت به غربت زد و در بمبئی منتشرش کرد، با سانسوری دست به گریبان بود که سایهاش تا امروز بر سر ادبیات ما مانده است. همیشه زیر این سایه آفرینشگری کرده و سعی در گول زدن و تاراندنش داشتهایم چراکه موظف به روشنگری بوده و هستیم. همانطور که ارشاد خود را موظف به اجرای سانسور میداند، هنرمند هم موظف به مخالفت با سانسور است. هنرمند راستین هرگز عادت نکرده به گردش این چرخ کجمدار و خاموشی گزیدن به دیاری که در آن حتا اگر از آلودهگی هوا انتقاد کنی هم هزار و یک انگ و برچسب میخوری و به «سیاهنمایی» متهم میشوی. بر سر عهد خود ماندهایم و بهایش را هم دادهایم و میدهیم. » این شعرش رو براتون می خونم:
شعر و صدای یغما گلرویی
صد و پنجاه پله زیرِ زمین،
صندلی، میز، بازجو، دوربین…
کاش میشد عقب عقب کلِ
زندگیمو برم به سمتِ جنین!
جُرمهایی به قُطرِ پرونده،
شُرکایی به اسمِ «خواننده»،
ارتباطِ شقیقه و گردو،
ارتباطِ «بی.بی.سی» و بنده!
اتهامم بزرگ و سنگین است،
کشورم یک ایالتِ «چین» است،
در دیارِ گل و گلوله و گاو،
آخرِ راهِ شاعری این است.
پیش پایم دوراههی نفرین،
تلخِتر از کمدیِ «چاپلین»،
یک طرف ختم میشود به جنون،
یک طرف ختم میشود به «اوین»…
اشتراکِ میانِ تیغ و زبان،
فرق ناچیز خانه و زندان،
اعترافم هنوز یک جملهست:
«من فقط شاعرم! جناب سروان!»
امروز سالگرد توقف اجرای نمایشنامه فنتستیکز است – بعد از ۴۲ سال و بعد ۱۷۱۶۲ اجرا. این نمایشنامه طولانی ترین نمایشنامه موزیکال تاریخ است و چندین نسل از هنرمندها توی اجراش مشارکت داشتن و الهام بخش خیلی از اجراهای دیگه شد. فنتستیکز صحنههایی ساده و گروه موسیقیای کوچیک داره و علاوه بر آمریکا در ۶۷ کشور دیگه اجرا شده و تا سال ۲۰۱۰ تخمین زده می شه که سرمایه گذارهاش به درآمدی معادل ۲۴۰ برابر هزینه اولیه رسیده باشن.
این اتفاق چرا می افته؟ دلایل بسیار متنوع است اما اینجا می خوام به کپی رایت اشاره کنم. نویسنده و آهنگساز و نوازده از اینکار امرار معاش می کنن و سرمایه گذارها پولدار می شن و خود شو دلیلی می شه برای هزاران نفر دیگه که دست به تولید محصول فرهنگی بزنن. این رو مقایسه کنین با یک تولید کننده موسیقی در کشور خودمون که بعد از رد شدن از سانسور و غیره خیلی هنر کرده اگر بتونه هزینه هایی که کرده رو در بیاره.
به خاطر همه این بهانه ها و به خاطر استارت خوب موضوع با مطلب طولانی و خوب سالار با عنوان قانون کپی رایت و فرهنگ رعایت آن، می خوام دعوت کنم که یک هفته در این مورد بنویسیم و دیدگاه هامون رو در مورد کپی رایت بگیم. خیلی چیزها هست که باید در موردش حرف زده بشه. چیزهای زیادی هست که جامعه اصولا نمی دونن (مثلا مورد داشتیم که می گفته فتوشاپش ناقض کپی رایت نیست چون خودش سی دی اش رو از پایتخت خریده) و چیزهای زیادی هست که نخبهها لازمه در موردش حرف بزنن (مثلا این گزاره که کپی رایت باعث اعتلای فرهنگه).
پس این هفته دعوت هستین به مهمونی کپی رایت و خوشحال می شم اگر ازش چیزی نوشتین، برام بفرستین یا همینجا کامنت بذارین که اضافه کنم به لیست مطالب.